جمع بندی زمان کنونی و گرفتن همسر دوم و نیاز عاطفی

تب‌های اولیه

38 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زمان کنونی و گرفتن همسر دوم و نیاز عاطفی

با سلام
لطفا راهنمایی بفرمایید در زمانه کنونی مبادرت به گرفتن همسر دوم به صلاح است؟ بنا به دلایل عقلی چند همسری چرا روحانیون اقدام به همچین کاری نمی کنند یا اگر بتوانند انجام دهند غالبا با دختران جوان است نه بیوه ، مطلقه، یا بی سر پرست ؟
و چرا اینکه در احکام شرعی بی اعتنایی به نیاز جنسی مرد حرام است ولی بی اعتنایی به نیاز عاطفی زن حرام نیست؟

با نام و یاد دوست

کارشناس بحث: امیدوار


همره;325667 نوشت:
با سلام
لطفا راهنمایی بفرمایید در زمانه کنونی مباذرت به گرفتن همسر دوم به صلاح است؟ بنا به دلایل عقلی چند همسری چرا روحانیون اقدام به همچین کاری نمی کنند یا اگر بتوانند انجام دهند غالبا با دختران جوان است نه بیوه ، مطلقه، یا بی سر پرست ؟
و چرا اینکه در احکام شرعی بی اعتنایی نیاز جنسی مرد حرام است ولی بی اعتنایی به نیاز عاطفی زن حرام نیست؟

بسمه‌تعالي
ضمن عرض سلام و تحيت و سپاس از حسن اعتماد شما
طبيعتا جامعه امروز، يك جامعه مركب و پيچيده است كه اقتضائات خاص خود را دارد و هرچند اين پيچيدگي قابليت اثرگذاري در امور و ساحتهاي مختلف زندگي از جمله ازدواج، غريزه جنسي، ارتباطات اجتماعي و... را داشته و دارد ، اما تغييري در اصل و اساس اين امور ايجاد نكرده است.
بر اين مبنا نمي‌توان به بهانه شرايط جاري، به طور مطلق با ازدواج دوم مخالفت كرد.
ضمن اينكه نبايد فراموش كرد كه ازدواج دوم در اسلام نه تنها في نفسه واجب نيست، بلكه مقيد به شرايط دشواري چون عدالت مرد، شده است.
به هر حال به نظر مي رسد، نمي توان قاعده خاصي در اين رابطه كه فراگير و قابل تعميم به همه افراد و شرايط باشد، ارائه داد. بلكه آنچه كه مهم و تعيين كننده است، شرايط طرفين (زن و شوهر) و چرايي و علت اين كار است. لذا ممكن است در مواردي اين كار نه تنها غلط باشد، بلكه باعث بروز مشكلات جديدي گردد و در مواردي هم ممكن است، اين كار درست باشد.
در خصوص اين نكته كه چرا روحانيون اين كار را انجام مي دهند يا نمي دهند نيز بايد گفت، افراد روحاني هم مانند ساير اقشار جامعه‌اند كه هيچ تفاوت ماهوي با ديگران ندارند، از اينرو طبيعي است كه اين قشر نيز مانند ساير اقشار، افعال و كردار خود را بر محور خير و شر تنظيم كنند، ضمن اينكه در جامعه روحاني هم مانند ديگر جوامع صنفي، هميشه تفاوتهاي فردي وجود دارد.

در ارتباط با بخش سوم سوال نيز توجه داشته باشيد، كه حرمت بي اعنايي به نياز جنسي تنها متوجه زن نيست، بلكه اين حكم شامل مرد هم مي شود.
در خصوص نياز عاطفي و يا هر نياز ديگري از جانب مرد يا زن، هرچند ممكن است حكم به خصوصي نداشته باشيم، اما همواره يك قاعده كلي تحت عنوان حرمت ظلم يا حرمت آزار مومن و... وجود دارد، لذا اگر رفتاري مانند بي اعتنايي عاطفي و... از مصاديق ظلم يا آزار باشد، طبيعتا حرام بوده و زن و شوهر مجاز به ارتكاب آن نيستند.
در پناه خداوند متعال

همره;325667 نوشت:
لطفا راهنمایی بفرمایید در زمانه کنونی مباذرت به گرفتن همسر دوم به صلاح است؟

با سلام خدمت شما بزرگوار.

یکی از مصادیق رعایت عدالت در چندهمسری این است که جمعیت بانوان آماده ازدواج در مقایسه با جمعیت مردان متمکن و پسران آماده ازدواج بیشتر باشد. در غیر این صورت به عقیده برخی مراجع اگر آقایان به تعدد زوجات روی بیاورند نفس عمل مساوی نقض عدالت است چرا که مردان دیگری از ازدواج با هم کفو خود محروم شده اند.

در واقع بخشی از احکام اسلام از نوع امضایی بوده است و لزوماً توصیه ای برای تمام انسان ها و تمام دوران ها ندارند. لذا باید در ظرف زمان و مکان سنجیده شوند.

موفق باشید.:Gol:

مؤمن;326759 نوشت:

با سلام خدمت شما بزرگوار.

یکی از مصادیق رعایت عدالت در چندهمسری این است که جمعیت بانوان آماده ازدواج در مقایسه با جمعیت مردان متمکن و پسران آماده ازدواج بیشتر باشد. در غیر این صورت به عقیده

برخی مراجع اگر آقایان به تعدد زوجات روی بیاورند نفس عمل مساوی نقض عدالت است چرا که مردان دیگری از ازدواج با هم کفو خود محروم شده اند.

در واقع بخشی از احکام اسلام از نوع امضایی بوده است و لزوماً توصیه ای برای تمام انسان ها و تمام دوران ها ندارند. لذا باید در ظرف زمان و مکان سنجیده شوند.

موفق باشید.:gol:


با سلام و عرض ادب
میتونم خواهش کنم نام مرجع و یا منبع این مطلبی رو که در مورد مصداق عدالت در چند همسری فرمودید ذکر کنید ؟

ازدواج باید آرامش بخش باشد! چه این که خداوند فلسفه ازدواج را ایجاد سکن و آرامش قرار داده است! منتها آرامشی که ابتداء از ناحیه زن به مرد منتقل می شود:
روم / 21: وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها
آرامش روانی انسان به عوامل در هم تنیده ای بسته است که قسمتی از این عوامل را فرهنگ جامعه تشکیل می دهد.
اگر فرهنگ جامعه، چند همسری را بپذیرد، حسادتهای طبیعی زنانه، کاهش یافته و تنشهای عصبی میان خانواده کمتر بحران آفرین می شود.
اسلام تلاش دارد تا برای فرهنگ جوامع، حدود مشخص کند! در عصر جاهلی، با ازدواج و طلاق، بازی می شد و به شدت بی حد و قانون بود. خداوند این حدود را تعریف نمود. کتب فقهیِ نکاح، طلاق، ظِهار، خُلع و مبارات، ایلاء و لِعان مجموعه این حدود را مورد بررسی قرار داده اند.
در همین راستا خداوند همسران دائمی مردان را به چهار عدد تقلیل داد. و همچنین برای طلاق سوم حرمت ازدواج مجدد قائل شد و مردان را در هر چهار ماه یکبار مجبور به همبستری با همسرانشان نمود و فرمود که هر وقت آنها اعلان نیاز کردند، زودتر از چهار ماه نیز بر آنهاست که پاسخ همسرانشان را بدهند.
بر این اساس خداوند توصیه ای به چند همسری ننموده است. تنها برای کسانی که اصرار بر چند همسری دارند، این چنین کنند حدی را قائل شده است.
اما نیازی جنسی زنان بیشتر عاطفی است تا جنسی! به همین خاطر خداوند طبعیت زن را گونه ای آفریده است که هم دیر تحریک شوند و هم دیر ارضاء گردند.
از طرفی رفع نیاز عاطفی، نمی تواند دارای چند منبع باشد. زیرا درون انسان دو قلب نیست:
احزاب / 4: ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في‏ جَوْفِهِ.
لذاست که زنان باید یک همسر داشته باشند ولی مردان بخاطر عللی می توانند بیش از یک همسر داشته باشند:
* دوره عادت ماهانه زنان که ممکن است تا ده روز در ماه طول بکشد و همچنین دوران بارداری و وضع حمل و شیردهی سبب می شود تا در صورتی که شوهر آنها تنها یک همسر داشته باشد و از طرفی شهوتش نیز فوران کند، نتواند از راه طبیعی و مشروع بطور شایسته ای ارضاء شود.
* مرگ به علل مختلفی مردان را بیشتر از زنان تهدید می کند. بر این اساس همیشه آمار زنان جوان بیش از مردان جوان است. هر چند آمار تولد چندان تفاوتی با هم نمی کند.
طبق آمار بیش از نیم میلیون زنان سرپرست خانوار در ایران، بار اقتصادی و تربیتی خانواده خود را بر دوش دارند.
* بیشتر زنان آمادگی زایمان و تربیت شایسته چهار - پنج فرزند را بیشتر ندارند. و از طرفی بسیاری از مردان هستند می توانند از نظر اقتصادی فرزندان بسیار زیادتری داشته باشند.
قدیم این که زنی تنها چهار – پنج فرزند داشته باشد، امری رائج بوده است. ولی این که مردی تنها به همین مقدار فرزند اکتفاء کند، نوعی ناتوانی برای او محسوب می شده است.
پس به سه علت، محدودیتهای زنان در ارضاء مردانشان، بیشتر بودن مرگ و میر میان مردان و توصیه اسلام به بیشتر نمودن نسل، می تواند علل روی آوردن منطقی مردان به چند همسری باشد و بر زنان است که اگر مردشان نه برای بوالهوسی، بلکه بخاطر دلیلی منطقی سراغ همسر دوم رفت بر حسادت خود مهار زنند!

تا ساحل آرامش;326850 نوشت:
میتونم خواهش کنم نام مرجع و یا منبع این مطلبی رو که در مورد مصداق عدالت در چند همسری فرمودید ذکر کنید ؟

سلام و عرض ادب خدمت شما بزرگوار

خواهش می کنم. اشاره بنده به عنوان نمونه به بیانات زیر بود که ظاهراً از فتاوای آیت الله العظمی صادقی تهرانی (ره) می باشد:

«این عدالت، تنها عدالت فردی و در زمینه تأمین حقوق همسران نیست، بلکه عدالت اجتماعی را نیز شامل می شود. بنابراین اگر در جامعه شمار زنان و مردان مساوی باشد، ازدواج متعدد برای یک مرد جایز نیست، زیرا موجب ظلم و عدم رعایت عدالت می شود.» [1]

بیانات زیر نیز تلویحاً به دو بعد فردی و اجتماعی عدالت در چندهمسری اشاره می کند:

«اگر عدالت و تمکن مالی باشد و زن ها در جامعه زیاد باشند در این صورت عقل و فطرت می پذیرند زنان محروم از شوهر بتوانند با ازدواج با مردی که امکانات مالی و توان جسمی برای اداره بیش از یک زن را دارد قسمتی از نیازهای خود را برطرف سازند.» [2]

در واقع توجه به این عدالت همه جانبه مسأله ای عقلی و وجدانی است و چنان که در شرایطی چندهمسری را به ضرورتی عقلی تبدیل می کند در شرایطی دیگر آن را به خلاف عدل و انصاف بدل می سازد.

موفق باشید.:Gol:

پی نوشت ها:
[1] تفسیر الفرقان، جلد 6، صفحه 172.
[2] تفسیر المیزان، جلد 4، صفحه 183.

روح بخش;326925 نوشت:
لذاست که زنان باید یک همسر داشته باشند ولی مردان بخاطر عللی می توانند بیش از یک همسر داشته باشند: * دوره عادت ماهانه زنان که ممکن است تا ده روز در ماه طول بکشد و همچنین دوران بارداری و وضع حمل و شیردهی سبب می شود تا در صورتی که شوهر آنها تنها یک همسر داشته باشد و از طرفی شهوتش نیز فوران کند، نتواند از راه طبیعی و مشروع بطور شایسته ای ارضاء شود. * مرگ به علل مختلفی مردان را بیشتر از زنان تهدید می کند. بر این اساس همیشه آمار زنان جوان بیش از مردان جوان است. هر چند آمار تولد چندان تفاوتی با هم نمی کند. طبق آمار بیش از نیم میلیون زنان سرپرست خانوار در ایران، بار اقتصادی و تربیتی خانواده خود را بر دوش دارند. * بیشتر زنان آمادگی زایمان و تربیت شایسته چهار - پنج فرزند را بیشتر ندارند. و از طرفی بسیاری از مردان هستند می توانند از نظر اقتصادی فرزندان بسیار زیادتری داشته باشند. قدیم این که زنی تنها چهار – پنج فرزند داشته باشد، امری رائج بوده است. ولی این که مردی تنها به همین مقدار فرزند اکتفاء کند، نوعی ناتوانی برای او محسوب می شده است.

