شیطان شناسی--آیا شیطان از جنس فرشتگان بود؟--

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شیطان شناسی--آیا شیطان از جنس فرشتگان بود؟--

مى دانیم فرشتگان پاك و معصومند، و قرآن هم به پاكى و عصمت آنها شهادت داده، آنجا كه مى گوید: بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ * لایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ:

«آنها بندگان گرامى خدا هستند * در هیچ سخنى بر او پیشى نمى گیرند و فرمان هاى او را گردن مى نهند».(1)

اصولاً، از آنجا كه در جوهر آنها عقل است و نه شهوت، بنابراین كبر و غرور و خودخواهى، و به طور كلّى انگیزه هاى گناه در آنها وجود ندارد.

از طرفى استثناء «ابلیس» در آیات قرآن از جمع «ملائكه»، این تصور را به وجود مى آورد كه «ابلیس» از فرشتگان بوده، و با توجه به عصیان و سركشى او، این اشكال به نظر مى رسد كه: چگونه از فرشته اى این گناهان كبیره ممكن است سر بزند؟!

آیه 50 سوره «كهف» این مشكل را حل كرده، مى گوید: كانَ مِنَ الْجِنّ: «ابلیس از طائفه جنّ بود» آنها موجوداتى هستند از چشم ما پنهان، داراى عقل و شعور و خشم و شهوت.

و مى دانیم كلمه «جنّ» هر گاه در قرآن اطلاق شود، اشاره به همین گروه است ولى آن دسته از مفسران كه: معتقدند «ابلیس» از فرشتگان بوده، آیه فوق را به مفهوم لغوى آن تفسیر مى كنند،
و مى گویند: منظور از «كانَ مِنَ الْجِنّ» این است كه: ابلیس از نظر پنهان بود، همچون سایر فرشتگان، در حالى كه این معنى كاملاً خلاف ظاهر است.

از دلائل واضحى كه مدعاى ما را اثبات مى كند، این است كه: قرآن از یك سو، مى گوید: وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِج مِنْ نار: «جنّ را از شعله هاى مختلط آتش آفرید».(2)

و از سوى دیگر هنگامى كه ابلیس از سجده بر آدم سرپیچید، منطقش این بود: خَلَقْتَنِی مِنْ نار وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِین: «مرا از آتش آفریدى و او را از خاك و آتش برتر از خاك است»(3).

از این گذشته، آیات قرآن براى ابلیس «ذریّه» (فرزندان) قائل شده است، در حالى كه فرشتگان ذریه ندارند.

مجموع آنچه گفته شد، به ضمیمه ساختمان جوهره فرشتگان، به خوبى گواهى مى دهد كه ابلیس هرگز فرشته نبوده، ولى از آنجا كه در صف آنها قرار داشت و آن قدر پرستش خدا كرده بود كه، به مقام فرشتگان مقرب خدا تكیه زده بود،

مشمول خطاب آنها در مسأله سجده بر آدم شده، و سرپیچى او به صورت یك استثناء در آیات قرآن، بیان گردیده، و در خطبه «قاصعه» نام «ملك» مجازاً بر او اطلاق شده است (دقت كنید).

در كتاب «عیون الاخبار» از امام على ابن موسى الرضا(ع) مى خوانیم:
«فرشتگان همگى معصومند و محفوظ از كفر و زشتى ها ـ به لطف پروردگارـ راوى حدیث مى گوید: به امام عرض كردم: مگر ابلیس فرشته نبود؟ فرمود: نه، او از جن بود،

آیا سخن خدا را نشنیده اى كه مى فرماید: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لاِ دَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِیسَ كانَ مِنَ الْجِنّ». در حدیث دیگرى از امام صادق(ع) نقل شده: یكى از یاران خاصش مى گوید: «از امام(ع) درباره ابلیس سؤال كردم كه آیا از فرشتگان بود؟

فرمود: نه از جن بود، اما همراه فرشتگان بود، آنچنان كه آنها فكر مى كردند از جنس آنان است (به خاطر عبادت و قربش نسبت بهپروردگار) ولى خدا مى دانست از آنها نیست، هنگامى كه فرمان سجود، صادر شد،آنچه مى دانیم تحقق یافت» (پرده ها كنار رفت و ماهیت ابلیس آشكارگردید).(4)

پی نوشت:
1 ـ انبیاء، آیات 26 و 27.
2 ـ رحمان، آیه 15.
3 ـ اعراف، آیه 12.
4.تفسیر نمونه، جلد 12، صفحه 506.

شیطان جزء فرشتگان نبود به دو دلیل قرانی:1- ایه ای که صراحتا اشاره می کند که شیطان از اجنه است (کان من الجن 50 کهف) دوم اینکه شیطان زاد و ولد می کند در حالی که فرشتگان زاد و ولد نمی کنند

ماهیت شیطان چیست؟ (1)

هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من

ابلیس که در قرآن و روایات آمده و تعبیر به وسوسه گر شده است(الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ)اونم ماشاءالله اینقدر موجودی هم هست که وقتی می خواد وسوسه بکنه،نه در آن واحد در دل یکی،بلکه می تونه د رآن واحد در دل هزاران نفر وسوسه القا کند، آخه این کیه که اینقدر قدرت داره؟، اونم با النَّاسِ در آیه آمده ، در دلهای همه مردم او وسوسه القا می کنه ، این چه قوتیه؟ ، این چه موجودیه که اینجور همه را هم گرفتار کرد؟ وقتی می بینه بر دل بعضی ها نمی تونه مسلط بشه از اون به بعد به سراغ وسوسه در آرزو های آنها می ره،سنگ اندازی می کنه در آرزوهایی که اون بزرگواران دارند که دلشون می خواهد پیاده بشه ، یه جوری می کند جو اجتماع را،نمی گذاره آرزوهاشون پیاده بشه، در قرآن داره تا می تونه تمام مردم را نمی گذاره راه حق طی کنند، اینم کم قوتی نیست ،وقتی ببینه بر تک تک مردم الهی اون قدرت احاطه را نداره می ره دنبال آرزوهای اونها، آرزوهایی که دارن در اجتماع پیاده بشه سعادت انسان را می خوان، می خوان مجموع اجتماع ساخته بشه، می رن می ریزن تو درون اجتماع، یه کارهایی انجام می ده این شیطان ، مردم را،جو را ، یه جوری می کنه که نمی گذاره اون انسان الهیِ قرآنی به آرزوهایی که در مورد سعادت مردم داره برسه، شیطان تا می تونه می ره جلوی خودشون را می گیره که نرن ، وقتی میبینه دستش از اونا کوتاه شد حالا یه جوری میکنه که مردم دنبال اینها نرن

بحث شیطان اگرچه به تعبیر استادمون خود این بحث هم یک نحو شیطانیست اما از باب اینکه شیطان هم باید یک نحو وجود باشد ، چون اگر معدوم محض باشد راه ندارد که هیچ در دیگران تاثیر کند ، از اینکه در ادعیه و از لحن مبارک ائمه(ع) یا انبیاء راجع به آثار شیطان حرف زده می شود پس معلوم می شود که این یک نحو موجودیست در نظام هستی و این موجود تاثیر هم می گذارد که اثرش در انسان هم خودش را نشان می دهد که خودمان هم اینرا حس می کنیم اما در اینکه که این چیست واقعا که در قرآن گاهی تعبیر به شیطان فرمودند،همین طور در بعضی از روایات ، چه اینکه در آیات و روایات تعبیر به ابلیس هم شد، اینها واقعا ماهیتشون چه نحو ماهییتی هست؟

شیطان که وجود دارد پس این چه نحو ماهیتیست؟ خدا که نیست، استقلال وجودی که در عالم ندارد،واگر هست بالاخره در تحت تدبیر رب العالمین هست یا نه؟که خدا رب اوست که عضوی از این عالم است ، یا اینکه نه خداست و نه جزئی از این عالم و بیرون از این عالم است_رب العالمین که نیست،خود عالمین که همه موجودات ممکن هم باشند که نیست_ بالاخره باید یا رب باشد یا مربوب ، اگر علت است پس منافیست و معنا ندارد و اگر علت نیست باید معلول باشد یعنی مربوب است

شیطان موجود است پس مربوب است یعنی مخلوق است حالا سوال پیش می آید که این چرا خلق شده؟، انگیزه خلقت او چیست؟، کی او را خلق کرد؟ و اگر خلقت به او تعلق گرفت از باب هدف استقلالیش تعلق گرفت،یعنی برای خلقت شیطان وابلیس در مرحله نازلتر بهش یک هدفی تعلق گرفت استقلالا ، یا نه و ….

