شکایت

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شکایت

باسمه تعالی
باسلام:
شکایت اظهار ناراحتی و ناخشنودی از پیش آمدن امور ناخوشایند ،با زبان اعتراض است
پیدایش اموری که با طبع آدمی ناسازگار است او را ناخشنود و آسایش و راحتی را از او سلب می کند در این حال است که به شکل معمول لب به اعتراض گشوده از پیدایش آن امر ناگوار شکایت می کند.

پس تحقق شکایت به عوامل ذیل بستگی دارد:
1- پیدایش امور ناسازگار با طبع و پیش آمدن حوادث ناگوار
2- ناخشنودی و ناراحتی از آن امور
3- آشکار کردن ناراختی با زبان اعتراض

بدیهی است که انسان از امور سازگار و ملایم با طبع احساس ناخرسندی نداردو از آنها شکایت نمی کند.
همچنین ممکن است برخی به چنان مقام و مرتبه معنوی دست یابند که امور ناسازگار ایشان را ناراحت نسازد و در برابر پیش آمدها راضی و خشنود باشد در برابر آنچه خدا مقدر ساخته به زبان و در دل تسلیم بوده ،ناراحت نشوند
یا اگر کسی به چنین مرتبه ای نرسیده ،در مرتبه ای پایین تر مقاوم و صبور بوده زبان به اعتراض نگشاید
ولی اگر ناخشنود شود و پس از آن لب به اعتراض گشوده ،اظهار ناراحتی کند به شکایت مبتلا شده است

تفاوت شکایت با عرض حال:
گاه انسان ناملایماتی را که در زندگی دیده ،بدون حالت اعتراض باز گو می کند در این حال او فقط بیانگر امور ناگواری است که برای او رخ داده ،بدون آنکه به کسی یا چیزی معترض باشد

در حالی که شکایت اظهار ناراحتی با حال اعتراض است که در این حال فرد شاکی ،وقوع امور ناگوار را به شکل اعتراض باز می گوید.

پس اگر کسی از فقر و تنگدستی خود با ناراحتی حکایت کند ولی به کسی یا چیزی حتی روزگار ،معترض نباشد شکایت نکرده ،بلکه فقط عرض حال کرده است.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

مفهوم گلایه و شکایت
گلایه که در عربی از آن به شکوه یاد می شود،‌ در اصل به معنای شکایت کردن است. واژه عربی شکوه که از ریشه شکا گرفته شده است در اصل به معنای اظهار غم و اندوه است(مفردات الفاظ قرآن کریم،‌ راغب اصفهانی ، ذیل واژه شکا) این واژه در کاربردی فارسی به معنای گله و گلایه و شکایت می باشد.( لغت نامه دهخدا ؛‌ ج ۹ ؛‌ص ۱۲۷۱۴)
گلایه و شکوه بیش تر به عنوان یک واکنش عاطفی مطرح می باشد و در کاربردهای کنونی در فرهنگ اسلامی ایرانی ،‌ نوعی حرکت و یا گفتاری است که دلخوری شخص را نشان می دهد و شخص آن را گاه به زمزمه با خود و یا دیگری یا دیگران مطرح می کند و بیش تر به شکل دعایی و نیایش به پیشگاه خداوند بروز و ظهور می کند. این در حالی است که شکایت درکاربردی های کنونی به معنا دعوای قضایی و بردن مساله و معضل به دستگاه قضایی و طرح دعاوی در آن جا می باشد.
بنابراین می توان گفت که در کاربردهای کنونی شکایت بیش تر در جایی به کار می رود که مساله به شکل دعاوی قضایی در دادگستری و دیگر محاکم قضایی طرح می شود؛‌ در حالی که شکوه و گلایه به شکل ،‌ واکنش های عاطفی و احساسی بیان می شود که حکایت از دلخوری و ناخرسندی شخص از مورد گلایه دارد.
حافظ در جایی می سراید:
"گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست؟
گفت حافظ گله ای از شب یلدا دارد"
در این شعر گلایه و گله به معنای همان واکنش و شکوه عاطفی و احساسی و اظهار آن می باشد؛ چنان که مولوی با به کار بردن واژه عربی شکوه نیز همین معنا را اراده می کند و می سراید:
غیر حق جمله عدو و دوست اوست
با عدواز دوست کی شکوه نکوست
سالک قزوینی نیز به همین معنا می سراید:
ز سالک شکوه پردازی نه شرط راه می باشد
که اول منزل یوسف چو زین ره چاه می باشد.
البته گاه نیز شکوه به معنای شکایت رسمی و قضایی مطرح شده است ولی این بیش تر در فرهنگ پیشین فارسی بوده است و در حال حاضر چنین کاربردهایی کاهش یافته است. سعدی در شعری می گوید:
شنیدم که در حبس چندی بماند
نه شکوه نوشت و نه فریاد خواند.

