ماهیت پاداش در آخرت چیست؟

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ماهیت پاداش در آخرت چیست؟

ماهیت پاداشها در آخرت چیست؟
آیا ماهیت آن همین چیزهایی است که انسانها در دنیا می خواهند
آیا آن نفسی که در بهشت هرچه بخواهد برایش مهیا است همین نفسی است که در دنیا باید تذکیه شود

با نام الله



با سلام خدمت شما و عرض ادب

در آیات و روایاتی که نعمت های بهشتی را بیان داشته ، نعمت ها منحصر در خواسته های مشروع دنیایی نیست و بسیاری از نعمتهای بهشتی هستند که در این دنیا وجود ندارند و مخصوص بهشتیان است.

در سوره قمر، مقام متّقيان را مَقْعَدِ صِدْقٍ‏ در نزد مالك على الإطلاق و حكمران با اقتدار معيّن كرده است:

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ* فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ.[1]

از آيات استفاده مى‏شود كه بهشت مقام صدق و امانت و تقوى و برداشتن گلايه از آثار و مظاهر عالم آفرينش كه مخلوق خداست، و حفظ مقام جلال و عظمت و ابّهت حضرت ذو الجلال است. در آنجا بطلان و لغو و دروغ و گناه نيست، و فتور و نقصان و عيب راه ندارد. شرابش مست ميكند ولى مست جمال خدا و صفات خدا و افعال خدا؛ و سر درد نمى‏آورد، و عقل را هم نمى‏برد. و آن را شراب طَهور گويند كه در سوره دهر ذكر شده است.

غذاى آن ثقل و سنگينى نمى‏آورد، و نكاح آن فتور و سستى ندارد، همه عشق است و لذّت و سُرور و حُبور. و علّتش اينست كه در آنجا نقصان و عدم و نيستى راه ندارد. در دنيا كه نكاح و يا خوردن طعام هاى لذيذ و يا آشاميدن نوشابه‏ هاى لذيذ، لذّتش و اثرش ضعيف مى‏شود و از بين ميرود، به جهت نقصان اين عالم است. و اگر فرض كنيد جهات نقيصه در اينجا نباشد، هيچگاه بهجت و سرورش تبديل به گرفتگى و بدى احوال نمى‏شود، و هر لذّت و كيف و عيشى كه پيدا شود همان جاودان خواهد ماند؛ بدون ذرّه اى قصور و فتور و كمى و كاستى.و به عبارت روشن تر، نقصان و عيب و مرض و مرگ و سستى و كژى و كاستىِ اين عالم، معلول ثقل مادّه است، ولى در قيامت مادّه‏ ثقل ندارد.[2]

حضرت على‏ (علیه السلام) در ضمن یکى از خطبه ها، گوشه ‏اى از وصف بهشت را بیان مى‏فرماید:

اگر با دیده دل بدان چه از بهشت برایت توصیف کرده ‏اند بنگرى از هر چه مربوط به دنیاست دل خواهى کند، هر چند جالب و زیباست و خواهش هاى نفسانى و خوشی هایش از امورى است که انسان را به خود جلب مى‏کند. اگر در حرکت درخت ها که در کنار جوی هاى بهشت است و در برخورد برگ ها به یکدیگر و صداى زیبایى که از آن بر مى‏خیزد و ریشه‏ هاى درخت ها که در تپه‏ هایى از مشک پنهان گردیده اندیشه کنى از خود بى‏خود خواهى شد. همچنین است آویزان بودن خوشه‏ هاى مروارید تر و تازه بر شاخه ‏هاى با طراوت و محکم و میوه‏هاى رنگارنگ در پوست شکوفه ‏ها و شاخه ‏ها که بدون زحمت چیده مى‏شود و طبق میل هر کس در دسترس قرار مى‏گیرد. قصرهاى اهل بهشت، عسل پاک و خالص و شربت هاى تصفیه شده گردش داده مى‏شود. ساکنین بهشت افرادى هستند که هماره عنایات الهى شامل حالشان مى‏گردد تا آن گاه که در خانه جاوید خویش جاى گیرند و از این جا و آن جا شدن آسوده گردند. پس اى شنونده بدان که اگر دل خود را به رسیدن به آن منظره‏ هاى زیبا که تصور مى‏کنى مشغول نمایى از شوق رسیدن به بهشت جان خواهى داد و از همین محفل به همسایگى اهل گورستان خواهى رفت و از دنیا دل خواهى کند[3]

