ابن تیمیه: « مسلمانان بدانيد كه علي براي خدا جهاد نكرد » !!!

تب‌های اولیه

59 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ابن تیمیه: « مسلمانان بدانيد كه علي براي خدا جهاد نكرد » !!!


سلام خدمت همه دوستان و بزرگواران و علی الخصوص رهپويان حق و حقيقت :hamdel:


يكي از وهابيون چند روز پيش مطلبي را از شيخ الشياطين ابن تيميه براي بنده ارسال كرد، اين آقا كه تبحر و خلاقيت خاصي در رد احاديث فضائل، مناقب و مدح اهل بيت دارد، با رجوع به اين مطلب زنديق بودن و تنفر خود را نسبت به علي(ع) تمام و اكمال كرد.

بنده هم مترصد اين شدم مقاله اي در اين زمينه آماده كنم تا دوستاران اين شيخ بدانند كه اين كذاب چيزي جز دروغ پردازي در چنته علمي خود ندارد. و هدفش جز به توبره كشيدن ارزش ها و مقدسات اسلام نيست.

كساني كه او را استوانه علمي و رهبر فكري خود مي دانيد بهتر است بدانند اين شخص ، استوانه هاي اسلام را بغما مي برد

عسقلانی می گوید :چه بسیار است موارد ی که ابن تیمیه در مقام مبالغه در رد شیعه کار را به توهین وجسارت به ساحت امیر المومنین علی (ع) رسانیده است .(لسان المیزان ج۶ ص۴۱۴ بیروت)

مضمون و ماهيت مقاله به اين شكل است ابن تيميه در مطلع شيطاني خود يعني منهاج السنة النبوية مطلبي با این عنوان نوشته:

« علي براي خدا جهاد نكرد »

بنده هم با توكل به خدا بر رد تفكرات شيطاني و منحوسانه ابن تيميه مقاله اي نوشتيم كه محور هاي مقاله به شرح ذيل مي باشد:

1. ديدگاه ابن تيميه در باب جهاد علي(ع)+تصوير

2. رد ديدگاه ابن تيميه از صحاح

3. فضيلت شمشير علي از منظر رسول الله

4. بررسي حديث علي يقاتل الناكثين و القاسطين و المارقين

5. جهاد از منظر قرآن

6. خصم با علي از منظر رسول الله

محور اول: حديث منقول از ابن تيميه


وعلی یقاتل لیطاع ویتصرف فی النفوس والأموال فکیف یجعل هذا قتالا على الدین

وعلی
جنگید تا مردم از او فرمان ببرند و بتواند بر جان ها و اموال مردم مسلّط و متصرف شود. پس چگونه می توان این جنگ را جنگ برای دین قرار داد؟


منهاج السنه.ج۸ ص۳۲۹


خوب جناب ابن تيميه سوالاتي براي حقير پيش آمده كه بسيار ذهنم را درگير كرده است:


آيا شما آنقدر وقيح شده ايد كه بر كلام رسول الله كه فرمود: علي يقاتل الناكثين و القاسطين و المارقين، خدشه وارد مي كنيد؟


آيا شما آنقدر خودتان را داراي منزلت مي دانيد، كه درباره منزلت علي رض قلم تحرير برداشته ايد و مسند ايشان را مخدوش مي كنيد؟


آيا نخوانده ايد كه پيغمبر عاقبت معاندين و دشمنان علي رض را چگونه توصيف كرده؟


آيا شما علي رض را با معاويه لعنت الله اشتباه نگرفته ايد؟


در كل ما نمي دانستيم شما اينقدر عالم و اعلم هستيد، ما درمانده شده ايم از اين كه مكلفين و مقلدينتان در شما چه ديده اند كه آنقدر طالب مفتضحاتتان شده اند.


اي كاش بوديد و با ما يه مناظره تلپاتي مي گذاشتيد و پاسخ گو مي شديد


تذكر: پيشتر به ادامه دهنگان سيره ابن تيميه مي گويم و از آنها انتظار داريم بدون تعصب و صادقانه با اين حقيقت روبرو شوند كه ابن تيميه به خودش چنين اجازه اي داده كه به ساحت مقدس علي رض عنه بي احترامي و جسارت كند بهتراست قبل از اينكه در مقام توجيه برآيند تامل و تدبر وانديشه در ادامه اين مقاله داشته باشند.

محور دوم: رد حديث منقول ابن تيميه از صحاح

حدثنا قتيبة بن سعيد حدثنا يعقوب بن عبد الرحمن عن أبي حازم قال أخبرني سهل بن سعد رضي الله عنه أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال يوم خيبر لأعطين هذه الراية غدا رجلا يفتح الله على يديه يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله قال فبات الناس يدوكون ليلتهم أيهم يعطاها فلما أصبح الناس غدوا على رسول الله صلى الله عليه وسلم كلهم يرجو أن يعطاها فقال أين علي بن أبي طالب فقيل هو يا رسول الله يشتكي عينيه قال فأرسلوا إليه فأتي به فبصق رسول الله صلى الله عليه وسلم في عينيه ودعا له فبرأ حتى كأن لم يكن به وجع فأعطاه الراية فقال علي يا رسول الله أقاتلهم حتى يكونوا مثلنا فقال انفذ على رسلك حتى تنزل بساحتهم ثم ادعهم إلى الإسلام وأخبرهم بما يجب عليهم من حق الله فيه فوالله لأن يهدي الله بك رجلا واحدا خير لك من أن يكون لك حمر النعم

قتیبة بن سعید از یعقوب بن عبدالرحمن زهری از ابو حازم و او از سهل بن سعد ساعدی حدیث رایت را چنین آورده است:
در روز خیبر پیغمبر فرمود: این رایت را فردا، به مردی خواهم داد که خدای این دژ را به دست او می گشاید. او خدای و رسول او را دوست دارد و خدای و رسول او هم او را دوست دارند. چون بامداد روز دیگر شد مردم نزد پیغمبر گرد آمدند. همه امیدوار دریافت رایت بودند. آن حضرت فرمود: علی بن ابی طالب کجاست؟ گفتند: یا رسول الله او از درد چشم رنج می برد. فرمود کسی را دنبالش بفرستید. پس علی (ع) را نزد پیغمبر آوردند . رشحه‌ای از بزاق خود در چشمانش چکاند و برای او دعا کرد. علی در دم از آن درد شفا یافت به طوری که گویی دردی نداشته است. پس رایت را بدو داد. علی گفت: ای رسول خدا آیا باید آن قدر با آنها بجنگم که مثل ما شوند؟ فرمود: راه بیفت و تا پای قلعه پیش برو. آن گاه آنان را به اسلام دعوت کن و آن چه را از سوی خدا بر ایشان واجب است به همه خبر بده. زیرا اگر خدای تنها یک نفر را به وسیله تو به راه راست هدایت کند برای تو از آن سودمندتر است که شتران سرخ مو داشته باشی»

صحيح البخاري ،كتاب المغازي،باب غزوة خيبر، ح 3973
صحيح البخاري
، كتاب فضائل الصحابة، باب مناقب علي بن أبي طالب القرشي الهاشمي أبي الحسن رضي الله عنه ح 3498و 3499 ص 1358

این حدیث را سیوطی در تاریخ الخلفاء علی بن سلطان قاری در مرقاة المفاتیح (5/566)، حافظ گنجی در کفایة الطالب، موفق خوارزمی در المناقب، ابن سعد در طبقات (2 ق 1/80)، خطیب در تاریخ بغداد (8/5) و عموم محدثین شیعی و سنی با الفاظ مختلف روایت کرده‌اند.

حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍحَدَّثَنَا يَعْقُوبُ يَعْنِي ابْنَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْقَارِيَّعَنْ سُهَيْلٍعَنْ أَبِيهِعَنْ أَبِي
هُرَيْرَةَأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ يَوْمَخَيْبَرَلَأُعْطِيَنَّ هَذِهِ الرَّايَةَ رَجُلًايُحِبُّ اللَّهَوَرَسُولَهُ يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ قَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِمَا أَحْبَبْتُ الْإِمَارَةَ إِلَّا يَوْمَئِذٍ قَالَ فَتَسَاوَرْتُ لَهَا رَجَاءَ أَنْ أُدْعَى لَهَا قَالَ فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍفَأَعْطَاهُ إِيَّاهَا وَقَالَ امْشِ وَلَا تَلْتَفِتْ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَيْكَ قَالَ فَسَارَ عَلِيٌّشَيْئًا ثُمَّ وَقَفَ وَلَمْ يَلْتَفِتْ فَصَرَخَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَلَى مَاذَا أُقَاتِلُ النَّاسَ قَالَ قَاتِلْهُمْ حَتَّى يَشْهَدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ فَقَدْ مَنَعُوا مِنْكَ دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إِلَّا بِحَقِّهَا وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللَّهِ

و هم از ابو هريره رضی الله عنه روايت است که:
رسول الله صلی الله عليه وسلم در روز خيبر فرمودند: امروز پرچم را بدست مردی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست می دارد، و خداوند به دستهای او گشايش و فتح می دهد. عمر رضی الله عنه گفت: من امارت را جز در همان روز دوست نداشتم وبرای رسيدن به آن بالا بلندی کردم تا شايد برای آن خوانده شوم. رسول الله صلی الله عليه وسلم علی بن ابی طالب را خواسته پرچم را برايش دادند وفرمودند: برو بجايی التفات نکن تا خداوند ترا فتح نصيب نمايد. علی رضی الله عنه قدری رفت و سپس ايستاده و بدون اينکه التفات نمايد فرياد زد يا رسول الله بر چه چيز با مردم بجنگم؟
فرمود: با ايشان بجنگ تا شهادت دهند که معبود بر حقی جز الله نيست و محمد فرستادهء خدا است (صلی الله عليه وسلم) هرگاه اين را گفتند در حقيقت خونها و مالهای خويش را از تو بازداشتند، مگر بحق آن و حساب شان با خدا است.

صحيح مسلم جلد4، ص 1872، ح33
صحيح مسلم بشرح النووي، كِتَابفَضَائِلِالصَّحَابَةِ، لأعطين هذه الراية رجلا يحب الله ورسوله يفتح الله على يديه ح 2405

صحيح مسلم بشرح النووي - كِتَابفَضَائِلِالصَّحَابَةِ - أما ترضى أن تكون مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبوة بعديح 2404

حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُحَدَّثَنَا حَاتِمُ بْنُ إِسْمَعِيلَعَنْ بُكَيْرِ بْنِ مِسْمَارٍعَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍعَنْ أَبِيهِقَالَ أَمَّرَمُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ سَعْدًافَقَالَ مَا يَمْنَعُكَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا تُرَابٍقَالَ أَمَّا مَا ذَكَرْتَ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَلَنْ أَسُبَّهُ لَأَنْ تَكُونَ لِي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ يَوْمَ خَيْبَرَلَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَوَرَسُولَهُ وَيُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِي عَلِيًّافَأَتَاهُ وَبِهِ رَمَدٌ فَبَصَقَ فِي عَيْنِهِ فَدَفَعَ الرَّايَةَإِلَيْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ

عامر بن سعد بن ابى وقّاص ، از پدرش روايت كرده است كه در يكى از روزها ، معاوية بن ابى سفيان به سعد دستور داد [تا به حضرت على بن ابيطالب عليه السّلام ناسزا بگويد! «سعد» از دستور او سرپيچى كرد ] .

معاويه ، از وى پرسيد : به چه سبب على را آماج ناسزا و دشنامت قرار نمي دهي ؟ سعد گفت : بخاطر آن كه سه فضيلت از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در شأن على عليه السّلام شنيده ام كه با توجه به آن ها، هيچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت ، اقدام نمى‏كنم و هر گاه يكى از آن ها براى من بود ، بهتر و ارزنده‏تر از شتران سرخ مو بود كه در اختيار من باشد .
ما به خاطر خارج نشدن از اصل مقاله همان دليل مربوطه را عنوان مي كنيم

در جنگ خيبر ، از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم ، مى‏فرمود : پرچم اسلام را به دست كسى مي‌دهم كه خدا و رسول را دوست مى‏دارد و خدا و رسول هم ، او را دوست مى‏دارند ! از شنيدن اين سخن همه ما در انتظار اين كه اين فضيلت بزرگ نصب ما گردد ، سر از پا نمي شناختيم ، همان زمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله على را به حضور طلبيد . على عليه السّلام را در حالى به حضور حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله شرف ياب شد كه به درد چشم دچار بود ، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آب دهان مبارك را بر چشم حضرت على عليه السّلام ماليد ، ديدگانش شفا يافت و پرچم اسلام را كه يادبود نصرت الهى بود ، به دست او سپرد و از بركت وجود حضرت على عليه السّلام ، فتح و پيروزى نصيب اسلام شد .

سنن الترمذي - كِتَابالْمَنَاقِبِ - أنا دار الحكمة وعلي بابها، ح 3724

حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍحَدَّثَنَا حَاتِمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَعَنْ بُكَيْرِ بْنِ مِسْمَارٍعَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدٍعَنْ أَبِيهَِسَمِعْتُ َقُولُ يَوْمَ خَيْبَرَلَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَوَرَسُولَهُ وَيُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِي عَلِيًّافَأُتِيَ بِهِ أَرْمَدَ فَبَصَقَ فِي عَيْنِهِ وَدَفَعَ الرَّايَةَإِلَيْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ

عامر بن سعد بن ابى وقّاص ، از پدرش روايت كرده است
در جنگ خيبر ، از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم ، مى‏فرمود : پرچم اسلام را به دست كسى مي‌دهم كه خدا و رسول را دوست مى‏دارد و خدا و رسول هم ، او را دوست مى‏دارند ! از شنيدن اين سخن همه ما در انتظار اين كه اين فضيلت بزرگ نصب ما گردد ، سر از پا نمي شناختيم ، همان زمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله على را به حضور طلبيد . على عليه السّلام را در حالى به حضور حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله شرف ياب شد كه به درد چشم دچار بود ، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آب دهان مبارك را بر چشم حضرت على عليه السّلام ماليد ، ديدگانش شفا يافت و پرچم اسلام را كه يادبود نصرت الهى بود ، به دست او سپرد و از بركت وجود حضرت على عليه السّلام ، فتح و پيروزى نصيب اسلام شد .


مسند أحمد - مُسْنَدُالْعَشَرَةِالْمُبَشَّرِينَبِالْجَنَّةِ - مُسْنَدُالْخُلَفَاءِالرَّاشِدِينَ - فتفل في عيني وقال اللهم أذهب عنه الحر والبرد ح 780
مسند أحمد - مُسْنَدُالْعَشَرَةِالْمُبَشَّرِينَبِالْجَنَّةِ - مُسْنَدُبَاقِيالْعَشَرَةِالْمُبَشَّرِينَبِالْجَنَّةِ - أما ترضى أن تكون مني بمنزلة هارون منموسى إلا أنه لا نبوة بعدي ح 1611

امام فخر رازی در تفسیر کبیر ذیل آیه: ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجباً (كهف/9)
آورده است که «هر کس بر احوال غیب وقوف بیشتر داشته باشد قلبی قوی تر و اعصابی محکم‌تر و مسلط‌تر دارد. از این روست که علی بن ابی طالب (ع) می فرماید: «والله ما قلعت باب خیبر بقوة جسمانیة بل قلعتها بقوة ملکوتیه» یعنی به خدا سوگند که در خیبر را با نیروی بدنی نکندم بلکه آن را با نیروی ملکوتی و الهی از جای در آوردم (فضائل الخمسة، 2/325)

محور سوم: فضيلت شمشير علي از منظر رسول الله


امّا در جنگ خندق که معروف است که رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمودند: لَضَرْبَةُ عَلیٍّ فی یَوْمِ الخَنْدقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَیْنِ: ضربهعلىّ بن ابیطالب علیه السّلام در جنگ خندق، از عبادت جنّ و انس نزد خداى تعالى برتراست، و در بعضى از نقلها این چنین آمده است: اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الاُمَّةِ إلىیَوْمِ القِیَامَة
برتر است از عبادت تمامى امّت تا روز قیامت.

المستدرك على الصحيحين: ج3/32

استقبله رسول الله(صلى الله عليه وآله) وهو يقول: «لَمُبَارَزَة عليٍّ بن أبي طالب لِعَمرو بن عبد ودٍّ أفضلُ من عَمل أُمّتي إلى يوم القيامة»
بعد از مبارزه علي (ع) و عمر بن عبدود پيامبر به استقبال علي رض رفته و فرمود: مبارزه على بن ابي طالب با عمر بن عبدود از عبادت تمامى امّت تا روز قیامت برتر است.

تاريخ بغداد 13/19
شواهد التنزيل 2/14.

إتحاف المهرة ابن حجر العسقلاني 13/331

وفي رواية: «ضربة علي يوم الخندق أفضل من أعمال أُمّتي إلى يوم القيامة»
ضربه على در جنگ خندق از عبادت تمامى امّت تا روز قیامت برتر است.

ينابيع المودّة 1/412.

محور چهارم: بررسي حديث علي يقاتل الناكثين و القاسطين و المارقين

حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ يَعْقُوبَ، قَالَ: ثنا الرَّبِيعُ بْنُ سَعْدٍ، قَالَ: ثنا سَعِيدُ بْنُ عُبَيْدٍ، عَنْ عَلِى بْنِ رَبِيعَةَ، عَنْ عَلِى، قَالَ: " عَهِدَ إِلَى رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِى قِتَالِ النَّاكِثِينَ، وَالْقَاسِطِينَ، وَالْمَارِقِينَ ".

على (عليه السلام) فرمود: رسول خدا، از من براى جنگ با ناكثين و قاسطين و مارقين پيمان گرفت.

البزار، أبو بكر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفاي292 هـ)، البحر الزخار (مسند البزار)، ج3، ص26ـ 27، ح774، تحقيق: د. محفوظ الرحمن زين الله، ناشر: مؤسسة علوم القرآن، مكتبة العلوم والحكم - بيروت، المدينة الطبعة: الأولى، 1409 هـ.

طبرانى در المعجم الأوسط مى‌نويسد:
حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ أَبِى حُصَيْنٍ، قَالَ: نا جَعْفَرُ بْنُ مَرْوَانَ السَّمُرِى، قَالَ: نا حَفْصُ بْنُ رَاشِدٍ، عَنْ يَحْيَى بْنِ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِى صَادِقٍ، عَنْ رَبِيعَةَ بْنِ نَاجِدٍ، قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيًّا، يَقُولُ: " أُمِرْتُ بِقِتَالِ النَّاكِثِينَ، وَالْقَاسِطِينَ، وَالْمَارِقِينَ "

الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاى360هـ)، المعجم الأوسط، ج 8، ص213، ح8433، تحقيق: طارق بن عوض الله بن محمد،‏عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني، ناشر: دار الحرمين - القاهرة – 1415هـ.

هيثمى بعد از نقل اين روايت مى‌گويد:
رواه البزار والطبرانى فى الأوسط وأحد إسنادى البزار رجاله رجال الصحيح غير الربيع بن سعيد ووثقه ابن حبان.

اين روايت را بزار و طبرانى نقل كرده اند كه رجال سند بكى از نقلهاى بزار، راويان صحيح بخارى هستند غير از ربيع بن سعيد كه ابن حبان او را نيز توثيق كرده است.

الهيثمي، أبو الحسن علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج7، ص 238، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.

حاكم نيشابورى همين مطلب را از ابو ايوب انصارى نقل مى‌كند:
حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ أَحْمَدُ بْنُ يَعْقُوبَ الثَّقَفِى، ثنا الْحَسَنُ بْنُ عَلِى بْنِ شَبِيبٍ الْمَعْمَرِى، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ حُمَيْدٍ، ثنا سَلَمَةُ بْنُ الْفَضْلِ، حَدَّثَنِى أَبُو زَيْدٍ الأَحْوَلُ، عَنْ عِقَابِ بْنِ ثَعْلَبَةَ، حَدَّثَنِى أَبُو أَيُّوبَ الأَنْصَارِى فِى خِلافَةِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ رَضِى اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: " أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ عَلِى بْنَ أَبِى طَالِبٍ بِقِتَالِ النَّاكِثِينَ، وَالْقَاسِطِينَ، وَالْمَارِقِينَ "

ابو ايوب انصارى در دوران خلافت عمر نقل كرد كه: رسول خدا به على دستور داد تا با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگد.

النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفاي405 هـ)، المستدرك على الصحيحين، ج3، ص 150، ح4674، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.

ولهذه الأخبار طرق صحاح قد ذكرناها فى موضعها وروى من حديث على ومن حديث ابن مسعود ومن حديث أبى أيوب الأنصارى أنه أمر بقتال الناكثين والقاسطين والمارقين.

و براى اين احاديث طرق وسندهاى صحيح است که ما در جاى خود آن را آورديم واز حديث على (عليه السلام)و از حديثابن مسعود واز حديث أبوأيوب الأنصارى، روايت شده است که آن حضرت مأمور شده است به جنگ نمودن با ناكثين وقاسطين ومارقين.

إبن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر النمري (متوفاي463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج3، ص 1117، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ.

طبرانى همين مطلب را از عبد الله بن مسعود نقل مي‌كند:
حدثنا محمد بن هِشَامٍ الْمُسْتَمْلِي ثنا عبد الرحمن بن صَالِحٍ ثنا عَائِذُ بن حَبِيبٍ ثنا بُكَيْرُ بن رَبِيعَةَ ثنا يَزِيدُ بن قَيْسٍ عن إبراهيم عن عَلْقَمَةَ عن عبد اللَّهِ قال أَمَرَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم بِقِتَالِ النَّاكِثِينَ وَالْقَاسِطِينَ وَالْمَارِقِينَ.

عبد الله بن مسعود مي‌گويد: رسول خدا به على دستور داد تا با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگد.

الطبراني، سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم(متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج10، ص 91، ح10054، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م.

پیامبــــرخدا صلی الله علیه و آلهبهابوذر غفاریفرمود:« ای ابوذر، اگر علی نبود، حق از باطل، و مؤمن از کافر شناخته نمی‌شد وکسی خداوند را عبادت نمی‌کرد، زیرا علی سر مشرکان را با شمشیر زد تا مردم اسلامآوردند و خدا را عبادت کـردند. اگر این کار علی نبود، نه پاداش و ثوابی در کار بودو نه کیفــــر و جزایی

بحارالانوار، ج 40، ص 55، حدیث 90 کنز جامع الفوائد

محور پنجم: جهاد از منظر قرآن

1 جهاد وسیله رستگاری: (صف/11)

2 جهاد بهترین تجارت با خدا: (صف / 10و 11)

3 خیرات و خوبی ها ویژه ی جهادگران است: (توبه/88)

4 جهادگران امیدواران به رحمت الهی هستند: ( بقره / 218)

5 مومنان واقعی، جهادگرانند: (حجرات/15)

6. متخلفین از جهاد در عذاب الهی خواهند بود: (توبه/81 )

7. خداوند، مجاهدانی را که با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان [= ترک‌کنندگان جهاد] برتری مهمی بخشیده (نساء ۹۵)

محور ششم: خصم با علي از منظر رسول الله

پيامبر خداصلي الله عليه وآله:هر کس علي را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هر کس علي را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است.1


پيامبر خداصلي الله عليه وآله - درباره علي عليه السلام -:هر کس علي را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هر کس مرا دوست بدارد، خداوندْ او را دوست مي دارد؛ و هر کس علي را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است و هر کس مرا دشمن بدارد، خداوندْ او را دشمن مي دارد.2


پيامبر خداصلي الله عليه وآله:علي، داورترينِ امّتِ من بر اساس کتاب خداست. هر که مرا دوست دارد، بايد علي را دوست بدارد. هيچ بنده اي به پيوندِ دوستي من نمي رسد، مگر به واسطه دوستي با علي.3


پيامبر خداصلي الله عليه وآله:اي علي! کسي که گمان مي کند مرا دوست دارد، در حالي که با تو دشمني مي ورزد، دروغگوست.4


تاريخ دمشق - به نقل از جابر -:در مسجدْ نشسته بوديم که پيامبرصلي الله عليه وآله بر ما وارد شد و دست علي عليه السلام در دستش بود. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود:«مگر شما گمان نمي بريد که مرا دوست مي داريد؟».

