پیام امام خمینی (ره) به گورباچف

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پیام امام خمینی (ره) به گورباچف

[="darkred"]پیام امام خمینی (ره) به گورباچف
[/]

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای گورباچف، صدر هیأت رئیسه ی اتحاد جماهیر شوروی با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی

از آن جا که پس از روی کار آمدن شما چنین احساس می شود که جنابعالی در تحلیل حوادث سیاسی جهان خصوصاً در رابطه با مسائل شوروی در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفته اید و جسارت و گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلی حاکم بر جهان گردد، لازم دیدم نکاتی را یاد آورشوم هر چند ممکن است حیطه ی تفکر و تصمیمات جدید شما تنها روشی برای حل معظلات حزبی و در کنار آن حل پاره ای از مشکلات مردمتان باشد، ولی به همین اندازه هم شهامت تجدید نظر در مورد مکتبی که سالیان سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی نموده بود، قابل ستایش است.

و اگر به فراتر از این مقدار فکر می کنید، اولین مسأله ای که مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد، این است که در سیاست اسلاف خوددار، بر خدازدایی و دین زدای از جامعه که تحقیقاً بزرگ ترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم شوروی وارد کرده است، تجدید نظر نمایید و بدانید که برخورد واقعی با قضایای جهان جز از این طریق مسیر نیست.

البته ممکن است از شیوه های ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه ی اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره های کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه داری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه ی خویش را دوا نکرده اید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند. چرا که امروز اگر مارکسیسم در روش های اقتصادی و اجتماعی به بن بست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسائل البته به شکل دیگر و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.

جناب آقای گورباچف!
باید به حقیقت رو آورد؛ مشکل اصلی کشور شما مسأله ی مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست، همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزه ی طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است.

جناب آقای گورباچف!
برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست.

چرا که مکتبی است مادی و با مادیت نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسی ترین درد جامعه ی بشری در غرب و شرق است، به درآورد.

حضرت آقای گورباچف!

ممکن است شما اثباتاً در بعضی جهات به مارکسیسم پشت نکرده باشید و از این پس هم در مصاحبه ها، اعتقاد کامل خودتان را به آن ابراز کنید، ولی خود می دانید که ثبوتاً این گونه نیست. رهبر چین اولین ضربه را به کمونیسم زد و شما دومین و علی الظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن نواختید.

امروز دیگر چیزی به نام کمونیسم در جهان نداریم،‌ ولی از شما جداً می خواهم که در شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید.

امیدوارم افتخار واقعی این مطلب را پیدا کنید که آخرین لایه های پوسیده ی هفتاد سال کژی جهان کمونیسم را از چهره ی تاریخ و کشور خود بزدایید. امروز دیگر دولت های همسو با شما که دلشان برای وطن و مردمشان می تپد، هرگز حاضر نخواهند شد بیش از این منابع زیرزمینی و روزمینی کشورشان را برای اثبات موفقیت کمونیسم که صدای شکستن استخوان هایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است مصرف کنند.

آقای گورباچف!

وقتی از گلدستههای مساجد بعضی از جمهوری های شما پس از هفتاد سال بانگ الله اکبر و شهادت به رسالت حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) به گوش رسید، تمامی طرفداران اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله وسلم) را از شوق به گریه انداخت. لذا لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به دو جهان بینی مادی و الهی بیندیشید، مادیون معیار شناخت در جهان بینی خویش را «حس» دانسته و چیزی را که محسوس نباشد، از قلمرو علم بیرون می دانند و هستی را همتای ماده دانسته و چیزی را که ماده ندارد، موجود نمی دانند. قهراً جهان غیب مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت را یکسره افسانه می دانند.

در حالی که معیار شناخت در جهان بینی الهی اعم از «حس و عقل» می باشد و چیزی که معقول باشد، داخل در قلمرو علم می باشد گرچه محسوس نباشد. لذا هستی اعم از غیب و شهادت است و چیزی که ماده ندارد، می تواند موجود باشد. و همان طور که موجود مادی به «مجرد» استناد دارد، شناخت حسی نیز به شناخت عقلی متکی است.

قرآن مجید اساس تفکر مادی را نقد می کند و به آنان که بر این پندارند که خدا نیست و گرنه دیده می شد، (لَن نُؤمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللهَ جَهْرَهً) ؛ می فرماید: (لا تُدْرِکُهُ الأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ). از قرآن عزیز و کریم و استدلالات آن در موارد وحی و نبوت و قیامت بگذریم که از نظر شما اول بحث است. اصولاً میل نداشتم شما را در پیچ و تاب مسائل فلاسفه بخصوص فلاسفه ی اسلامی بیندازم. فقط به یکی دو مثال ساده و فطری و وجدانی که سیاسیون هم می توانند از آن بهره ای ببرند، بسنده می کنم:

این از بدیهیات است که ماده و جسم هر چه باشد از خود بی خبر است. یک مجسمه ی سنگی یا مجسمه ی مادی انسان، هر طرف آن از طرف دیگرش محجوب است، در محیطش چه می گذرد، در جهان چه غوغایی است.

