ذوالفقارحضرت علی ع ازکجا آمددرحال درکدام کشور است

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ذوالفقارحضرت علی ع ازکجا آمددرحال درکدام کشور است

ذوالفقارحضرت علی ع ازکجا آمددرحال درکدام کشور است

فضل احمد;8751 نوشت:
ذوالفقارحضرت علی ع ازکجا آمددرحال درکدام کشور است

[=&quot]با سلام[/]
[=&quot]دوست عزيز در مورد ذوالفقار در منابع چنين امده است ولي اين كه الان كجاست بايد جستجو شود؟

[/]


[=&quot]«[/][=&quot]ذوالفقار[/][=&quot]» [/][=&quot]شمشیری شگرف است که ابتدا متعلق به رسول اکرم(ص) بود و آن حضرت در جنگ احد وقتی که شمشیر علی بن ابی طالب(ع) در گرماگرم نبرد شکست،

آن را به او بخشید و از همان زمان این شمشیر وجهه‌ای مقدس یافت.

در وجه تسمیه این شمشیر گفته اند: پشت آن خارهای پست و بلندی مانند ستون فقرات آدمی داشته است.
1[/]


[=&quot]علامه مجلسی(ره) از مناقب ابن شهر آشوب نقل می کند که آیه 25 سوره حدید [/][=&quot]«[/][=&quot]وَاَنْزَلنا الحَدِید فِیهِ بَأسٌ شَدِید وَمَنافِع لِلناسِ» اشاره به ذوالفقار دارد که از آسمان برای پیامبر(ص) نازل شد2 و ایشان آن را به حضرت علی (ع) بخشید.

در مورد منشأ ذوالفقار اقوال دیگری هم هست؛ از جمله آن‌که:
در جنگ بدر حضرت علی (ع) آن را پس از کشتن صاحبش «عاص بن منبه سهمی» به دست آورد3،

یا جزو هدایای بلقیس به حضرت سلیمان (ع) بود، 4

ویا ذوالفقار در روز بدر به دست پیامبر (ص) رسید وآن را به حضرت علی (ع) بخشید.

این شمشیر سپس به امام حسن(ع) و بعد از او به امام حسین (ع) و سرانجام به حضرت مهدی (عج) به ارث رسید. 5

[/]


[=&quot]از حضرت صادق (ع) درباره علت نامیده شدن آن به ذوالفقار پرسیدند، حضرت صادق(ع[/][=&quot]) [/][=&quot]فرمود: زیرا ضربتی با آن به هیچ کس نزد، مگر آن‌که در دنیا از حیات و در آخرت از بهشت محرومیت یافت. 6

[/]


[=&quot]در کتاب‌های الارشاد شیخ مفید والأمالی شیخ طوسی با ذکر سند از حضرت صادق (ع) آمده است:
در روز جنگ احد فرشته ای که نامش رضوان بود، از آسمان ندا در داد که « لا سَیْفَ اِلاَّ ذُوالفَقار وَلا فَتی اِلاَّ عَلی 7

همین حدیث را «سمعانی» در کتاب فضایل الصحابه، وابن بطّه در کتاب الابانه نقل کرده اند، با این تفاوت که به جای غزوه «احد»، غزوه «بدر» گفته اند. 8

[/]


[=&quot]درروایتی ازامام صادق(ع) نقل شده است «و شمشیر آن حضرت هنگام ظهور، همان شمشیر پیامبر[/][=&quot] «[/][=&quot]ذوالفقار[/][=&quot]» [/][=&quot]است».9

[/]


[=&quot]البته آنچه مهم است شناختن هدفی است که حضرت علی(ع) بخاطر آن شمشیر را با خود حمل می کرده است و عمر شریفش را بخاطر آن اهداف به پایان رسانیده. این چیزی است که برای ما قابل اهمیت است و سبب پیروی ما از حضرت علی(ع) می شود.[/]
[=&quot]
[/]

[=&quot]پی‌نوشت‌ها[/][=&quot]: [/]

[=&quot]1. [/][=&quot]ر.ک: علل‌الشرایع، ج 1، ص 160[/]

[=&quot]2. [/][=&quot]الکافی، ج 1، ص 235؛ ر.ک: مستدرک، ج 3، ص 309[/]

[=&quot]3.[/][=&quot] ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج 14، ص 169[/]

