(گزیده های قرآنی)

تب‌های اولیه

57 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
(گزیده های قرآنی)

[="Arial"][="Arial"][="Blue"]بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
از دوستان اهل کتاب و اهل قرآن درخواست می کنم اگر مطالب قرآنی دارند در همین تاپیک ها ایجاد کنند.
دوستان لطف کنید در این تاپیک ها بحث های قرآنی ایجاد کنید و در ضمن سوال و جواب های قرآنی خود را هم می توانید مطرح کنید
از عبادت و از نیت هم قرار بدهید!
هر چقدر که بیشتر فعالیت کنید به قرآن خدمت کردید!
تشکر:Gol:[/]
[/]
[/]

[="Arial"][="Blue"] پرسش:[/] آيا گفتن «بسم اللّه» و شروع كار با نام خدا، قبل ازاسلام هم سابقه داشته است؟
[="blue"]پاسخ:[/] بله؛ حضرت نوح هنگام سوار شدن به كشتى نجات، به ياران خود فرمود: حركت و توقّف كشتى ما با نام خداست.
«بسم اللّه مجراها و مرساها» «1»
حضرت سليمان نيز دعوتنامه‏ى خود را با «بسم اللّه» شروع كرد. «و انّه من سليمان و انّه بسم اللّه الرّحمن الرحيم» «2»
دوستان لطفا مطالب مورد نظر خوتان را قرار دهید!
موفق باشید!:Gol:

[="RoyalBlue"]آشنایی با خواص اسماء الهی: "الله".... امیرالمومنین در تفسیر کلمه ی الله میفرماید:"الله اسم من اعظم اسماء الله عزوجل لا ینبغی یسمی به غیره"..."الله" اسم اعظم الهی است که شایسته نیست احدی خود را به این نام بخواند.(بحارالانوار ج 92 ص 232) خواص: 100 مرتبه در هر روز در رفع تمام مشکلات موثر است.2_66 مرتبه هر روز بعد از نماز صبح،جهت حل مشکلات موثر است.3-جهت شفای مریض 100 آیه از قرآن خوانده (بسم الله الرحمن الرحیم یک آیه محسوب میشود)،سپس 7 مرتبه یا الله گفته شود.حضرت علی علیه السلام فرمودتد:اگر این دستور را بر سنگبخوانند سنگ باز میشود.مریضی که تمام اطباء او را جواب کرده اند شفا میگیرد،حتی اجل محتوم چند روزی عقب می افتد.(معراج العارفین ص 3)[/]

[="arial narrow"][="arial black"][="arial"][="tahoma"][="times new roman"][="red"]پرسش:[/] شفاء و رحمت بودن قرآن چگونه است؟
[="red"]پاسخ:[/] وَنُنَزِّلُ مِنْ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا (82اسراء)
شفاء به معنای رهایی از درد و مرض است و به همین دلیل قرآن خود را شفای برای دردهایی انسانی می نامند به عبارت دیگر قرآن درمان درد های انسان است و مشکلات معنوی و رذایل اخلاقی و بیماری های روحی ، را درمان می کند . نکته ی دیگر اینکه از آنجایی که این کتاب ، کتاب هدایت است علاوه بر رها سازی انسان از بیماری ها ، او را به کمالات و درجات بالای انسانی می رساند و به عبارت دیگر رحمت نیز می باشد . فلذا در مجموع ، قرآن از جهت درمان بیماری ها ، شفاء است و از جهت اینکه انسان را به کمالات بالاتر می رساند ، رحمت است .
اما اینکه چگونه می توان از این ویژگی قرآن بهره مند شد بدین صورت است :
ابتدا اینکه باید به این کتاب و حقانیت آن ایمان آورد
مطلب بعدی این است که معارف آن را به نحو صحیحی آموخت (البته مرحله اول و دوم با هم انجام می شود )
در مرحله نهایی هم به آموزه های این کتاب عمل شود .
به طور مثال قرآن از برخی اعمال را توصیه می کند ، مثلا ما را به نیکی به پدر و مادر فرا می خواند ، ما را به اندیشه و تفکر فرامی خواند ، ما را به پیروی از الگوی ممتازی چون پیامبر اکرم فرا می خواند و .... با عمل به دستورات قرآن می توان به شفاء و رحمت آن رسید.
[/][/][/]
[/][/]

[="red"]خط قرمزهای قرآنی[/]
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از بسیارى از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمان ها گناه است و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید و هیچ یک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه‏پذیر و مهربان است! (سوره مبارکه الحجرات آیه ۱۲)

[="Black"]...خداوند هیچ کس را جز به اندازه ی توانش تکلیف نمیکند.و هر کس هر کار خیری کرده به سود اوست و هر که هر کار بدی کرده به زیان اوست...جوهر انسانها با هم تفاوت دارد؛و خداوند به هرکس استعدادی خاص داده که فقط در همان زمینه میتواند موفق شود.البته این تفاوتها به هیچ وجه برتری ذاتی و ارزشی نیست و هرگز مجوزی برای تفاخر نمیشود؛و اگر کسی به این حقیقت توجه کند ، هرگز دیگران را به جهت نداشتن چیزی ملامت نخواهد کرد.حال با این مقدمه میگوییم که از عدل الهی به دور است که شخصی را فوق قدرت و استعدادش تکلیف کند و این تفاوتها را در نظر نگیرد!!!(طلاق ایه 7) البته باید هرکسی توان خود را به کار گیرد و تنبلی و سستی را کنار بگذارد و ازتمام امکانات در جهت ادای تکالیف خویش به قدر توانش بهره بگیرد(تغابن 16) و تا آنجا که میتواند مجاهده و تلاش کند تا مشمول هدایت خاص خداوند شود(عنکبوت 69)[/]

[="Arial"][="Red"]پرسش:[/][="Blue"] آيا خداوند به حمد و ستايش ما نياز دارد؟[/]
[="red"]پاسخ: [/]خير چنين نيست؛ چنانكه اگر گفتيم: مردم بايد خانه‏هاى خود را رو به خورشيد بسازند، به اين معنا نيست كه خورشيد به ما و خانه ما نياز دارد.
نه تنها خدا كه بسيارى از مخلوقات خداوند نيز به انسان نيازى ندارند و اين انسان است كه از همه محتاج‏تر؛ ولى از همه متكبرتر است.
مثلًا اكسيژن، دريا، ماهى‏هاى دريا، جنگل‏ها، باد و باران، پرندگان، چرندگان و زنبور عسل محتاج ما نيستند؛ ولى انسان‏به همه اينها نياز دارد.
بنابراين؛ اگر ما مى‏گوييم حمد و ستايش الهى لازم است به خاطر آن است كه وجود ما و رشد ما و ادامه‏ى زندگى و حلّ مشكلات و كمبودهاى ما تنها به دست اوست. او كه رحمت را بر خود واجب كرده است. «كتب على نفسه الرّحمة» «1» آيا ما ستايش را بر خود واجب نكنيم.
حمد و ستايش ما به پاس رحمت گسترده‏ى او، «و رحمتى وسعت كلّ شى‏ء» «2» و به نوعى انجام وظيفه است.
موفق باشید!:Gol:

