جمع بندی نمازهاي پنجگانه متعلق به رب العالمين است يا آباء اولين؟

تب‌های اولیه

143 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نمازهاي پنجگانه متعلق به رب العالمين است يا آباء اولين؟

از ظاهر ایات قرآن چنین به نظر می رسد که این کتاب معظم به هیچ روی نمازهای پنجگانه سنتی را قبول ندارد و حقیقت نماز چیز دیگری است که در اعماق تاریک تاریخ دگرگون شده است ، با این وجود سند فریقین برای اثبات الهی بودن نمازهای پنجگانه چیست؟
ایا به صرف اینکه در طول تاریخ عده زیادی نمازهای سنتی را اقامه کرده اند می تواند سند محکمی در اثبات حقانیتش باشد؟

با نام الله




nooh;321234 نوشت:
از ظاهر ایات قرآن چنین به نظر می رسد که این کتاب معظم به هیچ روی نمازهای پنجگانه سنتی را قبول ندارد و حقیقت نماز چیز دیگری است که در اعماق تاریک تاریخ دگرگون شده است ، با این وجود سند فریقین برای اثبات الهی بودن نمازهای پنجگانه چیست؟
ایا به صرف اینکه در طول تاریخ عده زیادی نمازهای سنتی را اقامه کرده اند می تواند سند محکمی در اثبات حقانیتش باشد؟
سلام به شما پرسشگر گرامی
پاسخ شما را با استناد به آیات کریمه قرآن، با بیانی کوتاه و ساده عرض می کنم:

قرآن کریم از یک سو، تبیین آیات و تفصیل احکامش را به پیامبر گرامی اسلام واگذار کرده است:

وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (نحل/44)
و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند

ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (حشر/7)


آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است‏



و از سوی دیگر، در آیات متعددی مردم را به تبعیت مطلق از دستورات و سخنان پیامبر رحمت و مهربانی، دعوت نموده است:

مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه (نساء/80)
كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده‏



وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذاباً أَليماً (فتح/17)
و هر كس خدا و پيامبر او را فرمان بَرَد، وى را در باغ هايى كه از زير [درختان‏] آن نهرهايى روان است در مى ‏آورد، و هر كس روى برتابد، به عذابى دردناك معذّبش مى ‏دارد



مطابق این دو دسته از آیات کریمه (که از یکسو می فرماید تفصیل احکام را از پیامبر فرا گیرید، و از سوی دیگر، این تبعیت و فراگیری را واجب اعلام می نماید)، پس با استناد به احادیث صحیحی که نماز پیامبر را توصیف کرده اند، از ایشان اطاعت نموده، و فرمان الهی در کیفیت نماز را بجا می آوریم.

[="tahoma"]

باسلام و تقديم امتنان

معمولاً وقتي با دوستان شيعه و سني درباره كافي بودن قرآن براي تشريع دين صحبت مي شود فوراً به نمازهاي پنجگانه تمسك مي جويند كه چرا جزئيات آنها در قرآن نيامده است. مي گويند: اگر قرآن به تنهايي كفايت مي كند پس چرا جزئيان نماز را تشريح نكرده است؟ دو ركعت بودن نماز صبح و نحوه اقامه آن در كجاي قرآن آمده است؟
اگر از آنها پرسيده شود كه نمازهاي پنجگانه را از كجا آورده اند ، مي گويند از سنت يا عترت و براي تائيد سنت به آياتي نظير آنچه شما آورديد اعتصام مي كنند.
جنابعالي ديگر بحث ركعات نماز را مطرح نكرديد و يك راست رفتيد سر اصل مطلب در حالي كه مطلب اصلاً اين نبود. بلكه يك چيزي به نام نمازهاي پنجگانه در خارج از قرآن وجود دارند كه شيعه و سني( كما بيش با اختلاف) معتقدند رسول الله به فرمان خداوند آن را تشريع كرده است .
حالا ما مي خواهيم ببينيم آيا اين قسم از شريعت با آيات قرآن سازگاري دارد يا خير؟ قرآن نمازهاي پنجگانه را قبول مي كند يا پس مي زند؟ شما بايد اين كار را مي كرديد و چون نكرديد بنده با اعتصام به آيات نوراني قرآن ثابت مي كنم اگر قرآن به ركعات نماز و نحوه اقامه آنها اشاره اي ندارد به خاطر اين است كه اصولآً نمازي به اين شكل در قرآن جا ندارد و اينگونه اقامه نماز، الهي نيست و بر اساس سنت آباء اولين است نه سنت نبوي ( = سنت الهي)
بنده در هر تالار گفتماني چه شيعي و چه سني بحث صلات را مطرح كردم كلاً حذفم شدم، شايد علت اين بوده كه در آن تالارها كسي براي پاسخگويي پيدا نشده و مديران سايتها براي جلو گيري از گمراهي كاربران اقدام به اين كار كرده اند. با توجه به اينكه سايت حاضر پاسخگو دارد و غالباً از طلاب و فضلاي محترم حوزه علميه مي باشند ، با اين اميد كه ديگر مطالبم حذف و ويرايش نشوند، انشاء الله ثابت خواهم كرد نمازهاي پنجگانه سنتي ربطي به قرآن و رسول گرامي و عزيز اسلام نداشته و برگرفته از سنت اعقابمان هستند.
صلات نيز همچون ساير مفاهيم قرآني ، نظير اسلام، سجده،ركوع، تسبيح، ذكر، توحيد وغيره در شكل و شمايلي مخالف با حقيقت و ماهيتش به نمايش در آمده تا جايي كه بسختي بتوان چهره واقعي و مفهوم قرآنيش را تشخيص داد. مخصوصاً و مخصوصاً اينكه به حد شگفت آوري از پشتوانه قدمت و كثرت برخوردار است. مگر ممكن است چيزي كه ميلياردها نفر درطي قرون متوالي ، زبان به زبان و سينه به سينه به يكديگر منتقل كرده اند آنچيزي نباشد كه مورد نظر خداوند است ؟!
مگر ممكن است سنت آباء اولين اشتباه باشد؟! تا بوده و بوده ديده ايم كه پدرانمان و پدران پدرانمان و پدران پدران.... اينگونه نماز مي خوانده اند و سابقه نداشته كسي خلاف آن را گفته باشد و به قول قرآن كريم: [="blue"]« مَّا سَمِعْنَا بِهَـٰذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ»[/] يا [="blue"]« مَا سَمِعْنَا بِهَـٰذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ»[/]
حالا صلات عبارت است از يك سري الفاظ كلامي و حركات منظم اندامي كه بسته به سليقه فرقه ها تا حدودي در شكل آن اختلاف وجود دارد. آيا حقيقتاً صلاتي كه تمام موجودات هستي از اولين تا آخرين مأمور به اقامه آن شده اند و قرآن كريم بالاترين درجه اهميت را به آن داده ، همين الفاظ و حركات يا چيزي مشابه آنها بوده است؟!
آنجا كه خطاب به موسي مي فرمايند:
[="blue"]إنني أنا اللـه لا إله إلا أنا فاعبدني وأقم الصلاة لذكري ﴿١٤طه﴾
[/][="red"]منم، من، خدايى كه جز من خدايى نيست، پس مرا پرستش كن و براي ذكرم صلات اقامه كن.[/]

آيا منظور اين است كه در وعده هايي از شب و روز يك سري اذكار تكراري را با حركاتي منظم ادا نمايد؟!

در اينجا ضمن بيان اينكه صلات مخلوق عبارت است از اقبال و رويكردش به ذكرالله(= ما انزل الله) و اقامه اين صلات مساوي است با اقامه كتاب آسماني. به صلاة الوسطي اشاره مي كنم كه از ميان صلوات الهي مورد تأكيد پروردگار است.
مي خواهم بدانم توضيح سنت در باره اين صلات بخصوص چيست تا بعد صلاة الوسطي و اهميت آن را بر اساس تعريف فوق توضيح دهم ؟
آيا نمازهاي سنتي مي توانند جايگاه اين صلات و علت اهميت آن را توضيح دهند؟
آيا سنت در اين باره حرفي كه قابل قبول فريقين باشد براي گفتن دارد؟
قطعاً ندارد و از ميان فريقين احدي بدرستي نمي داند كه اين صلاة الوسطي چيست و براي چه نسبت به بقيه صلوات از اهميت بيشتري برخوردار شده است.
شيعه مي گويد نماز ظهر است بدليل اينكه در وسط روز اقامه مي شود
سني مي گويد نماز عصر است بدليل اينكه وسط نمازهاي پنجگانه قرار گرفته
آن يكي مي گويد نماز مغرب است چون از نظر كوتاهي و بلندي حد وسط نمازهاي پنجگانه است و در مسافرت قصر نمي شود
آن ديگري مي گويد نماز عشاء است چون وسط نماز مغرب و صبح مي باشد
نماز صبح است چون وسط نور و تاريكي قرار دارد
تمامي نمازهاي پنجگانه است، نماز جمعه است، نماز وتر است ، نماز عيد قربان است.....
بگذار بپذيريم نماز صبح است يا نماز ظهر است يا نماز عصر و شايد هم مغرب و عشاء. اصلاً بگذار بپذيريم مطابق سليقه شيعيان نماز ظهر است
در اينصورت چرا؟
چرا نماز ظهر بر ساير نمازها اولويت و اهميت يافته است؟
نگو بخاطر گرما يا مشغله كاري يا اينكه در ظهر درهاي آسمان باز مي شوند كه ديگر بي دليل اندر بي دليل خواهد شد
[/]

[="indigo"][="microsoft sans serif"]سلام علیکم

جناب نوح سلام

صلات در قران به معنی رویکرد و عطف توجه میباشد اما اینگونه نیست که بگوییم در قران نماز وجود ندارد و بخواهیم نماز را حذف و یا ردش نماییم ، نمازی که ما اکنون میخوانیم تنها یک شکل از اشکال صلات مورد اشاره در قران میباشد...

قبول دارید ؟

[/][/]

ربانی;322087 نوشت:
[="indigo"][="microsoft sans serif"]سلام علیکم

جناب نوح سلام

صلات در قران به معنی رویکرد و عطف توجه میباشد اما اینگونه نیست که بگوییم در قران نماز وجود ندارد و بخواهیم نماز را حذف و یا ردش نماییم ، نمازی که ما اکنون میخوانیم تنها یک شکل از اشکال صلات مورد اشاره در قران میباشد...

قبول دارید ؟

[/]

[/]

[="tahoma"]سلام بر رباني عزيز

نمازي كه امروز پدران و مادران و برادران و خواهران ما مي خوانند تنها يك شكل كاملاً دگرگون شده و فوق العاده كم رنگ از اقسام و اشكال صلواتي است كه جنابعالي متذكر آن شديد و بين اين قسم صلات و آنچه پروردگارمان امر به اقامه فرموده تفاوت بسيار وجود دارد كه اگر اندكي شكيبايي به خرج دهيد و اين بحث را دنبال كنيد انشاء الله حقيقت آن را با اعتصام به آيات نوراني قرآن بيان خواهم كرد .[/]


[="tahoma"][="blue"]صلاة الوسطی [/]
قسمت اول[/]

[="tahoma"]
مشاهده كرديد كه آراء مذهبيون در باره صلاة الوسطي بسي گونا گون و متشتت بوده و هر فرقه اي بنا بر دلايلي كه شرحش گذشت ، يكي از نمازهاي پنجگانه و يا افزون بر آن را صلاة الوسطي مي داند. هيچيك از اين ادله بر بنيان محكمي استوار نيستند و سلطان مبيني همراهيشان نمي كند بلكه مبتني بر اقوال و احاديثي هستند كه از اعماق تاريخ مي آيند و همگي به پيامبر و مقدسين فرقه ها نسبت داده شده اند
براستي اين صلاة الوسطي چيست كه اينقدر اقوال در باره آن مختلف است؟!

گذشته از اينكه صلاة اصلاً ، آرمي، عبري ، سرياني و غيره باشد ، در تقابل و مجاورت با ساير اسماء و كلمات قرآن به مفهوم دعا و طلب كردن چيزي توأم با توجه و اقبال به سوي آن است كه بين خالق و مخلوق مشترك است و گاهي خالق به مخلوق رو مي كند و از او چيزي طلب مي نمايد و گاهي هم مخلوق به خالق. با اين ياد آوري به سراغ سوره ابراهيم مي رويم، آنجا كه خداوند سبحان از قول ابراهيم مي فرمايند:

[="blue"]وإذ قال إبراهيم رب اجعل هذا البلد آمنا واجنبني وبني أن نعبد الأصنام ﴿٣٥﴾ رب إنهن أضللن كثيرا من الناس ۖ فمن تبعني فإنه مني ۖ ومن عصاني فإنك غفور رحيم ﴿٣٦﴾ ربنا إني أسكنت من ذريتي بواد غير ذي زرع عند بيتك المحرم ربنا ليقيموا الصلاة فاجعل أفئدة من الناس تهوي إليهم وارزقهم من الثمرات لعلهم يشكرون﴿٣٧﴾
[/][="red"]و آن‌گاه كه ابراهيم گفت: پروردگارا! اين شهر را ايمن گردان و من و فرزندانم را از پرستش بتان دور بدار- پروردگارا! آنها بسيارى از مردم را گمراه كرده‌اند پس هر كه از من پيروى كرد بى‌گمان او از من است، و هر كه نافرمانى كرد همانا تو آمرزنده و مهربانىپروردگارا! من برخى فرزندانم را در درّه‌اى بى‌آب و علف در جوار خانه مكرّم تو اسكان دادم پروردگارا! تا نماز را به پا دارند. پس دل‌هايى از مردم را به سوى آنها مايل گردان و از ميوه‌ها روزيشان ده تا شكر گزارند
[/]
از بردران و خواهران عزيزي كه اين مطالب را مي خوانند مصرانه تقاضا دارم بيش از نوشته هاي بنده، به آيات قرآني كه آورده مي شوند دقت نمايند و كلمه به كلمه و با موشكافي تمام آنها را مورد بررسي قرار دهند باشد كه انشاء الله لطف خداوند شامل حالمان شود و همگي رستگار گرديم.
در آيات فوق ابراهيم از خداوند رحمان تقاضا مي كند كه او و فرزندانش را از بت و بت پرستي باز داشته و سرزمين الله را از اين بليه بزرگ ايمن دارد. مشابه اين آيات را مي توانيد در آيات 124 تا 126 سوره بقره ببينيد در آنجا نيز ابراهيم از پروردگار نازنين همين را طلب مي كند و خداوند نيز از او طلب مي كند كه خانه اش را براي كساني كه به پروردگارشان رو مي كنند از شرك و دوگانه پرستي پاكسازي نمايد. در آنجا خداوند، ابراهيم را بخاطر اينكه از امتحانات الهي رو سفيد بيرون مي آيد، پيشوا و امام مردمان قرار مي دهد و او از مولايش سئوال ( تقاضا) مي كند كه آيا اين موهبت بزرگ نصيب ذريه اش نيز مي شود و پاسخ مي گيرد: مگر آنها كه ظلم نمي كنند.
حالا ابراهيم از ذريه اش كساني را در شهر خداوند مأوي داده تا بلكه بتواند جامعه آرماني اسلام را در بلدي كه خانه رب العالمين درش واقع شده ، پايه ريزي نمايد.
او در اينجا خطاب به رب العالمين عرض مي دارد:

ربنا إني أسكنت من ذريتي بواد غير ذي زرع عند بيتك المحرم ربنا ليقيموا الصلاة [="blue"]فاجعل أفئدة من الناس تهوي إليهم [/]وارزقهم من الثمرات لعلهم يشكرون

بنا بر آيه فوق، ابراهيم صرفاً براي اين ذريه اش را در آن سرزمين خشك و بي آب و علف جاي داده تا صلات اقامه كنند
چه صلاتي و چرا در اينجا؟ جواب اين سئوال در بخش آبي رنگ آيه فوق نهفته است:

[="blue"]فاجعل أفئدة من الناس تهوي إليهم
[/][="red"]پس دلهای مردم را به آنها متمايل ساز
[/]

ابراهيم در آيات فوق شكايت مي كند كه بساط بت و بت پرستي جمع كثيري از مردم را گمراه كرده و از ذريه اش كساني را در جنب بيت معظم الله و در كنار آن مردم جاي داده تا اقامه صلات كنند پس از خدا مي خواهد تا دلهاي همين مردم را بسوي ذريه اش متمايل سازد.
براي چي؟
تا آنها را رهبري كنند و رهنمونشان به طريقت مستقيم باشند. آخر ابراهيم امام و پيشوا و مسلمان است و از ذريه اش نيز بعضي امام و پيشوا و مسلمانند و در حقيقت واسطند بين خدا و خلقش. و اين صلاتي كه فرزندان ابراهيم براي اقامه آن برخاسته اند همان صلاة الوسطاست كه بالاترين و والاترين و در عين حال سخت ترين و دشوارترين صلوات است و نصيب هر كسي نمي شود مگر شهداء و صديقين انبياء و مسلمين و مجاهدين في سبيل الله.

[="blue"]وكذلك جعلناكم أمة وسطا لتكونوا شهداء على الناس ويكون الرسول عليكم شهيدا ۗ وما جعلنا القبلة التي كنت عليها إلا لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب على عقبيه ۚ وإن كانت لكبيرة إلا على الذين هدى اللـه ۗ وما كان اللـه ليضيع إيمانكم ۚ إن اللـه بالناس لرءوف رحيم ﴿بقره ١٤٣﴾
[/][="red"]و بدين‌سان شما را امّتى وسط قرار داديم تا بر مردم [جهان‌] گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد. و ما قبله‌اى را كه بر آن بودى (بيت المقدس) قرار نداديم مگر براى آن كه كسى را كه از پيامبر پيروى مى‌كند از كسى كه به عقب برمى‌گردد باز شناسيم، و البته
[/]

در فرهنگ قرآن پيروان حقيقي رسول و كساني كه از او تبعيت مي كنند مسلمان نام دارند و در وسط خدا و رسولش قرار دارند تا به حكم پروردگار ،پيام الهي را از رسول ستانده و به مردم ابلاغ نمايند.

[="blue"]وجاهدوا في اللـه حق جهاده ۚ هو اجتباكم وما جعل عليكم في الدين من حرج ۚ ملة أبيكم إبراهيم ۚ هو سماكم المسلمين من قبل وفي هذا ليكون الرسول شهيدا عليكم وتكونوا شهداء على الناس ۚ[="red"]فأقيموا الصلاة [/]وآتوا الزكاة واعتصموا باللـه هو مولاكم ۖ فنعم المولى ونعم النصير ﴿حج ٧٨﴾
[/][="red"]و در راه خدا چنانكه حق جهاد اوست ( زباناً ، قلماً ، جاناً و مالاً) جهاد كنيد، اوست كه شما را برگزيده و در دين بر شما سختى قرار نداده است. دين شما ، آئين پدرتان ابراهيم حنيف است . اوست( =خدا) كه پيروان آئين يكتا پرستي را چه در گذشته و چه در حال مسلمان نام نهاد تا پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد( حالا كه اينگونه است) پس صلات بپا داريد( = به شهادت برخيزيد) و زكات دهيد و به خداوند پناه ببريد. او مولاى شماست؛ چه نيكو مولايى و چه نيكو ياورى.
[/]

[="red"]قا ل الله تعالي:[/] خداوند اينگونه مقرر كرده كه رسول شاهد آيات قرآن بر شما باشد و شما شاهد آن بر مردم پس بپا داريد صلات را.
كدام صلات را؟ همين رساندن پيام خداوند به خلقش را
اگر فرض كنيم در اينجا منظور از صلات همان نمازهاي پنجگانه باشند آنگاه ترجمه آيه فوق به اين صورت خواهد شد:
او شما را مسلمان( تسليم فرمان الله) قرار داد تا رسول فرمان خداوند را به شما برساند و شما آن را به ديگر مردمان ابلاغ نمائيد پس نماز بخوانيد.

آنگاه چه ارتباطي بين جمله قبل از اين [="red"]پس [/]و بعد از آن وجود دارد ؟ معلوم نيست!

