آب، خاک، آتش، باد

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آب، خاک، آتش، باد

سلام

دوستان آیا طبق آیات جهان از چهار عنصر آب خاک آتش باد تشکیل شده؟ آیا به لحاظ علم امروز می توان تمام عناصر طبیعت از زیر مجموعه این چهار عنصر دانست؟ اینکه انسان از خاک و جن از آتش است به این معناست؟ آیا این مسأله تناقضی با عناصر کشف شده در جدول مندلیف ندارد؟ آیا این باور منسوخ شده؟ آیا امروزه نیز در علوم اسلامی بر اساس این چهار عنصر طب اسلامی و سنتی را تعلیم می دهند؟

با نام الله

با سلام خدمت شما کاربر گرامی

سوال شما در بردارنده سوالات متعددی است(پنج سوال) و بنده بعد از ذکر مطالبی در آخر سوالات شما را مطرح می کنم و پاسخ آن ها را به صورت خلاصه و با توجه به مطالب ذکر شده به صورت نتیجه گیری می آورم و پیشاپیش بابت طولانی شدن پاسخ که به دلیل سوالات متعدد است پوزش میخواهم:

عناصر اربعه یا عناصر چهارگانه چهار عنصر آب، هوا، خاک و آتش هستند که یونانیان باستان آن‌ها را عنصرهای سازنده جهان می‌دانستند.نور خورشید را مخلوطی از هوا و آتش تصور می‌کردند و یخ را همان آب می‌دانستند که سختی سنگ را به دست آورده‌است.
اگرچه این دیدگاه ممکن است بسیار عامیانه به نظر رسد، اثرهایی ژرف بر درک امروزی ما از جهان دارد. یکی از این آثار توجه به حالات ماده‌است. مفهوم ماده و انرژی را می‌توان از اعتقاد به عناصر اربعه برداشت کرد؛ خاک نمایندهٔ حالت جامد، آب نمادی از حالت مایع، و هوا یادآور حالت گازی است. به این ترتیب سه عنصر نخست حالات سه گانهٔ ماده را یادآور می‌شوند.اثر دیگر معرفی آتش است. آتش نمایندهٔ مفهوم انرژی و بیانگر تغییراتی است که انرژی در ماده و حالات آن به وجود می‌آورد. بدین ترتیب مفهوم ماده و انرژی را به آسانی می‌توان از دیدگاه پیشینیان، برداشت کرد[1]

در باره اجزاى تركيبى وجود خارجى انسان و چگونگى آن گفته ‏اند عناصر چهارگانه‏، اجسام بسيطى هستند كه اجزاى اوّليّه بدن انسان را تشكيل مى‏دهند. دو عنصر از اين چهار عنصر سبك وزن و لطيف ‏اند كه عبارتند از آتش و هوا. و دو عنصر سنگين وزن‏ اند كه عبارتند از زمين و آب. گفته ‏اند جايگاه طبيعى زمين ميان سبكى و سنگينى است و طبيعت آن سرد است و خشك و وجود آن در ثبات و حفظ شكل و هيأت موجودات مفيد است. خصلت طبيعى آب اين است كه زمين را در بر مى‏گيرد و وزن آن نسبى است. طبيعت آن سرد و مرطوب است.

وجود آب در جهان براى سهولت شكل‏ گيرى اشياء است. مانند اين كه اشياء به وسيله آب به آسانى آمادگى پذيرفتن شكل و نقوش و حالت تعادل را پيدا مى‏كنند. زيرا همچنان كه آب موجب مى‏شود كه هيأت تشكيل شده به آسانى از بين برود، سبب مى‏شود كه جسم به آسانى هيأت و شكل را قبول كند، چنان كه جسم خشك و تر با يكديگر در آميزند، جسم خشك از عنصر مرطوب كشش و شكل يافتن را مى‏پذيرد و جسم مرطوب از جسم خشك، تعديل يافته و بقا و استقامت را مى‏ يابد. بنا بر اين جسم خشك با رطوبت از شكسته و پراكنده شدن محفوظ مى‏ماند و جسم مرطوب بوسيله جسم خشك از سيلان و حركت باز مى‏ ماند. جايگاه طبيعى هوا بالاتر از آب و پايين‏تر از آتش است و سبك بودنش امرى نسبى است و طبيعت آن گرم و مرطوب است. فايده وجودى هوا در مخلوقات اين است كه اجسام را مشبك كرده، رقيق مى‏ سازد.

جايگاه طبيعى آتش بالاتر از همه اجرام عنصرى است. كيفيّت وجودى آن مقعّر و مانند فلك ماه است. به طور مطلق وزن آن سبك و طبيعت آن داغ و خشك است. فايده وجودى آتش در موجودات براى سهولت تركيبات است و جوهر وجودى حيوانات در آن جريان مى‏يابد و براى تجزيه دو عنصر به كار گرفته مى‏شود و آنها را به عناصر اوّليّه باز مى‏گرداند.
دو عنصرى كه از نظر وزن سنگين‏ترند در ايجاد اعضاء و استوارى آنها مفيدترند و دو عنصر سبك در ايجاد ارواح و به حركت در آوردن ارواح و اعضا مفيد است.

