جمع بندی بحثی در اخلاق بدون دین؛ آیا می شود بدون اعتقادات دینی اخلاقی بود؟

تب‌های اولیه

66 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بحثی در اخلاق بدون دین؛ آیا می شود بدون اعتقادات دینی اخلاقی بود؟

برخی از دوستان سوال میکنند که در سیستم فکری غیر دینی تعریف اخلاق چیست و چرا شخص باید اخلاقی باشد.


با نام الله





کارشناس بحث: سمیع


B-neshan;317123 نوشت:
برخی از دوستان سوال میکنند که در سیستم فکری غیر دینی تعریف اخلاق چیست و چرا شخص باید اخلاقی باشد.

این بحث در تاپیکهای غیرمرتبط تکرار میشد و باعث به انحراف کشیدن تاپیک و نهایت قفل شدن آن میشد. به عنوان مثال تاپیک حکم مرتد!

با ایجاد این تاپیک ، بحثهای مربوط به اخلاق غیردینی در اینجا طرح میشه تا از انحراف سایر تاپیک ها جلوگیری بشه.


باسمه تعالی
با سلام:
در این مساله نظریات متعددی داده شده است که رایج ترین تصور در ارتباط دین و اخلاق این است که اخلاق جزء انفکاک ناپذیر دین است.

دین اسلام به عنوان مجموعه­ای که دربردانده‌ی برنامه‌ی کامل وجامعه‌ زندگی بشر برای رسیدن به سعادت است، متشکّل از سه حوزه‌ی کلی احکام، عقاید و اخلاق می­باشد.

یعنی از سوئی حقایق موجود در عالم پرده بر می­دارد و انسان را از وقایع که در پیرامونش وجود دارد و یا در آینده با آن مواجه خواهد شد آگاه می­سازد و از سوی دیگر متناسب با این هست­ها و حقایق، قوانین و احکامی را برای رفتار و عمل فردی و اجتماعی انسان وضع می­کند و در حوزه‌ی اخلاق و صفات نفسانی نیز دستورالعمل­های اخلاقی را ارائه می­دهد.


در مورد مسیحیّت و یهودیّت عقیده بر این است که چنین نسبتی به اخلاق و دین برقرار است. «ده فرمان» و «قاعده‌ی ذرین» که به عنوان دو منشور کلّی احکام و قوانین در این دو دین شمرده می­شود حاوی بندهایی است که همگی دستورات و قواعدی اخلاقی شمرده می­شود.


از اینرو می­توان گفت که «دین و اخلاق یک نوع اتحاد دارند و یا یک نوع وحدت بین آنها برقرار است و یا به تعبیر امروز یک رابطه‌ی ارگانیک بین آنها وجود دارد....
دین مجموعه­ای از عقاید، احکام و اخلاق است، پس طبعاً اخلاق جزئی از مجموعه‌ی دین می­شود و رابطه­اش با دین رابطه‌ی یک جزء با کل است


مثل رابطه‌ی سر با کل پیکر انسان. اگر دین را به یک درخت تشبیه کنیم، این درخت دارای ریشه­ها و تنه و شاخه است. عقاید ریشه­هاست و اخلاق تنه‌ی درخت است و شاخه وبرگ و میوه‌ی درخت نیز همان احکام است. رابطه‌ی تنه با خود درخت رابطه‌ی دو شیئ نیست بلکه تنه هم خود جزء درخت است(1


پی نوشت:
1-مصباح یزدی، دروس فلسفه‌ی اخلاق، ص 197- 199

ظرافتی که در این تشبه وجود دارد این است که علاوه بر نشان دادن رابطه‌ی هر جزء با کل دین، رابطه‌ی هر یک از اجزاء با یکدیگر را نیز به نمایش گذاشته است. توضیح اینکه هرچند هر یک از بخش­های دین از جمله اخلاق، جزئی از مجموعه‌ی کلی دین را تشکیل میدهند امّا اینگونه نیست که این اجزاء کاملاً از یکدیگر بیگانه بوده و با هم هیچ ارتباطی نداشته باشند.

به عکس نظام دینی یک نظام در هم تنیده ایست که همه‌ی بخش­های آن اعم از احکام و اخلاق با یکدیگر مرتبط بوده و بر یکدیگر استوارند. کما اینکه اخلاق دینی نیز کاملاً مبتنی بر جهان­بینی آن استوار بوده و در حوزه­های مختلفی نیازمند آن است. ما در بخش دوّم این نوشتار به برخی از حوزه­هایی که اخلاق به دین نیازمند است و از آن بهره می­برد اشاره می­کنیم تا علاوه بر اثبات ادّعای فوق به یکی از کارکردهای بی بدیل دین یعنی پشتیبانی از فضائل اخلاقی نیز نظری افکنده باشیم

آیت‌الله مصباح یزدى در کتاب فلسفه اخلاق، به طور تفصیلى، به بحث رابطه دین و اخلاق پرداخته‌است. خلاصه نظر وی به شرح ذیل است:

خیر و شر اخلاقى، در واقع، مبین رابطه‌اى است که بین افعال اختیارى انسان و نتایج نهایى آنها وجود دارد و ما مى‌توانیم بفهمیم که کارى خیر است یا شر، که این رابطه را کشف کنیم و بدانیم که یک فعلى با کمال نهایى ما رابطه مثبت دارد، که خیر باشد، یا رابطه منفى، که شر باشد.


در اصل این نظریه، هیچ اعتقاد دینى اخذ نشده است؛ یعنى لازمه پذیرفتن اصل این نظریه، متوقف بر پذیرفتن وجود خدا یا قیامت یا وحى نیست، چه رسد به دستورهاى دین.

منتهى در این که کمال نهایى چیست ؟و چگونه باید رابطه ى بین افعال و کمال نهایى را کشف کرد.

در این جاست که ارتباط با دین پدید مى‌آید؛ پس اگر ما فقط اصل میانى این نظریه را در نظر بگیریم، متوقف بر دین نیست؛ اما وقتى بخواهیم به آن شکل خاصى دهیم و معین کنیم که چه اخلاقى خوب است و چه اخلاقى بد است و چرا؟


این جاست که این نظر، هم ارتباط با اصول دین پیدا مى‌کند و هم احیانا با محتواى وحى و نبوت. ... ما وقتى مى خواهیم کمال نهایى انسان را مشخص کنیم، ناچاریم مسئله خدا را مطرح کنیم، تا اثبات کنیم که کمال نهایى انسان با قرب به خداست.

[="Navy"]با سلام و تشکر از پاسخ شما

تا اونجا که متوجه شدم از دیدگاه دینی؛ هدف، کمال نهایی انسان با قرب به خداست. حال هر عملی که از حرکت انسان به سوی کمال جلوگیری کند غیر اخلاقیست.
از طرف دیگر راه و رسم رسیدن به این کمال وقرب الهی بر ما پوشیده است، پس لازم است با کمک وحی اعمالی که به این کمال کمک میکند؛ یعنی اعمال اخلاقی را شناسایی کنیم.

===========
چرا انسان باید اخلاقی باشد؟
در این سیستم، درسته که معلوم شد اخلاقیات چی هست ،اما جرا شخص باید اخلاقی باشه؟

بر فرض اگر بتوانیم ثابت کنیم هدف بایستی کمال انسان باشه و ... ،اگر کسی بگه که "من خواهان کمال و ... نیستم، و اخلاق رعایت نمیکنم ،" جواب چیه؟

در این سیستم فکری هم این سوال هست که اگر کسی خواستار قرب الهی نیست چرا باید اخلاقی باشه؟

=========================================[/]

سمیع;317411 نوشت:
باسمه تعالی
با سلام:

مثل رابطه‌ی سر با کل پیکر انسان. اگر دین را به یک درخت تشبیه کنیم، این درخت دارای ریشه­ها و تنه و شاخه است. عقاید ریشه­هاست و اخلاق تنه‌ی درخت است و شاخه وبرگ و میوه‌ی درخت نیز همان احکام است. رابطه‌ی تنه با خود درخت رابطه‌ی دو شیئ نیست بلکه تنه هم خود جزء درخت است(1

به نام خدا
سلام
جناب سمیع گرامی
ضمن تشکر از مطالب ارزنده جنابعالی , خواهشمندم این را هم توضیح دهید که چرا تنه درخت اخلاق است و شاخ برگ و میوه آن احکام است ؟ شاید اگر تعریفی از احکام را هم توضیح دهید بهتر متوجه شوم .
البته شاید هم هدف از این مثال همان نشان دادن در هم تنیده بودن اخلاق , عقاید و احکام هست نه بیشتر از این , که در این صورت عذر می خواهم که این سوال را پرسیدم .

