جمع بندی انتخابش کنم یا نه ؟

تب‌های اولیه

71 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انتخابش کنم یا نه ؟

سلام
دوستان کارشناس که هم وضعیت من رو میدونن هم من خودم هرکاری کردی اینجا گفتم.
من چند وقتی هست که با دختری اشنا شدم و باهاش در ارتباطم
نحوه و داستان اشناییمون بماند.
این دختر طبق گفته خودش نماز میخونه ( حتی به نماز خوندن من هم گیر میده )
چادری نیست ولی مانتو تنگ هم نمیپوشه
تا الان دوست پسر نداشته
زودرنج
لوس
زورگو
باحیا و خجالتی
و ... هست
تمام اینها رو در مدتی که باهاش در ارتباط بودم فهمیدم
به مادرم گفتم اما اون هم مثل دفه قبل کاری نمیکنه و میگه صبر کن
خودمونم با صحبت هایی که داشتیم فهمیدیم که چند سالی صبر کنیم بهتره اما
از طرفی چون مطمئن نیستم بهش برسم هی نگران میشم که این چند سال الکی تلف شه و اخرشم هیچی
از طرفی رفتار من باهاش جوری بوده که احساس میکنم بهم زور میگه
من چون دوسش دارم هر اشتباهی میکنه کوتاه میام اما اون کلیک میکنه و پدر منو در میاره
خودش میگه از وقتی نازشو میکشم اروم میشه و خوشش میاد
هر دومامون همیدیگه رو دوست داریم
در کل مشکل من اینه که من در انتخاب این دختر تقریبا 80 درصد مثبتم اما خودم میدونم که با رفتاری که داشتم ( کوتاه اومدن و گذشت از ترس از دست دادنش ) باعث شدم خیلی راحت ازم استفاده کنه
حالا سوالات و مشکلات من اینه :

من باید چطور رفتار کنم ؟

در هنگام ارتباط با خانما چیکار باید بکنیم که هم من راضی باشم هم اون؟
ایا انتخاب چنین دختری درسته ؟ ( گرچه هر کسی رو هم انتخاب کنم باز مشکلاتی از این دست خواهم داشت )
از کجا بدونم اون واقعا دوسم داره ؟
در کل رفتارم من باید چطوری باشه که احساس حقارت نکنم که انگار سوارم شده
و اونم ناراحت نشه

در پایان هم دوستان اگه کتابی مناسب با شرایط من میشناسن حتما واسه دانلود لینک بدن که متشکر بشم

با نام و یاد دوست

کارشناس بحث: امیدوار


بسمه‌تعالي
با سلام
ارتباطهاي پيش از ازدواج، غلاوه بر مذمت و حرمت شرعي، از لحاظ ارتباطي و عاطفي نيز آسيبهاي غير قابل انكاري را به دنبال دارد كه تجربه حضرتعالي خود گوياي اين مدعاست!
-مبهم بودن ازدواج و سردرگمي طرفين
-مخالفت احتمالي خانواده‌ها
-دلسردي يكي از طرفين و اختيار كردن گزينه‌اي ديگر
-شكسته شدن حريمها در دوره دوستي و عادي شدن روابط، به گونه‌اي كه بعد از ازدواج، به جاي نقش همسري، همچنان نقش دوستي بر روابط حاكم است كه در نتيجه مسوليت گريزي توسعه مي‌يابد
- از دست دان فرصت
- متاثر شدن ازدواج با شخصي ديگر از ارتباط با شخص قبلي
- بدبيني پس از ازدواج مرد به همسر
و... از جمله آسيبهاي اينگونه ارتباطهاست.
بر اين اساس و بر اساس شناختي كه حضرتعالي نسبت به ايشان داريد، خود بايد پاسخ دهيد كه آيا ايشان ملاكهاي لازم را از ديد شما براي همسري دارند يا خير؟
اين شما هستيد كه بايد پاسخ دهيد آيا مي‌توانيد صفاتي مانند لوس بودن، زودرنجي و.. را بپذيريد بدون اينكه هيچ مشكلي با آنها داشته باشيد يا خير؟ به ياد داشته باشيد كه در ازدواج بايد بر امور بالفعل حساب باز كرد نه امور بالقوه! بر اين مبنا يا شما بايد با اينگونه صفات مشكلي نداشته باشيد و او را با مجموعه رفتارش بپذيريد و يا در غير اينصورت از چنين ازدواجي صرفنظر كنيد چرا كه اگر به اميد تغيير و اصلاح ايشان، قرار است با وي ازدواج كنيد بدانيد كه به بيراهه رفته‌ايد!

سلام به نظر من بهتره راهی رو بری جلو که بهتر جواب داده در ضمن به عقلتم رجوع کن به بعد ازدواجتم فکر کن

[="Tahoma"][="Green"]لا حول و لا قوة الا بالله

سلام بر شما

ali407;331699 نوشت:

این دختر طبق گفته خودش نماز میخونه ( حتی به نماز خوندن من هم گیر میده )

به نظر شما نماز خوندن ملاک خوب بودن انسانه ؟
یعنی هر کسی که نماز میخونه حتماً خوبه ؟
انقدر آدمهای بدی هستند که نمازشون قضا نمیشه
پس این ملاک خوب بودن نیست
ali407;331699 نوشت:
تا الان دوست پسر نداشته

از کجا فهمیدید ؟
شناسنامش رو نگاه کردید ؟
با هیچ کس هم که نبوده باشه با شما که بوده
حالا نمیدونم شما اسمش رو چی میذارید ولی من میگم دوستی
ali407;331699 نوشت:
زودرنج
لوس
زورگو

زندگی که همش شیرینی نیست تلخی هم داره
به نظر شما اگر خدای نکرده اختلافی بینتون بوجود بیاد ایشون رفتار منطقی بروز میدن ؟
ali407;331699 نوشت:
از طرفی چون مطمئن نیستم بهش برسم هی نگران میشم که این چند سال الکی تلف شه و اخرشم هیچی

شیرینی این ارتباط نه تنها در دوستی بلکه در ازدواج هم بعد از مدتی از بین میره و طرفین بعد از مدتی منطقی تر تصمیم گیری میکنند با این تفاوت که در ازدواج اگر با دید منطقی مشکلی بوجود بیاد طرفین بخاطر تعهدی که دارند برای حل اون مشکل تلاش بیشتری میکنند و دیرتر تسلیم میشند اما در دوستی هیچ تعهدی به طرف مقابل ندارید و ممکنه با کوچکترین اختلاف از هم جدا بشید
تقزیباً مطمئنم که آخر این ارتباط هیچی هست
ali407;331699 نوشت:
من چون دوسش دارم هر اشتباهی میکنه کوتاه میام اما اون کلیک میکنه و پدر منو در میاره

خانومها طبق غریزه کمی شکاک هستند ، خدای نکرده اگر از شما اشتباهی در زندگی سر بزنه میتونه مشکل بزرگی رو بوجود بیاره
واقعاً سخته با همچین آدمی زندگی کنی
ali407;331699 نوشت:
در هنگام ارتباط با خانما چیکار باید بکنیم که هم من راضی باشم هم اون؟

شما باید کاری رو بکنید که خدا راضی باشه نه شما[/]

من هم با نظر کارشناس محترم موافقم. صبر و تعلل در این زمینه هرگز چیزی را درست نخواهد کرد. بعد از آن گاهی اوقات شما ملاک هایی دارید از جمله ایمان، خانواده، قیافه ظاهری و بسیاری اولویت های دیگر که ارجحیت دارد بر رفتارهای زودگذر زنانه که اغلب در همه زنان و دختران وجود دارد، ازقدیم گفته اند مرد اهل نیاز است و زن اهل ناز. اگر آن دختر ملاک های مهم شما را داراست، این رابطه الکی کش دار را کنار بگذارید و با عاقلانه فکر کردن، بهترین تصمیم را بگیرید. سعی کنید برای خود اول ملاک های لازم برای همسری شایسته واکاوی کنید و تصمیم نهایی را بگیرد.

