محال بودن حاکمیت دو اراده بر جهان هستی

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
محال بودن حاکمیت دو اراده بر جهان هستی

خداوند متعال مثل و مانند و شریک ندارد. اساسا محال است که خداوند مثل و مانند داشته باشد و در نتیجه به جای یک خدا، دو خدا یا بیشتر داشته باشیم، زیرا دو تا و سه تا و یا بیشتر بودن، از خواص مخصوص موجودات محدود نسبی است، درباره موجود نامحدود و مطلق، تعدد و کثرت معنی ندارد. مثلا ما می توانیم یک فرزند داشته باشیم و هم می توانیم دو فرزند یا بیشتر داشته باشیم، می توانیم یک دوست داشته باشیم و هم می توانیم دو دوست و یا بیشتر داشته باشیم. زیرا فرزند و یا دوست، هر کدام یک موجود محدود است و موجود محدود می تواند در مرتبه خود مثل و مانندی داشته باشد و در نتیجه تعدد و کثرت بپذیرد، اما موجود نامحدود، تعددپذیر نیست. مثال ذیل هر چند از یک نظر کافی نیست ولی برای توضیح مطلب مفید است.

درباره ابعاد جهان مادی و محسوس، یعنی جهان اجسام که مشهود و ملموس ماست، دانشمندان دو گونه نظر داده اند: برخی مدعی هستند که ابعاد جهان محدود است، یعنی این جهان محسوس به جایی می رسد که در آنجا دیگر تمام می شود، ولی برخی دیگر مدعی هستند که ابعاد جهان مادی، نامحدود است و از هیچ طرف پایان نمی پذیرد، جهان ماده، اول و آخر و وسط ندارد. اگر ما جهان ماده و جسم را محدود بدانیم یک پرسش برای ما مطرح می شود و آن اینکه: آیا جهان مادی جسمانی یکی است یا بیشتر؟ ولی اگر جهان نامحدود باشد، دیگر فرض جهان جسمانی دیگر غیر این جهان نامعقول است، هر چه را که جهان دیگر فرض کنیم عین این جهان یا جزئی از این جهان است. این مثال مربوط است به جهان اجسام و وجودهای جسمانی که محدود و مشروط و مخلوق آفریده شده اند و هیچ کدام واقعیت شان، واقعیت مطلق و مستقل و قائم بالذات نیست. جهان مادی در عین اینکه از نظر ابعاد نامحدود است، از نظر واقعیت محدود است و چون بنا به فرض از نظر ابعاد نامحدود است، دوم برایش فرض نمی شود.

خداوند متعال وجود نامحدود و واقعیت مطلق است و بر همه اشیاء احاطه دارد و هیچ مکان و زمانی از او خالی نیست و از رگ گردن ما به ما نزدیکتر است، پس محال است که مثل و مانندی داشته باشد، بلکه مثل و مانند برایش فرض هم نمی شود. بعلاوه ما آثار عنایت و تدبیر و حکمت او را در همه موجودات می بینیم و در سراسر جهان، یک اراده واحد و مشیت واحد و نظم واحد مشاهده می کنیم و این خود نشان می دهد که جهان ما یک کانونی است نه دو کانونی و چند کانونی. گذشته از اینها اگر دو خدا و یا بیشتر می بود، الزاما دو اراده و دو مشیت و یا بیشتر دخالت داشت و همه آن مشیتها به نسبت واحد در کارها مؤثر می بود و هر موجودی که می بایست موجود شود، باید در آن واحد دو موجود باشد تا بتواند به دو کانون منتسب باشد و باز هر یک از آن دو موجود نیز به نوبه خود دو موجود باشند و در نتیجه هیچ موجودی پدید نیاید و جهان نیست و نابود باشد. این است که قرآن کریم می گوید: «لو کان فیهما الهة الا الله لفسدتا؛ اگر خدایان متعدد غیر از ذات احدیت وجود می داشت آسمان و زمین تباه شده بودند» (انبیا/22).


جهان بینی توحیدی، صفحه 40-37

گمنام;317024 نوشت:
خداوند متعال وجود نامحدود و واقعیت مطلق است و بر همه اشیاء احاطه دارد و هیچ مکان و زمانی از او خالی نیست و از رگ گردن ما به ما نزدیکتر است، پس محال است که مثل و مانندی داشته باشد، بلکه مثل و مانند برایش فرض هم نمی شود. بعلاوه ما آثار عنایت و تدبیر و حکمت او را در همه موجودات می بینیم و در سراسر جهان، یک اراده واحد و مشیت واحد و نظم واحد مشاهده می کنیم و این خود نشان می دهد که جهان ما یک کانونی است نه دو کانونی و چند کانونی. گذشته از اینها اگر دو خدا و یا بیشتر می بود، الزاما دو اراده و دو مشیت و یا بیشتر دخالت داشت و همه آن مشیتها به نسبت واحد در کارها مؤثر می بود و هر موجودی که می بایست موجود شود، باید در آن واحد دو موجود باشد تا بتواند به دو کانون منتسب باشد و باز هر یک از آن دو موجود نیز به نوبه خود دو موجود باشند و در نتیجه هیچ موجودی پدید نیاید و جهان نیست و نابود باشد. این است که قرآن کریم می گوید: «لو کان فیهما الهة الا الله لفسدتا؛ اگر خدایان متعدد غیر از ذات احدیت وجود می داشت آسمان و زمین تباه شده بودند» (انبیا/22).