گفتند:چرا، اي پيامبر خدا!

فرمود:«کسي که گمان مي برد مرا دوست دارد، ولي با علي دشمني مي ورزد، دروغگوست».5


پيامبر فرمود: «اى على!مؤمن تو را دشمنندارد و منافق دل به دوستى تو نسپارد».6

  1. المستدرک علي الصحيحين:4648/141/3، المناقب:44/70.
  2. المعجم الکبير:947/319/1، بشارة المصطفي:120، شرح الأخبار:125/167/ 1.
  3. تاريخ دمشق:8753/241/42، بشارة المصطفي:149.
  4. تاريخ دمشق:8796/268/42، کفاية الطالب:320، البداية و النهاية:355/7.
  5. تاريخ دمشق:8794/268/42 و8795. نيز، ر.ک:الاحتجاج:56/347/1.
  6. شرح نهج البلاغة لابنابي الحديد:18/173

طبق فرموده پيغمبر، دشمني با علي، دشمني با اوست و كساني كه با پيغمبر دشمني كنند خداوند در قرآن مي فرمايد:

إِنَّ الَّذِینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا«احزاب/57»

آنها که خدا و پیامبرش را آزار می‌دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته، و برای آنها عذاب خوارکننده‌ای آماده کرده است.

با توجه به گفته هاي ابن تيميه نتيجه گيري كه مي شود از محورهاي مورد بحث كرد اين است:

پيغمبر در انتخاب علمدار خود دچار اشتباه شده است و نبايد بيرق اسلام را در خيبر نستجيرباالله به دست انسان دنيا طلب و جاه طلب مي داد زيرا مواضع فكري علي با خطوط احكام و معارف اسلامي در تضاد است.

اشتباه دوم پيغمبر اين بود كه فضيلت شمشير علي را با اعمال امت يكي دانست

اشتباه سوم پيغمبر در حديث ناكثين و فاسطين بود كه نبايد بستر مقام طلبي و دنيا طلبي را براي فرد مستبدي همچون علي ايجاد مي كرد، زيرا علي با سوء استفاده از اين حديث، فضا را براي فتوحات غير شرعي خود مساعد دانست

اشتباه چهارم پيغمبر اين بود كه پيغمبر نفس خود را هم كف نفس مادي نگري چون علي قائل شد

خوب اين طوري كه مشخص است نعوذ و باالله پيغمبر هم قدرت تشخصي نداشته و اين كه قرآن مي فرمايد او از هوا و هوس سخن نمي گويد هم با اشتباهات پيامبر در منافات است پس خدا هم اشتباه مي كرده.

خوب دوستاران و ادامه دهنده گاه سيره ابن تيميه ذات بد نيكو نگردد چون كه بنيانش كج است، با اين اوصاف باز هم او شيخ الاسلام است؟

خوب جناب ابن تيميه حالا شما به ما بفرماييد چه كسي جنگيد براي اينكه تصرف بر جان و مال و ناموس داشته باشد آيا علي بوده يا نه؟
اگر بگوييم شما راست مي گوييد بايد بر همه موجوديت ها، ارزش ها، مقدسات، اصوليات و همه نباتات شك كنيم.
پس مجبوريد كلام و گفتار هاي سخيف و افاضه هاي بي اساس خودتان را اصلاح نماييد.

شما به خاطر تنفر، بغض و كينه اي كه نسبت به اين شخصيت عظيمي كه ابن عباس رض درباره او مي فرمايد 300 آيه در شخصيت و شان علي نازل شده است داريد و همه مقدسات را زير پا گذاشته ايد و چگونه به خود اجازه مي دهيد به هرگونه كه دلتان مي خواهد تفكرات منزوي و متحجر و مستبدانه خود را به اين شخصيت، شخيص نسبت دهيد و متعرض بر مسند و مقام حضرت شويد.

اين آنونس معنوي را گرچه كم است اما قصور آن را از ما بپذيريد:

لحظات خوشي را براي شما در جهنم آرزومنديم زنديق عزيز. از طرف جمعي از كاربران اسك دين

اين رو مي نويسم براي اون كسايي كه بر من ايراد مي كنند تو سني هستي اما چرا از علي مي نويسي؟ چرا از علي مي گي؟ مي نويسم براي اون كسايي كه مدام با فحش، ناسزا و توهين در پيام ها از ما پذيرايي مي كنند
فقط من يه چيز مي خواهم بگم:
آيا شما مسلمان هستيد؟
مگر پيامبر نفرمود: علي مني و انا من علي
وقتي نفس پيغمبر، نفس علي است خوب حالا برادر مسلمان :
آيا حب علي جرم است؟
آيا عشق علي جرم است؟
آيا خواندن و گفتن علي جرم است؟
چگونه غير مسلمان مي تواند علي را صدا كند ولي منه مسلمان نمي توانم؟ من جواز تكلم ندارم؟
چگونه از من انتظار داريد وقتي دشمنان، علي(ع) را مورد آماج تير هاي فرهنگي قرار مي دهند خفقان بگيرم و سكوت كنم
مگر پيامبر نفرمود: ياعلي حبيبك حبيبي و حبيبي حبيب الله و عدوك عدوي و عدوي عدو الله
حال چگونه بنشينم چشم و گوشم را بر واقعيت و حقيقت ببينم

و من کتب فضیلةً من فضائله لم تزل الملائکة تستغفرله ما بقی لتلک الکتابه رسم، و من استمع فضیلةً من فضائله کفّر اللّه له الذّنوب الّتی اکتسبها بالاستماع و من نظر الی کتابٍ من فضائله کفّر اللّه له الذّنوب الّتی اکتسبها بالنّظر

اگر کسی یکی از فضائل آن حضرت را بنویسد، تا هنگامی که آن نوشته باقی است، ملائکه برای او استغفار می‏کنند و اگر کسی یکی از فضائل آن حضرت را بشنود، خداوند همه گناهانی را که از راه گوش انجام داده است می‏بخشد، و اگر کسی به نوشته‏ای درباره فضائل علی(ع) نگاه کند، خداوند تمام گناهانی که از راه چشم کرده است می‏پوشاند و از آن در می‏گذرد.»

المناقب، همان ص 32، حدیث 2
فرائد السمطین، ج 1، ص 19
ینابیع المودة، قندوزی باب 56
مناقب السبعون، حدیث 70.

kheymegahabalfazl;330997 نوشت:
اين رو مي نويسم براي اون كسايي كه بر من ايراد مي كنند تو سني هستي اما چرا از علي مي نويسي؟ چرا از علي مي گي؟ مي نويسم براي اون كسايي كه مدام با فحش، ناسزا و توهين در پيام ها از ما پذيرايي مي كنند
فقط من يه چيز مي خواهم بگم:
آيا شما مسلمان هستيد؟
مگر پيامبر نفرمود: علي مني و انا من علي
وقتي نفس پيغمبر، نفس علي است خوب حالا برادر مسلمان :
آيا حب علي جرم است؟
آيا عشق علي جرم است؟
آيا خواندن و گفتن علي جرم است؟
چگونه غير مسلمان مي تواند علي را صدا كند ولي منه مسلمان نمي توانم؟ من جواز تكلم ندارم؟
چگونه از من انتظار داريد وقتي دشمنان، علي(ع) را مورد آماج تير هاي فرهنگي قرار مي دهند خفقان بگيرم و سكوت كنم
مگر پيامبر نفرمود: ياعلي حبيبك حبيبي و حبيبي حبيب الله و عدوك عدوي و عدوي عدو الله
حال چگونه بنشينم چشم و گوشم را بر واقعيت و حقيقت ببينم

و من کتب فضیلةً من فضائله لم تزل الملائکة تستغفرله ما بقی لتلک الکتابه رسم، و من استمع فضیلةً من فضائله کفّر اللّه له الذّنوب الّتی اکتسبها بالاستماع و من نظر الی کتابٍ من فضائله کفّر اللّه له الذّنوب الّتی اکتسبها بالنّظر

اگر کسی یکی از فضائل آن حضرت را بنویسد، تا هنگامی که آن نوشته باقی است، ملائکه برای او استغفار می‏کنند و اگر کسی یکی از فضائل آن حضرت را بشنود، خداوند همه گناهانی را که از راه گوش انجام داده است می‏بخشد، و اگر کسی به نوشته‏ای درباره فضائل علی(ع) نگاه کند، خداوند تمام گناهانی که از راه چشم کرده است می‏پوشاند و از آن در می‏گذرد.»

المناقب، همان ص 32، حدیث 2
فرائد السمطین، ج 1، ص 19
ینابیع المودة، قندوزی باب 56
مناقب السبعون، حدیث 70.

اول از همه جا داره افرين گفت به شما دوست عزيز به خاطر اين که اينقدر مردونه حرف زدي و واقعيت ها را گفتي چون اگه واقعيتو بدوني نگي ادم دون مايه ي هستي
دومندشم مگه امام علي (ع)هم از خلفاي مسلمانان سني عزيز نيست, مگه سني هاي عزيز نميگن توهين به هر يک از خلفاء گناه هست, وبايد از خلفاء تعريف بشه, چطور ممکنه کسي مسلمان سني باشه و مسلمانان شيعه را برادران خود ندانند و به خاطر شيعيان از امام علي (ع)حمايت نکنن
در عراق وقتي بحث شيعه و سني پيش اومد بزرگان اهل سنت در عراق سني هاي عزيز را جمع کردن و از اونها سوال کردن ايا شما دوست دار اهل بيت هستيد, سني هاي عزيز گفتند بلي بعد بزرگان اهل سنت گفتن پس شما شيعه هستيد ,باز بزرگان اهل سنت از سني هاي عزيز پرسيدن ايا شيعيان راه و روش پيامبر را دنبال نميکنن ,سني هاي عزيز گفتن بلي انوقت بزرگان اهل سنت گفتن پس شيعيانم سني هستند يعني هم شما شيعه هستيد وهم اونا سني هستن
به اين ميگن بصيرت هم جلوي اختلاف را گرفت هم به همگان نشان داد که اسلام يعني برادري اون کسي که شما را به خاطر حمايت از امام علي (ع)سرزنش ميکنه يا جاهل هست يا مسلمان نيست و از مزدوران هست چون حتى اديان ديگر هم تشويق فردي بزرگ را مورد نکوهش قرار نميدن
اول کتاب نهج البلاغه صحبت افراد سرشناس و بزرگ دنيا در باره امام علي(ع)هست کاشکي يه نگاه بندازن اين افراد
دانشمند يهودي صدا ميزنه کاشکي علي واسه ما بود تو اىن زمان بود اون ادما که لياقت علي را نداشتن اگه بود ما همون اول قبل از اين که کاري را شروع کنيم ميرفتيم ازش ميپرسيديم اين کار درسته يا نه , نه اين که الان چهل سال تحقيق ميکنيم ميبينيم اشتباه بود دوباره بيست سال ديگه تحقيق ميکنيم
واقعا امام علي (ع)واسه خيلي ها زيادهستش ما اگه امام علي(ع) داشتيم که من الان اينجا نبودم لا اقل خدا را شکر که امام سيد علي خامنه ى را دارىم
جا داره منم از عزمت امام علي (ع)چيزي بگم

در كتاب مصابيح از تفاسير اهلبيت عليهم السلام روايت كرده كه حضرت سليمان (ع) هدهد را در ميان طيور نديد، فرمود: چگونه است كه او غايب شده است ؟ پس اگر بيايد او را سخت عذاب مى كنم يا مى كشم . چون به حضور آمد ، فرمود: اى هدهد كجا بودى ؟ اگر حجّت و دليلى بر من به جهت غايب شدنت نياورى و نگويى تو را سخت عذاب مى كنم يا مى كشم !
هدهد گفت : بر تقدير اينكه دليل و حجتى نداشته باشم باز تو نمى توانى مرا بكشی ، براى آنكه در هر پر من به خط سريانى كلمه ياعلى نوشته شده و اين تاج كرامت از او بر سر من است و بدين جهت مرا فخر بر مرغان ديگر است و دل من مملو از محبت على (ع) است .
حضرت سليمان (ع) بسيار خوشش آمد و هدهد را پسنديد و گفت : اى هدهد من نيز محبت آنها را در دل دارم و چاكر محمّد و على و اهل بيت ايشانم چونكه اعتقاد تو اين است ، تو در امان هستى .

kheymegahabalfazl;330997 نوشت:
آيا شما مسلمان هستيد؟ مگر پيامبر نفرمود: علي مني و انا من علي وقتي نفس پيغمبر، نفس علي است خوب حالا برادر مسلمان : آيا حب علي جرم است؟ آيا عشق علي جرم است؟ آيا خواندن و گفتن علي جرم است؟
حالا شما شیعه اید یا سنی؟؟

kheymegahabalfazl;330997 نوشت:
مگر پيامبر نفرمود: ياعلي حبيبك حبيبي و حبيبي حبيب الله و عدوك عدوي و عدوي عدو الله
حال چگونه بنشينم چشم و گوشم را بر واقعيت و حقيقت ببينم

جالب است اقای ذهبی در این مورد می گوید:

عدوك يا على عدوى، وعدوى عدوالله [="red"]يشهد القلب أنه باطل[/]
میزان الاعتدال ج1 ص 82
جالب است نه ، می گوید قلبم می گوید که حدیث باطل است چه استدلالی!!!

[="Tahoma"][="Black"]

قدس شریف;331097 نوشت:
حالا شما شیعه اید یا سنی؟؟

مهم شیعه و سنی بودن نیست مهم مسلمان بودن است
مهم حب و بغض علی(ع) است....
[/]

قدس شریف;331097 نوشت:
حالا شما شیعه اید یا سنی؟؟

جناب قدس شريف

شما مشكلي با سني بودن بنده داريد؟

يا از علي نوشتن من ناراحتيد؟

دوست من اين از افتخارات بنده هست كه براي علي قلم زني مي كنم

حال شيعه يا سني دردي از درد ها را درمان مي كند، مثلا من سني باشم چيزي از علي رض كم مي شود و يا اگر شيعه باشم چيزي به علي اضافه مي شود

به شما توصيه مي كنم بهتر است به جاي بهانه گيري هاي بني اسرائيلي و بيتوته كردن به وسط ميدان بياييد و از علي دفاع كنيد

سلام
از زحمات شما برادر عزیز تشکر می کنم هرچند این دین فروشان مصداق این تعبیر قرآنی اند که :
و ان یروا کل آیه لا یومنوا بها
والله الموفق

با سلام

حقانیت شیعه اثنی عشری مثل روز روشن و عیان است اما تعجب از افرادی که هنوز در خوابند وقصد بیدار شدن هم ندارند!

كسي كه خدا نخواهد ایمان بیاورد اگر خدای متعال هم از آسمان بزمین بیاید و همه نوع معجزه ای برای او آورند ایمان نمی آورد !

یاد داستان ان فرد سنی افتادم که جناب جعفر مجتهدی رحمه الله به او گفته بود میخواهی با مکاشفه حقیقت غدیر را نشانت بدهم تا هیچ راه توجیهی نداشته باشی ان شخص نادان شقی هم در جواب گفته بود اگر با چشمان خود م غدیر را بالعیان مشاهده کنم دو چشمم را از کاسه در می آورم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مگر ابوجهل و فرعون و... آنهمه معجزات آشکار وبراهین قاطع را ندیدند اما چرا ایمان نیاوردند ؟!

مگر همین یهودیان ومسیحیان اسم پیامبر بعدی (یعنی محمد) را که واجب الاطاعه بود در تورات وانجیل ندارند اما چرا ایمان نمی آورند ؟؟؟!!!!!!

بله عزیزم اگر کسی نخواهد ، بهر توجیه و حیله ای متوسل میشود تا از حقیقت فرار کند .

مثلا اگر اسم امام علی (ع) در قرآن هم امده بود دقیقا مثل یهود با تحریف یا تاویل آنرا توجیه وتفسیر برای میکردند ویا حتی مثل جنگ صفین میگفتند علی (ع) اولش مومن بوده وبعدا کافر شده !!!!

وهزار دلیل دیگر میتراشیدند .

البته کسانیکه به علوم حدیث آشنا هستند نیک میدانند که همه اینها بهانه است زیرا احادیث امامت علی (ع) بسان همین قرآن از تواتر برخوردار هستند و هیچ خدشه ای برنمیتابند .

{وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ }النمل14

http://javdan.blogfa.com/cat-32.aspx

با نام الله



[="Times New Roman"]سلام علیکم جمیعا و رحمه الله

بسیاری از نظرات ابن تیمیه بر اساس بغض و کینه شخصی است ( و نه اثبات مفاهیم بر مبنای کتاب و سنت )
لذا در بسیاری موارد این بغض به دشمنی با صحابه و اهل بیت پیامبر می نجامد.

وقتی علمای اهل سنت چنین انحرافی را می بینند همانظوری با آن مخالفت میکنند که یک شیعه از بعد دیگر با آن مخالفت میکند
چنانچه در این موضوع عداوت و بغض ابن تیمیه نسبت به حضرت علی علیه السلام هم از دیدگاه علمای اهل سنت و هم علمای شیعه کاملا مطرود است.

جناب ذهبی با وجودی که یکی از منتقدین جدی ابن تیمیه است و در هر حال شاگرد او نیز بوده.
و تحت تاثیر برخی استدلالات وی.

ولی علمائی همچون حاکم نیشابوری همین روایت را در مستدرک خود صحیح دانسته اند .

نتیجه اینکه
ابن تیمیه مکتبی منافقانه را رواج داده و امروز وهابیت از آن ارتزاق میکنند که از دید مذاهب اسلامی این مکتب یک مکتب باطل است.
حال چه شیعه چه سنی

یاحق

با سلام خدمت دوستان گرامی

با تشکر از کاربر محترم جناب kheymegahabalfazl به جهت مطالب ارزشمندی که بیان کردند.
همان طور که این دوست گرامی و دیگر دوستان بیان کردند، سخن ابن تیمیه به حدی سخیف است که هیچ دلیلی را نمی توان در تایید سخن او مطرح کرد. این ایده که جهادهای حضرت علی از روی اخلاص و نیت الهی نبوده است از جهات متعددی دارای اشکال است. مهم ترین آنها بیاناتی است که پیامبر اکرم (ص) در وصف حضرت علی و جهاد های او فرموده اند که دوستان به برخی از آنها اشاره کردند.
همچنین بررسی تاریخی جنگ هایی که حضرت علی در آنها شرکت کرده است و تاثیری که ایشان در روند کلی آن جنگ ها داشته است، نشانگر آن است که هدف حضرت خدمت در راه اسلام و دفاع از آن در مقابل دشمنان بوده است .
این از خود گذشتگی ها تنها به جنگ ها محدود نمی شود وقایع دیگری مانند لیله المبیت که حضرت علی در شب هجرت به جای پیامبر در رخت خواب ایشان خوابیدند و در واقع با این کار جان خود را در معرض خطر قرار دادند و موارد متعدد دیگر، همگی نشان از اخلاص ایشان است.

در پایان باید توجه داشت که در بررسی مطالب علمی، باید فارغ از تعصبات عمل کنیم و در واقعا در پی حقیقت باشیم. نمونه شخصی که بغض خود را در مسائل علمی دخیل کرده است همین ابن تیمیه است که مسائل روشن و واضح تاریخی را به خاطر برخی تعصبات ، انکار کرده است.

موفق باشید

خیر البریه;331339 نوشت:
با سلام

حقانیت شیعه اثنی عشری مثل روز روشن و عیان است اما تعجب از افرادی که هنوز در خوابند وقصد بیدار شدن هم ندارند!

كسي كه خدا نخواهد ایمان بیاورد اگر خدای متعال هم از آسمان بزمین بیاید و همه نوع معجزه ای برای او آورند ایمان نمی آورد !

یاد داستان ان فرد سنی افتادم که جناب جعفر مجتهدی رحمه الله به او گفته بود میخواهی با مکاشفه حقیقت غدیر را نشانت بدهم تا هیچ راه توجیهی نداشته باشی ان شخص نادان شقی هم در جواب گفته بود اگر با چشمان خود م غدیر را بالعیان مشاهده کنم دو چشمم را از کاسه در می آورم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مگر ابوجهل و فرعون و... آنهمه معجزات آشکار وبراهین قاطع را ندیدند اما چرا ایمان نیاوردند ؟!

مگر همین یهودیان ومسیحیان اسم پیامبر بعدی (یعنی محمد) را که واجب الاطاعه بود در تورات وانجیل ندارند اما چرا ایمان نمی آورند ؟؟؟!!!!!!

بله عزیزم اگر کسی نخواهد ، بهر توجیه و حیله ای متوسل میشود تا از حقیقت فرار کند .

مثلا اگر اسم امام علی (ع) در قرآن هم امده بود دقیقا مثل یهود با تحریف یا تاویل آنرا توجیه وتفسیر برای میکردند ویا حتی مثل جنگ صفین میگفتند علی (ع) اولش مومن بوده وبعدا کافر شده !!!!

وهزار دلیل دیگر میتراشیدند .

البته کسانیکه به علوم حدیث آشنا هستند نیک میدانند که همه اینها بهانه است زیرا احادیث امامت علی (ع) بسان همین قرآن از تواتر برخوردار هستند و هیچ خدشه ای برنمیتابند .

{وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ }النمل14

http://javdan.blogfa.com/cat-32.aspx

حرف شما به طور کلی درست است
ولی جای مطرح کردن آن در اینجا نبوده به نظر من
مراقب باشیم از پاپ کاتولیک تر نشویم

چه خوب شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله این روافض را توصیف می کند و می فرماید:

إذا أردت أن ترى ظلمة المعصيه فانظر في وجوه الرافضة.

اگر می خواهی تاریکی گناه را ببینی پس به چهره ی روافض نگاه بکن.

