جمع بندی چرا از کلمه "ولایت"برای فقیه استفاده می شود؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا از کلمه "ولایت"برای فقیه استفاده می شود؟

سلام.
میخواستم بدونم آیا در جامعه رابطه مردم با رهبر به صورت " ولی " هست که از لغت ولایت استفاده می کنیم؟

برچسب: 

با نام و یاد دوست

با سلام خدمت شما

از حیث معنای لغوی و اصطلاحی کمتر واژه ای همانند ولایت دارای گستره معنایی است چون اوج معنایی آن ویژه حق تعالی است و مراتب نازله آن شامل حال همه مومنان است و مرتبه ی عالی تر آن مربوط نبی و امام می شود.جوهری می گوید: هر کس کار دیگری را بر عهده گیرد، ولیّ او است.[1]

یکی از کاربردهای ولی و مولی سرپرستی و عهده دار بودن امور دیگران است ، یعنی ولی و مولی نسبت به فرد یا افراد دیگر حق تصمیم گیری و دخالت در امور آنان را دارد، از باب مثال کسی که حق تصمیم گیری درباره ازدواج زنی را دارد ، ولی آن زن نامیده می شود.
بنابراین هرکسی بر امری ولایت داشته باشد یا بر انجام آن اقدام کند ،ولی و مولای آن خواهد بود.[2]


ریشه واژگان ولی و مولی ،ولایت است.اصل این ماده بر قرب و نزدیکی دلالت میکند.
بنابراین حاصل معنای ولایت در همه موارد استعمال آن ، گونه ای از قرابت است که منشا نوعی تصرف و مالک بودن تدبیر است.[3]


از آنچه گفته شد به دست آمد که اطلاق واژگان ولایت،ولی و مولی بر مصادیق مختلف ،از قبیل اشتراک معنوی است نه اشتراک لفظی زیرا در همه مصادیق یک جامع معنوی وجود دارد که عبارت است از :قرابت خاص میان آن کس که دارای ولایت است و آن کس یا آن چیزی که متعلق ولایت است.[4]


((ولايت )) بكسر واو در اصطلاح فقها به معناي سلطه بر غير به حكم عقل يا شرع در بدن يا مال يا هر دو، اصالتا يا عرضا مي باشد . [5]


ولایت فقیه نیز از مقام فقاهت او برخاسته است. ولایت فقیه از ولایت امام،ولایت امام از ولایت رسول و ولایت رسول از ولایت الهی سرچشمه می گیرد .از ميان اين معاني متعدّد، معناي تصدي و سرپرستي و تصرّف در امر غير، با آنچه از ولايت فقيه اراده مي شود، تناسب بيشتري دارد. کسي که متصدّي و عهده دار امر مي شود، بر آن ولايت يافته و مولا و وليّ آن امر محسوب مي شود.

[1] جوهری، صحاح اللغه، ج 6، ص 2528
[2] النهایه ج5 ص228
[3] المیزان ، ج6ص12
[4] ر.ک:براهین و نصوص امامت ، علی ربانی گلپایگانی ، ص 146-147 ، نشر رائد ،چاپ اول 1390
[5] بلغه الفقيه ، ج 3، ص 210


با سلام و عرض ادب
جناب اندیشمند در صورت امکان در مورد نظر آیت الله خوئی در مورد ولایت فقیه توضیح بفرمائید.

لینک زیر:

[="Blue"]أن الولاية لم تثبت للفقيه في عصر الغيبة بدليل وإنما هي مختصة بالنبي والأئمة (عليهم السّلام)[/]

علی مع الحق;329057 نوشت:
با سلام و عرض ادب
جناب اندیشمند در صورت امکان در مورد نظر آیت الله خوئی در مورد ولایت فقیه توضیح بفرمائید.