سلام
اگر کسی بگوید :
دو مومن خوب می توانند با هم بسازند دو تا خدای خیلی خیلی خوب نمی توانند با هم بسازند ؟
جواب شما چه خواهد بود ؟
والله الموفق

حامد;317081 نوشت:
سلام
اگر کسی بگوید :
دو مومن خوب می توانند با هم بسازند دو تا خدای خیلی خیلی خوب نمی توانند با هم بسازند ؟
جواب شما چه خواهد بود ؟
والله الموفق

سلام
سازش فرق دارد با خالق
ما می گوییم که آفرینش آسمانها و زمین و هرچه مخلوق است بدست خدایی واحد آفریده شده است و تدبیر می شود و خداوند دیگری وجود ندارد . به چند دلیل روشن : - اول اینکه با مطالعه نظام جهان آفرینش می بینیم که همه هستی چه زمین و چه آسمانها با یک نظم و سلیقه یکدست خلق شده است . اگر خدایان متعددی وجود داشت حتما نظم عالم هستی نیز متفاوت می شد و نظم قسمتی از آن با قسمت دیگر آن متفاوت می شد .
می بینیم تمامی قوانین فیزیکی در عالم یکدست وجود دارد و همه عالم مادی از آن طبعیت می کند و همچنین ساختار و مواد تشکیل دهنده و ساختار مولکولی و اتمی در همه جای عالم یکسان و یکدست هست .
فرض کنید یک نامه ای را که چند نفر نوشته اند ، هر چقر هم خط آنها شبیه به هم باشد باز فرد متخصصی اگر بررسی کند خواهد گفت که در نوشتن این نامه چند نفر نقش داشته اند .
ٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ قَالَ اتِّصَالُ التَّدْبِيرِ وَ تَمَامُ الصُّنْعِ كَمَا قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا
هشام مى گويد:به امام صادق عرض كردم چه دليلى بر يگانگى خدا وجود دارد؟
فرمود: پيوستگى و انسجام تدبير جهان ، و كامل بودن آفرينش ، آنگونه كه خداوند متعال فرموده : لو كان فيهما الهة الا الله لفسدتا (اگر در آسمان و زمين ، خدايانى جزاو بودند جهان به فساد كشانده مى شد).
- اگر خداوند دیگری غیر از خداوند یکتا وجود داشت زمین و آسمان نابود می شد چرا که نظم آفرینش به هم می خورد و قوانین هستی که هر خدا برای مخلوقات خود وضع کرده بود با قوانین خدای دیگر و نظم حاکم بر مخلوقات خدایان با هم مختلط می شد و این امر باعث فساد و از بین رفتن زمین و آسمان می شد که آیه و حدیث مذکور نیز به این مطلب اشاره دارد (لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا)
- اگر خداوند دیگری غیر از خداوند واحد وجود داشت او نیز پیامبران و فرستادگان خود را به سراغ ما می فرستاد چرا که خداوند لایق پرستش است ، همانطور که حضرت امیرالمومنین در نامه ای به فرزندشان امام حسن علیهما السلام می فرمایند :
وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّهُ لَوْ كَانَ لِرَبِّكَ شَرِيكٌ لَأَتَتْكَ رُسُلُهُ وَ لَرَأَيْتَ آثَارَ مُلْكِهِ وَ سُلْطَانِهِ وَ لَعَرَفْتَ أَفْعَالَهُ وَ صِفَاتِهِ وَ لَكِنَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ كَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ لَا يُضَادُّهُ فِي مُلْكِهِ أَحَدٌ وَ لَا يَزُولُ أَبَداً وَ لَمْ يَزَلْ أَوَّلٌ قَبْلَ الْأَشْيَاءِ بِلَا أَوَّلِيَّةٍ وَ آخِرٌ بَعْدَ الْأَشْيَاءِ بِلَا نِهَايَةٍ عَظُمَ [أَنْ تُثْبَتَ‏] عَنْ أَنْ تَثْبُتَ رُبُوبِيَّتُهُ بِإِحَاطَةِ قَلْبٍ أَوْ بَصَرٍ(نهج البلاغه نامه 31 )
بدان پسركم، اگر پروردگارت شريكى داشت پيامبران او نزد تو مى‏آمدند، و نشانه‏هاى پادشاهى و قدرت او را مى‏ديدى، و از كردار و صفتهاى او آگاه مى‏گرديدى. ليكن او خداى يكتاست چنانكه خود خويش را وصف كرده است. كسى در حكمرانى وى مخالف او نيست، و ملك او جاودانه و هميشگى است. آغاز همه چيزهاست. و او را أوليّت نيست، و آخر است پس از همه اشياء و او را نهايت نيست. برتر از آن است كه ربوبيّت او را دلى فراگيرد و يا در ديده‏اى جاى پذيرد
- از دیدگاه عقلی و فلسفی تعدد خدایان محال است چراکه خداوند واجب الوجود است ، واجب الوجود نا محدود است و محدود نیست ، محال است دو نا محدود با هم وجود داشته باشند چراکه در این صورت هر دو محدود می شوند پس واجب الوجود که نا محدود است واجب است یک موجود باشد و محال است بیشتر از یکی باشد .

