درس ها و عبرت های عاشورا

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
درس ها و عبرت های عاشورا

باسمه تعالی.
:Gol:از عاشورا درس های زیادی می توان گرفت که به عنوان مثل در قسمت زیر به چندین مورد آن اشاره میشود :

درس فداکاری و ایثار

مادری که فرزندش را فدای امام حسین (ع) کرد

وهب پسر عبدالله روز عاشورا همراه مادر و همسرش در ميان لشكر امام حسين عليه السلام بود. روز عاشورا مادرش به او گفت : فرزند عزيزم ! به يارى فرزند رسول خدا قيام كن .
وهب در پاسخ گفت : اطاعت مى كنم . و كوتاهى نخواهم كرد. سپس به سوى ميدان حركت كرد.
در ميدان جنگ پس از آنكه رجز خواند و خود را معرفى نمود به دشمن حمله كرد و سخت جنگيد. بعد از آنكه عده اى را كشت به جانب مادر و همسرش برگشت . در مقابل مادر ايستاد و گفت :
- اى مادر! اكنون از من راضى شدى ؟
مادرش گفت : من از تو راضى نمى شوم ، مگر اينكه در پيش روى امام حسين عليه السلام كشته شوى .
همسر وهب گفت : تو را به خدا سوگند! كه مرا در مصيبت خود داغدار منما.
مادر وهب گفت : فرزندم ! گوش به سخن اين زن مده . به سوى ميدان حركت كن و در پيش روى فرزند پيغمبر صلى الله عليه و آله بجنگ تا شهيد شوى تا فرداى قيامت براى تو شفاعت نمايد.
وهب به ميدان كارزار برگشت و رجز مى خواند كه مطلع آن چنين است :
- ((انى زعيم لك ام وهب بالطعن فيهم تارة و الضرب ...)).
1- اى مادر وهب ! من گاهى با نيزه و گاهى با شمشير زدن در ميان اينها تو را نگهدارى مى كنم .
2- ضربت جوانى كه به پروردگارش ايمان آورده است تا اينكه تلخى جنگ را به اين گروه ستمگر بچشاند.
3- من مردى هستم ، قدرتمند و شمشير زن و در هنگام بلا، سست و ناتوان نخواهد شد. خداى دانا برايم كافى است .
و با تمام قدرت مى جنگيد تا اينكه نوزده نفر سوار و بيست نفر پياده از لشكر دشمن را به قتل رساند. سپس دستهايش قطع شد. در اين وقت همسرش ‍ عمود خيمه را گرفت و به سوى وهب شتافت در حالى كه مى گفت : اى وهب ! پدر و مادرم فداى تو باد. تا مى توانى در راه پاكان و خاندان پيامبر بجنگ .
وهب خواست كه همسرش را به سراپرده زنان بازگرداند. همسرش دامن وهب را گرفت و گفت :
- من هرگز باز نمى گردم تا اينكه با تو كشته شوم .
امام حسين عليه السلام كه اين منظره را مشاهده كرد، به آن زن فرمود:
- خداوند جزاى خير به شما دهد و تو را رحمت كند. به سوى زنان برگرد. زن برگشت سپس وهب به جنگ ادامه داد تا شهيد شد.- رحمة الله عليه همسر وهب پس از شهادت او بى تابانه به ميدان دويد و خونهاى صورت وهب را پاك مى كرد كه چشم شمر به آن بانوى باوفا افتاد و به غلام خود دستور داد تا با عمودى كه در دست داشت بر او زد و شهيدش نمود. اين اولين بانويى بود كه در لشكر امام حسين عليه السلام روز عاشورا شهيد شد. بحارالانوار جلد 45 صفحه 16.
در خبر ديگر آمده است : وهب نصرانى بود. او با مادرش بوسيله امام حسين عليه السلام مسلمان شدند و روز عاشورا 24 نفر پياده و 12 نفر سوار از لشكر دشمن به درك فرستاد. سپس او را اسير كردند. نزد عمر بن سعد بردند. ابن سعد گفت : عجب شجاعت و قدرت فوق العاده داشتى ! سپس دستور داد: گردن وهب را زدند و سر مباركش را به سوى لشكر امام حسين عليه السلام انداختند. مادر وهب سر او را برداشت و بوسيد. آن گاه به طرف لشكر امام حسين عليه السلام انداختند. سر مبارك به مردى خورد و او را كشت . سپس مادر وهب عمود خيمه را به دست گرفت و به دشمن حمله كرد و دو نفر از آنان را به هلاكت رساند. امام حسين عليه السلام به مادر وهب فرمود: برگرد! زيرا جهاد براى زن جايز نيست . مادر وهب در حالى برگشت كه مى گفت : خدا! اميد مرا نااميد مكن . امام عليه السلام به او فرمود: خداوند تو را نااميد نخواهد كرد و فرزندت در كنار پيغمبر عليه السلام خواهد بود.