[=&quot]4. [/][=&quot]بحارالانوار، ج 42، ص 57[/]

[=&quot]5.[/][=&quot] من لایحضره الفقیه. ج 4، ص 418[/]

[=&quot]6. [/][=&quot]المناقب،ج 3، ص 592، بحارالانوار، 42، ص 58[/]

[=&quot]7. [/][=&quot]الارشاد، ج 1، ص 82 و 68، 78: الأمالی طوسی، ص 547[/]

[=&quot]8. [/][=&quot]المناقب، ج 3، ص 296[/]

[=&quot]9. [/][=&quot]الغیبه. ج 307، ح 2 [/]


طاها;8760 نوشت:

[=&quot]با سلام[/]
[=&quot]دوست عزيز در مورد ذوالفقار در منابع چنين امده است ولي اين كه الان كجاست بايد جستجو شود؟[/]

سـحرگـه ره روي در سرزميني
همي‌گـفـت اين معـما با قريني

که اي صوفي ، شراب آنگــَه شود صاف
کـه در شيشـه برآرد اربـعيني

گر انگـشـت سـليماني نـباشد
چـه خاصيت دهد نقـش نـگيني

حق همین است و جز این نیست که اسلام ما را از توجه به اشیاء ، بدان گونه که بعضی ادیان دیگر ( یهود و مسیحیت ) بدان پرداخته و به این سبب به انحراف ها دچار گردیده اند ، نهی کرده است . اگر " ید علوی " نباشد ، چه حاصل می دهد قطعه ای فولاد سرد ؟ بعضی از دانشمندان بر این باورند که اسم اعظم خداوند باریتعالی ، همین عبارت " بسم الله الرحمن الرحیم " است ، اما تفاوت هاست بین زبان ما و زبان اوتاد در جاری کردن این عبارت که در یکی لغلغه ی زبان است و در دیگری نردبان صعود به آسمان .

موفق باشید

جواب کارشناسان تاریخ چیست؟

با سلام

برخی به خطا تصور می‏کنند که «ذوالفقار»؛ یعنی، شمشیری که دو تیغه دارد و بر همین اساس، در نقاشی‏ها و حتیفیلم‏ها، آن را دو تیغه نشان می‏دهند!
«ذوالفقار»؛ یعنی چیزی که دارای مهره‏ها و شیارها و حفره‏ها است.
«فقار» جمع فَقره (مهره‏های کمر) و «فُقره» (شیارها و حفره‏ها) است.
شمشیر «مُفقَّر» یعنی، شمشیری که شیارهای باریک و با عمقی اندک یا حفره‏هایی در وسط تیغه دارد.
شیارها ازوسط تیغه، به سمت بیرون کشیده شده است.
به شمشیر امام علی(ع) ذوالفقار می‏گفتند؛ چون روی تیغه‏ی آنحفره‏هایی (گودی‏ها) کوچک و زیبایی، (لسان العرب، ج 10، ص 300؛ تاج العروس، ج 7، ص 356 ـ 357. ماده‏ی فقر؛ ربیع الأبرار، زمخشری، ج3، ص 315) جهت تزیین داشت.
هم چنین گفته‏اند روی تیغه‏ی آن ـ از کنار دسته تا نوک ـ شیاری بلند و باریک داشتکه، شیارهایی باریک از آن شیار بلند، به طرف نوک شمشیر در دو طرف ایجاد شده بود، (علل الشرایع، ج 1، ص 160؛ مناقبابن شهر آشوب، ج 3، ص 340)؛
بنابراین فقار؛ یعنی، بریدگی‏ها، شیارها و گودی‏ها، محروم شدن و مهره‏های کمر، این معنا،هیچ شباهتی به دو تیغه بودن، ندارد.
تنها ابن شهر آشوب گفته است و کان ذوالفقار ذا شعبتین ؛ ذوالفقار دو تیغهداشت» که به نظر می‏آید برداشت شخصی او، از معنای «ذوالفقار» است، (ر.ک:مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص290).
در روایتی منسوب به امام صادق(ع) آمده است که:«ذوالفقار بدین جهت این نام گرفت که در وسط تیغه در طولآن، شیاری بود که آن را به مهره‏های کمر تشبیه کرده بودند»، (علل الشرایع، ج 1، ص 160؛ مناقب، ج 3، ص 340). هم چنین ازآن حضرت نقل شده است:«بدان علّت به شمشیر حضرت علی(ع)، ذوالفقار می‏گفتند که آن را بر هر کس می‏زد، دردنیا از زندگی و در آخرت از بهشت محروم می‏شد»، (مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 339).
صدوق گوید:ذوالفقار شمشیری بود که پیامبر(ص) به امام علی(ع) داد و بدین جهت این نام گرفت که در پشت آنمهره‏هایی چون مهره‏های کمر انسان بود، یا بدین جهت که کمر کافران را قطع می‏کرد.