پس در حیوان و انسان چیز دیگری است که فوق ماده است و از عالم ماده جدا است و با مردن ماده نمی میرد و باقی است. انسان در فطرت خود هر کمالی را به طور مطلق می خواهد و شما خوب می دانید که انسان می خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتی که ناقص است، دل نبسته است. اگر عالم را در اختیار داشته باشد و گفته شود جهان دیگری هم هست، فطرتاً مایل است آن جهان را هم در اختیار داشته باشد.

انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگری هم هست. فطرتاً مایل است آن علوم را هم بیاموزد. پس قدرت مطلق و علم مطلق باید باشد تا آدمی دل به آن ببندد؛ آن خداوند متعال است که همه به آن متوجهیم گرچه خود ندانیم. انسان می خواهد به «حق مطلق» برسد تا فانی در خدا شود. اصولاً اشتیاق به زندگی ابدی در نهاد هر انسانی نشانه ی وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است.
اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینه ها تحقیق کنید، می توانید دستور دهید که صاحبان این گونه علوم علاوه بر کتب فلاسفه ی غرب، در این زمینه به نوشته های فارابی و ابوعلی سینا رحمه الله علیهما در حکمت مشّاء مراجعه کنند تا روشن شود که قانون علیت و معلولیت که هر گونه شناختی بر آن استوار است، از معقول است نه محسوس و ادراک معانی کلی و نیز قوانین کلی که هر گونه استدلال بر آن تکیه دارد، معقول است نه محسوس.

و نیز به کتاب های سهروردی در حکمت اشراق مراجعه نموده و برای جنابعالی شرح کند که جسم و هر موجود مادی دیگر به نور صرف که منزه از حس می باشد، نیازمند است و ادراک شهودی ذات انسان از حقیقت خویش، مبرا از پدیده ی حسی است. و از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه ی صدرالمتألهین مراجعه نمایند تا معلوم گردد که حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد.

دیگر شما را خسته نمی کنم و از کتب عرفا و بخصوص محیی الدین بن عربی نام نمی برم که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این گونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر ز موی منازل معرفت آگاه گردند که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد.
جناب آقای گورباچف!

اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات از شما می خواهم درباره ی اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، بلکه به جهت ارزشهای والا و جهان شمول اسلام است که می تواند وسیله ی راحتی و نجات همه ی ملت ها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید. نگرش جدی به اسلام ممکن است شما را برای همیشه از مسأله ی افغانستان و مسائلی از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک می دانیم.

با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوری های شوروی، نشان دادید که دیگر این گونه فکر نمی کنید که مذهب مخدر جامعه است. راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابرقدرت ها چون کوه استوار کرده است، مخدر جامعه است؟!

آیا مذهبی که طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است، مخدر جامعه است؟!

آری مذهبی که وسیله شود تا سرمایه های مادی و معنوی کشورهای اسلامی و غیر اسلامی در اختیار ابرقدرت ها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد کشد که دین از سیاست جدا است، مخدر جامعه است. ولی این دیگر مذهب واقعی نیست بلکه مذهبی است که مردم ما آن را مذهب آمریکایی می نامند.

در خاتمه صریحاً اعلام می کنم که جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگ ترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتی می تواند می تواند خلأ اعتقادی نظام شما را پر نماید و در هر صورت کشور ما همچون گذشته به حُسن همجواری و روابط متقابل معتقد است و آن را محترم می شمارد.

والسلام علی من اتبع الهدی
روح الله الموسوی الخمینی

67/10/11

[="seagreen"]منبع: سبحانی، جعفر؛ (1386) مسائل جدید کلامی، قم: مؤسسه امام صادق (ع)[/]

[h=1]ناگفته‌ایی از نامه امام به گورباچف[/h]


[/HR] گورباچف خطاب به یکی از نزدیکان ما که پس از 10-12 سال، به ملاقات گورباچف رفته بود، گفته بود: افسوس می‌خورم و ای کاش آن روز از نامه‌ی امام (ره) درک بهتری داشتم تا شوروی به این روز نمی‌افتاد.»
[/HR] مرضیه دباغ از یاران امام (ره) که یکی از اعضای هیات اعزامی به شوروی در دی‌ماه سال 1367 بوده است درگفت و گویی نکات جالبی را مطرح کرده است که در پی می آید :

