بررسي كتاب داعية و ليس نبياًّ ( نقد افكار وهّابيون متعصّب )

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسي كتاب داعية و ليس نبياًّ ( نقد افكار وهّابيون متعصّب )

[="Tahoma"]بررسي كتاب داعيه و ليس نبياًّ

پس از بررسي كتاب " مفاهيم يجب ان تصححّ " (بطلان افكار وهابيت) لازم دانستم براي روشنگري بيشتر درباره بطلان افكار وهابيون به بررسي كتابي ديگر به نام كتاب داعيه و ليس نبياًّ نوشته " شيخ حسن بن فرحان مالكي " كه به قلم شيوا و توانمند استاد ارجمند حضرت آيه الله العظمي مكارم شيرازي حفظه الله بپردازم

حضرت استاد درباره كتاب مذكور چنين مي فرمايند

بسمه تعالي

اكنون نوبت كتاب " داعيه و ليس نبيا " ( او اصلاح طلب بود نه پيامبر ) مي باشد .
اين كتاب تحت عنوان " قرائة نقديه لمذهب الشيخ محمد بن عبد الوهاب في التكفير " ( قرائت انتقادي (تازه ايي ) از مذهب پيشواي وهابيون در مسئله تكفير و كافر شمردن ديگران ) كتابي است كه به تازگي انتشار يافته و آوازه آن در مناطق وسيعي از حجاز و غير حجاز پيچيده است .
قبل از هر چيز بايد به ويژگي اين كتاب سپس با محتواي آن آشنا شد .

1- نويسنده كتاب : " شيخ حسن بن فرحان مالكي " از دانشمندان معروف اهل سنت عربستان و پيرو مذهب مالكي و به اعتراف خودش ا ز وهابيون معتدل است .
او به پيشواي وهابيون شيخ محمد بن عبدالوهاب احترام ميگذارد ولي سخنانش را به خصوص در مسئله تكفير مسلمانان به شدت نقد ميكند و معتقد است اين دو با هم منافات دارد . او با صراحت مي گويد من به او احترام ميگذارم در عين حال او را نه تنها جايز الخطا مي شمرم بلكه خطاهاي فراواني براي او قائل هستم

2- روش نقد او در كتاب مزبور يك روش كاملا مؤدبانه و مستدل است ، اما به هنگام نقد مطلب پيشواي وهابيون از هيچ چيزي ملاحظه نمي كند حتي خطرهاي فراواني را كه از سوي وهابيون تندرو ( به قول خودش غلاة وهّابي ) او را تهديد مي كند ناديده ميگيرد .

3- او تسلط خوبي بر مذاهب و منابع اسلامي دارد به خصوص از كلمات طرف مقابل بر ضد خودش كمك ميگيرد و جالب اين كه بخشي از كتاب خود را به تناقض ها و تضادهاي سخنان محمد بن عبدالوهاب تخصيص داده است .

4- او معتقد است كه تندروان وهّابي كه خون و مال و ناموس مسلمانان غير وهّابي را مباح مي شمرند گرفتار تعصب و تقليد كوركورانه و آن را خطري براي اسلام و مسلمانان منطقه ميداند او نويسنده بسيار توانا و قوي ايي است .

5- او بيشترين نقد خود را روي كتاب " كشف الشبهات " و كتاب " كتاب التوحيد " محمد بن عبدالوهاب كه مهمترين كتابهاي اوست متمركز كرده است و بسياري از منابع كلمات خود را به كتاب " الدرر السنيّه " آدرس ميدهد .

ادامه ... [/]

[="Tahoma"]ادامه از پست قبل

بد نيست بدانيد اين كتاب ( الدرر السنيه گرد آوري شده توسط " عبد الرحمن بن محمد بن قاسم حنبلي " است كه مجموعه كتابها ، رساله ها و نامه هاي محمد بن عبد الوهاب و جمعي از سران وهابيت را از زمان شيخ تا امروز در آن جمع كرده است . او در سال 1392 قمري بدرود حيات گفت . " بن باز " فقيه معروف وهابي كه در سالهاي اخير چشم از جهان فرو بست اين كتاب را جزء دروس يوميه خود قرار داده و تدريس مي كرد . اين كتاب بيش از ده جلد و منبع بسيار خوبي براي آگاهي از افكار وهابيون است .

1- البته اين عالم شجاع و نويسنده كتاب " داعيه و ليس نبيا " از فشارها و تهديدهاي تندروان وهابي در امان نماند و حكم تكفير او را تاكنون صادر كردند ( همانگونه كه حكم تكفير عالم فقيد " بن علوي مالكي " را صادر كردند " و در آينده به چه سرنوشتي گرفتار شود روشن نيست ولي هر چه باشد او با اين كتاب خدمتي بزرگ به جهان اسلام كرده است و ثابت نموده كه آن تكفيرها و خون ريزي ها از اسلام بيگانه است و مولود افكار سست و نادرست و برداشتهاي غلطي است كه گروهي از ناآگاهان از آموزهاي اسلامي داشته اند .