با سلام و تشكر از كارشناسان محترم
متاسفانه در تاپيكهاي مرتبط با اين مسائل، بسيار شاهد دلايل تكراري و بعضا كپي برداري شده دوستان هستيم. در صورت امكان قدري به روزتر و با دلايل محكم تري شرح بفرماييد.
آيا صرفا وظيفه مردان داشتن توان اقتصادي در تربيت فرزند است؟
آيا آمار و ارقام جمعيت شناسي را به تازگي مطالعه نموده ايد؟

با تشکر از جناب امیدوار و روح بخش ودوستان دیگر
پاسخهایتان تا اندازه ای برایم قابل قبول است اما سوال دیگری که مطرح است بقول شما جناب روح بخش منبع نیاز عاطفی برای یک زن از یک جاست حال چرا اهمیت ندادن به این نیاز حرام نیست یعنی عدم تمکین عاطفی زن توسط همسرش حرام محسوب نمیشود ؟
توصیه به محبت شده اما در احکام شرع چیزی تحت عنوان حرام نیامده...
نمونه اش در قران ایه 128 سوره نساء به زن توصیه شده در مقابل اعراض همسرش صلح کند...
که بنا به شان نزول ایه با یک نوع بی عاطفگی مرد کنار بیاید البته در ایه بعد به مردان توصیه کرده که به همسران خود توجه داشته باشند اما این جبران کننده ان صدمه عاطفی است ؟

مؤمن;327103 نوشت:

سلام و عرض ادب خدمت شما بزرگوار

خواهش می کنم. اشاره بنده به عنوان نمونه به بیانات زیر بود که ظاهراً از فتاوای آیت الله العظمی صادقی تهرانی (ره) می باشد:

«این عدالت، تنها عدالت فردی و در زمینه تأمین حقوق همسران نیست، بلکه عدالت اجتماعی را نیز شامل می شود. بنابراین اگر در جامعه شمار زنان و مردان مساوی باشد، ازدواج متعدد برای یک مرد جایز نیست، زیرا موجب ظلم و عدم رعایت عدالت می شود.» [1]

بیانات زیر نیز تلویحاً به دو بعد فردی و اجتماعی عدالت در چندهمسری اشاره می کند:

«اگر عدالت و تمکن مالی باشد و زن ها در جامعه زیاد باشند در این صورت عقل و فطرت می پذیرند زنان محروم از شوهر بتوانند با ازدواج با مردی که امکانات مالی و توان جسمی برای اداره بیش از یک زن را دارد قسمتی از نیازهای خود را برطرف سازند.» [2]

در واقع توجه به این عدالت همه جانبه مسأله ای عقلی و وجدانی است و چنان که در شرایطی چندهمسری را به ضرورتی عقلی تبدیل می کند در شرایطی دیگر آن را به خلاف عدل و انصاف بدل می سازد.

موفق باشید.:gol:

پی نوشت ها:
[1] تفسیر الفرقان، جلد 6، صفحه 172.
[2] تفسیر المیزان، جلد 4، صفحه 183.


علیکم السلام
متشکرم
پس باید دقت داشت که عدالت فردی و اجتماعی را با هم باید لحاظ کرد کاری که بسیاری از آقایانی که دو یا چند همسر دارند به اون دقت ندارند .

روح بخش;326925 نوشت:
پس به سه علت، محدودیتهای زنان در ارضاء مردانشان، بیشتر بودن مرگ و میر میان مردان و توصیه اسلام به بیشتر نمودن نسل، می تواند علل روی آوردن منطقی مردان به چند همسری باشد و بر زنان است که اگر مردشان نه برای بوالهوسی، بلکه بخاطر دلیلی منطقی سراغ همسر دوم رفت بر حسادت خود مهار زنند!

متاسفانه کمتر دیده میشه آقایی که به دنبال همسر دوم یا چندم هست دلیل منطقی داشته باشه و کمتر دیده میشه که آقایی مثلا یک خانم بیوه رو به همسری بگیره .

همره;327156 نوشت:
نمونه اش در قران ایه 128 سوره نساء به زن توصیه شده در مقابل اعراض همسرش صلح کند... که بنا به شان نزول ایه با یک نوع بی عاطفگی مرد کنار بیاید البته در ایه بعد به مردان توصیه کرده که به همسران خود توجه داشته باشند اما این جبران کننده ان صدمه عاطفی است ؟

فکر میکنم در این زمینه مطالعه این موضوع براتون مفید باشه

http://www.askdin.com/thread10992.html

مخصوصا پستهای 9 و 10

همره;327156 نوشت:
با تشکر از جناب امیدوار و روح بخش ودوستان دیگر
پاسخهایتان تا اندازه ای برایم قابل قبول است اما سوال دیگری که مطرح است بقول شما جناب روح بخش منبع نیاز عاطفی برای یک زن از یک جاست حال چرا اهمیت ندادن به این نیاز حرام نیست یعنی عدم تمکین عاطفی زن توسط همسرش حرام محسوب نمیشود ؟
توصیه به محبت شده اما در احکام شرع چیزی تحت عنوان حرام نیامده...
نمونه اش در قران ایه 128 سوره نساء به زن توصیه شده در مقابل اعراض همسرش صلح کند...
که بنا به شان نزول ایه با یک نوع بی عاطفگی مرد کنار بیاید البته در ایه بعد به مردان توصیه کرده که به همسران خود توجه داشته باشند اما این جبران کننده ان صدمه عاطفی است ؟

بسمه تعالي
ضمن عرض سلام و تحيت
همونطور كه قبلا عرض كردم، اينگونه نيست كه بي توجهي به نياز عاطفي زن، جايز باشد. بلكه اگر مصداق ظلم و يا آزار مومن باشد، از اين باب حرام خواهد بود.
اما چرا حرمت بي‌توجهي به نياز جنسي مرد مورد توجه بيشتري قرار گرفته است، شايد بتون گفت به اين دليل است كه:
1- بي توجهي به اين نياز آثار مخرب‌تر و ويرانگرتري (از جهات مختلف فردي، خانوادگي و اجتماعي) نسبت به بي توجهي به نياز عاطفي دارد.
2- ارضاء نياز عاطفي زن، منحصر به وجود همسر نيست و ديگر افراد مانند والدين، فرزندان، بستگان و.. مي توانند بخشي از اين خلاء را پر كنند. لذا اگر زني مورد بي مهري همسر قرار بگيرد( هرچند كه نقش همسر محوري است، و كس ديگري جايگزين آن نمي‌شود)، مي‌تواند خود را در آغوش محبت و عاطفه افراد مذكور، قرار دهد و حداقل بخشي از اين نياز را از مسير اين افراد تامين كند، اما برطرف كردن نياز جنسي شوهر، تنها و تنها منحصر در پاسخ‌دهي همسر است، و ديگران افراد، نمي توانند حتي كوچكترين سهمي براي جايگزيني همسر ايفاء كنند.
با تشكر

همره;325667 نوشت:
با سلام
لطفا راهنمایی بفرمایید در زمانه کنونی مبادرت به گرفتن همسر دوم به صلاح است؟ بنا به دلایل عقلی چند همسری چرا روحانیون اقدام به همچین کاری نمی کنند یا اگر بتوانند انجام دهند غالبا با دختران جوان است نه بیوه ، مطلقه، یا بی سر پرست ؟
و چرا اینکه در احکام شرعی بی اعتنایی به نیاز جنسی مرد حرام است ولی بی اعتنایی به نیاز عاطفی زن حرام نیست؟

وسلام نامی از نامهای خداست.

باعرض سلام خدمت شما.
رضایت زن اولت رو بگیر برو 1 زن دیگه بگیر. به شرط اینکه عدالت رو به تساوی بینشون تقسیم کنی و هر دو راضی باشن از زندگیشون.

ببخشید جناب امیدوار برای من یه سوال پیش اومده. اگه افراد دیگه ای به غیر از همسر مثل والدین و بستگان می تونند نیاز عطفی زن برطرف کنند اصلا چرا یه زن باید به خودش این همه سختی بده و مسئولیت های سنگین یه زندگی رو بپذیره؟ به خصوص در این زمان که اغلب دختر خانم ها تحصیل کرده و شاغلند و نیاز مالی ندارند. اون طور که خدای مهربان در قرآن هم می فرماید زن و مرد را مایه آرامش هم قرار داده است نه فقط زن و مایه آرامش مرد. شایدم من اشتباه متوجه شدم.

دیانا 2;327294 نوشت:
ببخشید جناب امیدوار برای من یه سوال پیش اومده. اگه افراد دیگه ای به غیر از همسر مثل والدین و بستگان می تونند نیاز عطفی زن برطرف کنند اصلا چرا یه زن باید به خودش این همه سختی بده و مسئولیت های سنگین یه زندگی رو بپذیره؟ به خصوص در این زمان که اغلب دختر خانم ها تحصیل کرده و شاغلند و نیاز مالی ندارند. اون طور که خدای مهربان در قرآن هم می فرماید زن و مرد را مایه آرامش هم قرار داده است نه فقط زن و مایه آرامش مرد. شایدم من اشتباه متوجه شدم.

با اجازه
یه نکته
علت زیر بار مسئولیت رفتن رو خودتون بیان کردید .( قرمزش کردم )

ارزششو داره

نقل قول:
نه فقط زن و مایه آرامش مرد

میشه خواهش کنم منظورتونو از این حرف روشن کنید ؟
اول اینکه نیاز های انسان منحصر به نیاز های ج ن س ی نیست که بشه گفت که زن مایه آرامش مرده نیاز های مادی (که به فرض اشتغال زن حل شده ست ) و مهمتر نیاز عاطفی که

اميدوار;327283 نوشت:
ارضاء نياز عاطفي زن، منحصر به وجود همسر نيست و ديگر افراد مانند والدين، فرزندان، بستگان و.. مي توانند بخشي از اين خلاء را پر كنند. لذا اگر زني مورد بي مهري همسر قرار بگيرد( هرچند كه نقش همسر محوري است، و كس ديگري جايگزين آن نمي‌شود)، مي‌تواند خود را در آغوش محبت و عاطفه افراد مذكور، قرار دهد و حداقل بخشي از اين نياز را از مسير اين افراد تامين كند،

در مورد نیاز ج ن س ی هم باید عرض کنم که مختص مرد نیست .
این کتب میتونه مفید باشه
حامی;316034 نوشت:


عجالتا میتونید این بخش رو مطالعه کنید .

سلام خدمت ساحل آرامش
منم گفتم که زن و مرد مایه آرامش هم هستند. و برای اینکه مرد بتونه مایه آرامش زن باشه اینکه بتونه نیاز های اونو که مهمترینشون نیاز عاطفیه برطرف کنه همان طور که زن باید نیاز های مرد به خصوص نیاز جنسی که مهمترین نیاز مرده برطرف کنه. به نظر شما این منطقی که زن به مهمترین نیاز مرد بی توجه باشه و برآورده نکنه و بگیم زن مایه آرامشه مرده؟ پس مردی هم که به مهمترین نیاز زن بی توجه باشه مایه آرامش زن نیست.
نیاز جنسی در خانم ها مثل نیاز عاطفی در آقایون وجود داره ولی جزء نیاز های اصلی و ضروری نیست و اگر نیاز های اصلی در دو طرف که با هم نیازهای اصلیشون فرق میکنه برآورده بشه معمولا احتمال به خطا رفتن و گناه کمتره.
من همیشه فکر میکردم که در دین مرد هم در قبال زن یکسری مسئولیت ها و برآوردن نیاز های زن مثل نیاز عاطفی داره (البته منظورم برطرف کردن نیاز مالی نیست) ولی تا اینجا که در این سایت و چند کتاب خوندم عملا مرد جز برطرف کردن نیاز مالی وظیفه دیگه ای (منظورم وظیفه ای که گناه محسوب بشه و اگه انجام نده زن بتونه از طریق قانون پیگیری کنه) نداره. در هر صورت اگه من اشتباه می کنم ازتون عضر می خواهم. مطمئنن اطلاعات شما بزرگواران به خصوص در علوم دین از من بیشتره.

