جمع بندی چطور خانوادمو راضی کنم که به خواستگاری دختر مورد علاقه من بروند؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چطور خانوادمو راضی کنم که به خواستگاری دختر مورد علاقه من بروند؟

دوستان عزیز من سوالم رو در یک انجمن دیگه هم مطرح کردم ولی اکثرا به تحلیل شخصیت من پرداختن
حس میکنم اینجا بتونم جواب بهتری بگیرم
فعلا امکان مراجعه به مشاور رو هم ندارم

دوستان مشکل من برای خودم به نظر لاینحل میاد .. در اینترنت مشغول سرچ بودم که به اینجا برخوردم وتصمیم گرفتم از شما کمک بخوام

من پسری 31 ساله . ترم اخر کارشناسی ارشد مهندسی برق هستم و چندین ساله که شاغلم
تعریف از خود نباشه فرد پخته وعاقلو منطقی هستم
من اصلا اهل دوستی با جنس مخالف به شکل رایجش نیستم
حدود 1 سال پیش بادختری آشنا شدم وخیلی معمولی در مورد مسائل روزمره حرف زدیم واصلا قصد ادامه نداشتیم اما هر چی که جلوتر رفتیم
متوجه شدیم در مورد خیلی مسائل اتفاق نظر داریم ... کم کم یه رابطه سالم عاشقانه شکل گرفت وباهم آرامش پیدا کردیم
همه چیمون به هم میخوره
وارد جزئیات نمیشم ....
بعد از کلی فکر و تحلیل به این نتیجه رسیدم برای آشناشدن باخانوادش ... خانوادمو راضی کنم تا برای دیدنشون بریم
اما مادرم گفت برات زوده که ازدواج کنی !!!!!!!!!!!!!! در حالی که من همه شرایط ازدواجو دارم
باهاش چندین بار صحبت کردم اما حتی یک بار نگفت اون دختر کیه ؟ چطور اشنا شدی؟ برم ببینمش !
مدام حرف خودشو تکرار جوری که دیگه خسته شدمو به حالت قهر از خونه رفتم
اما عشقم گفت برگرد خونه پیش خانوادت این راهش نیست
من کارم خیلی زیاده گاهی و وقت زیادی ندارم اما توهمین فرصت مدام منطقی باهاشون صحبت کردم
اما جوری برخورد میکنن انگار من بچم وهیچ ارزشی برای حرفم قائل نشدن
با خواهرم صحبت کردم
گفت کمکت میکنم فقط آدرس بگیر تا اول تحقیق کنم .. منم به زور ادرسشونو گرفتم
خواهرم گفت تحقیق کردم همه ازشون خیلی زیاد تعریف کردن
اما تو باید از یه خانواده پولدار و باکلاس دختر بگیری ( در حالی که ما کاملا هم سطحیم ) واونا ازمون کم نیستن
باهاش منطقی حرف زدم اما کم کم به دعوا کشید و گفت برو هرکار میخوای بکن ما خواستگاری اون دختر نمیایم
تو نمیفهمی ... پول خیلی مهمه !!!!
حس میکنم مخالفت مادرم ترس از تنها شدنه واینکه من دختریو انتخاب بکنم که منو ازش دور کنه
حاضر نیست حتی یک بار باهاش آشنا بشه

من همه راهارو رفتم دوستان به نظرتون میشه این خانواده رو راضی کرد؟ من پدر ندارم و فقط دو تا خواهر دارم
وهیچ شخصی ندارم که واسطه بکنمش
ممنون میشم نظراتتونو بدونم ببخشید اگر صحبتم طولانی شد

دلیل اینکه گفتم زودجواب بدین اینه که بخاطر کارم زیاد نمیتونم بیام
امروز وقت پیدا کردم

با نام و یاد دوست

کارشناس بحث: امیدوار


s123;322945 نوشت:
دوستان عزیز من سوالم رو در یک انجمن دیگه هم مطرح کردم ولی اکثرا به تحلیل شخصیت من پرداختن
حس میکنم اینجا بتونم جواب بهتری بگیرم
فعلا امکان مراجعه به مشاور رو هم ندارم

دوستان مشکل من برای خودم به نظر لاینحل میاد .. در اینترنت مشغول سرچ بودم که به اینجا برخوردم وتصمیم گرفتم از شما کمک بخوام

