اخلاق بحث و مناظره در محضر مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی(لازم و کاربردی)

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اخلاق بحث و مناظره در محضر مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی(لازم و کاربردی)

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از مواردی که دانستن آن برای کسانی که در هر نوع بحثی،خصوصا بحث های دینی شرکت می کنند،لازم و واجب است،اخلاق بحث و مناظره و پرهیز از جدال کردن است.
لذا از همه عزیزان و سروران دعوت می کنم که چند پست آتی را در محضر معلم اخلاق حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی رحمة الله علیه باشند و از دریای معارف القائی ایشان گوهری صید کنند.

معنای جدال در علم اخلاق
یکی از معانی جدل که مورد توجه و بحث دانشمندان علم اخلاق قرار گرفته، پیکار لفظی و ستیزه در کلام جهت چیره شدن بر طرف مقابل و ساکت کردن اوست؛ بنابراین مقصود از جدال در دانش اخلاق، رد و بدل کردن سخن، جهت چیره شدن بر دیگری است. بحث و پیکار در کلام، چه در مسائل علمی، چه اعتقادی و دینی، با عنوان جدال مطرح می‌شود.
«جدل» یکی از مباحث منطقی است که دانشمندان منطق در بخش صناعات خمس، به بحث و گفت و گوی از آن پرداخته‌اند. ایشان مواد قیاس را به پنج نوع تقسیم کرده‌اند که جدل یکی از آن‌ها است. جدل قیاسی است که از «مسلمات» و «مشهورات» تشکیل شده است.
مسلمات
آن دسته از قضایایی که میان جدل کننده و طرف مقابل او پذیرفته شده هستند.
مشهورات
آن دسته قضایایی که میان مردم (کسانی که از خرد بهره دارند) شهرت دارند و همه آ‌ن‌را تصدیق می‌کنند، مانند «نیکو بودن عدالت و اکرام دیگرات».
بحث و گفت‌وگو در مسائل اعتقادی یا علمی از سه جهت قابل بررسی و دقت است که توجه به هر یک از این جهات، اقسامی را برای جدل پدید می‌آورد:
الف. انگیزه‌ی جدل
ب. کیفیت جدل
ج. مواد و ابزار جدل.
الف.انگیزه‌ی جدل
هر گاه شخص با طرف مقابل خود به جدال عملی و یااعتقادی می‌پردازد، یا از این کار قصد و غرضی الاهی دارد یا به دنبال امیال نفسانی خویش است؛ بنابراین انگیزه‌ی او از جدل، بیش از این دو مورد نیست:
1.انگیز‌ه‌ی شیطانی 2. انگیزه‌ی الاهی

1. انگیزه شیطانی
زمانی که شخص می‌کوشد برتری خود را با جدل به دیگران نشان دهد، انگیزه‌ای نفسانی و شیطانی را دنبال می‌کند. این انگیزه می‌تواند حالات گوناگونی داشته باشد؛ برای نمونه، گاه شخص فقط می‌خواهد طرف مقابل خود را به ذلت کشانده، او را خوار کند و گاه غرض او تحصیل مقام یا مال است؛ یعنی می‌خواهد با بحث و جدل، طرف مقابل خود را مغلوب کند تا دیگران توجه بیشتری به او کرده، بتواند با این روش از مادیات بهره‌مند شود. این روش یکی از روش‌های فریب شیطان است.
روزی شخصی خدمت امام حسین (ع) آمد و به امام گفت:
بنشین تا با هم مناظره کنیم. امام فرمود: ای فلانی! من از دینم آگاهم و اگر تو از دینت آگاهی نداری، برو و جست‌و جو کن و آن را یاد بگیر. من اهل مراء نیستم. همانا شیطان در اشخاص وسوسه می‌اندازد و می‌گوید: برو با مردم مناظره کن تا گمان نکنند ناتوان و نادان هستی.
[محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج9، ص74]
روایت بیان می‌کند که تمام این‌ها، جنبه‌ی شیطانی داشته، ضایعات فراوانی را نیز به‌دنبال خواهند داشت.
2. انگیزه الاهی
گروهی از افراد، برای خدا بحث و جدل می‌کنند. آن‌ها یا می‌خواهند شخصی نادان را‌ آگاه و ارشاد کنند که به آن «ارشاد الجاهل» (راهنمایی نادان) می‌گویند یا می‌خواهند شخص گمراهی را هدایت کرده، راه درست را به او نشان دهند که به آن«ارشاد المضل» یعنی «راهنمایی گمراه» گفته می‌شود.
دانشمندان علم اخلاق می‌گویند این نوع جدل از «ارکان اعظم» (بزرگترین پایه‌های) دین است؛ زیرا این عمل، روح انسان را زنده می‌کند.
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:
من احیاها (نفسا) فکانما احیا الناس جمیعا.
[مائده(5): 125]
کسی که نفسی را زنده کند، مثل این است که همه مردم را زنده کرده است؛
البته در اینجا منظور از احیا، سیر کردن گرسنه و رهانیدن کسی از مرگ جسمانی نیست؛ بلکه مرحله‌ای بالاتر و معنایی برتر است. زنده نگه‌داشتن انسان از مرگ جسمانی، موقت و ناپایدار است و حیات معنوی و روحانی انسان ماندگار و جاودانه خواهد بود؛ پس جدل ممکن است با انگیزه‌ای نیکو و الاهی انجام ‌شود که آیات و روایات هم آن‌را ستوده و نیکو دانسته‌اند و هم می‌شود با قصدی زشت و شیطانی صورت پذیرد که آیات و روایات نیز آن‌ را نکوهیده و از آن بازداشته‌اند.

