اجبار از لحاظ دینی

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اجبار از لحاظ دینی

با سلام و وقت بخیر خدمت تمام دوستان
دوستان خواهشمندم به صورت کامل مطالعه بفرمایید و بعد پاسخ بدید
اکثریت ماها افرادی هستیم که دینمون رو از پدر و مادرمون داریم یعنی از زمانی که به دنیا اومدیم در شناسنامه همه ما ها نام اسلام در مورد مذهبمون خورده
حالا منی که الان 22 سالمه سوالم اینجاست که اکثریت ماها با یه سری احکام اسلام مشکل داریم ، نه اینکه مشکل داشته باشیم منظورم اینه به صورت قطع اون ها رو قبول نداریم و به زبان ساده اینکه ما فرضا 70 درصد اسلام برامون توضیح داده میشه ، بر اساس اون مسلمون میشیم حالا وقتی وارد دین اسلام شدیم دیگه مجبوریم(مجبوری از دید دین) اون 30 درصد باقی مونده رو هم رعایت کنیم و اگر رعایت نکنیم مثلا گناه میکنیم و ...
چرا اسلام نمیاد و بگه که این 80 درصد دین ما اجباره و هرکس خواست بیاد مسلمون بشه هرکس هم نخواست بره و حالا وقتی قبول کردی که این 80 درصد باید رعایت بشه و اگر رعایت نشد در پیشگاه خدا مسئولی و .. حالا 20 درصد میمونه که اون 20 درصد اختیاری.
ولی اسلام میگه وقتی مسلمون شدی باید 100 درصد هرچی اسلام گفته رو قبول کنی.
دوستان من منظورم این نیست هرکس خواست هرجای دین رو رعایت کنه هرجا رونخواست رعایت نکنه ف این طوری سنگ رو سنگ بند نمیشه فقط منظورم اینه یه سری کارها مشخص میشد که اون کارها اختیاری بود.
من با یه مثال توصیح میدم :
من مدتی در کشور خارجی زندگی میکردم ، همونطور که میدونین توی اسلام پوشاندن روی پا جزء حجاب بوده و واجب الاجرا
اما 99 درصد دوستان و اشنایانی مثل من که خارج زندگی کردند نمیتونند مفهوم این حکم رو متوجه بشند و این رو یک چیز اجباری میدونند.بهتر نبود پوشیدن بدن و سر اجبار و پوشیدن پاها اختیاری میشد؟

با نام و یاد دوست

muiacir;330474 نوشت:
اکثریت ماها افرادی هستیم که دینمون رو از پدر و مادرمون داریم یعنی از زمانی که به دنیا اومدیم در شناسنامه همه ما ها نام اسلام در مورد مذهبمون خورده حالا منی که الان 22 سالمه سوالم اینجاست که اکثریت ماها با یه سری احکام اسلام مشکل داریم ، نه اینکه مشکل داشته باشیم منظورم اینه به صورت قطع اون ها رو قبول نداریم و به زبان ساده اینکه ما فرضا 70 درصد اسلام برامون توضیح داده میشه ، بر اساس اون مسلمون میشیم حالا وقتی وارد دین اسلام شدیم دیگه مجبوریم(مجبوری از دید دین) اون 30 درصد باقی مونده رو هم رعایت کنیم و اگر رعایت نکنیم مثلا گناه میکنیم و ... چرا اسلام نمیاد و بگه که این 80 درصد دین ما اجباره و هرکس خواست بیاد مسلمون بشه هرکس هم نخواست بره و حالا وقتی قبول کردی که این 80 درصد باید رعایت بشه و اگر رعایت نشد در پیشگاه خدا مسئولی و .. حالا 20 درصد میمونه که اون 20 درصد اختیاری. ولی اسلام میگه وقتی مسلمون شدی باید 100 درصد هرچی اسلام گفته رو قبول کنی. دوستان من منظورم این نیست هرکس خواست هرجای دین رو رعایت کنه هرجا رونخواست رعایت نکنه ف این طوری سنگ رو سنگ بند نمیشه فقط منظورم اینه یه سری کارها مشخص میشد که اون کارها اختیاری بود. من با یه مثال توصیح میدم : من مدتی در کشور خارجی زندگی میکردم ، همونطور که میدونین توی اسلام پوشاندن روی پا جزء حجاب بوده و واجب الاجرا اما 99 درصد دوستان و اشنایانی مثل من که خارج زندگی کردند نمیتونند مفهوم این حکم رو متوجه بشند و این رو یک چیز اجباری میدونند.بهتر نبود پوشیدن بدن و سر اجبار و پوشیدن پاها اختیاری میشد؟

