جمع بندی پوشش سیاه

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پوشش سیاه

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
الکلینی در الکافی از احمد بن محمد از ابی عبدالله علیه ایسلام روایت می کند که گفت:سیاه پوشیدن مکروه است مگر در سه چیز:موزه و عمامه و عبا(449/6) همچنین حر عاملی در وسایل از صدوق و او از محمد بن سلیمان و او از ابی عبدالله علیه السلام روایت می کند که به او گفتم آیا با کلاه سیاه نماز بخوانم؟ گفت: با کلاه سیاه نماز نخوان چون لباس سیاه , لباس اهل جهنم است(281/3باب 20 حدیث 3) و همچنین صدوق در من لا یحضره الفقیه از امیر المومنین روایت می کند که به یارانش گفت:لباس سیاه نپوشید چون لباس سیاه لباس فرعون است ودلایل زیاد دیگری وجود دارد که شیعه های اثنا عشری به حق پیرو و شیعه علی رضی الله عنه نیستند.!!!!!!!!!!!!!!!!

برچسب: 

با نام و یاد دوست

کارشناس بحث: مجید

surankurd;320590 نوشت:
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته الکلینی در الکافی از احمد بن محمد از ابی عبدالله علیه ایسلام روایت می کند که گفت:سیاه پوشیدن مکروه است مگر در سه چیز:موزه و عمامه و عبا(449/6) همچنین حر عاملی در وسایل از صدوق و او از محمد بن سلیمان و او از ابی عبدالله علیه السلام روایت می کند که به او گفتم آیا با کلاه سیاه نماز بخوانم؟ گفت: با کلاه سیاه نماز نخوان چون لباس سیاه , لباس اهل جهنم است(281/3باب 20 حدیث 3) و همچنین صدوق در من لا یحضره الفقیه از امیر المومنین روایت می کند که به یارانش گفت:لباس سیاه نپوشید چون لباس سیاه لباس فرعون است ودلایل زیاد دیگری وجود دارد که شیعه های اثنا عشری به حق پیرو و شیعه علی رضی الله عنه نیستند.!!!

_______________________________
با صلوات بر محمد وآل محمد
سلام بر شما کار بر محترم
در کتاب کافی ج6ص449باب لبس السواد آمده که روایات آن را خدمت شما عرض می نمایم.

بَابُ لُبْسِ السَّوَادِ‌
1- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَكْرَهُ السَّوَادَ إِلَّا فِي ثَلَاثٍ الْخُفِّ وَ الْعِمَامَةِ وَ الْكِسَاءِ.
2- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِالْحِيرَةِ فَأَتَاهُ رَسُولُ أَبِي جَعْفَرٍ الْخَلِيفَةِ يَدْعُوهُ فَدَعَا بِمِمْطَرٍ أَحَدُ وَجْهَيْهِ أَسْوَدُ وَ الْآخَرُ أَبْيَضُ فَلَبِسَهُ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَمَا إِنِّي أَلْبَسُهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ لِبَاسُ أَهْلِ النَّارِ.
3- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: رَأَيْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع وَ عَلَيْهِ دُرَّاعَةٌ سَوْدَاءُ وَ طَيْلَسَانٌ أَزْرَقُ.
________________________________________
كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية)، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق

اگر در روایات فوق نظر بفرمایید در هر سه روایت «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ،عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ ،عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا»آمده وروایت قطعی دارد و هیچ کدام از روایات به امام معصوم ختم نمی شود بلکه در حدیث اوّلی می گوید:«عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص »و در روایت سوم آمده:«عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: رَأَيْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع »که در هر روایت توصیف می کنند نه این سخن امام باشد.
اما برای روشن شدن مطلب تاریخچه سیاه پوشی در بین ایرانیان ویونانیان و اعراب را خدمت شما ارسال می کنم.و قبل از آن توجه شما را به دو نکته جلب می نمایم.
يكم. سياه‏پوشى، سنت منطقى بشر، در طول تاريخ بوده است از ايران باستان گرفته تا يونان و اعراب جاهليت.
دوم. سياه‏پوشى از سوى عباسيان يا اعراب پس از اسلام، به ايران منتقل نشده بلكه از دير باز اين سلوك عملى و ظاهرى در فرهنگ و تمدن ملت ايران ريشه داشته است. توجه به نكات ذيل اين دو مسأله را روشن می كند:
1. سابقه سياه‏ پوشى
شواهد فراوان تاريخى و ادبى، بيانگر اين حقيقت است كه بسيارى از ملل و اقوام جهان، از دير زمان، در ايام عزا سياه می پوشيده ‏اند. به دليل مجال اندك به ذكر چند نمونه از ايران، يونان باستان و اعراب اشاره مى‏ شود.
الف. ايران باستان
شواهد فراوانى در متون كهن ايرانى وجود دارد كه سياه‏ پوشى را نشان ماتم و اندوه قلمداد كرده است. شاهنامه فردوسى- كه بيانگر فرهنگ و تمدن كهن ايران است- پر است از مواردى كه جامه سياه را نمود عزا و غم تلقى كرده است.

در خصوص زمانى كه رستم به دست برادرش شغاد، ناجوانمردانه كشته شد، فردوسى مى‏ سرايد:
به يك سال در سيستان سوگ بود همه جامه‏ هاشان، سياه و كبود
در عصر ساسانيان نيز، هنگامى كه بهرام گور درگذشت ولي عهدش يزدگرد، چنين كرد:
چهل روز سوگ پدر داشت راه بپوشيد لشگر كبود و سياه‏
فريدون هم كه از جهان درگذشت، نواده و جانشين وى چنين كرد:
منوچهر، يك هفته با درد بود دو چشمش پر از آب و رخ زرد بود
سپاهش همه كرده جامه سياه توان گشته شاه و غريوان سپاه‏
و اين سياه‏ پوشى تا هم‏ اكنون در ايران رايج است.(1)
ب. يونان باستان
در اساطير يونان باستان، آمده است: زمانى كه تيتس از قتل پاتروكلوس به دست هكتور، شديداً اندوهگين شد به نشانه عزا، سياه‏ترين جامه‏ هايش را پوشيد.

اين امر نشانگر آن است كه قدمت رسم سياه‏ پوشى در يونان، به عصر هومر بازمى‏ گردد. در ميان عبرانيان (يهوديان قديم) نيز رسم آن بود كه در عزاى بستگان خويش، سرها را مى‏ تراشيدند و بر آن خاكستر مى‏ پاشيدند و لباس‏ شان در اين گونه مواقع، سياه‏ رنگ يا نزديك به آن بود.(2)
بستانى در دائرة المعارف خود، رنگ سياه را براى عزا در تمدن اروپاى قرن‏ هاى اخير، به عنوان مناسب‏ ترين رنگ گزارش كرده، مى ‏نويسد: طول دوران عزادارى- بر حسب درجه نزديكى به مرده- از يك هفته تا يك سال طول مى‏ كشد و بيوه زنان، دست كم تا يك سال عزا مى‏ گيرند و در اين مدت لباس‏ هاى آنان سياه‏ رنگ و خالى از هرگونه نقش و نگار و زيورآلات است.(3)
ج. اعراب
تاريخ، شعر، لغت و سيره نشان مى‏ دهد كه اعراب- از مصر و شامات گرفته تا عراق و حجاز- رنگ سياه را رنگ عزا شناخته‏ اند.