همره;327156 نوشت:
با تشکر از جناب امیدوار و روح بخش ودوستان دیگر
پاسخهایتان تا اندازه ای برایم قابل قبول است اما سوال دیگری که مطرح است بقول شما جناب روح بخش منبع نیاز عاطفی برای یک زن از یک جاست حال چرا اهمیت ندادن به این نیاز حرام نیست یعنی عدم تمکین عاطفی زن توسط همسرش حرام محسوب نمیشود ؟
توصیه به محبت شده اما در احکام شرع چیزی تحت عنوان حرام نیامده...
نمونه اش در قران ایه 128 سوره نساء به زن توصیه شده در مقابل اعراض همسرش صلح کند...
که بنا به شان نزول ایه با یک نوع بی عاطفگی مرد کنار بیاید البته در ایه بعد به مردان توصیه کرده که به همسران خود توجه داشته باشند اما این جبران کننده ان صدمه عاطفی است ؟

سلام علیکم
چگونه می شود پی به عدم توجه به نیاز عاطفی زن برد؟ چگونه می توان قضاوت کرد که طلاق عاطفی بین زوجین اتفاق افتاده است؟ اصلا نیاز واقعی عاطفی را از توهم نیاز عاطفی چگونه می شود باز شناسی کرد؟
به نظر می آید اموری که قابل تعریف دقیق و اندازه گیری درست نیست نمی توان حکم جزیی برایش داد.
همچنین نیاز عاطفی را نمی توان به زور قانون برطرف نمود. رفع این نیاز غیر از نیاز جنسی و یا اقتصادی است! می تواند مردی از همسرش خوشش نیاید ولی دو نیاز فوق او را را مرتفع کند ولی رفع نیاز عاطفی، عاطفی است و مربوط به قلب است! تظاهر به رفتارهای عاطفی هم تا زمانی که نشأت از قلب نگیرند نمی توانند کاری برای رفع نیاز عاطفی بکنند.
لذا اسلام توصیه می کند که وقتی طلاق عاطفی اتفاق می افتد، یعنی نیازهای عاطفی معطل می ماند، باید طلاق حقوقی اتفاق بیافتد تا زوجین از فضای پر خفقانی که در آن اسیر شده اند خلاصی یابند.

Niyaz;327107 نوشت:
با سلام و تشكر از كارشناسان محترم
متاسفانه در تاپيكهاي مرتبط با اين مسائل، بسيار شاهد دلايل تكراري و بعضا كپي برداري شده دوستان هستيم. در صورت امكان قدري به روزتر و با دلايل محكم تري شرح بفرماييد.
آيا صرفا وظيفه مردان داشتن توان اقتصادي در تربيت فرزند است؟
آيا آمار و ارقام جمعيت شناسي را به تازگي مطالعه نموده ايد؟

سلام علیکم
تکراری بودن یک پاسخ دلیل بر غلط بودن آن نیست.
محکمی یک دلیل به این است که بتواند در مقابل خدشه دیگران مقاومت کند! اگر مناقشه ای به دلائل مطرح شده دارید آنها را ذکر کنید!
سؤالات قدیمی غالبا پاسخهای قدیمی دارند و به روز بودن پاسخها بیشتر تابع به روز بودن سؤالات است.
توجه به آمار داشتیم که توصیه به آوردند فرزند بیشتر کردیم! به آدرس زیر مراجعه کنید بد نیست:
http://www.jahannews.com/vdccmeqie2bqpo8.ala2.html

دیانا 2;327294 نوشت:
ببخشید جناب امیدوار برای من یه سوال پیش اومده. اگه افراد دیگه ای به غیر از همسر مثل والدین و بستگان می تونند نیاز عطفی زن برطرف کنند اصلا چرا یه زن باید به خودش این همه سختی بده و مسئولیت های سنگین یه زندگی رو بپذیره؟ به خصوص در این زمان که اغلب دختر خانم ها تحصیل کرده و شاغلند و نیاز مالی ندارند. اون طور که خدای مهربان در قرآن هم می فرماید زن و مرد را مایه آرامش هم قرار داده است نه فقط زن و مایه آرامش مرد. شایدم من اشتباه متوجه شدم.[/quote

بسمه تعالي
ضمن عرض سلام و تحيت
بنده عرض نكردم كه والدين و بستگان مي توانند به ميزان شوهر، نياز عاطفي زن را برطرف كنند، بلكه عرض بنده اين بود كه ديگران مي توانند تا حدودي(و نه كامل) نياز عاطفي زن را پاسخ دهند و حال اينكه نياز جنسي مرد را كسي جز همسر نمي تواند اجابت كند.
علاوه بر اين، ازدواج كاركردهاي فراوان ديگري نيز دارد و فوائد آن براي يك زن منحصر در ارضاء نياز عاطفي نيست همانگونه كه براي مرد منحصر در تامين نياز جنسي نيست. لذا اينكه بگوييم زن با تامين نياز عاطفي از سوي والدين و ... از ازدواج بي‌نياز مي‌شود، مورد پذيرش نيست.
با تشكر

روح بخش;327330 نوشت:
توجه به آمار داشتیم که توصیه به آوردند فرزند بیشتر کردیم! به آدرس زیر مراجعه کنید بد نیست:

اگر به سایر آمارها و مطالعات جامعه شناختی نیز توجهی بفرمایید بر شما و ما و هر عقل سلیمی روشن خواهد شد که این فرزندان بیشتر با روند کنونی نوید نسل عظیمی از معتادین و بزهکاران و جوانان بی هویت را می دهند. چنان که ثمره تلخی از همین فرزندآوری در دهه شصت را نسل ما چشیدند و می چشند.

ضمن احترام به شما بزرگوار بهتر است این گونه توصیه های جامعه شناختی و فرهنگی را به اهل آن بسپاریم.:Gol:

اميدوار;327437 نوشت:

ديگران مي توانند تا حدودي(و نه كامل) نياز عاطفي زن را پاسخ دهند و حال اينكه نياز جنسي مرد را كسي جز همسر نمي تواند اجابت كند.

باسلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی،
بله حق با شماست ولی مسئله اینجاست که گاهی به این نیاز بیش از حد بها داده میشود و اسلام تا آنجا پیش میرود که خیانت را در قالب ازدواج موقت و مجدد برای فردی که به دلایلی از خانه اش دور شده مجاز میداند یعنی نیار لحظه ای فرد چنان مهم شمرده و ارزشگذاری میشود که به سست شدن پایه های زندگی خانوادگی و لطمات روحی همسر و رنج فرزندان و سایر آسیب های مربوطه میچربد . به عبارتی میتوان با یک حکم دینی صراحتا اخلاقیات جوامع انسانی را که در هر نظام و فرهنگی ،وفاداری به همسر و خانواده را ارزش میداند به سادگی زیر پا گذاشت و زخم زد و محق بود چون این نیاز خیلی مهم است ،مهمتر از وجدان و معرفت و خواسته شریک زندگی...
( بعضی از احادیث عملا به استحباب برای متاهلین تاکید دارند)

. اسماعیل هاشمی گفت: امام صادق علیه السلام به من فرمودند:
آیا از وقتی كه از كنار همسر خود بیرون آمده ای متعه كرده ای؟ عرض كردم: با زنانی چند که در کنارم هستند خدا مرا از آن بی نیاز نموده، حضرت فرمودند: اگر چه بی نیاز هستی امّا من دوست دارم كه سنت رسول الله را زنده بداری.

ممکن است در جوامع دیگر چنین روابطی خارج از چهارچوب خانواده شکل بگیرد و رواج هم داشته باشد ولی باید توجه کنیم که از لحاظ حقوقی هرگز مورد تایید مراجع دینی و قانونی آنها واقع نخواهد شد چرا که فعل خیانت و بیوفایی از اساس غیر اخلاقی و جرم محسوب میشود.

اميدوار;327437 نوشت:
علاوه بر اين، ازدواج كاركردهاي فراوان ديگري نيز دارد و فوائد آن براي يك زن منحصر در ارضاء نياز عاطفي نيست همانگونه كه براي مرد منحصر در تامين نياز جنسي نيست. لذا اينكه بگوييم زن با تامين نياز عاطفي از سوي والدين و ... از ازدواج بي‌نياز مي‌شود، مورد پذيرش نيست.
با تشكر

به عنوان یک زن باید بگویم این امر میتواند مورد پذیرش و عملی باشد چرا که به نظر من هدف ازدواج علاوه بر بقای نسل ،کسب هویت مستقل و شراکت و همفکری و محبت و رفاقت با شریک زندگی است که چنین امری در نظام تفکر دینی و مرد سالار چندان شدنی نیست.
در نظام خانوادگی اسلامی زن دوست و مشاور و شریک مرد نیست بلکه حکم زیر دست و فرمانبردار را دارد. اسلام زن را مکلف به کسب درآمد نمیکند و مرد میتواند مانع کار کردن او باشد بنابراین او همواره محتاج مرد خواهد بود پس به ازای نانی که میخورد و هزینه ای که به دوش مرد میگذارد بایدمطیع و تسلیم باشد و اگر نتواند این گونه باشد آنوقت کلی حقوق و تکلیف بر گردنش میماند که حکم گناهان را دارد و اینجا دیگر با خداوند طرف است!
اگر زن نتواند به همسرش علاقمند شود ویا از او متنفر شد نمیتواند مثل یک انسان کامل و مستقل اقدام کند و خود را از یک زندگی پر از رنج نجات دهد ، او برای جدایی بسیار مشکل دارد و مرد میتواند با استفاده از امتیازاتی که دارد همسرش را حداقل تا پنج شش سال دردادگاهها سرگردان کند و فرزندش را از او بگیرد و دهها مشکل ایجاد کند . ( مواردی که از نزدیک در جریانشان بودم).
زن میتواند برای کاری که میکند اجرت المثل دریافت کند (البته هیچ حکمی نداریم پس الزامی نیست) ولی از آنطرف حق مهمتر دیگری از او براحتی پایمال میشود، مثلا اعتراض او به خیانت همسر در هیچ محکمه ای به نتیجه نمیرسد در حالی که مرد میتواند در صورت عکس این قضیه همسرش را حتی به قتل هم برساند ! بنده اصلا قصد ندارم وارد چرایی این احکام شوم بلکه فقط میخواستم بگم این رابطه در نهایت ودر دور نما یک رابطه کاملا نابرابر بین دو انسان است که میخواهند در کنار هم زندگی کنند. در واقع بیشتر به اسارتی میماند که یک زن در آن خیلی چیزها را از دست میدهد و آنچه بدست میآورد تنها داشتن فرزند است. به نظر من در چنین نظام حقوقیی ، عدم ازدواج و امکان تامین عاطفی از جانب خانواده و دوستان ونهایتا تقبل فرزندخوانده میتواند مورد پذیرش و مطلوبتر باشد.

تارک دنیا;327687 نوشت:
باسلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی،
بله حق با شماست ولی مسئله اینجاست که گاهی به این نیاز بیش از حد بها داده میشود و اسلام تا آنجا پیش میرود که خیانت را در قالب ازدواج موقت و مجدد برای فردی که به دلایلی از خانه اش دور شده مجاز میداند یعنی نیار لحظه ای فرد چنان مهم شمرده و ارزشگذاری میشود که به سست شدن پایه های زندگی خانوادگی و لطمات روحی همسر و رنج فرزندان و سایر آسیب های مربوطه میچربد . به عبارتی میتوان با یک حکم دینی صراحتا اخلاقیات جوامع انسانی را که در هر نظام و فرهنگی ،وفاداری به همسر و خانواده را ارزش میداند به سادگی زیر پا گذاشت و زخم زد و محق بود چون این نیاز خیلی مهم است ،مهمتر از وجدان و معرفت و خواسته شریک زندگی...
( بعضی از احادیث عملا به استحباب برای متاهلین تاکید دارند)
. اسماعیل هاشمی گفت: امام صادق علیه السلام به من فرمودند:
آیا از وقتی كه از كنار همسر خود بیرون آمده ای متعه كرده ای؟ عرض كردم: با زنانی چند که در کنارم هستند خدا مرا از آن بی نیاز نموده، حضرت فرمودند: اگر چه بی نیاز هستی امّا من دوست دارم كه سنت رسول الله را زنده بداری.

ممکن است در جوامع دیگر چنین روابطی خارج از چهارچوب خانواده شکل بگیرد و رواج هم داشته باشد ولی باید توجه کنیم که از لحاظ حقوقی هرگز مورد تایید مراجع دینی و قانونی آنها واقع نخواهد شد چرا که فعل خیانت و بیوفایی از اساس غیر اخلاقی و جرم محسوب میشود.