در آنجا فقط ملكوت الهى و اراده الهى ظهور دارد. شعور و آگاهى و به طور مطلق ديد و شنيد و درك انسان در آن جهان بسى شبيه ‏تر و نيرومندتر است، و به عبارت ديگر، پرده‏ ها و حجابها در آن جهان از جلو انسان برداشته شده و انسان با بينشى درونگر حقايق را درك مى‏كند چنانكه قرآن كريم مى‏فرمايد:فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ [4]ما پرده را اكنون از تو بر گرفتيم پس ديده‏ات تيز است. [5]


در قرآن کریم در مورد اراده بهشتیان چنین آمده است:

لهم ما يشاؤن فيها و لدينا مزيد[6]
اهل بهشت در حاليكه در بهشتند مالك و صاحب اختيار در هر چيزي هستند كه مشيت و اراده شان به آن تعلق بگيرد و نزد ما از اين بيشتر هم هست

خلاصه اينكه هر چه را بخواهند در اختيارشان قرار مي گيرد، بدون هيچ قيدي و استثنائي پس هر چيزي كه ممكن باشد اراده و مشيت انسان به آن تعلق بگيرد آن را دارند.
از ادامه آيه كه فرمود لدينا مزيد نيز استفاه مي شود كه وقتي قرار شد كه اهل بهشت هر آنچه را كه امكان دارد مشيت و خواست آدمي به آن تعلق گيرد و آنچه از مقاصد و لذائذ كه علم آدمي سراغش را داشته باشند. در اختيار داشته باشند. قهراً زيادتر از آن. امري عظيم تر خواهد بود كه علم و مشيت انسان درك آن را ندارد، چون كمالاتي است ما فوق آنچه كه علم بشر بدان برسد[7]

بهشتيان چون چشم حقيقت بين دارند هرگز به فكر چيزي كه برخلاف حق و عدالت و برخلاف اصل توازن «شايستگي ها» و «پاداش ها» است، نمي افتند. و به تعبير ديگر امكان ندارد افرادي كه در درجات متفاوت در ايمان و عمل هستند جزاي مشابهي داشته باشند، بهشتيان چگونه آرزوي محال مي كنند؟ و در عين حال آنها از نظر روحي چنان هستند كه به آنچه دارند راضيند و هيچگونه حسد و رشك بر وجود آنان حاكم نيست[8] پس از طرف بهشتيان آرزوهاي غير منطقي صادر نمي شود.

نتیجه آنکه:

1-نعمت های بهشتی قابل مقایسه با نعمت های دنیا نیستند و برخی از نعمت ها مخصوص بهشت است.
2-نفس انسان درخواست نعمت می کند ولی در آنجا انسان درخواستی بر خلاف رضایت خداوند انجام نمی دهد.

[1] سوره قمر ، آيه 54 و 55
[2] معاد شناسى، ج‏10، ص: 197، نويسنده: آيت الله سيد محمد حسين حسينى تهرانى‏ ، ناشر: نور ملكوت قرآن‏ ، مكان چاپ: مشهد ، سال چاپ: 1423 ق‏ ، نوبت چاپ: اول‏
[3] نهج البلاغه، خ۱۶۵٫
[4] سوره ق : آیه 22
[5] مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏2، ص: 524 ، نويسنده: مرتضی مطهرى‏ ، ناشر: انتشارات صدرا ، مكان چاپ: تهران‏ ، بی تا
[6] سوره ق: 35
[7] طباطبايي، سيد محمد حسين، ترجمه الميزان، نشر بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي، ج 18، ص 563
[8] مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 19، ص 453

معلق;317290 نوشت:
ماهیت پاداشها در آخرت چیست؟ آیا ماهیت آن همین چیزهایی است که انسانها در دنیا می خواهند آیا آن نفسی که در بهشت هرچه بخواهد برایش مهیا است همین نفسی است که در دنیا باید تذکیه شود

سلام
از بیانات مکرر قرآنی دانسته می شود که پاداش در آخرت ، خود عمل و بر محور آن است
هل تجزون بما کنتم تعملون ( نمل 90)
و لا تجزون الاما کنتم تعملون (صافات 39)
پس پاداش خود عمل است اما عملی که به رتبه عالم معنا و تجرد مثالی و عقلی ارتقا یافته و نور حقیقت آن متجلی شده است
والله الموفق

با سلام

شما در دنیا برای آنچه خواهان آن بوده اید از دین پیروی کرده اید .