زمخشرى (اديب و مفسّر قرن ششم) مى‏ نويسد: يكى از اديبان گويد: راهبى سياه‏ پوش را ديدم و بدو گفتم: چرا سياه پوشيده‏ اى؟ گفت: عرب زمانى كه كسى از آنها مى‏ ميرد، چه مى‏ پوشد؟ گفتم سياه مى‏ پوشد، گفت من نيز در عزاى گناهان سياه پوشيده‏ ام.(4)
در كتاب‏ هاى تاريخى، گزارش شده است: كه عرب، در مواقع مصيبت، جامه خويش به رنگ سياه مى‏ كرد(5). در عصر پيامبر (ص) پس از پايان جنگ بدر- كه هفتاد تن از مشركان و قريش به دست مسلمين به خاك هلاكت افتادند- زنان مكه در سوگ كشتگان خويش، جامه سياه پوشيده‏ اند.(6)
اين شواهد تاريخى و ادبى، نشان مى‏ دهد كه رنگ سياه از دير باز در ميان بسيارى از ملل و اقوام نشان عزا و اندوه بوده است و اين امر اختصاص به ايران يا دوران اسلام نداشته است بلكه اعراب پيش از اسلام، ايرانيان و يونانيان باستان نيز به رسم عزا، جامه سياه يا كبود مى‏پوشيده‏ اند.(7)
2. سياه‏پوشى در ميان اهل‏ بيت (ع)
گزارش‏ هاى مستند بيانگر اين حقيقت است كه پيامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) نيز مهر تأييد بر اين سنت منطقى و رسم طبيعى گذاشته و خود در مقام عمل، در عزاى عزيزان خويش سياه پوشيده‏ اند.
به روايت ابن‏ ابى‏ الحديد در شرح نهج‏ البلاغه، امام حسن (ع) در سوگ اميرمؤمنان على (ع)، جامه‏ هاى سياه بر تن كرد و با همين جامه به ميان مردم آمد و براى آنان خطبه خواند.(8)
بنابر حديثى كه اكثر محدثان آن را نقل كرده‏ اند، امام باقر (ع) فرمودند: زنان بنى‏ هاشم در سوگ ابا عبد الله (ع) جامه سياه بر تن كردند: «لما قتل الحسين بن على (ع) لبس نساء بنى‏ هاشم السواد و المسوح و كن لاتشتكين من حر و لابرد و كان على بن الحسين (ع) يعمل لهن الطعام للمأتم»(9) زمانى كه امام حسين بن على (ع) به شهادت رسيد،
زنان بنى‏ هاشم لباس‏ هاى سياه و جامه‏ هاى خشن مويين پوشيدند و از گرما و سرما شكايت نمى‏ كردند. [پدرم‏] على بن الحسين به علت [اشتغال آنان به‏] مراسم عزادارى، براى‏شان غذا درست مى‏ كرد».
3. فلسفه سپاه‏ پوشى عباسيان
عباسيان، كه در طول قيام، داعيه خون‏ خواهى شهيدان اهل‏ بيت را داشته‏ اند و زمانى كه به قدرت رسيدند، دولت خود را دولت آل‏ محمد (ص) و ادامه خلافت على ابن ابى طالب (ع) قلمداد كردند و نخست وزير خويش ابوسلمه خلال را وزير آل محمد (ص) و سردار مشهورشان ابومسلم خراسانى را امين يا امير آل‏ محمد (ص) ناميدند.
لباس سياه در تداوم سياه‏ذپوشى ماتم و اندوه فقدان عزّت پيامبر و مصايبى كه بر اهل‏ذبيت (ع) رفته بود، انتخاب كردند(10) نه آن كه آنان سياه‏ پوشى را در ايران و بلاد اسلامى، پايه‏ گذارى كنند زيرا سياه‏ پوشى در عزاى از دست‏ رفتگان، منش طبيعى و رايج بود خصوصاً سياه‏ پوشى در عزاى شهيدان اهل‏ بيت (ع).
بنى‏ عباس به بهانه خون‏ خواهى شهيدان مظلوم كربلا و زيد و يحيى، پرچم سياه و سياه‏ پوشى را به عنوان ابراز و اعلام عزاى شهيداى اهل‏ بيت برگزيدند و با اين ترفند، دوستداران اهل‏ بيت (ع) را به دور خود گردآوردند براى آن كه اين تبليغ ظاهرى را در اذهان مردم زنده نگه دارند پس از به قدرت رسيدن، در ظاهر سياهى پرچم و لباس را شعار هميشگى خويش ساختند(11).
به دليل همين فريبندگى ظاهرى بود كه امام صادق (ع) و ديگر ائمه (ع) به رنگ و لباس سياه تعريضاتى داشتند يعنى، مخالفت امام در اين موارد، ناظر به سياه‏ پوشى رسمى و خاصى بود كه از سوى بنى‏ عباس تحميل شده و نماد بستگى و اطاعت از حكومت جائرانه آنان بوده است نه سياه‏ پوشى بر اهل عزا و ماتم بر سوگ از دست‏ رفتگان و خصوصاً مصايب اهل‏ بيت (ع).(12)
____________________________________________________

پى‏ نوشت‏
(1) نگا: معجم‏ البلدان، حموى، ج 3، ص 452 و تاريخ گيلان و ديلمستان، ص 223.
(2) دائرة المعارف، ج 6، ص 710- 722.
(3) دائرة المعارف، ج 6، ص 710- 722.
(4) ربيع الابرار و نصوص الاخبار، ج 3، ص 747.
(5) اخبار الدولة العباسية، ص 247.
(6) السيرة النبوية، ج 3، صص 10- 11.
(7) نگا: تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى، ج 2، ص 127.
(8) شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى‏الحديد، ج 16، ص 22.
(9) بحارالانوار، ج 45، ص 188 و وسائل‏الشيعه، ج 2، ص 890.
(10) شرح نهج‏البلاغه، ج 7، ص 172.
(11) اخبار الدولة العباسية، صص 232- 230 و 242.
(12) نگا: سياهپوشى در سوگ ائمه نور، صص 200- 195، 155- 129، 76 و 77


با عرض سلام

اینکه شما می گید این رسم ایران باستان ویونانیان باستان بوده خیلی بی معنی چون هر رسمی از گذشته قرار نیست که صحیح و بدون عیب باشد.