با تشکر از تمام دوستان که پاسخ دادند
من همون طور ک گفتم به مادرم گفتم و ایشون در جریان هستند
مادرم یه امتحانی کردند دختره رو ک ببینه ایا واقعا پاک هست یا داره من رو بازی میده
شماره رو به کسی داد تا ببینه با اون طرف در ارتباط میمونه یا نه
همون ابتداها بود که خود طرف هی منو پس میزد و میگفت شاید به هم نرسیدیم و امثال این حرفا
من خیلی ناراحت بودم
مادرمم ماجرای امتحان رو گفت و گفت ک فعلا داره ناز میکنه
من فکر کردم جواب طرف رو داده و داره ناز میکنه
و خیلی ناراحت شدم
کمی فکر کردم و خودم رو کنترل کردم
و تصمیم گرفتم این رابطه رو پایان بدم
بعد از ظهرش یه امانتی پیش من داشت ک حین دادن اون امانتی بهش باهاش صحبت کردم و گفتم ما به درد هم نمیخوریم همه چی تموم
خیلی میخندید
من فکر کردم از خداشه
وقتی بهش گفتم و رفتم احساس راحتی کردم اما باز احساس بلاتکلیفی سراغم اومد
رفتم خونه به مادرم گفتم ک بهش گفتم
گفت چی کرد
گفتم انگار از خداش بود و میخندید
مادرم گفت پس اگه اینطوره ک بیخیالش
چند دقیقه بعد بود ک پیام داد فلانی خیلی ....
منم طاقت نیاوردم و گفتم که خودش خواست
به قرآن قسمش دادم که واقعا منو دوست داره ک گفت دارم
به مادرم پیامشو نشون دادم
مادرم گفت اصلا جواب طرفی که واسه امتحان داده بودم شمارشو نداده ها
حتی یکی
از اون به بعد اخلاقش خ عوض شده
و دیگه مثل قدیم باهام صحبت نمیکنه
احساس میکنم قبولم کرده

تمام صحبت هامون پیرامون ازدواج هست

خودم قبول دارم ک طولانی بودن این ارتباط کاملا مضر هست و موجب سردی میشه برای همین میخوام هرچی سریعتر شرایطم رو فراهم کنم ( ک اولیش آشتی دادن پدر مادرم هست )

ما باهم هیچ ارتباطی در بیرون نداریم
یعنی اصلا با هم بیرون نمیریم ( هم خودم هم اون واسه همین موضوع ک سرد نشیم نسبت به هم )
فقط اس ام اس
حتی تلفنی حرفم نمیزنیم

ولی نظر خودم اینه که اول کار پدرمادرمو درست کنم بعد با مادرم بشینم یه تصمیم درست و حسابی بگیرم
خصوصا الان ک اطمینان بیشتری دارم بهم دل بسته وجدانم قبول نمیکنه دل دختر مردم رو بشکنم
نظر شما چیه ؟
ببینید زمان لازمه
من همش 18 سالمه
طبیعتا هنوز خیلی بیسوادم در مورد ارتباط با خانم ها و شیوه همسر داری
مطالعاتم رو شروع کردم
الان دارم کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی رو میخونم و تازه دارم مییفهمم دلیل رفتارهاش چیه
خوش بختانه من فقط دوستش دارم و عاشقش نیستم که عقلم از کار بیوفته
اگه واقعا راه منطقی جدایی باشه به راحتی خواهم پذیرفت اما در صورتی که قانع بشم
ک به نظرم همه ادما با هم فرق دارن
مهم کنار اومدن و گذشت هست
ک من دارم تمرین میکنم
امیدوارم اون هم تمرین کنه

البته من دیروز هم گفتم که تمام بحث هامون پیرامون ازدواج هست
ایشون قبلا زیاد مطمئن نبودن و دائما میگفتن ک شاید من همسر تو نشدم
اما از اون روزی ک بهش گفتم همه چی تموم و دوباره پیام داد دیگه چنین حرفی نزده
الان مطمئن هستم ک منو به عنوان همسرش قبول داره
دیشب بود که گوشی شو اورده بود مغازه تا درستش کنم
من از اینکه موهاش بیرون بود ناراحت بودم
چند ساعت بعد خودش فهمیده بود و بعدا بهم گفت
منم گفتم ک دوست ندارم و کمی براش توضیح دادم
بهم گفت ک نم نم درست میکنه
الان خ قشنگ باهم کنار میایم و حرف همدیگه رو میفهمیم
البته این حرفا چیزایی نیست که از رو عشق بگم چون من فقط دوسش دارم و کاملا هم منطقی هستم
چون اگه نبودم ردش نمیکردم
خوشبختانه الان احساس بهتری دارم از انتخاب این دختر
گرچه فامیل ما اونقدر عیب و ایراد میگیرن اما طبیعیه

فقط یه مساله میمونه ک اقای امیدوار و بقیه دوستان هم گفتن ک اگه مناسب هست هرچ زودتر کارا رو انجام بدیم
من هم خودم موافقم اما از یه مساله ناراحتم
چون هم سن من و هم سن دختر مورد نظرم پایین هست از نگاه مردم و اینکه بگن دوتا بچه دارن باهم ازدواج میکنن
حرف هایی که فامیل بعدا در میارن
و کلا نگاه و حرف مردم میترسم
الان همه 28 سالگی ازدواج میکنن من تو 18 19 سالگی چیزی نمیگن

با سلام خدمت پرسشگر محترم

دوست گرامی نیاز به ازدواج و میل به جنس مخالف طبیعی است اینکه شما قبل از ازدواج مشورت می کنید کار خوبیست هیچ وقت مشورت کردن با افراد دانا را از دست ندهید .
حال مسئله ای که هست و خودتون بهش اشاره کردید این است که علاوه بر میل به جنس مخالف طرفین باید ابعاد دیگرشخصیتشان هم رشد کند ایا علاوه بر میل به جنس مخالف بطور مثال شما از لحاظ عملکرد اجتماعی ایا به حد قابل قبول رشد کرده اید که برخوردها و رفتارهایتان در مواقع گوناگون بجاست؟
از لحاظ عاطفی به پختگی لازم رسیده اید که بتوانید فرد مورد نظرتان را درست انتخاب کنید؟ و خیلی سئوالهای دیگر درباره ابعاد وجودتان، اینها خیلی مهم است که بتوانید زندگی موفقی در اینده داشته باشید.
اگر نه حتما کامل بلکه بنظر خودتان در حد قابل قبولی به این بلوغها رسیده اید طرف مقابلتان چطور ایا همه ابعادش نه در حد کمال بلکه در حد متعارف یک فرد برای زندگی اینده رسیده است اگر رسیده از کجا متوجه شده اید ایا با تلفن و پیامک و کارهایی از این قبیل می توان چنین نتیجه گرفت؟
بنظرتان پایه های این زندگی به ظاهر سست نیست شما ادم عاقلی هستید که امده اید مشاوره ایا طرف مقابلتان مثل شما به زندگی اینده اهمیت می دهد که کارهایی مثل مشاوره تحقیق کردن درباره خودتان یا خانوادیتان انجام دهد یا فقط به حرفهای شما اتکا می کند. همانطور که میبینید کسی که به اینده ازدواجش اهمیت می دهد فقط به احساس علاقه اکتفا نمی کند ابعاد مختلفی را در نظر میگیرد.

بهر حال با توجه اینده شما که برایتان مهم است ، و به تجربه و اماری که از ازدواج ها و دادخواستهای طلاق است بهتر است کار محکم تری انجام دهید.
حال اگر گفته ها برایتان مهم و قابل تامل بود بگویید تا راه چاره بیاندیشیم... منتظر پیامتان هستم.

با تشکر
صد در صد با تلفن نمیشه
ولی من در خودم میبینم ک بتونم زندگیمو بچرخونم
من اگه اعتماد نداشتم حتی یک قدم هم بر نمیداشتم
طرف مقابل رو نمیدونم و نمیدونمم از چه راحی میشه تشخیص داد
البته این رو هم فراموش کردم که طرف مقابل 15 روز ازم بزرگتره

سلام دوست من
طبق دیده های بنده و... یواش یواش چیزی درست نمیشه و بعد از عقد رسمی و زمانی که کار از کار گذشت این مسائل باعث اختلافات شدید میشه .
این یکی از اشتباهات ازدواج هستش که فکر میکنیم با ازدواج طرف رو تغییر بدیم و نقش فرشته نجات رو پیدا کنیم من از این موردا داشتم و مشاوره که میرفتم همه میگفتند موردی رو پیدا کنید که در موارد اصلی مثل حجاب و اعتقادات و... کاملا با انتظارات شما بخوره در موارد کوچکتر و.... ایشالله با گذشت زمان و مراجعه به مشاوره اونا براتون تایین میکنن که درست میشه یا نه . یا حق

کدوم مسائل ؟

سلام
مسئله حجاب . گفتی موهاش بیرون بود و ناراحت شدم و...

