جمع بندی تحقيق در مورد نسب ابوبکر، بر اساس بررسی روایت «طبرانی»

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تحقيق در مورد نسب ابوبکر، بر اساس بررسی روایت «طبرانی»

با عرض سلام و تحیت

در کتب اهل سنت روایاتی در مورد نسب خلفا آمده است ممنون میشویم کارشناسان عزیز این روایات را مطرح و صحتشان را بررسی فرمایند.

مثلا در مورد ابوبکر آمده است:

حدثنا محمد بن عَمْرِو بن خَالِدٍ الْحَرَّانِيُّ حدثني أبي ثنا بن لَهِيعَةَ عن أبي الأَسْوَدِ عن عُرْوَةَ قال أبو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ اسْمُهُ عبد اللَّهِ بن عُثْمَانَ بن عَامِرِ بن عَمْرِو بن كَعْبِ بن سَعْدِ بن تَيْمِ بن مُرَّةَ شَهِدَ بَدْرًا مع رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم وَأُمُّ أبي بَكْرٍ رضي اللَّهُ عنه أُمُّ الْخَيْرِ سَلْمَى بنتُ صَخْرِ بن عَامِرِ بن عَمْرِو بن كَعْبِ بن سَعْدِ بن تَيْمِ بن مُرَّةَ بن كَعْبِ بن لُؤَيِّ بن غَالِبِ بن فِهْرِ بن مَالِكٍ.
الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاى360هـ)، المعجم الكبير، ج 1 ص 51، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م.
رواه الطبراني وإسناده حسن.
الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9 ص 40، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.

و أمه : أم الخير سلمى بنت صخر بن عامر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة بن كعب , وهي ابنة عم أبي بكر الصديق .
إبن منده الأصبهاني ، أبو عبد الله محمد بن إسحق (متوفاى395هـ) ، فتح الباب في الكنى والألقاب ، ج 1 ص 107، تحقيق : أبو قتيبة نظر محمد الفاريابي ، ناشر : مكتبة الكوثر - السعودية - الرياض ، الطبعة : الأولى ، 1417هـ - 1996م.
قلت لابن داب من أم أبي بكر فقال أم الخير هذا اسمها وهي ابنة عم أبي بكر.

الأنصاري ، أبو عبد الله محمد بن علي بن أحمد بن حديدة (متوفاى1381هـ)، المصباح المضيء في كتاب النبي الأمي ورسله إلى ملوك الأرض من عربي وعجمي، ج 1 ص 32، تحقيق : محمد عظيم الدين ، ناشر : عالم الكتب - بيروت - 1405هـ.

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد صدرا

[TD][/TD]

علی مع الحق;992735 نوشت:

در کتب اهل سنت روایاتی در مورد نسب ابو بکر آمده است ممنون میشویم کارشناسان عزیز این روایات را مطرح و صحتشان را بررسی فرمایند.

با سلام و عرض ادب
نام خليفه ی اول در دوران جاهلیت، «عبدالکعبة» بود كه پس از اسلام، اين نام به «عبدالله» تغییر یافت.[1] پدر وی، «عثمان بن عامر» يا «ابوقُحافه» و مادرش «سَلمی، ام الخیر» بود.
یکی از مسائل نقل شده در منابع روایی اهل سنت که قبول آن بیانگر خدشه بر نسب «ابوبکر» است، ازدواج پدر وی (ابوقحافه) با فرزند برادرش (صخر) در دوران جاهلیّت است؟ یعنی وی بر اساس این نقل فرزند ازدواجی است که در اسلام حرام دانسته شده است. اختلاف در نسب ابوبکر از آنجا ناشی می گردد که سلسله نسب وی از جهت پدر عبارت است از: «عبدالله(ابوبکر) بن عثمان (ابوقحافة) بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم» و نسب مادر وی به دو گونه بیان شده است:

الف) «ام الخیر (مادر ابوبکر) بنت صخر بن عامر بن کعب بن سعد بن تیم»؛ که در این فرض «صخر» عموی «ابوقحافة» ‌بوده و «ابوقحافه» با دختر عموی خود ازدواج نموده است.
ب) «ام الخیر (مادر ابوبکر) بنت صخر بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم»؛ که در این فرض «صخر» برادر «ابوقحافة» بوده که وی با دختر او ازدواج نموده است.