به خاطر دارم در اولین ملاقاتی که با حضرت امام خمینی(ره)، در نجف اشرف داشتم، بعد از اتمام صحبت ها خدمت حضرت امام(ره)، عرض کردم با توجه به مسائلی که گفته شد حقیقتاً الان تکلیف برایم چندان روشن نیست؛ با اینکه 8 تا بچه در ایران گذاشتم که کوچکترین آنها 8 سالش بود؛ حضرت امام مکثی کردند و فرمودند: «بمانید انشاءالله انقلاب پیروز می شود و همه باهم برمی گردیم.»
آن زمان در ذهنم این مسئله خطور کرد که با توجه به موقعیتی که در ایران وجود دارد و قدرت قابل توجه ای که در منطقه ساواک و ارتش زیر پرچم آمریکا و اسرائیل پیدا کرده بودند، حضرت امام(س)، با مشاهده چه افقی عنوان می کنند که انقلاب به زودی پیروز می شود؟ چگونه می خواهیم پیروز شویم وقتی که نه توپ و تفنگی و نه تجهیزاتی داریم؟ . اما یکسال و چند ماه بیشتر از این بحث نگذشت که انقلاب اسلامی به آن شکل خاص پیروز شد؛ شاه فرار کرد؛ خواسته های ملت و مردم به پشتوانه خود این ملت و با رهبری امام خمینی(س)، به پیروزی کامل رسید و تازه آن زمان من یکباره متوجه شدم که عجب! حرفی که یک سال و سه ماه پیش حضرت امام(ره)، فرمودند، به این سادگی و سرعت تحقق پیدا کرد، امام خمینی (س)، چگونه پیش بینی کرده بودند؟! دباغ افزود:«تنها این مسئله نیست. مسائل دیگری هم در زندگی امام خمینی بوده است. در یکسری پیش بینی های حضرت امام می توان مطالعات عمیق و دقیق ایشان را در نظر گرفت؛ اما ایشان به واسطه ارتباطاتی که از نظر عرفانی با خداوند باریتعالی و معصومین داشتند، یک نوع الهاماتی را می گرفتند.»
- در دورانى که مسئولیت زندانهاى زنان استان تهران را بر عهده داشتم، یک روز مرحوم حاج احمد آقا (رضوان‏الله تعالى علیه) تماس گرفتند و فرمودند که حضرت امام‏ نامه‏اى براى آقاى گورباچف دارند. شما از بین خانمها و همچنین آیت‏الله جوادى آملى و آقاى دکتر لاریجانى انتخاب شده‏اید و آماده باشید تا هر زمان که حضرت امام فرمودند، این پیام را براى آقاى گورباچف ببرید. حقیقتاً شوکى بر من وارد شد. شوروى ابرقدرتى بود که در زمان خودش در مقابل آمریکا، خود را قطب بزرگ مى‏پنداشت. برایم کار بسیار سختى بود. با مرحوم حاج احمد آقا ملاقات کردم و پرسیدم جریان کامل موضوع چیست؟ فرمودند: مأموریتى براى شما مشخص شده ممکن است که فردا یا روز بعد باشد و باید به اتفاق آیت‏الله جوادى آملى و دکتر لاریجانى آن را انجام دهید.
یک روز مرحوم حاج احمد آقا (رضوان‏الله تعالى علیه) تماس گرفتند و فرمودند که حضرت امام‏ نامه‏اى براى آقاى گورباچف دارند. شما از بین خانمها و همچنین آیت‏الله جوادى آملى و آقاى دکتر لاریجانى انتخاب شده‏اید

- وقتى به شوروى رسیدیم تعدادى به استقبال آمدند. مشاور مخصوص گورباچف دسته گلى هم آورده بود. طبیعتاً در دنیا مرسوم است وقتى هیأتى وارد کشورى مى‏شود گلى که براى استقبال آورده مى‏شود به رئیس هیأت مى‏دهند. این‏متن پیام امام و نیز وصیت‏نامه سیاسى- الهى حضرت امام براى جوانان بسیار سودمند است‏.عرف دیپلماتیک است. وقتى بنده را با چادر و حجاب دیدند، دست‏پاچه شدند و گل را به جاى اینکه به آقاى جوادى آملى بدهند به بنده تحویل دادند. در واقع وقتى با لباس روحانیت آقاى جوادى آملى و چادر بنده رو به رو شدند دچار این حالت شدند
- گورباچف برخی جاها هنگام قرائت نامه ، به شدت برافروخته می‌شد.همچنین گورباچف خطاب به یکی از نزدیکان ما که پس از 10-12 سال، به ملاقات گورباچف رفته بود، گفته بود: افسوس می‌خورم و ای کاش آن روز از نامه‌ی امام (س) درک بهتری داشتم تا شوروی به این روز نمی‌افتاد.»
- قرائت نامه تمام شد و ما بلند شدیم که خداحافظى کنیم. گورباچف طبق عرف دیپلماسى دستشان را براى مصافحه دراز کردند. من دستم زیر چادر بود و از دادن دست امتناع کردم، براى ایشان خیلى سنگین بود. به آقاى جوادى آملى رو کردند و گفتند: ایشان را مادر انقلاب دانسته‏اند که همراه شما بوده، دست خالى را دراز کردم که بگویم ما همسایه‏اى هستیم که دست خالى دراز مى‏کنیم به طرف شما و انقلاب شما و مى‏خواهیم به صورت مسالمت‏آمیز کنار هم باشیم.

