من دون الله؟!

تب‌های اولیه

120 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
من دون الله؟!

در قرآن 70 بار کلمه من دون الله ذکر شده!
معنی دقیق آن را بیان کنید!
در بعضی ار آیات قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلاً
بعضی می گویند اهل بیت من دون الله نیستند آیا این صحیح است؟

با نام الله


کارشناس بحث: صدرا

با سلام و عرض ادب

با تتبع در آیات قرآن کریم و بررسی آیاتی که واژه گان: من دون الله، من دونه، غیر الله، در آنها آمده است، به این نتیجه می رسیم که مراد از این آیات پرستش غیر خدا و اعتقاد به رب و سرپرستی غیر از الله،[1] و استقلال بخشیدن به غیر خدا؛[2] می باشد.(هر آنچه از شئون الله است استقلالا به غیر الله داده شود).

در این آیه[3] و آیات شبیه به آن مخاطب آیات مشخص است که مشرکین اند،[4] کسانی که بتها وفرشتگان را می پرستیدند:«تدعون من دون الله»،نه مسلمانان، وبدیهی است که هر خواندنی نیز شرک نمی باشد در غیر این صورت همه انسانها مشرک محسوب می شوند.[5]

نکته ای که باید در تفسیر این آیات لحاظ شود این است که: در تمام استعمالات قرآنی هنگامی که لفظ«یدعون» یا «تدعون» به همراه«الله» آمده، مراد از آن پرستش است نه مطلق خواندن؛ لذا آیاتی که لفظ «یدعون» و یا «تدعون» با «من دون الله» آمده مراد از آن پرستش غیر خدا خواهد بود،نه توسل به اولیای الهی با این اعتقاد که ولی خدا واسطه ای است که هر چه دارد از خدا است و به اذن او منشاء تصرفات خواهد بود. که ما برای نمونه مواردی از این آیات را ذکر می نمائیم:
_____________________

1. «قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لا أَتَّبِعُ أَهْواءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ»[6].

2.«إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ؛أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها قُلِ ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ»[7].

3.«وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ ما لَيْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ؛ وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ تَعْرِفُ فِي وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُوا الْمُنْكَرَ يَكادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذِينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آياتِنا قُلْ أَ فَأُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ؛يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ؛ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ».[8]

4. «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ شُرَكاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّماواتِ أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً فَهُمْ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْهُ بَلْ إِنْ يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلاَّ غُرُوراً »[9].

5.«وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ»[10].

_______________________

با توجه به آیات فوق می یابیم واژه« تدعون» در قرآن به معنای پرستش است نه مطلق خواندن، و پرستش نیز دارای دو رکن اساسی است که با فقدان یکی از آن دو نمی توان عملی را متصف به این نام نمود.

1) انجام فعلي که گوياي خضوع و تذلّل باشد.
2) عقيده و انگيزه خاصي که انسان را به عبادت و خضوع نسبت به آن شخص وا داشته است، از قبيل:

الف) اعتقاد به الوهيت کسي که در مقابل اوخضوع کرده است.
ب) اعتقاد به ربوبيت کسي که بر او خضوع شده است.

لازمۀ عدم اخذ این دو رکن در مفهوم پرستش چنین است که سجدۀ ملائکه برآدم سجدۀ عبادی باشد و عنوان شرک بر عمل آنها صدق نماید و ملائکۀ مقرب الهی در خیل مشرکین جای گیرند و شیطان متمرد در سلک موحدین، در حالی که چنین سخنی باطل محض است.

«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ»[11] . و هنگامى كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده و خضوع كنيد، همگى سجده كردند جز شيطان كه سر باز زد و تكبر ورزيد (و به خاطر نافرمانى و تكبر) از كافران شد!

ویا در مورد اکرام و خضوع نسبت به والدین باید بگوئیم که خداوند متعال به ما دستور شرک ورزیدن داده است.آیا چنین سخنانی قابل پذیرش است؟!

«وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيماً ، وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً»[12].

:Gol:--------------------------------------------------------------:Gol:

-
[1] .همانند آیۀ:الانعام/164:« قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ء»؛بگو: آيا غير خدا پروردگارى بجويم در حالى كه او پروردگار همه چيز است»؛آِیۀ:هود/113:« وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُون»؛و به كسانى كه ستم كرده‏اند دل نبنديد و ميل و تكيه نكنيد كه آتش (غضب خدا) به شما مى‏رسد در حالى كه شما را جز خدا هيچ ياور و سرپرستى نباشد و نيز مورد نصرت خدا هم قرار نگيريد.

[2] .همانند آیۀ:البقره/107:« أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِير؛آيا ندانسته‏اى كه ملكيت حقيقى و سلطه و حاكميت آسمان‏ها و زمين از آن خداوند است (زيرا آفرينش و حفظ و تدبير و فانى كردن همه در تحت اراده اوست) و شما را جز خدا هيچ سرپرست و ياورى نيست؟!؛ الفرقان/3:« وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ وَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُورا»؛و به جاى خدا معبودهايى گرفتند كه چيزى را نمى‏آفرينند و خود آفريده مى‏شوند و براى خودشان مالك زيان و سودى نيستند، و تسلّطى بر مرگ و حيات و برانگيختن پس از مرگ ندارند؛وآیۀ:لقمان/11:« هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي ما ذا خَلَقَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلالٍ مُبِين»؛ اينها آفريده‏هاى خداست، پس به من نشان دهيد كسان ديگرى غير او (كه آنها را شريك خدا مى‏پنداريد) چه آفريده‏اند.

[3].الاسراء/56:«قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلا؛بگو: كسانى را كه غير از او (خدا) درباره آنها گمان خدايى داريد (مانند بت‏ها و فرشته‏ها و مسيح و غيره) بخوانيد، پس (خواهيد ديد كه) هرگز نه مالك برطرف كردن ضرر و زيانى از شما، و نه قادر بر منتقل نمودن آن به ديگرى هستند».

[4].در آيات پيش از این آیه سخن از مبداء و معاد و دلائلى بر اين دو مساله مهم اعتقادى در ميان بود، در آيات مورد بحث، روش گفتگو و استدلال با مشركان را مى‏آموزد.

[5] .این آیات در مقام بیان شرک اعتقادی و شرک جلی در اعمال می باشند و شامل شرک خفی نمی باشند.

[6].انعام/56. ». بگو من از پرستش كسانى كه غير از خدا مى‏خوانيد نهى شده‏ام، بگو من از هوى و هوسهاى شما پيروى نمى‏كنم اگر چنين كنم گمراه شده‏ام و از هدايت يافتگان نخواهم بود.

[7] .اعراف/194-195. آنهايى را كه غير از خدا مى‏خوانيد (و پرستش مى‏كنيد) بندگانى همچون خود شما هستند، آنها را بخوانيد و اگر راست مى‏گوئيد بايد به شما پاسخ دهند (و تقاضايتان را بر آورند).آيا (آنها لا اقل همانند خود شما) پاهايى دارند كه با آن راه بروند؟ يا دستهايى دارند كه با آن چيزى را بگيرند (و كارى انجام دهند)؟ يا چشمانى دارند كه با آن ببينند؟ يا گوشهايى دارند كه با آن بشنوند؟ (نه، هرگز، هيچكدام) بگو (اكنون كه چنين است) اين بتهايى را كه شريك خدا قرار داده‏ايد (بر ضد من) بخوانيد و براى من نقشه بكشيد و لحظه‏اى مهلت ندهيد (تا بدانيد كارى از آنها ساخته نيست!).

[8] .حج/73. آنها غير از خداوند چيزهايى را مى‏پرستند كه خدا هيچگونه دليلى براى آن نازل نكرده است، و چيزهايى كه علم و آگاهى به آن ندارند، و براى ظالمان ياور و راهنمايى نيست.و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنهاخوانده مى‏شود در چهره كافران آثار انكار مشاهده مى‏كنى، آن چنان كه نزديك است برخيزند و با مشت به كسانى كه آيات ما را بر آنها مى‏خوانند حمله كنند! بگو: آيا شما را به بدتر از اين خبر دهم؟ همان آتش سوزنده (دوزخ) است كه خدا به كافران وعده داده، و بدترين جايگاه است! اى مردم مثلى زده شده است گوش به آن فرا دهيد: كسانى را كه غير از خدا مى‏خوانيد هرگز نمى‏توانند مگسى بيافرينند، هر چند براى اين كار دست به دست هم دهند و هر گاه مگس چيزى از آنها بربايد نمى‏توانند آن را باز پس گيرند، هم اين طلب كنندگان ناتوانند و هم آن مطلوبان (هم اين عابدان و هم آن معبودان)، آنها خدا را آن گونه كه بايد بشناسند نشناختند، خداوند قوى و شكست ناپذير است.

[9] .فاطر /40. بگو آيا فكر نمى‏كنيد اين معبودانى را كه شريك خدا قرار داده‏ايد به من نشان دهيد چه چيزى از زمين را آفريده‏اند؟ يا اينكه شركتى در (آفرينش و مالكيت) آسمانها دارند؟ يا به آنها كتابى (آسمانى) داده‏ايم و دليلى از آن براى (شرك) خود دارند؟ نه هيچيك از اينها نيست، ظالمان فقط وعده‏هاى دروغين به يكديگر مى‏دهند.

[10] .زمر/38. و اگر از آنها بپرسى چه كسى آسمانها و زمين را آفريده؟ حتما مى‏گويند: خدا، بگو آيا هيچ در باره معبودانى كه غير از خدا مى‏خوانيد انديشه مى‏كنيد كه اگر خدا زيانى براى من بخواهد آيا آنها مى‏توانند آن را بر طرف سازند؟ و يا اگر رحمتى براى من اراده كند آيا آنها توانايى دارند جلو رحمت او را بگيرند؟بگو: خدا مرا كافى است، و همه متوكلان بايد بر او توكل كنند.

[11].البقرة/34.

[12].الاسری/24.

استدلال;323320 نوشت:
بعضی می گویند اهل بیت من دون الله نیستند آیا این صحیح است؟


اهل بیت من دون الله نیستند:

در توسل مطلوب حقیقی خداوند است و (ولی خدا )تنها وسیله ای است که وصول انسان به مطلوبش را سهل می گرداند و شخص متوسل نیز هیچگاه وسیله را مستقل و در عرض خدا نمی داند، بلکه آن ولی خدا هرچه دارد به عنایت وتوجه خاص خداوند نسبت به اواست؛

لذا توسل به اولیای الهی که به قصد توجه به خداوند متعال صورت می پذیرد تخصصا از تحت آیات پرستش خارج است؛ وعنوان من دون الله بر آنها صادق نخواهد بود، بلکه آنها واسطۀ ماذون می باشند؛ همچنان که قرآن کریم در مورد معجزۀ حضرت عیسی علیه السلام می فرماید:

« وَ رَسُولاً إِلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين»؛[1]
و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل (قرار داده، كه به آنها مى‏گويد:) من نشانه‏اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‏ام من از گِل، چيزى به شكل پرنده مى‏سازم سپس در آن مى‏دمم و به فرمان خدا، پرنده‏اى مى‏گردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى‏بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مى‏كنم و از آنچه مى‏خوريد، و در خانه‏هاى خود ذخيره مى‏كنيد، به شما خبر مى‏دهم مسلماً در اينها، نشانه‏اى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد.

بنابراین آیات مذکور ارتباطی با بحث توسل به اولیای الهی نخواهند داشت.و اهل بیت علیهم السلام نیز من دون الله نخواهند بود.

موفق باشید.

:Gol:______________________________________________________:Gol:

[=Times New Roman][1] .آل عمران/49.