با سلام
معارف دین بر سه نوع است:عقاید،احکام،اخلاق
اخلاقیات که مورد قبول همه می باشد وبرای خود اصول وقواعدی داردوالان سخن ما در مورد دوقسم اول است که علی الظاهر سوال شما نیز به آنها بر می گردد.
شما اگر به بحث اولیه رساله های عملیه رجوع کنید این مطلب را که بر اساس آیات واحادیث می باشدمی یابید.انسان در اصول دین نمی تواند از دیگران تقلید کند وبا ید با تحقیق وبرسی آنها را به دست آورد وبا معیار دادن عقل خود اعتقادات صحیح را به دست آورد.اگر انسان با کنار گذاشتن هوای نفس وبا تفکر وتعقل اعتقادات درست را به دست آورد باید بر اساس همان عمل کند.
بخش دوم احکام وامور عملی دین است از قبیل نماز،روزه،حج،احکام پوشش وغیره در این موارد یا باید خود انسان مجتهد باشد که براساس اجتهاد خود اگر به این نتیجه رسید که پوشاندن روی پا لازم نیست حجت شرعی دارد وطبق آن عمل می کند.ولی اگر زحمت خواندن دروس دینی را به هر دلیلی به خود نداد وطریق استنباط دین را یاد نگرفت باید براساس نظر مرجع جامع الشرایط عمل کند.
شما اگر دقت کنید این مسیر کاملا معقولانه بوده وانتخاب مسیر در دست خود انسان است.اما اگر منظور شما این باشد که چرا خدا چنین اجازه ای نداده است که انسان بخشی را عمل کند وبخشی را عمل نکند،باید بگویم شما وقتی با تفکر وتدبر خدای خود را می شناسید واز لابلای آیات قرآن ونشانه های او در عالم هستی به عظمت واوصاف او پی می برید متوجه می شوید که خدا حکیم است یعنی کار بیهوده نمی کند وتمام سخنان واحکامش دارای دلیل است هرچند در بعضی موارد ما فلسفه حکمی را نمی دانیم ولی چون خدای خود را با تحقیق وباور دقیق شناخته ایم می دانیم که این حکم حکمتی دارد ولی به خاطر محدودیت عقل ما به آن آگاهی نداریم.

کریم;330575 نوشت:
با سلام
ولی چون خدای خود را با تحقیق وباور دقیق شناخته ایم می دانیم که این حکم حکمتی دارد ولی به خاطر محدودیت عقل ما به آن آگاهی نداریم.

1-یعنی عملا شما میفرمایید که اسلام یعنی هرچیزی با عقلمون فعلا جور در اومد که هیچی و مشکلی نیست اما اگر جور در نیومد باید بدونین که عقل ما نمیرسه.
خوب این چه دینیه!!!
من اون قدری که در مورد مادرم شناخت دارم در مورد خدا ندارم.اخلاق رفتار کردار مادرم رو میشناسم ، میدونم اگر یه کاری کرد عموما مقصودش چی بوده اما خداوند رو هرچقدرم بشناسی باز هم من نمیتونم حرف شما رو قبول کنم که وقتی خدا رو با باور دقیق شناختیم میفهمیم که دیگه هرچی میگه درسته.
2-ضمنا پاسخم رو ندادید که چظور فردی که الان در خارج زندگی کرده و میبینیه با نپوشاندن رویه پا اشکالی به وجود نماید ، حالا شما میخواید براش اثبات کنین که باید بپوشونیم؟بهش میگین خدا میدونه و عقل ما نمیرسه؟

muiacir;330474 نوشت:
با سلام و وقت بخیر خدمت تمام دوستان
دوستان خواهشمندم به صورت کامل مطالعه بفرمایید و بعد پاسخ بدید
اکثریت ماها افرادی هستیم که دینمون رو از پدر و مادرمون داریم یعنی از زمانی که به دنیا اومدیم در شناسنامه همه ما ها نام اسلام در مورد مذهبمون خورده
حالا منی که الان 22 سالمه سوالم اینجاست که اکثریت ماها با یه سری احکام اسلام مشکل داریم ، نه اینکه مشکل داشته باشیم منظورم اینه به صورت قطع اون ها رو قبول نداریم و به زبان ساده اینکه ما فرضا 70 درصد اسلام برامون توضیح داده میشه ، بر اساس اون مسلمون میشیم حالا وقتی وارد دین اسلام شدیم دیگه مجبوریم(مجبوری از دید دین) اون 30 درصد باقی مونده رو هم رعایت کنیم و اگر رعایت نکنیم مثلا گناه میکنیم و ...
چرا اسلام نمیاد و بگه که این 80 درصد دین ما اجباره و هرکس خواست بیاد مسلمون بشه هرکس هم نخواست بره و حالا وقتی قبول کردی که این 80 درصد باید رعایت بشه و اگر رعایت نشد در پیشگاه خدا مسئولی و .. حالا 20 درصد میمونه که اون 20 درصد اختیاری.
ولی اسلام میگه وقتی مسلمون شدی باید 100 درصد هرچی اسلام گفته رو قبول کنی.
دوستان من منظورم این نیست هرکس خواست هرجای دین رو رعایت کنه هرجا رونخواست رعایت نکنه ف این طوری سنگ رو سنگ بند نمیشه فقط منظورم اینه یه سری کارها مشخص میشد که اون کارها اختیاری بود.
من با یه مثال توصیح میدم :
من مدتی در کشور خارجی زندگی میکردم ، همونطور که میدونین توی اسلام پوشاندن روی پا جزء حجاب بوده و واجب الاجرا
اما 99 درصد دوستان و اشنایانی مثل من که خارج زندگی کردند نمیتونند مفهوم این حکم رو متوجه بشند و این رو یک چیز اجباری میدونند.بهتر نبود پوشیدن بدن و سر اجبار و پوشیدن پاها اختیاری میشد؟

در قرآن به صورت صریح و روشن در بیشتر جاها در این مورد اجبار سخن گفته شده که مقداری از اون رو به صورت بیانی ساده عرض می کنم:

و اگر می خواستیم تمام آنها را مجبور به ایمان می کردیم و آیه ای نازل می کردیم که گردن هایشان خم شود اما در سنت الهی اجبار سودی ندارد

و ایه در دین اجباری نیست هم که مشخصه

به نظر بنده بعضی مسائل در بعضی زمان ها مقولشون فرق داره

همین موضوع حجابی که فرمودید امری است نسبی یعنی در ایران به یک نوع و در عربستان به یک نوع و همین طور در آمریکا به نوعی دیگر است

مثلا اگر در ایران مانتو تن نکنید می گویند وااااای بی حجاب است اما اگر در آمریکا با همان لباس باشید می گویند عجب زن با حجابی...

