جمع بندی آیا همه اعراب منافق هستند؟

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا همه اعراب منافق هستند؟

[="]قرآن از طرفي به طور عام همه اعراب را كافر و منافق معرفي مي كند و بعد بعضي از آنها را منافق و بعضي را مؤمن مي داند. چه حكمتي در اين نوع از تعبير درباره اعراب است؟: التوبة : 97 الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلاَّ يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ، (98) وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً وَ يَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ ، (99) وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ في‏ رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ ... [/] باديه‏نشينان عرب، كفر و نفاقشان شديدتر است و به ناآگاهى از حدود و احكامى كه خدا بر پيامبرش نازل كرده، سزاوارترند و خداوند دانا و حكيم است! (97) گروهى از (اين) اعراب باديه‏نشين، چيزى را كه (در راه خدا) انفاق مى‏كنند، غرامت محسوب مى‏دارند و انتظار حوادث دردناكى براى شما مى‏كشند حوادث دردناك براى خود آنهاست و خداوند شنوا و داناست! (98) گروهى (ديگر) از عربهاى باديه‏نشين، به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند و آنچه را انفاق مى‏كنند، مايه تقرّب به خدا، و دعاى پيامبر مى‏دانند آگاه باشيد اينها مايه تقرّب آنهاست! خداوند بزودى آنان را در رحمت خود وارد خواهد ساخت به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است!


با نام و یاد دوست

[="Tahoma"][="Black"]

جویا;328872 نوشت:
[=&quot]قرآن از طرفي به طور عام همه اعراب را كافر و منافق معرفي مي كند و بعد بعضي از آنها را منافق و بعضي را مؤمن مي داند. چه حكمتي در اين نوع از تعبير درباره اعراب است؟[/]

«الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَ نِفَاقًا وَ أَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُواْ حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلىَ‏ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»
باديه ‏نشينان عرب، كفر و نفاقشان شديدتر است و به ناآگاهى از حدود و احكامى كه خدا بر پيامبرش نازل كرده، سزاوارترند و خداوند دانا و حكيم است! (توبه، 97)


«وَ مِنَ الْأَعْرَابِ مَن يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ مَغْرَمًا وَ يَترَبَّصُ بِكمُ‏ُ الدَّوَائرَ عَلَيْهِمْ دَائرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»
گروهى از (اين) اعراب باديه ‏نشين، چيزى را كه (در راه خدا) انفاق مى ‏كنند، غرامت محسوب مى ‏دارند و انتظار حوادث دردناكى براى شما مى‏ كشند حوادث دردناك براى خود آنهاست و خداوند شنوا و داناست! (توبه، 98)


«وَ مِنَ الْأَعْرَابِ مَن يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ وَ يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللَّهِ وَ صَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنهَّا قُرْبَةٌ لَّهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فىِ رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»
گروهى (ديگر) از عربهاى باديه ‏نشين، به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند و آنچه را انفاق مى ‏كنند، مايه تقرّب به خدا، و دعاى پيامبر مى‏ دانند آگاه باشيد اينها مايه تقرّب آنهاست! خداوند بزودى آنان را در رحمت خود وارد خواهد ساخت به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است! (توبه، 99)



با سلام و درود

"اعراب" به بادیه نشینان گفته می شود و اسم است برای ساکنان بادیه. (المفردات في غريب القرآن، ص 556)

به عرب شهرنشين، عربی می گویند، و به عرب باديه ‏نشين، اعرابى گفته می شود. (قاموس قرآن، ج ‏4، ص 312)

«الْأَعْرابُ» يعنى باديه ‏نشينان، و مفرد آن «اعرابى» است، نه «عرب». اعرابى بودن به معناى دورى از فرهنگ دينى و تعاليم مكتب است.

باديه‏ نشينى، موجب دورى از فرهنگ و آداب دينى مى‏ شود. از طرفی افرادِ ناآگاه و دور از فرهنگ، گاهى بازیچه دست كافران و منافقان قرار مى ‏گيرند و از خود آنها هم بى ‏منطق ‏تر مى ‏شوند. (ر.ک: تفسير نور، ج ‏5، ص 131)

باديه ‏نشينان به علت دور بودن از مدينه و تمدن، از انسانيت و تربيت دور بودند، لذا كافرشان كافرتر و منافقشان منافقتر بود و سزاوارتر بودند كه حدود احكام، واجبات و محرمات و مانند آنها را ندانند. (تفسير أحسن الحديث، ج ‏4، ص 299)

مراد اين جماعت بنوتميم و بنواسد و غطفان و اعراب حوالى مدينه ‏اند، نه تمام اعراب؛ بلكه اين جميع مخصوص است. (تفسير اثنا عشري، ج ‏5، ص 182)


روایت:

"تَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ مِنْكُمْ فِي الدِّينِ فَهُوَ أَعْرَابِي‏"؛ دين‏ شناس شويد، چون هر كه فهم عميق دينى نداشته باشد، اعرابى است. (کافی، ج 1، ص 31، ح 6)


بنا بر این:

در اين آيات سه ‏گانه پيرامون حال بادیه نشینان سخن گفته می شود.

آیه اول و دوم راجع به منافقان باديه‏ نشين و نشانه‏ ها و افكار آنها، و آیه سوم راجع به مؤمنان مخلص و راستين باديه نشین گفتگو شده است.
[/]

آیا اعراب کفرشان شدیدتر از کفار شهرنشین قریش بود؟ آیا نفاقشان شدیدتر از منافقین مدینه بود؟ آیا سند تاریخی در این رابطه وجود دارد؟
شدت کفر و نفاق بخصوص نفاق نشان عقب ماندگی و آداب ندانی است؟ تا کسی ادب برخورد با جریانهای مختلف را ندارد و ندارد با هر کس چه طور برخورد کند آیا می تواند نقاف نفاق خود را حفظ کند؟
آیه نخست آنچنان خشونتی در ادبیات خود دارد که انگار نص در عموم است. به نظر نمی آید لحن آن قابلیت برای تخصیص را داشته باشد خصوصا که با توجه به روایاتی که ذکر نموده اید منصوص العله است. و همین نص، بیشتر این آیه را از ظهور در عموم خارج نموده و آن را نص در عموم ساخته است.