پس از اين توضيح گفته ‏اند مزاج كيفيّتى است كه از فعل و انفعالات اين عناصر چهارگانه پديد مى ‏آيد. هر گاه بعضى از اين عناصر در بعضى ديگر اثر بگذارند صورت بسيط هر كدام به وسيله ديگرى شكسته مى‏شود و از آنها كيفيّت متشابه همه عناصر پديد مى‏آيد كه به آن مزاج و قواى اولى گفته مى‏شود و در اساس همه آنها چهار عنصر حرارت. برودت، رطوبت و يبوست وجود دارد و همين چهار چيز پديد آورنده انواع مزاجها در اجسام موجود فساد پذير مى‏باشند.

خداوند هستى بخش به هر عضوى و حيوانى آنچه را كه شايسته‏ تر بوده به آن داده است. و به انسان معتدل‏ ترين مزاج ممكن در اين عالم را با قواى مناسبى كه با آن كار انجام دهد و به وسيله آن تأثير بگذارد و يا تأثير بپذيرد بخشيده است و به هر عضوى از اعضاى انسان آنچه را كه براى انجام كار لازم داشته، داده است.

بنا بر اين بعضى اعضا را گرمتر و بعضى را سردتر و بعضى را مرطوب‏تر و بعضى را خشك‏تر آفريده است. و به وسيله اخلاط كه جسمهاى مرطوب سيّال‏ اند اعضا را در كارشان مدد رسانده كه بدون وجود اخلاط محال است كه به اعضا غذا برسد. اخلاط در چهار چيز منحصر است: يكى از خون است كه از ديگر اخلاط برترى است. دوّمى بلغم، سومى صفرا و چهارمى سودا مى‏باشد. سپس اعضا را به استخوان و غضروف و اعصاب و پى‏ها تقسيم كرده است و استخوان را اولين عضو متشابه الاجزا قرار داده و آن را سخت آفريده است زيرا اساس بدن و استوانه حركت و استوارى جسم مى‏باشد.[2]

هر چند این نظريّه طبيعى عناصر چهارگانه‏ در قرآن يا حديث نيامده است ولی برخی از علما آن را پذیرفته اند.شیخ مفيد(ره) گفته است كه علاوه بر آنكه برهان قابل اعتمادى بر ضدّ اين تقسيم چهارگانه عناصر نيامده، آن را مخالف با هيچ يك از توحيد، عدل و وعد و وعيد و نبوّت و شرايع نمى‏بينم‏؛ و به همين جهت مفيد(ره) اين نظريّه را پذيرفته است.[3]

از سخنان شهید مطهری(ره) نیز که اشاره به حقانیت منابع اسلامی است چنین به دست می آید که از دید ایشان نظریه عناصر اربع مردود استایشان چنین می گوید:

دنيا نتوانسته بهتر از آنها[کتاب و سنت] بياورد. آنچه قرآن آورده هيئت بطلميوس نيست كه بگوييم نظريه ديگرى آمد و آن نظريه را نسخ كرد، نظريه طبيعيات مبتنى بر عناصر چهارگانه‏ نيست كه بگوييم علم امروز آمد و گفت آن عناصر چهارگانه‏ شما همه مركّبند و عنصر نيستند و عناصر بيش از اين حرفهاست.[4]

گفته شده روزي‌ امام صادق(علیه السلام) در این مورد فرموده: حيرت‌ مي‌ كنم‌ كه‌ مردي‌ چون‌ ارسطو چگونه‌ متوجه‌ نگرديده‌ كه‌ خاك‌ يك‌ عنصر نيست‌ بلكه‌ در خاك‌ عناصر متعدده‌ وجود دارد و هر يك‌ از فلزات‌ كه‌ در خاك‌ مي‌باشد يك‌ عنصر جداگانه‌ به‌ شمار مي‌آيد؟!

از زمان‌ ارسطو تا دورۀ امام جعفر صادق‌(علیه السلام) نزدیک هزار سال‌ گذشته‌ بود و در آن‌ مدت‌ طولاني‌ عناصر اربعه‌ به‌ طوري‌ كه‌ ارسطو گفت‌ يكي‌ از اركان‌ علم‌ الاشياء محسوب‌ مي‌شدند و كسي‌ نبود كه‌ به‌ آن‌ عقيده‌ نداشته‌ باشد و در انديشۀ هيچ‌ كس‌ خطور نمي‌كرد كه‌ با آن‌ عقيده‌ مخالفت‌ نمايد.[5]

ماده اولیه خلقت انسان و جن نیز که در قرآن به آن اشاره شده است نیز با نظریه عناصر اربعه تفاوت دارد.خداوند در قرآن می فرماید:

" وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجاً ..."[6]
و خداوند شما را از خاک آفرید ، سپس از نطفه ( آفرید ) آن گاه شما را جفت هایی قرار داد

علامه طباطبایی(ره) می فرماید:اين آيه شريفه به خلقت انسان اشاره مى‏كند، كه خداى تعالى نخست او را از خاك كه مبدأ دور اوست، و خلقتش به آن منتهى مى‏شود بيافريد، و سپس او را از نطفه كه مبدأ نزديك اوست خلق كرد.[7]

" وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ" كلمه" مارج" به معناى زبانه خالص و بدون دود از آتش است.
و مراد از" جان" نيز مانند انس نوع جن است، و اگر جن را مخلوق از آتش دانسته به اعتبار اين است كه خلقت جن منتهى به آتش است.[8]

از آيات مختلف قرآن و تعبيرات گوناگونى كه درباره مبدأ آفرينش انسان آمده، به خوبى استفاده مى‏شود كه، انسان در آغاز «خاك» بوده، بعد با آب آميخته شده، و به صورت «گل» در آمده، و سپس به صورت «گِلِ بدبو» (لجن) درآمد، و پس از آن حالت «چسبندگى» پيدا كرد و بعداً به صورت «خشكيده» همچون كوزه و سفال شد.