موضوعات رو همون طور که هستند باید دید نه به صورت تعصبی و احساساتی

البته حجاب هم منفعت هایی دارد که منکر آن نیستیم اما منفعت ها و ضرر ها در مکان ها و زمان های گوناگون فرق دارند

عرب چند هزار سال پیش با عرب الان فرق دارد

منظورتون لا اکراه فی الدین هست؟
خوب منم همینو میگم اسلام کسی رو مجبور به دین داری نمیکنه اما وقتی دیگه اومدی توی دینش مجبوری هرچی میگه رو رعایت کنی
من میخوام بدونم به همچین شخص که از خارج اومده چجوری میخوایم حجاب رو اثبات کنیم؟بگیم چون خدا گفته پس باید و باید رعایت کنی؟خوب میگه من این همه وقت اونجا بودم و نتیجه بدی ندیدم

muiacir;331417 نوشت:
منظورتون لا اکراه فی الدین هست؟
خوب منم همینو میگم اسلام کسی رو مجبور به دین داری نمیکنه اما وقتی دیگه اومدی توی دینش مجبوری هرچی میگه رو رعایت کنی
من میخوام بدونم به همچین شخص که از خارج اومده چجوری میخوایم حجاب رو اثبات کنیم؟بگیم چون خدا گفته پس باید و باید رعایت کنی؟خوب میگه من این همه وقت اونجا بودم و نتیجه بدی ندیدم

من به همون طریقی که گفتم بهش میفهمونم حجاب نسبی است و اگر میخواد داخل ایران زندگی کنه باید این حجابو رعایت کنه و در دیگر کشورها حجاب مناسب با آن کشور را داشته باشد

muiacir;331246 نوشت:
یعنی عملا شما میفرمایید که اسلام یعنی هرچیزی با عقلمون فعلا جور در اومد که هیچی و مشکلی نیست اما اگر جور در نیومد باید بدونین که عقل ما نمیرسه.
خوب این چه دینیه!!!

نه دوست عزیز،حرف بنده این است که ما باید حوزه های معرفتی وامور مختلف دینی را طبق تقسیمی که انجام دادیم از هم تفکیک کنیم ودر مورد همه نمی شود حکم واحد داد وقضاوت یکسان کرد.
آنچه که پایه واصل دین است اصول اعتقادی آن می باشد که عقل انسانی توان فهم آنها را دارد وباید با تدبر وتفکر وتحقیق شخصی به حقیقت آن دست پیدا کندوکسی نمی تواند در این زمینه بدون تحقیق ویقین شخصی عمل کند.
اما بعد دیگر دین احکام آن است که یک نمونه آن احکام حجاب می باشد.ما نمی گوییم که عقل انسان بکلی از درک فلسفه وحکمت ودلیل احکام شرعی عاجز است بلکه سخن این است که لازمه حکم دادن در این امور نیازمند آگاهی به مبانی فقهی واحکام شرعی است واینکه شخص اجتهاد در احکام شرعی داشته باشد.اما اینکه کسی بدون این اجتهاد وصرفا با عقل شخصی موردی را بپسندد وبخشی را نپسندد درست نیست چون در آن زمینه علم ندارد واشکال از جانب دین نیست بلکه عدم آشنایی این شخص با مبانی فقهی است.اگر دقت می کردید ما در جواب اول نیز گفتیم که اگر کسی دارای اجتهاد در احکام دین باشد وبه این نتیجه رسیده باشد که پوشاندن همه بدن لازم نیست نظرش نسبت به خودش حجت ودلیل شرعی است.
برای روشن شدن مساله مثالی می زنم:شما وقتی بیماری دارید در مورد دکتری که می خواهید نزدش بروید تحقیق می کنید که متخصص باشد اما بعد از حضور در نزد او ونوشتن نسخه آیا داروهایی که نوشته شده را جدا می کنید که چون با عقل من این دارو خوب نیست نمی خورم وفلان دارو را می خورم ،یا اینکه دکتر نوشته روزی دو تا بخورید شما بگویید نه من پنج تا می خورم چون عقل خودم می گوید پنج تا بهتر است.مسلما این کار را نمی کنید وطبق نسخه ای که دکترپیچیده استفاده می کنید چون به دکتر اعتماد دارید.لذا وقتی ما به خدا وعلمای دین اعتماد واطمینان داریم که سخنشان از روی دلیل است طبق گفته آنها عمل می کنیم.
muiacir;331246 نوشت:
ضمنا پاسخم رو ندادید که چظور فردی که الان در خارج زندگی کرده و میبینیه با نپوشاندن رویه پا اشکالی به وجود نماید ، حالا شما میخواید براش اثبات کنین که باید بپوشونیم؟بهش میگین خدا میدونه و عقل ما نمیرسه؟

نفس خارج بودن دلیل نمی شود که ما حکم دینی را استثناءبزنیم بلکه وظیفه یک فقیه ومجتهد این است که احکام دینی را از منابع آن استخراج وبیان کند واگر کسی مجتهد بود که طبق استنباط خود عمل می کند ودر غیر این صورت با نظر مرجع تقلید عمل می کند.
احکام دینی قانون دینی است که از طرف حاکم شرع با توجه به صلاح ومصلحت بندگان چه در امورفردی وچه در اموراجتماعی وضع شده است وبدون دلیل هم نیستندبلکه دارای ادله وبرهانهای محکم می باشند.
آیا قوانینی که در کشورها برای ایجاد نظم وامنیت وضع می شود با عقل همه سازگار هستند وچه بسا در بعضی موارد عقل کسی قانونی را نمی پسندد وبی خود می داند.آیا این برداشت مجوز عدم رعایت قانون می شود؟
اگر قرار باشد دین با برداشت عقلی اشخاص استثناءبخورد دیگر چیزی از دین باقی نمی ماند وهر کسی با سلیقه خود عمل می کند ودر یک کلام دین سلیقه ای می شود.
به مثال دکتری هم که زدم خوب دقت کنید.