ب. کیفیت بحث و جدل
برای این جهت سه صورت فرض می‌شود:
1. خشونت و توهین در جدال
گاه جدال کننده در سخن گفتن و بحث با دیگران به خشونت و درشتی دست زده، رفتارش با اهانت و تحقیر آمیخته می‌شود. در این صورت، حتی اگر طرف مقابل جاهل هم بوده و دچار شبهه باشد و جدل کننده نیز با انگیزه الاهی بخواهد آن شبهه را از ذهن او بزداید، با این برخورد، باعث نرسیدن طرف مقابل به حقیقت و فرورفتن او در گرداب باطل می‌شود، و هر چند قصد جدال‌کننده، الاهی و انسانی است؛ ولی با این رفتار جلو باطل گرفته نخواهد شد؛ زیرا راهی که او برای بحث و گفت‌وگو برگزیده، نتیجه مطلوب نخواهد داشتو این جدال، «جدال قبیح» نامیده می‌شود.
2. نرم خویی وملاطفت در جدال
گاه شخص جدال کننده در سخن گفتن بسیار آرام و نرم است و با وفق و مدارا می‌کوشد تا طرف مقابل را قانع و از راه و عقیده باطل دور کند. او به شکل کامل به سخنان طرف مقابل گوش داده، باصبر و حوصله او را به مواضع خود نزدیک می‌سازدو این جدال، «جدال احسن» نامیده می‌شود.
خداوند متعال در قرآن فرموده است:
ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن.[نحل (16): 125]

[مردم را] با حکمت [و برهان] و پند نیکو به راه پروردگارت فراخوان و با ایشان به نیکوترین شکل مناظره [و مجادله] کن.

خداوند در این آیه پیامبر را به جدال احسن امر می‌کند.
3. حالت معمولی و عادی در جدال:
جدل کننده در این حالت، به مخاطب خود توهین نمی‌کند و او را از خود نمی‌رنجاند، و با نرمی و حوصله بسیار نیز با او جدل نمی‌کند؛ بلکه مطلب حق را به شکل متعارف و عادی بیان می‌کند. به این نوع گفت و گو، «جدال حَسَن» می‌گویند؛ زیرا از لحاظ کیفیت، نیکو و پسندیده است و مخاطب را به خشم نمی‌آورد؛ البته به جدالی «حسن» و «احسن» گویند که افزون بر نحوه‌ی برخورد مذکور، با انگیزه‌ی الاهی صورت گیرد.