ثانیا دلایلی هم که آوردم حاکی از ممنوعیت جامه سیاه رو بیان می کنه که طبق نظر شما اهل تشیع قابل اعتماد هستن , پس اینکه شما از یه منبع دیگه مجاز بودن این امر رو بیان می کنید واقعا بی معنیه.
چون مگه میشه پیامبر و امامان در یه جایی حکم ممنوعیت یک موضوع رو بیان کنن و در جایی دیگه حکم جایز بودن اون رو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1

به نام او

[="darkred"]رنگ سياه از جهات گوناگون، آثار و خواص مختلف دارد و به اعتبار هر يك از اين خواص، در مورد يا مواردي خاص، فرد يا گروهي مخصوص بري منظور ويژه خويش از آن بهره مي گيرند. رنگ سياه از جهتي رنگ پوشش است؛ يعني، رنگ تيره سبب استتار و اختفا مي گردد و گاه بري چنين امري به كار گرفته مي شود. (نگا: يادداشت هايي در زمينه فرهنگ و تاريخ، صص 272-273)[/]
[="darkorange"]رنگ سياه از جهت ديگر، رنگ هيبت و تشخص است و ازاين رو، لباس رسمي شخصيت ها نوعاً سياه يا سرمه ي سير است، و در نقل هي تاريخي موارد فراواني را مي توان يافت كه بري نشان دادن هيبت و تشخص فرد، گروه، حكومت يا مسأله ي از اين رنگ استفاده مي شده است.ابن اثير يكي از مورخان برجسته مي نويسد: ابومسلم خراساني روزي خطبه خواند. مردي برخاست و پرسيد: اين علامت سياه كه بر تو مي بينم، چيست؟ گفت: ابوزبير از جابر بن عبدالله انصاري روايت كرده است كه گفت: پيغمبر(ص) هنگام فتح مكه عمامه سياهي بر سر داشت و اين لباس هيبت و لباس دولت است. (ترجمه الكامل، ج 9، ص 114).[/]
[="blue"]يكي ديگر از خواص و آثار رنگ سياه، آن است كه اين رنگ به صورت طبيعي، رنگي حزن آور و دلگير و مناسب عزا و ماتم است. از همين رو، بسياري از مردم جهان، از اين رنگ به عنوان اظهار غم و اندوه از مرگ دوستان و عزيزان خود سود مي جويند.[/]
[="green"]امّا بايد توجه داشت كه انتخاب رنگ سياه در ايام سوگواري - علاوه بر نكته فوق - علتي منطقي - عاطفي نيز دارد و آن عبارت است از اين حقيقت كه كسي كه در ماتم عزيزان خويش، جامه سياه مي پوشد و در و ديوار را سياهپوش مي كند، با اين عمل مي خواهد بگويد و بفهماند كه: «تو، مايه روشني چشم من و در حكم فروغ ديدگان من بودي و دفن پيكر تو در دل خاك بسان افول ماه و خورشيد در چاه مغرب، سينه حيات و زندگي را در چشمم تيره و تار ساخته و زمين و زمان را در سياهي و ظلمت فرو برده است».[/]
[="red"]ادامه دارد [/]

یا حق

به نام او

[="DarkRed"]چنان كه حضرت زهرا(س) در روز هشتم رحلت حضرت رسول(ص) بر سر قبر آن حضرت رفت و فرياد برآورد: «يا ابتاه انقطعت بك الدنيا بانوارها و زوت زهرتها و كانت ببهجتك زاهرة فقد اسود نهارها، فصار يحكي حنادسها رطبها و يابسها ... و الأسي لازمنا ...؛ اي پدر! تو رفتي و با رفتن تو، دنيا روشني هي خويش را از ما برگرفت و نعمت و خوشي اش را از ما دريغ كرد. جهان، به حسن و جمال تو، روشن و درخشان بود (ولي اكنون با رفتن تو) روز روشن آن سياه گشته و تر و خشكش حكايت از شب هي بس تاريك دارد ... و حزن و اندوه، همواره، ملازم ما است ...». (بحارالانوار، ج 43، صص 174 - 180)[/]

[="DarkOrange"]

و ز عمر، مرا جز شب ديجور نماند / بي مهر رخت، روز مرا نور نمانده است
[/]

[="Green"]بنابراين، سياه پوشي، به دليل رمز و رازي كه در اين رنگ نهفته است؛ به عنوان يك رسم طبيعي و سنت منطقي نشان حزن و اندوه دارد و پيروان اهل بيت(ع) در ايام عزاداري، لباس سياه بر تن مي كنند؛ زيرا لباس سياه، نشانه عشق و دوستي به ساحت آنان، اعلام جانبداري از سرور آزادگان، در جبهه ستيز حق و باطل و اظهار تيره شدن آفاق حيات معنوي است.نگا: سياهپوشي در سوگ ائمه نور، صص 31 - 53.[/]
[="Blue"]لباس مشكين در عزاداري امامان نور(ع) - خصوصاً سالار شهيدان - جسمي تيره، ولي جاني روشن دارد. در ظاهر سياه است ولي در باطن سپيد و چه خوش گفته است شيخ محمود شبستري در گلشن راز:[/]

[="Red"]

به تاريكي درون، آب حيات است / سياهي گر بداني نور ذات است
[/]
منبع

یا حق

surankurd;323767 نوشت:
ا عرض سلام اینکه شما می گید این رسم ایران باستان ویونانیان باستان بوده خیلی بی معنی چون هر رسمی از گذشته قرار نیست که صحیح و بدون عیب باشد. ثانیا دلایلی هم که آوردم حاکی از ممنوعیت جامه سیاه رو بیان می کنه که طبق نظر شما اهل تشیع قابل اعتماد هستن , پس اینکه شما از یه منبع دیگه مجاز بودن این امر رو بیان می کنید واقعا بی معنیه. چون مگه میشه پیامبر و امامان در یه جایی حکم ممنوعیت یک موضوع رو بیان کنن و در جایی دیگه حکم جایز بودن اون رو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