آنچه مشخص است آن است که اهل تاریخ و سیره و رجال صورت اول را پذیرفته اند؛ اما با این حال قول دوم مبتنی بر نقل صحیحی است؛ آنچنان که «ابن اثیر» در وجه بطلان قول دوم می نویسد که عرب دختران برادر را به نکاح خویش در نمی آوردند و قول اول (که ابوقحافه با دختر عموی خود ازدواج نموده) صحیح تر است.[2]


روایت طبرانی بیانگر ازدواج «ابوقحافة» با دختر برادرش:


«طبرانی» (متوفی: 360هـ) در کتاب: «المعجم الکبیر» به نقل از «عروة بن زبیر» نسب «ابوبکر» اینچنین نقل نموده است: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ الْحَرَّانِيُّ، حَدَّثَنِي أَبِي، ثنا ابْنُ لَهِيعَةَ، عَنْ أَبِي الْأَسْوَدِ، عَنْ عُرْوَةَ، قَالَ: " أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ اسْمُهُ عَبْدُ اللهِ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ عَامِرِ بْنِ عَمْرِو بْنِ كَعْبِ بْنِ سَعْدِ بْنِ تَيْمِ بْنِ مُرَّةَ، شَهِدَ بَدْرًا مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ (وآله) وَسَلَّمَ، وَأُمُّ أَبِي بَكْرٍ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ: أُمُّ الْخَيْرِ سَلْمَى بِنْتُ صَخْرِ بْنِ عَامِرِ بْنِ عَمْرِو بْنِ كَعْبِ بْنِ سَعْدِ بْنِ تَيْمِ بْنِ مُرَّةَ بْنِ كَعْبِ بْنِ لُؤَيِّ بْنِ غَالِبِ بْنِ فِهْرِ بْنِ مَالِكٍ».

بر اساس این روایت «ابوقحافة» برادر «صخر» بوده که نتیجه ی آن این است که «ابوقحافه» با دختر برادر خود «صخر» ازدواج نموده است.

حکم روایت طبرانی:

«نور الدین هیثمی» (متوفی: 807هـ) در کتاب‌: «مجمع الزوائد» در بیان حکم اسناد این خبر،‌ اِسناد آنرا «حسن» دانسته؛[3] لذا این خبر مادامی که با نقل معتبرتری در تعارض نبوده قابل احتجاج است.


[/HR] [1]. ابن عبداالبر القرطبی، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج3، ص963، دار الجيل، بيروت: «كان اسمه فِي الجاهلية عبد الكعبة، فسماه رسول الله صلى الله عليه وسلم عَبْد اللَّهِ. هذا قول أهل النسب».

[2]. ابن الاثیر، أسد الغابة، ج3، ص205، دار الفكر – بيروت: «وقَالَ غيره: اسمها سلمى بِنْت صخر بْن عَامِر بْن عَمْرو بْن كعب بْن سعد بْن تيم. وهذا ليس بشيء، فإنها تكون ابْنَة أخيه، ولم تكن العرب تنكح بنات الإخوة. والأول أصح».

[3]. الهیثمی، مجمع الزوائد، ج9، ص40، مكتبة القدسي، القاهرة.

تضعیف سند خبر «طبرانی» به واسطه ی وجود «ابن لهیعة»
در صفحات فضای مجازی خبر «طبرانی» به واسطه ی وجود «عبدالله بن لهیعة» در سند این خبر تضعیف شده است؛ در حالی که چنین نبوده و حکم روایت وی همچنان که «هیثمی» تصریح نموده «حسن» می باشد.

بررسی رجالی «عبدالله بن لهیعة»
«ابن حجر عسقلانی» (متوفی: 852هـ) ترجمه ی وی را در شماره ی:648، کتاب: «تهذیب التهذیب» خویش آورده است:
«م د ت ق (مسلم وأبي داود والترمذي وابن ماجة) عبدالله بن لهيعة بن عقبة بن فرعان بن ربيعة بن ثوبان الحضرمي الاعدولي ويقال الغافقي أبو عبد الرحمن المصري الفقيه القاضي».