همچنین خداوند به آفرينش «جنّ» پرداخته، مى‏گويد: «و جنّ را از شعله ‏هاى مختلط و متحرك آتش آفريد» «وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ».

«مارِج» در اصل از «مرج» (بر وزن مرض) به معنى اختلاط و آميزش است، و در اينجا منظور اختلاط شعله ‏هاى مختلف آتش مى‏باشد؛ زيرا هنگامى كه آتش شعله‏ ور مى‏شود گاه به رنگ سرخ، گاه به رنگ زرد، گاه به رنگ آبى، گاه به رنگ سفيد در مى‏آيد.

بعضى گفته ‏اند: معنى «تحرك» نيز در آن هست (از «أَمْرَجْتُ الدَّابَّةَ» يعنى «حيوان را در چراگاه رها كردم»؛ زيرا يكى از معانى «مرج» همان مرتع است).
باز در اينجا دقيقاً براى ما روشن نيست كه آفرينش «جنّ» از اين آتش هاى رنگارنگ چگونه بوده است؟ همان گونه كه خصوصيات ديگر آن نيز از طريق «مخبر و گوينده صادق» يعنى قرآن مجيد و «وحى آسمانى» براى ما ثابت شده‏ است، محدود بودن معلومات ما در برابر مجهولات، هرگز به ما اجازه نمى‏دهد كه اين حقايق را انكار، يا ناديده بگيريم، بعد از آن كه از طريق وحى اثبات گردد، هر چند علم را به آن راهى نيابد.

به هر حال، بيشترين موجوداتى كه ما با آن سر و كار داريم، آب و خاك و باد و آتش است، خواه آنها را چون قدما، بسيط و عنصر بدانيم، و يا همچون دانشمندان امروز، مركب از اجزاى گوناگون، ولى در هر صورت مبدأ آفرينش «انسان» آب و خاك بوده، در حالى كه مبدأ آفرينش «جنّ» باد و آتش است، و اين دوگانگى مبدأ آفرينش، سرچشمه تفاوتهاى زيادى ميان اين دو است. . [9]

روشن است این سخن که انسان از خاک و جن از آتش است تفاوت های بسیاری با اعتقاد به عناصر اربعه دارد و در منابع فقط اشاره به مبدا اول خلقت انسان و یا جن دارد و سخنی از اینکه آیا خاک عنصر است یا خیر نیامده است.

نتیجه گیری از بحث:

1-آیا طبق آیات جهان از چهار عنصر آب خاک آتش باد تشکیل شده؟ پاسخ: خیر از آیات قرآن مطالبی که در بردارنده این باشد که جهان از عناصر اربعه تشکیل شده باشد وجود ندارد.

2-آیا به لحاظ علم امروز می توان تمام عناصر طبیعت از زیر مجموعه این چهار عنصر دانست؟پاسخ: خیر از دید علم امروز عناصر طبیعت بیش از چهار تا هستند و خود این عناصر ذکر شده از عناصر متعددی تشکیل شده اند.

3-اینکه انسان از خاک و جن از آتش است به این معناست؟ آیا این مسأله تناقضی با عناصر کشف شده در جدول مندلیف ندارد؟پاسخ: خیر در منابع اسلامی به این مطلب اشاره نشده است و از آیات قرآن و روایات نیز چنین چیزی به دست نمی آید.

4- آیا این باور منسوخ شده؟ پاسخ: ممکن است برخی هنوز به این عقیده باور داشته باشند ولی از دید علم این یک باور منسوخ شده است.

5-آیا امروزه نیز در علوم اسلامی بر اساس این چهار عنصر طب اسلامی و سنتی را تعلیم می دهند؟ پاسخ: پاسخ این مطلب نیز به صورت مفصل در متن توضیح داده شده است و توضیحاتی در مورد طبایع چهارگانه آمده است.

موفق باشید.

[1] شورای تالیف گروه شیمی دفتر برنامه ریزی و تالیف کتابهای درسی. شیمی(۱) سال اوٌل دبیرستان. چاپ دهم. تهران: شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران، ۱۳۸۹.به نقل از ویکی پدیا
[2] ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن ميثم)، ج‏1، ص:372- 374
[3] انديشه‏هاى كلامى شيخ مفيد 84
[4] مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ج‏25 422 -423
[5] دانشگاه بزرگ امام صادق (ع) ، مکتب اسلام- شماره 246،شهريور 1360 ، علي اکبر مهدي پور ، امام شناسی ج18 ، «خواندنيها» شمارۀ 39 سال‌ 33. «مغز متفكّر جهان‌ شيعه‌» به‌ ترتيب‌ ص‌ 69 و 70، و صفحۀ 72
[6] سوره فاطر ، آیه 11
[7] تفسير الميزان ج‏17 32،نويسنده: علامه طباطبايى- سيد محمد باقر موسوى همدانى‏، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى‏ ، مكان چاپ: قم‏ ، سال چاپ: 1374 ش‏ ، نوبت چاپ: پنجم
[8] همان، ج‏19، ص: 165-166
[9] تفسير نمونه، ج‏23، ص:129- 131 ،نویسنده:آیت الله مکارم شیرازی و دیگران ،مطابق با نرم افزار مجموعه آثار