____________________________________
با صلوات برمحمد وآل محمد
با سلام وعرض ادب
دوست گرامی لطفا شما به تحلیل روایات نظر مرحمتی بفرمایید که از کتاب اصول کافی خدمت شما نقل شده که از این روایات به هیچ عنوان نمی شود حرمت استفاده کرد ،در ثانی یک نکته دیگر که سیره ی اهل بیت بر پوشیدن این گونه لباس بوده واگر در زمانی با آن مبارزه کرده اند (زمان امام صادق(ع)این یک حرکت سیاسی بوده است.
در ادامه به یک مقاله در این زمینه توجه بفرمایید:
رنگ لباس یکی از مسائل شخصی و سلیقه ای است که اسلام همگان را در انتخاب و اختیار آن مجاز می داند، اما در عین حال نسبت به بعضی از رنگ ها مطالبی در روایات پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین (ع) و به تبع از آن در کتب فقهی، بیان شده است که نیاز به توضیح دارد.
از جمله اینکه به طور اجمال از بعضی روایات، کراهت پوشش مشکی استفاده می‌شود.[1] ولی این حکم برای همه انواع لباس‌ها و برای همه افراد اعم از زن و مرد و برای همه زمان‌ها و ایام نیست و موارد متعددی مستثنا شده است که بعضی از مهم‌ترین آن عبارتند از:
الف ـ عدم کراهت بعضی از پوشش‌های مشکی خاص: در روایتی نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) از پوشش سیاه کراهت داشت مگر در سه مورد: خفّ (نوعی کفش چرمی نازک) عمامه و کساء.[2] کساء به قرینه حدیث شریف کساء از پیامبر اکرم(ص)، لباس بلند و فراگیر تمام بدن است که شامل عبا و چادر مشکی بانوان نیز می‌گردد پس این سه پوشش مشکی استثنا شده، کراهت ندارند. حضرت آیت الله بهجت می فرماید: ... در کتب اصحاب، مواردى براى کراهت نماز در ثوب ذکر شده است، از آن جمله: لباس سیاه غیر از عمّامه و خفّ و کساء است.[3]
ب ـ عدم کراهت لباس مشکی برای بانوان: تردیدی نیست که در اسلام حکم پوشش زن و مرد از نظر نوع، مقدار و حتّی رنگ متفاوت است مثلاً جامه زربافت و حریر برای زن جائز ولی برای مرد جائز نیست مقدار واجب پوشش بانوان طبق نظر مشهور فقها همه بدن به جز وجه و کفّین است ولی مقدار پوشش مردان کمتر است. از نظر رنگ پوشش نیز استفاده از لباس احرام سفید رنگ در حج برای مردان مستحب است ولی زنان مجاز هستند از همان لباس معمولی و لو رنگ غیر سفید استفاده نمایند.
در کتاب‌های فقهی نیز هیچ یک از فقهای برجسته شیعه فتوا به کراهت لباس و پوشش مشکی بانوان نداده‌اند بلکه برعکس تصریح به عدم کراهت و بالاتر از آن نموده‌اند.
فقیه ژرف‌اندیش شیعه مرحوم صاحب جواهر می فرماید: که طبق تصریح کتاب‌های متعددی از اصحاب امامیه کراهت پوشش سیاه مختص مردان است زیرا شارع مقدّس پوشش غلیظ‌تر و بیشتری برای زنان هنگام مواجهه با نامحرم قرار داده است و رنگ مشکی در مقایسه با رنگ‌های دیگر به نحو بهتری پوشش غلیظ‌تر و بیشتر را تأمین می‌کند.[4]
علاوه بر ایشان بعضی از فقها و مراجع تقلید زمان حاضر مثل آیات عظام خامنه‌ای و تبریزی (ره) نیز تصریح کرده‌اند که چادر مشکی کراهت ندارد و بعضی نیز مانند آیت الله فاضل لنکرانی(ره) بالاتر از عدم کراهت تصریح کرده‌اند که چادر مشکی بهترین نوع حجاب است.[5]
علاوه بر ادلّه فوق ،امروزه در روانشناسی رنگ‌ها ، این یک واقعیت مسلّم است که رنگ مشکی، رنگی صامت و غیر فعال است که باعث تحریک و جلب توجّه نمی‌شود و این ویژگی بدون این که هیچ عارضه منفی داشته باشد[6]، با حکمت حجاب و پوشش زنان در مقابل نامحرم که همان عدم جلب توجّه و ایجاد آرامش روانی در جامعه است نیز سازگار است.
ج ـ عدم کراهت پوشش مشکی در مراسم عزاداری: استفاده از رنگ مشکی در مراسم عزاداری کراهت ندارد. بلکه از فرزند امام سجاد(ع) نقل شده است که گفته‌اند وقتی جدّم امام حسین (ع) شهید شد زنان بنی‌هاشم در عزای آن حضرت لباس سیاه پوشیدند و این لباس را در گرما و سرما تغییر نمی‌دادند.[7] حتّی در مراسم سوگواری غیر معصومین(ع) نیز سیره عملی مردم متدین و حتّی غیر متدین، پوشیدن لباس سیاه در مراسم عزاداری است.
علاوه بر این سیاه پوشی، خاصیت سازنده دیگری به نام احیای امر اهل بیت(ع) دارد که مطلوب و محبوب آن ذوات مقدس است که فرمودند: «رحم الله من احیا امرنا»[8] یعنی کسی که امر ما را احیا کند، مشمول رحمت حق باد.
بدون تردید وقتی پیر و جوان، بزرگ و خردسال، در این ایام لباس سیاه می پوشند، یادآور حزن و مصیبت جانکاهی است که به وجود مقدس حضرت سیدالشهدا(ع)، رسیده است و حقیقت این است که بقای اسلام مرهون دو ماه محرم و صفر است.
از نظر تاریخی، چنانکه مورخین نوشته اند، بعد از واقعه جانسوز عاشورا، زنان خاندان پاک رسول الله(ص) اولین کسانی بودند که تا یک سال لباس سیاه به تن داشتند و چنان مشغول عزاداری بودند که امام سجاد(ع) برای آنها غذا فراهم می ساختند. در طول تاریخ نیز پوشیدن لباس سیاه در عزاداری اهل بیت(ع) به صورت یک سنت ارزشمندی در بین شیعیان و محبان رایج بوده است.
بعضی از فقهای بزرگ در ایام سوگواری امام حسین(ع) جامه سیاه می پوشیدند و به آن تبرک می جستند و با جدیت از آن نگهداری و مراقبت می کردند و وصیت می نمودند که آن لباسهای عزا ، بعد از رحلتشان به عنوان تبرک با آنها دفن شوند[9].
بنابر این پوشیدن لباس سیاه در ایام سوگواری ائمه(ع) خصوصا در دو ماه محرم و صفر نه تنها کراهت ندارد بلکه از آن جهت که اظهار همدردی با اهل بیت پیامبر(ص) و احیای امر ایشان است، دارای فضیلتی بس بزرگ است. و با توضیحات فوق به خوبی آشکار می‌گردد که اظهارنظرها در باره کراهت رنگ مشکی در دین اسلام چقدر کلّی، غیر دقیق، مغالطه‌آمیز و غیر عالمانه است.[10] [11]
اما اینکه معیار انتخاب رنگ درست چه باید باشد باید توجه داشت که لباس وسیله پوشش و حفظ بدن از سرما و گرما و آلودگى، و مایه آبرو، زینت و آراستگى انسان است و انتخاب رنگ آن یک امر ذوقی و سلیقه ای است که با توجه به آداب و رسوم ،سن ،شرایط محیطی و جغرافیایی گوناگون متفاوت است و مردم در انتخاب آن آزاد هستند. اما پیشوایان معصوم ما نسبت به بعضی از، رنگ ها عنایت ویژه های داشته اند از جمله:
1. "سبز"
رنگ سبز از جمله رنگ های بود که مورد پسند پیامبر اکرم (ص) براى لباس بود.[12]
2. "سفید"
بیشتر جامه‌هاى پیامبر سفید بود و میِ فرمود: لباس سفید را بر زندگانتان بپوشانید و مردگانتان را هم با پارچه سفید کفن کنید.[13] از آنجا که رسول خدا (ص) نمونه اعلاى تمیزى و آراستگى بود در لباس پوشیدن نیز به این نکته توجه داشت و در مورد نظافت جامه می فرمود: "کسی که لباسی می پوشد باید آنرا تمیز نگه دارد.[14]
و لباس سفید، خود به خود طورى است که چرک و آلودگى زودتر در آن معلوم می شود، و انسان مقید به سنت نبوى نظافت، به شستن و تمیز کردن آن روى می آورد. به علاوه انبساط خاطر و باز شدن روحیه نیز از فواید پوشیدن لباس روشن و سفید است.
3. "زرد"
پیامبر اکرم (ص) ملحفه‌اى داشت که با زعفران رنگ‌ آمیزى شده بود و گاهى تنها با پوشیدن همان، با مردم نماز می خواند.[15]
بعضی از رنگ ها نظیر رنگ "قرمز"، رنگى بود که پیامبر خدا آن را براى لباس، نمى پسندید.[16] با این حال این دلیل بر حرمت یا کراهت رنگ قرمز در همه موارد نیست.
آنچه نسبت به لباس مهم است و باید مور د توجه قرار گیرد، جلو گیری از تبدیل لباس، به وسیله ای برای تفاخر و تجمل و معیار ارزش قرار گرفتن آن برای ارزیابی انسان ها است؛ زیرا این گونه برخورد با لباس،نوعى انحراف از فلسفه وجودى لباس است و به شدت در اسلام از آن نهی شده است.[17]
امام حسین ع می فرماید:هرکس لباسی بپوشد که درمیان مردم به آن مشهور شود(لباس شهرت)خداوند در قیامت لباسی از آتش بر او می پوشاند.[18]پس باید لباسی پوشید که عرف دینداران وانسانهای فهمیده آن را انکار نکنند. درروایتی از امام صادق (ع) نیزاین مطلب است استفاده می شود؛حضرت در جواب کسی که لباس ایشان را با لباس حضرت علی (ع)مقایسه کرد، فرمود:حضرت علی (ع)لباسی می پوشید که در زمان خود مورد انکار وسرزنش مردم آن زمان نبود، واگر ایشان امروز بود چنین لباسی نمی پوشید،همانا بهترین لباس هر زمان، لباسی است که مردم آن زمان می پوشند.[19] همه این موارد نشان دهنده اهمیت اسلام به لباس به عنوان پوشش مناسب است، و نوع ، جنس و رنگ آن تابع بعضی از عرفیات، محیط های زندگی، و مناسبات بین مردم و عدم منافات با ارزش های گفته شده است.