ذوالفقار از آن چه کسی بود و چگونه به علی(ع) رسید؟
در پیکار بدر (سال دوم هجری) عاص بن منبه و پدر و عمیش ـ که از سران شرک بودند ـ کشته شدند.
حضرت علی(ع) عاص بن منبه را کشت و شمشیر او (ذوالفقار) را به پیامبر(ص) داد.
سال بعد در جنگ احد، وقتی از شدتجنگ شمشیر آن حضرت شکست و از پیامبر(ص) شمشیر خواست، آن حضرت ذوالفقار را در گرماگرم پیکار احد بهامام علی(ع) داد و او شجاعانه از پیامبر دفاع کرد و دشمن را عقب راند. در این هنگام ندایی شنیده شد که می‏گفت: لا فتی الا علیّ لا سیف الاّ ذوالفقار . پیامبر(ص) فرمود:این صدای جبرئیل است،
(سیره‏ی ابن هشام، غزوه‏ی احد، ج 30، ص106؛ تاریخ طبری، ج 3، ص 177؛ 1846؛ علل الشرایع، جزء 1، ص 7؛ شرح الأخبار، ج 2، ص 381 و...)
مورّخان در میان گزارش‏های مختلف درباره‏ی ذوالفقار، روی گزارش اخیر تأکید کرده‏اند.
به نظر می‏رسد این گزارش معقول ‏تر و منطقی ‏تر است،

(نیز نگاه کنید به:مناقب سلیمان کوفی، ص 495؛ شرح نهج‏البلاغة ابن ابی الحدید، ج 7، ص 219؛ تاریخ ابن الوردی، ج 1،ص 132؛ تاریخ طبری، ج 3، ص 184 و تاریخ یعقوبی زندگی امام علی(ع) و...).

ذوالفقار سرانجام چه شد؟
بنابر منابع شیعه، «ذوالفقار»، بعد از پیامبر(ص) به امام(ع) رسید و از آن حضرت به امام حسن(ع) و سپس به حسین(ع) تا آخر امامان و اکنون ذوالفقار نزد حضرت مهدی(عج) است.
شیعیان، امام را به چند نشانه می‏شناختند که از آن جمله ذوالفقار بود. آن را نزد هر کس می‏یافتند که با نشانه‏های دیگر همراه بود، او را به امامت می‏پذیرفتند.
از امام صادق و امام رضا(ع) روایاتی نقل است که سلاح (ذوالفقار ورزه)، از جمله شنانه‏های امامت است و در زمان ایشاننزد آنان بود؛
(من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 418 ـ 419؛ خصال صدوق، جزء 2، ص 8 ـ 527؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج1، ص312؛ الثاقب فی المناقب، ص 416 ـ 420؛ احمد بن محمد بن حنبل، کتاب العلل و معرفة الرجال، ص 73 ـ 74) و...)

کتابهای تاریخی سرنوشتهای مختلفی برای ذوالفقار نوشته اند. برخی گفته اند از طریق امام حسن به نوادگان ایشان رسیده و به دست محمد نفس زکیه رسید و او هنگام جنگ با منصور کشته شد و شمشیر به منصور رسید. برخی گفته اند شمشیر را محمد در حین جنگ و زمانی که به شدت زخمی شد به کسی که از او طلب داشت داد تا با فروش آن طلبش را جبران نماید. عده ای معتقدند در دربار عثمانیان بود. ولی به نظر می آید از آنجا که این شمشیر نماد قدرت شاهانه به شمار می رفت، سلاطین سعی می کردند از روی آن نمونه سازی کنند به همین دلیل برخی دادند تا برایشان شمشیری مانند ذوالفقار بسازند.