با اجازه استاد بزرگور انشا الله فردا مبحث جالبي از نظريه حضرت صادق درباره عناصر اربعه خواهم گذاشت كه نظريه ارسطو كه مربوط به هزار سال قبل از خودش مي باشد را رد كرده و در قرن 18 الي 20 ميلادي تازه نظريات صادق رض ثابت مي شود

باري ، حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) در محضر پدر با علم فيزيك آشنا شد و همانطور كه در علم جغرافيا به نظريه گردش خورشيد بدور زمين ايراد گرفت قسمتهائي از فيزيك ارسطو را نيز مورد ايراد قرار داد در صورتي كه هنوز به دوازده سالگي نرسيده بود .


روزي در محضر پدرش استاد يعني امام محمد باقر (عليه السلام) ، باين قسمت از فيزيك ارسطو رسيد كه در جهان بيش از چهار عنصر وجود ندارد كه عبارت است از خاك ، آب ، باد و آتش .
حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) ايراد گرفت و گفت : حيرت مي كنم كه مردي چون ارسطو چگونه متوجه نگرديده كه خاك يك عنصر نيست بلكه در خاك عناصر متعدد وجود دارد و هر يك از فلزات كه در خاك مي باشد يك عنصر جداگانه بشمار مي آيد .
از زمان ارسطو تا دوره حضرت امام جعفر صادق
)عليه السلام( بتقريب ، هزار سال گذشته بود و در آن مدت طولاني عناصر اربعه ، بطوري كه ارسطو گفت يكي از اركان علم الاشياء محسوب مي شد و كسي نبود كه به آن عقيده نداشته باشد و در انديشه هيچ كس خطور نمي كرد كه باآن عقيده مخالفت نمايد. بعد از هزار سال يك پسر كه هنوز دوازده سال از عمرش نمي گذشت گفت كه خاك يك عنصر نيست بلكه متشكل از عناصر متعدد است . همين پسر بعد از اينكه خود شروع به تدريس كرد عنصر ديگر را هم از لحاظ بسيط بودن تحطئه نمود و گفت باد يك عنصر نيست بلكه متشكل از چند عنصر مي باشد .
حضرت امام جعفر صادق
)عليه السلام( هزار و يكصد سال قبل از علماي قرن هيجدهم ميلادي اروپا كه اجزاي هوا را كشف و از هم جدا كردند گفت كه باد ( يا هوا ) يك عنصر نيست ، بلكه از چند عنصر بوجود آمده است .
اگر در مورد خاك بعد از تفكر و تعقل ، مي پذيرفتند كه يك عنصر نيست و چند عنصر است در مورد باد ، كسي از لحاظ اينكه يك عنصر ميباشد ترديد نداشت .
برجسته ترين دانشمندان فيزيكي جهان بعد از ارسطو نمي دانستند كه باد يك عنصر بسيط نيست حتي در قرن هيجدهم ميلادي كه يكي از قرون درخشنده علم بود تا زمان ( لاووازيه ) دانشمندان فرانسوي عده اي از علما باد ( يا هوا ) را يك عنصر بسيط ميدانستند و فكر نمي كردند كه مخلوطي از چند عنصر است و بعد از اينكه لاووازيه ( اكسيژن ) را از ساير گازهائي كه در هوا هست جدا كرد و نشان داد كه لذا آن مرد ، اكسيژن را توليد كرده اما نه بصورت خالص بلكه بشكل تركيب با عناصر ديگر .
از نتايجي كه حضرت امام جعفر صادق
)عليه السلام( بدست آورد و بايد تذكر داد كه جنبه تئوري نداشت اين دو فرمول را وضع كرد :
اول اينكه جزئي از هوا از لحاظ تنفس بيش از اجزاي ديگر داراي اهميت مي باشد و اين جزء هواي حياتي است .
دوم اينكه همين جزء است كه سبب مي شود اشياء بر اثر مرور زمان (بيشتربواسطه) را بايد در خاطر داشت تا اين كه دريافت حضرت امام جعفر صادق
)عليه السلام( از لحاظ پي بردن به كيفيت اكسيژن چه نظريه صائب داشته است.
بعد از اينكه لاووازيه فرانسوي پس از پريسنلي انگليسي در مورد اكسيژن تحقيق كرد و به آثاري كه بوجود مي آورد پي برد ، دانشمندان قائل شدند كه تغيير اجسام بر اثر مرور زمان ، و فاسد شدن بعضي از آنها ناشي از اكسيژن است تا اينكه پاستور فرانسوي ميكروب را كشف نمود و او گفت كه فاسد شدن بععضي از اشياء ( مثل مواد غذائي كه با مرور زمان فاسد مي شود ) بر خلاف آنچه تصور كرده اند ناشي از اكسيژن نيست بلكه ناشي از ميكروب است و ميكروب ها به كالبد جانوران مرده و اغذيه حمله ور مي شوند و آن را فاسد مي نمايند .
ولي پاستور بايستي توجه مي نمود كه ميكروب ها بدون اكسيژن قادر به ادامه زندگي نيستند و آنچه آنها را زنده نگاه مي دارد اكسيژن است و لذا همانطور كه حضرت امام جعفر صادق
)عليه السلام( گفت: اكسيژن در تغيير اشياء ( بيشتر بواسطه ) مؤثر است و گاهي هم بدون واسطه اشياء را تغيير مي دهد و آن در زماني است كه بطور مستقيم با فلزات تركيب مي شود و باصطلاح شيميائي آنها را ( اكسيده ) يا اوكسايده(به لهجه انگليسي) مي كند .