[1] برای آشنایی با این روایات به کتاب‌های فروع کافی، ج 2، کتاب الصلاة باب اللباس الذی تکره الصلاة فیه و ما لا تکره، ص 397، فروع کافی ج 6 کتاب الزی والتجمل باب لبس السواد، ص 449، وسائل الشیعه، ج 3، کتاب الصلاه ابواب لباس المصلی، باب 19، باب کراهة لبس السواد الاّ ... و مستدرک الوسائل جلد و ابواب مذکور مراجعه شود.
[2] عدة من اصحابنا عن احمد بن ابی عبدالله عن بعض اصحابه رفعه قال: کان رسول الله یکره السواد الا فی ثلاث الخف و العمامة و الکساء .. کلینی، فروع کافی، ج 6، کتاب الزیّ والتجمل باب لبس السواد، روایت یک، ص 449.
[3] جامع المسائل (للبهجة)، ج‏1، ص: 314
[4] محمّد حسن نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج 8، ص 235.
[5] ویژه نامة فرهنگ اسلام، بهار 1379، ص 7.
[6] بعضی بدون هیچ دلیل و مدرکی به انگیزه فرهنگ سازی بر ضد چادر مشکی، ادعا نموده‌اند که حجاب و چادر مشکی باعث بیماری‌های روحی وجسمی مثل افسردگی و نرمی استخوان می‌گردد. برای آگاهی از نادرستی ادعای این افراد به قسمت دوّم مقاله «نقد ادله مخالفین چادر مشکی» روزنامه جمهوری اسلامی، 4 بهمن 79، مراجعه شود.
[7] البحرانی، الحدائق الناظرة فی احکام العترة الطاهرة، ج 7، ص 118.
[8] وسائل‏الشیعة، ج12 ، ص20.
[9] نک: فضیلت سیاه پوشى در ایام سوگوارى اهلبیت (ع).
[10] نک: پوشیدن لباس سیاه در ایام سوگواری ائمه (ع).
[11] نمایه: لباس مشکی و حکم آن سؤال 2018 (سایت: 2060).
[12] سنن النبى، ص 120، کان یعجبه الثیاب الخضر.
[13] سنن النبى، ص 120 ، البسوها احیاکم و کفنوا فیها موتاکم ،محجة البیضاء، ج 4، ص 140.
[14] مکارم الاخلاق، ص 103، من اتخذ ثوبا فلینظفه."
[15] محجه البیضاء، ج 4، ص 141.
[16] سنن النبى، ص 133. (انه کره الحمره فى اللباس)
[17] نک: لباس و پوشش در سیره نبوی.
[18] مَنْ لَبِسَ ثَوْباً یَشْهَرُهُ کَسَاهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثَوْباً مِنَ النَّار.ِکلینی، الکافی ج : 6 ص : 445.
[19] کافی ،ج 6،ص 445.

[="Black"]سلام اگر رنگ سیاه مکروه مطلق است چرا پرده خانه کعبه سیاه است؟ چرا در قرآن خدا میفرماید:"تولج الیل فی النهار و تولج النهار فی الیل" یعنی:خداوند شب را در روز و روز را در شب داخل میکند اگر رنگ سیاه بد است چرا خداوند آن را آفرید؟!!!!!!!! اگه تونستید برای این چراها دلیل محکم و مستدلی آورید آنوقت مطلب را جور دیگر بیان میکنم تا بهتر متوجه شوید.انشاالله[/]

باغ بهشت;324060 نوشت:
[="black"]سلام اگر رنگ سیاه مکروه مطلق است چرا پرده خانه کعبه سیاه است؟ چرا در قرآن خدا میفرماید:"تولج الیل فی النهار و تولج النهار فی الیل" یعنی:خداوند شب را در روز و روز را در شب داخل میکند اگر رنگ سیاه بد است چرا خداوند آن را آفرید؟!!!!!!!! اگه تونستید برای این چراها دلیل محکم و مستدلی آورید آنوقت مطلب را جور دیگر بیان میکنم تا بهتر متوجه شوید.انشاالله[/]

[="navy"]هوالعالم

شب به رنگ تیره هست اما سیاه نیست
همانطور که روز کاملا سفید یا سپید نیست !