2- او در بحث هاي مقدماتي كتاب ميگويد " حقيقت اين است كه من اين قرائت جديد از كتابهاي محمد بن عبدالوهاب را قبل از 11 سپتامبر تهيه كرده بودم و بعد از اين حادثه مايل نبودم كه آن را منتشر كنم ( چرا كه شايد سبب اتهام مسلمين در اين حادثه شود ) ولي هنگامي كه ديدم تندروان وهابي پيوسته كنگره و همايش براي تبرئه پيشواي اين مذهب شيخ محمد تشكيل مي دهند لازم ديدم حقايق را بر ملا سازم تا انصاف دهند و اعتراف به خطاي شيخ در حكم به تكفير كنند .

3- او مطلب را با ظرافت خاصي آغاز كرده و مي گويد : محمد بن عبدالوهاب مرد اصلاح طلبي بود نه پيامبر و همين نام را براي كتاب خود انتخاب كرده است .

سپس مي افزايد ما در ميان دو گروه افراطي قرار گرفته ايم . عده ايي او را كافر و فاسق مي دانند و گرود ديگر همچون يك پيامبر با سخنان و گفتار او رفتار مي كنند به گونه ايي كه هيچكس نبايد خرده ايي بر او بگيرد سپس ميافزايد هر دو در اشتباهند .
وي با استفاده از اين مقدمه به سراغ نقدهاي خود نسبت به افكار و عقايد او مي رود .

ادامه ...

اكنون با روشن شدن اين مقدمات به سراغ فشرده اي از اصل كتاب مي رويم

" حسن بن فرحان مالكي " وهابي نويسنده تواناي اين كتاب كه اثر خود را به نام " او اصلاح طلب بود نه پيامبر " ناميد عمدتا به نقد سخنان و عقايد پيشواي وهابيون در زمينه تكفير مسليمن و نسبت دادن شرك و كفر به همه كساني كه وهابي نيستند و سخنان او را نپذيرفته اند پرداخته و در پنج فصل گفتني ها را گفته است .

در فصل اول كتاب به سراغ نقد كتاب " كشف الشبهات " كه از مشهورترين و مهم ترين كتابهاي محمد بن عبد الوهاب است مي رود و به صورت كاملا روشني آن را نقد مي كند .

در فصل دوم به نقد ساير كتب او در مسأله شرك و توحيد مي پردازد
در فصل سوم به سراغ اين مهم مي رود كه آيا او از مسأله تكفير مسلمين عدول كرده است يا نه ؟ سپس بخش عظيمي از تناقضات او را به صورت علمي آشكار مي سازد

در فصل چهارم از موضوع مهم ديگري بحث ميكند كه آيا پيروان او چشم و گوش بسته همان مسير تكفير مسلمين را دنبال كردند و بر اشتباهات او صحّه گذاشتند يا به نقد نظرات شيخ پرداختند ؟

و سر انجام در فصل پنجم به نقد نظرات دشمنان شيخ مي پردازد و تندروان را از معتدلان جدا ميسازد و خود د رصف معتدلان وهابي قرار ميگيرد .
جالب اين كه در پايان مي گويد :
" خلاصه تمام بحث ها اين است كه شيخ در مسئله تكفير راه خطا پيموده " و سپس مي افزايد :

اعتراف به اين مسئله براي افراد منصف با توجه به استدلالات روشني كه داريم كار آساني است ، نه دين اسلام با اين اعتراف از بين مي رود و نه خورشيد از مغرب طلوع مي كند ( و نه آسمان به زمين مي آيد ! فقط انسان جايز الخطايي خطا كرده است ) .

و ما مي افزاييم : بلكه به عكس ، اين نقدها باعث رونق دين و پيراستن آيين اسلام از خشونت هاي وحشتناك و غير انساني است ، و حدّ اقل وهابيون معتدل به جاي وهابيون متعصب تندرو مي نشاند .

با اين توضيح به سراغ فشرده ايي از هر يك از فصول كتاب مزبور مي رويم

ادامه ...

[="Tahoma"]فصل اول : نقد كتاب كشف الشبهات

با اين كه كتاب كشف الشبهات كه از معروفترين كتب شيخ محمد بن عبد الوهاب است كتاب بسيار كوچكي است ( در حدود 70 صفحه ) ، ابن فرحان در نقد خود 33 ايراد قابل توجه بر او ميگيرد و سخنان پيشواي وهابيون را به خصوص در مسئله تكفير به نقد مي كشد و قبلا ابراز تعجب مي كند كه چگونه علماي وهابي اين همه خطا و اشتباه را در كلمات شيخ ناديده گرفته و به سادگي از آن گذشتند .

سپس مي افزايد : اگر بعضي از آنان حتي چند مورد از خطاهاي وي را ياد آور شده بودند من ضرورتي براي نوشتن اين كتاب نمي ديدم ولي چه كنم كه همه سكوت كردند .
بد نيست در اينجا به اولين و آخرين ايراد او اشاره كنم .