حق یارتان :Gol:

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

شکایت از خدا و به خدا
بیش ترین آیاتی که درباره شکوه وارد شده مرتبط به گلایه و شکوه از خداوند است. ریشه این گلایه مندی می تواند امور چندی باشد. از جمله می توان به گلایه به درگاه الهی از رفتارهای ظالمانه دیگران اشاره کرد که در گلایه حضرت آسیه (س) به پیشگاه خداوند نسبت به ستمگری فرعون نمونه آن را می توان یافت.(تحریم آیه ۱۱)
البته این گونه نیست که همه شکوه ها و گلایه ها به پیشگاه خداوند از رفتارهای ظالمانه واقعی باشد؛‌بلکه گاه توهم رفتار ظالمانه و یا احتمال آن خود موجب می شود که شخص به پیشگاه خداوند گلایه برد و شکوه نماید و حتی به شکل مجادله با خداوند وارد شود. از جمله می توان به گلایه و شکوه خوله از شوهرش در پیشگاه خداوند و مجادله با وی اشاره کرد که در آیه نخست سوره مجادله بیان شده است.
از موارد توهم ظلم می توان به شکوه جهنمیان کفر پیشه از گمراه گری رهبران خود به پیشگاه خداوند اشاره کرد؛‌ زیرا در این جا دیگر متهم می شود در حالی خود در حق خویش ظلم و ستم روا داشته و آن را به دیگری نسبت می دهد.(احزاب آیه ۶۴ تا ۶۷) همین مساله موجب شده است که هنگامی که دوزخیان ابلیس را به سبب گمراه گری سرزنش می کنند ابلیس در برابر می گوید: مرا سرزنش نکنید بلکه خودتان را سرزنش کنید.
آیات دیگری نیز به همین مساله گلایه از دیگران در پیشگاه خداوند به سبب ظلم و ستم و گمراهی پرداخته است که می توان به گلایه مستضعفان از رهبران مستکبر و عاملان کفر و شرک خود در قیامت (سباء آیات ۳۱ و ۳۲) و گلایه غافلان و فراموش کنندگان خدا در پیشگاه خداوند به سبب کور شدن خود در قیامت یعنی توهم ظلم خداوند درحق ایشان (طه آیات ۱۲۴ و ۱۲۵) و شکوه پیروان کفر در قیامت به درگاه خداوند از گمراهی رهبران و اشراف کافر خود( احزاب آیات ۶۷ و ۶۸) اشاره کرد.
گاه علت و سبب شکوه و گلایه ،‌فقدان نعمتی است که شخص دوست دارد که داشته باشد و یا خود را سزاوار داشتن آن می داند. از جمله این شکوه ها می توان به شکوه زکریا از پیری خویش و نداشتن پسری در جایگاه وارث خود اشاره کرد.
البته ایشان در توجیه شکوه خویش به مساله فقدان رهبری امت پس از خویش اشاره می کند و می فرماید: انی خفت الموالی من ورائی ؛‌ من بر (گمراهی) امت پس از خویش هراسانم.(مریم آیات ۲ تا ۵)
به نظر می رسد که ترس و هراس وی از روی دلسوزی و یا اظهار دلسوزی باشد ؛ زیرا آن حضرت (ع) آگاه است که هرگز خداوند زمینی را بی حجت نمی گذارد و خود کس یا کسانی را برای این کار مامور خواهد کرد ولی وی از وضعیت پیروانی می هراسد که در نزد وی بوده اند و فقدان رهبری به معنای از دست رفتن تلاش های چندین ساله خود و دیگران در پرورش این افراد است. چنین خوف و هراسی را نیز پیامبر(ص) داشت که امت وی پس از وی با فقدان رهبری صالح به گمراهی بروند.
از این آیه می توان دریافت که ترس و خوف از فقدان رهبری پس از خود ،‌امری طبیعی و عقلی بوده است و هیچ گاه پیامبری حاضر نبوده است که امت و پیروان خویش را تنها و بی رهبر بگذارد. بنابراین طبیعی بود که پیامبر گرامی (ص) نیز نسبت به آینده امت اسلام هراسان باشد.
چنین ترسی است که موجب می شود تا به شکل احساسات و عواطف نسبت به امت خود را بروز و ظهور دهد و خواهان انتخاب فرزندی صالح برای رهبری امت شود.