به عنوان یک زن باید بگویم این امر میتواند مورد پذیرش و عملی باشد چرا که به نظر من هدف ازدواج علاوه بر بقای نسل ،کسب هویت مستقل و شراکت و همفکری و محبت و رفاقت با شریک زندگی است که چنین امری در نظام تفکر دینی و مرد سالار چندان شدنی نیست.
در نظام خانوادگی اسلامی زن دوست و مشاور و شریک مرد نیست بلکه حکم زیر دست و فرمانبردار را دارد. اسلام زن را مکلف به کسب درآمد نمیکند و مرد میتواند مانع کار کردن او باشد بنابراین او همواره محتاج مرد خواهد بود پس به ازای نانی که میخورد و هزینه ای که به دوش مرد میگذارد بایدمطیع و تسلیم باشد و اگر نتواند این گونه باشد آنوقت کلی حقوق و تکلیف بر گردنش میماند که حکم گناهان را دارد و اینجا دیگر با خداوند طرف است!
اگر زن نتواند به همسرش علاقمند شود ویا از او متنفر شد نمیتواند مثل یک انسان کامل و مستقل اقدام کند و خود را از یک زندگی پر از رنج نجات دهد ، او برای جدایی بسیار مشکل دارد و مرد میتواند با استفاده از امتیازاتی که دارد همسرش را حداقل تا پنج شش سال دردادگاهها سرگردان کند و فرزندش را از او بگیرد و دهها مشکل ایجاد کند . ( مواردی که از نزدیک در جریانشان بودم).
زن میتواند برای کاری که میکند اجرت المثل دریافت کند (البته هیچ حکمی نداریم پس الزامی نیست) ولی از آنطرف حق مهمتر دیگری از او براحتی پایمال میشود، مثلا اعتراض او به خیانت همسر در هیچ محکمه ای به نتیجه نمیرسد در حالی که مرد میتواند در صورت عکس این قضیه همسرش را حتی به قتل هم برساند ! بنده اصلا قصد ندارم وارد چرایی این احکام شوم بلکه فقط میخواستم بگم این رابطه در نهایت ودر دور نما یک رابطه کاملا نابرابر بین دو انسان است که میخواهند در کنار هم زندگی کنند. در واقع بیشتر به اسارتی میماند که یک زن در آن خیلی چیزها را از دست میدهد و آنچه بدست میآورد تنها داشتن فرزند است. به نظر من در چنین نظام حقوقیی ، عدم ازدواج و امکان تامین عاطفی از جانب خانواده و دوستان ونهایتا تقبل فرزندخوانده میتواند مورد پذیرش و مطلوبتر باشد.

[=&quot]بسمه تعالي[/]
[=&quot]با سلام وعرض ادب[/]
[=&quot]در رابطه با مطالب حضرتعالي توجه به نكات زير لازم مي‌دانم[/]:
1[=&quot]- شما از ابتدا، با يك پيش‌فرض، متعه را فعلي غير اخلاقي فرض كرده‌ايد و بر پايه اين ادعا، ساير مدعيات خويش را پايه‌ريزي نموده‌ايد. و حال اينكه چنين ادعايي اگر باطل نباشد (كه در بسياري موارد باطل است)، حداقل محل بحث است. اين فلسفه اخلاق است كه تعيين مي‌كند چه فعلي اخلاقي است و چه فعلي غير اخلاقي! هرچند در مكاتب مختلف اخلاقي، مباني متفاوتي براي فلسفه اخلاق لحاظ مي‌‌‌‌ شود، كه در نتيجه تعريف فعل اخلاقي و غير اخلاقي در مكاتب مختلف،متفاوت خواهد بود[/].
-2 [=&quot]فرموده‌ايد اسلام ارضاء يك نياز لحظه‌اي را به سست شدن پايه‌هاي زندگي ترجيح داده است[/]!!
[=&quot]در اين خصوص لازم است عنايت داشته باشيد، كه [/]
[=&quot]الف) اسلام ازدواج مجدد و يا موقت را في نفسه نه تنها واجب بلكه مستحب نيز نمي‌داند، و براي ازدواج دائم شرط سخت عدالت را تعبيه نموده است[/].
[=&quot]ب) دين مبين بيش از هر آيين ديگري به تشكيل خانواده، و حفظ كانون آن بر پايه تعهد، مسوليت‌پذيري، مدارا، عفاف، مهر و محبت، تلاش و مجاهدت، خوشبيني و اعتماد، گذشت و...همچنين پرهيز از بدزباني، خشونت، بدبيني و....تاكيد ورزيده است. اين مختصر مجال پرداختن به اين موضوع نيست، لكن با كوچكترين زحمتي، تعاليم آسماني اسلام پيرامون خانواده و موضوعات مذكور قابل دست‌يابي است[/].
[=&quot]ج)براي پاسخ به اين نياز به اصطلاح لحظه‌اي! چند راه وجود دارد: 1- مديريت و پيشگيري و يا استفاده از مكانيزم دفاعي جابجايي و.. 2- پاسخ به اين نياز از راه نامشروع و غير اخلاقي با آثار شوم برجاي مانده از قبيل ...3[/]- [=&quot]ارضاء مشروع و قانونمند اين نياز با پذيرفتن تعهدات لازم. حال اگر كسي به هر دليلي موجه يا غير موجه، راه اول را اختيار نكرد، به اعتقاد شما از دو گزينه باقي مانده كداميك را اختيار كند؟ آيا راه دوم منجر به سست شدن پايه هاي زندگي و ديگر آثار شوم نمي‌شود؟[/]
[=&quot]ضمن اينكه در بسياري موارد اين عدم ارضاء نياز جنسي مرد( به دليل سرد مزاجي زن، وسواس جنسي مرد، سردي روابط عاطفي كه مقدمه، يك رابطه جنسي سالم است و به هر دليل خوب يا بد ديگري) است كه منجر به پرخاش، بهانه گيري و دامن زدن به اختلافات فيمابين و در نتيجه سست شدن پايه‌هاي زندگي مي‌گرد[/].‌نه ازدواج موقت.
[=&quot]د) اگر در مواردي شاهد بي تدبيري، برخي از افراد در تشخيص خير و صلاح زندگي خويش، هستيم ارتباطي به اسلام ندارد. چرا كه اسلام تشخيص اهم و مهم را در اين خصوص بر عهده فرد نهاده است. ضمن اينكه، ازدواج مجدد و يا موقت هيچگاه علت خاص يا مستقلي براي سست شدن پايه هاي زندگي نبوده و نيست. چرا كه در غير اينصورت بايد هميشه و همه جا و با هر فرهنگي، ازدواج موقت يا مجدد منجر به متلاشي شدن زندگي گردد و حال اينكه مي دانيم چنين چيزي نبوده و نيست. پس آسيب ديدن يك خانواده از رهگذر ازدواج موقت يا مجدد، ناشي از حساسيت فرهنگي است، نه اينكه ازدواج مجدد علت آن باشد.زيرا علت تحت هر شرايطي، نقش تاثيرگذاري خود را حفظ مي‌كند و محدود به زمان، مكان و يا موقعيتي خاص نيست آنچنانكه طلوع خورشيد هميشه علت ظهور روز بوده و هست. در حاليكه همانطور كه گفته شد، ازدواج مجدد يا موقت چنين خصوصيتي ندارد، پس نبايد آن را علت مشكلات خانوادگي ناميد. موضوع را بايد از جاي ديگري جستجو كرد[/]!
3 [=&quot]-عدم ازدواج مجدد را مي‌توان يكي از مصاديق وفاداري دانست، اما اينكه وفاداري را مساوي با آن بدانيم به گونه‌اي كه با فقدان آن وفاداري نيز مفقود شود، پذيرفتني نيست؛ چرا كه براي وفاداري مصاديق و افراد ديگري چون پايبندي به تعهدات مبني بر مهرورزي، رفع حوايج، صداقت و..وجود دارد[/]
4 [=&quot]- همانگونه كه گذشت ازدواج موقت در اسلام في نفسه استحبابي ندارد و استناد شما به روايت مذكور جهت اثبات استحباب، كاري غير تخصصي است. طبيعتا در ميان روايات، روايات حاكم و محكوم، عام و خاص، مطلق و مقيد و...وجود دارد كه اصطياد يك حكم فقهي مبني بر واجب؛ حرام، مستحب و...از ميان آنها، در تخصص يك مجتهد است. نهايتا از نگاه برخي فقهاء، ازدواج موقت امري مباح است و جايز نه مستحب[/]!
-5 [=&quot]همانگونه كه خود اشاره نموده‌ايد، در ديگر جوامع متاسفانه روابط آزاد نامشروع وجود دارد، تا جايي كه در برخي جوامع از همجنس‌گرايي به صورت قانوني حمايت مي‌َشود، باشگاههاي ...وجود دارد، سقط جنين و مواليد نامشروع را شاهد هستيم و... حال اينكه در چنين جوامعي مرجعي قانوني از متعه حمايت نمي‌كند، آيا تاثيري در فاجعه اخلاقي موجود اين جوامع دارد[/]؟ و يا تغييرس در نتيجه ايجاد مي‌كند؟!.
[=&quot]با احترامي كه براي حضرتعالي قائل هستم، در مجموع به نظر مي‌رسد حضرتعالي با يك پيش داوري و متاثر از تجارب شخصي، ناخواسته سعي در تعميم آن به مجموعه جامعه و همچنين تعاليم اسلام داريد، كه لازم است، در خصوص مباني تشكيل خانواده، كاركردها، و ظايف و تعهدات همسران و..از ديدگاه اسلام به مطالعه دقيقتري بپردازيد[/]
[=&quot]با تشكر[/]

من كه نميفهم چرا از تعدد زوجات با عنوان خيانت ياد ميشه!!!!وقتي خداوند گفته حلال حالا چرا يك عده اسمشو ميذارن خيانت؟!به نظر من خيلي سخت نگيريد اين مسئله خيلي هم چيز مهمي نيست و لو دائميش! زندگي مسالمت اميز كنار هوو خيلي هم سخت نيست . به جاي خودخواهي به فكر مصالح جامعه و نياز خواهران و برادران ديني خودمون باشيم. من فكر ميكنم تاكيد ائمه بر روي متعه به خاطر زنده نگهداشتن اين كاره تا قبيح و مهجور نشه ! (كه شده!)

همره;325667 نوشت:
در زمانه کنونی مبادرت به گرفتن همسر دوم به صلاح است؟ بنا به دلایل عقلی چند همسری چرا روحانیون اقدام به همچین کاری نمی کنند یا اگر بتوانند انجام دهند غالبا با دختران جوان است نه بیوه ، مطلقه، یا بی سر پرست ؟

سلام
آنچه که جامعه امروز ما بدان دچار شده نوعی تهییج عمومی شهوتها توسط رسانه های دشمن است و متاسفانه ناپرهیزی ما نیز به این کار کاملا کمک کرده است . یعنی دشمن در مورد ما هدفی دارد که منوط به همراهی با اوست و ما هم همراهی کرده ایم .
در این شرایط توصیه به آنچه که دامن به این آتش می زند عاقلانه نیست و باعث بروز مشکلات جدیدی می شود و به قول شما ازدواج مجددی که قرار است نا برخوردارها را برخوردار کند به سوی دیگری کشانده می شود . یعنی مردان متاهل را به سمت دختران جوان ازدواج نکرده می کشاند وامثال آن
در عین حال اگر مشاهده شود همراهی عمومی با این برنامه دشمن قابل اصلاح نیست می بایست با راهکارهای مشخص قانونی مساله ازواج موقت و مجدد پیگیری شود .
در خصوص عدالت که شرط ازدواج دوم است تا وقتی است که طرفین ( همسر اول و دوم ) بر وضعیت خاصی توافق نداشته باشند است لذا اگر بینشان توافقی صورت گیرد عدالت شرط نخواهد بود
والله الموفق