غلوّ و زياده روي درباره صالحان
محمد بن عبد الوهاب در آغاز كتاب كشف الشبهات مي گويد : " توحيد دين پيامبراني است كه خدا آنها را به سوي بندگانش فرستاده است اول آنها نوح عليه السلام است خداوند او را به سوي قومش فرستاد در زماني كه آنها درباره صالحان غلو كرده بودند "
سپس ابن فرحان مي گويد : آغاز اين سخن صحيح است ولي پايانش ناصواب و مقدمه ايي است براي تكفير !

زيرا خداوند نوح را براي دعوت به سوي خداوند يگانه و ترك شرك فرستاد چون آنها بت هايي را به نام " ودّ و سواع و ... " مي پرستيدند مشكل آنها تنها غلوّ درباره صالحان نبود غلوّ و زياده روي ممكن است گاهي سبب شرك شود ولي هر زياده روي شرك نيست كه به بهانه آن خون مسلمين ريخته شود .
سپس مي افزايد : من هرگز نميگويم زياده روي هايي كه درباره صالحان و بزرگان دين ميشود يا بعضي مراسم خرافي صحيح است من ميگويم خطاست ولي كفر نيست .

گويا شيخ ميخواسته است با اين سخن خود به ايراد مهمّي كه بر او ميكردند پاسخ گويد . به شيخ ايراد مي گرفتند كه كساني را كه تو تكفير مي كني و با آنها مي جنگي و به قتل ميرساني مسلماناني هستند كه نماز ميخوانند و روزه ميگيرند و حج به جا مي آروند . او مي خواست بگويد چون درباره بزرگان دين زياده روي مي كنند پس همگي كافرند حتي از مشركان عصر جاهليت بدترند !!! .

كوتاه سخن اينكه تهمت شرك و آن هم شرك اكبر يعني شركي كه سبب اباحه اموال و نفوس گردد تهمت كوچكي نيست كه به هر كس كه اندك زياده روي درباره يكي از بزرگان دين كند بزنند و جان و مال او را مباح بدانند .

ابن فرحان از اين تعجب مي كند كه اين مخالفان غلوّ خودشان درباره شيخ محمد بن عبد الوهاب چنان مرتكب غلوّ شدند كه او را از هر خطايي مبرا ميدانند حتي يكي از آنها از او تعبير به شيخ الوجود مي كند تعبيري كه حتي درباره پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم آن را جايز نمي شمرند !
و در آخرين ايراد به شيخ ميگويد او در صفحه 70 از كتاب خود تنها گروهي را كه از مسئله كفر استثنا كرده همان " مكره " است يعني كسي كه او را مجبور كنند كه سخن كفر آميزي بر زبان جاري سازد و به آيه " الا من اكره ... " استناد جسته سپس ابن فرحان گروه ديگري را مي شمرد كه بر اثر جهل و ناداني يا اشتباه در فهم معاني آيات و روايات به انكار بعضي از مسائل دين برخاسته اند ( در حاليكه اصول اسلام را قبول دارند ) اينها نيز به مقتضاي آيات قرآن و روايات معذورند و كافر نيستند .

سپس مي افزايد : يكي از عيوب روش شيخ محمد بن عبد الوهاب آن است كه يك آيه يا يك حديث را ميگيرد و بقيه آيات و احاديث را رها مي سازد و اين اشتباه بزرگي است .

ادامه ...

[="Tahoma"]ادامه از پست قبل

در فصل دوم كتاب به سراغ نقد آراي شيخ در كتاب " الدرر السنيه " مي رود و 40 مورد از خطاهاي او را متذكر مي شود از جمله اين كه طبق آنچه در اين كتاب ( الدرر السنيّه ) آمده علماي نجد و قضات آن منطقه هيچ يك معني لااله الا الله را نميدانند و ميان دين محمد و دين " عمرو بن لحي " ( بت پرست معروف عصر جاهليت ) تفاوتي قائل نيستند بلكه دين عمر بن لحي را بهتر مي شمرند و دين صحيح ميدانند !!!

به اين ترتيب تمام علما و فقها و قضات منطقه را مشرك و كافر قلمداد مي كند . آنگاه به ذكر كتابهايي كه درباره علما و فقهاي اين سرزمين نوشته شده مي پردازد و مي گويد اين يك نمونه روشن است كه شيخ محمد راه خطا را در تكفير مسلمين مي پيمود .

از جمله مواردي كه به عنوان غلوّ در تكفير از سوي اين گروه تند رو وهابي مي شمرد دو مورد زير است :

1- تكفير شيعه : شيخ محمد بن عبد الوهاب در اين زمينه مي گويد كسي كه در كفر شيعه شك كند كافر است !
ابن فرحان مي افزايد : در حالي كه ابن تيميه با آن همه غلوّ و عداوت نسبت به شيعه آنها را مسلمان _ هر چند اهل بدعت ! _ ميشمرد و با صراحت مي گويد كافر نيستند .

نگارنده مي گويد به دنبال اين فتاواي غير انساني و غير اسلامي بود كه ريختن خون شيعيان كه پيشروترين مكتب توحيد در اسلام را بنا نهاده اند و غارت اموال آنها در مناطق مختلف آغاز شد و هنوز ادامه دارد .