حق یارتان :Gol:

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

گاه سبب شکوه و گلایه مندی ، از دست دادن نعمتی است . به این معنا که نعمتی را داشته است ولی به هر سببی آن را از دست داده است. از جمله می توان به شکوه ایوب به درگاه خداوند به سبب از دست دادن سلامتی و گرفتاری و ابتلا به بیماری و رنج اشاره کرد که در آیه ۸۳ سوره انبیاء و نیز ۴۱ سوره ص از وی نقل شده است.
شکوه به پیشگاه خداوند گاه از خدا و گاه از غیر خداست. گلایه از خدا بر اساس این اشتباه و خطاست که خداوند را در مدیریت امور و یا ربوبیت امور به درستی نشناخته اند و گمان می کنند که خداوند در حق ایشان ظلم کرده و یا اجازه داده است که ظلم و ستمی در حق ایشان روا شود و یا این که ابتلائات و آزمون های الهی را ظلم می شمارند و آن را به عنوان فتنه و آزمون الهی و سنت ابتلا و امتحان قرار نمی دهند. این گونه است که از خدا به خداوند شکایت برده و از وی گلایه مند می شوند.
اما گلایه مندی از غیر خدا به پیشگاه خداوند ،‌ بیانگر پذیرش توحید محض و باور به ربوبیت کامل و تمام الهی دارد. کسی که در امور خویش به خداوند گلایه مند می شود و امور خویش را به او واگذار می کند در حقیقت به ربوبیت الهی باوری درست دارد.
از جمله این شکوه ها می توان به گلایه حضرت موسی (ع) به پیشگاه خداوند از ظلم و ستم فرعونی اشاره کرد که به دلیل تحقیر و برده ساختن بنی اسرائیل مطرح می شود و خداوند آن را در آیه ۲۲ سوره شعراء بیان می کند.
گلایه مندی آن حضرت(ص) به پیشگاه الهی از رفتار فرعونیان (دخان آیات ۱۷ و ۲۲) و هم چنین شکوه وی از دادن امکانات مالی به فرعون و درباریان اشرافش و سوء‌استفاده آنان از قدرت و مکنت ضد موسی (ع) که در آیه ۸۸ سوره یونس مطرح می شود و نیز شکوه موسی (ع) از آزار و اذیت بنی اسرائیل (صف آیه ۵) و یا از نافرمانی بنی اسرائیل از وی (مائده آیه ۲۱ تا ۲۵) از جمله این دسته از گلایه مندی هاست.
در همین راستا می توان به شکوه و گلایه حضرت نوح(ع) به خدا از لجاجت و مکر قوم خود در برابر رسالتش (نوح آیات ۱ تا ۹ و نیز ۲۱ تا ۲۳) اشاره کرد.
البته شکوه نوح از اجابت نشدن دعایش در نجات پسرش (هود آیات ۴۵ و ۴۶) و شکوه یعقوب به خدا از فراق یوسف (یوسف آیات ۸۵ و ۸۶) از مصادیق شکوه و گلایه هایی است که بر اساس توهم و یا مسایل دیگری پیش آمده است.
اصولا شکوه و گلایه مندی به پیشگاه خداوند حتی از خداوند ، بیانگر ربوبیت خداوند و پذیرش آن از سوی گلایه کننده است. از این روست که آیات ۲۵ سوره مائده و ۸۸ سوره یونس و ۴۵ سوره هود و ۱۲۵ سوره طه و ۳۰ فرقان و ۵ تا ۷ و ۲۱ سوره نوح و آیات دیگر، ارایه گلایه و شکوه به پیشگاه خداوندی را مقتضای پذیرش ربوبیت معرفی می کند. بنابراین کسانی که به پیشگاه خداوند در هر امر خرد و کلان و ریز و درشت مراجعه می کنند و از وی گلایه مند شده و یا گلایه خویش را از دیگری به پیشگاه خداوندی عرضه می دارند، در حقیقت اهل توحید محض و ربوبیت مطلق خداوندی هستند.