لینک زیر:

أن الولاية لم تثبت للفقيه في عصر الغيبة بدليل وإنما هي مختصة بالنبي والأئمة (عليهم السّلام)


سلام عليكم
كاربرگرامي اگه به ادامه متن اين عالم بزرگواردقت ميفرموديدايشان اولش فرمودندلم تثبت بدليل يعني ايشان اول ميفرمايندبراي مااثبات نشده كه درعصرغيبت ولايت ثابت است .ولي بعدش ميفرمايند بل الثابت....(نه اينكه بگويندبراي مااثبات نشده منظورايشان اين است كه براي من خويي ازطريق ومجاري ودليل سايرفقهاثابت نشده بلكه ازراه ديگري ثابت شده است)

دقت بفرماييداصل ولايت فقيه براي تمامي فقهاوعلماي شيعي اصلي بديهي وضروري هست ولي مجراي اثبات كمي باهم تفاوت دارد.
يك مثال بزنم
مثلاكسي ازطريق عرفان به خداوندميرسدوكسي ازطريق عقل درهردوحال فرقي نداردراههامتكثرهست ولي مقصديكي است
خب برخي فقهاهم ازطريق اين دليل كه بايددرزمان غيبت معصوم ولي فقيه جايگيزين باشدولايت فقيه رااثبات ميكنندكه البته دليلشان همان رواياتي مي باشدكه ازخودائمه (عليهم السلام)واردشده است
وعده اي ديگرافقهاازطريق ديگري اصل ولايت فقيهع راقبول ميكنندمانندشيخ انصاري ومرحوم خويي(رضي الله عنهما)واين دوبزرگواروعده اي ديگرازفقهاكه برمسكل اين دوهستندولايت رااطريق امورحسبه ثابت ميكنند
حالاامورحسبه يعني چه؟!
تصدي در امور حسبيه، مانند ايجاد نظم در جامعه، اجراي احكام انتظامي اسلام و حفاظت از مصالح همگاني و آنچه مربوط به مصالح عامه امت اسلامي است، ضرورت هايي است كه شرع مقدس درباره آن، اهمال را جايز نمي داند و قدر متقين براي تصدي آن، فقهاي جامع الشرايط مي باشند.
خب حالامرحوم خويي دركتابشان هم ميآورندكه اجراي حدودفقط مختص به زمان معصوم نميباشديعني دززمان غيرمعصوم هم بايدحدودرااجراكردخب حالابهترين كسي كه ميتوانداين امرراانجام دهدهمان فقيه جامع الشرايط است كه كسي نيست جزولي فقيه.
پس بهتربودجمله مرحوم خويي راكامل مينوشتيدتاشبهه پيش نيايدكه ايشان مخالف اصل ولي فقيه هستند.
والسلام علي من اتبع الهدي!

با سلام و تشکر از سرکار ستیلا

ترجمه متن لینکی که بنده گذاشتم و از جناب اندیشمند تقاضا کردم نظرشان را بگویند به این صورت هست:(اگر اشتباست اصلاح بفرمائید)

ولایت در زمان غیبت به هیچ دلیل برای فقها اثبات نمیشود ، ولایت تنها به پیامبر (ص) و ائمه (ع) اختصاص دارد

آن چه از روایات برای فقیه اثبات میشود دو امر است:

1-نفوذ قضاوت
2-حجتیت فتوایش

اما حق تصرف در اموال قاصران و غیر ایشان که از شئون ولایت است ندارد مگر در امور حسبیه

فقیه در امور حسبیه ولایت دارد اما نه به معنای ادعا شده از ولایت بلکه به معنای نفوذ تصرفاتش و یا تصرفات وکیلش و نیز منعزل شدن وکیل فقیه با فوت فقیه..قدر متیقن از کسانی که مالک حقیقی راضی به تصرفاتش است فقیه جامع الشرایط میباشد

بنابراین آن چه برای فقیه ثابت میشود جواز تصرف است نه ولایت

علی مع الحق;329203 نوشت:
ترجمه متن لینکی که بنده گذاشتم و از جناب اندیشمند تقاضا کردم نظرشان را بگویند به این صورت هست:(اگر اشتباست اصلاح بفرمائید) ولایت در زمان غیبت به هیچ دلیل برای فقها اثبات نمیشود ، ولایت تنها به پیامبر (ص) و ائمه (ع) اختصاص دارد آن چه از روایات برای فقیه اثبات میشود دو امر است: 1-نفوذ قضاوت 2-حجتیت فتوایش اما حق تصرف در اموال قاصران و غیر ایشان که از شئون ولایت است ندارد مگر در امور حسبیه فقیه در امور حسبیه ولایت دارد اما نه به معنای ادعا شده از ولایت بلکه به معنای نفوذ تصرفاتش و یا تصرفات وکیلش و نیز منعزل شدن وکیل فقیه با فوت فقیه..قدر متیقن از کسانی که مالک حقیقی راضی به تصرفاتش است فقیه جامع الشرایط میباشد بنابراین آن چه برای فقیه ثابت میشود جواز تصرف است نه ولایت

با سلام خدمت شما

علما در مورد ولایت فقیه و محدوده آن نظرات یکسانی ندارند و از این متن نیز به دست می آید که آیت الله خویی(ره) ولایت فقیه را در برخی موارد قبول داشتند.البته دیدگاه ایشان با متن پاسخ تعارضی ندارد.