2- شيخ مي گويد : هر كس يك فرد صحابي از صحابه پيامبر را ( هر كس باشد ) لعن كند كافر است در حالي كه به گفته ابن فرحان مالكي معاويه طبق صريح " صحيح مسلم " دستور سبّ حضرت علي عليه السلام را صادر كرد ( و ده ها سال آن حضرت را بر سر منابر به امر معاويه سبّ ميكردند ) آيا با اين حال معاويه مسلمان بود ؟؟؟

نكته جالب اين كه : اين عالم سنّي مالكي مي گويد : بسيار ديده شد كه شيخ محمد در مقام دفاع از خود مي گويد : " دشمنان مي گويند من به مجرد سوء ظن ، افراد را تكفير مي كنم يا افراد جاهل را كه اقامه حجت بر آنها نشده است كافر مي شمرم . اين بهتان عظيمي است ، آنها مي خواهند مردم را از دين خدا و رسولش دور سازند "

ابن فرحان مي گويد : همين تعبير شيخ خود يك تكفير ضمني است ،‌نسبت به تمام كساني كه مذهب وهابيت را نپذيرفته اند ، زيرا منظورش از دين خدا و رسول كه مي خواهند مردم را از آن دور كنند همان آئين وهابيت است ، بنا بر اين مخالفان وهابيت كافر به دين خدا و رسولند !!!

ادامه ...

[="Tahoma"]تتمه پست قبل

ابن فرحان به دنبال اين سخن به تناقض هاي صريح ديگري در كلام پيشواي وهابيون اشاره كرده مي گويد : اشتباهات و خطاهاي فراواني به شيخ نسبت داده اند و او آنها را از خود دفع ميكند در حالي كه غالب آنها در كلماتش وجود دارد !
سپس او 25 نمونه از اين نسبت ها را با ذكر مأخذ و مدرك بر مي شمرد از جمله اين كه شيخ انكار مي كند كه :
1- كتب مذاهب چهارگانه اهل سنت را باطل مي داند !
2- كسي كه به صالحان توسل جويد كافر است !
3- اگر توانايي پيدا كند گنبد و بارگاه پيامبر اكرم را ويران مي كند ( و مانند قبور ائمه اهل بيت عليهم السلام و ساير بزرگان بقيع با زمين يكسان مي سازد )
4- او زيارت قبر پيامبر را حرام مي شمرد !
5- او همه مردم جز كساني را كه از او پيروي مي كنند كافر ميداند !
و امثال اين ها را انكار كرده در حاليكه صريحا يا به طور ضمني در سخنان او در كتابهايش ديده مي شود و اين تناقض شگفت آوري است .

[="Tahoma"]فصل سوم : ادامه راه

حسن بن فرحان مالكي در فصل سوم كتاب خود " داعيه و ليس نبيا " مي گويد : متاسفانه شاگردان و مقلدين شيخ همان راه او را در تكفير پيمودند و حكم كفر بسياري از قبائل عرب و غير عرب و بسياري از پيروان مذاهب اسلامي و جمعي از علماي معروف مسلمين را صادر كردند ( به تعبير ديگر از چپ و راست حكم كفر دادند و همه مسلمين را از زير تيغ تكفير گذراندند )

از جمله :

1- تصريح به اين كه اهل مكه و مدينه ( كه آن روز مذهب وهابيت را نپذيرفته بودند ) همگي كافرند ( الدرر السنيه جلد 9 صفحه 285 )

2- هر كس دعوت محمد بن عبد الوهاب را پذيرفته ولي عقيده دارد كه پدرانش مسلمان از دنيا رفتند كافر است !!! بايد او را توبه دهند و هرگاه از سخن خود توبه نكرد گردنش را بزنند و مال او تعلق به بيت المال دارد !!! و اگر حج بجا آورده چون قبل از قبول وهابيت بوده مشرك بوده و بايد حج را اعاده كند !!!

3- دولت عثماني كافر بود و هر كس آن دولت را كافر نداند كافر است !

4- اشاعره كافرند و معني شهادتين را نمي دانند معتزله نيز كافرند !

5- مانع الزكاه كافر است

6- كساني كه غير مسلمانان را در دفاتر و شغل ها وخانه هاي خود استخدام مي كنند كه بسياري از واجبات را ترك كرده و بسياري از محرّمات را انجام ميدهند از شهادتين چيزي جز الفاظ آن را نمي فهمند ، همگي كافر و مرتدند !

حسن بن فرحان بعد از ذكر موارد 27 گانه ايي كه شاگردان شيخ و پيروان او از تكفير مسلمين سر داده اند مي افزايد " بعد از اين همه زياده روي در امر تكفير كه نظير آن را سراغ نداريم گروهي از علماي وهابي حملات خشونت آميز تكفيري خود را متوجه " سيد قطب " و " مودودي " و " اخوان المسلمين " و " حزب التحرير " كرده اند . درست است كه اين ها در جانب سياسي گرفتار زياده روي بودند ولي زياده روي آنها هرگز به پاي زياده روي وهابيون در همه جوانب اعم از سياسي ، اعتقادي ، فقهي ، فرهنگي و اجتماعي نميرسد انصاف هم چيز خوبي است "

ادامه ...

