جمع بندی اعتقاد وهابیت مبنی بر مشرک بودن حضرت آدم و حوا علیهما السلام
تبهای اولیه
در باب شماره 49 می اید آیه یا از قرآن کریم رو مطرح می کند از سوره اعراف آیه 190
وله بسند صحيح عن قتادة قال: "شركاء في طاعته ولم يكن في عبادته".
__________
1 سورة الأعراف آية: 190.
2 في بعض النسخ: "لتطيعنني".
بعد روایتی رو این آقا در این کتاب نقل می کند و وقتی این آدم در یک کتاب اعتقادی می خواهد توحید رو اثبات کند حتما این روایت رو صحیح می داند.
خلاصه: وقتی حضرت ادم(ع) و حوا(س) جمع شدند حضرت حوا(س) حامله شد و ابلیس آمد پیششون و گفت من همون رفیقی هستم که شما رو از بهشت بیرون کردم و اگر حرف من رو گوش نکنید من کاری می کنم بچه شما مشکلی داشته باشد پس اسم این بچه رو شما باید حتما عبد الحارث بزارید و اگر عبد الحارث نزارید چنین و چنان می کنم !
یعنی حضرت آدم و حوا علیهما السلام نعوذ بالله شریک قرار دادند در اونچیزی که خدا به آنها داده است
جامع الفريد للاسئله و الاجوبه(: علي كتاب التوحيد)، مراجعه کنید
المؤلف: أبو محمد علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الأندلسي القرطبي الظاهري (المتوفى: 456هـ)
الناشر: مكتبة الخانجي - القاهرة
عدد الأجزاء: 5 × 3
من تأليف من لَا دين لَهُ وَلَا حَيَاء
با سلام و عرض ادب
1) در بعضى از منابع اهل تسنن در تفسير آیۀ 190 سورۀ اعراف،[1] حديثى نقل شده است كه به هيچ رو با عقائد اسلامى در باره پيامبران سازگار نيست، و آن اينكه:«سمرة بن جندب» از پيامبر صلی الله علیه و آله چنين نقل مى كند:
«لما ولدت حواء طاف بها ابليس و كان لا يعيش لها ولد فقال سميه عبد الحارث فعاش و كان ذلك من وحى الشيطان و امره»:هنگامى كه حوا فرزندى آورد، ابليس اطراف او را گرفت- و قبل از آن هيچ فرزندى از او زنده نمىماند- شيطان به حوا پيشنهاد كرد، نام او را" عبد الحارث" بگذارد (حارث يكى از نامهاى شيطان است بنا بر اين عبد الحارث يعنى بنده شيطان) "حوا" چنين كرد و آن فرزند زنده ماند و اين از وحى شيطان و فرمان او بود"!
از پاره اى از روايات كه به اين مضمون وارد شده استفاده مى شود كه" آدم" نيز به اين موضوع رضايت داد! راوى اين روايت خواه" سمرة بن جندب" كه از دروغگويان و كذابين مشهور است بوده باشد و يا افرادى مانند" كعب الاحبار" و" وهب بن منبه" كه از سرشناسان يهود بودند و سپس اسلام آوردند، و به عقيده بعضى از دانشمندان اسلامى خرافات تورات و بنى اسرائيل را اين دو نفر به محيط اسلام كشاندند هر چه باشد مضمون روايت خود بهترين دليل بر فساد و بطلان آن است، زيرا آدم كه خليفة اللَّه و پيامبر بزرگ خدا و داراى علم اسماء بود هر چند با ترك اولى از بهشت به زمين آمد، كسى نبود كه راه شرك را انتخاب كند و فرزند خود را" بنده شيطان"! نام بگذارد، اين كار تنها در شان يك بت پرست جاهل و نادان و بيخبر است.