من پسری 31 ساله . ترم اخر کارشناسی ارشد مهندسی برق هستم و چندین ساله که شاغلم
تعریف از خود نباشه فرد پخته وعاقلو منطقی هستم
من اصلا اهل دوستی با جنس مخالف به شکل رایجش نیستم
حدود 1 سال پیش بادختری آشنا شدم وخیلی معمولی در مورد مسائل روزمره حرف زدیم واصلا قصد ادامه نداشتیم اما هر چی که جلوتر رفتیم
متوجه شدیم در مورد خیلی مسائل اتفاق نظر داریم ... کم کم یه رابطه سالم عاشقانه شکل گرفت وباهم آرامش پیدا کردیم
همه چیمون به هم میخوره
وارد جزئیات نمیشم ....
بعد از کلی فکر و تحلیل به این نتیجه رسیدم برای آشناشدن باخانوادش ... خانوادمو راضی کنم تا برای دیدنشون بریم
اما مادرم گفت برات زوده که ازدواج کنی !!!!!!!!!!!!!! در حالی که من همه شرایط ازدواجو دارم
باهاش چندین بار صحبت کردم اما حتی یک بار نگفت اون دختر کیه ؟ چطور اشنا شدی؟ برم ببینمش !
مدام حرف خودشو تکرار جوری که دیگه خسته شدمو به حالت قهر از خونه رفتم
اما عشقم گفت برگرد خونه پیش خانوادت این راهش نیست
من کارم خیلی زیاده گاهی و وقت زیادی ندارم اما توهمین فرصت مدام منطقی باهاشون صحبت کردم
اما جوری برخورد میکنن انگار من بچم وهیچ ارزشی برای حرفم قائل نشدن
با خواهرم صحبت کردم
گفت کمکت میکنم فقط آدرس بگیر تا اول تحقیق کنم .. منم به زور ادرسشونو گرفتم
خواهرم گفت تحقیق کردم همه ازشون خیلی زیاد تعریف کردن
اما تو باید از یه خانواده پولدار و باکلاس دختر بگیری ( در حالی که ما کاملا هم سطحیم ) واونا ازمون کم نیستن
باهاش منطقی حرف زدم اما کم کم به دعوا کشید و گفت برو هرکار میخوای بکن ما خواستگاری اون دختر نمیایم
تو نمیفهمی ... پول خیلی مهمه !!!!
حس میکنم مخالفت مادرم ترس از تنها شدنه واینکه من دختریو انتخاب بکنم که منو ازش دور کنه
حاضر نیست حتی یک بار باهاش آشنا بشه

من همه راهارو رفتم دوستان به نظرتون میشه این خانواده رو راضی کرد؟ من پدر ندارم و فقط دو تا خواهر دارم
وهیچ شخصی ندارم که واسطه بکنمش
ممنون میشم نظراتتونو بدونم ببخشید اگر صحبتم طولانی شد

دلیل اینکه گفتم زودجواب بدین اینه که بخاطر کارم زیاد نمیتونم بیام
امروز وقت پیدا کردم


سمه‌تعالي
ضمن عرض سلام خدمت شما دوست و برادر ارجمند. از اينكه مفتخر به اعتماد شما هستيم خوشخاليم.
معمولا، اين دست مشكلات (عدم موافقت خانواده‌ها) از لوازم رايج، انتخابهاي فردي است. از اينرو لازم است دختر و پسر قبل از وارد شدن به يك ارتباط و ايجاد علقه عاطفي، از همان ابتدا از طريق خانواده ها اقدام كنند، تا از بروز چنين مسائلي پيشگيري شود.
طبيعتا چون شناخت ما از شما و بويژه خانواده محترم كم است، ارائه يك راهكار دقيق قدري دشوار است
اما به هر حال پيشنهادات خود را تقديم مي كنيم:
1- سعي كنيد در مرحله اول، به صورت فعال به دلائل خانواده گوش دهيد. گوش دادن فعال بر خلاف شنيدن، پل ارتباطي خوبي براي درك متقابل است. در صورت تحقق درك متقابل، رسيدن به نقطه مشترك آسانتر خواهد شد. در اينصورت لازم است بعد از گوش دادن به دلايل ايشان، ابهامات، سوالات، راهكارها و پيشنهادات خود را به صورت منطقي و در فضايي آرام مطرح نماييد. شايد شما قانع شديد!!