با تشکر

vahid_barvarz;317505 نوشت:
به نام خدا
سلام
جناب سمیع گرامی
ضمن تشکر از مطالب ارزنده جنابعالی , خواهشمندم این را هم توضیح دهید که چرا تنه درخت اخلاق است و شاخ برگ و میوه آن احکام است ؟ شاید اگر تعریفی از احکام را هم توضیح دهید بهتر متوجه شوم .
البته شاید هم هدف از این مثال همان نشان دادن در هم تنیده بودن اخلاق , عقاید و احکام هست نه بیشتر از این , که در این صورت عذر می خواهم که این سوال را پرسیدم .

با تشکر


باسمه تعالی
با سلام:
منظور از مثال همان ارتباط تنگاتنگی است که بین اجزای دین برقرار می باشد

b-neshan;317445 نوشت:
بر فرض اگر بتوانیم ثابت کنیم هدف بایستی کمال انسان باشه و ... ،اگر کسی بگه که "من خواهان کمال و ... نیستم، و اخلاق رعایت نمیکنم ،" جواب چیه؟ در این سیستم فکری هم این سوال هست که اگر کسی خواستار قرب الهی نیست چرا باید اخلاقی باشه؟
با عذر خواهی از کارشناس محترم بنده هم نظر شخصیم رو میگم!
خب ما داریم در اینجا یک سیستم تعریف میکنیم شامل یک هدف و کارهایی که باید برای رسیدن به ان هدف انجام داد.حالا اگر کسی معتقد به ایدئولوژیی که این سیستم از اون گرفته شده باشد (که اینجا منظور اسلام است)دیگه مشمول سوال شما نمیشه و اگر به ان معتقد نباشه میشود یک فرد لاییک که مورد بحث ما هم هست (که ایا اصلا میتوان برای این فرد یک هدف غیر قابل نقض برای کارهای اخلاقی و معیار خوب و بد تعیین کرد یا نه!؟)

[="Navy"]

hoorshid;317778 نوشت:
با عذر خواهی از کارشناس محترم بنده هم نظر شخصیم رو میگم!
خب ما داریم در اینجا یک سیستم تعریف میکنیم شامل یک هدف و کارهایی که باید برای رسیدن به ان هدف انجام داد.حالا اگر کسی معتقد به ایدئولوژیی که این سیستم از اون گرفته شده باشد (که اینجا منظور اسلام است)دیگه مشمول سوال شما نمیشه و اگر به ان معتقد نباشه میشود یک فرد لاییک که مورد بحث ما هم هست (که ایا اصلا میتوان برای این فرد یک هدف غیر قابل نقض برای کارهای اخلاقی و معیار خوب و بد تعیین کرد یا نه!؟)

فرض کنید یک شخصی قبول کرد که اسلام دین حقه و انسانها برای کمال افریده شده اند و افراد غیر اخلاقی در جهنم خواهند بود؛

باز میگه با تمام اینها من میخام برم جهنم و علاقه ای به کمال و قرب الهی ندارم. چرا اخلاقی باشم.

===========

میخوام بگم که کسی که بیوفته رو دور لج بازی برای متقاعد کردنش کار سختی در پیش هست.

------
احتمالن من تا دو ماه نیستم که جواب پست بعدی شما رو بدم. خداحافظ[/]

[="Black"]

b-neshan;317794 نوشت:
فرض کنید یک شخصی قبول کرد که اسلام دین حقه و انسانها برای کمال افریده شده اند و افراد غیر اخلاقی در جهنم خواهند بود؛ باز میگه با تمام اینها من میخام برم جهنم و علاقه ای به کمال و قرب الهی ندارم. چرا اخلاقی باشم. =========== میخوام بگم که کسی که بیوفته رو دور لج بازی برای متقاعد کردنش کار سختی در پیش هست.

هر جا هستید موفق باشید
ببینید منظور بنده از اعتقاد به این ایدئولوژی یعنی اعتقاد به درست بودنش!
کسی که به این ایدئولوژی اعتقاد واقعی دارد یعنی باور دارد که باید از فرمان خدا اطاعت کنه.کسی که شما توصیفش میکنی یا این اعتقاد رو ندارد(قلبا!!) یا این اعتقاد رو درست نفهمیده(منطقا!!).[/]

[="Navy"]

hoorshid;317813 نوشت:
هر جا هستید موفق باشید
ببینید منظور بنده از اعتقاد به این ایدئولوژی یعنی اعتقاد به درست بودنش!
کسی که به این ایدئولوژی اعتقاد واقعی دارد یعنی باور دارد که باید از فرمان خدا اطاعت کنه.کسی که شما توصیفش میکنی یا این اعتقاد رو ندارد(قلبا!!) یا این اعتقاد رو درست نفهمیده(منطقا!!).

ممنونم

چطور؟ چه اشکال منطقی هست که یکی بدونه رفتاری براش مثل زهر میمونه و باز اون رو انجام بده؟
اعتقاد واقعی یعنی چی؟

فرض کنید کسی هست که در برابر دلایلی که شما از منطقی بودن از اسلام میارید تسلیم میشه، اما با لجبازی میگه نمیخام انجام بدم! این رو چه کار میشه کرد.

ما بهش میگیم به نفع خودته که اخلاقی باشی. اون میگه نمیخوام نفعم رو دنبال کنم.

--------
بقیه دوستان هم اگر راهنمایی کنن ممنون میشم[/]

[="Tahoma"]

b-neshan;317445 نوشت:
با سلام و تشکر از پاسخ شما
تا اونجا که متوجه شدم از دیدگاه دینی؛ هدف، کمال نهایی انسان با قرب به خداست. حال هر عملی که از حرکت انسان به سوی کمال جلوگیری کند غیر اخلاقیست.
از طرف دیگر راه و رسم رسیدن به این کمال وقرب الهی بر ما پوشیده است، پس لازم است با کمک وحی اعمالی که به این کمال کمک میکند؛ یعنی اعمال اخلاقی را شناسایی کنیم.
===========
چرا انسان باید اخلاقی باشد؟
در این سیستم، درسته که معلوم شد اخلاقیات چی هست ،اما جرا شخص باید اخلاقی باشه؟
بر فرض اگر بتوانیم ثابت کنیم هدف بایستی کمال انسان باشه و ... ،اگر کسی بگه که "من خواهان کمال و ... نیستم، و اخلاق رعایت نمیکنم ،" جواب چیه؟
در این سیستم فکری هم این سوال هست که اگر کسی خواستار قرب الهی نیست چرا باید اخلاقی باشه؟
=========================================