که انشاءالله اگر توفیقی وعمری باقی ماند در پستهای بعد ادامه خواهیم داد تا به جواب تمام این سوالات برسیم انشاءالله
شرح مناجات خمس عشر _ بیانات حضرت استاد صمدی آملی

ماهیت شیطان چیست؟ (2)

قوه وهمیه

در یه سری مسائل ، تحلیلهای اولیه و معانی ابتدایی می فرمایند از اینکه لفظ شیطان یک معنایی دارد که این معنا اعم از لفظ ابلیس است، این الان جزءبدیهیات لغت است وقتی که در لغت نگاه کنید ابلیس را یه جور معنا می کند ولی وقتی لفظ شیطان را معنا می کند معنای اون یک معنایی ست که علاوه بر اینکه اون معنای ابلیس را هم می گیرد فراتر از او جاههای دیگر را هم شامل می شه که ابلیس شامل نیست قرآن هم در در استعمال لفظ شیطان د رآیات هم لفظی به کار برده که فراتر از معنای ابلیس است(معنای ابلیس یک محدوده ای دارد ولی معنای شیطان یک محدوده ای وسیعتری دارد هم در قرآن ، هم در روایات )
در قصه حضرت آدم که آن قصه پیش آمد نوعا سخن از ابلیس هست که حضرت آدم دچار یک موجودی شد به نام ابلیس که این ابلیس هم او را وسوسه اش کرد و … ، از اینجا می فهمیم که از یه طرف انبیاء هم دچار ابلیس اند ، دچار وسوسه های شیطانی اند
کم کم وارد بحث شیطان شویم واجازه دهید از بحثهای فلسفی معذور باشیم و اگر این بحثهای علمی سنگین پیش بیاد مشکل میشه
آقایان بزرگوار اقوالی که جهت شیطان دارند ، بعضی از آقایان فرمودند که ابلیس (که الان از لفظ ابلیس شروع می کنیم) قوه وهمیه است ، منتها این قوه وهمیه یک حقیقتی در کل نظام هستی دارد به نام قوه وهمیه کلی و همین قوه وهمیه در تمام افراد بشر انسان هم یک جلوه ای دارد که قوه واهمه افراد هست که این قوه وهمیه در حقیقت هم عالم در در مسیر نزولی وقتی از اون مرتبه کلیت عقلی تنزل پیدا می کند به یک جزئیتی می رسد که میشه وهم عالم ، هم انسان وقتی در سیر نزولی از مرتبه عقل تنزل که پیدا می کند می بینید یک مرتبه ای در او است به نام وهم ، این قوه وهمیه را از او تعبیر می کنند به ابلیس
این قوه وهمیه هم در انسان است و هم در حیوانات است و هم در اجنه ، نباتات این قوه را ندارند ، جمادها این قوه را ندارند و د ر ملائکه قوه وهمیه به این معنا نیست
بعد می فرمایند همانطوری که انسان قوه عقلش بنابر هدایت نهاده شده که این قوه همه اش می خواد انسان را به سوی خوبیها و طریق حق هدایت کند این قوه وهمیه هم در انسان هست که انسان را تا که عقل می خواهد به سوی عالم غیب سوق بدهد اون چون مشغول به جزئیات است می بینید در جا این شخص را سوق می ده به عالم ظاهر ، ولذا می بینید تا آدم می ره بشینه که فکری بکنه یه معنایی سنگینی را بفهمه ناگهان می بینی که قوه واهمه از ناحیه گوش یه صدایی را شنید حواسش رفته دنبال این صدا ، بعد از چند دقیقه از تفکر پا میشه می بینه که اونی که می خواست دنبال اون بره برای فهم،اصلا اون به طور کلی برای ایشون منسی شد، به هزاران راه می ره یعنی اصلا مهلت پیدا نمی کنه عقل تا بتونه انسان با او به شکار کلیات عالم باطن بره
من که می خواهم با قوه عاقله ام به شکار غیب بروم اون قوه ای که مرا مشغول می کند به این امور جزئیه،اینها رهزنند برای رسیدن عقل به حقایق غیبی،از باب اینکه وقتی می خواهم ،من انسانم از این عالم ظاهر باید به عالم باطن سفر کنم تا به فعلیت برسم این قوه چون نمی گذارد که من با عقلم به سوی باطن و حقایق بروم این قوه را میگیم امارة به السوء یعنی همواره مرا به سوی جزئیات می بره
ابلیس یعنی قوه وهمیه ای که تا انسان می خواد با قوه عاقله به شکار نظام هستی برود که کل عالم را معقول خودش کند ناگهان می بینیم که ایشون باز آمده شروع کرده ، خوب،فلانی چیکار کرد،او چی گفت،چی برد،چک شما چی شد،اونا فروخته،چرا اینا خریده،اون کم خریده،اون زیاد خریده و … رفته تو اینا ، اینها را میگن نفسی که اماره به سوء است و لذا در روایات آمده بدترین دشمن تو همین نفس خودته که در درون توست ،نفسی که با قوه واهمه بر تو احاطه وجودی کرده ،اصلا عقل بیچاره را به طور کلی گرفته دسیسه کرده
در حیوانات این قوه وهم حاکم محض است منتهی چون در حیوانات عقل نیست دیگه نمیشه در حیوانات راه اغوا و گمراهی را مطرح کرد و حیوانات بر اساس این قوه واهمه باید در جزئیات بگردند و دیگر در حیوانات بحث هدایت پیش نمی آید
این یکی از اقوال بزرگان در باب ماهیت شیطان بود که ان شاءالله به قوه الهی مابقی اقوال و توضیحات پیرامون ماهیت و اسرار شیطان را در پستهای آینده مطرح خواهیم کرد
شرح مناجات خمس عشر _ بیانات حضرت استاد صمدی آملی

ماهیت شیطان چیست؟ (3)

