درس هایی که باید از زندگی حضرت زهرا و حضرت علی (علیهما السلام) آموخت
تبهای اولیه
به نام خالق بی همتا
زندگی عاشقانه و پاک حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها درسهای بزرگی به ما می آموزد که می توان با الگو گرفتن از زندگی ایشان راه و رسم همسرداری و زندگی مشترک را آموخت
با این تاپیک همراه باشید
درس هایی از این زندگی آسمانی و الهی را خواهیم نوشت :Gol:
[="seagreen"]
ايثار در شوهردارى[/]
[="indigo"]
فاطمهى زهرا عليهاالسلام در تمام زمينههاى عملى براى بانوان و پيروانش الگوى زندگى است و از جمله شوهردارى و جلب رضايت او مىتوان از سيرهى آن حضرت درسها گرفت و صفا و صميميت كانون خانواده را دو چندان كرد. [/]
روزى اميرالمؤمنين على عليهالسلام از فاطمه عليهاالسلام طعام خواست، آن حضرت جواب داد: ما كانت الا ما اطعمتك منذ يومين، آثرت به على نفسى و على الحسن والحسين، فقال: الا اعلمتنى فاتيتكم بشىء؟ فقالت: يا ابالحسن انى لاستحيى من الهى ان اكلفك ما لا تقدر عليه!(1)
در نزد من چيزى نيست، جز آنكه دو روز پيش آن را به تو خوراندم و من آن را براى خود و حسن و حسين نگه داشته بودم.
على عليهالسلام فرمودند: چرا در طول دو روز مرا مطلع نكردهاى، تا برايتان چيزى تهيه مىكردم؟
فاطمه عليهاالسلام گفت: من از خدايم شرم كردم تو را به كارى بگمارم كه قدرت تهيه و خريد آن را ندارى.
و در عبارتى ديگر اينكه: پدرم به من سفارش كرده كه از على عليهالسلام چيزى درخواست نكن، هرچه او آورد استفاده كن، وگرنه تحمل بنما. (2)
از اين حديث درسهاى زيادى مىگيريم، از جمله اينكه فاطمه عليهاالسلام خود و فرزندانش گرسنگى كشيده و غذا را به على عليهالسلام خورانده است، و اين حركت تعجبآميز، ايثار و عشق و علاقهى شديد زهرا به آن حضرت را مىرساند، هرچند ممكن است نسبت به بچههاى كوچك نيز غذا و طعامى غير از آن داده باشد.
2 ـ كان رسولاللَّه نهانى ان اسئلك شيئاً فقال: لا تسألين ابن عمّك شيئاً ان جائك بشىءٍ و الّا فلا تسأليه. [/]
[="magenta"]پاكدامنى و عفاف حضرت زهرا[/]
روزى پيامبر (ص) و فاطمه (ع) نشسته بودند كه مردى نابينا اجازه ورود خواست قبل از ورود آن مرد، فاطمه (ع) برخاست و خود را پوشانيد. پيامبر (ص) به فاطمه فرمود: چرا خود را پوشانيدى آن مرد نابيناست؟
فاطمه (ع) پاسخ داد: بله پدر ولى من كه او را مىبينم و هر چند او نابيناست اما بوى مرا استشمام مىكند. رسول خدا (ص) فرمود: شهادت مىدهم كه تو پاره تن من هستى. (1)
روزى رسول خدا (ص) در جمع ياران نشسته بود، از آنان پرسيد: ارزندهترين و گراميترين زينت براى زنان چيست؟ به گفته انس بن مالك كسى از صحابه نتوانست پاسخ گويد.
على (ع) (با وجودى كه پاسخ آن را مىدانست دوست داشت پاسخ آن را از زبان فاطمه (ع) بشنود) به خانه رفت و اين سؤال را با همسرش در ميان نهاد و فاطمه زهرا (ع) فرمود: بهترين زينت براى زن آن است كه مردان آنان را نبينند و آنان نيز مردان را نبينند».
على (ع) بسوى پيامبر (ص) بازگشت و پاسخ فاطمه (ع) را براى حضرت بيان كرد.
رسول خدا (ص) فرمود: «فاطمه (ع) درست گفته چه او پاره تن من است»(2)
[="teal"]
2 ـ حليهالاوليا ج 2 ص 40- كنزالعمال ج 8 ص 315- كشفالاستار ص 235.
[="blue"]
عشق و علاقه شديد حضرت زهرا به اميرالمؤمنين[/]
فاطمه عليهاالسلام با الهام از دستورات الهى و پدر بزرگوارش، نسبت به اميرالمؤمنين فوقالعاده علاقهمند بود و هرگز برخلاف رضاى او گام برنمىداشت و برخورد و زندگيش با مولا طورى بود، كه غمها و غصههاى وارده در بيرون از خانه، با ديدار فاطمه عليهاالسلام برطرف مىشد، و حضرت على عليهالسلام خود در اين باره مىفرمايند:
فواللَّه ما اغضبتها، و لا اكرهتها على امر حتى قبضها اللَّه عز و جل، و لا اغضبتنى، و لاعصت لى امرا، و لقد كنت انظر اليها فتنكشف عنى الهموم والاحزان.(1)
سوگند به خدا، من هرگز زهرا را به خشم نياوردم و او را به كارى مجبور نساختم تا اينكه مرا در فراقش گرفتار ساخت و متقابلاً او نيز مرا خشمگين نساخت، و هيچ وقت نافرمانى نكرد و هرگاه من با او ديدار مىكردم، غمها و غصههايم از دلم برطرف مىشد.