. وقتى بنده را با چادر و حجاب دیدند، دست‏پاچه شدند و گل را به جاى اینکه به آقاى جوادى آملى بدهند به بنده تحویل دادند. در واقع وقتى با لباس روحانیت آقاى جوادى آملى و چادر بنده رو به رو شدند دچار این حالت شدند

- زمانی که حضرت امام(س)، این نامه را می نویسد از مافوق بشر حرف می زند نه از خود بشر؛ نمی گوید من می گویم فلان کار را کنید.ایشان می فرمایند شما دانشمندانتان را بفرستید پیش دانشمندان ما در قم، ببینند که بوذرجمهری چه کرده و یا ابن عربی از نظر فلسفی چه گفته و...؛ حضرت امام نمی خواهد خود را مطرح کند، چون انسان وقتی از خود بیرون آمد و فقط خدا را در نظر داشت، کلامش مثل پتک در هر مغزی تأثیر دارد
- پس از بازگشت از مسکو فردا بعدازظهر خدمت امام رسیدیم و گزارش مأموریت را ارائه دادیم. حضرت امام سۆال کردند کی به هنگام قرائت پیام به چهره گورباچف نگاه می‌کرد؟ عرض کردم چون آقای جوادی آملی متن پیام را می‌خواندند. آقای لاریجانی هم ترجمه می‌کردند، بنده به چهره آقای گورباچف نگاه می‌کردم. حضرت امام لبخند رضایتمندانه‌ای زد. شاید به این دلیل که آقای گورباچف معنی اصلی پیام را دریافت کردند.

[h=1]
[/h]امام خمینی(ره) در 13دی 1367 با ارسال نامه ای به گورباچف رهبرجماهیر شوروی، نسبت به دین اسلام و بیان عملکرد دولتمردان روشنگری کرده و او را به دین اسلام دعوت نمودند.
آیت الله جوادی آملی که بعنوان نماینده امام در ابلاغ نامه به گورباچف اینگونه بیان می کنند که: ((هیأت اعزامی از طرف امام خمینی (قدس سره) روز سیزدهم دی ماه 1367، تهران را به مقصد مسكو ترك و در روز چهاردهم به تهران برگشت و مدت توقف این سفر تاریخی در مسكو بیست و سه ساعت بود و در فرودگاه بین المللی با استقبال نماینده ویژه صدر هیأت رییسه شوروی و برخی از مسؤولان بلند پایه سیاسی و امام جمعه مسكو و نیز با شركت سفیر محترم وقت ایران در شوروی و تنی چند از برادران محترم سفارت ایران در مراسم استقبال روبرو شد.))
رهبر شوروی بعد از استماع دقیق و درك منظور امام (قدس سره) با تأنی كامل، كه كشف از تدبر در پاسخگویی می كرد، شروع به جواب كرد و مدتی كه برای سخنان جناب گورباچف و دریافت پاسخ نهایی از طرف هیأت اعزامی صرف شد، جمعاً در حدود یك ساعت بود.

مضمون نامه امام، دعوت به توحید و پرهیز از الحاد است

آیت الله جوادی آملی خلاصه جوابهای گورباچف را چنین ذکر می کنند:
از فرستادن نامه امام خمینی تشکر می کنم.
در فرصت مناسب جواب آن را خواهم داد.
مضمون آن را به علمای شوروی اعلام می داریم.
ما قانون آزادی ایمان را در دست تصویب داریم.
من قبلا گفتم با داشتن ایدئولوژی های مختلف، می توان با حسن همجواری در کنار هم زندگی کرد.
امام خمینی ما را به دین اسلام دعوت نموده؛ آیا ما هم ایشان را به مکتب خودمان دعوت کنیم؟
( در اینجا لبخند زد و گفت: این یک شوخی است )
این دعوت یک نحوه دخالت در شؤون کشور دیگر محسوب می شود؛ زیرا هر کشوری در انتخاب مکتب آزاد و مستقل می باشد.
مهمترین بند پاسخ گورباچف یعنی بند هفتم، نشانه برخورد سیاسی او با نامه امام بود که در پاسخ آن حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند: شما از عمق خاک وسیع روسیه تا اوج فضای آسمان آن آزادانه فعالیت دارید و هیچکس حق دخالت در امور داخلی کشور اجنبی ندارد.
لیکن محتوای این پیام، مانند پیام های رهبران الهی دیگر، نه کاری به زیرزمین و نه برخوردی با روی زمین و نه ارتباطی با آسمان روسیه دارد، بلکه فقط با جان شما مرتبط می باشد ... و مضمون نامه امام، دعوت به توحید و پرهیز از الحاد است که راجع به جان شماست نه درباره کشور شما.
این برخورد سیاسی و عدم توجه رهبر شوروی سابق به محتوای عمیق پیام حضرت امام باعث شد که در مدت کوتاهی طومار کمونیسم شوروی در هم پیچیده شود و همانگونه که حضرت امام نیز پیش بینی کرده بودند از آن پس کمونیسم را در موزه های تاریخ سیاسی جهان باید جستجو کرد.