استدلال;323320 نوشت:
در قرآن 70 بار کلمه من دون الله ذکر شده! معنی دقیق آن را بیان کنید! در بعضی ار آیات قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلاً بعضی می گویند اهل بیت من دون الله نیستند آیا این صحیح است؟

سلام
من دون الله فرد یا شیئی است که خدای تعالی وظیفه یا ارتباطی ایجابی با آن در تقرب به خویش تعیین نفرموده است
یعنی مثلا نفرموده از او اطاعت کنید یا فرموده اطاعت نکنید یا نفرموده مراجعه کنید یا فرمود مراجعه نکنید
لذا اهل بیت که خدای تعالی با بیانات مختلف امت را به ایشان دعوت کرده یا شوونی را برای تقرب به خویش برایشان ثابت نموده است من دون الله نیستند
والله الموفق

استدلال;323320 نوشت:
در قرآن 70 بار کلمه من دون الله ذکر شده! معنی دقیق آن را بیان کنید! در بعضی ار آیات قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلاً بعضی می گویند اهل بیت من دون الله نیستند آیا این صحیح است؟

با سلام

اگر کسی قبول دارد 4=2*2 بیاید با دو آیه قرآن ثابت میکنیم :

در یکجا خدای متعال فرمود :

{وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ }الشورى31

ودر جای دیگر فرمود :

{إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ }المائدة55

بالاخره چی شد اگر من دون الله ولیی وجود ندارد پس چرا در آیه 55 مائده فرمود ولیی وجود دارد ؟؟؟؟!!!!!

پس نتیجه میشود که اولیاء ماذون من الله ، من دون الله نیستند بلکه از جانب و از سوی خدای متعال اذن ولایت دارند .

البته از بعضی آیات مانند : {وَإِن يُرِيدُواْ أَن يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ }الأنفال62

نیز میتوان چنین نتیجه ای را گرفت زیرا کلمه ب بر سر المومنین یعنی به نصرت مومنین هم یاری کرد در حالیکه در آیه ای دیگر فرموده بود که هیچ ولیی ونصیری من دون الله وجود ندارد !!!!!


http://www.askdin.com/thread8945.html

بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از 3 ماه نام کاربریم رفع توقیف شد!
صدرا;324775 نوشت:
با تتبع در آیات قرآن کریم و بررسی آیاتی که واژه گان: من دون الله، من دونه، غیر الله، در آنها آمده است، به این نتیجه می رسیم که مراد از این آیات پرستش غیر خدا و اعتقاد به رب و سرپرستی غیر از الله،[1] و استقلال بخشیدن به غیر خدا؛[2] می باشد.(هر آنچه از شئون الله است استقلالا به غیر الله داده شود).

شما گفتید که من دون الله یعنی او را مستقل بدانیم!
پس طبق گفته شما بت پرستان هم اگر بت ها را مستقل ندانند و آن ها را بخوانند و به طور مستقل عبادت نکنند موحد هستند!!!!!!
صدرا;324775 نوشت:
در این آیه[3] و آیات شبیه به آن مخاطب آیات مشخص است که مشرکین اند

شان نزول و یا مخاطب بودن به یک گروه خاص حکم را حصر نمی کند مگر به قرینه آیات و روایات دیگر که اینجا چنین چیزی نیست!
صدرا;324775 نوشت:
کسانی که بتها وفرشتگان را می پرستیدند:«تدعون من دون الله

اینجا سخن از خواندن است نه پرستش! در حالی که می توانست بگوید یعبدون من دون الله
صدرا;324775 نوشت:
مسلمانان، وبدیهی است که هر خواندنی نیز شرک نمی باشد در غیر این صورت همه انسانها مشرک محسوب می شوند.

هر خواندنی شرک است مگر سه شرط که قرآن برای آن بیان کرده را داشته باشد:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحيماً
1-جاوک:زنده باشد
2-جاوک:حاضر باشد
3-و استغفر لهم الرسول:توانایی انجام کار را داشته باشد
صدرا;324775 نوشت:
لذا آیاتی که لفظ «یدعون» و یا «تدعون» با «من دون الله» آمده مراد از آن پرستش غیر خدا خواهد بود

یدعون یکی از مصادیق یعبدون است و با آن فرق می کند!!!
خواندن یکی از مصادیق پرستش است اما پرستش نیست!
بعد هم جناب صدرا بحث من یعبدون و یدعون و ... نبود،پرسیدم،منظور از من دون الله کیست؟
صدرا;324791 نوشت:
اهل بیت من دون الله نیستند:
صدرا;324791 نوشت:
.و اهل بیت علیهم السلام نیز من دون الله نخواهند بود.
حامد;324858 نوشت:
لذا اهل بیت که خدای تعالی با بیانات مختلف امت را به ایشان دعوت کرده یا شوونی را برای تقرب به خویش برایشان ثابت نموده است من دون الله نیستند

طبق سخن دو کارشناس اهل بیت من دون الله نیستند!!
وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لايَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ شَيْئاً وَ لايَسْتَطِيعُونَ
وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لايَضُرُّهُمْ وَ لايَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللهَ بِما لايَعْلَمُ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ
وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَيَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ
وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ وَ كانَ الْكافِرُ عَلى رَبِّهِ ظَهِيراً

من از سخن دو کارشناس و آیات قرآن اینطور نتیجه گرفتم که چون اهل بیت من دون الله نیستند! و در قرآن پرستش من دون الله نفی شده پس اگر کسی علی اللهی شد من دون الله را نپرستیده و موحد است!!!!!!!!

خیر البریه;324867 نوشت:
اگر کسی قبول دارد 4=2*2 بیاید با دو آیه قرآن ثابت میکنیم :

بفرمایید....ما قبول داریم 4=2*2 اما ببینم شما هم قبول دارید!
خیر البریه;324867 نوشت:
در یکجا خدای متعال فرمود : {وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ }الشورى31

وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ
ترجمه الهی قمشه ای:و شما (مخلوق عاجز) نه هرگز (خداى قادر مطلق را) در زمين و آسمان عاجز توانيد كرد و نه جز خدا نگهبان و ياورى داريد
ولی معانی مختلفی دارد و اینجا به گفته مترجمین به معنای سرپرست یا نگهبان است!
خیر البریه;324867 نوشت:
{إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ }المائدة55

ولی در اینجا به قرینه آیات قبل و بعد که دوستی با اهل کتاب را مطرح می کند و سخن مفسرین از جمله گفته ی امام فخر رازی معنای دوست است
خیر البریه;324867 نوشت:
بالاخره چی شد اگر من دون الله ولیی وجود ندارد پس چرا در آیه 55 مائده فرمود ولیی وجود دارد ؟؟؟؟!!!!!

همینه دیگه....ولی چندین معنا دارد!
خیر البریه;324867 نوشت:
البته از بعضی آیات مانند : {وَإِن يُرِيدُواْ أَن يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ }الأنفال62

این آیه چه ربطی دارد به آن مورد؟؟؟
می گوید خدا تو را تایید کرد (اید ب) با دو چیز با یاری اش و با مومنین!
ترجمه انصاریان:و اگر بخواهند [در زمينه صلح و آشتى‏] تو را بفريبند، يقيناً خدا تو را بس است اوست كسى كه تو را با يارى خود و به وسيله مؤمنان نيرومند ساخت
ترجمه المیزان:و اگر مى‏خواهند با تو نيرنگ كنند پس همانا بس است تو را خدا، او كسى است كه تو را به نصرت خود و به وسيله مؤمنين تاييد كرد


استدلال;350736 نوشت:
من از سخن دو کارشناس و آیات قرآن اینطور نتیجه گرفتم که چون اهل بیت من دون الله نیستند! و در قرآن پرستش من دون الله نفی شده پس اگر کسی علی اللهی شد من دون الله را نپرستیده و موحد است!!!!!!!!

سلام
این نتیجه گیری بر خلاف تعریفی است که ما ارائه کردیم :

حامد;324858 نوشت:
من دون الله فرد یا شیئی است که خدای تعالی وظیفه یا ارتباطی ایجابی با آن در تقرب به خویش تعیین نفرموده است

چه اینکه در هیچ جای قرآن کریم امر به عبادت مصطلح اهل بیت ع وارد نشده است
بله در توسل در شفاعت که ابزارهای تقرب است مقاماتی برای ایشان ثابت شده است
اما در عبادت مصطلح چنین چیزی برای هیچ کس جز ذات باریتعالی امری صادر نشده بلکه نهی هم شده است
والله الموفق

[="navy"]همونطور که دوست خوبمون گفتن طبق آیه ولایت "من دون الله" کسانی غیر از اهل بیت هستند.
وجود انما در این آیه میرساند که موضوع ولایت حصر شده.پس در جایی که خدا میفرماید من دون الله،مراد اهل بیت نیستند.[/]

[="Navy"]

باغ بهشت;350750 نوشت:
همونطور که دوست خوبمون گفتن طبق آیه ولایت "من دون الله" کسانی غیر از اهل بیت هستند. وجود انما در این آیه میرساند که موضوع ولایت حصر شده.پس در جایی که خدا میفرماید من دون الله،مراد اهل بیت نیستند.

آیه ولایت عام برای مونین است و "ولی" در آن به قرینه آیات قبل و بعد معنای دوست است و ولی در آن آیه به معنای سرپرست و یاور و موضوع دو آیه متفاوت است.
چون من دون الله اهل بیت نیستند و خدا گفت من دون الله را نپرستید،پس شما اهل بیت را بپرستید!!!![/]

حامد;350737 نوشت:
این نتیجه گیری بر خلاف تعریفی است که ما ارائه کردیم :

سوال ساده:

آیا کسی هست که دون الله نباشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

استدلال;350756 نوشت:
آیه ولایت عام برای مونین است و "ولی" در آن به قرینه آیات قبل و بعد معنای دوست است

[="purple"]این قرینه رو با انما چطور استنباط کردید؟
در ثانی اگر همه مومنین ولی باشن که الان ما باید از همشون اطاعت کنیم؟پس چرا اینچنین نمیکنیم؟
ولی به معنای دوست است؟؟؟؟؟ جالبه!!! خدا در قرآن فرموده که خدا و رسول و الذین امنوا.... دوست مومنین هستند؟اگه اینطوره و شما مومنین هم ولی قرار دادید مومنین دوست چه کسانی هستند؟حتما خدا ؟!
با حقیقتی که بر خودتون روشن شده نجنگید و بیش از این با کلمات بازی نکنید.[/]

استدلال;350758 نوشت:
سوال ساده: آیا کسی هست که دون الله نباشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام
عبادت خاص ذات باری تعالی است و هیچ کس را نمی توان در آن دخیل کرد اما در اسباب توجه و تقرب می توان آنچه را او سبب و وسیله قرار داد وسیله ساخت و آنچه را نهی کرد باید ترک کرد
و اولیاء الهی از اسباب تقرب و عبادتند مانند نماز و روزه نه معبود
والله الموفق

[="Navy"]