2- از ايجاد فضاي قهر و لجاجت خودداري كنيد. اين موضوع مي تواند حتي در صورت موافقت خانواده، در آينده مشكلاتي را در نحوه تعامل خانواده با همسر شما بوجود آورد. به هرحال موافقت خانواده ها يكي از اصول موفقيت يك ازدواج است.

3- به اعتقاد ما سن 31 سال نه تنها براي ازدواج و تشكيل خانواده كم نيست، بلكه قدري تاخير در آن وجود دارد، از اينرو ما نيز همانند شما گمان مي كنيم، از اساسيترين علتهاي مخالفت مادر گراميتان، دلبستگي ناايمن ايشان نسبت به شما و دلهره جدايي است. بنابراين بهتر است، تدبيري اتخاذ نماييد تا خاطر ايشان از اين بابت آسوده گردد، به نحويكه ايشان ازدواج شما را سبب دوري شما از خود ندانند.

4- در نهايت سعي كنيد از يك شخص ثالث، مانند يك روانشناس يا مشاور خانواده، به عنوان حكم استفاده كنيد.

درصورت باقي ماندن ابهام، مي توانيد به صورت تلفني (09640) با كارشناسان مركز در ارتباط باشيد.

[="Tahoma"][="Green"]اللهم عجل لولیک الفرج

سلام

استاد میشه کمک کنید و راهکار نشون بدید برای این جور مشکلات

الان در جامعه ما پول و ماشین و... جزء شرایط محسوب میشه ایا واقعا جزء شروط است؟[/]

دوست عزیز من چند روز پیش داشتم به شما فکر میکردم
من سنم 18 هست و قصد ازدواج دارم
شما که جای برادر بزرگ من هستید چطور تا الان فکر ازدواج نیوفتادید ؟
البته شرایط و خانواده ها فرق دارن
من هنوز به هیچ شخصی نگفتم و نمیدونم بگم چه عکس العملی خواهم دید ولی حرف مادر بزرگوارتون کمی عجیب بود .
امیدوارم در ازدواجتون موفق بشید
انشالله اگه به هم رسیدین اون زیر میرا یادی از من و امثال من هم بکنید و ما رو از دعای خیرخودتون محروم نکنید.
انشالله که همه جوون های مجرد زود ازدواج کنن
الهی امین

سلام البته در برابر شما و دیگر دوستان, نظر من خیلی ناقصه اما در حد یادآوری چندتا نکته بگم:
فرمودین عاقل و پخته هستین, پس مطمئن باشین هیچکسی مث خودتون نمیتونه بهترین راهکار رو برا حل این مشکل پیدا کنه. البته یه مشاور خیلی خیلی خبره چرا؛ اما چون فرمودین امکانشو ندارین خب نیازی به معرفی چنین مشاوری نیس.
شما که شکر خدا منطقی هستین, با توکل به خدا, همه راه های منطقی رو امتحان کنین, نشد جدیت بیشتر به خرج بدین, بیشتر پایمردی کنین, نشد با خودتون رو راست باشین: چقدر به زندگی با اون دختر اهمیت می دین؟ تا کجا حاضرین بخاطرش بها بدین؟
ممکنه کسی فک کنه حاضره بهای سختی هم بده اما همین که توی زندگی واقعی قرار می گیره یه ذره که مشکلات زیاد میشن کم میاره.
با اینکه مستقلین و بدون حمایت خونواده هم می تونین از پس زندگی تون تا حدودی بربیاین اما اصلاً بعد عاطفی و محبتی قضیه رو کمرنگ نبینین.
بله خیلیا به اینجا که میرسه, وقتی می بینن خونواده مخالفت غیر منطقی می کنه به حکم رشد و ... هم فک می کنن اما اینو مطمئن باشین زندگی که با مخالفت خونواده شروع بشه, اصلاً اون شیرینی رو که تصور می کنین نخواهد داشت.
انشاالله که آخر این ماجرا برای همه تون ختم بخیر بشه. ما رو هم دعا کنین

سلام دوستان
کارشناس عوض شد؟:Cheshmak:
ممنونم جناب امیدوار که وقت گذاشتین
خب من اون راهارو رفتم و حدود دو ماهه که منطقی وبادرک متقابل صحبت کردم وفقط یه بار قهر کوچولو داشتم
چون واقعا خسته شدم از شنیدن حرف تکراری
راستش اوناهم نتونستن منو قانع کنن
حرفاشون فقط بهانست
حکم هم که گفتم نمیتونم ....