[h=1][/h][h=3]از زبان آیت الله جوادی آملی[/h]

هیأت اعزامی از طرف امام خمینی (قدس سره) روز سیزدهم دی ماه 1367، تهران را به مقصد مسكو ترك و در روز چهاردهم به تهران برگشت و مدت توقف این سفر تاریخی در مسكو بیست و سه ساعت بود و در فرودگاه بین المللی با استقبال نماینده ویژه صدر هیأت رییسه شوروی و برخی از مسؤولان بلند پایه سیاسی و امام جمعه مسكو و نیز با شركت سفیر محترم وقت ایران در شوروی و تنی چند از برادران محترم سفارت ایران در مراسم استقبال روبرو شد.
قبل از ملاقات رسمی هیأت اعزامی با رهبر شوروی و بعد از آن ، هیچ گونه تماس سیاسی با فرد یا گروهی از طرف سرپرست هیأت حاصل نشد، زیرا این سفر فقط برای ابلاغ پیام و تبیین محتوای عمیق آن بود، لیكن سخنان مبسوطی پیرامون توحید و نفی الحاد، گاهی به زبان برهان و زمانی با لسان فطرت، با استقبال و بدرقه كننده در ذهاب و ایاب ارائه شد و فاصله چهل كیلومتری فرودگاه تا شهر مسكو، هم در رفتن و هم در برگشتن، جز به یاد حق و نشر آثار آن و دعوت به خدا و احیای فطرت ملحدان ماركسیست سپری نشد.
وقت ملاقات با رهبر شوروی ساعت یازده، روز چهاردهم دی ماه بود و مدت آن دو ساعت و پنج دقیقه به طول انجامید. هنگام ورودمان به كاخ كرملین، صدر هیأت رئیسه و دو نفر از مسؤولان بلند پایه ی سیاسی، كه قبلاً حضور یافته بودند، تا چند قدم در همان اتاق به استقبال آمدند و با گرمی آماده ی شنیدن پیام امام خمینی(ره) شدند.

هیأت اعزامی مصمم بود، ضمن حفظ احترام متقابل و رعایت كمال ادب، كه از وظایف بین المللی اسلام به شمار می آید و اختصاصی به گروه خاص ندارد، لسان پیام امام (قدس سره) را با زبان تعلیم و ارشاد ادا كند نه با لسان دیپلماسی و هرگز قول فضل الهی را با هزل مجاز درعرف دیپلمات نیالاید و صلابت دعوت به توحید را در پای تعارف رایج سیاست بازان، به دُهن و وَهن ذبح نكند، بلكه به عنوان رسول امین، مضمون پیام والا را با آهنگ تدریس القا نماید، نه به صورت قرائت الفاظ و گزارش صورت و بدین منظور قبل از خروج از اقامتگاه، نمازی خوانده شد و از ذات اقدس خداوند با نیاز تقاضا شد: «رَبَّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یسِّرلی اَمْری وَاحلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یفْقَهُوا قَوْلی».(1)
با احساس آرامش روح و عدم اعتنا به كاخ كرملین و با ابلاغ پیام در چهره ی تعلیم و تبیین مضامین بلند آن در كسوت تدریس، سروش هاتف غیبی این چنین شنیده شد: « قالَ قَدْ اُوتیتَ سُؤلَكَ یا مُوسی»(2). و هم اكنون با سقوط قدرت های سیاسی احزاب كمونیستی در مدت كوتاه و انحلال بسیار از مراكز اقتدار آن صلای سفیران الهی به گوش همگان می رسد: « فَاَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ قَنَبَدْناهُمْ فِی الْیمُّ وَ هُوَ مُلیم» (3). كیفیت ابلاغ پیام به این سبك بود كه تمام كلمات آن همراه با توضیح ضروری برخی از موارد، به خوبی قرائت می شد، سپس مترجمان ویژه ی كرملین آن را برای جناب گورباچف و دو نفر دیگر كه حضور داشتند، ترجمه می كرد و اگر مطلبی برای خود ترجمه كننده قابل درك نبود، سئوال می كرد و با تبیین و تفسیر لازم بعد از درك كامل، آن را با ترجمه ی روسی به رهبر شوروی منتقل می كرد، در خلال قرائت پیام و ترجمه ی آن، كه شصت و پنج دقیقه طول كشید، نكات مهم پیام را شخص گورباچف یادداشت می كرد، چه این كه آن دو نفر دیگر نیز یادداشت می نمودند.
نحوه ی استماع رهبر شوروی در تمام مدت قرائت پیام در كمال ادب دیپلماسی بود، لیكن اصل متن و انشای آن در اوج هدایت به توحید بود، نه در حضیض دیپلمات و سبك ابلاغ آن نیز در حد تدریس بود، نه گزارش صرف. لذا گاهی نشانه ی « فَبُهِتَ الَّذی كَفَر»(4) همراه با انفعال در رخسارش مشهود بود كه می رفت فطرت «مرتكز» را زنده نماید.