باغ بهشت;350761 نوشت:
این قرینه رو با انما چطور استنباط کردید؟

إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (55)
وجه النظم أنه تعالى لما نهى في الآيات المتقدمة عن موالاة الكفار أمر في هذه الآية بموالاة من يجب موالاته و قال: إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أي المؤمنون الموصوفون بالصفات المذكورة، و في الآية مسائل:
المسألة الأولى: في قوله وَ الَّذِينَ آمَنُوا قولان: الأول: أن المراد عامة المؤمنين، و ذلك لأن عبادة بن الصامت لما تبرأ من اليهود و قال: أنا بري‏ء إلى اللَّه من حلف قريظة و النضير، و أتولى اللَّه و رسوله نزلت هذه الآية على وفق قوله. و
روي أيضا أن عبد اللَّه بن سلام قال: يا رسول اللَّه إن قومنا قد هجرونا و أقسموا أن لا يجالسونا، و لا نستطيع مجالسة أصحابك لبعد المنازل، فنزلت هذه الآية، فقال: رضينا باللَّه و رسوله و بالمؤمنين أولياء،
فعلى هذا: الآية عامة في حق كل المؤمنين، فكل من كان مؤمنا فهو ولي كل المؤمنين، و نظيره قوله تعالى: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ [التوبة: 71] و على هذا فقوله الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ صفة لكل المؤمنين، و المراد بذكر هذه الصفات تمييز المؤمنين عن المنافقين لأنهم كانوا يدعون الإيمان إلا أنهم ما كانوا مداومين على الصلوات و الزكوات، قال تعالى: في صفة صلاتهم وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ كُسالى‏ [التوبة: 54] و قال: يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا
[النساء: 142] و قال في صفة زكاتهم أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ [الأحزاب: 19] و أما قوله وَ هُمْ راكِعُونَ ففيه على هذا القول وجوه: الأول: قال أبو مسلم: المراد من الركوع الخضوع، يعني أنهم يصلون و يزكون و هم منقادون خاضعون لجميع أوامر اللَّه و نواهيه و الثاني: أن يكون المراد: من شأنهم إقامة الصلاة، و خص الركوع بالذكر تشريفا له كما في قوله وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ [البقرة: 43] و الثالث: قال بعضهم: إن أصحابه كانوا عند نزول هذه الآية مختلفون في هذه الصفات، منهم من قد أتم الصلاة، و منهم من دفع المال إلى الفقير، و منهم من كان بعد في الصلاة و كان راكعا، فلما كانوا مختلفين في هذه الصفات لا جرم ذكر اللَّه تعالى كل هذه الصفات.
القول الثاني: أن المراد من هذه الآية شخص معين، و على هذا ففيه أقوال: الأول: روى عكرمة أن هذه الآية نزلت في أبي بكر رضي اللَّه عنه. و الثاني:
روى عطاء عن ابن عباس أنها نزلت في علي بن أبي طالب عليه السلام.
و
روي أن عبد اللَّه بن سلام قال: لما نزلت هذه الآية قلت يا رسول اللَّه أنا رأيت عليا تصدق بخاتمه على محتاج و هو راكع، فنحن نتولاه.
و
روي عن أبي ذر رضي اللَّه عنه أنه قال: صليت مع رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم يوما صلاة الظهر، فسأل سائل في المسجد فلم يعطه أحد، فرفع السائل يده إلى السماء و قال: اللّهم اشهد أني سألت في مسجد الرسول صلى اللَّه عليه و سلم فما أعطاني أحد شيئا، و علي عليه السلام كان راكعا، فأومأ إليه بخنصره اليمنى و كان فيها خاتم، فأقبل السائل حتى أخذ الخاتم بمرأى النبي صلى اللَّه عليه و سلم، فقال: «اللّهم إن أخي موسى سألك» فقال: رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي إلى قوله وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي [طه: 25- 32] فأنزلت قرآنا ناطقا سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً [القصص: 35] اللّهم و أنا محمد نبيك و صفيك فاشرح لي صدري و يسر لي أمري و اجعل لي وزيرا من أهلي عليا أشدد به ظهري. قال أبو ذر: فو اللَّه ما أتم رسول اللَّه هذه الكلمة حتى نزل جبريل فقال: يا محمد اقرأ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إلى آخرها،
فهذا مجموع ما يتعلق بالروايات في هذه المسألة.
المسألة الثانية: قالت الشيعة: هذه الآية دالة على أن الإمام بعد رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم هو علي بن أبي طالب، و تقريره أن نقول: هذه الآية دالة على أن المراد بهذه الآية إمام، و متى كان الأمر كذلك وجب أن يكون ذلك الإمام هو علي بن أبي طالب.
بيان المقام الأول: أن الولي في اللغة قد جاء بمعنى الناصر و المحب، كما في قوله وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ [التوبة: 71] و جاء بمعنى المتصرف.
قال عليه الصلاة و السلام: «أيما امرأة نكحت بغير إذن وليها»
فنقول: هاهنا وجهان: الأول: أن لفظ الولي جاء بهذين المعنيين و لم يعين اللَّه مراده، و لا منافاة بين المعنيين، فوجب حمله عليهما، فوجب دلالة الآية على أن المؤمنين المذكورين في الآية متصرفون في الأمة. الثاني: أن نقول: الولي في هذه الآية لا يجوز أن يكون بمعنى الناصر، فوجب أن يكون بمعنى التصرف، و إنما قلنا: إنه لا يجوز أن يكون بمعنى الناصر، لأن الولاية المذكورة في هذه الآية غير عامة في كل المؤمنين، بدليل أنه تعالى ذكر بكلمة إِنَّما و كلمة إِنَّما للحصر، كقوله إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ [النساء: 171] و الولاية بمعنى النصرة عامة لقوله تعالى: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ و هذا يوجب القطع بأن الولاية المذكورة في هذه الآية ليست بمعنى النصرة، و إذا لم تكن بمعنى النصرة كانت بمعنى التصرف، لأنه ليس للولي معنى/ سوى هذين، فصار تقدير الآية: إنما المتصرف فيكم أيها المؤمنون هو اللَّه و رسوله و المؤمنون الموصوفون بالصفة الفلانية، و هذا يقتضي أن المؤمنين الموصوفين بالصفات المذكورة في هذه الآية متصرفون في جميع الأمة، و لا معنى للإمام إلا الإنسان الذي يكون متصرفا في كل الأمة، فثبت بما ذكرنا دلالة هذه الآية على أن الشخص المذكور فيها يجب أن يكون إمام الأمة.
أما بيان المقام الثاني: و هو أنه لما ثبت ما ذكرنا وجب أن يكون ذلك الإنسان هو علي بن أبي طالب، و بيانه من وجوه: الأول: أن كل من أثبت بهذه الآية إمامة شخص قال: إن ذلك الشخص هو علي، و قد ثبت بما قدمنا دلالة هذه الآية على إمامة شخص، فوجب أن يكون ذلك الشخص هو علي، ضرورة أنه لا قائل بالفرق. الثاني: تظاهرت الروايات على أن هذه الآية نزلت في حق علي، و لا يمكن المصير إلى قول من يقول:
إنها نزلت في أبي بكر رضي اللَّه عنه لأنها لو نزلت في حقه لدلت على إمامته، و أجمعت الأمة على أن هذه الآية لا تدل على إمامته، فبطل هذا القول، و الثالث: أن قوله وَ هُمْ راكِعُونَ لا يجوز جعله عطفا على ما تقدم، لأن الصلاة قد تقدمت، و الصلاة مشتملة على الركوع، فكانت إعادة ذكر الركوع تكرارا، فوجب جعله حالا أي يؤتون الزكاة حال كونهم راكعين، و أجمعوا على أن إيتاء الزكاة حال الركوع لم يكن إلا في حق علي، فكانت الآية مخصوصة به و دالة على إمامته من الوجه الذي قررناه، و هذا حاصل استدلال القوم بهذه الآية على إمامة علي عليه السلام.
و الجواب: أما حمل لفظ الولي على الناصر و على المتصرف معا فغير جائز، لما ثبت في أصول الفقه أنه لا يجوز حمل اللفظ المشترك على مفهوميه معا.
أما الوجه الثاني: فنقول: لم لا يجوز أن يكون المراد من لفظ الولي في هذه الآية الناصر و المحب، و نحن نقيم الدلالة على أن حمل لفظ الولي على هذا المعنى أولى من حمله على معنى المتصرف. ثم نجيب عما قالوه فنقول: الذي يدل على أن حمله على الناصر أولى وجوه: الأول: أن اللائق بما قبل هذه الآية و بما بعدها ليس إلا هذا المعنى، أما ما قبل هذه الآية فلأنه تعالى قال: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِياءَ [المائدة: 51] و ليس المراد لا تتخذوا اليهود و النصارى أئمة متصرفين في أرواحكم و أموالكم لأن بطلان هذا كالمعلوم بالضرورة، بل المراد لا تتخذوا اليهود و النصارى أحبابا و أنصارا، و لا تخالطوهم و لا تعاضدوهم، ثم لما بالغ في النهي عن ذلك قال: إنما وليكم اللَّه و رسوله و المؤمنون الموصوفون، و الظاهر أن الولاية المأمور بها هاهنا هي المنهي عنها فيما قبل، و لما كانت الولاية المنهي عنها فيما قبل هي الولاية بمعنى النصرة كانت/ الولاية المأمور بها هي الولاية بمعنى النصرة، و أما ما بعد هذه الآية فهي قوله يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِياءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ [المائدة: 57] فأعاد النهي عن اتخاذ اليهود و النصارى و الكفار أولياء، و لا شك أن الولاية المنهي عنها هي الولاية بمعنى النصرة، فكذلك الولاية في قوله إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ يجب أن تكون هي بمعنى النصرة، و كل من أنصف و ترك التعصب و تأمل في مقدمة الآية و في مؤخرها قطع بأن الولي في قوله إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ ليس إلا بمعنى الناصر و المحب، و لا يمكن أن يكون بمعنى الإمام، لأن ذلك يكون إلقاء كلام أجنبي فيما بين كلامين مسوقين لغرض واحد، و ذلك يكون في غاية الركاكة و السقوط، و يجب تنزيه كلام اللَّه تعالى عنه...............[/]

[="Navy"]

حامد;350764 نوشت:
عبادت خاص ذات باری تعالی است و هیچ کس را نمی توان در آن دخیل کرد اما در اسباب توجه و تقرب می توان آنچه را او سبب و وسیله قرار داد وسیله ساخت و آنچه را نهی کرد باید ترک کرد و اولیاء الهی از اسباب تقرب و عبادتند مانند نماز و روزه نه معبود

سلام
جواب سوالم را نگرفتم:
سوال ساده:

آیا کسی هست که دون الله نباشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟[/]

[="Navy"]

باغ بهشت;350761 نوشت:
در ثانی اگر همه مومنین ولی باشن که الان ما باید از همشون اطاعت کنیم؟پس چرا اینچنین نمیکنیم؟

ولی اینجا یعنی دوست=بعضهم اولیاء بعض
باغ بهشت;350761 نوشت:
خدا در قرآن فرموده که خدا و رسول و الذین امنوا.... دوست مومنین هستند؟اگه اینطوره و شما مومنین هم ولی قرار دادید مومنین دوست چه کسانی هستند؟حتما خدا ؟!

مومنین دوست مومنین=بعضهم اولیاء بعض
باغ بهشت;350761 نوشت:
بیش از این با کلمات بازی نکنید.

این شمایید که با کلمات بازی می کنید،آیات قبل و بعد را بخوانید ببینید،درباره چیست؟[/]

شما که کپی پیست میکنید ترجمه اش هم بذارید.
به بقیه سوالهایی که پرسیدم جواب بدید بد نمیشه

استدلال;350769 نوشت:
این شمایید که با کلمات بازی می کنید،آیات قبل و بعد را بخوانید ببینید،درباره چیست؟

[="blue"]هی میگید آیات قبل و بعد رو بخونید!!! عرب وقتی از "انما" و یا "لا و الا" و یا " ما و الا" استفاده میکنه یعنی موضوع رو حصر کردهانما یعنی این است و جز این نیست،این یعنی حصر!!!
حالا هی شما بگو آیات قبل و بعد!!!
قبل از اومدن به سایت کلاس قواعد عرب میرفتید براتون مفید بود.[/]

[="Navy"]

باغ بهشت;350770 نوشت:
شما که کپی پیست میکنید ترجمه اش هم بذارید. به بقیه سوالهایی که پرسیدم جواب بدید بد نمیشه

اگر از بحث خارج بشوم و وارد آیه ولایت بشوم سه ماه دیگر نام کاربریم را مسدود می کنند و تمام پست هایم را حذف می کنند!!!
بنا بر این بحث اضافی در این مورد بی فایده است!
سوال مربوط به تاپیک:
آیا کسی هست که دون الله نباشد؟[/]

باغ بهشت;350771 نوشت:
استفاده میکنه یعنی موضوع رو حصر کردهانما یعنی این است و جز این نیست،این یعنی حصر!!!