نقل قول:
=اميدوار;333215][=&quot]بسمه تعالي[/]
[=&quot]با سلام وعرض ادب[/]
[=&quot]در رابطه با مطالب حضرتعالي توجه به نكات زير لازم مي‌دانم[/]:
1[=&quot]- شما از ابتدا، با يك پيش‌فرض، متعه را فعلي غير اخلاقي فرض كرده‌ايد و بر پايه اين ادعا، ساير مدعيات خويش را پايه‌ريزي نموده‌ايد. و حال اينكه چنين ادعايي اگر باطل نباشد (كه در بسياري موارد باطل است)، حداقل محل بحث است. اين فلسفه اخلاق است كه تعيين مي‌كند چه فعلي اخلاقي است و چه فعلي غير اخلاقي! هرچند در مكاتب مختلف اخلاقي، مباني متفاوتي براي فلسفه اخلاق لحاظ مي‌‌‌‌ شود، كه در نتيجه تعريف فعل اخلاقي و غير اخلاقي در مكاتب مختلف،متفاوت خواهد بود[/].
-2 [=&quot]فرموده‌ايد اسلام ارضاء يك نياز لحظه‌اي را به سست شدن پايه‌هاي زندگي ترجيح داده است[/]!!
[=&quot]در اين خصوص لازم است عنايت داشته باشيد، كه [/]
[=&quot]الف) اسلام ازدواج مجدد و يا موقت را في نفسه نه تنها واجب بلكه مستحب نيز نمي‌داند، و براي ازدواج دائم شرط سخت عدالت را تعبيه نموده است[/].
[=&quot]ب) دين مبين بيش از هر آيين ديگري به تشكيل خانواده، و حفظ كانون آن بر پايه تعهد، مسوليت‌پذيري، مدارا، عفاف، مهر و محبت، تلاش و مجاهدت، خوشبيني و اعتماد، گذشت و...همچنين پرهيز از بدزباني، خشونت، بدبيني و....تاكيد ورزيده است. اين مختصر مجال پرداختن به اين موضوع نيست، لكن با كوچكترين زحمتي، تعاليم آسماني اسلام پيرامون خانواده و موضوعات مذكور قابل دست‌يابي است[/].
[=&quot]ج)براي پاسخ به اين نياز به اصطلاح لحظه‌اي! چند راه وجود دارد: 1- مديريت و پيشگيري و يا استفاده از مكانيزم دفاعي جابجايي و.. 2- پاسخ به اين نياز از راه نامشروع و غير اخلاقي با آثار شوم برجاي مانده از قبيل ...3[/]- [=&quot]ارضاء مشروع و قانونمند اين نياز با پذيرفتن تعهدات لازم. حال اگر كسي به هر دليلي موجه يا غير موجه، راه اول را اختيار نكرد، به اعتقاد شما از دو گزينه باقي مانده كداميك را اختيار كند؟ آيا راه دوم منجر به سست شدن پايه هاي زندگي و ديگر آثار شوم نمي‌شود؟[/]
[=&quot]ضمن اينكه در بسياري موارد اين عدم ارضاء نياز جنسي مرد( به دليل سرد مزاجي زن، وسواس جنسي مرد، سردي روابط عاطفي كه مقدمه، يك رابطه جنسي سالم است و به هر دليل خوب يا بد ديگري) است كه منجر به پرخاش، بهانه گيري و دامن زدن به اختلافات فيمابين و در نتيجه سست شدن پايه‌هاي زندگي مي‌گرد[/].‌نه ازدواج موقت.
[=&quot]د) اگر در مواردي شاهد بي تدبيري، برخي از افراد در تشخيص خير و صلاح زندگي خويش، هستيم ارتباطي به اسلام ندارد. چرا كه اسلام تشخيص اهم و مهم را در اين خصوص بر عهده فرد نهاده است. ضمن اينكه، ازدواج مجدد و يا موقت هيچگاه علت خاص يا مستقلي براي سست شدن پايه هاي زندگي نبوده و نيست. چرا كه در غير اينصورت بايد هميشه و همه جا و با هر فرهنگي، ازدواج موقت يا مجدد منجر به متلاشي شدن زندگي گردد و حال اينكه مي دانيم چنين چيزي نبوده و نيست. پس آسيب ديدن يك خانواده از رهگذر ازدواج موقت يا مجدد، ناشي از حساسيت فرهنگي است، نه اينكه ازدواج مجدد علت آن باشد.زيرا علت تحت هر شرايطي، نقش تاثيرگذاري خود را حفظ مي‌كند و محدود به زمان، مكان و يا موقعيتي خاص نيست آنچنانكه طلوع خورشيد هميشه علت ظهور روز بوده و هست. در حاليكه همانطور كه گفته شد، ازدواج مجدد يا موقت چنين خصوصيتي ندارد، پس نبايد آن را علت مشكلات خانوادگي ناميد. موضوع را بايد از جاي ديگري جستجو كرد[/]!
3 [=&quot]-عدم ازدواج مجدد را مي‌توان يكي از مصاديق وفاداري دانست، اما اينكه وفاداري را مساوي با آن بدانيم به گونه‌اي كه با فقدان آن وفاداري نيز مفقود شود، پذيرفتني نيست؛ چرا كه براي وفاداري مصاديق و افراد ديگري چون پايبندي به تعهدات مبني بر مهرورزي، رفع حوايج، صداقت و..وجود دارد[/]
4 [=&quot]- همانگونه كه گذشت ازدواج موقت در اسلام في نفسه استحبابي ندارد و استناد شما به روايت مذكور جهت اثبات استحباب، كاري غير تخصصي است. طبيعتا در ميان روايات، روايات حاكم و محكوم، عام و خاص، مطلق و مقيد و...وجود دارد كه اصطياد يك حكم فقهي مبني بر واجب؛ حرام، مستحب و...از ميان آنها، در تخصص يك مجتهد است. نهايتا از نگاه برخي فقهاء، ازدواج موقت امري مباح است و جايز نه مستحب[/]!
-5 [=&quot]همانگونه كه خود اشاره نموده‌ايد، در ديگر جوامع متاسفانه روابط آزاد نامشروع وجود دارد، تا جايي كه در برخي جوامع از همجنس‌گرايي به صورت قانوني حمايت مي‌َشود، باشگاههاي ...وجود دارد، سقط جنين و مواليد نامشروع را شاهد هستيم و... حال اينكه در چنين جوامعي مرجعي قانوني از متعه حمايت نمي‌كند، آيا تاثيري در فاجعه اخلاقي موجود اين جوامع دارد[/]؟ و يا تغييرس در نتيجه ايجاد مي‌كند؟!.
[=&quot]با احترامي كه براي حضرتعالي قائل هستم، در مجموع به نظر مي‌رسد حضرتعالي با يك پيش داوري و متاثر از تجارب شخصي، ناخواسته سعي در تعميم آن به مجموعه جامعه و همچنين تعاليم اسلام داريد، كه لازم است، در خصوص مباني تشكيل خانواده، كاركردها، و ظايف و تعهدات همسران و..از ديدگاه اسلام به مطالعه دقيقتري بپردازيد[/]
[=&quot]با تشكر[/]

[=&quot] با سلام و عرض ادب و تشکر از پاسخگویی شما بزرگوار [/]

ابتدا ذکر این نکته را لازم میدانم که بگویم بنده قصد بحث و مجادله نداشتم تنها نظرم را در رابطه با کلام شما عنوان کردم که به چه دلایلی میشود تجرد را ترجیح داد و نیتم تعمیم دهی نبود و البته مطلب ذکر شده کم و بیش براساس وضعیت حقوقی غیر قابل انکار زنان در دادگاه و قوانین مدنی است نه تجارب شخصی خود من. جالب بود که شما هم از میان تمام حرفهای اینجانب تنها به سخن از متعه و ازدواج مجدد پرداختید! هر چند من به نکات دیگری هم اشاره داشتم که تاکیدم بر آنها بود

نوشت:
هدف ازدواج علاوه بر بقای نسل ، کسب هویت مستقل و شراکت و همفکری و محبت و رفاقت با شریک زندگی است اما.در نظام خانوادگی اسلامی زن دوست و مشاور و شریک مرد نیست بلکه حکم زیر دست و فرمانبردار را دارد. اسلام زن را مکلف به کسب درآمد نمیکند و مرد میتواند مانع کار کردن او باشد بنابراین او همواره محتاج مرد خواهد بود پس به ازای نانی که میخورد و هزینه ای که به دوش مرد میگذارد بایدمطیع و تسلیم باشد و اگر نتواند این گونه باشد آنوقت کلی حقوق و تکلیف بر گردنش میماند که حکم گناهان را دارد و اینجا دیگر با خداوند طرف است

ولی با همین وصف من از شما که مشاور هستید در خصوص تاثیر روایات یک سئوال ساده میپرسم: تصور کنید که یک مرد متاهل که در زندگی با مشکل سردمزاجی همسرش مواجه میشود شاید به فکرش خطور کند که با همسرش پیش مشاور برود و از روشهای درمانی استفاده کنند ویا در برخی رفتارهای خود برای جلب محبت و جذب همسرش تغییراتی بدهد ولی وقتی چشمش به چنین حدیثی که ذکرشد افتاد آیا فکر نمیکند که اگر از این راه برود و مشکل را با متعه حل کند کار درستی انجام داده است که سنت پیامبر را زنده کرده!؟ شاید بنده مفهوم استحباب را درست بکار نبردم، ببینید من دیگر از حکم مستحب بودن حرف نمیزنم چون به قول شما تخصصی است اما مسئله حس این است که کاری که کرده درستتر بوده.. یا مثلا وقتی با همسر خود به خاطرهمین امور قهر کرد وسپس متوسل به تنبیه بدنی شد آیا خود را با این فکر تسلی نمیدهد که به امر کتاب خدا عمل کرده است؟!!

اگر تاکید اسلام بر مودت و محبت در خانواده است که البته هست اما در چنین شرایطی چندان نمودی از آن نمیبینیم.

برای من باعث تعجب است که شما سست شدن پایه های زندگی را که از بیوفایی ایجاد میشود به حساسیت فرهنگی نسبت میدهید. این به معنای آنست که با امری نسبی طرفیم که از جامعه به جامعه و فرهنگ به فرهنگ فرق میکند. توجه کنید که من منظورم از بیوفایی این است که فرد برای مسئله ای که از خانه شروع شده و قاعدتا بسته به تعهدات باید در خانه هم حل شود به روابط خصوصی بیرون از خانواده متمایل شود .حالا فرد برای انجام آنچه اوضاع را سخت تر میکند مجوز شرعی هم داشته باشد!. سایر مصادیق وفاداری که ذکر نمودید یعنی پایبندی مبتنی بر مهرورزی و صداقت و اینها همه به جای خود ولی بستگی دارد که درهر رابطه ای عامل مهمتراز دید هریک از طرفین چه باشد. به نظر شما وقتی دو نفر با هم پیمان میبندند و یکی در میانه راه به سراغ نفرسوم میرود (که البته عملی غیر اخلاقی است) آیا محبت همسر(زن) نسبت به او و زندگیش کمتر نمیشود؟من در هیچ مشاوره ای ندیدم که زنی که همسرش را دوست دارد با این مسئله کنار بیاید. آیا کمتر شدن مهر و محبت در زندگی به پایه های آن آسیب نمیزند؟ یعنی ما برای یک درد بدیهی که برای هر زنی که زندگی و همسرش را دوست دارد قابل لمس و آزاردهنده است ، باید حساسیت فرهنگی را عوض کنیم که راحت تر با بیوفایی همسر کنار بیاییم!؟ که البته چنین امری پذیرفتنی نیست.

در کنار تایید مواردی که نام بردید باز هم باید بگویم که ازدواج موقت مردان متاهل عامل مهمی در طلاق عاطفی و سردی روابط زن و شوهر است و میتواند هم عامل اولیه باشد و هم ثانویه ولی همانطور که ذکر شد از آنجا که شکایت از آن چندان در دادگاهها به سود فرد قربانی منتهی نمیشود فرد ناچارا به زندگی خود ادامه میدهد و علی ا ظاهرشاید خیلی شاهد فروپاشی زندگیها به این علت نباشیم البته دلایل دیگری نیز بقول شما دخیل هستند. گرچه گزارشها چیز دیگری میگویند.