وی از رجال «مسلم» و «ابو داود» و «ترمذی» و «ابن ماجه» است، که مسلم از وی روایتی را به شکل متابع آورده است.[1] «ابن حجر» در کتاب: «تقریب التهذیب» که بیانگر نظر نهایی وی در مورد راوی است در مورد وی می نویسد:
«صدوق من السابعة خلط بعد احتراق كتبه»؛[2] وی شخصی راستگو و از طبقه ی هفتم بوده که بعد از سوختن و از بین رفتن کتابهایش دچار اشتباه در نقل روایات شده است.

«ذهبی» نیز در «سیر اعلام النبلاء» در مورد وی می نویسد: «شکی نیست که «ابن لهیعة» عالم سرزمین مصر بوده است؛ همچنان که «امام مالک» عالم مدینه در آن زمان بوده و...اما وی در اتقان سستی نموده و روایات منکری را روایت نموده است و از رتبه ی احتجاج خارج گشته و بعضی از حفاظ، روایات وی را در شواهد و اعتبارات و مسائل اخلاقی و ملاحم و فتن ذکر می کنند؛ نه در اصول...(و شکی نیست) که وی فی نفسه عادل بوده است».[3]

بنابراین از منظر «ذهبی» عدالت وی مسلّم بوده و ایراد «ابن لهیعة» در ناحیه ی ضبط وی بوده؛‌ لذا از وی تنها در متابعات و شواهد روایت می شود؛ اما در مباحثی که نیازی به دقت بیش از حد نیست؛ همچون روایات اخلاق و یا حوادث آخر الزمان می توان از وی مستقلا روایت نمود. و از آنجا که خبر وی در مورد انساب بوده؛ اشکالی در روایت او دیده نخواهد شد. این سخن بر اساس آن است که ما سستی در حفظ و در نتیجه عدم اعتبار روایت «ابن لهیعة» را امری مفروض بدانیم در حالی که چنین امری اتفاقی نمی باشد.

«ابن تیمیه» در مورد وی می نویسد: «همانا «عبدالله بن لهیعة» قاضی مصر از اهل علم و دیانت به اتفاق همه ی علما بوده است و وی از افرادی نبوده که اهل دروغ بوده باشد و چنین امری اتفاقی میان همه ی علما است. و لکن گفته شده که کتابهای وی سوخته شد؛ لذا وی در نقل برخی از احادیث دچار اشتباه شد و به واسطه ی آن علما میان روایات وی قبل و بعد از سوخته شدن کتابهایش تفاوت می گذارند».[4]

وی در جای دیگری در مورد وی می نویسد: «همانا «عبدالله بن لهیعة» از بزرگان علمای مسلمین و قاضی مصر بوده است، او شخصی کثیر الحدیث بوده؛ اما به علت سوختن کتابهایش روایاتی را که حفظ بود را روایت می نمود و به واسطه ی چنین امری در روایاتش اشتباهات زیادی وارد شد؛‌ با اینکه غالب احادیث وی صحیح می باشند».[5] بنابراین از دیدگاه ابن تیمیه غالب احادیث وی صحیح است.

همچنین «هیثمی» در «مجمع الزوائد»، در مورد این راوی در موارد می نویسد: «وفيه ابن لهيعة وقد احتج به غير واحد»؛[6] در این روایت «ابن لهیعة» قرار دارد که افرادی به وی احتجاج نموده اند. «وابن لهيعة حديثه حسن».[7] حدیث «ابن لهیعه» «حسن» می باشد. «وابن لهيعة حديثه حسن وفيه ضعف».[8] حدیث «ابن لهیعة» حسن می باشد که در وی ضعفی است. لذا روایت «ابن لهیعة» از منظر «هیثمی» در درجه ی «حسن» قرار گرفته و حدیث «حسن» نیز روایتی است که راوی عادلی آنرا نقل نموده که قوه ی ضبط وی تمام نمی باشد؛ اما با این حال روایت او قابل احتجاج خواهد بود. بنابراین روایت «ابن لهیعة» در این مورد قابل احتجاج است، وضعف وی در حفظ به گونه ای نبوده که روایاتش از را از درجه احتجاج خارج سازد.