بسم الله الرحمن الرحیم


97الأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلاّ يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللّهُ عَلى رَسُولِهِ وَ اللّهُ عَليمٌ حَكيمٌ
98وَ مِنَ الأَعْرابِ مَنْ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً وَ يَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللّهُ سَميعٌ عَليمٌ
99وَ مِنَ الأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الآْخِرِ وَ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُبات عِنْدَ اللّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللّهُ في رَحْمَتِهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ

ترجمه:
97 ـ باديه نشينان عرب، كفر و نفاقشان شديدتر است; و به ناآگاهى از حدود و احكامى كه خدا بر پيامبرش نازل كرده، سزاوارترند; و خداوند دانا و حكيم است!
98 ـ گروهى از (اين) اعراب باديه نشين، چيزى را كه (در راه خدا) انفاق مى كنند، غرامت محسوب مى دارند. و انتظار حوادث دردناكى براى شما مى كشند; حوادث دردناك براى خود آنهاست; و خداوند شنوا و داناست!
99 ـ گروهى (ديگر) از عرب هاى باديه نشين، به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند; و آنچه را انفاق مى كنند، مايه تقرّب به خدا، و دعاى پيامبر مى دانند; آگاه باشيد اينها مايه تقرّب آنهااست! خداوند به زودى آنان را در رحمت خود وارد خواهد ساخت; به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است!
تفسير:
باديه نشينان سنگدل و با ايمان
در اين آيات سه گانه ـ به تناسب بحث هائى كه درباره منافقان «مدينه» گذشت ـ پيرامون حال منافقان باديه نشين، و نشانه ها و افكار آنها، و همچنين درباره مؤمنان مخلص و راستين باديه، گفتگو شده است.
شايد به اين علت كه: به مسلمانان هشدار دهد، چنين نپندارند كه منافقان، تنها همان گروهى هستند كه در «مدينه» ساكنند، بلكه منافقان باديه نشين، از آنها خشن ترند، و به گواهى تاريخ اسلام، مسلمانان بارها مورد هجوم اين گروه واقع شده بودند، مبادا پيروزى هاى پى در پى لشكر اسلام سبب شود، كه آنها اين خطر را ناديده بگيرند.
به هر حال، در آيه نخست مى فرمايد: «اعراب باديه نشين (به حكم دورى از تعليم و تربيت، و نشنيدن آيات الهى و سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله)) كفر و نفاقشان شديدتر است» (الأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً).
باز به همين دليل، «به جهل و بى خبرى از حدود فرمان ها، و احكامى كه خدا بر پيامبرش نازل كرده است، سزاوارترند» (وَ أَجْدَرُ أَلاّ يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللّهُ عَلى رَسُولِهِ).
«اعراب» از كلماتى است كه معنى جمعى دارد، و مفردى براى آن از نظر لغت عرب نيست، و چنان كه ائمه لغت مانند: مؤلف «قاموس»، «صحاح»، «تاج العروس» و ديگران گفته اند: اين كلمه، تنها به عرب هاى باديه نشين اطلاق مى شود، و هنگامى كه معنى مفرد آن را اراده كنند، همين كلمه را با «ياء نسبت»، به صورت «اعرابى» به كار مى برند.
بنابراين، بر خلاف آنچه بسيارى تصور مى كنند، «اعراب» جمع «عرب» نيست بلكه به معنى عرب هاى باديه نشين است.
«أَجْدَر» از ماده «جدار» به معنى ديوار است، سپس به هر چيز مرتفع و شايسته اطلاق شده است، به همين جهت «أَجْدَر» معمولاً به معنى شايسته تر استعمال مى شود.
و در پايان آيه مى فرمايد: «خداوند دانا و حكيم است» (وَ اللّهُ عَليمٌ حَكيمٌ).
يعنى: اگر درباره عرب هاى باديه نشين چنين داورى مى كند، روى تناسب خاصى است كه محيط آنها، با اين گونه صفات دارد، و از روى علم و حكمت اين معنى را اعلام مى دارد.
و در آيه بعد، براى اين كه چنين توهمى پيدا نشود كه: همه اعراب باديه نشين، و يا همه باديه نشينان، داراى چنين صفاتى هستند، به دو گروه مختلف آنها اشاره مى كند.
نخست مى گويد: «گروهى از اين عرب هاى باديه نشين، كسانى هستند كه بر اثر نفاق يا ضعف ايمان، هنگامى كه چيزى را در راه خدا انفاق كنند، آن را ضرر و زيان و غرامت محسوب مى دارند» (وَ مِنَ الأَعْرابِ مَنْ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً)، نه يك موفقيت و پيروزى و تجارت پر سود.(1)
و ديگر از صفات آنها اين است كه: «همواره در انتظار اين هستند، بلاها و مشكلات شما را احاطه كند، و تيره روزى و ناكامى به سراغ شما بيايد» (وَ يَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ).
«دَوائِر» جمع «دائره» و معنى آن معروف است، ولى «عرب» به حوادث سخت و دردناك، كه انسان را احاطه مى كند نيز، دائره و در حال جمعى «دوائر» مى گويد.
در واقع آنها افرادى تنگ نظر، بخيل و حسودند، بخل آنها سبب مى شود، هر گونه خدمت مالى در راه خدا را غرامت بپندارند، و حسادتشان موجب اين مى شود كه، هميشه در انتظار بروز مشكلات، گرفتارى ها و مصائب براى ديگران باشند، سپس اضافه مى كند:
«حوادث دردناك براى خود آنها است» (عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ).(2)
آنها نبايد در انتظار بروز مشكلات و نزول بلاها بر شما باشند; چرا كه اين مشكلات، ناكامى ها و بدبختى ها، تنها به سراغ اين گروه منافق بى ايمان، جاهل، نادان، تنگ نظر و حسود مى رود.
سرانجام، آيه را با اين جمله كه: «خداوند شنوا و دانا است» پايان مى دهد (وَ اللّهُ سَميعٌ عَليمٌ).
هم سخنان آنها را مى شنود و هم از نيات و مكنون ضمير آنها، آگاه است.
در آخرين آيه، به: مؤمنان با اخلاص باديه نشين اشاره كرده مى گويد: «اما گروهى از اين عرب هاى باديه نشين كسانى هستند كه، ايمان به خدا و روز رستاخيز دارند» (وَ مِنَ الأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الآْخِرِ).
به همين دليل، هيچ گاه انفاق در راه خدا را، غرامت و زيان نمى دانند، بلكه با توجه به پاداش هاى وسيع الهى در اين جهان و سراى ديگر، «اين كار را وسيله نزديكى به خدا، و مايه توجه و دعاى پيامبر(صلى الله عليه وآله)، كه افتخار و بركت بزرگى است مى شمارند» (وَ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُبات عِنْدَ اللّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ).
در اينجا خداوند، اين طرز فكر آنها را با تأكيد فراوان تصديق مى كند، و مى فرمايد: «آگاه باشيد اين انفاق ها، به طور قطع، مايه تقرّب آنها در پيشگاه خداوند است» (أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ).
و به همين دليل، «خدا آنان را به زودى در رحمت خود وارد مى سازد» (سَيُدْخِلُهُمُ اللّهُ في رَحْمَتِهِ).
و اگر لغزش هائى از آنها سرزده باشد، به خاطر ايمان و اعمال پاكشان، آنها را مى بخشد; زيرا «خداوند آمرزنده و مهربان است» (إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ).
تأكيدهاى پى در پى كه در اين آيه ديده مى شود، راستى جالب است، كلمه «أَلا» و «إِنَّ» كه هر دو براى بيان تأكيد مى باشند.
و پس از آن، جمله «سَيُدْخِلُهُمُ اللّهُ في رَحْمَتِهِ»، مخصوصاً با توجه به «فِى» كه ورود و غوطهور شدن در رحمت الهى را مى رساند.
و سرانجام، جمله آخر، كه با «إِنَّ» و دو صفت از صفات مهرآميز خدا (غفور و رحيم) را ذكر مى كند، همه بيان كننده نهايت لطف و رحمت خدا، درباره اين گروه است.
شايد به اين جهت كه اين گروه، با محروم بودن از تعليم و تربيت، و عدم دسترسى كافى به آيات الهى، و سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله)، باز از جان و دل اسلام را پذيرا شده اند، و با نداشتن امكانات مالى (چنان كه وضع باديه نشينان ايجاب مى كند)، از «انفاق» در راه خدا خوددارى نمى كنند.
بنابراين، شايسته هر گونه تقدير و تشويق اند، بيش از آنچه شهرنشينان متمكّن، شايستگى دارند.
مخصوصاً، توجه به اين نكته لازم است كه: در مورد «اعراب منافق» جمله «عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ» ـ كه نشان دهنده احاطه بدبختى ها به آنها است ـ به كار رفته، اما در مورد «اعراب با ايمان و فداكار» كلمه «في رَحْمَتِهِ» كه بيانگر احاطه رحمت الهى به آنها است.
يكى، در رحمت خداوند غوطه ور است، و ديگرى را، بدبختى ها احاطه كرده است!