[="Tahoma"]تتمه پست قبلي

سپس مي افزايد " در عبارات گذشته بينديشيد آيا چيزي از برنامه هاي به اصطلاح جهادي ( و حمله بر مسلمين ) باقي مانده كه وهابيون نگفته باشند
و در پايان اين بحث متذكر مي شود كه بعد از محمد بن عبدالوهاب موج تكفير دامان خود وهابيون را گرفت و بعضي بعض ديگر را تكفير كردند و زنانشان را به اسارت گرفتند ! سپس نمونه هاي متعددي از آن را با استناد به كتاب الدرر السنيه ذكر ميكند .

در برابر اين نقطه هاي تاريك و اشمئزاز آور به نقطه قوتي در پايان اين فصل اشاره مي كند و ميگويد فرزند بنيانگذار مذهب وهابي به نام عبد الله بن محمد هنگامي كه بعد از سقوط " درعيه " ( يكي از شهرهاي حجاز ) به مصر رفت و از آن محيط بسته تعصب آلود به محيط باز منتقل شد و به علوم تازه ايي دست يافت رو به مكتب اعتدال آورد حكم به تكفير گروهاي مختلفي از مسلمين را به خاطر پاره ايي از بدعتها كه پدرش به آن معتقد بود نفي كرد و گفت هيچ كسي را نمي توان كافر دانست مگر آن كس كه منكر ضروري دين باشد يا كاري كه به اجماع مسلمين سبب كفر است انجام دهد .

در چهارمين بخش اين كتاب سخن از مخالفان شيخ به ميان مي آورد كه او ( شيخ ) و تمام وهابيون راتكفير كردند سپس به دفاع از آنها مي پردازد و ميگويد : اين گونه تكفيرها نيز اعتباري ندارد تنها بايد به خطاي آناه به خصوص در مسئله تكفير اعتراف كرد .

وي در اين فصل ، 22 نفر از علماي معروف اهل سنت را نام مي برد كه غالب آنها اهل نجد و مكه بودند و بعضي از علماي دمشق ، عراق ، تونس و مراكش همه به مخالفت با شيخ برخاستند و بعضي از آنها كتب ردّيه ايي در رد سخنان محمد بن عبد الوهاب نگاشتند

به اين ترتيب نشان مي دهد كه اكثر معارضين او كساني بودند كه از منطقه خود او برخاستند يا از خويشان نزديك او بودند !!!

ادامه ...

[="Tahoma"]ادامه از پست قبل

مهمترين اتهامات پيشوايان وهابي

ابن فرحان در ذيل بحث سابق مهم ترين ايراداتي را كه علماي معروف اهل سنت به شيخ گرفتند در چهار چيز خلاصه مي كند :

1- تكفير مسلمين
2- ادعاي نبوت . ( به زبان حال نه زبان قال )
3- قائل شدن به تشبيه و تجسيم خداوند متعال
4- انكار كرامات اولياء و بزرگان دين

سپس مي گويد : اتهام عمده ، همان اولي است كه هيچ كس نمي توان آن را انكار كند
آنگا از شيخ احمد زيني دحلان ، عالم و نويسنده معروف در كتاب " دعوي المناوئين " نقل مي كند كه او مي گويد : " وهّابي ها هيچ كس را موحّد نمي دانند ، مگر كسي كه از تمام گفته هاي آنها پيروي كند ! "

از عالم مشهور ديگري بنام " زهاوي " نقل مي كندكه اگر كسي سوال كند مذهب وهابيون كدام و نتيجه اين مذهب چه چيزي مي ياشد؟! من در جواب هر دو سوال مي گويم " حكم به كفر همه مسلمين جهانه ! اين پاسخ كوتاه براي اين گونه سوالها كافي است " ( دعوي المنائين صفحه 167) .

حسن بن فرحان (مولف كتاب ) سعي مي كند كه شيخ را از سه اتهام ديگر تبرئه كند ولي اتهام اول كه آن را با تأكيد تمام پذيرفته ، اتهام كوچكي نيست با اين كه قرآن صريحا از متهم ساختن مسلمين و حتي كساني كه در ظاهر ادّعاي اسلام مي كنند ( مادامي كه منكر ضروريات اسلام نباشند ) منع مي كند " و لا تقولوا لمن القي اليكم السلام لست مومنا تبتغون عرض الحياه الدنيا "
يعني به كسي كه اظهار اسلام مي كند نگوئيد مسلمان نيستي تا بدين وسيله سرمايه ناپايدار دنيا را به دست آوريد ( و اموال او را به غنيمت گيريد )

آيا با صراحت اين آيه شريفه جايي براي تكفير مسلمين آن هم بر اثر اشتباهات روشن تكفير كننده در مسأله توحيد و شرك باقي مي ماند ؟؟؟

قرآن در جاي ديگر مي فرمايد :

" و من يقتل مومنا متعمدا فجزاؤه جهنم خالدا فيها و غضب الله عليه و لعنه و اعدّ له عذابا عظيما "
يعني هر كس فرد مومني را عمدا به قتل برساند كيفر او جهنم است جاودانه در آن مي ماند و خدا او را غضب و لعن مي كند و غذاب عظيمي براي او فراهم ساخته است "

اين آيه پشت هر انساني را مي لرزاند ، تهديد به آتش آن هم بصورت خلود و جاودانگي توأم با قهر و غضب الهي تعبيري است كه درباره هيچ گناهي از گناهان كبيره _ جز قتل نفس _ نيامده است .