حقیقت.;331305 نوشت:
همین موضوع حجابی که فرمودید امری است نسبی یعنی در ایران به یک نوع و در عربستان به یک نوع و همین طور در آمریکا به نوعی دیگر است

موضوع حجاب امر نسبی نیست بلکه حجاب برای خود حدودی دارد وآن اینکه بدن شخص باید پوشیده باشد ودر زنها بجزصورت ودستها تا مچ وروی پا باز نباشد.لذا شخص محجبه باید این حجاب را رعایت کند اما اینکه چادر سر کند ویا مانتو بپرشد وپوششهای دیگر وسبکهایی که در شهرها وکشورها وجود دارد تا زمانی که خلاف اصل حجاب نباشد وحدود آن رعایت شود اشکال ندارد.

کریم;330575 نوشت:
شما اگر به بحث اولیه رساله های عملیه رجوع کنید این مطلب را که بر اساس آیات واحادیث می باشدمی یابید.انسان در اصول دین نمی تواند از دیگران تقلید کند وبا ید با تحقیق وبرسی آنها را به دست آورد وبا معیار دادن عقل خود اعتقادات صحیح را به دست آورد.اگر انسان با کنار گذاشتن هوای نفس وبا تفکر وتعقل اعتقادات درست را به دست آورد باید بر اساس همان عمل کند. بخش دوم احکام وامور عملی دین است از قبیل نماز،روزه،حج،احکام پوشش وغیره در این موارد یا باید خود انسان مجتهد باشد که براساس اجتهاد خود اگر به این نتیجه رسید که پوشاندن روی پا لازم نیست حجت شرعی دارد وطبق آن عمل می کند.ولی اگر زحمت خواندن دروس دینی را به هر دلیلی به خود نداد وطریق استنباط دین را یاد نگرفت باید براساس نظر مرجع جامع الشرایط عمل کند.

با سلام خدمت شما کارشناس محترم جناب کریم عزیز.
در مورد این مطلبتات سوال داشتم :
همانطور که گفتید فرد باید در اصول دینش تحقیق کند.
1. به اعتقاد شما یک انسان امروزی ( چه زن و چه مرد ) معمولا از چه زمانی و چه سنی می تواند در اصول دینش تحقیق کند؟ و این تحقیق معمولا چقدر طول می کشد؟
2. آیا قبل از اینکه تحقیقش در اصول دین به اتمام نرسیده باید فروع دین یا احکام شرعی را انجام دهد؟
اگر بله چرا؟ مگر قبول تعبدی احکام شرعی منوط به پذیرش اصل دین نیست؟
اگر خیر پس تعیین سن تکلیف برای دختر و پسر چه مفهومی دارد؟
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;331755 نوشت:
به اعتقاد شما یک انسان امروزی ( چه زن و چه مرد ) معمولا از چه زمانی و چه سنی می تواند در اصول دینش تحقیق کند؟ و این تحقیق معمولا چقدر طول می کشد؟

با سلام خدمت شما دوست عزیز جناب شریعت عقلانی
در این مورد نمی شود سن خاصی را معیار قرار داد چون استعدادها تفاوت می کند ولی ما در منابع روایی داریم که به فرزندان خود در سن سه سالگی توحید یاد دهید ودر چهار سالگی نبوت و...یعنی تربیت دینی یک انسان از کودکی شروع می شود ودر این رابطه نقش اصلی رلا پدر ومادر دارند ومی توان گفت یک انسان از سن سه سالگی قابلیت آموزش را دارد البته با در نظر گرفتن توان وتحمل او وشیوه هایی که به اقتضای سن ودوره باید در نظر گرفت.
اما در عصر ما که در سایه فناوری اطلاعات هوش واطلاعات کودکان ونوجوانان بالا رفته است به مراتب فهم اصول اعتقادی برای آنها قبل از بلوغ راحت تر است ومی توانند قبل از بلوغ تحقیق در این رابطه را آغاز کنند.
برای تحقیق در این باره نمی توان زمان خاصی قرار داد چون آنچه در این رابطه مهم است باور ویقینی است که برای شخص حاصل می شود لذا ممکن است این باور وشناخت برای بعضی ها در کمترین زمان باشد ولی بعضی که دیر باورتر هستند وذهن شکاک وکنجکاوی دارند طول بکشد.ومهم این است که انسان فارغ از پیش فرضها در جهان وعالم پیرامون خود دقت کند وبا مطالعه کتب معتبر بیشتر با عالم هستی آشنا شود تا قضاوت بهتر ودرستی داشته باشد.
شریعت عقلانی;331755 نوشت:
آیا قبل از اینکه تحقیقش در اصول دین به اتمام نرسیده باید فروع دین یا احکام شرعی را انجام دهد؟ اگر بله چرا؟ مگر قبول تعبدی احکام شرعی منوط به پذیرش اصل دین نیست؟

همانطور که در بالا گفته شد وظیفه یک خانواده وجامعه این است که زمینه تحقیق در مورد حقیقت عالم هستی را برای یک انسان از کودکی فراهم کنند تا شخص با شناخت صحیح دین وارد آن شود وکار اصلی که می توانند در این زمینه انجام دهند رشد عقلانی کودک است که روش تفکر وتعقل را به بیاموزند واو را مقلد صرف در تمام امور بار نیاورند که مطالعه کتاب تربیت کودک استاد صفایی حائری در این زمینه راه گشاست.
اما در مورد فروع دین همین قدر که انسان اجمالا شناختی از دین دارد وبه حقیقت این احکام ومعارف آشنایی دارد کافی در انجام آنهاست تا به مرور تحقیقات خود را تکمیل کند.البته این باور ویقین اگر قبل بلوغ باشد که بسیار خوب است واگر به هر دلیلی این اتفاق نیفتاده می شود در کنار انجام این اعمال انسان روز به روز آگاهی اش را از دین بیشتر کند.

