فلسفه قسم هاي قرآني

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فلسفه قسم هاي قرآني

ماهيت سوگند :
سوگند يكي از شيوه هاي تاكيد و استوار سازي سخن است همانگونه كه از ديد دستور زباني به اين بُعد نگريسته مي شود



بدر الدين زركشي در مفصلترين نوع از كتاب البرهان في علوم القرآن كه " اساليب القرآن و فنونه البليغه " نام دارد يكي از اسلوبهاي تأكيد را سوگند ياد مي كند و در آغاز آن مي نويسد
" سوگند در نزد نحويان جمله ايي است كه با آن خبر مورد تاكيد قرار ميگيرد حتي آنها گفتار خداوند متعال را كه فرموده " و الله يشهد ان المنافقين لكاذبون " سوگند شمرده اند .


گر چه در آن اِخبار از گواهي دادن خداوند بر كذب منافقان است اما چون براي تاكيد خبر آمده قسم ناميده مي شود
اين بيان كه در بسياري ديگر از كتابها آمده است ، نمي تواند بازگو كننده ماهيت و مفهوم سوگند باشد تنها تعريفي به ويژگي و فايده آن است كه تاكيد باشد و در نزد نحويان ملاك و معيار تشخيص سوگند قرار گرفته است

سخن در اين است كه سوگند چه عملي انجام ميدهد و چه فرايندي در آن رخ مي دهد كه موجب تأكيد كلام مي شود و همچنان كه اموري مانند : عهد و پيمان ، شهادت و گواهي دادن و نذر هر كدام داراي ماهيت و وجه تمايز هستند كه آنان را از يكديگر جدا مي كند حقيقت سوگند چيست و وجه تمايز آن با ديگر امور كدام است ؟

اين مسأله را علامه طباطبائي بخوبي تشريح كرده است ، ايشان در اين باره مي نويسد :

" سوگند آن است كه خبر يا انشاء را به چيزي كه داراي شرافت و آبروست به جهت ارج و اعتباري كه دارد پيوند داده ، مقيد كنيم ، به گونه ايي كه اگر خبر درست نباشد در انشاء ، امر يا نهي امتثال نشود ، كرامت و شرافت آن چيز لطمه بخورد و باطل شود ؛ مثلا وقتي مي گوئيم به جان خودم سوگند كه زيد ايستاده است صدق اين سخن را به شرافت زندگي و عمر خود پيوند داده ايم به طوري كه اگر خبر ما دروغ باشد عمر ما فاقد شرافت و ارزش شده است .
همچنين وقتي به شخصي مي گوئيم به جان خودم سوگندت ميدهم كه كاري را براي من انجام بده خواهش خود را به شرافت زندگي خود گره زده ايم به گونه ايي كه اگر آن شخص اين كار را انجام ندهد شرافت زندگي و ارزش عمر ما را ناديده انگاشته است "

علامه پس از ذكر اين مطلب دو نكته را نتيجه ميگيرد

1-سوگند بالاترين درجه تاكيد در سخن است .
2-آن چيزي كه به سوگند ياد مي شود بايد ارجمند تر و شريفتر از آن چيزي باشد كه به خاطر آن سوگند ياد مي شود زيرا معني ندارد كه كلام يا چيزي تأكيد شود كه شرافت و ارزشش پائينتر از آن است


در برخي از كتب علوم قرآن در تعريف قسم اين گونه آمده است :

" و عرّفه العلماء : بانّه ربط النفس بالامتناع عن شيء او الاقدام عليه بمعني معظم عند الحالف حقيقه او اعتقاداً يعني قسم آن گونه كه عالمان آن را شناسانده اند به معناي ايجاد رابطه ميان خود داري كردن نفس از چيزي يا اقدام بر آن است با امري كه در نزد سوگند ياد كننده بزرگ است خواه در واقع آن امر عظمت داشته باشد يا به اعتقاد وي چنين باشد .