موضوع تاپیک در مورد دیدگاه ها در مورد ولایت فقیه نیست و برای این مورد باید به کارشناسان فقه رجوع فرمایید .

موفق و موید باشید

به نام خدا

سلام علیکم

پرسش:
آیا در جامعه رابطه مردم با رهبر به صورت «ولی» هست که از لغت «ولایت» استفاده می کنیم؟

پاسخ:

«ولی» در لغت به معنای قرابت و نزدیکی است(1) و این قرابت به گونه ای است که «ولی» نسبت به آنچه که بر آن ولایت دارد، دارای حقی است که دیگری آن حق را ندارد، و او می تواند تصرفاتی بنماید که دیگری جز به اذن او نمی تواند، مانند ولی میت، ولی دم، و مانند آن(2)

بنابراین «ولی» معنای گسترده ای دارد که دارای مراتبی است، و در تمام مراتب آن، گونه ای از قرابت وجود دارد که منشأ نوعی تصرف است.(3) خواه ولایت به معنای سرپرستی باشد، خواه ولایت به معنای دوستی، به معنای نصرت، و مانند آن همگی این معانی از مراتب این معنا هستند، پس میان تمام این مراتب اشتراک معنوی وجود دارد، نه اشتراک لفظی، و همگی ناظر به نوعی تصرف هستند که البته در مرتبه متفاوت است.(4)

بنابراین وقتی میگوییم «ولایت فقیه» یا اینکه فقیه بر مردم «ولایت» دارد نباید سرپرستی و ولایت بر انسان های کم عقل، و افراد نابالغ در ذهن خطور کند! آنچنان که برخی مغرضانه سعی می کنند ولایت فقیه بر جامعه را چنین وانمود کنند که لازمه ی چنین ولایتی این است که مردم بلوغ عقلی لازم را نداشته و نیازمند سرپرستی هستند، در حالی که هرگز مراد از «ولایت فقیه» این معنا نیست.

مرتبه ولایت بر مجانین و افراد نابالغ و مانند آن یک مرتبه پایین تر از ولایت و مربوط به امور شخصی است، در حالی که «ولی فقیه» تا زمانی که امور شخصی افراد ارتباطی با منفعت و مصلحت های عمومی نداشته باشد هرگز در آنها دخالت نخواهد کرد.
ولایت فقیه ناظر به مرتبه ای بالاتر از «ولایت» های اینچنینی است و آن ولایت به معنای حکومت است، یعنی کسی در رأس حکومت قرار بگیرد تا آن نظام سیاسی دچار هرج و مرج و تشتت نشود، و هرگز به معنای ولایت بر افراد نابالغ و کم عقل نیست(5)

این از نیابت ولایت فقیه هم روشن میشود، یعنی از آنجا که ولایت فقیه همان نیابت از ولایت ائمه(علیهم السلام) است، روشن میشود همان ولایتی که اهل بیت(علیهم السلام) در اجرای دین و تشکیل حکومت داشته اند، همان در زمان غیبت به فقیه انتقال می باید، پس نباید ولایت به معنای دیگر در این مسئله به ذهن خطور نماید.

پی نوشت ها:
1. فيومى، أحمد بن محمد، مصباح المنیر، دارالهجرة، قم، چاپ دوم، 1414ق، ج2، ص672..
2. ربانی گلپایگانی، براهین و نصوص امامت، نشر رائد، قم، چاپ اول، 1390ش، ص146و147.
3. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مكتبة النشر الإسلامي‏، قم، چاپ پنجم، 1417ق، ج6، ص12.
4. مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، مؤسسة آل البيت ع‏، ثم، چاپ اول، 1422ق، ج4، ص300.
5. مصباح یزدی، محمد تقی، حکیمانه ترین حکومت، موسسه امام خمینی(ره)، قم چاپ سوم، 1396، ص39و42.

موضوع قفل شده است