تردید تاریخ ایران و اسلام ؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تردید تاریخ ایران و اسلام ؟

با سلام و خسته نباشید سوال از بزرگان داشتم آیا امام علی در حمله اعراب به ایران و کشتار ایرانیان نقش داشتند یا نه غیر از منبع اسلامی میخواستم بپرسم ممنون میشم جواب بدهیند


به نام الله

کارشناس: استاد مقداد


[="Tahoma"]

afshinrazavi;319284 نوشت:
با سلام و خسته نباشید سوال از بزرگان داشتم آیا امام علی در حمله اعراب به ایران و کشتار ایرانیان نقش داشتند یا نه غیر از منبع اسلامی میخواستم بپرسم ممنون میشم جواب بدهیند

با عرض سلام و ادب

براي روشن شدن جواب بايد به سه مورد از درگيريهاي مسلمانان با نيروهاي جنگي ايران ساساني اشاره كرد و آن سه مورد عبارتند از جنگ پل، جنگ بويب و جنگ قادسيه و در ضمن توضيح اين درگيريها جواب سؤال روشن مي شود.

جنگ پل(جسر)
اين جنگ را جنگ جسر هم مي گويند و به مناسبت محلي كه اين جنگ در آنجا روي داد، جنگ و شكست قس الناطف نيز ناميده مي شود.
خلاصه اين جنگ اين است: عمر بن خطاب ابوعبيد ثقفي را مأمور جنگ با ايرانيان كرد و مثني بن حارثه را هم كه يكي از فرماندهان بود همراه او فرستاد.نيروهاي مسلمان به جبهه جنگ آمدند. ابوعبيد و نيروهايش از پلي كه بر روي شط بود عبور كردند و در اين طرف پل با نيروهاي ايراني درگير شدند. فرمانده كل سپاه ايران در آن زمان رستم فرخ زاد بود و فرمانده نيروهاي عمل كننده سرداري به نام مرادنشاه بود كه در ميان ايرانيان بهمن و در ميان عرب ذوالحاجب ناميده مي شد. در اين جنگ نيروهاي ابوعبيد ثقفي شكست سختي خوردند. ابوعبيد، برادر و برادرزاده اش كشته شدند و بقيه نيروها را مثني بن حارثه از معركه بيرون برد و به طرف حيره نزديك نجف كنوني عقب نشيني كردند. خبر شكست نيروهاي مسلمان به مدينه رسيد و عمر بن خطاب بسيار ناراحت شد و تا يكسال اين ناراحتي در او ديده مي شد.
جنگ پل در رمضان سال سيزدهم هجري به وقوع پيوست. (1)

جنگ بويب
بويب دروازه عراق و نزديك كوفه و نجف فعلي بود. نيروهاي مسلمانان در اين منطقه با نيروهاي ايراني درگير شدند. فرماندهي نيروهاي عمل كننده ايران با سرداري به نام مهران بود. در اين جنگ مهران كشته شد و نيروهاي ايراني شكست سختي خوردند و مسلمانان با اين پيروزي شكست پل را جبران كردند. اين جنگ در سال چهاردهم هجري روي داد. (2)

جنگ قادسيه
شكست بويب ايرانيان را وحشت زده كرد و براي همين سپاهي عظيم به فرماندهي رستم فرخ زاد تدارك ديده شد تا خطر هجوم مسلمانان به قلمرو ايران در عراق از بين برود. اين خبر به مدينه رسيد و عمر بن خطاب تصميم گرفت تا سپاه مسلمانان را تقويت كند. (3)

شيخ مفيد در ارشاد آورده است: خبر تدارك عظيم ايرانيان براي جنگ، به عمر بن خطاب رسيد. عمر بن خطاب هراسان شد و به مسجد آمد. مردم هم به مسجد آمدند عمر بن خطاب گفت: اي مسلمانان! شيطان لشكر خود را فراهم كرده و به سوي شما روي آورده است. حالا بگوييد كه رأي شما چيست؟ طلحه بلند شد و گفت: به نظر من بهتر است كه خود شما شخصاً به جبهه برويد و فرماندهي كنيد. اين براي نيروهاي مسلمان تقويت روحيه مي آورد.