1 ـ «مَغْرَم» همان گونه كه در «مجمع البيان» آمده است، از ماده «غُرم» (بر وزن جُرْم) در اصل، به معنى ملازم چيزى بودن است، و سپس به همين تناسب، به شخص «طلبكار» و «بدهكار» كه يكديگر را رها نمى كنند، و ملازم همند، «غريم» گفته شده است.
«غرامت» نيز، به اين تناسب گفته مى شود كه ملازم انسان است، و تا نپردازند از او جدا نخواهد شد، به «عشق شديد» نيز «غرام» گويند; چون در روح انسان آنچنان نفوذ مى كند كه، جدائى پذير نيست، و «مَغْرَم» از نظر معنى، مساوى «غرامت» است.
2 ـ از جمله «عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ»، معنى حصر استفاده مى شود، يعنى منحصراً حوادث سوء دامان آنها را مى گيرد، و اين استفاده حصر به خاطر آن است كه «عَلَيْهِمْ»، كه به جاى خبر است، بر مبتدا مقدم شده است.

[="Tahoma"][="Black"]

جویا;337212 نوشت:
آیا اعراب کفرشان شدیدتر از کفار شهرنشین قریش بود؟ آیا نفاقشان شدیدتر از منافقین مدینه بود؟ آیا سند تاریخی در این رابطه وجود دارد؟
شدت کفر و نفاق بخصوص نفاق نشان عقب ماندگی و آداب ندانی است؟ تا کسی ادب برخورد با جریانهای مختلف را ندارد و ندارد با هر کس چه طور برخورد کند آیا می تواند نقاف نفاق خود را حفظ کند؟
آیه نخست آنچنان خشونتی در ادبیات خود دارد که انگار نص در عموم است. به نظر نمی آید لحن آن قابلیت برای تخصیص را داشته باشد خصوصا که با توجه به روایاتی که ذکر نموده اید منصوص العله است. و همین نص، بیشتر این آیه را از ظهور در عموم خارج نموده و آن را نص در عموم ساخته است.

با سلام و درود

غالبا چنین است که بادیه نشینان بیش از دیگران زمینه انحراف و کجروی را دارند و بیش از دیگران مورد سوء استفاده دیگران قرار می گیرند.

این تفاوت هم به خاطر دور بودن آنها از شنیدن قرآن و راهنمایی های پیامبر(ص) و احکام و تعالیم دین است. و این روشن است که به تناسب دور بودن از منبع وحی و تعالیم دینی، و نبودن عالمان دینی در بین آنها، زمینه انحراف و غفلت بیشتر است.

این واضح است که بادیه نشین ها متناسب با طبع سخت و خشنی که دارند، به تناسب با شهر نشین ها در حیطه گفتگو و استدلال و منطق و بیان علمی، عقب تر هستند.

البته ممکن است کسی شهر نشین و در مرکز تمدن و فرهنگ باشد ولی از این امکانات استفاده نکرده و بر انحراف خود باقی باشد، که مسلما خطای او بیشتر و شدیدتر است.

ضمنا این اختصاص به اعراب ندارد و می تواند معیار کلی باشد یعنی دور بودن از مرکز تمدن و فرهنگ دینی می تواند موجب ناکامی هایی شود.