و از آن عجيبتر اينكه حديث مزبور متضمن معجزه يا كرامت شيطان است، كه با نامگذارى اين فرزند به نام او، بر خلاف همه فرزندان گذشته، زنده ماند! و بسيار جاى تاسف است كه بعضى از مفسران اهل سنت، تحت تاثير اينگونه احاديث مجعول قرار گرفته و آن را به عنوان تفسير آيه ذكر كرده اند، به هر حال اين حديث را چون هم بر خلاف قرآن و هم بر خلاف عقل است بايد به گوشهاى انداخت.[2]
2) چنین داستانی مورد قبول متکلمین اسلامی نمی باشد زیرا بالاتفاق اعتقاد متکلمین بر عصمت انبیاء از شرک و کفر است، هرچند که در ابعاد دیگر عصمت اختلافاتی وجود دارد. اما این حدیث جعلی در منابع روایی اهل سنت همچون: مستدرک حاکم نیشابوری؛[3] سنن ترمذی؛[4]مسند احمد؛[5] مسند بزار؛[6]طبرانی در معجم کبیر؛[7] و سیوطی در کتب: جمع الجوامع،[8]و الدرالمنثور[9] و...آورده اند، که همین امر باعث شده است برخی از مفسرین این حدیث جعلی را در تفسیر آیۀ شریفه ذکر نمایند.
البته خاطر نشان می گردد که قبول چنین داستانی مختص وهابیون نمی باشد و در میان تفکرات سلفی نیز اینگونه نیست که همه چنین داستانی را پذیرفته باشند؛ همچنان که ابن کثیر در تفسیر خود سه اشکال به این داستان گرفته ، والبانی نیز این حدیث را ضعیف شمرده است.
موفق باشید.
[1]. «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ ؛ فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ»؛او خدايى است كه (همه) شما را از يك فرد آفريد و همسرش را نيز از جنس او قرار داد، تا در كنار او بياسايد. سپس هنگامى كه با او آميزش كرد، حملى سبك برداشت، كه با وجود آن، به كارهاى خود ادامه مىداد و چون سنگين شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند «اگر فرزند صالحى به ما دهى، از شاكران خواهيم بود!»
اما هنگامى كه خداوند فرزند صالحى به آنها داد، (موجودات ديگر را در اين موهبت مؤثر دانستند و) براى خدا، در اين نعمت كه به آنها بخشيده بود، همتايانى قائل شدند خداوند برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند.
[2]. تفسیر نمونه، ج7،ص48.
[3].المستدرک، ح4003، حاکم حکم به تصحیح روایت نموده:« هذا حديث صحيح الإسناد و لم يخرجاه تعليق الذهبي قي التلخيص : صحيح».
أطيب البيان في تفسير القرآن، ج6، ص: 51
[سوره الأعراف (7): آيات 189 تا 191]
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ (189) فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (190) أَ يُشْرِكُونَ ما لا يَخْلُقُ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ (191)
در ترجمه اين آيات بين عامه و خاصّه بانحايى ترجمه شده و وجوهى گفتند كه احسن و اتم و اكمل از تمام آنها فرمايش منسوب بحضرت رضا عليه آلاف التحية و الثناء است و ابتداء ما نقل حديث را ميكنيم و بر طبق آن آيه شريفه را ترجمه ميكنيم و سپس اشاره بكلمات مفسرين و صحت و سقم آنها را بيان ميكنيم حديث از ابن بابويه بسند معتبر تا منتهى ميشود بابى الصلت هروى
(قال لما جمع المأمون لعلى بن موسى الرضا عليه السّلام اهل المقالات من اهل الاسلام و الديانات من اليهود و النصارى و المجوس و من الصابئين و سائر اهل المقالات فلم يقم احد الا و قد الزمه حجته كانّه القمه حجرا قام اليه على ابن محمد ابن الجهم فقال يا ابن رسول اللَّه أ تقول بعصمة الانبياء فقال نعم و ذكر الحديث الى ان قال فقال له المأمون فما معنى قول اللَّه تعالى فلمّا آتيهما صالحا جعلا له شركاء فيما آتيهما فقال الرضا عليه السّلام انّ حوّا ولدت لادم خمس مائة بطن فى كل بطن ذكر و انثى و ان آدم و حوّا عاهدا اللَّه و دعواه و قالا لئن آتيتنا صالحا لنكوننّ من الشاكرين فلمّا آتيهما صالحا من النسل خلقا سويّا بريئا من الزمانة و العاهة كانا يأتيهما صنفان صنفا ذكرانا و صنفا اناثا فجعل الصنفان للَّه تعالى ذكره شركاء فيما آتيهما أطيب البيان في تفسير القرآن، ج6، ص: 52