کریم;332428 نوشت:
در این مورد نمی شود سن خاصی را معیار قرار داد چون استعدادها تفاوت می کند ولی ما در منابع روایی داریم که به فرزندان خود در سن سه سالگی توحید یاد دهید ودر چهار سالگی نبوت و...یعنی تربیت دینی یک انسان از کودکی شروع می شود ودر این رابطه نقش اصلی را پدر ومادر دارند ومی توان گفت یک انسان از سن سه سالگی قابلیت آموزش را دارد البته با در نظر گرفتن توان وتحمل او وشیوه هایی که به اقتضای سن ودوره باید در نظر گرفت. اما در عصر ما که در سایه فناوری اطلاعات هوش واطلاعات کودکان ونوجوانان بالا رفته است به مراتب فهم اصول اعتقادی برای آنها قبل از بلوغ راحت تر است ومی توانند قبل از بلوغ تحقیق در این رابطه را آغاز کنند. برای تحقیق در این باره نمی توان زمان خاصی قرار داد چون آنچه در این رابطه مهم است باور ویقینی است که برای شخص حاصل می شود لذا ممکن است این باور وشناخت برای بعضی ها در کمترین زمان باشد ولی بعضی که دیر باورتر هستند وذهن شکاک وکنجکاوی دارند طول بکشد.ومهم این است که انسان فارغ از پیش فرضها در جهان وعالم پیرامون خود دقت کند وبا مطالعه کتب معتبر بیشتر با عالم هستی آشنا شود تا قضاوت بهتر ودرستی داشته باشد

با سلام مجدد خدمت شما کارشناس عزیز و تشکر از حسن توجه شما.
البته بنده هم می دانم که نمی شود سن خاصی را در نظر گرفت برای همین هم واژه معمولا را پر رنگ و با رنگ قرمز تایپ کردم.
آن آموزشی که شما می فرمایید و بوسیله پدر و مادر است اسمش تحقیق نیست تقلید است. اگر شما به متخصصان تربیت کودک مراجعه بفرمایید جمیعا متفق القول می گویند آنچه پدر یا مادر در کودکی فرزندشان برای فرزند می گویند یا حتی اعمالی را که جلوی فرزند انجام می دهند فرزندشان به صورت کورکورانه و مقلدانه از آن پیروی می کند برای همین هم هست که می گویند جلوی کودک هر کاری انجام ندهید یا هر حرفی به زبان نیاورید چرا که او تحت تاثیر قرار می گیرد و به شدت از رفتار و گفتار والدین تقلید می کند. البته این تاثیر اعمال و رفتار و گفتار والدین بر روی کودک را می توان از همان جنینی در نظر گرفت. لذا این آموزش بیشتر به تقلید شبیه است تا تحقیق. یکی از خصوصیات تحقیق ارادی بودن و آگاهانه بودن آن است که این مسائل برای کودک وجود ندارد.
به اعتقاد بنده فهم درست اصول دین و باورهای دینی بوسیله تحقیق منصفانه بسیار مشکل تر از تقلید از احکام شرعی دین است. یعنی همان سن بلوغی را که مراجع تقلید در نظر گرفته اند با اغماض می توان نهایتا سن شروع تحقیق به حساب آورد و نه تقلید.
البته این تحقیق ممکن است در افراد مختلف متفاوت باشد. خداوند هم هر کس را به اندازه وسعش از او انتظار دارد. لذا برخی افراد هستند که بسیار زودباور هستند و در مورد اعتقادات و باورهایشان بیشتر تمایل به تقلید دارند تا تحقیق. یعنی پیش خود در نظر می گیرند چون فلان عالم این باور را دارد پس درست است! ( عامه مردم اینچنین اند که از آنها در روایات اسلامی به مستضعفین فکری یاد شده است. )
ولی روی سخن بنده با افرادی است که منصفانه و آگاهانه و به شیوه صحیح اقدام به تحقیق در اصول و باورهای دینی می کنند و انسانهایی دیرباوری هستند. همانطور که اشاره فرمودید در تحقیق درست باید ذهن خالی از پیش فرض های قبلی باشد تا بتواند انتخاب درست بکند. ولی جدا کردن ذهن از پیش فرض هایی که از ابتدای تولد تا رسیدن به بلوغ فکری ای که لازمه تحقیق است بسیار مشکل به نظر می رسد. به همین خاطر هم هست که بنده معتقدم اگر شخصی بخواهد به شیوه صحیح تحقیق بکند زمان زیادی لازم دارد.

کریم;332428 نوشت:
اما در مورد فروع دین همین قدر که انسان اجمالا شناختی از دین دارد وبه حقیقت این احکام ومعارف آشنایی دارد کافی در انجام آنهاست تا به مرور تحقیقات خود را تکمیل کند.البته این باور ویقین اگر قبل بلوغ باشد که بسیار خوب است واگر به هر دلیلی این اتفاق نیفتاده می شود در کنار انجام این اعمال انسان روز به روز آگاهی اش را از دین بیشتر کند.