درس شجاعت

نترسیدن از مرگ در راه خدا

روز عاشورا چون جنگ شدت گرفت و كار بر حسين عليه السلام بسيار سخت شد، بعضى از اصحاب آن حضرت ديدند برخى از ياران امام عليه السلام در اثر شدت جنگ و با مشاهده بدنهاى قطعه قطعه شده دوستانشان و فرا رسيدن وقت شهادت و جانبازى آنها، رنگ چهره شان دگرگون گشته است و لرزه بر اندام آنان افتاده و ترس دلهايشان فراگرفته است . اما خود سيدالشهدا و تعدادى از خواص يارانش برخلاف آنها هر چه فشار بيشتر، و مرحله شهادت نزديكتر مى شود رنگ صورتشان درخشنده تر گشته و سكون و آرامش بيشتر مى يابند. بعضى از اين شهامت فوق العاده تعجب كرده با امام حسين اشاره كرده ، به يكديگر مى گفتند:
به حسين نگاه كنيد كه ابدا از مرگ و شهادت باكى ندارد.
امام حسين عليه السلام متوجه گفتارشان شده ، فرمود:
اى بزرگ زادگان قدرى آرام بگيريد! صبر و شكيبايى پيشه كنيد! چون مرگ پلى است كه شما را از گرفتاريها و سختيها عبور داده و به بهشت هاى پهناور و نعمتهاى جاودانى مى رساند.
و اما براى دشمنانتان پلى است كه از قصر به زندان مى رساند. و كداميك از شما نخواهد از يك زندان به قصر مجلل منتقل گردد.
پدرم از پيامبر صلى الله عليه و آله برايم نقل كرد، كه مى فرمود:
دنيا براى مؤ منان همانند زندان و براى كافران همانند بهشت است .
و مرگ پلى است كه مؤ منان را به بهشتشان ، و كافران را به جهنمشان مى رساند. آرى ، نه دروغ شنيده ايم و نه دروغ مى گويم . بحارالانوار جلد 6 صفحه 154 و جلد 44 صفحه 297.

اهمیت دادن به نماز { به کار بگو نماز دارم ، به نماز نگو کار دارم }

یادآوری نماز در روز عاشورا

روز عاشورا هنگام نماز ظهر ابو ثمامه صيداوى به امام حسين عليه السلام عرض كرد:
- يا ابا عبدالله ! جانم فداى تو باد! لشكر به تو نزديك شده ، به خدا شما كشته نخواهى شد تا من در حضورتان كشته شوم . دوست دارم نماز ظهر را با شما بخوانم و آن گاه با آفريدگار خويش ملاقات نمايم .
حضرت سر به سوى آسمان بلند كرد و فرمود:
- به ياد نماز افتادى . خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد. آرى ! اكنون اول وقت نماز است . از اين مردم بخواهيد دست از جنگ بردارند تا ما نماز بگذاريم .
حصين نمير ( لعنة الله ) چون سخن امام را شنيد، گفت :
- نماز شما قبول درگاه الهى نيست ! حبيب بن مظاهر در پاسخ خطاب به او اظهار داشت : اى خبيث ! تو گمان مى كنى نماز فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله قبول نمى شود و نماز تو قبول مى شود؟!...
سپس زهير بن قين و سعيد بن عبدالله در جلو حضرت ايستادند و امام عليه السلام با نصف ياران خود نماز خواندند. سعيد بن عبدالله از هر جا كه تير به سوى امام حسين عليه السلام مى آمد خود را نشانه تير قرار مى داد و به اندازه اى تير بارانش كردند كه روى زمين افتاد و گفت :
- خدايا! اين گروه را همانند قوم عاد و ثمود لعنت فرما! خدايا! سلام مرا به محضر پيامبرت برسان و آن حضرت را از درد اين همه زخمها كه بر من وارد شده آگاه نما. زيرا كه هدفم از اين كار تنها يارى فرزندان پپامبر تو مى باشد.
سعيد پس از اين جريان به شهادت رسيد. رحمت و رضوان الهى بر او باد. بحارالانوار جلد 45 صفحه 21.

درس وفاداری و جان نثاری و تا آخر ایستادن در راه هدف الهی

مسلم بن عوسجه رحمة الله ( یکی از یاران امام حسین (ع) برخاست و گفت : آیا ما از تو جدا شویم ؟ و با کدام عذر در ادای حق تو به سوی خدا تعالی پوزش طلبیم ؟ نه ، سوگند به خدا ! ( دست از یاری تو بر نمی دارم ) تا با نیزه ام سینه دشمنان را هدف قرار دهم ، و تا قبضه شمشیر در دست من است دشمنان را خواهم زد ، و اگر سلاحی نداشته باشم با سنگ جنگ خواهم کرد.