نه من با حجابش مشکلی ندارم
مانتویی هست اما نه مثل دخترای الان
مانتو معمولی
الان خواهرم از اون بدتر میگرده حرفم میزنم میگه به تو چه
این خانم از خواهرم خیلی بهتره حجابش
فقط موهاش بیرون بود ک گفتم بهش گفت چشم درست میکنم
همین
من خیلی توضیح دادم دوستان دیگه نظری ندارن ؟

سلام
حتما چندین جلسه مشاوره حضوری ازدواج فراموش نشه . همین فردا برید . 18 ساله هستش سن امید به زندگی در ایران 72 سال هستش . تصمیم سرنوشت ساز برای 54 سال آیندته , به راحتی ازش نگذر . یا حق

مشاوره خیلی مهمه البته با یه مشاور فوق العاده

ظاهرا همه چی ردیفه و باید رسمی بشیم
یعنی اوکی ؟
بریم خواستگاری ؟


سلام

خیلی خوشحالم که میخوای ازدواج کنی.انشاءالله خیره...
بنده قصد دخالت و جسارت ندارم فقط خدمتت عرض کنم.
مشاوران مرکز ملی پاسخگویی همچو مشاوران این سایت حاذق هستند

با سلام مجدد
خب اول اینکه تصمیم نهایی با خودتان است بار این زندگی هم بدوش خودتان است نه کس دیگر.

درباره مشاوره که دوستان عرض کردند بهر مشاوری اطمینان نکنید و از تخصصش مطمئن شوید.

درباره سن از لحاظ روانی خانمها زودتر بالغ میشوند. در سن بیست وچهار پنج سالگی تفاوت اندک بین خانم واقا احتمال اشکال کمتری بوجود می اورد اما در سنین دیگر بخصوص در این سن...
(البته سن فعلا مسئله اصلی نیست.)

_مشاورین برای کسب اطلاع از مراجعشان به نکات گوناگون توجه می کنند مثل ظاهر فرد، طرز تکلم ، نحوه پوشش ، سن ، طبقه اجتماعی و... اما گاهی فردی بظاهر مذهبی شده امده اما کارهای نابهنجاری انجام داده!
بگذریم با توجه به توضیحاتتان، بنظرتان چرا برای ازدواج به یک دوستی تن داده ؟ غالبا دختران که به ایندیشان منطقی فکر می کنند محافظه کارترند، جوانب را بیشتر میسنجند.
خود همین مسئله به شما ایتم را میدهد و چراهایی را باید برایتان بوجود اورد.

از گفته هایتان شک وتردید فوران می کند و خودتان اینده را نامعلوم میبینید ، اوضاع والدینتان ... که بهتره به یک مشاور ماهر چندین جلسه مراجعه کنند.

غالبا ازدواجهایی که پایه های ان را انجمنی می گذارد کمتر احتمال پاشیدگی دارد تا ازدواجهایی که دو نفر سعی می کنند انرا پایه گذاری کنند . بهمین دلیل هست که ازدواج های سنتی که خانواده انتخاب می کنند احتمال دوام ان بیشتر است.

سئوالی می پرسم که به خودتان جواب دهید نه به من... شما که به خودتان اعتماد دارید چطور فردی را که گزینش کرده اید که میگویید نمی دانم او چطور است؟!

من در جریان کامل ایشون هستم
من تا الان ک با شما مشورت میکنم به خانواده ام رسما قضیه رو نگفتم و نظرشون رو جویا نشدم
ایشون دختر به شدت خجالتی هستند
من خودم بودم که صفحه فیسبوکشون رو پیدا کردمو بهشون پیام دادم
چند روز بعد جواب دادن و صحبت هامون اغاز شد
من از اون ابتدا دم از ازدواج دادم و نیتمم از پیام دادن به ایشون هم همین بود ک شاید فرجی شد
ایشون در ابتدا میگفتن ک شاید به هم نرسیم و امثال این حرفا
از طرفی مادرمم شماره ایشون رو به کسی داد ک امتحانش کنن
فکر کنم تو پست های قبلی گفته باشم
الان هم خود من و هم خود دختره به امید اینکه باهم ازدواج میکنیم باهم در ارتباطیم چون ایشون کاملا من رو به عنوان همسر خودش قبول کرده
من بارها و بارها به اشکال مختلف تست کردمش
حتی خونه شون نزدیک مغازه مون هست
با این وجود زیاد بیرون نمیاد و از رفتارش کاملا معلوم هست که دختر ابروداری هست ک این کاره نیست
ولی باز چون من یکی از بازیگران این بازی هستم امروز یا فردا با مادرم رسما صحبت میکنم ک کارهاشو شروع کنیم

جناب همره این حرف شما کاملا با حرف اقای قرائتی که میگفتن ازدواج هرچه زود تر باشه بهتره چون مثل دوتا نخ قرقره دو نفر بهتر با هم ترکیب میشن در تظاد هست
شما زیاد سختگیری نمیکنید ؟
ایا قبول ندارید هیچ زوجی نیستن که کاملا شبیه هم باشند و لازمه زندگی و ازدواج موفق گذشت و کنار اومدن باشه
من با ایشون در مواقعی ک اختلافاتی پیش میاد صحبت میکنم
نمونه اش همین دیشب بود
براش توضیح دادم ولی چون ایشون کاملا مقصر نبودن من هم گذشت کردم
نکته مهم درک و فهم دو طرف هست
که حرف هم رو بفهمن
من باز اطمینان کامل ندارم ولی تا اینجا ک خیلی خوب بوده
چرا اطمینان ندارم
چون اولا بزرگترهای من هیچ جرفی درباره ایشون نزدن تا خیالم از بابت خانوادم راحت شه
دوما ارتباط مستقیم نیست ک من قدرت مانور بیشتری داشته باشم تا ببینم ایشون دقیقا چه رفتاری دارند
سوما خب ارتباط ما درسته به نیت ازدواج هست ولی نوعی دوستی هم محسوب میشه برای همین نمیخوام کاملا وابسته بشم و اعتماد کنم ک اگه خدایی نکرده یه جای کار لنگید مشکی پیش بیاد
در اخر هم بگم ک اگه واقعا خانوادم تایید نکنن و دلیل منطفی هم داشته باشن من قبول میکنم

دوست گرامی به عرایض بنده در پست های قبلی دقت بفرمایید
درباره سن ازدواج بنده نظر حاج اقا را رد یا تایید نکرده ام یعنی در حدی نیستم که بخواهم تایید یارد بکنم.
چون شما گفتید که ان خانم از من پانزده روز بزرگتر است نکاتی را در این بین گفتم نه بیشتر.

ضمن اینکه من ان خانم را نمیشناسم که بخواهم در موردش نظر بدهم چون شما گفتید چطور تشخص بدهم ایتم هایی را خدمتتان گفتم.
سعی در این است شما بتوانید ازدواجی را که به تشکیل یک خانواده و اینده شما می انجامد با پایه های محکم بنا کنید و باید دقیق شوید نه سختگیر بهر حال باید تعقل بیشتری کرد وتمام جوانب را سنجید.
ان شاءالله تصمیم درستی بگیرید:Gol:

متشکرم
ایشون اکثر ملاک های من رو دارند فقط یکی دوتا میمونه ک اون ها هم به مرور زمان بررسی و مشخص میشن

سلام
از نظر من مهمترین اصل تو زندگی گذشت متقابل هست . ما آدم ها هیچ کدوم کامل نیستیم و خوب قطعا تو زندگی مشترک هم از هر دو طرف ممکنه اشتباهاتی سر بزنه , مهم اینه که حتی اگه طرف زود رنج هم باشه بتونه این قدرت رو داشته باشه که بگذره و خیلی آروم و منطقی با طرف مقابل خودش صحبت کنه و به حرفاش گوش بده . اگه طرف مقابل شما تونست گذشت رو در زندگیش به کار ببره خوش به سعادتتون اما اگه واقعا این قدرت رو ندارن و به قول خودتون پدرتون رو در میارن .... ! آیا شما تا آخر عمرتون میتونید همش ناز بکشید , یه مقدار سخت نیست که ناز کشیدن دائما یه طرفه باشه ! البته با توجه به سنتون که فرمودید 18 سال سنتون هست احتمال میدم که ایشون کوچکتر باشن و احتمالا این رفتارها اقتضای سنشون باشه , با این حال به صورت کلی باید به بلوغ فکری ایشون توجه کنید و این بلوغ ارتباطی با سن نداره . شما باید صبرتون رو بسنجید و ببینید که میتونید یه مدتی رو تحمل کنید تا ایشون به بلوغ فکری بالاتری برسن ؟
با این حال بیشتر فکر کنید و زود تصمیم نگیرید...