تعبير به خلود و جاودانگي عذاب الهي _ با توجه به اين كه اين كيفر عظيم مخصوص افراد بي ايمان است _ نشان مي دهد كه قاتلان مسلمين به يقين بي ايمان از دنيا مي روند تا راه براي خلود آنها در دوزخ باز شود .

حال فكر كنيد چگونه خواهد بود حال كساني كه مومنان نماز گذار و روزه گير و مؤدب به تمام آداب اسلامي را به بهانه هاي واهي به قتل رساندند ، زنانشان را اسير كردند و اموالشان را به غارت بردند ، نه يك نفر بلكه صدها و هزاران نفر را اعم از زن و مرد و كودك شيرخوار و پير و جوان . و نام آن را دين اسلام توحيدي محمّدي گذاردند و خود را اهل نجات مي دانند ، نعوذ بالله العظيم

و حال آن كه مصداق آيه شريفه " و زين لهم الشيطان اعمالهم فصدهم عن السبيل فهم لا يهتدون "
يعني شيطان در نظرشان تزيين كرد و آنها را از راه حق باز داشت و لذا هدايت نمي شوند " هستند

خوشبختانه اخيرا بسياري از پيروان اين مذهب به اشتباه خود پي بردند و تكفير مسلمين را گناهي عظيم مي دانند ،‌ هر چند از نظر آنها اهل بدعت باشند و ان شاالله اين طليعه بزرگ و مباركي است براي پيراستن آيين پاك اسلام ، از خشونت و ترور و ارعاب و نمايان ساختن مهر و محبت و عطوفت اسلامي كه نمونه هاي آن را در دو كتاب " مفاهيم يجب ان تصحّح " و " داعية و ليس نبيا " و طرفداران اين دو كتاب ملاحظه كرديد .

در پايان _ بعنوان حسن ختام _ به سراغ اعلاميه مهمي مي رويم كه جمعي از علما و فقها و محدثان عربستان سعودي از وهابيون معتدل آن را اخيرا نگاشته و منتشر ساخته اند :
اين اعلاميه در جرايد متعددي چاپ شد ولي ما آن را از كتاب " معجم طبقات المتكلمين " نقل مي كنيم

ادامه ...

به خواست خدا اعلاميه مذكور بخاطر طولاني بودن متن در پست جداگانه بعدي آورده خواهد شد

...

[="Tahoma"]بيانيه هيئت علماي بزرگ سعودي

الحمد لله و الصلاه و السلام علي رسول الله و علي آله و صحبه و من اهتدي بهداه ، اما بعد :

هيئت " كبار العلماء " در جلسه چهل و نهم كه در طائف از تاريخ 2/4/1419 هجري قمري تشكيل شد حوادثي را كه در كشورهاي اسلامي و غير آن از تكفير و انفجارها و امور ناشي از آن از خونريزي ها و نابود كردن مؤسسات مختلف اتفاق افتاد مورد بررسي قرار داد و نظر به اهميت اين موضوع و پي آمدهاي آن اعم از كشتن بي گناهان و اتلاف اموال و ايجاد رعب و وحشت در مردم و ايجاد ناامني و تزلزل و بي ثباتي در جامعه مجلس تصميم گرفت حكم اين موضوع را طي بيانيه ايي به عنوان خير خواهي الهي بندگان خدا و اداي تكليف و رفع هر گونه اشتباه از كساني كه گرفتار اشتباه در مفاهيم اسلامي شده اند روشن سازد به همين دليل نكات زير را ياد آور مي شود و از خداوند متعال توفيق مي طلبد :

1- تكفير ( كافر دانستن ) يك حكم شرعي است و بايد معيارش را از سوي خدا و رسول او تعيين كرد همانگونه كه حلال و حرام و واجب بايد از سوي خدا باشد همچنين تكفير و گفتار و رفتاري كه ( در كتاب و سنت ) گاه كفر بر آن اطلاق شده به معني " كفر اكبر " كه سبب خروج از دين اسلام مي شود نيست .
بنا بر اين _ چون بايد حكم به كفر از سوي خدا و رسولش باشد _ جايز نيست كسي را تكفير كنيم مگر اينكه دليل روشني از كتاب و سنت بر كفر او گواهي دهد و گمان و احتمال هزگر كافي نيست زيرا احكام سنگيني بر اين حكم بار مي شود . هنگامي كه ما در مورد حدود معتقديم طبق قاعده " الحدود تدرء بالشبهات " بايد بدون قطع و يقين اقدام نكنيم مسلما مسأله تكفير به خاطر آثار مهمي كه دارد از حدود مهم تر است و لذا پيامبر اسلام همگان را از تكفير كسي كه واقعا كافر نيست بر حذر داشته و فرمود است " هر كس به برادر مسلمانش بگويد : اي كافر ! اگر راست بگويد طرف مقابل گرفتار عذاب الهي مي شود و اگر دروغ بگويد به خودش باز مي گردد " .