اين حديث از عشق و علاقهى شديد متقابل دو همسر معصوم حكايت مىكند، كه در طول زندگى آنان نه تنها كوچكترين اختلافى پيش نيامده است، بلكه مشكلات خارجى و اجتماعى با ديدار محبتآميز مرتفع مىگرديد.
به همين جهت بود، كه چون اميرالمؤمنين عليهالسلام را به زور و اجبار براى بيعت با غاصبين خلافت به مسجد آوردند، آن بانوى دو عالم به دنبال على عليهالسلام در كنار قبر رسول خدا قرار گرفت و فرمود: «هرگاه پسرعمويم على عليهالسلام را رها نسازيد، سوگند به خدا موهايم را پريشان نموده و پيرهن پدرم را بر سر گرفته و شما را نفرين مىكنم....»
اين روايت كه از طريق امام صادق عليهالسلام از حضرت سلمان نقل شده، آمده است: «در اين هنگام آثار بلاى آسمانى پديدار گشت و سلمان از فاطمه عليهاالسلام شفاعت كرد كه آن حضرت نفرين ننمايد، همزمان على عليهالسلام را نيز آزاد كردند... (2)
عن ابىعبداللَّه عليهالسلام: لما استخرج اميرالمؤمنين من منزله خرجت فاطمه حتّى انتهت الى القبر فقالت: خلّوا عن ابن عمّى فوالذى بعث محمدا بالحق لئن لم تخلّوا عنه لانشرنّ شعرى و لاضعنّ قميص رسولاللَّه (ص) على رأسى و لاصرخن الى اللَّه... قال سلمان: فرأيت واللَّه اساس حيطان المسجد تقلّعت من اسفلها... »
و در يك روايت ديگر آمده است كه حضرت زهرا اگر چه در بستر بيمارى بود و غمها و غصههاى فراوانى كه در اثر فشار و جنايت مهاجمين خونخوار به خانه آن حضرت پيش آمده بود، وى را فراگرفته بود، ولى پيوسته به ياد على عليهالسلام و آينده آن بزرگوار در تشويش و اضطراب بسر مىبرد، و حتى در هنگام مرگ سكرات مرگ را فراموش كرده و در مورد مصائب آتى اميرالمؤمنين گريه مىكرد.
چنانچه حضرت امام صادق نقل مىكنند:
لما حضرت الوفات بكت، فقال لها اميرالمؤمنين: يا سيدتى! ما يبكيك؟ قالت: ابكى لما تلقى بعدى! فقال: لاتبكى فواللَّه ان ذلك لصغير عندى....(3)
چون وقت شهادت فاطمه عليهاالسلام فرارسيد شروع به گريه كرد، حضرت على عليهالسلام با يك تعبير عالى و تعجبآميز پرسيد: اى سرور من چرا گريه مىكنى؟!
جواب داد: براى آن مشكلاتى كه بعد از من با آنها مواجه خواهى شد.
حضرت فرمودند: تو گريه نكن همهى اينها براى من آسان است.
تعبير:
«يا سيّدتى» در اين حديث، نشان عظمت فاطمهى زهرا از ديدگاه اميرالمؤمنين است و همچنين گريه فاطمه عليهاالسلام براى على عليهالسلام آن هم در حال مرگ و سكرات آن، كه معمولاً هركسى به فكر خود مىباشد، شدت علاقه فاطمه به اميرالمؤمنين را در بر دارد. و بالاخره چون خبر شهادت زهرا را به على عليهالسلام دادند، آن حضرت در حال حركت به زمين افتاد و هرچه خواست بلند شود ممكن نشد.(4)
و در نقلى ديگر حالت غشوه به او دست داد.(5)
همهى اين احاديث و قضاياى تاريخى نشان مىدهد، كه در ميان على و فاطمه عليهاالسلام محبت، عشق و علاقهى فوقالعادهاى حاكم بود، كه در فراق فاطمه، على به حالت غشوه مىافتد و صبر و توانش به ناتوانى و كمصبرى تبديل مىگردد، و فاطمه عليهاالسلام نيز هرگز على و يارى على را فراموش نمىكند. و در هنگام سكرات مرگ كه لحظات بسيار دشوار به حساب مىآيد، به ياد گرفتارى و مصائب آن حضرت اشك مىريزد.
2ـ كافى، ج 8، ص 238- بحارالانوار، ج 43، ص 47- عوالم، ج 11، ص 599- جلاءالعيون، ج 1، ص 196.
3ـ عوالم، ج 11، ص 494- بحارالانوار، ج 43، ص 218.