عثمان برخاست و گفت: به نظر من بهتر است كه نيروهاي شام، نيروهاي يمن و نيروهاي مكه و مدينه را فراهم كني و به نيروهاي عمل كننده ملحق شوي. عمر بن خطاب پس از پايان سخنان عثمان گفت: اي مسلمانان نظر بدهيد.
حضرت علي(ع) كه به اين مجلس دعوت شده بود، گفت: اگر اهل شام را از شام حركت بدهي روميان بر سر كودكان و زنان آنان مي ريزند و بر آنان مي تازند. اگر اهل يمن را از يمن حركت بدهي مردم حبشه به كودكان و زنان آنان هجوم مي آورند و اگر مردم مكه و مدينه را كوچ بدهي و به جبهه برويد، اعراب از هر سو به اين دو شهر هجوم مي آورند و تو بايد اندوه كودكان و زنان آنان را به دل بگيري و در مورد كثرت نيروهاي دشمن بايد به اين نكته توجه شود كه ما در زمان پيامبر اسلام با تكيه بر ايمان و ياري خدا مي جنگيديم نه با تكيه بر فزوني عدد و در مورد همپيماني همه ايرانيان در جنگ با مسلمانان بايد بگويم كه ما بايد كار را به خدا بسپاريم و خداوند خودش اين مشكل را حل مي كند و اگر تو خودت به جبهه بروي و ايرانيان تو را ببينند بر شدت حمله خود مي افزايند تا تو را از پاي درآورند. بهتر است كه مردم شام در شام بمانند و مردم يمن، مكه و مدينه در شهرهاي خود بمانند و به مردم بصره بنويس كه سه گروه شوند، يك گروه از زنان و كودكان مراقبت كنند و گروهي مواظب كفار و اهل ذمه باشند و گروهي هم به نيروهاي مسلمانان بپيوندند.
عمر بن خطاب گفت: رأي درست همين است و من از اين رأي پيروي مي كنم. (4)

بنابراين علي(ع) در جنگ با ايران نقشي نداشت و فقط در اين مورد نظر مشورتي داده است و به نظر مي رسد كه اگر امام علي(ع) چنين نظري نمي دادند و عمر بن خطاب آنهمه نيرو را وارد عمل مي كرد، كل ايران به آتش كشيده مي شد و با راهنمايي علي(ع) عراق با تلفات كم فتح شد و سرزمين اصلي ايران هم با تلفات كم فتح شد.

پی نوشتها:

(1). تاريخ ايران، حسن پيرنيا، عباس اقبال آشتياني، دكتر باقر عاقلي، بخش دوم، ص 49 به بعد؛ تاريخ اسلام، خلفاء، جعفريان، ص 111 به بعد؛ گنجينه تاريخ ايران، عبدالعظيم رضائي، ج 9، ص 444.

(2). اسلام در ايران، پطروشفسكي، ترجمه كريم كشاورز، ص 40؛ روضه الصفاء، ج 2، بخش دو، ص 1768، انتشارات اساطير، چاپ اول و تاريخ اسلام خلفا، ص 115.

(3). تاريخ اسلام، خلفاء، ص 115 به بعد...

(4). الارشاد، ج 1، ص 207، تحقيق موسسه آل البيت، چاپ اول، 1413؛ بحارالانوار، ج 40، ص 253، ح 28 به نقل از ارشاد؛ زندگاني اميرالمؤمنين، سيد هاشم رسولي محلاتي، ص 266 به نقل از ارشاد.

afshinrazavi;319284 نوشت:
با سلام و خسته نباشید سوال از بزرگان داشتم آیا امام علی در حمله اعراب به ایران و کشتار ایرانیان نقش داشتند یا نه غیر از منبع اسلامی میخواستم بپرسم ممنون میشم جواب بدهیند

با سلام
ضمن تشکر از استاد مقداد


درپاره‏ای از جنگها، مانند جنگ با ایران و روم و فتح بیت­ المقدس امیرالمؤمنین«علیه السلام» مورد مشورت قرار ‏گرفت، ولی خود حضرت در جنگ حضور نداشتند.

میتوانید در این دو تاپیک جواب سوالات خود را پیدا کنید

یک شبهه تاریخی (مساله فتوحات اعراب در ایران )

[=Century Gothic]تاريخ نگاران و رويداد قادسيه

.

پیش بین فتح ایران و روم در قرآن نیز آمده بود و به شکر الله سپاه اسلام این فتح را انجام داد تا معجزه ای دیگر از معجرات الهی بر همگان ثابت شود.

بی شک امیرالمومنین علی رض با مشورت های هوشمندانه خود نقش به سزایی در این فتح های بزرگ برداشتند.

ohfreedom;319515 نوشت:
پیش بین فتح ایران و روم در قرآن نیز آمده بود

اگر سند قرآني را مكتوب بفرماييد ممنون مي شوم
با تشكر

[="Tahoma"]

ohfreedom;319515 نوشت:
پیش بینی فتح ایران و روم در قرآن نیز آمده بود و به شکر الله سپاه اسلام این فتح را انجام داد تا معجزه ای دیگر از معجرات الهی بر همگان ثابت شود.

بی شک امیرالمومنین علی رض با مشورت های هوشمندانه خود نقش به سزایی در این فتح های بزرگ برداشتند.

جناب ohfreedom !!!

آنچه در قرآن آمده پیشگویی پیروزی روم بر ایران است.خداوند متعال در آیات آغازین سوره روم به این موضوع اشاره کرده است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الم(الروم/1)
الم‌
غُلِبَتِ الرُّومُ(الروم/2)
روميان مغلوب شدند!
فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيغْلِبُونَ(الروم/3)
(و اين شکست) در سرزمين نزديکي رخ داد؛ اما آنان پس از (اين) مغلوبيت بزودي غلبه خواهند کرد...
فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَيوْمَئِذٍ يفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ(الروم/4)
در چند سال همه کارها از آن خداست؛ چه قبل و چه بعد (از اين شکست و پيروزي)؛ و در آن روز، مؤمنان (بخاطر پيروزي ديگري) خوشحال خواهند شد...