سوگند به خدا ! از تو جدا نخواهیم شد تا خدای تعالی بداند که ما در نبود رسول خدا (ص) تو را حفظ کردیم ( و حرمت پیامبرش را درباره تو رعایت نمودیم )

آگاه باش ! سوگند به خدا ! اگر یقینا بدانم که کشته خواهم شد سپس زنده میشوم سپس زنده زنده مرا بسوزانند ، و خاکستر مرا به باد می دهند ، و این کار را هفتاد بار تکرار میکنند ، از تو جدا نخواهم نشد تا در پیشگاه تو بمیرم . چگونه یاری نکنم ؟ و حال آن که فقط یک بار کشته شدن است.پس از آن ، کرامت و سعادتی است که هرگز پایان ندارد.

پس از او زهیربن قین به پاخاست و عرض کرد :

دوست دارم کشته شوم ، بعد پاره پاره شوم بعد زنده شوم دوباره به همین کیفیت کشته شوم ، و این کار هزار مرتبه تکرار شود و خداوند به سبب این گونه کشته شدن من ، بلا را از جان تو و از جان این جوانان از اهل بیت تو بردارد.
موفق و پیروز باشید!:Gol:

عزیزان سلام:Gol:
در رابطه با شناخت اهداف واقعه عاشورا، بهترین منبع وصیت نامه امام حسین علیه السلام، به برادرش محمدبن حنفیه، پیش ازحركت امام ازمدینه است؛ امام قبل ازحركت ازمدینه، وصیتنامه ای خطاب به برادرش محمدبن حنفیه نوشت وطی آن علت قیام ونهضت خود را اینگونه بیان فرمودند:
1- اصلاح امت اسلامی،
2-امربه معروف و نهی ازمنكر
3- زنده كردن سیره پیامبر(ص) و پدرش امام علی علیه السلام.[1]

امّا درس‏ها و عبرتهای عاشورا چنان وسیع و گسترده است كه نمی‏توان از آن فهرست كاملی داد. بویژه آنكه با گذشت زمان و كاوش هر چه بیشتر و عمیق‏تر و تحلیل دقیق آن روزنه‏ های جدیدی گشوده و رازهای نهفته ‏ای برملا می‏شود. اما برخی از كلیات آن دروس عبارتند از:
1- اصالت دادن به حق در حیات اجتماعی و باطل ستیزی. امام حسین علیه السلام می فرمایند:«لا یُکمَلُ العَقلُ اِلّا بِاتِّباعِ الحَق اَلاتَرَونَ اَنَّ الحَق لا یُعمَلُ بِه وَ الباطِل لا یُتَناهی عَنه؛[2] عقل جز به پیروی از «حق» کمال نمی یابد آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی شود؟»
2- تقدم حفظ اسلام بر حفظ جان.
3- شهامت، شجاعت، ایثار، آزادگی، نترسیدن از قدرت‏های ظاهری. مرگ آری ننگ هرگز «اَلمَوتُ اَولی مِن رُکُوبِ العارِ و العارُ اَولی مِن دُخُولِ النّار؛[3] مرگ، بهتر از ننگ و ننگ بهتر از آتش دوزخ است.» مرگ سرخ بهتر از زندگی ننگین است. و نباید زیر بار ظلم رفت.
4- درایت و تدبیر و موقعیت شناسی.
5- مبارزه با علت‏ها ( كه علت العلل مفاسد اجتماعی حكومت‏های طاغوتی‏اند ) به جای پرداختن به معلول.
6- مهربانی، عطوفت و وفاداری در نیروهای داخلی (قضیه حضرت ابوالفضل و ... ).
7- بزرگواری و كرامت حتی در برخورد با دشمن ( آب دادن به حر و نیروهایش ).
8- نقش ارشادی داشتن در همه جا حتی در برابر دشمن در میدان جنگ ( سخنرانی‏های امام حسین(ع)).
9- امكان اصلاح و بازگشت در همه حال (توبه حر).
10- نقش فعال و سازنده زن ( مادر وهب و نقش زینب سلام الله علیها).
11- اهمیت به نماز، حتی در سخت ترین شرایط.
12- تصویر زیبای عواطف انسانی (امام بر بالین شهیدان که صورت مبارك خود را برصورت دوشهیدقراردادند،یكی فرزندش علی اكبرودیگری غلام سیاه چهره رومی).
13- فرماندهی صحیح و داشتن تاكتیك و برنامه ریزی در همه حال ( خندق كندن پشت خیمه در اختفا و استتار كامل).
14- هماهنگی نیروها.
15- عدم توجه به كمبودها و مایوس نشدن در مقابل آن ها
16- غیرت و فتوت و ترجیح امام به خویشتن در همه حال(بازگشتن از شریعه فرات،بدون نوشیدن آب،با وجود تشنگی زیاد، در زمان حمله دشمن به خیمه‏ ها).
17- مروت و جوانمردی (آغازگر جنگ نبودن).
و دهها و صدها درس دیگر که هر کسی با تامل خویش می تواند آن ها را بیابد.
_____________
[1]. بحارالانوار؛ج44ص329.
[2]. بحار الانوار، ج 78، ص 127.
[3]. کشف الغمه؛ ج 2، ص 32.

موضوع قفل شده است