گمنام;317102 نوشت:
از دیدگاه عقلی و فلسفی تعدد خدایان محال است چراکه خداوند واجب الوجود است ، واجب الوجود نا محدود است و محدود نیست ، محال است دو نا محدود با هم وجود داشته باشند چراکه در این صورت هر دو محدود می شوند پس واجب الوجود که نا محدود است واجب است یک موجود باشد و محال است بیشتر از یکی باشد .

پس لازم است پیش از هر چیز نامحدود بودنش اثبات شود.

کنکاش;317127 نوشت:
اول اینکه با مطالعه نظام جهان آفرینش می بینیم که همه هستی چه زمین و چه آسمانها با یک نظم و سلیقه یکدست خلق شده است . اگر خدایان متعددی وجود داشت حتما نظم عالم هستی نیز متفاوت می شد و نظم قسمتی از آن با قسمت دیگر آن متفاوت می شد . می بینیم تمامی قوانین فیزیکی در عالم یکدست وجود دارد و همه عالم مادی از آن طبعیت می کند و همچنین ساختار و مواد تشکیل دهنده و ساختار مولکولی و اتمی در همه جای عالم یکسان و یکدست هست . فرض کنید یک نامه ای را که چند نفر نوشته اند ، هر چقر هم خط آنها شبیه به هم باشد باز فرد متخصصی اگر بررسی کند خواهد گفت که در نوشتن این نامه چند نفر نقش داشته اند . ٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ قَالَ اتِّصَالُ التَّدْبِيرِ وَ تَمَامُ الصُّنْعِ كَمَا قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا هشام مى گويد:به امام صادق عرض كردم چه دليلى بر يگانگى خدا وجود دارد؟ فرمود: پيوستگى و انسجام تدبير جهان ، و كامل بودن آفرينش ، آنگونه كه خداوند متعال فرموده : لو كان فيهما الهة الا الله لفسدتا (اگر در آسمان و زمين ، خدايانى جزاو بودند جهان به فساد كشانده مى شد).

سلام
ما هم به خدای یگانه متعال مثل شما باورمندیم اما با طرح این سوالات در صدد تقویت برهان هستیم
ابتدائا اینکه منظورم از ساختن در مطلب قبل سازگاری و هماهنگی است نه خلقت
و اما در مورد یگانگی تدبیر و مدیریت جهان
1- منظورتان از یگانگی در تدبیر چیست ؟
2- مگر مدیریت واحد بوسیله چند مدیر امکان پذیر نیست ؟ اگر فرض بر وجود چند خدای صاحب کمال باشد کمال آنها مانع از تزاحم خواهد بود چه اینکه نزاع ناشی از نقص است و نه کمال
3- در عالم فیزیک مثالی است برای نفی ( ظاهری ) اتصال تدبیر و آن تفاوت قوانین حاکم بر فیزیک ذرات با ابعاد دیگر جهان است
4- مگر ما ( نه معصوم ) از تمامی جهان اطلاع داریم که اتصال تدبیر را در تمام آن بپذیریم ؟
اینها سوالات احتمالی است که باید برایش فکر کنیم
پاسخ شما چیست برادر؟

گمنام;317102 نوشت:
اگر خداوند دیگری غیر از خداوند یکتا وجود داشت زمین و آسمان نابود می شد چرا که نظم آفرینش به هم می خورد و قوانین هستی که هر خدا برای مخلوقات خود وضع کرده بود با قوانین خدای دیگر و نظم حاکم بر مخلوقات خدایان با هم مختلط می شد و این امر باعث فساد و از بین رفتن زمین و آسمان می شد که آیه و حدیث مذکور نیز به این مطلب اشاره دارد (لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا)