[spoiler]
[=&quot]خبر آنلاین - کارشناسان اجتماعی و حقوقدانان از مطرح بودن قانون ازدواج موقت در قانون مدنی ایران انتقاد می کنند. این کارشناسان معتقدند اصولا در این نوع رابطه نگاه به زن ابزاری و شیء انگارانه است و روشن است که چنین نگاهی سبب افزایش خشونت بر زنان و کاهش منزلت اجتماعی آنان می شود. چنین رابطه ای موقعیت زنان را چه زنانی که ازدواج دائم کرده اند، وچه زنانی که تن به چنین روابطی می دهند ،شکننده تر می کند.[/]
[=&quot]به نظر زهره ارزنی، حقوقدان و فعال مسائل زنان حق زن در ازدواج موقت تضییع می شود. او معتقد است که این مساله برای زنان سه مشکل عمده به همراه دارد؛ اول اینکه در ازدواج موقت زنان از مردان ارث نمی برند، مرد ملزم به پرداخت نفقه نیست و علاوه بر اینها هر وقت بخواهد می تواند «بذل مدت» کند. یعنی اگر هنگام اجرای صیغه توافق کرده بودند این ازدواج 5 سال طول بکشد و مرد ناگهان تصمیم گرفت مدت این ازدواج را به دو ماه برساند زن هیچ کاری نمی تواند انجام دهد.[/]
[=&quot]ارزنی از زاویه حقوقی نیز به این مساله می پردازد و می گوید:«ازدواج موقت را از نظر حقوقی قبول ندارم. چون این ازدواج در ایران فقط در اسناد عادی ثبت می شود که انکار یا معدوم کردنش خیلی راحت است. بیشتر مردان هم برای زنگ تفریح خودشان از این مساله استفاده می کنند و چون نمی خواهند به شأن و اعتبارشان خدشه ای وارد شود آن را مخفی نگه می دارند.»[/]
[=&quot]«نعمت احمدی» وکیلی است که اعتقاد دارد راهکار ازدواج موقت برای حل مشکل ازدواج جوانان مناسب نیست.[/]
[=&quot]او می گوید:«ازدواج موقت مساله ای قانونی است که در مذهب شیعه هم آمده است. با این حال نتیجه ای که ترویج آن در جامعه به بار می آورد آن نتیجه ای نیست که هدف شارع بود. نتیجه این ترویج جز بی بندوباری برای مردان متمکن نیست.» به گفته او، این کار باعث سستی ارکان خانواده ها می شود. او به آمارهای طلاق اشاره می کند و می گوید که بر اساس این آمارها، اعتیاد نخستین دلیل و خیانت، که ناشی از ازدواج موقت مردان است، دومین دلیل طلاق در ایران است.[/]
[=&quot]احمدی تاکید می کند: «اگر جوانی موقعیت ازدواج داشته باشد که نمی رود ازدواج موقت کند. این طرح نه تنها تاثیری در ازدواج جوانان ندارد، بلکه به ابزاری قانونی برای سودجویی مردان هوسران تبدیل می شود و بنیان خانواده ها را متزلزل می کند.»[/][/spoiler]

در ضمن مسلما شما بهتر از من باید بدانید که قوانین طلاق برای زنان چقدر مشکل ساز است. حق انتخابی که در ابتدا هر دو نفر در آن شریک بوده اند در انتها به امتیازی یک جانبه تبدیل میشود. باز هم میپرسم: اگر زنی بر اثر خیانت و روابط حرام و نامشروع همسرش از او متنفر شد و خواست از او جدا شود باید چکار کند ؟ از حق مهریه و حضانت فرزند و سایر حقوق بگذرد و در صورت لجاجت همسر سالها در دادگاها وقت و پول صرف کند و نهایتا مبلغ هنگفتی پول دستی چندین میلیونی تحت عنوان طلاق خلع به آن مرد پرداخت کند تا شاید مرد خطاکار رهایش کند.....!

او که دراین رابطه گناهی نکرده تا کجا باید تاوان و خسارت بدهد؟

خوب اینها حاصل همین احکام است و ایکاش به این موارد هم توجه میشد.

و ایکاش بررسی آسیب شناسی مشکلاتی که افراد با آنها درگیرند را با بحث "حلال است ولا غیر" قاطی نمیکردیم. !


حامد;333252 نوشت:

در خصوص عدالت که شرط ازدواج دوم است تا وقتی است که طرفین ( همسر اول و دوم ) بر وضعیت خاصی توافق نداشته باشند است لذا اگر بینشان توافقی صورت گیرد عدالت شرط نخواهد بود
والله الموفق

سلام
میشود لطف کنید و این مورد را کمی بیشتر توضیح دهید

تشکر

با سلام
اين مطلب رو در جايي خوندم و خيلي برام جالب بود!‌ميخوام نظر شما دوستان رو هم در اين مورد جويا بشم.

**
به نام خدا
یکی از خواهرانی که مطالب وبلاگ بنده درباره ازدواج موقت را
مطالعه کرده اند طی پیامی مطلب زیر را ارسال کرده اند که عینا درج
می شود: ـ این خواهر محترم نامزد دارند و در آستانه ازدواج هستند ـ

...مشکلی که از من حل شد مشکلی علمی بود و اینکه فهمیدم

یک زن باید آنقدر آزاده باشد که حتی به علاقه همسرش نیز وابسته

نباشد و خداوند دنیا را محل امتحان قرار داده نه محل تغذیه نفس

سیری ناپذیر, و باید تا لحظه ای که زنده ایم یادمان نرود که حکم

الهی را بر خواسته دل خود ترجیح دهیم وتسلیم امر الهی باشیم.

من آموختم درجایی که شخصی چون حضرت آیت الله بهجت حکم

میدهند که در ازدواج موقت مرد رضایت همسر او شرط نیست زنان

باید از این حکم بطور ضمنی بفهمند که همسرشان جز امانت الهی

نیست ونباید انحصار طلب باشند و بالاتر از آن نباید به اینکه تنها

محبوب همسرخود باشند دل ببندند و برای آن بجنگند زیرا این یعنی

بردگی, بردگی چی؟ بردگی محبت!

نتیجه ای که حاصل میشود چیست؟!

روحشان آرامش میابد؟نه!

نتیجه:
غفلت از حق تعالی ودستورات حضرتش ,

خودخواهی و خودکامگی

و چشم بستن به نیاز های همنوعانشان ,

نگرانی دائمی برای نرفتن همسرشان به سوی زن دیگر ,

راضی شدن به درمعرض گناه قرار گرفتن یا لااقل محرومیت زنان دیگر

وگاه شوهر از برآورده شدن نیازهایشان خواهد بود.

این خواسته انحصارطلبانه جز دلمشغولی دنیا نیست چرا که (یوم

یفر المرء من اخیه , وامه وابیه , وصاحبته وبنیه) شوهر و منحصر

بودن محبت شوهر به زن, دردی از او دوا نمیکند بلکه تسلیم به امر

الهیست که به درد او میخورد.

ما اگر نخواهیم به این احکام بیندیشیم وتسلیم آنها باشیم اسما

شیعه امیرالمؤمنین و رسما شیعه عمر غاصب هستیم

باور آزادی مرد در ازدواج موقت یا مجدد نکته ای تربیتی نیز برای

زنان دارد و آن اینکه حق مسلم مرد را بازور وبهانه گیری و پلیس

بازی نمیتوان ونباید از او گرفت.

اگر کسی در پی محبت و جای دیگر نرفتن دل شوهر است راهش

کسب هنر خوب همسرداری کردن است.

گرچه بنظرم حرص این امور فانی را زدن برای خواهش دل خود نیز

بیهوده است وقتی به زحمتش می ارزد که حتی خوب همسرداری

کردن نیز برای به انحصاردرآوردن محبت شوهر نباشد بلکه برای رضای

خداوند باشد .

چرا که سه خاصیت دارد.


(اول)

تلاش ما در آخرت نتیجه دارد

(دوم)

اگر باهمه تلاش موفق نشدیم سرخورده نمیشویم

(سوم)

مبتلا به حرص زدن نمیشویم چون وظیفه خود را انجام داده ایم ونتیجه

را به خداوند واگذار کرده ایم.

دوستان را در این بحث که ظاهرا به آزمون خفیّ ایمانها تبدیل شده

به آرامش وتوجه به مرگ که قطع تمام علایق و تنها ماندن با صورت

و نتایج اعمال است دعوت میکنم و دقت به این موضوع برای همه

مؤمنین از همه ادیان, نه احتیاج به دلیل و برهانهای پیچیده دارد ونه

تخصص در روایت وتفسیر میخواهد . برای آزاد کردن عقل از

احساسات وهیجانها که اولین منزل رسیدن به حقیقت است

خوبست لحظه ای به مرگ بیندیشیم وآنرا به خود نزدیک ببینیم در

چنین شرایطی گویی یکباره از قید تعلقات نفس که منشأ لجاجت

وحق ناپذیری هستند آزاد میشویم وآنگاه تازه در کلاس اول دین

میتوانیم حکم خداوند وسیره معصومین را به تعقل وتحلیل بنشینیم

والسلام **

نقل قول:
من آموختم درجایی که شخصی چون حضرت آیت الله بهجت حکم

میدهند که در ازدواج موقت مرد رضایت همسر او شرط نیست زنان

باید از این حکم بطور ضمنی بفهمند که همسرشان جز امانت الهی

نیست ونباید انحصار طلب باشند و بالاتر از آن نباید به اینکه تنها

محبوب همسرخود باشند دل ببندند و برای آن بجنگند زیرا این یعنی

بردگی, بردگی چی؟ بردگی محبت!

نتیجه ای که حاصل میشود چیست؟!

روحشان آرامش میابد؟نه!

  1. سلام بر دوست بزرگوار خیلی قشنگ بود حرفتون، من هم با مطالعه وتحقیق زیاد خودم به همچین نتیجه ای رسیدم دنیا، همسر ، فرزند و ... همه بهانه اند خداوند معشوق واقعیست:Gol::Gol::Gol:

لطفا برای خوب جلوه دادن ازدواج موقت از خدا و آخرت مایه نذارید که اینجا پای هوس مردان در میان است نه یک امر دینی!!
اگر واقعا عقایدتون اینطوریه چرا به جای ازدواج موقت با اون زنی که در نظر دارین ازدواج دایم نمیکنین؟؟
میترسین که رابطتون با زن اول که دوستش دارین بهم بخوره؟
آیا این دوست داشتن زن اول از محبتهای دنیا نیست که به قول شما مذمومه؟؟
ولی آیا غیر از اینه که با ازدواج موقت با آبروی زن بازی میشه؟

تارک دنیا;333300 نوشت:
سلام میشود لطف کنید و این مورد را کمی بیشتر توضیح دهید تشکر

سلام
عدالت در تعدد زوجات یک شرط اولیه است اما اگر مرد توانایی نداشته باشه و خود زنها هم راضی باشن خالی از اشکاله
چیز عجیبی هم نیست چون عدالت بین زوجات حق زنهاست و میتونن از حقشون بگذرند
بله گاهی وقتا هرکه یار خواهد ...
والله الموفق

راه روشن;333413 نوشت:
لطفا برای خوب جلوه دادن ازدواج موقت از خدا و آخرت مایه نذارید که اینجا پای هوس مردان در میان است نه یک امر دینی!!

سلام
مساله جواز ازدواج موقت در مذهب شیعه از مسلماته
با احساسات شخصی در تعالیم دین و مذهب شبهه ایجاد نکنید
اگر ازدواج موقت بر مبنای هوسه پس ازدواج دائم هم هوسه . چه فرق میکنه ؟ اما کی گفته اطفاء غریزه از طریق شرعی مذمومه ؟ شاید انجام حرام از ازدواج موقت بهتره ؟ همون چیزی که الان داره اتفاق میفته .
جوونه برای من پیام فرستاده من 34 سالمه و نتونستم ازدواج دائم بکنم والدینم گفتن اگه ازدواج موقت بکنی عاقت میکنیم من هم به گناه افتادم و حالا تصمیم گرفتم با دارو خودمو کنترل کنم ولی گفتن این دارو برای همیشه غریزه شما رو از بین میبره .
میدونید بنده چی بهش گفتم : گفتم برو ازدواج موقت بکن چون ازدواج بر شما واجبه عاق والدین هم اینجا بی تاثیره
مگه دین خدا به احساساته خانوم
مگر نفرمود :
الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِر
حال اگر به خدا و روز قیامت ایمان داریم با دین خدا با احساسات بازی نکنیم
والله الموفق

علیک سلام

پس اگر از نظر شما هم ازدواج موقت و هم ازدواج دایم بر مبنای هوسه چرا آقایون به جای ازدواج موقت ازدواج دایم رو انتخاب نمیکنند؟؟ خب اینهمه خرج مراسم بیخودی عروسی نکنن توی زندگی هم ریخته پاش نکنند اما به جای زن موقت شده تا 4 تا دایم بگیرند!
آخه این انصافه که به خاطر نیازهای لحظه ای خودشون میرن با یکی ازدواج موقت میکنند و بعد رهاش میکنند؟؟خب اگر مرد هستند باید بتونند با همون 4 تا با رعایت عدالت هم تا آخر عمر زندگی کنند.
به جای اینکه فرهنگ ازدواج موقت رو ترویج بدید فرهنگ 4همسری رو لطفا ترویج بدید .

نقل قول:
به جای اینکه فرهنگ ازدواج موقت رو ترویج بدید فرهنگ 4همسری رو لطفا ترویج بدید .