ج. مواد بحث
گاه جدل از جهت مواد بررسی می‌شود که این مواد به دوگونه‌اند:
1. مواد درست:
شخص باید برای اثبات حق و ابطال کلام و عقیده‌ی باطل، از مواد درست (حق) استفاده کند تا پیکار او جدال نیکو باشد؛ برای نمونه از مسلمات که شخص مقابل هم آن را قبول دارد، استفاده، و باطل بودن عقیده‌ی آن شخص را اثبات کند.
2. مواد نادرست:
ممکن است شخص بر اثبات حق و قانع کردن طرف مقابل، از ماده‌ای باطل استفاده کند. این خود دو صورت دارد:
صورت نخست این‌که شخص برای اثبات حق، از سخن باطل طرف مقابل بهره برد؛ یعنی برای اثبات حق به سخن باطلی که شخص مقابل می‌گوید، تمسک جوید تا شاید او را با سخن خودش محکوم و برای پذیرش حق قانع کند.
صورت دوم اینکه برای ابطال سخنان باطل شخص مقابل، منکر ادله‌ی حقی شود که شخص مقابل برای اثبات باطل خود، به ناحق از آن‌ها استفاده کرده است. او به حق اعتراف می‌کند تا شاید بتواند باطل خود را اثبات کند و شخص جدل کننده نیز برای اینکه راه او را ببندد، در مقابل او، منکر حق می‌شود تا طرف مقابل نتواند باطل خود را به اثبات برساند و این‌گونه جدل در جایی پیش می‌آید که شخص، توان بحث با مواد درست را ندارد و در بحث ضعیف است؛ از این‌رو آن‌را جدل «غیر حسن» می‌نامند.
جدال و بحث نیک علمی و دینی، آن است که انسان از مواد درست و حق بهره بگیرد و طرف مقابل را قانع کند.
مخاطب جدال
جدال را از جهت قابلیت پذیرش مخاطب هم می‌توان به دو قسم تقسیم کرد:
1. مخاطب آماده:
گاه طرف مقابل بحث، مخاطبی است که آمادگی پذیرش عقیده حق را دارد و با همین انگیزه به جدال می‌پردازد تا حقیقت آشکار شود. برای او حق از عقیده‌اش مهم‌تر است؛ از این‌رو اگر با گفت‌و گو، به حقانیت جدل‌کننده پی ببرد، از عقیده‌خویش دست خواهد کشید.
2. مخاطب لجوج:
گاه طرف جدل، مخاطبی لجوج است که هیچ عقیده‌ای را نمی‌پذیرد و فقط بر عقیده‌ی خویش پا می‌فشرد. چنین کسی اگر به حقانیت جدال کننده هم پی ببرد، تسلیم نشده، بر عقیده‌ی خویش پابرجا و استوار خواهد ماند.

موضوع جدال
جدال را از جهت میزان ارزش مسأله‌ی مورد بحث نیر می‌توان به اقسامی تقسیم کرد:
1. موضوع مفید:
گاه جدال بر سر موضوعی است که ارزش گفت‌و گو را دارد؛ مانند بحث درباره‌ی بسیاری از مسائل اعتقادی یا علمی که برای جدال‌کنندگان و نظارت‌کنندگان بر جدال بهر‌ه‌های فراوان خواهد داشت.
2. موضوع بی‌فایده:
گاه بحث درباره‌ی مسأله‌ای است که روشن شدن آن هیچ‌گونه سود عقلانی برای جدال‌کنندگان نخواهد داشت.
*حکم اقسام جدل از دید شرع*
الف. جدال با انگیزه‌ی غیر الهی
جدال نیکو چه در مباحث علمی و چه در مباحث دینی باید با انگیزه‌ی الهی باشد.
امام صادق (ع) می‌فرماید:
امرتان را برای خدا قرار دهید و برای مردم قرار ندهید که اگر برای خداوند انجام دهید، بر خدا است که پاداش آن را بدهد و اگر برای مردم باشد، به سوی خدا بالا نمی‌رود و با مردم در دینتان مخامصه نکنید. همانا مخامصه در دین، دل را بیمار می‌کند.
[کلینی، کافی، ج 1،ص 166]
این روایت نشان می‌دهد که اگر انگیزه، غیر الاهی باشد، جدال مطلوب نبوده، ناپسند است. امام حسین (ع) هم در روایت پیش گفته در پاسخ کسی که حضرت را به گفت‌وگو فراخواند، فرمود: همانا شیطان افراد را وسوسه، و در گوش دل ایشان نجوا می‌کند و می‌گوید با مردم مناظره کن تا گمان نکنند ناتوان و نادان هستی.[محدث نوری، مستدرک الوسائل، ص 74، ح 10244]
شرع جدالی را که از هوای نفس سرچشمه بگیرد نهی کرده است؛ زیرا گرچه بحث و گفت‌وگو در آن، علمی است، انگیزه‌ی فرد، نفسانی و شیطانی است؛ مانند آن‌که هدف فقط چیرگی بر طرف مقابل است که این از رذایل اخلاقی مثل خودپرستی و شهوت مقام نشأت می‌گیرد.