پرده روی خانه خدا نبوده بدست ادمی مثل منو شما انداخته شده !

جامه سیاه مکروه مطلق نیست !
اما در اسلام پوشیدن این لباس بدون مناسبت کراهت دارد !

همانطور که مثلا پوشیدن لباس عروس بدون مناسبت معنا و مفهومی ندارد !

حالا این کراهت یا مکروه که به معنی منفور یا نجس نیست که ما در مقابلش جبهه گیری کنیم .

بابا جان مجبوری سیاه بپوشی بپوش !
اما توجه کن اسلام و قران روی رنگهای دیگر خیلی تاکید داشتند
حال مستقیم یا غیر مستقیم !

و برعکس
شما هم اگر نتونستی یا نداشتی که تو فلان مصیبت و عزای مردم یا بزرگان لباس مشکی بپوشی

نپوش !
یه شال مشکی ام بندازی کافیه !
اما دیگه تو این مجلس عزا سفید و صورتی و قرمزم نپوش !

یکی به در یکی به لولا !!![/]

[="Black"]

mohammad2db;324114 نوشت:
هوالعالم

شب به رنگ تیره هست اما سیاه نیست
همانطور که روز کاملا سفید یا سپید نیست !

پرده روی خانه خدا نبوده بدست ادمی مثل منو شما انداخته شده !

جامه سیاه مکروه مطلق نیست !
اما در اسلام پوشیدن این لباس بدون مناسبت کراهت دارد !

همانطور که مثلا پوشیدن لباس عروس بدون مناسبت معنا و مفهومی ندارد !

حالا این کراهت یا مکروه که به معنی منفور یا نجس نیست که ما در مقابلش جبهه گیری کنیم .

بابا جان مجبوری سیاه بپوشی بپوش !
اما توجه کن اسلام و قران روی رنگهای دیگر خیلی تاکید داشتند
حال مستقیم یا غیر مستقیم !

و برعکس
شما هم اگر نتونستی یا نداشتی که تو فلان مصیبت و عزای مردم یا بزرگان لباس مشکی بپوشی

نپوش !
یه شال مشکی ام بندازی کافیه !
اما دیگه تو این مجلس عزا سفید و صورتی و قرمزم نپوش !

یکی به در یکی به لولا !!!

سلام این سوال من نبود که جواب دادید!منم در پاسخ دوست عزیزی که این سوالها رو پزسیده بود اون جوابها رو دادم. جوابهایی که دادید تا حدی قانع کننده بود اما در پاسخ به پرده خانه خدا باید بگم که انتخاب سیاهی پرده خانه خدا از زمان پیامبر بوده،این کار،کار یک انسان عادی نبوده که بگیم پاسخ شما منطقی است،چرا که طبق نص صریح قران تمام افعال پیامبر مورد تایید خدا بوده.پس انتخاب پرده برای خانه خدا و انتخاب رنگ پرده به دست خود پیامبر بوده درباره سیاهی شب هم لازم است یک نکته را یاداور شوم که سیاهی شب،به معنای سیاهی مطلق نیست اما به معنای تاریکی که هست!!!اون چیزی که روز را بوجود می اورد وجود نور است و آن چیزی که تاریکی را بوجود می اورد عدم نور است!!!اگه تاریکی بد بود خدا نمی بایست آن را می افرید و میتوانست انرا مثل قطب که 6 ماه از سال روز است و 6 ماه شب است آنرا قرار دهد... پس طبق فرمایش شما،مکروه بودن لباس سیاه زمانی بوجود میاد که بدون مناسبت لباس سیه بپوشیم و الا سیاه به خودی خود مکروه نیست.[/]

باغ بهشت;324120 نوشت:
[="black"]

سلام این سوال من نبود که جواب دادید!منم در پاسخ دوست عزیزی که این سوالها رو پزسیده بود اون جوابها رو دادم. جوابهایی که دادید تا حدی قانع کننده بود اما در پاسخ به پرده خانه خدا باید بگم که انتخاب سیاهی پرده خانه خدا از زمان پیامبر بوده،این کار،کار یک انسان عادی نبوده که بگیم پاسخ شما منطقی است،چرا که طبق نص صریح قران تمام افعال پیامبر مورد تایید خدا بوده.پس انتخاب پرده برای خانه خدا و انتخاب رنگ پرده به دست خود پیامبر بوده درباره سیاهی شب هم لازم است یک نکته را یاداور شوم که سیاهی شب،به معنای سیاهی مطلق نیست اما به معنای تاریکی که هست!!!اون چیزی که روز را بوجود می اورد وجود نور است و آن چیزی که تاریکی را بوجود می اورد عدم نور است!!!اگه تاریکی بد بود خدا نمی بایست آن را می افرید و میتوانست انرا مثل قطب که 6 ماه از سال روز است و 6 ماه شب است آنرا قرار دهد... پس طبق فرمایش شما،مکروه بودن لباس سیاه زمانی بوجود میاد که بدون مناسبت لباس سیه بپوشیم و الا سیاه به خودی خود مکروه نیست.[/]


[="darkgreen"]هوالعالم

سلام علیکم
منم حقیقتا نگاهی به نام یوزری مبارک نداشتم
توجه و پاسخ به کلام بود .

با احترام باید عرض کنم
که منو شما نمیتونیم بدون سند حرفی از رنگ پرده ی خانه خدا در زمان پیامبری که این رنگ رو مکروه میخوانند بزنیم .

اما به نظر میاد نوشته های روی پرده مهمتر از رنگ خوده پرده بوده
که واقعا هست و ظاهرا به چند دلیل , اخیرا چنین رنگی گرفته

محو شدن اثر دست زائران و آلودگی ها و ...
جذابیت بیشتر رنگ طلایی یا سفید ایه ها یا نوشته های روی پرده خانه خدا
علاقه اعراب به رنگ مشکی

دلیلش عقلانی باشه مشکلی نداره . همون احتمال اولی کفایت میکنه ..

---------------------------------
پرده هم اصطلاح عامیانه ماست . منظور حصار یا حصیر هست شاید هم سایبانی به شکل شیروانی ... که قبل از اسلام هم انجام میشده ..[/]

پست جمع بندی موضوع
پرسش:
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
الکلینی در الکافی از احمد بن محمد از ابی عبدالله علیه السلام روایت می کند که گفت:سیاه پوشیدن مکروه است مگر در سه چیز:موزه و عمامه و عبا(449/6) همچنین حر عاملی در وسایل از صدوق و او از محمد بن سلیمان و او از ابی عبدالله علیه السلام روایت می کند که به او گفتم آیا با کلاه سیاه نماز بخوانم؟ گفت: با کلاه سیاه نماز نخوان چون لباس سیاه , لباس اهل جهنم است(281/3باب 20 حدیث 3) و همچنین صدوق در من لا یحضره الفقیه از امیر المومنین روایت می کند که به یارانش گفت:لباس سیاه نپوشید چون لباس سیاه لباس فرعون است ودلایل زیاد دیگری وجود دارد که شیعه های اثنا عشری به حق پیرو و شیعه علی رضی الله عنه نیستند.!!!!!!!!!!!!!!!!

