هدايت و ضلالت در قرآن كريم

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
هدايت و ضلالت در قرآن كريم

هدايت و ضلالت در قرآن

مقدمه

يكي از مباحث بسيار مهم كه هدف از بعثت انبياء را بيان مي كند و آثار تربيتي و عقيدتي متعددي بر آن مترتب است بحث هدايت و ضلالت مي باشد . هدف از ارسال انبياء و تشريع قوانين الهي هدايت انسانها است در راهي كه نهايت آن رستگاري و آسايش ابدي است و بايد ديد قرآن كريم به عنوان منبع اصلي تعاليم اسلامي كه كتاب هدايت ناميده شده و آخرين نسخه دستورات آسماني براي انسان است چه راهي را براي رسيدن به آن هدف متعالي پيشنهاد مي كند و نقطه مقابل آن ، يعني ضلالت را در چه چيز مي داند ؟

اصل بحث[=&quot] :[/]

هدايت و ضلالت در لغت[=&quot] :[/]

راغب هدايت را راهنمايي با لطف و ضلالت را عدول از راه راست بيان كرده است . پس هدايت يعني نشان دادن راهي كه به هدف انسان منتهي مي شود و ضلالت به معناي عدول از صراط مستقيم است و متمايل شدن از منهج اصلي ، خواه كم باشد يا زياد و خواه عمدي باشد يا سهوي[=&quot] . [/]
واژه ضلالت متضمن نوعي تحيّر و سرگرداني است و مراد منحرف شدن از راهي است كه به مقصد منتهي مي گردد " ضالّ " به كسي گفته مي شود كه مقصود و مطلوبش از او پنهان شده باشد و از راهي كه به آن منتهي مي شود منحرف گرديده است[=&quot] .

[/] معناي هدايت و ضلالت در قرآن
از حدود 236 مورد آيه اي كه در قرآن راجع به هدايت آمده است مي تون چنين برداشت نمود كه هدايت به معناي " راهنمايي و ارائه طريق و كمال و خير و صواب " است كه گاهي در مورد انسانها به كار مي رود مانند آيه شريفه " و الذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا " ( عنكبوت / 69 ) ما راهمان را به افرادي كه براي رضاي پروردگار تلاش كنند نشان خواهيم داد[=&quot] .[/]

و گاهي در معناي عام استعمال شده است شامل تمام موجودات است كه آنها بر اساس استعداد خدا دادي خود به سوي كمال هدايت مي شوند از آيه شريفه " ربنا الذي اعطي كل شيء خلقه ثم هدي ( طه / 50 ) همين معنا برداشت مي شود چنان كه مرحوم علامه از صدر المتالهين نقل مي كند كه هدايت عبارت است از سوق دادن موجودات به سوي كمال ثانوي آنها كه چيزي است كه براي بقا بدان نياز دارند
پس هدايت داراي اقسام و انواعي است كه آنها را مورد بررسي قرار خواهيم داد[=&quot] .[/]

هدايت تكويني
هدايت تكويني ايجاد قوا ، استعداد ها و گرايشهاي خاص در يك موجود است ، به گونه ايي كه آن را به كمال شايسته خود برساند .
اني معني نشانگر اين واقعيت است كه هر موجودي براي رسيدن به هدف معيّن خود بايد راه خاصي را بسپارد مثلا اگر زندگي زنبور عسل را ملاحظه نمائيم خواهيم ديد اين حيوان به صورت گروهي زندگي مي كند و هر يك از اعضا مسئوليت خاصي را بر عهده دارد و همه براي رسيدن به هدفي معيّن تلاش مي كنند .
خالق اين حيوان چنان استعداد و غريزه ايي در وجود آن نهاد كه در كوه ها و جنگلها و بر روي درختان لانه بسازد و هر يك از آنها بتواند وظيفه خود را تشخيص دهد و براي انجام آن به بهترين وجه تلاش نمايد خداوند متعال در اين مورد ميفرمايد " و اوحي ربّك الي النحل ان اتخذي من الجبال بيوتا و من الشجر و مما يعرشون " علامه طباطبائي در تفسير اين آيه مي فرمايد خداوند از طريق غريزه اي كه در ذات زنبور عسل قرار داده به او الهام نموده است . { الميزان ج 12 صفحه 292 }
قرآن براي هر موجودي هدايتي مخصوص و هدفي ويژه را مطرح مي كند و خلقت آن به گونه ايي است كه به سوي آن هدف هدايت شده است . از نظر خلقت انسان همانند موجودات ديگر است و اورگانيزم انسان به گونه اي است كه مي تواند نيازهاي مادي خود را به جهت ادامه حيات به صورت اجتماعي همراه به تحول و تكامل و بهره گيري از آنچه در محيط است تأمين نمايد .
در خلقت انسان همانند موجودات ديگر هدفي وجود دارد و انسان همواره در جهت رسيدن به آن هدف در حال حركت مي باشد .
استاد جوادي آملي در اين باره مي نويسد :
" ... هر گونه حركت در محدوده طبيعت همراه با هدايت بوده و از راه خاص به هدف مخصوص رهبري خواهد شد و هيچ موجود طبيعي ايستا و جامد نبوده و هيچ حركتي نيز بدون هدف نخواهد بود " { هدايت در قرآن صفحه 22 }
هدايت تكويني عام و شامل تمام موجودات مي باشد اما نوعي هدايت تكويني خاص انسان است . انسان كه در دنياي آفرينش جايگاه ويژه ايي را به خود اختصاص داده و اشرف مخلوقات است هدايتي خاص مي طلبد . بيشترين قابليتها و استعدادهاي جهان خلقت در اختيار انسان قرار دارد و هدف آفرينش در مورد انسان بسيار متعالي است و قابل قياس با هدف آفرينش در موجودات ديگر نيست مثلا هدف از آفرينش گياه رشد و نموّ آن ، دادن شكوفه و سپس تبديل آن به ميوه يا بذر است اما در مورد انسان كه موجودي پيچيده است طبيعتا هدفي بالاتر و والاتر وجود دارد و وصول به آن مشكل تر مي باشد و بر اين اساس قواي غريزي قويتري هم در اختيار او قرار داده شده است . اين قوا و استعدادها بايد در مسير صحيح خود هدايت شوند تا انسان را به هدف آفرينش برساند .
يكي از مصاديق هدايت تكويني ويژه انسان داشتن قوه تعقل است . قوه يا حسّ حقيقت جويي و كنجكاوي ، ميل به زيبايي ، ميل به پرستش و ... از جمله استعدادهاي خاص انسان است كه به صورت تكويني در وجود نوع بشر نهاده شده اند و به وي قدرت تشخيص خير و شرّ ، حسن و قبح و حق و باطل را مي دهند . اين درحالي است كه تمام موجودات مادي ديگر از داشتن چنين قوا و استعدادهايي محروم هستند .