شكل گيري جامعه نمونه و تحقق برنامه ها و اهداف متعالي ديني تنها در پرتو اصلاح و به سازي فراگير و چند بعدي انسان و جامعه امكان پذير است .
تا زماني كه بسترهاي واقعي اصلاح و شكوفايي در اجتماع فراهم نشود و تغييرات بايسته و مثبت در آن صورت نگيرد جامعه ايي كه مبتني بر فطرت پاك و سالم انساني و سرنوشت مشترك جمعي است به وجود نخواهد آمد و تا هنگامي كه اين جامعه واحد شكل نگيرد جهان آكنده از چند پارگي ، تباهي ، بيدادگري ، اضطراب و ناامني ، تجاوزگري و انحطاط خواهد بود .
ويژگي اصلي اين جامعه اخلاقي و نمونه و عقلائي كردن رفتارها گفتارها و پندارها است يعني رسيدن انسان به رشد اخلاقي و تحقق جامعه سالم .
دستيابي انسان به رشد اخلاقي ، اوج شكوفايي اوست تا بتواند بر ناراستي ها و كژي ها غلبه كند و راه درست و مستقيم الهي را بپيمايد
براي اصلاح فرد و جامعه به چند روش ميتوان توسل جست
1- روش اخلاقي : در اين روش براي دور كردن مردم از صفات بد و نزديك كردنشان به فضيلت ها صفات نيك و بد ، يك به يك بررسي مي شود و با تكيه بر آيات قرآني و احاديث اسلامي محاسن و معايب هر كدام و نتايج و عواقب آنها مورد توجه قرار مي گيرد و راه كارهاي مناسب براي رفع كاستي ها و عيوب ارائه ميگردد
2- روش عرفاني : در اين مشرب تكيه اصلي بر تصفيه باطن و قطع ريشه هاي صفات بد و ايجاد فضيلت هاي انساني از طريق معرفت نفس و شناخت خدا و انقطاع كامل از غير اوست در اين شيوه بيشتر به اصل كمال انساني اهتمام داده مي شود و بر عنصر محبت و عشق به مبدأ وجود تكيه مي گردد .
3- روش فلسفي : در اين روش مبارزه با رذيلت هاي اخلاقي و تحقق كرامت هاي انساني از طريق ابزار عقل و با تعقل درباره خوبي و بدي افعال صورت مي گيرد و نيز تبيين و تأكيد اين نكته كه صفات پسنديده امور وجودي بوده و از آثار وجود است در صورتي كه صفت هاي بد اموري عدمي هستند . وجود خير محض بوده و شايسته است انسان رو به سوي آن باشد و هر چه شخص بتواند خويش را از عدم دور كرده و به وجود نزديك تر كند كامل شده است
4- روش تجربي : اين طريقه اي است نو پا و نوظهور كه روان شناسي جديد و متوليان امور تعليم و تربيت در دنياي امروز مروّج آنند .
در اين روش بيشتر بر روي ضررهاي جسمي ، رفاه تن و موفقيت ها و شكست هاي اجتماعي تكيه مي شود و نقش آمار و نمونه دهي در آن حائز اهميت است
هر يك از اينها مكانيسم ها و ساز و كارهاي متناسب با خود را ارائه مي دهند و يا به بعضي از جنبه هاي تربيتي انسان بيشتر مي پردازند
به نظر مي رسد موفق ترين مكتب و مشرب تربيتي آن است كه به همه جنبه ها و ابعاد انسان توجه كند و از روش ها و ساز و كارهاي متناسب و فراگير بهره ببرد . قرآن و احاديث اسلامي اين نگره را مورد توجه جدي خود قرار داده و بر جامع بودن روش ها و مكانيسم هاي تربيتي تاكيد كرده اند
رشد اخلاقي در اسلام عبارت است از :
رشد و بالندگي توأم فكري و اخلاقي انسان جهت رسيدن انسان به كمال نهايي و دستيابي به روشن بيني ديني و دانايي معنوي كه منجر به تزكيه و تهذيب انسان و دوري او از ناراستي ها و كژي هاي گوناگون مي گردد و منجر به تشكيل حيات معقول انساني و حيات طيبه مي گردد و بايد دانست رشد اخلاقي تعليم و تربيت قدسي انسان است كه بوسيله آن به عاليترين درجات سعادت و خوشبختي نائل خواهد شد
پي نوشت :
مجموعه مقالات گفتمان مهدويت ، دكتر احسان اكرمي بساطي و محسن اكرمي بساطي

بردگان دین ،شدید ترین مخالفان آزادی هستند...گر کافری گرفتار شود می گویند عذاب الهیست...
اگر مومنی گرفتار شود می گویند امتحان الهیست ....!!!
امیدوارم از بند خرافات رهایی یابی

hadihama1360;317923 نوشت:
بردگان دین ،شدید ترین مخالفان آزادی هستند...گر کافری گرفتار شود می گویند عذاب الهیست...
اگر مومنی گرفتار شود می گویند امتحان الهیست ....!!!
امیدوارم از بند خرافات رهایی یابی

باسمه تعالی
باسلام:
با صرف نظر از توهینی که به متدینین کردید،باید خدمت شما عرض کنم:

هر مکتبی مشتمل بر یک جهان بینی و یک ایدئولوژی است ،که به زبان دینی هر مکتبی ،یک اصول و بک فروعی دارد،حتی مکاتبی مانند کمونیست

اگر منظورتان از دین ،دین مبین اسلام است ،بفرمایید کدام دستور اسلام مخالف آزادی (البته با معنای صحیح آزادی)است؟تا بیشتر روی آن بحث کنیم.

سمیع;317988 نوشت:
باسمه تعالی
باسلام:
با صرف نظر از توهینی که به متدینین کردید،باید خدمت شما عرض کنم:

هر مکتبی مشتمل بر یک جهان بینی و یک ایدئولوژی است ،که به زبان دینی هر مکتبی ،یک اصول و بک فروعی دارد،حتی مکاتبی مانند کمونیست

اگر منظورتان از دین ،دین مبین اسلام است ،بفرمایید کدام دستور اسلام مخالف آزادی (البته با معنای صحیح آزادی)است؟تا بیشتر روی آن بحث کنیم.

تا زمانی که شما آزادی را بر اساس باید ها و نبایدهای دینی تعریف میکنید و کلا قانون را بر اساس دین تعریف میکنید دیگه هیچ بحثی باقی نمیمونه برای توجیه این همه محدودیتهایی که فقط در کشور ما وجود داره و حتی در کشورهای دیگه اسلامی هم نیست این که من یبام بگم فلان چیز و شما بیای بگی از لحاظ دین و نمیدونم چی مقایرت داره این که نمیشه دیگه بحث میشه مجادله

hadihama1360;318133 نوشت:
تا زمانی که شما آزادی را بر اساس باید ها و نبایدهای دینی تعریف میکنید و کلا قانون را بر اساس دین تعریف میکنید دیگه هیچ بحثی باقی نمیمونه برای توجیه این همه محدودیتهایی که فقط در کشور ما وجود داره و حتی در کشورهای دیگه اسلامی هم نیست این که من یبام بگم فلان چیز و شما بیای بگی از لحاظ دین و نمیدونم چی مقایرت داره این که نمیشه دیگه بحث میشه مجادله

باسمه تعالی
باسلام:

اولا شما اگر نیم نگاهی به کشورهای اروپایی که خود را مظهر دموکراسی و آزادی می دانند،داشته باشید،اذعان خواهید فرمود که آنها هم اموری را که بر خلاف مصالح کشور شان باشد را محدود می کنند،که الان در این دوره و زمانه موارد متعدد آن قابل بررسی است مانند جریان هولو کاست ،بستن شبکه هایی ماهواره ای مانند پرس توی....،اخراج بعضی از خبر نگاران را از کشورشان....

ثانیا:ملاک ما در اجرای دین،کشورهای اسلامی دیگر نیست

ثالثا:به تعبیر مرحوم شهید مطهری (ره)تقوا که در واقع انجام دادن دستورات دینی است ،محدودیت نیست ،بلکه مصونیت است،مانند اینکه لباس پوشیدن برای انسان در واقع اورا از خطرات سرما و گرما حفظ خواهد کرد،حال اگر کسی بگوید من می خواهم آزاد باشم واین پوشیدن لباس من را محدود خواهد کرد و لباس نپوشد،طبیعی است که به خود ضرر می رساند و از بین خواهد رفت

سمیع;318164 نوشت:
باسمه تعالی
باسلام:

اولا شما اگر نیم نگاهی به کشورهای اروپایی که خود را مظهر دموکراسی و آزادی می دانند،داشته باشید،اذعان خواهید فرمود که آنها هم اموری را که بر خلاف مصالح کشور شان باشد را محدود می کنند،که الان در این دوره و زمانه موارد متعدد آن قابل بررسی است مانند جریان هولو کاست ،بستن شبکه هایی ماهواره ای مانند پرس توی....،اخراج بعضی از خبر نگاران را از کشورشان....

ثانیا:ملاک ما در اجرای دین،کشورهای اسلامی دیگر نیست

ثالثا:به تعبیر مرحوم شهید مطهری (ره)تقوا که در واقع انجام دادن دستورات دینی است ،محدودیت نیست ،بلکه مصونیت است،مانند اینکه لباس پوشیدن برای انسان در واقع اورا از خطرات سرما و گرما حفظ خواهد کرد،حال اگر کسی بگوید من می خواهم آزاد باشم واین پوشیدن لباس من را محدود خواهد کرد و لباس نپوشد،طبیعی است که به خود ضرر می رساند و از بین خواهد رفت

ببینید ما در اصل مطلب با هم اختلاف نظر داریم و این همون دیکتاتوری مذهبیه ای کاش به جای ایران در یک کشور حتی اسلامی دیگه زندگی میکردیم که انقدر افراطی و اسیر نبودیم

hadihama1360;318270 نوشت:
ببینید ما در اصل مطلب با هم اختلاف نظر داریم و این همون دیکتاتوری مذهبیه ای کاش به جای ایران در یک کشور حتی اسلامی دیگه زندگی میکردیم که انقدر افراطی و اسیر نبودیم

باسمه تعالی
باسلام:
شما صحبت از دیکتاتوری مذهی می کنید،که اگر مرادتان از مذهب،اسلام عزیز است ،بفرمایید کدام حکم اسلام دیکتاتوری است؟

شما، صحبت از افراطی کردن می کنید،بفرمایید کدام حکم اسلام افراطی است که طرفداران آن را متهم به افراطی گری می کنید؟

b-neshan;317833 نوشت:
چطور؟ چه اشکال منطقی هست که یکی بدونه رفتاری براش مثل زهر میمونه و باز اون رو انجام بده؟ اعتقاد واقعی یعنی چی؟ فرض کنید کسی هست که در برابر دلایلی که شما از منطقی بودن از اسلام میارید تسلیم میشه، اما با لجبازی میگه نمیخام انجام بدم! این رو چه کار میشه کرد. ما بهش میگیم به نفع خودته که اخلاقی باشی. اون میگه نمیخوام نفعم رو دنبال کنم.