عده ای در دنیا اهل نماز و خمس و روزه و حج و رعایت احکام اسلامی بوده اند به امید اینکه در آخرت
اهل بهشت باشند .
خداوند اینان را در بهشتی که برای خود تصور کرده اند قرار میدهد و همین نهایت آمال آنان است
در این بهشت هرآنچه اراده کنند در اختیار ایشان قرار میگیرد که همه چیز را به محض اراده
از کن فیکون بدست میآورند وووو

عده ای دیگر خداوند را برای خودش میخواهند هیچ چشمداشتی به بهشت ندارند
بر این تفکرند که بهشت آفرین شیرین تر از بهشت است که چون 100 آمد 90 هم پیش ماست
اینان فنا لله هستند و در قرب الهی مسکن دارند اهل مراقبت هستند
اگر در دنیا به قدرتهای غیبی هم دست پیدا نمایند بی اذن ارباب دست تصرف انجام نمیدهند
اینان در دنیا چنان امتحانی میشوند و به جایگاهی میرسندکه کمتر انسانی به آن دست پیدا مینماید

حالا تا میل شما چه باشد

اندیشمند;318508 نوشت:
خلاصه اينكه هر چه را بخواهند در اختيارشان قرار مي گيرد، بدون هيچ قيدي و استثنائي پس هر چيزي كه ممكن باشد اراده و مشيت انسان به آن تعلق بگيرد آن را دارند. از ادامه آيه كه فرمود لدينا مزيد نيز استفاه مي شود كه وقتي قرار شد كه اهل بهشت هر آنچه را كه امكان دارد مشيت و خواست آدمي به آن تعلق گيرد و آنچه از مقاصد و لذائذ كه علم آدمي سراغش را داشته باشند. در اختيار داشته باشند. قهراً زيادتر از آن. امري عظيم تر خواهد بود كه علم و مشيت انسان درك آن را ندارد، چون كمالاتي است ما فوق آنچه كه علم بشر بدان برسد[7] بهشتيان چون چشم حقيقت بين دارند هرگز به فكر چيزي كه برخلاف حق و عدالت و برخلاف اصل توازن «شايستگي ها» و «پاداش ها» است، نمي افتند. و به تعبير ديگر امكان ندارد افرادي كه در درجات متفاوت در ايمان و عمل هستند جزاي مشابهي داشته باشند، بهشتيان چگونه آرزوي محال مي كنند؟ و در عين حال آنها از نظر روحي چنان هستند كه به آنچه دارند راضيند و هيچگونه حسد و رشك بر وجود آنان حاكم نيست[8] پس از طرف بهشتيان آرزوهاي غير منطقي صادر نمي شود.

باسلام و تشکر
سوال این است که آن دل حاجتمند در بهشت کدام دل است؟
وعده به پاداش از طرف خداوند آن وقتی واقعا جنبه تشویق دارد که منطبق با همین دل دنیایی باشد(خواسته های مشروع)
جایی خواندم که حضرت علی(ع) فرمودند: انسان برای بهشت آفریده شده
لازمه این سخن اینست که بپذیریم آدمی در همین دنیا نیز به دنبال بهشت میگردد و این یعنی اینکه تمامی خواسته های انسان در ذات خود به حق اند ، و نتیجه اینکه بهشت تحقق همین خواسته های محسوس و نامحسوس دنیایی است که در عالمی دیگر شامل صالحان و مقربان میشود

اگر اشکالی هست بفرمایید

معلق;318891 نوشت:
باسلام و تشکر سوال این است که آن دل حاجتمند در بهشت کدام دل است؟ وعده به پاداش از طرف خداوند آن وقتی واقعا جنبه تشویق دارد که منطبق با همین دل دنیایی باشد(خواسته های مشروع) جایی خواندم که حضرت علی(ع) فرمودند: انسان برای بهشت آفریده شده لازمه این سخن اینست که بپذیریم آدمی در همین دنیا نیز به دنبال بهشت میگردد و این یعنی اینکه تمامی خواسته های انسان در ذات خود به حق اند ، و نتیجه اینکه بهشت تحقق همین خواسته های محسوس و نامحسوس دنیایی است که در عالمی دیگر شامل صالحان و مقربان میشود اگر اشکالی هست بفرمایید

با سلام خدمت شما



سخن خوبی می فرمایید و بنده هم قبول دارم که همین نفس(به قول شما دل ) در همان دنیا خواسته هایش برآورده میشود.انسان در این دنیا نیز به دنبال کمال می باشد و خواسته های نفسانی و معنوی دارد ولی علاوه بر این خواسته ها در آن دنیا نعمت های بیشمار و غیر قابل مقایسه با این دنیا نیز نصیب انسان می شود.