[="arial"][="blue"] پرسش: [/][="red"]چرا خدا را «مالك يوم الدين» مى‏خوانيم، مگر اومالك دنيا [/][="red"]نيست؟[/]
[="blue"]پاسخ:[/] اولًا؛ خداوند مالك همه چيز و همه جا و براى هميشه است؛ بر خلاف مالك بودن انسان كه نه مالك همه چيز است و نه مالك همه جا و نه براى هميشه.
مالكيّت خداوند حقيقى است؛ ولى مالكيّت انسان اعتبارى.
مالكيّت خداوند همراه با احاطه و سلطنت است؛ ولى گاهى ما مالك گنجشكى هستيم؛ ولى تحت سلطه ما نيست.
مالكيّت ما تنها در زمان حيات ما مى‏باشد و بعد از مرگ، ديگران مالك مى‏شوند.
مالكيّت ما انتقال يافته از ديگران است؛ ولى خداوند مالك همه چيز بوده و مى‏باشد؛ بنابراين حساب مالكيّت خداوند از حساب مالكيّت ما جداست و هرگز قابل مقايسه نيست.
ثانياً؛ در دنيا به دليل وجود واسطه‏ها و اسباب، نسبت‏ها و خويشاوندى‏ها، دوستان و آشنايان، خانواده و فرزندان، مال و ثروت، زبان و هنر، حيله و تدبير، انسان خود را صاحب قدرت و نصرت مى‏داند و از خدا غافل مى‏شود تا آنجا كه مثل قارون مغرورانه مى‏گويد: مال و ثروت را خدا به من نداده است؛ بلكه بر اساس علم و تخصّص و زرنگى خودم به دست آورده‏ام.
«انّما أوتيتُه على علمٍ عندى»
امّا روز قيامت تمام اين دلبستگى‏ها و وابستگى‏ها بى‏اثر مى‏شود: واسطه و اسباب از بين مى‏رود. «تقطّعت بهم الاسباب»
خويشاوندى و نسبت‏ها از بين مى‏رود. «فلا أنساب بينهم»
مال و ثروت ارزشى ندارد. «لاينفع مال و لابنون»
بستگان كارايى ندارند. «لن‏تنفعكم أرحامكم و لا أولادكم»
گاهى اجازه حرف زدن و عذرخواهى هم داده نمى‏شود. «و لايؤذن لهم فيعتذرون»
قدرت فكر و تدبير از دست آنها گرفته مى‏شود. «ترَى النّاسَ سُكارى‏»
آرى، در چنين روزى كه همه رزق و برق‏ها و جلوه‏ها رنگ مى‏بازد، مالكيّت خداوند با تمام وجود جلوه مى‏كند.
بنابراين مراد از «مالك يوم الدّين» اين است كه گرچه خدا
مالك مطلق دنيا و آخرت است؛ امّا مالكيّت خداوند در آن روز بيشتر جلوه مى‏كند.
كوتاه سخن آنكه «مالك يوم الدين» همان معنايى را مى‏دهد كه در آيه ديگر مى‏خوانيم: «يوم لاتملك نفس لنفس شيئا و الامر يومئذ للّه» «1» و يا در جاى ديگر مى‏خوانيم: «لمن الملك اليوم للّه الواحد القهّار» «2»

__________________________________________________
(1). بقره، 166
(2). مؤمنون، 101
(3). شعراء، 88
(4). ممتحنه، 3
(5). مرسلات، 36
(6). حج، 2
[/]

[="Arial"][="Indigo"][="red"]سوال:[/] آیا می دانید در فرهنگ قرآنی، سخت ترین و ناگوارترین بیماری ها چیست؟
[="red"]جواب[/]: قرآن مستقیما به این بیماری اشاره نموده، آن را نام می برد . این بیماری، مرض قلب یا بیماری دل نام دارد; چون وقتی روح و دل فردی به این بیماری گرفتار شد، از شنیدن و دیدن و درک حقایق عاجز می شود و این بدترین وضعی است که یک انسان پیدا می کند; (اعراف/۱۷۹ و توبه/۱۲۵) .
[/]

[="Arial"][="Indigo"]

[="red"]راه‌هاى کسب آرامش از منظر قرآن[/]

[="red"]1-[/] نگرانى و اضطراب یا از ترس است یا از ناتوانى؛ پس آن که خداوند را همواره در یاد داشته باشد و او را سرچشمه همه صفات کمال و منزّه از هرگونه صفت نقصان بنگرد، ناگزیر مهر او در دلش نشسته، قلبش به یاد او آرام مى‌گیرد و رحمت و مهربانى او و وعده‌هاى نیکویش به مؤمنان، هرگونه ترس و دلهره حتّى ترس از عذاب خدا را از روانش مى‌زداید:
«اللّهُ نَزَّلَ أَحسَنَ الحَدیثِ کِتباً مُتَشبِهاً مَثانِىَ تَقشَعِرُّ مِنهُ جُلودُ الَّذِینَ یَخشَونَ رَبَّهُم ثُمَّ تَلینُ جُلودُهم و قُلوبُهم إِلى ذِکِر اللّهَ.» (زمر/۳۹،۲۳) تغییر سیاق سخن از فعل ماضى به فعل مضارع در آیه «الَّذِین ءَامَنوا و تَطمَلـِن قُلوبُهم بِذِکرِ اللَّه» (رعد/۱۳،۲۸) بر ثبات و دوام آرامش مؤمنان دلالت دارد. آرامش بى‌نظیر پیامبران هنگام تلقّى وحى در جاى‌گاه بالاترین حدّ ارتباط با خدا در همین جهت قابل تحلیل است. در مقابل، کسانى که از یاد او روى مى‌گردانند، در زندگى همواره در حال نگرانى و اضطراب به سر مى‌برند: «و‌مَن اَعرَضَ عَن ذِکرِى فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنکاً.» (طه/۲۰،۱۲۴)[/]

[="Arial"][="Indigo"][="red"]2- صبر[/]
بردبارى به تقویت شخصیّت و افزایش توانایى انسان در برابر سختى‌ها و بارهاى سنگین زندگى انجامیده، اعتدال روانى انسان را حفظ مى‌کند؛ از این‌روى خداوند در دو آیه به یارى جستن از صبر و نماز در مشکلات زندگى دعوت کرده است:
«یَأَیَّهَا الّذینَ ءَامَنوا استَعِینوا بِالصَّبرِ‌و الصَّلَوهِ إنَّ اللّهَ مَعَ الصَّـبِرین» . (بقره/۲،۱۵۳) و نیز بقره/۲،۴۵٫ بردباران، هنگام بروز ناخوشایندى، اصل و مبدأ و بازگشت‌گاه خویش را یادآور شده، بدین وسیله امداد الهى و رحمت خداوندى را بر خویش سزاوار مى‌گردانند:«و‌لَنَبلُوَنَّکُم بِشَىء مِنَ الخَوفِ و الجُوعِ… و بَشِّرِ الصَّـبِرین * الّذِینَ إِذَا أَصبَتهُم مُصیبَهٌ قالوُا إِنّالِلّهِ و إِنّا إِلَیهِ رجِعُون * أُولـلـِکَ عَلَیهم صَلَوتٌ مِن رَبِّهِم و رَحمَهٌ و أُولـلـِکَ هُم المُهتَدون.» (بقره/۲،۱۵۵ـ۱۵۷)
[/]

[="Arial"][="Indigo"][="red"]3- توبه [/]
بازگشت مستمر انسان به‌سوى خداوند، موجب تخلیه روان از فشار احساس گناه شده، حالت پاکى و طهارت نخستین را به او باز مى‌گرداند. اعتقاد انسان با ایمان به فضل و رحمت بى‌کران خداوند و امکان محو شدن تمام و کمال همه گناهان، در نهاد او آرامشى بى‌کران مى‌آفریند:«قُل یـعِبادِىَ الَّذینَ أَسرَفُوا عَلى أَنفُسِهِم لاَتَقنَطوا مِن رَحمَهِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغفِر الذُّنوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُور الرَّحیم.» (زمر/۳۹،۵۳)
[/]