يك چنين اظهار نظر دقيق از طرف حضرت امام جعفر صادق
)عليه السلام( بدون آزمايشهاي عملي امكان نداشته است. ولي زمان اجازه نمي داد كه حضرت امام جعفر صادق )عليه السلام( از لحاظ شناسائي اكسيژن از آن مراحل جلوتر برود .



اما حدس زده بود آن قسمت از هوا که عامل اصلي تنفس مي باشد و اشيا را تغيير مي دهد سنگين نيز هست و نوع بشر بايستي هزار سال ديگر صبر كند تا اينكه لاوازيه بگويد كه اكسيژن از حيث وزن
uآب است و از هر 9 كيلو گرم آب از حيث وزن هشت كيلوگرم آن اكسيژن مي باشد ولي از حيث حجم در آب ، هيدروژن ، دو برابر اكسيژن است .



بااينكه لاوازيه ازلحاظ شناسائي اكسيژن آن اندازه جلو رفت نتوانست اين گاز حياتي را مبدل به مايع نمايد. او در فكر اين بود كه اكسيژن را مايع كند اما دو چيز مانع از حصول منظورش شد:




Œ اينكه در دوره وي كه پايان قرن هيجدهم ميلادي بود ، صنعت و تكنيك آنقدر وسعت نداشت كه آن


مرد محقق ، بتواند به منظور برسد .



 اينكه نگذاشتند آن قدر بماند تا اين كه كار خود را به سامان برساند و جانش را گرفتند .



بعد از او ، تا مدتي دانشمندان مي گفتند كه اكسيژن را نمي توان مايع كرد تا اينكه تكنيك آنقدر توسعه يافت كه توانستند برودت هاي زياد را بوجود بياورند . معهذا تا قرن بيستم ميلادي نتوانستند اكسيژن را به مقدار زياد ، بطوريكه در صنعت قابل استفاده باشد مبدل به مايع نمايند.
در قرن بيستم ، تكنيك بوجود آوردن برودت هاي شديد بيش از قرن نوزدهم به تكامل رسيد و با ايجاد برودت 183 درجه زير صفر بدون اينكه احتياج به فشار زياد داشته باشد ، در فشار هواي معمولي اكسيژن را مبدل به مايع كردند .
امروز مي توانند اكسيژن را به مقدار زياد مايع كنند و در صنايع از آن استفاده نمايند و برودت 183 درجه


زير صفر را نبايد يك برودت كم به حساب آورد چون فقط 90 درجه با برودت مطلق كه اسم ديگر آن برودت صفر مطلق است فاصله دارد و برودت صفر مطلق -16 ر 273 - درجه زير صفر مي باشد و در اين برودت ، بطوريكه دانشمندان مي گويند حركتي كه درون ماده هست ، متوقف مي شود .
در هر حال ، زمان اجازه نداد كه حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) از لحاظ شناسائي قسمت حياتي و مولد الحموضه هوا از آنچه گفتيم جلو تر برود .


ولي همان اندازه كه پي برد او را از لحاظ شناسائي اكسيژن بر همه مقدم مي كند و نشان ميدهد كه در اين قسمت از فيزيك ، هزار سال از معاصران خود جلو بوده است .
در بعضي از روايات هست كه شاگردان حضرت امام جعفر صادق
)عليه السلام( بعد از او گفتند كه مي توان هوا يا اكسيژن را مايع كرد . ولي آنچه شاگردان حضرت امام جعفر صادق )عليه السلام ( در اين خصوص گفته اند يك نظريه كلي است و از ازمنه قديم ، حتي قبل از ارسطو ،دريافته بودند كه هر بخار ( گاز ) را مي توان مايع كرد ولي وسيله براي مايع كردن گازها نداشتند .
بر كسي پوشيده نيست كه از
زمان قديم ، يك قسمت از علوم امروزي بشكل تئوري ابراز شد بدون اينكه وسيله اي وجود داشته باشد تا به آن تئوري ها جامه عمل بپوشاند .


دموكريت ( ذيمقراطيس ) يوناني در پانصد سال قبل از ميلاد مسيح تئوري مربوط به ( اتم) را به همين شكل كه ما امروز مي شناسيم بيان كرد و گفت:


كه ماده از اتم ها ساخته شده و درون هر اتم، حركاتي سريع وجود دارد اگر از اسامي( الكترون)و(پروتون)


و ( نوترون ) و ساير اجزاي اتم بگذريم كه از موضوعات قرن نوزدهم و قرن بيستم ميلادي مي باشد دموكريت راجع به وصف اتم از لحاظ تئوري چيزي فرو گزار نكرد .
معهذا نوع بشر نتوانست تا اين قرن از اتم استفاده عملي بكند و هر گاه جنگ جهاني دوم پيش نمي آمد و



علماي آلمان بفكر استفاده از نيروي اتم نمي افتادند و آمريكا ، از بيم آلمان ، در صدد بر نمي آمد جلو بيفتد شايد تا پايان اين قرن هم استفاده از نيروي اتم وارد مرحله عمل نمي گرديد.