مسلماني يك سلسله به هم پيوسته است كه از طريق حلقه اول( = رسول) به الله وصل مي شود و هر حركتي حلقه اول مي كند حلقه هاي ديگر نيز به تبعش حركت مي كنند . بنابراين مسلماني سلسله به هم پيوسته انبياء الهي است كه همگي از طريق حلقه اول واسطند بين خدا و خلقش. سلسله مسلماني همان حبل الله است كه آويختن به آن از تفرقه جلوگيري مي كند و ما را به سوي جامعه آرماني قرآن رهنمون مي شود. با اين وجود آيا مسلماني چيز كمي است؟ آيا ما مي توانيم اسم خود را مسلمان بگذاريم؟
[/]

[="tahoma"]
[="blue"]صلاة الوسطی
[/]قسمت دوم[/]

[="tahoma"][="blue"]إنا أنزلنا التوراة فيها هدى ونور ۚ يحكم بها النبيون الذين أسلموا للذين هادوا والربانيون والأحبار بما استحفظوا من كتاب اللـه وكانوا عليه شهداء ۚ فلا تخشوا الناس واخشون ولا تشتروا بآياتي ثمنا قليلا ۚومن لم يحكم بما أنزل اللـه فأولئك هم الكافرون ﴿مائده ٤٤﴾
[/][="red"]تورات را ما نازل كرديم، در آن هدايت و روشنائی است. انبيائي كه تسليم فرمان خدا بودند و خدا پرستان و دانشمندان دينی مطابق آن برای يهودی‌ها حكم ميكردند، بعلت اينكه از آنها خواسته شده بود كه از كتاب خدا محافظت كنند و آنها شهداي ما انزل الله بودند. پس از مردم نترسيد و از من بترسيد و آيات مرا به قيمت كمی نفروشيد.
[/]

آيه 44 در بالا به صراحت و وضوح اشاره مي كند كه انبياء تسليم شده در برابر احكام الهي و همچنين ربانيون و احبار ، به تورات حكم مي كردند بواسطه اينكه مأمور به حفاظت از آن و پاسداري از احكامش شده بودند و برآن در مقابل مردم شاهد بودند يعني حقيقت پيام الهي را در اختيارشان قرار مي دادند تا ارشادشان نمايند و به طريقت مستقيم رهنمونشان باشند. و اين عمل سر افرازانه مسلمانان موسوي براي مسلمانان محمدي درسي بس بزرگ است كه در راه شهادت به كتاب الهي و اقامه صلات الوسطي، بجز خداوند ديگر از احدي نترسند و همواره به كتاب الهي حكم كنند كه هركه چنين نكند در زمره كافران خواهد بود.
چرا به شهادت آيه 143 سوره بقره، خداوند مسلمانان محمدي را امت وسطي خوانده است؟ براي اينكه مانند مسلمانان موسوي شهداء علي الكتاب باشند.
من نمي دانم كساني كه امت وسط را امت ميانه رو و معتدل معني مي كنند از روي چه سندي اين كار را انجام داده اند اما هر سندي كه بوده مسلماً قرآن نبوده چون تعريف قرآن در باره امت وسط كامل است :

[="blue"]وكذلك جعلناكم أمة وسطا لتكونوا شهداء على الناس ويكون الرسول عليكم شهيدا
[/]

به شهادت آيه فوق، مسلمان محمدي براي اين امت وسط است كه بين رسول و مردم قرار مي گيرد و پيام را از رسول مي ستاند و به مردم تحويل مي دهد و چون رسول خود حكم را از خداوند و كلام الله مي گيرد در نتيجه مسلمان محمدي همواره حايل است بين مردم و ما انزل الله.
به بيان ديگر، خداوند مسلمانان حقيقي را وسط قرار داده تا دعا و درخواستش را اجابت كنيم . او از آنها مي خواهد كه در برابر مردم به كتابش شهادت دهند . در اين راه هركس كه به قرآن شهادت دهد در واقع صلات الهي را پاس داشته و برپا نموده است.
حالا تصور مي كنم با خواندن آيه زير و ديدن تشابهي كه با آيه فوق( 44 سوره مائده) دارد، بيشتر متوجه منظورش بشويد( انشاء الله):

[="blue"]حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطى وقوموا للـه قانتين﴿٢٣٨﴾ فإن خفتم فرجالا أو ركبانا ۖ فإذا أمنتم فاذكروا اللـه كما علمكم ما لم تكونوا تعلمون ﴿٢٣٩بقره ﴾
[/][="red"]از حدود الهي حفاظت كنيد و شاهد احكام او بر مردم باشيد و خاضعانه و عابدانه براي الله بپا خيزيد( = به ايستيد و شهادت دهيد) اگر ترسيديد پياده رويد و شهادت دهيد يا سواره رويد و شهادت دهيد( كنايه از اينكه هر گونه كه مي توانيد شهادت را اقامه نمائيد) پس چون ايمن شديد متذكر خداوند( = كلام الله) شويد و مردم را كتاب و حكمت آموزيد كما اينكه خداوند شما را كتاب و حكمت آموخت و از قبل چيزي نمي دانستيد.
[/]

و به صراحت وبا تأكيد مي گويم كه نتيجه ايات فوق همين جمله آخر آيه 239 مي باشد:

فاذكروا اللـه [="blue"]كما [/]علمكم ما لم تكونوا تعلمون
يعني
فذكروا ( اسم ) الله كما علمكم ما لم تكونوا تعلمون
يعني
فذكروا كلمة الله كما علمكم.....
يعني
فذكروا آيات الله كما.....
آيات خداوند را براي مردم بيان كنيد و آنها را كتمان ننمائيد تا رهنمونشان بسوي نور شويد درست همانگونه كه خداوند آياتش را برايتان بيان كرد در حالي كه از قبل چيزي از آنها نمي دانستيد

[="blue"]

والذين هم بشهاداتهم قائمون ﴿٣٣﴾والذين هم على صلاتهم يحافظون ﴿٣٤﴾ أولئك في جنات مكرمون ﴿٣٥﴾
[/][/]

براي چه صلوات مي فرستيد؟!

گفته شد كه صلات به معناي دعا و طلب چيزي توأم با توجه و اقبال به سوي آن است و معمولاً بين خالق و مخلوق دو طرفه است . صلات و اقبال خالق به مخلوق ، دعوت او به ذكرالله است و صلات و رويكرد مخلوق به خالق توجه و ايمان وي به ذكر اوست. كسي كه ذكر(= كلام الله) را تصديق مي كند و به آن رو مي آورد مؤمن است و آنكس كه ذكر را تكذيب مي كند و از آن رو بر مي گرداند كافر خواهد بود:

فلا صدق ولا صلى ﴿٣١﴾ولكن كذب وتولى ﴿٣٢ قيامت﴾

اما آنچه مشخص و مبرهن است اين است كه صلات ذكر به تنهايي كفايت نمي كند و به هيچ كاري نمي آيد بلكه اقامه آن است كه اجر دارد و مورد توجه پروردگار رحمن قرار مي گيرد. وقتي صلات اقامه شد مي شود عمل صالح و به همين دليل است كه در قرآن غالباً آمنوا با عملوا الصالحات مي آيد و نه ايمان بدون عمل و نه عمل بدون ايمان مقبول رب العالمين نمي افتد.
قرآن كريم به ما مي آموزد كه صلات مخلوق براي خالق توجه و اقبال او به ذكرش مي باشد و اقامه اين صلات به مفهوم اقامه كتاب آسماني و اجراي كليه اوامر و نواهي پروردگار است:

قل يا أهل الكتاب لستم على شيء حتى تقيموا التوراة والإنجيل وما أنزل إليكم من ربكم ۗ وليزيدن كثيرا منهم ما أنزل إليك من ربك طغيانا وكفرا ۖ فلا تأس على القوم الكافرين ﴿مائده ٦٨
بگو: اى اهل كتاب! تا وقتى كه [احكام‌] تورات و انجيل و آنچه را از پروردگارتان به سوى شما نازل شده برپا نكنيد و در عمل پياده نسازيد هيچ اعتبارى نداريد، و [هشدار كه‌] آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، بى‌گمان بر كفر و طغيان بسياريشان مى‌افزايد. پس بر قوم كافر اندوه مخور

اقامه تورات و انجيل يعني اقامه صلات ما انزل الله كه مي شود عمل صالح و بطوري كه گفته شد؛ ايمان بدون عمل صالح و عمل صالح بدون ايمان به هيچ كاري نخواهد آمد و آيه فوق نيز دارد به همين موضوع اشاره مي كند .
شرط اصلي تشكيل جامعه آرماني قرآن و امت واحده اسلام تعبد رب واحد است كه صرفاً با اقامه كتاب آسماني و ديگر هيچ، تحقق مي يابد و خداوند براي چنين جامعه اي وعده داده كه درهاي رحمتش را از زمين و آسمان بگشايد:

ولو أنهم أقاموا التوراة والإنجيل وما أنزل إليهم من ربهم لأكلوا من فوقهم ومن تحت أرجلهم ۚمنهم أمة مقتصدة ۖ وكثير منهم ساء ما يعملون ﴿٦٦مائده﴾
و اگر آنها [احكام‌] تورات و انجيل و آنچه را كه از جانب پروردگارشان به سوى آنها نازل شده، برپا مى‌كردند، بى‌ترديد از بالاى سر و از زير پايشان روزى مى‌خوردند. از آنها گروهى ميانه رو و معتدل هستند ولى بسيارى از ايشان بد عمل مى‌كنند

اينك براي در ك هرچه بيشتر مفهوم حقيقي و تلبيس نشده صلات ، مضافاً توجهتان را به آيات زير جلب مي كنم:

إنني أنا اللـه لا إله إلا أنا فاعبدني وأقم الصلاة لذكري ﴿طه ١٤
اين منم خداوند [يكتا] كه خدايى جز من نيست، پس مرا بندگي كن و براي ذكرم اقامه صلات كن

فأعرض عن من تولى عن ذكرنا ولم يرد إلا الحياة الدنيا ﴿٢٩ نجم﴾
پس از كسى كه از كلام ما دل مى‌گرداند و جز زندگى دنيا را نمى‌خواهد روى گردان

خوب به دو عبارت: « الصلاة لذكري» و « تولى عن ذكرنا» كه در دو آيه فوق قرار دارند توجه فرمائيد. هردو يك مفهوم دارند منتهي در خلاف جهت يكديگر. اولي طلب كتاب و حركت و توجه به سوي آن است و دومي امتناع و بي نيازي از كتاب و دور شدن از آن است.
اولي مي شود ايمان و دومي مي شود كفر. اگر خودتان در قرآن بگرديد به صدها آيه برمي خوريد كه با آيات فوق مشابه هستند و شك شما را درباره حقيقت معناي صلات بطور كامل برطرف مي سازند.

احتمالاً مي دانيد عمل فيزيكي و بسيار رايج صلوات بر محمد و آلش از آيه زير اختراع گرديده است:

إن اللـه وملائكته يصلون على النبي ۚ يا أيها الذين آمنوا صلوا عليه وسلموا تسليما ﴿احزاب ٥٦

إن اللـه وملائكته يصلون على النبي….. نمي شود اللهم صلي علي محمد وعلى آل محمد اين اصلاً منصفانه نيست و رويكرد درستي نمي باشد. حق قرآن اين نيست!

إن اللـه وملائكته يصلون على النبي يعني هو الذي يصلي عليكم وملائكته

باورتان نمي شود؟!

آيه صلوات آيه 56 سوره احزاب است و اين هم آيه 43 همان سوره:

هو الذي يصلي عليكم وملائكته ليخرجكم من الظلمات إلى النور ۚ وكان بالمؤمنين رحيما ﴿احزاب٤٣

من در اينجا مي خواهم بوسيله آيات نوراني قرآن ، معادله زير را ثابت كنم:

إن اللـه وملائكته يصلون على النبي = هو الذي يصلي عليكم وملائكته

گفتيم كه صلات معادل دعاست و دعا طلب چيزي توأم با توجه و اقبال به آن است كه وقتي در مورد انسان محقق گرديد ، مي شود ايمان.
صلات در مورد خداوند به چه صورت است؟
صلات خداوند و فرشتگانش براي پيامبر و ما چگونه است؟
خداوند در صلاتش قصد و طلب چه چيزي را دارد و دعا و دعوتش چيست؟

هو الذي يصلي عليكم وملائكته ليخرجكم من الظلمات إلى النور ۚ وكان بالمؤمنين رحيما ﴿احزاب٤٣

يعني :

هو الذي ينزل على عبده آيات بينات ليخرجكم من الظلمات إلى النورۚوإن اللـه بكم لرءوف رحيم ﴿حديد ٩
او كسى است كه بر بنده‌ى خود آياتى روشن فرو مى‌فرستد تا شما را از تاريكى‌ها به روشنايى در آورد، و به راستى خداوند به شما سخت رئوف و مهربان است

الر ۚ كتاب أنزلناه إليك لتخرج الناس من الظلمات إلى النور بإذن ربهم إلى صراط العزيز الحميد ﴿ابراهيم ١
الف، لام، را. [اين‌] كتابى است كه آن را به سوى تو نازل كرديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاريكى‌ها به سوى روشنايى در آورى، به راه آن شكست‌ناپذير ستوده

خداوند به پيامبراقبال مي كند و از او دعوت نموده و طلب مي نمايد تا بواسطه ايات نوراني اش، مردمان را از تاريكيها بيرون آورده و به روشنايي ها رهنمون شود.
و به مردم نيز اقبال مي كند و از آنها طلب نموده و ايشان را دعوت مي نمايد تا به آيات الهي كه نزد رسولان است اقبال نموده و ايمان بياورند و تسليم شوند .
نه تسليم هر كسي ، بلكه تسليم مخلصانه يگانه رب و مولايشان الله.

سلموا تسليما دقيقاً يعني اين نه اينكه به پيامبر و آلش سلام كنيم.

فلا وربك لا يؤمنون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في أنفسهم حرجا مما قضيت ويسلموا تسليما﴿٦٥نساء﴾
پس نه، به پروردگارت سوگند، ايمان نمى‌آورند مگر اين كه در اختلافى كه دارند تو را داور كنند و آن‌گاه در دلشان از حكمى كه كرده‌اى ملالى نيابند و بى‌چون و چرا تسليم شوند

با توجه به آنچه گفته شد

إن اللـه وملائكته يصلون على النبي = هو الذي يصلي عليكم وملائكته

براي چه؟

لتخرج الناس من الظلمات إلى النور

در بحث آينده انشاء الله به بررسي صلات يوميه و آشكار سازي چهره حقيقي اين قسم از صلوات خواهم پرداخت. اينكه منظور از اقامه چنين صلاتي چه مي باشد و مواقيت اقامه آن در چه ساعاتي از شبانه روز است.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت همه دوستان

جناب نوح از آنجایی که شما قبول دارید صلاه به معنی رویکرد , توجه و اقبال است پس یک رابطه ای میان صلاه که در قرآن است و صلاتی که اقامه میکنیم به وجود می آید .و به همین راحتی نمیتوان آن را رد کرد
مگر اینکه یکی از دو طرف قضیه معنی آن تغییر کند یعنی یا صلاتی که در قرآن است معنی رویکرد را ندهد یا اینکه نمازی که می خوانیم چنین معنی ندهد
صلاه که در قرآن است معنی رویکرد را همانگونه که قبلا در برخی پستها اشاره کردید این معنی را شامل میشود که در مقابل "تولی" قرار گرفته .
ولا صدق و لا صلی و لکن کذب و تولی
صلی != تولی
پس مشکلی با این قضیه نداریم .
و نمازی که میخوانیم نیز بدلیل اینکه باید حضور قلب و توجه به سمت خداوند متعال باشد معنی رویکرد را شامل میشود

البته این را هم در نظر بگیریم که معانی دیگری را هم میدهد شاید همان معنی که شما عرض کردید و به معنی نقض سایر معانی نست

اما اگر ابهام شما در تکرار صفات خداوند است قبلا خدمتتان عرض کردم :

نقل قول:
این موردی که بر آن ایراد گرفتید از مهمترین و بهترین مواردی هست که باید رعایت شود یعنی زیاد بگوییم سبحان الله و همچنین لا اله الا الله . و یکی از راههای خالص کردن خود برای خداست
اگر منظورتان باید با نهایت علاقه و عشق این اذکار را بجا بیاوریم که مسلما عالیست ولی اگر منظورتان نفس تکرار که حالت رباتیک دارد مشکل دارد بنده با شما مخالفم (البته بدون هواس پرتی و فکر کردن به چیزهای دیگر و اگر فقط تکرار شود خوب است ).
با مثال خدمتتان عرض میکنم
فکر کنید امتحان دارید و علاقه ی زیادی به کتاب دارید مسلما سریع آن را یاد میگیرید و ذهنتان آماده پذیرش آن مطالب است
حال اگر از کتابی خوشتان نیاید و از آن امتحان دارید راه دیگری که هست تکرار آن مطلب است یعنی چند بار آن کتاب را بخوانید تا برای ذهنتان اهمیت آن مطالب بالا رود و آنها را ثبت کند
اما اگر هواستان جای دیگری هست و کتاب را میخوانید که اگر نمیخواندید سنگینتر بودید چون دارید مطالب دیگری را در ذهنتان میخوانید و بهتر است وقت خود را تلف نکنید

کلام بنده این است که اگر عشق نبود تکرار را زیاد کنیم تا اهمیت موضوع در ذهن بالا رود


که شما در جواب بنده عرض کرده بودید :
نقل قول:
برادرجان خداوند به دنبال زبان قال ما نيست و اذكار ديجيتالي نه براي خداوند ارزشي دارند و نه سودي به حال ما خواهند داشد. حمد خداوند هرگز به زبان ميسر نمي شود و تنها در عمل پياده مي شود.
با بيان لا اله الا الله نه كسي مسلمان مي شود و نه به توحيد مي رسد . توحيد زماني حاصل مي شود كه انسان با تمام وجودش به سه اصل اياك نحمد و اياك نعبد و اياك نستعين پايبند باشد

که البته بعد از آن تایپیک بسته شد .
نوح عزیز خداوند به گفتن لا اله الا الله ما نیاز ندارد ولی گفتن این کلمه تاثیری در وجود و روان ما میگذار
که منجر به اطاعت هر چه بیشتر اوامر الله تعالی میشود به عبارتی دیگر به ما تلقین میشود و باورمان میشود که خدایی جز خداوند یگانه نیست (و البته این تلقین بر اساس یک حقیقت است که در جای خود اثبات شده هست ) و از انجایی که در طول روز به دلیل جهالت ما خلاف آن به ما تلقین میشود ( مثلا در یک شرکتی کار کنیم و حقوقمان را رئیس آن شرکت به ما میدهد و بدلیل جهالت فکر کنیم روزی ما به دست رئیس شرکت است که به صورت مستمر به ما تلقین میشود در حالی که خداوند هو الرزاق است و بقیه وسیله هستند )
بگذارید علم هم نظر خود را بدهد :
انسان دارای دو ضمیر خود آگاه و ناخودآگاه است
بحث ما در رابطه با ناخودآگاه است . ضمیر ناخودآگاه انسان لحظه به لحظه ی از عمرمان را در درون خودش ثبت میکند یعنی اگر هزار بار بگوییم سبحان الله این کلمه هزار بار در ضمیر ما ثبت میشود و با تکرار ان اهمیت آن بالا میرود و سبب جایگزین شدن آن با مفاهیمی که مخالف آن است میشود یا به عبارتی replace میشود شاید مطابق با این عبارت قرآن باشد که میفرمایید " ان الحسنات يذهبن السيئات//حسنات، سيئات از بين مي‌برند"

و در آخر خدمت شما عرض میکنم که مسلما خدا به نماز ما نیاز ندارد اما ما هستیم که به آن نیاز داریم