ب.جدال خشن
خردمندان، گفت‌وگو با لحن خشن و ناآرام را نکوهش می‌کنند؛ به ویژه اگر با اهانت و دشنام به مخاطب همراه باشد که در این صورت از دیدگاه شرع رفتاری حرام رخ داده است. تندی و خشونت در جدال افزون بر آن‌که شخص را به حق نزدیک نمی‌کند، او را از حقیقت دور ساخته، به وادی لجاجت می‌کشاند.
خداوند متعالی در قرآن کریم از جدال غیراحسن با اهل کتاب نهی کرده است:
لاتجادلو اهل الکتاب الا بالتی هی احسن الا الذین ظلموا منهم.[عنکبوت (29): 46]

با اهل کتاب مجادله نکنید، مگر با بهترین وجه، جز کسانی از ایشان که ظلم کرده‌اند.

نهی خداوند از هرگونه مجادله غیر احسن، دلیلی روشن بر نکوهیده بودن جدال خشن است؛ به‌ویژه اگر با اهانت و دشنام همراه باشد. حال با توجه به این‌که مجادله‌ی غیراحسن، هم شامل مجادله‌ی زشت می‌شود که شخص جدال‌کننده در آن به خشونت و توهین می‌پردازد و هم «جدال حسن» را در بر می‌گیرد که جدال‌کننده به صورت عادی و معمولی با مخاطب بحث می‌کند، پرسش آن است که آیا جدال‌کننده اجازه‌ی «جدال حسن» را دارد یا فقط «جدال احسن» شایسته و پسندیده است. دقت در این بخش از آیه (الا الذین ظلموا منهم) روشن می‌کند که لازم نیست با افراد ستمکار که از خلق خوش و برخورد نیکوی جدال کننده سوء استفاده می‌کنند، «مجادله احسن» کرد و از آن‌جا که جدال قبیح هم ناپسند است، راهی جز جدال حسَن باقی نمی‌ماند؛ بنابراین جواز مجادله‌ حسن با چنین افرادی ثابت می‌شود؛ یعنی اگر با آن‌ها که از خلق نیکو سوءاستفاده می‌کنند، به شکل معمول و متعارف جدل و بحث شود، دیگر نیازی به خوش‌رفتاری و مجادله‌ی احسن نیست؛ بلکه چه بسا بتوان گفت: مجادله‌ی حسن با چنین کسانی بر مجادله‌ی احسن تقدم دارد.
ج. جدال با استفاده از مواد نادرست:
استفاده از مواد ناحق و باطل در بحث و گفت‌وگو، مورد دیگری برای جدال نکوهیده به شمار می‌رود؛ ولی در این‌جا شبهه‌ای وجود دارد که آیا در آیات و روایات، از اثبات حق با مواد باطل نهی شده است یا خیر؟
خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید:
و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم و یتبع کل شیطان مرید. [حج (22):3]

و از مردم کسی است که بدون علم در کار خدا جدل می‌کند و از پی هر شیطان گمراه کننده‌ای می‌رود.
و من الناس من یجدل فی الله بغیر علم و لا هدی و لا کتب منیر. [همان، 8]
و از مردم کسی است که بدون علم و هدایت و کتابی روشنگر، درباره‌ی خدا جدال می‌کند.

آن‌چه در این آیه آمده، «یجادل فی‌الله» است؛ یعنی مجادله درباره‌ی خدا؛ ولی چون بدون آگاهی صورت می‌پذیرد، نهی شده است؛ برای نمونه، کسی می‌خواهد با مخاطب خود که دارای عقاید باطل است، بحث کند؛ ولی معلومات کافی برای جدال ندارد و به ناچار برای اثبات حق، از هر چیزی، حتی مواد باطل استفاده می‌کند. طبق فرمان قرآن، چنین کسی نباید مجادله کند؛ زیرا توانایی آن را ندارد و خواسته‌ی او (قانع کردن طرف مقابل) هرگز محقق نخواهد شد؛ بلکه چه‌بسا او را بیش‌تر به انحراف بکشاند.

د. جدال با معاند لجوج
گفت‌و گو با کسی که به پذیرش حق حاضر نبوده، از عقیده‌ی باطل خویش دست نمی‌کشد، بی‌فایده و خالی از ارزش است.
گاه انسان وارد بحث می‌شود و همه‌ی جهات را هم رعایت می‌کند، یعنی انگیزه و هدف او، هدایت شخص، کیفیت آن هم، نرم و لیّن، و مواد آن هم صحیح است؛ ولی ممکن است با تمام این اوصاف، طرف مقابل، سخن او را نپذیرد و تسلیم نشود و حتی اگر بحث او جنبه‌ی موعظه‌ای هم داشته باشد، باز بی‌اثر بماند؛ در چنین حالتی چون امکان بیهودگی وجود دارد نباید به چنین بحثی تن داد.
روشن است که کسی دلسوزتر از پیامبر اسلام برای دست‌گیری از مردم، وجود نداشته است. حضرتش برای کمک به انسان‌ها بسیار حریص بود. گاه آن‌قدر از گمراهی افراد متأثر می‌شد که خداوند خطاب کرد:
ان تحرص علی هداهم فان الله لایهدی من یضل. [نحل (16): 37]
هر قدر بر هدایت آن‌ها حریص باشی، [سودی ندارد؛ چرا که] خداوند کسی را که گمراه ساخت، هدایت نمی‌کند.