این آیه (توبه، 97) هم می خواهد به همین اشاره کند. کما این که شأن نزول آن هم به همین اشاره دارد. در شأن نزول این آیات آمده که در باره اعراب بدوی اطراف مدینه مانند بنو تميم و بنو اسد غطفان نازل شده است. (اسباب نزول القرآن، واحدی، ص 262؛ التبيان في تفسير القرآن، ج ‏5، ص 283؛ تفسير اثنا عشري، ج ‏5، ص 182)

مردم عصر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دو گروه بودند: شهرنشين و باديه ‏نشين. چون آيات قبل در باره‏ پيروزى مسلمانان در جنگ تبوك بود، اين آيه شايد اشاره به اين باشد كه از باديه ‏نشينان جاهل و همجوار، غافل نباشيد كه ممكن است گاهى با تحريك دشمنان، دست به آشوب بزنند. (تفسير نور، ج ‏5، ص 131)


توجه: قرآن به نفاق بادیه نشین و شهر نشین، در چند آیه بعد تذکر داده و می فرماید:

«وَ مِمَّنْ حَوْلَكمُ مِّنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلىَ النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبهُم مَّرَّتَينِ ثمَّ يُرَدُّونَ إِلىَ‏ عَذَابٍ عَظِيمٍ»

و از (ميان) اعراب باديه‏ نشين كه اطراف شما هستند، جمعى منافقند، و از اهل مدينه (نيز)، گروهى سخت به نفاق پاى بندند. تو آنها را نمى ‏شناسى، ولى ما آنها را مى شناسيم. بزودى آنها را دو بار مجازات مى‏ كنيم (: مجازاتى با رسوايى در دنيا، و مجازاتى به هنگام مرگ) سپس بسوى مجازات بزرگى (در قيامت) فرستاده مى ‏شوند.‏ (توبه، 101)
[/]

اگر عربهای بادیه نشین بیشترین کفر و نفاق دارند چرا خداوند درباره ابولهب که شهر نشین است سوره نازل می کند و او را و همسرش را نفرین می کند؟
کدام یک از سران کفار و یا منافقین از اعراب بودند؟
از میان یهودیان، آیا قبیله بین قریظه از اعراب بودند و یا بنی نظیر و یا خیبر نشینان؟
از میان مسحیان چه؟ نجرانیها عربهای بادیه نشین بودند؟
شیعیان که معتقدند، سه خلیفه نخست، بیشتر نفاق را داشتند آیا آنها بادیه نشین بودند؟
یک نگاهی هم به شأن نزول آیات مربوط به کفار و منافقین بیاندازید، چند نفر از اینان عربهای بادیه نشین بودند؟
چطور است که از آنها که کفری و نفاقی شدیدتر داشتند هیچ اثری در رجاله های صدر اسلام نیست مع ذلک آنها بدترین کفار و منافقین معرفی می شوند؟!
**
چرا بعضی وقتی می خواهند به سؤالات پاسخ بدهند هی مقاله ارائه می دهند؟! لطفا روی پاسخ اصلی متمرکز شوید تا بیخود وقتها هدر نرود!

جویا;328872 نوشت:
الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلاَّ يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ، (98) وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً وَ يَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ ، (99) وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ في‏ رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ ...

سلام
نسبت آیه اول با دو آیه بعد نسبت اجمال و تفصیل است
در آیه شریفه اول ( الاعراب اشد کفرا) وضعیت غالب حاکم بر اعراب بادیه نشین آن زمان (دقت بفرمایید آن زمان) را بیان می کند
و سپس آنرا تفصیل داده و دو گروه متربص و مومن آنها را از هم جدا می کند
این مانند آنستکه که شما به مغازه ای بروید و بخواهید میوه ای بخرید وقتی به صندوق میوه نگاه میکنید میبینید اکثر آن پلاسیده است رو به فروشنده می گویید این صندوق میوه که همه پلاسیده است او جواب می دهد آری اما مقداری تر و تازه هم دارد و شما با دقت آن تر و تازه ها را جدا می سازید
این نوع تعبیر وجود دارد هم در عرف و هم حتی در بیانات دقیقتر از عرف . این نوع تعبیر با توجه به مخاطبین کم فرهنگ آن زمان قرآن هم کاملا موجه است
والله الموفق


جویا;338668 نوشت:

اگر عربهای بادیه نشین بیشترین کفر و نفاق دارند چرا خداوند درباره ابولهب که شهر نشین است سوره نازل می کند و او را و همسرش را نفرین می کند؟
کدام یک از سران کفار و یا منافقین از اعراب بودند؟
از میان یهودیان، آیا قبیله بین قریظه از اعراب بودند و یا بنی نظیر و یا خیبر نشینان؟
از میان مسحیان چه؟ نجرانیها عربهای بادیه نشین بودند؟
شیعیان که معتقدند، سه خلیفه نخست، بیشتر نفاق را داشتند آیا آنها بادیه نشین بودند؟
یک نگاهی هم به شأن نزول آیات مربوط به کفار و منافقین بیاندازید، چند نفر از اینان عربهای بادیه نشین بودند؟
چطور است که از آنها که کفری و نفاقی شدیدتر داشتند هیچ اثری در رجاله های صدر اسلام نیست مع ذلک آنها بدترین کفار و منافقین معرفی می شوند؟!



با سلام و درود

این آیات نمی خواهد بگوید که گناه آن عرب بادیه نشین بیشتر از آن کفار مدینه و ... است، بلکه می فرماید هدایت شدن بادیه نشین ها سخت تر است زیرا جاهل و متعصب هستند.

این هم که برای ابولهب و ... سوره و ... نازل شده است برای این است که تأثیر و خطر آنها بیشتر بوده است. یعنی آنها خطرناکتر بوده اند.

لذا این آیه در مقام مذمت جهل و تعصب عربی است زیرا باعث می شود سخت هدایت شوند.

این آیه معنایش این نیست که گناه ابولهب و امثال او از آن عرب بادیه نشین کمتر است. ابولهب ها از روی آگاهی و عمد چنین می کردند، ولی آن بادیه نشین از روی جهل است.

خداوند چه بسا جهل را می بخشد ولی کفر از روی آگاهی و عمد را نمی بخشد.

بنابر این، این آیات در مقام بیان بیشتر بودن گناه عرب بادیه نشین نیست بلکه در مقام بیان مذمت جهل و تعصب است.