والحمد لله

nooh;321234 نوشت:
از ظاهر ایات قرآن چنین به نظر می رسد که این کتاب معظم به هیچ روی نمازهای پنجگانه سنتی را قبول ندارد و حقیقت نماز چیز دیگری است که در اعماق تاریک تاریخ دگرگون شده است ، با این وجود سند فریقین برای اثبات الهی بودن نمازهای پنجگانه چیست؟ ایا به صرف اینکه در طول تاریخ عده زیادی نمازهای سنتی را اقامه کرده اند می تواند سند محکمی در اثبات حقانیتش باشد؟

سلام
هر انسان عاقلی می داند در کتاب الهی امکان تفصیل همه معارف و تعالیم وجود ندارد لذا خدای متعال تفصیل بسیاری از تعالیم خود را به سنت واگذاشت و مردم را به اطاعت از پیامبر اکرم موظف فرمود و از جمله این تعالیم نحوه نماز است
پس منبع معارف و تعالیم اسلام منحصر در بیان اجمالی قرآن کریم نیست
والله الموفق

بحث بسیار جالبی است مطلبی را میخواهم بیان کنم که به نظرم بی ربط نیست .میدانیم که یکی از علامات پنجگانه مومن خواندن پنجاه و یک رکعت در شبانه روز است که هفده رکعت آن نماز واجب است و بقیه نافله ،اما علت آن در احادیث چنین آورده شده است که هفده نفر از اجداد پیامبر اکرم (ص) پیامبر بوده اند و هفده نفر از اجداد گرامی ایشان وصی پیامبر بوده اند و هفده نفر دیگر از اجداد ایشان پادشاه بوده اند لذا این طور مقرر شد که مومنین در شبانه روز پنجاه و یک رکعت نماز بخوانند . این موضوع میتواند ارتباطی لطیف با "آباء الاولین " که در موضوع بحث آورده شده است داشته باشد.

light;322657 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت همه دوستان

جناب نوح از آنجایی که شما قبول دارید صلاه به معنی رویکرد , توجه و اقبال است پس یک رابطه ای میان صلاه که در قرآن است و صلاتی که اقامه میکنیم به وجود می آید .و به همین راحتی نمیتوان آن را رد کرد
مگر اینکه یکی از دو طرف قضیه معنی آن تغییر کند یعنی یا صلاتی که در قرآن است معنی رویکرد را ندهد یا اینکه نمازی که می خوانیم چنین معنی ندهد
صلاه که در قرآن است معنی رویکرد را همانگونه که قبلا در برخی پستها اشاره کردید این معنی را شامل میشود که در مقابل "تولی" قرار گرفته .
ولا صدق و لا صلی و لکن کذب و تولی
صلی != تولی
پس مشکلی با این قضیه نداریم .
و نمازی که میخوانیم نیز بدلیل اینکه باید حضور قلب و توجه به سمت خداوند متعال باشد معنی رویکرد را شامل میشود

البته این را هم در نظر بگیریم که معانی دیگری را هم میدهد شاید همان معنی که شما عرض کردید و به معنی نقض سایر معانی نست

[="tahoma"]با سلام
از برادر بزرگوارم تقاضا دارم براي دريافت پاسخ خود به پست بعدي بنده رجوع فرمائيد.
[/]

light;322657 نوشت:

اما اگر ابهام شما در تکرار صفات خداوند است قبلا خدمتتان عرض کردم :

که شما در جواب بنده عرض کرده بودید :

که البته بعد از آن تایپیک بسته شد .
نوح عزیز خداوند به گفتن لا اله الا الله ما نیاز ندارد ولی گفتن این کلمه تاثیری در وجود و روان ما میگذار
که منجر به اطاعت هر چه بیشتر اوامر الله تعالی میشود به عبارتی دیگر به ما تلقین میشود و باورمان میشود که خدایی جز خداوند یگانه نیست (و البته این تلقین بر اساس یک حقیقت است که در جای خود اثبات شده هست ) و از انجایی که در طول روز به دلیل جهالت ما خلاف آن به ما تلقین میشود ( مثلا در یک شرکتی کار کنیم و حقوقمان را رئیس آن شرکت به ما میدهد و بدلیل جهالت فکر کنیم روزی ما به دست رئیس شرکت است که به صورت مستمر به ما تلقین میشود در حالی که خداوند هو الرزاق است و بقیه وسیله هستند )
بگذارید علم هم نظر خود را بدهد :
انسان دارای دو ضمیر خود آگاه و ناخودآگاه است
بحث ما در رابطه با ناخودآگاه است . ضمیر ناخودآگاه انسان لحظه به لحظه ی از عمرمان را در درون خودش ثبت میکند یعنی اگر هزار بار بگوییم سبحان الله این کلمه هزار بار در ضمیر ما ثبت میشود و با تکرار ان اهمیت آن بالا میرود و سبب جایگزین شدن آن با مفاهیمی که مخالف آن است میشود یا به عبارتی replace میشود شاید مطابق با این عبارت قرآن باشد که میفرمایید " ان الحسنات يذهبن السيئات//حسنات، سيئات از بين مي‌برند"

و در آخر خدمت شما عرض میکنم که مسلما خدا به نماز ما نیاز ندارد اما ما هستیم که به آن نیاز داریم

والحمد لله


[="tahoma"]از برادر خوبم مي خواهم مطلب فوق را با آيات نوراني قرآن مزين فرمايند تا سنديت پيدا كند
[/]

[="tahoma"]خداوند سبحان در كلام شريفش از ميان نمازهاي يوميه تنها به دو نماز اشاره مي كند و و ديگر هيچ : صلاة الفجرو صلاة العشاء
از قرآن كريم چنين بنظر مي آيد كه در عصر رسول الله تنها همين دو نماز اقامه مي شده اند و در گذر ايام همچون بسياري از مفاهيم قرآني بتدريج در معرض تلبيس و دگرگوني قرار گرفته و نهايتاً به يك سري حركات اندامي و الفاظ كلامي مبدل شده اند كه امروز به عنوان نمازهاي پنجگانه مي شناسيم و فريقين تا حدودي بر سر اين الفاظ و حركات با يكديگر اختلاف دارند و هريك سليقه خود را درست و منتسب به رسول الله دانسته و سليقه ديگري را نا درست مي پندارند.
حال كه تنها اين دو نماز فرض شده مي خواهيم بدانيم مسلمانان در اين دو نماز چكار مي كرده اند و چرا اين دو به صلات معروف شده اند؟ اجازه دهيد پاسخ اين دو سئوال را با بررسي آيات مربوط پيدا نمائيم.

خداوند سبحان در آيه 58 سوره نور بطور صريح از اين دو نماز اسم مي برد و از فحواي كلام بخوبي مشخص است كه اين اسم در آن روزگار كاملاً شناخته شده و معرفه بوده است.

[="blue"]يا أيها الذين آمنوا ليستأذنكم الذين ملكت أيمانكم والذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرات ۚ من قبل صلاة الفجر وحين تضعون ثيابكم من الظهيرة ومن بعد صلاة العشاء ۚ ثلاث عورات لكم ۚ ليس عليكم ولا عليهم جناح بعدهن ۚ طوافون عليكم بعضكم على بعض ۚ كذلك يبين اللـه لكم الآيات ۗواللـه عليم حكيم ﴿٥٨نور﴾
[/][="red"]اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، قطعاً بايد غلام و كنيزهاى شما و كسانى از شما كه به [سنِ‌] بلوغ نرسيده‌اند سه بار در شبانه روز از شما كسب اجازه كنند: پيش از نماز بامداد، و نيمروز كه جامه‌هاى خود را بيرون مى‌آوريد، و پس از نماز شامگاهان. [اين،] سه هنگام برهنگى شماست، نه بر شما و نه بر آنان گناهى نيست كه غير از اين [سه هنگام‌] گرد يكديگر بچرخيد [و با هم معاشرت نماييد]. خداوند آيات [خود] را اين گونه براى شما بيان مى‌كند، و خدا داناى سنجيده‌كار است.
[/]

در آيه فوق خداوند سبحان سه وقت را مشخص كرده كه هنگام استراحت است و در اين مواقع مردو زن با پوشش كامل نيستند و اهل خانه در هنگام ورود به استراحتگاه آنها بايد اجازه بگيرند؛ اولي قبل نماز فجر ، دومي بعد نماز عشاء و سومي در هنگام ظهر است.
در اين آيه چرا خداوند مانند آن دوتاي ديگر نمي گويد « من بعد صلاة الظهر» مگر قوم پيامبر صلوات را به جماعت اقامه نمي كردند؟ آيا در آن زمان نماز ظهر به جماعت اقامه نمي شد؟ آيا در وقت نماز ظهر رويت عورات رجال و نساء ايرادي نداشت؟ يا نكند پيامبر و معاصرينش نماز ظهر را همواره بصورت قصر اقامه مي كردند و قبل از اتمام موعد ظهر به خانه هاي خود مراجعه مي نمودند؟!
بعد از صلات عشاء بخاطر اين است كه مردم در هنگامه عشاء در اجتماع نماز هستند
قبل از صلات فجر براي اين است كه در هنگام فجر باز هم مردم در اجتماع نماز هستند
آيا در ظهر خبري نيست كه مردم مي توانند به استراحت بپردازند؟
در آيه فوق اگر قرآن از نماز ظهر اسمي نبرده بخاطر اين است كه اصلاً نماز ظهري وجود نداشته است و نماز ظهر اختراع سنت آباء اولين است نه انفطاري الهي.
از آيات قرآن بخوبي پيداست كه صلات فجر و عشاء در واقع جلساتي رسمي براي تلاوت و وقوف بر كلام الله بوده و به اين دليل صلات نام گرفته كه رويكردي همگاني به قرآن است و اقامه آن اقامه كتاب آسماني است كه بارها و بارها در آن امر به تلاوت، قرائت و ترتيل( ≠ خوش خواني) ما انزل الله شده و از يك منظر همان صلاة الوسطي و مهمترين صلوات است.
خداوند سبحان لااقل در دو موضع از كلام شريفش وقت اين دو نماز را مشخص كرده كه يكي آيه 78 سوره اسراء و ديگري آيه 114 سوره مبارك هود است.

[="blue"]أقم الصلاة لدلوك الشمس إلى غسق الليل وقرآن الفجر ۖ إن قرآن الفجر كان مشهودا﴿٧٨﴾
ومن الليل فتهجد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا ﴿٧٩﴾[/]
[="red"]نماز را از ابتداي غروب خورشيد تا شروع تاريكي شب بر پا دار، و [نیز] قرآن سپيده دم را [اقامه کن] براستي كه قرآن سپيده دم قابل مشاهده است.
و پاسی از شب را برای تلاوت قرآن بپاخيز كه اين مخصوص توست، امید است پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد.[/]

بطوري كه گفته اند؛ اصل كلمه دلوك از «دلك» بوده و به معني ماليدن است و دلوك شمس از آنجا انتزاع مي گردد كه با مشاهده خورشيد در هنگام غروب، شخص احساس مي كند خورشيد دارد خودش را به كرانه هاي افق مي مالد و پايين مي رود و اين ابتداي وقت نماز عشاء است كه تا غسق اليل(= مرحله آغازين تاريكي شب) ادامه مي يابد و در تمام اين مدت جلسه تلاوت و قرائت برقرار است مگر در حالت اضطراري و خطر كه معمولاً در سفر پيش مي آيد و مي توان آن را قصر نمود و الا بايد صلات را در تمام اين موعد اقامه كرد . و به همين ترتيب نماز صبح نيز از انتهاي تاريكي شب شروع مي شود تا هنگامي كه خورشيد خودش را به كرانه هاي افق مي مالد و بالا مي آيد. خداوند اين دو وقت را براي اقامه صلاة يوميه تعيين كرده و زماني است كه مردم از كارهاي روزانه فارغند و هنگام استراحت آنهاست.
علاوه بر اين مواقع ، شخص پيامبر موظف بوده پاسي از شب را نيز به تلاوت و مطالعه قرآن بپردازد كه بنا بر روايت قرآن قسمت اعظم شب را بلند مي شده و قرآن مي آموخته است. بطوري كه در آيه مي بينيد خداوند مي فرمايند قرآن فجر يا نماز صبح قابل مشاهده است ، از چه رو؟
اكثراً گفته اند از اين رو كه فرشتگان شيفت شب هنگامي كه مي خواهند پست خود را به فرشتگان روزكار تحويل دهند هردو گروه نمازگزار را در حال اقامه نماز صبح مشاهده مي كنند!
با اين حال لابد نماز عشاء نيز مشهود است چراكه ملائكه روزكار در هنگام تحويل شيفت به ملائكه شبكار هر دو گروه نمازگزاري را كه مشغول اقامه نماز عشاء است مي بينند!
يكي از ويژگيهاي بارزي كه خداوند براي قرآن تعريف مي كند صفت نور بودن آن است:

فآمنوا باللـه ورسوله والنور الذي أنزلنا ۚ واللـه بما تعملون خبير ﴿ تغابن-٨﴾
پس به خدا و پيامبر او و آن نورى كه ما فرو فرستاديم ايمان آوريد، و خدا به آنچه مى‌كنيد آگاه است.

و اينكه بواسطه همين نور مردم را از تاريكيها خارج و به سوي بينش و روشنايي رهنمون مي شود:

[="blue"]الر ۚ كتاب أنزلناه إليك لتخرج الناس من الظلمات إلى النور بإذن ربهم إلى صراط العزيز الحميد ﴿ ابراهيم-١﴾
[/][="red"]الر ـ [این] کتابی است که آن را بر تو نازل کردیم تا مردم را به اجازه پروردگارشان از تاریکی ها به سوی روشناییِ و به راه [خدایِ] توانای شکست ناپذیر و ستوده بیرون آوری.
[/]

ويژگي فجر نيز اينچنين است و در آن نور اندك اندك اشياء را از دل ظلمت بيرون مي آورد و هويدا مي سازد
بنا براين بارزترين ويژگي قرآن درهنگام فجر، از پنجره خانه قابل مشاهده است.

آيه زير نيز به طريقي ديگر وقت نماز فجر و عشاء را معين مي كند:
.
[="blue"]وأقم الصلاة طرفي النهار وزلفا من الليل ۚ إن الحسنات يذهبن السيئات ۚ ذلك ذكرى للذاكرين﴿ هود-١١٤﴾
[/][="red"]و نماز را در دو طرف روز و آغاز شب برپا دار، که یقیناً نیکی ها، بدی ها را از میان می برند، این برای یادکنندگان تذکّر و یاد آوری است.
[/]
فجر و عشاء در طرفين روز قرار گرفته اند كه يكي در ابتدا و ديگري در انتهاي آن است و هردو از يكطرف به شب و از طرف ديگر به روز ختم مي شوند.
حالا فريقين كه دين خدا را تكه تكه كرده اند و هريك به تكه خود مسرورند، اين دو زمان را نيز كه حدود سه ساعت بطول مي انجامد تكه تكه كرده اند و قرنهاست كه در اين مواقع دارند به يك سري حركات و الفاظ تكراري مي پردازند و تصور مي كنند در قرآن هر جا صحبت از اقامه صلات است صرفاً همين الفاظ و حركات (كه گاه خريد و فروش هم مي شوند) مي باشد. جالب اينجاست كه در نماز ظهر و عصر جز امام ( يا شايد جز او) ديگركسي نمي داند چه خبر است و موضوع چيست! امام كار خودش را مي كند و مأموم به امورات زندگي خود مي رسد و براي آينده اش برنامه ريزي مي كند. معلوم نيست امام صلاة الوسطي را براي چه كسي اقامه مي كند؟!
[/]

حرف های آقای نوح تفکربر انگیز است واقعا جالب است ولی باید بدانیم که اول و [ر کار نماز همین چیزی است که شیعه میخواند


[="blue"]نماز جمعه
[/]

[="tahoma"]بجز صلات فجر و عشاء، خداوند در كلام شريفش از يك صلات ديگر نيز اسم مي برد كه در روز جمعه اقامه مي شود و دقيقاً از جنس دو صلات فجر و عشاء بوده و به تلاوت و فراگيري ما انزل الله مربوط مي شود.

[="blue"]يا أيها الذين آمنوا إذا نودي للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللـه وذروا البيع ۚ ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون ﴿جمعه
[/][="red"]اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چون براى نماز جمعه ندا درداده شد، به سوى ذكر خدا بشتابيد، و داد و ستد را واگذاريد. اگر بدانيد اين براى شما بهتر است.
[/]

اين صلات اضافه بر دو صلات روزانه بوده و موقع آن نه در فجر است و نه در عشاء بلكه در ساعاتي از روز جمعه برگزار مي شود و اينكه صلات مذكور چند ساعت است و در چه موقعي از روز برگزار مي شود تعبدي نيست و قراردادي است و مي تواند در همين ساعاتي كه فرقه ها به آن مبادرت مي كنند باشد.
نمازي كه امروز ما به عنوان نماز جمعه شاهد آن هستيم بجاي آنكه مشق ذكرالله( = قرآن) باشد بيشتر مشق سياست است . خواستم بگويم عجيب است اما ديدم اصلاً عجيب نيست چون اين روش ديرين سنت است كه همواره كلام الله را وارونه جلوه دهد. تا بوده اينگونه بوده و تا هست اينگونه خواهد بود. بخاطر همين است كه خداوند در كلامش تا اين حد انسانها را از گرايش به سنت آباء اولين برحذر مي دارد و سنت هميشه بزرگترين مانع اسلام و يكتاپرستي بوده و هست و خواهد بود. همين وارونگي سنتي را درباره حج نيز مي بينيم و جالب اينجاست كه هر كس بخواهد يكتا پرستي پيشه كند و دست از سر سنت آباء اولين بردارد و بجاي حديث غير به سخن پروردگارش اعتصام نمايد با پتك سنت برسرش مي كوبند كه مثلاً اگر خداي تنها(= قرآن) كفايت مي كند و ديگر نيازي به من دون او نيست ما از كجا بفهميم نماز صبح دو ركعت است؟! اينكه مي گويد : «الحج أشهر معلومات» كدام ماهها هستند؟!
اگر قرآن چيزي از دو ركعت بودن نماز صبح و غيره نگفته بخاطر اين است كه نماز صبح به اين شكل ساخته و پرداخته سنت آباء اولين است.
اگر گفته حج را ماههاي معلومي است خودش هم گفته كدام ماهها و آنچه پروردگار گفته صحيح است و قطعاً انچه سنت در اين باره مي گويد اشتباه محض است. كاري كه سنت با ماههاي حج كرده همان است كه در حضور پيامبر با ماههاي حرام مي كرد و با حلال كردن حرام خدا و حرام كردن حلال او علناً دست به تكفير پروردگارش مي زد.
خداوند مي فرمايند: [="blue"]« إذا نودي للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللـه» [/]و ذكرالله يعني قرآن:

[="red"]مفهوم ذكر در قرآن كاملاً مشخص و مبرهن است و غالباً به معناي كتاب آسماني و آيات الهي مي باشد.
[/]

[="blue"]أأنزل عليه الذكر من بيننا ۚ بل هم في شك من ذكري ۖ بل لما يذوقوا عذاب ﴿ ص-٨ ﴾
[/][="red"]آیا از میان ما قرآن، فقط بر او نازل شده است؟! بلکه اینان درباره قرآن من در شک هستند، بلکه هنوز عذاب را نچشیده اند .
[/]

[="blue"]ولقد آتينا موسى الهدى وأورثنا بني إسرائيل الكتاب ﴿٥٣﴾ هدى وذكرى لأولي الألباب ﴿ غافر-٥٤﴾
[/][="red"]محققاً ما به موسی هدایت عطا کردیم و کتاب [تورات] را به بنی اسرائیل به میراث دادیم؛ کتابی که برای خردمندان مایه هدایت و تذکر است.[/]

[="blue"]ذلك نتلوه عليك من الآيات والذكر الحكيم ﴿ آل عمران-٥٨﴾
[/][="red"]این داستان هایی که بر تو می خوانیم از آیات [الهی] و ذكر خداوند حكيم است.[/]

[="blue"]إنا نحن نزلنا الذكر وإنا له لحافظون ﴿ حجر-٩ ﴾
[/][="red"]ما قرآن را نازل کردیم، و یقیناً ما نگهبان آن هستیم.[/]

[="blue"]بالبينات والزبر ۗ وأنزلنا إليك الذكر لتبين للناس ما نزل إليهم ولعلهم يتفكرون ﴿ نحل-٤٤﴾ [/][="red"]
[پیامبران را] با دلایل روشن و کتاب های آسمانی [فرستادیم]، و قرآن را [هم] به سوی تو نازل کردیم به خاطر اینکه برای مردم آنچه را که برای [هدایتشان] به سویشان نازل شده بیان کنی و برای اینکه [در پیامبری تو و آنچه را به حق نازل شده] بیندیشند.
[/]

براي اينكه ثابت شود منظور از ذكر كتاب و آيات الهي است به آيات فوق اكتفا نكنيد و خود دست به جستجو در قرآن بزنيد و آنگاه بدانيد كه صلاة براي ذكر اقامه مي شود و ذكر عبارت است از هر آنچه از احكام، فرامين، اوامر و نواهي و ساير رهنمودهايي كه از الله به ما رسيده است.
[/]

سلام

جناب نوح! مطالب زیادی فرمودید و من فقط دو قسمتش رو تونستم بخونم. گفته های شما که معلومه از روی تعمق و تفکره سر جای خود! میخوام یه سوالی بپرسم. یعنی با این تفاصیل شما معتقدید که پیامبر این نمازهای پنجگانه رو ادا نمی کردند؟ حدیث معروف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خصوص نمازهای پنجگانه رو که حتما شنیدید: نمازهای پنج گانه به نهر جاری گوارایی می مانند که بر در خانه هایتان روان است وهر روز پنج بار خود را در زلال آن شست و شو می دهید، و دیگر هیچ پلیدی باقی نمی ماند.