هدايت تشريعي

انسان با موجودات ديگر تفاوت اساسي دارد زيرا آنها تنها داراي بعد مادي هستند و هدف نهايي از خلقتشان رسيدن به كمال در همان بُعد مي باشد اما ابعاد وجودي انسان فراتر از بعد مادي اوست . بعد روحي انسان بسيار پيچيده و شناخت نيازهاي آن مشكل مي باشد و در نتيجه هدايت انسان در اين جهت بسيار دشوار مي باشد و لذا اگر انسان بتواند خود را بشناسد و بعد معنوي خود و نيازهاي آن را درك كند مي تواند به كمال مطلوب خود برسد .
حضرت علي عليه السلام در اين مورد ميفرمايد هر كس خود را بشناسد پروردگار خود را شناخته است

از آنجا كه شناخت نفس بسيار دشوار و حتي براي انسان به تنهايي غير ممكن است نياز به راهنمايي و تعليم رخ مي نمايد .
انسان آزاد آفريده شده است و حق انتخاب به او داده شده و از اين رو داراي مسؤوليت هم مي باشد و اكنون براي انتخاب اصلح نياز به راهنمايي دارد ، راهنمايي از سوي مبدئي كه ويژگيهاي انسان و روحيات او را بخوبي بداند و توانايي پاسخ به نيازهاي او را داشته باشد . از سوي ديگر انسان موجود است كه به صورت انفرادي نمي تواند زندگي كرده نيازهاي خود را تأمين كند بلكه بايد در پرتو زندگي اجتماعي افراد از تواناييهاي يكديگر براي رفع نيازهاي خود بهره ببرند هر چند اين خود منشأ تعارضات و درگيريهايي بين آنها ميگردد چون كه همان غرائز حيواني از قبيل نفع طلبي و برتري جويي و تفوق طلبي در وجود انسان نهفته شده است .
بدين سان براي برقراري توازن و جلوگيري از بروز خشونت در جوامع انساني و نيز سوق دادن فرد وجامعه به سوي هدف آفرينش نياز به هدايت و راهنمايي انسان ضروري است هدايت از سوي آفريننده ايي كه نسبت به خصوصيات و نيازهاي انسان آگاهي كامل دارد و عناصر موثر در رسيدن انسان به آن هدف را كاملا ميشناسد . نقش پيامبران در اين ميان نشان دادن راهي است كه خداوند براي رسيدن انسان به هدف آفرينش خود ترسيم نموده است .

لطف الهي به اين است كه انسان را به سعادت و كمال برساند وي انسان را تا حدودي از طريق خلقت و تقدير و نيز فطرت آدمي راهنمايي كرده و سرشت انسان را به گونه ايي قرار داده است كه انسان را به سوي كمال نهايي و مطلق دعوت مي نمايد " فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها " فطرت انسان با گرايش به سوي خداوندي كه كمال مطلق است در آميخته است همان گونه كه از امام صادق در مورد اين آيه سوال شد و حضرت فرمود مراد از فطرت در اينجا توحيد است در برخي از روايات نيز آمده است كه مراد از فطرت اسلام است چنان كه مرحوم شيخ طبرسي و برخي ديگر از مفسران اين قول را برگزيده اند .
از طرفي امروزه مي بينيم به رغم تلاشي كه حكومتهاي لائيك و ضد ديني براي محو دين در كشورهاي خود كرده اند نه تنها توجه مردم به دين كاهش نيافته بلكه گرايش هاي مردم به دين و مخصوصا اسلام در سراسر جهان همانند چشمه ايي جوشان در حال افزايش است .

فطرت انسان را به سوي حق و حقيقت و كمال و سعادت دعوت و راهنمايي مي نمايد اما خود به تنهايي قادر نيست براي هميشه انسان را راهنمايي كند و از او در مقابل اميال غريزي دفاع نمايد از اين رو خداوند عقل را كه چراغي فروزان است در اختيار انسان قرار داد . عقل رسول باطني است ونقش بزرگي در راهنمايي انسان به عهده دارد و لذا در مكتب اهل بيت عقل يكي از منابع علمي و فقهي شمرده مي شود و قرآن نيز جايگاه مهمي براي عقل ترسيم كرده است . از طرفي يكي از عوامل عمده گمراهي انحطاط و سقوط آدمي ، عدم تعقل و تفكر او ميباشد چنان كه قرآن نيز در سوره ملك از قول دوزخيان مي فرمايد " اگر ما گوش و عقل خود را به كار گرفته بوديم اهل آتش نبوديم

موضوع قفل شده است