چون صدور این نامه ی تاریخ ساز بعد از پذیرش قطعنامه ی 598، بود و كشور اسلامی ایران وارد مرحله ی بازسازی و ترمیم خرابی های جنگ تحمیلی هشت ساله شد و از طرف دیگر مضمون نامه كاملاً سری بود و جز او (امام خمینی) احدی از مسؤولان گرانقدر جمهوری اسلامی ایران، كسی به آن آگاه نبود، لذا رهبران روسیه عموماً و صدر هیأت رییسه ی آن خصوصاً، هر گونه احتمالی را پیرامون مفاد پیام می دادند، مگر احتمال دعوت به توحید و اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله را. از این جهت، بعد از استماع خطوط اصلی پیام، تمام پیش داوری ها و پیش فرضهای رهبران كرملین سراب گونه سر از آب و خواب بر آورد و جواب مناسب با اندام موزون این پیام آسمانی عاجلاً ندادند، بلكه آجلاً هم راجل ماندند. چنان كه حضرت امام (قدس سره) به فرستاده ی مخصوص میخائیل گورباچف فرمود: «من می خواستم دری از جهان غیب به چهره ی او باز كنم؛ نه آن كه درباره ی مسایل جهان ماده با او سخن گفته باشم.»
رهبر شوروی بعد از استماع دقیق و درك منظور امام (قدس سره) با تأنی كامل، كه كشف از تدبر در پاسخگویی می كرد، شروع به جواب كرد و مدتی كه برای سخنان جناب گورباچف و دریافت پاسخ نهایی از طرف هیأت اعزامی صرف شد، جمعاً در حدود یك ساعت بود.
عصاره ی مطالبی كه ایشان گفتند و مترجم صحنه ی ملاقات آن را به فارسی برگرداند، عبارت از این بود:از فرستادن نامه ی امام خمینی تشكر می كنم.در فرصت مناسب جواب آن را خواهم داد.
[h=2]مضمون آن را به علمای شوروی اعلام می داریم.[/h]ما قانون آزادی ایمان را در دست تصویب داریم.[h=2]من قبلاً گفتم با داشتن ایدئولوژی های مختلف می توان با حسن همجواری در كنار هم زندگی كرد.[/h]امام خمینی ما را به دین اسلام دعوت نموده است. آیا ما هم ایشان را به مكتب خودمان دعوت كنیم؟ ( در اینجا لبخند زد و دوباره گفت: این یك شوخی است.) این دعوت یك نحوه ی دخالت در شؤون كشور دیگر محسوب می شود، زیرا هر كشوری در انتخاب مكتب آزاد و مستقل می باشد.هیأت اعزامی از ایران با دریافت این مطالب، بررسی كرد كه مهمترین بند جواب همان بند اخیر آن است كه نشانه ی برخورد سیاسی با نامه ی امام قدس سره در آن به چشم می خورد، نه برخورد فرهنگی و تعلیمی محض و با پندار سیاسی بودن، داخل در دخالت در كشور اجنبی خواهد بود، كه با این ترتیب اصل نامه و فرستادن پیام زیر سئوال می رفت. دیگر نوبت به مضمون آن نمی رسید، لذا مسؤول هیأت اعزامی در پاسخ نهایی چنین گفت: از این كه در كمال حوصله قرائت نامه را استماع كردید، تشكر می كنیم و این كه آمادگی خود را جهت فرستادن جواب اعلام داشتید، تقدیر می شود و از این كه مضمون پیام را به اطلاع علمای كشورتان می رسانید، شایان تشكر است. و از این كه قانون آزادی دین را در دست تصویب دارید، به امید تسریع آن، تقدیر می شود، چنان كه زندگی مسالمت آمیز با داشتن مكتب های گوناگون در صورت رعایت اصول انسانی، میسور می باشد، اما « دخالت در شئون داخلی كشور دیگر» را باید توضیح داد. شما از عمق خاك وسیع روسیه تا اوج فضای آسمان آن آزادنه فعالیت دارید و هیچ كس حق دخالت در امور داخلی كشور اجنبی را ندارد. لیكن محتوای این پیام، همانند پیام های رهبران الهی دیگر، نه كاری به زیر زمین و نه برخوردی با روی زمین و نه ارتباطی با آسمان روسیه دارد، بلكه فقط با جان شما مرتبط می باشد.