مفسران بزرگ همگى اتفاق دارند که آيات نخستين اين سوره بدين سبب نازل شد که در آن هنگام که پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در مکه بود و مؤ منان در اقليت قرار داشتند، جنگى ميان ايرانيان و روميان در گرفت ، و در اين نبرد ايرانيان پيروز شدند.
مشرکان مکه اين را به فال نيک گرفتند و دليل بر حقانيت شرک خود دانستند! و گفتند: ايرانيان مجوسى هستند و مشرک (دوگانه پرست ) اما روميان مسيحيند و اهل کتاب ، همانگونه که (ايرانيان ) بر (روميان ) غلبه کردند پيروزى نهائى از آن شرک است و طومار اسلام به زودى پيچيده خواهد شد و ما پيروز مى شويم .
گرچه اينگونه نتيجه گيريها پايه و مايه اى نداشت اما در آن جو و محيط براى تبليغ در ميان مردم جاهل خالى از تأثير نبود، لذا اين امر بر مسلمانان گران آمد.
آيات فوق نازل شد و قاطعانه گفت : گرچه ايرانيان در اين نبرد پيروز شدند اما چيزى نمى گذرد که از روميان شکست خواهند خورد و حتى حدود زمان اين پيشگوئى را نيز بيان داشت و گفت اين امر فقط در طول چند سال به وقوع مى پيوندد!.
اين پيشگوئى قاطع قرآن که از يکسو نشانه اعجاز اين کتاب آسمانى و اتکاء آورنده آن به علم بى پايان پروردگار به عالم غيب است ، و از سوى ديگر نقطه مقابل تفأل مشرکان بود، مسلمانان را کاملاً دلگرم ساخت.

این آیات از يک سو خبر از اصل پيروزى مى دهد«و هم من بعد غلبهم سيغلبون».
از سوى ديگر خبر از پيروزى ديگرى براى مسلمانان بر کفار مقارن همان زمان «و يومئذ يفرح المؤ منون».

تاريخ به ما مى گويد که هنوز نه سال نگذشته بود که اين دو حادثه انجام يافت . روميان در نبرد جديدى بر ايرانيان پيروز شدند و مقارن همان زمان مسلمانان با صلح حديبيه (و طبق روايتى در جنگ بدر) پيروزى چشمگيرى بر دشمنان پيدا کردند.(تفسیر نمونه،ذیل ایات آغازین سوره روم).

اما در رابطه با سخن شما در مورد مشورت های امام علی(ع) به خلفا،تا جایی که تاریخ به ما اطلاعات می دهند جز همان یک مورد،ما مورد دیگری را سراغ نداریم،حال آنکه شما بگونه ای مطرح کرده اید که گویا امام علی(علیه السلام)کاملاً با خلفا همراه و موافق بوده است.

ohfreedom;319515 نوشت:
بی شک امیرالمومنین علی رض با مشورت های هوشمندانه خود نقش به سزایی در این فتح های بزرگ برداشتند.

چرا امام علی علیه اسلام که بیشتر از همه در جنگهای پیامبر صلی الله علیه واله وسلم شرکت داشت در این جنگ
1. تنها به مشورت قناعت کردند
2. فرماندهی سپاه را نپذیرفتند
اینها یعنی عدم رضایت
مشورت هم در حد مصلحت جامعه اسلامی بوده است ، و کم شدن تلفات طرفین جنگ نه به معنای رضایت به این جنگها

مقداد;319645 نوشت:
اما در رابطه با سخن شما در مورد مشورت های امام علی(ع) به خلفا،تا جایی که تاریخ به ما اطلاعات می دهند جز همان یک مورد،ما مورد دیگری را سراغ نداریم،حال آنکه شما بگونه ای مطرح کرده اید که گویا امام علی(علیه السلام)کاملاً با خلفا همراه و موافق بوده است.

اول آنکه در مورد پیش بینی ایران و روم هم منظور من همین بود که شما آوردید.

در ثانی در مورد کمک و مدد حضرت علی رض به خلفای راشدین به یاد شما می آورم که در جریان شورش علی خلیفه سوم، حضرت علی رض دو فرزند خویش را پیش مرگ حضرت عثمان رضی الله نمودند و سیدنا حسن و سیدنا حسین رض از جان ایشان حفاظت نمودند.

