جمع بندی آیا معنای کلمه " ولی " در این روایت جانشینی است ؟

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا معنای کلمه " ولی " در این روایت جانشینی است ؟

با سلام خدمت دوستان و استادان گرامی .
سوالی داشتم در مورد کلمه ولی در این روایت:
حاکم نیشابوری نقل میکند با سند صحیح با شرط مسلم نقل می کند:
انت ولی کل مومن بعدی
مستدرک ج3 ص 110
و از جمله حدیثی است که ما برای امامت حضرت علی استناد می کنیم وهم چنین علمای معاصر ما.
خوب دوستان می گویند شان نزول این روایت امام احمد گفته است:
لا تقع في علي،فإنه مني و أنا منه و هو وليكم بعدي و إنه مني و أنا منه و هو وليكم بعدي ". أخرجه أحمد ( 5 / 356 ) .
در مورد علی حرف نزن .
و می گویند این لفظ در مورد بقیه ی صحابه مانند عمار و عمر ذکر شده است و می گویند شان نزول روایت با روایت صدق نمیکند و اگر ما به روایت ح4468 صحیح مسلم که ابوبر می گوید انا ولی رسول الله رجوع کنیم می گویند که این جا در باب خلافت امده است
. از استادان گرامی تقاضا دارم که در مورد کلمه ولی بگویند که ما چگونه در این روایت و روایت های دیگر ثابت کنیم که منظور از کلمه ولی جانشینی است ؟
واگر

با نام الله



ammarshia;330769 نوشت:
با سلام خدمت دوستان و استادان گرامی .
سوالی داشتم در مورد کلمه ولی در این روایت:
حاکم نیشابوری نقل میکند با سند صحیح با شرط مسلم نقل می کند:
انت ولی کل مومن بعدی
مستدرک ج3 ص 110
و از جمله حدیثی است که ما برای امامت حضرت علی استناد می کنیم وهم چنین علمای معاصر ما.
خوب دوستان می گویند شان نزول این روایت امام احمد گفته است:
لا تقع في علي،فإنه مني و أنا منه و هو وليكم بعدي و إنه مني و أنا منه و هو وليكم بعدي ". أخرجه أحمد ( 5 / 356 ) .
در مورد علی حرف نزن .
و می گویند این لفظ در مورد بقیه ی صحابه مانند عمار و عمر ذکر شده است و می گویند شان نزول روایت با روایت صدق نمیکند و اگر ما به روایت ح4468 صحیح مسلم که ابوبر می گوید انا ولی رسول الله رجوع کنیم می گویند که این جا در باب خلافت امده است
. از استادان گرامی تقاضا دارم که در مورد کلمه ولی بگویند که ما چگونه در این روایت و روایت های دیگر ثابت کنیم که منظور از کلمه ولی جانشینی است ؟
واگر

با سلام خدمت شما دوست گرامی

واژه "ولی" همچنان که لغت شناسان از جمله ابن اثير (1)، صاحب صحاح اللغة (2)، صاحب مقاييس (3) و راغب در مفردات گفته اند: قرارگرفتن چیزی در کنار چیزی دیگر است به نحوی که فاصله ای در کار نباشد.
اگر چند نفر پهلوی هم نشسته باشند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آن ها را بیان کنیم، می گوییم زید در صدر مجلس نشسته است (ویلیه عمرو ، و یلی عمروا بکر ) یعنی بدون فاصله در کنار زید عمرو نشسته است .
در کنار عمرو بدون هیچ فاصله ای بکر نشسته است. اگر "ولیّ" به معنای قرب و نزدیکی مکانی و معنوی، دوستی، یاری و کمک، تصدی امر و تسلط ، استعمال شده بدین خاطر است که یک نحوه اتصال وثیق و محکم بینشان وجود دارد.
در حدیث غدیر علی (ع) به عنوان "ولیّ" کسانی که پیامبر مولای آنان است ، معرفی شده است. حالا باید دید قراین حکم می کند "ولیّ" در این حدیث را به چه معنا بدانیم. بدون دلیل و قرینه محکم نمی توان گفت "ولیّ" در این حدیث به معنای دوست و یاور یا به معنای صاحب اختیار و سرپرست و متولی امر است.
شیعه با توجه به قرائن محکم و فراوان که در این حدیث است، "ولیّ" را به معنای صاحب اختیار و متولی امر می داند و اهل سنت آن را به معنای دوست و یاور می داند.
پیامبر نه تنها در غدیر، بلکه در مواضع فراوانی تصریح کرده که :
"علی ولیکم بعدی" ، "علیّ ولی کل مؤمن بعدی" ، " انک ولی المؤمنین من بعدی" ، "من کنت ولیه فعلی ولیه" ؛ (4) و اهل سنت با توجه به این که "ولیّ" دارای معناهای "یاور" ، "دوست"، " دوست دار، پیرو ، هم قسم ، همسایه و متولی امر دیگری آمده ، آن را به عنوان "دوست یا دوستدار" گرفته اند. (5)
در این حدیث قطعا "ولیّ" فقط به معنای "متولی امر مسلمانان" است؛ زیرا معنای انحصار دارد و خطاب در آن به مسلمانان است و حضرت پیامبر که خود متولی امر آن ها است در صدد معرفی متولی بعد از خود می باشد؛ از این رو می فرماید: "علی ولیکم بعدی".
این عبارت با غیر این معنا برای "ولیّ" معنای صحیحی نخواهد داشت؛ زیرا معنا ندارد بگوید: بعد از من فقط علی شما را دوست دارد یا بعد از من فقط علی را دوست بدارید و ...
دلیلی ندارد که پیامبر در مواضع مختلف از جمله در غدیر در آن بیابان و گرما و ... مسلمانان را جمع کند و خطبه بخواند و بگوید: علی دوستدار شماست، پس او را دوست بدارید!
در این عبارات به صراحت آمده: "علی بعد از من ولی شماست" و با توجه به این که این عبارت در غدیر و در آخر عمر پیامبر بیان می شود که حضرت خبر رحلت قریب الوقوع خود را داده است ، معلوم می شود "بعد" یعنی زمانی که پیامبر نیست و با وجود پیامبر او ولی بالفعل نیست و معنا ندارد بگوید بعد از من علی را دوست بدارید! بلکه معنایش این است که بعد از من علی سرپرست و متولی امر شماست.
جمله اول خطبه هم در این معنا صراحت دارد؛ زیرا حضرت سوال می کند: " الست اولی بکم من انفسکم؟ = من از شما به خودتان سزاوارتر نیستم ؟".
پس معلوم می شود منظور اولی به تصرف و متصرف و متولی است. (6)
این که مؤمنان اعم از زن و مرد هم بعد از این سخن پیامبر، با علی بیعت کردند و تبریک گفتند، خود برترین قرینه بر معنای متولی امر می باشد.

موفق باشید

1. النهاية، لابن اثير، ج 5، ص 227.
2. الصحاح في لغة العرب، ج 6، ص2528.
3. مجمع مقاییس اللغه ماده، ولی، ج6، ص 141 .
4. شرف الدین ، المراجعات، قم ، بوستان کتاب، ص236-241 (نامه 36) به نقل از منابع متعدد اهل سنت.
4. المفردات الراغب، ص 570، استاد مطهری، ولاء و ولایت ها .
5. شرف الدین ، همان ، ص 242 (نامه 37).
6. همان ، ص 143 (نامه 38).

سلام ازتون درخواست دارم که روایت سنی ها درمورد غصب فدک رو بیارید. آخه شنیدم اونجا عمر لعین خودشو ولی میدونه و اهل سنت معنی ولی رو در آنجا صاحب اختیار میدانند نه دوست با آوردن اون روایت ان شا الله بازم دست دشمنان علی ع رو میشه و هلاک میشن

و قضیه فدک در همین روایت است

قدس شریف;333111 نوشت:

سلام ازتون درخواست دارم که روایت سنی ها درمورد غصب فدک رو بیارید. آخه شنیدم اونجا عمر لعین خودشو ولی میدونه و اهل سنت معنی ولی رو در آنجا صاحب اختیار میدانند نه دوست با آوردن اون روایت ان شا الله بازم دست دشمنان علی ع رو میشه و هلاک میشن

ح 4468 ج5 ص 152 صحيح مسلم مي گوید انا ولی رسول الله و...