و لم يشكراه كشكر ابويهما له عز و جل قال اللَّه تعالى فتعالى اللَّه عما يشركون فقال المأمون اشهد انّك ابن رسول اللَّه حقا)
خداوند آن خداييست كه تمام شما را كليه بشر را از يك نفس كه آدم ابو البشر باشد خلق فرمود و از آن نفس واحده يعنى از فاضل طينت آدم جفت او را كه حوا باشد آفريد براى اينكه انيس و مونس او باشد و وحشت تنهايى از او برطرف شود پس موقعى كه مجتمع شدند و نزديك يك ديگر رفتند حوا حمل پيدا كرد حمل سبكى پس مدتى بهمين سبكى گذرانيد پس چون حملش سنگين شد آدم و حوا پروردگار خود را خواندند كه اگر بآنها اولاد صالح سالم از آفات و نواقص باشند عطا فرمايد شكرگزار اين موهبت باشند خداوند هزار اولاد بآنها عطا فرمود پانصد ذكور و پانصد اناث در پانصد دفعه در هر دفعه يك ذكر و يك انثى و اينها دو صنف شدند صنف ذكور و صنف اناث و در اين دو صنف باغواى شيطان مشرك شدند در اين نعمت صحت و سلامتى كه بآنها عنايت شده بود و مثل پدر و مادر خود بر توحيد باقى نماندند و حال آنكه خداوند بزرگتر و عاليتر است از آنچه باو شرك بياورند آيا شريك قرار ميدهند چيزى را كه خلق نميكند شيئى را و آنها تمام مخلوق خداوند متعال هستند هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ مرجع ضمير اللَّه است كه در آيه قبل ذكر فرموده و خلق از افعال مختصه باو است و لذا نفرمود خلقكم اللَّه و تقديم هو و الذى دلالت بر اختصاص دارد و اما غير او و لو مجتمعا قدرت بر خلق يك ذباب ندارند إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ حج آيه 72، و خطبه منسوبه بامير المؤمنين [ع]
(انا خالق السموات و الارض)
از مجعولات و مفتريات شيخ رجب برسى است از غلات و مراد از نفس واحده شخص واحد است كه آدم باشد أطيب البيان في تفسير القرآن، ج6، ص: 53
وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها حوا كه از زيادتى گل آدم سرشته شده و تعبير بزوج دون زوجه براى اين است كه صفات مختصه بنساء است مثل حائض و حامل و مقرب زيرا زوج مرد غير زن نميشود بلى در جايى كه هر دو را باين وصف ذكر كنند ميگويند زوج و زوجه لِيَسْكُنَ إِلَيْها سكونت آدم براى رفع وحشت تنهايى بود و احتياج بهم جنس داشت براى دفع شهوت و انس بآن بخصوص اگر طرف زيبا و خوش صورت باشد فَلَمَّا تَغَشَّاها كنايه از مواقعه و جماع و هم بستر شدن است حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفاً چون اوان حمل يك نطفه يا علقه يا مضغه بيش نيست بسيار سبك است مانع از حركت و ذهاب و اياب و حمل و نقل نيست فَمَرَّتْ بِهِ مدتى كه در اين اطوار بود قبل از صورت بندى و افاضه روح فَلَمَّا أَثْقَلَتْ كه افاضه روح شد بخصوص اگر دو فرد باشند چنانچه در خبر حضرت رضا عليه السّلام بود بسيار سنگين ميشود آدم و حوّا نميدانستند يكى است يا دو ذكر است يا انثى انسان است يا حيوان صحيح الاعضاء است يا ناقص صحيح است يا معيب وجيه المنظر است يا قبيح از اين جهت دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما اين دعاء نه براى اين حمل بخصوص بوده بلكه هر چه خداوند بآنها عطا فرمايد و لو پانصد مرّه لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً مراد صالح مقابل طالح نيست كه مؤمن و متقى باشند بلكه مقابل معيب و ناقص است لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ نه اينكه اگر نباشد صالح ما شاكر نيستيم بلكه براى اين نعمت در عبادت و بندگى بيش از پيش كوشش ميكنيم كه بر هر نعمتى شكرى واجب فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً خداوند بآنها هزار اولاد صالح ذكورا و اناثا عنايت فرمود تا اين قسمت آيه ضمير تثنيه راجع بآدم و حوا بود و البته اولاد آدم منحصر باين هزار كه از بطن حوا خارج شدند نبود بلكه از آنها هم در اين مدت ذكور و اناث بسيارى بوجود آمد بتوسط حوريه و جنيه بطريقى كه در سوره بقره در مجلد ثانى اين تفسير ذكر شد كه مورث توهم تزويج برادر و خواهر كه مجوس أطيب البيان في تفسير القرآن، ج6، ص: 54