پنج تن;319742 نوشت:
چرا امام علی علیه اسلام که بیشتر از همه در جنگهای پیامبر صلی الله علیه واله وسلم شرکت داشت در این جنگ 1. تنها به مشورت قناعت کردند 2. فرماندهی سپاه را نپذیرفتند اینها یعنی عدم رضایت مشورت هم در حد مصلحت جامعه اسلامی بوده است ، و کم شدن تلفات طرفین جنگ نه به معنای رضایت به این جنگها

اگر ایشان نظر به کم شدن تلفات جنگ داشتند، حضرت عمر رض را از جنگ نهی می کردند، چرا هیچ روایتی نداریم که ایشان جنگ را منع کرده باشند؟؟؟

ohfreedom;319824 نوشت:

در ثانی در مورد کمک و مدد حضرت علی رض به خلفای راشدین به یاد شما می آورم که در جریان شورش علی خلیفه سوم، حضرت علی رض دو فرزند خویش را پیش مرگ حضرت عثمان رضی الله نمودند و سیدنا حسن و سیدنا حسین رض از جان ایشان حفاظت نمودند.

جناب ohfreedom !

سخن شما در مورد دفاع امام علی(علیه السلام) از عثمان بر فرض درست بودن این ادعا،چه ربطی به سوال و ادعای مورد نظر شما در پست های قبلی دارد،شما ادعا کردید که «بی شک امیرالمومنین علی رض با مشورت های هوشمندانه خود نقش به سزایی در این فتح های بزرگ برداشتند». موضوع مورد بحث مشورت های امیرمومنان علی(علیه السلام) به خلفا در رابطه با فتوحات بوده است نه دفاع از یک خلیفه.

اما برای مطالعه درباره این موضوع که آیا واقعاً امام علی(علیه السلام) فرزندان بزرگوارش امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) را برای دفاع از عثمان فرستاده بود یا خیر به اینجا مراجعه کنید.

[="Tahoma"]تردید در تاریخ اسلام

جمع بندی:

پرسش:

آیا امام علی در حمله اعراب به ایران و کشتار ایرانیان نقش داشتند یا نه؟ لطفاً از منابع غیر اسلامی پاسخ دهید.

پاسخ:

با عرض سلام و ادب

براي روشن شدن جواب بايد به سه مورد از درگيريهاي مسلمانان با نيروهاي جنگي ايران ساساني اشاره كرد و آن سه مورد عبارتند از جنگ پل، جنگ بويب و جنگ قادسيه و در ضمن توضيح اين درگيريها جواب سؤال روشن مي شود.

جنگ پل(جسر)
اين جنگ را جنگ جسر هم مي گويند و به مناسبت محلي كه اين جنگ در آنجا روي داد، جنگ و شكست قس الناطف نيز ناميده مي شود.
خلاصه اين جنگ اين است: عمر بن خطاب ابوعبيد ثقفي را مأمور جنگ با ايرانيان كرد و مثني بن حارثه را هم كه يكي از فرماندهان بود همراه او فرستاد.نيروهاي مسلمان به جبهه جنگ آمدند. ابوعبيد و نيروهايش از پلي كه بر روي شط بود عبور كردند و در اين طرف پل با نيروهاي ايراني درگير شدند. فرمانده كل سپاه ايران در آن زمان رستم فرخ زاد بود و فرمانده نيروهاي عمل كننده سرداري به نام مرادنشاه بود كه در ميان ايرانيان بهمن و در ميان عرب ذوالحاجب ناميده مي شد. در اين جنگ نيروهاي ابوعبيد ثقفي شكست سختي خوردند. ابوعبيد، برادر و برادرزاده اش كشته شدند و بقيه نيروها را مثني بن حارثه از معركه بيرون برد و به طرف حيره نزديك نجف كنوني عقب نشيني كردند. خبر شكست نيروهاي مسلمان به مدينه رسيد و عمر بن خطاب بسيار ناراحت شد و تا يكسال اين ناراحتي در او ديده مي شد.
جنگ پل در رمضان سال سيزدهم هجري به وقوع پيوست. (1)

جنگ بويب
بويب دروازه عراق و نزديك كوفه و نجف فعلي بود. نيروهاي مسلمانان در اين منطقه با نيروهاي ايراني درگير شدند. فرماندهي نيروهاي عمل كننده ايران با سرداري به نام مهران بود. در اين جنگ مهران كشته شد و نيروهاي ايراني شكست سختي خوردند و مسلمانان با اين پيروزي شكست پل را جبران كردند. اين جنگ در سال چهاردهم هجري روي داد. (2)

جنگ قادسيه
شكست بويب ايرانيان را وحشت زده كرد و براي همين سپاهي عظيم به فرماندهي رستم فرخ زاد تدارك ديده شد تا خطر هجوم مسلمانان به قلمرو ايران در عراق از بين برود. اين خبر به مدينه رسيد و عمر بن خطاب تصميم گرفت تا سپاه مسلمانان را تقويت كند. (3)

شيخ مفيد در ارشاد آورده است: خبر تدارك عظيم ايرانيان براي جنگ، به عمر بن خطاب رسيد. عمر بن خطاب هراسان شد و به مسجد آمد. مردم هم به مسجد آمدند عمر بن خطاب گفت: اي مسلمانان! شيطان لشكر خود را فراهم كرده و به سوي شما روي آورده است. حالا بگوييد كه رأي شما چيست؟ طلحه بلند شد و گفت: به نظر من بهتر است كه خود شما شخصاً به جبهه برويد و فرماندهي كنيد. اين براي نيروهاي مسلمان تقويت روحيه مي آورد.