آنچه شاگردان حضرت امام جعفر صادق
)عليه السلام( در مورد امكان مايع كردن هوا يا اكسيژن گفته اند يك تئوري مي باشد كه از قديم وجود داشته ولي آنچه خود حضرت امام جعفر صادق )عليه السلام (در مورد اكسيژن گفت از حدود تئوري تجاوز مي كند و نشان ميدهد كه وي در مورد شناسائي اكسيژن وارد مرحله عمل شده بود .


درست است که به اصطلاح انسان از خاک است و جن از آتش اما تا آنجا که بنده اندیشه های ارسطو و افلاطون را خوانده ام منظور این دو جداست.

در واقع ارسطو و افلاطون بر این عقیده اند که در این دنیا 4 عنصر آب و باد و خاک و آتش تشکیل دهنده همه چیز است که البته این با علم آن روزگار سازگار است و نه با علم امروز و آموزه های قرآنی.

برای مثال خود آب متشکل از عناصر دیگر است...

اما جالب است بدانید همین ارسطو و افلاطون با این همه نظریات پیش پا افتاده وقتی پای حکومت و سیاست و کشورداری می رسند نظریاتی می دهند که با گذشت هزاران سال هنوز هم در دانشگاه های دنیا و ایران تدریس می شوند!!!

مکه;324257 نوشت:

اما جالب است بدانید همین ارسطو و افلاطون با این همه نظریات پیش پا افتاده وقتی پای حکومت و سیاست و کشورداری می رسند نظریاتی می دهند که با گذشت هزاران سال هنوز هم در دانشگاه های دنیا و ایران تدریس می شوند!!!

فکر نکنم نظرات اين اشخاص در حد واندازه نظرات, اموزش ها و ايين حکومت داري باشه که اهل بيت از خود باقي گذاشتن
لازم به ذکر است که نامه امام علي (ع)به مالک اشتر نهايت اگاهي سازي براي اداره امور جهان است
نامه امام علي (ع)به مالک اشتر در حال حاظر در سازمان ملل متحد است و خوده غربي ها ادعا. ميکنند که ما به مدينه فاضله نميرسيم مگر اينکه مو به موي اين نامه عمل کنيم

سلام

من این سوال را از درگاه پاسخگویی دیگری پرسیدم و اگر اجازه دهید می خواهم پاسخ آن را نمایش دهم:

[=yaghut]بسم الله الرحمن الرحيم

شماره نامه:
100209868
تاريخ :91/12/20

دانشجوي گرامي:

سلام عليكم از حسن اعتماد شما خرسنديم, اميد است بتوانيم پاسخگوي خوبي براي سوالات شما باشيم.

[=compset]سوال 2 : سلام
[=compset]استاد چند سوال داشتم
[=compset]آيا طبق آيات جهان از چهار عنصر آب خاك آتش باد تشكيل شده؟ آيا به لحاظ علم امروز مي توان تمام عناصر طبيعت از زير مجموعه اين چهار عنصر دانست؟ اينكه انسان از خاك و جن از آتش است به اين معناست؟ آيا اين مسأله تناقضي با عناصر كشف شده در جدول مندليف ندارد؟ آيا اين باور منسوخ شده؟ آيا امروزه نيز در علوم اسلامي بر اساس اين چهار عنصر طب اسلامي و سنتي را تعليم مي دهند؟
[=compset]پاسخ :

[=compset]عناصر اربعه ي طبيعيّات قديم، عناصر فلسفي اند نه عناصر فيزيكي. لذا آنها كه پنداشته اند اين مطلب با عناصر صد و چند گانه ي فيزيك در تضادّ است، گرفتار كج فهمي فاحشي شده اند.

[=compset]عناصر اربعه عبارتند از: آتش، هوا، آب، خاك. و طبايع اربعه عبارتند از: حرارت(گرمي)، برودت(سردي)، يبوست(خشكي) و رطوبت(تري).

[=compset]در زمان ما ـ افراد بي خبر از بنيانهاي فكري طبيعيّات قديم ـ به اين آموزه شديداً تاخته و آن را مخالف قطعيّات علمي دانسته اند؛ امّا به نظر مي رسد مقصود حكماي قديم از عناصر، معناي امروزي آن نيست. لذا لفظ عنصر در فلسفه و علوم تجربي امروزي، لفظ مشترك است؛ مثل لفظ شير كه در چند معني مختلف به كار مي رود.

[=compset]متأسفانه مدّتهاست كه تحقيقات در طبيعيّات قديم متوقّف شده و خود فلاسفه نيز اغلب طبيعيّات را تدريس نمي كنند. و همين متروك شدن طبيعيّات قديم، باعث شده كه معني درست خيلي از اصطلاحات رايج در طبيعيّات قديم، بد فهميده شوند.