جناب آقای گورباچف آیا شما همانند درخت هستید كه مرگ شما عبارت از پژمرده شدن و فرسوده گشتن تن باشد و بعد از مرگ هیچ خبری از زندگی و آثار نخواهد بود، یا جان شما همانند مرغی است كه در قفس طبیعت تن محبوس است و مرگ شما به منزله ی گشوده شدن در این قفس و پرواز طائر روح به جهان جاوید می باشد؟ البته دمی است، نه اولی و مضمون نامه ی امام دعوت به توحید و پرهیز از الحاد است كه راجع به جان شماست، نه درباره ی كشور شما. البته وقتی روح آدمی موحد شد، راه صحیح كشور داری را می شناسد و آن را به خوبی اداره می نماید.
پی نوشتها: طه – آیات 25، 26، 27، 28.
طه – آیه 36.
ذاریات – آیه 40.
بقره – آیه 258.

[h=1]گرفتار زندان غرب نشوید![/h][h=2]13 دى ماه، سالروز ابلاغ پیام امام خمینى (ره) به گورباچف[/h]


پیام تنها پنج صفحه بود و توسط مردى به رشته تحریر درآمده بود كه هیچ گاه اجازه نداد نوشتارهایش تایپ و سپس امضاء شود . حتى در سن پیرى هم ترجیح مى‏داد عبارت‏هاى ساده، رسا و ژرف پیام هایش را به خط زیباى خود بنگارد .
این بار صدر هیات رئیسه یكى از دو بلوك قدرتمند جهان مخاطب پیام پنج صفحه‏اى او بود .
پیام امام درست پس از پذیرش صلح از سوى وى صادر شد و از این منظر به نامه پیامبر اكرم (ص) به سران ابرقدرت‏هاى عصر خویش پس از پذیرش صلح حدیبیه شباهت دارد .
هیاتى كه در راس آن فیلسوفى و مفسرى چون آیت الله جوادى آملى قرار داشت و به وسیله زنى انقلابى چون خانم دباغ كه سال‏ها شكنجه و زندان نظام وابسته به بلوك سرمایه دارى را تجربه كرده بود، همراهى مى‏شد، وظیفه انتقال پیام را به عهده گرفت . گزینش این هیات خود پیامى دیگر براى صاحبان اندیشه و مبارزات قهرآمیز علیه استكبار جهانى به شمار مى‏آمد .
پیام با «بسم الله الرحمن الرحیم‏» آغاز و با «والسلام على من اتبع الهدى‏» پایان مى‏یابد . در این پیام دو نكته قابل توجه مى‏نماید;
نخست‏سخن گفتن امام راحل (ره) از موضع قدرت: «صریحا اعلام مى‏كنم كه جمهورى اسلامى ایران به عنوان بزرگ‏ترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتى مى‏تواند خلاء اعتقادى نظام شما را پر نماید .» (1)
و دوم تاكید شجاعانه امام بر عدم نیازمندى اسلام و مسلمانان به گورباچف و دیگر ابرقدرت‏ها: «از شما مى‏خواهم درباره اسلام به صورت جدى تحقیق و تفحص كنید و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما كه به جهت ارزش‏هاى والا و جهان شمول اسلام است .» (2)
پیام امام راحل (ره) به گورباچف نكاتى نغز و ژرف دارد؛ نكاتى كه جامعیت و ابعاد ناشناخته اندیشه حضرت امام (ره) را بیان مى‏كند و به عنوان سند افتخار جاودان مسلمانان، همواره براى سیاستمداران بزرگ جهان قابل تحلیل و تامل است . نكات مهم پیام امام راحل (ره) به گورباچف عبارت است از:
1. اشاره به ذهنیت غلط سردمداران كمونیسم از دین
«راستى مذهبى كه ایران را در مقابل ابرقدرت‏ها چون كوه استوار كرده است مخدر جامعه است؟ ! آیا مذهبى كه طالب اجراى عدالت در جهان و خواهان آزادى انسان از قیود مادى و معنوى است مخدر جامعه است؟ !» (3)
2. دعوت به حقیقت و بینش توحیدى
«باید به حقیقت رو آورد: مشكل اصلى كشور شما مساله مالكیت و اقتصاد و آزادى نیست، مشكل شما عدم اعتقاد واقعى به خدا است؛ همان مشكلى كه غرب را هم به ابتذال و بن‏بست كشیده و یا خواهد كشید . مشكل اصلى شما مبارزه طولانى و بیهوده با خدا و مبدا هستى و آفرینش است .» (4)
3. دعوت به مطالعه دو جهان بینى مادى و الهى و تعمق در نگرش قرآن مجید
«این موضوع را به شما گوشزد كنم كه بار دیگر به دو جهان بینى مادى و الهى بیندیشید . . . قرآن مجید اساس تفكر مادى را نقد مى‏كند و به آنان كه بر این پندارند كه خدا نیست و گرنه دیده مى‏شد (لن نؤمن لك حتى نرى الله جهرة) مى‏فرماید: «لا تدركه الابصار و هو یدرك و هو اللطیف الخبیر .» (5)