رئوف;333110 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی

واژه "ولی" همچنان که لغت شناسان از جمله ابن اثير (1)، صاحب صحاح اللغة (2)، صاحب مقاييس (3) و راغب در مفردات گفته اند: قرارگرفتن چیزی در کنار چیزی دیگر است به نحوی که فاصله ای در کار نباشد.
اگر چند نفر پهلوی هم نشسته باشند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آن ها را بیان کنیم، می گوییم زید در صدر مجلس نشسته است (ویلیه عمرو ، و یلی عمروا بکر ) یعنی بدون فاصله در کنار زید عمرو نشسته است .
در کنار عمرو بدون هیچ فاصله ای بکر نشسته است. اگر "ولیّ" به معنای قرب و نزدیکی مکانی و معنوی، دوستی، یاری و کمک، تصدی امر و تسلط ، استعمال شده بدین خاطر است که یک نحوه اتصال وثیق و محکم بینشان وجود دارد.
در حدیث غدیر علی (ع) به عنوان "ولیّ" کسانی که پیامبر مولای آنان است ، معرفی شده است. حالا باید دید قراین حکم می کند "ولیّ" در این حدیث را به چه معنا بدانیم. بدون دلیل و قرینه محکم نمی توان گفت "ولیّ" در این حدیث به معنای دوست و یاور یا به معنای صاحب اختیار و سرپرست و متولی امر است.
شیعه با توجه به قرائن محکم و فراوان که در این حدیث است، "ولیّ" را به معنای صاحب اختیار و متولی امر می داند و اهل سنت آن را به معنای دوست و یاور می داند.
پیامبر نه تنها در غدیر، بلکه در مواضع فراوانی تصریح کرده که :
"علی ولیکم بعدی" ، "علیّ ولی کل مؤمن بعدی" ، " انک ولی المؤمنین من بعدی" ، "من کنت ولیه فعلی ولیه" ؛ (4) و اهل سنت با توجه به این که "ولیّ" دارای معناهای "یاور" ، "دوست"، " دوست دار، پیرو ، هم قسم ، همسایه و متولی امر دیگری آمده ، آن را به عنوان "دوست یا دوستدار" گرفته اند. (5)
در این حدیث قطعا "ولیّ" فقط به معنای "متولی امر مسلمانان" است؛ زیرا معنای انحصار دارد و خطاب در آن به مسلمانان است و حضرت پیامبر که خود متولی امر آن ها است در صدد معرفی متولی بعد از خود می باشد؛ از این رو می فرماید: "علی ولیکم بعدی".
این عبارت با غیر این معنا برای "ولیّ" معنای صحیحی نخواهد داشت؛ زیرا معنا ندارد بگوید: بعد از من فقط علی شما را دوست دارد یا بعد از من فقط علی را دوست بدارید و ...
دلیلی ندارد که پیامبر در مواضع مختلف از جمله در غدیر در آن بیابان و گرما و ... مسلمانان را جمع کند و خطبه بخواند و بگوید: علی دوستدار شماست، پس او را دوست بدارید!
در این عبارات به صراحت آمده: "علی بعد از من ولی شماست" و با توجه به این که این عبارت در غدیر و در آخر عمر پیامبر بیان می شود که حضرت خبر رحلت قریب الوقوع خود را داده است ، معلوم می شود "بعد" یعنی زمانی که پیامبر نیست و با وجود پیامبر او ولی بالفعل نیست و معنا ندارد بگوید بعد از من علی را دوست بدارید! بلکه معنایش این است که بعد از من علی سرپرست و متولی امر شماست.
جمله اول خطبه هم در این معنا صراحت دارد؛ زیرا حضرت سوال می کند: " الست اولی بکم من انفسکم؟ = من از شما به خودتان سزاوارتر نیستم ؟".
پس معلوم می شود منظور اولی به تصرف و متصرف و متولی است. (6)
این که مؤمنان اعم از زن و مرد هم بعد از این سخن پیامبر، با علی بیعت کردند و تبریک گفتند، خود برترین قرینه بر معنای متولی امر می باشد.

موفق باشید

1. النهاية، لابن اثير، ج 5، ص 227.
2. الصحاح في لغة العرب، ج 6، ص2528.
3. مجمع مقاییس اللغه ماده، ولی، ج6، ص 141 .
4. شرف الدین ، المراجعات، قم ، بوستان کتاب، ص236-241 (نامه 36) به نقل از منابع متعدد اهل سنت.
4. المفردات الراغب، ص 570، استاد مطهری، ولاء و ولایت ها .
5. شرف الدین ، همان ، ص 242 (نامه 37).
6. همان ، ص 143 (نامه 38).


با سلام ممنون از شما در مورد این روایت .
ولی یک سوال پیش می اید در کتاب های اهل سنت این عبارت انت ولی کل مومن بعدی در مورد عمار و عمر امده است وبه همین دلیل می گویند که این روایت در مورد دوستی است
در مورد این روایت هم توضیح دهید ممنون می شوم

ammarshia;333119 نوشت:
با سلام ممنون از شما در مورد این روایت .
ولی یک سوال پیش می اید در کتاب های اهل سنت این عبارت انت ولی کل مومن بعدی در مورد عمار و عمر امده است وبه همین دلیل می گویند که این روایت در مورد دوستی است
در مورد این روایت هم توضیح دهید ممنون می شوم

با سلام خدمت شما دوست گرامی

دو مطلب:

- اولا تمام احادیث اهل سنت برای ما قابل پذیرش نیست و در سند و دلالت بسیاری از آنها مشکل وجود دارد. این مسئله مخصوصا در مورد بحث جانشینی پیامبر (ص) بیشتر ظهور می یابد. به طور مثال در مورد آیه ای که در شان حضرت علی(ع) که در حال نماز انگشتر خویش را به فقیر عطا کرد، احادیثی مشابه در مورد خلیفه اول و دوم نیز صادر شده است و هیچ بعید نیست که چنین احادیثی برای کمرنگ کردن حدیث حضرت علی(ع) ساخته شده باشند تا بگویند که مفاد حدیث حضرت علی، مسئله مهمی نیست و مشابه آن نیز در مورد افراد دیگر وجود دارد(کما اینکه این رویه در مورد دیگر فضایل حضرت علی نیز وجود دارد) بنابراین چنین احادیثی نمی تواند مدعای شیعه را رد کند.

- مطلب دوم این است که بر فرض هم که چنین احادیثی از سوی پیامبر (ص) شده باشد، با توجه به مطلبی که در پاسخ قبلی بیان شد، باید دید که لفظ (ولی) را باید به چه معنایی فهمید؟ آیا معنای سرپرست دارد یا خیر؟ آیا قرائنی که در مورد حضرت علی (ع) وجود دارد، در مورد عمار و دیگران هم (بر فرض صدور حدیث) وجود دارد؟ ظاهرا چنین قرائنی برای آنها وجود ندارد. بنابراین بر فرض هم چنین احادیثی وجود داشته باشند، مدعای اهل سنت را اثبات نمی کند و مدعای شیعه را نیز مخدوش نمی کند.

موفق باشید

الحمدلله کثرت احادیث و اخبار رسیده در منابع معتبر مسلمانان اهل سنّت آن قدر متواتر است که هیچ جای شک، شبهه و سؤالی در خصوص اصل واقعه و آن چه بیان شده و بر آن بیعت گرفته شده، باقی نگذاشته است، و اکنون برخی می‌گویند: معنای «ولایت» دوستی است! این کاش به همین معنایی که قبول دارند، مؤمن شده و عمل می‌کردند. هر چند که به «خلافت» حضرت با همین واژه نیز در این خطبه تصریح شده، نخواستند بخوانند. «علی ولی الله» نیز یعنی «علی از جانب خدا ولیّ است. چنان چه معنای «خلیفة الله»، خلیفه شدن بر خدا نیست.