گفتند نباشد و اخبار وارده در اين باب را هم متعرض شدهايم بنا بر اين عده اولاد آدم بالغ بر چندين هزار شد و اينها دو صنف شدند صنف رجال و صنف نساء جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ اين دو صنف دستگاه بتپرستى در آنها شيوعى پيدا كرد باغواء شيطان كه اولين مذاهب باطله همين دستگاه بتپرستى بود و دليل بر اينكه مرجع اين تثنيه دو صنف اولاد آدم و حوا است نه خود آدم و حوا لفظ شركاء است زيرا اگر آدم و حوا بود ميفرمود جعلا له شريكا و شركاء جمع است كه شريكهايى هر دسته يك شريك قرار دادند بعلاوه ضميرهاى جمع است در بقيه آيات فِيما آتاهُما در آنچه باين دو صنف خداوند مرحمت فرمود تماما صحيح و سالم فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ و اگر مرجع ضمير جعلا و آتيهما آدم و حوا بود چنانچه عامه عميا گفتند بايد بفرمايد عما يشركان و همچنين جمله بعد أَ يُشْرِكُونَ بفرمايد أ يشركان و اين استفهام انكارى است كه نبايد شرك بياورند و دليل بر بطلان شرك جمله ما لا يَخْلُقُ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ اما كلمات مفسرين- مفسرين عامه مرجع ضمير جعلا له شركاء را بآدم و حوا ارجاع ميكنند و نسبت شرك بآنها ميدهند، و اينكه اسم فرزند خود را عبد الحارث گذاردند باغواى شيطان و حارث اسم شيطان است و اين خلاف ضرورت مذهب شيعه است و ادله عصمت انبياء را ما در مجلد اول كلم الطيب بيان كردهايم بلكه اولين شرط نبوت و مهمترين شرائط عصمت است اما مفسرين خاصه بعضى گفتند مرجع ضمير جعلا له نسل صالح است و تعبير بتثنيه براى اين است كه در هر بطنى ذكر و انثى بوده و اين خلاف ظاهر است مسلما و بعضى گفتند بهمان نفس واحده و زوجها برميگردد لكن بحذف مضاف يعنى ولد نفس واحده و زوجها و بعضى گفتند هر كدام از افراد آدم نفس واحده و از براى او زوجيست و ذكر تثنيه نفس واحده و زوج آن از اولاد آدم يعنى جنس اولاد آدم أطيب البيان في تفسير القرآن، ج6، ص: 55
از زوج و زوجه بدليل قوله تعالى وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً روم آيه 20، اين هم
بسيار بعيد است.
سلام
بنده حدس قوی دارم که وهابیت روزی به شرک پیامبر اکرم ص هم معتقد می شود فقط میماند خدا که در مورد او نمی توانند این حرف را بزنند اما احتمالا آخرش کافر می شوند
والله الموفق
سوال:
آیا وهابیت معتقد به مشرک بودن حضرت آدم و حواء (علیهما السلام) هستند؟
پاسخ:
در بعضى از منابع اهل تسنن در تفسير آیه ی 190 سوره ی اعراف،[1] حديثى نقل شده كه به هيچ رو با دیدگاه قرآن در باره ی پيامبران سازگار نبوده، و آن اينكه: «سمرة بن جندب» از پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل نموده:
«لما ولدت حواء طاف بها ابليس و كان لا يعيش لها ولد فقال سميه عبد الحارث فعاش و كان ذلك من وحى الشيطان و امره»: هنگامى كه حوا فرزندى آورد، ابليس اطراف او را گرفت- در حالی که قبل از آن هيچ فرزندى از او زنده نمى ماند- شيطان به حوا پيشنهاد كرد، نام او را «عبد الحارث» بگذارد (حارث يكى از نامهاى شيطان است بنا بر اين عبد الحارث يعنى بنده شيطان) «حوا» چنين كرد و آن فرزند زنده ماند و اين از وحى شيطان و فرمان او بود!