میقات;338900 نوشت:

با سلام و درود
این آیات نمی خواهد بگوید که گناه آن عرب بادیه نشین بیشتر از آن کفار مدینه و ... است، بلکه می فرماید هدایت شدن بادیه نشین ها سخت تر است زیرا جاهل و متعصب هستند.
این هم که برای ابولهب و ... سوره و ... نازل شده است برای این است که تأثیر و خطر آنها بیشتر بوده است. یعنی آنها خطرناکتر بوده اند.
لذا این آیه در مقام مذمت جهل و تعصب عربی است زیرا باعث می شود سخت هدایت شوند.
این آیه معنایش این نیست که گناه ابولهب و امثال او از آن عرب بادیه نشین کمتر است. ابولهب ها از روی آگاهی و عمد چنین می کردند، ولی آن بادیه نشین از روی جهل است.
خداوند چه بسا جهل را می بخشد ولی کفر از روی آگاهی و عمد را نمی بخشد.
بنابر این، این آیات در مقام بیان بیشتر بودن گناه عرب بادیه نشین نیست بلکه در مقام بیان مذمت جهل و تعصب است.


یعنی می فرمایید کسی که جاهل است، سخت به راه می آید نسبت به کسی که عالم است و به علمش توجه نمی کند؟! جاهل کسی است که خواب است، هر چه هم خوابش سنگین باشد بالاخره می شود او را بیدار کرد ولی کسی که خودش را بخواب زده است را چطور می شود بیدار نمود؟!
هدایت اعراب سخت است یا هدایت کافران اهل کتاب که حقائق کتاب خود را که مژده آمدن پیامبر خاتم را داده است، کتمان نمودند؟!
خداوند درباره این عالمان تعبیری را بکار برده است که در باره هیچ کافری این چنین نفرموده است:
إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى‏ مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (بقره: 159)
كسانى كه دلايل روشن، و وسيله هدايتى را كه نازل كرده‏ايم، بعد از آنكه در كتاب براى مردم بيان نموديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مى‏كند و همه لعن‏كنندگان نيز، آنها را لعن مى‏ كنند
همه لعنت کنندگان نیز آنها را لعنت می کنند: هرجا، هر کس هر چیزی را لعنت می کند، در واقع اظهار انزجار از یک پلشتی می کند که اگر این عالمان کاتم، نبودند و پشتیبان منافقین نمی گشتند، نور اسلام می توانست همه پلشتی ها را بشورد. و حتی همان عربهای بیچاره بادیه نشین نیز چاره ای می یافتند.
آیا غیر از این است که اعراب بخاطر طبیعت خشنی که در آن زندگی می کنند دچار جمود شده اند، خب می شود با فراهم نمودن شرائط بهتر زندگی برای آنها، زمینه هدایت آنها را آماده نمود. ولی برای شهرنشینانی که عذری برای لجاحتشان در مقابل حق ندارند، چکار می شود کرد؟!
اگر جهالت اعراب کافر و منافق، جهل مقابل علم است، جهالت شهرنشینان کافر و منافق، جهل مقابل عقل است! جهل مقابل عقل، بسیار کشنده تر از جهل مقابل علم است.

[="Tahoma"][="Black"]

جویا;339959 نوشت:
یعنی می فرمایید کسی که جاهل است، سخت به راه می آید نسبت به کسی که عالم است و به علمش توجه نمی کند؟! جاهل کسی است که خواب است، هر چه هم خوابش سنگین باشد بالاخره می شود او را بیدار کرد ولی کسی که خودش را بخواب زده است را چطور می شود بیدار نمود؟!
هدایت اعراب سخت است یا هدایت کافران اهل کتاب که حقائق کتاب خود را که مژده آمدن پیامبر خاتم را داده است، کتمان نمودند؟!
خداوند درباره این عالمان تعبیری را بکار برده است که در باره هیچ کافری این چنین نفرموده است:
إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى‏ مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (بقره: 159)
كسانى كه دلايل روشن، و وسيله هدايتى را كه نازل كرده‏ايم، بعد از آنكه در كتاب براى مردم بيان نموديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مى‏كند و همه لعن‏كنندگان نيز، آنها را لعن مى‏ كنند
همه لعنت کنندگان نیز آنها را لعنت می کنند: هرجا، هر کس هر چیزی را لعنت می کند، در واقع اظهار انزجار از یک پلشتی می کند که اگر این عالمان کاتم، نبودند و پشتیبان منافقین نمی گشتند، نور اسلام می توانست همه پلشتی ها را بشورد. و حتی همان عربهای بیچاره بادیه نشین نیز چاره ای می یافتند.
آیا غیر از این است که اعراب بخاطر طبیعت خشنی که در آن زندگی می کنند دچار جمود شده اند، خب می شود با فراهم نمودن شرائط بهتر زندگی برای آنها، زمینه هدایت آنها را آماده نمود. ولی برای شهرنشینانی که عذری برای لجاحتشان در مقابل حق ندارند، چکار می شود کرد؟!
اگر جهالت اعراب کافر و منافق، جهل مقابل علم است، جهالت شهرنشینان کافر و منافق، جهل مقابل عقل است! جهل مقابل عقل، بسیار کشنده تر از جهل مقابل علم است.

با سلام و درود

آیه که نمی خواهد از کفار شهر نشین دفاع کند، بلکه می خواهد بگوید عرب بادیه نشین به خاطر تعصب و جهالتش، هدایتش نسبت به سایر مسلمانان، سخت تر است، زیرا هم جهل دارد و هم نادانسته بر این جهل خود تعصب دارد.

آیه بدون این که ناظر به کافر خاصی باشد می فرماید هدایت بادیه نشین نسبت به کسانی که پیام وحی و قرآن را می شنوند و در محضر پیامبر بوده و با عالمان و صحابه و ... در ارتباطند، سخت تر است.

پس در مقام مقایسه گناه و کفر سران کفار در مدینه و مقایسه آنها با اعراب بادیه نشین نیست بلکه مقایسه با سایر مردم عادی است یعنی افراد عادی که در مدینه و در محضر پیامبر هستند و پیام وحی به گوش آنها خورده و از فرهنگ و آگاهی نسبی برخوردار هستند. این افراد هدایتشان راحت تر است زیرا در برابر استدلال علمی و ... بیشتر انعطاف نشان می دهند و مخالفت کمتری می کنند، تا کسی که نمی توان با او بطور منطقی و علمی گفتگو کرد و زندگی خشن بیابانی دارد و به جای استدلال و منطق، تعصب و لجاجت دارد.