ذوالفقار نام شمشیر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بود.
برخی مورخین می‌گویند ذوالفقار ابتدا متعلق به منبه بن حجاج بود که در جنگ بدر کشته شد و پیامبر شمشیر او را برای خود برگزید. سپس در روز نبرد احد آن را به امام علی بن ابی طالب علیه السلام عطا فرمود.
ابن عباسنیز روایت کرده است که آن شمشیر را حجاج بن عطاطبه پیامبر هدیه کرده بود.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز فرمود:
جبرئیلبر پیامبر نازل شد و گفت:«در یمن بتی است از سنگ که در قاب آهن نشانده اند. کسی را بفرست آن را بیاورد.»
و رسول خدا مرا فرستاد. من آن را آوردم و به آهنگر دادم و او از آن دو شمشیر ساخت؛ یکی ذوالفقار و دیگری مخذم. پیامبر خدا مخذم را برای خود برگزید و ذوالفقار را به من داد. پس از رحلت پیامبر، مخذم نیز به من منتقل شد.

حضرت صادق علیه السلامفرمود:«آن شمشیر را از آن جهت ذوالفقار می‌گفتند که در طول آن گره هایی مانند فقرات کمر بود.»
برخی گفته اند که درازای ذوالفقار هفت وجب و پهنای آن یک وجب بود.

منابع:
العاریف و المعاریف ج3، لغت نامه دهخدا ج 7

مراجعه شود به:
وجه نامگذاری شمشیر ذوالفقار

در جنگ احد در مـرحـله اول نـبـرد، سـپاه قریش فرار كردند، و افراد تحت فرماندهى عبدالله بن جـبیر به منظور جمع آورى غنایم جنگى منطقه استقرار خود را رها كردند، گرچه عبدالله فـرمـان صـریح پیامبر (صلى الله علیه و آله) را به یادشان آورد ولى آنان ترتیب اثر نـداده و بـیـش از 40 نـفـرشـان از تـپـّه سـرازیـر شـده بـه دنبال جمع آورى غنایم رفتند.
خـالد بـن ولید با گروهى سواره نظام كه در كمین آنان بود، به آنان حمله كرد و پس از كـشـتـن آنان از پشت جبهه به مسلمانان یورش برد و این همزمان شد با بلند شدن پرچم آنـان تـوسـط یـكـى از زنـان قـریـش بـه نام عمرة بن علقمه، كه جهت تشویق سربازان قریش به میدان جنگ آمده بودند. از این لحظه، وضع جنگ به كلى عوض شد؛ آرایش جنگى مسلمانان به هم خورد؛ صفوف آنان از هم پاشید؛ ارتـبـاط فـرمـانـدهـى با افراد قطع گردید و مسلمانان شكست خوردند و حدود هفتاد نفر از مجاهدین اسلام، از جمله حمزة بن عبدالمطلّب و مصعب بن عمیر،(یكى از پرچمداران ارتش ‍ اسلام)، به شهادت رسیدند.
از طـرف دیـگـر، چون شایعه كشته شدن پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله) در میدان جنگ تـوسـط دشـمـن پـخـش گـردیـد، روحـیـه بـسـیـارى از مـسـلمـانـان متزلزل شد و در اثر فشار نظامى جدید سپاه شرك، اكثریت قریب به اتفاق مسلمانان عقب نشینى كرده و پراكنده شدند، و در میدان جنگ افرادى انگشت شمار در كنار پیامبر(صلى الله علیه و آله) ماندند و لحظات بحرانى و سرنوشت ساز در تاریخ اسلام فرا رسید.
ایـنـجـا بـود كـه نـقـش بـزرگ حضرت عـلى(عـلیـه‎السلام) به عنوان تنها مدافع خستگى‎ناپذیر نـمـایان گردید، زیرا على(علیه‎السلام) با شجاعت و رشادتى بى نظیر در كنار پیامبر شـمـشـیـر مـى‎زد و از وجود مقدّس پیشواى عظیم الشّان اسلام در برابر یورش‎هاى مكرّر فوج‎هاى متعدد مشركان حراست مى‎كرد.