این بدان معنا نیست که روش پیغمبر درست نبوده است؛ بلکه پیامبر نگران حال آن‌ها بود.
خداوند خطاب به پیامبرش می‌فرماید:
انک لاتهدی من احببت ولکن الله یهدی من یشاء و هو اعلم بالمهتدین. [قصص (28): 56]
همانا تو کسی را که دوست داشته باشی هدایت نمی‌کنی؛ اما خداوند آن کس را که بخواهد هدایت می‌کند و او به هدایت‌یافتگان آگاه‌تر است.

بنابراین هدایت کار خداوند است؛
یکی از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) به نام همام از او خواست که تقوا پیشگان را برایش وصف کند. حضرت در پاسخ چنان رسا وصف کرد که همام بی‌هوش شد و از دنیا رفت. این‌جا زمینه برای پرورش روحی او بسیار آماده بود که سخنان امیرالمؤمنین (ع) چنین تأثیر شگفت بر او گذاشت؛ ولی گاه پیامبر با امثال ابوجهل مواجه بود که به هیچ شکل، دوستی خدا و رسول در دل آن‌ها را نمی‌یافت؛ زیرا هیچ زمینه‌ای در آن‌ها، برای هدایت وجود نداشت. پیامبر برای هدایت این افراد خود را بسیار به تکلف و زحمت می‌انداخت؛ به همین جهت خداوند فرمود:
ولو شاء ربک لآمن من فی الارض کلهم جمیعاً افأنت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین. [یونس (10): 99]
اگر پروردگار تو می‌خواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی [به اجبار] ایمان می‌آوردند. آیا تو می‌خواهی مردم را واداری که ایمان بیاورند؟

بنابراین بحث و جدل با کسانی که احتمال تأثیر در آ‌ن‌ها وجود ندارد، بیهوده است. بدتر از کسی که زیربار حق نمی‌رود، اهل فتنه است. چنین شخصی نه‌تنها حق را نمی‌پذیرد که برضد آن تؤطئه می‌کند.
پیامبر اکرم (ص) فرمود:
ایاکم و جدال کل مفتون فان کل مفتون ملقن.[حر عاملی: وسائل الشیعه، ج 16، ص 201]

از جدال با کسی که مفتون است بپرهیز؛ زیرا شیطان به او تلقین و او را یاری می‌کند.

هر سخن شخص مفتون، مطلبی است که شیطان در دل او جاری می‌سازد. بحث و مجادله علمی با چنین افرادی فایده‌ای ندارد و شخص همان راهی گمراهی خود را پیش گرفته، برای اصلاح عقیده‌ی خویش، و پذیرش حق، گامی برنخواهد داشت؛ پس در آغاز باید دقت شود که شخص مورد نظر درباره‌ی مسائل دینی چه حالتی دارد. آیا از افرادی است که دنیا، همه‌ی وجود او را فراگرفته و مفتون کرده یا هنوز مفتون دنیا نشده و قابل هدایت است؟
اگر از دسته‌ی اول بود، جدل با او هیچ فایده‌ای ندارد.
امیر مؤمنان علی (ع) در زمان وفاتش وصیت فرمود:
دع المماراة م مجازاة من لاعقل له و لا علم.[علامه مجلسی: بحار الانوار، ج 2، ص 129]

بحث و گفت‌وگو را با کسی که عقل و دانش ندارد رها کن؛

چرا که موعظه چنین فردی بی‌فایده بوده، جدال با او، جدال احسن نیست؛ ولی اگر از دسته دوم بود؛ گفت‌وگو با او شرایط خاص جدل (جدال احسن) خواهد بود که انبیا نیر به چنین جدالی امر شده‌اند.
سپس، باید ظرفیت و توان درک و فهم شخص را سنجید تا بتوان مطابق آن به بحث با او پرداخت.
ﻫ. جدال در موضوع بی‌فایده
بحث از امور بی‌فایده، کاری بیهوده و مورد نکوهش خردمندان و شرع است. انسان با حکم فطرت و عقل خویش، در پی چیزی بر می‌آید که در آن بهره‌ای برای خود ببیند؛ از این‌رو جدال در موضوعی که هیچ سودی برای او نخواهد داشت، به حکم فطرت و عقل سلیم نادرست است.