خب راستش به باور من اون ادمی که میگید واقعا اثرات زهر رو نمیدونه....و واقعا نمیدونه که بعد از استفاده ازش چه مشکلاتی براش پیش میاد!!(منظورم از دونستن باور کردنه!!)
در ضمن اینم هم مهمه که توجه کنیم که فقط دونستن یک سری دلایل که برای اثبات دین به کار میرن کافی نیست(همون چیزی که شما میگید) بلکه باور کردن و اعتقاد به انها مهمه!
مثل اطلاع داشتن از مضرات سیگار یا باور کردن اون!!
کسی که فقط اطلاعاتی دارد این باعث نمیشه که اطلاعاتش روی عملش اثر بذاره ولی کسی که از این مضرات مطمئنه سیگار نمیکشه!مگر اینکه دچار جنون باشه!!که فکر نکنم این طور ادمی منظور شما بوده!!...؟
یک مثال میزنم تا منظورم رو بهتر بیان کنم:
مثلا عصمت ائمه!خب ما هم به همون دلایل منطقی که انها برای دین اوردند اگاهیم.چرا انها هیچ گناهی نمیکنن اما ما...؟چون یقین در انها بالاترین حدش رو دارد!(یقین مراحل مختلفی دارد) مثلا یقین ما در مورد ضرر دروغ گفتن به اندازه ی یقین ما در مورد ضرر قرار دادن دستمان روی اتش نیست!!که اگر بود هرگز دروغ نمیگفتیم!(ما اگاهی داریم ولی یقین نداریم!)

[="Navy"]

hoorshid;318380 نوشت:
کسی که فقط اطلاعاتی دارد این باعث نمیشه که اطلاعاتش روی عملش اثر بذاره ولی کسی که از این مضرات مطمئنه سیگار نمیکشه!مگر اینکه دچار جنون باشه!!که فکر نکنم این طور ادمی منظور شما بوده!!...؟

با سلام

خوب بستگی داره به کی بگیم جنون.

یه پزشکی رو میشناختم ؛ که خیلی سیگار میکشید. همسایه ما بود. با توجه به علمی که داشت مطمئن بود سیگار ضرر داره،باز میکشید! البته مجنون نبود.
در اینجا رفتاری غیرمنطقی انجام میداد.

کلن خیلی از انسانها؛ بعضی جاها رفتارهای غیرمنطقی انجام میدن.
میشه بهشون گفت مجنون اما

بحث اینجاست که من با هر روشی به یکی ثابت کردم خیر و صلاحش در این مسیره، باز ممکنه شخص به هزاران دلیل رفتاری منطقی انجام نده

---------
البته در اینجا رفتار منطقی یعنی دفع خطر از خود، من هم موافقم؛ یعنی میگیم منطقن هر انسانی از خطر گریزانه پس رفتار منطقی یعنی گریز از خطر.!

اما مقدمه از کجا میاد؟"منطقن هر انسانی از خطر گریزانه"

بعضی ها خواهان دفع خطر از خودشون نیستند. برای اینها رفتار منطقی یعنی رفتن به سوی اسیب..
مثل افراد آزارطلب یا مازوخیست که به خودش صدمه میزنه. یا همسایه پزشک و سیگاری ما

البته این قسمت بحث برای من خیلی مهم نیست ولی خلاصه اینکه یه [="red"]حتی بعد از تعریف یک سیستم اخلاقی درست و حسابی مقدار سخته ؛ تصور کنیم میشه همه رو با دلیل قانع کرد که اخلاقی باشن.[/]

[="green"]مجانین زنده اند![/][/]

هر دینی میگه من درست میگم و باید همه در چهرچوب قوانین من عمل کنند و اسلام هم میگه اگر کسی از اسلام خارج بشه مرتد هستش و باید اعدام بشه آخه چجوری میشه این دین رو پذیرفت؟ کدوم منطق این رو قبول میکنه؟ بیخود نیستش این همه کشور اسلامی همش ترور و کشت و کشتار و عملیاتنهای انتحاری و ...همه فکر کردین به خاطر چیه؟

hadihama1360;318449 نوشت:
هر دینی میگه من درست میگم و باید همه در چهرچوب قوانین من عمل کنند و اسلام هم میگه اگر کسی از اسلام خارج بشه مرتد هستش و باید اعدام بشه آخه چجوری میشه این دین رو پذیرفت؟ کدوم منطق این رو قبول میکنه؟ بیخود نیستش این همه کشور اسلامی همش ترور و کشت و کشتار و عملیاتنهای انتحاری و ...همه فکر کردین به خاطر چیه؟

باسمه تعالی
باسلام:
اولا در رابطه با حکم مرتد به این سادگی که شما بیان کردید،نمی باشد

ثانیا:اسلام به ذات خود ندارد عیبی/هر عیب که هست از مسلمانی ماست

سمیع;318557 نوشت:
باسمه تعالی
باسلام:
اولا در رابطه با حکم مرتد به این سادگی که شما بیان کردید،نمی باشد

ثانیا:اسلام به ذات خود ندارد عیبی/هر عیب که هست از مسلمانی ماست

خوب اصلا شما درست میگی بالاخره که چی؟ اسلام میگه هر کسی که از دین اسلام برگرده مرتد محسوب میشه دیگه مگه غیر از اینه؟ مرتد هم مجازاتش اعدامه حالا چه به همین سادگی و چه به همین پیچیدگی منظور زوری بودن ماندن در دین هستش

دین ها اخلاقیات رو ترویج کردند، ولی مخترع یا صاحب اخلاقیات نیستند.

hadihama1360;318560 نوشت:
خوب اصلا شما درست میگی بالاخره که چی؟ اسلام میگه هر کسی که از دین اسلام برگرده مرتد محسوب میشه دیگه مگه غیر از اینه؟ مرتد هم مجازاتش اعدامه حالا چه به همین سادگی و چه به همین پیچیدگی منظور زوری بودن ماندن در دین هستش

باسمه تعالی
باسلام:
خواهشا مغالطه نفرمایید ومباحث را باهم خلط نکنید
اگر طبق بیان شما منظور زوری ماندن در دین اسلام است .پس چرا خود حق تعالی در قرآن کریم در سوره بقره آیه 256 می فرماید: لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغی؛ (در دین هیچ اجباری نیست، و راه از بیراهه بخوبی آشکار شده است)

قبل از شما اسلام عزیز فرموده است که دین زوری نیست
در حقیقت این آیه نه تنها بیان می دارد که نباید در دین اجبار باشد، بلکه بالاتر از آن می گوید اجبار در دین شدنی نیست. این بیان بسیار دقیق است؛ زیرا اصولاً دین و اعتقاد به عنوان یک امر درونی و قلبی، قابلیت اجبار کردن یا اجباری شدن را ندارد؛ پس به این معنا نیست که در دین و دین داری هیچ نوع اجباری وجود ندارد و یا می شد در دین اجبار باشد اما خدا آن را برداشته؛ دین و اعتقاد مربوط به قلب و درون انسان است و حوزه قلب و دل انسان اصلاً اجبار بردار نیست.

نکته قابل اهمیتی که در ادامه آیه ذکر شد، این است:« ... قد تبین الرش من الغی» یعنی راه رشد و سعادت و حق از راه گمراهی شناخته شده؛ پس چه نیازی به اجبار است، وقتی که راه حق روشن و آشکار است؟!در نتیجه هر کس می تواند به دنبال حقیقت بوده، آن را از روی فکر و استدلال خود برگزیند. بدان عمل کند و هیچ حکمی بر او بار نشود. خود او در خصوص اعمال و رفتار و عقایدش تنها در پیشگاه خداوند در قیامت پاسخگو است.

اما ارتداد اصلاً ارتباطی با حوزه اعتقاد فردی ندارد، بلکه حقیقتی اجتماعی است؛ به همین خاطر اولین شرط ارتداد، اظهار کردن ارتداد است. معنای دقیق تر آن موضع گیری در مقابل اسلام در جامعه است؛ بنابراین مربوط به جامعه می شود و یک جرم اجتماعی و سیاسی در جامعه اسلامی است.