فعلا باید به صحبتم ادامه بدم
دلیل اینم که از همون اول نگفتم بهشون این بود که ما بعد از شناخت هم علاقه پیدا کردیم
یعنی فکرشم نمیکردیم برسیم به اینجا
اما وقتی رسیدم همه فکرامم کردم
......

در جواب دوستم علی آقا
شاید بخاطر همین سن کمت باشه که از دنیا بی خبری
البته ببخش اینجور میگم
تو این دوره زمونه اکثرا 30 به بالا ازدواج میکنن
البته هرکسی نظر خودش رو داره
من معتقدم تا وقتی نتونم حداقل امکاناتو برای همسرم فراهم کنم نباید ازدواج میکردم
بابت آرزوی قشنگت هم ممنونم

فرزانه خانوم من خانوادمو میخوام راضی کنم
با مخالفت شروع نخواهد شد
ومطمئنم دختر مورد نظرم ارزششو داره
و وقتی بشناسنش بهم احسنت میگن
البته اگه از خرشیطون پیاده بشن

اگه برخورد خانوادم غیر منطقی نبود که من به بن بست نمیخوردم
یکی میگه برات زوده اون یکی میگه سطح بالاشو بگیر!!!!
دیگه چقد حرف بزنم باهاشون وبگم این زندگی منه و من برام مهم خوب بودن خودشو خانوادشه

اما بازم ادامه میدم
ظاهرا راهش همون ادامه دادن صحبته بلکه یک بار راضی بشن بیان وآشنا بشن

ممنون از همگی:Gol:

آقای حامی شاید شما هم قرار بود همین جوابو بدین
اما وقتی پی امو گرفتین گفتین به زودی جواب میدم
من به زور از محل کارم آن لاین شدم
و در آخر هم از شما حرفی نبود
......

آقا طاهر گل من به نتیجه لازمم رسیدم اگر ممکنه پستو پاک کنید

با عرض سلام
از ديدگاه من ازدواج در سن 30 خيلي هم دير است از حداكثر زمان مناسب 6 سال هم گذشته.
از مادر بزرگوار بپرسيد خودشون چند سالگي ازدواج كردند؟! با چه قانوني ميگن 31 سال زود است؟!! مگر مادر گرامي شما سن بلوغ عقلي و عاطفي و.... را نميدانند؟!!!
مادر شما كه دنبال خانواده پولدار و با كلاسند خب بگيد دنبال مورد باشند!!!! بعد اگر پيدا كردند اگر مناسب نبود شما رد كنيد!!!! تا اين بهانه از مادرتون گرفته بشه!
سعي كنيد خواهرتون را با خانم مورد نظر اشنا كنيد تا يك حامي داشته باشيد.

حرف مادر مهم تره يا خدا؟! حواست باشه پسرم عمر رفته باز نايد!!!!

کبوتر حرم الزهرا;323755 نوشت:
اللهم عجل لولیک الفرج

سلام

استاد میشه کمک کنید و راهکار نشون بدید برای این جور مشکلات

الان در جامعه ما پول و ماشین و... جزء شرایط محسوب میشه ایا واقعا جزء شروط است؟

بسمه‌تعالي
ضمن عرض سلام و ادب
همانطور كه عرض كردم، چون موقعيتها، شرايط و فرهنگ خانواده‌ها متفاوت هست، لازمه بر حسب شرايط راهكار نشون داد.
اما به طور كلي و به نظر من لازمه كه از ابتدا از وقوع چنين شرايطي پيشگيري كرد، به اين منظور لازمه:
1- نقش و حريم هريك از اعضاي خانواده از ابتدا مشخص باشه، به گونه‌اي كه در كنار هم‌انديشي و مشورت و همچنين احساس مسوليت نسبت به هم، به استقلال، بلوغ، رشد و تصميم شخص نيز احترام گذاشته بشه. و در هر صورت لازمه كه طرفين(فرزند و خانواده) به اندازه كافي داراي انعطاف باشند. (البته اين مهم مرهون سبك تربيتي خانواده هاست).

2- پيش از ايجاد ارتباط عاطفي ميان پسر و دختر، لازمه خانواده ها در جريان امر قرار بگيرند.