حضرت رضا (ع) در سفارش‌هایی به حضرت عبدالعظیم (ع) فرموده است:
ای عبد العظیم! سلام مرا به دوستانم برسان و به ایشان بگو شیطان را به جان‌هایشان را ندهند و به ایشان راستی در سخن و امانتداری و ترک جدال و گفت‌وگو در چیزهایی را که برای ایشان فایده‌ای ندارد دستور بده.
[محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 9، ص 102]
و. جدال در موضوع غیر قابل فهم
گفت‌وگو در آن چه خارج از حد درک بشر است، بی‌حاصل، بلکه زیانبار است. عقل و شرع بحث و جدل در چنین موضوعی را نکوهیده است.
امام باقر (ع) می‌فرماید:
درباره‌ی آفرینش خدا گفت‌وگو کنید و در ذات خدا بحث نکنید. همانا سخن گفتن از ذات خدا چیزی جز سرگردانی نمی‌افزاید.
[صدوق، توحید، ص 454]
ز. جدال احسن
بحث و گفت‌وگو در مسائل علمی و دینی با همه‌ی صورت‌هایش از سوی عقل و شرع نکوهش نشده؛ بلکه برخی از اقسام آن، ستایش شده است. جدالی که «به دور از هوای نفسانی»، «با زبانی خوش و گفتاری ملایم» «موادی درست» و «درباره‌ی موضوعی قابل فهم و مفید» صورت گیرد، بحثی پسندیده به‌شمار می‌رود که قرآن کریم و روایات به آن سفارش کرده‌اند.
مباحثه‌ها و مناظره‌های پیشوایان معصوم (ع) به ویژه‌ امام باقر، امام صادق، امام رضا و امام جواد (ع) از جمله‌ی این نوع جدال شمرده می‌شود.
امام حسن عسکری (ع) می‌فرماید: در حضور امام صادق (ع) از جدال در دین صحبت شد و گفته شد که پیامبر اکرم‌(ص) و پیشوایان معصوم (ع) از جدال نهی می‌کردند. حضرتش فرمود:
به شکل مطلق [= همه‌ی اقسام جدال] نهی نفرموده است؛ بلکه از جدالی نهی فرمود که «غیر احسن» است؛ به دلیل آن‌چه از خداوند می‌شنوید که می‌فرماید: «با اهل کتاب جدال نکنید، مگر به نیکوترین وجه» و گفتار خداوند تعالی:«[مردم را] با حکمت و پند نیکو به راه پروردگارت فراخوان، و به بهترین شکل جدال کن».
پس جدال به بهترین وجه را دانشمندان به‌راستی با دین پیوند می‌زنند و جدال «غیراحسن» حرام شده است و خداوند متعالی آن‌را بر پیروان ما حرام کرده است و چگونه خدا تمام اقسام جدال را حرام کرده؛ در حالی که می‌گوید: «آن‌ها گفتند هیچ‌کس جز یهود یا نصاری هرگز داخل بهشت نخواهد شد». خداوند فرمود: «این آرزوی آن‌ها است. بگو: اگر راست می‌گویید برهان خود را [بر این موضوع] بیاورید.» خداوند برهان را دلیل راستی و ایمان ایشان قرارداد و آیا برهان جز در «جدال احسن» آورده می‌شود؟به امام عرض شد: ای پسر رسول خدا! «جدال احسن» و «جدال غیراحسن» چیست؟ امام فرمود: اما «جدال غیراحسن» آن است که تو با مخالفی بحث و گفت‌وگو کنی و او دلیل باطلی برای تو بیاورد که تو نمی‌توانی آن‌را با حجتی الاهی [=درست] رد کنی؛ اما او را انکار می‌کنی یا آن‌که دلیل درست و حقی را که فرد مخالف می‌خواهد با کمک آن عقیده‌ی باطل خویش را اثبات کند، انکار کنی؛ پس تو آن دلیل حق را از ترس آن‌که به نفع او و به زیان تو شود، انکار می‌کنی؛ زیرا نمی‌دانی راه گریز از آن چیست. چنین جدالی بر شیعیان ما حرام است؛ [چرا که] برای برادران دینی ضعیف خود، و برای آن‌ها که مخالف هستند فتنه‌ای می‌شوند؛ اما برای مخالفان [به این شکل] که وقتی فرد ضعیف از شما به مجادله با مخالف پرداخت و ضعف و ناتوانی او در بحث پدیدار شد؛ شخص مخالف، این ضعف را بر حقانیت عقیده‌ی باطل خویش دلیل قرار می‌دهد؛ اما ضعیفان شما پس از آن‌که شخص بر حق در بحث با مخالف مغلوب شد، از شکست او اندوهگین می‌شوند. «جدال احسن» همان است که خداوند به پیامبرش دستور داده است که به‌وسیله‌ی آن با کسانی که منکر معاد و زندگی پس از مرگ هستند، گفت‌وگو کن؛...