پس ارتداد در اسلام، بیش از آن که جنبه اعتقادی و فردی داشته باشد، جنبه های دیگر اجتماعی دارد؛ زیرا واقعاً دین اسلام برای کسی که به دنبال حقیقت باشد، ارزش قایل است. خود بر این امر تاکید می نماید. پس قرار دادن حکم ارتداد بر یک تحقیق حقیقت جویانه بی معنی است. مشکل آن جاست که انکار دین رسمی جامعه و عقیده بخش اعظم اجتماع توسط فرد علنی شود و باورهای اصیل دینی مورد هجمه قرار گیرد.

براى پى بردن به فلسفه این حکم الهى باید خاستگاه وضع این حکم از دیدگاه قرآن بررسى شود. قرآن نقل مى نماید:
«جمعى از اهل کتاب (یهود) گفتند (بروید ظاهراً) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ایمان بیاورید، و در پایان روز کافر شوید و (باز گردید) شاید آن‏ها (از دین خود) باز گردند(1

دوازده نفر از دانشمندان یهود خیبر و نقاط دیگر، نقشه‌‏اى ماهرانه براى متزلزل ساختن باور و ایمان بعضى از مؤمنان طرح نموده و با یکدیگر تبانى کردند که صبحگاهان خدمت پیامبر اسلام(ص) برسند و ظاهراً ایمان بیاورند، ولى در آخر روز از آیین برگردند. هنگامى که از علت کارشان سؤال شد بگویند: ما صفات محمّد را از نزدیک مشاهده کردیم. هنگامى که به کتب دینى خود مراجعه نموده یا با دانشمندان دینى خود مشورت کردیم، دیدیم صفات و روش او با آنچه در کتب ما است، تطبیق نمى کند. از این رو برگشتیم. این موضوع سبب مى شود که عده‌‏اى بگویند این‏ها که به کتب آسمانى از ما آگاه ترند، لابد آنچه را گفته‌‏اند، راست مى گویند و به این وسیله ایمان مسلمانان متزلزل مى گردد(2
مکر و نیرنگ کفار به وسیله خداوند آشکار گردید. خدا حدّ ارتداد را وضع نمود. این ترفند مختص زمان رسول خدا(ص) نمى باشد، بلکه در همه زمان‏ها امکان اجراى آن وجود دارد.
پی نوشت:
1-آل عمران/ آیه 73.
2-تفسیر نمونه، ج 2، ص 466.

اسلام با وضع چنین حکمى جلوى مفاسد احتمالى (که برخى نیز به وقوع پیوسته) را گرفته است که در ذیل به نمونه هایى از این مفاسد اشاره مى کنیم:

1- همه مسلمانان از نظر اعتقاد و ایمان درونى در سطح بالا نیستند، بلکه برخى افراد در ایمانشان سست هستند. این گونه تبلیغات افراد سست ایمان را تحت تأثیر قرار مى دهد. آن‏ها را از مسیر حق باز مى دارد. حدّ و حکم شرعى ارتداد مى تواند افراد را از انحراف باز دارد.

2- اگر اسلام جلوى این روند را نمى گرفت، نوعى جنگ روانى علیه دین صورت مى گرفت. کفار با تبلیغات شدید علیه اسلام، علاوه بر این که مسلمانان را دلسرد مى کردند، باعث دلسرد شدن افرادى که گرایش به اسلام داشتند مى شدند.

3- مهم‏ترین مسئله ارتداد، پیامدهاى سیاسى، اجتماعى و فرهنگى آن است.

در جامعه اسلامى که اسلام و احکام و قوانین آن پایه براى رفتارهاى فردى و اجتماعى و روابط خانوادگى و تعیین کننده رفتار انسان‏ها با یکدیگر و ارزش‏هاى اخلاقى جامعه است، هر گونه اختلالى در ایمان و اعتقاد انسان‏ها با توجه به همسنگ نبودن آگاهى‌‏ها، در رفتارها تأثیر گذاشته، التزام به احکام و قوانین دینى و اجتماعى را سست مى کند و ارکان جامعه را مورد تهدید جدّى قرار مى دهد.

همچنین گسترش افکار انحرافى در جامعه که از طرف افراد مرتد ایجاد مى شود، نیروى مسلمانان را از جهت کمّى و کیفى مورد تهدید قرار مى دهد، از این جهت هر گونه برنامه ریزى بر اساس نیروهاى اسلامى در جامعه، غیر ممکن خواهد بود.

با توجه به موارد فوق کاملاً مشخّص مى شود که حکم ارتداد، یک حکم اجتماعى و سیاسى است،
هم چنین آنچه در روایات در مورد حکم ارتداد بیان شده، در زمانى است که انکار دین اسلام جاحدانه باشد، یعنى شخصى به رغم حقانیّت دین اسلام ،به جهت انگیزه‏هاى نادرست از دین اسلام خارج شده و در مقابل آن موضع‏گیرى نماید؛

بنابراین اگر کسى دین دیگرى غیر از اسلام را (آن هم پس از بررّسى و به دور از هر گونه حُبّ و بُغض و مشکلات دیگر) انتخاب نماید،

این عقیده براى او محترم است، تا زمانى که به صورت موضع‏گیرى در مقابل اسلام و تهدید آن در نیاید. به همین خاطر، ارتداد تضادى با آزادى عقیده (که در اسلام محترم شمرده شده است) ندارد. البته احترام به آن به معناى حقانیّت و درستى هر عقیده‏اى نمى باشد

[=Times New Roman]در انتها توجه به اين نكته هم ضروري است كه حکم ارتداد در ادیان آسمانى دیگر (مسیحیت و یهود )
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]نیز بیان شده (1[=Times New Roman] طبیعى است که هر دینى براى محافظت از کیان خود، راهکارهایى را براى وحدت پیروان اندیشیده باشد.
[=Times New Roman]پی نوشت:
[=Times New Roman]1-[=Times New Roman]کتاب مقدس، تورات، سفر تثنیه، فصل 13؛ عهد جدید (انجیل)، نامه‏ای به مسیحیان عبرانی، بند 10

سمیع;318608 نوشت:
در انتها توجه به اين نكته هم ضروري است كه حکم ارتداد در ادیان آسمانى دیگر (مسیحیت و یهود )

نیز بیان شده (1 طبیعى است که هر دینى براى محافظت از کیان خود، راهکارهایى را براى وحدت پیروان اندیشیده باشد.
پی نوشت:
1-کتاب مقدس، تورات، سفر تثنیه، فصل 13؛ عهد جدید (انجیل)، نامه‏ای به مسیحیان عبرانی، بند 10


این توضیحات شما به هیچ عنوان نمیتواند توجیحی برای انجام این حکم غیر انسانی باشد و هیچ انسان باشرف و حقیقت جویی این مساله رو نمیتونه قبول بکنه حتی اگر ادیان دیگر هم این حکم را داشته باشند باز هم این کار غیر انسانی هستش و همین حکم باعث تنفر بیشتر من و همه انسانهای حقیقت بین شده و خودتون هم خوب میبینید که خیلی از خود مسلمانها هم با این حکم مشکل دارند و این باعث تنفر بیشتر من از این دین شده و چه معنی داره کسی که پدر مادرش مسلمان بودند اونم مسلمان باشه اونم به زور مثلا از اول دوست نداشته مسلمان باشه چون توی شرایط خانواده قرار گرفته و بعد با تحقیق به این نتیجه رسیده که اسلام به دردش نمیخوره اون چرا باید مرتد محسوب بشه و اعدام بشه؟

[="Black"]

b-neshan;318430 نوشت:
خوب بستگی داره به کی بگیم جنون.

یه پزشکی رو میشناختم ؛ که خیلی سیگار میکشید. همسایه ما بود. با توجه به علمی که داشت مطمئن بود سیگار ضرر داره،باز میکشید! البته مجنون نبود.
در اینجا رفتاری غیرمنطقی انجام میداد.

کلن خیلی از انسانها؛ بعضی جاها رفتارهای غیرمنطقی انجام میدن.
میشه بهشون گفت مجنون اما

بحث اینجاست که من با هر روشی به یکی ثابت کردم خیر و صلاحش در این مسیره، باز ممکنه شخص به هزاران دلیل رفتاری منطقی انجام نده

---------
البته در اینجا رفتار منطقی یعنی دفع خطر از خود، من هم موافقم؛ یعنی میگیم منطقن هر انسانی از خطر گریزانه پس رفتار منطقی یعنی گریز از خطر.!