چرا تدبیر متفاوت را فرض قطعی می گیرید مگر تدبیر اشتراکی امکان پذیر نیست ؟
گمنام;317102 نوشت:
اگر خداوند دیگری غیر از خداوند واحد وجود داشت او نیز پیامبران و فرستادگان خود را به سراغ ما می فرستاد چرا که خداوند لایق پرستش است ، همانطور که حضرت امیرالمومنین در نامه ای به فرزندشان امام حسن علیهما السلام می فرمایند : وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّهُ لَوْ كَانَ لِرَبِّكَ شَرِيكٌ لَأَتَتْكَ رُسُلُهُ وَ لَرَأَيْتَ آثَارَ مُلْكِهِ وَ سُلْطَانِهِ وَ لَعَرَفْتَ أَفْعَالَهُ وَ صِفَاتِهِ وَ لَكِنَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ كَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ لَا يُضَادُّهُ فِي مُلْكِهِ أَحَدٌ وَ لَا يَزُولُ أَبَداً وَ لَمْ يَزَلْ أَوَّلٌ قَبْلَ الْأَشْيَاءِ بِلَا أَوَّلِيَّةٍ وَ آخِرٌ بَعْدَ الْأَشْيَاءِ بِلَا نِهَايَةٍ عَظُمَ [أَنْ تُثْبَتَ‏] عَنْ أَنْ تَثْبُتَ رُبُوبِيَّتُهُ بِإِحَاطَةِ قَلْبٍ أَوْ بَصَرٍ(نهج البلاغه نامه 31 )

مدیریتهای هماهنگ نافی این امر است ؟ وقتی می توانند با هم مدیریت کنند با هم پیامبران را می فرستند
گمنام;317102 نوشت:
از دیدگاه عقلی و فلسفی تعدد خدایان محال است چراکه خداوند واجب الوجود است ، واجب الوجود نا محدود است و محدود نیست ، محال است دو نا محدود با هم وجود داشته باشند چراکه در این صورت هر دو محدود می شوند پس واجب الوجود که نا محدود است واجب است یک موجود باشد و محال است بیشتر از یکی باشد .

ظاهرا قرار است ما اینجا برهانی بر اساس لزوم اراده واحد داشته باشیم نه بر اساس بحث وجوب و امکان
والله الموفق

سلام
توضیحی در مورد برهان قرآن کریم و دلیل حضرت امیر ع
ابتدائا به نظر می رسد این برهان بر اساس نگاه عرفی عصر قرآن و عصر حضرت امیر ع است چه اینکه قانون شناخته شده آنروز عالم این بود که تعدد فرمانروایان ممکن نیست
لذا برهان قرآن کریم و دلیل حضرت امیر علیه السلام بر این قانون بنا نهاده شده است
البته در برهان قرآنی اشاره ای به مبنای دلیل نشده است لذا اکثرا مطلب را بر اساس همین قانون متداول تفسیر کرده اند .
اما عقلا تدبیر و مدیریت واحد از سوی چند مدیر غیر ممکن نیست بلکه دنیای امروز تا حد زیادی این را نشان می دهد . البته درگیریها در این میان شک برانگیز است اما می دانیم که این درگیریها ناشی از ضعفها و نقصهاست و نه کمال در حالیکه ضعف و نقص در خدا منتفی است لذا نزاع و درگیری خدایان هم بی معنا می شود
به هر حال این معنا قابل تحقیق است که آیا مدیریت متصل واحد از سوی چند مدیر صاحب کمال عقلا ممکن است یا خیر ؟
والله الموفق

سلام جواب این موضوع را با بیان یک مسئله منطقی عرض میکنم خدمتتان
پارادوکس دو خدایی+مسئله وجود دو خدا

«اگر دو خدا فرض کنیم باید بین آنها تمایز باشد زیرا با انتفاء هرگونه تمایز فرض دو بودن منتفی است. حال با 2 احتمال مواجه هستیم.

الف) یکی از آن 2 کامل مطلق و دیگری ناقص و فاقد بعضی کمالات در این صورت فقط همان کامل مطلق خداست و این احتمال به وحدت می انجامد.

ب) هر یک از دو خدای مفروض دارای کمالی باشد که دیگری فاقد آن است. در این صورت هیچ یک خدا نیستند. چون هر یک ناقص بود و ناقص طبق فرض نمی تواند خدا باشد و ثانیا مستلزم ترکیب هر 2 است از وجدان کمال و فقدان کمال و در خدا ترکیب راه ندارد

اگر بگوید احتمال سومی هم هست که هر یک دارای تمام کمالات باشد می گویم دیگر دوئیت معنا ندارد چون تمایزی در بین نیست. براهین متعدد دیگری نیز در این زمینه ذکر شد مانند برهان تمانع و برهان فرجه و... که در این رابطه می توانید به منابعی در این زمینه مراجعه فرمایید.»

حالا به بررسی تقریر بالا می پردازیم:

تقریر بالا مربوط به دنیای مادیات و ماده است.پس اگر ما خدا را با این تقریر مقایسه کنیم یعنی اینکه ما خدا را دارای جسم میدانیم چون دیگر بی نهایتی به هیچ کدام تعلق نمی گیرد؛در این صورت می توان دو خدا را فرض کرد که با اینکه هیچ تمایزی باهم ندارند ،وجود داشته باشند.پس می توان وجود دو خدا را پذیرفت.چون طبق سوال اصلی ما مبنی بر وجود دو خدا که هر دوی آنها خوب باشند هماهنگ است و هیچ اشکالی ندارد ولی دوستان این اشکال برای این برای تقریر بالا ذکر شد که آن تقریر خدا را با دنیای مواد مقایسه میکند.پس اشکال از تقریر است نه وجود خدا.