ملک مقرب ، ملک موکل

یه بحثی را آقایان فلاسفه مشاء می گویند خدای متعال عقل اول را آفرید این عقل اول هدفیست که در اول روایات اصول کافی کتاب العقل اونجا امده اول ما خلق الله العقل این همون عقل است ،این عقل اول است که در وحله اول آفریده شد.این تعبیر هم از جناب جامی در کتاب شریف نقد و نصوصش آمده که از کتاب های بسیار سنگین عرفانیست که از عارف بزرگوار جامی شیعیست می گوید که عقل اول ملک مقرب الهی ست به این معناست که خدای متعال به این ملک خودش دعوت تمام موجودات نظام هستی به سوی حق متعال را وکالت داد
تعبیر جناب جامی این است که این عقل اولی که خدای متعال آفرید این عقل اول را موکل این کرد یعنی او را موکل کرد از طرف خودش که او موکل تمام عالم بشود در اینکه همه را به سوی حق متعال دعوت کند میگه تعالوا برای همین است که در بیانات بزرگان می فرمایند انبیاء مظهر عقل اولند برای اینکه انبیاء مظهر هدایت الهی اند که می خواهند فقط مردم را از باب دلسوزی هدایت کنند به سوی حق متعال ببرند
این میشه ملک مقرب،عقل اول ،بعد می فرماید و همچنین خدای متعال تنزلا بعد از عقل اول عقل دوم را آفرید که این عقل دوم ملکی ست که موکلش کرد به الدعوت الی عالم الصور
اون یکی را فرمود تو فقط همه را دعوت کن به سوی عالم غیب اله و نظام هستی و الوهیت، بیا همه را این سویی شون کن و این ملک را اصلا خلق کرد برای اینکه همه را دعوت کند به اینکه عالم صورت را تعمیر کنند،آبادش نگه بدارند ،این عالم ماده که ما الان در اون هستیم این عالم را می گن عالم صور ،صورتها،صورت درخت ،آفتاب،ستاره ها،ماه،صورت انسانها،حیوانات،نباتات،جم ادات هر کدام صورت دارند این صورتها باید حفظ شوند
این ملک کارش این است که هر کسی و هر انسانی را که می رسد او را دعوتش می کند به عالم صورت چرا؟ چرا همه را دعوت می کند به اینجا؟ التعمیره برای اینکه این عالم ماده را آباد نگه بدارد و اگر دم به دم اون ملک مواظب آب نباشد مواظب خاک نباشد مواظب آفتاب نباشد مواظب صورت ما انسانها نباشد فرو ریزند همه قالبها
برای این است که این ملک از ذات اقدس الهی بعد از خلقت دور شد چرا؟ برای اینکه مامور است به اینکه باید رو به سوی این عالم داشته باشد،اینجا حفظ بشود،اگر اون هم بخواهد مثل عقل اول دائما رو به سوی حق داشته باشد و از عالم ماده و صورت ظاهر بخواهد روی برگرداند عالم ماده از بین می رود این همه موجودات باید اداره بشوند برای همین است که دم به دم کارش این است
حتی این عقل دوم انسان کاملی که میخواهد رو به سوی عقل اول بیاره که با عقل اول غرق در جمال و جلال حق متعال بشود که فقط خدا را ببیند و بس ، و جزو ملائکه مقربین قرار بگیرد که اصلا نه غیر خدا بداند نه از عالم خبر داشته باشد این عقل دوم حتی میاد این انسان کامل را هم می فرماید:آقا درسته تو قدرت داری که می تونی به سوی غیب نظام هستی بیای اما شما هم بیا به نشا طبیعه رو کن اینجا را باید آباد نگه بداری تو انسان کامل طوری آفریده شدی ،ذی شئونی اگر فقط یک موجودی بودی مثل عقل اول، در عالم غیب بودی و خدا تو را چرا می آفرید همون عقل اول را می آفریدند اگر بنا بود که تو فقط بری و اصلا به پشتت نگاه نکنی بجای اینکه تو را انسان بیافرینند تو را عقل اول می کردند که در لحن روایات داریم لولا الحجة الساخت الارض باهلها که در بیانات فلسفی فرمودند که اگر انسان کاملی مثل امروز حضرت بقیةالله با بدن عنصری بخواهد نباشد اصلا عالم طبیعت از بین میره
چرا عالم طبیعت عالم طبیعت است برای اینکه توجه وجودی و ایجادی حضرت بقیةالله(عج) باذن الله همینجور دم به دم به این عالم است و لذا تمام صورتها در جای خودشو ن مشغول کارند و افاضه فیض می کنند و آثار وجودی دارند و لذا می گن این ملک انسان کامل را هم دعوت می کند به اینکه آقا ، الی اکل الشجره الطبیعه که بیا و از شجره طبیعت هم اکل بفرما
این ملکی ست که می خواهد عالم طبیعت دائما عمران باشد آبادی باشد از این جنبه که دور از حق متعال است و توجه به عمران و آبادی طبیعت دارد یسماً شیطاناً که او را گفتند شیطان
.
انشاءالله بحث شیطان به تعبیر جامی،ملک موکل(عقل دوم) را در پست بعد ادامه خواهیم داد و همچنین یه کمی هم به لطافت داستان شیطان و آدم خواهیم پرداخت انشاءالله
.
شرح مناجات خمس عشر _ بیانات حضرت استاد صمدی آملی

ماهیت شیطان چیست؟ (4)

ملک مقرب ، ملک موکل

در پست قبل که توضیحاتی در مورد تعبیر جناب جامی از شیطان شد در این پست ادامه همین بحث از تعبیر ایشان را خواهیم داشت
به یک تعبیری جناب شیطان جلوی همه انبیاء را در توجه تامشون که اختصاص به حق متعال طوری پیدا کنند که اصلا از خودشون ،از جسمشون،از زنشون ،فرزندشون،از مردم،از خوردن،از رفتن،از خوابیدن،از مطلق همه اینها ببرند به طور غیبی،غیبی بشوند ، جلوی اینها را می گیره می گه اینجوری نمی شود،اگر اینجوری بفرمایید پس اینهمه مردم چی می شوند
الان اینهمه مردم می گویند یا بقیةالله ما منتظریم اینها همه به برکت شیطان است چون شیطان میاد جلوی آقا را می گیرد می گه: آقا جان من ملک موکل الهی هستم منتهی ملک مقرب نیستم ملک مبعدم چرا؟برای اینکه توجه ام فقط به عمران و آبادی اینجاست،دلم برای اینجا می سوزد شما دلتون برای اونجا می سوزد برای خودت،من دلم برای اینجا می سوزد مامورم،شما هم باید لطف بفرمایید مثل همه مردم بخورید، بیاشامید و در اینجا ازدواج بفرمایید ،قوه شهوت داشته باشید، قوه شهوت را بکار بگیری،قوه غضب را بکار بگیری،میل دوستی و دشمنی در تو هست اینها را بکار بگیر
خوب اگر می خواستی یک موجودی فقط عقل مقرب باشی که تو همون عقل مقرب بودی برای چی آفریده شدی بعد وقتی می گوییم و جعلنا للمتقین إماما این و جعلنا للمتقین إماما طبق این معنای شیطنت خوب معنایی می شود چرا برای مردم امامی؟ یعنی برای اینکه امام کسی هست که توجهش به مامومین باشد حالا میشه اگه یک امام جماعتی حوصله ای دارد که در سوره بعد از حمد سوره ای بخواند مانند بقره و حال که پشت سر او چند پیرمرد مثلا ضعیف ،می شود امام جماعت سرش را پایین کند بگوید ما داریم با خدا حال می کنیم اصلا چیکار به پشت سرمون داریم
نه تو امامی ، اینها ماموم تواند وقتی که انسان کامل می گوید و جعلنا للمتقین إماما امام اون کسی ست که از یک طرف ماموم تابع اوست از طرفی امام تابع ماموم است و لذا فرمودند امام جماعت نماز را تسریع کند برای اینکه شاید چند تا مستمع خیلی ماشاءالله سر حال باشند اما فکر اون یکی مستمع هم با ید باشد امام باید تابع اضعف مامومین باشد
وقتی امام می گوید و جعلنا للمتقین إماما یعنی جناب شیطان اومد جلوی ما را گرفت ، شیطان کیه؟ابلیس کیه؟ ملک موکل الهی،ماموریت دارد که برای آبادی و عمران نشا طبیعت روی مرا به سوی مردم کند وگرنه اگر همین جور من بخواهم اونیکه من انس گرفتم با خدای متعال بروم و دیگه بر نگردم کار مردم به اتمام نمی رسد هیچ کس به کمال نمی رسد
شیطان می گه نباید مثل عقل محض بشی که فقط اون سویی بشی نباید مثل من هم باشی که چهره ات فقط این سویی باشد هم به عقل اول توجه کن اون سویی باش هم به حرفهای من توجه کن این سویی باش
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ این سوییم
إِنَّمَا یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ اون سوییم
و لذا به این معنا می گن تمام انبیاء ابلیس دارند تمام ائمه همه ابلیس و شیطان دارند
شیطان یا از مادةی -ش ط ن- است یا از مادةی -ش ی ط- که به هرحال معنایش می شود انحرف یعنی نمی گذارد افراد فقط وفقط رو کنند به عالم غیب
حالا مسئله شیطان و حضرت آدم که بهش فرمود هر چه می خواهی از عالم غیب بخور حرفی ندارم اما وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ این معلوم میشه که این دستور اون ملک مقرب است ،ملک مقرب می گه فقط بیا از غیب بخور و اصلا کار به عالم ماده نداشته باش
جناب ملک موکل میاد میگه نه آقا اگه بخوای شما از اکل شجره طبیعت دست برداری همه چیز از بین می ره
و شیطان هم که به حضرت آدم فرمود که اون خدایی که بهت گفت اینا نخور برای این است که تو اگه بخوری دائمی می شوی ،راست می گفت
حضرت آدم خلق شد از او حضرت حوا هم خلق شد آنچنان وحدت توحیدی نظام هستی آدم را گرفت که آدم غرق در وحدت محض شد اصلا از حوا بی خبر شد جناب شیطان به حضرت آدم عرض کرد آقا اینجوری بخواهی که نه بشر درست میشه ، نه فرزند ، هیچ چیز که درست نمیشه ،شما این درخت را ، نشاطبیعت را هم توجه کن تا توجه کرد دید بغلش حضرت حواست
-شما کی هستید؟
-من حوایم همسر شما
حوا را هم که حوا فرمودند برای اینکه حوا از حضرت آدم خلق شد آدم حی است حوا چون از حی آفریده شد روایت فرمود که برای همین او را حوا گفتند و لذا رو کرد به حضرت حوا
خوب بعد یک قوه ای در اوست به نام قوه میل به جنس زن ، این است که گفتند شیطان خودش را به شکل مار در آورد همه لطایف آیات و روایات است توجه باید به این حرفها و اسرار بشود
پس اگر بعضی بگویید شیطان از ملائکه است باید الان این معنا برایش بگیریم ملائکه به این معنا ملکی هست که این ملک موکل است .ملک موکل مامور الهی ست برای عمران و آبادی و تعمییر نشا طبیعت
.
ادامه تعابیر و معانی شیطان انشاءالله در پستهای آینده
.
شرح مناجات خمس عشر _ بیانات حضرت استاد صمدی آملی