اما مقدمه از کجا میاد؟"منطقن هر انسانی از خطر گریزانه"

بعضی ها خواهان دفع خطر از خودشون نیستند. برای اینها رفتار منطقی یعنی رفتن به سوی اسیب..
مثل افراد آزارطلب یا مازوخیست که به خودش صدمه میزنه. یا همسایه پزشک و سیگاری ما

البته این قسمت بحث برای من خیلی مهم نیست ولی خلاصه اینکه یه حتی بعد از تعریف یک سیستم اخلاقی درست و حسابی مقدار سخته ؛ تصور کنیم میشه همه رو با دلیل قانع کرد که اخلاقی باشن.

مجانین زنده اند!


این حرفتون رو قبول دارم که کسی رو که بیافتد روی لج نمیشه قانع کرد چون قانع کردن پروسه ای است که با منطق و استدلال عقلانی کار میکنه ولی لجبازی توش هیچ منطقی نیست....!
چیزی که مهمه اینه که بشه یک سیستم غیر قابل نقض تعریف کرد!سیستمی اعتقاد به ان که در هر شرایطی ضامن رفتار اخلاقی باشه!و انگیزه و البته معیار تعریف شده در ان قابل نقض شدن نباشه!!(البته با منطق!!!نه با بی منطقی!)
اما اون پزشکی هم که گفتید به نظر من اون ادم هم فقط اگاهی ارد.ببینید اگاهی وقتی تبدیل به باور میشه که وارد حوضه ی عمل بشه!مثل همون سوختن دست به خاطر اتش که مثال زدم!
من جدا میگم اگر تو بچگی یا کلا تو زندگیم هرگز دستم به خاطر برخورد با چیزای داغ نسوخته بود به اندازه ی الان در برخورد با اتش احتیاط نمیکردم!!
اون پزشک هم تا وقتی ضررهای سیگار رو واقعا تجربه نکنه به یقین نمیرسه!!(موتاسفانه البته!!یعنی همیشه این طوری نیست که یک نفر صرفا با تجربه به یقین برسه!...خیلی چیزای دیگه تاثیر دارد!)

اینکه هر انسانی از خطر گریزانه نتیجه ی یه بحث دیگس!خد شروع بحث نیست!

ما کلا خوب و بد رو با وجود و عدم تعریف میکنیم!
یعنی میگیم هر چیزی به بقا ختم بشه یا منشا بقا باشه خوب است و هر چیزی به نیستی ختم بشه یا منشا نیستی باشه بد!(البته مهمه که هستی و نیستی واقعی رو درست تعریف کنیم!!!)
کمال یا قرب الهی هم با همین منطق خوب است و یا اسیب زدن به خود با همین منطق بد!(در واقع در این اندیشه گفته میشه که اصلا چیزی به نام بدی وجود ندارد بلکه اونچیزی که ما رو ازار میده و از ان به عنوان بدی طلقی میکنیم نبود خوبی است!مثل تاریکی که صرفا خودش ماهیتی ندارد بلکه نور دارای ماهیت است و تاریکی فقط نبود نور است!!)[/]

[="black"]

hadihama1360;318617 نوشت:
این توضیحات شما به هیچ عنوان نمیتواند توجیحی برای انجام این حکم غیر انسانی باشد و هیچ انسان باشرف و حقیقت جویی این مساله رو نمیتونه قبول بکنه حتی اگر ادیان دیگر هم این حکم را داشته باشند باز هم این کار غیر انسانی هستش و همین حکم باعث تنفر بیشتر من و همه انسانهای حقیقت بین شده و خودتون هم خوب میبینید که خیلی از خود مسلمانها هم با این حکم مشکل دارند و این باعث تنفر بیشتر من از این دین شده و چه معنی داره کسی که پدر مادرش مسلمان بودند اونم مسلمان باشه اونم به زور مثلا از اول دوست نداشته مسلمان باشه چون توی شرایط خانواده قرار گرفته و بعد با تحقیق به این نتیجه رسیده که اسلام به دردش نمیخوره اون چرا باید مرتد محسوب بشه و اعدام بشه؟

میدونید مشکل شما چیه؟
شما خودتو معیار قرار دادی!!!اما معتقدان به دین خود دین رو معیار قرار میدن!
شما برای تشخیص خوب و بد از احساسات شخصیت استفاده میکنی!!هر چیزی از نظر احساسات شما خوب بود خوبه و هرچیزی از نظر احساسات شما بد بود رو بد میدونید!!!!کاری که از نظر شما غلط باشه به طور کل کار غلطی است ولی کاری که از نظر شما خوب باشه کلا میشه کار خوب!!!!
این چه جور منطقی است اخه!!؟؟!که ادم خودش رو معیار قرار بده!!
باز دین دارها برای معیار قرار دادن دین یکسری دلایل منطقی دارن!شما چی؟برای معیار قرار دادن خودت دلیلی داری؟!!!؟...[/]

b-neshan;317123 نوشت:
برخی از دوستان سوال میکنند که در سیستم فکری غیر دینی تعریف اخلاق چیست و چرا شخص باید اخلاقی باشد.

سلام
اخلاق مجموعه رفتارهای متبوعی است که ناشی از نهادینه شدن آن در درون فرد است و از آنجا که رفتار اخلاقی موجب راحتی و آسایش درونی و بیرونی ، فردی و اجتماعی است مورد تایید و حمایت عقل است تنها کاری که دین در رابطه با اخلاق انجام می دهد تعمیق و توسع آن است . یعنی از یکسو مبنای اخلاق را تعامل شایسته در محضر حق تعالی معرفی نموده و از سوی دیگر به ابعاد ناشناخته آن می پردازد .
والله الموفق

hadihama1360;318617 نوشت:
این توضیحات شما به هیچ عنوان نمیتواند توجیحی برای انجام این حکم غیر انسانی باشد و هیچ انسان باشرف و حقیقت جویی این مساله رو نمیتونه قبول بکنه حتی اگر ادیان دیگر هم این حکم را داشته باشند باز هم این کار غیر انسانی هستش و همین حکم باعث تنفر بیشتر من و همه انسانهای حقیقت بین شده و خودتون هم خوب میبینید که خیلی از خود مسلمانها هم با این حکم مشکل دارند و این باعث تنفر بیشتر من از این دین شده و چه معنی داره کسی که پدر مادرش مسلمان بودند اونم مسلمان باشه اونم به زور مثلا از اول دوست نداشته مسلمان باشه چون توی شرایط خانواده قرار گرفته و بعد با تحقیق به این نتیجه رسیده که اسلام به دردش نمیخوره اون چرا باید مرتد محسوب بشه و اعدام بشه؟

باسمه تعالی
باسلام:
اگر داری طرب کن، و اگر نداری طلب کن،اگر آیی در باز است و اگر نیایی خدا بی نیاز است(1
پی نوشت:
1-خواجه عبدالله انصاری

hoorshid;318628 نوشت:
[="black"]

میدونید مشکل شما چیه؟
شما خودتو معیار قرار دادی!!!اما معتقدان به دین خود دین رو معیار قرار میدن!
شما برای تشخیص خوب و بد از احساسات شخصیت استفاده میکنی!!هر چیزی از نظر احساسات شما خوب بود خوبه و هرچیزی از نظر احساسات شما بد بود رو بد میدونید!!!!کاری که از نظر شما غلط باشه به طور کل کار غلطی است ولی کاری که از نظر شما خوب باشه کلا میشه کار خوب!!!!
این چه جور منطقی است اخه!!؟؟!که ادم خودش رو معیار قرار بده!!
باز دین دارها برای معیار قرار دادن دین یکسری دلایل منطقی دارن!شما چی؟برای معیار قرار دادن خودت دلیلی داری؟!!!؟...