در جمله الف به ما می گوید که یکی از دو خدا قدرت بیشتر و کمالات بیشتری داشته باشد ؛در این صورت کسی خداست که بالاتر از همه باشد. در این صورت ما خدا را با پادشاهی پادشاهان مقایسه کرده ایم .

پادشاهی قدرتمند وجود دارد و در سرزمینهای دورتر هم پادشاهانی کوچک وجود دارند ولی زیر نظر پادشاه بزرگ و شاه شاهان قرار دارند.پس در این صورت نیز چند پادشاه وجود دارد،چندین قدرت وجود دارد.هر کدام به اداره سرزمین خود می پردازند.

حالا فرض کنید که پادشاهان تصمیم بگیرند که برای خود قوانینی وضع کنند و یکی را شاه و دیگری را پیرو کنند.و هر کدام برای خود سرزمین و یا قلمروی تعیین کنند و به قلمرو هم تجاوز نکنند،آیا در این صورت باز یک پادشاه داریم؟

همانطور که ذکر شد مشکل اصلی این است که:

1-اگر دو خدا را فرض کنیم پس به ناچار به این موضوع اعتراف داریم که هر کدام دارای محدودیتی هستند و جایی برای خود دارند.پس دو محیط و دو مکان برایشان تصور میکنیم ولی آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده ایم که قلمرواین دو خدا در کدام محیط قرار دارند؟

خود دو خدا نیز باید جایی را اشغال کنند مثل مثلا" دو تا کهکشان که از دور دیده می شود ولی خیلی بزرگتر از آن.

اگر ما خدا بودن را با بینهایت بودن فرض کنیم و بپذیریم که خدا دارای بینهایت است،در این صورت آیا می شود دو خدا و دو فضای بینهایت فرض کرد؟اگر یکی بینهایت باشد دیگری به ناچار نمی تواند بینهایت باشد.در این صورت فکر کنیم که برای بررسی و شناخت یک خدا،به این نتیجه برسیم که او باید بینهایت باشد ولی به مرزی میرسیم که باعث می شود که مرز این بینهایتی شکسته شود و آن درست مرز خدای دیگر است.البته شاید این فکر به نظر ما خطور کند ممکن است که خدای دوم در داخل بینهایتی خدای بزرگتر باشد و پیرو خدای بزرگ باشد که در این صورت هم آن خدای کوچکتر در طول خدای بزرگتر قرار دارد و باید کاملا" خود را با خدای بزرگتر وفق دهد.در این صورت میشود قضیه وجود پیامبران و خدا.یا وجود فرشتگان و خدا و اصلا" وجود خود ما و خدا.که این هیچ اشکالی با یگانگی خدا ندارد و می شودیک مجموعه بزرگ و منظم که کار هدایت این مجموعه تنها از یک منبع سرچشمه می رسد.

اشکال جمله (ب) در این است که میگوید که هریک از خداها دارای کمالاتی باشند که دیگری نباشد ولی چه کسی در این جا و چه خدایی باید تشخیص بدهد که چه چیزی خوب و کمال چه چیزی بد و ناکمال است؟وقتی حرف از دو خدا میآید یعنی اینکه دو خدا از ابتدا وجود داشته اند.آنها احتیاج به هیچ چیزی ندارند تا به زندگی ادامه دهند و در اخلاق هم جای بحثی ندارند که خود را با آن وفق دهند.اگر صحبت از این است که دو خدا هریک دارای چیزی باشد که دیگری فاقد آن است یعنی اینکه ما دو خدا را درمحیطی فرض کرده ایم که هر کس برای پیروزی باید خود را بیشتر با محیط اطراف خود وقف دهد،مثل دنیای خود ما که هرکس که از امتیازات بیشتری برای انطباق خود با محیط اطراف برخوردار باشد،بیشتر و بهتر به ادامه زندگی می پردازد.مثل قانون و نظریات داروین.ولی توجه کنیم که محیط اطراف بین دو خدا چیست؟خدا ها باید خود را با کدام محیط هماهنگ کنند؟چرا باید آنها نیازمند بیرون از محیط خود باشند؟محیطی که باید خود را با آن وفق دهند و در غیر این صورت در مبارزه با دیگر خدایان از بین می روند.آن چه خدایانی هستند که در این محیط ناشناخته زندگی میکنند؟ چرا باید محیطی باشد که خدایان از آن بی خبر باشند؟ محیط ناشناخته محیط ناشناخته

اگر دو خدا در این محیط ناشناخته باید با هم مبارزه و زندگی کنند پس خود آن محیط از کجا آمده است؟آن محیط بین دو خدا نیز باید از جایی آمده باشد ولی از کجا؟

پس خدای سومی هم وجود دارد که فضای بین دو خدا و آن محیط را خلق کرده است.اگر به این اعتقاد داشته باشیم که هر یک دارای کمالاتی باشد که دیگری فاقد آن است یعنی اینکه ما حتما" باید کمالات آنها را با معیاری مورد سنجش قرار دهیم و چیزی که مشترک باشد و آن چیزی نیست مگر فضای کشمکش و محیط مبارزه آن دو خدا.ولی آن محیط را به ناچار باید کس دیگری خلق کرده باشد که می شود سه خدایی و همچنان ادامه می یابد.