در این سایت چهل حدیث درباره نماز از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمده که هیچ کدام با مطالبی که شما گفتید جور در نمی آید:
http://www.taamolnews.ir/fa/news/7846/

یعنی شما می فرمایید پیامبر هم مخالف قرآن عمل می کرده و سخن می گفته اند؟

قَال الله تَعالَی: إفتَرضتَ عَلَی أُمَّتِکَ خَمسَ صَلواتٍ و عَهدتُ عِندِی عَهداً إنَّهُ مَن حَافَظَ عَلیهِنَّ لِوَقتِهِنَّ أدخَلتَه الجَنَّهَ و مَن لَم یُحافِظ عَلیهِنَّ فَلا عَهدَ لَهُ عِندِی
خداوند متعال فرمود: نمازهای پنج گانه را بر امت توواجب کردم و با خود پیمان بستم که هر کس مراقب آن نمازها و وقت آنها باشد، او را به بهشت داخل نمایم، و کسی که مراقب آنها نباشد، من تعهدی نسبت به او ندارم.
کنز العمال، ج ۷، ص۲۷۹ حدیث ۱۸۸۷۲

اَوَّلَ مَا یَسألُونَ عَنهُ الصَّلواتِ الخَمسِ
اولین چیزی که از انسان ها سؤال می شود، نمازهای پنج گانه است.

کنز العمّال، ج ۷، حدیث ۱۸۸۵۹


قُلْ إِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ بگو: «نمازو تمام عبادات من، و زندگى و مرگ من، همه براى خداوندى است كه پروردگار جهانيان است.

nooh;323276 نوشت:
بجز صلات فجر و عشاء، خداوند در كلام شريفش از يك صلات ديگر نيز اسم مي برد كه در روز جمعه اقامه مي شود و دقيقاً از جنس دو صلات فجر و عشاء بوده و به تلاوت و فراگيري ما انزل الله مربوط مي شود.

پس شما از نمازهای پنجگانه یومیه فقط صلات فجر وعشا را قبول دارید؟ یعنی پیامبر اعظم و ائمه معصومین امر به ادای نمازهای اضافه ای فرموده اند؟ و پیامبر اسلام که قرآن به ایشان وحی شده، برخلاف قرآن عمل می کرده اند؟!!! قطعا نمیخواید بگید که فقط قرآن رو قبول دارید و معتقدید پیامبر اشتباه می کرده اند!!!


سلام علیکم

خانم ریحانه سادات ، تنها منبع تعبدی جناب نوح قران میباشد و او تنها از قران استدلال مینماید ....

و اصولا هر فرد مسلمانی بایستی یگانه منبع تعبدی خود را قران بداند :

يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ؟؟؟


بنظر شما آیا کتب سراسر تناقض و مخالف هم بهتر و سودمند تر است یا تنها یک کتاب واحد و منسجم کننده ؟

جناب نوح خسته نباشید عرض میکنم خدمتتان .

اگر برایتان مقدور است در مورد آیات 101 و 102 و 103 سوره مبارکه نساء نیز توضیحاتی بدهید ، ممنون میشوم .

ربانی;323477 نوشت:

سلام علیکم

خانم ریحانه سادات ، تنها منبع تعبدی جناب نوح قران میباشد و او تنها از قران استدلال مینماید ....

و اصولا هر فرد مسلمانی بایستی یگانه منبع تعبدی خود را قران بداند :

يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ؟؟؟


بنظر شما آیا کتب سراسر تناقض و مخالف هم بهتر و سودمند تر است یا تنها یک کتاب واحد و منسجم کننده ؟

سلام

یعنی شما می فرمایید چون روایات رسیده از پیامبر اسلام و اهل بیت علیهم السلام چون گاهی با هم تناقض دارند باید کاملا کنار گذاشته شوند؟ منشا این تناقض ها هم گاهی به خاطر سندیت احادیث و احتمال جعل است و گاهی فقط به نظر می رسد که تناقض باشد و با تفسیر و بررسی متوجه میشویم تناقضی ندارند

ضمنا قرآن را باید تفسیر کرد و احکام و مسائل را از آن بیرون کشید و هیچ کس به جز معصومین علیهم السلام شایسته این تفسیر نیستند. اصلا مگر میشود فقط به قرآن عمل کرد و سنت را کنار گذاشت؟!

شما چطور چنین حرفی می زنید؟ در عجبم از مسلمانی که سنت را منکر می شود!!!

ضمن اینکه حتی اگر تنها منبع شما قرآن باشد باز هم نمیتوان ادعا کرد که منظور از صلات چیزی غیر از نمازهایی است که از معصومین به ما رسیده

با عرض معذرت به نظر من مطلب ادعایی جناب نوح اینقدر سطحی و پیش پا افتاده است که کارشناسان محترم حتی دیگه زحمت جواب دادن به این حرفا رو به خودشون ندادن!

بنام خداوند بخشنده مهربان

قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ ۖ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ ﴿٨٧﴾ هود

گفتند ای شعيب، آيا نمازت به تو دستور ميدهد كه ما از آنچه پدرانمان می پرستيدند دست برداريم؟
يا آنطور كه دلمان ميخواهد در اموال خودمان دخل و تصرف نكنيم؟ تو آدم بردبار و فهميده‌ای هستی. (87)
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا ۚ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَىٰ مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ ۚ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ ۚ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ ۚ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ ﴿٨٨﴾

شعيب گفت نظر شما چيست و چه ميگوئيد اگر من بر دليل روشنی از خداوندم باشم
و خدا رزق خوبی از جانب خودش روزی من ساخته باشد؟
من نميخواهم در آنچه شما را از آن نهی ميكنم با شما مخالفتی بكنم. من جز اصلاح چيزی نميخواهم،آنهم تا آنجا كه از دستم برآيد و موفقيت من در اينكار با خدا استبر او توكل كرده‌امو بسوی او برميگردم.(88)

نمازی که به حضرت شعیب و قوم او دستور می داد چگونه نمازی بود؟
باتشکر

nooh;321914 نوشت:

باسلام و تقديم امتنان
معمولاً وقتي با دوستان شيعه و سني درباره كافي بودن قرآن براي تشريع دين صحبت مي شود فوراً به نمازهاي پنجگانه تمسك مي جويند كه چرا جزئيات آنها در قرآن نيامده است. مي گويند: اگر قرآن به تنهايي كفايت مي كند پس چرا جزئيان نماز را تشريح نكرده است؟ دو ركعت بودن نماز صبح و نحوه اقامه آن در كجاي قرآن آمده است؟
اگر از آنها پرسيده شود كه نمازهاي پنجگانه را از كجا آورده اند ، مي گويند از سنت يا عترت و براي تائيد سنت به آياتي نظير آنچه شما آورديد اعتصام مي كنند.
جنابعالي ديگر بحث ركعات نماز را مطرح نكرديد و يك راست رفتيد سر اصل مطلب در حالي كه مطلب اصلاً اين نبود. بلكه يك چيزي به نام نمازهاي پنجگانه در خارج از قرآن وجود دارند كه شيعه و سني( كما بيش با اختلاف) معتقدند رسول الله به فرمان خداوند آن را تشريع كرده است .
حالا ما مي خواهيم ببينيم آيا اين قسم از شريعت با آيات قرآن سازگاري دارد يا خير؟ قرآن نمازهاي پنجگانه را قبول مي كند يا پس مي زند؟ شما بايد اين كار را مي كرديد و چون نكرديد بنده با اعتصام به آيات نوراني قرآن ثابت مي كنم اگر قرآن به ركعات نماز و نحوه اقامه آنها اشاره اي ندارد به خاطر اين است كه اصولآً نمازي به اين شكل در قرآن جا ندارد و اينگونه اقامه نماز، الهي نيست و بر اساس سنت آباء اولين است نه سنت نبوي ( = سنت الهي)
سلام به شما پرسشگر گرامی،

نماز را از باب نمونه و اینکه همه با آن آشنا هستیم، و نیز از این باب که در قرآن به انجام آن اهمیت زیادی داده شده، ذکر می کنیم، و الا همین توضیح در مورد سایر احکام فقهی مانند زکات و روزه و احکام مخصوص زنان و حدود و دیات و ... هم مطرح می شود؛

به طور قطع و یقین، خیلی از فرض ها، فروعات و مسایل این احکام در قرآن نیامده و این مطلبی روشن و بدیهی است، زیرا اگر قرار بود تمام فروعات احکام در قرآن ذکر شود، به جای 114 سوره و 604 صفحه (به نثر عثمان طه)، اکنون باید با کتابی که دست کم 43 جلد داشت، روبرو می شدیم! جواهر الکلام که فروعات احکام را بیان نموده، در برخی چاپ ها 43 جلد است! آیا منطقی است که خدای متعال برای هدایت مردم، 40 جلد کتاب آسمانی بفرستد؟!

پس اصل این مبنا که «همه چیز باید در قرآن بیاید»، سخن باطلی است که خود قرآن هم نمی پذیرد و صریحا به مسلمین دستور می دهد که فروعات احکام را از پیامبر اسلام بیاموزند:

وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (نحل/44)
و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند

ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (حشر/7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است‏



اگر بنا به مدعای شما، ملتزم شویم که همه چیز باید در قرآن آمده باشد، پس باید بسیاری از آیات که به اطاعت رسول گرامی دعوت نموده را عملا فاقد بار معنایی بدانیم و آنها را مختص مسلمین زمان نزول بپنداریم! مطابق مبنایی که شما انتخاب نموده اید، این گونه آیات چگونه معنا می شود و به چه درد ما می خورد؟!

همانطور که می دانیم، یکی از مسایلی که در آیات قرآن، فوق العاده به آن اهمیت داده شده، وجوب اطاعت از رسول و عذاب نافرمانی از اوست. از نظر شما، آیا مخاطب این آیات فقط مسلمین صدر اسلام اند یا همه مسلمین؛ از زمان نزول تا قیامت؟! آیا ما مخاطب این آیات نیستیم؟!

اگر آنها را خاص مسلمین صدر اسلام بدانید، به سخن باطلی ملتزم شده اید است و عملا بسیاری از آیات قرآن را تعطیل نموده اید، و هیچ کس هم به این فرض ملتزم نیست.

اگر آن را ناظر به همه مسلمین (و از جمله ما مسلمین حال حاضر) بدانید، بفرمایید اطاعت از رسول که قرآن بارها بدان دعوت نموده و فرمانبرداران از او را به بهشت عدن بشارت داده و سرکشان از فرمانش را به دوزخ الیم وعده داده، این اطاعت از رسول چگونه برای ما حاصل می شود؟!

nooh;321914 نوشت:
يك چيزي به نام نمازهاي پنجگانه در خارج از قرآن وجود دارند كه شيعه و سني( كما بيش با اختلاف) معتقدند رسول الله به فرمان خداوند آن را تشريع كرده است .
حالا ما مي خواهيم ببينيم آيا اين قسم از شريعت با آيات قرآن سازگاري دارد يا خير؟ قرآن نمازهاي پنجگانه را قبول مي كند يا پس مي زند؟ شما بايد اين كار را مي كرديد و چون نكرديد بنده با اعتصام به آيات نوراني قرآن ثابت مي كنم اگر قرآن به ركعات نماز و نحوه اقامه آنها اشاره اي ندارد به خاطر اين است كه اصولآً نمازي به اين شكل در قرآن جا ندارد و اينگونه اقامه نماز، الهي نيست و بر اساس سنت آباء اولين است نه سنت نبوي ( = سنت الهي)
اینکه می فرمایید تمام مسلمین (شیعه و سنی) نماز ساختگی را بجا می آورند و تنها شما با فهم خود، نماز حقیقی را از دل آیات قرآن پیدا نموده اید، چنین خرق اجماعی را هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد! چگونه می توان باور کرد که تمام مسلمین عالم و تمام کسانی که مدعی پیروی از رسول اند (از شیعه و سنی)، همگی بالاتفاق در فهم مهمترین عبادت قرآنی کج راهه رفته اند و هیچکس حقیقت آن را نفهمیده است؟! گمراه خواندن همه مسلمین در دریافت مهمترین عبادت قرآنی، تنها یک فرض و پندار باطل است و با هیچ منطقی جور در نمی آید؟! و به قول شما:
nooh;321914 نوشت:
مگر ممكن است چيزي كه ميلياردها نفر درطي قرون متوالي ، زبان به زبان و سينه به سينه به يكديگر منتقل كرده اند آنچيزي نباشد كه مورد نظر خداوند است؟!

آیا عاقل بی طرف سومی از شما نمی پرسد: این چه رسولی است که مطابق آیات قرآنی مدعی می شوید، رسالتش جهانی است و دینش ابدی است و احکام فقهی اش تا قیام قیامت ادامه دارد و بعد از او هم هیچ پیامبر دیگری برای اصلاح اشتباهات قومش نخواهد آمد و در عین حال، تمام امتش، مهمترین عمل عبادی اش را نفهمیدند و آن را به صورت ساختگی و اشتباه انجام می دهند؟!

جالب اینکه اولین چیزی هم که در قیامت مورد حساب و کتاب قرار می گیرد، همین نماز است و معیار پذیرش سایر اعمال قرار می گیرد! (به عنوان نمونه، رجوع کنید به: الكافي، ج 3، ص 268 ،ح 4)

حالا شما فکر کنید

تمام مسلمین عالم در همین سؤال اول درمانده شوند و خدای متعال بفرماید: این چه نمازی بود که خواندید؟! نمازتان باطل بوده و مطابق فرمان من نبوده! بفرمایید ته جهنم!

شاید شوخی به نظر برسد، اما به واقع این نتیجه ای خنده دار است که با توجه به مبنای شما بدست می آید!

آیا این مسلمان حق ندارد بپرسد: ای خدای مهربان! خودت فرمودی:

ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ(حشر/7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است‏


بنده هم بنا به فرمایش شما، به سنت پیامبر مراجعه کردم و نمازش را به این شکل یافتم و آن را بجا آوردم
! پس چرا مرا جهنم می بری؟!

آیا منطقی است که خدای متعال چنین فردی که مطابق فرمان او، شکل و کیفیت نمازش را مستند به نماز رسول خدا بجا آورده را به جهنم ببرد، و آنگاه شمایی که بدون دلیل

معتبر عقلی یا نقلی، سنت صحیح نبوی را ساختگی می پندارید و آن را رها می کنید و بعد با برداشتی فردی، کیفیت نمازتان را به چند آیه مستند می نمایید، آیا معقول است که خدای سبحان آن همه مسلمان مطیع که مطابق قاعده ای عقلانی عمل کرده اند را جهنم ببرد، و تنها شما را در بهشت عدن جای دهد؟!

می بینید که قضیه واقعا از جای مضحکی سر در می آورد!

Nooh;321914 نوشت:
بنده در هر تالار گفتماني چه شيعي و چه سني بحث صلات را مطرح كردم كلاً حذفم شدم، شايد علت اين بوده كه در آن تالارها كسي براي پاسخگويي پيدا نشده و مديران سايتها براي جلو گيري از گمراهي كاربران اقدام به اين كار كرده اند. با توجه به اينكه سايت حاضر پاسخگو دارد و غالباً از طلاب و فضلاي محترم حوزه علميه مي باشند ، با اين اميد كه ديگر مطالبم حذف و ويرايش نشوند، انشاء الله ثابت خواهم كرد نمازهاي پنجگانه سنتي ربطي به قرآن و رسول گرامي و عزيز اسلام نداشته و برگرفته از سنت اعقابمان هستند
بنده در کانون گفتگوی قرآنی، مباحثه ای داشتم با یکی از کاربران، که عقایدی همانند عقاید شما داشت (و شاید هم خود حضرتعالی بودید). بحثی طولانی انجام شد و ایشان هم نمازی ابتکاری از آیات قرآن درست کردند و به عنوان نماز مورد رضای حق تعالی قلمداد نمودند، و نماز همه مسلمین عالم را باطل دانستند!

بعد از بحثی طولانی، طبق ظاهر سخنان دوستانی که آن بحث را دنبال می کردند و نوشتارشان در آن بحث موجود است، ایشان سرانجام نتوانستند مدعایشان را ثابت کنند و ادعایشان در حد گمانه زنی و پندار باقی ماند!

جمع بندی آن بحث طولانی را به دو شیوه «گزارشی داستانی» و «پرسش و پاسخ» در انتهای موضوع ذیل آورده ام؛ در صورت تمایل مطالعه فرمایید تا از تکرار مباحث و طولانی شدن این بحث، پرهیز شود:


دوست عزیز! در این موضوع فعلی، پست های طولانی ای درج می کنید که از نظر بنده، سطر به سطرش اشکال دارد و قابل مناقشه است و بنده (به علت اشتغال به پرسش های دوستان دیگر) واقعا فرصت نقد سطر به سطر این نوشته های طولانی را ندارم. لذا لطف بفرمایید و تنها اصل مبانی اعتقادی و فکری تان که مرتبط با این موضوع هست را در چند جمله کوتاه توضیح دهید، تا بتوانیم با هم گفتمانی دوسویه و منطقی داشته باشیم.

ربانی;323478 نوشت:

جناب نوح خسته نباشید عرض میکنم خدمتتان .

اگر برایتان مقدور است در مورد آیات 101 و 102 و 103 سوره مبارکه نساء نیز توضیحاتی بدهید ، ممنون میشوم .

[="tahoma"]سلام بر رباني عزيز

[="blue"] وإذا ضربتم في الأرض فليس عليكم جناح أن تقصروا من الصلاة إن خفتم أن يفتنكم الذين كفروا ۚ إن الكافرين كانوا لكم عدوا مبينا ﴿١٠١﴾
[/][="red"]و چون در زمين سفر كرديد، اگر بيم داشتيد كه آنان كه كفر ورزيده‌اند به شما آزار برسانند، گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد، چرا كه كافران پيوسته براى شما دشمنى آشكارند.[/]

به عقيده بنده منظور از صلات در آيه فوق نمازهاي فجر و عشاء هستند كه در شرايط بحراني و جنگي به دليل ترس از حمله و شبيخون دشمن مي توان از زمان برگزاري آنها كاست .

