جمع بندی خرافات دقیقاً یعنی چه؟پیروی کورکورانه یعنی چه؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خرافات دقیقاً یعنی چه؟پیروی کورکورانه یعنی چه؟

با سلام
لطفا بفرمائید :
1-خرافات یعنی چه؟
2-پیروی کورکورانه یعنی چه؟
با تشکر

با نام و یاد دوست

کارشناس بحث: یاسین

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام


خرافات كليه عقائد و سنتهائيست كه مردم بعلل گوناگون و در اثر زمينه سازيهاى خاصى آنها را رسم كرده ‏اند. اين خرافات در تمام كشورهاى جهان كم و بيش وجود دارد، بخلاف تصور بعضى كه فكر مى‏ كنند خرافات فقط در مشرق زمين هست. البته در جامعه ‏هاى محدود مثل دهات و شهرهاى خيلى كوچك اين خرافات بيشتر بچشم مى ‏خورد، علت اينستكه در اين اجتماعات چون فرهنگ چندان تحولى پيدا نكرده مردم بهمان روش و سنتهاى سابق باقيمانده ‏اند و در اين زمينه گاهى تعصب زياد هم دارند.[1]


انسان از اين نظر كه نظریاتش همه باقتضاى فطرتش منتهى مى‏ شود، فطرتى كه از علل هر چيز جستجو مى ‏كند و نيز به اقتضاى طبيعتش منتهى ميشود كه او را وادار به استكمال نموده، به سوى آنچه كه كمال حقيقى اوست سوقش ميدهد، هرگز حاضر نيست خود را تسليم آراء خرافى كند و در برابر هر خرافه‏اى، كوركورانه و جاهلانه خاضع شود.


مگر اينكه عواطف درونى و احساسات باطنى او كه بيشتر و عمده‏اش خوف و رجاء است همواره خيال او را تحريك مى‏كند به اينكه تاثير پاره‏اى خرافات را بپذيرد، اين عواطف اعتقاد به خرافات را به گردنش ميگذارد، چون قوه خيال در ذهن او صورتهايى هول‏انگيز و يا اميدوار كننده ترسيم مي كند و حس خوف و رجاء هم آن صورتها را حفظ مي كند و نمي گذارد از خزانه نفس غائب شود.


هم چنان كه وقتى آدمى در بيابانى وسيع و بى كرانه قرار بگيرد- و در آنجا مونسى نداشته باشد و شب ظلمانى فرا رسد كه ديگر چشم جايى را نبيند-، در چنين وضعى هيچ مايه دلگرمى كه او را ايمنى ببخشد و مخاطر را از غير مخاطر برايش جدا سازد وجود ندارد، نه نورى و نه چراغى و نه هيچ ايمنى بخش ديگرى هست.


در چنين وضعى چه بسا مى ‏شود كه خيال او صورت‏هايى در ذهنش تصوير كند، از قبيل حركات و رفت و آمدها و صعود به آسمان و نزول به زمين و يا اشكال و تمثالهايى برايش تصوير مى‏ كند و لا يزال اين تصاوير را در نظرش تكرار مى‏كند، تا در ذهنش نقش ببندد بطورى كه اگر در وقتى ديگر و جايى ديگر، دچار وحشت شد، آن صحنه‏ هاى خيالى دو باره بيادش مى ‏آيد و اى بسا آن صحنه ‏ها را براى ديگران نقل مي كند و در ديگران نيز همان ترس و دلهره را ايجاد ميكند و ديگران نيز به ديگران مي گويند تا آنكه منتشر مي شود، در حالى كه اصل آن خرافات بود و جز به يك خيال واهى منتهى نمي شد.


و چه بسا مى ‏شود كه خيال، حس دفاع آدمى را تحريك ميكند، كه براى دفع شر اين موجود موهوم چاره ‏اى بينديشد و حتى ديگران را هم وادار ميكند كه براى ايمنى از شرى كه او گرفتار شده چاره‏ انديشى كنند، و همين باعث ميشود كه رفته رفته قضيه بصورت يك خرافه رائج گردد.[2]

[1] - تفسیر انوار درخشان، ج‏2، ص 83.