واما اگر چنين وضعيتي پيش آمد، همانطور كه ساير دوستان نيز فرمودند و بنده نيز اشاره كردم، گزينه اي جز برقراري تعامل نيست. ضمن اينكه استفاده از يك شخص ثالث مانند بزرگ قوم، مشاور، روحاني و... ميتونه اين روند رو تسريع كنه. نكته اي كه در اينجا لازمه عرض كنم اينه كه اين فرايند خيلي نبايد طولاني بشه. به اين معنا كه ما بايد يك سقف زماني براي رسيدن به يك نقطه مشترك تعيين كنيم و اجازه نديم بيش از اندازه اين فرايند طولاني بشه. پس اگر در يك ظرف زماني خاص طرفين به اشتراك نظر نرسيدند، لازمه كه حداقل يكي از طرفين از خودش انعطاف بيشتري نشون بده و با موضوع كنار بياد. البته اين به معني تن دادن به گزينه هاي پيشنهادي خانواده از روي اجبار و تحميل نيست(چون از خطرناكترين گزينه ها ازدواجهاي تحميلي است) بلكه به معني فاصله گرفتن از لجاجت و جزمي نگري است.

و اما اينكه، آيا امكانات مادي ميتونه از شرايط باشه يا خير؟ بستگي به سطح فرهنگي، اقتصادي، و... خانواده ها داره. بر اين اساس لازمه اصل همتايي (كفويت) رعايت بشه و پسر از دختري خواستگاري كنه كه تناسب لازم رو در ابعاد مختلف با هم داشته باشند.
طبيعي است كه از نگاه ديني و اسلامي، موضوعات مذكور از جايگاه چنداني برخوردار نيست، لكن اين بدان معنا نيست كه همه خود را ملتزم به چنين فرهنگي بدانند. پس از ابتدا گزينه اي را انتخاب كنيم كه با اين ترديدها مواجه نشويم.
با تشكر

s123;323823 نوشت:
گفتم نمیتونم
s123;323823 نوشت:

[="darkslateblue"]هوالعالم

اگر والده محترمه حتی از شما در مورد شخص سوال هم نکرده باشه

دو سه احتمال قریب به یقین هست
یا از قبل میدونسته که دل به چه کسی بستی
یا شرایط شما رو مناسب ازدواج نمیدونه حالا یا بخاطر مشکلات مالی
یا اینکه کسی رو برات زیر سر داشته

احتمالش زیاده ...
پس بد نیست در موقعیت مناسب در جوی آرام غیر مستقیم اشاره کنی و حرف از درد دل مادرت به زبان بیاری
[/]

سوال:

اميدوار;323752 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط s123 نمایش پست ها
دوستان عزیز من سوالم رو در یک انجمن دیگه هم مطرح کردم ولی اکثرا به تحلیل شخصیت من پرداختن
حس میکنم اینجا بتونم جواب بهتری بگیرم
فعلا امکان مراجعه به مشاور رو هم ندارم

دوستان مشکل من برای خودم به نظر لاینحل میاد .. در اینترنت مشغول سرچ بودم که به اینجا برخوردم وتصمیم گرفتم از شما کمک بخوام