بله دوستان شما یهود و نصاری نیستند و این ها(=مومنین) هستند و جز این ها نیستند!!! و صفت مومنین را با اقامه نماز و دادن زکات در حال خشوع بیان کرده!
باغ بهشت;350771 نوشت:
قبل از اومدن به سایت کلاس قواعد عرب میرفتید براتون مفید بود.

اگر تو عربی بلدی خوب متن عربی برات گذاشتم پس چرا گفتی ترجمش را هم بگذار؟

استدلال;350772 نوشت:
اگر از بحث خارج بشوم و وارد آیه ولایت بشوم سه ماه دیگر نام کاربریم را مسدود می کنند و تمام پست هایم را حذف می کنند!!!

از بحث فرار نکنید.مسدود کردن نام کاربری منوط به اینه که توهین شود.شما توهین نکن و بحث کن.
استدلال;350772 نوشت:
اگر از بحث خارج بشوم و وارد آیه ولایت بشوم

این آیه به معنای خروج از بحث نیست بلکه پاسخ بحث است.

استدلال;350773 نوشت:
اگر تو عربی بلدی خوب متن عربی برات گذاشتم پس چرا گفتی ترجمش را هم بگذار؟

من قواعد بلدم و مکالمه و ترجمه رو هنوز توفیق نکردم بگذرونم.صرفا جهت اطلاع.

استدلال;350767 نوشت:
سلام جواب سوالم را نگرفتم: سوال ساده: آیا کسی هست که دون الله نباشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام
جواب سوالتان را ساده و به تفصیل دادم
والله الهادی

[="Navy"]

حامد;350777 نوشت:
جواب سوالتان را ساده و به تفصیل دادم

سلام
جواب من بله وخیر می خواهد نه توضیح و تفسیر

آیا کسی هست که دون الله نباشد؟[/]

استدلال;350781 نوشت:
سلام جواب من بله وخیر می خواهد نه توضیح و تفسیر آیا کسی هست که دون الله نباشد؟

سلام
سوال شما مثل اینستکه کسی بپرسد
آیا می توان خدارا دید یا نه
و پاسخگو از ندیدن به چشم سر و دیدن به چشم دل سخن بگوید
بعد دوباره پرسشگر بگوید فقط بگو بله یا خیر
معلوم است او جواب را نفهمیده است
والله الموفق

استدلال;350780 نوشت:
سم الله الرحم الرحيم الحمد لله وحده والصلاة والسلام على من لا نبي بعده وعلى آله وصحبه وبعد؛ آن چیزی که ظاهر است این است که امامیه، جایگاه امامت را از نبوت بالاتر میدانند و بلکه آن را مهمترین رکن دین میدانند و بر همین مبنا عده بی شماری از خلق خدا را تکفیر میکنند چون به امامت مزعوم ائمه شان معتقد نیستند. بلکه حتی اگر کسی یک امام را از این دوازده امام قبول نداشته باشد، او کافری است که استحقاقش این است که در آتش جهنم الی الابد باقی بماند و این مسئله نزد امامیه به تواتر رسیده و علمایشان بر آن اجماع کرده اند. حال از همه ی اینها که بگذریم میبینم در قرآن حتی یک نصفه آیه هم وجود ندارد که در مورد امامت ائمه شیعه سخن گوید یا ما را امر به ایمان آوردن به آن کند یا ما را نهی کند از کفر ورزیدن به امامت ائمه شیعه. من نمیدانم اینها امامت را از کجا آورده اند و آن را جزء اصول دین قرار داده اند؟ بعد میگویند که امامت فقط با نصب الهی است و ادعا میکنند که بر امامت علی رضی الله نص صریح وجود دارد؛ اما از آنجایی که در قرآن هیچ دلیلی و حتی نصفه دلیلی هم ندارند مبنی بر اینکه امامت از نبوت بالاتر است و بلکه منکر امامت کافر است، و بلکه اصلا هیچ ذکری از امامت به مفهوم رافضی سبئی وجود ندارد، به همین خاطر رافضه برای اثبات این عقیده شان به قرآن استدلال نمیکنند که قرآن مستقیما نصی را برای امامت علی ذکر کرده باشد و از این روی، روافض روی به تحریف نصوص و استدلال به روایاتی میکنند که در سبب نزول آیات، آمده ولی اثبات نشده. یکی از این مهمترین چیزهایی که اینها بر حسب تصریح علمایشان به آن استدلال میکنند آیه ای است که آن را آیه ی ولایت نامیده اند.

این حرفهای بی اساس بارها در این سایت مطرح و پاسخ داده شده است
عرض خود می بری و زحمت ما می داری

[="Navy"]

حامد;350783 نوشت:
این حرفهای بی اساس بارها در این سایت مطرح و پاسخ داده شده است عرض خود می بری و زحمت ما می داری

وَ إِذا قيلَ لَهُمْ لاتُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ

وقتی به آن ها می گویی حرف هایت بی اساس است می گویند حرف های شما بی اساس است!!!!!!!!

قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى سَبِيلاً[/]

استدلال;350785 نوشت:
وقتی به آن ها می گویی حرف هایت بی اساس است می گویند حرف های شما بی اساس است!!!!!!!!

شما اثبات کن بی اساس است
تا حالا که فقط سوال کرده ای
در جواب هم دقت نداری و آنرا نمی فهمی
از کجایش بی اساسی را درآوردی ؟
افساد تو میکنی که سر خود دینداری می کنی
فکر کردی خدا دین را فرستاده و به فهم تو از قرآنش واگذار کرده است
نه امامی فرستاده نه ولیی ؟
تا امت محمد به جان هم بیفتند بخاطر بی تدبیری خدایی که شما حکیمش نمی دانی
ولی چنین نیست
و ما قدروالله حق قدره

يکي از مهم‌ترين فضيلت اميرالمؤمنين اين است که:

يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيُحِبُّهُ الله وَرَسُولُهُ.

صحيح مسلم ، ج4، ص1871


ثعلبي نيشابوري که متوفاي 427 هجري است مي‌گويد:

ما نزل في أحد من القرآن ما نزل في علي بن أبي طالب.

تفسير الثعلبي ج2 ، ص 279 و الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2 ، ص 373

آنچه که در رابطه با اميرالمؤمنين در قرآن نازل شده است در حق احدي نازل نشده است.

ذهبي هم وقتي به خود ثعلبي مي‌رسد مي‌گويد:

الإمام الحافظ العلامة شيخ التفسير... وكان، صادقا موثقا.

سير أعلام النبلاء ، ج17 ، ص 435 و سير أعلام النبلاء، ج17، ص 437

استاد تفسير است.

جناب سيوطي که از استوانه‌هاي علمي اهل سنت است که وقتي از دنيا رفت گفتند: علم در زير خاک‌ها دفن شد.

ايشان مي‌گويد: ابن عساکر از ابن عباس نقل کرده است که آنچه که درباره اميرالمؤمنين نازل شده است در حق احدي نازل نشده است و ابن عباس گفته است که:

وأخرخ ابن عساكر عن ابن عباس قال نزلت في على ثلثمائه آية.

تاريخ الخلفاء ، ج1 ، ص 172 و الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، ج2 ، ص373

300 آيه در قرآن در حق علي نازل شده است.

اين که علامه مجلسي نيست که به باد فحش و استهزاء بگيريد. علامه حلي نيست که امام و پيغمبر شما ابن تيميه ناصبي بگويد: ابن المنجس و از اين تعابير زشت و وقيحي که لايق خودش بوده است، نثار او کند.

همچنين جناب طبراني که متوفاي 360 است در کتاب معجم کبير خود که مي‌گويند احاديث، صحيح و معتبر را انتخاب کرده است نقل مي‌کند از عکرمه از ابن عباس مي‌گويد:

ما أَنْزَلَ اللَّهُ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِلا عَلِيٌّ أَمِيرُهَا وشَريفُهَا وَلَقَدْ عَاتَبَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ، صلى اللَّهُ عليه وسلم في غَيْرِ مَكَانٍ وما ذَكَرَ عَلِيًّا إِلا بِخَيْرٍ.

المعجم الكبير ، ج11، ص 264 و فضائل الصحابة لابن حنبل ، ج2 ، ص 1113

هر کجا يا ايها الذين امنوا آمده است علي بن ابي طالب به عنوان اميرالمؤمنين و شريف المؤمنين در آن مطرح است در چند جاي قرآن خداي عالم اصحاب پيغمبر را مورد عتاب قرار داده است و مذمت کرده است و قرآن علي را جز به خوبي ياد نکرده است.

آقاي ابن ابي‌حاتم که متوفاي 327 است ابن تيميه در مورد ايشان مي‌گويد: تفسير ابن ابي حاتم از تفاسيري است که:

المعتمد عليها في المنقولات.

آقاي ابن ابي اين روايت را ذکر کرده است.

تفسير ابن أبي حاتم ، ج1، ص 196

آقاي ابن حجر عسقلاني در کتابي که در رد شيعه نوشته است همين روايت را مطرح کرده است.

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج2، ص 372

البته روايت خيلي زياد است که تقريباً نزديک 38 روايت است من به اختصار به اين‌ها اشاره کردم.

يک آدمي که يک مقدار عقل و شعور داشته باشد اين طور بي‌گدار به آب نمي‌زند که آبروي و حثيت خودش را ببرد که اين آقايان حتي از يک کارمند ساده آموزش و پرورش يا بهزيستي يا اداره که يک ساعت حوزه نديده است؛ ولي از اين بحث‌هاي آگاهي دارد، همان طوري که جن از بسم الله مي‌ترسد و شيطان از اولياء الله مي‌ترسد اين‌ها از اين بچه شيعه‌ها مي‌ترسند.

اگر هيچ دليلي بر بطلان اين آقايان نداشته باشيم، همين ترس و وحشت اين‌ها بر بطلان اين‌ها کفايت مي‌کند.

من يکي دو نمونه از حرف‌هاي ابن تيميه ناصبي را مطرح مي‌کنم بعد به جواب اين‌ها مي‌پردازم که شايد طولاني شود.

من به همين يک مورد اکتفا مي‌کنم .

ابن تيميه مي‌گويد:

وقد وضع بعض الكذابين حديثا مفترى أن هذه الآية نزلت في علي لما تصدق بخاتمه في الصلاة وهذا كذب بإجماع أهل العلم بالنقل.

منهاج السنة النبوية ، ج2 ، ص 30

بعضي از دروغگويان يک حديث دروغي درست کرده‌اند و افترايي زده‌اند که اين آيه 55 سوره مائده در حق علي نازل شده است هنگامي که علي انگشترش را در نماز به سائل داده است و اين دروغ است به اجماع اهل علمي که آگاهي در نقل دارند.

حتماً اين آقا در آينه نگاه کرده است و قيافه خودش را ديده است و تصور کرده است که تمام دنيا در اين آينه جمع شده است و براي همين ايشان ادعاي اجماع کرده است.

و مي‌گويد:

اجمع أهل العلم بالنقل على أنها لم تنزل في علي بخصوصه.

منهاج السنة النبوية ، ج7 ، ص 11

درباره علي چيزي از قرآن نازل نشده است و علي انگشتري در نماز نداده است و اهل علم به حديث عقيده دارند اين داستان دروغ و ساختگي است.

و در جاي ديگر مي‌گويد:

وجمهور إلامة لم تسمع هذا الخبر.

منهاج السنة النبوية، ج7 ، ص 17

جمهور امت اسلامي چنين روايتي را نشنيده‌اند.