اما تهمت هایی که به ابن تیمیه می زنند تا او را دشمن اهل بیت نشان دهند:
يك نويسنده سعی کرده با استناد به روایات ضعیف و قیچی کردن آیات قران و همچنین تحریف کلام ابن تیمیه ثابت کند که ابن تیمیه دشمن اهل بیت بوده است که ما در زیر پاسخی مختصر به دروغهای اين نويسنده نوشته ایم.
او نوشته است : إنّ فکره تقدیم آل الرسول هى من اثر الجاهلیه فى تقدیم اهل بیت الروساء !!.
منهاج السنه، ج 3، ص269. به درستی که نظریه مقدم داشتن اهل بیت رسول خدا، از آثار جاهلیت است که بستگان رؤسا را مقدم می داشتند ! حال اینجا توهین ابن تیمیه به حضرت ابراهیم هم ثابت است چرا که ایشان هم از خداوند این درخواست را کرد که خداوند مقام امامت را در ذریه ایشان قرار دهد. «قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا».من تو را پیشوای مردم قرار دادم. حضرت ابراهیم عرضه داشت : «قَالَ وَمِن ذُرِّ‌يَّتِي». البقره / 124.از دودمانم (چطور)”
آیا حضرت ابراهیم عمل جاهلیت را انجام داده است ابن تیمیه برای تنقیص مقام اهل بیت حتی به دیگر انبیا ءهم رحم نکرده است

پاسخ: هرچند که در منهاج السنه همچین عبارتی پیدا نکردم اما چیز طبیعیی است که بزرگی هر شحص نزد خداوند به تقوای آن شخص است نه به نسب آن شخص همانطور که خودتان آن را درباره ی ابراهیم بیان کردید ونوشتید
اما شما ادامه آیه را قیچی کردید برای حمل کردن تفکر فاسدتان بر قرآن و تهمت زدن به ابن تیمیه. در ادامه خداوند میفرماید «قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ » پيمان من به ستمكاران نمی رسد ( بلكه تنها فرزندان نيكوكار تو را در بر می‌گيرد ) متوجه میشویم که ذریه و دودمان و ال ابراهیم که کافر و ظالم هستند هیچ ارزش و مقامی نزد الله ندارند و این هیچ بی احترامیی به ابراهیم و آل ابراهیم نیست شما چطور از آن بی احترامی را کشف کرده اید؟

نوشته است: آیا حضرت ابراهیم عمل جاهلیت را انجام داده است ابن تیمیه برای تنقیص مقام اهل بیت حتی به دیگر انبیا هم رحم نکرده است
پاسخ: نگاه کنید!!! شیعه برای اثبات ناصبی بودن ابن تیمیه خود دروغ میگوید مثل آب خوردن!! نگاه کنید برداشت شیعه را!!
حرف شما برخواسته از اوج و قعر جهل است زیرا ملاک برتری نزد خداوند تنها تقوا است همانطور که دیدیم ظالمان ذریه ی ابراهیم هیچ جایگاهی نداشتند.خداوند قاعده ی کلیی را بیان کرده است که می فرماید «نَّ أَكْرَ‌مَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ» 13 حجرات. بی‌گمان گرامی ترين شما در نزد خدا متقی‌ترين شما است.
پس هر چند که انتساب جمله ی بالایی بر ابن تیمیه مورد شک اما باز حرفی کاملا منطقی و صحیح و زیبا میباشد که موافق آیه ی قران میباشد. اما برداشت شیعه کجا و کلام ابن تیمه کجا.

در دیگر مقالات ثابت کردیم که اهل بیت شامل زنان پیامبر میباشند و جای هیچ اعتراضی نیست که ما صحابه ی های بزرگی مثل ابوبکر و عمر را بر دیگر اهل بیت تفضیل بدهیم.
اینجا لازم به ذکر است که منهج ابن تیمیه رو در این باره مطالعه کنیم:
«وأما أهل السنة فيتولون جميع المؤمنين، ويتكلمون بعلم وعدل، ليسوا من أهل الجهل ولا من أهل الأهواء، ويتبرءون من طريقة الروافض والنواصب جميعًا، ويتولون السابقين الأولين كلهم، ويعرفون قدر الصحابة وفضلهم ومناقبهم، ويرعون حقوق أهل البيت التي شرعها الله لهم، ولا يرضون بما فعله المختار ونحو من الكذابين، ولا ما فعله الحجاج ونحوه من الظالمين.ويعلمون مع هذا مراتب السابقين الأولين، فيعلمون أن لأبي بكر وعمر من التقدم والفضائل ما لم يشاركهما فيهما أحد من الصحابة، لا عثمان ولا علي ولا غيرهما، وهذا كان متفقًا عليه في الصدر الأول، إلا أن يكون خلاف شاذ لا يعبأ به.حتى إن الشيعة الأولى أصحاب علي لم يكونوا يرتابون في تقديم أبي بكر وعمر عليه، فكيف وقد ثبت عنه من وجوه متواترة أنه كان يقول: (خير هذه الأمة بعد نبيها: أبو بكر وعمر) ولكن كان طائفة من شيعة علي تقدمه على عثمان، وهذه المسألة أخفى من تلك، ولهذا كان أئمة أهل السنة متفقين على تقديم أبي بكر وعمر كما في مذهب أبي حنيفة، والشافعي، ومالك، وأحمد بن حنبل، والثورى، والأوزاعي، والليث بن سعد، وسائر أئمة المسلمين من أهل الفقه والحديث والزهد والتفسير من المتقدمين والمتأخرين. مختصر منهاج السنه ص 104 به ترتیب مکتبه الشامله

نوشته است: حال ببینیم نظر علمای اهل سنت در مورد اهل بیت را.حسن بن علی السقاف در کتاب « صحیح شرح العقیده الطحاویه » می‌نویسد : « وأهل البیت هم سیدنا علی والسیده فاطمه وسیدنا الحسن وسیدنا الحسین علیهم السلام وذریتهم من بعدهم ومن تناسل منهم للحدیث الصحیح الذی نص النبی صلى الله علیه وآله وسلم فیه على ذلک، ففی الحدیث الصحیح : [ نزلت هذه الآیه على النبی صلى الله علیه وسلم ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) فی بیت أم سلمه، فدعا النبی صلى الله علیه وسلم فاطمه وحسنا وحسینا فجللهم بکساء وعلى خلف ظهره فجلله بکساء ثم قال : " اللهم هؤلاء أهل بیتی فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا ". قالت أم سلمه : وأنا معهم یا نبی الله ؟ قال : " أنت على مکانک وأنت إلى خیر ". هذا لفظ الترمذی ( 5 / 663 برقم 3787 ) من حدیث عمرو بن أبی سلمه، وهو فی " صحیح مسلم " ( 4 / 1883 برقم 2424 ) من حدیث السیده عائشه.» صحیح شرح العقیده الطحاویه - حسن بن علی السقاف - ص 655.
و اهل بیت، ایشان سرور ما علی است و نیز سیده ما فاطمه، و سرور ما حسن و سرور ما حسین علیهم السلام؛ و نسل ایشان بعد از ایشان، و هر کس که از نسل ایشان باشد؛ به خاطر حدیث صحیحی که در آن رسول خدا صلی الله علیه وسلم بر این مطلب تصریح کرده اند؛ پس در روایت صحیحی آمده است که این آیه در خانه ام سلمه بر رسول خدا نازل شد که " خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خداندان ( پیامبر ) بزداید و شما را پاک و پاکیزه بگرداند." پس رسول خدا فاطمه را و حسن و حسین را خواندند؛ پس بر روی ایشان عبایی کشیده و علی در پشت سر ایشان بود؛ پس عبا را بر روی او هم کشید؛ سپس فرمودند : خدایا، ایشان اهل بیت من هستند؛ پس از ایشان پلیدی را دور نما و ایشان را پاک و پاکیزه بگردان؛ ام سلمه گفت : ای رسول خدا، آیا من هم با ایشان هستم؟ فرمودند : تو در جایگاه خود هستی و تو به سوی نیکی هستی ( یعنی از اهل بیت نیستی اما گرانقدری) . این لفظ روایت ترمذی است از حدیث عمرو بن سلمه و در صحیح مسلم از روایت عائشه آمده است.

پاسخ: روایتی از ترمذی آورده اید که از آن برداشت کرده اید که زنان پیامبر اهل بیت نمی باشند
متن حدیث: حدثنا قتيبة حدثنا محمد بن سليمان الأصبهاني عن يحيى بن عبيد عن عطاء بن أبي رباح عن عمر بن أبي سلمة ربيب النبي صلى الله عليه وسلم قال نزلت هذه الآية على النبي صلى الله عليه وسلم { إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا } في بيت أم سلمة فدعا النبي صلى الله عليه وسلم فاطمة وحسنا وحسينا فجللهم بكساء وعلي خلف ظهره فجلله بكساء ثم قال اللهم هؤلاء أهل بيتي فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا قالت أم سلمة وأنا معهم يا نبي الله قال أنت على مكانك وأنت إلى خير قال وفي الباب عن أم سلمة ومعقل بن يسار وأبي الحمراء وأنس قال وهذا حديث غريب من هذا الوجه.
این روایت ضعیف نمیتواند در برابر کلام صریح خداوند حجت قرار بگیرد.اما اسناد روایت
1- عطاء بن أبى رباح
رتبته عند ابن حجر : ثقة فقيه فاضل، لكنه كثير الإرسال، و قيل : تغير بأخرة، و لم يكثر ذلك منه
2- عمر بن أبي سلمة بن عبد الرحمن الزهري (على):
ليس بالقوي قاله النسائي وضعفه ابن معين
اما وقتی قرآن زنان پیامبر را اهل بیت میداند روایات ضعیف چکاره هستند؟
الله در سوره آل عمران آیه 121 میفرماید: (وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ) «و (به یاد آور) زمانی را که صبحگاهان، از میان خانواده خود، جهت انتخاب اردوگاه جنگ برای مؤمنان، بیرون رفتی! و خداوند، شنوا و داناست»در آیه آمده صبح خیلی زود، رسول الله از میان خانواده خود بیرون آمد، صبح خیلی زود رسول الله کجا بود؟ خانه خودش یا خانه فاطمه؟
خداوند میفرماید «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ»
و باز می فرماید :« یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ. »
یعنی پیامبر بیوتی داشته است و خانه ی هر زن پیامبر خانه ی خود پیامبر هم بوده است و طبق آیه «وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ» متوجه میشویم که پیامبر صبح زود فقط از خانه های خودش احتمال بیرون رفتن را دارد و با کمی عقل حتی اندازه ی یک نخود عقل به این نتیجه میرسیم که ساکنان بیوت نبی اهل بیت پیامبر بوده اند و نیازی به روایت نیست.

نوشته است:
توهین بعدی ابن تیمیه:امام علی (ع) شراب مینوشید: وقد انزل الله تعالى فی علی :"یا ایها الذین ءامنوا لا تقربوا الصلاه وانتم سکارى حتى تعلموا ما تقولون" لما صلى فقرأ وخلط ".منهاج السنه، ج 4،‌ ص65.
و خداوند متعال در مورد علی نازل کرده است که :"ای کسانیکه ایمان آورده اید، در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا زمانی که بدانید چه می گویید"؛ زیرا هنگامی که نماز خواند، در نماز خود اشتباه کرد. حال بعد از ذکر این نکته باید عرض کنیم که در کتب خود اهل سنت ذکر شده است که این ایه و آیات دیگردر مورد شراب در مورد عمر نازل شده است.
زمخشری از علمای بزرگ اهل سنت که ذهبی در سیر اعلام النبلاء، ج20، ص191 با تجلیل فراوان از او یاد کرده و لقب علامه را به وی می‌دهد، در کتاب ربیع الأبرار می‌نویسد :«أنزل الله تعالى فی الخمر ثلاث آیات، أولها یسألونک عن الخمر والمیسر، فکان المسلمون بین شارب وتارک، إلى أن شرب رجل ودخل فی الصلاه فهجر، فنزلت : یا أیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاه وأنتم سکارى، فشربها من شرب من المسلمین، حتى شربها عمر فأخذ لحی بعیر فشج رأس عبد الرحمن بن عوف، ثم قعد ینوح على قتلى بدر بشعر الأسود بن عبد یغوث. وکائن بالقلیب قلیب بدر... فبلغ ذلک رسول الله صلى الله علیه وسلم، فخرج مغضباً یجر رداءه، فرفع شیئاً کان فی یده لیضربه، فقال : أعوذ بالله من غضب الله ورسوله. فأنزل الله تعالى : إنما یرید الشیطان، إلى قوله : فهل أنتم منتهون. فقال عمر : انتهینا.ربیع الأبرار، زمخشری، ج1، ص398، طبق برنامه المکتبه الشامله الکبری، الإصدار الثانی و با کمی تغییر در تاریخ المدنیه، ابن شبه، ج3،‌ ص863 طبق برنامه المکتبه الشامله الکبری، الإْصدار الثانی. »

پاسخ: شراب در سه مرحله حرام شده است و کسانی که قبل از حرام شدن آن اقدام به شراب نوشی کرده اند مرتکب گناه نشده اند برای اینکه شراب در صدر اسلام حلال بود و اینکه عمر یا علی قبل از حرمت آن شراب نوشیده باشند هیچ کسی انها را مذمت نخواهد کرد
اما روایتی که از کتاب ربیع الابرار زمخشری آورده اید سندی ندارد و طبق آدرسی که خودتان هم داده اید(ربیع الأبرار، زمخشری، ج1، ص398، طبق برنامه المکتبه الشامله الکبری، الإصدار الثانی) هیچ سند و سلسله رجالی ذکر نشده است و همچین روایتی اصلا ارزش استناد ندارد و شما به جای بررسی سند روایت رفته اید نویسنده ی کتاب را مدح کرده اید که بله نویسنده آدم بزرگی بود. آیا این روش بحث علمی است؟
اما روایاتی نزدیک به آنچه زمخشری آورده وجود دارد مثلا:«حَدَّثَنَا سُرَيْجٌ، حَدَّثَنَا أَبُو مَعْشَرٍ، عَنْ أَبِى وَهْبٍ، مَوْلَى أَبِى هُرَيْرَةَ، عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ،: حرمت الخمر ثلاث مرات قدم رسول الله صلَّى اللهُ عليه وسلَّم المدينة وهم يشربون الخمر، ويأكلون الميسر، فسألوا رسول الله صلَّى اللهُ عليه وسلَّم عن ذلك فأنزل الله تعالى { يسألونك عن الخمر والميسر قُلْ فيهما إثم كبير ومنافع للناس } الآية. فقال الناس : لم تحرم علينا إنما قال : { فيهما إثم } فكانوا يشربون الخمر حتى كان يومَ من الأيام صلَّى رجلٌ المغرب فخلط في قراءته فأنزل الله تعالى { يا أيها الذين آمنوا لا تقربوا الصلاة وأنتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون } الآية، فكانوا يشربونها حتى يأتي أُحُدٍهم الصلاة وهو مفيق فنزلت { يا أيها الذين آمنوا إنما الخمر والميسر والأنصاب والأزلام رجس من عمل الشيطان } الآية، فقالوا انتهينا يا رب.
شرح روایان:
1-الراوي: أبو هريرة المحدث: ابن حجر العسقلاني - المصدر: العجاب - الصفحة أو الرقم: 1/545
خلاصة حكم المحدث: في رجاله أبو المعشر المدني وهو ضعيف.
2-الراوي: أبو هريرة المحدث: الهيثمي - المصدر: مجمع الزوائد - الصفحة أو الرقم: 5/54
خلاصة حكم المحدث: [فيه] أبو وهب مولى أبي هريرة لم يجرحه أحد ولم يوثقه وأبو نجيح ضعيف لسوء حفظه
3-الراوي: أبو هريرة المحدث: أحمد شاكر - المصدر: مسند أحمد - الصفحة أو الرقم: 16/254
خلاصة حكم المحدث: إسناده ضعيف
4-المصدر: السلسلة الصحيحة - الصفحة أو الرقم: 7/1420
خلاصة حكم المحدث: إسناده ضعيف(البانی) »
مشاهده میکنیم که تمام روایاتی که شبیه روایت زمخشری بوده اند و البته دارای سند هم بودند دیدیم که سندشان ضعیف هست حال روایتی که شما به ان استناد کرده اید و سند هم ندارد چطور میتواند صحیح باشد؟

در ضمن حدیث صحیحی وجود دارد که میگوید:
«حدثنا عبدبن حميد، أخبرنا عبد الرحمن بن سعد، عن أبى جعفر الرازي، عن عطاء بن السائب عن أبى عبد الرحمن السلمى، عن على بن أبى طالب قال : " صنع لنا عبدالرحمن بن عوف طعاما فدعانا وسقانا من الخمر، فأخذت الخمر منا وحضرت الصلاة، فقدموني فقرأت قل يا أيها الكافرون لا أعبد ما تعبدون ونحن نعبد ما تعبدون، فأنزل الله : يا أيها الذين آمنوا لا تقربوا الصلاة وأنتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون ". هذا حديث حسن غريب صحيح.سنن ترمزی جزء 4ص 305»
از علی بن ابی طالب نقل شده است که گفت: عبد الرحمن بن عوف برای ما غذایی درست کرد و ما را دعوت نموده و به ما شراب داد؛ وقتی شراب نوشیدیم وقت نماز شد؛ عبد الرحمن من را پیشنماز کرده و من در نماز سوره کافرون را اینگونه خواندم « لا اعبد ما تعبدون ونحن نعبد ما تعبدون » پس خداوند این آیه را نازل نمود که:
"ای کسانی که ایمان آوردید! مبادا در حال مستی به سراغ نماز روید، تا زمانی که بدانید چه می گویید".ترمذی این حدیث را صحیح میداند.
سنن الترمذی، تحقیق الألبانی:صحیح
و ( سنن أبی داود )تحقیق الألبانی:صحیح
هرکسی قبل از حرام اعلام شدن شراب آن را بنوشد مرتکب هیچ کناهی نشده است چرا که دلیلی برای مجرم بودن انان وجود ندارد. همچنین ثابت کردیم که انچه زمخشری آورده بدون دلیل و سند است ولی روایات مشابه فراوانی اورده شد که در ان ذکری از نام عمر نشده است و تمام روایات هم ضعیف بودند و باز ثابت شد که ابن تیمیه دشمنیی با علی نداشته بلکه یک واقعیت تاریخی را بیان کرده است و با سند صحیح نشان دادم که علی هم شراب مینوشید ولی ایرادی بر او نیست. پس چرا ما مثل شما اهل تشیع ایرادی بر او نمیگیریم و اورا مجرم و خطا کار نمینامیم؟؟

نوشته است:
البته ذکر یک نکته اینجا لازم است که جناب عمر که در اینجا میگوید دست برداشتم از شراب به این قول خودش وفا نکرد به ذکر چند نکته اکتفا میکنیم. «مالک بن أنس، امام مالکی‌ها در کتاب الموطأ که به اعتقاد برخی از علمای اهل سنت جزء صحاح سته به حساب می‌آید، می‌نویسد :عن عبد الرحمن بن القاسم، أن أسلم مولى عمر بن الخطاب أخبره، أنه زار عبد الله بن عیاش المخزومی فرأى عنده نبیذا وهو بطریق مکه. فقال له أسلم : إن هذا الشراب یحبه عمر بن الخطاب. فحمل عبد الله بن عیاش قدحا عظیما. فجاء به إلى عمر بن الخطاب فوضعه فی یدیه. فقربه عمر إلى فیه ثم رفع رأسه. فقال عمر : إن هذا لشراب طیب. فشرب منه». از عبد الرحمن بن قاسم ( نقل شده است که) اسلم غلام عمر به او خبر داد که او عبد الله بن عیاش مخزومی را دید؛ در حالی که او در راه مکه بود، در نزد وی نبیذ دید !!! پس اسلم به او گفت : این نوشیدنی است که عمر آن را دوست می دارد. عبد عبدالله بن عیاش ظرف بزرگی پر کرده و آن را به نزد عمر آورد و در جلوی او گذاشت؛ پس عمر آن را به دهان خود نزدیک کرد؛ سپس سرش را بلند کرد و گفت : این شرابی نیکو است؛ پس از آن نوشید.

پاسخ: شما هنوز فرق شراب و مسکر را با شربت آبمیوه نمیدانید و تنها از تشابه اسمی که دارند سوء استفاده کرده اید و این چیزی جز جهل شما را نشان نمیدهد.
در ضمن علمای شما حکم نبیذ را اینطور داده اند: صحیحه‌ی ابی الصباح کنانی عن ابی عبدالله علیه السلام از امام سوال کردم چه نظر می دهید، اگر شارب نبیذ را دستگیرش کردند اما با خوردن نبیذ مست نشده بود. حكم چیست؟ (أیجلد قال لا) امام فرمود نه حد نمی خورد. وسائل الشیعه الحر العاملی، ج28، ص224، باب 4 از ابواب حد مسکر، ح4،چاپخانه :مهر، قم.
شیخ محمد حسن نجفی عالم شیعه میگوید:در خمر کم و زیادش فرق نمی‌کند اگر یک جرعه از خمر هم بنوشد حد می‌خورد اما در نبیذ این جور نیست باید سکرآور باشد به قدری بخورد که مست بشود تا حد واجب شود
- جواهر الكلام، شیخ محمد حسن نجفی، جلد 41 ص 450 به بعد.انتشارات اسلامیه تهران

روایات دیگری هم که اورده ای باز منظور از نبیذ شربت است نه مسکر
در تفسیر عیاشى( از تفاسیر شیعه) از ابى الصباح از امام صادق (علیه السلام) نقل شده كه فرمود: من از آن جناب از" نبیذ" و" خمر" پرسیدم كه آیا هر دو به یك منزلت و هر دو حرامند؟ فرمود: نه، نبیذ به منزله خمر نیست، زیرا خداى تعالى خمر را حرام كرده چه كم باشد و چه زیاد، كما اینكه میته و خون و گوشت خوك كم و زیادش را حرام نموده، و رسول اللَّه (صلی الله علیه وسلم) از هر مشروبى مسكرش را تحریم كرده، و البته هر چه را كه رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم تحریم كند خدا تحریم كرده است. تفسیر عیاشى ج 1 ص 340 ح 184. به نقل از تفسیر المیزان

در ضمن کسی که پسر خود را به خاطر شراب نوشیدن حد بزند چطور خودش شراب مینوشد و به دیگران هم تعارف میکند؟
این روایت را بخوانید:
عبدالرحمن پسر عمر رضی الله عنه در مصر مرتکب شراب خوردن می شود و سپس خود عمر رضی الله عنه بر او حد جاری می کند چنانکه ابن جوزی نوشته است که "عبدالرحمن فرزند عمربن خطاب، در مصر شراب نوشید. عمرو بن عاص که حاکم مصر بود، به خاطر احترام عمربن خطاب، به جای اجرای حد شرعی در ملأ عام، در خانه‌ی خود او را شلاق زد. وقتی این خبر به گوش عمررضی الله عنه رسید، در نامه‌ای به عمرو نوشت. از عمر به عاصی (خطاکار) بن عاص. ای عمرو! من از جرأت تو در خلاف ورزی با من در شگفتم. تو می‌دانی که من تو را بر بزرگان اهل بدر که از تو بهتر بودند، ترجیح دادم. به خاطر این که دستورات مرا اجرا نمایی. اکنون می‌بینم تو هم گرفتار بلا شده‌ای. و دلم می‌خواهد از کار برکنارت کنم ولی آن هم پیامدهای بدی دارد. تو پسرم عبدالرحمان را در خانه‌ات شلاق زده‌ای. مگر نمی‌دانی که من مخالف این روش هستم. تو فکر کردی او پسر امیرالمؤمنین است. در حالی که او نیز فردی از رعیت تو است و تو می‌دانی که من در اجرای حدود خدا، به هیچ کس ترحم نمی‌کنم. پس زود او را نزد من بفرست تا به عاقبت کاری که کرده است پی ببرد.( مناقب امیر المومنین (ابن جوزی).ص 235)
سپس عمرو بن عاص طبق دستور، عبدالرحمان را به مدینه فرستاد و در آن جا علناً بر او حد شرعی را اجرا نمود. این را ابن سعد و ابن زبیر روایت کرده‌اند. همچنین عبدالرزاق آن‌را با سند صحیح و مفصل به روایت ابن عمر آورده است.( الخلافه الراشده والدوله الامویه. یحیی یحیی. ص 345)
آری این است برخورد عمر رضی الله عنه با نزدیک‌ترین فرد خانواده‌اش. و این بالاترین درجه‌ی مساوات و عدالت است. متهم در اینجا فرزند امیر المؤمنین است و والی مصر از عقاب آن چشم پوشی نمی‌کند، اما وقتی فاروق پی می‌برد که‌ به‌ خاطر وی مراعات شده‌ است، بسیار آزرده‌ خاطر می‌شود و به‌ شدت با والی مصر برخورد می‌نماید و در راستای اجرای حدودات الهی و تأدیب فرزندش به‌ طور شایسته‌ای او را معاقبه‌ می‌کند.