الف – برخی دوست دارند کلمات، الفاظ یا حتی آیات را آن گونه که خود مایلند، تفسیر یا حتی ترجمه نمایند! اما باید دقت کنند که ترجمه یا تفسیر به رأی هیچ گاه حقایق را تغییر نمی‌دهد.

آری. واژه‌ی «ولایت» معانی متفاوتی دارد، ولی ضد و نقیض یک دیگر نیستند. راغب اصفهانی (از غنی‌ترین منابع تعریف واژگان ادبیات قرآنی) می‌گوید: « ولایت (به كسر واو) به معنی نصرت است و اما ولایت (به فتح واو) به معنی تصدی و صاحب اختیاری یك كار است و گفته شده است كه معنی هر دو یكی است و حقیقت آن همان تصدی و صاحب اختیاری است - مفردات القرآن، راغب اصفهاني، ماده ولي».

آیا در آیات «‌إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ» - یا - «‌اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ ... وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ» یعنی خدا و رسول دوست شما هستند، اما طواغیت دوستان کفارند؟! یا آن که یعنی مؤمنین الله و رسولش (ص) را به سرپرستی بر می گزینند و کفار طاغوت‌های متفاوت (درونی و بیرونی) را به سرپرستی بر می‌گزینند؟

ب – آیا دستور ابلاغ نازل گردید و پیامبر‌اکرم (ص) آن خیل عظیم را در منطقه غدیر خم جمع کرد و سه روز نگاه داشت تا بگوید «علی دوست شماست و سپس بر آن از مردم بیعت گرفت؟! آیا برای اعلام یا قبول دوستی بیعت می‌گیرند؟ خیلی‌ها دوست مؤمنین بودند، اساساً طبق آیه‌ی قرآن کریم [إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ]، مؤمنین فراتر از دوستی، با یک دیگر برادرند. پس دوست معرفی و بیعت نمی‌خواهد. وانگهی آنان که چنین معنی می‌کنند، راجع به ابوبکر و عمر که در آنجا حضور داشته و از صحابه بودند چه می‌گویند؟ آیا آنان دوست مؤمنین نبودند که معرفی نشدند؟

دقت شود که گاهی یک واژه، معنای عامی دارد که سایر معانی را نیز در مجموعه خود دارد. مثلاً اگر گفته شد «عشق»، لابد حالات دیگر چون: مودّت، محبت، وابستگی و وفاداری را دارد. گاهی لازم است خط قرمزی در حداقل تعیین شود. می‌فرماید: اجری جز مودّت اهل بیتم (ع) را نمی‌خواهم، گاهی لازم است سقف یک معنا و مفهوم بیان شود، می‌فرماید: هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست. یعنی ولایت او مانند ولایت من است، چه در مودت، چه در محبت، چه در دوستی، چه در خلافت و ... . وگرنه «دوست» واژه های دیگر هم دارد، مثلاً می‌فرمود: هر کس من رفیق یا خلیل او هستم، علی نیز رفیق یا خلیل اوست. اما فرمود: ولیّ اوست، که واژه‌ی جامعی است به معنای (سرپرستی)، که در مورد خدا و رسولش (ص) نیز چنین آمده است و البته سرپرست الهی، بهترین دوست نیز هست.

ب – پیامبر اکرم (ص) در خطبه غدیر خم، فقط به واژه‌ی «ولایت» بسنده ننموده‌اند که شبهه ایجاد کنند، چرا «خلیفه» یا ... نفرمود. مراتب و مقامات حضرت علی (ع) در خطبه غدیر بسیار است و اساساً سراسر خطبه همین است، که ذیلاً فقط به چند نمونه اشاره می‌شود تا بیشتر معلوم شود این بیانات محکم و این خبر عظیم (نبأالعظیم) صرفاً معرفی یک دوست نبوده است:

ولایت، امامت، ضرورت اطاعت همگان (که برای دوستی معنا ندارد):

«أَنَّ الله قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیّاً وَ إِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرینَ وَالْأَنْصارِ وَ عَلَی التّابِعینَ لَهُمْ بِإِحْسانٍ، وَ عَلَی الْبادی وَالْحاضِرِ، وَ عَلَی الْعَجَمِی وَالْعَرَبی، وَالْحُرِّ وَالْمَمْلوکِ وَالصَّغیرِ وَالْکَبیرِ، وَ عَلَی الْأَبْیَضِ وَالأَسْوَدِ، وَ عَلی کُلِّ مُوَحِّدٍ.»

ترجمه: و بدانید که خداوند او را برایتان صاحب اختیار و امام قرار داده، پیروی او را بر مهاجران و انصار و آنان که به نیکی از ایشان پیروی می کنند و بر صحرانشینان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و بر کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و بر هر یکتاپرست لازم شمرده است.

ولایت و امامت اهل بیت (ع) تا روز قیامت:

«... ثُمَّ مِنْ بَعْدی عَلی وَلِیُّکُمْ وَ إِمامُکُمْ بِأَمْرِالله رَبِّکُمْ، ثُمَّ الْإِمامَةُ فی ذُرِّیَّتی مِنْ وُلْدِهِ إِلی یَوْمٍ تَلْقَوْنَ الله وَرَسولَهُ»

ترجمه: و پس از من به فرمان پروردگار، علی ولی و صاحب اختیار و امام شماست. آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد بود. این قانون تا برپایی رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید دوام دارد.

سنّت الهی مبنی بر تعذیب منکرین ولایت علی (ع):

«مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ الله، وَلَنْ یَتُوبَ الله عَلی أَحَدٍ أَنْکَرَ وِلایَتَهُ وَلَنْ یَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَی الله أَنْ یَفْعَلَ ذالِکَ بِمَنْ خالَفَ أَمْرَهُ وَأَنْ یُعَذِّبَهُ عَذاباً نُکْراً أَبَدَا الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهورِ. فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفوهُ. فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ.‌«

ترجمه: هان مردمان! او از سوی خدا امام است و هرگز خداوند توبه منکر او را نپذیرد و او را نیامرزد. این است روش قطعی خداوند درباره ناسازگار علی و هرآینه او را به عذاب دردناک پایدار کیفر کند. از مخالفت او بهراسید و گرنه در آتشی درخواهید شد که آتش گیری آن مردمانند؛ و سنگ، که برای حق ستیزان آماده شده است .

ملعون شمردن کسی که علی (ع) را ولیّ، امام و افضل بر همه انسان‌ها نداند:

توضیح: ملعون یعنی دور شده از رحمت الهی و افضلیت نیز در همه چیز است، از جمله خلافت

«‌مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوا عَلِیّاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدی مِنْ ذَکَرٍ و أُنْثی ما أَنْزَلَ الله الرِّزْقَ وَبَقِی الْخَلْقُ. مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَی قَوْلی هذا وَلَمْ یُوافِقْهُ.»

ترجمه: هان مردمان! عل را برتر دانید؛ که او برترین مردمان از مرد و زن پس از من است؛ تا آن هنگام که آفریدگان پایدارند و روزی شان فرود آید. دور دورباد از درگاه رحمت خداوند و خشم خشم باد بر آن که این گفته را نپذیرد و با من سازگار نباشد!

علی (ع) صاحب ولایتِ سرپرستی تام است:

«ثم قال: «ایهاالنَّاسُ، مَنْ اَوْلی بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ؟ قالوا: الله و رَسُولُهُ. فَقالَ: اَلا من کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلی مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.»

ترجمه: سپس فرمود: مردمان! کیست سزاوارتر از شما به شما؟ گفتند خداوند و پیامبر او! سپس فرمود آگاه باشید! آن که من سرپرست اویم، پس این علی سرپرست اوست! خداوندا دوست بدار آن را که سرپرستی او را بپذیرد و دشمن بدار هر آن که او را دشمن دارد و یاری کن یار او را؛ و تنها گذار آن را که او را تنها بگذارد.