سلام علیکم
با تشکر از جناب طاها و جناب صمدی

جناب صمدی چرا انسان فکر میکند میتواند به ماهیت خداوند و این نظام هستی مشرف گردد در حالیکه از شناخت خودش عاجز است ؟

یاحق

بسم الله
علیک السلام

وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِّنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لَّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ.
و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است به سود شما رام كرد همه از اوست قطعا در اين [امر] براى مردمى كه مى‏انديشند نشانه‏هايى است.جاثیه 13

عبدی أطعنی أجعلک مثلی، أنا حیّ لا اموت اجعلک حیّا لا تموت، أنا غنیّ لا أفتقر أجعلک غنیّا لا تفتقر، أنا مهما أشاء یکون أجعلک مهما تشاء یکون‏.
بنده من، اطاعت من را بکن تا تو را مانند خودم سازم. همان طورى که من زنده هستم و نمى‏میرم تو هم همیشه زنده باشى. همان طورى که من غنى هستم فقیر نمى‏شوم تو هم همیشه غنى باشى. همان طورى که من هر چه را اراده کنم مى‏شود تو را هم همین طور سازم‏ که هر چه را بخواهی...«بحار الانوار» جلد پانزدهم،صفحه 29

العبودية جوهرة كنهها الربوبية;. عبوديت گوهرى است كه كنه آن ربوبيت‏ است... مصباح الشريعة،باب 100

من عرف نفسه فقد عرف ربه ; هر كس خود را شناخت خدا را شناخته است.(بحارالانوار, ج 2, ص 32)

bina88;51426 نوشت:
چرا انسان فکر میکند میتواند به ماهیت خداوند و این نظام هستی مشرف گردد در حالیکه از شناخت خودش عاجز است ؟

با سلام
آنچه برای انسان امکان پذیر نیست پی بردن به کنه ذات الهی است همچنان که می فرماید کیف یجری علیه ما هو اجراه-چگونه ممکن است آنچه خداوند خود خلق نموده است(عقل) بر وی حاکم شده و خدا را به طور کامل مورد شناسایی قرار دهد.
اما غیر از شناخت ذات خدا، انسان تا جایی که امکاناتش اجازه دهد می تواند به شناسایی مخلوقات بپردازد.

توحید صمدی;51580 نوشت:
وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِّنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لَّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ. و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است به سود شما رام كرد همه از اوست قطعا در اين [امر] براى مردمى كه مى‏انديشند نشانه‏هايى است.جاثیه 13 عبدی أطعنی أجعلک مثلی، أنا حیّ لا اموت اجعلک حیّا لا تموت، أنا غنیّ لا أفتقر أجعلک غنیّا لا تفتقر، أنا مهما أشاء یکون أجعلک مهما تشاء یکون‏. بنده من، اطاعت من را بکن تا تو را مانند خودم سازم. همان طورى که من زنده هستم و نمى‏میرم تو هم همیشه زنده باشى. همان طورى که من غنى هستم فقیر نمى‏شوم تو هم همیشه غنى باشى. همان طورى که من هر چه را اراده کنم مى‏شود تو را هم همین طور سازم‏ که هر چه را بخواهی...«بحار الانوار» جلد پانزدهم،صفحه 29 العبودية جوهرة كنهها الربوبية;. عبوديت گوهرى است كه كنه آن ربوبيت‏ است... مصباح الشريعة،باب 100 من عرف نفسه فقد عرف ربه ; هر كس خود را شناخت خدا را شناخته است.(بحارالانوار, ج 2, ص 32)

با سلام
آیه موید شناخت جهان مخلوقات است
روایت اول حدیث قدسی است و ...
روایت سوم شناخت پروردگار را می فهماند یعنی مربوط به صفت ربوبیت خداوند است.

ماهیت شیطان چیست؟ (5)

جن

در مورد ماهیت شیطان آنچه که در دومین پست از این بحث گفته شد جناب محقق قیصری صاحب شرح فصوص الحکم محی الدین ابن عربی رد کرد که دیگر وارد بحثهای علمی سنگین در این زمینه نمی شویم
یک بحث دیگری هم هست از صدرالمتألهین در کتاب شریف مبدا و معادش ، ایشون می فرمایند که همین طوری که از قوای اجرام فلکیه نظام هستی یک جوهر مدبر عالم ماده خدای متعال آفرید که این جوهر مدبر عالم ماده ،انسان و موجودات را به خیر و صلاح دعوت می کند(که دیگه اینجا گفته نشد عقل دوم)که اینکه خوب است آدم را به خیر و صلاح دعوت می کند اما چه اشکالی دارد که از همین اجرام فلکیه از بعضی از قوای فلکیه اجرام فلکیه که دارای بخارند،آتشند،حرارتند،یک موجود دیگر نفسانی را خدا متولد بفرماید که به این موجود شرارت و اغوا و اذلال غلبه دارد که ایشون کلا از اجرام علویه ، اون جنبه دخان و دود وآتششون و شعله ی آتش و اون گرمایشون آفریده بشود که بر او شرارت ، اغوا ، اذلال غلبه دارد
او چه کار می کند ، ایشون بر اساس اینکه انسان هم یک طبیعت مادی جسمانی دارد ، ایشون بر طبع انسان او را دعوتش می کند به شرارت ها و بیچارگی ها و بدبختی ها
اینها اسمش را فرمودند شیطان ، اونم وقتی که می خواهد بیاد نوعا بر اجسام دخانی و بخاری بر نفوس جزئیه و طبایع وهمیه ، یعنی انسانهایی که بیشتر در آنها طبیعتشون با وهم هم آغوش شده این موجود بیشتر اینها را به طرف اغوا واذلال می برد
در چیزهایی که دخان است و در چیزهایی که آتش است مثلا مثل کره آفتاب ، در اونجا هم او دخل و تصرفاتی هم میکند تا بعد می آید بر نفوس جزئیه،این یک موجودی باشد که اسم او را بگذاریم ابلیس ، بعد تعبیر می کند اون ابلیسی که در زبان انبیاء آمده است اون ابلیس همین ایشون باشد همین موجود شریرِ مغویِ مذلی باشد که از اجرام علویه از اون دخانشون و گرمایشون متولد بشود و این در انسانها تاثیر می کند،اثر می گذارد
خوب اگر این باشد ، بیشتر اینگونه شیطنت و ابلیس بیشتر با جن سازگار است چون اجنه اون حقیقت جسمانیشان بیشتر متوکن از بخارها از گرماها از آتش است و لذا نوعا اجنه سفید روی کم دارند همه معمولا سرخ گون هستند و بسیار هم سیاه گون اند دلیلش هم این است که بیشتر از دود و آتش و امثال اینها آفریده می شوند اینگونه امور بر اونها غلبه دارد ونمی بینید انسان را که تا ساکت است کمتر می بینید که به ظلم و جور و زدن و کتک و خون ریزی و فساد و امثال اینها دست می زند اما به تعبیر خودمونی همین که خونش به جوش آمد ،غضب بر او غلبه پیدا کرد حالا می بینید دست به هر کار خلاف حاضر است بزند چرا؟ برای اینکه اون مو جود شریرِ مغویِ اغواکننده ی مذل و گمراه کننده که در تحت تدبیر ملکوت عالم هم هست اما در عین حال شاکله وجودی اش طوری ست که در نفوس اینگونه از افراد بشر که بیشتر وهمانی هستند دخالت می کند و آنها را به غضب در میاره،به شهوت در میاره و به امثال اینها می کشاند
بعد می فرماید که اون ابلیس که در لسان شرع مقدس و روایات انبیاء و نبوت انبیاء مطرح شد بعید نیست که اون ابلیس همین این موجود باشد که این موجود هم در تحت نظر عقل موکل است یعنی این موجود موجود استقلالی هم نیست اما بالاخره شاکله اش این است ، مثل اینکه آتش جبلیش بر سوختن نهاده شده ، بر حرارت است ، آب جبلی طبیعی اش بر خنکی و رطوبت است و همین جور امور دیگر و این هم اصلا جبلیش بر این است
نظام هستی ست ،نمی بینید در عالمِ حیوانات ، حیوانات به چه اشکال عجیب و غریبی از همین خاک آفریده می شوند یکی پشه است ، یکی مورچه است ، مورچه کجا پشه کجا، مار کجا عقرب کجا ، کژدم کجا و … از همین نشا طبیعت است از گل ، اونم از همین عالم طبیعت است از همین اجرام علویه بالا ، اون هم یک موجود نفسانی تحقق پیدا بکند و این موجود نفسانی هم چرا یکی شاید فراوان مثل او باشند که کارشون این باشد
این قول بیشتر با این می خورد که ما در لحن روایات و آیات شیطان را از جنس جن می دانند و بعد استناد هم می آورد از آیه قرآن که وقتی به شیطان خطاب شد ، وقتی به آدم سجده نکردی ،تواضع نکردی ، استکبار کردی ، یا از اون بالا بالاهایی هستی که دیگه سجده نکردی ، زیر سر این است که حالا تو که از این عالم طبیعت از اجرام علویه خلق شده ای تو که اینقدر بزرگ نیستی چرا در مقابل آدم سجده نکردی استکبار ورزیدی و چه بسا به خدا خطاب کند خدا که منرا از آتش آفریده ای و آتش از گل برتری دارد پس من از آدم بالاترم چرا سجده اش کنم، یک همچون موجودی باشد
اگر توفیق پیدا کنیم تعبیر دیگری را از اسرار شیطان که باز هم از جناب صدرالمتألهین می باشد مطرح خواهیم کرد انشاءالله