[/]

این آخرین پستی هست که من میذارم و دیگه توی این سایت هم نمیام فقط میخواستم ببینم از دلایل دینی و منطقی میتونم استفاده بکنم یا نه که به این نتیجه رسیدم که این دین به درد من نمیخوره و اصلا من اصول این دین رو نمیتونم قبول بکنم واصلا هم زیر بار حرف زور نمیرم حتی اگه خدا بخواد به من زور بگه من زیر بار حرف زور نمیرم اصلا مشکل روانی هم دارم و این سایتها به درد من نمیخوره دیگه هم نمیام و مزاحم این سایت و وقت شما نمیشم فقط اون چیزهایی از خورم رو که میدونستم گفتم و به هیچ نتیجه ای هم نرسیدم بدرود

hadihama1360;318663 نوشت:
این آخرین پستی هست که من میذارم و دیگه توی این سایت هم نمیام فقط میخواستم ببینم از دلایل دینی و منطقی میتونم استفاده بکنم یا نه که به این نتیجه رسیدم که این دین به درد من نمیخوره و اصلا من اصول این دین رو نمیتونم قبول بکنم واصلا هم زیر بار حرف زور نمیرم حتی اگه خدا بخواد به من زور بگه من زیر بار حرف زور نمیرم اصلا مشکل روانی هم دارم و این سایتها به درد من نمیخوره دیگه هم نمیام و مزاحم این سایت و وقت شما نمیشم فقط اون چیزهایی از خورم رو که میدونستم گفتم و به هیچ نتیجه ای هم نرسیدم بدرود

اخوی چرا حالا نارحت شدی؟ دوستمون که چیزی نگفت........ بمون بنویس ، بنده که نوشته هاتو میخونم و استفاده میکنم و ننویسی دلتنگت میشم

سمیع;318608 نوشت:
[/qبه نام او
من حوصله ام نکشید همه ی صفحات رو مطالعه کنم.اما اگر نظر شخصی ام رو بخوام در مورد این موضوع بگم این هست که :
با توجه به تعاریف و توضیحاتی که کارشناس محترم سمیع نوشتند و با توجه به برداشت های خودم :
کسی که اخلاقیات رو دمد نظر داره ، متناسب با اون چیزی که براش تعریف شده عمل می کنه و اون چارچوب رو رعایت می کنه نه باور اخلاقی که باور نداره.و هر شخصی که اخلاق رو در حد عالی و خوب اجرا می کنه، هدف خاص خودش رو داره.بالفرض یکی برای اینکه تو دینش توصیه و سفارش شده و:khaneh: برای افراد ابی دین هم میشه گفت که خودش به این نتیجه رسیده که اخلاقی بودن نتیجه ای جز به کمال رسیدن انسان در دنیا نخواهد داشت.
چیزی که اسلام و قرآن قبلا به آن رسیده و به ما سفارش

سمیع;318606 نوشت:
با توجه به موارد فوق کاملاً مشخّص مى شود که حکم ارتداد، یک حکم اجتماعى و سیاسى است،
هم چنین آنچه در روایات در مورد حکم ارتداد بیان شده، در زمانى است که انکار دین اسلام جاحدانه باشد، یعنى شخصى به رغم حقانیّت دین اسلام ،به جهت انگیزه‏هاى نادرست از دین اسلام خارج شده و در مقابل آن موضع‏گیرى نماید؛

بنابراین اگر کسى دین دیگرى غیر از اسلام را (آن هم پس از بررّسى و به دور از هر گونه حُبّ و بُغض و مشکلات دیگر) انتخاب نماید،

این عقیده براى او محترم است، تا زمانى که به صورت موضع‏گیرى در مقابل اسلام و تهدید آن در نیاید. به همین خاطر، ارتداد تضادى با آزادى عقیده (که در اسلام محترم شمرده شده است) ندارد. البته احترام به آن به معناى حقانیّت و درستى هر عقیده‏اى نمى باشد

شما دارین توجیه میکنین کسی قرار نیست موضع گیری بکنه در قبال اسلام کسی فقط عقیده اش این باشه که اسلام رو قبول نداره خوب حکم شرعی مرتد بودن اون هست دیگه و این خودش یه عقیدست که شخص اسلام رو قبول نداره خوب وقتی قبول نداره این از نظر اسلام یعنی مرتد و البته درست و نادرست بودن انگیزه های فرد در مسایل اعتقادی تشخیص خود فرد هستش و به اسلام ربطی نداره که مثلا من چه اعتقادی دارم؟ اعتقاد من که به بقیه افراد ضربه نمیزنه و شخصی هستش و حکم ارتداد دقیقا تضاد داره با ازادی عقیده و این یک مساله غیر قابل انکار هستش و اگر قرار باشه که انگیزه فرد معلوم بشه که برای چی بوده که اون فرد بیچاره رو اعدام میکنند به خاطر ارتداد و هیچ پیشفرض و تبصره ای هم نداره و شما این مسایل رو بیان کردید تا حکم ارتداد رو موجه جلوه بدهید و البته این حکم اوج کثیف بودن و پست بودن این کار رو میرسونه و اون کشتن یک انسان به خاطر اعتقادات شخصی خودش هست که در همه جای دنیا اعتقادات شخصی آزاد هست

hadihama1360;319883 نوشت:
شما دارین توجیه میکنین کسی قرار نیست موضع گیری بکنه در قبال اسلام کسی فقط عقیده اش این باشه که اسلام رو قبول نداره خوب حکم شرعی مرتد بودن اون هست دیگه و این خودش یه عقیدست که شخص اسلام رو قبول نداره خوب وقتی قبول نداره این از نظر اسلام یعنی مرتد و البته درست و نادرست بودن انگیزه های فرد در مسایل اعتقادی تشخیص خود فرد هستش و به اسلام ربطی نداره که مثلا من چه اعتقادی دارم؟ اعتقاد من که به بقیه افراد ضربه نمیزنه و شخصی هستش و حکم ارتداد دقیقا تضاد داره با ازادی عقیده و این یک مساله غیر قابل انکار هستش و اگر قرار باشه که انگیزه فرد معلوم بشه که برای چی بوده که اون فرد بیچاره رو اعدام میکنند به خاطر ارتداد و هیچ پیشفرض و تبصره ای هم نداره و شما این مسایل رو بیان کردید تا حکم ارتداد رو موجه جلوه بدهید و البته این حکم اوج کثیف بودن و پست بودن این کار رو میرسونه و اون کشتن یک انسان به خاطر اعتقادات شخصی خودش هست که در همه جای دنیا اعتقادات شخصی آزاد هست

باسمه تعالی
باسلام:
ظاهرا شما مجددا مسایل شخصی را با مسایل سیاسی اجتماعی خلط کردید،ما بحثی داریم به نام حرمت شکنی
اجازه بدهید مثالی بزنم،اگر کسی چماقی داشته باشد و این را بیرون از خانه نیاورد،آیا کسی با او کاری دارد؟قطعا جواب منفی است.
حال اگر همین شخص این چماق خود را آورد در جامعه و شروع کرد به داد وبیداد کردن وتهدید کردن مردم و چه بسا شکستن شیشه های مغازه مردم.
حال میشود به بهانه اینکه این چماق یک امر شخصی برای اوست،با او کاری نداشته باشیم ؟
دقیقا کاری که سلمان رشدی انجام داد، که با نوشتن کتاب آیات شیطانی وانتشار آن در جامعه، با عث حرمت شکنی در جامعه اسلامی شد و حضرت امام حکم ارتداد او را صادر کردند
پس ارتداد یک جرم سیاسی اجتماعی است نه فردی

اما مثال دوم در رابطه با حرمت شکنی:
اگرفرد مسلمانی در ماه مبارک رمضان در خانه خود بدون هیچ عذر شرعی روزه نگیرد و مشغول خوردن غذا شود،او در فردای قیامت فقط باید در پیشگاه الهی پاسخگو باشد.
اما اگر همین شخص در ماه رمضان آمد در خیابان،و در انظار عمومی و جلوی چشم انسان های روزه دار ، شروع کند به غذا خوردن،علاوه بر اینکه فردای قیامت باید در مقابل حق تعالی جوابگو باشد،در همین دنیا هم باید تعزیر شود و حدّ بخورد چون حرمت شکنی در جامعه اسلامی کرده است

لذا درباب حرمت شکنی می بینیم که در زمان حضرت علی علیه السلام،یکی از اصحاب حضرت به نام نجاشی در روز اول ماه رمضان ،با شخصی به نام ابو سماک شروع کردن شراب خوردن و مست شدن ورقص و پایکوبی کردن،
وقتی به حضرت خبر دادند،حضرت در جلوی انبوه جمعیت،نجاشی را پس از اثبات جرم،هشتاد تازیانه که حد شرب خمر بود،بیست ضربه دیگر هم اضافه زدند،نجاشی که بیحال شده بود گفت بیست تای اضافی برای چه؟ حضرت فرمودند برای اینکه این عمل زشت را در ماه مبارک رمضان انجام دادی(1
یعنی در واقع چون نجاشی حرمت ماه رمضان را نگه نداشت وحرمت شکنی کرد،بیست ضربه اضافه هم متحمل شد
پس تمامی این احکام برای اینست که حرمت جامعه اسلامی باید حفظ شود.