4 ـ فوقع علىّ على وجهه يقول: بمن العزاء يا بنت محمد!... (جلاءالعيون 1، ص 219 و بحار ج 43 ص 187)
5ـ فغشى عليه حتى رشّ عليه الماء ثم افاق.... (جلاءالعيون 1، ص 224) [/]
[="royalblue"]كار طاقتفرساى اميرالمؤمنين جهت امرار معاش
[/]
روزى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به منزل فاطمه عليهاالسلام تشريف برد. ديد حسن و حسين عليهماالسلام منزل نيستند.
احوالشان را پرسيد. فاطمه عليهاالسلام عرض كرد: امروز در خانهى ما چيزى براى خوردن وجود نداشت. على عليهالسلام وقتى خواست بيرون برود فرمود: حسن و حسين عليهمالسلام را با خودم بيرون مىبرم مبادا گريه كنند و از تو مطالبهى غذا نمايند. آنان را برداشت و نزد فلان شخص يهودى رفت. رسول خدا در جستجوى على بيرون رفت.
او را در نخلستان يهودى يافت كه مشغول آبكشى بود. حين و حسين را مشغول بازى ديد و مقدارى خرما نيز در نزدشان بود.
به على عليهالسلام فرمود: قبل از اينكه هوا گرم شود حسن و حسين را به خانه برنمىگردانى؟ عرض كرد: يا رسولالله وقتى از خانه خارج شدم غذايى در خانه نداشتيم. صبركنيد تا قدرى خرما براى فاطمه تهيه كنم. من با اين يهودى قرار گذاشتهام در مقابل هر دلو آب يك دانه خرما بگيرم. وقتى قدرى خرما تهيه شد آنها را در دامن ريخت و حسن و حسين را برداشت و به منزل بازگشت. (1)
1ـ بانوى نمونه اسلام، ابراهيم امينى، ص 116، به نقل از: ذخائرالعقبى، ص 49. [/]
[="darkorchid"]رضايت فوقالعاده اميرالمؤمنين از حضرت زهرا[/]
از بحثهاى پيشين استفاده شد كه على عليهالسلام از فاطمهى زهرا عليهاالسلام فوقالعاده راضى و خشنود بود، زيرا آن حضرت يك انسان معصوم و بىلغزش بود و هرگز كارى برخلاف رضاى اميرالمؤمنين انجام نمىداد، ولى در عين حال فاطمه عليهاالسلام در هنگام فراق، در ضمن وصاياى خود به آن حضرت خواستند قلب مبارك على را بار ديگر در مورد خود راضىتر نمايند و لذا عرض كرد:
اى پسرعموى پيامبر! من هرگز به تو دروغ نگفتم، خيانت نكردم و به مخالفت تو برنخاستم. على عليهالسلام چون اين سخنان را شنيد فرمود:
معاذاللَّه انت اعلم باللَّه و ابر و اتقى و اكرم و اشد خوفاً من اللَّه قد عز على مفارقتك و تفقدك الا انه امر لابد منه... (1)
پناه به خدا، نسبت به امور و احكام الهى داناترى. نيكوكارى، تقوا، تقرب و خشيتت از خدا بيشتر است. اين را بدان كه جدايى و مفارقت تو فوقالعاده براى من سنگين است، ولى اين كار چارهپذير نيست.
اين فرازها نشان مىدهد كه آن بانوى گرانقدر، آنقدر به مولاى متقيان عظمت قائل است، كه در مقام كسب رضايت خاطر مولا است، هرچند كار خلاف و قصور جزيى نيز از او صادر نشده بود.
به اين مناسبت بود كه اميرالمؤمنين چون پيكر پاك فاطمه عليهاالسلام را بر خاك سپرد، دست دعا به سوى آسمان برداشت و در حق زهرا چنين دعا كرد:
اللهم انى راض عن ابنه نبيك، اللهم انها قد اوحشت فانسها، اللهم انها قد هجرت فصلها، اللهم انها قد ظلمت فاحكم لها و انت خير الحاكمين.(2)
خدايا! من از دختر پيامبرت راضى هستم. بارالها! فاطمه عليهاالسلام نگران و مضطرب بود، تو او را آرامش بخش، خداوندا! زهرا از دوستان و فرزندان مفارقت كرد، تو او را وصل كن. پروردگارا! به فاطمه عليهاالسلام ظلم كردند تو خود حاكم باش.
همهى اين فرازها نشان مىدهد كه فاطمهى زهرا با داشتن مقام عصمت نسبت به حقوق شوهر چقدر ارزش قائل بوده و چهسان نگران بوده است كه نسبت به مقام ارجدار شوهرش على بن ابيطالب عليهالسلام مسؤول باشد و لذا على عليهالسلام رضايت خويش را در مورد فاطمه عليهاالسلام اعلان مىنمايد....
به همين جهت حضرت امام باقر عليهالسلام مىفرمايند: «براى زن هيچ شفاعتى به اندازهى رضايت شوهر مفيد و ثمربخش نيست.... » (3)
2ـ خصال، ج 2، ص 373- بحارالانوار، ج 103، ص 256- 257- عوالم، ج 11، ص 521.
3ـ سفينه، ج 1، ص 561: لا شفيع للمرأة انجح عند ربّها من رضا زوجها. [/]