[="Arial"][="Indigo"][="red"]4- نماز و نیایش[/]
نمازهاى پنج‌گانه که رابطه‌اى میان انسان و پروردگار او است، نوعى تمدّد اعصاب و تخلیه روان از بارهاى منفى به شمار مى‌رود:
«إِنَّنى أَنَا اللَّهُ لاَ إِلـهَ أَلاّ أَنَا فَاعبُدنِى وَ أَقِمِ الصَّلوهَ لِذِکرِى» (طه/۲۰،۱۴)از این رو، پیامبر هنگام سختى‌ها براى کسب آرامش به نماز پناه مى‌برد.اساساً دعا و نیایش به درگاه خداوند که پاسخ‌سریع‌آن حضرت رادرپى‌دارد، آرامش‌دهنده مؤمنان در نگرانى‌ها است: «وَ إِذَا سَألَکَ عِبادِى عَنِّى فَإِنِّى قَریبٌ اُجیبُ دَعوَهَ الدّاعِ إِذَا دَعانِ فَلیَستَجِیبُوا لِى وَ لیُؤمِنُوا بِى لَعَلَّهُم یَرشُدُون.» (بقره/۲،۱۸۶)
[/]

[="Arial"][="Indigo"][="red"]5- محبت و تعاون و مهرورزی[/]
مؤمنان، همه انسان‌ها را هم‌زادان خویش دیده:
«و‌هُو الَّذِى أَنشَأَکُم مِن نَفس وحِدَه فَمُستَقَرٌّ و مُستَودَع» (انعام/۶‌،۹۸) با دیگر مؤمنان احساس برادرى مى‌کنند: «إِنَّمَا المُؤمِنونَ إِخوَهٌ.» (حجرات/۴۹،۱۰) این احساس وابستگى مستمر به گروه، به انسان در زندگى آرامش مى‌بخشد: «یأَیُّها النّاسُ إِنّا خَلَقنـکُم مِن ذَکَر و اُنثى و جَعَلنـکُم شُعُوباً و قَبالـلَ لِتَعارَفوُا…‌.» (حجرات/۴۹،۱۳) تأکید فراوان آموزه‌هاى دینى بر هم‌یارى با دیگران و کمک مالى و معنوى به آن‌ها در قالب انفاق، صدقه، هدیه، ایثار، گذشت، عفو، بخشش و… در این جهت قابل فهم است. این اعمال افزون بر تقویت حسّ نوع دوستى در نهاد انسان، حالت‌هاى انفعالى نفرت و کینه‌توزى و انگیزه‌هاى ستم و تجاوز و تمایل به خودخواهى را ریشه کن مى‌سازند: «إِنَّ اللّهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَالإِحسـنِ و إِیتاى ذِى القُرَبى و یَنهَى عَنِ الفَحشاءِ و المُنکَرِ و البَغىِ یَعِظُکمُ لَعَلَّکُم تَذَکَّرون.» (نحل/۱۶،۹۰)
[/]

سلام
در قرآن خداوند می فرماید :
....و آتشی که هیزم آن سنگ و بدن شما انسان هاست !
اون وقت ها من همش فکر میکردم خدا سنگ و روی زمین می چینه و بعد هم ادما رو مثل بره روش کباب میکنه...برای همینم خدا از سنگ نام برده چون برای عذاب کردن لازم دارشته....اما الان فهمیدم منظور از اون سنگ دل های انسان هایی است که از شدت کبر و غرور حاضر به پذیرش یکتایی خداوند نیستن.!!

الان هم فراوان هستن

[="Arial"][="Indigo"][="red"]واژه عید در قرآن [/]
واژه عید در قرآن فقط یک بار آمده است.
(أَللّهُمَّ أَنزِل علینا مائدۀً مِنَ السَّماء تکون لنا عیداً لأَوّلنا و آخرنا و آیه منک). سوره مائده، آیه ۱۱۴، خدایا! نازل کن براى ما مائده‏اى از آسمان که براى اوّلین و آخرین از ما عید باشد و نشانه‏اى از تو.
در تفسیر این آیه آمده است: عید در لغت از مادّه عود به معنى بازگشت است. به روزهایى که مشکلات از قوم و جمعیّتى برطرف می شود و بازگشتِ به پیروزیها و راحت هاى نخستین می کنند، عید گفته می شود. تفسیر نمونه، ج ۵، ص 131
[/]

[="Blue"]آیاتی که شیعیان باید بدانند: آیه اولی الامر(یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم فان تنازعتم فی شی ء فردوه الی الله و الرسول ان کنتم تومنون باالله و الیوم الاخر و ذکرالله کثیرا)،،،،،آیه 59 نساء[/]

ایه تبلیغ:"یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین"،،،،،،آیه 67 مائده

[="DarkRed"]آیه تبیین:"باالبینات والزبر و انزلنا الیک الذکر لتبین لناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون"،،،،،،،آیه 44 نحل "و ما انزلنا الیک اذکر الا لتبین لهم الذی اختلفوا فیه و هدی و رحمة لقوم یومنون"،،،آیه 64 نحل[/]

[="Green"]آیه ولایت:"انما ولیکم الله و الرسوله والذین امنوا یقیمون الصلوة و یوتون الزکوة و هم راکعون"،،،،،آیه 55 مائده[/]

[="Green"]آیه اکمال دین:"الیوم اکملت لکم دبنکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا ..."،،،،،آیه 3 مائده[/]

[="Green"]آیه تطهیر:"انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا"،،،،آیه 33 احزاب[/]

[="DarkOrange"]آیه مودة:"قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی"،،،،،،آیه 23 شوری[/]

[="Arial"][="Indigo"][="red"]اهمیت سخنرانی مذهبی و دعوت به سوی خدا[/]

قرآن برای کسانی که مردم را به سوی خدا دعوت می کنند ارزش زیادی قائل است تا آنجا که می فرماید: وَ مَن أَحْسَنُ قَولاً مِّمَّنْ دَعَآ ﺇلَی ﭐللهِ وَ عَمِلَ صلِحاً وَ قالَ ﺇنَّنی مِنَ الْمُسلمین(فصلت ۳۳). «چه کسی خوش گفتار تر است از کسی که به سوی خدا می خواند و عمل صالح انجام می دهد و می گوید من از مسلمانانم؟» از این آیه می فهمیم که از نظر قرآن مجید بهترین سخن ها دعوت به سوی خدا است، البته به این شرط که گوینده خودش به حرف خود عمل کند و صالح باشد و از سوی دیگر به زبان اعتراف کند که خودش تسلیم امر خدا است.[/]

[="Arial"][="Indigo"][="red"]توصیه هایی به سخنرانان مذهبی در قرآن[/]