[="blue"]وإذا كنت فيهم فأقمت لهم الصلاة فلتقم طائفة منهم معك وليأخذوا أسلحتهم فإذا سجدوا فليكونوا من ورائكم ولتأت طائفة أخرى لم يصلوا فليصلوا معك وليأخذوا حذرهم وأسلحتهم ۗ ود الذين كفروا لو تغفلون عن أسلحتكم وأمتعتكم فيميلون عليكم ميلة واحدة ۚ ولا جناح عليكم إن كان بكم أذى من مطر أو كنتم مرضى أن تضعوا أسلحتكم ۖ وخذوا حذركم ۗ إن اللـه أعد للكافرين عذابا مهينا﴿١٠٢﴾
[/][="red"]و هر گاه در ميان ايشان بودى و برايشان نماز برپا داشتى، پس بايد گروهى از آنان با تو [به نماز] ايستند؛ و بايد جنگ‌افزارهاى خود را برگيرند؛ و چون سجده كردند( امر خداوند را اجرا نمودند) ، بايد پشت سر شما قرار گيرند، و گروه ديگرى كه نماز نكرده‌اند بايد بيايند و با تو نماز گزارند و البته جانب احتياط را فرو نگذارند و جنگ‌افزارهاى خود را برگيرند. [زيرا] كافران آرزو مى‌كنند كه شما از جنگ‌افزارها و ساز و برگ خود غافل شويد تا ناگهان بر شما يورش برند. و اگر از باران در زحمتيد، يا بيماريد، گناهى بر شما نيست كه جنگ افزارهاى خود را بر زمين نهيد، ولى مواظب خود باشيد. بى گمان، خدا براى كافران عذاب خفت‌آورى آماده كرده است.
[/]
در آيه فوق وقت نماز به دو قسمت تقسيم شده و براي نمازگزاران قصر گرديده ، به اينصورت كه يكعده مسلح با پيامبر نماز را اقامه مي كنند و عده ديگر نگهباني مي دهند بعد اينها مي روند و آن عده ديگر نماز را با پيامبر اقامه مي كنند. چون قسمتي از صلات فجر و عشاء در شرايط ظلمت و تيرگي هوا برگزار مي شود با توجه به محدود بودن دايره ديد ، همگي با هم نمي توانند در جلسه صلات شركت كنند و حتماً عده اي بايد كمي دورتر امنيت نمازگزاران را حفظ كنند.
از برادر بزرگوارم تقاضا مي كنم حتماً اقوال متشتت و مختلف فريقين پيرامون آيه فوق را مطالعه فرمايند تا متوجه شوند وقتي چيزي مبتني بر قرآن نباشد چه بر سرش مي آيد.
آنچه بيشتر از هرچيزي برداشتها در باره آيه فوق را مختلف ساخته اشاره خداوند به سجده است. اگر منظور از سجده صرفاً پيشاني بر زمين گذاشتن باشد و ملاك صلات نيز همين نمازهاي پنجگانه سنتي ، آنگاه با انجام سجده نماز به اتمام نمي رسد مگر اينكه سنت روشي جديد براي اقامه چنين صلاتي ابداء نمايد!
من قبلاً در باره حقيقت سجده مطالبي خدمتتان ارائه كردم . انشاء الله در اينجا مفصل تر راجع به آن خواهم نوشت. اما فعلاً عرض مي كنم كه سجده در اصل بالاترين درجه اطاعت از حكم پروردگار است و منظور پروردگار « فإذا سجدوا» يعني پس چون امر خدا را گردن نهاديد است.

[="blue"]فإذا قضيتم الصلاة فاذكروا اللـه قياما وقعودا وعلى جنوبكم ۚ فإذا اطمأننتم فأقيموا الصلاة ۚ إن الصلاة كانت على المؤمنين كتابا موقوتا ﴿١٠٣﴾
[/][="red"]و چون نماز را به جاى آورديد، خدا را [در همه حال‌] ايستاده و نشسته و بر پهلوآرميده، متذكر شويد. پس چون ايمني يافتيد، نماز را به پا داريد، زيرا نماز بر مؤمنان، در اوقات معين مقرر شده است.[/]

من فكر مي كنم آيه فوق نيازي به توضيح ندارد اگر جنابعالي نكته اي بنظرتان مي رسد بفرماييد تا درباره اش بحث كنيم
[/]

ریحانه سادات;323310 نوشت:
قَال الله تَعالَی: إفتَرضتَ عَلَی أُمَّتِکَ خَمسَ صَلواتٍ و عَهدتُ عِندِی عَهداً إنَّهُ مَن حَافَظَ عَلیهِنَّ لِوَقتِهِنَّ أدخَلتَه الجَنَّهَ و مَن لَم یُحافِظ عَلیهِنَّ فَلا عَهدَ لَهُ عِندِی
خداوند متعال فرمود: نمازهای پنج گانه را بر امت توواجب کردم و با خود پیمان بستم که هر کس مراقب آن نمازها و وقت آنها باشد، او را به بهشت داخل نمایم، و کسی که مراقب آنها نباشد، من تعهدی نسبت به او ندارم.
کنز العمال، ج ۷، ص۲۷۹ حدیث ۱۸۸۷۲

اَوَّلَ مَا یَسألُونَ عَنهُ الصَّلواتِ الخَمسِ
اولین چیزی که از انسان ها سؤال می شود، نمازهای پنج گانه است.

کنز العمّال، ج ۷، حدیث ۱۸۸۵۹


[="tahoma"]
[="blue"]فويل للذين يكتبون الكتاب بأيديهم ثم يقولون هذا من عند اللـه ليشتروا به ثمنا قليلا ۖ فويل لهم مما كتبت أيديهم وويل لهم مما يكسبون ﴿بقره ٧٩﴾
[/][="red"]پس واى بر كسانى كه كتاب با دستهاى خود مى‌نويسند، سپس مى‌گويند: «اين از جانب خداست»، تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند؛ پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته، و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه‌] به دست مى‌آورند.
[/]

سلام

فقط مي گويم من بجاي تو از اين قَال الله تَعالَی اي كه نوشته اي وحشت مي كنم.
مواظب باش! داري به خداوند دروغ مي بندي

[/]

didar;323612 نوشت:
بنام خداوند بخشنده مهربان

قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ [=times new roman]ۖ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ ﴿٨٧﴾ هود

[=arial]گفتند ای شعيب، [=arial]آيا نمازت به تو دستور ميدهد كه ما از آنچه پدرانمان می پرستيدند دست برداريم؟
[=arial]يا آنطور كه دلمان ميخواهد در اموال خودمان دخل و تصرف نكنيم؟ تو آدم بردبار و فهميده‌ای هستی. [=arial](87)
[=arial][=impact]قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا ۚ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَىٰ مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ ۚ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ ۚ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ ۚ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ ﴿٨٨﴾

[=arial][=arial]شعيب گفت نظر شما چيست و چه ميگوئيد اگر من بر دليل روشنی از خداوندم باشم
[=arial]و خدا رزق خوبی از جانب خودش روزی من ساخته باشد؟
[=arial]من نميخواهم در آنچه شما را از آن نهی ميكنم با شما مخالفتی بكنم. من جز اصلاح چيزی نميخواهم،[=arial]آنهم تا آنجا كه از دستم برآيد و موفقيت من در اينكار با خدا است[=arial]بر او توكل كرده‌ام[=arial]و بسوی او برميگردم.[=arial](88)

[=arial]نمازی که به حضرت شعیب و قوم او دستور می داد چگونه نمازی بود؟
[=arial]باتشکر

سلام

وإذ أخذنا ميثاقكم ورفعنا فوقكم الطور خذوا ما آتيناكم بقوة واسمعوا ۖ قالوا سمعنا وعصينا وأشربوا في قلوبهم العجل بكفرهم ۚ قل بئسما يأمركم به إيمانكم إن كنتم مؤمنين ﴿بقره٩٣
و آنگاه كه از شما پيمان محكم گرفتيم، وطور را بر فراز شما برافراشتيم، [و گفتيم:] «آنچه را به شما داده‌ايم به جد و جهد بگيريد، و [به دستورهاى آن‌] گوش فرا دهيد.» گفتند: «شنيديم و نافرمانى كرديم.» و بر اثر كفرشان، [مِهر ]گوساله در دلشان سرشته شد. بگو: «اگر مؤمنيد [بدانيد كه‌] ايمانتان شما را به بد چيزى وامى‌دارد

در بحث مقدماتي گذشته عرض كردم كه صلات درواقع همان ايمان است و انسان تا به كتاب ايمان نداشته باشد به آن رو نمي آورد . صلات و ايمان يهود و نصارا ( كه اين دو فرقه سنتي به هيچ وجه مورد تاييد پروردگار متعال نيستند) بيشتر از آنكه به ما انزل الله تعلق گيرد متعلق به اهواء و سنت آباء اولينشان است و از اين رو صلات و ايمانشان بجاي اينكه آنها را به خداوند نزديك كند دور مي سازد و بجاي اينكه از منكر منع كند و به معروف امر نمايد به عكس عمل مي كند.
اما از آنجا كه صلات و ايمان شعيب به سوي كلام الله است ، به معروف امر مي كند و از منكر باز مي دارد و چون اولين و آخرين حرف ما انزل الله تعبد خداي وحده و اجتناب از سنت آباء اولين است پاسخ شعيب به قومش مثبت خواهد بود. بله صلات و ايمان و رويكرد شعيب به كلام الله است كه به او امر مي كند تا قومش را از پرستش سنت آباء اولين باز دارد.

nooh;324266 نوشت:

فويل للذين يكتبون الكتاب بأيديهم ثم يقولون هذا من عند اللـه ليشتروا به ثمنا قليلا ۖ فويل لهم مما كتبت أيديهم وويل لهم مما يكسبون ﴿بقره ٧٩﴾
پس واى بر كسانى كه كتاب با دستهاى خود مى‌نويسند، سپس مى‌گويند: «اين از جانب خداست»، تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند؛ پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته، و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه‌] به دست مى‌آورند.

سلام

فقط مي گويم من بجاي تو از اين قَال الله تَعالَی اي كه نوشته اي وحشت مي كنم.
مواظب باش! داري به خداوند دروغ مي بندي

جناب! این قال الله تعالی رو من نگفتم و از جانب پیامبر اسلام (ص) است. همون پیامبری که قرآن کتاب آسمانی اوست و ظاهرا شما کتابش رو قبول داری و خودش رو نه!

بله ظاهرا همه مسلمانان شیعه و سنی اشتباه می کنند و فقط شما راه درست رو پیدا کردی!!! کمی هم فکر کنید بد نیست!

صدیقین;323746 نوشت:
سلام به شما پرسشگر گرامی،

نماز را از باب نمونه و اینکه همه با آن آشنا هستیم، و نیز از این باب که در قرآن به انجام آن اهمیت زیادی داده شده، ذکر می کنیم، و الا همین توضیح در مورد سایر احکام فقهی مانند زکات و روزه و احکام مخصوص زنان و حدود و دیات و ... هم مطرح می شود؛

به طور قطع و یقین، خیلی از فرض ها، فروعات و مسایل این احکام در قرآن نیامده و این مطلبی روشن و بدیهی است، زیرا اگر قرار بود تمام فروعات احکام در قرآن ذکر شود، به جای 114 سوره و 604 صفحه (به نثر عثمان طه)، اکنون باید با کتابی که دست کم 43 جلد داشت، روبرو می شدیم! جواهر الکلام که فروعات احکام را بیان نموده، در برخی چاپ ها 43 جلد است! آیا منطقی است که خدای متعال برای هدایت مردم، 40 جلد کتاب آسمانی بفرستد؟!


سلام بر شما پاسخگوي محترم

يعني اگر نويسنده جواهر الکلام بجاي 43 جلد كتاب 86 جلد مي نوشت خداوند بايد 86 جلد كتاب نازل مي كرد تا ما حساب كار دستمان بيايد؟
خداوند به بني اسرائيل امر كرد كه گاوي بكشند و آنها تشخيص دادند كه اين حكم پروردگار مختصر و مجمل است بنابراين با يك سري ايرادات بني اسرائيلي اقدام به تكميل آن كردند:
بنظر آنها رنگ گاو نيز مي بايستي لحاظ مي شده كه خداوند اين كار را نكرده
سن گاو نيز بايد در نظر گرفته مي شد ...
.... گاو نيز ....
آيا اگر بني اسرائيل همان دوكلمه حرف حساب را گوش مي كردند كفايت نمي كرد؟!
سنت دهها صفحه از كتاب قطور خود را به تفصيل احكام مربوط به سنگسار و فرار از حفيره اختصاص داده است و اين در حالي است كه اصلاً حكم سنگسار متعلق به خداوند نيست، با اين حال آيا احكام فرار از حفيره مكمل قرآن هستند؟ آيا مي توان هزاران حكم ديگر از اين قبيل را كه در سنت و عترت وجود دارد مكمل قرآن دانست؟!

صدیقین;323746 نوشت:
سلام به شما پرسشگر گرامی،
پس اصل این مبنا که «همه چیز باید در قرآن بیاید»، سخن باطلی است که خود قرآن هم نمی پذیرد و صریحا به مسلمین دستور می دهد که فروعات احکام را از پیامبر اسلام بیاموزند:

وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (نحل/44)
و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند

ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (حشر/7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است‏



اگر بنا به مدعای شما، ملتزم شویم که همه چیز باید در قرآن آمده باشد، پس باید بسیاری از آیات که به اطاعت رسول گرامی دعوت نموده را عملا فاقد بار معنایی بدانیم و آنها را مختص مسلمین زمان نزول بپنداریم! مطابق مبنایی که شما انتخاب نموده اید، این گونه آیات چگونه معنا می شود و به چه درد ما می خورد؟!

همانطور که می دانیم، یکی از مسایلی که در آیات قرآن، فوق العاده به آن اهمیت داده شده، وجوب اطاعت از رسول و عذاب نافرمانی از اوست. از نظر شما، آیا مخاطب این آیات فقط مسلمین صدر اسلام اند یا همه مسلمین؛ از زمان نزول تا قیامت؟! آیا ما مخاطب این آیات نیستیم؟!

اگر آنها را خاص مسلمین صدر اسلام بدانید، به سخن باطلی ملتزم شده اید است و عملا بسیاری از آیات قرآن را تعطیل نموده اید، و هیچ کس هم به این فرض ملتزم نیست.

اگر آن را ناظر به همه مسلمین (و از جمله ما مسلمین حال حاضر) بدانید، بفرمایید اطاعت از رسول که قرآن بارها بدان دعوت نموده و فرمانبرداران از او را به بهشت عدن بشارت داده و سرکشان از فرمانش را به دوزخ الیم وعده داده، این اطاعت از رسول چگونه برای ما حاصل می شود؟!


رسول اسمش با خودش است و پيام و حكم الهي از زبانش جاري مي شود و كسي است كه اولين بار قران را بيان مي دارد و اطاعت از او همان اطاعت از خداست و صد درصد لازم و واجب است. اما زماني قرآن بطور كامل تحويل و تأليف شده و ديگر رسولي وجود ندارد اطاعت از رسول مي شود اطاعت از قرآني كه آورده ولاغير. كم نيستند احكام و آيات قرآني كه تعدادشان از آياتي كه امر به اطاعت از رسول مي كنند بسي بيشتر است و امروز محلي براي اجرا ندارند آيا اين چيز عجيبي است؟!
يعني چنين آياتي در قرآن وجود ندارند؟!
اطاعت از رسول فقط و فقط مربوط به زمان زنده بودن رسول الله است و اطاعت مطلق از هر آنچه به رسول نسبت داده شود و در قرآن نباشد خلاف صريح آيات كتابي است كه اولين و آخرين حكمش امر به تعبد خداي وحده و يگانه پرستي است.
آنچه براي مسلمين واجب گرديده اطاعت مطلق از حكم پروردگار سبحان است حال مي خواهد از زبان محمدبن عبدالله خارج شده باشد يا هر كس ديگري كه زبانش به قران مي چرخد.

صدیقین;323747 نوشت:
اینکه می فرمایید تمام مسلمین (شیعه و سنی) نماز ساختگی را بجا می آورند و تنها شما با فهم خود، نماز حقیقی را از دل آیات قرآن پیدا نموده اید، چنین خرق اجماعی را هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد! چگونه می توان باور کرد که تمام مسلمین عالم و تمام کسانی که مدعی پیروی از رسول اند (از شیعه و سنی)، همگی بالاتفاق در فهم مهمترین عبادت قرآنی کج راهه رفته اند و هیچکش حقیقت آن را نفهمیده است؟! گمراه خواندن همه مسلمین در دریافت مهمترین عبادت قرآنی، تنها یک فرض و پندار باطل است و با هیچ منطقی جور در نمی آید؟! و به قول شما:

آیا عاقل بی طرف سومی از شما نمی پرسد: این چه رسولی است که مطابق آیات قرآنی مدعی می شوید، رسالتش جهانی است و دینش ابدی است و احکام فقهی اش تا قیام قیامت ادامه دارد و بعد از او هم هیچ پیامبر دیگری برای اصلاح اشتباهات قومش نخواهد آمد و در عین حال، تمام امتش، مهمترین عمل عبادی اش را نفهمیدند و آن را به صورت ساختگی و اشتباه انجام می دهند؟!

جالب اینکه اولین چیزی هم که در قیامت مورد حساب و کتاب قرار می گیرد، همین نماز است و معیار پذیرش سایر اعمال قرار می گیرد! (به عنوان نمونه، رجوع کنید به: الكافي، ج 3، ص 268 ،ح 4)

حالا شما فکر کنید

تمام مسلمین عالم در همین سؤال اول درمانده شوند و خدای متعال بفرماید: این چه نمازی بود که خواندید؟! نمازتان باطل بوده و مطابق فرمان من نبوده! بفرمایید ته جهنم!

شاید شوخی به نظر برسد، اما به واقع این چیزی است که با توجه به مبنای شما بدست می آید!

آیا این مسلمان حق نداردبپرسد: ای خدای مهربان! خودت فرمودی:

ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ(حشر/7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است‏


بنده هم بنا به فرمایش شما، به سنت پیامبر مراجعه کردم و نمازش را به این شکل یافتم و آن را بجا آوردم
! پس چرا مرا جهنم می بری؟!

آیا منطقی است که خدای متعال چنین فردی که مطابق فرمان او، شکل و کیفیت نمازش را مستند بهنماز رسول خدا بجا آورده را به جهنم ببرد، و آنگاه شمایی که بدون دلیل

معتبر عقلی یا نقلی، سنت صحیح نبوی را ساختگی می پندارید و آن را رها می کنید و بعد با برداشتی فردی، کیفیت نمازتان را به چند آیه مستند می نمایید، آیا معقول است که خدای سبحان آن همه مسلمان مطیع که مطابق قاعده ای عقلانی عمل کرده اند را جهنم ببرد، و تنها شما را در بهشت عدن جای دهد؟!

می بینید که قضیه واقعا از جای مضحکی سر در می آورد!

نديدم در باره مطلبي كه راجع به نماز نوشتم جز اتكاء به قدمت دين آباء و اجدادي و كثرت مردماني كه در طول تاريخ به آن گرويده اند ديگر چيزي بگوئيد و دليلي از قرآن بياوريد. شما اگر اهل قرآن بوديد محال بود متن فوق را بياوريد كه در جاي جاي قرآن كريم از زبان مخالفين انبياء الهي بعنوان دليل عدم پذيرش آئين الهي اقامه مي شده است.
بلكه بر عكس ، آن چيزي كه خداوند ما را همواره از آن برحذر مي دارد گرايش به كثرت و قدمت است و اينكه در امر دين نبايد از اكثريت تبعيت كرد كه همانا اكثريت همواره گمراه است و تابعين خود را گمراه مي كند چرا كه معيارش كتاب آسماني نيست بلكه ظن و گمان و اهواء پوچ خود و آباء اولينش مي باشد.

وإن تطع أكثر من في الأرض يضلوك عن سبيل اللـهۚإن يتبعون إلا الظن وإن هم إلا يخرصون﴿١١٦ انعام ﴾
و اگر از بيشتر مردم روي زمين پيروى كنى، تو را از راه خدا گمراه مى‌كنند. آنان جز از گمان [خود] پيروى نمى‌كنند و جز به حدس و تخمين نمى‌پردازند.