عذرخواهي ميكنم نظرميذارم.ترويج هيچ كدام ازاين ها فقط به صورت مطلق باحذف ديگري جايزنيست.
ازدواج موقت براي زنان ومرداني هست كه به شدت نيازمندن وميخوان به گناه نرن.اتفاقا راه خوبيه ..من به شخصه اگربفهمم همسرم قبل ازدواج بامن ميخوادازدواج موقت داشته باشه خودم رضايت ميدم كه به گناه نيفته.ظاهرا امار اين گناهان رونديديدشما.

اما ازطرفي دراين موردشمادرست ميگيد.كاملا درسته.مردبه جاي تمركزبرازدواج موقت انتظاراتش روكمتروباتوكل به خدادرفكرازدواج دائم باشه.اون پدرومادري كه گفتن عاقت ميكنيم!اگر راست ميگن پدرومادر هستن پسرشون روسروسامان بدن خب.
خيلي مواقع پيش اومده به خاطر كم توجهي پدرومادربه پسرشون كه قصدازدواج داره باعوامل گناه درجامعه مواجه ميشيم.
خانواده ها خيلي خيلي كم كاري ميكنند.حتي خانواده دختر حتي.

با سلام خدمت دوستان از جمله راه روشن

البته خودم جوابم رو از این تاپیک گرفتم اما اگه از اول مباحث رو بخونید بخصوص مطالب جناب امیدوار و روح بخش رو، متوجه میشید که منظور از این ازدواج ها چی هست.
و هر کدوم فلسفه ای داره که منطقی بنظر میرسند اما اگه خیلی جدی سئوال دارید به نوشته های اینجا اکتفا نکنید کتاب های شهید مطهری کمکتون میکنه.
البته من خودم برای رفع شبهه هایم از خداوند استمداد طلبیدم و علاوه بر مطالعه تفکر هم کردم.:Gol::Gol::Gol:

تارک دنیا;333293 نوشت:

[=&quot] با سلام و عرض ادب و تشکر از پاسخگویی شما بزرگوار [/]

ابتدا ذکر این نکته را لازم میدانم که بگویم بنده قصد بحث و مجادله نداشتم تنها نظرم را در رابطه با کلام شما عنوان کردم که به چه دلایلی میشود تجرد را ترجیح داد و نیتم تعمیم دهی نبود و البته مطلب ذکر شده کم و بیش براساس وضعیت حقوقی غیر قابل انکار زنان در دادگاه و قوانین مدنی است نه تجارب شخصی خود من. جالب بود که شما هم از میان تمام حرفهای اینجانب تنها به سخن از متعه و ازدواج مجدد پرداختید! هر چند من به نکات دیگری هم اشاره داشتم که تاکیدم بر آنها بود
ولی با همین وصف من از شما که مشاور هستید در خصوص تاثیر روایات یک سئوال ساده میپرسم: تصور کنید که یک مرد متاهل که در زندگی با مشکل سردمزاجی همسرش مواجه میشود شاید به فکرش خطور کند که با همسرش پیش مشاور برود و از روشهای درمانی استفاده کنند ویا در برخی رفتارهای خود برای جلب محبت و جذب همسرش تغییراتی بدهد ولی وقتی چشمش به چنین حدیثی که ذکرشد افتاد آیا فکر نمیکند که اگر از این راه برود و مشکل را با متعه حل کند کار درستی انجام داده است که سنت پیامبر را زنده کرده!؟ شاید بنده مفهوم استحباب را درست بکار نبردم، ببینید من دیگر از حکم مستحب بودن حرف نمیزنم چون به قول شما تخصصی است اما مسئله حس این است که کاری که کرده درستتر بوده.. یا مثلا وقتی با همسر خود به خاطرهمین امور قهر کرد وسپس متوسل به تنبیه بدنی شد آیا خود را با این فکر تسلی نمیدهد که به امر کتاب خدا عمل کرده است؟!!

اگر تاکید اسلام بر مودت و محبت در خانواده است که البته هست اما در چنین شرایطی چندان نمودی از آن نمیبینیم.

برای من باعث تعجب است که شما سست شدن پایه های زندگی را که از بیوفایی ایجاد میشود به حساسیت فرهنگی نسبت میدهید. این به معنای آنست که با امری نسبی طرفیم که از جامعه به جامعه و فرهنگ به فرهنگ فرق میکند. توجه کنید که من منظورم از بیوفایی این است که فرد برای مسئله ای که از خانه شروع شده و قاعدتا بسته به تعهدات باید در خانه هم حل شود به روابط خصوصی بیرون از خانواده متمایل شود .حالا فرد برای انجام آنچه اوضاع را سخت تر میکند مجوز شرعی هم داشته باشد!. سایر مصادیق وفاداری که ذکر نمودید یعنی پایبندی مبتنی بر مهرورزی و صداقت و اینها همه به جای خود ولی بستگی دارد که درهر رابطه ای عامل مهمتراز دید هریک از طرفین چه باشد. به نظر شما وقتی دو نفر با هم پیمان میبندند و یکی در میانه راه به سراغ نفرسوم میرود (که البته عملی غیر اخلاقی است) آیا محبت همسر(زن) نسبت به او و زندگیش کمتر نمیشود؟من در هیچ مشاوره ای ندیدم که زنی که همسرش را دوست دارد با این مسئله کنار بیاید. آیا کمتر شدن مهر و محبت در زندگی به پایه های آن آسیب نمیزند؟ یعنی ما برای یک درد بدیهی که برای هر زنی که زندگی و همسرش را دوست دارد قابل لمس و آزاردهنده است ، باید حساسیت فرهنگی را عوض کنیم که راحت تر با بیوفایی همسر کنار بیاییم!؟ که البته چنین امری پذیرفتنی نیست.

در کنار تایید مواردی که نام بردید باز هم باید بگویم که ازدواج موقت مردان متاهل عامل مهمی در طلاق عاطفی و سردی روابط زن و شوهر است و میتواند هم عامل اولیه باشد و هم ثانویه ولی همانطور که ذکر شد از آنجا که شکایت از آن چندان در دادگاهها به سود فرد قربانی منتهی نمیشود فرد ناچارا به زندگی خود ادامه میدهد و علی ا ظاهرشاید خیلی شاهد فروپاشی زندگیها به این علت نباشیم البته دلایل دیگری نیز بقول شما دخیل هستند. گرچه گزارشها چیز دیگری میگویند.

در ضمن مسلما شما بهتر از من باید بدانید که قوانین طلاق برای زنان چقدر مشکل ساز است. حق انتخابی که در ابتدا هر دو نفر در آن شریک بوده اند در انتها به امتیازی یک جانبه تبدیل میشود. باز هم میپرسم: اگر زنی بر اثر خیانت و روابط حرام و نامشروع همسرش از او متنفر شد و خواست از او جدا شود باید چکار کند ؟ از حق مهریه و حضانت فرزند و سایر حقوق بگذرد و در صورت لجاجت همسر سالها در دادگاها وقت و پول صرف کند و نهایتا مبلغ هنگفتی پول دستی چندین میلیونی تحت عنوان طلاق خلع به آن مرد پرداخت کند تا شاید مرد خطاکار رهایش کند.....!

او که دراین رابطه گناهی نکرده تا کجا باید تاوان و خسارت بدهد؟

خوب اینها حاصل همین احکام است و ایکاش به این موارد هم توجه میشد.

و ایکاش بررسی آسیب شناسی مشکلاتی که افراد با آنها درگیرند را با بحث "حلال است ولا غیر" قاطی نمیکردیم. !



بسمه تعالي
با عرض سلام و اهدائ تحيت محضر حضرتعالي
در ابتدا لازم است عرض كنم، دفاع بنده از اصل ازدواج موقت و شرعي بودن آن است و نه بيشتر.
از اينرو با احترام توجه حضرتعالي را به نكات زير جلب مي‌كنم:
1- طبيعي است، آنجايي كه، ازدواج موقت/مجدد سبب فروپاشي كانون خانواده گردد، به هيچوجه مقبول نبوده و در مذموم بودن آن شبهه‌اي وجود ندارد، فلسفه ازدواج موقت،/مجدد حراست از حريم اخلاقي فرد، جامعه و خانواده است ودر صورتيكه ازدواج موقت،/مجدد مستلزم مفسده اي بيشتر از مصلحت خود گردد، نقض غرض است و هرچند شخص از باب ازدواج، مرتكب حرام شرعي نمي شود، لكن از باب ديگري ممكن است مرتكب حرام گردد كه در اينصورت، ازدواج موقت/ مجدد، وجاهتي نخواهد داشت.

2- در تزاحم ميان احكام لازم است جانب حكمي كه اقوي ملاكا است گرفته شود. مثال معروفي كه زده مي‌شود تزاحم ميان حرمت و وجوب بواسطه تصرف در مال غصبي به منظور نجات جان مومن است! اگر نجات جان مومني منوط به تصرف در مال غير باشد، در اينجا هرچند تصرف در مال غير في نفسه حرام است اما چون با حكم ديگري كه وجوب نجات جان مومن است تزاحم پيدا كرده و اين حكم ملاك قويتري دارد، بر ما واجب است كه جانب حرمت را رها كنيم(اصولا حرمتي باقي نمي‌ماند) و جانب وجوب را بگيريم. غرض از اين مقدمه اين بود كه اگر حكم مباحي مانند ازدواج موقت/مجدد با حكم ديگري مانند ظلم به همسر ( ظلم به معناي واقعي و بر زمين ماندن وظايف عاطفي، اقتصادي، زناشويي و..)و يا فروپاشي خانواده تزاحم داشته باشد، مسلما، ازدواج موقت عمل، مورد دفاعي نخواهد بود.

3- حضرتعالي، علي الرغم پذيرش تاكيد اسلام بر محبت و مسوليت پذيري و.. در نتيجه گيري به اين واقعيت توجه نفرموده‌ايد و مجددا موضوعي مخالف با فرمايش خود را نتيجه گرفته‌ايد.
لازم است از باب يادآوري به برخي(مثنوي هفتاد من كاغذ شود) از تاكيدات دين مبين بر نحوه تعامل و حفظ حقوق زن اشاره شود:
« وعاشروهن بالمعروف» : با آنان به نيكي و معروف رفتار كنيد. مباركه نساء/19
« و ءاتوهن اجورهن بالمعروف»: مهريه ايشان را همراه با رفتاري نيك بپردازيد. مباركه نساء/25
« ولهن مثل الذي عليهن بالمعروف»: براي ايشان نيز حقوق متقابلي مانند شما، وجود دارد. مباركه بقره/228
«رزقهن و كسوتهن بالمعروف» مباركه بقره/233
و ديگر آيات مشابه كه از بيان آنها خودداري مي‌شود.
همچنين در روايات نوراني اهل بيت، در اين خصوص احاديث متواتري وجود دارد، به عنوان نمونه:
امام صادق عليه السلام فرمود: بر شوهر در تعامل با همسرش سه چيز ضروري است: موافقت با وي(زن) تا موافقت و محبت و ميل او را به خود جلب كند، خوش‌اخلاقي با او و دلبري از او، با آراستگي ظاهر، و گشايش زندگي بر زن خود ( تحف العقول، ص323).

اميرمومنان علي عليه السلام مي‌فرمايد: روزي رسول خدا صلي الله عليه بر ما وارد شد و فاطمه(س) كنار ديگي نشسته بود و من عدس پاك مي‌كردم، فرمود اي اباالحسن! گفتم لبيك اي رسول خدا! فرمود از من بشنو و من سخن نمي‌گويم مگر از جانب خدا؛ هيچ مردي نيست كه همسرش را در خانه ياري دهد مگر اينكه براي او عبادتي به تعداد موهاي بدنش، از روزه و شب زنده داري به شمار مي‌آيد و در پايان فرمود اي علي! به عيال خدمت نمي‌كند مگر صديق يا شهيد يا مردي كه خدا خير دنيا و آخرت را براي او خواسته باشد (جامع الاخبار ص103)
رسول خدا در جاي ديگر فرموده‌اند: هركس بر زني در مهريه‌اش ستم كند نزد خدا زناكار به شمار مي‌آيد ( ثواب الاعمال ص283)
و ديگر روايات فراوان.
با اين توصيفات، از حضرتعالي كه بحمدالله صاحب فضل علمي هستيد، بعيد است كه يكطرفه به محكه برويد و از اينگونه نصوصات براحتي عبور كرده و دائما از بي اعتنايي دين مبين به حقوق زنان صحبت نماييد. حال اگر مردي در وظايف خود كوتاهي كند چه ربطي به دين مبين دارد؟ اسلام از خود ندارد عيبي هر عيب است از مسلماني ماست!