ادامه از مطلب قبلي


اين تعريف گرچه از جهتي شبيه تعريف علامه است اما جامعيت آن تعريف را ندارد چرا كه تنها شامل عقد يمين مي شود كه در‌ آن براي انجام يا عدم ارتكاب امري در آينده سوگند ياد مي شود و سوگند بر وقوع يا عدم وقوع كاري در گذشته را در برنميگيرد .
يمين بنا بر مفهوم ياد شده شبيه نذر و عهد است و در فقه اسلامي در رديف آن دو ياد مي شود و در هر سه مورد مكلّف به واسطه يكي از آنها انجام يا پرهيز از كاري را بر خود لازم مي كند .


عهد ميثاقي است كه انسان با خداي خود مي بندد كه التزام به فعلي داشته باشد و صورتش اين است كه : " عاهدتُ اللهَ " و يا " عليّ عهد الله " و نذر آن است كه انسان در صورت حاصل شدن چيزي در آينده كار نيكي را بر خود واجب كند ، بدين گونه كه مي گويد " ان كان كذا فللّهِ عَلَيَّ كذا " .


گاه در برخي از اخبار يمين بر نذر نيز اطلاق شده است از اين رو شهيد اول يمين و عهد را از توابع نذر مي شمرد اما در عين حال يمين ، نذر و عهد سه مفهوم جداي از هم هستند كه گر چه در هر سه عزم و تصميم بر انجام يا ترك چيزي است اما در سوگند اين عزم را به شيء محترم و داراي شرافتي پيوند مي دهد و در عهد پيماني ميان او و خداست و در نذر انجام آن را معلّق بر حصول امري ديگر مي كند و به خاطر رسيدن به هدف معيني ملتزم به انجام يا ترك كاري مي شود .

ساختار سوگند
سوگند از دو جمله تشكيل مي شود كه اين دو با همديگر تركيب و همانند يك جمله شده اند و مكمّل يكديگرند : جمله قسم و جمله جواب قسم .
در اين ميان مقصود اصلي جمله جواب است كه جمله قسم براي تأكيد آن آمده است و بعنوان نمونه در آيات كريمه " يس و القرآن الحكيم انك لمن المرسلين علي صراط مستقيم "
جمله " و القرآن الحكيم " قسم و " انك لمن المرسلين علي صراط مستقيم " جمله جواب قسم است همينطور در آيه كريمه " لعمرك انّهم لفي سكرتهم يعمهون " " لعمرك " قسم و " انّهم لفي سكرتهم يعمهون " جواب آن است .


جمله قسم گاهي فعلّيه است كه در اين صورت در آن سه عنصر وجود دارد : فعل قسم ، مقسم به ( چيزي كه به آن سوگند ياد مي شود ) و حرفي كه معناي قسم را به مقسم به پيوند مي دهد همانند نمونه نخست كه " القرآن الحكيم " مقسمّ به ، " و " ادات قسم و فعل قسم كه " اُقسم " باشد نيز محذوف است .
جمله قسم اسمي همانند " لعمرك " مركب از مبتدأ و خبر است كه خبر آن هميشه محذوف است و اين گونه بوده است " لعمرك قسمي " در اين مورد مبتداء نقش مقسم به را دارد .



در زبان عربي در سوگند از چهار ماده : قسم ، حلف ، ايلاء و يمين استفاده مي شود و باء ، واو ، تاء و لام ادوات و حروف قسم هستند



جمله جواب قسم نيز از نظر دستور زباني داراي ويژگيهايي است كه تفصيل آن در آينده خواهد آمد . همچنين درباره عناصر ياد شده در جمله قسم و نيز اموري كه شبه سوگند نام دارند و جانشين آن مي شوند به خواست خدا در آينده به تفصيل سخن خواهيم گفت .