پاسخ شما را خوب دریافت نکردم. چگونه شناخت اجمالی اصول دین باعث آشنایی انسان به حقیقت احکام آن است. البته این را میتوان گفت که انسان در هر مرحله از تحقیق بدان عقیده ای که رسید باید به آن عمل کند. بنده سوالم را دوباره تکرار می کنم :
مگر قبول تعبدی احکام دین منوط به پذیرش اصل دین آنهم از طریق تحقیق صحیح نیست؟
شرایط تحقیق هم که در بالا به عرض رساندم نمی تواند زودتر از بلوغ فکری ای که مراجع به عنوان سن تکلیف مشخص کردند باشد. پس فاصله ای از سن تکلیف ( شروع تحقیق ) تا انتهای تحقیق می ماند. لذا انسان چرا باید در این فاصله که اصل دین را هم هنوز نپذیرفته باید به احکام آن ملتزم شود؟

شریعت عقلانی;332499 نوشت:
لذا این آموزش بیشتر به تقلید شبیه است تا تحقیق. یکی از خصوصیات تحقیق ارادی بودن و آگاهانه بودن آن است که این مسائل برای کودک وجود ندارد. به اعتقاد بنده فهم درست اصول دین و باورهای دینی بوسیله تحقیق منصفانه بسیار مشکل تر از تقلید از احکام شرعی دین است. یعنی همان سن بلوغی را که مراجع تقلید در نظر گرفته اند با اغماض می توان نهایتا سن شروع تحقیق به حساب آورد و نه تقلید.

نوع تربیت انسان در رشد عقلی او تاثیر دارد ومطلبی که بنده از مرحوم استاد علی صفایی نقل کردم ناظر به همین مساله بود که والدین اگر کودک خود را نوعی تربیت کنند که روش تفکر وانتخاب را به او بیاموزند واینکه با استفاده از توانایی فکری وعقلی خودچطور خوب وبد را از هم تشخیص دهد.والبته این درست است که کودک بیشتر از رفتار والدین خود تقلید می کنند واین وابستگی می تواند فرصتی باشد برای رشد صحیح ومنطقی کودک ویاد دادن روش تفکر وتعقل،البته در این زمینه خانواده وجامعه وظایف خود را دارند ومنظور از ذکر این مطلب یادآوری این نکته بود که تحقیق وتوانایی بر آن منحصر در بعد از بلوغ نیست.
به هر انسان تا آخر عمر در حال یاد گرفتن وافزودن بر علم وآگاهی خود است واینطور نیست که در عرض چند سال همه چیز را یاد بگیرد ومسلما قبل از بلوغ نسبت به حقایق هستی علم دارد هرچند کمتر واین علم به مرور افزایش پیدا می کند.وحداقل این قدر احتمال می دهد که این احکام وامور عملی دارای فواید وبرکاتی باشند ولذا انجام این اعمال ضربه ای به او نمی زند گیرم که بعدا متوجه شود اینها درست نبوده است.چون چیزی را از دست نداده است ولی اگر باتحقیق وبرسی به حقیقت این امور علم پیدا کرد خیلی جلو افتاده است.
شریعت عقلانی;332499 نوشت:
شرایط تحقیق هم که در بالا به عرض رساندم نمی تواند زودتر از بلوغ فکری ای که مراجع به عنوان سن تکلیف مشخص کردند باشد. پس فاصله ای از سن تکلیف ( شروع تحقیق ) تا انتهای تحقیق می ماند. لذا انسان چرا باید در این فاصله که اصل دین را هم هنوز نپذیرفته باید به احکام آن ملتزم شود؟

البته مسلما دقیقا همزمان با بلوغ عقل انسان به رشد نمی رسدتا مشکل اینچنین بزرگ جلوه کند .اگر هم اینطور باشد.اینکه می فرمایید اصل دین را نپذیرفته درست نیست.باور به خدا در همه ادیان وجود دارد وامری است که فطرت انسان وامور پیرامون او به آنها شهادت می دهد وسخن در فهم دقیق ومفصل است که بعد از بلوغ عقلی به دست می آید.الان با توجه به سخنان شما این فرد که با تقلید از اعمال والدین با این اعمال دینی بزرگ شده است ولی از شاخصه های انسان این است که وقتی به بلوغ عقلی می رسد سوالاتی مطرح است یا در مورد کل امور دینی ویا در مورد بعضی ازانها،لذا این شخص براساس باوری که بزرگ شده است عمل می کند ودر کنار آن با توجه به کنجکاوی شخصی تحقیق می کند تا دینداریش از روی تقلی صرف نباشد وبه ندای عقل جواب داده باشد واگر هم بعدا متوجه شد که دینی که به آن پایبند بوده اشبتاه است چیزی را از دست نداده بلکه مساله بعد از این مهم می شود که این شخص قدرت وتوانایی گرایش به حقیقتی که به آن رسیده است را داشته باشد واز روی تعصب در دینی که ارثی به او رسیده است نماندحال هردینی که می خواهد باشد.

[quote=کریم;333055]نوع تربیت انسان در رشد عقلی او تاثیر دارد ومطلبی که بنده از مرحوم استاد علی صفایی نقل کردم ناظر به همین مساله بود که والدین اگر کودک خود را نوعی تربیت کنند که روش تفکر وانتخاب را به او بیاموزند واینکه با استفاده از توانایی فکری وعقلی خودچطور خوب وبد را از هم تشخیص دهد.والبته این درست است که کودک بیشتر از رفتار والدین خود تقلید می کنند واین وابستگی می تواند فرصتی باشد برای رشد صحیح ومنطقی کودک ویاد دادن روش تفکر وتعقل،البته در این زمینه خانواده وجامعه وظایف خود را دارند ومنظور از ذکر این مطلب یادآوری این نکته بود که تحقیق وتوانایی بر آن منحصر در بعد از بلوغ نیست.[/quote]
بله با شما موافقم. وظیفه والدین است که راه درست فکر کردن را به کودک خود بیاموزد نه خود خوب و بد را. خوب و بد را هر انسانی باید با تفکر و تامل و تحقیق و با عقل خودش به آن برسد. چرا که ملاک حسابرسی در آن دنیا از جانب خدا عقل خود انسان است نه عقل والدین.