زیرا در چنین جدالی عذر و دلیل کافران نابود شده و شبهات ایشان می‌شود و اما «جدال غیر احسن» به انکار حقی که نمی‌توانی میان آن و باطلی که به جدل با آن‌ پرداخته‌ای، فرق بگذاری و همانا تو برای بیرون آوردن آن دلیل حق از دست مخالف معاند به انکار آن دلیل می‌پردازی، این جدال حرام شده است؛ زیرا تو هم مانند آن فرد مخالف که حقی را زیر پا می‌گذارد، حقی را انکار می‌کنی.
در بحث و گفت‌وگو با دیگران، نکته‌ی دیگری هم وجود دارد که باید به آن توجه شود. انسان باید کشش و میزان فهم افرادی را که با آن‌ها سر و کار دارد بسنجد و توجه کند که با چه روشی می‌توان مطلب را به ایشان تفهیم کرد؛ برای نمونه اگر طرف مقابل ظرفیت فهم برهان را دارد باید برهانی و عقلانی با او بحث شود تا نتیجه مطلوب به‌دست آید؛ اما با افرادی که کشش برهانی و فلسفی و توان درک استدلال را ندارند باید به شکل خطابی و به‌صورت موعظه سخن گفت؛ ولی اگر فرد از توان درک استدلال در حد متوسطی برخوردار بود می‌توان با جدل، او را از عقیده‌ی باطلش دور کرد و برای این کار می‌توان از امور «مسلم» یا «مشهور» بهره‌ برد.
افراد بشر از جهت توان تفکر به سه دسته‌ی قوی، متوسط و ضعیف قابل تقسیمند که با هر دسته باید فراخور ظرفیتش بحث شود. همان‌گونه که گذشت، خداوند در قرآن می‌فرماید:
ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن.[نحل (16): 125]
این آیه، سه روش را برای دعوت به سوی خدا معرفی می‌کند که شاید اشاره بر همان سه دسته داشته باشد به این معنا که اگر شخص مخاطب از توان بالای عقلی برخوردار است، با حکمت و برهان (بالحکمة) با او سخن بگو و اگر ضعیف و ناتوان بود، با پند نیکو (الموعظة الحسنة) و اگر از توان متوسطی برخوردار بود، با جدل او را فراخوان (جادلهم).
البته برای افرادی که از توان بالا یا متوسط برخوردارند، موعظه هم سودمند است و آن‌ها را در راه رسیدن به حق یاری می‌کند؛ اما موعظه، بیش‌تر برای افرادی که اهل منطق و حکمت نیستند و با برهان و استدلال آشنایی کافی ندارند، به‌کار می‌رود تا از این‌ راه بتوان‌ آن‌ها را از عقیده‌ی باطلشان آگا‌ه کرد.
امام صادق (ع) می‌فرماید:
من اعاننا بلسانه علی عدونا انطقه الله بحجته یوم موقفه بین یدیه عزوجل.[علامه مجلسی: بحارالانوار، ج 2، ص 125]

هر کس ما را با زبان برضد دشمنانمان کمک کند، خداوند او را با همان دلیلی که آورده، در روز قیامت، گویا می‌کند.

نقل قول:
امام باقر (ع) می‌فرماید:
درباره‌ی آفرینش خدا گفت‌وگو کنید و در ذات خدا بحث نکنید. همانا سخن گفتن از ذات خدا چیزی جز سرگردانی نمی‌افزاید.