گاه در كتاب و سنت تعبيري ديده مي شود كه فلان سخن يا عمل يا اعتقاد موجب كفر است در حاليكه موانعي وجود دارد كه جلو اين حكم را مي گيرد و اين مانند احكام ديگري است كه بدون اجتماع اسباب و شرايط و نفي موانع حاصل نميگردد مثلا ارث يكي از احكام الهي است كه به سبب خويشاوندي صورت مي گيرد ولي گاه موانعي وجود دارد كه جلو اين حكم را مي گيرد مانند اختلاف در دين . همچنين گاه كسي را اجبار بر اداي كلمات كفر آميز مي كنند در حاليكه سبب كفر او نمي شود ( چون مجبور شده است ) و نيز گاهي انسان سخن كفر آميزي بر اثر شدت خوشحالي يا غضب و مانند آن مي گويد ( درحالي كه از حالت طبيعي خارج شده است ) و اين موجب كفر او نمي شود چون قصدي ندارد شبيه داستان معروفي كه كسي كه از شدت خوشحالي ميگفت " خداوندا تو بنده مني و من پروردگار توأم !!! "

آثار مهم و خطرناكي بر شتاب در تكفير مترتّب مي شود از جمله مباح شمردن خون و مال آن شخص و جلوگيري از ارث او و جدايي از همسرش و غير اينها كه از آثار ارتداد است بنا بر اين چگونه جايز است مسلمان به كمترين شبهه ايي چنين نسبتي به كسي بدهد ( و اين همه مسئوليت را بپذيرد ؟ )

حاصل اين كه : شتاب در تكفير خطر عظيمي دارد زيرا خداوند متعال مي فرمايد " قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون‏ " ( طبق اين آيه شريفه هرگونه كار زشت و ظلم شرك و نسبت ناروا و سخن بي دليل نسبت به خداوند حرام شمرده شده است )

ادامه ...

ادامه از پست قبل

2- آنچه از اين عقيده باطل ( نسبت شرك به مسلمين ) حاصل شده يعني خون ها را مباح شمردن و عِرْض و آبروي مردم را بردن و اموال آنها را غارت و منفجر ساختن خانه ها و وسائل نقليه و مراكز اداري و تجاري ، اين اعمال و مانند آن به اجماع همه مسلمين حرام و گناه است زيرا سبب هتك حرمت نفوس و اموال است و امنيت و آرامش زندگي مردم را كه در خانه ها و مراكز كار صبح و شام رفت و آمد دارند از بين مي برد ، و مصالح عمومي جامعه را كه بدون آن نمي توانند زندگي كنند بر باد ميدهد .

اين در حالي است كه اسلام اموال و اعراض و نفوس مسلمين را محترم شمرده و به هيچ كس اجازه تجاوز به حريم آنها نمي دهد و از آخرين اموري كه پيامبر در خطبه حجه الوداع به همه مسلمانان ابلاغ كرد اين بود كه فرمود " خون ها و اموال و اعراض شما بر يكديگر محترم است مانند احترام امروز ( روز عيد قربان ) و احترام اين ماه و احترام سرزمين مكه " و سپس فرمود " خداوندا گواه باش من آنچه را كه بايد بگويم گفتم " اين حديث مورد اتفاق همه محدثان است .

و نيز فرمود : " تمام هستي مسلمان بر مسلمان حرام است خونش ، مالش و ناموس و عرضش " و نيز فرمود " از ظلم بپرهيزيد كه ظلم در قيامت ظلمات است " .

و نيز خداوند سبحان كسي را كه خون بي گناهي را بريزد به اشدّ مجازات تهديد كرده و فرموده : " هر كس فرد با ايماني را عمدا به قتل برساند مجازاتش دوزخ است و براي هميشه در آن خواهد ماند و خداوند او را مورد غضب و لعن خود قرار خواهد داد و مجازات عظيمي براي او قرار داده است " .

و نيز درباره قتل سهوي كافري كه در امان مسلمين زندگي مي كند فرموده " بايد ديه و كفاره بدهيد "

با اين حال قتل عمد او چه حكمي خواهد داشت ؟ به يقين جرم او عظيم تر و گناه آن سنگين تر خواهد بود .
در حديث صحيح از رسول الله آمده است " كسي كه غير مسلماني را كه با مسلمين پيمان دارد به قتل برساند هرگز بوي بهشت را نخواهد شنيد " !