بعد در جاي ديگري مي‌بيند که تعداد زيادي از مفسرين و مورخين و 18 نفر از، صحابه و بيش60 نفر از علماء بزرگ اهل سنت اين قضيه را نقل کرده‌اند، مي‌گويد:

أما أهل العلم الكبار أهل التفسير مثل تفسير محمد بن جرير الطبري و بقي بن مخلد و ابن أبي حاتم فلم يذكروا فيها مثل هذه الموضوعات.

منهاج السنة النبوية ، ج7، ص 13

اما اهل علمي که خيلي بزرگ هستند مثل ابن جرير طبري و ابن ابي حاتم که جعليات را نقل نمي‌کنند، اين روايت را نقل نکرده‌اند.

در آنجا مي‌گويد: اجماع امت است همچنين چيزي نقل نشده است در اينجا مي‌گويد: اگر بقيه نقل کرده باشند ابن جرير طبري و ابن ابي حاتم که نقل نکرده است و اين‌ها آدم‌هايي هستند که موضوعات را نقل نمي‌کنند.

من چند نمونه از همين حرف اخيرش را مطرح مي‌کنم و قضاوتش را به عهده شما و اهل سنت و آن‌هايي که عقل و شعور و وجدان‌شان را قفل کرده‌اند و کليد آن را به دست ابن تيميه داده‌اند و هر حرفي که اين منافق مي‌زند دنبال او هستند مي‌گذارم.

جناب سقاف مي‌گويد:

ابن تيميه منافق ناصبي.

اين تعبير مال من نيست.

شايد ما در يکي از بحث‌هايمان اقوال بزرگان اهل سنت چه در گذشته و چه معاصر که تعبير کرده‌اند که ابن تيميه ناصبي و منافق است را بيان کنيم.

ابن ابي حاتم در تفسير خود از سلمة بن کهيل نقل مي‌کند:

حدثنا أبو سعيد الأشج ثنا الفضل بن دكين أبو نعيم الأحوال ، ثنا موسى بن قيس الحضرمي عن سلمة بن كهيل قال : تصدق علي بخاتمه وهو راكع فنزلت انما وليكم الله ورسوله والذين امنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون.

تفسير ابن أبي حاتم ، ج4، ص 1162

اميرالمؤمنين انگشترش را در حال رکوع، صدقه داد و سپس اين آيه نازل شد.

آقاي آلوسي که سلفي است و وهابيت هم قبولش دارند، مي‌گويد:

وغلب الأخباريين على أنها نزلت فى على كرم الله تعالى وجهه.

روح المعاني، ج6، ص 167

غالب محدثين و خبرنگاران مي‌گويند: که اين آيه 55 سوره مائده در حق علي نازل شده است.

باز مي‌گويد:

والآية عند معظم المحدثين نزلت فى على كرم الله تعالى وجهه.

روح المعاني، ج6، ص 186

آقايان از اين عبارت آقاي آلوسي جواب بدهند، طرفداران آقاي ابن تيميه از اين جواب بدهند.

آقاي عضد الدين ايجي که از استوانه‌ها و فرسان کلام اهل سنت است که متوفاي 756 است مي‌گويد:

وقد أجمع أئمة التفسير على أن المراد بالذين يقيمون الصلاة إلى قوله تعالى وهم راكعون علي فإنه كان في الصلاة راكعا فسأله سائل فأعطاه خاتمه فنزلت الآية.

المواقف للإيجي ، ج3، ص 614

اجماع دارند پيشوايان تفسير بر اين‌که مراد «الذين يقيمون الصلاة تا آنجايي که مي‌فرمايد وهم راکعون» علي عليه السلام است؛ چون در نماز در حال رکوع سائلي از علي تقضاي کمک کرد و حضرت علي انگشترش را به او داد و اين آيه نازل شد.

آقاي ابن حجر در مورد عضد الدين ايجي مي‌گويد:

وكان إماما فى المعقول قائما بالأصول والمعانى والعربية مشاركا فى الفنون.

الدرر الكامنة في أعيان المائة الثامنة ، ج3، ص 110

امام در معقولات است و به پا دارنده‌ اصول شريعت است و در فنون ديگر هم تسلط دارد.

آقاي تفتازاني که متوفاي 793 است، ادله شيعه را درباره نزول آيه 55 سوره مائده در حق اميرالمؤمنين را مطرح مي‌کند و هيچ رد و نقدي هم ندارد.

شرح المقاصد في علم الكلام، ج2، ص 288

ابن حجر هم درباره تفتازاني مي‌گويد:

الامام العلامة.

الدرر الکامنة جلد 4، صفحه 350

يعني آدم منبري و آخوند و عادي نبوده است.

آقاي جرجاني اتفاق مفسرين را نقل مي‌کند و ادله شيعه را رد مي‌کند؛ ولي در مورد ادعاي اجماع، هيچ حرفي نمي‌زند.

شرح المواقف في علم الکلام جلد 8، صفحة360

سخاوي هم درباره سيد جرجاني مي‌گويد:

علامة دهره.

الضوء اللامع لأهل القرن التاسع - شمس الدين السخاوي، ج5، ص 329

علامه دهر بوده است و امام در جميع امور عقليه و غير عقليه بوده است.

همين طور قوشجي اين عبارت و ادله شيعه را بر نزول اين آيه در حق اميرالمؤمنين نقل و نقد مي‌کنند؛ ولي اجماع را نقل مي‌کنند و رد نمي‌کنند.

اين يک قاعده کليه علمي است که اگر فردي مطلبي را از مخالف نقل کند و نقد نکند مي‌گويند: ايشان قبول کرده است. اگر واقعاً اين را قبول نداشت مثل ديگر ادله رد مي‌کرد.

با توجه به اين قضيه، اجماع مفسرين در نزول آيه در حق اميرالمؤمنين، ثابت است.

باغ بهشت;350792 نوشت:
يکي از مهم‌ترين فضيلت اميرالمؤمنين اين است که: يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيُحِبُّهُ الله وَرَسُولُهُ. صحيح مسلم ، ج4، ص1871 ثعلبي نيشابوري که متوفاي 427 هجري است مي‌گويد: ما نزل في أحد من القرآن ما نزل في علي بن أبي طالب. تفسير الثعلبي ج2 ، ص 279 و الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2 ، ص 373 آنچه که در رابطه با اميرالمؤمنين در قرآن نازل شده است در حق احدي نازل نشده است. ذهبي هم وقتي به خود ثعلبي مي‌رسد مي‌گويد: الإمام الحافظ العلامة شيخ التفسير... وكان، صادقا موثقا. سير أعلام النبلاء ، ج17 ، ص 435 و سير أعلام النبلاء، ج17، ص 437 استاد تفسير است. جناب سيوطي که از استوانه‌هاي علمي اهل سنت است که وقتي از دنيا رفت گفتند: علم در زير خاک‌ها دفن شد. ايشان مي‌گويد: ابن عساکر از ابن عباس نقل کرده است که آنچه که درباره اميرالمؤمنين نازل شده است در حق احدي نازل نشده است و ابن عباس گفته است که: وأخرخ ابن عساكر عن ابن عباس قال نزلت في على ثلثمائه آية. تاريخ الخلفاء ، ج1 ، ص 172 و الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، ج2 ، ص373 300 آيه در قرآن در حق علي نازل شده است. اين که علامه مجلسي نيست که به باد فحش و استهزاء بگيريد. علامه حلي نيست که امام و پيغمبر شما ابن تيميه ناصبي بگويد: ابن المنجس و از اين تعابير زشت و وقيحي که لايق خودش بوده است، نثار او کند. همچنين جناب طبراني که متوفاي 360 است در کتاب معجم کبير خود که مي‌گويند احاديث، صحيح و معتبر را انتخاب کرده است نقل مي‌کند از عکرمه از ابن عباس مي‌گويد: ما أَنْزَلَ اللَّهُ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِلا عَلِيٌّ أَمِيرُهَا وشَريفُهَا وَلَقَدْ عَاتَبَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ، صلى اللَّهُ عليه وسلم في غَيْرِ مَكَانٍ وما ذَكَرَ عَلِيًّا إِلا بِخَيْرٍ. المعجم الكبير ، ج11، ص 264 و فضائل الصحابة لابن حنبل ، ج2 ، ص 1113 هر کجا يا ايها الذين امنوا آمده است علي بن ابي طالب به عنوان اميرالمؤمنين و شريف المؤمنين در آن مطرح است در چند جاي قرآن خداي عالم اصحاب پيغمبر را مورد عتاب قرار داده است و مذمت کرده است و قرآن علي را جز به خوبي ياد نکرده است. آقاي ابن ابي‌حاتم که متوفاي 327 است ابن تيميه در مورد ايشان مي‌گويد: تفسير ابن ابي حاتم از تفاسيري است که: المعتمد عليها في المنقولات. آقاي ابن ابي اين روايت را ذکر کرده است. تفسير ابن أبي حاتم ، ج1، ص 196 آقاي ابن حجر عسقلاني در کتابي که در رد شيعه نوشته است همين روايت را مطرح کرده است. الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج2، ص 372 البته روايت خيلي زياد است که تقريباً نزديک 38 روايت است من به اختصار به اين‌ها اشاره کردم. يک آدمي که يک مقدار عقل و شعور داشته باشد اين طور بي‌گدار به آب نمي‌زند که آبروي و حثيت خودش را ببرد که اين آقايان حتي از يک کارمند ساده آموزش و پرورش يا بهزيستي يا اداره که يک ساعت حوزه نديده است؛ ولي از اين بحث‌هاي آگاهي دارد، همان طوري که جن از بسم الله مي‌ترسد و شيطان از اولياء الله مي‌ترسد اين‌ها از اين بچه شيعه‌ها مي‌ترسند. اگر هيچ دليلي بر بطلان اين آقايان نداشته باشيم، همين ترس و وحشت اين‌ها بر بطلان اين‌ها کفايت مي‌کند. من يکي دو نمونه از حرف‌هاي ابن تيميه ناصبي را مطرح مي‌کنم بعد به جواب اين‌ها مي‌پردازم که شايد طولاني شود. من به همين يک مورد اکتفا مي‌کنم و تفصيل آن را بعد‌ها عرض مي‌کنم. ابن تيميه مي‌گويد: وقد وضع بعض الكذابين حديثا مفترى أن هذه الآية نزلت في علي لما تصدق بخاتمه في الصلاة وهذا كذب بإجماع أهل العلم بالنقل. منهاج السنة النبوية ، ج2 ، ص 30 بعضي از دروغگويان يک حديث دروغي درست کرده‌اند و افترايي زده‌اند که اين آيه 55 سوره مائده در حق علي نازل شده است هنگامي که علي انگشترش را در نماز به سائل داده است و اين دروغ است به اجماع اهل علمي که آگاهي در نقل دارند. حتماً اين آقا در آينه نگاه کرده است و قيافه خودش را ديده است و تصور کرده است که تمام دنيا در اين آينه جمع شده است و براي همين ايشان ادعاي اجماع کرده است. و مي‌گويد: اجمع أهل العلم بالنقل على أنها لم تنزل في علي بخصوصه. منهاج السنة النبوية ، ج7 ، ص 11 درباره علي چيزي از قرآن نازل نشده است و علي انگشتري در نماز نداده است و اهل علم به حديث عقيده دارند اين داستان دروغ و ساختگي است. و در جاي ديگر مي‌گويد: وجمهور إلامة لم تسمع هذا الخبر. منهاج السنة النبوية، ج7 ، ص 17 جمهور امت اسلامي چنين روايتي را نشنيده‌اند. بعد در جاي ديگري مي‌بيند که تعداد زيادي از مفسرين و مورخين و 18 نفر از، صحابه و بيش60 نفر از علماء بزرگ اهل سنت اين قضيه را نقل کرده‌اند، مي‌گويد: أما أهل العلم الكبار أهل التفسير مثل تفسير محمد بن جرير الطبري و بقي بن مخلد و ابن أبي حاتم فلم يذكروا فيها مثل هذه الموضوعات. منهاج السنة النبوية ، ج7، ص 13 اما اهل علمي که خيلي بزرگ هستند مثل ابن جرير طبري و ابن ابي حاتم که جعليات را نقل نمي‌کنند، اين روايت را نقل نکرده‌اند. در آنجا مي‌گويد: اجماع امت است همچنين چيزي نقل نشده است در اينجا مي‌گويد: اگر بقيه نقل کرده باشند ابن جرير طبري و ابن ابي حاتم که نقل نکرده است و اين‌ها آدم‌هايي هستند که موضوعات را نقل نمي‌کنند. من چند نمونه از همين حرف اخيرش را مطرح مي‌کنم و قضاوتش را به عهده شما و اهل سنت و آن‌هايي که عقل و شعور و وجدان‌شان را قفل کرده‌اند و کليد آن را به دست ابن تيميه داده‌اند و هر حرفي که اين منافق مي‌زند دنبال او هستند مي‌گذارم. جناب سقاف مي‌گويد: ابن تيميه منافق ناصبي. اين تعبير مال من نيست. شايد ما در يکي از بحث‌هايمان اقوال بزرگان اهل سنت چه در گذشته و چه معاصر که تعبير کرده‌اند که ابن تيميه ناصبي و منافق است را بيان کنيم. ابن ابي حاتم در تفسير خود از سلمة بن کهيل نقل مي‌کند: حدثنا أبو سعيد الأشج ثنا الفضل بن دكين أبو نعيم الأحوال ، ثنا موسى بن قيس الحضرمي عن سلمة بن كهيل قال : تصدق علي بخاتمه وهو راكع فنزلت انما وليكم الله ورسوله والذين امنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون. تفسير ابن أبي حاتم ، ج4، ص 1162 اميرالمؤمنين انگشترش را در حال رکوع، صدقه داد و سپس اين آيه نازل شد. آقاي آلوسي که سلفي است و وهابيت هم قبولش دارند، مي‌گويد: وغلب الأخباريين على أنها نزلت فى على كرم الله تعالى وجهه. روح المعاني، ج6، ص 167 غالب محدثين و خبرنگاران مي‌گويند: که اين آيه 55 سوره مائده در حق علي نازل شده است. باز مي‌گويد: والآية عند معظم المحدثين نزلت فى على كرم الله تعالى وجهه. روح المعاني، ج6، ص 186 آقايان از اين عبارت آقاي آلوسي جواب بدهند، طرفداران آقاي ابن تيميه از اين جواب بدهند. آقاي عضد الدين ايجي که از استوانه‌ها و فرسان کلام اهل سنت است که متوفاي 756 است مي‌گويد: وقد أجمع أئمة التفسير على أن المراد بالذين يقيمون الصلاة إلى قوله تعالى وهم راكعون علي فإنه كان في الصلاة راكعا فسأله سائل فأعطاه خاتمه فنزلت الآية. المواقف للإيجي ، ج3، ص 614 اجماع دارند پيشوايان تفسير بر اين‌که مراد «الذين يقيمون الصلاة تا آنجايي که مي‌فرمايد وهم راکعون» علي عليه السلام است؛ چون در نماز در حال رکوع سائلي از علي تقضاي کمک کرد و حضرت علي انگشترش را به او داد و اين آيه نازل شد. آقاي ابن حجر در مورد عضد الدين ايجي مي‌گويد: وكان إماما فى المعقول قائما بالأصول والمعانى والعربية مشاركا فى الفنون. الدرر الكامنة في أعيان المائة الثامنة ، ج3، ص 110 امام در معقولات است و به پا دارنده‌ اصول شريعت است و در فنون ديگر هم تسلط دارد. آقاي تفتازاني که متوفاي 793 است، ادله شيعه را درباره نزول آيه 55 سوره مائده در حق اميرالمؤمنين را مطرح مي‌کند و هيچ رد و نقدي هم ندارد. شرح المقاصد في علم الكلام، ج2، ص 288 ابن حجر هم درباره تفتازاني مي‌گويد: الامام العلامة. الدرر الکامنة جلد 4، صفحه 350 يعني آدم منبري و آخوند و عادي نبوده است. آقاي جرجاني اتفاق مفسرين را نقل مي‌کند و ادله شيعه را رد مي‌کند؛ ولي در مورد ادعاي اجماع، هيچ حرفي نمي‌زند. شرح المواقف في علم الکلام جلد 8، صفحة360 سخاوي هم درباره سيد جرجاني مي‌گويد: علامة دهره. الضوء اللامع لأهل القرن التاسع - شمس الدين السخاوي، ج5، ص 329 علامه دهر بوده است و امام در جميع امور عقليه و غير عقليه بوده است. همين طور قوشجي اين عبارت و ادله شيعه را بر نزول اين آيه در حق اميرالمؤمنين نقل و نقد مي‌کنند؛ ولي اجماع را نقل مي‌کنند و رد نمي‌کنند. اين يک قاعده کليه علمي است که اگر فردي مطلبي را از مخالف نقل کند و نقد نکند مي‌گويند: ايشان قبول کرده است. اگر واقعاً اين را قبول نداشت مثل ديگر ادله رد مي‌کرد. با توجه به اين قضيه، اجماع مفسرين در نزول آيه در حق اميرالمؤمنين، ثابت است.