[=compset]آيا واقعاً حكماي قديم آنقدر بي دقّت بوده اند كه نفهمند خاك متعارف، خودش موجود مركّب است؟ حتّي يك كودك نيز به راحتي درك مي كند كه خاك، شيء مركّبي است؛ آيا ارسطوي بزرگ، افلاطون شگفت انگيز، تالس كبير، فيثاغورث تيزبين، ارشميدس فكور و ديگر بنيانگذاران علوم، آنقدر ساده لوح بوده اند كه نفهمند خاك، يك موجود مركّب است؟ آيا فيثاغورث و تالسي كه آن همه قضاياي هندسي دشوار را كشف نموده اند، اينقدر شعور نداشته اند كه مطلبي به اين سادگي را درك كنند؟ قطعاً آنها اينقدر جاهل نبوده اند كه چنين اشتباه بزرگي را مرتكب شوند. پس بعيد نيست كه مقصود آنها از عناصر اربعه، چيز ديگري باشد. لذا برخي ها به جاي خاك، خاك عنصري، به جاي آتش، آتش عنصري، به جاي آب، آب عنصري، و به جاي هوا، هواي عنصري را به كار مي برند تا مخاطب را به اين معنا توجّه دهند كه از منظر حكماي قديم، اين خاك متعارف و آتش متعارف و آب و هواي متعارف، خودشان هم اموري مركّب بوده و از عناصر اربعه شكل گرفته اند.

[=compset]پس ممكن است مراد حكماي قديم از عناصر اربعه، جامد و مايع و گاز و پلاسما يا انرژي بوده باشد. خاك، بازرترين شكل جامد است. آب، بارزترين شكل مايع است. هوا بارزترين شكل گاز است. آتش نيز بارزترين شكل پلاسماست؛ و مي تواند نماينده ي انرژي هم باشد.

[=compset]اگر مقصودشان اين بوده باشد، شكّ نيست كه اين چهار حالت مادّه، عنصر (بسيط) هستند.

[=compset]در فلسفه، از عناصر اربعه با عنوان اسطقس يا جوهر نيز ياد شده است؛ و حكما، جوهر را امري عقلي مي دانند نه امر محسوس. جامد و مايع و گاز و پلاسما يا انرژي نيز، اموري غير محسوس هستند. آنچه ما با حواسّمان ادراك مي كنيم، كيفيّات اين امور است نه خودشان، كه از سنخ جوهرند. خود اينها با عقل ادراك مي شوند؛ چرا كه آدمي حسّ جوهر شناس ندارد.

[=compset]حرارت(گرمي)، برودت(سردي) و يبوست(خشكي) و رطوبت(تري) نيز حقيقتاً اموري بسيط هستند؛ و بسائط حسّي هم هستند.

[=compset]هر كدام از عناصر، دو كيفيّت دارند.

[=compset]آتش، گرم و خشك است. آب، سرد و تر است. خاك، سرد و خشك است. هوا، گرم و تر است.

[=compset]از منظر حكما، تمام موجودات جهان مادّي، از همين چهار عنصر و چهار كيفيّت (طبع) پديد آمده اند. حتّي خود همين خاك زير پايمان هم خاك خالص فلسفي نيست بلكه مركّب از عناصر است. همچنين آب متعارف و آتش متعارف و هواي متعارف، همگي مركّب از عناصر اربعه اند؛ كه در هر كدام، يكي از عناصر اربعه ي حقيقي، غلبه دارند. مثلاً در خاك متعارف، عنصر خاك غلبه دارد، لذاست كه آن را خاك مي ناميم.

[=compset]در قرآن كريم نيز بارها تصريح شده كه انسان از خاك خلق شده، در حالي كه وجود آب و حرارت و هوا در بدن انسان، از بديهيّات است؛ حتّي عرب جاهلي هم مي دانست كه بدن انسان، حاوي آب و هوا و حرارت است. پس چرا خداوند متعال تكيه بر خاكي بودن انسان دارد؟ چون در بدن انسان، غلبه با حالت خاكي است.

[=compset]هويج را با شير گوسفند مقايسه كنيد. مقدار آبي كه در بافتهاي هويج وجود دارد در حدّ آبي است كه در شير وجود دارد، بلكه گفته شده كه هويج، بيش از شير، آب دارد؛ امّا در هويج، غلبه با حالت جامد (خاكي) است در حالي كه در شير، غلبه با حالت آبي(مايع) است. حتّي مي توان ادّعا نمود كه جنّها نيز از عناصر اربعه شكل گرفته اند لكن در آنها، غلبه با حالت ناري است.

[=compset]تبصره:

[=compset]به نظر مي رسد كه در مورد بحث عناصر و طبايع، بايد كاوشهاي فلسفي و علمي زيادي شود، آن هم با نگاه ترميمي و تكميلي. چه بسا از اين رهگذر، دروازه هاي جديدي به روي علم باز شود.
[=compset]در مورد اين چهار عنصر و چهار طبع، و ويژگي هاي آنها و روابط آنها، در كتب طبّي به تفصيل مطالبي آمده كه اهل تحقيق مي توانند با نگرش تحقيقي به آن منابع مراجعه كنند. باز تأكيد مي كنم بر نگرش ترميمي و تكميلي، كه هم مخالف ردّ كلّي است هم مخالف قبول كلّي. قطعاً در اين آموزه حقايقي موجود است، ولي به نظر مي رسد كه اين آموزه با كاستي هايي نيز مواجه است.