نوشته است:اهانتی دیگر از ابن تیمیه به امام علی (ع) «والمعروف أنّ علیّاً أخذ العلم عن أبی بکر».منهاج السنّه، ج 5، ص513. آن چه مشهور است على، علم را از ابوبکر فرا گرفته است، حال ما نمیدانیم کجا چنین مطلبی آمده است آن هم در حد مشهور این نیست جز دشمنی این تیمیه با امام علی. ذکر چند نکته در اعلمیت عضرت علی(ع)
«لم یکن أحد من الصحابه یقول (سلونی) إلاّ علیّ بن أبی طالب. » المستدرک، الحاکم، ج3، ص122 و تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج42، ص 387 و المناقب، خوارزمی، ص 329 و فضائل الصحابه، أحمد بن حنبل، ج2، ص646، و أسد الغابه، ابن أثیر، ج4، ص22 و تهذیب الأسماء واللغات، النووی، ج1، ص317 و المناقب للخوارزمی، ص 90.
هیچ یک از صحابه نمی گفت که (هر چه می‌خواهید) از من بپرسید مگر علی بن ابی طالب (اشاره به روایت امیر مومنان که می فرمودند از من هرچه می خواهید بپرسید قبل از اینکه من را از دست بدهید)

پاسخ: فاصله ی سنی ابوبکر با علی زیاد بوده است و همنشین و همراه پیامبر ابوبکر بوده است و علم ایشان بیشتر از تمام صحابه بوده است. و در حدیث صحیح امده است عن أَبي مسعودٍ عقبةَ بن عمرو البدري الأنصاري - رضي الله عنه - قَالَ : قَالَ رَسُول الله - صلى الله عليه وسلم - : « يَؤُمُّ القَوْمَ أقْرَؤُهُمْ لِكِتَابِ الله، فَإنْ كَانُوا في القِراءةِ سَوَاءً، فأَعْلَمُهُمْ بِالسُّنَّةِ، فَإنْ كَانُوا في السُّنَّةِ سَوَاءً، فَأَقْدَمُهُمْ هِجْرَةً، فَإنْ كَانُوا في الهِجْرَةِ سَوَاءً، فَأقْدَمُهُمْ سِلْمًا. رواه مسلم.

یعنی داناترین هر قوم به کتاب خدا انان را امامت دهد پس اگر در قرائت برابر بودند کسی امامت میدهد که به سنت اگاهی بیشتری داشته باشد و اگر در سنت هم برابر بودند کسی امامت میدهد که زود تر هجرت کرده باشد و اگر در هجرت برابر بودند کسی امامت میدهد که از بقیه مسن تر باشد.
و چهار روز مانده به فوت پیامبر از نماز عشا به بعد پیامبر نمیتواند نماز بخواند و ما بقی نماز ها را دستور میدهد که ابوبکر بخواند. (229ومسند أبي عوانة ج 2 / 114. وصحيح البخاري ج 1 / 87 كتاب الاذان ج 1 / 87، ومسند أحمد ج 6 /صحيح مسلم ج 1 / 313، كتاب الصلاة باب استخلاف الامام لعذر. )
و این ثابت میکند علم بیشتر ابوبکر نسبت به دیگران و نسبت به علی را. وگر نه پیامبر علی را پیش نماز میکرد نه ابوبکر را.

و خرده به علم ابوبکر گرفته اید و نوشته اید: وأخرج أبو عبید فی فضائله وعبد بن حمید عن إبراهیم التیمی قال سئل أبو بکر الصدیق رضی الله عنه عن قوله « وأبا» فقال أی سماء تظلنی وأی أرض تقلنی إذا قلت فی کتاب الله مالا أعلم. الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج 6 - ص 317.
از ابو بکر معنى آیه شریفه «وَأَبًّا» را پرسیدند ( نتوانست پاسخ دهد و از معنى کلمه أبّ بى‏خبر بود) گفت : کدام آسمان بر سر من سایه ‏افکند یا کدام زمین مرا بر روى خود جای دهد، اگر آنچه را که از کتاب خدا نمى‏دانم بگویم‏
این حدیث نیز منقطع هست انقطاع بین ابراهیم التمیمی و صدیق. اما بد تر از این برای علی ثابت شده ولی کسی از اهل سنت خورده به او نمیگیرد و استهزاء یا زیر سوالش نمیبرد.
از علي -رضي الله عنه- روايت شده است كه فرمودند: من مردی كثيرالمذي بودم وبخاطر جايگاه دختر رسول خدا -صلي الله عليه وآله وسلم- شرم و حيا به من اجازه نمي داد تا از او بپرسم از حضرت مقداد خواستم تا از پيامبر- صلی الله عليه وآله وسلم- بپرسد، رسول اكرم - صلى الله عليه وآله وسلم- فرمود: آله تناسلى اش را بشويد ووضوء بگيرد.
صحيح مسلم ـ كتاب الحيض ـ شماره 17.

پس ملاحظه میکنید که هیچ کسی بی خطا و معصوم و عالم مطلق نمیباشد
اگر میگویید ما روایات کتاب شما را قبول نداریم پس این حدیث صحیح نیست در جواب گفته میشود که چطور روایت مسلم صحیح نیست ولی الدر المنثور که اصلا کتاب حدیثی هم نیست صحیح است؟ و اگر به روایات اهل سنت استناد میکنید پس همه ی روایات را ببینید نه اینکه گزینشی عمل کنید.

نوشته است: نظر ابن تیمیه در مورد جنگهای امام علی (ع)
وعلی یقاتل لیطاع ویتصرف فی النفوس والأموال فکیف یجعل هذا قتالا على الدین وأبو بکر یقاتل من ارتد عن الإسلام ومن ترک ما فرض الله لیطیع الله ورسوله فقط ولا یکون هذا قتالا على الدین. منهاج السنّه، ج 8، ص 330.
و علی جنگید تا از او اطاعت کنند و بتواند در جان و مال مردم تصرف کند؛ پس چگونه این را جنگ برای دین قرار می دهید ؟ و ابوبکر با کسانی جنگید که از اسلام مرتد شده بودند و نیز با کسانیکه آن چه را خدا واجب کرده بود ترک کرده بودند؛ تا فقط خدا و رسولش اطاعت شوند؛ و این جنگ (جنگ‌های امام علی ) برای دین نیست.

پاسخ: در اینجا باز تلبیس کرده اید و سعی بر گمراه کردن دیگران کرده اید و دستانتان هم در پرانتز خوب کار میکند!!! ولی زهی خیال باطل!!
ابن تیمیه با استفهام انکاری میگوید که اینکه ابوبکر با مرتدین جنگید این قتال برای دین نیست؟ در واقع منظور ابن تیمیه این است که جنگ های ابوبکر برای دین است که به حالت استفهام انکاری گفته است ایا این جنگ ها برای دین نیست؟ ولی شما جمله ی سوالی رو تبدیل به جمله ی خبری کرده اید. اینها شگرد های شیعه است.
برای اینکه در چند خط بالا تر ابن تیمیه شبهه روافض را مطرح میکند و مشغول رد کردن ایراد شیعه مبنی بر اینکه "جنگ ابوبکر با مرتدین شرعی نبوده" است که گفته اند «وأما قول الرافضي: أن عمر أنكر قتال أهل الردة. فمن أعظم الكذب والافتراء على عمر، بل الصحابة كانوا متفقين على قتال مسيلمة وأصحابه، ولكن كانت طائفة أخرى مقرين بالإسلام، وامتنعوا عن أداء الزكاة، فهؤلاء حصل لعمر أولاً شبهة في قتالهم حتى ناظره الصدِّيق، وبيّن وجوب قتالهم، فرجع إليه والقصة في ذلك مشهورة. فإن جاز أن يطعن في الصديق والفاروق أنهما قاتلا لأخذ المال فالطعن في غيرهما أوجه، فإذا وجب الذب عن عثمان وعليّ فهو عن أبي بكر وعمر أوجب. وعليّ يقاتل ليطاع ويتصرف في النفوس والأموال فكيف يجعل هذا قتالاً على الدِّين؟ وأبو بكر يقاتل من ارتدّ عن الإسلام ومن ترك ما فرض الله، ليطيع الله ورسوله فقط، ولا يكو ن هذا قتالاً على الدين؟» منهاج السنه جزء 8 ص171 مکتبه الشامله. »
در واقع ابن تیمیه دارد شبهه روافض را جواب میدهد و میگوید ابوبکر با مرتدین جنگیده است و ادامه میدهد و میگوید شما ای روافض چطور جنگ علی که برای تصرف در مال و نفس مردم بوده است را قتال برای دین میدانید اما جنگ ابوبکر با مرتدینی که زکات نمیدادند را قتال برای دین نمیدانید؟ فکیف یجعل هذا قتالا على الدین وأبو بکر یقاتل من ارتد عن الإسلام ومن ترک ما فرض الله لیطیع الله ورسوله فقط ولا یکون هذا قتالا على الدین.«فکیف» هم گویای این مساله است پس چگونه جنگ علی برای دین بود ولی جنگ ابوبکر برای دین نبود. «هذا» در جمله ی(ولا یکون هذا قتالا على الدین) بر میگردد به جنگ ابوبکر با مانعین زکات نه جنگ علی.
این است امانت علمی روافض و این است مذهب حقه !!! برای دشمن نشان دادن ابن تیمیه با اهل بیت به چه چیزهای که متوسل نمیشوند.

در ادامه نوشته است: ودرجایی دیگر میگوید که وعلی رضی الله عنه «لم یکن قتاله یوم الجمل وصفین بأمر من النبی صلى الله علیه وسلم وإنّما کان رأیاً رآه. منهاج السنّه، ج4، ص496. »جنگ علی علیه السلام در روز جمل و صفین به دستور رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نبوده است؛ بلکه با رأی شخصی او بوده است.

پاسخ: پیامبر فرمودند امِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّي يَشْهَدُوا أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، وَيُقِيمُوا الصَّلاةَ، وَيُوُتُوا الزَّكَاةَ، فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إِلا بِحَقِّ الإِسْلامِ، وَحِسَابُهُمْ عَلَي اللَّهِ»( صحيح البخاري برقم (25)، وصحيح مسلم برقم (22).) «از جانب خدا به من امر شده است تا زمانی كه مردم به يگانگی الله و به حقانيت رسالت محمد شهادت ندهند و نماز را اقامه نكنند و زكات ندهند، با آنان جهاد كنم. ولی هنگامی كه اين كارها را انجام دادند، مال و جانشان در برابر هرگونه تعرضی محفوظ خواهد ماند مگر در حقی كه اسلام تعيين كرده است. و سرانجام كار آنان با خداست»
طبق این حدیث صحیح جنگ ابوبکر اجتهادی نبوده بلکه برای دین بوده و دستور خداوند و رسولش بر آن است.ولی جنگ علی طبق نهج البلاغه به خاطر شک و شبهات و اجتهادات بوده است«اصبحنا نقاتل اخواننا فی الاسلام علی ما دخل فيه من الزيغ و الاعوجاج و الشبهه و التأويل. ( نهج البلاغه ج 2 مکتوب 53) » «وضعيت ما طوری شده که به علت وجود يک سری نارسائيها، کجی ها، شبهات و تأويلات با برادران مسلمان خويش به درگيری و جنگ پرداخته ايم.» در مورد فضائل علی هم در قسمت ""جنگ علی علیه السلام، بر اساس تأویل قرآن "

روایاتی آورده اید. و یک جور حرف میزنید که انگار ما اهل سنت علی را بدون فضیلت و مقام میدانیم یا به او به چشم حقارت یا کم نگاه میکنیم. اینطور نیست اهل سنت و جماعت فضائل بیشماری برای علی در کتابشان نوشته اند ولی این به آن معنا نیست که دیگران فضیلتی ندارند یا چون دیگران هم فضیلت دارند پس به علی بی احترامی شده. ای شیعه سنگ در جای خود سنگین است هر کس فضیلت مربوط به خودش را دارد. اگر منهج ما مثل منهج شما بود که با کوچکترین خطا از اصحاب آنها را به حد پست ترین انسان ها میرسانید و با دیدن هر گناهی از آنها انان را تکفیر میکنید مثل خوارج پس ما هم ان وقت بایست مثل شما دست به تکفیر امامان میزدیم که حاشا و کلا از این گمراهی ها.
برای مثال چرا علی در صلح حدیبیه جمله ی رسول الله را پاک نکرد در حای که پیامبر چند بار بهش امر کرد که پاک کند؟ اگر مثل شما بی انصاف بودیم میگفتیم چون پاک نکرده پس به رسول بودن پیامبر شک داشته وگر نه باید پاک میکرد یا چرا در همان اتفاق موی سرش را نتراشید و قربانی اش را نحر نکرد و با دیگر صحابی نشسته بود و دستور پیامبر را اجرا نکرد؟ ایا پیامبر را اموزش میدهد؟ مذهب شما همین است فقط ایراد گرفتن از خیر امت.

به آيات 8 تا 10 سوره ی حشر توجه كنيد. خداوند سه دسته از مومنان را معرفی ميكند. مهاجرين انصار و كساني كه بعد از آنان مي آيند. لِلْفُقَرَاء الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً وَيَنصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ ‏ (8: حشر).همچنين غنائم از آنِ فقراي مهاجرينی است كه از خانه و كاشانه و اموال خود بيرون رانده شده‌اند. آن كسانی كه فضل خدا و خوشنودی او را می‌خواهند، و خدا و پيغمبرش را ياری می‌دهند. اينان راستانند. ‏

‏ وَالَّذِينَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (9: حشر)
آنانی كه پيش از آمدن مهاجران خانه و كاشانه ( آئين اسلام ) را آماده كردند و ايمان را ( در دل خود استوار داشتند ) كسانی را دوست می‌دارند كه به پيش ايشان مهاجرت كرده‌اند، و در درون احساس و رغبت نيازی نمی‌كنند به چيزهائی كه به مهاجران داده شده است، و ايشان را بر خود ترجيح می‌دهند، هرچند كه خود سخت نيازمند باشند. كسانی كه از بخل نفس خود، نگاهداری و مصون و محفوظ گردند، ايشان قطعاً رستگارند. ‏

‏ «وَالَّذِينَ جَاؤُوا مِن بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلّاً لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ» (10: حشر) كسانی كه پس از مهاجرين و انصار به دنيا مي‌آيند، مي‌گويند : پروردگارا ! ما را و برادران ما را كه در ايمان آوردن بر ما پيشی گرفته‌اند بيامرز. و كينه‌ای نسبت به مؤمنان در دلهايمان جای مده، پروردگارا ! تو دارای رأفت و رحمت فراوانی هستی. ‏ در اين آيات سه دسته از مومنان را شناختيم و دسته ي مهاجرين و انصار در آيات بالا توصيف شدند و رضايت خدا از انان را ديديم اما بعد از اين دو دسته ما آمده ايم. حال سوال اين جاست كه در اين تقسيم بندی الهي جايگاه روافض كجا ميباشد؟

آيا از مهاجرين و انصار هستند؟ آيا از كساني هستند كه مهاجرين و انصار را به نيكی ياد ميكنند؟ قطعا هيچ جايگاهی ندارند. روافض از بدو تولد فرزندانشان بذر نفاق و دشمنی و كينه با اصحاب پيامبر را ميكارند. ای شيعيان جهان بيدار شويد.
والسلام علی من اتبع الهدی

سوال از دوستان اهل سنت؟

ابن تیمیه در کتاب خود در مورد حمله به منزل حضرت فاطمه سلام الله بعد از دیدن احادیث زیاد برای این کار این توجیه را اورده است

او می گوید: غایة ما یقال: إنه کبس البیت لینظر هل فیه شئ من مال الله الذی یقسمه و أن یعطیه لمستحقه؟
نهایت چیزی که می‌توان گفت این است: خلیفه دوم به زور وارد خانه شد تا ببیند آیا در آن خانه چیزی از بیت المال وجود دارد تا آن را میان مردم تقسیم کنند.
منهاج السنة لإبن تیمیة، ج 4، ص 220

دو سوال مطرح میشود:

1-او دارد گناه هجوم به خانه دختر پیامبر (ص) را توجیه میکند.

در حالی که در قرآن تنها مزد رسالت پیامبر را مودت با نزدیکان ایشان قرار داده است و نیز در صحیح بخاری آمده است هر کس فاطمه را بیازارد پیامبر را آزرده
و اذیت پیامبر مساوی با دشمنی با خدا و کفر میباشد
سوال اینجاست که توجیح کردن عملی کفر آمیز آیا از کسی جز یک کافر بر می آید؟؟

2-او اهل بیت را متهم به مخفی کردن بیت المال مسلمین میکند

ایا این سخن مخالفت با سخن الله مبنی بر پاک بودن اهل بیت از هر رجس و پلیدی و نشان دهند کفر ابن تیمیه به آیات قرآن نیست؟

به جای پاسخ به سوال دوستمان کلمه چرا بحث را عوض می کنی؟؟
تنها راه فرار همین است؟؟

اصلا این سوال ربطی به تاپیک ندارد و این تاپیک مربوط به این است که آیا ابن تیمیه گفت علی برای خدا جهاد کرد یا خیر؟

سوالت را به جا مطرح کن!

اعوذ باالله من الشياطين الرجيم



بسم الله و باالله



لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم



اسلام عليك يا مطيع للامر الله و رسول الله



اسلام عليك يا جيش الله



اسلام عليك يا اسد الله



اسلام عليك يا سيف الله



اسلام و عليك يا قره عين رسول الله


سلام عليكم جميعا و رحمه الله

سلام بر راهيان نور، رهپويان حق و حقيقت جو

خوشحالم از اينكه بار ديگر در خدمت دوستان و عزيزان اسك ديني هستم و اين باعث افتخار و مباهات حقير هست همراهي و همگام بودن با شما علما، موهبتي براي بنده خواهد بود

بنابر قول داده شده در آخرين پستم در همين سايت علت حضور و فعاليت مجدد خودم را در گرو حضور دين ستيزان و معاندين به دين دانستم، آن كساني كه در لقاي دين به ظاهر به دنبال لقاح مسلمانان هستند، هماناني كه بدنبال اصلاح امورات دين هستند اما غافل از آن كه خودشان غرق در غفلت و جهل مي باشند

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿11/بقره﴾
و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد مى‏گويند ما خود اصلاحگريم


أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ ﴿12/بقره﴾
بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمى‏فهمند

ان كساني كه در صدر اسلام و ادوار تاريخ اسلام نيز مدعي اسلام و ايمان خويش بودند

يَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ (74/توبه)
به خدا سوگند مى‏خورند كه [سخن ناروا] نگفته‏اند در حالى كه قطعا سخن كفر گفته و پس از اسلام آوردنشان كفر ورزيده‏اند

انها همان كساني هستند كه براي متاع دنيوي خود حاظر به از بين بردن ارزش ها و مقدسات ديني خود هستند و يك روز با اولياء الله هستند و يك روز با شيطان

وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ ﴿14/بقره﴾
و چون با كسانى كه ايمان آورده‏اند برخورد كنند مى‏گويند ايمان آورديم و چون با شيطانهاى خود خلوت كنند مى‏گويند در حقيقت ما با شماييم ما فقط [آنان را] ريشخند مى‏كنيم

اما غافل از ان هستند كه خداوند مي فرمايد:

وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ

و نتيجه اعمال منفور و مكرشان مي شود:

اللّهُ يَسْتَهْزِىءُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿15/توبه﴾
خدا [است كه] ريشخندشان مى‏كند و آنان را در طغيانشان فرو مى‏گذارد تا سرگردان شوند

jac;343621 نوشت:
به جای پاسخ به سوال دوستمان کلمه چرا بحث را عوض می کنی؟؟
تنها راه فرار همین است؟؟

اصلا این سوال ربطی به تاپیک ندارد و این تاپیک مربوط به این است که آیا ابن تیمیه گفت علی برای خدا جهاد کرد یا خیر؟

سوالت را به جا مطرح کن!

دوست عزیز کپی پیست کردن در این انجمن ممنوع است
بنده خیلی لطف کردم که پست ایشان را گزارش نکردم

حال اگر کمی غیرت در وجودت است از خدایت دفاع کن:

سوال از دوستان اهل سنت؟

ابن تیمیه در کتاب خود در مورد حمله به منزل حضرت فاطمه سلام الله بعد از دیدن احادیث زیاد برای این کار این توجیه را اورده است

او می گوید: غایة ما یقال: إنه کبس البیت لینظر هل فیه شئ من مال الله الذی یقسمه و أن یعطیه لمستحقه؟
نهایت چیزی که می‌توان گفت این است: خلیفه دوم به زور وارد خانه شد تا ببیند آیا در آن خانه چیزی از بیت المال وجود دارد تا آن را میان مردم تقسیم کنند.
منهاج السنة لإبن تیمیة، ج 4، ص 220

دو سوال مطرح میشود:

1-او دارد گناه هجوم به خانه دختر پیامبر (ص) را توجیه میکند.

در حالی که در قرآن تنها مزد رسالت پیامبر را مودت با نزدیکان ایشان قرار داده است و نیز در صحیح بخاری آمده است هر کس فاطمه را بیازارد پیامبر را آزرده
و اذیت پیامبر مساوی با دشمنی با خدا و کفر میباشد
سوال اینجاست که توجیح کردن عملی کفر آمیز آیا از کسی جز یک کافر بر می آید؟؟

2-او اهل بیت را متهم به مخفی کردن بیت المال مسلمین میکند

ایا این سخن مخالفت با سخن الله مبنی بر پاک بودن اهل بیت از هر رجس و پلیدی و نشان دهند کفر ابن تیمیه به آیات قرآن نیست؟

jac;343621 نوشت:
به جای پاسخ به سوال دوستمان کلمه چرا بحث را عوض می کنی؟؟ تنها راه فرار همین است؟؟ اصلا این سوال ربطی به تاپیک ندارد و این تاپیک مربوط به این است که آیا ابن تیمیه گفت علی برای خدا جهاد کرد یا خیر؟ سوالت را به جا مطرح کن!

جناب جك و يا همان جناب كلمه وهابي اي كاش عوض آن همه سرعت و پيش فعاليتي كه در ساخت آيدي كه در سايت داشته ايد بيشتر وقت خود را صرف تدبر و انديشه در مسائل اعتقادي، معارف اسلامي و علوم اسلامي مي كرديد اما متاسفانه عاقبت غافلان و كذابين چيزي ايه زير نيست

إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ (زمر/3)
در حقيقت، خدا آن كسى را كه دروغ‏ پردازِ ناسپاس است هدايت نمى ‏كند

دوستان واقعا خنده دار هست ايشان خودشان منولوگي در اول صفحه ايجاد كرده اند خودشان سوال مي كنند و خودشان پاسخ مي دهند بعد مي گويد به سوالاتم پاسخ دهيد، خوب البته از مقلدين و مكلفين شيخ الشياطين چيزي جز از اين بر نمي ايد و عوض مباحثه منطقي و عاقلانه مطالبشان را حمل بر تحميل كنند البته حقير نيز در همان پست هاي اولي جايگاه معاندين با علي ع را به صراحت عارض شدم اما باز هم گريزي بر ايات مي زنيم و مي بينيم چقدر اين ايه شان نزولش بر دشمنان اسلام خوشايند است


صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ ﴿بقره18﴾


كرند لالند كورند بنابراين به راه نمى‏آيند.