انواع سوگندهاي قرآني



سوگند با توجه به عناصر و ويژگيهاي حاكم بر آن گونه هاي متعددي دارد و از اين نظر داراي انواع گوناگوني است :


الف ) سوگندهاي ياد شده در قرآن مجيد به اعتبار كسي كه از او سوگند صادر شده چند دسته است كه در يك تقسيم كلي به دو بخش سوگندهاي الهي و غير الهي قابل تقسيم است .
سوگندهاي غير الهي كه از غير خداوند صادر شده است شامل سوگندهاي انبياء ، سوگندهاي ابليس و سوگندهاي كافران و منافقان مي شود .
سوگندهاي الهي قرآن كه در آن خود خداوند متعال قسم ياد مي كند داراي كميّت بيشتري است و از اهميت بالاتري نيز برخوردار است و تكيه اصلي بحث قسم متوجه آنهاست ، از اين رو در آثار نگاشته شده در بازه سوگند به طور معمول به سوگندهاي الهي پرداخته مي شود و ديگر سوگندها مورد توجه نگارندگان آنها نيست ، بجز آثار اندكي كه به اين سوگندها اشاره كرده اند مانند كتاب " القسم في اللغه و في القرآن " كه محمد مختار سلامي .


ب ) آنچه به آن سوگند ياد شده است گاه خداوند يا يكي از نامها و صفات اوست مانند " فو ربك لنسئلنهم اجمعين " و گاه پديده ها و آفريده هاي او همانند فرشتگان ، روز قيامت ، شب و روز ، آسمان ، خورشيد و ماه و مانند آن كه در سوره هاي صافات ، قيامت ، ليل ، شمس و ديگر سوره هاي قرآن كريم آمده است . اين قسمها گاه مفرد است و به يك شيء سوگند ياد شده او گاه متعدد و به چندين شيء سوگند ياد شده است .


ج ) آنچه به خاطر آن سوگند ياد شده است نيز از امور گوناگوني است مانند يگانگي خداوند متعال " ان الهكم لواحد " حقانيت قرآن و پيامبر " ما ضل صاحبكم و ما غوي و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي " و يا تحقق وعده هاي الهي " انما توعدون لواقع "
اين امور گاه از سخن حذف مي گردد مانند سوگندهاي آغاز سوره ق و فجر كه جواب سوگند در كلام نيامده است .



د ) گاه جمله قسم و جواب آن هر دو ذكر مي شود كه سوگند صريح يا مظهر نام دارد مانند سوگندهاي آغاز سوره تين ،‌عصر و بسياري ديگر و گاه تنها به جواب اكتفا شده و خود سوگند از كلام حذف مي گردد كه سوگند مضمر نام دارد مانند " لتبلونّ في اموالكم و لتسمعنّ من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم و من الذين اشركوا اذيً كثيرا " كه در اين گونه موارد لام " مانند لام لتبلونّ " دلالت مي كند كه در اين جا قسمي در تقدير است و گاه ممكن است معني بر قسم محذوف دلالت كند




ه ) شماري از واژگان وجود دارند كه در ظاهر بيانگر سوگندي نيستند اما آثار و ويژگيهاي سوگند را دارند از اين رو به آنها شبه سوگند اطلاق مي شود مانند " و اذ اخذ الله ميثاق الذين اوتوا الكتاب لتبيينّنّه للنّاس و لا تكتمونه "



و ) از منظر فقهي سوگند اقسامي دارد ، از جمله سوگند لغو ، يمين غموس ، يمين عقد و مانند آن كه كتاب " جواهر الكلام " در آغاز كتاب " ايمان" به آنها اشاره مي كند



آنچه ياد شد و مواردي از اين دست گونه هاي فراواني براي سوگند ايجاد مي كنند كه براي شناخت كامل سوگندهاي قرآني و ويژگيهاي آنها لازم است مورد دقّت قرار بگيرند كه ما در آينده به خواست خدا به هر كدام در جاي خود خواهيم پرداخت