پی نوشت:
1-داستانهای اسلامی،علی دوانی که از شرح نهج ابن ابی الحدید ج1 ص 478 آورده است

خوب ببخشید یعنی تو خارج هم مثلا کسی بخواد از مسیحیت و یا یهودیت خارج بشه و دین دیگری رو انتخاب بکنه اعدامش میکنند؟ یا حکم ارتداد فقط برای کسی هست که ابراز بکنه و به دیگران بگه که از دین خارج شده؟ اگر نگه و اتفاقی دیگران بفهمند هم حکمش اعدام هستش؟

hadihama1360;320136 نوشت:
خوب ببخشید یعنی تو خارج هم مثلا کسی بخواد از مسیحیت و یا یهودیت خارج بشه و دین دیگری رو انتخاب بکنه اعدامش میکنند؟

باسلام و اجازه از استاد محترم سمیع گرامی
نه تو خارج نه تو کشور، کسی که از دین خارج بشه، تا موقعی که با اعتقادات باطلش، موجب فساد و مغلطه کاری نشود، کسی با او کاری ندارد. در هیچ جای دنیا، آزادی مطلق بر قرار نیست.
بله، آزادی های مختلف هست، و هر گروهی برای خودشان، تعریفی از آزادی دارند و برای آزادی محدوده ای قائل هستند.
اسلام اجازه نمی دهد، کسی اعتقادات کفرآمیز درونی خویش را بدون منطق، بیرون بریزد و فضای جامعه را آلوده کندو عده ای را با مغالطه، منحرف کند. کسی که این حکم را می داند با وجود علم به حکم،اگر شروع به محاربه با دین خدا بکند، اسلام با او به مبارزه خواهد پرداخت. اما اگر این اعتقادات را فقط در درون داشته باشد، یا اگر ابراز می کند، برای آن دلیل منطقی داشته باشد، هیچ وقت اسلام، جلوی او را نمی گیرد،بلکه مسلمانها باید با او بحث کنند.
در همه جای دنیا، اگر کسی بخواهد خلاف قوانین حکومت عمل کند، با او مقابله خواهد شد. آنجا هم آزادی، محدوده ای دارد.
مثلا گروهی وجود داشته باشند به نام "انجمن دزدان"، که به این اعتقاد رسیده اند که مال مردم برای آنها آزاد و حلال است، و هر وقت نیاز داشته باشند می توانند به اموال مردم تعرض کنند، به نظر شما، آیا اگر کسی با اعقتاد اینها مبارزه کند و جلوی آنها را بگیرد، خلاف آزادی است؟ آیا آنها را نمی گیرند و زندان نمی کنند و مجازات نمی نمایند؟
در دین اسلام هم همنیطور است، مرتد به کسی نمی گویند که فقط از اعتقادات خود دست برداشته باشد، اگر این طور باشد خیلی ها مرتد هستند، مثلا یکی از آنها، شما خواهید بود، چون به راحتی در خیلی از پستها اهانت کرده اید. اما چون همه می دانند از روی جهالت است، و می خواهید یه چیزی بفهمید، کسی با شما کاری ندارد، و تا به حال کسی به شما مرتد نگفته است.
اما اگر کسی از روی لجاجت و سفسطه بخواهد فضای معنوی جامعه را آلوده کند، حتما اسلام به عنوان شخص مرتد با او برخورد خواهد کرد. کجای این خلاف قوانین عالم است.

hadihama1360;320136 نوشت:
یا حکم ارتداد فقط برای کسی هست که ابراز بکنه و به دیگران بگه که از دین خارج شده؟ اگر نگه و اتفاقی دیگران بفهمند هم حکمش اعدام هستش؟

نه دیگه، این شخص مرتد نیست. پیداست خیلی آتیش شما تنده. اصلا خوب مطالعه نفرمودید که استاد سمیع، چه فرمودند. این همه پست زدند که بابا، مرتد به کسی میگویند که از سرِ لجاجت، بدون این که برای حرفهای خود دلیل داشته باشد و به خاطر دشمنی با اسلام، خلاف دین، حرف بزند.

b-neshan;317794 نوشت:
فرض کنید یک شخصی قبول کرد که اسلام دین حقه و انسانها برای کمال افریده شده اند و افراد غیر اخلاقی در جهنم خواهند بود؛ باز میگه با تمام اینها من میخام برم جهنم و علاقه ای به کمال و قرب الهی ندارم. چرا اخلاقی باشم.

سلام
مطمئن باشید، اگر کسی چنین حرفی بزند، دروغ می گوید. چون انسان، حب ذات دارد، و موجودی که حب ذات دارد، هیچ وقت نمی خواهد به جهنم برود. حالا کسی هم که به این مطلب رسیده است که جهنم حق است و انسان با اعمال غیر اخلاقی، جهنمی می شود، هیچ وقت به خاطر حب ذاتی که دارد، در خواست نمی کند که جهنمی شود. و اگر چنین بگوید، به خاطر لجاجتها و عصبانیت اوست و الا دوست ندارد به جهنم برود و کسی هم روی حرف او، قضاوت نمی کند.

hadihama1360;320136 نوشت:
خوب ببخشید یعنی تو خارج هم مثلا کسی بخواد از مسیحیت و یا یهودیت خارج بشه و دین دیگری رو انتخاب بکنه اعدامش میکنند؟ یا حکم ارتداد فقط برای کسی هست که ابراز بکنه و به دیگران بگه که از دین خارج شده؟ اگر نگه و اتفاقی دیگران بفهمند هم حکمش اعدام هستش؟


باسمه تعالی
باسلام:
بنده که جواب شما را دادم و در جواب این سوال شما ،پست 45و 46 کاربر محترم agareza
را کاملا تایید می کنم

بسیار خوب من برای خودم دلایلی دارم که قبول ندارم این دین رو و کاری هم باهاش ندارم و کسی را هم تشویق نمیکنم که از این دین بخواد در بیاد یا وارد به دین بشه ولی در کل این حکم رو اگر یک انسان بی طرف که مسلمان نیست اگر بخواد راجع بهش قضاوت بکنه مطمعنا این حکم رو وحشیانه و غیر انسانی میدونه حالا مهم نیست میخواهید قبول بکنید و نمیخواهید هم قبول نکنید این که بیاییم بگیم چرا شما مسلمان بودی اما الان نیستی پس باید اعدام بشی اصلا با هیچ منطقی جور درنمیاد البته این حکم خودش لجاجت ایجاد میکنه و کلا ذات بشر جوریه که حرف زور رو قبول نمیکنه

hadihama1360;320262 نوشت:
بسیار خوب من برای خودم دلایلی دارم که قبول ندارم این دین رو و کاری هم باهاش ندارم و کسی را هم تشویق نمیکنم که از این دین بخواد در بیاد یا وارد به دین بشه ولی در کل این حکم رو اگر یک انسان بی طرف که مسلمان نیست اگر بخواد راجع بهش قضاوت بکنه مطمعنا این حکم رو وحشیانه و غیر انسانی میدونه حالا مهم نیست میخواهید قبول بکنید و نمیخواهید هم قبول نکنید این که بیاییم بگیم چرا شما مسلمان بودی اما الان نیستی پس باید اعدام بشی اصلا با هیچ منطقی جور درنمیاد البته این حکم خودش لجاجت ایجاد میکنه و کلا ذات بشر جوریه که حرف زور رو قبول نمیکنه

باسمه تعالی
باسلام:
وقال موسی ان تکفروا انتم ومن فی الارض جمیعا فان الله لغنی حمید(1

گر جمله کائنات کافر گردند/بر دامن کبریاییش ننشیند گرد

بستگی دارد شما چگونه به آن انسان بی طرف،این حکم را بگویید.اگر شما به او بگویید که بعد از این همه بحث کردن باز شما حکم ارتداد را یک حکم فردی فرض گرفته اید ،مسلم است که او قبول نخواهد کرد،اما اگر بیایید فلسفه این حکم را برای او بیان کنید،شان نزول آیه ای را که برای شما نوشتم برای او باز گو گنید،وبگویید که این حکم بک حکم سیاسی ،اجتماعی است و در صورتی که امنیت جامعه اسلامی را در معرض خطر قرار بدهید و.... .....اگر او منصف باشد قطعا قبول خواهد کرد.

پی نوشت:
1-ابراهیم،8

اصلا منشا این که این حکم سیاسی و اجتماعیب هست چیه؟ اصلاچه کسی این سیاست رو تعیین کرده؟ از کجا معلوم که یه ابزار فشار برای به زور مسلمان نگه داشتن بقیه نباشه؟ این چیزایی که شما میگین به هیچ عنوان نمیتونه آدمکشی و این جنایت کثیف رو توجیه بکنه و من و خیلی از مردم دیگه قانع نمیشن

موضوع قفل شده است