جناب كلمه يا همان جك محتويات شما بيشتر به انحراف از بحث و پيدا كردن راه فرار براي ابن تيميه لعنت الله نزديك است تا اشكال تراشي بر ديگران

کلمه;343597 نوشت:
چه خوب شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله این روافض را توصیف می کند و می فرماید: إذا أردت أن ترى ظلمة المعصيه فانظر في وجوه الرافضة. اگر می خواهی تاریکی گناه را ببینی پس به چهره ی روافض نگاه بکن.

خوب جناب كلمه وهابي خدمتتان بايد عرض كنم شمايي كه اين همه با كلمه رافضي، رافضي بازي مي كنيد و هدفتان چيزي جز توهين نيست بگذاريد مطلبي را برايتان بگويم
اگر رافضي نقطه تيره گناه هست بهتر است بداني امام فخر راضي نيز يك رافضي بوده

اگر محبت آل محمّد(صلى الله علیه وآله) رفض و ترک است، همه جن و انس شهادت دهند، که من رافضیم
تفسیر فخر رازى، جلد 27، صفحه 166

حال با جمله امامت ابن تيميه چه مي كني؟
نكند امام فخر رازي نيز تقيه و توريه مي كرده؟
يا نه اصلا امام فخر رازي شيعه بوده و براي دشمني و عداوت ميان تسنن ورود كرده؟


خوب تويي كه خودت را پيرو ابن تيميه مي داني سوالاتي را در صفحه اول مطرح كرده ام بهتر است بروي به انها جواب دهدي
تا جواب دهي سوالاتي را مطرح مي كنم

اگر حب به اهل بيت حمل بر رافضي بودن است پس خصم به اهل بيت نيز حمل بر زنديق بودن است

حال شما به بنده بگو ببينم جناب كلمه(وهابي) شما رافضي هستي يا زنديق؟

قضاوت بماند براي دوستان

كسي كه رهبر فكريش ابن تيميه هست و از او حمايت مي كند از كسي كه همه تلاشش در رد كردن مدح و ثناي اهل بيت هست ايا مي توان فردي به عنوان رافضي ياد كرد؟

اصطلاح و صفتي به نام شيخ الاسلام به ابن تيميه اضافه كردي به همين جهت ما هم يك روضه صادراتي براي شما داريم كه انشا الله به فيض اكمل برسيد

شَوکانى از علماء بزرگ اهل سنّت از قول محمد بخاري مى گوید:
«صرّح محمّد بن محمّد البخاری الحنفیّ المتوفّى سنة ۸۴۱ بتبدیعه ثمّ تکفیره، ثمّ صار یصرّح فی مجلسه: إنّ من أطلق القول على ابن تیمیّة أنّه شیخ الإسلام فهو بهذا الإطلاق کافر»

محمّد بخارى حنفى متوفّاى سال 841 در بدعت گذارى و تكفير «ابن تيميّه» بى پرده سخن گفته است، تا آنجا كه در مجلس خود تصريح نموده است، كه اگر كسى «ابن تيميّه» را «شيخ الاسلام» بداند، كافر است

البدر الطالع، ج2، ص260


ذهبى دانشمند بلندآوازه عصر «ابن تيميّه» در نامه اى خطاب به وى مى نويسد:
يا خيبه! من اتّبعك فإنّه معرض للزندقه والإنحلال .. فهل معظم أتباعك إلّا قعيد مربوط، خفيف العقل، أو عامىّ، كذّاب، بليد الذهن، أو غريب واجم قوىّ المكر، أو ناشف صالح عديم الفهم، فإن لم تصدّقنى ففتّشهم وزِنْهم بالعدل ... إلى متى تمدح كلامك بكيفيّه لا تمدح بها واللّه أحاديث الصحيحين، يا ليت أحاديث الصحيحين تسلم منك، بل فى كلّ وقت تغير عليها بالتضعيف والإهدار أو بالتأويل والإنكار، أما آن لك أن ترعوى؟ أما حان لك أن تتوب وتُنيب؟ أما أنت فى عشر السبعين وقد قرب الرحيل، بلى واللّه ما أذكر أنّك تذكر الموت، بل تزدرى بمن يذكر الموت، فما أظنّك تقبل على قولى وتصغى إلى وعظى، فإذا كان هذا حالك عندى وأنا الشفوق المحبّ الوادّ، فكيف حالك عند أعدائك، وأعداؤك واللّه فيهم صلحاء وعقلاء وفضلاء كما أنّ أولياءك فيهم فجره كذبه جهله

اى بى چاره، آنان كه از تو متابعت مى كنند در پرتگاه زندقه و كفر و نابودى قرار دارند، نه اين است كه عمده پيروان تو عقب مانده، گوشه گير، سبك عقل، عوام، دروغگو، كودن، بيگانه، فرومايه، مكّار، خشك، ظاهر الصلاح، و فاقد فهم هستند. اگر چنانچه سخن مرا قبول ندارى آنان را امتحان كن، و با مقياس عدالت بسنج....

الإعلان بالتوبيخ: 77

تكمله السيف الصقيل، ردّ ابن زفيل: 218


ابن حجر هيثمي از دانشمندان بزرگ اهل سنت هست و وهابيت نيز او را قبول دارد صراحت دارد: إبن تيمية عبد خذله الله و أضله و أعماه و أصمه و أذله.

ابن تيميه يك بنده‌اي است كه خداوند او را خوار و گمراه و كور و كر و ذليل كرده است.

الفتاوي الحديثية، ص86



ابن حجر عسقلاني درکتاب درر کامنه مي نويسد که قضات اهل سنت در زمان ابن تيميه اعلام کردند :

من اعتقد عقيدة ابن تيميّة حلّ دمه وماله .
هر كس معتقد به عقايد «ابن تيميّه» باشد، خون و مالش حلال است.
الدرر الكامنة: 1/147
البدر الطالع: 1/67
مرآة الجنان لليافعي، ج 2، ص 242.


حجر عسقلانى و نسبت نفاق به ابن تيميّه:
و إفترق الناس فيه شيعاً، فمنهم من نسبه إلى التّجسيم، لما ذكر فى العقيده الحمويّه والواسطيّه وغيرهما من ذلك كقوله: إنّ اليد والقدم والساق والوجه صفات حقيقيّه للّه، وأنّه مستو على العرش بذاته.
- إلى أن قال-: ومنهم من ينسبه إلى الزندقه، لقوله: النبىّ (صلّى اللّه عليه وسلّم) لا يستغاث به، وأنّ فى ذلك تنقيصاً و منعاً من تعظيم النبىّ (صلّى اللّه عليه وسلّم)
- إلى أن قال-: ومنهم من ينسبه إلى النفاق، لقوله فى علىّ ما تقدّم- أى أنّه أخطأ فى سبعه عشر شيئاً- ولقوله: إنّه- أى علىّ- كان مخذولًا حيثما توجّه، وأنّه حاول الخلافه مراراً فلم ينلها، وإنّما قاتل للرئاسه لا للديانه، ولقوله: إنّه كان يحبّ الرئاسه، ولقوله: أسلم أبو بكر شيخاً يدرى ما يقول، وعلىّ أسلم صبيّاً، والصبىّ لا يصحّ إسلامه، وبكلامه فى قصّه خطبه بنت أبى جهل ... فإنّه شنع فى ذلك، فألزموه بالنفاق، لقوله صلّى اللّه عليه وسلّم: ولا يبغضك إلّا منافق»

بزرگان اهل سنّت در رابطه با «ابن تيميّه» نظريّه هاى مختلفى دارند، بعضى معتقدند كه وى قائل به تجسيم است، زيرا او در كتاب «العقيده الحمويّه» براى خداوند تعالى دست و پا، ساق پا و صورت، تصوّر كرده است. و بعضى به سبب مخالفت او با توسّل و استغاثه به رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)، كه اين نيز تنقيص مقام نبوّت، و مخالفت با عظمت حضرت به حساب مى آيد، وى را زنديق و بى دين دانسته اند.
و بعضى بجهت سخنان زشتى كه در باره امير مؤمنان (عليه السلام) بيان داشته وى را منافق دانسته اند...تمامى اين سخنان نشانه نفاق اوست، چون پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) به على (عليه السلام) فرموده است: جز منافق كسى تو را دشمن نمى دارد
الدرر الكامنه فى أعيان المائه الثامنه: 1/ 155

خوب دوستان بگويند چه كسي زنديق و ملحد و كافر است؟

ايا باز هم كسي مي تواند بگويد او شيخ الاسلام هست

ناگزيرم اين روايت را نيز براي تكميل حرف هايم بنويسم تا مدعياني چون كلمه نگوين ما كذابيم و مشخص شود چه كسي كافر و ملحد هست و به دنبال دشمني ميان شيعه م سني مي باشد

عسقلانی می گوید :چه بسیار است موارد ی که ابن تیمیه در مقام مبالغه در رد شیعه کار را به توهین وجسارت به ساحت امیر المومنین علی (ع) رسانیده است .
لسان المیزان ج۶ ص۴۱۴ بیروت
[=&quot]

[/]

قال رسول الله صلی الله علیه واله: یا علی لا یحبک الا طاهر الولاده و لایبغضک لا خبیث الولاده.
ای علی دوست ندارد تو را مگر شخص طاهر الولاده حلال زاده و بغض و دشمنی با تو نداشته باشد مگر خبیث الولاده حرام زاده.

ینابیع الموده باب ۴۴ ج۱ص۳۹۷

روی ابن عساکر عن النبی صلی الله علیه واله: ان ابن الزنا یعرف ببغضه علیا.

پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمودند: زنا زاده به سبب بغض او به علی علیه السلام شناخته میشود !

تاریخ دمشق ۱۷/۳۷۱


ابن اثیر در الکامل خود در ج۴ص۵۷ می گوید:
کان مروان بن الحکم ابن زنا من جدته الزرقاء بنت موهب فکان من المعادین لعلی علیه السلام.

مروان بن حکم ابن زنا بود. فلذا از دشمنان علی علیه السلام بود.

با توجه به توهين هايي كه ابن تيميه به علي ع نموده باز مي توان گفت او يك طاهر الولاده هست

جالب تر از همه اين هست كه جناب وهابي كلمه تمامي اسناد معتبر در صفحه اول را ول كرده اند و چسبيده اند به موضوع شيخ الاسلامي او ايا اين نشان از اين نيست او پيرو همان ابن تيميه ملحد هست؟

ايا پيغمبري كه مي گويد علي و مني و ان من علي: علي جان من است ، آيا پيغمبر نيز رافضي هست؟ نستجيرو باالله ايا كلام يك فرد شقي را مي توان به پيغمبر نسبت داد؟

از شر شيطان پناه مي برم به خدا

باز هم مي گويم قضاوت با دوستان

[="times new roman"]

کلمه;343597 نوشت:

چه خوب شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله این روافض را توصیف می کند و می فرماید:

إذا أردت أن ترى ظلمة المعصيه فانظر في وجوه الرافضة.

اگر می خواهی تاریکی گناه را ببینی پس به چهره ی روافض نگاه بکن.

سلام علیکم و رحمه الله

چقدر زیباست این جملات /

ما رایت الا جمیلا

وقتی یک منافق بگوید چهره شیعه تاریکی گناه را دارد باعث افتخار شیعیان است.

قلبا سپاسگذارم.

ضمنا شما که به اسناد هیچ اهمیتی نمیدهید و طبق هوای نفس روایات رو تائید یا تکذیب میکنید چگونه است که اینجا از صحت سند داد سخن میدهید ؟

خیمه گاه ابوالفضل گرامی و علی مع الحق و دوستان و اساتید آماده اند به تک تک شبهاتتان پاسخ دهند بشرطی که تکلیف خود را با احادیث صحیح و ضعیف همینجا مشخص کنید.

صراحتا بفرمائید :
اسناد "صحیح" "حسن" و "متواتر" برای شما شرط است یا خیر تا پاسخ لازم داده شود.
یا که نه حدیث متواتر را هم مانند [="red"]شیوخ عالم نمایتان[/] اگر مطابق میل تان نباشد ضعیف میدانید ؟

یاحق[/]

کلمه;343597 نوشت:
يك نويسنده سعی کرده با استناد به روایات ضعیف و قیچی کردن آیات قران و همچنین تحریف کلام ابن تیمیه ثابت کند که ابن تیمیه دشمن اهل بیت بوده است که ما در زیر پاسخی مختصر به دروغهای اين نويسنده نوشته ایم.

ملحد بودن شيخ الشياطن و دوست دارانش در پست قبلي اثبات شد ديگر با اين اتهامات كه يقينان از رهبر فكريت توهين را اموخته و از او كسب فضولات اعتقادي كرده بيشتر از اين بعيد نيست

کلمه;343597 نوشت:
او نوشته است : إنّ فکره تقدیم آل الرسول هى من اثر الجاهلیه فى تقدیم اهل بیت الروساء !!. منهاج السنه، ج 3، ص269. به درستی که نظریه مقدم داشتن اهل بیت رسول خدا، از آثار جاهلیت است که بستگان رؤسا را مقدم می داشتند ! حال اینجا توهین ابن تیمیه به حضرت ابراهیم هم ثابت است چرا که ایشان هم از خداوند این درخواست را کرد که خداوند مقام امامت را در ذریه ایشان قرار دهد. «قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا».من تو را پیشوای مردم قرار دادم. حضرت ابراهیم عرضه داشت : «قَالَ وَمِن ذُرِّ‌يَّتِي». البقره / 124.از دودمانم (چطور)” آیا حضرت ابراهیم عمل جاهلیت را انجام داده است ابن تیمیه برای تنقیص مقام اهل بیت حتی به دیگر انبیا ءهم رحم نکرده است پاسخ: هرچند که در منهاج السنه همچین عبارتی پیدا نکردم اما چیز طبیعیی است که بزرگی هر شحص نزد خداوند به تقوای آن شخص است نه به نسب آن شخص همانطور که خودتان آن را درباره ی ابراهیم بیان کردید ونوشتید اما شما ادامه آیه را قیچی کردید برای حمل کردن تفکر فاسدتان بر قرآن و تهمت زدن به ابن تیمیه. در ادامه خداوند میفرماید «قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ » پيمان من به ستمكاران نمی رسد ( بلكه تنها فرزندان نيكوكار تو را در بر می‌گيرد ) متوجه میشویم که ذریه و دودمان و ال ابراهیم که کافر و ظالم هستند هیچ ارزش و مقامی نزد الله ندارند و این هیچ بی احترامیی به ابراهیم و آل ابراهیم نیست شما چطور از آن بی احترامی را کشف کرده اید؟ نوشته است: آیا حضرت ابراهیم عمل جاهلیت را انجام داده است ابن تیمیه برای تنقیص مقام اهل بیت حتی به دیگر انبیا هم رحم نکرده است پاسخ: نگاه کنید!!! شیعه برای اثبات ناصبی بودن ابن تیمیه خود دروغ میگوید مثل آب خوردن!! نگاه کنید برداشت شیعه را!! حرف شما برخواسته از اوج و قعر جهل است زیرا ملاک برتری نزد خداوند تنها تقوا است همانطور که دیدیم ظالمان ذریه ی ابراهیم هیچ جایگاهی نداشتند.خداوند قاعده ی کلیی را بیان کرده است که می فرماید «نَّ أَكْرَ‌مَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ» 13 حجرات. بی‌گمان گرامی ترين شما در نزد خدا متقی‌ترين شما است. پس هر چند که انتساب جمله ی بالایی بر ابن تیمیه مورد شک اما باز حرفی کاملا منطقی و صحیح و زیبا میباشد که موافق آیه ی قران میباشد. اما برداشت شیعه کجا و کلام ابن تیمه کجا.


اولا كه اين مطالب ربطي به مقاله حقير ندارد
دوما قياس شما باطل است شما ال ابراهيم را با ال محمد ص مقايسه نمودي در صورتي كه خداوند در شان هيچ يك از ال پيغمبران نفرمود:قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى به جز اهل بيت پيغمبر كما في سابق ژرفاي عداوت و خصم خودتان را با اهل بيت رسول الله نمايانتر كرديد

خوب مشخص است باز هم به دليل ضعف و بي اساسي جايگاه علميتان بر امام زمان سايبرتان يعني گوگل پناه برده ايد زيرا اول اينكه شما بدنبال فرار از حقيقت توهينات سخيف ابن تيميه هستيد
دوما باز هم مثل هميشه بدنبال مخدوش كردن مطالب حق هستيد و چون جوابي براي توجيه نداريد در مقام فراز از اصل مطلب در امده ايد و ياوه گوييتان اصلا ربطي به مضمون تاپيك ندارد

فاتح;343682 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله

عليكم سلام و رحمه الله و بركاته

فاتح;343682 نوشت:
وقتی یک منافق بگوید چهره شیعه تاریکی گناه را دارد باعث افتخار شیعیان است.

قال رسول الله صلی الله علیه واله: یا علی لا یحبک الا طاهر الولاده و لایبغضک لا خبیث الولاده.
ای علی دوست ندارد تو را مگر شخص طاهر الولاده حلال زاده و بغض و دشمنی با تو نداشته باشد مگر خبیث الولاده حرام زاده.

ینابیع الموده باب ۴۴ ج۱ص۳۹۷

فاتح;343682 نوشت:
ضمنا شما که به اسناد هیچ اهمیتی نمیدهید و طبق هوای نفس روایات رو تائید یا تکذیب میکنید چگونه است که اینجا از صحت سند داد سخن میدهید ؟

عمق خصم و عداوت زنديقيان آنها را مجبور به دشمني با علي ع و پيروي از نفس شيطانيشان كرده

پيغمبر نيز جواب انها را داده

روی ابن عساکر عن النبی صلی الله علیه واله: ان ابن الزنا یعرف ببغضه علیا.

پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمودند: زنا زاده به سبب بغض او به علی علیه السلام شناخته میشود !

تاریخ دمشق ۱۷/۳۷۱

کلمه;343597 نوشت:
در دیگر مقالات ثابت کردیم که اهل بیت شامل زنان پیامبر میباشند و جای هیچ اعتراضی نیست که ما صحابه ی های بزرگی مثل ابوبکر و عمر را بر دیگر اهل بیت تفضیل بدهیم.

شما كلا 25 تا پست زدي توي اين سايت و اصلا درمورد اهل بيت و اثبات اونها صحبت نكردي البته توانايي كارايي در علم مباحثه و علوم حديثي را نداري كه بخوهي چيزي را اثبات كني خوب با تو.جه به اينكه در سايت بحثي درباره اهل بيت نكردي چگونه ادعا مي كني كه اثبات كرده اي مشخص است مطالب را از سايت كپي كرده اي و بدون ويرايش و تدوين انرا در سايت ارسال كرده اي اين هم بخشي ديگر از مفتضحات اين كاربر وهابي

کلمه;343597 نوشت:
در دیگر مقالات ثابت کردیم که اهل بیت شامل زنان پیامبر میباشند و جای هیچ اعتراضی نیست که ما صحابه ی های بزرگی مثل ابوبکر و عمر را بر دیگر اهل بیت تفضیل بدهیم. اینجا لازم به ذکر است که منهج ابن تیمیه رو در این باره مطالعه کنیم: «وأما أهل السنة فيتولون جميع المؤمنين، ويتكلمون بعلم وعدل، ليسوا من أهل الجهل ولا من أهل الأهواء، ويتبرءون من طريقة الروافض والنواصب جميعًا، ويتولون السابقين الأولين كلهم، ويعرفون قدر الصحابة وفضلهم ومناقبهم، ويرعون حقوق أهل البيت التي شرعها الله لهم، ولا يرضون بما فعله المختار ونحو من الكذابين، ولا ما فعله الحجاج ونحوه من الظالمين.ويعلمون مع هذا مراتب السابقين الأولين، فيعلمون أن لأبي بكر وعمر من التقدم والفضائل ما لم يشاركهما فيهما أحد من الصحابة، لا عثمان ولا علي ولا غيرهما، وهذا كان متفقًا عليه في الصدر الأول، إلا أن يكون خلاف شاذ لا يعبأ به.حتى إن الشيعة الأولى أصحاب علي لم يكونوا يرتابون في تقديم أبي بكر وعمر عليه، فكيف وقد ثبت عنه من وجوه متواترة أنه كان يقول: (خير هذه الأمة بعد نبيها: أبو بكر وعمر) ولكن كان طائفة من شيعة علي تقدمه على عثمان، وهذه المسألة أخفى من تلك، ولهذا كان أئمة أهل السنة متفقين على تقديم أبي بكر وعمر كما في مذهب أبي حنيفة، والشافعي، ومالك، وأحمد بن حنبل، والثورى، والأوزاعي، والليث بن سعد، وسائر أئمة المسلمين من أهل الفقه والحديث والزهد والتفسير من المتقدمين والمتأخرين. مختصر منهاج السنه ص 104 به ترتیب مکتبه الشامله نوشته است: حال ببینیم نظر علمای اهل سنت در مورد اهل بیت را.حسن بن علی السقاف در کتاب « صحیح شرح العقیده الطحاویه » می‌نویسد : « وأهل البیت هم سیدنا علی والسیده فاطمه وسیدنا الحسن وسیدنا الحسین علیهم السلام وذریتهم من بعدهم ومن تناسل منهم للحدیث الصحیح الذی نص النبی صلى الله علیه وآله وسلم فیه على ذلک، ففی الحدیث الصحیح : [ نزلت هذه الآیه على النبی صلى الله علیه وسلم ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) فی بیت أم سلمه، فدعا النبی صلى الله علیه وسلم فاطمه وحسنا وحسینا فجللهم بکساء وعلى خلف ظهره فجلله بکساء ثم قال : " اللهم هؤلاء أهل بیتی فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا ". قالت أم سلمه : وأنا معهم یا نبی الله ؟ قال : " أنت على مکانک وأنت إلى خیر ". هذا لفظ الترمذی ( 5 / 663 برقم 3787 ) من حدیث عمرو بن أبی سلمه، وهو فی " صحیح مسلم " ( 4 / 1883 برقم 2424 ) من حدیث السیده عائشه.» صحیح شرح العقیده الطحاویه - حسن بن علی السقاف - ص 655. و اهل بیت، ایشان سرور ما علی است و نیز سیده ما فاطمه، و سرور ما حسن و سرور ما حسین علیهم السلام؛ و نسل ایشان بعد از ایشان، و هر کس که از نسل ایشان باشد؛ به خاطر حدیث صحیحی که در آن رسول خدا صلی الله علیه وسلم بر این مطلب تصریح کرده اند؛ پس در روایت صحیحی آمده است که این آیه در خانه ام سلمه بر رسول خدا نازل شد که " خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خداندان ( پیامبر ) بزداید و شما را پاک و پاکیزه بگرداند." پس رسول خدا فاطمه را و حسن و حسین را خواندند؛ پس بر روی ایشان عبایی کشیده و علی در پشت سر ایشان بود؛ پس عبا را بر روی او هم کشید؛ سپس فرمودند : خدایا، ایشان اهل بیت من هستند؛ پس از ایشان پلیدی را دور نما و ایشان را پاک و پاکیزه بگردان؛ ام سلمه گفت : ای رسول خدا، آیا من هم با ایشان هستم؟ فرمودند : تو در جایگاه خود هستی و تو به سوی نیکی هستی ( یعنی از اهل بیت نیستی اما گرانقدری) . این لفظ روایت ترمذی است از حدیث عمرو بن سلمه و در صحیح مسلم از روایت عائشه آمده است. پاسخ: روایتی از ترمذی آورده اید که از آن برداشت کرده اید که زنان پیامبر اهل بیت نمی باشند متن حدیث: حدثنا قتيبة حدثنا محمد بن سليمان الأصبهاني عن يحيى بن عبيد عن عطاء بن أبي رباح عن عمر بن أبي سلمة ربيب النبي صلى الله عليه وسلم قال نزلت هذه الآية على النبي صلى الله عليه وسلم { إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا } في بيت أم سلمة فدعا النبي صلى الله عليه وسلم فاطمة وحسنا وحسينا فجللهم بكساء وعلي خلف ظهره فجلله بكساء ثم قال اللهم هؤلاء أهل بيتي فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا قالت أم سلمة وأنا معهم يا نبي الله قال أنت على مكانك وأنت إلى خير قال وفي الباب عن أم سلمة ومعقل بن يسار وأبي الحمراء وأنس قال وهذا حديث غريب من هذا الوجه. این روایت ضعیف نمیتواند در برابر کلام صریح خداوند حجت قرار بگیرد.اما اسناد روایت 1- عطاء بن أبى رباح رتبته عند ابن حجر : ثقة فقيه فاضل، لكنه كثير الإرسال، و قيل : تغير بأخرة، و لم يكثر ذلك منه 2- عمر بن أبي سلمة بن عبد الرحمن الزهري (على): ليس بالقوي قاله النسائي وضعفه ابن معين اما وقتی قرآن زنان پیامبر را اهل بیت میداند روایات ضعیف چکاره هستند؟ الله در سوره آل عمران آیه 121 میفرماید: (وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ) «و (به یاد آور) زمانی را که صبحگاهان، از میان خانواده خود، جهت انتخاب اردوگاه جنگ برای مؤمنان، بیرون رفتی! و خداوند، شنوا و داناست»در آیه آمده صبح خیلی زود، رسول الله از میان خانواده خود بیرون آمد، صبح خیلی زود رسول الله کجا بود؟ خانه خودش یا خانه فاطمه؟ خداوند میفرماید «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ» و باز می فرماید :« یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ. » یعنی پیامبر بیوتی داشته است و خانه ی هر زن پیامبر خانه ی خود پیامبر هم بوده است و طبق آیه «وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ» متوجه میشویم که پیامبر صبح زود فقط از خانه های خودش احتمال بیرون رفتن را دارد و با کمی عقل حتی اندازه ی یک نخود عقل به این نتیجه میرسیم که ساکنان بیوت نبی اهل بیت پیامبر بوده اند و نیازی به روایت نیست.