3- اين مجلس ( هيئت كبار العلماء ) با توجه به حكمي كه در بالا نسبت به تكفير مردم بدون دليل از كتاب و سنت صادر كرده و اهميت آن را به سبب آثار شوم و گناهاني كه بر آن مترتب مي شود ، بيان داشته به تمام مردم جهان اعلام مي كند كه اسلام از اين گونه عقيده هاي باطل بيزار است و آنچه در بعضي از كشورها از ريختن خون بي گناهان و منفجر ساختن مساكن و مركب ها و مراكز عمومي و خصوصي و تخريت كارگاه ها و مانند آن صورت مي گيرد عملي جنايت كارانه ميداند كه اسلام از آن بيزار است . همچنين هر مسلماني كه به خدا و روز جزا ايمان دارد از اين اعمال بيزار است و اين كارها تنها كار كساني است كه داراي افكار منحرف و گمراهند و گناه و جرم آن به گردن آنهاست و هرگز نبايد به حساب اسلام و مسلماناني كه به هدايت اسلام هدايت شده اند و متمسك به كتاب و سنت و پيرو قرآن مجيدند گذارد . اين كارها فاسد و جنايت بزرگي است كه شريعت اسلام و فطرت پاك انساني آنها را نمي پذيرد .

لذا روايات اسلامي به طور قاطعانه آنها را تحريم كرده و از همنشيني با اين گونه افراد باز داشته است ...

تحليل كوتاهي در مورد اين بياينه (تحليل از حضرت آيه الله العظمي مكارم شيرازي حفظه الله )

اين بيانيه كه به امضاي برترين مقام مذهبي وهابيّت عربستان در عصر خودش يعني " عبد العزيز بن عبد الله بن باز " و 20 نفر از علماي طراز اول آنان رسيده و كمي قبل از فوت آن عالم معروف مذهبي وهابي تهيه شده حاوي نكات مهمي است كه به بعضي از آنان ذيلا اشاره مي شود :

1- گرچه سزاوار بود اين بيانيه پيش از آن همه خونريزي و هتك نفوس و اموال و اعراض منتشر مي شد و بي شباهت به نشداروي بعد از مرگ سهراب نيست ولي با توجه به اين كه ضرر را از هر جا جلوگيري كنند سود و منفعت است جاي تقدير و تشكر فراوان دارد كه در برابر گروه تند روان كه مدعي پيروي از دستورات شارع مقدس هستند اتمام حجت قوي و گويا شده است و روشن ساخته اند كه آنها كه پيرو اين بيانيه نيستند پيروان هوي و هوس هاي خويشتن مي باشند نه دستورات اسلامي و در يك كلمه اسلام از اين كارها بيزار است .

2- اين بيانيه عملا راه را براي نقد افكار و عقايد شيخ محمد بن عبد الوهاب گشوده كه حتي وهابيون مي توانند با حفظ احترام او افكارش را نقد كنند و به جمع بندي معتدل تري در آئين وهابيت برسند كه بتوانند با ساير مسلمين جهان تعامل خوبي برقرار كنند .

3- اين بيانيه كه با تعبيراتي حساب شده همراه است به تندروان وهابي اعلام مي كند كه دوران تكفير مسلمين گذشته است و نبايد و نميتوان هر كس را كه موافق افكار آنها نيست متّهم به كفر كرد و جان و مال و عرض او را بر باد داد و اين كار ممكن است سبب كفر عامل آن گردد .

4- اين بيانيه خدمت خوبي به جهان اسلام ميكند و چهره كريه خشونت باري را كه اين گروه از اسلام در برابر جهانيان ترسيم كرده اند تا حد زيادي اصلاح مي كند و نشان مي دهد مسلمانان واقعي از اين كارها بيزارند گر چه بر چيدن آثار منفي آن اعمال خشونت بار كه ساليان دراز انجام شده به اين آساني ممكن نيست به خصوص اين كه بهانه خوبي به دست ارباب كليسا و صهيونيست ها داده كه آن را چهره واقعي اسلام معرفي كنند و جهانيان را از آن بترسانند

پناه بر خدا از زيان هاي جاهلان ، اميدواريم خداوند همه را به راه راست هدايت فرمايد و از دام شيطان برهاند

لازم به ذكر است در آخر نامه مذكور عده ايي از علماي طراز اول سعودي آن را امضا كردند كه اسامي آنان به شرح زير است
1- عبد العزيز بن عبد الله بن باز ( رئيس المجلس )
2- صالح بن محمد اللحيدان
3- عبد الله بن سليمان بن تقنيع
4- محمد بن صالح العثيمين
5- د . عبد الله بن محمد بن ابراهيم آل شيخ
6- محمد بن سليمان البدر
7- راشد بن صالح بن خنين
8- عبد الله بن عبد الرحمن الغديان
9- محمد بن ابراهيم بن جبير
10-د . صالح بن فوزان الفوزان
11-حسن بن جعفر العتمي
12-عبد الله بن عبد الرحمن البسام
13- عبد العزيز بن عبدالله بن محمد آل شيخ
14- ناصر بن حمد الراشد
15-محمد بن عبدالله السبيل
16- عبد الرحمن بن حمزه المرزوقي
17- د . عبد الله بن عبد المحسن التركي
18- د . عبد الوهاب بن ابراهيم ابو سليمان
19- محمد بن زياد آل سليمان
20- د . صالح بن عبد الرحمن الاطرم
21- د . بكر بن عبد الله ابو زيد

و السلام علي جميع عباد الله الصالحين
و الحمد لله رب العالمين

موضوع قفل شده است