حق یارتان :Gol:

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

شکایت و شکوه به غیر خدا
البته انسان ها در برابر مشکلات و سختی ها همان گونه که به پیشگاه خداوند گلایه مند می شوند و شکوه های خویش را با او در میان می گذارند ، به طور طبیعی گاه گلایه های خویش را با دیگری در میان می گذارند و حتی اگر ازوی توقع پاسخ و کمک نداشته باشند به عنوان درد دل و رهایی از فشارسنگین مساله با مردم به شکل گلایه سخن می گویند.
قرآن در آیه ۱۲۷ از گلایه مندی اشراف قوم فرعون نزد وی سخن به میان می آورد که آنان از موسی(ع) و بنی اسرائیل به فرعون شکایت می برند. البته به نظر می رسد که این گلایه مندی به شکل همان شکایت و طرح دعاوی بوده است تا وی موسی (ع) را دستگیر و محاکمه و مجازات کند.
برادران حضرت یوسف (ع) نیز به یعقوب (ع) شکوه می برند و از این که حضرت یعقوب (ع) نسبت به آنان در مورد یوسف (ع) بی اعتماد است گلایه مند می شوند.(یوسف آیه ۱۱)
هم چنین در این باره می توان به شکوه آنان از فقر و تنگدستی خود در پیشگاه عزیز مصر حضرت یوسف (ع) اشاره کرد که در آیات ۸۷ و ۸۸ بیان شده است. در همین رابطه می توان به گلایه مندی حضرت یوسف (ع) از برادران در مورد برخورد آنان با وی و بنیامین اشاره کرد که در آیه ۸۹ سوره یوسف گزارش می شود.
شکوه و گلایه مردم سرزمین شمال به ذوالقرنین از فساد انگیزی یاجوج و ماجوج ( کهف آیات ۹۳ و ۹۴) نیز در همین حوزه تفسیر می شود.

حق یارتان :Gol:

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

رابطه امتحان و گلایه

بسیاری از مردم امتحان و ابتلائات الهی را به معنای اهانت می گیرند چنان که وجود نعمتی و ازدیاد و افزایش آن را تکریم خداوندی می شمارند که چنین تفکری موجب می شود تا در هنگام ابتلا و امتحان به خداوند گلایه مند شوند و از برخورداری دیگری که شاید به عنوان نوعی دیگری ابتلا و آزمون باشد دلخور شده و وجود نعمت را در دست دیگری ،‌نشانه اهانت به خود می شمارند. خداوند در آیات ۱۵ و ۱۶ سوره فجر چنین اندیشه و بینشی را به چالش می کشد و بیان می دارد که نه برخورداری از نعمتی به معنای اکرام و بزرگداشت و تکریم است و نه فقدان نعمتی و یا از دست دادن آن به معنا و مفهوم اهانت و خوارداشتن شخص از سوی خداوند می باشد؛ زیرا هر چیزی در جهان به حکمت و سنتی است. حکمت آن فلسفه وجودی آن می باشد و سنت آن شاید امتحان و ابتلا باشد و یا ایجاد ظرفیتی و توانمندی در شخص است.
بنابراین انسان ها می بایست هماره در امور خویش به مساله ربوبیت الهی توجه داشته باشند و در نقد هر چیزی آن را ملاک و معیار قرار دهند.
خداوند در آیه ۱۳۷ سوره آل عمران به مجموعه ای از سنت های الهی اشاره می کند که در هستی و تاریخ بشری در جریان است و این گونه نیست که خاص مقطع و دوره ای باشد؛‌ بنابراین سنتی پایدار است که از آغاز تا پایان تاریخ جریان خواهد داشت.
یکی از سنت های الهی سنت ابتلا و امتحان است. این سنت برای تبیین مسایلی چند انجام می پذیرد که یکی از آن ها شناسایی مومنان و انتخاب گواهان و انسان های کامل و شاهد از میان مردمان پس از قبولی در آزمون های متنوع و سخت است.(آل عمران آیه ۱۴۰)

حق یارتان :Gol:

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

خالص گرداندن اهل ایمان و رهایی از گونه کفر و شرک آشکار و نهان و نابودی تدریج کافران و مشرکان در یک فرآیند زمانی به دست مومنان (آل عمران آیه ۱۴۱)و هم چنین شناسایی مجاهدان و صابران ( آیه ۱۴۳) از دیگر اهدافی است که به عنوان فلسفه وحکمت آزمون ها بیان شده است.
اصولا بسیاری از مردم خود را مومن می شمارند و امتحان و آزمون های سخت است که نشان می دهد چه کسی در عمل ایمان خویش را تصدیق می کند و میان قول و عمل وی پیوند استواری است.
مردمان در هنگامی که از مرگ دور هستند خواهان آن می شوند و هنگامی که با آن رو به رو می شوند مانند آهویی تیز پا از شر شکارچی می گریزند. دیده شده است که بسیاری خواهان شهادت شده و می گویند که چرا در شهادت بر روی ما بسته شده تا بی حساب و کتاب به بهشت در آییم و از حیات معنوی و طیب برخوردار باشیم. اما هنگامی که در شهادت بر روی ایشان گشوده می شوداز آن می گریزند.( آل عمران آیه ۱۴۳)
در هنگام فقدان رهبری مسیر خویش را عوض می کنند و به عصر جاهلیت باز می گردند و همان راهی را می روند که از آن دور شده بودند؛‌ زیرا در هنگامه آزمون و خطر است که انسان خود را نشان می دهد و حقیقت و چهره واقعی خود را بروز و ظهور می دهد.
بنابراین مومن واقعی نمی بایست از آزمون ها و امتحانات به عنوان اهانت یاد کند و خداوند را نسبت به خود این گونه تصور نماید. گلایه مندی وشکوه وشکایت نسبت به امتحانات الهی نباید به شکلی باشد که از آن نشانه های بی ادبی ظاهر شود

حق یارتان :Gol:

اقسام شکایت

1- شکایت به اعتبار انتساب امر ناملایم به دیگری:
بسیاری از شکایت ها با نسبت دادن امور ناملایم به دیگری است به این معنا که شکایت کننده دیگری را سبب پیدایش آمدن ناگواری هایش معرفی کرده ،به رفتار او معترض است شکایت مردم از یکدیگر از مصادیق این قسم به شمار می رود

2- شکایت بدون انتساب ناگواری به دیگری
گاه انسان از ناملایمات می نالد بدون آنکه کسی را در پیدایش آنها مقصر دانسته به رفتار او معترض باشد در این حال شکایت او فقط منوجه خود ناگواری بوده به عامل ناگواری مرتبط نیست البته این به این معنا نیست که ناگواری عامل نداشته باشد بلکه مورد انتساب شخص شاکی نیست جنانکه در برخی از اذکار و ادعیه قنوت از امیرمومنان علی علیه السلام و امام باقر علیه السلام وارد شده است:
ار خدایا شکایت می کنم به تو از نبودن پیامبرمان و غیبت پیشوایمان و کاستی شمارمان.....(1
و یا در دعای فرج وارد شده :
خداوندا بلا(گرفتاری ) بزرگ ودردپنهان ،آشکار ،پرده پاره و زمین تنگ شد و آسمان (از بارش)بازداشته شدو تو مرجع یاری وکمکی و شکایت به پیشگاه تو عرضه می شود ای پروردگارمن (2

پی نوشت:
1- مستدرک الوسائل ج 4 ص 404
2- وسائل الشیعه ج 8 ص 184

تقسیم شکایت به اعتبار کسی که از او شکایت می شود:

الف:شکایت از صاحب شعور
آدمی به صورت معمول از کسی شکایت می کند که دارای شعور و درک است زیرا شکایت از چنین کسی ممکن است او را به انگیزه و هدفش برساند البته کسی که از او شکایت می شود گاه هم نوع خود اوست و گاه از نوع او نبوده ،با او تفاوت داردشکایت برخی پیامبران از ابلیس و اعتراض برخی مردم به خداوند در مصیبت ها را می توان از این قسم به شمار آورد
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:و اذكـر عـبـدنا ايّوب اذ نادى ربّه انى مسنى الشيطان بنصب و عذاب (1
و به یاد آر بنده ما ایوب را آن زمان که پروردگارش را فرا خواند :شیطان مرا به رنج و عذاب مبتلا کرده است
آیه گویای شکایت حضرت ایوب علیه السلام از شیطان به پیشگاه خداوند متعال است که مصداق شکایت از غیر هم نوع به شمار می رود