مثل اینکه برای مقایسه نمره دو دانش آموز و تواناییهای آنها،باید آنها را با چیز سومی مقایسه کنیم ؛که آن کتاب نوشته شده توسط شخصی دیگر یا همان کتاب درسی مشترک بین آن دو است.

ضمن اینکه اگر تصور ما این چنین باشد،هر آنچه که در این محیط اتفاق می افتد تحت شرایط همان محیط است و بستگی به محیط خلق شده توسط خدای سوم دارد.چون همه خدایان در تلاشند که خود را با این محیط سازگار کنند.پس همه تحت تسلط آن محیط و یا بهتر بگم خدای سوم هستند .

قوانین محیطی و اکولوژی محیطی چیزی است که در دنیای ما همه را به هم وابسته میکند و همه در این اکولوژی نقشی حیاتی را بازی میکنند.همه باید از یک قانون پیروی کنند تا به ادامه زندگی بپردازند در غیر این صورت از بین می روند.

و دیگر اینکه جمله الف و جمله ب از نظر محتوا هیچ تفاوتی با هم ندارند.در اولی به وجود نقص و کمال اشاره دارد و دومی هم همینگونه به وجود تفاوت در دو خدا اشاره دارد.

دو خدا در عالم وجود دارد

یا هردوی آنها با هم برابرند؛

یا هردوی آنها با هم اختلاف دارند؛

یا هردوی آنها ضعیف هستند؛

یا هردوی آنها قوی هستند؛

یا هر دوی آنها با هم دوست هستند.

در جمله دوم که بحث اصلی هم بر روی همین موضوع است،وجود خدا که با هم برابر باشند را یادآور می شود که با هم برابرند.پس میتوانند در کنار هم زندگی کنند و هر کدام به اداره قلمرو خود می پردازد.

مشکل این تقریر این است که وقتی که گفته میشود دو خدا که با هم برابر باشند ،اول باید برابری بین آندو و کلا" برابری را معنی کنیم.

برابری یعنی اینکه دو چیز هیچ اختلافی با هم نداشته باشند.هم در قدرت و هم در شکل و هم در اعتقادات و اخلاقیات با هم یکی باشند و بنابراین آنها باید از یک قانون پیروی کنند و هیچ تفاوتی در خلق کردن و غیرو نداشته باشند.

وقتی که برابری را با این مفاهیم می سنجیم پس آن دو خدا نباید هیچ اختلافی با هم داشته باشند و اگر در طبیعت به وجود دو چیز که هیچ تفاوتی با هم نداشته باشند اشاره کنیم یعنی نمی توانیم بین آها فرق بگزاریم پس هر دوی آنها در واقع یکی هستند.یک چیز وجود داردو یک خدا است.چون این دو خدا از یک حقیقت استفاده و پیروی میکنند.توجه کنید که از یک حقیقت پیروی می کنند:

همین کلمه( یک حقیقت) که بین آندو به اصطلاح خدا در جریان است.

پس یک حقیقت یعنی یک خدا.

خدای ما(خدای اصلی) همان حقیقت پیروی شده در بین آن دو خدا است.

چون ما به این نتیجه رسیدیم برای اینکه هردوی آنها با هم برابر باشند،پس به ناچار باید از یک حقیقت پیروی کنند تا هیچ اختلافی بین آنها نماند.

نتیجه:

برای شناخت خدا باید از تقریراتی استفاده کرد که در شان خدا بودن باشد ؛نه اینکه خدا را مانند دو جسم تصور کنیم که با هم به تفاهم برسند.پس مشکل از بحثها و تقریرات و مثالهای ما از اینگونه موارد است نه مشکل وجود یگانگی خدا.

همانطور که ذکر شد این تقریرات تنها زمانی درست هستند که ما خدا را دارای جسم بدانیم.اگر خدا را دارای جسم بدانیم پس او دیگرخدا نیست بلکه این شناخت ما ناشی از تصورات ما از دنیای مادیات است.

گمنام;317232 نوشت:
نتیجه: برای شناخت خدا باید از تقریراتی استفاده کرد که در شان خدا بودن باشد ؛نه اینکه خدا را مانند دو جسم تصور کنیم که با هم به تفاهم برسند.پس مشکل از بحثها و تقریرات و مثالهای ما از اینگونه موارد است نه مشکل وجود یگانگی خدا. همانطور که ذکر شد این تقریرات تنها زمانی درست هستند که ما خدا را دارای جسم بدانیم.اگر خدا را دارای جسم بدانیم پس او دیگرخدا نیست بلکه این شناخت ما ناشی از تصورات ما از دنیای مادیات است.