[2] - ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 638

[b]content[/b]

در زمان جاهلیت عرب مردی بود بنام خرافه که حرف های باور نکردنی و دروغی میگفت:مثلا میگفت به سرزمین جن ها رفته و با آنها حرف زده ویا روح و ....خلاصه درمیان زبان مردم هر وقت کسی حرف دروغ یا باورنکردنی میگفت میگفتند که این حرف و حدیث خرافه است. تا اینکه به صورت جمع بسته شد و در کل به حرف های دروغ و غیر حقیقی می گویند...:Moteajeb!:[b]content[/b]

love amir mohamma


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام

تقلید کورکورانه


« وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ»[1] (و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد!» مى ‏گويند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مى‏ نماييم.» آيا اگر پدران آنها، چيزى نمى‏فهميدند و هدايت نيافتند (باز از آنها پيروى خواهند كرد)).


در اينجا اشاره به منطق سست مشركان در مساله تحريم بى‏دليل غذاهاى حلال، و يا بت پرستى، كرده، مى ‏گويد:" هنگامى كه به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل كرده پيروى كنيد مى ‏گويند ما از آنچه پدران و نياكان خود را بر آن يافتيم پيروى مى ‏كنيم" (وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا).


قرآن بلافاصله اين منطق خرافى و تقليد كوركورانه از نياكان را با اين عبارت كوتاه و رسا محكوم مى ‏كند:" آيا نه اين است كه پدران آنها چيزى نمى‏فهميدند و هدايت نيافتند"؟! (أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ).


يعنى اگر نياكان آنها دانشمندان صاحب نظر و افراد هدايت يافته‏اى بودند جاى اين بود كه از آنها تبعيت شود، اما با اينكه مى‏دانند آنها مردمى نادان و بى سواد و موهوم‏پرست بودند پيروى آنها چه معنى دارد؟ آيا مصداق تقليد جاهل از جاهل نيست؟! مساله قوميت و تعصبهاى قومى مخصوصا آنجا كه به نياكان مربوط مى‏شود از روز نخست در ميان مشركان عموما، و در ميان غير آنها غالبا وجود داشته است و تا امروز هم چنان ادامه دارد.
ولى خداپرست با ايمان اين منطق را رد مى‏كند و قرآن مجيد در موارد بسيارى پيروى و تعصب كوركورانه از نياكان را شديدا مذمت كرده است و اين منطق را كه انسان چشم و گوش بسته از پدران خود پيروى كند كاملا مردود مى ‏شناسد.[2]


قرآن كريم هر چند كه بشر را به اطاعت مطلقه و بى ‏چون و چراى خدا و رسول دعوت مى ‏كند، الا اينكه به اين هم رضايت نمى‏دهد كه مردم احكام و معارف قرآنى را با جمود محض و تقليد كوركورانه، و بدون هيچ تفكر و تعقلى بپذيرند، بلكه بايد فكر و عقل خود را بكار بگيرند، تا در هر مساله حقيقت امر كشف شود، و با نور عقل راهشان در اين سير و سلوك روشن گردد.[3]

[1] - سوره بقره،آیه170.

[2] - تفسير نمونه، ج‏1، ص576.

[3] - ترجمه الميزان، ج‏2، ص 295.

تاپیک جمع بندی



بسم الله الرحمن الرحیم


خرافات كليه عقائد و سنتهائيست كه مردم بعلل گوناگون و در اثر زمينه سازيهاى خاصى آنها را رسم كرده ‏اند. اين خرافات در تمام كشورهاى جهان كم و بيش وجود دارد، بخلاف تصور بعضى كه فكر مى‏ كنند خرافات فقط در مشرق زمين هست. البته در جامعه ‏هاى محدود مثل دهات و شهرهاى خيلى كوچك اين خرافات بيشتر بچشم مى ‏خورد، علت اينستكه در اين اجتماعات چون فرهنگ چندان تحولى پيدا نكرده مردم بهمان روش و سنتهاى سابق باقيمانده ‏اند و در اين زمينه گاهى تعصب زياد هم دارند.[1]