من پسری 31 ساله . ترم اخر کارشناسی ارشد مهندسی برق هستم و چندین ساله که شاغلم
تعریف از خود نباشه فرد پخته وعاقلو منطقی هستم
من اصلا اهل دوستی با جنس مخالف به شکل رایجش نیستم
حدود 1 سال پیش بادختری آشنا شدم وخیلی معمولی در مورد مسائل روزمره حرف زدیم واصلا قصد ادامه نداشتیم اما هر چی که جلوتر رفتیم
متوجه شدیم در مورد خیلی مسائل اتفاق نظر داریم ... کم کم یه رابطه سالم عاشقانه شکل گرفت وباهم آرامش پیدا کردیم
همه چیمون به هم میخوره
وارد جزئیات نمیشم ....
بعد از کلی فکر و تحلیل به این نتیجه رسیدم برای آشناشدن باخانوادش ... خانوادمو راضی کنم تا برای دیدنشون بریم
اما مادرم گفت برات زوده که ازدواج کنی !!!!!!!!!!!!!! در حالی که من همه شرایط ازدواجو دارم
باهاش چندین بار صحبت کردم اما حتی یک بار نگفت اون دختر کیه ؟ چطور اشنا شدی؟ برم ببینمش !
مدام حرف خودشو تکرار جوری که دیگه خسته شدمو به حالت قهر از خونه رفتم
اما عشقم گفت برگرد خونه پیش خانوادت این راهش نیست
من کارم خیلی زیاده گاهی و وقت زیادی ندارم اما توهمین فرصت مدام منطقی باهاشون صحبت کردم
اما جوری برخورد میکنن انگار من بچم وهیچ ارزشی برای حرفم قائل نشدن
با خواهرم صحبت کردم
گفت کمکت میکنم فقط آدرس بگیر تا اول تحقیق کنم .. منم به زور ادرسشونو گرفتم
خواهرم گفت تحقیق کردم همه ازشون خیلی زیاد تعریف کردن
اما تو باید از یه خانواده پولدار و باکلاس دختر بگیری ( در حالی که ما کاملا هم سطحیم ) واونا ازمون کم نیستن
باهاش منطقی حرف زدم اما کم کم به دعوا کشید و گفت برو هرکار میخوای بکن ما خواستگاری اون دختر نمیایم
تو نمیفهمی ... پول خیلی مهمه !!!!
حس میکنم مخالفت مادرم ترس از تنها شدنه واینکه من دختریو انتخاب بکنم که منو ازش دور کنه
حاضر نیست حتی یک بار باهاش آشنا بشه

من همه راهارو رفتم دوستان به نظرتون میشه این خانواده رو راضی کرد؟ من پدر ندارم و فقط دو تا خواهر دارم
وهیچ شخصی ندارم که واسطه بکنمش
ممنون میشم نظراتتونو بدونم ببخشید اگر صحبتم طولانی شد

دلیل اینکه گفتم زودجواب بدین اینه که بخاطر کارم زیاد نمیتونم بیام
امروز وقت پیدا کردم

پاسخ:

بسمه‌تعالي
ضمن عرض سلام خدمت شما دوست و برادر ارجمند. از اينكه مفتخر به اعتماد شما هستيم خوشخاليم.
معمولا، اين دست مشكلات (عدم موافقت خانواده‌ها) از لوازم رايج، انتخابهاي فردي است. از اينرو لازم است دختر و پسر قبل از وارد شدن به يك ارتباط و ايجاد علقه عاطفي، از همان ابتدا از طريق خانواده ها اقدام كنند، تا از بروز چنين مسائلي پيشگيري شود.
طبيعتا چون شناخت ما از شما و بويژه خانواده محترم كم است، ارائه يك راهكار دقيق قدري دشوار است
اما به هر حال پيشنهادات خود را تقديم مي كنيم:
1- سعي كنيد در مرحله اول، به صورت فعال به دلائل خانواده گوش دهيد. گوش دادن فعال بر خلاف شنيدن، پل ارتباطي خوبي براي درك متقابل است. در صورت تحقق درك متقابل، رسيدن به نقطه مشترك آسانتر خواهد شد. در اينصورت لازم است بعد از گوش دادن به دلايل ايشان، ابهامات، سوالات، راهكارها و پيشنهادات خود را به صورت منطقي و در فضايي آرام مطرح نماييد. شايد شما قانع شديد!!

2- از ايجاد فضاي قهر و لجاجت خودداري كنيد. اين موضوع مي تواند حتي در صورت موافقت خانواده، در آينده مشكلاتي را در نحوه تعامل خانواده با همسر شما بوجود آورد. به هرحال موافقت خانواده ها يكي از اصول موفقيت يك ازدواج است.

3- به اعتقاد ما سن 31 سال نه تنها براي ازدواج و تشكيل خانواده كم نيست، بلكه قدري تاخير در آن وجود دارد، از اينرو ما نيز همانند شما گمان مي كنيم، از اساسيترين علتهاي مخالفت مادر گراميتان، دلبستگي ناايمن ايشان نسبت به شما و دلهره جدايي است. بنابراين بهتر است، تدبيري اتخاذ نماييد تا خاطر ايشان از اين بابت آسوده گردد، به نحويكه ايشان ازدواج شما را سبب دوري شما از خود ندانند.

4- در نهايت سعي كنيد از يك شخص ثالث، مانند يك روانشناس يا مشاور خانواده، به عنوان حكم استفاده كنيد.

درصورت باقي ماندن ابهام، مي توانيد به صورت تلفني (09640) با كارشناسان مركز در ارتباط باشيد

موضوع قفل شده است