اگر در صحاح یک حدیث وارد شده که در شان حضرت علی است آن را بیاور و این هایی هم که شما نقل کردی با سابقه ای که این سایت هایی که از آن کپی کردی پیش ما دارند بعید نیست قسمت هایی را بیان کرده باشید که این مفسرین قول روافض را نقل می کنند و در پایان آن را رد می کنند!!!!!!!ما هِيَ مِنَ الظّالِمينَ بِبَعيدٍ

استدلال;350800 نوشت:
اگر در صحاح یک حدیث وارد شده که در شان حضرت علی است آن را بیاور

[="Red"]روايت «على أولى الناس بعدي» [/]

ترديدى نيست كه رسول خدا صلى الله عليه وآله بر همه مؤمنان و بلكه بر تمام بشريت ولايت مطلق دارد، و آن حضرت در تمام امور مسلمانان اولى به تصرف نسبت به خود آن‌ها است، اطاعت مطلق و بى چون چرا از آن حضرت واجب و مخالفت با او حرام مطلق است؛ چنانچه خداوند در آيه ششم سوره أحزاب همين مطلب را به روشنى به اثبات مى‌رساند.

النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم / الاحزاب/6

پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است

بنابراين ترديدى در ولايت مطلق رسول خدا صلى الله عليه وآله بر همه افراد بشر نيست. رسول خدا صلى الله عليه وآله همين ولايت مطلق را براى اميرمؤمنان عليه السلام طبق روايت صحيح السندى كه علماى اهل سنت نقل كرده‌اند، ثابت كرده است.
اصل روايت

أبونعيم إصفهانى در كتاب معرفة الصحابة در شرح حال وهب بن حمزه مى‌نويسد:

(6007)- [6541] حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ عَمْرٍو الْبَزَّارُ، وَأَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زُهَيْرٍ، قَالا: ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ كَرَامَةَ، ثنا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، ثنا يُوسُفُ بْنُ صُهَيْبٍ، عَنْ رُكَيْنٍ، عَنْ وَهْبِ بْنِ جَمْرَةَ (حمزة) قَالَ: صَحِبْتُ عَلِيًّا مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مَكَّةَ، فَرَأَيْتُ مِنْهُ بَعْضَ مَا أَكْرَهُ، فَقُلْتُ: لَئِنْ رَجَعْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) لأَشْكُوَنَّكَ إِلَيْهِ، فَلَمَّا قَدِمْتُ لَقِيتَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) فَقُلْتُ: رَأَيْتُ مِنْ عَلِيٍّ كَذَا وَكَذَا، فَقَالَ:

«لا تَقُلْ هَذَا، فَهُوَ أَوْلَى النَّاسِ بِكُمْ بَعْدِي».

ركين از «وهب بن حمزه» نقل كرده كه گفت: از مدينه تا مكه با على (عليه السّلام) همراه بودم. در اين مسير، كارهائى انجام داد كه براى من خوشايند نبود، براى همين گفتم: وقتى پيش رسول خدا صلى الله عليه وآله برگشتم، از تو پيش آن حضرت شكايت خواهم كرد. وقتى به مدينه رسيدم، رسول خدا صلى الله عليه وآله ملاقات كردم و گفتم: از على (عليه السلام) چنين و چنان ديدم؛ پس رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود:

اين سخن را نگو؛ چرا كه او بعد از من، بر همه مردم اولويت دارد.

الأصبهاني، ابو نعيم أحمد بن عبد الله (متوفاى430هـ)، معرفة الصحابة، ج5، ص2723، ح 6501، طبق برنامه الجامع الكبير.

المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاى 1031هـ)، فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج4، ص357، ناشر: المكتبة التجارية الكبري - مصر، الطبعة: الأولى، 1356هـ.

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)، ج8، ص250، طبق برنامه الجامع الكبير.

الهندي، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين (متوفاى975هـ)، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، ج11، ص281، ح32961 ، تحقيق: محمود عمر الدمياطي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1419هـ - 1998م.
بررسي سند روايت
ابونعيم إصفهاني:

أبو نعيم. أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران. الإمام الحافظ الثقة العلامة شيخ الإسلام أبو نعيم المهراني الأصبهاني الصوفي الأحول سبط الزاهد محمد بن يوسف البناء وصاحب الحلية.

وكان حافظا مبرزا عالي الإسناد تفرد في الدنيا بشيء كثير من العوالي وهاجر إلى لقيه الحفاظ. قال أبو محمد السمرقندي سمعت أبا بكر الخطيب يقول لم أر أحد أطلق عليه اسم الحفظ غير رجلين أبو نعيم الأصبهاني وأبو حازم العبدويي.

ابونعيم، امام، حافظ، مورد اعتماد، علامه و شيخ الإسلام، نوه محمد بن يوسف بناء و صاحب كتاب حلية الأولياء است.

او حافظ ماهر، داراى سند‌هاى كوتاه بود، روايات بسيارى با سند كوتاه را تنها او نقل كرده، حافظان براى ملاقات با او مهاجرت مى‌كردند. ابومحمد سمرقندى گفته كه از ابوبكر خطيب شنيديم كه مى‌گفت: نديدم كسى اسم «حافظ» را به صورت مطلق به كار ببرد؛ مگر بر دو نفر:‌ أبونعيم إصفهانى و ابوحازم عبدوي.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج17 ص453، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

استدلال;350800 نوشت:
سایت هایی که از آن کپی کردی پیش ما دارند

البته!!! باید از این سایتها بترسید:khaneh:

امام علی علیه السلام می‌فرماید:« من بنده خدا و برادر رسول الله و صدیق اکبرم،

این سخن را پس از من جز دروغگوی افتراساز نمی‌گوید

من هفت سال پیش از مردم با رسول خدا نماز گزاردم»

( طبری در تاریخ الامم و الملوک ج 2 ص 312 –

ابن اثیر در الکامل فی التاریخ ج 2 ص 57 –

المستدرک علی صحیحین ج 3 ص 112 )

[="Navy"]