4- آزار همسر از مصاديق بارز ظلم است و حرام. و اينكه به زدن زن از سوي مرد اشاره كرده‌ايد، اولا مورد آن خاص است و ثانيا اين زدن به زدن در حد با چوب مسواك(با ملاطفت و تنها جهت تنبه) تفسير شده است و... در صورت نياز به تفاسير مراجعه بفرماييد.
آيا شما هيچ سراغ داريد كه رسول خدا(ص) يا ائمه اطهار(ع) فقها و بزرگان دين و يا يك مسلمان واقعي به همسر خويش، را مورد كتك زدن قرار داده باشد؟!!!

5- در رابطه با سوال مطرح شده در خصوص مثالي كه بيان نموديد، لازم است توجه شود، مستحضريد كه سرد مزاجي اگر ‍ژنتيك باشد، به راحتي قابل درمان نيست و به اعتقاد برخي اصلا درمان ندارد! و اما اگر اكتسابي باشد، آيا هميشه همه خانمه براي آن مراجعه مي‌كنند؟ اصولا مي‌پذيرند كه دچار يك كژكاركردي (يا اختلال)در عمل جنسي هستند؟ آيا هميشه مراجعه به درمان منتهي مي‌شود؟ ضمن اينكه در خصوص اين مثال دو سوال ديگر مطرح مي‌شود:
الف) آيا همه افرادي كه متعه مي‌كنند، اين حديث را رويت كرده‌اند؟!
ب) در ارتباط با افرادي كه اصولا اعتقادي به اين مباني ندارند چطور؟ آيا افاردي كه با زير پا گذاشتن حريمهاي اخلاقي، انساني و شرعي، مرتكب عمل منافي عفت همچون زناي محصنه و غير محصنه و... مي‌شوند از اين روايت الهام گرفته‌اند؟!!!!!

6- همانطور كه قبلا عرض كردم، دليل اينكه مخالفت افراطي با ازدواج موقت، يك اگزماي فرهنگي است و نه علت بودن ازدواج مجدد/موقت براي فروپاشي كانون خانواده، اين است كه طبق قاعده «العلة تعمم و تخصص»، پس بايد در همه جوامع و در همه ادوار تاريخي، هرجا و هر زماني كه ازدواج مجدد/ موقت رخ مي‌دهد شاهد فروپاشي خانواده ها باشيم!

7- در مورد وفاداري نيز، اين سوال مطرح مي‌شود كه آگر شخصي ازدواج مجدد يا موقت نكند، اما در عين حال نسبت به تعهدات خويش كوتاهي كند، دست بزن داشته باشد، دروغگو و فريبكار و.. باشد، آيا مي‌توان او را فردي وفادار دانست؟ پس وفاداري مساوي با عدم ازدواج نيست. بلكه همانگونه كه گفته شد مي‌تواند فردي از مصاديق وفاداري باشد.

8- متعه و يا ازدواج مجدد( هرچند كه گفته شد،به طور مطلق بنده طرفدار آن نيستم، اما آن را به صورت مشروط مي‌پذيرم از مشروع بودن آن حمايت ميكنم) به معناي دلسردي و بي علاقه بودن به همسر نيست( هرچند در مواردي اينگونه است، اما عموميت آن مراد است). در صورتي مي‌توان آن را ظلم به همسر تلقي كرد و يا آن را نشانه‌اي از بي ميلي به همسر دانست، كه شخص در انجام وظايف خود نسبت به همسر سابق كوتاهي كند، و رفتار وي با همسرش شيب منفي به خود بگيرد. در غير اينصورت چرا بايد آن را حمل بر بي ميلي مرد به همسر سابق دانست؟
شايد لازم باشد در اينجا مثالي آورده شود؛ اگر پدر و مادري كه صاحب فرزند هستند، بعد از مدتي به هر دليلي تصميم به بچه دار شدن مجدد بگيرند و صاحب فرزند دوم، سوم و.. شوند آيا اين امر به معناي دلسردي از فرزند اول است؟ اصولا تمناي پدر و مادر براي بچه‌ بيشتر داشتن ارتباطي با فرزند اول دارد؟ بله فرزند اول، فرزند دوم را رقيب خويش ‌مي‌پندارد و بر اين گمان است كه والدين فرزند جديد را بيشتر دوست دارند و از اينرو نسبت به فرزند دوم لجاجت و پرخاش به خرج مي‌دهد، اما واقعا بداشت او صحيح است؟

9- اينكه امر طلاق به مرد واگذار شده است، لزوما مصالحي دارد حتي اگر ملاك آن را ندانيم. اصولا در فروع ما متعبد هستيم و اينكه دنبال ملاك بگرديم تا حكم را بپذيريم، يك موضوع انحرافي است. اما شايد بتوان گفت يكي از دلائل اين حكم تفاوت زن و مرد در خصوصيات رواني و ازجمله غلبه عواطف و احساسات در بانوان باشد. ضمن اينكه زن مي‌توان به هنگام عقد، شرط ضمن عقد گذاشته و از اينرو از برخي آسيبهاي احتمالي جلوگيري نمايد.

10- استناد شما به مطالب برخي كارشناسان، براي ما حجت و الزام آور نيست هرچند كه نظرات ايشان براي ما قابل احترام است. از طرفي في الجمله موافق برخي آسيبهاي مطرح شده از سوي ايشان هستم، اما معتقدم بايد از بخشي نگري فاصله جست و در كنار معايب غير قابل انكار، مزايا را هم برشمرد.
با تشكر

راه روشن;333511 نوشت:
علیک سلام پس اگر از نظر شما هم ازدواج موقت و هم ازدواج دایم بر مبنای هوسه چرا آقایون به جای ازدواج موقت ازدواج دایم رو انتخاب نمیکنند؟؟ خب اینهمه خرج مراسم بیخودی عروسی نکنن توی زندگی هم ریخته پاش نکنند اما به جای زن موقت شده تا 4 تا دایم بگیرند! آخه این انصافه که به خاطر نیازهای لحظه ای خودشون میرن با یکی ازدواج موقت میکنند و بعد رهاش میکنند؟؟خب اگر مرد هستند باید بتونند با همون 4 تا با رعایت عدالت هم تا آخر عمر زندگی کنند. به جای اینکه فرهنگ ازدواج موقت رو ترویج بدید فرهنگ 4همسری رو لطفا ترویج بدید .

سلام
از نظر بنده ازدواج بر مبنای یک غریزه است که خدای متعال با هدفی حکیمانه آنرا قرار داده است . اینکه بیاییم با تعابیر ناخوشایند یک واقعیت انکار ناپذیر را رد و منع کنیم فایده ای ندارد .
خب همین خدای متعال حکیم برای این غریزه طرق شرعی معین کرده است که عبارتند از ازدواج دائم و موقت . این دو ماهیتا یک چیز اند ولی در برخی شرایط و ویژگیها با هم تفاوت دارند . لذا منعی از اصل حکم الهی نمی توان کرد که اگر منعی صورت گیرد معارضه با خدا در تشریعش محسوب می شود .
اما در مقام تحقق این دو راه ممکن است مصلحت سنجیهای شخصی یا اجتماعی صورت گیرد که هیچ ارتباطی به اصل تشریع ندارد . مثلا ممکن است در عرف یک روستا ازدواج موقت عملی شدیدا غیر اخلاقی محسوب شود . خب قاعدتا اینجا جای طرح و ترویج نیست هرچند بیان اصل حکم در صورت لزوم منعی ندارد .
ایرادات شما از قبیل مصلحت سنجیهای این فضاست .
دیگر اینکه در خصوص ازدواج موقت نوعی تسهیلات تشریعی وجود دارد که در ازدواج دائم نیست و چه بسا افراد غیر متمکن مجبور باشند به این نوع از طریق شرعی بجای آلودگی به حرام رضایت دهند .
به نظرم چنین افرادی مذموم نیستند چون غریزه به اختیار آنها در وجودشان قرار نگرفته تا بخاطر آثارش مورد مذمت قرا گیرند از سوی دیگر جبری بیرونی مثل فقر مانع ازدواج دائمشان بوده پس کلا معذورند . حال اینکه برخی با همه توانایی ها دست به ازدواج موقت می زنند و مشکلاتی برای خود و خانواده ایجاد می کنند اخلاقا و عقلا شایسته مذمت اند همانطور که یک شخص پرخور شایسته مذمت است هرچند او هم از حلال خورده باشد
والله الموفق

سبزينه ظهور;333519 نوشت:
من به شخصه اگربفهمم همسرم قبل ازدواج بامن ميخوادازدواج موقت داشته باشه خودم رضايت ميدم كه به گناه نيفته.

با سلام

بنده قصد رد یا تأیید نظر دوستان را ندارم. فقط خواستم برای شرکت در بحث نکته ای در خصوص فرمایش بالا عرض کنم و آن نکته این که اگر مانع مقبولیت ازدواج موقت مشکل فرهنگی هم باشد این مشکل دوسویه است. بدین معنا که اگر قرار باشد خانم ها با ازدواج (های) موقت همسر آینده خود مشکلی نداشته باشند مردان نیز نباید ناراحت بشوند که دختر پاکدامنی که خواستگار او هستند قبلاً برای دوری از گناه با فردی (یا افرادی) ازدواج موقت داشته است. چرا که اگر اولی مشروع و معقول باشد دومی هم هست!

سوال:

با سلام
لطفا راهنمایی بفرمایید در زمانه کنونی مباذرت به گرفتن همسر دوم به صلاح است؟ بنا به دلایل عقلی چند همسری چرا روحانیون اقدام به همچین کاری نمی کنند یا اگر بتوانند انجام دهند غالبا با دختران جوان است نه بیوه ، مطلقه، یا بی سر پرست ؟
و چرا اینکه در احکام شرعی بی اعتنایی نیاز جنسی مرد حرام است ولی بی اعتنایی به نیاز عاطفی زن حرام نیست؟

پاسخ:
بسمه‌تعالي
ضمن عرض سلام و تحيت و سپاس از حسن اعتماد شما
طبيعتا جامعه امروز، يك جامعه مركب و پيچيده است كه اقتضائات خاص خود را دارد و هرچند اين پيچيدگي قابليت اثرگذاري در امور و ساحتهاي مختلف زندگي از جمله ازدواج، غريزه جنسي، ارتباطات اجتماعي و... را داشته و دارد ، اما تغييري در اصل و اساس اين امور ايجاد نكرده است.
بر اين مبنا نمي‌توان به بهانه شرايط جاري، به طور مطلق با ازدواج دوم مخالفت كرد.
ضمن اينكه نبايد فراموش كرد كه ازدواج دوم در اسلام نه تنها في نفسه واجب نيست، بلكه مقيد به شرايط دشواري چون عدالت مرد، شده است.
به هر حال به نظر مي رسد، نمي توان قاعده خاصي در اين رابطه كه فراگير و قابل تعميم به همه افراد و شرايط باشد، ارائه داد. بلكه آنچه كه مهم و تعيين كننده است، شرايط طرفين (زن و شوهر) و چرايي و علت اين كار است. لذا ممكن است در مواردي اين كار نه تنها غلط باشد، بلكه باعث بروز مشكلات جديدي گردد و در مواردي هم ممكن است، اين كار درست باشد.
در خصوص اين نكته كه چرا روحانيون اين كار را انجام مي دهند يا نمي دهند نيز بايد گفت، افراد روحاني هم مانند ساير اقشار جامعه‌اند كه هيچ تفاوت ماهوي با ديگران ندارند، از اينرو طبيعي است كه اين قشر نيز مانند ساير اقشار، افعال و كردار خود را بر محور خير و شر تنظيم كنند، ضمن اينكه در جامعه روحاني هم مانند ديگر جوامع صنفي، هميشه تفاوتهاي فردي وجود دارد.

در ارتباط با بخش سوم سوال نيز توجه داشته باشيد، كه حرمت بي اعنايي به نياز جنسي تنها متوجه زن نيست، بلكه اين حكم شامل مرد هم مي شود.
در خصوص نياز عاطفي و يا هر نياز ديگري از جانب مرد يا زن، هرچند ممكن است حكم به خصوصي نداشته باشيم، اما همواره يك قاعده كلي تحت عنوان حرمت ظلم يا حرمت آزار مومن و... وجود دارد، لذا اگر رفتاري مانند بي اعتنايي عاطفي و... از مصاديق ظلم يا آزار باشد، طبيعتا حرام بوده و زن و شوهر مجاز به ارتكاب آن نيستند.
در پناه خداوند متعال

موضوع قفل شده است