امام علی (علیه السلام) به فرزندش امام حسین(علیه السلام) فرمود : كُلُّ نَعِيمٍ دُونَ الْجَنَّةِ مَحْقُورٌ وَ كُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِيَة[1]
هر نعمتی در برابر بهشت حقیر و ناچیز است و هر بلایی در برابر دوزخ عافیت و آسایش است.



حدیث مورد نظر شما که از امیرالمومنین(علیه السلام) نقل فرمودید به نظرم این حدیث باشد:


«لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا ؛ نرخ تو بهشت است به كمتر از بهشت خودت را نفروش . »[2]


این حدیث اشاره به این مطلب دارد که انسان می تواند با اطاعت ازفرامین الهی لیاقت جنت الهی را داشته باشد و کردار انسان باید به گونه ای باشد که انسان را به خدا نزدیک تر گرداند و از غیر او دور و در غیر این صورت انسان کمالی را که می توانست با اعمال و کردار صحیح انجام دهد و بهشت را برای خود بخرد راهی غیر از این را انتخاب کرده است و بها و ارزش انسانی خود را از بین برده است.


خداوندمتعال می فرماید:چرا خودتان را ارزان مي فروشيد و به دنياي فاني راضي مي شويد ؟! « أَرَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ »[3]


كسي كه بداند چقدر ارزش و مقام دارد ، ديگربه دنبال كارهاي پست و گناه نمي ‌رود ؛ « مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا ؛ كسي كه كرامت خود را بشناسد ، دنياي كوچك و فاني براي او خاروبي ارزش خواهد شد و او را فريب نمي دهد .»[4]


[1] تحف العقول ؛ ص88 ، نويسنده: ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏ ، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر ، ناشر: جامعه مدرسين‏ ، مكان چاپ: قم‏ ، سال چاپ: 1404 / 1363 ق‏ ، نوبت چاپ: دوم
[2] نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 556
[3] توبه / 38
[4] تحف العقول : ص 278

اندیشمند;319041 نوشت:
این حدیث اشاره به این مطلب دارد که انسان می تواند با اطاعت ازفرامین الهی لیاقت جنت الهی را داشته باشد و کردار انسان باید به گونه ای باشد که انسان را به خدا نزدیک تر گرداند و از غیر او دور و در غیر این صورت انسان کمالی را که می توانست با اعمال و کردار صحیح انجام دهد و بهشت را برای خود بخرد راهی غیر از این را انتخاب کرده است و بها و ارزش انسانی خود را از بین برده است.

با تشکر

سوال دیگر در این زمینه اینست که اساسا چرا محقق شدن آنچه که انسان به دنبالش است(بهشت) در گرو ایمان و تقوای الهی است؟

حامد;318588 نوشت:
از بیانات مکرر قرآنی دانسته می شود که پاداش در آخرت ، خود عمل و بر محور آن است هل تجزون بما کنتم تعملون ( نمل 90) و لا تجزون الاما کنتم تعملون (صافات 39) پس پاداش خود عمل است اما عملی که به رتبه عالم معنا و تجرد مثالی و عقلی ارتقا یافته و نور حقیقت آن متجلی شده است والله الموفق

سلام
پس نقش خداوند چیست؟ همه چیز که شد خود ما و اعمال ما !. قاعدتاً معنای عطا کنندگیِ خداوند و اموری مثل شفاعت انبیا باید ورای تجسم اعمال باشد یعنی اینکه اعمال فقط نقش اتحاد پیدا کردن با جزا ،پاداش و شفاعت را دارند، نه اینکه عین خود آنها هستند

معلق;320251 نوشت:
سلام پس نقش خداوند چیست؟ همه چیز که شد خود ما و اعمال ما !. قاعدتاً معنای عطا کنندگیِ خداوند و اموری مثل شفاعت انبیا باید ورای تجسم اعمال باشد یعنی اینکه اعمال فقط نقش اتحاد پیدا کردن با جزا ،پاداش و شفاعت را دارند، نه اینکه عین خود آنها هستند