هشدار!
اصلاً بدنبال توجيه ايه فوق نرو كه دهها آيه ديگر نظير آن وجود دارند بگونه اي كه مفهوم ظاهري ( بدون توجيه و تفسير) آن را قطعي مي سازند و همگان در خواهند يافت كه همواره و در هر روزگاري اكثريت مردم روي زمين از خداوند و كلماتش پيروي نمي كنند و تابع اهواء يكديگر هستند.
آيا به صرف اينكه چند ميليارد انسان صليبي را كه هرگز مسيح به آن آويخته نشد، آرمان دين خود قرار داده اند مي توان به آن اعتماد و اتكاء نمود؟
آيا اگر كسي از كتاب خداوند فهميد مسيح هرگز به صليب كشيده نشده و آن را بيان كرد حرف بي ربطي مي زند و به دليل اينكه اكثريت آن را نمي گويند، باطل است؟!
آيا جمعيت كثير هندوهاي روي زمين كه آئين خود را از روي دست يكديگر فرا گرفته اند بر طريقت مستقيم قرار دارند؟
آيا....آيا......

وإذا قيل لهم اتبعوا ما أنزل اللـه قالوا بل نتبع ما وجدنا عليه آباءناۚأولو كان الشيطان يدعوهم إلى عذاب السعير﴿لقمان ٢١
و چون به آنان گفته شود: «آنچه را كه خدا نازل كرده پيروى كنيد»، مى‌گويند: «[نه!] بلكه آنچه كه پدرانمان را بر آن يافته‌ايم پيروى مى‌كنيم»؛ آيا هر چند شيطان آنان را به سوى عذاب سوزان فرا خواند؟

وكذلك ما أرسلنا من قبلك في قرية من نذير إلا قال مترفوها إنا وجدنا آباءنا على أمة وإنا على آثارهم مقتدون﴿زخرف ٢٣
و بدين گونه در هيچ شهرى پيش از تو هشداردهنده‌اى نفرستاديم مگر آنكه خوشگذرانان آن گفتند: «ما پدران خود را بر آيينى [و راهى‌] يافته‌ايم و ما از پى ايشان راهسپريم.»

بل قالوا إنا وجدنا آباءنا على أمة وإنا على آثارهم مهتدون﴿زخرف ٢٢
بلكه گفتند: «ما پدران خود را بر آيينى يافتيم و ما [هم با] پى گيرى از آنان، راه يافتگانيم.»

من بوسيله آيات قرآن نشان دادم كه صلات اينچنين است و شما بجاي اعتصام به كثرت و قدمت آئينهاي آباء اجدادي ، به وسيله آيات قرآن به بنده نشان بده كه صلات اينچنين نيست در غير اينصورت بنده به حكم قرآن كه امر مي كند:

ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ(حشر/7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است‏

جز قرآن هيچ سند و مدركي را معتبر نمي دانم و فقط به آنچه خداوند از طريق رسولش در اختيارم قرار داده اعتماد دارم. .

صدیقین;323764 نوشت:
بنده در کانون گفتگوی قرآنی، مباحثه ای داشتم با یکی از کاربران، که عقایدی همانند عقاید شما داشت (و شاید هم خود حضرتعالی بودید). بحثی طولانی انجام شد و ایشان هم نمازی ابتکاری از آیات قرآن درست کردند و به عنوان نماز مورد رضای حق تعالی قلمداد نمودند، و نماز همه مسلمین عالم را باطل دانستند!

بعد از بحثی طولانی، طبق ظاهر سخنان دوستانی که آن بحث را دنبال می کردند و نوشتارشان در آن بحث موجود است، ایشان سرانجام نتوانستند مدعایشان را ثابت کنند و ادعایشان در حد گمانه زنی و پندار باقی ماند!

جمع بندی آن بحث طولانی را به دو شیوه «گزارشی داستانی» و «پرسش و پاسخ» در انتهای موضوع ذیل آورده ام؛ در صورت تمایل مطالعه فرمایید تا از تکرار مباحث و طولانی شدن این بحث، پرهیز شود:


دوست عزیز! در این موضوع فعلی، پست های طولانی ای درج می کنید که از نظر بنده، سطر به سطرش اشکال دارد و قابل مناقشه است و بنده (به علت اشتغال به پرسش های دوستان دیگر) واقعا فرصت نقد سطر به سطر این نوشته های طولانی را ندارم. لذا لطف بفرمایید و تنها اصل مبانی اعتقادی و فکری تان که مرتبط با این موضوع هست را در چند جمله کوتاه توضیح دهید، تا بتوانیم با هم گفتمانی دوسویه و منطقی داشته باشیم.

من آن شخص مورد مباحثه شما در تالار askquran نيستم و او را نمي شناسم ولي با توجه به اينكه تنها منبع مورد اعتماد يكتاپرستان قرآن است ، طبيعي است كه نظراتشان شبيه به يكديگر باشد.
پاسخي كه جنابعالي به پستهاي بنده داديد خود گواه اين بود كه آنها را نخوانده ايد و بطوري كه عرض كردم اين يك پاسخ تكراري و عمومي است كه معمولاً فريقين ( چه شيعه و چه سني ) در برابر مدارك مستدل و مستند قرآني يكتا پرستان ارائه مي دهند. و درحقيقت وقتي از قرآن حرفي براي گفتن وجود نداشته باشد جز اين هم مقدور نخواهد بود.

nooh;324275 نوشت:
سلام بر شما پاسخگوي محترم
علیکم السلام

nooh;324275 نوشت:
يعني اگر نويسنده جواهر الکلام بجاي 43 جلد كتاب 86 جلد مي نوشت خداوند بايد 86 جلد كتاب نازل مي كرد تا ما حساب كار دستمان بيايد؟
لازمه مبنای شما چنین می شود! آن مطلب را بر اساس مبنای شما که معتقدید همه چیز باید با تمام فروعات و جزئیاتش در قرآن آمده باشد» عرض کردم! فروعات و جزئیات یکی دو تا که نیست!

نیز لازمه دیگر اعتقاد شما اینست که _معاذ الله_ سخنان و دستورات پیامبر (که در آیات قرآن نیامده) و از طریق صحیح به ما رسیده، هیچ ارزشی ندارد! پس اینهمه تاکیدات بی شمار قرآن به اطاعت از رسول چه می شود؟!

nooh;324275 نوشت:
خداوند به بني اسرائيل امر كرد كه گاوي بكشند و آنها تشخيص دادند كه اين حكم پروردگار مختصر و مجمل است بنابراين با يك سري ايرادات بني اسرائيلي اقدام به تكميل آن كردند:
بنظر آنها رنگ گاو نيز مي بايستي لحاظ مي شده كه خداوند اين كار را نكرده
سن گاو نيز بايد در نظر گرفته مي شد ...
.... گاو نيز ....
آيا اگر بني اسرائيل همان دوكلمه حرف حساب را گوش مي كردند كفايت نمي كرد؟!
ممنون از مثال جالبی که زدید! اما در این مثال شما، نکته ای وجود دارد که پاسخ شما را هم در بر دارد و آن اینکه:

بفرمایید: فرمان «کشتن گاو و زدن بخشی از بدنش به آن مقتول» چگونه به بنی اسرائیل ابلاغ شد؟ مگر نه اینست که قرآن کریم تصریح می کند که خود موسی به آنها گفت که طبق دستور الهی باید چنین کنید!

وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلينَ (بقره/67)
و (به ياد آوريد) هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: «خداوند به شما دستور مى‏ دهد ماده گاوى را ذبح كنيد [و قطعه ‏اى از بدن آن را به مقتولى كه قاتل او شناخته نشده بزنيد، تا زنده شود و قاتل خويش را معرفى كند و غوغا خاموش گردد] گفتند: آيا ما را مسخره مى‏ كنى؟ (موسى) گفت: به خدا پناه مى‏ برم از اينكه از جاهلان باشم!


اصل فرمان، توسط شخص موسی (یعنی از زبان او) به مردم منتقل شد. خدای متعال نفرمود: ما در تورات نازل کردیم که چنین و چنان کنند، بلکه فرمود: به موسی گفتیم که به آنها چنان بگوید! وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ...

حالا بنی اسرائیل، بهانه جویی کردند و تکلیف را بر خود سخت نمودند، حرف دیگری است و به بحث ما هیچ ارتباطی ندارد، چون هیچکس مدعی نشده که فروعات احکام اسلام با بهانه جویی مسلمانان تشریع شده! هیچکس مدعی نشده که پیامبر اسلام، حکم الهی را برای مسلمانان بیان می کرد اما آنها بهانه جویی ها می کردند و پیامبر اسلام هم با دستورات جدیدی که از ناحیه خدای متعال می گرفت، تکلیفی سخت تر و پیچیده تربرایشان بیان می کرد و بدین ترتیب فروعات فقهی ساخته شد! (چنین فرض مضحکی را هیچ کس ادعا هم نکرده و هیچ مستندی هم ندارد!)

مطلب دیگر اینکه بفرمایید: از نظر شما، این قسمت آیه (وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً)، با آیه ای که چند بار عرض کردم و دوستان از پاسخ منطقی به آن طفره می روند، چه تفاوتی دارد:

ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ(حشر/7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است‏


هیچ تفاوتی ندارد! در داستان موسی، خدای متعال با واسطه رسولش، حکم فقهی خود را به مردم ابلاغ می کند، در اسلام هم با واسطه رسول گرامی اسلام، احکامش را به مردم می رساند، لذا فرمود: آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد...

امیدوارم توضیحاتی که عرض کردم کافی و رسا بوده، و مغالطه استناد به بهانه جویی های بنی اسرائیل روشن شده باشد.

nooh;324275 نوشت:
سنت دهها صفحه از كتاب قطور خود را به تفصيل احكام مربوط به سنگسار و فرار از حفيره اختصاص داده است و اين در حالي است كه اصلاً حكم سنگسار متعلق به خداوند نيست، با اين حال آيا احكام فرار از حفيره مكمل قرآن هستند؟
برای پاسخ، از آیات کریمه قرآن و نوشتار خودتان (که هر دو، مورد قبول شماست) کمک می گیرم:

منظور ما از سنت چیست؟ گفتار و رفتار و تقریر پیامبر [و سایر معصومین]

(البته در اینجا بحثی درباره حجیت سایر معصومین نداریم چون مربوط به مذهب شیعه است اما بحث ما درباره رسول گرامی اسلام است که بین همه مسلمانان مشترک است.)

پیامبر و رسول کیست؟ خودتان فرموده اید که:

nooh;324275 نوشت:
رسول اسمش با خودش است و پيام و حكم الهي از زبانش جاري مي شود
یعنی از جانب خود چیزی ندارد؛ هر آنچه به نام دین انجام می دهد، عین فرمان خداست:

وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏
إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ (نجم/3و4)
و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏ گويد
آنچه مى‏ گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست


خدای متعال، با صراحت هر چه تمام تر تصریح نموده که اطاعت پیامبر اسلام، عین اطاعت خدای متعال است:

مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه‏... (نساء/80)
كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده‏


نیز به صراحت هر چه تمام تر تصریح فرموده که: اطاعت کنندگان او، اهل بهشت، و نافرمانانش، اهل دوزخ اند:

وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذاباً أَليماً (فتح/17)
و هر كس خدا و پيامبر او را فرمان بَرَد، وى را در باغ هايى كه از زير [درختان‏] آن نهرهايى روان است در مى ‏آورد، و هر كس روى برتابد، به عذابى دردناك معذّبش مى ‏دارد


ما ادعایی بیش از آنچه قرآن تصریح نموده، نداریم. مطابق گفتار شما، پیامبر از جانب خود سخن و رفتاری را به دین مستند نمی کند، بلکه فرمان خدا را به مردم می رساند. آیات کریمه هم تصریح دارد که اطاعت پیامبر، عین اطاعت خدای متعال است و مسلمانان موظفند دستورات ایشان را بپذیرند و اجرا نمایند.

فروعات فقهی، چیزی غیر از نقل دستورات و فرمان های پیامبر گرامی اسلام نیست. هیچ فرع فقهی نداریم که بی مدرک و سند باشد بلکه تمام فروعات فقهی (استثنا هم ندارد، تمام آنها)، مستند به گفتار و رفتار و تقریر پیامبر [و سایر معصومین] است.

nooh;324275 نوشت:
آيا مي توان هزاران حكم ديگر از اين قبيل را كه در سنت و عترت وجود دارد مكمل قرآن دانست؟!
مکمل نیستند، بلکه مبیّن اند!

اگر بگوییم مکمل اند، و منظورمان این باشد که قرآن _معاذ الله_ ناقص بوده و به وسیله عترت کامل شده، چنین سخن باطلی را نه خود آیات کریمه قرآن می پذیرد و نه عترت طاهره تصدیق می کند:

...الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً...(مائده/3)
امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم


اینکه به سنت پیامبر مراجعه می کنیم، مطابق دستوری است که خود قرآن به ما داده؛ توضیح اینکه:

قرآن کریم از یک سو، تبیین آیات و تفصیل احکامش را به پیامبر گرامی اسلام واگذار کرده است:

وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (نحل/44)
و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند

و از سوی دیگر در آیات متعدد، مردم را به تبعیت مطلق از دستورات و سخنان پیامبر دعوت نموده است:

ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ(حشر/7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است‏




[=tahoma]
[=&amp]
[/]

[/]
بنابر این آیات، احادیث صحیحی که ناقل سنت پیامبراند، در خدمت قرآنند و مبیّن و مفسّر آنمی باشند؛ مفسّران حقیقی قرآن هم هرگز چیزی بر خلاف دستورات آیات الهی نمی گویند:

وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏
إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ (نجم/3و4)
و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏ گويد
آنچه مى‏ گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست


پس اطاعت ما از فرمان رسول خدا، در واقع اطاعت از دستور صریح خود آیات کریمه قرآن است.

nooh;324275 نوشت:
اطاعت از رسول فقط و فقط مربوط به زمان زنده بودن رسول الله است و اطاعت مطلق از هر آنچه به رسول نسبت داده شود و در قرآن نباشد خلاف صريح آيات كتابي است كه اولين و آخرين حكمش امر به تعبد خداي وحده و يگانه پرستي است.
آنچه براي مسلمين واجب گرديده اطاعت مطلق از حكم پروردگار سبحان است حال مي خواهد از زبان محمدبن عبدالله خارج شده باشد يا هر كس ديگري كه زبانش به قران مي چرخد.
دوست عزیز، باور بفرمایید اگر نام مبارک حضرت رسول را با احترام یاد کنیم، چیزی از ارزش نوشتار ما کم نمی شود. بهتر است نام پیامبر خدا را با احترام و حرمت بیشتری یادآور شویم.

شما مدعی هستید: اینکه در آیات قرآن فرموده: از پیامبر اطاعت کنید، در همه این آیات منظور زمان زنده بودن پیامبر است و بعد از وفات ایشان، عمل و دستور و رفتار ایشان، ارزشی ندارد!

بیایید این ادعا را بررسی کنیم:
اول اینکه در موضوع رسالت، سخن ما درباره شخص پیامبر نیست، درباره رسالت او و پیام آوری او از جانب خدای تعالی بحث می کنیم. چرا به پیامبر، پیامبر می گوییم؟ چون معتقدیم او از جانب خود حرفی نمی زند و هر آنچه به نام دین می گوید و به دین مستند می نماید، سخن خدا و پیام الهیست:

وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏
إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ (نجم/3 و 4)

و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى ‏گويد
آنچه مى‏ گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست



پیام خداوند برای بشر، با گذر زمان و جابجایی مکان، رنگ کهنگی و مردگی نمی گیرد و تا بشر بر این کره خاکی باقیست، مخاطب پیام خداست و این پیام جاودانه است و با مردن شخصی، هرگز نمی میرد و از بین نمی رود.

تمام آیات کریمه قرآن که دال بر وجوب اطاعت از «رسول» است، مطلق است و در هیچ آیه ای اطاعت از رسول را مقید به زنده بودن پیامبر نکرده است:

مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه (نساء/80)
كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده‏

وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ (تغابن/12)
و خدا را فرمان بريد و پيامبر [او] را اطاعت نماييد، و اگر روى بگردانيد، بر پيامبر ما فقط پيام‏رسانىِ آشكار است

وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذاباً أَليماً (فتح/17)
و هر كس خدا و پيامبر او را فرمان بَرَد، وى را در باغهايى كه از زير [درختان‏] آن نهرهايى روان است در مى ‏آورد، و هر كس روى برتابد، به عذابى دردناك معذّبش مى ‏دارد



آیات دیگر: آل عمران/132 ، نساء/59 ، انفال/1 ، احزاب/71 ، احزاب/36 ، نساء/80 ، حشر/7 و ...

این قید «زنده بودن» ادعای بی سندی است که شما به آیات کریمه قران منسوب می کنید! نیز مخالف آیاتی است که اطاعت از پیامبر را اطاعت از خدای متعال معرفی می کند!

مطالبی هم که درباره تقلید از آباء و اجداد مطرح فرموده اید، همگی خارج از موضوع است و ارتباطی به بحث ما ندارد و نمی دانم چرا دوستانی که تفکراتی همانند شما دارند، به جای پاسخ مستدل، با چنین اتهاماتی، دیگران را کج راهه معرفی می کنند و مباحث را به انحراف می کشانند! پاسخ این مطالب، در لینکی که در اینجا (

27 ) اشاره داشتم آمده؛ تمایل داشتید مطالعه بفرمایید. لطفا از طرح موضوعات خارج از بحث، خودداری بفرمایید.

صدیقین;324302 نوشت:
دوست عزیز، باور بفرمایید اگر نام مبارک حضرت رسول را با احترام یاد کنیم، چیزی از ارزش نوشتار ما کم نمی شود. بهتر است نام پیامبر خدا را با احترام و حرمت بیشتری یادآور شویم.


nooh;324275 نوشت:

آنچه براي مسلمين واجب گرديده اطاعت مطلق از حكم پروردگار سبحان است حال مي خواهد از زبان محمدبن عبدالله خارج شده باشد يا هر كس ديگري كه زبانش به قران مي چرخد.

باعرض سلام
جناب صدیقین به قول معروف رطب خورده منع رطب نمی کند
چرا شما نام مبارک حضرت موسی را با احترام یاد نکردید .
آیا این به این معناست که شما به آن حضرت معاذالله بی احترامی
کرده اید ؟

صدیقین;324291 نوشت:
بفرمایید: فرمان «کشتن گاو و زدن بخشی از بدنش به آن مقتول» چگونه به بنی اسرائیل ابلاغ شد؟ مگر نه اینست که قرآن کریم تصریح می کند که خود موسی به آنها گفت که طبق دستور الهی باید چنین کنید!

اصل فرمان، توسط شخص موسی (یعنی از زبان او) به مردم منتقل شد.


هیچ تفاوتی ندارد! در داستان موسی، خدای متعال با واسطه رسولش، حکم فقهی خود را به مردم ابلاغ می کند، در اسلام هم با واسطه رسول گرامی اسلام،

صدیقین;324302 نوشت:
دوست عزیز، باور بفرمایید اگر نام مبارک حضرت رسول را با احترام یاد کنیم، چیزی از ارزش نوشتار ما کم نمی شود. بهتر است نام پیامبر خدا را با احترام و حرمت بیشتری یادآور شویم.