در هر حال این خبر در این موضوع از جهت بررسی سندی مردود نبوده؛ بلکه می توان بدان استشهاد نمود،‌ مادامی که با خبری قوی تر از خود معارض نبوده باشد؛ اما اینکه واقع امر چه بوده خدا بدان آگاه است.

موفق باشید.


[/HR] [1]. مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ح:1445، دار الجيل بيروت: «وَقَالَ الْمُرَادِىُّ حَدَّثَنَا ابْنُ وَهْبٍ عَنِ ابْنِ لَهِيعَةَ وَعَمْرِو بْنِ الْحَارِثِ فِى هَذَا الْحَدِيثِ. که این روایت متابع این سند می باشد: «حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ سَوَّادٍ الْعَامِرِىُّ وَمُحَمَّدُ بْنُ سَلَمَةَ الْمُرَادِىُّ وَأَحْمَدُ بْنُ عِيسَى - وَأَلْفَاظُهُمْ مُتَقَارِبَةٌ - قَالَ عَمْرٌو أَخْبَرَنَا...».

[2]. ابن حجر العسقلانی، تقرب التهذیب، ترجمه ی شماره ی: 3574،‌ج1، ص526، دارالکتب العلمیة.

[3]. الذهبی، سیراعلام النبلاء،‌ ج8،ص14، مؤسسة الرسالة: «لا ريب أن ابن لهيعة كان عالم الديار المصرية، هو والليث معا، كما كان الامام مالك في ذلك العصر عالم المدينة، والاوزاعي عالم الشام، ومعمر عالم اليمن، وشعبة والثوري عالما العراق، وإبراهيم بن طهمان عالم خراسان، ولكن ابن لهيعة تهاون بالاتقان، وروى مناكير، فانحط عن رتبة الاحتجاج به عندهم. وبعض الحفاظ يروي حديثه، ويذكره في الشواهد، والاعتبارات، والزهد والملاحم، لا في الاصول. وبعضهم يبالغ في وهنه، ولا ينبغي إهداره، وتتجنب تلك المناكير، فإنه عدل في نفسه».

[4]. الرد علی البکری، ج1، ص308، مكتبة الغرباء الأثرية - المدينة المنورة: « فإن عبد الله بن لهيعة قاضي مصر كان من أهل العلم والدين باتفاق العلماء ولم يكن ممن يكذب باتفاقهم ولكن قيل إن كتبه احترقت فوقع في بعض حديثة غلط ولهذا فرقوا بين من حدث عنه قديما وبين من حدث عنه حديثا».

[5]. مجموع الفتاوی، ابن تیمیة، ج18، ص26: «عَبْدُ اللَّهِ بْنُ لَهِيعَةَ فَإِنَّهُ مِنْ أَكَابِرِ عُلَمَاءِ الْمُسْلِمِينَ وَكَانَ قَاضِيًا بِمِصْرِ كَثِيرَ الْحَدِيثِ لَكِنْ احْتَرَقَتْ كُتُبُهُ فَصَارَ يُحَدِّثُ مَنْ حَفِظَهُ فَوَقَعَ فِي حَدِيثِهِ غَلَطٌ كَثِيرٌ مَعَ أَنَّ الْغَالِبَ عَلَى حَدِيثِهِ الصِّحَّةُ».

[6]. الهیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج1،ص160، دار الفكر، بيروت - 1412 هـ.

[7]. همان، ج10، ص97، ح:16832.

[8]. همان، ج5، ص3، ح:8174.

علی مع الحق;992735 نوشت:
تحقيق در مورد نسب ابوبکر، بر اساس بررسی روایت «طبرانی»