انشاء سوگند و اخبار از سوگند



الف ) انشاء از سوگند
سوگند در اصل از انشائيات محسوب مي شود يعني قضيه ايي در خارج نيست كه قسم حكايتگر وقوع يا عدم وقوع آن باشد بلكه گوينده اي كه سوگند ياد مي كند با اين عمل مضمون سوگند را ايجاد مي كند و درستي و استواري مطلبي را كه بر آن قسم ياد ميكند به شرافت و ارزشمندي چيزي كه به آن قسم مي خورد پيوند ميدهد .
بنا بر اين گر چه ممكن است متعلق قسم و مطلبي كه گوينده بر آن سوگند ياد مي كند متّصف به دروغ و نااستواري شود اما نفس سوگند وي امري است كه به وجود آمده و قابل تعلّق به صدق و كذب نيست .
سوگند در عين انشائي بودن با توجه به متعلقش دوگونه است : يمين اخباري و يمين انشائي در يمين اخباري قسم بر حادث شدن وقوع امري در گذشته حال و آينده است كه سوگند خورنده براي تأكيد بر‌آن سوگند مي خورد اما در يمين انشائي قسم به انجام فعلي در آينده تعلق مي گيرد كه سوگند خورنده به آن متلزم مي شود .


ب ) اخبار از سوگند
گاه گوينده خود سوگندي ياد نمي كند بلكه از انجام سوگندي كه ياد شده يا ياد مي شود خبر مي دهد . بسياري از سوگندهاي قرآن در آن قسم خورنده غير از خداوند متعال است از اين دسته اند
اخبار از قسم چند گونه است :
[=calibri]1-[=&quot] [/][/]حكايت صرف قسم خوردن بدون انجام به جزئيات مانند " فيحلفون له كما يحلفون لكم " ( مجادله/ 18 )
[=calibri]2-[=&quot] [/][/]حكايت قسم خوردن همراه با اشاره به برخي جزئيات و حذف برخي ديگر مانند " اذ اقسموا ليصرمنّها مصبحين " ( قلم / 17 ) كه در اينجا آنچه به آن قسم خورده شده حذف گرديده اما به آنچه براي آن سوگند آمده اشاره شده است
[=calibri]3-[=&quot] [/][/]حكايت معني و نقل قول غير مستقيم قسم مانند " و يقول الذين آمنوا أهولاء الذين اقسموا بالله جهد ايمانهم انّهم لمعكم ( مائده / 53 ) در اينجا قسم آنان با تمام جزئيات ياد شده اما معناي آن حكايت شده است چرا كه گفته شده انّهم لمعكم و اگر نفس سوگند آنان حكايت مي شد بايد اننّا لمعكم گفته ميشد
[=calibri]4-[=&quot] [/][/]حكايت لفظ و نقل قول مستقيم قسم ، مانند " فيقسمان بالله ان ارتبتم لانشتري ثمنا " ( مائده / 106 ) و يا " فيقسمان بالله لشهادتنا احقّ من شهادتهما " ( مائده / 107 ) در اين آيه خداوند فرمان به قسم مي دهد و براي آن كه چگونگي قسم روشن و بدون ابهام باشد نفس لفظ قسم بازگو مي شود .
در مواردي كه حكايت قسم روشن و بدون ابهان باشد نفس قسم به عنوان مقول قول آن واقع شده است و نيز خود سوگند حكايت شده است مانند حكايت اين سوگند ابليس " قال فبعزّتك لاغوينهم اجمعين " ( ص / 82 )
قسمهايي را كه خداوند در آن به پيامبرش قرمان به سوگند مي دهد نيز مي توان در رديف اخبار از سوگند شمرد و از مصاديق قسم اخير دانست مانند :
" و يستنبؤنك أحق هو قل اي و ربي " ( يونس / 53 )

موضوع قفل شده است