[="tahoma"]با سلام
[/]
[="tahoma"]
آيا احترام به رسول يعني اينكه قطاري از القاب را به پس و پيش اسمش بچسبانيم؟!
اگر اينگونه است پس چرا نوشته ايد رسول [="red"]خدا[/]؟
يعني احترام رسول افضل بر احترام خداست؟
من در پس و پيش خدايي كه نوشته اي احترامي نمي بينم![/]

[="blue"]جناب صديقين؛
[/]

[="tahoma"]من از شما هم صحبت محترم گله مندم؛
شما اصلاً به بحث جاري كه درباره تعلق يا عدم تعلق نمازهاي پنجگانه به قرآن است، توجهي نداريد و داريد مرتب به همان مطالب تكراري مي آويزيد كه در تمام تالارهاي گفتمان ديني، به وفور تكرار شده اند. تكرار پشت تكرار. اگر من چنين مي كردم احتمالاً مطلبم به دليل خارج از بحث بودن حذف مي شد.
بنده براي تك تك مطالبي كه در بالا آورده ايد مستندات قرآني دارم و مي توانم به صراحت نشان دهم كه حقيقت آياتي كه آورده ايد چيز ديگري است اما بگذار بحث ما درباره صلات تمام شود بعد در موضوعي جداگانه به مبحث وجوب اطاعت از رسول بپردازيم.
من دقيقاً به وسيله آيات قرآن حقيقت صلات را نشان دادم و علاوه بر آن ثابت كردم در زمان رسول الله تنها دو نماز فجر و عشاء اقامه مي شده و نمازهاي پنجگانه موجود اختراع آباء اولين است و به رب العالمين تعلق ندارد .
اين حركات و الفاظ تكراري و قابل ابتياع كه به نمازهاي پنجگانه معروف شده تنها باعث دوري روز افزون مردم از دين الهي گرديده است . حقيقت صلات آنچيزي است كه در پستهاي گذشته به كمك آيات قرآن معرفي شد. شما اگر بناي كاري داريد به وسيله آيات قرآن خلاف ادعاي بنده را ثابت كنيد نه اينكه بحث را به موضوع اطاعت از رسول منحرف كنيد. خداوند خودش و در كتاب خودش به روشني دارد نماز را تشريح و تشريع مي كند آنوقت شما به آن اطمينان نداريد و در عوض به مطالب مبهمي تمسك مي جوئيد كه از اعماق تاريخ مي آيند و بر سرشان بين شيعه و سني اختلافات و مناقشات فراوان است؟!
شما را دعوت مي كنم اگر بناي مباحثه داريد به كلام الله متوسل شويد و به آياتي كه بنده آورده ام رجوع كنيد و از طريق قرآن نشان دهيد حقيقت آنچيزي نيست كه من نوشته ام.
وقتي خداوند خودش درباره صلات به حد كافي و وافي صحبت كرده است ديگر چه نيازي به كلام غير است؟
آيا كلام غير توانسته شيعه و سني را از مفهوم صلاة الوسطي بي نياز سازد؟
در نحوه وضو گرفتن چطور؟
در اذكار نماز چه؟
در حركاتش؟
مگر صلات موجود چيزي غير از اين الفاظ و حركات است؟
نگوئيد اينها اختلافاتي جزئي هستند كه مراجع تقليد هر تغييري در آنها را موجب باطل شدن نماز مي دانند.
آيا چيزي كه نمازي را باطل مي كند جزئي است؟!
اگربه شيعه بگويي فقط خدا(= قرآن) مي گويد أطيعوا اللـه وأطيعوا الرسول
اگربه سني بگويي فقط خدا(= قرآن) مي گويد أطيعوا اللـه وأطيعوا الرسول
اما ظاهراً رسول اين دو فرقه با يكديگر متفاوت است چرا كه احكام متفاوتي صادر مي كند:
به شيعه مي گويد از بالا به پائين بشوي و به سني مي گويد از پائين به بالا
به شيعه امر مي كند پاهايش را نشويد و مسح كند و به سني مي گويد اگر نشويد ترك فرض كرده و مرتكب گناه كبيره شده است
به اين يكي مي گويد سجده بر فرش اشكال ندارد به آن يكي مي گويد اگر بر فرش سجده كند نمازش باطل است
و هر يك به هزار و يك دليل خود را بر حق و ديگري را نا حق مي دانند


[="Blue"]ضرب اللـه مثلا رجلا فيه شركاء متشاكسون ورجلا سلما لرجل هل يستويان مثلا ۚ الحمد للـه ۚ بل أكثرهم لا يعلمون ﴿زمر ٢٩﴾
[/][="Red"]خدا مثل مردی را زد كه چند ارباب دارد كه با هم سازش ندارند و مردي كه تنها يك ارباب دارد. آيا اين دو با هم مساوی هستند؟ سپاس فقط خدا را سزد بلكه بيشترشان نمى‌دانند.[/]

[/][/]

nooh;324530 نوشت:
من از شما هم صحبت محترم گله مندم؛ شما اصلاً به بحث جاري كه درباره تعلق يا عدم تعلق نمازهاي پنجگانه به قرآن است، توجهي نداريد و داريد مرتب به همان مطالب تكراري مي آويزيد كه در تمام تالارهاي گفتمان ديني، به وفور تكرار شده اند. تكرار پشت تكرار. اگر من چنين مي كردم احتمالاً مطلبم به دليل خارج از بحث بودن حذف مي شد. بنده براي تك تك مطالبي كه در بالا آورده ايد مستندات قرآني دارم و مي توانم به صراحت نشان دهم كه حقيقت آياتي كه آورده ايد چيز ديگري است اما بگذار بحث ما درباره صلات تمام شود بعد در موضوعي جداگانه به مبحث وجوب اطاعت از رسول بپردازيم.

با عرض خسته نباشید خدمت جناب صدیقین که جواب های بسیار کاملی فرمود

اما در پاسخ جناب نوح باید گفت که ایشان مثل این که از نور ولایت اهل بیت بهره ای ندارند و با کلام معصومین آشنایی ندارند والا این طور خودشان را درگیر اصطلاحات نمی کردند . جناب نوح ابتدا شما بروید قرآن را بشناسید که اصلا قرآن چیست ؟ بعد راجع به آیات آن اظهار نظر کنید .

در کتاب امالی صدوق نوشته است که شخصی خدمت امام رضا علیه الصلاه و السلام رسید واز ایشان پرسید که قرآن خالق است یا مخلوق ؟
حضرت در پاسخ فرمودند که قرآن نه خالق است و نه مخلوق بلکه کلام خداست .

در شرح این حدیث باید گفت که قرآن خلق نشده زیرا کلام خداست و کلام خدا از ابتدا با ذات خدا بوده است از طرفی هم برابر با ذات خدا نیست و حکم خالق ندارد .نمی خواهم وارد این بحث بشوم زیرا بسیار گسترده و پیچیده است و باید وارد بحث حادث یا قدیم بودن قرآن بشویم .فقط میخواستم به جناب نوح بگویم که قرانی که پیروان غیر مکتب اهل بیت تصور میکنند و از آن نتیجه گیری میکنند زمین تا آسمان متفاوت است با حقیقت آن .

عين الحيات;324603 نوشت:
با عرض خسته نباشید خدمت جناب صدیقین که جواب های بسیار کاملی فرمود

[="tahoma"]آيا جنابعالي هميشه اينگونه قضاوت مي كنيد؟
اين جمله اي كه نوشته اي اصلاًمنصفانه نيست چون مطلب جناب صديقين كوچكترين ارتباطي به بحث موجود كه در باره تعلق يا عدم تعلق نمازهاي پنجگانه به قرآن است، ندارد. سئوال بنده اين نبوده كه سنت نمازهاي پنجگانه را از كجا آورده تا آقاي صديقين بحث اطاعت از رسول را پيش بكشد. بلكه صلات يك سنت الهي است و خداوند به اندازه كافي در كتابش در باره آن حرف زده و كم و كاستي ندارد تا عده اي به اين بهانه به سراغ سنت آباء اولين بروند و طبق معمول حكم بشر را جايگزين حكم خداوند نمايند. با توجه به اينكه توضيح قرآن درباره صلات كامل است ، محال است صلات سنتي ارتباطي به رسول الله داشته باشد چرا كه رسول خود موظف شده آنچه را به وي وحي مي شود پيروي كند. نمازهاي پنجگانه نيز مانند صدها جلد كتابي كه سنت و عترت را تشريع مي كنند به دروغ به پيامبر نسبت داده شده اند و ربطي به رسول نداشته و برگرفته از سنت آباء اولين مي باشند يعني همان سنتي كه تمام اقوام پيامبران الهي فريبش را خورده و پيروش شده اند. سنت آباء اولين بزرگترين و سترگترين مانع راه تمامي پيامبران الهي بوده و قرآن اينهمه سرگذشت آنها را نقل كرده تا بشرديگر به آن تمسك نجويد ولي او طبق معمول ما انزل الله را رها كرده و به كلام من دونش اعتصام نموده است. آري بشر باز هم كلام الله و دين الهي را به دين بشري تبديل كرد در حالي كه پروردگارش به صراحت به وي گفته بود كه براي دين او تبديلي وجود ندارد.[/]

عين الحيات;324603 نوشت:

اما در پاسخ جناب نوح باید گفت که ایشان مثل این که از نور ولایت اهل بیت بهره ای ندارند و با کلام معصومین آشنایی ندارند والا این طور خودشان را درگیر اصطلاحات نمی کردند . جناب نوح ابتدا شما بروید قرآن را بشناسید که اصلا قرآن چیست ؟ بعد راجع به آیات آن اظهار نظر کنید .

در کتاب امالی صدوق نوشته است که شخصی خدمت امام رضا علیه الصلاه و السلام رسید واز ایشان پرسید که قرآن خالق است یا مخلوق ؟
حضرت در پاسخ فرمودند که قرآن نه خالق است و نه مخلوق بلکه کلام خداست .

در شرح این حدیث باید گفت که قرآن خلق نشده زیرا کلام خداست و کلام خدا از ابتدا با ذات خدا بوده است از طرفی هم برابر با ذات خدا نیست و حکم خالق ندارد .نمی خواهم وارد این بحث بشوم زیرا بسیار گسترده و پیچیده است و باید وارد بحث حادث یا قدیم بودن قرآن بشویم .فقط میخواستم به جناب نوح بگویم که قرانی که پیروان غیر مکتب اهل بیت تصور میکنند و از آن نتیجه گیری میکنند زمین تا آسمان متفاوت است با حقیقت آن .

[="tahoma"]قرآن روايت مي كند وقتي جنيان براي اولين بار كلام الهي را از زبان رسول الله شنيدند به آن ايمان آوردند و عهد كردند احدي را با پروردگارشان شريك نسازند. شايد باورش سخت باشد ولي عدم اتخاذ شريك براي پروردگار اولين و آخرين پيام قرآن است و اولين چيزي كه با شنيدن آيات الهي به ذهن خطور مي كند اين است كه نبايد احدي را با خداوند شريك ساخت و احدي يعني هر چه من دون الله است و با توجه به اينكه در عالم هستي همه چيز من دون الله است درنتيجه اگر بشر غير از خداوند حكم احدي را تعبد نمايد او را شريك خداوند قرار دا ه است. باور كنيد قرآن فقط آمده تا يك جمله را براي بشر جا بيندازد و اين جمله همان يگانه چيزي است كه تمام انياء الهي فرستاده شده اند تا بگويند:

[="blue"]اعبدوا اللـه ما لكم من إله غيره
[/]

هر جامعه اي به اين حرف پيامبران گوش كند به اتحاد و يكپارچگي خواهد رسيد و خداوند وعده داده كه درهاي رحمتش را از زمين و آسمان به رويش بگشايد.
اين پنبه را از گوش خود بيرون بياوريد:
خداوند نه دختري دارد، نه پسري و نه آلي . ابن الله و بنت الله و [="red"]آل الله [/]همگي اسماء ساخته دست آباء اولين وخدايان مذاهبي هستند كه از صراط المستقيم منشعب و منحرف شده اند و پايانشان سعير است.
من بجز كلام يگانه مولايم الله ديگر هيچ حرف و حديثي را حجت و قابل تعبد نمي دانم و در يك كلام: مرا با حديث غير كاري نيست.

[/]

[="tahoma"]

[="blue"]

حقيقت سجده
(1)
[/]

كلمه سجده بگونه اي در ذهن قالب يافته كه به محض دريافت آن ، فوراً تصويري را به نمايش مي گذارد كه همگي با آن آشنايي داريد
ذهن بشر آنچنان با اين تصوير خو گرفته و عادت كرده كه به سختي بتوان براي آن جايگزين و مفهومي ديگر تعريف كرد.با توجه به اينكه كلمه سجده و مشتقاتش درقرآن كريم 92 بار مورد استفاده قرار گرفته اند ، آيا در همه اين موارد همين تصوير معروف را به نمايش مي گذارند؟
آنجا كه ملائكه بر آدم سجده مي كنند يعني در جلوي او پيشاني بر زمين مي گذارند؟
يازده ستاره و خورشيد و ماه كه بر يوسف سجده مي كنند ، اين عمل را به چه صورتي انجام مي دهند؟
خداوند سبحان در قرآن مي فرمايند:

[="blue"]والنجم والشجر يسجدان
[/][="red"]گياه و درخت سجده مي كنند
[/]
[="blue"]وللـه يسجد ما في السماوات وما في الأرض من دابة والملائكة وهم لا يستكبرون ﴿نحل ٤٩﴾
[/][="red"]و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين از جنبندگان و فرشتگان است، براى خدا سجده مى‌كنند و تكبر نمى‌ورزند.
[/]
[="blue"]ألم تر أن اللـه يسجد له من في السماوات ومن في الأرض والشمس والقمر والنجوم والجبال والشجر والدواب وكثير من الناس ۖ وكثير حق عليه العذاب ۗ ومن يهن اللـه فما له من مكرم ۚ إن اللـه يفعل ما يشاء ﴿حج١٨﴾
[/][="red"]آيا نديدى كه هر كس در آسمان‌ها و هر كه در زمين است و خورشيد و ماه و تمام ستارگان و كوه‌ها و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم براى خدا سجده مى‌كنند؟ و بسيارى هم [ابا دارند كه‌] عذاب در باره‌ى آنان حتمى است. و هر كه را خدا خوار كند، او را اكرام كننده
[/]
چگونه؟
اگر سجده يعني فقط همان عمل معروف، گياه و درخت و خورشيد و ماه و ستارگان وجنبندگان و ملائكه زمين و آسمان چگونه اين كار را انجام مي دهند؟!

نقل قول:

بیشتر مفسران قرآن، پس از معنای نجم به گیاهان بی ساقه، سجده گیاهان و درختان را اطاعت بی چون و چرا از خداوند متعال می دانند. و این اطاعت، همان پیروی از قوانین تکوین و عدم تخلف و سرپیچی از مداری است که خداوند در عالم تکوین برایشان ترسیم کرده است.
علامه طباطبائی ضمن نقل نظر مشهور مفسران از معنای نجم ( در تفسير الميزان )مى ‏گويد: ... اين معناى خوبى است، آنچه که این نظر را تأیید می کند اين است كه كلمه نجم با شجر جمع شده است، هر چند كه آمدن نام "شمس" و "قمر" در آيه جلوتر، ممکن است باعث این تصور در ذهن شود كه شاید مراد از نجم، ستاره باشد. وی آن گاه می گوید این که آیه شریفه می فرماید: گياه و درخت براى خدا سجده مى‏كنند، منظور از اين سجده، خضوع و اطاعت اين دو موجود در مقابل امر خدا است كه به امر او از زمين سر بر مى‏آورند، و به فرمان او رشد و نمو مى ‏كنند...

[="blue"]وإذا قيل لهم اسجدوا للرحمن قالوا وما الرحمن أنسجد لما تأمرنا وزادهم نفورا ﴿٦٠فرقان﴾
[/][="red"]و زمانی که بدیشان گفته شود: «برای (خدای) رحمان سجده کنید» گویند: «رحمان چیست‌؟ آيا به چيزي كه تو فرمان مي دهي سجده كنيم سجده کنیم‌؟» و (این) بر رمیدنشان می‌افزاید.
[/]
[="blue"]وجعلوا الملائكة الذين هم عباد الرحمن إناثا ۚ أشهدوا خلقهم ۚ ستكتب شهادتهم ويسألون ﴿١٩﴾ وقالوا لو شاء الرحمن ما عبدناهم ۗ ما لهم بذلك من علم ۖ إن هم إلا يخرصون ﴿زخرف ٢٠﴾
[/][="red"]و فرشتگانی را که خود، بندگان رحمانند، مادینه (و دختران او) قرار دادند. آیا در خلقت آنان حضور داشتند؟ گواهی (گزاف) ایشان به زودی نوشته می‌شود و (از آن) پرسیده می‌شوند.
و گفتند: «اگر رحمان می‌خواست، ما آنها را نمی‌پرستیدیم.» آنان براي اين ادعا هيچ علمي ندارند (و) جز حدسی به گزاف نمی‌زنند.[/]

آيات مورد اشاره در بالا بخوبي نشان ميدهند قوم پيامبر نسبت به اسم رحمن نا آشنا نبوده اند و بقدري به آن ايمان داشته اند كه حتي فرزندان خود را نيز در راهش قرباني مي كرده اند با اين حال وقتي پيامبر به آنها دستور سجده بر رحمن مي دهد مي گويند رحمن چيست؟!
اين پاسخ آنها از روي بي اعتقادي و عدم باور رحمن نيست، بلكه از روي بي اعتمادي و بي اعتقادي به محمد به عنوان رسول الله است.
مي گويند رحمن كجا بوده آيا در برابر آنچه تو فرمانمان مي دهي سجده (= اطاعت) كنيم؟
آيا حكم تو را گردن نهيم؟
[/]

[="tahoma"]
[="blue"]

حقيقت سجده
(2)
[/]

در پست پيشين دلايل متقني از قرآن اقامه شد كه با وضوح و صراحت تمام نشان مي دادند منظور از سجده صرفاً آن قالب معروف كه مي شناسيم نمي باشد و اينكه تمام موجودات عالم براي خداوند سجده مي كنند به معناي اين نيست كه پيشانيشان را بر زمين مي گذارند، بلكه به مفهوم تسليم شدن در برابر رب العالمين و اطاعت مطلق از فرمان اوست.
و اين چيزي نيست كه بنده گفته باشم بلكه مفهومي است كه از قرآن استنباط مي شود و مفسرين و مترجمين و اصحاب لغت نيز بر آن اذعان دارند. آنها مي گويند تواضع و تسليم شدن در برابر فرمان خداوند مراتب و درجاتي دارد كه بالاترين حد آن سجده و حد وسط آن ركوع است.
در زبان فارسي يك اصطلاحي وجود دارد كه مشابه آن نيز در زبان عربي موجود است و اي بسا در تمامي زبانها وجود داشته باشد و آن اين است كه وقتي گفته مي شود فلاني حكمي را اطاعت كرد و فرمان برد در اصطلاح ادبي مي گويند: « از در فرمانبرداري در آمد» ، « از در تسليم در آمد»، « از در اطاعت در آمد » يا « به حكمش گردن نهاد» حا لا تصور كنيد عده اي با شنيدن اين عبارت ، بگردند دنبال اينكه در مذكور در كجا بوده يا چه جنسي داشته و از اين قبيل امور!
آيا فكر مي كنيد اينكه اشخاصي پيدا شوند كه چنان كنند، يافت نمي شوند؟!