ب:شکایت از فاقد شعور :
شدت رنج و ناراحتی و کم بودن تحمل و عدم دقت وپیدایش توهم برخی مردم ایشان را به شکایت از چیزهایی وا می دارد که دارای شعور نبوده چیزی را درک نمی کنند
شکایت از روزگار و دنیا را می توان در شمار این قسم قرار داد

پی نوشت:
1- ص آیه 41

ناملایمات و امور ناخوشایند که سبب بروز شکایت می شوند گاه از سنخ امور مادی و ظاهری هستند
مرگ خویشان و دوستان ،نقصان جسمی ،ورشکستگی مالی،فقرو.....همه اموری هستند که مورد شکایت بسیاری از انسانها قرار می گیرند

بیماری از جمله ناگواری های بسیار شایعی است که با شدت گرفتنش زمینه مناسبی برای شکایت انسانها فراهم می سازد

گاه ناگواری های انسان از سنخ امور معنوی بوده و کاستی این امور او را به شکایت وا می دارد
شکایت از قلب تاریک ،چیرگی هوای نفسانی، فریبکاری دنیا ،فاصله با اولیای خدا ،و.....همه در شمار این قسم قرار می گیرند

گاه آدمی از ناگواری هایی که پدیده های طبیعی همچون سیل و زلزله و...برای او پیش می آورد نالیده و شکوه می کند مرگ خویشان ،ویرانی خانه بر اثر سیل یا زلزله از این قسم به شمار می رود

گاه انسان از حواد ث غیر طبیعی که دست دیگری در آن نقش داشته می نالد که این خود گاه با عمد پدید می اید همانند جنایت و ستم که حوادثی ناگوار در زندگانی بشر بوده و هست و گاه حادثه غیر طبیعی بدون عمد از انسان سر می زند مانند تصادف هایی که صحنه های دلخراش می آفریند و تعمدی در کار نبوده است

بالاتر و بهتر از همه آن است که آدمی شکایتش را فقط بر خدا عرض دارد که گشایش به دست او است

خداوند متعال در قرآن کریم از پیامبر خود یعقوب علیه السلام چنین حکایت می کند که او به فرزندش فرمود:

گفت من اندوهم را فقط به خدا می گویم و شکایت نزد او می برم و از خدا چیزهایی می دانم که شما نمی دانید(1

پی نوشت:
1- یوسف /86

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

گلایه و صبر
آیا گلایه مندی و شکوه امری مخالف با صبری است که مومنان به آن فراخوانده شده اند و یکی از مراتب عالی بشریت در سیر صعودی و کمالی است؟


آیات ۸۳ تا ۸۶ سوره یوسف تبیین می کند که شکوه و گلایه مندی به پیشگاه خداوند هیچ منافاتی با صبر و شکیبایی ندارد؛‌ زیرا شخص حاجت و نیاز خویش را به پیشگاه خداوند عرضه می دارد و در عین آن که بر مشکلات و ابتلائات صبر می کند با این همه می کوشد تا زمینه تسهیل امر و رهایی از بحران های خطرساز را خداوند به ربوبیت خویش فراهم آورد.

انسانی که در هر امری به خداوند مراجعه می کند و او را پناهگاه خویش می شمارد ضمن رضایت مندی به خواسته خداوند ،‌خواهان تغییر وضعیت می شود و از وی می خواهد تا کار را بر وی سهل و اسان گیرد. این در حقیقت همان مفهوم پناه بردن از خدا به خداست که در روایات بر آن تاکید شده است: انی اعوذ بک منک .

البته شکوه کردن در مواردی که خود عامل اصلی بوده است شکوه بی جا و بی موردی است چنان که شکوه مومنان به پیشگاه خداوند پس از شکست در جنگ احد امری نادرست و بی جا تلقی شده است( ال عمران آیه ۱۶۵)
البته برای رهایی از تبعات و آثار سخت و دشوار می توان به پیشگاه خداوند رفت و از او یاری جست ولی گلایه مندی از شکستی که خود سبب شده بودند امری بی جا و نادرست است.

حق یارتان :Gol:

[="Black"]

••ostad••;318872 نوشت:
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

گلایه و صبر
آیا گلایه مندی و شکوه امری مخالف با صبری است که مومنان به آن فراخوانده شده اند و یکی از مراتب عالی بشریت در سیر صعودی و کمالی است؟


آیات ۸۳ تا ۸۶ سوره یوسف تبیین می کند که شکوه و گلایه مندی به پیشگاه خداوند هیچ منافاتی با صبر و شکیبایی ندارد؛‌ زیرا شخص حاجت و نیاز خویش را به پیشگاه خداوند عرضه می دارد و در عین آن که بر مشکلات و ابتلائات صبر می کند با این همه می کوشد تا زمینه تسهیل امر و رهایی از بحران های خطرساز را خداوند به ربوبیت خویش فراهم آورد.