4 . دعوت به پرسشگرى و مناظره نخبگان كمونیست‏ با علماى دین
«تنى چند از خبرگان تیزهوش خود را كه در این گونه مسائل قوّیا دست دارند راهی قم گردانید تا پس از چند سال با توكل به خدا از عمق لطیف باریك‏تر از موى منازل معرفت آگاه گردند كه بدون این سفر آگاهى از آن امكان ندارد .» (6)
5 . پیشگویى فروپاشى نظام كمونیستى
«براى همه روشن است كه از این پس كمونیسم را باید در موزه‏هاى تاریخ سیاسى جهان جست و جو كرد؛ چرا كه ماركسیسم جوابگوى هیچ نیازى از نیازهاى واقعى انسان نیست؛ چرا كه مكتبى است مادى و با مادیت نمى‏توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت كه اساسى‏ترین درد جامعه بشرى در غرب و شرق است ‏به در آورد .» (7)
6 . پیشگویى فروپاشى نظام سرمایه دارى
«امروز اگر ماركسیسم در روش‏هاى اقتصادى و اجتماعى به بن‏بست رسیده است، دنیاى غرب هم در همین مسائل البته به شكل دیگر و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است .» (8)
7 . هشدار درباره پناه بردن به دامان غرب
«رهبر چین اولین ضربه را به كمونیسم زد و شما دومین و على الظاهر آخرین ضربه را به پیكر آن نواختید . امروز دیگر چیزى به نام كمونیسم در جهان نداریم؛ ولى از شما جداً مى‏خواهم كه در شكستن دیوارهاى خیالات ماركسیسم گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید .» (9)
8 . توصیه به دقت در تصمیم ‏گیرى و مرتكب نشدن اشتباه در انتخاب
«شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره‏هاى كور اقتصادى سوسیالیسم و كمونیسم را با پناه بردن به كانون سرمایه دارى غرب حل كنید، نه تنها دردى از جامعه خویش را دوا نكرده‏اید، كه دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران كنند .» (10)
شاید روزى كه رئیس هیات، پیام امام خمینى (ره) را براى گورباچف قرائت مى‏كرد، رهبر شوروى نیز چون قیصر روم و پادشاه ایران هنگام شنیدن دعوت رسول خدا (ص) تبسمى متكبرانه بر لب داشت و نمى‏دانست كه: «خداوند حق و باطل را چنین مثل مى‏زند، اما كف بیرون افتاده از میان مى‏رود؛ ولى آن چه به مردم سود مى‏رساند در زمین باقى مى‏ماند .» (11)
ادوارد شوارد نادزه پس از چندى پاسخ گورباچف به نامه امام (ره) را در منزل محقر امام (ره) قرائت كرد . امام (ره) پس از شنیدن سخنان فرستاده گورباچف، عبارت كوتاه «من خواستار گشودن دریچه‏اى دیگر به روى ایشان بودم و ایشان درك نكردند» را بر زبان راند، از جاى برخاست و در حالى كه دستانش را در پشت‏حلقه كرده بود، اتاق را ترك كرد .
گورباچف توصیه‏هاى امام (ره) در خصوص مطالعه دو جهان بینى مادى و معنوى و روى آوردن به حقیقت و بینش توحیدى را نادیده گرفت، با نفرستادن نخبگان كمونیست ‏به قم از پرسشگرى و مناظره فرار كرد، به رغم هشدار امام به زندان غرب پناه برد و سرانجام خود و بلوك شرق را به مایه عبرت تاریخ تبدیل ساخت . (12)
پى‏نوشت:
3-1 . آواى توحید، نامه امام خمینى (ره) به گورباچف، شرح از آیت الله جوادى آملى، ص‏13 .
4 . همان، ص 10 .
5 . همان، ص 11 .
6 . همان، ص 12 .
10- 7 . همان، ص 10 .
11 . رعد (13): 17 .(یضرب الله الحق و الباطل فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمكث فى الارض) .
12 . آیت الله جوادى آملى در خصوص واكنش گورباچف و پاسخ هیات اعزامى به این واكنش مى‏نویسد: . . . مهم‏ترین و تنها جوابى كه جناب گورباچف توانست‏ به هیات اعزامى بدهد، این بود كه این نامه یك نوع دخالت در شؤون داخلى كشور دیگر است . هیات اعزامى در پاسخ به جناب گورباچف گفت: شما از عمق خاك وسیع روسیه تا اوج فضاى آسمان آزادانه فعالیت دارید، این پیام دخالت در آب و خاك روسیه یا بحر و سپهر شوروى نیست، این نامه كارى به آسمان، دریا، خاك و معادن شوروى ندارد بلكه براى «هدایت جان‏» شما است .»؛ بنیان مرصوص امام خمینى (ره) در بیان و بنیان آیت الله جوادى آملى، ص 294 .