بنابر این، آیه شریفه نمی خواهد از کفار آگاه و عامد مدینه و یا عالمانی که از روی عمد و آگاهی در برابر پیامبر خدا مخالفت می کنند دفاع کند و آنها را برتر از عرب بادیه نشین بداند.

می فرماید هدایت کردن کسی که از تمدن و فرهنگ و منطق و استدلال به دور است و از طرفی تعصب و جهالت دارد، سخت تر است از کسی که این گونه نیست.

بله، همانطور که اشاره کرده اید اگر برای عرب بادیه نشین هم امکانات و ... فراهم شود او هم هدایتش آسان می شود، و آیه شریفه هم ناظر به همین طبیعت و واقعیت است یعنی در مقام برتری دادن و قضاوت در مورد حقانیت افراد نیست بلکه به پیامبر و مسلمانان توجه می دهد که مراقب اعراب بادیه نشین باشید که بر اثر جهالت و تعصبی که دارند مورد سوء استفاده دشمن قرار نگیرند و بر علیه شما اقدام نکنند. آنها سخت تر هدایت می شوند پس بیشتر از افراد عادی دیگر برای هدایت آنها وقت و هزینه صرف کنید.[/]

در صورتی که قرآن اعراب بادیه نشین را با مردم عادی مقایسه می کند و بعد می فرماید آنها کفر و نفاقی شدیدتر دارند، دیگر سؤالی نیست! هر چند ظاهرا باید پاسخی دقیق تر برای مقایسه وجود داشته باشد!
من این بحث را تمام شده می دانم.
با تشکر از عزیزانی که زحمت پاسخ را کشیدند!

نقل قول:
آیا همه اعراب منافق اند؟

سلام
راستش اگر نظر من باشه همه کافر نیستن در حقیقت فقط اونتایی که اجدادشون از سوسمار نسل اندر نسل تغذیه می کردن می تونن کافر بشن چون طبق گفته بزرگان (امام صادق (ع) گمان کنم) نوع غذا بر ایمان انسان تاثبر دارد

بنابراین در خصوصیات و کد های ژنتیک آنها به علت نوع غذا (یعنی حیوانات پلید ) تغییرات اساسی ایجاد شده است که دیگر نمی شود نام انسان را روی آنها قرار داد(خودشون هم می دونن که واقعا دیگه نمی تونن فرهنگ انسانی داشته باشن... تقصیری ندارن!)

و این یکی از مهمترین دلایلی هست بزرگان ما، وهابی ها را نجس و پلید معرفی می کنن طوری که خواستن قبر پیامبر (ص) رو هم از جا بکنن و توهین کنن

اما در عوض ما ایرانی ها چی؟
ما همش غذامون آهو _غزال_قرقاول_کبک و مرغ بود و البته گوسفندم زیاد می خوردیم (از اول خلقت حتی!)

برای همین ذات ما خیلی خوب هست و همه جای گوشت تنمون حلال هست !
برای همین توی کل کره زمین فقط ما ایرانی ها می ریم بهشت!:Kaf:

عزرائیل;351171 نوشت:

برای همین توی کل کره زمین فقط ما ایرانی ها می ریم بهشت!:Kaf:

با سلام و درود

خیر، چنین نیست.

تنها خداوند است که می تواند در باره بهشت و جهنمی بودن انسانها قضاوت کند.

پس از پیروی از عقل و فطرت، تمام بودن یا نبودن حجت معیار است.

هر کس مطابق با فطرت انسانی عمل کرده باشد، اگر حجت بر او تمام نبوده است، مأجور است. حجت تمام نبودن یعنی این که اگر حقیقت اسلام و تشیع برای او بیان می شد حتما می پذیرفت.

چنین شخصی اگر در این دنیا بر اساس فطرت انسانی عمل کرده باشد، پس از مرگ و وقتی حقایق بر او آشکار می شود، می پذیرد لذا مؤمن می شود و با اعتقاد صحیح وارد بهشت می شود.

پس بهشت اختصاص به قومیت خاص و حتی اختصاص به مسلمان و یا شیعه بودن ندارد.

عزرائیل;351171 نوشت:
سلام
راستش اگر نظر من باشه همه کافر نیستن در حقیقت فقط اونتایی که اجدادشون از سوسمار نسل اندر نسل تغذیه می کردن می تونن کافر بشن چون طبق گفته بزرگان (امام صادق (ع) گمان کنم) نوع غذا بر ایمان انسان تاثبر دارد

بنابراین در خصوصیات و کد های ژنتیک آنها به علت نوع غذا (یعنی حیوانات پلید ) تغییرات اساسی ایجاد شده است که دیگر نمی شود نام انسان را روی آنها قرار داد(خودشون هم می دونن که واقعا دیگه نمی تونن فرهنگ انسانی داشته باشن... تقصیری ندارن!)

و این یکی از مهمترین دلایلی هست بزرگان ما، وهابی ها را نجس و پلید معرفی می کنن طوری که خواستن قبر پیامبر (ص) رو هم از جا بکنن و توهین کنن

اما در عوض ما ایرانی ها چی؟
ما همش غذامون آهو _غزال_قرقاول_کبک و مرغ بود و البته گوسفندم زیاد می خوردیم (از اول خلقت حتی!)

برای همین ذات ما خیلی خوب هست و همه جای گوشت تنمون حلال هست !
برای همین توی کل کره زمین فقط ما ایرانی ها می ریم بهشت!:Kaf:


این فرمایشات بشدت نژادپرسانه و حتی نسبت به نبی اکرم و امامان هم توهین آمیز است چون انها هم از نسل همین بادیه نشنان سوسمار خور بودند
در حال حاڤر این اعراب هسنتد که قرقاول و مرغ و گوسفند میخورند و نه ما.اگر اوصاع کشور همن گونه پیش برود در آینده نزدیک به خوردن سوسمار و حیوانات پلید رو میاوریم

نقل قول:
خیر، چنین نیست.

تنها خداوند است که می تواند در باره بهشت و جهنمی بودن انسانها قضاوت کند.