اگر سوادي در كتب شناسي و علم حديث شناسي داشته باشي فكر كنم بتواني اين حديث را درك كني البته اگر كمي تعصب ديني در وجودتان باشد ان هم فكر كنم با پيروي از شيخ لعنت الله از دست داده اي

روايت صحيح مسلم: قَالَتْ عَائِشَةُ خَرَجَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم غَدَاةً وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْر أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا).
( صحيح مسلم ، ج7 ،‌ ص130 ، ح 6414 ، كتاب الفضائل باب فضائل أهل البيت .)[=&quot]

[/]بهتر است دقت كنيد كه چه كساني در كساء قرار گرفتند و چه كساني به عنوان اهل بيت در ايه تطهير خطاب شدند و مسلم بن نيشابوري رحمه الله اين حديث را در كدام باب كتابش نوشته، آري درست است باب فضائل اهل بيت يعني پنج تن جز اهل بيت هستند و نه كسانه ديگر[=&quot]
[/]

کلمه;343597 نوشت:
توهین بعدی ابن تیمیه:امام علی (ع) شراب مینوشید: وقد انزل الله تعالى فی علی :"یا ایها الذین ءامنوا لا تقربوا الصلاه وانتم سکارى حتى تعلموا ما تقولون" لما صلى فقرأ وخلط ".منهاج السنه، ج 4،‌ ص65. و خداوند متعال در مورد علی نازل کرده است که :"ای کسانیکه ایمان آورده اید، در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا زمانی که بدانید چه می گویید"؛ زیرا هنگامی که نماز خواند، در نماز خود اشتباه کرد. حال بعد از ذکر این نکته باید عرض کنیم که در کتب خود اهل سنت ذکر شده است که این ایه و آیات دیگردر مورد شراب در مورد عمر نازل شده است. زمخشری از علمای بزرگ اهل سنت که ذهبی در سیر اعلام النبلاء، ج20، ص191 با تجلیل فراوان از او یاد کرده و لقب علامه را به وی می‌دهد، در کتاب ربیع الأبرار می‌نویسد :«أنزل الله تعالى فی الخمر ثلاث آیات، أولها یسألونک عن الخمر والمیسر، فکان المسلمون بین شارب وتارک، إلى أن شرب رجل ودخل فی الصلاه فهجر، فنزلت : یا أیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاه وأنتم سکارى، فشربها من شرب من المسلمین، حتى شربها عمر فأخذ لحی بعیر فشج رأس عبد الرحمن بن عوف، ثم قعد ینوح على قتلى بدر بشعر الأسود بن عبد یغوث. وکائن بالقلیب قلیب بدر... فبلغ ذلک رسول الله صلى الله علیه وسلم، فخرج مغضباً یجر رداءه، فرفع شیئاً کان فی یده لیضربه، فقال : أعوذ بالله من غضب الله ورسوله. فأنزل الله تعالى : إنما یرید الشیطان، إلى قوله : فهل أنتم منتهون. فقال عمر : انتهینا.ربیع الأبرار، زمخشری، ج1، ص398، طبق برنامه المکتبه الشامله الکبری، الإصدار الثانی و با کمی تغییر در تاریخ المدنیه، ابن شبه، ج3،‌ ص863 طبق برنامه المکتبه الشامله الکبری، الإْصدار الثانی. » پاسخ: شراب در سه مرحله حرام شده است و کسانی که قبل از حرام شدن آن اقدام به شراب نوشی کرده اند مرتکب گناه نشده اند برای اینکه شراب در صدر اسلام حلال بود و اینکه عمر یا علی قبل از حرمت آن شراب نوشیده باشند هیچ کسی انها را مذمت نخواهد کرد اما روایتی که از کتاب ربیع الابرار زمخشری آورده اید سندی ندارد و طبق آدرسی که خودتان هم داده اید(ربیع الأبرار، زمخشری، ج1، ص398، طبق برنامه المکتبه الشامله الکبری، الإصدار الثانی) هیچ سند و سلسله رجالی ذکر نشده است و همچین روایتی اصلا ارزش استناد ندارد و شما به جای بررسی سند روایت رفته اید نویسنده ی کتاب را مدح کرده اید که بله نویسنده آدم بزرگی بود. آیا این روش بحث علمی است؟ اما روایاتی نزدیک به آنچه زمخشری آورده وجود دارد مثلا:«حَدَّثَنَا سُرَيْجٌ، حَدَّثَنَا أَبُو مَعْشَرٍ، عَنْ أَبِى وَهْبٍ، مَوْلَى أَبِى هُرَيْرَةَ، عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ،: حرمت الخمر ثلاث مرات قدم رسول الله صلَّى اللهُ عليه وسلَّم المدينة وهم يشربون الخمر، ويأكلون الميسر، فسألوا رسول الله صلَّى اللهُ عليه وسلَّم عن ذلك فأنزل الله تعالى { يسألونك عن الخمر والميسر قُلْ فيهما إثم كبير ومنافع للناس } الآية. فقال الناس : لم تحرم علينا إنما قال : { فيهما إثم } فكانوا يشربون الخمر حتى كان يومَ من الأيام صلَّى رجلٌ المغرب فخلط في قراءته فأنزل الله تعالى { يا أيها الذين آمنوا لا تقربوا الصلاة وأنتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون } الآية، فكانوا يشربونها حتى يأتي أُحُدٍهم الصلاة وهو مفيق فنزلت { يا أيها الذين آمنوا إنما الخمر والميسر والأنصاب والأزلام رجس من عمل الشيطان } الآية، فقالوا انتهينا يا رب. شرح روایان: 1-الراوي: أبو هريرة المحدث: ابن حجر العسقلاني - المصدر: العجاب - الصفحة أو الرقم: 1/545 خلاصة حكم المحدث: في رجاله أبو المعشر المدني وهو ضعيف. 2-الراوي: أبو هريرة المحدث: الهيثمي - المصدر: مجمع الزوائد - الصفحة أو الرقم: 5/54 خلاصة حكم المحدث: [فيه] أبو وهب مولى أبي هريرة لم يجرحه أحد ولم يوثقه وأبو نجيح ضعيف لسوء حفظه 3-الراوي: أبو هريرة المحدث: أحمد شاكر - المصدر: مسند أحمد - الصفحة أو الرقم: 16/254 خلاصة حكم المحدث: إسناده ضعيف 4-المصدر: السلسلة الصحيحة - الصفحة أو الرقم: 7/1420 خلاصة حكم المحدث: إسناده ضعيف(البانی) » مشاهده میکنیم که تمام روایاتی که شبیه روایت زمخشری بوده اند و البته دارای سند هم بودند دیدیم که سندشان ضعیف هست حال روایتی که شما به ان استناد کرده اید و سند هم ندارد چطور میتواند صحیح باشد؟ در ضمن حدیث صحیحی وجود دارد که میگوید: «حدثنا عبدبن حميد، أخبرنا عبد الرحمن بن سعد، عن أبى جعفر الرازي، عن عطاء بن السائب عن أبى عبد الرحمن السلمى، عن على بن أبى طالب قال : " صنع لنا عبدالرحمن بن عوف طعاما فدعانا وسقانا من الخمر، فأخذت الخمر منا وحضرت الصلاة، فقدموني فقرأت قل يا أيها الكافرون لا أعبد ما تعبدون ونحن نعبد ما تعبدون، فأنزل الله : يا أيها الذين آمنوا لا تقربوا الصلاة وأنتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون ". هذا حديث حسن غريب صحيح.سنن ترمزی جزء 4ص 305» از علی بن ابی طالب نقل شده است که گفت: عبد الرحمن بن عوف برای ما غذایی درست کرد و ما را دعوت نموده و به ما شراب داد؛ وقتی شراب نوشیدیم وقت نماز شد؛ عبد الرحمن من را پیشنماز کرده و من در نماز سوره کافرون را اینگونه خواندم « لا اعبد ما تعبدون ونحن نعبد ما تعبدون » پس خداوند این آیه را نازل نمود که: "ای کسانی که ایمان آوردید! مبادا در حال مستی به سراغ نماز روید، تا زمانی که بدانید چه می گویید".ترمذی این حدیث را صحیح میداند. سنن الترمذی، تحقیق الألبانی:صحیح و ( سنن أبی داود )تحقیق الألبانی:صحیح هرکسی قبل از حرام اعلام شدن شراب آن را بنوشد مرتکب هیچ کناهی نشده است چرا که دلیلی برای مجرم بودن انان وجود ندارد. همچنین ثابت کردیم که انچه زمخشری آورده بدون دلیل و سند است ولی روایات مشابه فراوانی اورده شد که در ان ذکری از نام عمر نشده است و تمام روایات هم ضعیف بودند و باز ثابت شد که ابن تیمیه دشمنیی با علی نداشته بلکه یک واقعیت تاریخی را بیان کرده است و با سند صحیح نشان دادم که علی هم شراب مینوشید ولی ایرادی بر او نیست. پس چرا ما مثل شما اهل تشیع ایرادی بر او نمیگیریم و اورا مجرم و خطا کار نمینامیم؟؟ نوشته است: البته ذکر یک نکته اینجا لازم است که جناب عمر که در اینجا میگوید دست برداشتم از شراب به این قول خودش وفا نکرد به ذکر چند نکته اکتفا میکنیم. «مالک بن أنس، امام مالکی‌ها در کتاب الموطأ که به اعتقاد برخی از علمای اهل سنت جزء صحاح سته به حساب می‌آید، می‌نویسد :عن عبد الرحمن بن القاسم، أن أسلم مولى عمر بن الخطاب أخبره، أنه زار عبد الله بن عیاش المخزومی فرأى عنده نبیذا وهو بطریق مکه. فقال له أسلم : إن هذا الشراب یحبه عمر بن الخطاب. فحمل عبد الله بن عیاش قدحا عظیما. فجاء به إلى عمر بن الخطاب فوضعه فی یدیه. فقربه عمر إلى فیه ثم رفع رأسه. فقال عمر : إن هذا لشراب طیب. فشرب منه». از عبد الرحمن بن قاسم ( نقل شده است که) اسلم غلام عمر به او خبر داد که او عبد الله بن عیاش مخزومی را دید؛ در حالی که او در راه مکه بود، در نزد وی نبیذ دید !!! پس اسلم به او گفت : این نوشیدنی است که عمر آن را دوست می دارد. عبد عبدالله بن عیاش ظرف بزرگی پر کرده و آن را به نزد عمر آورد و در جلوی او گذاشت؛ پس عمر آن را به دهان خود نزدیک کرد؛ سپس سرش را بلند کرد و گفت : این شرابی نیکو است؛ پس از آن نوشید. پاسخ: شما هنوز فرق شراب و مسکر را با شربت آبمیوه نمیدانید و تنها از تشابه اسمی که دارند سوء استفاده کرده اید و این چیزی جز جهل شما را نشان نمیدهد. در ضمن علمای شما حکم نبیذ را اینطور داده اند: صحیحه‌ی ابی الصباح کنانی عن ابی عبدالله علیه السلام از امام سوال کردم چه نظر می دهید، اگر شارب نبیذ را دستگیرش کردند اما با خوردن نبیذ مست نشده بود. حكم چیست؟ (أیجلد قال لا) امام فرمود نه حد نمی خورد. وسائل الشیعه الحر العاملی، ج28، ص224، باب 4 از ابواب حد مسکر، ح4،چاپخانه :مهر، قم. شیخ محمد حسن نجفی عالم شیعه میگوید:در خمر کم و زیادش فرق نمی‌کند اگر یک جرعه از خمر هم بنوشد حد می‌خورد اما در نبیذ این جور نیست باید سکرآور باشد به قدری بخورد که مست بشود تا حد واجب شود - جواهر الكلام، شیخ محمد حسن نجفی، جلد 41 ص 450 به بعد.انتشارات اسلامیه تهران روایات دیگری هم که اورده ای باز منظور از نبیذ شربت است نه مسکر در تفسیر عیاشى( از تفاسیر شیعه) از ابى الصباح از امام صادق (علیه السلام) نقل شده كه فرمود: من از آن جناب از" نبیذ" و" خمر" پرسیدم كه آیا هر دو به یك منزلت و هر دو حرامند؟ فرمود: نه، نبیذ به منزله خمر نیست، زیرا خداى تعالى خمر را حرام كرده چه كم باشد و چه زیاد، كما اینكه میته و خون و گوشت خوك كم و زیادش را حرام نموده، و رسول اللَّه (صلی الله علیه وسلم) از هر مشروبى مسكرش را تحریم كرده، و البته هر چه را كه رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم تحریم كند خدا تحریم كرده است. تفسیر عیاشى ج 1 ص 340 ح 184. به نقل از تفسیر المیزان در ضمن کسی که پسر خود را به خاطر شراب نوشیدن حد بزند چطور خودش شراب مینوشد و به دیگران هم تعارف میکند؟ این روایت را بخوانید: عبدالرحمن پسر عمر رضی الله عنه در مصر مرتکب شراب خوردن می شود و سپس خود عمر رضی الله عنه بر او حد جاری می کند چنانکه ابن جوزی نوشته است که "عبدالرحمن فرزند عمربن خطاب، در مصر شراب نوشید. عمرو بن عاص که حاکم مصر بود، به خاطر احترام عمربن خطاب، به جای اجرای حد شرعی در ملأ عام، در خانه‌ی خود او را شلاق زد. وقتی این خبر به گوش عمررضی الله عنه رسید، در نامه‌ای به عمرو نوشت. از عمر به عاصی (خطاکار) بن عاص. ای عمرو! من از جرأت تو در خلاف ورزی با من در شگفتم. تو می‌دانی که من تو را بر بزرگان اهل بدر که از تو بهتر بودند، ترجیح دادم. به خاطر این که دستورات مرا اجرا نمایی. اکنون می‌بینم تو هم گرفتار بلا شده‌ای. و دلم می‌خواهد از کار برکنارت کنم ولی آن هم پیامدهای بدی دارد. تو پسرم عبدالرحمان را در خانه‌ات شلاق زده‌ای. مگر نمی‌دانی که من مخالف این روش هستم. تو فکر کردی او پسر امیرالمؤمنین است. در حالی که او نیز فردی از رعیت تو است و تو می‌دانی که من در اجرای حدود خدا، به هیچ کس ترحم نمی‌کنم. پس زود او را نزد من بفرست تا به عاقبت کاری که کرده است پی ببرد.( مناقب امیر المومنین (ابن جوزی).ص 235) سپس عمرو بن عاص طبق دستور، عبدالرحمان را به مدینه فرستاد و در آن جا علناً بر او حد شرعی را اجرا نمود. این را ابن سعد و ابن زبیر روایت کرده‌اند. همچنین عبدالرزاق آن‌را با سند صحیح و مفصل به روایت ابن عمر آورده است.( الخلافه الراشده والدوله الامویه. یحیی یحیی. ص 345) آری این است برخورد عمر رضی الله عنه با نزدیک‌ترین فرد خانواده‌اش. و این بالاترین درجه‌ی مساوات و عدالت است. متهم در اینجا فرزند امیر المؤمنین است و والی مصر از عقاب آن چشم پوشی نمی‌کند، اما وقتی فاروق پی می‌برد که‌ به‌ خاطر وی مراعات شده‌ است، بسیار آزرده‌ خاطر می‌شود و به‌ شدت با والی مصر برخورد می‌نماید و در راستای اجرای حدودات الهی و تأدیب فرزندش به‌ طور شایسته‌ای او را معاقبه‌ می‌کند.

خدا لعنت كند ابن تيميه و دوستاران و پيروان او را كه بنا بر فرموده پيامبر واقعا حرام زاده اي بيش نيستند

شما به علي ع مولود كعبه، صاحب بيشتر از سيصد ايه قران، بزرگ شده دامان پيغمبر اتهام شرب خمر مي زند بدنم مي لزرد واقعا مي لرزد از نوشتن چنين جملاتي آخر توهين و فحاشي تا كي؟
واقعا بايد در نطفه دشمنان علي ع شك كرد

قال رسول الله صلی الله علیه واله:
ان الشیطان یزنی بامهات المبغضین لعلی.
همانا شیطان با مادران دشمنان علی علیه السلام زنا میکند
تاریخ دمشق ۱۷/۳۷۲

شما به علي كه در مكتب پيغمبر بزرگ شده، شما كه به علي پيغمبر مي گويد علي ع نفس و جان من است اتهام مي زنيد وا وي لا، اي واي بر من
خدا همه شما را لعنت كند

شما براي رد اتهامات و توهينات ابن تيميه مي گويد منظور او شراب از نوع آبميوه هست و نه شراب مسكر آخه از كي تا حالا خدا ابمويه را منع كرده كه برايش ايه نازل كند؟
اخه شراب نجس فرقي با ابميوه ندارد؟
بي بگيم اين درد ها رو اخه خداوند براي يك ابمويه ايه نازل مي كند و اصلا منظورش به شراب مسكر نيست؟
شما ديگر كه هستيد؟ شما ديگر چه هستيد؟
نستجيرو باالله پس پيغمبر نيز بايد الوده به نجاست بوده كه علي از او ياد گرفته چگونه مي شود كسي كه در دامان پيغمبر رشد و تربيت پيدا كرده شراب خوار شود و بعد ان همه فضيلت و منزلت در شانش بگويد
مگر ابميوه نجس است كه خداوند براي ان ايه نازل كند؟
خدادشمنان علي را لعنت كند

کلمه;343597 نوشت:
پاسخ: در اینجا باز تلبیس کرده اید و سعی بر گمراه کردن دیگران کرده اید و دستانتان هم در پرانتز خوب کار میکند!!! ولی زهی خیال باطل!! ابن تیمیه با استفهام انکاری میگوید که اینکه ابوبکر با مرتدین جنگید این قتال برای دین نیست؟ در واقع منظور ابن تیمیه این است که جنگ های ابوبکر برای دین است که به حالت استفهام انکاری گفته است ایا این جنگ ها برای دین نیست؟ ولی شما جمله ی سوالی رو تبدیل به جمله ی خبری کرده اید. اینها شگرد های شیعه است. برای اینکه در چند خط بالا تر ابن تیمیه شبهه روافض را مطرح میکند و مشغول رد کردن ایراد شیعه مبنی بر اینکه "جنگ ابوبکر با مرتدین شرعی نبوده" است که گفته اند «وأما قول الرافضي: أن عمر أنكر قتال أهل الردة. فمن أعظم الكذب والافتراء على عمر، بل الصحابة كانوا متفقين على قتال مسيلمة وأصحابه، ولكن كانت طائفة أخرى مقرين بالإسلام، وامتنعوا عن أداء الزكاة، فهؤلاء حصل لعمر أولاً شبهة في قتالهم حتى ناظره الصدِّيق، وبيّن وجوب قتالهم، فرجع إليه والقصة في ذلك مشهورة. فإن جاز أن يطعن في الصديق والفاروق أنهما قاتلا لأخذ المال فالطعن في غيرهما أوجه، فإذا وجب الذب عن عثمان وعليّ فهو عن أبي بكر وعمر أوجب. وعليّ يقاتل ليطاع ويتصرف في النفوس والأموال فكيف يجعل هذا قتالاً على الدِّين؟ وأبو بكر يقاتل من ارتدّ عن الإسلام ومن ترك ما فرض الله، ليطيع الله ورسوله فقط، ولا يكو ن هذا قتالاً على الدين؟» منهاج السنه جزء 8 ص171 مکتبه الشامله. » در واقع ابن تیمیه دارد شبهه روافض را جواب میدهد و میگوید ابوبکر با مرتدین جنگیده است و ادامه میدهد و میگوید شما ای روافض چطور جنگ علی که برای تصرف در مال و نفس مردم بوده است را قتال برای دین میدانید اما جنگ ابوبکر با مرتدینی که زکات نمیدادند را قتال برای دین نمیدانید؟ فکیف یجعل هذا قتالا على الدین وأبو بکر یقاتل من ارتد عن الإسلام ومن ترک ما فرض الله لیطیع الله ورسوله فقط ولا یکون هذا قتالا على الدین.«فکیف» هم گویای این مساله است پس چگونه جنگ علی برای دین بود ولی جنگ ابوبکر برای دین نبود. «هذا» در جمله ی(ولا یکون هذا قتالا على الدین) بر میگردد به جنگ ابوبکر با مانعین زکات نه جنگ علی. این است امانت علمی روافض و این است مذهب حقه !!! برای دشمن نشان دادن ابن تیمیه با اهل بیت به چه چیزهای که متوسل نمیشوند.