متشکرم خواهرم
ایشون از من 15 روز بزرگتره
الان هم خیلی خیلی با هم کنار اومدیم و هم رفتار من و هم رفتار ایشون واقعا خوب و دوست داشتنی شده

یه سوال داشتم
دیروز بین ما ی اختلافی پیش اومد
گرچه طبیعی هست اما برای من واقعا عجیبه ک چرا حرفی ک من میزنم اون جور دیگه ای برداشت میکنه و حرفی ک اون میزنه من جور دیگه برداشت میکنم
یعنی اینقدر با هم تفاوت دارند زن و مرد
تو کتاب مردان مریخی زنان ونوسی نوشته بود ولی واقعا عجیبه
چطور ما یه عمر حرفای همدیگه رو بفهمیم ؟
چرا منظور همدیگه رو دقیق نمیفهمیم ؟

با سلام و تشکر از دعوت جهت مشارکت در بحث

جناب این بار می خواهم بصورت کلی و وضوح بیشتری صحبت کنم پس لطفا با دقت به عرایض بنده توجه بفرمایید.

قبل از شروع بحثم به این دو نکته توجه کنید، غالبا افراد برای برخورد با مسائلشان دو گونه برخورد دارند:
1- هیجان مدار: یعنی تصمیم براساس هیجانات، احساسات،عواطف...
2-مسئله مدار: یعنی براساس حکم عقل ، مشورت با افراد خبره....

مسئله اختلاف دیدگاهتان با ان خانم نیست.
مسئله ویژگی های ان خانم نیست.
مسئله سن شما نیست .
و...نیست.

همه ادمها با هم اختلاف دیدگاه دارند و همینطور همه زنان و مردان ، اگر به خیلی از اقایون و خانمها مراجعه کنید درباره اختلاف دیدگاه در زندگی مشترکشان صحبت میکنند...

منتهاتوجه بفرمایید
لب مطلب اینجاست که انها چطور همدیگر را تحمل می کنند و سختی های اختلاف نظر و گذشت را به تن میخرند و زندگیشان را ادامه می دهند:

مسئله اینجاست نوع رابطه انها در اغاز
زن و مردانی که سالیان سال کنار هم زندگی می کنند تلخی وخوشی کنار هم دارند، دلیل ان خیلی مهم است

در اغاز انها زن ومرد احتیاج به همسر دارند مدت زمانی صبر می کنند ممکن است طول بکشد ممکن است زیاد طول نکشد اما رنج انتظار را می کشند همسری می خواهند تک فقط برای خودشان با ویژگی هایی که مد نظر دارند به مردان و زنان دیگر هم سعی می کنند توجه نداشته باشند ، وقتی همسری گیرشان امد همانند گنجی سعی در حفظ ان می کنند و با خوب و بدش کنار می ایند چون انرا راحت بدست نیاورده اند همانند روزه داری که تا موقع افطار مجبور است صبر کند سپس موقع افطار غذا را با ولع می خورد.
اما اگر همین غذا را میان وعده بخورد میلی انچنانی ممکن است به ان نداشته باشد.

تامل کنید و مسئله مدار برخورد کنید اختلاف همه جا هست اما ریشه ای به موضوع نگاه کنید.

شما و همچنین ان خانم میتوانید صبر بیشتری داشته باشید به کارهای مختلف خود را سرگرم کنید تا اینکه اگر پس از یکی دو سال که رابطه ای نداشتید انوقت سعی کنید تصمیم بهتری بگیرید.

همه چیز به ظاهر نیست!چه بسا افرادی که ظاهر خوبی دارن اما باطنشون...
کاربر گرامی تعریف شما از پاکی چیست؟آیا پاکی چیزی جز تقواست؟! به نظر شما آیا فردی که با نامحرم ارتباط دارد را میتوان پاک نامید؟! آیا الگوی ما افرادی جز معصومین هستند؟!
حضرت زهرا سلام الله علیها از نابینا رو میگرفت که مبادا نابینا "بوی " او را استشمام کند!!! اما اکثر خانمهای ما ...!!!
به نظر شما آیا به فردی که به راحتی با نامحرمان ارتباط برقرار میکند میشود اعتماد کرد؟! آیا جز این است که زن و شوهر زیباییهای خویش را فقط باید برای یکدیگر نمایان کنند؟!
من نه درباره شما و نه درباره ی هیچ فرد دیگه ای نظری نمیدم زیرا اولا در جایگاهی نیستم نظر دهم،ثانیا با چندخصوصیت مختصرگفتن از فرد نمیشود نظر داد!!!
این مطالبی که بنده عرض کردم مطالبی کلی است؛امید است سودمند واقع شود
موفق باشید

Ali407;335797 نوشت:
البته من دیروز هم گفتم که تمام بحث هامون پیرامون ازدواج هست
ایشون قبلا زیاد مطمئن نبودن و دائما میگفتن ک شاید من همسر تو نشدم
اما از اون روزی ک بهش گفتم همه چی تموم و دوباره پیام داد دیگه چنین حرفی نزده
الان مطمئن هستم ک منو به عنوان همسرش قبول داره
دیشب بود که گوشی شو اورده بود مغازه تا درستش کنم
من از اینکه موهاش بیرون بود ناراحت بودم
چند ساعت بعد خودش فهمیده بود و بعدا بهم گفت
منم گفتم ک دوست ندارم و کمی براش توضیح دادم
بهم گفت ک نم نم درست میکنه
الان خ قشنگ باهم کنار میایم و حرف همدیگه رو میفهمیم
البته این حرفا چیزایی نیست که از رو عشق بگم چون من فقط دوسش دارم و کاملا هم منطقی هستم
چون اگه نبودم ردش نمیکردم
خوشبختانه الان احساس بهتری دارم از انتخاب این دختر
گرچه فامیل ما اونقدر عیب و ایراد میگیرن اما طبیعیه

فقط یه مساله میمونه ک اقای امیدوار و بقیه دوستان هم گفتن ک اگه مناسب هست هرچ زودتر کارا رو انجام بدیم
من هم خودم موافقم اما از یه مساله ناراحتم
چون هم سن من و هم سن دختر مورد نظرم پایین هست از نگاه مردم و اینکه بگن دوتا بچه دارن باهم ازدواج میکنن
حرف هایی که فامیل بعدا در میارن
و کلا نگاه و حرف مردم میترسم
الان همه 28 سالگی ازدواج میکنن من تو 18 19 سالگی چیزی نمیگن

سلام داداش گلم

عزیز به نظر من یکم تحقیق کن. به نظرم این که میگین دوستش دارید و عاشقش نیستید درست نیست. چون از نوشته هاتون به نظر من اینجور بر میاد که به شدت دارید به ایشون وابسته میشید. خدایی نکرده اگه مشکلی پیش بیاد و به هم بزنید تا آخر عمر اذیت میشی.

اینکه گفتی دوتا بچه هم اصلا درست نیست.
یکی از بازیگران هم سن شما بوده ازدواج کرده. شهاب حسینی. الانم خیلی با هم خوبی اینجور که نوشتن.
والله العالم

به نظرم احتیاط کن.:Gol:

[="Black"]سلام برادر
صفت ما مردها به غیرت مشهور است.از قدیم گفتن مرد و غیرتش.
این خانمی که شما دربارش گفتی الان باشما ارتباط داره.الانی که هیچ نسبتی باشما نداره و نامحرم به شماست.به نظر خودت ایا فردا زمانی که ازدواج کنی میتونی بهش اعتماد کنی؟فرض کن سرکاری و تاشب مشغول به کار!!! از کجا معلوم که با نامحرمان دیگر ارتباط نداشته باشه؟منظورم ارتباط کلی نیست،ارتباط دوستانه و صمیمی رو میگم!!آیا غیرتت اجازه میده همسرت زیباییهاشو برای فردی غیر خودت نشون بده؟
از ما گفتن بود.عجله نکن و به عواقب کار فکرکن.
[/]

سلام
به نظرم شما برای ازدواج باید تحقیق بیشتری انجام بدید، این سایت احتمالا بتونه به شما کمک کنه و یا راه حلی نشون بده. صفحه اول قسمت پرمخاطب ترین یادداشت ها، بخشی هست با عنوان قبل از ازدواج و هشدارهای ضروری که حتما مطالعه کنید. مثلا یکی از گزینه ها نوشته شده »»

۶. پسرها عجله نکنند و قبل از فراهم شدن مقدمات ازدواج؛ شغل و سربازی(و نه ثروت! که ثروت اصلی اعتماد به نفس و توکل است)، به ازدواج فكر نكنند و برای انتخاب همسر هیچ اقدامی نكنند.