عثمان برخاست و گفت: به نظر من بهتر است كه نيروهاي شام، نيروهاي يمن و نيروهاي مكه و مدينه را فراهم كني و به نيروهاي عمل كننده ملحق شوي. عمر بن خطاب پس از پايان سخنان عثمان گفت: اي مسلمانان نظر بدهيد.
حضرت علي(ع) كه به اين مجلس دعوت شده بود، گفت: اگر اهل شام را از شام حركت بدهي روميان بر سر كودكان و زنان آنان مي ريزند و بر آنان مي تازند. اگر اهل يمن را از يمن حركت بدهي مردم حبشه به كودكان و زنان آنان هجوم مي آورند و اگر مردم مكه و مدينه را كوچ بدهي و به جبهه برويد، اعراب از هر سو به اين دو شهر هجوم مي آورند و تو بايد اندوه كودكان و زنان آنان را به دل بگيري و در مورد كثرت نيروهاي دشمن بايد به اين نكته توجه شود كه ما در زمان پيامبر اسلام با تكيه بر ايمان و ياري خدا مي جنگيديم نه با تكيه بر فزوني عدد و در مورد همپيماني همه ايرانيان در جنگ با مسلمانان بايد بگويم كه ما بايد كار را به خدا بسپاريم و خداوند خودش اين مشكل را حل مي كند و اگر تو خودت به جبهه بروي و ايرانيان تو را ببينند بر شدت حمله خود مي افزايند تا تو را از پاي درآورند. بهتر است كه مردم شام در شام بمانند و مردم يمن، مكه و مدينه در شهرهاي خود بمانند و به مردم بصره بنويس كه سه گروه شوند، يك گروه از زنان و كودكان مراقبت كنند و گروهي مواظب كفار و اهل ذمه باشند و گروهي هم به نيروهاي مسلمانان بپيوندند.
عمر بن خطاب گفت: رأي درست همين است و من از اين رأي پيروي مي كنم. (4)

بنابراين علي(ع) در جنگ با ايران نقشي نداشت و فقط در اين مورد نظر مشورتي داده است و به نظر مي رسد كه اگر امام علي(ع) چنين نظري نمي دادند و عمر بن خطاب آنهمه نيرو را وارد عمل مي كرد، كل ايران به آتش كشيده مي شد و با راهنمايي علي(ع) عراق با تلفات كم فتح شد و سرزمين اصلي ايران هم با تلفات كم فتح شد.

[="Tahoma"]پرسش:

آیا این مطلب درست است که پیش بینی فتح ایران و روم در قرآن آمده است؟

پاسخ:

با عرض سلام و ادب
آنچه در قرآن آمده پیشگویی پیروزی روم بر ایران است.خداوند متعال در آیات آغازین سوره روم به این موضوع اشاره کرده است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ* الم(الروم/1)
غُلِبَتِ الرُّومُ(الروم/2)
روميان مغلوب شدند!
فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيغْلِبُونَ(الروم/3)
(و اين شکست) در سرزمين نزديکي رخ داد؛ اما آنان پس از (اين) مغلوبيت بزودي غلبه خواهند کرد...
فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَيوْمَئِذٍ يفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ(الروم/4)
در چند سال همه کارها از آن خداست؛ چه قبل و چه بعد (از اين شکست و پيروزي)؛ و در آن روز، مؤمنان (بخاطر پيروزي ديگري) خوشحال خواهند شد...

مفسران بزرگ همگى اتفاق دارند که آيات نخستين اين سوره بدين سبب نازل شد که در آن هنگام که پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در مکه بود و مؤ منان در اقليت قرار داشتند، جنگى ميان ايرانيان و روميان در گرفت ، و در اين نبرد ايرانيان پيروز شدند.
مشرکان مکه اين را به فال نيک گرفتند و دليل بر حقانيت شرک خود دانستند! و گفتند: ايرانيان مجوسى هستند و مشرک (دوگانه پرست ) اما روميان مسيحيند و اهل کتاب ، همانگونه که (ايرانيان ) بر (روميان ) غلبه کردند پيروزى نهائى از آن شرک است و طومار اسلام به زودى پيچيده خواهد شد و ما پيروز مى شويم .
گرچه اينگونه نتيجه گيريها پايه و مايه اى نداشت اما در آن جو و محيط براى تبليغ در ميان مردم جاهل خالى از تأثير نبود، لذا اين امر بر مسلمانان گران آمد.
آيات فوق نازل شد و قاطعانه گفت : گرچه ايرانيان در اين نبرد پيروز شدند اما چيزى نمى گذرد که از روميان شکست خواهند خورد و حتى حدود زمان اين پيشگوئى را نيز بيان داشت و گفت اين امر فقط در طول چند سال به وقوع مى پيوندد!.
اين پيشگوئى قاطع قرآن که از يکسو نشانه اعجاز اين کتاب آسمانى و اتکاء آورنده آن به علم بى پايان پروردگار به عالم غيب است ، و از سوى ديگر نقطه مقابل تفأل مشرکان بود، مسلمانان را کاملاً دلگرم ساخت.