[quote=کریم;333055]به هر انسان تا آخر عمر در حال یاد گرفتن وافزودن بر علم وآگاهی خود است واینطور نیست که در عرض چند سال همه چیز را یاد بگیرد [/quote]
بله هر انسانی در طول عمرش در حال یادگیری است. و در هر مرحله از یادگیری موظف است به معلومات و دانسته ها و یافته ها و نتایجی که به آت رسیده ملتزم باشد. یعنی با رسیدن به بلوغی فکری ای که نیازمند تحقیق منصفانه است اگر پس از شروع تحقیق و مثلا تا یک سال اول به حقانیت اسلام پی نبرد موظف نیست که به احکام آن عمل کند. اگر موظف است بگویید چرا؟ اگر انسان در انتخاب دینش اختیار دارد و مجبور نیست پس چرا از همان کودکی مسلمان است بدون اینکه فهم درستی از اصول دین داشته باشد؟

[quote=کریم;333055] مسلما قبل از بلوغ نسبت به حقایق هستی علم دارد [/quote]
چگونه این نتیجه را گرفتید؟ ما که هر چه مطالعه و تحقیق می کنیم که به نادانیمان بیشتر واقف می شویم. چطور انسان نابالغ به حقایق عالم هستی علم دارد؟ اصلا مگر برای عمل به احکام اسلام حدی برای علم به حقایق هستی مشخص شده است؟

[quote=کریم;333055] این علم به مرور افزایش پیدا می کند.وحداقل این قدر احتمال می دهد که این احکام وامور عملی دارای فواید وبرکاتی باشند [/quote]
همانقدر که احتمال می دهد که دارای برکاتی باشند این احتمال را هم می دهد که دارای برکاتی نباشند. اصولا قبل از شروع تحقیق این احتما 50-50 است. لذا برای عمل به دستورات دین اسلام مرجحی می خواهد که احتمال وجود برکات را بالا ببرد. این مرجح هم با تحقیق میسر می شود.

[quote=کریم;333055]لذا انجام این اعمال ضربه ای به او نمی زند گیرم که بعدا متوجه شود اینها درست نبوده است.چون چیزی را از دست نداده است ولی اگر باتحقیق وبرسی به حقیقت این امور علم پیدا کرد خیلی جلو افتاده است.[/quote]
چطور ضربه نمی زند؟ چطور چیزی از دست نداده است؟ مثلا یک ماه روزه داری در سال چه لزومی دارد؟ چرا باید روزی هفده رکعت نماز بخواند؟ همین که مقداری وقتش را صرف این مسایل می کند وقتش را که بسیار پر ارزش است از دست داده است. حتی ممکن است پول زیادی هم در این راه خرج نماید. ( مثلا صرف ساخت مسجد بکند ) اگر بنا بر احتمالات باشد خوب چرا مثلا به احکام دین زرتشت عمل نکند؟ یا دین بهاییت؟ خوب در هیچ کدام که تحقیق نکرده؟ احتمال حقانیت همه برای انسان برابر است. اگر پس از تحقیق برایش محرض شد که مثلا دین بهایی حق است آیا با عمل به احکام اسلام عقب نیافتاده است؟ یا کسی که عمرش را در مساجد و تکایا صرف مراسم اهل بیت می کند اگر در دینش تحقیق نکرده باشد و بعد از تحقیق برایش محرض شود که حقیقتی ورای این ها نیست آیا این همه وقت و انرژی را به بطالت نگذرانده است؟

[quote=کریم;333055]البته مسلما دقیقا همزمان با بلوغ عقل انسان به رشد نمی رسدتا مشکل اینچنین بزرگ جلوه کند .اگر هم اینطور باشد.اینکه می فرمایید اصل دین را نپذیرفته درست نیست.باور به خدا در همه ادیان وجود دارد وامری است که فطرت انسان وامور پیرامون او به آنها شهادت می دهد وسخن در فهم دقیق ومفصل است که بعد از بلوغ عقلی به دست می آید.[/quote]
دوست عزیز اولا باور به خدا در همه ادیان وجود ندارد. ( دین بودایی‌ ) بلکه باید گفت در تمام ادیان الهی وجود دارد. و صد البته در تمام ادیان الهی هم خدا یکسان نیست. مسیحیت آلوده به شرک است. یهودیت و همچنین وهابیت خدای انسان وار را می پرستند و ... . لذا می بینیم صرف باور به خدا چیزی را حل نمی کند. اینکه خدا چه صفاتی داشته باشد مهم است. در ضمن بحث ما پیرامون وجود خدا نیست. پیرامون دین است. این ها دو مقوله جدا هستند.