سلام
همان ارتقاء به مرتبه ادراک بعد متعالی عمل پاداش الهی است ضمن اینکه او خدای کریم است می تواند به فراتر از آنچه که شایسته ارتقاء است ارتقاء بخشد
و همه از او تعالی است ما از خودمان چیزی نداریم
والله الموفق

حامد;324121 نوشت:
همان ارتقاء به مرتبه ادراک بعد متعالی عمل پاداش الهی است ضمن اینکه او خدای کریم است می تواند به فراتر از آنچه که شایسته ارتقاء است ارتقاء بخشد و همه از او تعالی است ما از خودمان چیزی نداریم

سلام
نوع تبيين و تفسير شما در اين مسائل برام شبهه بوجود آورده كه همه چيز نفس ماست ، يك قدرتي اين نفس را به وجود آورده و ديگر رها شده و طبق قانوني ثابت و از پيش تعيين شده همه مراحل را پيش ميرود

من همچين خدايي را نمي خواهم من خدايي را ميخواهم كه خودِ خودش بالا ي سرمون باشه نه قانون و سنتش ، تعابير شما ذهن مرا به اين سمت ميبره كه همه چيز قانونِ و وراي آن چيزي نيست

معلق;324142 نوشت:
سلام نوع تبيين و تفسير شما در اين مسائل برام شبهه بوجود آورده كه همه چيز نفس ماست ، يك قدرتي اين نفس را به وجود آورده و ديگر رها شده و طبق قانوني ثابت و از پيش تعيين شده همه مراحل را پيش ميرود من همچين خدايي را نمي خواهم من خدايي را ميخواهم كه خودِ خودش بالا ي سرمون باشه نه قانون و سنتش ، تعابير شما ذهن مرا به اين سمت ميبره كه همه چيز قانونِ و وراي آن چيزي نيست

سلام
عالم حساب دارد ربطی به دلخواه ما ندارد
شما می توانید خدا را از پنجره بی حسابها ببینید
و اما از سخنان بنده هیچ جدایی بین خدا و خلق فهمیده نمی شود
او رب مباشر است
اوست که همه چیز را می پروراند
اما اینکه با حساب بپروراند دلیل بر دوریش نیست
او نزدیک است با همه سنتها و قوانینش
والله الموفق

حامد;324149 نوشت:
عالم حساب دارد ربطی به دلخواه ما ندارد شما می توانید خدا را از پنجره بی حسابها ببینید

سلام- تعجب كردم از سخنتان ، البته شايد من خوب نگفتم
بدون دل(فطرت خدا جوي) چه چيزي از دين و خدا قابل اثبات است؟
عرض بنده اين بود كه فطرت به دنبال خدايي حاضر و ناضر است نه قوانين و سنت ها ، فطرت قوانين را مي فهمد اما به دنبال فراي آن است كه متاسفانه در صحبت هاي فلسفي ديده نمي شود

اين باور چگونه تبيين ميشود كه به عنوان مثال خداوند الآن مي شنود ودانا است شنيدني كه از صحبت هاي فلسفي من برداشت كردم
از شنيدن يك هم نوع هم كم تراست و نامفهوم تر است ،از نظر من در اينگونه تشريح ها خداوند آزاد و مختار تنزل پيدا ميكند به قانون كه حتي رحمانيتش هم قانون است (واكنش هستي) .كجاست آن خدايي كه در زنجير قوانين خود نباشد؟ آن خدا بايد باور شود در غير اين صورت همان شبهه كه خود شما جايي فرموديد«ساختاري بودن هستي» وارد خواهد بود.

اميدوارم منظورم را فهميده باشيد و با تامل پاسخ دهيد

معلق;324188 نوشت:
سلام- تعجب كردم از سخنتان ، البته شايد من خوب نگفتم بدون دل(فطرت خدا جوي) چه چيزي از دين و خدا قابل اثبات است؟ عرض بنده اين بود كه فطرت به دنبال خدايي حاضر و ناضر است نه قوانين و سنت ها ، فطرت قوانين را مي فهمد اما به دنبال فراي آن است كه متاسفانه در صحبت هاي فلسفي ديده نمي شود اين باور چگونه تبيين ميشود كه به عنوان مثال خداوند الآن مي شنود ودانا است شنيدني كه از صحبت هاي فلسفي من برداشت كردم از شنيدن يك هم نوع هم كم تراست و نامفهوم تر است ،از نظر من در اينگونه تشريح ها خداوند آزاد و مختار تنزل پيدا ميكند به قانون كه حتي رحمانيتش هم قانون است (واكنش هستي) .كجاست آن خدايي كه در زنجير قوانين خود نباشد؟ آن خدا بايد باور شود در غير اين صورت همان شبهه كه خود شما جايي فرموديد«ساختاري بودن هستي» وارد خواهد بود. اميدوارم منظورم را فهميده باشيد و با تامل پاسخ دهيد