گاهی منشأ خرافات وهم و خیال انسان است. هم چنان كه وقتى آدمى در بيابانى وسيع و بى كرانه قرار بگيرد- و در آنجا مونسى نداشته باشد و شب ظلمانى فرا رسد كه ديگر چشم جايى را نبيند-، در چنين وضعى هيچ مايه دلگرمى كه او را ايمنى ببخشد و مخاطر را از غير مخاطر برايش جدا سازد وجود ندارد، نه نورى و نه چراغى و نه هيچ ايمنى بخش ديگرى هست.

در چنين وضعى چه بسا مى ‏شود كه خيال او صورت‏هايى در ذهنش تصوير كند، از قبيل حركات و رفت و آمدها و صعود به آسمان و نزول به زمين و يا اشكال و تمثالهايى برايش تصوير مى‏ كند و لا يزال اين تصاوير را در نظرش تكرار مى‏كند، تا در ذهنش نقش ببندد بطورى كه اگر در وقتى ديگر و جايى ديگر، دچار وحشت شد، آن صحنه‏ هاى خيالى دو باره بيادش مى ‏آيد و اى بسا آن صحنه ‏ها را براى ديگران نقل مي كند و در ديگران نيز همان ترس و دلهره را ايجاد ميكند و ديگران نيز به ديگران مي گويند تا آنكه منتشر مي شود، در حالى كه اصل آن خرافات بود و جز به يك خيال واهى منتهى نمي شد.

و چه بسا مى ‏شود كه خيال، حس دفاع آدمى را تحريك ميكند، كه براى دفع شر اين موجود موهوم چاره ‏اى بينديشد و حتى ديگران را هم وادار ميكند كه براى ايمنى از شرى كه او گرفتار شده چاره‏ انديشى كنند، و همين باعث ميشود كه رفته رفته قضيه بصورت يك خرافه رائج گردد.[2]


«وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُون»[3] و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد!» مى ‏گويند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مى‏ نماييم.» آيا اگر پدران آنها، چيزى نمى‏فهميدند و هدايت نيافتند (باز از آنها پيروى خواهند كرد)).

در اينجا اشاره به منطق سست مشركان در مساله تحريم بى‏دليل غذاهاى حلال، و يا بت پرستى، كرده، مى ‏گويد:" هنگامى كه به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل كرده پيروى كنيد مى ‏گويند ما از آنچه پدران و نياكان خود را بر آن يافتيم پيروى مى ‏كنيم" (وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا).

قرآن بلافاصله اين منطق خرافى و تقليد كوركورانه از نياكان را با اين عبارت كوتاه و رسا محكوم مى ‏كند:" آيا نه اين است كه پدران آنها چيزى نمى‏فهميدند و هدايت نيافتند"؟! (أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ).



يعنى اگر نياكان آنها دانشمندان صاحب نظر و افراد هدايت يافته‏اى بودند جاى اين بود كه از آنها تبعيت شود، اما با اينكه مى‏دانند آنها مردمى نادان و بى سواد و موهوم‏پرست بودند پيروى آنها چه معنى دارد؟ آيا مصداق تقليد جاهل از جاهل نيست؟! مساله قوميت و تعصبهاى قومى مخصوصا آنجا كه به نياكان مربوط مى‏شود از روز نخست در ميان مشركان عموما، و در ميان غير آنها غالبا وجود داشته است و تا امروز هم چنان ادامه دارد.
ولى خداپرست با ايمان اين منطق را رد مى‏كند و قرآن مجيد در موارد بسيارى پيروى و تعصب كوركورانه از نياكان را شديدا مذمت كرده است و اين منطق را كه انسان چشم و گوش بسته از پدران خود پيروى كند كاملا مردود مى ‏شناسد.[4]


[/HR]
[1] - حسينى همدانى سيد محمد،تفسیر انوار درخشان، ج‏2، ص 83.

[2] - ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 638

[3] - سوره بقره،آیه170.

[4] - مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج‏1، ص576.
موضوع قفل شده است