1-٫ خداوند در آیات ۴۰ و ۴۱ سوره مائده خطاب به پیامبر سخنانی می فرماید که می تواند راهنمای کسانی باشد که به خدا دعوت می کنند(از جمله روحانیون و وعاظ). خداوند می-فرماید بعضی از مردم وقتی به سخنرانی های مذهبی و پند و اندرز گوش می دهند منتظر یک فرصتند تا بهانه ای برای تهمت زدن به سخنران و تکذیبش بیابند و سپس به پیامبر می-فرماید نباید به آن ها اعتنا کرد. بنابر این سخنرانان مذهبی و واعظان اگر با چنین افرادی مواجه شدند و مورد تکذیب یا تهمت یا تمسخر قرار گرفتند نباید به آن ها اعتنا کنند و باید به خدا توکل کنند. ترجمه این آیات چنین است: « ای فرستاده(خدا)! آن ها که در مسیر کفر شتاب می کنند و با زبان می گویند: ایمان آوردیم؛ در حالیکه قلب آن ها ایمان نیاورده، تو را اندوهگین نسازند! و گروهی از یهودیان که خوب به سخنان تو گوش می دهند تا دستاویزی برای تکذیب تو بیابند، آن ها جاسوسان گروه دیگری هستند که خودشان نزد تو نیامده اند.آن ها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف می کنند و به یکدیگر می گویند: اگر این (که ما می-خواهیم) به شما داده شد (ومحمد طبق خواسته شما داوری کرد) بپذیرید؛ وگرنه (از او) دوری کنید. . . آن ها (که خدا نخواسته هدایتشان کند) بسیار به سخنان تو گوش می دهند تا آن را تکذیب کنند؛(آن ها) مال حرام فراوان می خورند. . . اگر از آنان صرف نظر کنی، به تو هیچ زیانی نمی رسانند. . . »
2-٫ یکی از وظایف مهم واعظان نهی کردن مردم از گفتن سخنان گناه آمیز و باطل مثل غیبت و دروغ و تمسخر دیگران و خوردن مال حرام است: لَو لَا ینْهَهمُ الرَّبَّنِیُّونَ وَ الأحْبارُ عَنْ قَولِهِمِ اﻹثْمَ وَ أکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئسَ مَا کَانواْ یَصْنَعون(مائده، 63) . «چرا دانشمندان نصاری و علمای یهود، آن ها را از سخنان گناه آمیز و خوردن مال حرام نهی نمی کنند؟ چه زشت است عملی که انجام می دهند!»[/]

[="Arial"][="Blue"]:Gol:آرزوها و روش‏هاى دشمن براى بى دين كردن مردم، كدام است؟
[/]پاسخ: 1. علاقه‏ى جدى به انحراف مؤمنان دارد: «ودّت طائفة من أهل الكتاب لو يضلّونكم» «1»

2. حق را با باطل مشتبه مى‏سازند: «يا أهل الكتاب لم تلبسون الحق بالباطل» «2»

3. آگاهانه حقايق را كتمان مى‏كنند: «و تكتمون الحق و أنتم تعلمون» «3»

4. تظاهر به ايمان و عوام‏فريبى دارند؛ مثلًا در آغاز روز ايمان مى‏آورند و در آخر روز كافر مى‏شوند: «آمنوا وجه النّهار و اكفروا آخره» «4»

در تفسير مى‏خوانيم: دوازده نفر از دانشمندان يهود، صبح اسلام آوردند و غروب از دين برگشتند تا هم در مسلمانان ترديد ايجاد كنند و هم به همكيشان خود بگويند: اگر اسلام‏خوب بود، ما بر آن پابرجا مانده بوديم.
5. بودجه‏هايى را هزينه مى‏كنند: «ان الّذين كفروا ينفقون أموالهم ليصدّوا عن سبيل اللّه» «1»

6. در رهبرى ايجاد شبهه مى‏كنند: «اتعلمون ان صالحاً مرسل من ربّه» «2»

7. از غفلت و جهل مردم استفاده مى‏كنند، چشم بندى علمى مى‏كنند: «يلوون ألسنتهم بالكتاب لتحسبوه من الكتاب» «3»
مطالب خود را چنان بيان مى‏كنند تا ديگران را به اشتباه انداخته، گمان كنند كتاب آسمانى است.
8. تبليغات و نهى از رو در رويى با حق و حقيقت؛ بزرگان يهود براى جلوگيرى از گرايش يهوديان به آنان مى‏گفتند: «لاتؤمنوا الا لمن تبع دينكم» «4»:Gol:
_____________________________________
(1). آل‏عمران، 69
(2). آل عمران، 71
(3). آل‏عمران، 71
(4). آل عمران، 72

[="Arial"][="Indigo"]خدا در قرآن می‌فرماید: گاهی کوچکی شخصیت به جایی میرسد که برای این افراد، در قیامت ترازوی سنجشی نخواهند گذاشت؛ چون ارزشی ندارند که آن را بسنجند. پوچ و توخالی و مانند حباب، بی‌مایه هستند: «فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَزْناً» (کهف/ ۱۸: ۱۰۵)[/]

[="Arial"]:Gol:پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم آن چنان بسیار عبادت می نمود که بر اثر ایستادن و قیام زیاد، پاهای مبارکش ورم کرد؛ تا بِدان حد نماز شب می خواند که چهره اش زرد شد و آنچنان در حال عبادت می گریست که از حال می رفت.

شخصی به آن حضرت عرض کرد: مگر نه این است که خداوند در قرآن فرمود:

لِیَغفِرَ لَکَ اللهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَما تَأَخَّرَ (فتح/۲)

چرا اینگونه خود را به زحمت می اندازی؟

فرمود: اَفَلا اَکُونُ عَبداً شَکُوراً ؟ آیا بنده سپاسگزار نباشم؟:Gol:

[="Arial"]

:Gol:عبدالله بن یحیی گوید: به محضر حضرت علی علیه السلام مشرف شدم و هنگامی که خواستم بر روی تخت بنشینم، پایه اش شکست و بر زمین افتادم و سرم آسیب دید. حضرت علی علیه السلام فرمود: شکر خداوندی را که کفاره گناهان شیعیان ما را در دنیا قرار داد تا همین جا پاک شوند. عرض کردم: چه گناهی کرده ام که شکستن سرم کفاره آن باشد؟

فرمود: وقتی که نشستی «بسم الله» نگفتی!:Gol:
___________________
تفسیر البرهان/ج۱/ص۴۵

[="Arial"][="Blue"]با غير مسلمانان چگونه برخورد كنيم؟
[/]:Gol:پاسخ: با نگاهى به آيه 64 سوره آل عمران كه مى‏فرمايد: «قل يا أهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم ألّا نعبد الّا اللّه و لانشرك به شيئا ...» مى‏توان اصولى را استفاده كرد، از جمله:
1. بايد بر سر مشتركات توافق كرد.
2. به عقايد و مقدسات آنان احترام گذاشت.
3. اگر به تمام اهداف خود دست نيافتيم، لااقل به بعضى از اهداف دست يابيم.
4. در دعوت به وحدت پيش قدم باشيم.:Gol:

سلام به دوستان عزیز اسک دینی

مهدیسای عزیز، مطالبتون واقعا مفید و کاربردی بودن

و ممنون از ایجاد کننده این تاپیک قرآنی. خدا اجرتون بده:Gol:

در روایتی آمده است:

برای هرچیز قله ای است و قله قرآن، آیة الکرسی است؛ هرکس که آن را یک بار بخواند، خداوند هزار بدی از بدی های دنیا و هزار بدی از بدی های آخرت را از او دور می سازد؛ کوچکترین بدی دنیا، فقر و کوچکترین بدی آخرت عذاب قبر می باشد.

[="Arial"][="Indigo"][="red"]تغدیه و سلامت در قرآن کریم[/]

[="red"]1-[/] بخورید و بیاشامید اما به اندازه کافی و لازم زیرا پرخوری و زیاده روی سلامت شما را به خطر می اندازد. (اعراف/۳۱)

[="red"]2-[/] همه دردها و ناراحتی های خود را می توانید با قرآن ریشه کن سازید. قرآن بخوانید و به آن عمل کنید و با روح قرآن مرتبط و همنوا شوید تا همه سیستم های روح و جسم شما در تعادل مطلوب خود قرار گیرند. (یونس/۵۷ و اسراء/۸۲)

[="red"]3-[/] در فرهنگ قرآنی این خداوند است که بیماری ها را شفا می دهد و دیگران وسیله و واسطه اند. (شعرا/۸۰)

[="red"]4-[/]بهترین نحوه تغذیه برای سلامت انسان که مورد سفارش قرآن کریم است خوردن صبحانه و شام است یعنی غذای روزانه در دو وعده اصلی در اول روز و آخر روز صرف شود. این شیوه غذا خوردن بهشتیان است که در سوره مریم آیه ۶۲ آمده است.