ایـنـجـا بـود كـه نـقـش بـزرگ حضرت عـلى(عـلیـه‎السلام) به عنوان تنها مدافع خستگى‎ناپذیر نـمـایان گردید، زیرا على(علیه‎السلام) با شجاعت و رشادتى بى نظیر در كنار پیامبر شـمـشـیـر مـى‎زد و از وجود مقدّس پیشواى عظیم الشّان اسلام در برابر یورش‎هاى مكرّر فوج‎هاى متعدد مشركان حراست مى‎كرد.
ابن اثیر در تاریخ خود مى‎نویسد:
پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) گروهى از مشركین را مشاهده كرد كه آماده حمله بودند، بـه عـلى(عـلیـه‎السلام) دستور داد به آنان حمله كند، حضرت على(علیه‎السلام) به فرمان پیامبر به آنان حمله كرد و با كشتن چندین تن موجبات فرار آنان را فراهم ساخت.
پـیـامـبـر(صلى الله علیه و آله) سپس گروه دیگرى را مشاهده كرد و به على(علیه‎السلام) دستور حمله داد و حضرت على(علیه‎السلام) آنان را كشت و متفرّق ساخت .
در این هنگام فرشته وحى به پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمود: این نهایت فداكارى است كه على(علیه‎السلام) از خود نشان مى‎دهد.
رسول خدا فرمود: او از من، و من از او هستم . در این هنگام صدایى از آسمان شنیدند كه مى‎گفت:
لا فَتى اِلاّ عَلِىّ، لا سَیفَ اِلاّ ذُو الفَقار ؛ جوانمرد شجاعى چون على(علیه السّلام و شمشیرى چون ذوالفقار وجود ندارد).

ابن ابى الحدید نیز مى‎نویسد:
هـنـگـامى كه غالب یاران پیامبر(صلى الله علیه و آله) پا به فرار نهادند، فشار دسته‎هاى مختلف دشمن به سوى پیامبر(صلى الله علیه و آله) بالا گرفت .
دسـتـه‎اى از قـبـیـله بـنـى كـنانه، و گروهى از قبیله بنى عبد مناة، كه در میان آنان چهار جنگجوى نامور به چشم مى‎خورد، به سوى پیامبر یورش بردند.
رسول خدا فرمود: او از من، و من از او هستم . در این هنگام صدایى از آسمان شنیدند كه مى‎گفت:
لا فَتى اِلاّ عَلِىّ، لا سَیفَ اِلاّ ذُو الفَقار ؛ جوانمرد شجاعى چون على(علیه السّلام و شمشیرى چون ذوالفقار وجود ندارد).

پیامبر به حضرت على(علیه‎السلام) فرمود: حمله اینها را دفع كن .
حضرت عـلى(عـلیـه‎السـلام) كـه پـیـاده مى‎جنگید، به آن گروه كه پنجاه نفر بودند، حمله كرده و آنان را متفرّق ساخت .
آنـان چند بار مجدّدا گرد هم جمع شده و حمله كردند، باز هم حضرت على(علیه‎السلام) حمله آنان را دفع كرد.
در این حملات، چهار نفر قهرمان مزبور و ده نفر دیگر كه نامشان در تاریخ مشخّص نشده است به دست على(علیه‎السلام) كشته شدند.
جبرئیل به رسول خدا(صلى الله علیه و آله) گفت:
راسـتـى كـه حضرت عـلى(علیه‎السلام) فداكارى مى‎كند، فرشتگان از فداكارى او به شگفت آمده‎اند.
پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمود:
چرا چنین نباشد، او از من و من از او هستم .
جبرئیل گفت: من هم از شما هستم .
آنگاه صدایى از آسمان شنیده شد كه مكرّر مى‎گفت: لا سَیفَ اِلاّ ذُوالفَقار وَلافَتى اِلاّ عَلِىّ ولى گوینده دیده نمى‎شد.
از پیامبر سؤال كردند كه: گوینده كیست؟ فرمود: جبرئیل است .(1)

پی‎نوشت‎ها:
1- ابـن ابـى الحـدیـد، شـرح نـهـج البـلاغـه، ج 14، ص 251، و خـوارزمى نیز در كتاب المـنـاقب، ص 223 روایت مى‎كند كه (على علیه‎السلام در جریان شوراء به این فداكارى كه نداى آسمانى را در پى داشت، بر اعضاى شوراء احتجاج كرد.)
برگرفته از کتاب الگوهاى رفتارى امام على(علیه‎السلام)، ج اول، مرحوم محمد دشتى .
تنظیم گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی .

موضوع قفل شده است