در قسمت جستجوی سایت می تونید عنوان سوال خودتون رو جستجو کنید، شاید جواب سوالتون رو بتونید پیدا کنید. یا برای حاج آقا سوالتون رو ایمیل کنید.

اگر در تهران هستید یا میتونید خودتون رو به تهران برسونید حتما در دوره های آزاد و رایگان حاج آقا شهاب مرادی شرکت کنید، تا هم از جلسات ازدواج استفاده کنید و هم اگر سوالات مبهمی در ذهن دارید مستقیما از ایشون بپرسید.

سایت حاج آقا شهاب مرادی : http://www.shahab-moradi.ir/fa/

این لینک ها رو هم مشاهده کنید و در صورت امکان کامنت های افراد رو که خلاصه ای از کلاس رو نوشتن مطالعه کنید :

لینک اول جلسه 55 : http://www.shahab-moradi.ir/fa/program/class/item/1142-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%B3-%D9%85%D8%AC%D8%B1%D8%AF%D9%87%D8%A7-%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87-55

لینک دوم جلسه 54 : http://www.shahab-moradi.ir/fa/program/class/item/1132-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%B3-%D9%85%D8%AC%D8%B1%D8%AF%D9%87%D8%A7-%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%8754

نقل قول:
پسرها عجله نکنند و قبل از فراهم شدن مقدمات ازدواج؛ شغل و سربازی(و نه ثروت! که ثروت اصلی اعتماد به نفس و توکل است)، به ازدواج فكر نكنند و برای انتخاب همسر هیچ اقدامی نكنند.

اصلا این حرف رو قبول ندارم.شاید پسری نیاز به ازدواج داشته باشه،در عین حال سرباز هم باشه.اونوقت ازدواج نکنه به گناه بیفته!؟
این چه حرفیه؟

همسر من سرباز بود که به خواستگاری بنده اومد.کار هم به یک سرباز نمیدن.وقتی وارد زندگی شدیم 8 ماه از سربازیش مونده بود.سخت بود اما گذشت.خداروشکر.

باغ بهشت;338898 نوشت:

اصلا این حرف رو قبول ندارم.شاید پسری نیاز به ازدواج داشته باشه،در عین حال سرباز هم باشه.اونوقت ازدواج نکنه به گناه بیفته!؟
این چه حرفیه؟

همسر من سرباز بود که به خواستگاری بنده اومد.کار هم به یک سرباز نمیدن.وقتی وارد زندگی شدیم 8 ماه از سربازیش مونده بود.سخت بود اما گذشت.خداروشکر.

ابتدا باید بگم این صحبت من نیست، این از سخنان حاج آقا شهاب مرادی هست که من نقل قول کردم. از طرفی شما خودتون دارید میگید همسرتون سرباز بود پس در حال گذران سربازی بوده که به خواستگاری اومده و تائیدی بر حرف حاج آقا مرادی هست.

به نظرم منظور حاج آقا مرادی این هست که فرد حداقل دوره آموزشی سربازی رو رفته باشه بعد از اون اقدام به خواستگاری بکنه....

از طرفی منظور از کار، شغل رسمی و کار درست و حسابی نیست. که نیاز به کارت پایان خدمت داشته باشه. به عقیده ایشون اگر ثروت هم دارید نباید بیکار باشید، حتی شده برید بیگاری ولی بیکار نباشید.

سلام دوست عزیزم......
علی آقا....حرفهاتون منو یاد یکی از دوستهام ک تو همین شرایط دقیییییقا بود میندازه....دوستم پاکترین دختر دنیا بود...اعتقاداتش کامل کامل و تنها کسی بود ک من بهش اعتماد داشتم...از لحاظ عقلی و درکی و فهمی از منم بیشتر میفهمید(بخاطر مطالعه ی بسیار زیاد و نوع خانوادش)....من8 سال بااین دختر دوست صمیمی بودم و از هم جدا نبودیم...هیچوقت از احساسش استفاده نمیکرد و همیشه تصمیمای عقلانی میگرفت، طوری که حتی مورد اعتماد همه معلما و خونوادش بود و همه مسوولیتهارو ب اون میدادن و همیشه همه نظراتشو میپرسیدن...
اما....
همین اتفاق واسش افتاد....با ی پسر آشنا شد هم سن خودمون....اونم پسر بدی نبود...اصصلا باهم بیرون نمیرفتن و فقط تو فضای آموزشگاهی ک باهم آشنا شده بودن باهم صحبت میکردن....ولی بودنشون همون قضیه ی آتیش و پنبه رو بوجود آورد...کسی ک هیییییییچکس باورش نمیشد ب اینجا کشیده بشه از دستم رفت....کسی ک حجاب و دینش مثال زدنی بود الان هیچی نداره....اولش هممون دلمون واسش میسوخت و عاقبتشو واسش میگفتیم....اما اون فقط میگفت من با احساس عمل نمیکنم و فققققط ب ازدواج فکر میکنم و اونم همینطور ولاغیر....در ادامه هم بخاطر باز شدن چشمش تو همون ی سال پیش دانشگاهی و تغییر عقایدش و معیارهاش و ندیدن فرد زندگیش تو اون پسر ارتباطشم الان بهم زده ....
الان ک اینارو میگم گریم میگیره و نمیخوام و نمیییییتونم ببینم بقیه ام اینجوری بشن....توروخداااا.....خواهش میکنم یذره بیشتر فکر کنید....یکسال دیگه قطعا طرز تفکر هردوتون تغییر میکنه....100%....دیدتون ب زندگی تغییر میکنه....دنیا رو بزگتر از اونی ک الان درک میکنید میبینید...توقعاتتون عوض میشه....مخصوصا اگه وارد جامعه ی دانشگاه بشید....اون موقع میشید عین دوست من ک طرفشو اونطوری ک میخواست ندید و رابطشو بهم زدو الان مونده با یه سابقه ی دوستی نامشروع تو پروندش و ترس برملا شدنش واسه بقیه(باتوجه ب اینکه خانواده پسره ام میدونستنا...) و مهر بدنامی ای ک روپیشونیش میخوره و عاقبت خرابش...
نخواستم واسستون دلیل بیارم و امرو نهی کنم....فققققط ی تجربه و عاقبتشو باتماااااام دلسوزی و حسرت براتون گفتم.....تورو خدا اسیر تصمیمات این دوران نشید.....خواهش میکنم ب این حرفام فکر کنید....

آزموده را آزمودن خطاست....

انا هدیناه السبیل....
تاما شاکرا و اما کفورا....

یاعلی....

سلام

علاوه بر سایت حاج آقا مرادی که در صفحه 3 مطالب را ذکر نمودم به این موارد نیز توجه کرده و مطالعه کنید.

1- سخنرانی های حاج آقا دهنوی پیرامون مسائل ازدواج :

http://www.yasintv.com/category.php?cat=golbarg-1-dehnavi

2- برنامه گلبرگ :

http://ch3.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=281&Itemid=42

3-سخنرانی ازدواج موفق دکتر فرهنگ :

http://kht.ir/?part=product&inc=product&id=62

راستش من پشیمون شدم از تاپیک زدنم
چون اطلاعات کامل بهتون ندادم و شما هم فکر میکنید چه خبره
هر وقت هم ک پست هاتون رو میخونم ناخود آگاه دیدم بهش بد میشه
من در پاکی و درسی این دختر هیچ شکی ندارم
مادرم هم ایشون رو دیدند و پسندیدند
من در انتخاب خودم مطمئنم و انشالله میخوام صبر کنم تا طلاق مادرم صادر بشه و تموم شه تا من برا ازدواج اقدام کنم
متشکرم از نظراتتون
من اخرین پست ها رو اصلا نخوندم تا الکی بد بین نشم بهش
مادرم پسندید دیگه کافیه

سلام برادرخوب.رفتید؟من دیرتاپیک رودیدم.به حالت کلی سوالاتتون رواگراجازه بدید جوابمیدم.شاید سوال بقیه هم باشه:
شناخت دختر؟

ویژگی زنان؟
:dohkhtar:
چگونه با زن رفتارکنیم که درحین مدیریت ما و سوارنشدن اونها ناراحت هم نشن؟و...:nishkand:
ا
ین سوالات هرکدوم اگربخواهیم جواب بدیم تاپیک های جداگانه ووقت زیادمیطلبه..امامن کمی ازجزئیات که مربوط به موضوع شماست رومیگم.:

1)زنان معمولا آدمای وابسته ایی هستن(در همه صدق نمیکنه ومتفاوته اماازمردان بیشتروابسته هستن)..اگرشماقراره باهاش باشید خیلی مراقب عواطفشباشید.شماگفتید درموردش دودل هستیدواگرمادرتون قبول نکنه شاید..!!این یعنی تیری اماده برای ضربه به احساس این دختر.
بعد ازاینکه رهاش کنی ضربه شدید میخوره واون وقت شمادچار ترحم ولسوزی میشیدوممکنهمسئولتی روبپذیرید که ...!!پس قبل ازایجاد وابستگی تصمیم قطعی خودتون روبااونبگیرید.اگر واقعا دوستش داریدهرچی زودتراقدام کنید..اگرمیدونید به دردهم نمیخوریدتمامش کنید قبل ازاینکه وابسته بشه!