[="red"]5-[/] خداوند مستقیما در قرآن به خوردن گوشت و ماهی و میوه اشاره می کند و آنها را از نعمت های زندگی بخش الهی بر می شمارد و از ما می خواهد که از آنها بخوریم که به ترتیب در سوره مائده آیه ۱ و۹۶ سوره نحل آیه ۱۴ و سوره مومنون آیه ۱۹ آمده است.

[="red"]6-[/] مساله خوراک در قرآن آن قدر مهم است که در یک آیه مستقیما فرمان داده شده است که انسان با دقت و تامل در غذایی که می خورد بنگرد (عبس/۲۴) یعنی این که یک انسان قرآنی باید در نحوه تغذیه خود نهایت دقت را داشته باشد.

[="red"]7-[/] خداوند در قرآن کریم خواب را یکی از عوامل سلامت و آرامش روح انسان برمی شمارد و آن را نعمتی قابل ستایش و آیه ای از آیات اعجازآمیز الهی معرفی می کند. (روم/۲۳ و فرقان/۴۷)

[="red"]8-[/] به فرمان قرآن مومنان شایسته ترین افراد در استفاده از نعمت های الهی مانند غذاهای پاکیزه هستند.
خداوند می فرماید: چه کسی این غذاهای پاکیزه را بر شما حرام کرده است این ها زیبایی های زندگی دنیاست که خداوند برای بهترین بندگانش خلق کرده است. پس از نعمت های خداوند استفاده کنید. (اعراف/۳۲ و مائده/۸۷ و ۸۸)[/]

[="arial"][="blue"]آيا رقابت در مسئوليت‏پذيرى مسائل معنوى جايز است؟
[/]پاسخ: قرآن در بيان داستان حضرت مريم و كفالت او مى‏فرمايد: عابدان و بزرگان بنى اسرائيل، در قبول مسئوليت كفالت حضرت مريم با هم به رقابت پرداختند و سرانجام با نوعى قرعه‏كشى ميان خود، فردى را انتخاب كردند. «يلقون اقلامهم أيّهم يكفل مريم و ما كنت لديهم اذ يختصمون»
[/]

[="arial"][="red"] جبّار به چه معناست و چرا به خداوند جبّار مى‏گويند؟
[/]
پاسخ: جبّار به معناى قهر و غلبه يا اصلاح كردن چيزى با غلبه و قدرت است كه يكى از صفات بزرگ خداوند است و در مورد غير خداوند به معنى مذمّت و بدى است.
در قرآن ده مورد به كار رفته كه نه مورد آن در مورد افراد ظالم و گردنكش و تنها يك مورد در مورد خداوند آن هم در آيه 23 سوره حشر آمده است. «1»
يكى از معناى جبّار بودن خدا آن است كه او جبران مى‏كند، به چند نمونه توجه كنيد:
مادر مريم نذر كرد؛ فرزندى كه در رحم اوست، تمام وقت وقف مسجد باشد؛ خداوند هم در مقابل رشد جسمى خوبى به نوزاد او كه مريم باشد، داد: «انبتها نباتاً حسنا» و هم سرپرستى او را به زكرياى پيامبر داد: «و كفّلها زكريا» و هم مائده‏ى آسمانى بر او نازل كرد: «كلّما دخل عليها زكريّا المحراب وجد عندها رزقا» «2»

اين است معناى جبّاريت و جبران الهى براى مادر مريم كه نذر كرد فرزندش خادم مسجد باشد.
_____________________________
(1). مريم، 25
(2). مريم، 8.
(3). اعراف، 107
(4). بقره، 60
(5). مريم، 17.
(6). انبياء، 69[/]

[="Arial"][="Indigo"]

[="red"]پنج روایت معتبر قرآنی درباره ابلیس[/]

[="red"]۱-[/] هیچ تسلطی بر کسی ندارد. وَمَا کَانَ لَهُ عَلَیْهِم مِّن سُلْطَانٍ، قرار است فقط شاخصی باشد برای این‌که خودمان بفهمیم چند مرده حلاجیم. برای این ‌که حجت بر ما تمام بشود. إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن یُؤْمِنُ بِالْآخِرَهِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِی شَکٍّ. (سبأ/۲۱)

[="red"]۲-[/] گام به گام همراهی‌مان می‌کند. قدم اول را که با وعده و وعیدش برداریم،‌ برداشتن قدم‌های بعدی راحت می‌شود. بعد تا چشم باز کنیم می‌بینیم چقدر بیراهه رفته‌ایم. چقدر انرژی‌مان سوخت شده. باید پایید قدم‌ها را. قرآن هی چپ و راست می‌گوید: وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ . پا جای قدم‌های شیطان نگذارید. (بقره/ ۱۶۸- بقره/ ۲۰۸- انعام/ ۱۴۲- نور/ ۲۱)

[="red"]۳-[/] از صنعت بسته‌بندی شنیده‌اید حتماً. که چقدر می‌شود با بسته‌بندی‌های خوب و مرغوب، مشتری را – حتی به کالاهای نامرغوب- جذب کرد. شیطان این کاره است. اسم قرآنی‌اش می‌شود تسویل؛ الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ (محمد/۲۵). یعنی شیطان توی زرورق می‌پیچد برایتان بعضی کارها را، که به چشم‌تان خوب بیاید، که انجام بدهید. وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ. (عنکبوت/۳۸)

[="red"]۴- [/]حزب تشکیل داده! بعضی‌ها هم می‌روند و عضو حزبش می‌شوند: اولئک حزب الشّیطان. همان‌ها که شیطان احاطه‌شان کرده، همه وجودشان را تسخیر کرده که اصلاً یاد خدا نیفتند. اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ . اینجای ماجرا دیگر خیلی دردناک و ترس‌ناک می‌شود! (مجادله/۱۹)

[="red"]۵-[/] قشنگی‌ ماجرا ولی آن‌جاست که برای بعضی‌ها، سیاست‌های شیطان نتیجه عکس می‌دهد. اصلاً همین که افکار شیطانی دوره‌شان می‌کند، همین که شیطان سراغشان می‌آید، بیشتر یاد «او» می‌افتند. إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ . یکی از جاهایی که بصیرت شان گل می‌کند و چشم‌شان باز می شود همین جاست. فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ . خدا هم کیف می‌کند به این بنده‌هاش. إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ . (اعراف/۲۰۱)[/]

باغ بهشت;325239 نوشت:
[="blue"]آیاتی که شیعیان باید بدانند: آیه اولی الامر(یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم فان تنازعتم فی شی ء فردوه الی الله و الرسول ان کنتم تومنون باالله و الیوم الاخر و ذکرالله کثیرا)،،،،،آیه 59 نساء[/]

سلام
دوست عزیز قسمت پایانی آیه اشتباه تایپ شده!
صحیحش اینگونه هست:

[="arial black"][="blue"]يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ ۖ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّـهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ [="red"]ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[/]
[/]
[/]

[="Arial"][="Indigo"][="red"]

واقعیات شگفت‌انگیز در مورد قرآن
[/]

دکتر طریق السوادان آیاتی را در قرآن مجید پیدا کرده‌ است که قید می‌کند موضوعی برابر با موضوعی دیگر است، مثلاً مرد برابر است با زن.