[="blue"] ورفعنا فوقهم الطور بميثاقهم وقلنا لهم ادخلوا الباب سجدا وقلنا لهم لا تعدوا في السبت وأخذنا منهم ميثاقا غليظا ﴿١٥٤﴾
[/][="red"]و كوه طور را به اعتبار پيمانشان بالاى سرشان برافراشتيم و به ايشان گفتيم: فروتنانه از اين دروازه وارد شويد، و گفتيم: حرمت شنبه را نشكنيد [و صيد نكنيد] و از ايشان پيمانى محكم گرفتيم
[/]
مضمون آيه فوق سه بار و در سوره هاي بقره، نساء و اعراف آمده است ، ببينيد چقدر احاديث مختلف و رنگارنگ در باره چگونگي در فوق در آورده اند و چه افسانه هاي عجيب و غريبي برايش ساخته اند و بافته اند!
خداوند از آنها ميثاق گرفت( همان ميثاقي كه از آدم و بني آدم گرفت) كه جز خدا را تعبد( اطاعت محض) نكنند و تورات را به قوت بگيرند (= حكمش را رها نكنند) و از در تسليم درآيند ولي آنها تعدي كردند و قول خداوند را با قول اهريمن عوض كردند، همين.
سجده اي كه ما به عنوان بندگي و عبادت خدا مي شناسيم نتنها اصل نيست بلكه فرع هم نمي باشد و تنها يك نماد است ، يك حالت است و يك شور كه در اوج خضوع و بطور كاملاً غير ارادي ممكن است به هر كسي دست دهد. مانند گريه كه نماد غم و اندوه است و بدون اينكه دست كسي باشد از ديده جاري مي شود .
مثل حالت خنده كه نماد خوشحالي و سرور است و زماني كه به انسان دست مي دهد بعيد بتوان جلويش را گرفت. تا كنون ديده ايد كساني را كه مي خواهند به قصد ثواب گريه كنند؟
مشاهده كرده ايد چه پيچ و تابي مي خورند، چه مناظر دلخراشي را تخيل مي كنند و يا آنقدر به جايي خيره مي شوند تا قطره اي اشك سرازير شود؟
آيا خودتان تا به حال چنين كاري نكرده ايد؟
سجده حقيقي تنها در يك صورت ممكن است به انسان دست دهد: در اوج تسليم.
چه تسليم از روي ترس و اكراه و چه تسليم از روي خضوع و خشوع و غير از اين نامش هرچيزي مي تواند باشد غير از سجده. بايد مواظب بود!
مواظب اينكه :

[="blue"]وأن المساجد للـه فلا تدعوا مع اللـه أحدا ﴿ جن ١٨﴾
[/][="red"]مساجد( مواضع سجده و اطاعت محض) مال خداست، کسی را جز او تعبد و بندگي نكنيد
[/]
و جايي كه مي خواهيد حكمي را گردن نهيد دقت كنيد كه توجهتان كاملاً به الله باشد تا بنده غير او نشويد و براي حكمش شريك قائل نگرديد و دينتان را براي او خالص گردانيد و بدانيد كه دين خالص تنها يك رب و اله دارد و آن ديني كه احكام متقابل و متضاد دارد و اربابان متشاكس درش حكم مي رانند دين خالصي نيست:

[="blue"]قل أمر ربي بالقسط ۖوأقيموا وجوهكم عند كل مسجد وادعوه مخلصين له الدين ۚكما بدأكم تعودون ﴿اعراف ٢٩﴾
[/][="red"]بگو: پروردگارم به قسط فرمان داده است و اين كه نزد هر مسجدى روى خود را مستقيم گردانيد و خدا را با خالص كردن دين و طاعت براى او بخوانيد. همان گونه كه شما را پديد آورد بر مى‌گرديد
[/]
و اقيموا وجوهكم نه اينكه مستقيم به جايي نگاه كنيد بلكه يعني:

[="blue"]فأقم وجهك للدين حنيفا ۚ فطرت اللـه التي فطر الناس عليها ۚ لا تبديل لخلق اللـه ۚ ذلك الدين القيم ولكن أكثر الناس لا يعلمون ﴿٣٠﴾
[/][="red"]به دين و آئين ابراهيم روي آور كه از طرف خداوند است و مردم را بر آن و براي آن آفريده است هيچ عوض و بدل و جايگزيني براي اين دين وجود ندارد و تنها اين دين حقيقت دارد ولي اكثر انسانها اين را نمي دانند.
[/]
هرجا و هر وقت مي خواهيد حكمي را گردن نهيد اول ببينيد مربوط به كدام دين و آئين است و بعد از در فرمانبرداري و سجده اش در آييد.

و همواره كتاب راهنماي مسير مستقيم را كه چراغ نوراني و زينت حيات دنياست، در دست داشته باشيد تا ره گم نكنيد و وارد شعب شيطان نشويد:
[/]

سلام مجدد خدمت دوستان

برای اینکه مباحث منحرف نشود و مسایل خارج از موضوع طرح نشود، و نیز برای اینکه بتوانیم به یک نتیجه مطلوب از یک گفتمان منطقی برسیم، دو پرسش از دوست خوبمان جناب Nooh که آغازگر این بحث هستند، می پرسم. امیدوارم پاسخ منطقی داشته باشند:

1- چرا در قرآن کیفیت وضو به شکل ساده و روان و روشن بیان شده، اما کیفیت نماز به شکل ساده و روان و روشن بیان نشده؟

توضیح اینکه:
کیفیت وضو در آیه 6 سوره مائده آمده:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى‏ أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْديكُمْ مِنْهُ ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (مائده/6)

اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! هنگامى كه به نماز مى‏ ايستيد، صورت و دست ها را تا آرنج بشوييد! و سر و پاها را تا مفصل [برآمدگى پشت پا] مسح كنيد! و اگر جنب باشيد، خود را بشوييد (و غسل كنيد)! و اگر بيمار يا مسافر باشيد، يا يكى از شما از محل پستى آمده [قضاى حاجت كرده‏]، يا با آنان تماس گرفته (و آميزش جنسى كرده ‏ايد)، و آب (براى غسل يا وضو) نيابيد، با خاک پاكى تيمم كنيد! و از آن، بر صورت [پيشانى‏] و دست ها بكشيد! خداوند نمى‏ خواهد مشكلى براى شما ايجاد كند بلكه مى‏ خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد، شايد شكر او را بجا آوريد!

اما در هیچ آیه ای دستور روشنی نداریم که نماز را به چه کیفیتی انجام دهیم! در آیات زیادی به انجام نماز توصیه فراوان شده؛ مانند:

فَأَقيمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنينَ كِتاباً مَوْقُوتاً (نساء/103)
نماز را انجام دهيد، زيرا نماز، وظيفه ثابت و معيّنى براى مؤمنان است

وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعينَ (بقره/43)
و نماز را بپا داريد، و زكات را بپردازيد، و همراه ركوع كنندگان ركوع كنيد

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ
الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ...
وَ الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ (مؤمنون/1و2و9)
مؤمنان رستگار شدند
آنها كه در نمازشان خشوع دارند...
و آنها كه بر نمازهايشان مواظبت مى‏ نمايند

اما در هیچ آیه ای نداریم که به طور روشن و روان بفرماید چنین نماز بگذارید (تنها در آیه 102 سوره نساء، توضیحاتی درباره نماز خوف آمده است که مربوط به شرایط خاص جنگی است).

سؤال اول بنده از جناب Nooh اینست که چرا در قرآن، کیفیت وضو به شکل ساده و روان و روشن بیان شده، اما کیفیت نماز به شکل ساده و روان و روشن بیان نشده و حال آنکه، وضو مقدمه نماز است؟ یعنی قران کریم توضیح مطلب اصلی را رها کرده، اما مقدمه را بیان فرموده! آیا منطقی و معقول است که خدای متعال، این همه به اقامه نماز امر کند اما در هیچ آیه ای آن را برایمان توضیح ندهد یا ما را به راه فراگیری کیفیت نماز راهنمایی ننماید؟!

منطقی اینست که یا در آیه ای مجزا، همانند آیه وضو، شکل نماز را به طور روان و کامل توضیح دهد (که وقتی سراسر قرآن را جستجو می کنیم، چنین آیه ای را نمی یابیمو یا اینکه ما را به فراگیری شکل نماز رهنمون نماید (که ده ها آیه در این باب داریم، مانند: وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (حشر/7) ؛ آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است)

دوست گرامی، آقای Nooh ، منتظر پاسخ مستدل شما هستیم.

2- اگر از طریق عقلایی و صحیح، کیفیت نماز پیامبر اسلام بر ما معلوم شد، آیا ما می توانیم به آن عمل کنیم یا نه؟ اگر آری، که بحث، تمام است. اگر خیر، بفرمایید دلیل شما چیست؟ یعنی به چه دلیل، کیفیت نمازی که با نقل صحیح از رسول خدا به ما رسیده، از نظر شما مردود می باشد؟

مطابق آیات کریمه قرآن، ما نمی توانیم آنچه که رسول رحمت و مهربانی بدان امر فرموده یا از آن نهی فرموده را نادیده بگیریم؛ یک آیه به عنوان نمونه:

وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (حشر/7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است

دوست گرامی، آقای Nooh ، منتظر پاسخ مستدل شما هستیم.

صدیقین;325100 نوشت:
سلام مجدد خدمت دوستان

برای اینکه مباحث منحرف نشود و مسایل خارج از موضوع طرح نشود، و نیز برای اینکه بتوانیم به یک نتیجه مطلوب از یک گفتمان منطقی برسیم، دو پرسش از دوست خوبمان جناب nooh که آغازگر این بحث هستند، می پرسم. امیدوارم پاسخ منطقی داشته باشند:

1- چرا در قرآن کیفیت وضو به شکل ساده و روان و روشن بیان شده، اما کیفیت نماز به شکل ساده و روان و روشن بیان نشده؟

توضیح اینکه:
کیفیت وضو در آیه 6 سوره مائده آمده:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى‏ أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْديكُمْ مِنْهُ ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (مائده/6)

اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! هنگامى كه به نماز مى‏ ايستيد، صورت و دست ها را تا آرنج بشوييد! و سر و پاها را تا مفصل [برآمدگى پشت پا] مسح كنيد! و اگر جنب باشيد، خود را بشوييد (و غسل كنيد)! و اگر بيمار يا مسافر باشيد، يا يكى از شما از محل پستى آمده [قضاى حاجت كرده‏]، يا با آنان تماس گرفته (و آميزش جنسى كرده ‏ايد)، و آب (براى غسل يا وضو) نيابيد، با خاک پاكى تيمم كنيد! و از آن، بر صورت [پيشانى‏] و دست ها بكشيد! خداوند نمى‏ خواهد مشكلى براى شما ايجاد كند بلكه مى‏ خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد، شايد شكر او را بجا آوريد!

اما در هیچ آیه ای دستور روشنی نداریم که نماز را به چه کیفیتی انجام دهیم! در آیات زیادی به انجام نماز توصیه فراوان شده؛ مانند:

فَأَقيمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنينَ كِتاباً مَوْقُوتاً (نساء/103)
نماز را انجام دهيد، زيرا نماز، وظيفه ثابت و معيّنى براى مؤمنان است

وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعينَ (بقره/43)
و نماز را بپا داريد، و زكات را بپردازيد، و همراه ركوع كنندگان ركوع كنيد

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ
الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ...
وَ الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ (مؤمنون/1و2و9)
مؤمنان رستگار شدند
آنها كه در نمازشان خشوع دارند...
و آنها كه بر نمازهايشان مواظبت مى‏ نمايند

اما در هیچ آیه ای نداریم که به طور روشن و روان بفرماید چنین نماز بگذارید (تنها در آیه 102 سوره نساء، توضیحاتی درباره نماز خوف آمده است که مربوط به شرایط خاص جنگی است).

سؤال اول بنده از جناب nooh اینست که چرا در قرآن، کیفیت وضو به شکل ساده و روان و روشن بیان شده، اما کیفیت نماز به شکل ساده و روان و روشن بیان نشده و حال آنکه، وضو مقدمه نماز است؟ یعنی قران کریم توضیح مطلب اصلی را رها کرده، اما مقدمه را بیان فرموده! آیا منطقی و معقول است که خدای متعال، این همه به اقامه نماز امر کند اما در هیچ آیه ای آن را برایمان توضیح ندهد یا ما را به راه فراگیری کیفیت نماز راهنمایی ننماید؟!

منطقی اینست که یا در آیه ای مجزا، همانند آیه وضو، شکل نماز را به طور روان و کامل توضیح دهد (که وقتی سراسر قرآن را جستجو می کنیم، چنین آیه ای را نمی یابیمو یا اینکه ما را به فراگیری شکل نماز رهنمون نماید (که ده ها آیه در این باب داریم، مانند: وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (حشر/7) ؛ آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است)

دوست گرامی، آقای nooh ، منتظر پاسخ مستدل شما هستیم.

[="tahoma"]با سلام و تقديم امتنان
مي بينم دوست خوبم پيشاپيش جواب سئوالشان را داده اند و نيك مشخص است سئوالي كه از پيش جوابش آماده باشد پرسشگر در آن قصد استفهام ندارد بلكه هدفش تأكيد و پافشاري بر جواب خودش است.
با اين وجود بنده به احترام شما جوابتان را مي دهم.
بلكه اين تصور شماست كه در قرآن كريم موضوع صلات به روشني بيان نشده و لي براي آنكس كه در رويكرد به اين كتاب معظم خشوع نگاه و انقياد وجه داشته باشد، صلات به همان صراحت وضو تبيين گرديده و من در صفحات گذشته به تفصيل و روشني آن را شرح دادم چنانچه جنابعالي مطالب گذشته را خوانده بوديد شايد الآن ديگر چنين تصوري نداشتيد.
شما ادعا مي كنيد در قرآن وضو به صراحت و روشني بيان شده و من با تأكيد مضاعف اين ادعاي شما را تاييد مي كنم اما چرا بر سر اين موضوع كاملاً روشن اختلاف نظر وجود دارد و فريقين آن را به يك شكل نمي بينند؟
چون در اينجا كسي در صلات كتاب خاشع نيست و انقياد وجهي وجود ندارد و نگاهها فقط و فقط بسوي الله نمي باشند. علت اصلي اختلاف اين است كه ديدگان علاوه بر ما انزل الله ، بسوي سنت و عترت نيز مي گردند به خيال اينكه خداوند علاوه بر قرآن مبين كتابي غير مبين را نيز از طريق وحي درگوشي به رسولش ابلاغ نموده و اين تصور باطل همان مقوله آباء اولين است كه تمام پيامبران الهي آمده اند تا انسان را از گرايش به آن برحذر دارند و چه خون دلها كه نخورده اند و اين زخم كهن همچنان بر پيكره مجروح بني آدم پا برجاست.
قرآن دارد به روشني مي گويد دستهايتان را تا آرنج بشوييد و فرقه ها كه خدا را به تنهايي باور ندارند اختلاف مي كنند كه از پايين به آرنج بشويند يا از آرنج به پايين. شيعه براي حل اين اختلاف به رسول و عترتش نگاه مي كند و سني به رسول و سنتش (= وحي درگوشي) و بدينسان چون ارباب، متفرق و متشاكس مي گردند هيچگاه اين اختلاف و ساير اختلافات في مابين برطرف نخواهند شد مگر اينكه هر دو فرقه به اصول باشكوه اياك نعبد و اياك نستعين پايبند باشند. يعني از يكي بگيرند و همان يكي را بندگي كنند.
مطلب خيلي صريح و روشن است ، اينكه از پايين به بالا بشويند يا از بالا به پايين ناشي از ايهام نيست بلكه ايراد است ، از همان ايرادهاي بني اسرائيلي.
خداوند فرموده دستها را تا آرنج بشوييد خواستيد از پايين به آرنج بشوييد نخواستيد از آرنج به پايين آيا اين ديگر چيزي است كه بشر بر سر آن اختلاف كند و جنگهاي عمري علوي راه بيندازد؟!
مثل اين است كه به نقاسي گفته شود ديوار را تا اينجا رنگ كن و او سئوال كند از بالا به پايين رنگ كند يا از پايين به بالا! تو رنگ كن هرگونه خواستي رنگ كن. يا بدم بمير و بدم.
من يك بار ديگر ، كوتاه و روشن حقيقت صلات را برايتان بازگو مي كنم تا مبادرت به بررسي آن در قرآن نماييد آنگاه شايد به صراحت و وضوحش اعتراف كنيد:
صلات اصلاً به معناي دعاست، دعايي توأم با اقبال و توجه و همواره جهت و خواستگاهش كتاب آسماني است اقامه صلات در حقيقت اقامه كتاب است يعني اقامه هر آنچه از اوامر و نواهي پروردگار كه در آن آمده است. يكي از مهترين صلواتي كه خداوند به اقامه آن امر مي كند صلاة الوسطي است كه شيعه و سني شديداً بر سرش اختلاف دارند و به تفصيل بيان شد. اقامه صلاة الوسطي يعني حق امت وسط را بجا آوردن ، يعني واسط شدن بين خدا و خلقش، يعني بيان كتاب آسماني براي آنان كه به هر نحو از آن غافلند و اعراض از كتمان آن.
ديگري اقامه فرمان خداوند بر تلاوت و وقوف بر كتابش است كه تحت عنوان صلاة الفجر و صلاة العشاء دو وقت براي آن تعيين نموده كه مجموعاً حدود سه ساعت زمان مي برند( اين نيز به تفصيل بيان شد) و صلاتي ديگر كه باز براي همين منظور درنظر گرفته شده و به نماز جمعه معروف است، همين.

[/]

صدیقین;325113 نوشت:
2- اگر از طریق عقلایی و صحیح، کیفیت نماز پیامبر اسلام بر ما معلوم شد، آیا ما می توانیم به آن عمل کنیم یا نه؟ اگر آری، که بحث، تمام است. اگر خیر، بفرمایید دلیل شما چیست؟ یعنی به چه دلیل، کیفیت نمازی که با نقل صحیح از رسول خدا به ما رسیده، از نظر شما مردود می باشد؟

مطابق آیات کریمه قرآن، ما نمی توانیم آنچه که رسول رحمت و مهربانی بدان امر فرموده یا از آن نهی فرموده را نادیده بگیریم؛ یک آیه به عنوان نمونه:

وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (حشر/7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است

دوست گرامی، آقای nooh ، منتظر پاسخ مستدل شما هستیم.

[="tahoma"]باز هم كه جواب را از پيش داده ايد و راهكار را مشخص كرده ايد.
اين ديگر چه طريقه عقلايي است كه بر سرش اتفاق نظري وجود ندارد؟!
در اين ميان كدام فرقه عاقلند و كدام فرقه سفيه؟!
اگر بنده نماز اهل سنت را اقامه كنم فقها و علماي شيعه آن را باطل خواهند شمرد و اگر مبادرت به اقامه نماز به سبك شيعيان نمايم مفتيها و علماي اهل تسنن آن را مردود اعلام خواهند كرد پس چكار كنم؟
آيا راه عقلايي تري وجود ندارد كه نتنها اين دو فرقه بر سرش اتفاق نظر داشته باشند بلكه تفرقشان را از بين ببرد و از آنها يك امت واحده بسازد؟

[="red"]فقط قرآن= فقط الله
[/]

[="blue"]قل يا أهل الكتاب تعالوا إلى كلمة سواء بيننا وبينكم ألا نعبد إلا اللـه ولا نشرك به شيئا ولا يتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون اللـه ۚ فإن تولوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون ﴿آل عمران٦٤﴾
[/][="red"]بگو: «ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم( فرمانبرداري محض نكنيم) و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعضی دیگر را -غیر از خدای یگانه- به خدایی نپذیرد.» هرگاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم!»
[/]

يكتا پرستي تنها راه عقلايي و خدا پسندانه است پس بايد از دوگانه پرستي دست شست تا به اتحاد ، يكپارچگي و همدلي رسيد. من فقط و فقط خدا را پرستش مي كنم و تنها پرستار آن حكمي هستم كه قرآن بدان امر فرموده و ديگر هيچ. اگر اين كار بنده براي شما عجيب است بايد عينكهاي فرقه گرايي را از چشمانتان برداريد و حد اقل يك بار قرآن را بدون عينك بخوانيد.

[="blue"]ﭘﺮﺳﺘﺎر اﻣﺮش همه ﭼﻴﺰ و ﮐﺲ
ﺑﻨﯽ ﺁدم و ﻣﺮغ و ﻣﻮر و ﻣﮕﺲ
ﻋﺠﺐ دارﯼ ار ﺑﺎر ﺣﮑﻤﺶ ﺑﺮم
ﮐﻪ داﻳﻢ ﺑﻪ اﺣﺴﺎن و ﻓﻀﻠﺶ درم؟[/]

[/]

nooh;325286 نوشت:
فقط قرآن= فقط الله

جناب نوح شما برای خدا شریک قائل شدید و قرآن را شریک خدا میدانید به جای این که بگویید فقط الله گفتید فقط قرآن =فقط الله و این یعنی این که شما شأن خدای تبارک و تعالی را با قرآن کریم یکی وبرابر میدانید .ابتدا بروید و توحید خود را قوی کنید.

موضوع قفل شده است