سلام
شما در بحثتان خواستید یگانگی خدا را بر اساس لزوم اراده واحد با تکیه بر برهان قرآنی و روایات ثابت کنید اما برای حل مساله به براهین دیگر متوسل شده اید پس برهان مورد نظر شما قادر به اثبات مدعا نیست وگرنه نیازمند به براهین دیگر نبودید
شما باید بتوانید اثبات بفرمایید که تنها اراده واحد یا بفرمایید تدبیر و مدیریت واحدی می تواند بر جهان حاکم باشد
روی این مطلب بحث بفرمایید و سوالات حقیر را پاسخ دهید
والله الموفق

سلام
بنده این برهان را برای عنوان تاپیک شما پیشنهاد می کنم :
اثبات حاکمیت اراده واحد :
اگر بر جهان دو خدا حاکم باشند یا اراده واحدی دارند یا اراده های متمایز اگر اراده واحدی داشته باشند فهوالمطلوب و اگر اراده متمایز داشته باشند موجب فساد در جهان می شود و چون در جهان فسادی نیست پس اراده واحدی بر آن حاکم است
اثبات وحدت حاکم (خدا) :
اراده واحدی بر جهان حاکم است
این اراده یا اراده حقیقت واحدی است
یا اراده حقایق متعدد
اگر اراده حقیقت واحد باشد فهوالمطلوب
اگر اراده حقایق متعدد باشد
آن حقایق متعدد یا در ذات متکثرند یا در فعل
از اینجا به بعد است که می توان براهین وحدت را ضمیمه کرد
ولی می بینید که اثبات حاکمیت اراده واحد نیازی به ادله توحید ندارد بلکه اثبات توحید از طریق دلیل اراده نیازمند ادله دیگر است
والله الموفق

حامد;317375 نوشت:
سلام
بنده این برهان را برای عنوان تاپیک شما پیشنهاد می کنم :
اثبات حاکمیت اراده واحد :
اگر بر جهان دو خدا حاکم باشند یا اراده واحدی دارند یا اراده های متمایز اگر اراده واحدی داشته باشند فهوالمطلوب و اگر اراده متمایز داشته باشند موجب فساد در جهان می شود و چون در جهان فسادی نیست پس اراده واحدی بر آن حاکم است
اثبات وحدت حاکم (خدا) :
اراده واحدی بر جهان حاکم است
این اراده یا اراده حقیقت واحدی است
یا اراده حقایق متعدد
اگر اراده حقیقت واحد باشد فهوالمطلوب
اگر اراده حقایق متعدد باشد
آن حقایق متعدد یا در ذات متکثرند یا در فعل
از اینجا به بعد است که می توان براهین وحدت را ضمیمه کرد
ولی می بینید که اثبات حاکمیت اراده واحد نیازی به ادله توحید ندارد بلکه اثبات توحید از طریق دلیل اراده نیازمند ادله دیگر است
والله الموفق

سلام من متوجه منظورتان نمیشوم اگر قبول دارید خداوند یگانه است و مطلق است در همه چیز پس در اراده هم مطلق و یگانه می باشد دلایلی که در بالا ذکر شد و پاراداکسی که اورده شد برای اثبات موضوع یگانگی اراده و یکتا بودن خداوند می باشد حال اگر در این مورد سوالی دارید بفرمائید تا در حد توان پاسخ بدهم و با اساتید و کارشناسان پاسخ شما را بدهند

[="Tahoma"][="Indigo"]سلام خدمت اساتید بزرگوار
سوالی از استاد حامد داشتم.شما در یکی از ایرادات به برهان ارائه شده،سوالی مطرح فرمودید:

حامد;317147 نوشت:
4- مگر ما ( نه معصوم ) از تمامی جهان اطلاع داریم که اتصال تدبیر را در تمام آن بپذیریم ؟

آیا این اشکال،بر برهانی که ارائه فرمودید وارد نیست:

حامد;317375 نوشت:
اگر بر جهان دو خدا حاکم باشند یا اراده واحدی دارند یا اراده های متمایز اگر اراده واحدی داشته باشند فهوالمطلوب و اگر اراده متمایز داشته باشند موجب فساد در جهان می شود و چون در جهان فسادی نیست پس اراده واحدی بر آن حاکم است

به عبارتی سوالم این است که چطور اثبات میفرمایید که در جهان فسادی نیست؟

[/]

گمنام;317395 نوشت:
سلام من متوجه منظورتان نمیشوم اگر قبول دارید خداوند یگانه است و مطلق است در همه چیز پس در اراده هم مطلق و یگانه می باشد دلایلی که در بالا ذکر شد و پاراداکسی که اورده شد برای اثبات موضوع یگانگی اراده و یکتا بودن خداوند می باشد حال اگر در این مورد سوالی دارید بفرمائید تا در حد توان پاسخ بدهم و با اساتید و کارشناسان پاسخ شما را بدهند