ماهیت شیطان چیست؟ (6)

مباشر

یک فرمایش دیگر هم که باز از جناب صدرالمتألهین هست که فرمود کل موجودات نظام هستی همه فعل الله هستند همه ، همه فعل الله اند که اینها حالا خیلی بحثشون سنگین است منتها تمام این فعل الله ، تمام این افعال الهی همه در تحت تسخیر حق متعال هستند منتها اینها ، این افعال الهی ، که این موجودات همه فعل الله اند بدون زمان و مکان ، به تسخیر قوا و نفوس و طبایع در می آیند(الطبیعیه أنّ الموجودات کلها من فعل اللّه بلا زمان ولا مکان،ولکن بتسخیر القوى والنفوس والطبایع)

الان می بینید انسان را اینجور دارد زمین را تسخیر می کند ، چه جور هوا را تسخیر کرد ، چه جوری الان دریا ها را مسخر خودش کرد و لذا در عالم موجوداتی که به صورت قوا هستند ، به صورت نفوسند ، به صورت طبیعت اند اینها می بینید در این افعال نظام هستی که فعل الله اند تسخیر شون می کنند که در حقیقت محی و ممیت و رازق و خالق و هادی و مضل خداست وهو المحی والممیت والرازق والهادی والمضل، منتها درست است اینکه همه چیز اوست ، اسماء الله اوست ، می فرمایید فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ اما هر یک از این افعال که در نشا طبیعت انجام می شود اینها به اصطلاح یک ملک مبشر دارند

مثلا می فرمایند ولکن المباشر للأحیاء ملک اسمه إسرافیل،اونیکه مباشر احیا و زنده کردن مردم است که گرچه محی خداست ، زنده کننده خداست اما اونیکه مباشرت می کند از طرف حق متعال به نزدیک در این فعل اثر می گذارد زنده اش می کند ، به نام جناب اسرافیل هست

وللإماتة ملک اسمه عزرائیل ،درسته که در حقیقت ممیت خداست ، میراننده خداست اما چون مباشر می خواهد اون مباشر در اماتة و میراندن ملکی است به نام عزرائیل یقبض الأرواح من الأبدان والأبدان من الأغذیه والأغذیة من التراب،عزرائیل تقریبا سه کار می کند

۱)از ابدان ارواح را قبض می کند

۲)چه اینکه بدنها را از غذاها قبض می کند

۳)غذاها را هم از خاک قبض می کند

و لذا عزرائیل کارش قابض است ، قبض است یا می آید از خاک غذا را قبض می کند وقتی اینرا تبدیل به غذا کرد در درون بدن انسان این غذاها را تبدیل به بدن می کند حالا یا همین بدن، یا تبدیل به نطفه می کند که بدن شود بعد از اینکه بدنها را از غذا قبض کرد و غذاها را هم از خاک گرفت حالا در متن این ابدان ارواحی پدید می آیند باذن الله ، این ارواح را از ابدان قبض می کند و لذا عزرائیل فقط عزرائیل قبض روح از بدن نیست عزرائیل قبض بدن از غذا و قبض غذا از تراب و خاک هم هست

حالا یکی می گوید من می نویسم ، خوب یکی میگه بالاخره دست داشتی که این دست مباشر با خودکار شد، نوشت یا نه؟اگر این دست نبود اون نفس ناطقه مجرد خودش می توانست مستقیما خودکار مباشر او باشد با خودکار بنویسد؟پس نویسنده تویی اما اون که مباشر این خودکار است اون قوت وقدرت در درون دست، انگشت،عضلات و امثال اینهاست که دارد مباشرت با این خودکار پیدا می کند و در دست تو دارد می نویسد

می گوید محی درست است خداست اما اینکه الان واقعا دارد احیا می کند،اماتة می کند مباشر می خواهد

اونیکه مباشر ارزاق است وللأرزاق ملک اسمه میکائیل اسمش میکائیل است که یعلم مقادیر الأغذیة که جناب میکائیل اون مقدار و پیمانه های غذاها را می داند و مکائیل و کیلشان را او می داند و لذا اگر یک لقمه غذا خوردیم این غذا باید برود در معده در کبد هضم شود بیاید در قلب این خونها پخش شود ،باید کسی به تمام این اعضاء اون اندازه ای که اون عضو غذا می خواهد اون غذا را برایشان تقسیم کند، اینم کار میکائیلی ست ، اینم شئونی از شئون عقل است

وللهدایة ملک اسمه جبرائیل،خدای متعال هادی ست اما این هادی در مقام فعل هدایت مباشر می خواهد ، مباشر او یک قوه ای از قوای حق متعال است ،یک موجودی از مدبرات امر است که اسمش را می گویند جبرائیل

وللإضلال دون الملائکة جوهر شیطانی اسمه عزازیل، که می فرمایید در دعای جوشن ، یا هادی یا مضل چه کسی را خطاب می کنیم مضل ، به حق متعال خطاب می کنیم؟ یعنی ای گمراه کننده ، الان به خدا خطاب می کند ای هدایت کننده (یاهادی)،(یا مضل)ای گمراه کننده

می گوید این گمراه کننده هم یک مباشر می خواهد مباشرش وللإضلال دون الملائکة جوهر شیطانی ، پایین تر از مرتبه ملک یک موجود شیطانی ست این جوهر شیطانی اسمش است عزازیل یا عزرازیل

که این هم یک تعبیری از وجود شیطان است که مباشرست برای گمراهی که تا اینجا چهار فرمایش از بزرگواران را در این باب آوردیم که تعبیر بعدی را به خواست خدا در پست بعدی خواهیم آورد انشاءالله


ماهیت شیطان چیست؟ (7)