باغ بهشت;350803 نوشت:
ترديدى نيست كه رسول خدا صلى الله عليه وآله بر همه مؤمنان و بلكه بر تمام بشريت ولايت مطلق دارد، و آن حضرت در تمام امور مسلمانان اولى به تصرف نسبت به خود آن‌ها است، اطاعت مطلق و بى چون چرا از آن حضرت واجب و مخالفت با او حرام مطلق است؛ چنانچه خداوند در آيه ششم سوره أحزاب همين مطلب را به روشنى به اثبات مى‌رساند. النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم / الاحزاب/6 پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است بنابراين ترديدى در ولايت مطلق رسول خدا صلى الله عليه وآله بر همه افراد بشر نيست. رسول خدا صلى الله عليه وآله همين ولايت مطلق را براى اميرمؤمنان عليه السلام طبق روايت صحيح السندى كه علماى اهل سنت نقل كرده‌اند، ثابت كرده است. اصل روايت أبونعيم إصفهانى در كتاب معرفة الصحابة در شرح حال وهب بن حمزه مى‌نويسد: (6007)- [6541] حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ عَمْرٍو الْبَزَّارُ، وَأَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زُهَيْرٍ، قَالا: ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ كَرَامَةَ، ثنا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، ثنا يُوسُفُ بْنُ صُهَيْبٍ، عَنْ رُكَيْنٍ، عَنْ وَهْبِ بْنِ جَمْرَةَ (حمزة) قَالَ: صَحِبْتُ عَلِيًّا مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مَكَّةَ، فَرَأَيْتُ مِنْهُ بَعْضَ مَا أَكْرَهُ، فَقُلْتُ: لَئِنْ رَجَعْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) لأَشْكُوَنَّكَ إِلَيْهِ، فَلَمَّا قَدِمْتُ لَقِيتَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) فَقُلْتُ: رَأَيْتُ مِنْ عَلِيٍّ كَذَا وَكَذَا، فَقَالَ: «لا تَقُلْ هَذَا، فَهُوَ أَوْلَى النَّاسِ بِكُمْ بَعْدِي». ركين از «وهب بن حمزه» نقل كرده كه گفت: از مدينه تا مكه با على (عليه السّلام) همراه بودم. در اين مسير، كارهائى انجام داد كه براى من خوشايند نبود، براى همين گفتم: وقتى پيش رسول خدا صلى الله عليه وآله برگشتم، از تو پيش آن حضرت شكايت خواهم كرد. وقتى به مدينه رسيدم، رسول خدا صلى الله عليه وآله ملاقات كردم و گفتم: از على (عليه السلام) چنين و چنان ديدم؛ پس رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: اين سخن را نگو؛ چرا كه او بعد از من، بر همه مردم اولويت دارد. الأصبهاني، ابو نعيم أحمد بن عبد الله (متوفاى430هـ)، معرفة الصحابة، ج5، ص2723، ح 6501، طبق برنامه الجامع الكبير. المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاى 1031هـ)، فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج4، ص357، ناشر: المكتبة التجارية الكبري - مصر، الطبعة: الأولى، 1356هـ. السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)، ج8، ص250، طبق برنامه الجامع الكبير. الهندي، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين (متوفاى975هـ)، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، ج11، ص281، ح32961 ، تحقيق: محمود عمر الدمياطي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1419هـ - 1998م. بررسي سند روايت ابونعيم إصفهاني: أبو نعيم. أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران. الإمام الحافظ الثقة العلامة شيخ الإسلام أبو نعيم المهراني الأصبهاني الصوفي الأحول سبط الزاهد محمد بن يوسف البناء وصاحب الحلية. وكان حافظا مبرزا عالي الإسناد تفرد في الدنيا بشيء كثير من العوالي وهاجر إلى لقيه الحفاظ. قال أبو محمد السمرقندي سمعت أبا بكر الخطيب يقول لم أر أحد أطلق عليه اسم الحفظ غير رجلين أبو نعيم الأصبهاني وأبو حازم العبدويي. ابونعيم، امام، حافظ، مورد اعتماد، علامه و شيخ الإسلام، نوه محمد بن يوسف بناء و صاحب كتاب حلية الأولياء است. او حافظ ماهر، داراى سند‌هاى كوتاه بود، روايات بسيارى با سند كوتاه را تنها او نقل كرده، حافظان براى ملاقات با او مهاجرت مى‌كردند. ابومحمد سمرقندى گفته كه از ابوبكر خطيب شنيديم كه مى‌گفت: نديدم كسى اسم «حافظ» را به صورت مطلق به كار ببرد؛ مگر بر دو نفر:‌ أبونعيم إصفهانى و ابوحازم عبدوي. الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج17 ص453، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

وقت بررسی این روایات را ندارم

از بخاری یا مسلم یا قرآن!!!!! فقط همین!!!![/]

استدلال;350807 نوشت:
از بخاری یا مسلم یا قرآن!!!!! فقط همین!!!!

به بخاری و مسلم هم استدلال کنند می گویید قرآن به قرآن هم استدلال کنند از حقیقت فرار می کنید
فاین تذهبون؟

[="Navy"]

باغ بهشت;350806 نوشت:
امام علی علیه السلام می‌فرماید:« من بنده خدا و برادر رسول الله و صدیق اکبرم، این سخن را پس از من جز دروغگوی افتراساز نمی‌گوید من هفت سال پیش از مردم با رسول خدا نماز گزاردم» ( طبری در تاریخ الامم و الملوک ج 2 ص 312 – ابن اثیر در الکامل فی التاریخ ج 2 ص 57 – المستدرک علی صحیحین ج 3 ص 112 )

چه ربطی به تاپیک و آیه ولایت داشت؟؟؟[/]

آيه 61 از سوره 3 (آل عمران) «فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءكم ونساءنا ونساءكم وانفسنا وانفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علي الكاذبين » .
هر گاه بعد از علم و دانش كه [در باره ي مسيح] به تو رسيده [باز ] كساني ستيز با تو برخيزند، به آن ها بگو: «بياييد فرزندان مان و فرزندان تان و زنان مان و زنان تان و خودمان و خودتان را بخوانيم آن گاه مباهله مي كنيم و نفرين ايزد را بر دروغ گويان قرار دهيم.
مباهله، به معناي «رها كردن و قيد و بند را از چيزي برداشتن » است; يعني، بنده را به حال خود گذاشتن و عاقبت كار او را به دست ايزد سپردن.

تفسير آيه در كلام اهل سنت
انبوه بي شماري از مفسران اهل سنت «ابناءنا» در آيه را اشاره به حسن و حسين عليهما السلام و «نساءنا» را فاطمه و «انفسنا» را اشاره به علي عليه السلام دانسته اند. كه نشان از چشم گيري مقام علي عليه السلام در عرصه ي اثر بخشيدن به نفرين بر دشمنان و آشكار شدن حق، و در كنار رسول الله بودن و حتي همانند جان او گرديدن، دارد
صحيح مسلم، ج 7، ص 120

حامد;350808 نوشت:
به بخاری و مسلم هم استدلال کنند می گویید قرآن به قرآن هم استدلال کنند از حقیقت فرار می کنید

این که در کتب اربعه شما احادیث ضعیف وجود دارد حتی تحریف قرآن شکی نیست،اگر من به آن ها استناد کنم قبول می کنید؟
کتاب بخاری معتبر است و بعد از آن مسلم

[="Navy"]

باغ بهشت;350811 نوشت:
آيه 61 از سوره 3 (آل عمران) «فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءكم ونساءنا ونساءكم وانفسنا وانفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علي الكاذبين » . هر گاه بعد از علم و دانش كه [در باره ي مسيح] به تو رسيده [باز ] كساني ستيز با تو برخيزند، به آن ها بگو: «بياييد فرزندان مان و فرزندان تان و زنان مان و زنان تان و خودمان و خودتان را بخوانيم آن گاه مباهله مي كنيم و نفرين ايزد را بر دروغ گويان قرار دهيم. مباهله، به معناي «رها كردن و قيد و بند را از چيزي برداشتن » است; يعني، بنده را به حال خود گذاشتن و عاقبت كار او را به دست ايزد سپردن. تفسير آيه در كلام اهل سنت انبوه بي شماري از مفسران اهل سنت «ابناءنا» در آيه را اشاره به حسن و حسين عليهما السلام و «نساءنا» را فاطمه و «انفسنا» را اشاره به علي عليه السلام دانسته اند. كه نشان از چشم گيري مقام علي عليه السلام در عرصه ي اثر بخشيدن به نفرين بر دشمنان و آشكار شدن حق، و در كنار رسول الله بودن و حتي همانند جان او گرديدن، دارد صحيح مسلم، ج 7، ص 120

چه ربطی به تاپیک دارد؟؟؟؟؟؟؟
روز مباهله این افراد رفتند خوب چه ربطی دارد به تاپیک و ...[/]

استدلال;350813 نوشت:
این که در کتب اربعه شما احادیث ضعیف وجود دارد حتی تحریف قرآن شکی نیست،اگر من به آن ها استناد کنم قبول می کنید؟ کتاب بخاری معتبر است و بعد از آن مسلم

پس ظاهرا شما هیچ منبع قابل استنادی نمی شناسید
چون از کتاب مسلم و بخاری هم می توان ثابت کرد خدا از شیخین غضبناک بوده است نه ؟
ولی اینگونه نیست
دینداری دایره وسیع تری دارد
عقل ما را تعطیل نکردند سراغ کتابها بفرستند
وگرنه اینقدر قرآن نمی فرمود افلا یتدبرون افلا تعقلون ووو

[="Navy"]

حامد;350822 نوشت:
پس ظاهرا شما هیچ منبع قابل استنادی نمی شناسید

اول قرآن
منبع صحیح=بخاری و بعد مسلم
حامد;350822 نوشت:
چون از کتاب مسلم و بخاری هم می توان ثابت کرد خدا از شیخین غضبناک بوده است نه ؟

بار ها به این پاسخ داده شده و از این شبهات تکراری که از سخن پیامبر با غضب فاطمه غضبناک می شود و ... جواب داده شده و نیازی به تکرار جواب نیست.
حامد;350822 نوشت:
ولی اینگونه نیست دینداری دایره وسیع تری دارد

بله،قرآن دایره وسیع آن است تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ
حامد;350822 نوشت:
عقل ما را تعطیل نکردند سراغ کتابها بفرستند وگرنه اینقدر قرآن نمی فرمود افلا یتدبرون افلا تعقلون ووو

عقل من این را می گوید که چرا مسئله به این مهمی یعنی خلافت حضرت علی در قرآن نیامده؟؟
خواهشا نگویید چون تعداد رکعات نماز و ... در قرآن نیامده،چون این ها فروع هستند و آن اصل دین به زعم شما![/]

استدلال;350813 نوشت:
کتاب بخاری معتبر است و بعد از آن مسلم
خب بیایم ببینیم این دو تا کتاب معتبرن؟؟؟

65 درصد راوی این کتاب ها ابوهریره و 34.99 درصد هم عایشه است!
ابوهریره که ازش در رابطه با یه حدیث میپرسن: این حدیث از پیامبر ص هست، میگه: نه. از کیسه خودمه!(در بخاری)
عایشه هم که فرمودن بزشون کتاب خدا رو خورده و کتاب ناقص بدست ما رسیده(بنابر حدیث صحیح از دو کتب صحاح سته)

این است غلط بخاری و غلط مسلم

استدلال;350823 نوشت:
عقل من این را می گوید که چرا مسئله به این مهمی یعنی خلافت حضرت علی در قرآن نیامده؟؟
فرض کن اومده بود، ولایت حسن بن علی ع چی؟ بازم امتی که منافق باشن دچار تفرقه میشدند. میگی خلافت حسین ع چی؟ اونم اگر میومد باز میگفتن امام چهارم کیه؟ و باز اختلاف میشد...

اگرم همه ی این اسامی در قرآن میآمد(که قرآن کریم کتابیست موجز و اینطور نمیشد)، باز میگفتن محمد بن حسن کیه و یه محمد بن حسن دیگه میساختن!!!

امتی که بخواد کج بره کج میره...

استدلال;350823 نوشت:
اول قرآن منبع صحیح=بخاری و بعد مسلم

چرا مستدرک صحیحین را معتبر نمی دانید در حالیکه بر همان مبانی احادیثش گردآوری شد و آن چیزی را که مولفین صحیحین به عمد یا به عدم اطلاع نیاورده اند آورده است و چرا کتابهای دیگر را که در نزد اهل سنت معتبر است
مگر همیشه صحاح نداشتید
چه شد که شد دوتا
قبول دارید با همین صحیحین تناقضات را ثابت کنیم

استدلال;350823 نوشت:
بار ها به این پاسخ داده شده و از این شبهات تکراری که از سخن پیامبر با غضب فاطمه غضبناک می شود و ... جواب داده شده و نیازی به تکرار جواب نیست.