سلام
هر چیزی در شان خود قابل توجه و ارزشمند است
ریاضی را علمی خشک و بی روح می دانند اما واقعیت آنستکه جهان طوری است که انگار برپایه ریاضی است همه چیزش حساب دارد
اما در عالم عواطف و احساسات کسی دیگر از ریاضیات و روابط خشک فرمولهای آن سراغ نمی گیرد چون عام عاطفه و احساسات هم عالمی است
فلسفه هم همینطور است
عقل هستی را بررسی می کند و آنرا کاملا عقلانی و حساب شده می یابد و از هرچیزی تفسیری عقلانی ارائه می کند
شاید شما بفرمایید جای عاطفه کجاست
فلسفه می گوید من از عاطفه شما هم تفسیری عقلانی می دهم اما از عاطفه در این وادی سخن مگو
برو در عالم دل از آن سراغ بگیر
اما خوبی انسان به این است که در میان این عوالم خشک و تر تردد دارد و اورا در هیچکدام زنجیر نکرده اند
لذا به حساب نیازش به عوالم سر می زند
اگر خواسته باشیم از مطالب گذشته تفسیر عاطفی یا اصطلاحا عرفانی بدهیم هم می شود و تنافی ندارد
تفاوت احساس شما در بررسی عقلانی و عاطفی به منشا این بررسی یعنی عقل و دل بر می گردد و نه امر خارجی
خیلی از امور را شما باید با عقل به خود و دیگران تفهیم کنید و برخی هم با عاطفه و احساسات و شاید با ترکیبی از هردو
اختیار با شماست
والله الموفق

حامد;324217 نوشت:
فلسفه می گوید من از عاطفه شما هم تفسیری عقلانی می دهم اما از عاطفه در این وادی سخن مگو برو در عالم دل از آن سراغ بگیر

سلام
عرض بنده این است که فارق از نفس و روح ما و تجسم اعمالش و قوانین حاکم بر آن ،جایگاه خداوند کجاست ؟
اینکه ما خود بهشت میشویم یا خود جهنم میشویم صحبت از ماست ، خدا کجای ماجراست؟! آیا باید واقعا خدا را از پنجره بی حسابها دید؟
به هر حال همان عاطفه ای را هم که شما میگویید عقل باید تعریف کند تا خرافات نباشد، درسته؟

معلق;324455 نوشت:
سلام عرض بنده این است که فارق از نفس و روح ما و تجسم اعمالش و قوانین حاکم بر آن ،جایگاه خداوند کجاست ؟ اینکه ما خود بهشت میشویم یا خود جهنم میشویم صحبت از ماست ، خدا کجای ماجراست؟! آیا باید واقعا خدا را از پنجره بی حسابها دید؟ به هر حال همان عاطفه ای را هم که شما میگویید عقل باید تعریف کند تا خرافات نباشد، درسته؟

سلام
فلسفه به واجب تعالی و اوصاف او در یک بخش قابل توجهی از مباحثش می پردازد و آنجا را جولانگاه این بحث عزیز قرار می دهد
آنجاست که ثابت می کند او رب عالمین است و تمام هستی ، هستیش را از خدا دارد
برهان فقر نوری ملاصدرا از براهین محکمی است که خدای تعالی را تا حدی که برای عقل ممکن است به موجودات نزدیک می کند بلکه موجودات را شوون نوری او معرفی می نماید
دیگر قرار نیست هرجا بحثی فلسفی درگرفت برهان فقر نوری را تکرار کند تا شما خدارا در متن آن قضیه دوباره بیابید چه اینکه کار فلسفه تربیتی نیست
کتاب وحی است که کتاب تربیت انسانی است و هرجایی سخن می گوید خدا را در متن آن وارد می فرماید
فلسفه روش عقلی شناخت است سلوک فلسفی یک سلوک فکری است نه عملی
عمل را باید از شرع گرفت با همه اصول و قواعدش که از جمله آنها تذکر و تذکر و تذکر مدام است
والله الموفق
موضوع قفل شده است