[=arial narrow][=Times New Roman][=arial black]2[=Times New Roman])ناز کردن؟یا دستوردادن؟
قرزدن یک دختر یازن ...ایرادهای الکی ونازکردن اونها نشانه حس نیازاونهاست ونه حس تسلط رفتاریک زن یا میان دوران کودکیش هست ویا دوران امروزش(یعنی ساعات حال..)وقتی اشتباهش رونمیپذیره ویا مقابله میکنه وباقرزدن جواب میده (اگرشماتحریکش نکرده باشید)مطمئن بشید الان بین این دوحس درگیره..کافیه رفتارپدرانه به خودتون بگیرید..متوجه میشید که مثل یک دختربچه رام میشه!

ووقتی دستورمیده کافیه حالت بازیگوشی به خودتون بدیداین رفتاربازیگوش موابانه شماحس مادرانه اون رو فعال میکنه و آروم میشه.

.اگر [=Times New Roman]زیادحرف زد بدونید حرفی توی دلش هست که میخواد بگه..واون حرف درمورد عشقه دوطرفه:اون یا دچاراسترس شده که شما بهش کم توجه میکنید این جور میخواد جبران کنه حس کم توجهی شمارو...یا اینکه یخواد غیرمستقیم بگه به من بیشترتوجه کن.
موقع زیادحرف زدنش بحث روبه مسائل عاطفی بکشونید..این طیف سخن رو انجام بدید بهترتیب:
[=Times New Roman]1)اول خوب به حرفاش گوش کنید.
2)میدونم براتون سخته اما اگرمیخواهید مدیرموفقی باشید پس انجامش بدید:کم کمدرمورد خلاهاومشکلات روحیتون باهاش دردودل کنیدوبگید دوست دارید ارومتون کنه(:Kaf:البته این کاربعدازازدواج باشه لطفا.:no:.چون این کار بهترین تیروابستگیه..چون با مرهم وپرستاری کردن سروکارداره..پس خیلی مراق باشید)
3)وقتی خوب راهنمایی کردومثلا آرومتون کرد شروع کنید به بیان حرف های عاشقانه.

:doosti:

نکته بعدکجاباید جدی بشید؟
:sibil:وقتی اشتباهی میکنه ...سکوت کنید...باهاش سرسنگین بشیدوجوابشوندید(البته موفقتی باشه)این رفتار شما برای زن خیلی سخته وتازمانی که شماسروسنگین هستید مثل خورهمیفته به جونش که نکنه شمادیگه مثل قبل... .ممکنه قربزنه اما توجه نکنیدووقتیمیپرسه چرابااون این رفتاررودارید باتمام صراحت بگید که به خاطررفتاراشتباهش بودهوبهتره اون رو اصلاح کنه.ووقتی رفتارش رواصلاح کرد واسش هدیه بخرید..واگرهم ازدواجکردید مدت بیشتری کنارش باشید.(ممکنه اوایل مقابل سکوت شما اون قهرکنه!!اما اون روعادت بدید که مرد انعطاف پذیری هستید.موقع اشتباهش جدی میشیدوموقع جبرانش به حالتشوخ طبعی برمیگردید.:frind:
شوخ طبعی؟؟؟ :
4)زنان معمولا عاشق این جور خصلت هاهستن:مردی که شوخ طبعه::Khandidan!:.اهل مناظره وهیجانه:.:_loool:(البته نه به شدت عکس).اما گاهی جدی میشه: :read:..مدیریتش عالیه و درکنارپذیرفتن مسئولیتهای زندگی رفتار شوخ طبعی داره ومدام بین جدی بودن وشوخ طبعی نوسان داره.(باید درچونگی نوسان وجایگاه اون آگاهی کامل داشته باشید)
به وقتش شوخی کنیدوبه وقتش جدی بشید.
هروقت
احساس کردید داره استقلال شماروازشمامیگیره فکرنکنید اون آدم سلطه طلبی هست(چون خودتون این رفتارروداریدفکرمیکنید زن ها هم موقع دستوردادن همین حس برتری رودارند)بلکه مطمئن بشید اون نیازی رو درخودش احساس میکنه که فکرمیکنه شمابه اون نیاز توجه ندارید واین جورداره بروزشمیده.

سیاست کلام داشته باشید.شمابه راحتی میتونید با جملاتتون زن را رام کنید.به این دوجمله دقت کنید:
1)حق نداری موهاتو بندازی بیرون..همین که گفتم!
2)وقتی موهات داخله معصومیت خاصی پیدامیکنی وخوشکلترمیشی!

زن هاازیک جورمراقبت پدرانه همسرخوششون میاد.مثلا اینکه همسر به اون اجازه میدهبیرون بره ویا نسبت بهش تعصب داشته باشه.[=Times New Roman]گاهی نسبت به همسرتون تعصب نشون بدید:
دوست ندارم زیبایی تو مال بقیه هم باشه.توفقط مال منی!
بیخود میکنی با این وضع بیرون میری..!
دو جمله ازروی تعصب...اما جمله اول بیشترمورد توجه زن هست ونه جمله دوم.

اگرزن فکرکنه که زندانی مردهست وحشت میکنه.

زنان ازرفتارپدرانه (پدر دو ویژگی هم زمان داره::مهربان جدی)ورفتار دوستانه وبچهگانه خوششون میادکه دراین سه موردتنوع داشته باشن..اما بشدت ازاسارت میترسن.وعلتشمربوط به شکنندگی احساس اونهاست.
ممکنه زنی حس مغلوبیت شدید داشته باشه وگاهی ازاسارت هم خوشش بیاد اما اگر این حسطولانی بشه زده میشه.

زنان از مردانی که ازمسئولیت شانه خالی میکنند بیزارند چون ازدواج میکنند که یک تکیه گاه داشته باشندواگرببینند همسرشون مدام اززیرمسئولیت خارج میشه میترسن ازاینکه انتخابشون نکنه غلط بوده واون حس تکیه گاه دراونها کم میشه.
زن به تکیه گاه نیازداره ومرد به حامی.
پدر...مادر)این دوکلمه مقدس هست.زن وشوهر هم دوست هستند وهم درروابط زناشویی به همنزدیک میشوندوهم برای یکدیگرمیتوانندپدرومادرباشند!
منظوراینه که وقتی سخن ازرفتارپدرانه یامادرانه به میان میاد صرفا برای رفع نیازهای افراده درارتباط وگرنه اکثرمواقع شماباید یک دوست باشیدبا اون ..ومواقع خاصی ازاین نوع رفتاراستفاده کنید.رفتارتقلیدی پدرانه ویامادرنه نباید زیادبشه وگرنه در مسائل زناشویی مشکل به وجود میاد.
البته شخصیتها متفاوت هست وباید دید شخصیت همسرشما دقیقا چیه؟من باتوجه به خصوصیاتی که گفتید این ویژگی هارو گذاشتم که حالتی کلی دارن.
موفق باشید
:Gol:

ببخشید طولانی شد.

خصوصیات اون خانم:
مشخصه هنوز بهش شناختی پیدانکردید.چون ویژگیهایی که گفتید کمی دارای تناقض هستن.بیشتردرموردش ففکرکنید تابهتربشناسیدش.مسائلی که گفتم روی اون امتحان کنید اگر اونی شد که شما دوست داشتید یعنی شخصیتش حول وحوش محوریت بحث بوده واگر نه میدونید باطراحی چندسوال به شخصیت اون پی ببرید.شناخت قبل ازدواج مهم تراز انتخاب هست.ممکنه شماانتخاب کنید از روی احساس اما شناخت نداشته باشید.

