● زیر باران دوشنبه بعد از ظهر ! ●
تبهای اولیه
● زیر باران دوشنبه بعد از ظهر ! ●
وسط کوچه ناگهان دیدم سیب ها روی خاک غلطیدند قبلا این صحنه را...نمی دانم آه سردی کشید،حس کردم و سراسیمه گریه در گریه گفت:آرام باش! چیزی نیست دست من را بگیر،گریه نکن چادرش را تکاند، با سختی پیش چشمان بی تفاوت ما صبح فردا به مادرم گفتم طرف کوچه رفتم و دیدم ** گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
زن همسایه بر زمین افتاد
چادرش در میان گرد وغبار
در من انگار می شود تکرار
کوچه آتش گرفت از این آه
پسر کوچکش رسید از راه
به گمانم فقط کمی کمرم...
مرد گریه نمی کند پسرم
یا علی گفت و از زمین پا شد
ناله هایش فقط تماشا شد
گوش کن ! این صدای روضهٔ کیست
در ودیوار خانه ای مشکی است
با خودم فکر می کنم حالا
کوچهٔ ما چقدر تاریک است
راستی! فاطمیه نزدیک است...