پاسخ:
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
پرسش گر گرامی در کتاب کافی ج6ص449باب لبس السواد روایاتی در این زمینه آمده که آن را خدمت شما عرض می نمایم.
بَابُ لُبْسِ السَّوَادِ‌
1- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَكْرَهُ السَّوَادَ إِلَّا فِي ثَلَاثٍ الْخُفِّ وَ الْعِمَامَةِ وَ الْكِسَاءِ.
2- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِالْحِيرَةِ فَأَتَاهُ رَسُولُ أَبِي جَعْفَرٍ الْخَلِيفَةِ يَدْعُوهُ فَدَعَا بِمِمْطَرٍ أَحَدُ وَجْهَيْهِ أَسْوَدُ وَ الْآخَرُ أَبْيَضُ فَلَبِسَهُ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَمَا إِنِّي أَلْبَسُهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ لِبَاسُ أَهْلِ النَّارِ.
3- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: رَأَيْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع وَ عَلَيْهِ دُرَّاعَةٌ سَوْدَاءُ وَ طَيْلَسَانٌ أَزْرَقُ.
________________________________________
كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية)، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق
اگر در روایات فوق نظر بفرمایید در هر سه روایت «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ،عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ ،عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا»آمده وروایت قطعی دارد و هیچ کدام از روایات به امام معصوم ختم نمی شود بلکه در حدیث اوّلی می گوید:«عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص »و در روایت سوم آمده:«عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: رَأَيْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع »که در هر روایت توصیف می کنند نه این سخن امام باشد.
اما برای روشن شدن مطلب تاریخچه سیاه پوشی در بین ایرانیان ویونانیان و اعراب را خدمت شما ارسال می کنم. و قبل از آن توجه شما را به دو نکته جلب می نمایم.
1. سياه‏پوشى، سنت منطقى بشر، در طول تاريخ بوده است از ايران باستان گرفته تا يونان و اعراب جاهليت.
2. سياه‏پوشى از سوى عباسيان يا اعراب پس از اسلام، به ايران منتقل نشده بلكه از دير باز اين سلوك عملى و ظاهرى در فرهنگ و تمدن ملت ايران ريشه داشته است.
توجه به نكات ذيل اين دو مسأله را روشن می كند:
1. سابقه سياه‏ پوشى
شواهد فراوان تاريخى و ادبى، بيانگر اين حقيقت است كه بسيارى از ملل و اقوام جهان، از دير زمان، در ايام عزا سياه می پوشيده ‏اند. به دليل مجال اندك به ذكر چند نمونه از ايران، يونان باستان و اعراب اشاره مى‏ شود.
الف. ايران باستان
شواهد فراوانى در متون كهن ايرانى وجود دارد كه سياه‏ پوشى را نشان ماتم و اندوه قلمداد كرده است. شاهنامه فردوسى- كه بيانگر فرهنگ و تمدن كهن ايران است- پر است از مواردى كه جامه سياه را نمود عزا و غم تلقى كرده است.
در خصوص زمانى كه رستم به دست برادرش شغاد، ناجوانمردانه كشته شد، فردوسى مى‏ سرايد:
به يك سال در سيستان سوگ بود همه جامه‏ هاشان، سياه و كبود
در عصر ساسانيان نيز، هنگامى كه بهرام گور درگذشت ولي عهدش يزدگرد، چنين كرد:
چهل روز سوگ پدر داشت راه بپوشيد لشگر كبود و سياه‏
فريدون هم كه از جهان درگذشت، نواده و جانشين وى چنين كرد:
منوچهر، يك هفته با درد بود دو چشمش پر از آب و رخ زرد بود
سپاهش همه كرده جامه سياه توان گشته شاه و غريوان سپاه‏
و اين سياه‏ پوشى تا هم‏ اكنون در ايران رايج است.(1)
ب. يونان باستان
در اساطير يونان باستان، آمده است: زمانى كه تيتس از قتل پاتروكلوس به دست هكتور، شديداً اندوهگين شد به نشانه عزا، سياه‏ترين جامه‏ هايش را پوشيد.
اين امر نشانگر آن است كه قدمت رسم سياه‏ پوشى در يونان، به عصر هومر بازمى‏ گردد. در ميان عبرانيان (يهوديان قديم) نيز رسم آن بود كه در عزاى بستگان خويش، سرها را مى‏ تراشيدند و بر آن خاكستر مى‏ پاشيدند و لباس‏ شان در اين گونه مواقع، سياه‏ رنگ يا نزديك به آن بود.(2)
بستانى در دائرة المعارف خود، رنگ سياه را براى عزا در تمدن اروپاى قرن‏ هاى اخير، به عنوان مناسب‏ ترين رنگ گزارش كرده، مى ‏نويسد: طول دوران عزادارى- بر حسب درجه نزديكى به مرده- از يك هفته تا يك سال طول مى‏ كشد و بيوه زنان، دست كم تا يك سال عزا مى‏ گيرند و در اين مدت لباس‏ هاى آنان سياه‏ رنگ و خالى از هرگونه نقش و نگار و زيورآلات است.(3)
ج. اعراب
تاريخ، شعر، لغت و سيره نشان مى‏ دهد كه اعراب- از مصر و شامات گرفته تا عراق و حجاز- رنگ سياه را رنگ عزا شناخته‏ اند.
زمخشرى (اديب و مفسّر قرن ششم) مى‏ نويسد: يكى از اديبان گويد: راهبى سياه‏ پوش را ديدم و بدو گفتم: چرا سياه پوشيده‏ اى؟ گفت: عرب زمانى كه كسى از آنها مى‏ ميرد، چه مى‏ پوشد؟ گفتم سياه مى‏ پوشد، گفت من نيز در عزاى گناهان سياه پوشيده‏ ام.(4)
در كتاب‏ هاى تاريخى، گزارش شده است: كه عرب، در مواقع مصيبت، جامه خويش به رنگ سياه مى‏ كرد(5). در عصر پيامبر (ص) پس از پايان جنگ بدر- كه هفتاد تن از مشركان و قريش به دست مسلمين به خاك هلاكت افتادند- زنان مكه در سوگ كشتگان خويش، جامه سياه پوشيده‏ اند.(6)
اين شواهد تاريخى و ادبى، نشان مى‏ دهد كه رنگ سياه از دير باز در ميان بسيارى از ملل و اقوام نشان عزا و اندوه بوده است و اين امر اختصاص به ايران يا دوران اسلام نداشته است بلكه اعراب پيش از اسلام، ايرانيان و يونانيان باستان نيز به رسم عزا، جامه سياه يا كبود مى‏پوشيده‏ اند.(7)
2. سياه‏پوشى در ميان اهل‏ بيت (ع)
گزارش‏ هاى مستند بيانگر اين حقيقت است كه پيامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) نيز مهر تأييد بر اين سنت منطقى و رسم طبيعى گذاشته و خود در مقام عمل، در عزاى عزيزان خويش سياه پوشيده‏ اند.
به روايت ابن‏ ابى‏ الحديد در شرح نهج‏ البلاغه، امام حسن (ع) در سوگ اميرمؤمنان على (ع)، جامه‏ هاى سياه بر تن كرد و با همين جامه به ميان مردم آمد و براى آنان خطبه خواند.(8)
بنابر حديثى كه اكثر محدثان آن را نقل كرده‏ اند، امام باقر (ع) فرمودند: زنان بنى‏ هاشم در سوگ ابا عبد الله (ع) جامه سياه بر تن كردند: «لما قتل الحسين بن على (ع) لبس نساء بنى‏ هاشم السواد و المسوح و كن لاتشتكين من حر و لابرد و كان على بن الحسين (ع) يعمل لهن الطعام للمأتم»(9) زمانى كه امام حسين بن على (ع) به شهادت رسيد،
زنان بنى‏ هاشم لباس‏ هاى سياه و جامه‏ هاى خشن مويين پوشيدند و از گرما و سرما شكايت نمى‏ كردند. [پدرم‏] على بن الحسين به علت [اشتغال آنان به‏] مراسم عزادارى، براى‏شان غذا درست مى‏ كرد».
3. فلسفه سپاه‏ پوشى عباسيان
عباسيان، كه در طول قيام، داعيه خون‏ خواهى شهيدان اهل‏ بيت را داشته‏ اند و زمانى كه به قدرت رسيدند، دولت خود را دولت آل‏ محمد (ص) و ادامه خلافت على ابن ابى طالب (ع) قلمداد كردند و نخست وزير خويش ابوسلمه خلال را وزير آل محمد (ص) و سردار مشهورشان ابومسلم خراسانى را امين يا امير آل‏ محمد (ص) ناميدند.
لباس سياه در تداوم سياه‏ذپوشى ماتم و اندوه فقدان عزّت پيامبر و مصايبى كه بر اهل‏ذبيت (ع) رفته بود، انتخاب كردند(10) نه آنكه آنان سياه‏ پوشى را در ايران و بلاد اسلامى، پايه‏ گذارى كنند زيرا سياه‏ پوشى در عزاى از دست‏ رفتگان، منش طبيعى و رايج بود خصوصاً سياه‏ پوشى در عزاى شهيدان اهل‏ بيت (ع).
بنى‏ عباس به بهانه خون‏ خواهى شهيدان مظلوم كربلا و زيد و يحيى، پرچم سياه و سياه‏ پوشى را به عنوان ابراز و اعلام عزاى شهيداى اهل‏ بيت برگزيدند و با اين ترفند، دوستداران اهل‏ بيت (ع) را به دور خود گردآوردند براى آن كه اين تبليغ ظاهرى را در اذهان مردم زنده نگه دارند پس از به قدرت رسيدن، در ظاهر سياهى پرچم و لباس را شعار هميشگى خويش ساختند(11).
به دليل همين فريبندگى ظاهرى بود كه امام صادق (ع) و ديگر ائمه (ع) به رنگ و لباس سياه تعريضاتى داشتند يعنى، مخالفت امام در اين موارد، ناظر به سياه‏ پوشى رسمى و خاصى بود كه از سوى بنى‏ عباس تحميل شده و نماد بستگى و اطاعت از حكومت جائرانه آنان بوده است نه سياه‏ پوشى بر اهل عزا و ماتم بر سوگ از دست‏ رفتگان و خصوصاً مصايب اهل‏ بيت (ع).(12)
آنچه نسبت به لباس مهم است و باید مور د توجه قرار گیرد، جلو گیری از تبدیل لباس، به وسیله ای برای تفاخر و تجمل و معیار ارزش قرار گرفتن آن برای ارزیابی انسان ها است؛ زیرا این گونه برخورد با لباس،نوعى انحراف از فلسفه وجودى لباس است و به شدت در اسلام از آن نهی شده است.(13)
امام حسین ع می فرماید:هرکس لباسی بپوشد که درمیان مردم به آن مشهور شود(لباس شهرت)خداوند در قیامت لباسی از آتش بر او می پوشاند.(14) پس باید لباسی پوشید که عرف دینداران وانسانهای فهمیده آن را انکار نکنند. درروایتی از امام صادق (ع) نیزاین مطلب است استفاده می شود؛حضرت در جواب کسی که لباس ایشان را با لباس حضرت علی (ع)مقایسه کرد، فرمود:حضرت علی (ع)لباسی می پوشید که در زمان خود مورد انکار وسرزنش مردم آن زمان نبود، واگر ایشان امروز بود چنین لباسی نمی پوشید،همانا بهترین لباس هر زمان، لباسی است که مردم آن زمان می پوشند.(15) همه این موارد نشان دهنده اهمیت اسلام به لباس به عنوان پوشش مناسب است، و نوع ، جنس و رنگ آن تابع بعضی از عرفیات، محیط های زندگی، و مناسبات بین مردم و عدم منافات با ارزش های گفته شده است.