دنیا ۱۱۵ / آخرت ۱۱۵

ملائک ۸۸ / شیطان ۸۸

زندگی ۱۴۵ / مرگ ۱۴۵

سود ۵۰ / زیان ۵۰

ملت (مردم) ۵۰ / پیامبران ۵۰

ابلیس ۱۱ / پناه جستن از شر ابلیس ۱۱

مصیبت ۷۵ / شکر ۷۵

صدقه ٧٣ / رضایت ٧٣

فریب خوردگان (گمراه شدگان) ۱۷ / مردگان (مردم مرده) ١٧

مسلمین ۴١ / جهاد ۴١

طلا ۸ / زندگی راحت ٨

جادو ۶٠ / فتنه ۶٠

زکات ٣٢ / برکت ٣٢

ذهن ۴٩ / نور ۴٩

زبان ٢۵ / موعظه (گفتار، اندرز) ٢۵

آرزو ٨ / ترس ٨

آشکارا سخن گفتن (سخنرانی) ١٨ / تبلیغ کردن ١٨

سختی ١١۴ / صبر١١۴

محمد (صلوات الله علیه) ۴ / شریعت (آموزه های حضرت محمد (ص) ۴

مرد ٢۴ / زن ٢۴

همچنین جالب است که نگاهی به دفعات تکرار کلمات زیر در قرآن داشته باشیم:

نماز ۵، ماه ١٢، روز ٣۶۵[/]

[="Arial"][="Indigo"][="red"]

رویدادهای دم مرگ
[/]

قرآن در بیان مرگ تدریجی و قطع روح از بدن در لحظه نهایی(قیامت آیه ۲۶ تا ۳۰) به ابعاد مختلف و حالات مربوط به احتضار اشاره می کند و توجه انسان ها را به آن لحظه حساس جلب و آنان را به پرهیز از باورهای باطل و گناهان دعوت می نماید. (انعام آیه ۹۳ و محمد آیه ۲۶ و ۲۸).

در هنگام مرگ رویدادهای بسیاری رخ می دهد که می توان به نمونه ی زیر اشاره کرد:

- رسیدن جان به گلو یکی از حالات انسان در دم مرگ است. قرآن از چنین تعبیری برای بیان وحشت زیاد انسان در هنگام مرگ استفاده می کند ، گویی که در هنگام مرگ دشمن بر ایشان چیره شده و از هر لحاظ در تنگاتنگی قرار گرفته و راه پیش و پس بر او بسته است . (احزاب آیه ۱۱)

قرآن تبیین می کند که در این زمان جان به تراقی می رسد. تراقی جمع ترقوه ، استخوانی است که گلو را از چپ و راست دربرگرفته و یا به معنای جلوی حلق و بالای سینه است. (مفردات راغب ص ۱۶۶ و ۳۶۳)

آیات قرآن این حالات را نشان دهنده قدرت خداوند و ناتوانی انسان در برابر خدا و دیگر پدیده های الهی می داند. (واقعه آیات ۸۳ و ۸۷)

در این زمان است که خویشاوندان و دوستان محتضر که در اطراف وی هستند از روی ناامیدی می گویند چه کسی می تواند او را شفا دهد و درمان کند. (قیامت آیه ۲۷)

انسان در این هنگام که از هرگونه شفا و درمان نومید شده است این گمان در وی تقویت می شود که مرگ را گریزی نیست و در نهایت وقتی چشم او بر برزخ و جهان دیگر گشوده می شود و بهشت و یا دوزخ را می نگرد ، یقین می کند که دیگر راه بازگشتی نیست. (قیامت آیه ۲۸)

در این زمان پاهای محتضر در کنار هم گرد می آید و انسان به خود می پیچد و دیگر نیروی حیات و زندگی در پاهای او نیست تا آن را نگه دارد. (قیامت آیه ۲۹) از این روست که گفته می شود جان از پای وی بیرون رفته است . البته به این معنا نیز است که محتضر وضعیت بسیار سختی را در آن هنگام دارد و نمی تواند خود را نگه دارد و پیچش پا در حقیقت نهایت خواری و ناتوانی انسان است.[/]

[="Arial"][="Red"] جايگاه زن در قرآن كدام است؟[/]
:Gol: زن مى‏تواند در رشد معنوى تا آنجا بالا رود كه پس از سالها نازايى و انتظار فرزند، همين كه حامله شد فرزند خود را تمام وقت، وقف مسجد و محل عبادت كند. «ربّ انّى نذرت لك ما فى بطنى محرّرا» «3»

زن مى‏تواند، در دورانديشى به جايى برسد كه قبل از تولد فرزند به فكر مسير خدمات او باشد: «نذرت لك ما فى بطنى محرّرا»
زن، نوعى ولايت بر فرزند دارد: «نذرت لك ما فى بطنى»
زن، حق نامگذارى بر فرزند دارد: «انّى سمّيتها مريم» «4»

زن مى‏تواند به مقامى برسد كه پيامبر خدا را به شگفتى وا دارد.
حضرت زكريا از مائده‏ى آسمانى حضرت مريم به تعجب افتاد و پرسيد: «أنّى لك هذا» «1»

زن مى‏تواند پيامبر خدا را تحت تأثير قرار دهد به گونه‏اى كه به او غبطه بخورد: «هنالك دعا زكريا» «2»

زن مى‏تواند مخاطب فرشتگان شود: «قالت الملائكة يا مريم» «3»

زن مى‏تواند به مقام برگزيدگى برسد و خداوند براى او پيام بفرستد: «ان اللّه اصطفاك» «4»

زن مى‏تواند در اجتماعات رسمى شركت كند، خداوند به مريم مى‏فرمايد: يا مريم! همراه نمازگزاران، نماز گزار. «و اركعى مع الراكعين» «5»

زن مى‏تواند الگوى تمام مردان مؤمن باشد: «ضرب اللّه مثلًا للذين آمنوا امرأت فرعون»:Gol:
________________________
(1). تفسير نمونه‏
(2). آل عمران، 37
(3). آل‏عمران، 35.
(4). آل‏عمران، 36

[="arial"][="red"]چگونه مردم را به عبادت و اطاعت خدا دعوت كنيم؟
[/][="darkred"]ريشه سستى كردن در بندگى خدا، سستى در محبّت خداوند است. انسان هركس را كه بيشتر دوست بدارد، هديه گرانترى برايش مى‏خرد و مسافت بيشترى را به استقبالش مى‏رود، پذيرايى بهترى از او مى‏كند و در برابر توهين به او عكس العمل شديدترى نشان مى‏دهد.

قرآن مى‏فرمايد: نشانه‏ى محبت خدا، پيروى از اولياى خداست: «ان كنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى» «1»

آرى؛ راه دعوت به نماز و ساير عبادات، تقويت باور مهر و محبّت خدا و عشق و محبّت به خدا، در سايه‏ى ياد الطاف اوست.
آيات بسيارى كه نعمت‏هاى خدا را بيان مى‏كند، براى آن است كه شناخت و محبت خدا را در انسان بيشتر كند و اين رمز كشش انسان به سوى اطاعت و بندگى خداوند است‏...[/]
______________________
(1). آل‏عمران، 37
(2). آل‏عمران، 38
(3). آل‏عمران، 42
(4). آل‏عمران، 42
(5). آل‏عمران، 43
(6). تحريم، 7[/]

بی نام و نشان;326483 نوشت:
سلام
دوست عزیز قسمت پایانی آیه اشتباه تایپ شده!
صحیحش اینگونه هست:

[=arial black]يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ ۖ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّـهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا


[=Comic Sans MS]
سلام
ممنونم دوست گرامی
:ok:

[="arial"][="blue"] آيا قرآن براى زمان، نقشى قائل است؟
[/] قرآن از استغفار هنگام سحر، ستايش كرده است: «و المستغفرين بالاسحار» «4»
زمانى كه دل مى‏شكند، جاى استجابت دعاست: «هنالك دعا
زكريا» همين كه حضرت زكريا مائده‏ى آسمانى را نزد حضرت مريم ديد و متوجه شد كه چگونه خداوند به‏طور معجزه‏آسا براى مريم غذاى آسمانى مى‏فرستد، از خدا خواست:
سالخوردگى خود و نازا بودن همسرش را با معجزه حل كرده، به آنها فرزندى عطا كند.
در قرآن مى‏خوانيم؛ بعضى از مراسم سوگند، بعد از نماز باشد:
«من بعد الصّلاة فيقسمان بالله» «1»
در قرآن، هم «ليلة مباركة» «2»
شب با بركت و هم «ايّام نحسات» «3»
روزهاى نحس، آمده است.
خداوند در قرآن به (صبح، ظهر، عصر، شب و سحر) سوگند ياد كرده است. (البته به سحر سه بار سوگند ياد شده است)
______________________
(1). آل‏عمران، 27
(2). آل‏عمران، 28
(3). اسراء، 79
(4). آل عمران، 17
[/]

[="arial"][="blue"] كمك و انفاق را آشكارا انجام دهيم يا مخفيانه؟
[/]اگر صدقات را آشكارا انجام دهيد كار خوبى است: «إن تبدوا الصّدقات فنعّما هى» «3»
انفاق علنى سبب تشويق ديگران و نوعى تبليغ عملى است و سبب رفع تهمت بخل از انسان مى‏شود؛ ولى كمك كردن پنهانى از آفت ريا و خودنمايى دور و به اخلاص نزديك است‏
و آبروى گيرنده محفوظ نگاه داشته مى‏شود: «و ان تخفوها ... فهو خير لكم» «1»
امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد: زكات واجب را علنى پرداخت كنيد؛ ولى زكات مستحب را مخفيانه!
____________________
(1). مدثر، 44
(2). مدثر، 48
(3). بقره، 271
[/]

[="Arial"][="Red"]در قرآن القاب: مؤمن، كافر، فاسق، منافق زياد به چشم‏مى‏خورد؛ معناى روشن و صحيح اين كلمات چيست؟[/]
:Gol:بعضى از افراد هم اهل ايمانند و هم اهل عمل صالح هستند كه به اين افراد مؤمن مى‏گويند.
بعضى نه ايمان دارند و نه عمل صالح كه اين افراد را كافر مى‏نامند.
بعضى ديگر ايمان دارند؛ اما عمل صالح ندارند كه اين گروه را فاسق مى‏شمرند.
گروهى ايمان ندارند؛ ولى اظهار ايمان مى‏كنند و به بعضى از كارهاى نيك متظاهرند. اين افراد منافق هستند.
افرادى هم هستند كه كارهاى خوبى انجام مى‏دهند؛ ولى ايمان ندارند.
اين افراد اگر حق را فهميده‏اند و لجاجت مى‏كنند، آثار بد لجاجت، سايه بر خدمات و خوبى‏هاى آنها مى‏افكند و اهل نجات نيستند و اما اگر ايمان نداشتن آنها از سر لجاجت نباشد؛ بلكه يا بى‏خبرند يا غافل و نداى حق به گوششان نرسيده، حساب اينها با خداست.:Gol:
________________
(1). بقره، 273
(2). بقره، 3

[="arial"][="blue"]بزرگ‏ترين آيه قرآن كدام است و در مورد چيست؟
[/]پاسخ: بزرگ‏ترين آيه قرآن، آيه 282 سوره‏ى بقره است كه مربوط به مسايل حقوقى و تنظيم سند در معاملات است. براى آرامش روحى دو طرف معامله، براى جلوگيرى از فراموشى، براى جلوگيرى از انكار، براى جلوگيرى از سوءظن براى جلوگيرى از دخل و تصرف احتمالى نابجا، براى حفظ حقوق و جلوگيرى از تضييع آن و ....
در اين آيه مى‏فرمايد: اگر به يكديگر بدهكار شديد، مبلغ و مقدار آن را بنويسيد و اگر سواد نداريد؛ شخص باسوادى عادلانه بنويسد و اگر از شخص باسواد دعوت كردند، او از نوشتن خوددارى نكند.
در تنظيم سند، آنچه بدهكار اقرار مى‏كند، بايد نوشته شود و بدهكار بايد تقوا داشته باشد و چيزى از بدهى خود را فرو نگذارد.
اگر بدهكار، سفيه يا ضعيف يا لال بود، بايد ولّى او با حفظ عدالت، مدت و مقدار بدهى را املا كند و ديگران بنويسند.
براى محكم كارى دو شاهد مرد و اگر نبودند يك مرد و يك زن از كسانى كه مورد اطمينان شما هستند به عنوان شاهد انتخاب كنيد.
شايد علت اين كه در شهادت دو زن به جاى يك مرد قرار گرفته‏اند اين باشد كه زن از يكسو به خاطر روحيه ظريف و عاطفى‏اى كه دارد و از سوى ديگر معمولًا زنان در مسايل اقتصادى و تجارى حضور فعالى ندارند.
اگر به عنوان شاهد از شما دعوت كردند، خوددارى نكنيد.
مبلغ قرارداد مهم نيست، حفظ امنيت و حق‏الناس مهم است، لذا چه كم و چه زياد بايد سند تنظيم شود و از تنظيم سند، خسته و ملول نشويد.
اسلام در حفظ حقوق، به بهترين شيوه سفارش مى‏كند، لذا در اين آيه مى‏فرمايد: اين دستورات براى سه منظور است:
1. «أقسط عند اللّه» نزد خدا به عدالت نزديكتر است.
2. «أقوم للشّهادة» براى اداى شهادت استوارتر است.
3. «وادنى ألّا ترتابوا» براى جلوگيرى از شك و ترديد، بهتر است.
آرى، معطل شدن امروز براى نوشتن قرارداد، بهتر است از فتنه و اختلاف فردا.
در نوشتن سند و گواه شدن، نويسنده و شاهد بايد در امان باشند و نبايد به خاطر حق نوشتن و حق گفتن، مورد آزار و اذيت يكى از دو طرف قرار گيرند: «و لايضارّ كاتب و لاشهيد»
و اگر اداى شهادت يا نوشتن قرارداد نياز به زمان يا تحمل زحمتى داشت، بايد شاهد و نويسنده به شكلى از نظر مالى تأمين شوند تا ضررى متوجه آن دو نشود.
به هرحال در تفسير نور براى اين آيه، حدود چهل نكته بيان شده است. افتخار ما اين است كه بزرگترين آيات قرآن مربوط به حقوق مردم است و بزرگ‏ترين نامه‏هاى نهج البلاغه مربوط به سياست، تعجب آن است كه باز هم مى‏گويند: دين از سياست جداست!
[/]

[="Arial"][="Indigo"][="red"]

کلمه "انا" در قرآن
[/]

قرآن در بعضی جاها می گوید انّا. انّا یعنی به درستی که ما. و بعضی جاها می گوید انّی. یعنی به درستی که من.
چرا در بعضی آیات می گوید: انّی و در بعضی آیات می گوید: انّا ؟
خداوند در جاهایی که کار را با واسطه انجام می دهد می گوید: انّا. و در جاهایی که بی واسطه انجام می دهد می گوید: انّی. مثلاً خداوند که می خواهد بندگانش را مورد رحت قرار دهد ،دیگر واسطه نمی خواهد، بنابراین می گوید: «انّی انا الغفور» من غفور هستم و تو را می بخشم ولی در آنجا که می خواهد باران را بدهد ، در آنجا به دلیل آنکه باران را خدا بی واسطه نمی دهد و باید خورشید بتابد، اقیانوسها بخار بشوند و این بخارها بروند بالا و متراکم بشوند و ابر بشوند، فشرده بشوند و باد ابرها را جابه جا بکند؛به عبارتی باید یکسری عوامل طبیعت را به کار بیاندازد تا این باران بیاید و لذا می گوید «انّا انزلنا». ما باران را فرستادیم. در آنجا که مقام توحید است می گوید: «انّی انا ربکم». و در آنجا که مقام تشریفات و عظمت است می گوید: انّا.[/]