تصریح به خلافت و نیز امامت در خطبه غدیر:

توضیح: به ویژه برای آنان که فقط به دنبال کلمه «خلیفه» می‌گردند:

«‌مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِی أخی وَ وَصیی وَ واعی عِلْمی، وَ خَلیفَتی فی اُمَّتی عَلی مَنْ آمَنَ بی وَ عَلی تَفْسیرِ کِتابِ الله عَزَّوَجَلَّ وَالدّاعی إِلَیْهِ وَالْعامِلُ بِمایَرْضاهُ وَالُْمحارِبُ لاَِعْدائهِ وَالْمُوالی عَلی طاعَتِهِ وَالنّاهی عَنْ مَعْصِیَتِهِ. إِنَّهُ خَلیفَةُ رَسُولِ الله وَ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَالْإمامُ الْهادی مِنَ الله، وَ قاتِلُ النّاکِثینَ وَالْقاسِطینَ وَالْمارِقینَ بِأَمْرِالله. یَقُولُ الله: (مایُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَی ...). »

ترجمه: هان مردمان! این علی است برادر و وصی و نگاهبان دانش من. و هموست جانشین من در میان امّت و بر گروندگان به من و بر تفسیر کتاب خدا که مردمان را به سوی او بخواند و به آن چه موجب خشنودی اوست عمل کند و با دشمنانش ستیز نماید. او پشتیبان فرمانبرداری خداوند و بازدارنده از نافرمانی او باشد. همانا اوست جانشین رسول الله و فرمانروای ایمانیان و پیشوای هدایتگر از سوی خدا و کسی که به فرمان خدا با پیمان شکنان، رویگردانان از راستی و درستی و به دررفتگان از دین پیکار کند. خداوند فرماید: «فرمان من دگرگون نخواهدشد.

دستور به گردن نهادن به امر و نهی علی (ع) که لازمه رشد و اتحاد است:

«مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الله قَدْ أَمَرَنی وَ نَهانی، وَ قَدْ أَمَرْتُ عَلِیّاً وَنَهَیْتُهُ (بِأَمْرِهِ). فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَالنَّهُی لَدَیْهِ، فَاسْمَعُوا لاَِمْرِهِ تَسْلَمُوا وَأَطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَانْتَهُوا لِنَهْیِهِ تَرشُدُوا، (وَصیرُوا إِلی مُرادِهِ) وَلا تَتَفَرَّقْ بِکُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبیلِهِ.»

ترجمه: هان مردمان! همانا خداوند امر و نهی خود را به من فرموده و من نیز به دستور او دانش آن را نزد علی نهادم. پس فرمان او را بشنوید و گردن نهید و پیرویش نمایید و از آنچه بازتان دارد خودداری کنید تا راه یابید. به سوی هدف او حرکت کنید. راه هی گونه گون شما را از راه او بازندارد!

ج – پس در خطبه غدیر، نه تنها همه چیز به صورت مشروح و روشن بیان شده است، بلکه تمامی واژگان مانند: اخوت، وصایت، ولایت، امامت، خلافت و نیز افضلیت در تمامی شئون و ضرورت اطاعت و تبعیت تصریح شده است.

قطعاً بر هر مسلمانی به خدا و معاد و نیز نبوت و رسالت حضرت ختمی مرتبت (ص) و قرآن کریم ایمان آورده است، واجب است دست کم یک بار خطبه غدیر را کامل بخواند و بداند که آخرین نبی خدا (ص) چه راهی برای بعد از خود نشان داده است تا موحدین و مؤمنین از صراط مستقیم خارج نگردند.

ammarshia;330769 نوشت:
و می گویند این لفظ در مورد بقیه ی صحابه مانند عمار و عمر ذکر شده است و می گویند شان نزول روایت با روایت صدق نمیکند و اگر ما به روایت ح4468 صحیح مسلم که ابوبكر می گوید انا ولی رسول الله رجوع کنیم می گویند که این جا در باب خلافت امده است


با سلام

اولا اينكه بدين لفظ وسياق در مورد هيچيك از اصحاب نيامده وجالب اعتراف خود جناب عمار وعمر به اولويت امير المومنين (ع) است ، دوحديث آخر مطلب را ببينيد .

ثانيا بحث ما در مورد ولي منصوص و منصوص بودن ولي است دقت شود زيرا اعراب هركس را كه عهده دار رياست شود ولي ميگويند ببينيد :

وعن ابن عباس- رضى الله عنهما- " أن رسول الله - صلى الله عليه وسلم - قال لعلي: أنت ولي كل مؤمن بعدي ".
رواه أبو داود الطيالسي بسند صحيح.


وأخبرنا أبو على الروذبارى انا محمد بن بكر ثنا أبو داود ثنا محمد بن يحيى بن فارس ثنا ابراهيم بن حمزة ثنا حاتم بن اسمعيل عن اسامة بن زيد عن ابن شهاب باسناده نحوه قلت الا تتقين الله الم تسمعن رسول لله صلى الله عليه وسلم يقول لا نورث ما تركنا فهو صدقة انما هذا المال لآل محمد لنائبهم ولضيفهم فإذا مت فهو إلى ولى الامر من بعدى

عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَانِ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ مَسْعُودٍ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ ، قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللهِ ( :
(( سَيَلِي أَمُورَكُمْ بَعْدِي ، رِجَالٌ يُطْفِئُونَ السُّنَّةَ ، وَيُحْدِثُونَ بِدْعَةً ، وَيُؤَخِّرُونَ الصَّلاَةَ عَنْ مَوَاقِيتِهَا ، قَالَ ابْنُ مَسْعُودٍ : يَا رَسُولَ اللهِ ، كَيْفَ بِي إِذَا أَدْرَكْتُهُمْ ؟ قَالَ : لَيْسَ يَا ابْنَ أُمِّ عَبْدٍ ، طَاعَةٌ لِمَنْ عَصَى اللَّهَ.((

عَنْ عَطَاءِ بْنِ يَسَارٍ ، قَالَ : سَمِعْتُ ابْنَ مَسْعُودٍ ، وَهُوَ يَقُولُ : قَالَ رَسُولُ اللهِ ( :
)) سَيَكُونُ أُمَرَاءُ مِنْ بَعْدِي ، يَقُولُونَ مَالاَ يَفْعَلُونَ ، وَيَفْعَلُونَ مَالاَ يُؤْمَرُونَ .)).

عَنْ يَحْيَى بْنِ النَّضْرِ الأَنْصَارِىِّ ، أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا قَتَادَةَ يَقُولُ : سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ - صلى الله عليه وسلم - يَقُولُ ، عَلَى الْمِنْبَرِ لِلأَنْصَارِ :
)) أَلاَ إِنَّ النَّاسَ دِثَارِي ، وَالأَنْصَارَ شِعَارِي ، لَوْ سَلَكَ النَّاسُ وَادِيًا ، وَسَلَكَتِ الأَنْصَارُ شُعْبَةً ، لاَتَّبَعْتُ شُعْبَةَ الأَنْصَارِ ، وَلَوْلاَ الْهِجْرَةُ لَكُنْتُ رَجُلاً مِنَ الأَنْصَارِ ، فَمَنْ وَلِيَ أَمْرَ الأَنْصَارِ ، فَلْيُحْسِنْ إِلَى مُحْسِنِهِمْ ، وَلْيَتَجَاوَزْ عَنْ مُسِيئِهِمْ ، وَمَنْ أَفْزَعَهُمْ فَقَدْ أَفْزَعَ هَذَا الَّذِي بَيْنَ هَاتَيْنِ ، وَأَشَارَ إِلَى نَفْسِهِ - صلى الله عليه وسلم -.)).