جناب صدر المتالهین می گوید شیطان همان نفس انسان است، هنگامی که تابع هواست می شود شیطان ، می شود ابلیس ، هنگامی که تابع خدای متعال است و عالم غیب است و معارف و خیر و کمال است اسم این نفس در اون هنگام دیگر شیطان راه ندارد اون دیگر ابلیس نیست ، آدم است وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا آدم را اسماءش دادیم از آن جنبه که توجه به عالم غیب دارد او را می گویند آدم ، از این جنبه که نفس او که گاهی متابعت هواهای اینجا را می کند از اون تعبیر می کند به شیطان ، به ابلیس
این هم باز یک فرمایشی ست منتهی اونیکه اولین بار از انسان این مسیر اضلال متابعت هوا و گمراهی را طی کرده اینرا ازش تعبیر کردند به ابلیس ، در حقیقت ابلیس هر کسی همان نفس خودش است در هنگام تبعیت هوا ، منتهی در اول خلقت اون اولین فردی که به دنبال این متابعت هوا رفت از اون تعبیر به ابلیس می کنند
که تا اینجا پنج فرمایش در این مورد بحث شد که اگر توفیق بیشتری پیدا کنیم دو تعبیر دیگر را در پستهای آینده خواهیم داشت ان شاءالله

سلام علیکم و رحمه الله
[=arial][=&quot]الحجر: ٢٧[/][=&quot] [/][/]
(‏و جنّ را پيش از آن از آتشِ سراپا شعله بيافريديم).
[=arial][=&quot]الرحمن: ١٥[/][=&quot] [/][/]
(‏و جن را از زبانه شعله‌ور آتش خلق نموده است).
[=arial][=&quot]«[/][=tahoma][=&quot] خلقتْ الملائكة من نور، وخلق الجان من مارج من نار، وخلق آدم مما وصف لكم».[/][/]
[/]
[=arial][=&quot](فرشتگان از نور، جنیان از آتش آميخته به دود و آدم از چيزي كه براي شما بيان شده، آفريده شده اند)

[/][/] [=arial] [=&quot]الحجر: ٢٦ - ٢٧[/][=&quot] [/][/]
(‏و ما انسان را از گِل خشكيده فراهم آمده از گِل تيره شده گنديده‌اي بيافريديم‏ و جنّ را پيش از آن از آتشِ سراپا شعله بيافريديم).

جنیان قبل از انسان آفریده شده اند و جنس شیطان از این موجود است و از آتش آفریده شده اند در حالی که فرشتگان الهی از نور آفریده شده اند

فرشتگان الهی گناه نمی کنند وگناه ، کاری شیطانی است
و اگر جنس شیطان از فرشتگان می بود حتما از فرمان خداوند اطاعت می کرد و بر انسان سجده می نمود.
با تشکر

ماهیت شیطان چیست؟(8)

جهل

یک معنای دیگر از شیطان که از جناب مرحوم فیض کاشانی ست در کتاب شریف وافی که می گوید : آقا جان همان جوری که عقل تقریبا جبرئیل است ، ملک است ، از این سو جهل هم یک جوهر نفسانی ظلمانی ست و به تبعیت عقل هم هست منتهی تمام شرها بر روی زمین همه قاعد به این جهل اند و جهل شیطان است همانیکه در تعبیر روایات آمد ، بدترین دشمن هر فردی خود جهل اوست ، نادانی اوست
آدم جاهل است که گرفتار است اگر آدم جاهل نشود ، کی می تواند گولش بزند ، هیچ کس نمی تواند او را از پا در آورد
بدترین دشمن هر فردی همان جهل اوست که بعد می گوید همین جهل جوهر شیطانی به عینا می شود ابلیس ، و روح ابلیس است که قوام اوست و تمام ارواح شیاطین از آن منشعب می شوند
سپس از ظلمت ها و تاریکی های این ارواح شیاطین ، ارواح کفار و مشرکین پدید می آید اینهایی که جناب فیض می گوید تقریبا روایات است که بعضی روایات شیطان را اینجوری معنا کرده اند
آخرین تعبیر را هم ان شاءالله در پست بعد ادامه خواهیم داد

ماهیت شیطان چیست؟ (9)

یکی دیگر از معانی که می توان از شیطان داشت این است که از حق متعال که تنزل کنیم به ممکنات برسیم ، هر ممکنی دو چهره دارد یک چهره ای این سویی دارد و یک چهره ای آن سویی دارد که این چهره این سویی و آن سوییش را وجود و امکان می گویند ، وجود وماهیت می گویند ، نور و ظلمت می گویند ، عشق و هوا تعبیر می کنند ، در بعضی از مقامات از او به عقل و جهل هم تعبیر می شود و در بعضی هم به ملک و شیطان تعبیر می شود اینها معانی هستند که تقریبا در باب شیطان گفته شده است همه ی این معانی قابل جمع هستن

در قرآن کریم آمده است(وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا ِلآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلیسَ ) مگر ابلیس جزو ملائکه بوده و اگر نیست پس چرا قرآن اینگونه سخن گفته است؟
قرآن مجید به صراحت بیان فرموده است که: ابلیس از جنس « جن » بود و ملک نبوده است« و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس کان من الجنّ ففسق عن امر ربّه افتتخذونه و ذریته اولیاء من دونی و هم لکم عدو بئس للظالمین بدلا »
یعنی : « به یاد آرید زمانی را که به فرشتگان گفتیم : « برای آدم سجده کنید ! آنها همگی سجده کردند جز ابلیس – که از جن بود – و از فرمان پروردگارش بیرون شد آیا ( با این حال) او و فرزندانش را به جای من اولیاء خود انتخاب می کنید ، در حالیکه آنها دشمن شما هستند ( فرمانبرداری از شیطان و فرزندانش به جای اطاعت خدا ) چه جایگزینی بدی است برای ستمکاران[1
] علاوه بر این چند دلیل دیگر هم داریم که ابلیس از فرشتگان نبود :
1) اینکه فرشتگان پاک و معصومند و قرآن به پاکی و عصمت آنها اعتراف کرده و می فرماید :« بل عباد مکرمون، لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون »یعنی : « آنها بندگان شایسته اویند . هرگز در سخن بر او پیشی نمی گیرند و پیوسته به فرمان او عمل می کنند[2]. اصولا از آنجا که جوهر آنها عقل است نه شهوت ، بنابراین کبر و غرور و خودخواهی و بطور کلی انگیزه گناه در آنها وجود ندارد .
2) قرآن می فرماید : ابلیس از جنس جن بود[3] و در آیه دیگر می فرماید :«خلق الجانّ من مارج من نار »
یعنی : « جن را از شعله های مختلط و متحرک آتش خلق کرد.[
4]
3) آیة فوق ( 50 سوره کهف ) برای ابلیس ذریه ( فرزندان ) قائل شده است ، در حالی که می دانیم فرشتگان ذریه ندارند .
از مجموعه این ادله بدست می آید که شیطان فرشته نبوده ولی از آنجا که در صف آنها بوده و آنقدر پرستش خداوند را کرده که به تمام فرشتگان مقرّب خدا تکیه زده بود، مشمول خطاب آنها در مسأله سجده بر آدم شد
.
امام صادق علیه السلام می فرماید : ابلیس از جن بود ولی همراه فرشتگان بود آنچنان که آنان فکر می کردند از جنس آنان است ( بخاطر قربش به پروردگار )[
5]
پی نوشتها:
[1]
کهف / آیه 50ترجمه آیت الله مکارم شیرازی
[2] انبیاء / آیه 26 – 27 ترجمه آیت الله مکارم شیرازی
[3] کهف / آیه 50
[4] الرحمن / آیه 15 ترجمه آیت الله مکارم شیرازی
[5] تفسیر نمونه ج 12/ ص 467 .