انسانی که در هر امری به خداوند مراجعه می کند و او را پناهگاه خویش می شمارد ضمن رضایت مندی به خواسته خداوند ،‌خواهان تغییر وضعیت می شود و از وی می خواهد تا کار را بر وی سهل و اسان گیرد. این در حقیقت همان مفهوم پناه بردن از خدا به خداست که در روایات بر آن تاکید شده است: انی اعوذ بک منک .

البته شکوه کردن در مواردی که خود عامل اصلی بوده است شکوه بی جا و بی موردی است چنان که شکوه مومنان به پیشگاه خداوند پس از شکست در جنگ احد امری نادرست و بی جا تلقی شده است( ال عمران آیه ۱۶۵)
البته برای رهایی از تبعات و آثار سخت و دشوار می توان به پیشگاه خداوند رفت و از او یاری جست ولی گلایه مندی از شکستی که خود سبب شده بودند امری بی جا و نادرست است.

حق یارتان :gol:

میشه منظورتون رو از گلایه و شکایت بیشتر توضیح بدید!؟چون اون چیزی که تو ذهن من هست از معنی گلایه چیزی شبیه اعتراض است!و این با ایاتی که در انها بر رضایت مخلوق از خالق و به تبع اون خالق از مخلوق هست در تضاد است!مثل 100 توبه یا ایه ی معروف یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه....
این رضایت از خدا با گله و شکایت جور در میاد؟![/]

hoorshid;318899 نوشت:
میشه منظورتون رو از گلایه و شکایت بیشتر توضیح بدید!؟چون اون چیزی که تو ذهن من هست از معنی گلایه چیزی شبیه اعتراض است!و این با ایاتی که در انها بر رضایت مخلوق از خالق و به تبع اون خالق از مخلوق هست در تضاد است!مثل 100 توبه یا ایه ی معروف یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه.... این رضایت از خدا با گله و شکایت جور در میاد؟!

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگوار واژه ی گلایه در اصل به معنای یک واکنش عاطفی است، نسبت به مسایلی که برای شخص ناخوشایند میباشد .انسان به جهت حس عدالتخواهی و گاهی نیز افراط در حس خود خواهی به واکنش های عاطفی متفاوتی دست میزند که یکی از این واکنشها گله ، شکایت ویا شکوه است که کلماتی مترادف میباشند .

شکایت یا گله در شکل اعتراضی را بنده وکارشناس محترم درابتدای بحث از موضوغع خارج نمودیم .البته با این توضیح که اعتراض درقالب شکایت معمولا" اختصاص به مراجع قضایی دارد که شخص نسبت به بی عدالتی در حق خودش به وسیله ی شکواییه معترض میگردد وبنده وکارشناس محترم دراین تاپیک سعی بر ان داریم تا گله وشکایت را از ابعاد واکنش های عاطفی مورد بحث قرار دهیم .
دراین راستا نظر شما را به مطلبی مرتبط که از سایت تبیان انتخاب نموده ام را جلب میکنم .

واحد دار القرآن تبیان زنجان-

گلایه در رفتارهای اجتماعی امری متداول است. هماره از گفتار و رفتار دیگری ، اگر باب میل ما نباشد گلایه می کنیم و از بی توجهی یا کم محلی دیگری نسبت به خود آزرده و دلخور شده و سر گلایه وشکوه را پیش وی و حتی دیگری می گشایم. البته گاه نیز شده است که شخص از خود گلایه مند شده و به سرزنش خویش می پردازد. گاه نیز می شود که شخص در پیشگاه خداوند قرار می گیرد و از کس یا کسانی گلایه مند می شود و گاه حتی از خداوند نیز به خودش گلایه مند می شود.
این ها اموری است که همواره در زندگی شخصی با آن مواجه هستیم. گاه گلایه و شکوه ما به جهت از دست دادن نعمتی و یا کمبودی است و گاه به سبب نعمتی است که در دست دیگری می بینیم و خود را سزاوار یا سزاوارتر از داشتن آن می دانیم . این گونه است که گلایه ها آغاز می شود.
به نظر می رسد که گلایه وشکوه گری ، واکنشی عاطفی و احساسی است و مبتنی بر اصول عقلانی و مبانی آن نیست. این گونه است که بیش از آن که خاستگاه گلایه مندی ،‌ عقل و خردگرایی باشد، احساسات مقطعی است که انسان را تحت تاثیر قرارمی دهد و رفتارهای وی را مدیریت می کند.
باز خوانی تحلیل قرآن از ریشه و آثار گلایه مندی می تواند ما را در شناخت هر چه بیش تر این واکنش عاطفی یاری رساند. نویسنده در این نوشتار کوتاه بر آن است تا تحلیل قرآن را در این باره ارایه دهد. این مطلب را با هم از نظر می گذرانیم.