أخبرنا مالك أخبرنا يحيى بن سعيد عن سالم بن عبد الله قال : قال عمر بن الخطاب رضي الله عنه : لو علمت أن أحدا ( 1 ) أقوى على هذا الأمر مني لكان أن أقدم ( 2 ) فيضرب عنقي أهون علي ( 3 ) فمن ولي هذا الأمر بعدي ( 4 ) فليعلم أن سيرده عنه ( 5 ) القريب والبعيد وأيم الله إن كنت لأقاتل الناس عن نفسي

عن سعيد بن المسيب : أن عمر بن الخطاب قال فى ولايته من ولى هذا الأمر بعدى فليعلم أن سيريده عنه القريب والبعيد وايم الله ما كنت إلا أقاتل الناس عن نفسى قتالا (ابن سعد) [كنز العمال 14302]

44954- أيما وال ولى أمر أمتى من بعدى أقيم الصراط ونشرت الملائكة صحيفته فإن كان عادلا نجاه الله بعدله وإن كان جائرا انتفض به الصراط انتفاضة تزايل بين مفاصله حتى يكون بين عضوين من أعضائه مسيرة مائة عام ، ثم ينخرق به الصراط ، وأول ما يتقى به النار أنفه وحر وجهه (أبو القاسم بن بشران فى أماليه عن على . عبد الرزاق ، وأبو نعيم فى الحلية عن أبى أمامة)
جالب دو حديث زير است دقت كنيد :
حدثني أبو صالح قال: حدثنا أبو الأحوص قال: حدثنا خليفة بن خياط شباب العصفري قال: حدثنا أبو داود قال: حدثنا إبراهيم بن سعد عن صالح [ص:260] بن كيسان عن الزهري عن حميد بن عبد الرحمن بن عوف عن عبد الرحمن بن عبد القارئ أنه سمع عمر [ص:261] يقول لرجل من بني حارثة ما تقولون ومن تستخلفون بعدي فعد رجالا من المهاجرين ولم يذكر عليا فقال أين أنت من ابن أبي طالب فوالله إنه لخليق إن هو ولي أن يحملكم على طريقة الحق. ـ[الإبانة الكبرى لابن بطة]ـ


المؤلف: أبو عبد الله عبيد الله بن محمد بن محمد بن حمدان العُكْبَري المعروف بابن بَطَّة العكبري (المتوفى: 387هـ)
المحقق: رضا معطي، وعثمان الأثيوبي، ويوسف الوابل، والوليد بن سيف النصر، وحمد التويجري
الناشر: دار الراية للنشر والتوزيع، الرياض
عَنْ مَعْمَرٍ قَالَ: أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْقَارِئُ، عَنْ أَبِيهِ، أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ، وَرَجُلًا، مِنَ الْأَنْصَارِ كَانَا جَالِسَيْنِ فَجَاءَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَبْدٍ الْقَارِئُ فَجَلَسَ إِلَيْهِمَا، فَقَالَ عُمَرُ: «إِنَّا لَا نُحِبُّ أَنْ يُجَالِسَنَا مَنْ يَرْفَعُ حَدِيثَنَا» فَقَالَ لَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ: لَسْتُ أُجَالِسُ أُولَئِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ. فَقَالَ عُمَرُ: «بَلَى، فَجَالِسْ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ وَلَا تَرْفَعْ حَدِيثَنَا» ثُمَّ قَالَ عُمَرُ لِلْأَنْصَارِيِّ: «مَنْ تَرَى النَّاسَ يَقُولُونَ يَكُونُ الْخَلِيفَةَ بَعْدِي؟» قَالَ: فَعَدَّدَ رِجَالًا مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَلَمْ يُسَمِّ عَلِيًّا، فَقَالَ عُمَرُ: «فَمَا لَهُمْ مِنْ أَبِي الْحَسَنِ؟ فَوَاللَّهِ إِنَّهُ لَأَحْرَاهُمْ إِنْ كَانَ عَلَيْهِمْ أَنْ يُقِيمَهُمْ عَلَى طَرِيقَةٍ مِنَ الْحَقِّ» قَالَ مَعْمَرٌ: وَأَخْبَرَنِي أَبُو إِسْحَاقَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَيْمُونٍ الْأَوْدِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ حِينَ وَلَّى السِّتَّةَ الْأَمْرَ، فَلَمَّا جَازُوا أَتْبَعَهُمْ بَصَرَهُ ثُمَّ قَالَ: لَئِنْ وَلَّوْهَا [ص:447] الْأُجَيْلِحَ لَيَرْكَبَنَّ بِهِمُ الطَّرِيقَ - يُرِيدُ عَلِيًّا -الكتاب: المصنف
المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام بن نافع الحميري اليماني الصنعاني (المتوفى: 211هـ)
المحقق: حبيب الرحمن الأعظمي
الناشر: المجلس العلمي- الهند
يطلب من: المكتب الإسلامي - بيروت
يعني عمر اينطور وانمود ميكند كه خودش هم مقر است كه امير المومنين عليه السلام اليق به امامت است اما جو عمومي عليه امام است وبصلاح مسلمين نيست كه او خليفه شود !!!!!!!!

سوال یکی از دوستان:

ببخشيد معناي ولي چيست؟

ولي يعني چه؟

حال اگر سرپرست و دوست هست

معناي سرپرست چيست؟

سرپرست در جه اموري؟

اصلا جه نيازي به سرپرست هست؟

خوب چطور پيغمبر سرپرست انتخاب مي كند بعد جانشين انتخاب نمي كند؟

خوب اگر منظور از ولي دوست است پيامبر چرا نفرموده: انت حبيب كل مومن بعدي؟

همان گونه كه فرمود: ياعلي حبيبك حبيبي و حبيبي حبيب الله

با سلام حدمت دوستان و کارشناس محترم .
یک سوالی به طور کلی پیش می اید این که شاید منظور پیامبر در این حدیث در اینده نزدیک بوده است یا در اینده دور بوده است ؟
چون اگر برای دور بوده است که این حدیث اهل سنت قبول می کنند .
به طور کلی چرا پیامبر نفرمود : تو ولی امر مومنان هستی بعد از من؟

ammarshia;333360 نوشت:
با سلام حدمت دوستان و کارشناس محترم .
یک سوالی به طور کلی پیش می اید این که شاید منظور پیامبر در این حدیث در اینده نزدیک بوده است یا در اینده دور بوده است ؟
چون اگر برای دور بوده است که این حدیث اهل سنت قبول می کنند .
به طور کلی چرا پیامبر نفرمود : تو ولی امر مومنان هستی بعد از من؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی

دوست گرامی، بنده در نخستین پاسخی که خدمتتان عرض کردم، احادیثی را نقل کردم، یکی از آن احادیث چنین است : (علیّ ولی کل مؤمن بعدی) که دقیقا مطلبی را که شما گفتید را بیان می کند که سرپرستی جامعه بعد از پیامبر (ص) به عهده علی (ع)است و در این بین هیچ فاصله ای وجود ندارد و اگر وجود می داشت حتما پیامبر آن را مطرح می کردند که بعد از من و فلان افراد، تو ولی هستی. وقتی چنین چیزی بیان نشده است نشان گر آن است که منظور بدون فاصله است.

موفق باشید

ammarshia;333360 نوشت:
با سلام حدمت دوستان و کارشناس محترم . یک سوالی به طور کلی پیش می اید این که شاید منظور پیامبر در این حدیث در اینده نزدیک بوده است یا در اینده دور بوده است ؟ چون اگر برای دور بوده است که این حدیث اهل سنت قبول می کنند . به طور کلی چرا پیامبر نفرمود : تو ولی امر مومنان هستی بعد از من؟

با سلام

نکته دقیقی که درتاریخ رسوب کرده است اینست که امیر المومنین (ع) از همان ابتدای بعثت بنابراخبار صحیح عامه (یوم الدار و ...) مقام ولایت را دارا بوده اند اما پیامبر اسلام (ص) چون انحراف وانقلاب اصحاب را پیش بینی میکردند و حتی از علنی کردن صریح آن واهمه داشتند (والله یعصمک من الناس ) در اواخر عمرحضرتش جریان غدیر بدستور خدای متعال و اعلان علنی ولایت امام علی (ع) واکمال دین صورت گرفت .