از پاره اى از روايات كه به اين مضمون وارد شده استفاده مى شود كه «آدم» نيز به اين موضوع رضايت داد! راوى اين روايت خواه «سمرة بن جندب» كه از دروغگويان و كذابين مشهور است بوده باشد و يا افرادى مانند: «كعب الاحبار» و «وهب بن منبه» كه از سرشناسان يهود بودند و سپس اسلام آوردند، که به عقيده ی بعضى از دانشمندان اسلامى خرافات تورات و بنى اسرائيل را اين دو نفر به محيط اسلام كشاندند. هر چه باشد مضمون روايت خود بهترين دليل بر فساد و بطلان آن است، زيرا «آدم» كه خليفة اللَّه و پيامبر بزرگ خدا و داراى علم اسماء بود هر چند با ترك اولى از بهشت به زمين آمد، كسى نبود كه راه شرك را انتخاب كند و فرزند خود را «بنده شيطان»! نام بگذارد، که چنین کاری تنها در شان يك بت پرست جاهل و نادان و بيخبر است.
و از آن عجيبتر اينكه حديث مزبور متضمن معجزه يا كرامت شيطان است، كه با نامگذارى اين فرزند به نام او، بر خلاف همه ی فرزندان گذشته، زنده ماند! و بسيار جاى تاسف است كه بعضى از مفسران اهل سنت، تحت تاثير اينگونه احاديث مجعول قرار گرفته و آن را به عنوان تفسير آيه ذكر كرده اند، به هر حال اين حديث را چون هم بر خلاف قرآن و هم بر خلاف عقل است بايد به گوشه اى انداخت.[2]
همچنین چنین داستانی مورد قبول متکلمین اسلامی نمی باشد؛ زیرا به اتفاق همه ی متکلمین انبیاء(علیهم السلام) معصوم از شرک و کفر می باشند؛ هرچند در ابعاد دیگر عصمت اختلافاتی وجود دارد.
این حدیث جعلی در منابع روایی اهل سنت همچون: مستدرک حاکم نیشابوری؛[3] سنن ترمذی؛[4]مسند احمد؛[5] مسند بزار؛[6] معجم کبیر طبرانی؛[7] و جمع الجوامع،[8]و الدرالمنثور[9] سیوطی و...نقل شده، که چنین امری باعث آن شده که برخی از مفسرین این حدیث جعلی را در تفسیر آیه ی شریفه ذکر نمایند.
البته خاطر نشان می گردد که قبول چنین داستانی مختص وهابیون نبوده و در میان تفکرات سلفی نیز اینگونه نیست که همه چنین داستانی را پذیرفته باشند؛ همچنان که ابن کثیر در تفسیر خود سه اشکال به این داستان گرفته،[10] والبانی نیز این حدیث را ضعیف شمرده است.[11]
پی نوشت:
[1]. «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ ؛ فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ»؛ او خدايى است كه (همه) شما را از يك فرد آفريد و همسرش را نيز از جنس او قرار داد، تا در كنار او بياسايد. سپس هنگامى كه با او آميزش كرد، حملى سبك برداشت، كه با وجود آن، به كارهاى خود ادامه مى داد و چون سنگين شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند «اگر فرزند صالحى به ما دهى، از شاكران خواهيم بود!». اما هنگامى كه خداوند فرزند صالحى به آنها داد، (موجودات ديگر را در اين موهبت مؤثر دانستند و) براى خدا، در اين نعمت كه به آنها بخشيده بود، همتايانى قائل شدند خداوند برتر است از آنچه همتاى او قرار مى دهند.
[2]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج7،ص48.
[3]. المستدرک، ح4003، حاکم حکم به تصحیح روایت نموده:« هذا حديث صحيح الإسناد و لم يخرجاه تعليق الذهبي قي التلخيص : صحيح».