:Gol:

چرا خدا به شیطان تا این حد قدرت داد که میتونه در یک زمان هزاران نفر از ادما رو وسوسه کنه ؟ خب این وسوسه پدر ادمو درمیاره و کمر ادمو خورد میکنه ( چون تمام فکر و ذهنمون و اعصابمونو باید بذاریم واسه غلبه بر وسوسه های شیطان)

[="tahoma"]با سلام و احترام
شيطان از طايفه جنّ است، قرآن كريم خلقت و حقيقت جن و شيطان را آتش معرفي نموده و فرمود كه: اين ها از آتش آفريده شده اند : "خدا انسان را از صلصال خشك (گِلي مانند گل كوزه گران) آفريد و جنيان را از شعله اي از آتش خلق كرده".[1] شيطان گفت: "مرا از آتش خلق كردي واو (آدم) را از گِل آفريدي".[2] و این در حالی است که جنس ملائکه از نور است.
قرآن در مورد اين كه شيطان از جن است فرمود: "به فرشتگان گفتيم:‌براي آدم سجده كنيد، آن ها همگي سجده كردند جز ابليس. او از جن بود، و سپس از فرمان پروردگارش خارج شد".[3]
همان گونه كه خداوند به انسان وجود داد تا به كمال رسيده و از نعمت هاي جاويدان الهي برومند گردد و در قرب پروردگار جاي گيرد، شيطان و اجنه را نيز آفريد تا با اطاعت از پروردگار به كمال لايق خود برسند. قرآن مي فرمايد: "جن و انسان را نيافريديم مگر براي عبادت و پرستش نمودن من".[4]
پس فلسفة آفرينش شيطان اين است كه خدا را پرستش كند و به كمال برسد، و خدا شيطان را شيطان نيافريد بلكه او با سوء اختيار خود راه فساد را گرفت و خود را بدبخت نمود. شيطان سال ها همنشين فرشتگان و بر فطرت پاك بود، ولي بعد، از آزادي خود سوء استفاده كرد و بناي طغيان و سركش گذارد. پس او در آغاز پاك آفريده شد و انحرافش بر اثر خواست خودش بود.
اميرمؤمنان علي(ع) فرمود: "از كار خدا دربارة شيطان عبرت گيريد كه عبادت و بندگي بسيار او را باطل و تباه ساخت، در حالي كه خدا را شش هزار سال عبادت كرده بود كه معلوم نيست آيا از سال هاي دنيا است يا از سال هاي آخرت. و اين به جهت تكبر و سركشي يكساعت بود".[5]
[="navy"][1] رحمان(55) آية‌ 14 - 15.
[2] اعراف(7) آية 12.
[3] كهف(18) آية 50.
[4] ذاريات (51) آية 56.
[5] نهج البلاغه (فيض الاسلام) ص 770، خطبه 234 (خطبة قاصعه).
[/]
[/]

با سلام
ایا قبل از عدم سجده شیطان بر انسان هیچ گناهکاری از جنیان و فرشتگان وجود نداشته؟یعنی اینکه بعد از شیطان شدن شیطان خطا و گناه شکل گرفت و یا قبل از ان هم وجود داشته؟

طاها;8724 نوشت:
مى دانیم فرشتگان پاك و معصومند، و قرآن هم به پاكى و عصمت آنها شهادت داده، آنجا كه مى گوید: بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ * لایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ: «آنها بندگان گرامى خدا هستند * در هیچ سخنى بر او پیشى نمى گیرند و فرمان هاى او را گردن مى نهند».(1) اصولاً، از آنجا كه در جوهر آنها عقل است و نه شهوت، بنابراین كبر و غرور و خودخواهى، و به طور كلّى انگیزه هاى گناه در آنها وجود ندارد.

با سلام
به نظر شما داستان فطرس با عصمت ملائکه تعارض دارد؟

مشتاق هدایت;90356 نوشت:
با سلام
ایا قبل از عدم سجده شیطان بر انسان هیچ گناهکاری از جنیان و فرشتگان وجود نداشته؟یعنی اینکه بعد از شیطان شدن شیطان خطا و گناه شکل گرفت و یا قبل از ان هم وجود داشته؟

سلام علیکم

قبل از خلقت انسان خداوند موجوداتی را خلق فرمود که از جمله آنها جنیان بودند.

این طیف از موجودات خالی از فطرت خدا جو بوده اند لذا گناهان متعددی در بین آنها شیوع داشته و دارد.
ولی شیطان (یا همان عزازئیل آن زمان) توانست از آن جماعت جدا شده و طریق خداپرستی را پیشه کند.

آنچه که از گناهان بعدها شیطان در قلب خود ایجاد کرد (بدلیل خلقت اشرف مخلوقات) و مرتکب آن شد او را از شان فرشتگان نزول داده بود و تنها خداوند است که بر ضمیر موجودات خبر دارد
و تنها خداست که میداند چه کسی چه بوده و چه خواهد کرد.

muhammad-aga;272922 نوشت:
با سلام
به نظر شما داستان فطرس با عصمت ملائکه تعارض دارد؟

پاسخ
روایاتی که دربارۀ تخلف بعضی از ملائکه از فرمان الاهی و احیانا تنبیه و مجازات آنها وارد شده است، نظیر روایت "فطرس"، چندان مسلم نیست و همۀ علمای اسلام چنین روایاتی را نپذیرفته­اند. برخی از آنان معتقدند: جریان فطرس به اثبات نیاز دارد؛ زیرا فطرس واژه­ای یونانی است و در دعای سوم شعبان هم فرشته خوانده نشده است. بلکه به این صورت آمده "و عاذ فطرس بمهده"؛ یعنی فطرس به گهوارۀ امام حسین (ع) پناه برد. از سوی دیگر سند این دعا هم باید تحقیق شود و میزان اعتبارش بدست آید... .[1]
عده ای دیگر منکر معصیت فرشتگان و تنبیه آنها هستند و می گویند: روایت عصیان فطرس، با آیۀ شریفۀ: "عِبادٌ مُکْرَمُونَ"[2] و آیۀ: "آنها دستورات الاهی را معصیت نمی کنند و آنچه را که امر شده اند انجام می دهند"،[3] منافات دارد.[4]
بنابراین، در نگاه این گروه بین آیات قرآن و روایات، منافات وجود ندارد و عصیان فرشتگان پذیرفته نیست.
از سوی دیگر علمای شیعه با فرض صحت چنین روایاتی، احتمالاتی را مطرح کرده اند:
1. بعضی از مفسران گفته­اند: مجازات و تنبیه ملائکه در اثر "ترک اَولی" بوده است، نه گناه و معصیت. منظور از ترک اولی، این است که آنها در اجرای دستورات الاهی عملی را که دارای اولویت بیشتری بوده رها کرده­اند و به سوی عمل کم اولویت رفته­اند، یا انجام عمل را در وقتی و شرایطی که اولویت بیشتری داشته است، رها کرده و در شرایط و وقت دیگری به جا آورده­اند و به همین جهت مجازات و تنبیه شده­اند.[5]
2. عده ای برای حل مشکل عصیان و تنبیه فرشتگان، احتمال داده­اند که این قبیل روایات مربوط به دسته­ای از ملائکه باشد که شبیه به انسان هستند. می­گوید: بعضی از ملائکه را در اخبار و احادیث "ملائکۀ زمینی" می­گویند، آنها موجوداتی هستند نامرئی، اما شاید خیلی به انسان شبیه­اند؛ یعنی تکلیف می­پذیرند و احیانا تمرد می­کنند. حقیقت اینها بر ما روشن نیست...حتی در بعضی از اخبار آمده است که بعضی از ملائکه از عنصرهای این عالم آفریده شده اند.[6]
بعضی هم معتقدند چنانچه درستی سند و فرشته بودن فطرس، هر دو اثبات شود، این امر با آیۀ "لا یَعْصُونَ اللّهَ"،[7] منافاتی ندارد؛ زیرا فرشتگان یکسان نیستند. فرشتگان حامل عرش، حامل وحی و مقامی والا دارند: "وَ ما مِنّا إِلاّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ".[8] فرشتگان حامل وحی معصوم اند و تکامل هم ندارند. دلیلی نداریم که تمام فرشته­ها از یک سنخ باشند و فرشته­ای همانند انسان که دارای نفس مستکمله باشد، نداشته باشیم!. پس امکان دارد که فطرس از فرشتگان زمینی به شمار آید و با فرشتگان آسمانی یا اخروی تفاوت داشته باشد.[9]
3. با فرض صحت این روایات، این احتمال نیز مطرح است که چنین قضیه ای دارای یک معنای باطنی و سمبلیک باشد.
استاد شهید مرتضی مطهری در این مورد چنین می گوید: «داستان فطرس ملک، رمزی است از برکت وجود سیدالشهداء که بال شکسته ها با تماس به او صاحب بال و پر می شوند. افراد و ملت ها اگر به راستی خود را به گهواره حسینی بمالند از جزایر دور افتاده رهایی می یابند و آزاد می شوند.»[10]
با توجه به آنچه در کلام حضرت علی (ع) در توصیف و ویژگی های فرشتگان بیان شد[11]، اگر این کلام را وصف - فرشته بما هو فرشته - گرفتیم و گفتیم حضرت در بیان توصیف تمام فرشته­ها هستند، در این صورت باید نازل ترین درجۀ فرشتگان هم دارای آن ویژگی­ها باشند. لذا معصیت در حق آنها تصور ندارد، مگر به نحو ترک اولی و گناه منزلتی.[12] اما اگر گفتیم که حضرت در بیان توصیف فرشتگان خاصی بوده است و شاهد ما روایات دیگر این باب است، باید به یکی از توجیهاتی که در بالا بدان اشاره شد، روی بیاوریم.
به هر حال چون فرشتگان موجوداتی غیر مادی هستند، شناخت و آگاهی دقیق از آنها، تنها از راه آیات و روایات ممکن است و به هر روایتی نیز نمی توان تمسک کرد. بلکه باید روایات از نظر سند و دلالت کاملا مورد اعتماد باشند و تا به چنین روایتی دست نیافتیم، مرجع ما تنها آیات قرآن است.