سلام استاد بزرگوار
منظور از ذات خدا چیست؟ من گاهاً خیلی به اینکه خدا از کجا آمده و در نهایت چه خواهد شد و .... فکر میکنم و به هیچ نمیرسم! منظور از این نکوهش همین نوع تفکر است؟
تشکر

حمیده هادی;330649 نوشت:
سلام استاد بزرگوار منظور از ذات خدا چیست؟ من گاهاً خیلی به اینکه خدا از کجا آمده و در نهایت چه خواهد شد و .... فکر میکنم و به هیچ نمیرسم! منظور از این نکوهش همین نوع تفکر است؟ تشکر

با سلام
من کارشناس نیستم و اتفاقا تو بحث ها در نقطه مقابل خدا بحث می کنم. ولی باید عرض کنم اگر خدا رو پذیرفتی دیگه صحبت از اینکه از کجا آمده و چه خواهد شد بی معنیه.
من چون از این تفکرات زیاد دارم و درگیرشم شاید بهتر از اساتید درک کنم مشکلت کجاست (مثل یه دانش اموزی هستم که گاها حل یه مسئله رو به همشاگردیش راحت تر از معلم توضیح می ده.)
مشکل شما از تعمیم قاعده علیت شکل گرفته.

- درک صحیح قاعده علیت
- تعریف دقیق علت و معلول
- چگونگی وابستگی علت و معلول و این که چه چیزی معلول رو به علتش وابسته میکنه

باعث می شه دست از تفکر درباره ذات برداری.چون ذهنی که به علیت عادت کرده، شیوه تفکرش علت و معلولی و حساب و کتاب و اندازه گیریه. چیزایی که تو ذات اصلا موضوعیت نداره. چیزایی که خودش توسط ذات آفریده شده و تو نمیتونی با معیار مخلوق، خالق رو مورد سنجش و تحلیل و اندازه گیری قرار بدی.

به هر حال اگه در جای خودش مطالعه کنید که چرا باید معلول به علت نیازمند باشه اونوقت متوجه میشید که یک موجود بینیاز اصلا نیازمند به علت نیست، پس صحبت از این که از کجا اومده بی معنی میشه چون حتی نیازمند نیست که از جایی اومده باشه.بلکه برعکس همه چیز از اون اومده.
ضمناً اگر از جایی نیومده جایی هم نمیره.

موفق باشید.

شاید ربطی نداشته باشه به موضوع ولی برای منم جای سوال داشته اینکه خدا از کجا آمده و در نهایت چه خواهد شد منجی اومد و قیامت به پا شد و همه چی تموم شد.بعد چی میشه؟یه سری بهشت یه سری جهنم؟؟تا به آخر همین.؟سخنی کلامی در این مورد نیومده؟دوباره یه دنیای دیگه در کار نیست؟البته افکار خودمه ها:khandeh!: راستی اگه به بخش دیگه ای مربوط میشه ارجاعش بدید لطفا.کسی هم میدونه پاسخ بده ممنون میشم.

نقل قول:
اینکه خدا از کجا آمده و در نهایت چه خواهد شد منجی اومد و قیامت به پا شد و همه چی تموم شد.بعد چی میشه؟یه سری بهشت یه سری جهنم؟؟تا به آخر همین.؟

سلام
دقیقا منم ازین سوالات تو ذهنم هست!
خب قیامت شد و عده ایی جهنمی و عده ایی بهشت! تا به کی این جریان تکرار میشه! اصلا پایان دنیا کجاست؟ آیا دوباره جهانی جدید و موجوداتی جدید بوجود میاد؟
در زمان پیغمبر یعنی کسی در مورد چنین مسایلی سوال نکرده؟ سخنی ، حدیثی مطلبی در این موارد وجود داره؟

حمیده هادی;331466 نوشت:

سلام
دقیقا منم ازین سوالات تو ذهنم هست!
خب قیامت شد و عده ایی جهنمی و عده ایی بهشت! تا به کی این جریان تکرار میشه! اصلا پایان دنیا کجاست؟ آیا دوباره جهانی جدید و موجوداتی جدید بوجود میاد؟
در زمان پیغمبر یعنی کسی در مورد چنین مسایلی سوال نکرده؟ سخنی ، حدیثی مطلبی در این موارد وجود داره؟


بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام...

این سوالها همه جواب داده شده هستن من کسی رو میشناسمکه همه رو جواب داده.
اما من سوال دارم آیا این آتش همون جهنم هستش و آیا آتش سرد است ؟ یا گرم؟ آیا آتش برای مومنان خوب نیست؟ یا هست؟
اگر جوابی هست از ثقلین باشه خواهشن.
الان به آیة 7و8 سورة النمل برمیگردیم در مورد آتش چه گفته:إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَاراً سَآتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ (7) فَلَمَّا جَاءهَا نُودِيَ أَن بُورِكَ مَن فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (8)
خب الان منظور از آتش چیست!!!

موضوع قفل شده است