نه دیگر چانه نزن صحیحین صحیح الهی است مهر خدا پایش خورده !!!!!! دبه در نیاور
استدلال;350823 نوشت:
بله،قرآن دایره وسیع آن است تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ

قرآن قانون اساسی است و اصول همه عقاید حق را می توان از آن ثابت کرد
استدلال;350823 نوشت:
عقل من این را می گوید که چرا مسئله به این مهمی یعنی خلافت حضرت علی در قرآن نیامده؟؟ خواهشا نگویید چون تعداد رکعات نماز و ... در قرآن نیامده،چون این ها فروع هستند و آن اصل دین به زعم شما!

چرا در خدا شک کردی که نیاورده در فهم خودت شک کن
یا خدای تعالی عمدا چنین امر مهمی را رها کرد تا امت محمد 1400 سال همدیگررا بکشند و تکفیر کنند و یا اینکه گفته و شما آنرا نمی فهمی یا می فهمی و حجاب سنگین تعصب نور عقلت را خاموش فرموده است
کمی شک چطور است ؟
والله الهادی

سوال ؟؟؟

پیروان ابن تیمیه میگویند در ایات قران امده که از من دون الله درخواست نداشته باشید؟
در بخاری امده که عمر به عباس عموی پیامبر توسل می جست؟
ایا عباس را عمر بعنوان من دون الله میدانست یا دون الله؟

استدلال;323320 نوشت:
در قرآن 70 بار کلمه من دون الله ذکر شده! معنی دقیق آن را بیان کنید! در بعضی ار آیات قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلاً بعضی می گویند اهل بیت من دون الله نیستند آیا این صحیح است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

اهل بیت علیهم السلام کلمات الله هستند همان گونه که قرآن کریم کلام الله است .آیا قرآن کریم من دون الله است؟ آیا تمسک به قرآن تمسک به غیر خداست ؟
وجود مبارک ومطهر هر یک از امامان معصوم علیهم السلام اسم الله است .اسم الله جامع صفات الله است .یعنی اگر کسی همه صفات غیر ذاتی خدای تبارک و تعالی را دارا باشد آن وقت آن شخص اسم الله است. خدای تبارک و تعالی رحمن است رحیم است قهار است مولای متقیان امیر مومنان علی علیه السلام هم رحمن است و رحیم است وقهار است بلکه همه صفات غیر ذاتی خداوند را داراست و صفات ذاتی مختص ذات اقدس "هو"ست .مثل صمد و متکبر و ...
حضرت مولا علی علیه السلام اسم الله الاعظم است و باید خداوند را به نام ایشان صدا زد.اهل بیت باب الله هستند وهر کس که بخواهد از غیر طریق باب الله به معارف الهیه دست یاد سارق است و جزای سارق قطع ید است پس هر کس که بگوید "یا علی " علیه اسلام و یا بگوید "یا حسین " علیه السلام در ظاهر امام خود را صدا کرده و در باطن خدای خود را به طریق اولی صدا زده است و فرقی نمیکند که این عبارات شریفه را در نماز بگوید یا در غیر نماز . غفرالله للمومنین و المومنات و الحمد الله رب العالمین

استدلال;350814 نوشت:
چه ربطی به تاپیک دارد؟؟؟؟؟؟؟ روز مباهله این افراد رفتند خوب چه ربطی دارد به تاپیک و ...

ربطش اینه که شما گفتی یه روایت یا آیه از قرآن بیار که فضیلت امیرالمومنین،علی علیه السلام را در صحاح شما گفته باشه.
منم یه آیه اوردم که در صحاح شما گفته این ایه درباره علی ابن ابیطالب علیه السلام است و به فضیلت علی علیه السلام در این ایه اشاره شده(البته یکی از فضیلتهاشون)
.
[spoiler]درخواست خودتونم یادتون میره!!![/spoiler]

استدلال;350736 نوشت:

شما گفتید که من دون الله یعنی او را مستقل بدانیم!
پس طبق گفته شما بت پرستان هم اگر بت ها را مستقل ندانند و آن ها را بخوانند و به طور مستقل عبادت نکنند موحد هستند!!!!!!

...
هر خواندنی شرک است مگر سه شرط که قرآن برای آن بیان کرده را داشته باشد:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحيماً
1-جاوک:زنده باشد
2-جاوک:حاضر باشد
3-و استغفر لهم الرسول:توانایی انجام کار را داشته باشد

با سلام و عرض ادب

1) من دون الله در عرف قرآن اعتقاد به تاثیر گذاری مستقل برای غیر خدا است در ابعاد مختلف توحید،ودر حال حاضر از بزرگترین مشرکان زمان شیوخ عرب و مفتیان وهابی هستند، که با تمام وجود تسلیم و خاشع در مقابل خواسته های استعماری آمریکا و اسرائیل می باشند.

2) اعتقاد به پرستش بت چه در عرض خدابوده باشد و چه در طول خدا اعتقادی باطل است؛ زیرا که بت حقیقتی ندارد و باطل محض است، وخواندن بت در هر صورتی باطل است و قیاس بت با اولیای الهی که به اذن الله منشاء اثرات بوده اند قیاسی مع الفارق العظیم می باشد.

3) اینکه هر خواندنی شرک است مگر اینکه سه شرط در آن وجود داشته باشد در کلام کدام متکلم و یا مفسر و یافقیه اهل سنت آمده است:

1) زنده باشد.
2) حاضر باشد.
3) توانایی انجام آنرا داشته باشد.

قرآن کریم در این آیۀ شریفه در مقام بیان منزلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و این آیه چنین مفهومی ندارد که اگر آن حضرت حیات دنیوی نداشتند توسل به آن حضرت جایز نبوده باشد.
آیا شما در روایات مرویۀ از طریق اهل سنت ولو ضعیف روایتی دارید مبنی بر عدم جواز توسل به رسول صلی الله علیه وآله بعد از حیات مبارکشان؟!

اما در باره سه قید شما عرض می شود:

حضرت عیسی علیه السلام هم زنده بود و هم حاضر بود و هم توانایی زنده نمودن مردگان را داشت اما چرا گروهی از امت او کافر شدند؟

«لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَ قالَ الْمَسِيحُ يا بَنِي إِسْرائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ، لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ ؛ أَ فَلا يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»

آنها كه گفتند: «خداوند همان مسيح بن مريم است»، بيقين كافر شدند، (با اينكه خود) مسيح گفت: اى بنى اسرائيل! خداوند يگانه را، كه پروردگار من و شماست، پرستش كنيد! زيرا هر كس شريكى براى خدا قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام كرده است و جايگاه او دوزخ است و ستمكاران، يار و ياورى ندارند.

آنها كه گفتند: «خداوند، يكى از سه خداست» (نيز) بيقين كافر شدند معبودى جز معبود يگانه نيست و اگر از آنچه مى‏گويند دست بر ندارند، عذاب دردناكى به كافران آنها (كه روى اين عقيده ايستادگى كنند،) خواهد رسيد.
بنابراین آنچه ملاک شرک است؛ اعتقاد به شرکت برای غیر خدا در هر امری است و لو اینکه آن امر کاری ساده ودر توان همه بوده باشد. نه زنده بودن و حاضر بودن؟!!!!!!و توانایی داشتن

اما اینکه حیات در این امر مدخلیت دارد باز امر صحیحی نمی باشد؛ زیرا اساسا حیات مدخلیتی در شرک ندارد و نهایت توسل به شخصی که در قید حیات دنیوی نبوده باشد این است که امر لغوی صورت پذیرفته است نه شرک، فافهم!
البته در میان مسلمانان کسی قائل نیست که پیامبر صلی الله علیه و اله نسبت به عالم ماده ادراکی نداشته باشند؛ واگر کسی در این امر تشکیک می نماید باید در خرد و فهم خویش تردید نماید.

آنحضرت در حیات برزخی و در حیاتی فوق حیات دنیا به سر می برند هر چند که علمای اهل سنت دیوبند معتقدند که آنحضرت به حیات مادی در قبر خویش زنده اند و نماز می گزارند.
واگر آنحضرت حیات ندارند باید از وهابیون پرسید که در تشهد نمازشان (بنابر فتوای اهل سنت) بر چه کسی سلام می کنند.

فافهم.

[="Navy"]

صدرا;350945 نوشت:
ودر حال حاضر از بزرگترین مشرکان زمان شیوخ عرب و مفتیان وهابی هستند، که با تمام وجود تسلیم و خاشع در مقابل خواسته های استعماری آمریکا و اسرائیل می باشند.

متشکر از شما! کم کم شما هم آن ها تکفیر کنید کما اینکه کردید تا ببینیم اسلام را شما و مفتیان به کجا می رسانید!
الحمد لله رب العالمین.[/]

[="Navy"]

صدرا;350945 نوشت:
بنابراین آنچه ملاک شرک است؛ اعتقاد به شرکت برای غیر خدا در هر امری است و لو اینکه آن امر کاری ساده ودر توان همه بوده باشد. نه زنده بودن و حاضر بودن؟!!!!!!و توانایی داشتن

چرا همه چیز را با هم خلط می کنید؟
بحث سر خواندن بود که سه شرط داشت اما مسیحیت کافر اند چون معتقدند خدا پسر دارد![/]

[="navy"]

صدرا;350945 نوشت:
اما اینکه حیات در این امر مدخلیت دارد باز امر صحیحی نمی باشد؛ زیرا اساسا حیات مدخلیتی در شرک ندارد و نهایت توسل به شخصی که در قید حیات دنیوی نبوده باشد این است که امر لغوی صورت پذیرفته است نه شرک، فافهم!

اولا مرده قطعا نمی شنود( إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ) که پیامبر فطعا مرده!!!!!!!!!!!! انک میت و انهم ...
سخنانی که بعضی از شیعیان که درباره توسل به اموات مطرح می کنند به قرار زیر است:
پیامبر مرده نیست و زنده است طبق آیه حیات طیبه دارد :وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

در پاسخ به این اولا جای بحث وجود دارد که منظور از این حیات شهدا چیست؟ که فعلا کاری به این مورد ندارم و بعدا ان شاء الله بحث خواهم کرد
ثانیا مگر پیامبر شهید شد که از این آیه استفاده می کنید (ممکن است جواب بدهند که مقام نبوت از شهادت بالا تر است...خوب...یک پیامبر که داستانش در قرآن آمده را بررسی می کنیم که چون مقامش از شهدا بالا تر است باید آن حیاتی که مد نظر شیعیان است را داشته باشد!!!.. اما داستان(أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنّى يُحْيي هذِهِ اللهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللهُ مِئَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِئَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ) این پیامبر که مرد پس از صد سال که زنده شد خدا پرسید «چه قدر درنگ كردى؟» گفت: «يك روز; يا بخشى از يك روز.» حال اگر شما به این پیامبر توسل میکردید جوابتان را میداد؟!!)
در اینجاست که می گویید پیامبر اسلام فرق می کند!!! اما اشتباه می کنید خداوند عظیم می فرماید:إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ...پیامبر تو هم مثل تمام افراد دیگر می میری و فرقی بین تو و سایرین در موت نیست (إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ) اما چرا این آیات را نمی بینند وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ في آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها حَتّى إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلّا أَساطيرُ الْأَوَّلينَ )
بنا بر این: ان الذین تدعون من دون الله عباد امثالکم فادعوهم فلیستجیبوا لکم ان کنتم صادقین[/]

[="Navy"]در خانه اگر کس است یک حرف بس است[/]

موضوع قفل شده است