شاهد دیگر ما شان نزول آیه 55 مائده که بصراحت الله ورسول و امیر المومنین را منحصرا در کنار هم آورده تا ولایت طولی هریک را تذکر دهد واین جریان مربوط به قبل از غدیر است .

شاهد دیگر قبل از غدیر اما موید ولایت امام موضوع شکایت 4 صحابی از امام (ع) در برگشت از یمن بوده که بسند صحیح و صراحت آشکار پیامبر (ص) بعد از رد شهادت این اصحاب عدول ! 3 مرتبه فرمودند که از علی چه میخواهید که اینقدر بدگوئیش را میکنید ! او از من ومن از اویم ولی شما یا مومنین بعد از من است !

على منى وأنا من على وعلى ولى كل مؤمن بعدى (ابن أبى شيبة عن عمران بن حصين) صحيح

حتی مقامی در شان و امتداد رسالت برای علی (ع) ثابت فرمودند :

على منى وأنا من على ولا يؤدى عنى إلا أنا أو على (ابن أبى شيبة ، وأحمد ، والترمذى - حسن صحيح غريب - والنسائى ، وابن ماجه ، وابن أبى عاصم ، والبغوى ، والباوردى ، وابن قانع ، والطبرانى ، والضياء عن حبشى بن جنادة السلولى)

یعنی فقط من یا علی (ع) !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

جالب اینکه دقت در متون مختلف حدیث غدیر بسادگی وروشنی هر چه تمامتر مساله ولایت وامامت امیر المومنین و11 فرزند ایشان را ثابت میکند مثلا بسند صحیح آمده که رسول الله (ص) قبل از بیان موضوع امامت فرمودند ای مردم مولای شما یا ولی شما چه کسی است ؟ همگی گفتند الله ورسولش بعد فرمودند آیا من از خود شما بشما سزاوارتر نیستم ؟ گفتند بلی یا رسول الله

در آخر هم فرمودند :
حدثنا أبو الحسين محمد بن أحمد بن تميم الحنظلي ببغداد ثنا أبو قلابة عبد الملك بن محمد الرقاشي ثنا يحيى بن حماد

و حدثني أبو بكر محمد بن بالويه و أبو بكر أحمد بن جعفر البزار قالا : ثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل حدثني أبي ثنا يحيى بن حماد
و ثنا أبو نصر أحمد بن سهل ا لفقيه ببخارى ثنا صالح بن محمد الحافظ البغدادي ثنا خلف بن سالم المخرمي ثنا يحيى بن حماد ثنا أبو عوانة عن سليمان الأعمش قال : ثنا حبيب بن أبي ثابت عن أبي الطفيل عن زيد بن أرقم رضي الله عنه قال : لما رجع رسول الله صلى الله عليه و سلم من حجة الوداع و نزل غدير خم أمر بدوحات فقمن فقال : كأني قد دعيت فأجبت إني قد تركت فيكم الثقلين أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله تعالى و عترتي فانظروا كيف تخلفوني فيهما فإنهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض ثم قال : إن الله عز و جل مولاي و أنا مولى كل مؤمن ثم أخذ بيد علي رضي الله عنه فقال : من كنت مولاه فهذا وليه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و ذكر الحديث بطوله

هذا حديث صحيح على شرط الشيخين و لم يخرجاه بطوله حدثناه أبو بكر بن إسحاق و دعلج بن أحمد السجزي قالا : أنبأ محمد بن أيوب ثنا الأزرق بن علي ثنا حسان بن إبراهيم الكرماني ثنا محمد بن سلمة بن كهيل عن أبيه عن أبي الطفيل عن ابن واثلة أنه سمع زيد بن أرقم رضي الله عنه يقول :
: نزل رسول الله صلى الله عليه و سلم بين مكة و المدينة عند شجرات خمس دوحات عظام فكنس الناس ما تحت الشجرات ثم راح رسول الله صلى الله عليه و سلم عشية فصلى ثم قام خطيبا فحمد الله و أثنى عليه و ذكر و وعظ فقال ما شاء الله أن يقول ثم قال : يا أيها الناس إني تارك فيكم أمرين لن تضلوا إن اتبعتموهما و هما كتاب الله و أهل بيتي عترتي ثم قال : أتعلمون إني أولى بالمؤمنين من أنفسهم ثلاث مرات قالوا : نعم فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم : من كنت مولاه فعلي مولاه.مستدرک علی الصحیحین حاکم

و شان نزول آیه تبلیغ (67 مائده ) و آیه اکمال دین واتمام نعمت هم باسناد صحیح ومعتبر پس از انتصاب ولایت امام علی (ع) گزارش شده است .

ودر اسلام هیچ حدیثی به تواتر ومتون مختلف و معنی و شواهد ومتتابعات وامارات پیاپی بسان حدیث غدیر گزارش نشده است حتی قرآن کریم !

باغ بهشت;333178 نوشت:
«أَنَّ الله قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیّاً وَ إِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرینَ وَالْأَنْصارِ وَ عَلَی التّابِعینَ لَهُمْ بِإِحْسانٍ، وَ عَلَی الْبادی وَالْحاضِرِ، وَ عَلَی الْعَجَمِی وَالْعَرَبی، وَالْحُرِّ وَالْمَمْلوکِ وَالصَّغیرِ وَالْکَبیرِ، وَ عَلَی الْأَبْیَضِ وَالأَسْوَدِ، وَ عَلی کُلِّ مُوَحِّدٍ.»

ببخشید این متن رو اهل سنت هم نقل کردن؟


ahmad-ahmad;378104 نوشت:
ببخشید این متن رو اهل سنت هم نقل کردن؟

با سلام

امام حافظ محمد بن جرير طبري متوفي 310 كه بي نياز از تعريف است در كتابش : (الولاية في طريق حديث الغدير) از زيد بن ارقم آورده است :

.... وقد
انزل الله تبارك وتعالى علي بذلك آية من كتابه إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة ويؤتون الزكوة وهم راكعون وعلي بن أبي طالب (عليه السلام) أقام الصلوة وآتى الزكوة وهو راكع يريد الله عز وجل في كل حال وسألت جبرئيل (عليه السلام) أن يستعفي لي عن تبليغ ذلك إليكم أيها الناس لعلمي بقلة المتقين وكثرة المنافقين وإدغال (1) الآثمين وختل (2) المستهزئين بالاسلام الذين وصفهم الله تعالى في كتابه بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس في قلوبهم ويحسبونه هينا وهو عند الله عظيم وكثرة اذاهم لي غير مرة حتى سموني اذنا وزعموا أني كذلك لكثرة ملازمته إياه وإقبالي عليه حتى أنزل الله عز وجل في ذلك ومنهم الذين يؤذون النبي ويقولون هو اذن قل اذن على الذين يزعمون أنه اذن خير لكم الآية ولو شئت أن أسمي بأسمائهم لسميت وأن اومي إليهم بأعيانهم لاومأت وأن أدل عليهم لدللت ولكني والله في امورهم قد تكرمت وكل ذلك لا يرضى الله مني إلا أن أبلغ ما أنزل إلي ثم تلا يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك في على وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس علموا معاشر الناس أن الله قد نصبه لكم وليا وإماما مفترضا طاعته على المهاجرين والأنصار وعلى التابعين لهم بإحسان وعلى البادي والحاضر وعلى الأعجمي والعربي والحر والمملوك والصغير والكبير وعلى الأبيض والأسود وعلى كل موحد ماض حكمه جايز قوله نافذ أمره ملعون من خالفه مرحوم من تبعه ومن صدقه فقد غفر الله له ولمن سمع منه وأطاع له معاشر الناس إنه آخر مقام أقومه في هذا المشهد فاسمعوا وأطيعوا وانقادوا لامر ربكم فإن الله عز وجل هو ربكم ووليكم وإلهكم ثم من بعدي علي صلوات الله وسلامه عليه