پاسخ اين بي حرمتي را نيز در مقاله داده شده و بحث ما بر سر بي ادبي ابين تيميه بر جنگاوري هاي علي بود و اثبات شد علي براي كه مي جنگيد و با تشخيص كه مي جنگيد وشما براي فرار از بي ادبي هاي شيخ الشياطين از موضوع اصلي مجدد فرار كرده ايد وروي اورده ايد به سمت مسائل انحرافي ما چه كار به جنگ ابوبكر رض داريم بحث ما بر سر جنگ علي رض هست كه همه انها نيز پاسخ داده شده
پس بدنبال راه فرار نباشيد
آيا دين شما به شما گفته است كه از استكبار و خصم هاي جهاني دفاع كنيد و حقوق مظلوم را پايمال كنيد؟
اگر علي براي تصرف جنگيد پس چرا شمشير علي را افضل تر از اعمال امت دانست نكند ابن تميمه بيشتر از پيغمبر مي داند؟
اگر علي براي تسلط جنگيد چرا پيغمبر فرمود: لاسیف الا ذوالفقار و لافتی الا علی

کلمه;343597 نوشت:
در ادامه نوشته است: ودرجایی دیگر میگوید که وعلی رضی الله عنه «لم یکن قتاله یوم الجمل وصفین بأمر من النبی صلى الله علیه وسلم وإنّما کان رأیاً رآه. منهاج السنّه، ج4، ص496. »جنگ علی علیه السلام در روز جمل و صفین به دستور رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نبوده است؛ بلکه با رأی شخصی او بوده است. پاسخ: پیامبر فرمودند امِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّي يَشْهَدُوا أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، وَيُقِيمُوا الصَّلاةَ، وَيُوُتُوا الزَّكَاةَ، فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إِلا بِحَقِّ الإِسْلامِ، وَحِسَابُهُمْ عَلَي اللَّهِ»( صحيح البخاري برقم (25)، وصحيح مسلم برقم (22).) «از جانب خدا به من امر شده است تا زمانی كه مردم به يگانگی الله و به حقانيت رسالت محمد شهادت ندهند و نماز را اقامه نكنند و زكات ندهند، با آنان جهاد كنم. ولی هنگامی كه اين كارها را انجام دادند، مال و جانشان در برابر هرگونه تعرضی محفوظ خواهد ماند مگر در حقی كه اسلام تعيين كرده است. و سرانجام كار آنان با خداست» طبق این حدیث صحیح جنگ ابوبکر اجتهادی نبوده بلکه برای دین بوده و دستور خداوند و رسولش بر آن است.ولی جنگ علی طبق نهج البلاغه به خاطر شک و شبهات و اجتهادات بوده است«اصبحنا نقاتل اخواننا فی الاسلام علی ما دخل فيه من الزيغ و الاعوجاج و الشبهه و التأويل. ( نهج البلاغه ج 2 مکتوب 53) » «وضعيت ما طوری شده که به علت وجود يک سری نارسائيها، کجی ها، شبهات و تأويلات با برادران مسلمان خويش به درگيری و جنگ پرداخته ايم.» در مورد فضائل علی هم در قسمت ""جنگ علی علیه السلام، بر اساس تأویل قرآن "

درباره اين توهين هاي وحقيحانه نيز صحبت شده رجوه به احاديث ناكثين

اما براي اينكه خالي از لطف نماند حديثي را از عمر رض نگارش مي كنم

واللّه لولا سيفه لما قام عمود الإسلام .

اگر شمشير علي عليه السلام نبود‌ ، عمود خيمه اسلام استوار نمي‌شد .

ابن أبى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 82 .


خدا لعنت کند ابن تيميه و تمامی وهابیت را که باعث تفرقه میان شیعه و سنی میشوند.

با سلام خدمت دوستان گرامی

از دوستان گرامی خواهشمندم که به طور جدی به مواردی که بیان می شود توجه کنند:

- در نوشتن نظرات خود اختصار را رعایت کنید. ایده و نظر خود را می توانید در قالب سطوری محدود بیان کنید و لازم نیست متون مفصل را در اینجا ذکر کنید که امکان پیگیری و دقت در آنها کم شود. اگر فردی متون طولانی بنویسید به این قصد که مخاطب از بررسی دقیق آنها درمانده شود، نشانگر ضعف مدعای خود اوست که نتوانسته به طور خلاصه و روشن آن را بیان کند.

- در اظهار نظرها رعایت ادب و احترام شود. ما همگی پیروان پیامبر خاتم هستیم که اسوه اخلاق و رحمه للعالمین بودند. اگر کسی در منش و گفتار خود، از روش پیامبر پیروی نکند، چگونه می توان او را پیروی پیامبر دانست؟

- به صورت جدی می خواهم که از طرح کردن موضوعاتی که به مسئله اصلی ما ربطی ندارد، پرهیز شود.

لطفا تمام دوستان به مطالب فوق توجه کنند.

موفق باشید

جدید;344254 نوشت:
إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لايُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ
پس لابد بعد از اینکه کلمه این پست را فرستاد و بالای صفحه نوشته شد گزارشی جهت برسی از علی مع الحق،تو پست خودت را خلاف قوانین گزارش کردی!!! شیعه که دروغ نمی گوید!!!! و بدون دلیل نام کاربری کلمه غیر فعال شد!!!

بله شیعه دروغ نمیگوید اما وهابی ناصبی تهمت میزند!
و به گفته پیامبر (ص) یکی از نشانه های زندیق تهمت زدن است
بنده این پست را گزارش نکردم بلکه توهینی که ایشان به شیعه کرده بود را گزارش کردم شما هم پا را جلوتر از دماغت بگذاری همین بلا سرت میآید

البته این را یاداوری کنم که بیش از یک آیدی داشتن نیز خلاف قوانین است جناب کلمه !

جدید;344266 نوشت:
آیا یک گروه از اهل سنت ولایت مطلقه فقیه را قبول دارد؟؟؟

تنها کسی که ولایت فقیه را قبول ندارد وهابی ناصبی است

سید شریف جرجانی در شرح خود بر کتاب مواقف نوشته است:

“ الجمهور علی ان اهل الامامه و مستحقها من هو مجتهد فی الاصول و الفروع لیقوم بامر الدین متمکنا من اقامه الحجج و حل الشبهه فی العقائد الدینیه مستقلا بالفتوی فی النوازل و احکام الوقائع نصا و استنباطا لان اهم مقاصد الامه حفظ العقائد و فصل الخصومات و لم یتم ذلک بدون هذا الشرط

جمهور بر آنند که کسی سزاوار رهبری جامعه اسلامی است که در اصول و فروع، مجتهد باشد تا بتواند به امر دین قیام کند و توانایی داشته باشد حجج الهی را اقامه و شبهات اعتقادی را حل نماید زیرا مهم ترین هدف امت اسلامی حفظ عقاید و حل و فصل دعاوی و مخاصمات است و این امور بدون شرط اجتهاد امکان پذیر نیست.

امام شافعی در صفحه ۳۹ کتاب الفقه الاکبر در بحث شروط امامت گفته است: “ و العلم؛ بحیث یصلح ان یکون مفتیا من اهل الاجتهاد – یکی از شرایط رهبری علم است؛ به گونه ای که صلاحیت افتاء داشته باشد و اهل اجتهاد باشد

نقل قول:

این تاپیک صرفا جهت پاسخگویی به این کاربر kheymegahabalfazl که ادعای سنی بودن می کند زده شده! لطفا دیگران جواب ندهند!! تا ببینم این شخص تقیه را کنار می گذارد یا خیر؟؟

[="navy"][="tahoma"]به اختلافات شخصی خود در جای دیگر رسیدگی کنید.اینجا یک سایت دینی و همگانی می باشد.سایت اختصاصی و تاپیک اختصاصی نمیباشد.[/][/]

آقای قدیم!
ولایت مطقه فقیه یک مسئله فقهی اختلافی است که بعضی علما قبول دارند و برخی ندارند شما نیز میتوانید قبول نکنید

برای اینکه مطلب جا بیفتد مثالی میزنم:

[spoiler]در مورد رضاع کبیر که عایشه انجام داده است و شخصی را شیر داده بین علمای شما اختلاف است که آیا میشود زنان پیرو عمر ، شیر خود را در لیوان به مرد غریبه بدهند تا او محرم شود و یا اینکه طبق گفته برخی دیگر از علمایتان زنان عمری حتما باید از سینه به مردان غریبه شیر دهند تا سبب محرمیت شود[/spoiler]
این بین علمای شما اختلاف است و صرفا یک اختلاف فقهی است اما اصل رضا کبیر را همه علمایتان قبول دارند همانطور که اصل ولایت فقیه را ما و اهل سنت همگی قبول داریم.

جدید;344304 نوشت:
پس توریه می کنید!

توریه میکنیم؟!!!!
مثل اینکه متوجه نشدید ، بنده اون پست خاص را منت بر سر ایشان گذاشتم و گذارش نکردم
اما این دلیل نمیشود ایشان در پست های دیگرش که به شیعه توهین کند ما گزارش نکنیم
البته بار دیگر تذکر به شما بدم که داشتن دو آیدی خلاف قوانین است جناب کلمه و اگر مسدود شدی میتونی مسببش را بنده بدونی

جدید;344304 نوشت:
اما وهابی ناصبی را اصلا قبول ندارم!

ثابت کن:

سوال از آقای جدید؟ ؟

ابن تیمیه در کتاب خود در مورد حمله به منزل حضرت فاطمه سلام الله بعد از دیدن احادیث زیاد برای این کار این توجیه را اورده است

او می گوید: غایة ما یقال: إنه کبس البیت لینظر هل فیه شئ من مال الله الذی یقسمه و أن یعطیه لمستحقه؟
نهایت چیزی که می‌توان گفت این است: خلیفه دوم به زور وارد خانه شد تا ببیند آیا در آن خانه چیزی از بیت المال وجود دارد تا آن را میان مردم تقسیم کنند.
منهاج السنة لإبن تیمیة، ج 4، ص 220

دو سوال مطرح میشود:

1-او دارد گناه هجوم به خانه دختر پیامبر (ص) را توجیه میکند.

در حالی که در قرآن تنها مزد رسالت پیامبر را مودت با نزدیکان ایشان قرار داده است و نیز در صحیح بخاری آمده است هر کس فاطمه را بیازارد پیامبر را آزرده
و اذیت پیامبر مساوی با دشمنی با خدا و کفر میباشد
سوال اینجاست که توجیح کردن عملی کفر آمیز آیا از کسی جز یک کافر بر می آید؟؟

2-او اهل بیت را متهم به مخفی کردن بیت المال مسلمین میکند

ایا این سخن مخالفت با سخن الله مبنی بر پاک بودن اهل بیت از هر رجس و پلیدی و نشان دهند کفر ابن تیمیه به آیات قرآن نیست؟

جدید;344307 نوشت:
اختلاف شخصی نیست!!! سوالاتی است از کسی که ادعا می کند سنی است!!! مثل اینکه شما ها با هم سر و سری دارید که از شخص رافضی که خود را سنی می داند دفاع می کنید؟ می خواهید شیعه بودنش افشا نشود؟؟؟؟

جدید;344304 نوشت:
مثل اینکه متوجه نشدی آیا اینها حکومت مطلقه (ولایت مطلقه) را بیان می کردند؟؟؟ یا حکومت؟ تو برو اختلاف بین علمایتان را حل کن به این کار ها کاری نداشته باش!! برو به امثال وحید خراسانی ولایت مطلقه را ثابت کن!!!! مطلق بودن اطاعت تنها از آن خدا و رسول است:فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذالِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً و اگر تخفیف بدهیم و نظر شما را بپذیریم از آن معصوم ولایت مطلقه است! ولایت فقیه با ولایت مطلقه فقیه تفاوت دارد!!!!!! بعد هم من گفتم که:

جدید;344304 نوشت:
اولا من گفتم ولایت مطلقه فقیه (دقت کن) بعد هم تمام این ها وهابی ناصبی هستند؟ در زمان آقای خمینی یک نفر از مراجع با این نظر موافق نبود و اکنون هم اینگونه است سید کاظم شریعتمداری مخالف اختیارات نامحدود ولی فقیه بود و به اصل ۱۱۰ قانون اساسی رأی نداد . حسینعلی منتظری ولایت فقیه جامع‌الشرایط را تأیید می‌کند ولی ولایت مطلقهٔ فقیه را از مصادیق شرک می‌داند. سید ابوالقاسم خویی نظریهٔ ولایت فقیه را یک «بدعت عاری از هرگونه پشتوانه در قوانین و حکمت شیعی» می‌دانست. او می‌گوید: «ولایت در زمان غیبت با هیچ دلیلی برای فقها اثبات نمی‌شود. «ولایت» تنها به پیامبر (ص) و ائمه (علیهم السلام) اختصاص دارد. آن‌چه از روایات برای فقها، اثبات می‌شود دو امر است، نفوذ قضاوت، حجیت فتوای‌شان. اما حق تصرف در اموال قاصران و غیر ایشان ـ که از شئون «ولایت» است ـ ندارند مگر در امور حسبیه و فقها در این محدوده «ولایت» دارند، اما نه به معنای ادعا شده [یعنی نه به معنای ولایت] بلکه به معنای نفوذ تصرفاتش یا تصرفات وکیلش... بنابراین، آن‌چه برای فقیه، ثابت می‌باشد «جواز تصرف» است، نه «ولایت».» سید حسن طباطبایی قمی با نظریهٔ ولایت فقیه مخالف بود. او براین اعتقاد بود که در شرایط کنونی امکان برقراری حکومت اسلامی وجود ندارد. سید علی امین فقیه لبنانی، عذرخواهی حسینعلی منتظری از مردم و اعتراض فرزندان انقلاب ایران و دوستان روح‌الله خمینی به «ولی فقیه» را نشانهٔ آن می‌داند که این نظریه آزمون خود را پس داده و در آزمون اجرا مردود شده‌است. محمد صادقی تهرانی در کتاب حکومت صالحان یا ولایت فقیهان به رد این نظریه پرداخته‌است. مهدی حائری یزدی او ابداع کنندهٔ نظریه وکالت مالکان شخصی مشاع در فقه سیاسی شیعه‌است. او در این نظریه حق حکومت را به تمام اهالی سرزمین که از نظر او مالکان طبیعی آن هستند می‌دهد و حکومت‌گران را نمایندگان و وکلای مردم می‌داند. وی در موارد بسیاری از جمله مخدوش دانستن تئوری ولایت فقیه با روح‌الله خمینی اختلاف نظر داشت و احتمالا نخستین پژوهش‌گری بود که در کتاب حکمت و حکومت به‌طور تئوریک نظریهٔ ولایت فقیه را به چالش کشید. سید محمدجواد غروی او حدیث مقبوله عمر بن حنظله (مورد استناد در موضوع ولایت فقیه) و حدیث من بلغه ثواب (مورد استناد در موضوع تقلید و ظن فقیه) را از مجعولات شمرده و این دو را از مهمترین اخبار آحاد منحوله در ایجاد انحراف و کژی در اسلام و شیعه قلمداد کرده‌است. محمدحسین فضل‌الله وی ولایت مطلقه فقیه را باطل می‌دانست. همچنین وی در این باره می‌گوید: «من به ولایت مطلق فقیه اعتقاد ندارم. ولی به این اعتقاد دارم که در اسلام اصلی وجود دارد و آن حفظ نظم جامعه و حفظ نظم امینتی و اقتصادی و اجتماعی است. اگر حفظ این نظام به این متوقف باشد که ولی فقیه و مشاورانش حکومت را به دست بگیرد، ما آن را قبول داریم. اما اگر حفظ این نظام متوقف به آن نباشد، می‌توانیم شخص امین و مخلص و مشاوران متخصصی را برگزینیم که به او در اداره امور دولت کمک کنند و در نتیجه به ولایت فقیه نیازی نیست.» در مصاحبه‌ای گفت: با ولایت فقیه در ایران موافق است، چون ولایت فقیه در ایران با نظام جمهوری اسلامی سازگار است؛ اما با ولایت فقیه در لبنان مخالف است، چون با واقعیت‌های سیاسی در آن‌جا سازگار نیست. اسدالله بیات زنجانی اودر پرسش یکی از مقلدان خود درباره ولایت فقیه گفته است: «اصل ولایت فقیه امری سیاسی و فقهی و مورد اختلاف بین فقیهان است و اگرچه به نظر صحیح می‌آید لیکن نه خودش اصل دین و نه انکارش کفرآور و فسق است. کسانی که غیر از این را می گویند نیز اهل بدعت بوده و از باب نهی از منکر باید آنان را طرد کرد و اگر عالمی نیز اینگونه حرف بزند، موجب سلب عدالتش می‌شود و پشت سر او نمی‌شود نماز خواند.» عبدالکریم سروش انتقاداتی را نسبت به تئوری ولایت فقیه وارد کرده و گفته‌است: «تئوری ولایت فقیه، عین استبداد دینی است و با این تئوری اصولا نمی‌توان نظم دموکراتیک به وجود آورد. حتی هیچ کس نمی‌تواند در ذیل تئوری ولایت فقیه، عدالت بورزد چون همان‌گونه که فیلسوفان قدیمی گفته‌اند، قدرت مطلقه فساد مطلق می‌آورد. پارساترین فرد هم اگر در راس جامعه با قدرت غیرپاسخگو قرار گیرد بعد از چند سال بسیار از عدالت فاصله خواهد گرفت. لذا تئوری ولایت فقیه آیت‌الله خمینی از همان آغاز یک تئوری غیر اخلاقی بود.»[۵۶] آرش نراقی در سخنرانی‌ای که در کنفرانس «ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری» داشت در نقد نظریه ولایت مطلقه فقیه گفته‌است: «در چارچوب این نظریه، خوب و بد امور یکسره در گرو تشخیص و تصمیم ولی فقیه‌است، و هیچ قید مستقلی دامنه تصمیمات ولی فقیه را مقید نمی‌کند: هرچه آن خسرو کند شیرین کند! اگر ولی فقیه تشخیص دهد که دروغ گفتن، بهتان زدن، تقلب کردن، ریختن خون بیگناهان، یا تجاوز جنسی به منتقدان، برای حفظ پایه‌های نظام ضروری است، در آن صورت انجام این اعمال اخلاقاً برای مؤمنان و مقلّدان مجاز، و بلکه واجب می‌شود. اما نظام اخلاقی ای که در آن دروغ گفتن، بهتان زدن، تجاوز جنسی، قتل انسان بیگناه، اضرار به غیر، و امثال آنها مجاز باشد عین بی اخلاقی است. زندگی بر مبنای این نوع مصلحت گرایی لگام گسیخته نهایتاً با بی اخلاقی یا هرج و مرج و آنارشی اخلاقی فاصله‌ای ندارد. اخلاق برآمده از نظریه ولایت مطلقه فقیه در نهایت نوعی بی اخلاقی مقدس مآبانه از کار درمی آید.»

جناب جديد يا همان كلمه و يا جك و يا نام كربري كه هنوز شكوفا نشدي بهتر است اصول مباحثه را رعايت كنيد
بهتر است رعايت ادب كنيد
بهتر است روش و سيره خودتان را در مباحثه عوض كنيد
وگرنه ناگيزيرم همه مفتضحاتتان را گزارش كنم بعد همانند بقيه نام كاربريتان كه مسدود شد بر سر اين نام كاربري شما نيز فاتحه اي بخوانيم
پس با تزوير، مضامين و ساختار پزوهشي مقاله را به چالش نكشيد
آيا شما تحريف و خصم و كينه و بغضتان را از امام زنديقي خود شيخ الشياطين آموخته ايد؟

لعنت کردن طبق مذهب شما مذمت شده است پس حواست باشد مرتد نشوی ضمن اینکه این بار رو میبخشم اما دفعه بعد که توهین کنی پستت گزارش میشود

جدید;344328 نوشت:
چون سوال من ولایت مطلقه فقیه بود!!!!!

1-موضوع تاپیک ناصبی بودن ابن تیمیه است پس موضوع را منحرف نکن و از خدای موفرفریت دفاع کن

2-بنده در جواب عرض کردم ولایت فقیه و گفتم ولایت مطلقه اختلافی است همانطور که شیردادن زنان عمری به مردان غریبه اختلافی میباشد.

جدید;344328 نوشت:
مزخرف گفتی

توهین کردن خلاف قوانین هست بعدا که ممسدود شدی شروع بع عذاداری نکنی که علمایت درباره تو بگویند:.......!

سوال از آقای جدید؟ ؟

ابن تیمیه در کتاب خود در مورد حمله به منزل حضرت فاطمه سلام الله بعد از دیدن احادیث زیاد برای این کار این توجیه را اورده است

او می گوید: غایة ما یقال: إنه کبس البیت لینظر هل فیه شئ من مال الله الذی یقسمه و أن یعطیه لمستحقه؟
نهایت چیزی که می‌توان گفت این است: خلیفه دوم به زور وارد خانه شد تا ببیند آیا در آن خانه چیزی از بیت المال وجود دارد تا آن را میان مردم تقسیم کنند.
منهاج السنة لإبن تیمیة، ج 4، ص 220

دو سوال مطرح میشود:

1-او دارد گناه هجوم به خانه دختر پیامبر (ص) را توجیه میکند.

در حالی که در قرآن تنها مزد رسالت پیامبر را مودت با نزدیکان ایشان قرار داده است و نیز در صحیح بخاری آمده است هر کس فاطمه را بیازارد پیامبر را آزرده
و اذیت پیامبر مساوی با دشمنی با خدا و کفر میباشد
سوال اینجاست که توجیح کردن عملی کفر آمیز آیا از کسی جز یک کافر بر می آید؟؟

2-او اهل بیت را متهم به مخفی کردن بیت المال مسلمین میکند

ایا این سخن مخالفت با سخن الله مبنی بر پاک بودن اهل بیت از هر رجس و پلیدی و نشان دهند کفر ابن تیمیه به آیات قرآن نیست؟

نقل قول:
چرا عمر حضرت فاطمه را کشت؟؟؟؟؟

موضوع تاپیک این نیست آقای وهابی بحث را عوض نکن و از ابن تیمیه دفاع کن آیا ناصبی بوده یا اینکه ناصبی بودن افتخار شماست و مسئله مهمی نیست؟!

سوال از آقای جدید؟ ؟

ابن تیمیه در کتاب خود در مورد حمله به منزل حضرت فاطمه سلام الله بعد از دیدن احادیث زیاد برای این کار این توجیه را اورده است

او می گوید: غایة ما یقال: إنه کبس البیت لینظر هل فیه شئ من مال الله الذی یقسمه و أن یعطیه لمستحقه؟
نهایت چیزی که می‌توان گفت این است: خلیفه دوم به زور وارد خانه شد تا ببیند آیا در آن خانه چیزی از بیت المال وجود دارد تا آن را میان مردم تقسیم کنند.
منهاج السنة لإبن تیمیة، ج 4، ص 220

دو سوال مطرح میشود:

1-او دارد گناه هجوم به خانه دختر پیامبر (ص) را توجیه میکند.