درود

دانستن یا ندانستن این موضوع چه سودی به حال ما دارد ؟

چه پیشرفتی در زندگی ما حاصل می شود ؟

چه گرهی از گره های مشکل کشور ایران را حل می کند ؟؟؟

به ما چه ربطی دارد که 1500 سال پیش کدام عرب فرزند کی بود ؟؟؟؟؟

مشکل کی رو می خواهیم حل کنیم ؟

چرا به جای پیش کشیدن این گونه پرسش ها فکری برای رشوه ربا و اختلاس ریا نمی کنید ؟

واقعیت های زندگی امروز را رها کنیم بر گردیم به 1500 سال پیش که کی پسر کی بود ؟؟

کی چی بشه ؟؟؟؟؟

دکترنادرنوری;993257 نوشت:
درود

دانستن یا ندانستن این موضوع چه سودی به حال ما دارد ؟

چه پیشرفتی در زندگی ما حاصل می شود ؟

چه گرهی از گره های مشکل کشور ایران را حل می کند ؟؟؟

به ما چه ربطی دارد که 1500 سال پیش کدام عرب فرزند کی بود ؟؟؟؟؟

مشکل کی رو می خواهیم حل کنیم ؟

چرا به جای پیش کشیدن این گونه پرسش ها فکری برای رشوه ربا و اختلاس ریا نمی کنید ؟

واقعیت های زندگی امروز را رها کنیم بر گردیم به 1500 سال پیش که کی پسر کی بود ؟؟

کی چی بشه ؟؟؟؟؟

سلام علیکم و رحمه الله

بزرگوار، در این سایت انجمنهای مختلف موجود است که بسته به علاقه هر کسی تاپیکی میزند و سوال خود را مطرح می کند.
اجباری هم در مشارکت در تاپیکها نیست.
رشته تاریخ و بررسی احوال گذشتگان علاوه بر سفارش قرآن، یک رشته آکادمیک است که در تمام کشورهای دنیا به رسمیت شناخته شده و مورد بحث است!

اتفاقا بخش اعظم همین اختلاس و مشکلات امروز ما به دلیل بی سوادی تاریخی ملت ماست!
همیشه کم ارزشترین رشته در مدارس تاریخ بوده...!
و این هم حال و روز کشور!

سیاست و حکومتها هم یک سری روندهای تکراری دارد که آگاهی مردم از آن قطعا باعث جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشتگان است.
به هر حال کارشناسان و همکاران اجرایی خود نظاره گر روند تاپیکها و پیامها هستندو قطعا پیامها یا تاپیکهای نامربوط حذف خواهند شد..
اینکه تمام سایت متمرکز شود به بحث دزدی و اختلاس چه دردی را دوا میکند؟

نه مختلسین اینجا حضور دارند و نه اینجا قاضی و دادگاه یا مسئولین دادگستری و حکومتی حضور دارند.
علی ای حال اگر تمایل دارید که در این خصوص بحث بفرمایید، تاپیکی ایجاد نموده و در صورت تایید توسط مسئولین سایت نظرات خود را بفرمایید.
این را به خاطر این عرض کردم چون قبلا هم در تاپیکی دیگر که ربطی به موضوع اختلاس نداشت، همین موضوع را مطرح کردید....البته به نظرم همان جا هم پیامتان حذف شد!

اتفاقا همین بی اطلاعی مردم در مورد خلفای بعد از نبی اکرم (ص) باعث اینهمه جنگ و فتنه بین مسلمانان شد و آبی بر آسیاب دشمنان و سیلابی از خون مسلمانان شده!

یا علی

سؤال: آیا سند روایت «طبرانی» در بیان ازدواج «ابوقحافه» با فرزند برادرش از دیدگاه حدیثی معتبر است؟

پاسخ:
نام خليفه
ی اول در دوران جاهلیت، «عبدالکعبة» بود كه پس از اسلام، اين نام به «عبدالله» تغییر یافت.(1) پدر وی، «عثمان بن عامر» يا «ابوقُحافه» و مادرش «سَلمی، ام الخیر» بود.
یکی از مسائل نقل شده در منابع روایی اهل سنت که قبول آن بیانگر خدشه بر نسب «ابوبکر» است، ازدواج پدر وی (ابوقحافه) با فرزند برادرش (صخر) در دوران جاهلیّت است. اختلاف در نسب ابوبکر از آنجا ناشی می گردد که سلسله نسب وی از جهت پدر عبارت است از: «عبدالله(ابوبکر) بن عثمان (ابوقحافة) بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم» و نسب مادر وی به دو گونه بیان شده است:

الف) «ام الخیر (مادر ابوبکر) بنت صخر بن عامر بن کعب بن سعد بن تیم»؛ که در این فرض «ابوقحافة» با فرزند پسر عموی پدرش «صخر» ازدواج نموده است.
ب) «ام الخیر (مادر ابوبکر) بنت صخر بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم»؛ که در این فرض «صخر» برادر «ابوقحافة» بوده که وی با دختر او ازدواج نموده است.
آنچه مشخص است آن است که اهل تاریخ و سیره و رجال صورت اول را پذیرفته اند؛ زیرا ازدواج با محارم در عرب مرسوم نبوده است؛ آنچنان که «ابن اثیر» در وجه بطلان قول دوم می نویسد: «عرب دختران برادر را به نکاح خویش در نمی آوردند و قول اول (که ابوقحافه با فرزند پسر عموی پدرش ازدواج نموده) صحیح تر(متعیّن) است».(2) اما با این حال بر اساس روایت «طبرانی» و نقل «ابن مندة اصفهانی»(متوفی: 395هـ) پدر ابوبکر با برادر زاده ی خویش ازدواج نموده است.(3)


روایت طبرانی بیانگر ازدواج «ابوقحافة» با دختر برادرش:


«طبرانی» (متوفی: 360هـ) در کتاب: «المعجم الکبیر» به نقل از «عروة بن زبیر» نسب «ابوبکر» اینچنین نقل نموده است: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ الْحَرَّانِيُّ، حَدَّثَنِي أَبِي، ثنا ابْنُ لَهِيعَةَ، عَنْ أَبِي الْأَسْوَدِ، عَنْ عُرْوَةَ، قَالَ: " أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ اسْمُهُ عَبْدُ اللهِ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ عَامِرِ بْنِ عَمْرِو بْنِ كَعْبِ بْنِ سَعْدِ بْنِ تَيْمِ بْنِ مُرَّةَ، شَهِدَ بَدْرًا مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ (وآله) وَسَلَّمَ، وَأُمُّ أَبِي بَكْرٍ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ: أُمُّ الْخَيْرِ سَلْمَى بِنْتُ صَخْرِ بْنِ عَامِرِ بْنِ عَمْرِو بْنِ كَعْبِ بْنِ سَعْدِ بْنِ تَيْمِ بْنِ مُرَّةَ بْنِ كَعْبِ بْنِ لُؤَيِّ بْنِ غَالِبِ بْنِ فِهْرِ بْنِ مَالِكٍ».(4)
بر اساس این روایت، «ابوقحافة» برادر «صخر» است که در نتیجه این خبر بیانگر ازدواج «ابوقحافه» با فرزند برادر خود خواهد بود.

حکم روایت طبرانی:

«نور الدین هیثمی» (متوفی: 807هـ) در کتاب‌: «مجمع الزوائد» در بیان حکم اسناد این خبر،‌ اِسناد آنرا «حسن» دانسته؛(5) که چنین تعبیری بیانگر ضعف در قوه ی حفظ یکی از راویان خبر است.

تضعیف سند خبر «طبرانی» به واسطه ی وجود «عبدالله بن لهیعة»
خبر «طبرانی»به واسطه ی وجود «عبدالله بن لهیعة» تضعیف شده است و این تضعیف ناظر به قدرت حفظ این راوی می باشد.
بررسی رجالی «عبدالله بن لهیعة»
«ابن حجر عسقلانی» (متوفی: 852هـ) ترجمه ی وی را در شماره ی:648، کتاب: «تهذیب التهذیب» خویش آورده است:
«م د ت ق (مسلم وأبي داود والترمذي وابن ماجة) عبدالله بن لهيعة بن عقبة بن فرعان بن ربيعة بن ثوبان الحضرمي الاعدولي ويقال الغافقي أبو عبد الرحمن المصري الفقيه القاضي».(6)
وی از رجال «مسلم» و «ابو داود» و «ترمذی» و «ابن ماجه» است، که مسلم از وی روایتی را به شکل متابع آورده است. (7) «ابن حجر» در کتاب: «تقریب التهذیب» که بیانگر نظر نهایی وی در مورد راوی است در مورد وی می نویسد:
«صدوق من السابعة خلط بعد احتراق كتبه»؛(8) وی شخصی راستگو و از طبقه ی هفتم بوده که بعد از سوختن و از بین رفتن کتابهایش دچار اشتباه در نقل روایات شده است.
«ذهبی» نیز در «سیر اعلام النبلاء» در مورد وی می نویسد: «شکی نیست که «ابن لهیعة» عالم سرزمین مصر بوده؛ همچنان که «امام مالک» عالم مدینه در آن زمان بوده و...اما وی در اتقان سستی نموده و روایات منکری را روایت نموده است و از رتبه ی احتجاج خارج گشته و بعضی از حفاظ، روایات وی را در شواهد و اعتبارات و مسائل اخلاقی و ملاحم و فتن ذکر می کنند؛ نه در اصول...(و شکی نیست) که وی فی نفسه عادل بوده است».(9)
بر این اساس احتمال خطا در نقل «عبدالله بن لهیعة» وجود داشته و از آنجا که نقل طبرانی دارای شواهد نبوده چنین ضعفی بر طرف نشده؛ لذا احتمال اشتباه در نقل وی وجود دارد؛ خصوصا زمانی که چنین فرضی ثابت گردد که در عرب جاهلی ازدواج با محارم مرسوم نبوده است.
اما با این حال برخی از عالمان اهل سنت همچون «ابن منده» تصریح نموده اند که مادر ابوبکر دختر عموی وی بوده است.