هشدار :
طرز رفتارهایی که دربالا توضیح داده شد نباید باعث بشه که ازگفتمان خارج بشیم.
مثلا موضوع سرسنگی باهمسرزمانی که اشتباهی مرتکب میشه وشمابا سکوت وتوجه کمتربه اون اعتراض خودتون رونشان میدید نباید همیشه وهمه حال این گونه برخورد بشه.
رفتاری که باید غالب باشه رفتار گفتمان هست.یعنی درمورد انتظارات یکی دیگر باید بامنطق گفتگوکرد.ب
رای این کار معمولا توصیه میکنند که هفته ایی یک الی دوبار ساعت خاصی رو برای داشتن یک جلسه تفاهم داشته باشیدوتاآخرعمر عهدببندید که مسائلتون روفقط دراون جلسه باهم درمیان بذاریدوسایراوقات رو برخودتون وسایراعضای خانواده تلخ نکنید.

سلام
با توجه به این که من برای انتخاب این راه از کارشناس این سایت + مشورت با یکی از دوستان روحانی + مشورت با مادرم کمک گرفتم و این تاپیک هم در رابطه با همین موضوع هست دیگه نخواستم تاپیک جدید بزنم چون واقعا اوضاعم داغون هست و نمیتونم چند روز صبر کنم و دوست دارم دوستان هرچه سریعتر پاسخ من رو بدهند.

ببینید من به خاطر مشکلی که داشتم با مشورت و هماهنگی بزرگ تر هام تصمیم به ازدواج گرفتم
پدر مادر من از هم جدا شدند و پدر من به شدت مشکل داره که ذکر همه اونها از حوصله خارج هست ، برای همین من هیچ گونه کمکی نمیتونم از پدرم بگیرم ، پدرم پولدار هست ولی کمک نمیکنه ، حتی بهش دوبار رو انداختم ولی جواب نداد
برای همین با اون دوست روحانی ام به جای پدرم و با مادرم مشورت کردم و این تصمیم رو گرفتم
اوایل امسال بود که وقتی به مادرم گفتم بهم گفت تعطیلات عید زمان مناسب و خوبی برای پیدا کردن دختر هست ، منم کلی ذوق کردم که قرار مادرم کمکم کنه
نماز مخصوص طلب همسر شایسته رو خونده بودم
من تو مغازه ای مشغول به کار هستم که یک روز یکی از مشتری هام که خانوم بود اومد و خواست رو گوشیشون فیلتِر شکن نصب کنم برای فیسبوک
من نصب کردم
قبلا برای پیدا کردن همسر به چند نفری رو انداختم که جواب گو نبود
با یه روشی اسمشون رو پیدا کردم و بعد از رفتنشون بهش پیام دادم چون درخواست دوستی بسته بود
سال که تحویل شد جواب دادن
اویل خیلی رسمی حرف میزدیم تا من بحث ازدواج رو پیش کشوندم و به مرور ایشون قبول کردند
من از اول نیتم ازدواج بود نه دوستی لطفا نگید دوست شدید و فلان
هرکس هر چی دوست داره بگه ولی من با ایشون دوست نشدم و فقط قصد ازدواج بوده
تا الان من خیلی سختی کشیدم
بارها و بارها خودم اذیت شدم
بارها و بارها ایشون رو اذیت کردم
بهش تهمت میزدم و چرت میگفتم
اما بعدش پشیمون میشدم و کلی عذر خواهی میکردم
و اون هم منو میبخشید
دختر با غرور با حیا و با خدایی هستن ولی به خاطر اینکه رابطه ما رسمی نیست هردو اذیت میشیم
من نمیدونم ایشون در چه حالی هست ولی یک بار مادرش فهمید و خطشو گرفت و ایشون دوباره بهم مسیج داد
من واقعا با این روش اذیت میشم
هر دفعه یه مشکل برام پیش میاد
یا افکار منفی میاد تو ذهنم و من باید باهاشون بجنگم
یا مثلا الان بهش مسیج میدم و جواب نمیده و من نمیدونم چرا
و هزاران مشکل دیگه
وضعیت خانوادگی ما اصلا خوب نیست
با دوست طلبه ام مشورت کردم گفت پا پیش بذار
یا میشه یا نمیشه
در دوحالت تکلیف مشخص میشه
با مادرم هنوز مشورت نکردم چون هر دفعه که میخوام باهاش تنهایی صحبت کنم یه مشکل پیش میاد
اخرین بار پاش پیچ خورد و رگ به رگ شد
سرکار میره و همیشه در دسترس نیست
به جز اینا اون خانوم خواهر بزرگتر داره که هنوز مجرد هست و وقتی بهش میگم بیام خواستگاریت میگه تو خونه ما بحث ازدواج نیست و خواهر بزرگمم هست
میگه تکلیف دانشگاه و .. هم مشخص نیست
از لحاط منطقی احتمالش کم هست که اگه جلو بریم موفق بشیم اما امید و توکل به خدا هم هست
میدونم اگه صبر کنم انشالله شرایط بهتر میشه و میتونم راحت تر باهاش ازدواج کنم
اما وابستگی شدید من به ایشون کار رو برای من خیلی سخت کرده
واقعا نمیتونم تحمل کنم این وضعیت رو
ترس از دست دادنش و ....
میام برم جلو از قبول نکردن خانواده و مشکلات بعدش میترسم
میام ولش کنم اولا دختر خوبی هست ، همه شرایط من رو میدونه و قبولم کرده ، و گذشت داره و .... و مهمتر اینکه من کلی انرژی و وقت و امید پاش گذاشتم دلمو که تمام تلاشمو میکردم پاک بمونه پاش گذاشتم ، کلی برنامه باهم ریختیم ، اسم بچه و ... :ok:
سخته برام ول کردن این همه دم و تشکیلات
میدونم اگه خدا بخواد و قسمت هم باشیم به هم میرسیم اما چه کنم که نمیتونم این وضعیت رو هم تحمل کنم
من به حرف شماها ، حرف مادرم ، حرف دوستم , توکل به خدا و ریسک رفتم تو این مسیر
من از اول برای دلم از همه بیشتر اهمیت قائل بودم و هستم
حالا اگه نشه دل من برا دومین بار میشکنه
اگه نشه من چطور خواستگاری یکی دیگه برم و ازش در مورد نداشتن رابطه با پسرا بپرسم درحالی که خودم داشتم
من به ایشون کلی گیر میدادم که تو با یکی دیگه هستی و فلان
میدونم اگه این نشه انتخاب بعدیم با چش و گوش باز هست که این مشکلات بازم پیش نیاد ، حالا اگه به اون گیر ندم بی عدالتی میشه
من روزی هزار بار با همه اعضای وجودم شامل وجدان و قلب و عقل و شیطان و نفس و هزار تا کوفت زهرمار دیگه با همین حرفا میجنگم
جنگ روانی تو کل وجودمه
بیام ول کنم وجدان و ... نمیذاره
بیام برم جلو هم یه سری مشکلات دیگه
با این شرایط هم تا الان هرجور بوده ساختم اما انسان یه ظرفیتی داره
همین الان که دارم مینویسم چند ساعت پیشش میخواستم همه چی رو به هم بزنم
به خدا دارم دیوونه میشم

شماها بگید چیکار کنم
برم جلو
نرم
چ خاکی بریزم تو سرم؟

سلام
به نظرتون اگه شما دارید کار درستی انجام میدید حرف بقیه مهمه؟

لطفا در مورد مشکل اظهار نظر کنید
اگه مهم نبود نمیپرسیدم

Ali407;387425 نوشت:
اما وابستگی شدید من به ایشون کار رو برای من خیلی سخت کرده

سلام اقا علی امیدوارم حالتون خوب باشه

احسنت و افرین به شما بابت مشورت کردن، اقا علی ، این تنها مشکل شما نیست هر کس مایل به ازداج باشه ومدتی با جنس مخالف ان هم به قصد ازدواج رابطه داشته باشد از لحاظ عاطفی به اون وابسته میشه.

باید مسائلتون از هم تفکیک بشه؛

1- مردد بودن شما در امر ازدواج با این خانم.

2-وابستگی شدید شما به این خانم.

3- محیا نبودن شرایط ازدواج برای طرفین.

مورد یک ، از ترس اینده و اینکه نکند اشتباه کرده باشید بوجود امده و راه حل میخواهید و وابستگی شما در مورد دوم هم باز هم می تواند مانع تصمیم مصمم شما شود.