این آیات از يک سو خبر از اصل پيروزى مى دهد«و هم من بعد غلبهم سيغلبون».
از سوى ديگر خبر از پيروزى ديگرى براى مسلمانان بر کفار مقارن همان زمان «و يومئذ يفرح المؤ منون».

تاريخ به ما مى گويد که هنوز نه سال نگذشته بود که اين دو حادثه انجام يافت . روميان در نبرد جديدى بر ايرانيان پيروز شدند و مقارن همان زمان مسلمانان با صلح حديبيه (و طبق روايتى در جنگ بدر) پيروزى چشمگيرى بر دشمنان پيدا کردند.(تفسیر نمونه،ذیل ایات آغازین سوره روم).

[="Tahoma"]پرسش:

آیا این نقل تاریخی درست است که در جریان قتل عثمان؛ امام علی، امام حسن و امام حسین(ع) را برای دفاع و حمایت از عثمان به در خانۀ او فرستاد؟

پاسخ:

جریان حمایت امام علی(ع) از عثمان و فرستادن امام حسن و امام حسین(ع) به در خانۀ عثمان، در برخی منابع تاریخی نقل شده است،[5] اما این موضوع؛ مورد نقد و بررسی مورّخان، تحلیل گران مسائل تاریخی و محدّثان قرار گرفته است و به ظاهر این جریان نگاه نکرده و به تفسیر و تحلیل آن پرداخته اند که خلاصه ای از آن در ذیل بیان می شود.

الف. جعلی بودن این روایت

1. علامه امینی(ره) در کتاب «الغدیر» -پس از ذکر این جریان- تصریح می کند که روایت حمایت امام علی(ع) از عثمان و فرستادن فرزندانش به در خانۀ او، از روایات دروغین و جعلی است. و این نوع روایات، با روایات متواتر و مستحکم دیگر که بیان کنندۀ انتقاد امام علی(ع) و برخی از اصحاب پیامبر اکرم(ص) به عملکرد عثمان است، تناقض دارد. آنها نه فقط فرزندانشان را برای پاسداری و دفاع از عثمان نفرستاده اند، بلکه همواره در صف مخالفان وی قرار داشته و یکدم از مجاهدت در راه تصحیح رویّۀ ناپسندش و باز آوردن اسلوب حکومت و اداره آن بر موازین قرآن و سنت نیاسوده اند.[6]

2. رفتار ناهنجار عثمان نسبت به امام و فرزندانش، چنین اقدامى را بعید مى‏ گرداند؛ به علاوه، امام و فرزندانش نمى‏ توانستند از مهاجرین و انصار و یاران شایسته رسول خدا(ص) فاصله بگیرند و با آنان به مخالفت بپردازند.[7]

3. از گفتار سید مرتضى(ره) چنین برمى ‏آید که وى نیز نسبت به این که امام على(ع) فرزندانش حسن و حسین(ع) را براى دفاع از عثمان فرستاده، شک و تردید دارد. او مى ‏گوید: «اگر حضرت آن دو را فرستاده باشد، براى این بوده که مانع قتل عمد عثمان شوند و از منع خانواده و زنان عثمان از آب و غذا جلوگیرى کنند، نه این که مانع خلع وى توسط انقلابی ها گردند».[8]

4. این که گفته شد: طلحه و زبیر نیز فرزندانشان را براى دفاع از عثمان فرستادند،[9] شکّى در بطلان این سخن نیست؛ زیرا طلحه، زبیر، عایشه و دیگران از سرسخت ‏ترین دشمنان عثمان بودند.[10]

5. در درستی محتواى روایتى که مى‏ گوید امام حسن(ع) در دفاع از عثمان زخمى شد، شک و تردید وجود دارد؛ زیرا گرچه ممکن است امام على(ع) دو فرزندش یا تنها امام حسن(ع) را براى دفاع از عثمان فرستاده باشد و آن دو نیز به نزد عثمان آمده و مأموریت محوّله از جانب پدر را به اطلاع او رسانده باشند، اما ظاهراً عثمان آن دو را رد کرد و دفاع آن دو را نپذیرفت؛[11]
همان طور که در برخی از منابع تاریخی آمده: «على پسرش حسن را خواست و به او گفت: پسرم! به نزد عثمان برو و به او بگو: پدرم مى ‏گوید: آیا میل دارى که تو را یارى کنم؟ حسن پیام پدرش را به عثمان رساند. عثمان به او گفت: نه، من یارى او را نمى خواهم؛ زیرا رسول خدا(ص) را دیدم ... حسن سکوت کرد و به نزد پدر بازگشت و پاسخ عثمان را برایش بازگفت ....».[12]

ب. تفسیر این روایت بر فرض پذیرش آن

اگر بر فرض، حمایت و دفاع امام علی(ع) از عثمان را بپذیریم، لازم است پیرامون عملکرد صحیح حضرت علی(ع) و موضع واقع بینانه آن حضرت، مباحثی داشته باشیم. لذا فشرده ای از این تفسیر سیاسی در زیر بیان می شود.