واحد دار القرآن تبیان زنجان-
گلایه در رفتارهای اجتماعی امری متداول است. هماره از گفتار و رفتار دیگری ، اگر باب میل ما نباشد گلایه می کنیم و از بی توجهی یا کم محلی دیگری نسبت به خود آزرده و دلخور شده و سر گلایه وشکوه را پیش وی و حتی دیگری می گشایم. البته گاه نیز شده است که شخص از خود گلایه مند شده و به سرزنش خویش می پردازد. گاه نیز می شود که شخص در پیشگاه خداوند قرار می گیرد و از کس یا کسانی گلایه مند می شود و گاه حتی از خداوند نیز به خودش گلایه مند می شود.
این ها اموری است که همواره در زندگی شخصی با آن مواجه هستیم. گاه گلایه و شکوه ما به جهت از دست دادن نعمتی و یا کمبودی است و گاه به سبب نعمتی است که در دست دیگری می بینیم و خود را سزاوار یا سزاوارتر از داشتن آن می دانیم . این گونه است که گلایه ها آغاز می شود.
به نظر می رسد که گلایه وشکوه گری ، واکنشی عاطفی و احساسی است و مبتنی بر اصول عقلانی و مبانی آن نیست. این گونه است که بیش از آن که خاستگاه گلایه مندی ،‌ عقل و خردگرایی باشد، احساسات مقطعی است که انسان را تحت تاثیر قرارمی دهد و رفتارهای وی را مدیریت می کند.
باز خوانی تحلیل قرآن از ریشه و آثار گلایه مندی می تواند ما را در شناخت هر چه بیش تر این واکنش عاطفی یاری رساند. نویسنده در این نوشتار کوتاه بر آن است تا تحلیل قرآن را در این باره ارایه دهد. این مطلب را با هم از نظر می گذرانیم.

حق یارتان :Gol:

امام باقر علیه السلام به کسی که از او درباره صبر جمیل پرسید فرمودند:
آن صبر جمیل صبری است که در ان شکایتی به هیچ یک از مردم عرضه نشود

همانا ابراهیم علیه السلام یعقوب علیه السلام را به سوی راهبی از راهبان و عابدی از عابدان درباره حاجتی فرستاد هنگامی که راهب او را دید گمان کرد که ابراهیم است پس به سوی او رفته با او معانقه کرده (او را در آغوش گرفت)وگفت آفرین بر خلیل الرحمن
پس یعقوب علیه السلام فرمود من خلیل الرحمن نیستم بلکه من یعقوب پسر اسحاق که پسر ابراهیم است هستم راهب گفت پس به تو چه مصیبتی رسیده که این اندازه پیر شده ای؟یعقوب فرمود غم و اندوه و بیماری

پس یعقوب از چهار چوب در نگذشته بود که خداوند به او وحی کرد :(یعقوب) شکایت مرا نزد بندگان می بری؟پس یعقوب (ع)همانجا به سجده افتاد در حالی که می گفت پروردگار من دیگر تکرار نمی کنم پس خداوند بر او وحی فرستاد که من تو را آمرزیدم دیگر مانند آن را تکرار نکن

یعقوب علیه السلام هم دیگر از مصیبت هایی که بر او وارد می شد شکایت نکرد تاآنکه روزی فرمود : همانا من غم و اندوهم را فقط به خدا می گویم و نزد او شکایت می برم و از خدا چیزهایی می دانم که شما نمی دانید(1

پی نوشت :
1- مستدرک الوسائل ج 2،ص 69

موضوع قفل شده است