، شواهدي صحيح هم دارد مثلا سيد اجل ابن طاوس رحمه الله در التحصين با اسناد عامه آورده :

نذكرها من كتاب (نور الهدى والمنجى من الردى) الذي قدمنا ذكره فقال ما هذا لفظه: أبو المفضل محمد بن عبد الله الشيباني قال: اخبرنا أبو جعفر محمد بن جرير الطبري وهارون بن عيسى بن السكين البلدى قالا: حدثنا حميد بن الربيع الخزاز قال: حدثنا يزيد بن هارون قال: حدثنا نوح بن مبشر قال حدثنا الوليد بن صالح عن ابن امرأة زيد بن ارقم وعن زيد بن ارقم قال: (1): لما اقبل رسول الله (ص) من حجه الوداع جاء حتى نزل بغدير خم بالجحفه بين مكه والمدينة ثم أمر بالدوحات بضم ما تحتهن من شوك ثم نودى بالصلاة جامعه فخرجنا الى رسول الله (ص) في يوم شديد الحر وان منا (من) (2) يضع ردائه تحت قدميه من شده الحر والرمضاء (3) ومنا من يضعه فوق راسه.
فصلى بنا صلى الله عليه وآله ثم التفت الينا فقال: الحمد لله الذي علا في توحيده ودنا في تفرده وجل في سلطانه وعظم في اركانه واحاط بكل شئ وهو في مكانه وقهر جميع الخلق بقدرته وبرهانه حميدا لم يزل ومحمودا لا يزال ومجيدا لا يزول ومبديا ومعيدا وكل أمر إليه يعود بارئ
?
[ 579 ]
الممسوكات (4) وداحى المدحوات (5) متفضل على جميع من براه متطول على كل من ذراه يلحظ كل نفس والعيون لا تراه كريم حليم ذو اناه قد وسع كل شئ رحمته ومن عليهم بنعمته.
لا يعجل بانتقامه ولا يبادر إليهم بما يستحقون من عذابه قد فهم السراير وعلم الضماير ولم يخف عليه المكنونات ولا اشتبه عليه الخفيات له الاحاطه بكل شئ والغلبة لكل شئ والقوه في كل شئ والقدرة على كل شئ ليس كمثله شئ وهو منشئ حى حين لا حى (6) ودائم حى وقائم بالقسط لا اله إلا هو العزيز الحكيم.
جل ان تدركه الابصار وهو يدرك الابصار وهو اللطيف الخبير.
لا يلحق وصفه أحد من معاينه ولا يحده أحد كيف هو من سر وعلانيه إلا بما دل هو عز وجل على نفسه.
اشهد له بانه الله الذي ملا الدهر قدسه والذي يغشى الامد (7) نوره وينفذ (8) امره بلا مشاوره ولا مع شريك في تقدير ولا يعاون في تدبيره صور ما ابتدع على غير مثال وخلق ما خلق بلا معونه من أحد ولا تكلف ولا اختبال شائها فكانت وبراها فبانت.
فهو الله لا اله إلا هو المتقن الصنعه والحسن الصنيعة العدل الذي لا يجور والاكرم الذي إليه مرجع الامور اشهد انه الله الذي تواضع كل شئ لعظمته وذل كل شئ لهيبته مالك الاملاك ومسخر الشمس والقمر كل يجرى لاجل مسمى يكور الليل على النهار ويكور النهار على الليل يطلبه حثيثا قاصم كل جبار عنيد وكل شيطان مريد لم يكن له ضد ولم يكن معه ند أحد صمد لم يلد ولم يولد ولم يكن له كفوا أحد الها واحدا ماجدا شاء فيمضى ويريد ويقضى ويعلم ويحصى ويميت ويحيى ويفقر ويغنى ويضحك ويبكى
?
[ 580 ]
ويدنى ويقصى ويمنع ويعطى له الملك وله الحمد بيده الخير وهو على كل شئ قدير.
لا يولج (لليل) (9) في نهار ولا مولج لنهار في ليل إلا هو مستجيب للدعاء مجزل العطاء محصى الانفاس رب الجنة والناس الذي لا يشكل عليه لغه ولا يضجره مستصرخه ولا يبرمه الحاح الملحين.
العاصم للصالحين والموفق للمفلحين مولى المؤمنين ورب العالمين الذي استحق من كل خلق ان يشكره ويحمده على كل حال.
احمده كثيرا (10) واشكره دائما على السراء والضراء والشده والرخاء واؤمن به وبملائكته وكتبه ورسله اسمع لامره واطيع وابادر الى رضاه واسلم لما قضاه رغبه في طاعته وخوفا من عقوبته لانه الله الذي لا يؤمن مكره ولا يخاف جوره.
اقر له على نفسي بالعبودية واشهد له بالربوبية واؤدى ان لا اله إلا هو (11) لانه قد اعلمني انى إذا لم ابلغ ما انزل الى لما بلغت رسالته وقد ضمن لي العصمه وهو الله الكافي الكريم.
اوحى الى: بسم الله الرحمن الرحيم: (يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس....) الى آخر الايه) (12).
معاشر الناس وما قصرت فيما بلغت ولا قعدت عن تبليغ ما انزله وانا ابين لكم سبب هذه الايه: ان جبرئيل (ع) هبط الى مرارا ثلاثا فأمرني عن السلام رب السلام ان اقوم في هذا المشهد واعلم كل ابيض واسود: ان على بن أبي طالب اخى ووصيي وخليفتي والامام من بعدى الذي محله منى محل هارون من موسى إلا انه لا نبى بعدى (و) وليكم بعد الله ورسوله
?
[ 581 ]
نزل بذلك آيه هي: (إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة ويؤتون الزكوة وهم راكعون) (14) وعلى بن أبي طالب الذي اقام الصلوة واتى الزكوه وهو راكع يريد الله تعالى في كل حال.
فسالت جبرئيل (ع) ان يستعفى لي السلام من تبليغي ذلك اليكم ايها الناس لعلمي بقله المتقين وكثره المنافقين ولاعذال الظالمين وادغال (15) الاثمين وحيله المستشرين (16) الذين وصفهم تعالى في كتابه: (بانهم يقولون بالسنتهم ما ليس في قلوبهم) (ويحسبونه هينا وهو عند الله عظيم) (17) وكثره اذاهم لي مره بعد اخرى حتى سموني اذنا وزعموا انى هو لكثره ملازمته اياى واقبالي عليه وهواه وقبوله منى حتى انزل الله تعالى في ذلك - لا اله إلا هو -: (الذين يؤذون النبي ويقولون هو اذن قل اذن خير لكم) الى آخر الايه (18).
ولو شئت أن اسمى القائلين باسمائهم لاسمينهم وان اومى إليهم باعيانهم لا ومات وان ادل عليهم لدللت ولكني والله بسترهم (19) قد تكرمت.
وكل ذلك لا يرضى الله منى إلا ان ابلغ ما انزل إلي: (بلغ ما انزل اليك من ربك) الى آخر الايه (20).
واعلموا معاشر الناس ذلك وافهموه واعلموا ان الله قد نصبه لكم وليا واماما فرض طاعته على المهاجرين والانصار وعلى التابعين باحسان وعلى البادى والحاضر وعلى العجمي والعربي وعلى الحر والمملوك والصغير والكبير وعلى الابيض والاسود وعلى كل موجود ماض حكمه وجاز قوله ونافذ امره.
ملعون من خالفه ومرحوم من صدقه قد غفر الله لمن سمع واطاع له.
?
[ 582 ]
معاشر الناس انه آخر مقام اقومه في هذا المشهد فاسمعوا واطيعوا وانقادوا لامر الله ربكم فإن الله هو موليكم والهكم ثم من دونه رسوله ونبيه محمد القائم المخاطب لكم ومن بعده على وليكم وامامكم ثم الامامه في ولدى الذين من صلبه الى يوم القيامة ويوم يلقون الله ورسوله.
لا حلال إلا ما احله الله ولا حرام إلا ما حرمه الله عليكم وهو والله عرفني الحلال والحرام وانا (21) وصيت بعلمه إليه.
معاشر الناس فصلوه (22) ما من علم إلا وقد احصاه الله في وكل علم علمته فقد علمته عليا وهو المبين لكم بعدى.
معاشر الناس فلا تضلوا عنه ولا تفروا منه ولا تستنكفوا عن ولايته فهو الذي يهدى الى الحق ويعمل به ويزهق الباطل وينهى عنه لا تأخذه في الله لومه لائم.
اول من آمن بالله ورسوله والذي فدى رسول الله بنفسه والذي كان مع رسول الله ولا يعبد الله مع رسوله غيره.
معاشر الناس فضلوه فقد فضله الله واقبلوه فقد نصبه الله معاشر الناس انه امام من الله ولن يتوب الله على أحد انكره ولن يغفر الله له حتما على الله ان يفعل ذلك وان يعذبه عذابا نكرا ابد الابد ودهر الدهر.
واحذروا ان تخالفوا فتصلوا بنار (وقودها الناس والحجاره اعدت للكافرين) .