اقا علی برای رسیدن به حل مسئله راهی جز رفتن نیست و شما مدام نمی توانید کاسه چه کنم بگیرید و مدام مردد باشید و کاری نکنید.

شما برای اینکه تردیدتان از بین برود باید وابستگیتان کم شود تا بتوانید با خیال راحت تصمیم بیرید. از راهکارها برای کم شدن وابستگی 1- به مدت ند هفته یواش یواش ارتباطت را کمتر کن

میتوانی این مسئله را با وی در میان بگذاری. تا او هم با تو همکاری کند وقتی توانستی ار تباط را کم و کم کنی به مدت دو هفته هیچ ارتباطی با وی برقرار نکن . 2-و خواهشا سر هزار جدتان برای اینکه

دوره وابستگیتان کم شود و کمتر به ایشان فکر کنید برنامه مناسب روزانه ، ورزشی ( بخصوص شنا ، دوندگی مثل فوتبال ، والیبال و...) ، درسی یا هرچه میدانید بچینید تا وقتتان شدیدا پرشود.

حتی بنده توصیه می کنم به کلاس های حفظ قران یا دوره های فشرده از هر چیز که علاقه مندید بروید.3- در طی همین مدت بر روی یک کاغذ ویژگی های مثبت و منفی وی را بنویس ( عرض به حضورتان که یکی از مشکلات وابستگی این است که مانع از دیدن ویژگی های منفی می شود.).
انوقت به مطالعه ویژگی های خانم ها و ارتباط با انها بپردازی.

به شما اطمینان می دهم وابستگیان که کمتر شد ان شاءالله خیلی راحتر می توانید تصمیم بگیرید.

اقا علی اینها که عرض شد خدمتتان تماما براساس تجربیات کار مشاوره با افرادیست که به یک نفر وابسته می شوند.

منتظر معجزه نباشید معجزه با توکل و توسل و صبر و تلاش ایجاد میشود.

ممنونم دوستان خوبم
راستش من هم خودم و هم به پیشنهاد دوست روحانی ام تصمیم گرفتم برم جلوتا تکلیفم مشخص شه
اما دختر خانوم اجازه نداد و.....
در کل نميتونم جزئیات ماجرا رو بگم ولی همه چی به هم خورد
زنگ زدم مادرم و گلگی کردم و تقصیر تو شد و...
اونم بهم گفت من دنبال دختر مناسب هستم. ولی تو به من فرصت،نداری
صبر کن انشالله پیدا میکنم
حالا باید صبر کنم....
صبر کردن برای من خیلی سخت بوده ولی،خداوند همسر مناسبی برای من پیدا شه
خداکنه

با سلام
من تازه تاپیک شمارو دیدم فقط به عنوان یک دوست به شما توصیه میکنم با چشم باز تصمیم بگیردید و صبور باشید تا بهترین برای شما در نظر بگیره، زود یا دیر ازدواج کردن مهم نیست درست تصمیم گرفتن مهمه.
امیدوارم همه مجردها بهترین براشون اتفاق بیفته

به صورت خلاصه باید بگم که ویژگی های مثبت و منفی ما یکی هست
من خودم هیچ دلیل محکمی برای رها کردنش ندارم
اونم همین طور
برای همین تا الان هزار بار خواستیم از هم جدا شیم اما نشده و بعدا هر دو طرف پشیمون شده
هیچ کدوم نمیتونم صد در صد به هم اعتماد و تکیه کنیم
نه من نه اون
و دل و عقل و وجدانمو اجازه نمیده هم دیگه رو رها کنیم
شرایط بد دوتامون هم اجازه نمیده جلو بریم برای ازدواج
هر دو همدیگه رو دوست داریم
مخصوصا اینکه در انتها من نمیخوام مدیونش باشم
میدونم روزی میاد که دلش منو میخواد و اگه کنارش نباشم و دلش بکشنه من مسولم
چون میدونم تلاش کافی رو برای رسیدن بهش انجام ندادم
از طرفی هم نمیتونم کامل تکیه کنم و از همه وجود براش تلاش کنم
چون میترسم اخرش هیچ شه
اون هم همین طور نمیتونه کامل بهم تکیه کنه
من اگه تمام تلاشمو نکنم و در اینده به این خاطر دلش بکشنه مدیونش میشم
اگه هم تلاش کنم و اخر هیچ شه ...
من با شکسته شدن و فدا شدن تو این قضیه مشکل ندارم
مشکل من اینه اگه این نشد برای انتخاب بعدی و انشالله همسر ایندم اگه ایشون نباشن نمیتونم مثل اینشون مایه و انرژی بذارم
چون نسبت به این کارا سرد شدم
اشتباهات گذشته دو طرف باعث این مشکل شده
حالا هم نمیدونیم چیکار کنیم
من قبلا هم چنین مشکلی داشتم اما طرف راحت گفت پول نداری خدافظ
اون مدیون شد و تمام تکلیف منم مشخص شد
اما من در این رابطه میدونم اگرم تصمیم به ترک من بگیره خیالم راحته از ته دلش نیست
اوففف
کلی دلیل برای رد و تایید این موضوع دارم
واقعا نمیدونم چی کنم

[="Navy"]انشاء الله همه ی مشکلات ، بخصوص مشکلات جوانان حل بشود.[/]

بسمه‌تعالي
با عرض سلام و تحيت
برادر گرامي، بنده هم با نظر سركار همره موافق هستم و راه درست رو در طي كردن اين مسير ميدونم.
ضمن اينكه لازم ميدونم تاكيد كنم چون شرايط شما، هيجاني است تصميم‌گيري صحيح دشوار است.
به اعتقاد بنده به دليل اينكه؛
- راي و نظر خانواده‌ها نامعلوم است
- مدت انتظار شما براي فراهم شدن شرايط مد نظر، نامشخص است
- احساس گناه در تصميم شما داراي نقش است
و...
ادامه چنين ارتباط و سرمايه‌گذاري روي آن حتي به قصد ازدواج هم صحيح نيست چون از طرفي هم باعث از دست دادن فرصتها مي‌شود و از طرف ديگر به سردرگمي و وابستگي شما دامن مي‌زند. لذا شايسته است بعد از كاهش وابستگي، در صورتيكه همچنان به ازدواج با ايشان راغب بوديد، اقدام به خواستگاري رسمي كنيد و در صورتيكه با پاسخ منفي مواجه شديد و يا همچنان شرايط فراهم نبود، از ادامه چنين ارتباط و تصميمي صرفنظر نماييد
در پناه خداي متعال موفق باشيد
و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمين

با تشکر از همه دوستان خوب و گلم
مخصوصا اقای امیدوار
من چند وقتی هست که وابستگیمو بسیار کمتر کردم
ولی با این وجود بازم نمیدونم چی کنم
گاهی میگم صد در صد ایشون
گاهی هم نه
تصمیمی که در حال حاضر گرفتم این هست که فعلا به زندگی عادی خودم ادامه بدم و به هیچی فکر نکنم
تا وقتی خانوادم یه فرد مناسب پیدا کنه
وقتی پیدا شد جهت اطمینان نهایی به مادرم میگم بره با مادرش حرف بزنه
من خودم همه چی رو سپردم دست خدا
به خداگفتم که من عقلم نمیرسه و نمیتونم تصمیم درست بگیرم
خودت اگه به صلاح هست ردیفش کن
اگه درست و ردیف شد که خواست خدا بوده و حتما صلاح در این انتخاب بوده
اگه هم نشد که هیچ دیگه
گرچه واقعا سخته ولی دیگه چی میشه کرد
از نظر من خوشبخت شدن با کسی که دوسش نداری بهتر از رسیدن به کسی هست که باهاش خوشبخت نمیشی ولی دوسش داری و خوشبخت ترین آدم ها کسایی هستن که به کسی که دوست دارن میرسن و باهم خوشبخت میشن
امیدوارم همه جزو اخری باشن
منم اگه باشم که دیگه میلیارد ها بار باید خدارو شکر کنم
اگه بهش برسم و خوشبخت شیم
این تصمیم من درسته ؟

سلام
فکر میکنم یک ذره دارین احساسی به این جریان نگاه میکنید.
به عنوان یک شخصی که از دور به این ماجرا نگاه میکنه از صحبتهای شما این جور برداشت میشه که دارین خیلی مسائلو توجیه میکنید.
از بیرون گود به این جریان نگاه کنید که شما دارین مشاوره میدین.

دارم سعی میکنم وابستگی رو کم کنم
وقتی از بین رفت با مادرم مشورت نهایی رو بکنم در مورد ایشون
خوبه ؟

موضوع قفل شده است