[=compset][=mitra]اظهار نظر دقيق شما درباره پاسخ‏ها [با ذكر كد سوال] موجب تكامل و پويايي كار ماست.
[=mitra]آدرس :http://www.porseman.org/q
بانك پرسش و پاسخ دانشجويي مي باشد. شما مي توانيد با طرح سوال خود در صفحه http://www.porseman.org/q/newq.aspx و يا آدرس الكترونيكي با سرعت بيشتري پاسخ رادريافت نماييد.

[=mitra]سايت هاي موضوعي اداره مشاوره : porsemani.ir

[=mitra]«خوشبختي و موفقيت شما را از خداوند بزرگ خواستاريم»

به نظر من این پاسخ، با پاسخی که از سایت شما دریافت کردم، تفاوت هایی جزئی را داراست.

برای نمونه استاد اندیشمند اشاره کردند که:

اندیشمند;324081 نوشت:
گفته شده روزي‌ امام صادق(علیه السلام) در این مورد فرموده: حيرت‌ مي‌ كنم‌ كه‌ مردي‌ چون‌ ارسطو چگونه‌ متوجه‌ نگرديده‌ كه‌ خاك‌ يك‌ عنصر نيست‌ بلكه‌ در خاك‌ عناصر متعدده‌ وجود دارد و هر يك‌ از فلزات‌ كه‌ در خاك‌ مي‌باشد يك‌ عنصر جداگانه‌ به‌ شمار مي‌آيد؟!

از زمان‌ ارسطو تا دورۀ امام جعفر صادق‌(علیه السلام) نزدیک هزار سال‌ گذشته‌ بود و در آن‌ مدت‌ طولاني‌ عناصر اربعه‌ به‌ طوري‌ كه‌ ارسطو گفت‌ يكي‌ از اركان‌ علم‌ الاشياء محسوب‌ مي‌شدند و كسي‌ نبود كه‌ به‌ آن‌ عقيده‌ نداشته‌ باشد و در انديشۀ هيچ‌ كس‌ خطور نمي‌كرد كه‌ با آن‌ عقيده‌ مخالفت‌ نمايد.[5]


و در پاسخ بالا این قسمت:

نقل قول:
آيا واقعاً حكماي قديم آنقدر بي دقّت بوده اند كه نفهمند خاك متعارف، خودش موجود مركّب است؟ حتّي يك كودك نيز به راحتي درك مي كند كه خاك، شيء مركّبي است؛ آيا ارسطوي بزرگ، افلاطون شگفت انگيز، تالس كبير، فيثاغورث تيزبين، ارشميدس فكور و ديگر بنيانگذاران علوم، آنقدر ساده لوح بوده اند كه نفهمند خاك، يك موجود مركّب است؟ آيا فيثاغورث و تالسي كه آن همه قضاياي هندسي دشوار را كشف نموده اند، اينقدر شعور نداشته اند كه مطلبي به اين سادگي را درك كنند؟ قطعاً آنها اينقدر جاهل نبوده اند كه چنين اشتباه بزرگي را مرتكب شوند.

سوالم این است که اگر حکمای قدیم واقعاً چنین عقیده ای نداشتند(با توجه به پاسخ سایت پرسمان) پس چرا در روایتی که استاد دانشمند ذکر کردند امام صادق از ارسطو تعجب می کند که چرا ارسطو خاک را یک عنصر میداند.

nejatam;324377 نوشت:
سوالم این است که اگر حکمای قدیم واقعاً چنین عقیده ای نداشتند(با توجه به پاسخ سایت پرسمان) پس چرا در روایتی که استاد دانشمند ذکر کردند امام صادق از ارسطو تعجب می کند که چرا ارسطو خاک را یک عنصر میداند.


با سلام خدمت شما کاربر گرامی و بزرگوار


بله بنده هم با شما موافق هستم و احتمال هم دارد که منظور آن ها از عناصر اربعه معنایی فراتر از این 4 ماده باشد و بنده هم این مطلب را به خاطر تناقضی که با حدیث داشت نیاوردم ولی امکان جمع این دو مورد نیز وجود دارد:


1-گاه در بین دانشمندان و فیلسوفان نظریاتی دیده می شود که با درجه علمی آن ها سازگاری ندارد مخصوصا این مطالب درست است که در این زمان ساده به نظر می رسد ولی در آن زمان فیلسوفان بزرگی نیز ممکن بود دچار خطا شوند.اتفاقا در حدیث هم که اشاره شده حضرت(علیه السلام) هم از دیدگاه ارسطو تعجب می کند.


2-باز هم منظور از خاک را هرچه بدانیم باز هم قابل جمع با روایت می باشد زیرا به هر حال منظور از خاک هرچه بوده باشد باز تشکیل شده از عناصر متعدد می باشد.


نکته ای که در آخر لازم است ذکر شود این است که بنده در پاسخ در مورد روایت اینگونه گفتم که : "گفته شده" ولی متاسفانه هنوز به منبع اصلی روایت دسترسی پیدا نکرده ام تا در مورد آن بررسی لازم را انجام دهم.


موفق و موید باشید
موضوع قفل شده است