سلام
این درست هست که خدا تصمیم میگیرد اما وقتی قومی دستور پیغمبرشون و گوش نمیدن همشون مستحق عذاب هستن
شما حساب کنید وقتی همه پیامبران گفتن گوشت خوک نخورین اما تقریبا 99 درصد مردم گوشت خوک می خورن کجا می تونن برن بهشت...اول باید برن جهندم که اون dna ای که در بدن شون شده مال خوک تغییر ماهیت بده به انسان...بعد اگه حدا دید آدم خوبی تو دنیلا بوده و به مردم کمک میکرده و اصول زندگی مثل اخلاق و ...رعایت میکرده بفرسته بهشت....می دونی چقدر احتمالش کم هست!

نقل قول:

این فرمایشات بشدت نژادپرسانه و حتی نسبت به نبی اکرم و امامان هم توهین آمیز است چون انها هم از نسل همین بادیه نشنان سوسمار خور بودند

سلام حلاج گرامی
خیر برداشت شما کاملا به عکس هست و حرف بنده سند داره
من در جایی خوندم که پیامبر گفتن تمامی نسل من حلال حلال هستن و من هم از آن سلسله هستم و با شما بادیه نشین ها یکی نیستم هرچند به مانند شما انسان هستم اما همه پدران من از دستورات خدا اطاعت کردن که من الان شدم پیامبر!
مثلا همه حلال خور بودن (چون چوپان بودن) و یا با نکاح صاحب فرزند می شدند که پیامبر گفتن هیچ کس از پدران من زنا نکرد!

ضمنا اصلا نیازی به این سند هم نیست یکم عقل و بکار بگیریم متوجه می شویم که نور خدا به صورت ملائک بر روحی که آلوده به خون مار و سوسمار هست هرگز وارد نمی شود زیرا قابل مشاهده نیست چون در قهقرای کفر و الحاد مدفون شده است (درست مثل کشتی ای که در کف اقیانوس های ظلمانی فرسوده شده و لانه اختاپوس ها شده است!

حالا این چنین آدمی میاد حرف پیامبر و گوش میده مگه...!

جمع بندی

پرسش:
قرآن از طرفي به طور عام همه اعراب را كافر و منافق معرفي مي كند و بعد بعضي از آنها را منافق و بعضي را مؤمن مي داند. چه حكمتي در اين نوع از تعبير درباره اعراب است؟

پاسخ:
«الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَ نِفَاقًا وَ أَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُواْ حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلىَ‏ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»؛ باديه ‏نشينان عرب، كفر و نفاقشان شديدتر است و به ناآگاهى از حدود و احكامى كه خدا بر پيامبرش نازل كرده، سزاوارترند و خداوند دانا و حكيم است!(1)
«وَ مِنَ الْأَعْرَابِ مَن يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ مَغْرَمًا وَ يَترَبَّصُ بِكمُ‏ُ الدَّوَائرَ عَلَيْهِمْ دَائرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»؛ گروهى از (اين) اعراب باديه ‏نشين، چيزى را كه (در راه خدا) انفاق مى ‏كنند، غرامت محسوب مى ‏دارند و انتظار حوادث دردناكى براى شما مى‏ كشند حوادث دردناك براى خود آنهاست و خداوند شنوا و داناست!(2)
«وَ مِنَ الْأَعْرَابِ مَن يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ وَ يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللَّهِ وَ صَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنهَّا قُرْبَةٌ لَّهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فىِ رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ گروهى (ديگر) از عربهاى باديه ‏نشين، به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند و آنچه را انفاق مى ‏كنند، مايه تقرّب به خدا، و دعاى پيامبر مى‏ دانند آگاه باشيد اينها مايه تقرّب آنهاست! خداوند بزودى آنان را در رحمت خود وارد خواهد ساخت به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است!(3)

"اعراب" به بادیه نشینان گفته می شود و اسم است برای ساکنان بادیه.(4)
به عرب شهرنشين، عربی می گویند، و به عرب باديه ‏نشين، اعرابى گفته می شود.(5)
«الْأَعْرابُ» يعنى باديه ‏نشينان، و مفرد آن «اعرابى» است، نه «عرب». اعرابى بودن به معناى دورى از فرهنگ دينى و تعاليم مكتب است.
باديه‏ نشينى، موجب دورى از فرهنگ و آداب دينى مى‏ شود. از طرفی افرادِ ناآگاه و دور از فرهنگ، گاهى بازیچه دست كافران و منافقان قرار مى ‏گيرند و از خود آنها هم بى ‏منطق ‏تر مى ‏شوند.(6)
باديه ‏نشينان به علت دور بودن از مدينه و تمدن، از انسانيت و تربيت دور بودند، لذا كافرشان كافرتر و منافقشان منافقتر بود و سزاوارتر بودند كه حدود احكام، واجبات و محرمات و مانند آنها را ندانند.(7)
مراد اين جماعت بنی تميم و بنی اسد و غطفان و اعراب حوالى مدينه ‏اند، نه تمام اعراب؛ بلكه اين جميع مخصوص است.(8)
روایت:
"تَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ مِنْكُمْ فِي الدِّينِ فَهُوَ أَعْرَابِي‏"؛ دين‏ شناس شويد، چون هر كه فهم عميق دينى نداشته باشد، اعرابى است.(9)
بنا بر این: در اين آيات سه ‏گانه پيرامون حال بادیه نشینان سخن گفته می شود.
آیه اول و دوم راجع به منافقان باديه‏ نشين و نشانه‏ ها و افكار آنها، و آیه سوم راجع به مؤمنان مخلص و راستين باديه نشین گفتگو شده است.