پى‏ نوشت‏
(1) نگا: معجم‏ البلدان، حموى، ج 3، ص 452 و تاريخ گيلان و ديلمستان، ص 223.
(2) دائرة المعارف، ج 6، ص 710- 722.
(3) دائرة المعارف، ج 6، ص 710- 722.
(4) ربيع الابرار و نصوص الاخبار، ج 3، ص 747.
(5) اخبار الدولة العباسية، ص 247.
(6) السيرة النبوية، ج 3، صص 10- 11.
(7) نگا: تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى، ج 2، ص 127.
(8) شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى‏الحديد، ج 16، ص 22.
(9) بحارالانوار، ج 45، ص 188 و وسائل‏الشيعه، ج 2، ص 890.
(10) شرح نهج‏البلاغه، ج 7، ص 172.
(11) اخبار الدولة العباسية، صص 232- 230 و 242.
(12) نگا: سياهپوشى در سوگ ائمه نور، صص 200- 195، 155- 129، 76 و 77
(13) نک: لباس و پوشش در سیره نبوی.
(14) مَنْ لَبِسَ ثَوْباً یَشْهَرُهُ کَسَاهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثَوْباً مِنَ النَّار.ِکلینی، الکافی ج : 6 ص : 445.
(15) کافی ،ج 6،ص 445.

موضوع قفل شده است