در حالی که در قرآن تنها مزد رسالت پیامبر را مودت با نزدیکان ایشان قرار داده است و نیز در صحیح بخاری آمده است هر کس فاطمه را بیازارد پیامبر را آزرده
و اذیت پیامبر مساوی با دشمنی با خدا و کفر میباشد
سوال اینجاست که توجیح کردن عملی کفر آمیز آیا از کسی جز یک کافر بر می آید؟؟

2-او اهل بیت را متهم به مخفی کردن بیت المال مسلمین میکند

ایا این سخن مخالفت با سخن الله مبنی بر پاک بودن اهل بیت از هر رجس و پلیدی و نشان دهند کفر ابن تیمیه به آیات قرآن نیست؟

جدید;344254 نوشت:
أحمد بن حنبل - فضائل الصحابة - فضائل فاطمة (ع)
‏1134 - حدثنا : عبد الله ، قال : ، حدثني : أبي ، قثنا : أبو النضر هاشم بن القاسم ، قثنا : عبد الحميد يعني إبن بهرام ، قال : ، حدثني : شهر قال : سمعت أم سلمة زوج النبي (ص) حين جاء نعي الحسين بن علي لعنت أهل العراق فقالت : قتلوه قتلهم الله ، غروه وذلوه لعنهم الله ، فإني رأيت رسول الله (ص) جاءته فاطمة غدية ببرمة قد صنعت له فيها عصيدة ، تحملها في طبق لها حتى وضعتها بين يديه ، فقال لها : أين إبن عمك ؟ ، قالت : هو في البيت ، قال : إذهبي فأدعيه ، وإئتيني بإبنيه ، قالت : فجاءت تقود إبنيها كل واحد منهما بيد ، وعلي يمشي في أثرهما ، حتى دخلوا على رسول الله (ص) ، فأجلسهما في حجره ، وجلس علي على يمينه ، وجلست فاطمة على يساره ، قالت أم سلمة : فإجتبذ كساءً خيبرياً كان بساطاً لنا على المنامة في المدينة ، فلفه رسول الله (ص) جميعاًًً ، فأخذ بشماله طرفي الكساء ، وألوى بيده اليمنى إلى ربه عز وجل قال : اللهم أهل بيتي أذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا ، اللهم أهلي أذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا ، اللهم أهل بيتي أذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا ، قلت : يا رسول الله ، الست من أهلك ؟ ، قال : بلى ، فإدخلي في الكساء ، قالت : فدخلت في الكساء بعدما قضى دعاءه لإبن عمه علي وإبنيه وإبنته فاطمة.
الرابط:
http://www.sonnaonline.com/hadith.aspx?hadithid=129695
اینجا می گوید ام سلمه هم وارد کسا شد

و بسیاری از احادیث دیگر...
آیا تو سنی هستی؟؟؟؟؟ صحیح بخاری از این موضوع چیزی نقل کرده یا نه؟؟؟

خیر نقل نکرده آقای پیرو ابن تیمیه ناصبی

این روایتی را هم که از احمد حنبل آوردی چرا پاورقی را ذکر نکردی؟؟؟؟

قال احمد: إسناده ضعيف لضعف شهر بن حوشب

بسم الله الرحمن الرحیم

أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ

متاسفانه آنقدر خداوند دشمنانش را خوار و خفيف كرده كه خودشان با دست خودشان، آبرويشان را مي برند

ببينيد جناب وهابي شما بر خلاف سوء نيتي كه نسبت به دوست داران علي ع داريد و از اول نوع، مقياس و مختصات مناظره شما مشخص بوده كه هدفتان پاسخ به مفتضحات امامت شيخ الشياطين نيست بلكه هدفت صرف، فاصله و گريز نگاه خوننده و كاربر از مندراوردي هاي اين زنديقي هست و عوض پرداختن به موضوع اصلي تاپيك رو به مسائلي كه اصلا ارتباطي به تاپيك ندارد چون خلفا و ولايت فقيه پرداخته ايد و اين را همه مسلمانان مي دانند و مي خوانند و وهابيت نيز بداند كه با اين رويكرد، زشت سيرتي خود را بيشتر به همگان نمايان مي كند
شما با اقتباس به شخصيت هاي ناصبي و تكفيري و مسامحه كردن با انها براي پوچ بازي مي كنيد و نه دين، شما با تقليد كوركورانه از عالم ناصبيت ابن تيميه وقيحانه بر علي ع كه جان و نفس پيغمبرست حمله مي كني، حمايت تو از ابن تيميه يعني باز در تيم ابن تيميه، تسامح و تساهل تو با ابن تيميه يعني متمم قرار دادن شخصيت و عقايد او به خود و ما در پست هاي قبلي اثبات كرديم كه ابن تيميه كيست و چيست و چه شخصيتي دارد و به نقل از پيامبر با اسناد اثبات نموديم كه دشمنان علي ع نيز كه و چه هستند واين را خود كلاينت هاي سايبر به صورت سريال دنبال مي كنند و در خواهند يافت كه حق با كيست
بنده هم سني هستم و ابايي ندارم كه دروغ بگويم و هميشه از حق گفته ام

وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ «البقرة/42»
و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با اینکه می‌دانید کتمان نکنید!


اما متاسفانه آميختگي و لقاح حق و باطل از جانب شما و گرفتن قيافه حق به جانبتان عامليست كه شما را روز به روز نزديكتر به مرام غاصبان تاريخ مانند عبدالوهاب و ابن تيمه بدانيم زيرا:


كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴿اعراف/179﴾
آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه‏ترند [آرى] آنها همان غافل‏ماندگانند

والسلام و علي من اتبع الهدي

جدید;344254 نوشت:
حالا که علاقه به بردن آیاتی داری که برای منافقین نازل شده من هم برایت آیاتی را ذکر می کنم! آن هم برای منافقینی که چون با مونین هستند می گویند ما اهل سنتیم (برای باطل نشان دادن اسلام راستین) اما شیعه ای هستند که توریه یا تقیه می کنند: وَ إِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطينِهِمْ قالُوا إِنّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ أَللهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ في طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ و هنگامى كه افراد با ايمان را ملاقات مى كنند، مى گويند: «ما ايمان آورده ايم!» ولى هنگامى كه با شيطانها (و هم كيشان) خود خلوت مى كنند، مى گويند: «ما با شماييم! ما فقط (آنها را) استهزا مى كنيم!».خداوند آنان را استهزا مى كند; و آنها را در طغيانشان نگه مى دارد، تا سرگردان شوند

جناب اگر پست 24 بنده را بخوانيد حقير در انجا گفتم كه شان نزول اين ايه براي كيست

زيرا شما اول با ايدي كلمه و جك به نام اهل سنت مي ايد و شيعه را تخريب مي كنيد بعد با ايدي به نام جديد مي اييد داعيه شيعه شده ايد اهل سنت را مي كوبيد

خوب حالا دوستان بگويند ايشان بيشتر به اين ايه نزديك تر هستند يا بنده؟

وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ ﴿14/بقره﴾
و چون با كسانى كه ايمان آورده‏اند برخورد كنند مى‏گويند ايمان آورديم و چون با شيطانهاى خود خلوت كنند مى‏گويند در حقيقت ما با شماييم ما فقط [آنان را] ريشخند مى‏كنيم

خوب به جز ناصبيان و وهابيت كما اينكه همان گروه هاي تكفيري هستند كسه ديگري مي تواند بين شيعيان و اهل سنت جنگ و درگيري و اختلافات مذهبي راه بيندازد كه اين اقا هر روز با ايدي مختلف ورود كرده و يك روز مي گويد شيعه و يك روز مي گويد سني بعد هر دو مذهب را مورد حمله و حجمه قرار مي دهد و به جان هم مي اندازد

مگر خداوند نفرمود:

وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ

اما جناب وهابي اين را بدان كه هو العليم و بصير و سميع لذا:

وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ

و نتيجه اعمال منفور و مكرشان مي شود:

اللّهُ يَسْتَهْزِىءُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿15/توبه﴾
خدا [است كه] ريشخندشان مى‏كند و آنان را در طغيانشان فرو مى‏گذارد تا سرگردان شوند

وسلام و علي من اتبع الهدي

جدید;344254 نوشت:
در سوره توبه چنین آیه ای وجود ندارد مگر اینکه تازه این آیات بر منافقین دو رو نازل شده باشد!!

منافقين را كه اثبات نموديم كه حال چون بيشتر دوست داريد از شخصيتتان بگويم دوباره مي گويم

شَوکانى از علماء بزرگ اهل سنّت از قول محمد بخاري مى گوید:
«صرّح محمّد بن محمّد البخاری الحنفیّ المتوفّى سنة ۸۴۱ بتبدیعه ثمّ تکفیره، ثمّ صار یصرّح فی مجلسه: إنّ من أطلق القول على ابن تیمیّة أنّه شیخ الإسلام فهو بهذا الإطلاق کافر»

محمّد بخارى حنفى متوفّاى سال 841 در بدعت گذارى و تكفير «ابن تيميّه» بى پرده سخن گفته است، تا آنجا كه در مجلس خود تصريح نموده است، كه اگر كسى «ابن تيميّه» را «شيخ الاسلام» بداند، كافر است

البدر الطالع، ج2، ص260

جدید;344254 نوشت:
إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لايُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ پس لابد بعد از اینکه کلمه این پست را فرستاد و بالای صفحه نوشته شد گزارشی جهت برسی از علی مع الحق،تو پست خودت را خلاف قوانین گزارش کردی!!! شیعه که دروغ نمی گوید!!!! و بدون دلیل نام کاربری کلمه غیر فعال شد!!!

جدید;344254 نوشت:
جناب kheymegahabalfazl سوال از اهل سنت مطرح شد و تو گفتی اهل سنتی اگر کذاب و دجال نیستی به سوالش جواب بده! این سوال را برای تو که خود را اهل سنت می دانی گذاشته شده!! خداوند در قرآن دروغ گویانمنافق را لعنت کرده!!!

باز هم اشاره به مسائل بي ربط و بي اساس كه اصلا ارتباطي با موضوع بحث ندارد

البته اين چنين نكند و راه فرار براي خود پيدا نكند چه بكند

اين هست منطق مقلدان ابن تيميه

جدید;344254 نوشت:
این جمله طعن به روافض است! اصلا امام فخر رازی شیعه رافضی را مسلمان نمی داند! دلیلش در زیر است:

جالب است واقعا جالب است ايشان به گونه اي جمله امام فخر رازي را تاويل نموده كه چنين تبهر و تخصصي جز وهابيون نمي توانند داشته باشند
جمله امام را مجدد تكرار مي كنم

اگر محبت آل محمّد(صلى الله علیه وآله) رفض و ترک است، همه جن و انس شهادت دهند، که من رافضیم
تفسیر فخر رازى، جلد 27، صفحه 166

خوب با توجه به گفته كاربر جديد جمله ي امام فخر رازي من باب محبت ال محمد كه به عنوان رفض هست، تعنه محسوب مي شود اگر منظورتان از تعنه اين هست حب ال محمد تمسخري به معتقدين و محبين آل محمد هست شما وهابي و زنديق بودن خودت را اينجا كامل مي كني زيرا پيغمبر فرمود دشمن علي دشمن خداست و نطفه اش مشكل دارد يعني نستجير و باالله حب به ال را امام فخر رازي مورد تمسخر قرار داده؟

اگر منظورتان چيزه ديگري هست بكوييد تا همگان بدانند

كسي كه توانايي تحليل و استنباط جملات ساده اي را ندارد چگونه مي تواند دم از هدايت شده گان بزند چنين كسي كه در روز روشن به علامه و حكيمي چون امام فخر رازي توهين و بي ادبي مي كند چگونه افكار و عقايد او داراي سلامت خواهد بود

مجدد تكرار مي كنم امام فخر رازي فرمودند:

اگر محبت آل محمّد(صلى الله علیه وآله) رفض و ترک است، همه جن و انس شهادت دهند، که من رافضیم
تفسیر فخر رازى، جلد 27، صفحه 166

خوب دانشمند فخر رازي حب ال محمد را به معناي رافضي مي داند
حال اگر حب اهل بيت به معناي رافضي بودن است دشمني با اهل بيت نيز به معناي زنديق بودن است حال شما كدامين هستيد؟

البته براي ما كه اثبات شده شما حب اهل بيت نداريد مي دانيد چرا؟
چون گفتيد:

جدید;344254 نوشت:
شیخ الاسلام آن مبارز علیه شرک

خوب اگر ابن تيميه شيخ الاسلام هست مجدد مطالب پست هاي قبليم را تكرار مي كنم شايد هدايت شدي

شَوکانى از علماء بزرگ اهل سنّت از قول محمد بخاري مى گوید:
«صرّح محمّد بن محمّد البخاری الحنفیّ المتوفّى سنة ۸۴۱ بتبدیعه ثمّ تکفیره، ثمّ صار یصرّح فی مجلسه: إنّ من أطلق القول على ابن تیمیّة أنّه شیخ الإسلام فهو بهذا الإطلاق کافر»

محمّد بخارى حنفى متوفّاى سال 841 در بدعت گذارى و تكفير «ابن تيميّه» بى پرده سخن گفته است، تا آنجا كه در مجلس خود تصريح نموده است، كه اگر كسى «ابن تيميّه» را «شيخ الاسلام» بداند، كافر است

البدر الطالع، ج2، ص260


ذهبى دانشمند بلندآوازه عصر «ابن تيميّه» در نامه اى خطاب به وى مى نويسد:
يا خيبه! من اتّبعك فإنّه معرض للزندقه والإنحلال .. فهل معظم أتباعك إلّا قعيد مربوط، خفيف العقل، أو عامىّ، كذّاب، بليد الذهن، أو غريب واجم قوىّ المكر، أو ناشف صالح عديم الفهم، فإن لم تصدّقنى ففتّشهم وزِنْهم بالعدل ... إلى متى تمدح كلامك بكيفيّه لا تمدح بها واللّه أحاديث الصحيحين، يا ليت أحاديث الصحيحين تسلم منك، بل فى كلّ وقت تغير عليها بالتضعيف والإهدار أو بالتأويل والإنكار، أما آن لك أن ترعوى؟ أما حان لك أن تتوب وتُنيب؟ أما أنت فى عشر السبعين وقد قرب الرحيل، بلى واللّه ما أذكر أنّك تذكر الموت، بل تزدرى بمن يذكر الموت، فما أظنّك تقبل على قولى وتصغى إلى وعظى، فإذا كان هذا حالك عندى وأنا الشفوق المحبّ الوادّ، فكيف حالك عند أعدائك، وأعداؤك واللّه فيهم صلحاء وعقلاء وفضلاء كما أنّ أولياءك فيهم فجره كذبه جهله

اى بى چاره، آنان كه از تو متابعت مى كنند در پرتگاه زندقه و كفر و نابودى قرار دارند، نه اين است كه عمده پيروان تو عقب مانده، گوشه گير، سبك عقل، عوام، دروغگو، كودن، بيگانه، فرومايه، مكّار، خشك، ظاهر الصلاح، و فاقد فهم هستند. اگر چنانچه سخن مرا قبول ندارى آنان را امتحان كن، و با مقياس عدالت بسنج....

الإعلان بالتوبيخ: 77

تكمله السيف الصقيل، ردّ ابن زفيل: 218


ابن حجر هيثمي از دانشمندان بزرگ اهل سنت هست و وهابيت نيز او را قبول دارد صراحت دارد: إبن تيمية عبد خذله الله و أضله و أعماه و أصمه و أذله.

ابن تيميه يك بنده‌اي است كه خداوند او را خوار و گمراه و كور و كر و ذليل كرده است.

الفتاوي الحديثية، ص86



ابن حجر عسقلاني درکتاب درر کامنه مي نويسد که قضات اهل سنت در زمان ابن تيميه اعلام کردند :

من اعتقد عقيدة ابن تيميّة حلّ دمه وماله .
هر كس معتقد به عقايد «ابن تيميّه» باشد، خون و مالش حلال است.
الدرر الكامنة: 1/147
البدر الطالع: 1/67
مرآة الجنان لليافعي، ج 2، ص 242.


حجر عسقلانى و نسبت نفاق به ابن تيميّه:
و إفترق الناس فيه شيعاً، فمنهم من نسبه إلى التّجسيم، لما ذكر فى العقيده الحمويّه والواسطيّه وغيرهما من ذلك كقوله: إنّ اليد والقدم والساق والوجه صفات حقيقيّه للّه، وأنّه مستو على العرش بذاته.
- إلى أن قال-: ومنهم من ينسبه إلى الزندقه، لقوله: النبىّ (صلّى اللّه عليه وسلّم) لا يستغاث به، وأنّ فى ذلك تنقيصاً و منعاً من تعظيم النبىّ (صلّى اللّه عليه وسلّم)
- إلى أن قال-: ومنهم من ينسبه إلى النفاق، لقوله فى علىّ ما تقدّم- أى أنّه أخطأ فى سبعه عشر شيئاً- ولقوله: إنّه- أى علىّ- كان مخذولًا حيثما توجّه، وأنّه حاول الخلافه مراراً فلم ينلها، وإنّما قاتل للرئاسه لا للديانه، ولقوله: إنّه كان يحبّ الرئاسه، ولقوله: أسلم أبو بكر شيخاً يدرى ما يقول، وعلىّ أسلم صبيّاً، والصبىّ لا يصحّ إسلامه، وبكلامه فى قصّه خطبه بنت أبى جهل ... فإنّه شنع فى ذلك، فألزموه بالنفاق، لقوله صلّى اللّه عليه وسلّم: ولا يبغضك إلّا منافق»

بزرگان اهل سنّت در رابطه با «ابن تيميّه» نظريّه هاى مختلفى دارند، بعضى معتقدند كه وى قائل به تجسيم است، زيرا او در كتاب «العقيده الحمويّه» براى خداوند تعالى دست و پا، ساق پا و صورت، تصوّر كرده است. و بعضى به سبب مخالفت او با توسّل و استغاثه به رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)، كه اين نيز تنقيص مقام نبوّت، و مخالفت با عظمت حضرت به حساب مى آيد، وى را زنديق و بى دين دانسته اند.
و بعضى بجهت سخنان زشتى كه در باره امير مؤمنان (عليه السلام) بيان داشته وى را منافق دانسته اند...تمامى اين سخنان نشانه نفاق اوست، چون پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) به على (عليه السلام) فرموده است: جز منافق كسى تو را دشمن نمى دارد
الدرر الكامنه فى أعيان المائه الثامنه: 1/ 155

خوب دوستان بگويند چه كسي زنديق و ملحد و كافر است؟

خوب باز هم اثبات شد كه شما كافر هستيد آيا باز هم از شيخ الشياطين حمايت مي كنيد؟

يا نه اينكه همه دروغ مي گويند و تو و هابيت راست مي گويي؟

اصلا مي دانيد چرا ناصبيان از ابن تيميه به عنوان شيخ الاسلام ياد مي كنند؟

چون اين شيخ الشياطين هدفش رد و منقطع اعلام كردن و مسدود كردن منزلت و مناقب اهل بيت هست و خوارج زمانه يعني وهابيت هست كه از او حمايت مي كند چرا؟ چون اهل بيت محمد ص بنابر حديث ثقلين فاروق بين حق و باطل هستند و به همين جهت هست هركس عليه خيمه اهل بيت ستيز كند وهابيت از انها حمايت مي كند.

يك صاعقه براي كاربر جديد (وهابي)

جدید;344254 نوشت:
شیخ الاسلام آن مبارز علیه شرک

جناب كاربر جديد اين شيخ مبارز در جايي افاضه دارند:
[=&quot]
اگر کسی به شخصی که از دنیا رفته بگوید مرا دریاب مرا کمک کن از من شفاعت کن مرا بر دشنم پیروز کن و امثال این در خواستها که تنها خدا بر آن قدرت دارد از اقسام شرک است و در جای دیگری می گوید اگر کسی چنین گوید باید توبه کند و گرنه کشتنش واجب است
الهدایه السنیه ص 40 و زیاره القبور ص 17 و 18

و همچنين

ابن تیمیّه گفته است: « من استغاث بمیّت أو غائب من البشر، بحیث یدعوه فی الشدائد والکربات، ویطلب منه قضاء الحاجات … فإنّ هذا ظالم، ضالّ، مشرک ».
(هر کس به مرده و یا فرد دور از نظر استغاثه کند، و در گرفتاریها از وى استمداد کرده و طلب حاجت نماید، ظالم، گمراه، و مشرک است)

خوب پس به قول شما اين شيخ، مبارز با مشركين هست و اگر مبارز با مشركين هست چرا در جايه دير گاف و سوتي مي دهد:

ابن کثیر در کتاب تاریخش مى نویسد: قاضى شافعى مجلسى در مصر تشکیل داده بود، در این مجلس ابن تیمیّه گفت:

« لا یستغاث إلاّ باللّه، لا یستغاث بالنبیّ استغاثة بمعنى العبارة، ولکن یتوسّل به یشفع به إلى اللّه ».
(استغاثه و فریاد خواهى فقط به خداوند جایز است و استغاثه به رسول اکرم صحیح نیست، ولى مى شود به پیامبر گرامى متوسّل شد و از حضرت طلب شفاعت نمود)
البدایة: ۱۴/۵۴

مثلا اينكه شيخ مبارز شما دچار تقيه و يا توريه شده ولي بايد خدمتتان عرض كنم كه اول ايشان باشيد اول گردن خودش را زير گيتين ببرد و بعد مسلمانان


چطور يهو اين شيخ مبارز مشرك شده ما نمي دانيم دوستان به ما بگويند


اين چه شيخ مبارز با شركيست كه فتواي شرك ميدهد اما خودش دچار شرك شده

در صورتي كه خداوند درباب شفاعت مي فرمايد:

وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى ﴿نجم/26﴾
و چه بسیار فرشتگان آسمانها که شفاعت آنها سودی نمی‌بخشد مگر پس از آنکه خدا برای هر کس بخواهد و راضی باشد اجازه (شفاعت) دهد!

عجب شيخي كه خلاف نصوص قران فتوا صادر مي كند.

حالا جالب تر اين است كه اين شيخ مبارز مي تواند مرده نيز زنده كند:khaneh:

ونحن لا نحس من أنفسنا عجزا عن إبراء الأکمه والأبرص وإحیاء الموتى ونحو هذه الامور
ما از خودمان بعید نمی‌دانیم که مرده را زنده کنیم یا کور مادرزاد را شفاء بدهیم و مانند این امور.
النبوات ابن تیمیه ج1ص218
[=&quot]

حضرت عيسي در مدح مرده زنده كردنش مي فرمايد اين امر به اذن خداست حالا ابن تيميه از كه اذن مي گيرد نمي دانيم ولي هر چه هست رو دست عيسي علي نبينا عليه و السلام زده[=&quot]

وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِىءُ الأكْمَهَ والأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿آل عمران/49﴾



و [او را به عنوان] پيامبرى به سوى بنى اسرائيل [مى‏فرستد كه او به آنان مى‏گويد] در حقيقت من از جانب پروردگارتان برايتان معجزه‏اى آورده‏ام من از گل براى شما [چيزى] به شكل پرنده مى‏سازم آنگاه در آن مى‏دمم پس به اذن خدا پرنده‏اى مى شود و به اذن خدا نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مى‏بخشم و مردگان را زنده مى‏گردانم و شما را از آنچه مى‏خوريد و در خانه هايتان ذخيره مى‏كنيد خبر مى‏دهم مسلما در اين [معجزات] براى شما اگر مؤمن باشيد عبرت است (49)


حال شما مي مانيد و شيخ الشياطين زنديقي و ناصبيتان:khandeh!:

با سلام خدمت دوستان گرامی

از دوستان عزیز، آی دی های : kheymegahabalfazl
علی مع الحق
جدید

به صورت جدی می خواهم که :

- در چارچوب سوال اصلی بحث کنند و به بحث را به موضوعات دیگر که اساسا ربطی به سوال اصلی ندارد، منحرف نکنند

- در ارائه مطالب خود علاوه بر منطقی بودن باید رعایت اخلاق هم بشود و سخن گفتن هتاکانه به هیچ وجه مورد قبول نیست.

بنده مایل نیستم که مطالب کسی از سیر مباحث حذف شود و یا اینکه محدودیتی برایش ایجاد شود ولی با توجه به تذکر قبلی، این آخرین تذکر بنده در این زمینه خواهد بود.

موفق باشید

رئوف;344481 نوشت:

به صورت جدی می خواهم که :

- در چارچوب سوال اصلی بحث کنند و به بحث را به موضوعات دیگر که اساسا ربطی به سوال اصلی ندارد، منحرف نکنند

- در ارائه مطالب خود علاوه بر منطقی بودن باید رعایت اخلاق هم بشود و سخن گفتن هتاکانه به هیچ وجه مورد قبول نیست.

جناب رئوف بهتر است بفرماييد ما در كدام بحث رعايت اخلاق نكرده ايم تا پاسخ گو باشيم و گنره نسبت ندهيد
و يا در بحث مشاركت بفرماييد عوض ايراد و اشكال كردن

اگر منظورتان از ناصبي و زنديقي عدم رعايت اخلاق است اين چيزي نيست كه من و يا كاربر علي مع الحق نسبت داده باشيم اين موضوع را علما و دين مي گويد

موضوع قفل شده است