غالبا چنین است که بادیه نشینان بیش از دیگران زمینه انحراف و کجروی را دارند و بیش از دیگران مورد سوء استفاده دیگران قرار می گیرند.
این تفاوت هم به خاطر دور بودن آنها از شنیدن قرآن و راهنمایی های پیامبر(ص) و احکام و تعالیم دین است. و این روشن است که به تناسب دور بودن از منبع وحی و تعالیم دینی، و نبودن عالمان دینی در بین آنها، زمینه انحراف و غفلت بیشتر است.
این واضح است که بادیه نشین ها متناسب با طبع سخت و خشنی که دارند، به تناسب با شهر نشین ها در حیطه گفتگو و استدلال و منطق و بیان علمی، عقب تر هستند.
البته ممکن است کسی شهر نشین و در مرکز تمدن و فرهنگ باشد ولی از این امکانات استفاده نکرده و بر انحراف خود باقی باشد، که مسلما خطای او بیشتر و شدیدتر است.
ضمنا این اختصاص به اعراب ندارد و می تواند معیار کلی باشد یعنی دور بودن از مرکز تمدن و فرهنگ دینی می تواند موجب ناکامی هایی شود.
این آیه (10) هم می خواهد به همین اشاره کند. کما این که شأن نزول آن هم به همین اشاره دارد. در شأن نزول این آیات آمده که در باره اعراب بدوی اطراف مدینه مانند بنی تميم و بنی اسد وغطفان نازل شده است.(11)
مردم عصر پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) دو گروه بودند: شهرنشين و باديه ‏نشين. چون آيات قبل در باره‏ پيروزى مسلمانان در جنگ تبوك بود، اين آيه شايد اشاره به اين باشد كه از باديه ‏نشينان جاهل و همجوار، غافل نباشيد كه ممكن است گاهى با تحريك دشمنان، دست به آشوب بزنند.(12)
توجه: قرآن به نفاق بادیه نشین و شهر نشین، در چند آیه بعد تذکر داده و می فرماید:
«وَ مِمَّنْ حَوْلَكمُ مِّنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلىَ النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبهُم مَّرَّتَينْ‏ِ ثمُ‏َّ يُرَدُّونَ إِلىَ‏ عَذَابٍ عَظِيمٍ»؛ و از (ميان) اعراب باديه‏ نشين كه اطراف شما هستند، جمعى منافقند، و از اهل مدينه (نيز)، گروهى سخت به نفاق پاى بندند. تو آنها را نمى ‏شناسى، ولى ما آنها را مى شناسيم. بزودى آنها را دو بار مجازات مى‏ كنيم (: مجازاتى با رسوايى در دنيا، و مجازاتى به هنگام مرگ) سپس بسوى مجازات بزرگى (در قيامت) فرستاده مى ‏شوند.‏(13)

این آیات نمی خواهد بگوید که گناه آن عرب بادیه نشین بیشتر از آن کفار مدینه و ... است، بلکه می فرماید هدایت شدن بادیه نشین ها سخت تر است زیرا جاهل و متعصب هستند.
این هم که برای ابولهب و ... سوره و ... نازل شده است برای این است که تأثیر و خطر آنها بیشتر بوده است. یعنی آنها خطرناکتر بوده اند.
لذا این آیه در مقام مذمت جهل و تعصب عربی است زیرا باعث می شود سخت هدایت شوند.
این آیه معنایش این نیست که گناه ابولهب و امثال او از آن عرب بادیه نشین کمتر است. ابولهب ها از روی آگاهی و عمد چنین می کردند، ولی آن بادیه نشین از روی جهل است.
خداوند چه بسا جهل را می بخشد ولی کفر از روی آگاهی و عمد را نمی بخشد.
بنابر این، این آیات در مقام بیشتر بودن گناه عرب بادیه نشین نیست بلکه در مقام مذمت جهل و تعصب است.

آیه نمی خواهد از کفار شهر نشین دفاع کند، بلکه می خواهد بگوید عرب بادیه نشین به خاطر تعصب و جهالتش، هدایتش نسبت به سایر مسلمانان، سخت تر است، زیرا هم جهل دارد و هم نادانسته بر این جهل خود تعصب دارد.
آیه بدون این که ناظر به کافر خاصی باشد می فرماید هدایت بادیه نشین نسبت به کسانی که پیام وحی و قرآن را می شنوند و در محضر پیامبر بوده و با عالمان و صحابه و ... در ارتباطند، سخت تر است.
پس در مقام مقایسه گناه و کفر سران کفار در مدینه و مقایسه آنها با اعراب بادیه نشین نیست بلکه مقایسه با سایر مردم عادی است یعنی افراد عادی که در مدینه و در محضر پیامبر هستند و پیام وحی به گوش آنها خورده و از فرهنگ و آگاهی نسبی برخوردار هستند. این افراد هدایتشان راحت تر است زیرا در برابر استدلال علمی و ... بیشتر انعطاف نشان می دهند و مخالفت کمتری می کنند، تا کسی که نمی توان با او بطور منطقی و علمی گفتگو کرد و زندگی خشن بیابانی دارد و به جای استدلال و منطق، تعصب و لجاجت دارد.

بنابر این، آیه شریفه نمی خواهد از کفار آگاه و عامد مدینه و یا عالمانی که از روی عمد و آگاهی در برابر پیامبر خدا مخالفت می کنند دفاع کند و آنها را برتر از عرب بادیه نشین بداند.
می فرماید هدایت کردن کسی که از تمدن و فرهنگ و منطق و استدلال به دور است و از طرفی تعصب و جهالت دارد، سخت تر است از کسی که این گونه نیست.
بله، همانطور که اشاره کرده اید اگر برای عرب بادیه نشین هم امکانات و ... فراهم شود او هم هدایتش آسان می شود، و آیه شریفه هم ناظر به همین طبیعت و واقعیت است یعنی در مقام برتری دادن و قضاوت در مورد حقانیت افراد نیست بلکه به پیامبر و مسلمانان توجه می دهد که مراقب اعراب بادیه نشین باشید که بر اثر جهالت و تعصبی که دارند مورد سوء استفاده دشمن قرار نگیرند و بر علیه شما اقدام نکنند. آنها سخت تر هدایت می شوند پس بیشتر از افراد عادی دیگر برای هدایت آنها وقت و هزینه صرف کنید

 

پی نوشت ها:

  1. توبه، 97.
  2. توبه، 98.
  3. توبه، 99.
  4. المفردات في غريب القرآن، ص 556.
  5. قاموس قرآن، ج ‏4، ص 312.
  6. ر.ک: تفسير نور، ج ‏5، ص 131.
  7. تفسير أحسن الحديث، ج ‏4، ص 299.
  8. تفسير اثنا عشري، ج ‏5، ص 182.
  9. کافی، ج 1، ص 31، ح 6.
  10. توبه، 97.
  11. اسباب نزول القرآن، واحدی، ص 262؛ التبيان في تفسير القرآن، ج ‏5، ص 283؛ تفسير اثنا عشري، ج ‏5، ص 182.
  12. تفسير نور، ج ‏5، ص 131.
  13. توبه، 101.
  14.  
موضوع قفل شده است