[1] پرسش و پاسخ ها در محضر آیت الله جوادی آملی، ج 2، ص 88.

[2] "وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَدًا سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ"، انبیاء، 26.
آنها گفتند: "خداوند رحمان فرزندی برای خود انتخاب کرده است"! او منزه است (از این عیب و نقص)؛ آنها [= فرشتگان‏] بندگان شایسته اویند.

[3] "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ نارًا وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ"؛ ای کسانی که ایمان آورده‏اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ هاست نگه دارید؛ آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی‏کنند و آنچه را فرمان داده شده‏اند (به طور کامل) اجرا می‏نمایند! ،تحریم، 6.

[4] علامه طباطبایی ره در تفسیر المیزان جلد 19 (ذیل آیه 6، سوره تحریم) می فرماید که تکلیف فرشتگان، تکلیف تکوینی است نه تشریعی؛ در نتیجه عقاب و ثواب برای فرشتگان وجود ندارد و با این حساب تمرّد و عصیان هم برای آنان متصوّّر نیست.

[5] آیت الله مکارم، در پرسش و پاسخهای حضوری.

[6] مرتضی مطهری، توحید، ص 342.

[7] "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ نارًا وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ تحریم، 6.

[8] صافات، 164.

[9] توصیه ها، پرسش ها و پاسخ ها در محضر آیت الله جوادی آملی، ج 2، ص 88-87.

[10] مجموعه آثار، ج 17 (یادداشت امام حسین(ع) و عیسی مسیح علیه السلام) ص 564.

[11] حضرت علی علیه السلام در بیان ویژگی های ملائکه می­فرماید: «خداوند ملائکه را خلق کرد و آنها را در آسمان­ها مسکن داد، در آنها سستی نیست، غفلت نیست، معصیت نمی­کنند و از همه موجودات به خداوند آگاه­تر و از همه به او نزدیک­تر و خداترس تر هستند، اطاعتشان از خدا از همه بیشتر است، نه خواب به دیدگان آنها راه می­یابد و نه دچار سهو و نسیان می­شوند و بدن­هایشان سست نمی­شود.»: بحار الانوار، جلد 59، ص 175- تفسیر القمی، جلد 2، ص 207- میزان الحکمه، ج 7، ص 194، چاپ دفتر تبلیغات اسلامی.

[12] در این بارۀ مقاله "پژوهشی در روایات فطرس ملک" اثر محمد احسانی فر از ص 68 تا 80 از مجله علوم حدیث شماره 34 (سال نهم، شماره چهارم، زمستان 1383) را ببینید . ایشان در این مقاله سند روایات فطرس را معتبر می داند و آن را به معنای گناه منزلتی می داند و گناه منزلتی هم منافاتی با عصمت ندارد.

سلام علیکم و رحمة الله،
حقیر هم همیشه مبتنی بر قرآن و احادیث و حرف علما فکر می‌کردم که ابلیس از طایفه‌ی جن بوده و از ملائکه نبوده است و جنیان هم متفاوت از ملائکه بوده‌اند ... تا اینکه چند روز پیش این حدیث شریف را دیدم:

[INDENT=2]الهداية الكبرى، ص: ۴۳۸-۴۳۹
[/INDENT]
قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا مَوْلَايَ: أَ وَ لَيْسَ يُقَالُ إِنَّ إِبْلِيسَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ، قَالَ بَلَى يَا مُفَضَّلُ هُوَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ، لَا الرُّوحَانِيَّةِ وَ لَا النُّورَانِيَّةِ، وَ لَا سُكَّانِ السَّمَاوَاتِ، وَ مَعْنَى مَلَائِكَةٍ هُوَ اسْمٌ وَاحِدٌ فَيُصْرَفُ فَهُوَ مَلَكٌ وَ مَالِكٌ وَ مَمْلُوكٌ هَذَا كُلُّهُ اسْمٌ وَاحِدٌ وَ كَانَ أَمْلَاكَ الْأَرْضِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى: وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ وَ قَوْلَهُ تَعَالَى: وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ وَ قَالَ: يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ وَ قَوْلَهُ: قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً قَالَ الْمُفَضَّلُ: نَعَمْ يَا سَيِّدِي عَلِمْتُ وَ فَهِمْتُ

و بعد هم این آیه‌ی مبارکه از قرآن به آن مدد رساند:

قُل لَّوْ كَانَ فِي الْأَرْ‌ضِ مَلَائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاءِ مَلَكًا رَّ‌سُولًا [الإسراء، ۹۵]
بگو اگر در زمین فرشتگانی با آرامش گام برمی‌داشتند، ما فرشته‌ای را به عنوان رسول بر آنها می‌فرستادیم!

تا نتیجه‌ای را بگیرم که مدتی پیش عالم بزرگواری فرموده بود و آن اینکه ملائکه مراتب دارند و اینطور نیست که همه‌ مشابه هم باشند، برخی در مرتبه‌ی عقل هستند و برخی در مرتبه‌ی نفس ...
در همین رابطه از قاموس قرآن هم آمده است:

[INDENT=2]قاموس قرآن، ج‏1، ص: ۲۲۷ و ۲۲۸
[/INDENT]
در قرآن مجيد، اباء او از سجده بر آدم صريحا نقل شده «فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ- الْكافِرِينَ» بقره: 34، استثناء در آيه شريفه نشان ميدهد كه او از ملائك بود خطبه قاصعه كه خطبه 190 نهج البلاغه است تصريح ميكند كه او از ملائكه بود و عبارت آن چنين است‏ «كَلَّا مَا كَانَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِيُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَكاً» (نهج البلاغه عبده ج 2 ص 162).
طبرسى ذيل آيه 34 بقره اين قول را از ابن عباس و ابن مسعود و قتاده نقل كرده و گويد: مختار شيخ طوسى نيز همين است و آن در ظاهر تفاسير از امام صادق عليه السّلام نقل شده.
اگر گوئى در قرآن آمده «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ» كهف: 50، اين آيه صريح است كه او از جنّ بود! گوئيم: بنظر ميايد كه ملائكه و جنّ از يك حقيقت‏اند، افراد نخبه و ممتاز آن ملك و افراد پائين آن جنّ است مانند انسان كه افراد ممتاز آن پيامبران و ائمّه و افراد پائين آن بشر معمولى است.
در المنار ذيل آيه 34 بقره گويد: دليلى نداريم كه ميان ملائكه و جنّ اختلاف ذاتى هست فقط اختلاف صنفى و وصفى دارند، چنانكه آيات نشان ميدهند، ظاهر آن است كه جنّ صنفى از ملائكه است.
اگر گوئى: در باره ملائكه هست «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» انبياء: 26- 27 در اين صورت چطور ابليس مخالفت كرد با آنكه قرآن از اطاعت دائمى آنها خبر ميدهد. گوئيم جواب آن در «ملك» انشاء اللَّه خواهد آمد «1» ناگفته نماند: سخن در باره ابليس زياد است و ما بخواست خدا آنرا در «شطن- شيطان» خواهيم آورد.

[INDENT=2]
قاموس قرآن، ج‏۶، ص: ۲۸۸
[/INDENT]
لذا در جواب ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ نگفت: خدايا مرا امر نكردى دستور فقط براى ملائكه بود بلكه مأموريّت خويش را مسلّم گرفت و استكبار كرد.

البته در قاموس قرآن نظرات دیگری هم آمده که حقیر قسمتهایی از بخشی که نظر موافق را بیان می‌کرد را آوردم!
یا علی

موضوع قفل شده است