پی نوشت:
1. ابن عبداالبر القرطبی، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج3، ص963، دار الجيل، بيروت: «كان اسمه فِي الجاهلية عبد الكعبة، فسماه رسول الله صلى الله عليه وسلم عَبْد اللَّهِ. هذا قول أهل النسب».
2. ابن الاثیر، أسد الغابة، ج3، ص205، دار الفكر – بيروت: «وقَالَ غيره: اسمها سلمى بِنْت صخر بْن عَامِر بْن عَمْرو بْن كعب بْن سعد بْن تيم. وهذا ليس بشيء، فإنها تكون ابْنَة أخيه، ولم تكن العرب تنكح بنات الإخوة. والأول أصح». اصح در اینجا معنای افعل التفضیل را ندارد و به معنای تعیّن این قول است.
3.محمد بن إسحق بن منده الأصبهاني، فتح الباب في الكنى والألقاب، ج1، ص107، الناشر مكتبة الكوثر، مكان النشر السعودية - الرياض: «وأمه: أم الخير سلمى بنت صخر بن عامر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة بن كعب، وهي ابنة عم أبي بكر الصديق».
4.الطبرانی، المعجم الکبیر، ج1، ص51، ح1، مكتبة العلوم والحكم - الموصل.
5. الهیثمی، مجمع الزوائد، ج9، ص40، مكتبة القدسي، القاهرة.
6.ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج5، ص327، ترجمه: 648.

7. مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ح:1445، دار الجيل بيروت: «وَقَالَ الْمُرَادِىُّ حَدَّثَنَا ابْنُ وَهْبٍ عَنِ ابْنِ لَهِيعَةَ وَعَمْرِو بْنِ الْحَارِثِ فِى هَذَا الْحَدِيثِ. که این روایت متابع این سند می باشد: «حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ سَوَّادٍ الْعَامِرِىُّ وَمُحَمَّدُ بْنُ سَلَمَةَ الْمُرَادِىُّ وَأَحْمَدُ بْنُ عِيسَى - وَأَلْفَاظُهُمْ مُتَقَارِبَةٌ - قَالَ عَمْرٌو أَخْبَرَنَا...».
8. ابن حجر العسقلانی، تقرب التهذیب، ترجمه ی شماره ی: 3574،‌ج1، ص526، دارالکتب العلمیة.
9.
الذهبی، سیراعلام النبلاء،‌ ج8،ص14، مؤسسة الرسالة: «لا ريب أن ابن لهيعة كان عالم الديار المصرية، هو والليث معا، كما كان الامام مالك في ذلك العصر عالم المدينة، والاوزاعي عالم الشام، ومعمر عالم اليمن، وشعبة والثوري عالما العراق، وإبراهيم بن طهمان عالم خراسان، ولكن ابن لهيعة تهاون بالاتقان، وروى مناكير، فانحط عن رتبة الاحتجاج به عندهم. وبعض الحفاظ يروي حديثه، ويذكره في الشواهد، والاعتبارات، والزهد والملاحم، لا في الاصول. وبعضهم يبالغ في وهنه، ولا ينبغي إهداره، وتتجنب تلك المناكير، فإنه عدل في نفسه».

موضوع قفل شده است