وشاهد صحيح ديگري از زيدبن ارقم :

4576 - حدثنا أبو الحسين محمد بن أحمد بن تميم الحنظلي ببغداد ثنا أبو قلابة عبد الملك بن محمد الرقاشي ثنا يحيى بن حماد
و حدثني أبو بكر محمد بن بالويه و أبو بكر أحمد بن جعفر البزار قالا : ثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل حدثني أبي ثنا يحيى بن حماد
و ثنا أبو نصر أحمد بن سهل ا لفقيه ببخارى ثنا صالح بن محمد الحافظ البغدادي ثنا خلف بن سالم المخرمي ثنا يحيى بن حماد ثنا أبو عوانة عن سليمان الأعمش قال : ثنا حبيب بن أبي ثابت عن أبي الطفيل عن زيد بن أرقم رضي الله عنه قال : لما رجع رسول الله صلى الله عليه و سلم من حجة الوداع و نزل غدير خم أمر بدوحات فقمن فقال : كأني قد دعيت فأجبت إني قد تركت فيكم الثقلين أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله تعالى و عترتي فانظروا كيف تخلفوني فيهما فإنهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض ثم قال : إن الله عز و جل مولاي و أنا مولى كل مؤمن ثم أخذ بيد علي رضي الله عنه فقال : من كنت مولاه فهذا وليه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و ذكر الحديث بطوله
هذا حديث صحيح على شرط الشيخين و لم يخرجاه بطوله
شاهده حديث سلمة بن كهيل عن أبي الطفيل أيضا صحيح على شرطهما
تعليق الذهبي قي التلخيص : سكت عنه الذهبي في التلخيص

در ابتدا با ولايت الله تعالي شروع ميكنند و ولايت اميرالمومنين (ع) را درامتداد ولايت الله ورسولش قرار ميدهند .

البته دستهاي خائن بيشتر اين حديث را از زبان زيد بن ارقم سانسور كردند مثلا در صحيح مسلم فقط قسمت اندكي ذكر شده است .

سوال:
آیا معنای کلمه " ولی " در این روایت جانشینی است ؟
و می گویند این لفظ در مورد بقیه ی صحابه مانند عمار و عمر ذکر شده است و می گویند شان نزول روایت با روایت صدق نمیکند.

پاسخ:
واژه "ولی" همچنان که لغت شناسان از جمله ابن اثير (1)، صاحب صحاح اللغة (2)، صاحب مقاييس (3) و راغب در مفردات گفته اند: قرارگرفتن چیزی در کنار چیزی دیگر است به نحوی که فاصله ای در کار نباشد.
اگر چند نفر پهلوی هم نشسته باشند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آن ها را بیان کنیم، می گوییم زید در صدر مجلس نشسته است (ویلیه عمرو ، و یلی عمروا بکر ) یعنی بدون فاصله در کنار زید عمرو نشسته است .
در کنار عمرو بدون هیچ فاصله ای بکر نشسته است. اگر "ولیّ" به معنای قرب و نزدیکی مکانی و معنوی، دوستی، یاری و کمک، تصدی امر و تسلط ، استعمال شده بدین خاطر است که یک نحوه اتصال وثیق و محکم بینشان وجود دارد.

در حدیث غدیر علی (ع) به عنوان "ولیّ" کسانی که پیامبر مولای آنان است ، معرفی شده است. حالا باید دید قراین حکم می کند "ولیّ" در این حدیث را به چه معنا بدانیم. بدون دلیل و قرینه محکم نمی توان گفت "ولیّ" در این حدیث به معنای دوست و یاور یا به معنای صاحب اختیار و سرپرست و متولی امر است.
شیعه با توجه به قرائن محکم و فراوان که در این حدیث است، "ولیّ" را به معنای صاحب اختیار و متولی امر می داند و اهل سنت آن را به معنای دوست و یاور می داند.

پیامبر نه تنها در غدیر، بلکه در مواضع فراوانی تصریح کرده که :
"علی ولیکم بعدی" ، "علیّ ولی کل مؤمن بعدی" ، " انک ولی المؤمنین من بعدی" ، "من کنت ولیه فعلی ولیه" ؛ (4) و اهل سنت با توجه به این که "ولیّ" دارای معناهای "یاور" ، "دوست"، " دوست دار، پیرو ، هم قسم ، همسایه و متولی امر دیگری آمده ، آن را به عنوان "دوست یا دوستدار" گرفته اند. (5)
در این حدیث قطعا "ولیّ" فقط به معنای "متولی امر مسلمانان" است؛ زیرا معنای انحصار دارد و خطاب در آن به مسلمانان است و حضرت پیامبر که خود متولی امر آن ها است در صدد معرفی متولی بعد از خود می باشد؛ از این رو می فرماید: "علی ولیکم بعدی".
این عبارت با غیر این معنا برای "ولیّ" معنای صحیحی نخواهد داشت؛ زیرا معنا ندارد بگوید: بعد از من فقط علی شما را دوست دارد یا بعد از من فقط علی را دوست بدارید و ...
دلیلی ندارد که پیامبر در مواضع مختلف از جمله در غدیر در آن بیابان و گرما و ... مسلمانان را جمع کند و خطبه بخواند و بگوید: علی دوستدار شماست، پس او را دوست بدارید!

در این عبارات به صراحت آمده: "علی بعد از من ولی شماست" و با توجه به این که این عبارت در غدیر و در آخر عمر پیامبر بیان می شود که حضرت خبر رحلت قریب الوقوع خود را داده است ، معلوم می شود "بعد" یعنی زمانی که پیامبر نیست و با وجود پیامبر او ولی بالفعل نیست و معنا ندارد بگوید بعد از من علی را دوست بدارید! بلکه معنایش این است که بعد از من علی سرپرست و متولی امر شماست.
جمله اول خطبه هم در این معنا صراحت دارد؛ زیرا حضرت سوال می کند: " الست اولی بکم من انفسکم؟ = من از شما به خودتان سزاوارتر نیستم ؟".
پس معلوم می شود منظور اولی به تصرف و متصرف و متولی است. (6)
این که مؤمنان اعم از زن و مرد هم بعد از این سخن پیامبر، با علی بیعت کردند و تبریک گفتند، خود برترین قرینه بر معنای متولی امر می باشد.

منابع:
1. النهاية، لابن اثير، ج 5، ص 227.
2. الصحاح في لغة العرب، ج 6، ص2528.
3. مجمع مقاییس اللغه ماده، ولی، ج6، ص 141 .
4. شرف الدین ، المراجعات، قم ، بوستان کتاب، ص236-241 (نامه 36) به نقل از منابع متعدد اهل سنت.
4. المفردات الراغب، ص 570، استاد مطهری، ولاء و ولایت ها .
5. شرف الدین ، همان ، ص 242 (نامه 37).
6. همان ، ص 143 (نامه 38).

موضوع قفل شده است