[quote=کریم;333055]با توجه به سخنان شما این فرد که با تقلید از اعمال والدین با این اعمال دینی بزرگ شده است ولی از شاخصه های انسان این است که وقتی به بلوغ عقلی می رسد سوالاتی مطرح است یا در مورد کل امور دینی ویا در مورد بعضی ازانها،لذا این شخص براساس باوری که بزرگ شده است عمل می کند ودر کنار آن با توجه به کنجکاوی شخصی تحقیق می کند تا دینداریش از روی تقلی صرف نباشد وبه ندای عقل جواب داده باشد واگر هم بعدا متوجه شد که دینی که به آن پایبند بوده اشبتاه است چیزی را از دست نداده بلکه مساله بعد از این مهم می شود که این شخص قدرت وتوانایی گرایش به حقیقتی که به آن رسیده است را داشته باشد واز روی تعصب در دینی که ارثی به او رسیده است نماندحال هردینی که می خواهد باشد. [/quote]
اصلا بحث ما سر همین فرآیند است. چرا باید انسان بر اساس باوری که ممکن است بر اساس عقلش به آن نرسد بزرگ شود؟ چرا از همان کودکی والدین به او نمی اموزند که ما فقط چگونه اندیشیدن را به تو می آموزیم. درست و غلط را خودت پس از اینکه بزرگ شدی با عقل خودت باید به آن برسی و تا زمانی هم که به آن نرسیدی باید براساس عقل خودت رفتار کنی.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;334056 نوشت:
اگر موظف است بگویید چرا؟ اگر انسان در انتخاب دینش اختیار دارد و مجبور نیست پس چرا از همان کودکی مسلمان است بدون اینکه فهم درستی از اصول دین داشته باشد؟

اسلام به این معنا است که انسان خدا شناس باشد وبه وجود او اعتراف کند خالا کودکی که اهل گناه نیست وقلب صاف ومهربانب دارد وپدر ومادر مسلمان دارد چه عیبی دارد ما او را مسلمان بدانیم واین نامگذاری چه ایرادی دارد.
شریعت عقلانی;334056 نوشت:
چگونه این نتیجه را گرفتید؟ ما که هر چه مطالعه و تحقیق می کنیم که به نادانیمان بیشتر واقف می شویم. چطور انسان نابالغ به حقایق عالم هستی علم دارد؟ اصلا مگر برای عمل به احکام اسلام حدی برای علم به حقایق هستی مشخص شده است؟

عزیز من علم دارای مراتب است وشما حتی عالم هفتاد ساله را هم که حساب کنید نسبت به خیلی چیزها جاهل است واز او عالمتری وجود دارد.سخن ما هم این بود که این کودک در حد خود علم وآگاهی دارد وخالی والذهن کامل نیست مخصوصا کسی که به سن تمییز رسیده وهنوز بالغ نشده است می تواند خوب وبد را از هم تشخیص دهد واینکه احکام شرع کلا ویا به طور کلی خوب ومفید است ویا نه؟
شریعت عقلانی;334056 نوشت:
همانقدر که احتمال می دهد که دارای برکاتی باشند این احتمال را هم می دهد که دارای برکاتی نباشند. اصولا قبل از شروع تحقیق این احتما 50-50 است. لذا برای عمل به دستورات دین اسلام مرجحی می خواهد که احتمال وجود برکات را بالا ببرد. این مرجح هم با تحقیق میسر می شود.

شما مساله چنان بیان می کنید که مثل اینکه این کودک ونوجوان از عالمی آمده که در وجود او هیچ نوع آگاهی نیست واز خیچ چیز آگاهی ندارد.کودکی که شما می فئمایید کسی مجبورش نمی کند که اعمال دینی انجام دهد بلکه با انتخاب خود این کار را می کند.شما می فرمایید چه کار کنیم،کودک را تا زمان اتمام تحقیق از ابراز دینداری واعمال آن منع کنیم اگر دین واجب کرده است اجبار نکرده واین تکلیف به این خاطر ایت که کودک قبل از بلوغ به سن تمییزی می رسد که می تواند خوب وبد را از هم تشخیص دهد.
از طرف دیگر این کودکی که به سن بلوغ می رسد برنامه لازم دارد واز طرف دیگر شهوت وغضب وغرائز متفاوتی دارد که غلبه آنها خود موجب آزادی عمل را از انسان می گیرد.واجبات دینی برنامه ای است که برای این انسان اعتدال در مسیر زندگی ایجاد می کندوبرنامه ای به او می دهد که تمام نیازهای روحی وجسمی اش را برطرف کند.
شریعت عقلانی;334056 نوشت:
چطور ضربه نمی زند؟ چطور چیزی از دست نداده است؟ مثلا یک ماه روزه داری در سال چه لزومی دارد؟ چرا باید روزی هفده رکعت نماز بخواند؟ همین که مقداری وقتش را صرف این مسایل می کند وقتش را که بسیار پر ارزش است از دست داده است. حتی ممکن است پول زیادی هم در این راه خرج نماید. ( مثلا صرف ساخت مسجد بکند ) اگر بنا بر احتمالات باشد خوب چرا مثلا به احکام دین زرتشت عمل نکند؟ یا دین بهاییت؟ خوب در هیچ کدام که تحقیق نکرده؟ احتمال حقانیت همه برای انسان برابر است. اگر پس از تحقیق برایش محرض شد که مثلا دین بهایی حق است آیا با عمل به احکام اسلام عقب نیافتاده است؟ یا کسی که عمرش را در مساجد و تکایا صرف مراسم اهل بیت می کند اگر در دینش تحقیق نکرده باشد و بعد از تحقیق برایش محرض شود که حقیقتی ورای این ها نیست آیا این همه وقت و انرژی را به بطالت نگذرانده است؟

اولا از لحاظ علمی اثبات شده است که این روزه وخیلی از احکام الهی برای انسان مفید است.وثانیا با فرض شما این آدم باید به هیچ دینی گرایش نداشته باشد واین اوج بی برنامگی است که خود کشنده تر از هر مرضی است.البته بنده نمی فهم این آدم چطور عقب افتاده است وقتی قرار است به هیچ دین وعملی پایبند نباشد چه کاری می خواست انجام دهد که الان عقب افتاده است؟بلکه در صورت حقانیت هر دینی غیر از دین اولی تجارب زیادی به دست آورده است وانتخاب جدیدش با آگاهی کامل خواهد بود.
موضوع قفل شده است