حضور امام حسن(ع) در جبهه دفاع از عثمان، صرفاً براى این بود که کسى نتواند امام و فرزندانش را به شرکت در انقلاب علیه عثمان متّهم نماید و آنان را شریک قتل او بداند؛[13] یعنی همان تحلیل و تفسیر سیاسی دیدگاه بزرگانی همچون سید مرتضی(ره).

توضیح این که اگرچه امام علی(ع) خلافت عثمان را تأیید نمی کرد، و بر همه کارهاى خلاف و تعدّى ‏هایى که از سوى هیأت حاکمه سر مى ‏زد، کاملاً آگاهی داشت. با این حال، راه چاره را در این روش انفعالى نمى‏ دانست و علاج واقعه را بدین طریق مصلحت نمى‏ دید. حضرت علی(ع) در مورد عثمان فرمود: «اگر به کشتن او فرمان داده بودم، قاتل محسوب مى ‏شدم، و اگر آنها را باز مى ‏داشتم از یاورانش به شمار مى‏ آمدم، اما کسى که او را یارى کرده نمى ‏تواند بگوید از کسانى که دست از یاریش برداشتند بهترم، و کسانى که دست از یاریش برداشتند نمى ‏توانند بگویند یاورانش از ما بهترند، من جریان عثمان را برایتان خلاصه مى‏کنم: استبداد ورزید، چه بد استبدادى، و شما ناراحت شدید و از حد گذراندید و خداوند در این مورد حکمى دارد که در بارۀ مستبدان و افراط گران جارى مى ‏شود (و هر کدام به واکنش اعمال نادرست خود گرفتار مى ‏شوند)».[14]

امام على(ع) چنین موضعى در پیش گرفت؛ چرا که روش انقلابی ها در قتل عثمان در آن شرایط و با آن وضع خاص نمى‏ توانست به مصلحت اسلام باشد، بلکه برعکس باعث مى ‏شد تا ضربۀ بزرگ و جبران‏ ناپذیرى بر پیکر اسلام وارد آید؛ زیرا چنین عملى به منفعت طلبان و هواپرستانى که به دنبال فرصت و موقعیّت‏ مناسب بودند، فرصت مى‏ داد که با توجّه به آثارى که سیاست حاکم در مفاهیم، تفکّرات، نظرها و عقاید مردم بر جاى گذاشته، از جهل و ضعف و شرایط حاکم بر زندگى آنان سود جسته، به مطامع خویش دست یابند و شعار خون‏ خواهى عثمان سرداده، آن را دستاویزى براى موضع ‏گیرى در مقابل اسلام- که در شخص امیر المؤمنین(ع) عینیّت و تجسّم یافته- قرار دهند و در مقابل آن حضرت با وقاحت تمام بایستند و شبهات و تشکیکاتى را در مورد حضرت و اصحاب مخلص وى القا نمایند. از همین مسئله بود که جنگ ‏هاى جمل، صفین و نهروان- آن‏ طور که در تاریخ ثبت شده- نشأت گرفت و به وقوع پیوست.

امیر المؤمنین(ع) کاملاً این مطلب را درک مى ‏کرد و بر آن آگاهی داشت؛ تا جایى که آن موقع که اهالى یمن براى تبریک خلافت به خدمت حضرت مشرّف شدند، به آنان فرمود: «شما ریش سفیدان و بزرگان یمن هستید، اى کاش مى ‏دانستم اگر روزى مسئله ‏اى بر ایمان پیش آید و حادثه ‏اى اتفاق بیفتد، قدرت جنگى شما چقدر است و تا چه اندازه مى‏ توانید صبر و پایدارى داشته باشید و در مقابل دشمن استقامت کنید!».[15] یعنى حضرت از همان موقع، جنگ ‏هایى را انتظار داشت که مى ‏بایست علیه طمع‏ ورزان و منحرفان صورت گیرد.

این مسائل در آن موقع گریبان گیر مسلمانان بود و مصائب و مشکلات بسیارى به دنبال داشت که هنوز جامعه اسلامی از آثار آن رنج مى ‏برند و در زحمت هستند.

امام على(ع) میل نداشت که عثمان به آن کیفیت نامطلوب کشته شود، و اگر فرزندانش، را براى دفاع از او فرستاد و اگر فرمود: «به خدا سوگند آن قدر از او دفاع کردم که ترسیدم گناهکار باشم»،[16]با این حال، حضرت نمى ‏خواست که دفاع او از عثمان موجب فهم غلط در قبال عثمان و خطاکارى ‏هاى او باشد؛ از این ‏رو، کارهای خلاف عثمان را بیان مى‏ فرمود.[17]

پی نوشتها:

[1]. تاريخ ايران، حسن پيرنيا، عباس اقبال آشتياني، دكتر باقر عاقلي، بخش دوم، ص 49 به بعد؛ تاريخ اسلام، خلفاء، جعفريان، ص 111 به بعد؛ گنجينه تاريخ ايران، عبدالعظيم رضائي، ج 9، ص 444.