[="Arial"][="Indigo"][="red"]

کلمه "انا" و سوره کوثر
[/]

از ۱۱۴ سوره قرآن کریم ، چهار سوره با انّا شروع شده است و بر اساس آنکه هیچ یک از کارهای خداوند بی حساب و کتاب و برنامه نیست ، باید بین این هایک رابطه ای وجود داشته باشد.... «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ الکوثر/۱».
رسالت انبیا: «إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا نوح/۱» ، نوح اولین پیغمبر اولوالعزم است. نوح پدر ابراهیم و موسی و عیسی است. اولین پیغمبر، و لذا خداوند به همه پیغمبرها که سلام می کند، سلام خالی می کند مثلاً می گوید: «سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ الصافات/۱۰۹»، «سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ الصافات/۱۲۰». اما به نوح که می رسد می گوید : «سلامٌ علی نوح فی العالمین». یعنی یک فی العالمین اضافه دارد. بزرگترین پیغمبر اولوالعزم ما و اسبقشان نوح است .
قرآن بزرگترین کتاب است : «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ القدر/۱»
پیروزی قطعی بزرگترین شادی است: «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا الفتح/۱» .
در سوره کوثر نیز قطعاً باید به موضوع با عظمتی اشاره شده باشد که در کنار این سه موضوع و هم سنخ قرار گرفته شده است .
رابطه ای که میان این چهار سوره است این است که این چهار سوره همه از درجه یک ها و ناب های خلقت و آفرینش سخن به میان آورده است .
کوثر، امری الهی است، نه مادی و دنیوی!
کوثر از کثیر است و معنای کثیر ، زیاد است . امّا کوثر به معنای زیاد نیست بلکه به معنای خیلی زیاد بیان شده است .
کلمات سوره کوثر در هیچ جای دیگر قرآن بیان نشده است : کلمه اعطینا در هیچ جای قرآن نیست، کلمه کوثر در هیچ جای قرآن نیست، کلمه صلّ لربک در هیچ جای قرآن نیست، کلمه وانحر در هیچ جای قرآن نیست.[/]

[="Arial"][="Blue"]چگونه افراد ديگر اديان را به دين خود جذب كنيم؟[/]
:Gol:يكى از راههاى جذب ديگران، اقرار و اعتراف به كمالات آنان است. با اين‏كه قرآن در آيه 112 سوره آل‏عمران از پيامبركشى و كفر و عصيان و تجاوز دايمى يهود سخن گفته‏
است؛ ولى در آيه بعد (113) به كمالات گروهى از آنان اقرار مى‏كند و مى‏فرمايد: جمعى از اهل كتاب، هم اهل علمند:
«يتلون آيات اللّه»، هم اهل عمل، «يسجدون» هم عبادتشان تداوم دارد، «آناء الّيل» و هم كارشان جدى است، «قائمةٌ»، هم اهل ايمانند و هم امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنند و هم در خيرات پيشگامند، در پايان نيز مى‏فرمايد: آنان از افراد صالح و شايسته هستند. «و أولئك من الصّالحين»:Gol:
____________________
(1). هود، 65
(2). هود، 67
(3). آل‏عمران، 112

[="Arial Narrow"][="Red"]آيا قرآن به تنهايى براى هدايت بشر كافى است؟
[/]:Gol: هرگز، وجود قانون به تنهايى براى جلوگيرى از كفر كفايت نمى‏كند، بلكه رسول وكسى كه مثل رسول باشد لازم است، زيرا قرآن مى‏فرمايد: «و كيف تكفرون و أنتم تتلى عليكم آيات اللّه و فيكم رسوله» «1»
با وجود قرآن و رسول و تلاوت كتاب خدا، چرا كافر مى‏شويد؟
اين آيه مى‏تواند دليلى بر لزوم وجود الگويى الهى در طول تاريخ باشد، زيرا اگر در زمانى چنين راهنما و الگويى نباشد، كفر مردم توجيه پيدا مى‏كند.[="red"]:Gol:[/]

[="arial"][="darkred"]چرا هميشه امر به معروف بر نهى از منكر مقدّم است؟
زيرا اگر ظرفها را از معروف و نيكى‏ها پر كنيم، جايى براى منكر وزشتى‏ها باقى نمى‏ماند به چند نمونه توجه كنيد:
1. خداوند در آغاز كار، دستور بهره‏گيرى همه چيز را به آدم وحوا مى‏دهد. و مى‏فرمايد: «كلا منها رغداً حيث شئتما» «1»
سپس مى‏فرمايد: از درخت خاصى نخور، يعنى اول نياز او را با خوردنى‏هاى بجا تأمين مى‏كند و سپس او را نهى مى‏كند.
2. حضرت لوط دختران خودش را براى ازدواج عرضه مى‏كند و مى‏فرمايد: «هؤلاء بناتى» «2»
سپس آنان را از عمل زشت لواط نهى مى‏كند.
3. نماز معروفى است كه اقامه‏ى آن جلوى منكرات را مى‏گيرد:
«انّ الصّلاة تنهى عن الفحشاء والمنكر» «3»
آرى؛ اگر بخواهيم آمار فساد و منكرات كم بشود بايد شرايط ازدواج را آسان كنيم.
در حديث مى‏خوانيم: اگر از ازدواج موقت جلوگيرى نمى‏شد، هيچ كس جز افراد شقى زنا نمى‏كرد.
_______________________
(1). توبه، 112
(2). آل‏عمران، 104
(3). آل‏عمران، 110[/]
[/]

[="arial"][="red"]قرآن تفرقه و جدايى را چگونه توصيف مى‏كند؟
[/]1. قرآن، تفرقه را لبه‏ى پرتگاه آتش مى‏داند؛ در قرآن به وحدت و اتحاد فرمان داده شده و از تفرقه و تشتت نهى شده است و به گونه‏هاى مختلفى از آن مذمّت شده است: «و اعتصموا بحبل اللّه جميعاً و لاتفرقوا» مى‏فرمايد: «كنتم على شفا حفرة من النّار»
2. قرآن، تفرقه را نوعى شرك مى‏داند؛ «لاتكونوا من المشركين.
من الذين فرّقوا دينهم» «4»
3. قرآن، گوساله پرستى را از تفرقه بهتر مى‏داند؛ زيرا همين كه حضرت موسى از كوه طور بازگشت و ديد كه گروهى گوساله‏پرست شده‏اند، هارون- برادرش- را توبيخ كرد، هارون گفت: من ترسيدم براى جلوگيرى دست به عملى بزنم كه تو بگويى اقدام تو سبب تفرقه مردم شد؛ «انّى خشيت ان تقول فرقت بين بنى اسرائيل» «1»
4. قرآن، تفرقه را در كنار عذاب آسمانى و زمينى مى‏داند؛ «عذاباً من فوقكم او من تحت أرجلكم أو يلبسكم شيعاً» «2»
5. قرآن، تفرقه را كار فرعون مى‏داند؛ «جعل أهلها شيعاً» «3»
6. قرآن، تفرقه را كار منافق مى‏داند؛ «والذين اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين» «4»
7. اميرمؤمنان سخت‏ترين مشكلات (شهادت همسر و غصب خلافت) را به خاطر حفظ وحدت تحمل كرد و فرمود: «فصبرت و فى العين قذى و فى الحلق شجا» «5»
، «صبر كردم در حالى كه خار در چشم و استخوان در گلويم بود»
__________________________
(1). آل‏عمران، 103
(2). نهج‏البلاغه، 176
(3). تفسير مجمع‏البيان و نورالثقلين‏
(4). روم، 31 و 32
[/]

موضوع قفل شده است