[2]. اسلام در ايران، پطروشفسكي، ترجمه كريم كشاورز، ص 40؛ روضه الصفاء، ج 2، بخش دو، ص 1768، انتشارات اساطير، چاپ اول و تاريخ اسلام خلفا، ص 115.

[3]. تاريخ اسلام، خلفاء، ص 115 به بعد...

[4]. الارشاد، ج 1، ص 207، تحقيق موسسه آل البيت، چاپ اول، 1413؛ بحارالانوار، ج 40، ص 253، ح 28 به نقل از ارشاد؛ زندگاني اميرالمؤمنين، سيد هاشم رسولي محلاتي، ص 266 به نقل از ارشاد.

[5]. ر.ک: ابن قتیبة دینوری‏، أبو محمد عبد الله بن مسلم، الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، تحقیق: شیری، علی، ج 1، ص 52 – 62، دارالأضواء، بیروت، چاپ اول، 1410ق؛ ابن اثیر، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 167 – 175، دار صادر، دار بیروت، بیروت، 1385ق؛ ابن الطقطقى‏، محمد بن على بن طباطبا، الفخرى فى الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، تحقیق: عبد القادر محمد مایو، ص 102 – 104، دار القلم العربى، بیروت، چاپ اول، 1418ق.

[6]. ر.ک: علامه امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب‏، ج 9، ص 331 – 338، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة‏، قم، چاپ اول، 1416ق.

[7]. عاملى،‏ جعفر مرتضى، تحلیلى از زندگانى سیاسى امام حسن مجتبى علیه السلام‏، ترجمه: سپهری، محمد، ص 202، دفتر تبلیغات اسلامى‏، قم، چاپ سوم، 1376ش.

[8]. به نقل از: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل‏، ج 3، ص 8، و ج 2، ص 328 – 333، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404ق.

[9]. الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 172.

[10]. تحلیلى از زندگانى سیاسى امام حسن مجتبى علیه السلام‏، ص 203.

[11]. ر.ک: همان، ص 215 – 221.

[12]. ‏«ثم دعا علی بابنه الحسن، فقال: انطلق یا ابنی إلى عثمان فقل له: یقول لک أبی: أ فتحب أن أنصرک! فأقبل الحسن إلى عثمان برسالة أبیه، فقال عثمان: لا ما أرید ذلک، لأنی قد رأیت رسول الله صلّى الله علیه و سلّم فی منامی فقال: یا عثمان! إن قاتلتهم نصرت علیهم، و إن لم تقاتلهم فإنک مفطر عندی، و إنی قد أحببت الإفطار عند رسول الله صلّى الله علیه و سلّم، فسکت الحسن و انصرف إلى أبیه فأخبره بذلک»؛ ابن اعثم کوفى‏، کتاب الفتوح، ج 2، ص 423، دار الأضواء، بیروت، چاپ اول، 1411ق.

[13]. تحلیلى از زندگانى سیاسى امام حسن مجتبى علیه السلام‏، ص 202.

[14]. «لَوْ أَمَرْتُ بِهِ لَکُنْتُ قَاتِلًا أَوْ نَهَیتُ عَنْهُ لَکُنْتُ نَاصِراً غَیرَ أَنَّ مَنْ نَصَرَهُ لَا یسْتَطِیعُ أَنْ یقُولَ خَذَلَهُ مَنْ أَنَا خَیرٌ مِنْهُ وَ مَنْ خَذَلَهُ لَا یسْتَطِیعُ أَنْ یقُولَ نَصَرَهُ مَنْ هُوَ خَیرٌ مِنِّی وَ أَنَا جَامِعٌ لَکُمْ أَمْرَهُ اسْتَأْثَرَ فَأَسَاءَ الْأَثَرَةَ وَ جَزِعْتُمْ فَأَسَأْتُمُ الْجَزَعَ وَ لِلَّهِ حُکْمٌ وَاقِعٌ فِی الْمُسْتَأْثِرِ وَ الْجَازِعِ»؛ سید رضی، نهج البلاغه، مصحح: عطاردی، عزیزالله، ص 39، بنیاد نهج البلاغه، بی جا، چاپ اول، 1372ش.

[15]. «إنکم صنادید الیمن و ساداتها فلیت شعری إن دهمنا أمر من الأمور کیف صبرکم على ضرب الطلا و طعن الکلأ؟»؛ ‏ کتاب الفتوح، ج 2، ص 440 و 441.

[16]. «وَ اللَّهِ لَقَدْ دَفَعْتُ عَنْهُ حَتَّى خَشِیتُ أَنْ أَکُونَ آثِماً»؛ نهج البلاغه، ص 303.

[17]. تحلیلى از زندگانى سیاسى امام حسن مجتبى علیه السلام‏، ص 204 – 214، با تلخیص و ویرایش.

موضوع قفل شده است