سلام
از عنوان تاپیک و مباحث شما چنین فهمیده می شود که می خواهید ضرورت حاکمیت اراده واحد را مبنای توحید قرار دهید اما همچنانکه گفته شد فقط می توان ثابت کرد اراده واحدی بر جهان حاکم است اما نمی توان از آن نتیجه گرفت که صاحب اراده هم واحد است مگر به کمک ادله دیگر توحید
والله الموفق

رضاهو;317437 نوشت:
به عبارتی سوالم این است که چطور اثبات میفرمایید که در جهان فسادی نیست؟

سلام
اول باید فساد را تعریف و سپس عدم آنرا ثابت کرد
فساد در جهان به معنای عدم تلائم و سازگاری مانع از حصول نتیجه در جایی است که باید سازگاری باشد مثلا عدم سازگاری ساختار وجود جسمانی انسان مانند اینکه بین دست و پا تناسب نباشد یا اجزاء در جای نامناسب بوده یا کارکرد مخرب داشته باشند یا برای نیاز ضروری موجودی در خارج پاسخی نباشد بطوری که آن موجود به مشقت و زحمت بیش از حد بیفتد مثل اینکه در روی زمین اکسیژن کافی برای تنفس انسان نباشد و امثالهم
تا به حال انسانها گزارشی از چنین فسادی نکرده اند بلکه هر آنچه یافته اند تناسب و سازگاری است
و اما آنچه از ما بعنوان ایراد بر جناب گمنام ذکر کرده اید در مقام ایراد و اشکال بوده است و در اینجا پاسخش را می آوریم که :
اطلاع بر کل جهان برای حکم بر عدم فساد لازم نیست بلکه هر آنقدر که یافته ایم برای اثبات این امر کافی است
چه اینکه حاکمیت کلی دو اراده فرضی مستلزم سریان و عمومیت فساد ناشی از تمایز اراده است لذا نباید هیچ جایی از جهان خالی از فساد می بود و انحصار فساد در جزئی یا بخشی از جهان با حاکمیت دو وجود کلی متمایز سازگار نیست چه اینکه این تمایز وصفی کلی در تمام شوون مرتبط با آندو است و می بایست در همه جا موجب فسادی گردد در حالیکه چنین نیست
به عبارت دیگر تمایز دو حقیقت کلی مافوق ماده فاقد مکان است لذا معنا ندارد که در مکان خاص ظهور کند بلکه در همه شوون ظهور می کند و همه شوون یعنی همه جا و حال که چنین نیست
والله الموفق

حامد;317452 نوشت:
سلام
از عنوان تاپیک و مباحث شما چنین فهمیده می شود که می خواهید ضرورت حاکمیت اراده واحد را مبنای توحید قرار دهید اما همچنانکه گفته شد فقط می توان ثابت کرد اراده واحدی بر جهان حاکم است اما نمی توان از آن نتیجه گرفت که صاحب اراده هم واحد است مگر به کمک ادله دیگر توحید
والله الموفق

سلام معنای واحد یعنی در همه چیز واحد نمیشه خداوند در اراده واحد باشد اما صاح باراده نباشد قائده عقل این موضوع را رد میکند

گمنام;317691 نوشت:
سلام معنای واحد یعنی در همه چیز واحد نمیشه خداوند در اراده واحد باشد اما صاح باراده نباشد قائده عقل این موضوع را رد میکند

با سلام

صاحب اراده باشد ولی از آنجا که در خدا تغییر و تبدیلی نیست اراده همواره به همان امر خیر که صلح با خدای هم عرض خود است (نعوذ بالله) تعلق گیرد!!! چه می شود؟

موفق باشید

گمنام;317691 نوشت:
سلام معنای واحد یعنی در همه چیز واحد نمیشه خداوند در اراده واحد باشد اما صاح باراده نباشد قائده عقل این موضوع را رد میکند

سلام
برادر عزیز قرار نیست از خدای واحد به اراده واحد برسید بلکه قرار است از اراده و تدبیر واحد به خدای واحد برسید یعنی سیر مطرح شده در مطالب شما سیر از وحدت اراده و تدبیر به وحدت مرید است
و اینجا معنای اراده واحد یعنی مدیریت هماهنگ و سازگار که چنین مدیریتی با وحدت مدیر تلازم عقلی ندارد
والله الموفق

[="black"]

حامد;317709 نوشت:
سلام
برادر عزیز قرار نیست از خدای واحد به اراده واحد برسید بلکه قرار است از اراده و تدبیر واحد به خدای واحد برسید یعنی سیر مطرح شده در مطالب شما سیر از وحدت اراده و تدبیر به وحدت مرید است
و اینجا معنای اراده واحد یعنی مدیریت هماهنگ و سازگار که چنین مدیریتی با وحدت مدیر تلازم عقلی ندارد

راستش من هم با این برهان مشکل دارم چون اگر کار خوب رو واحد و مطلق بدانیم دیگه مشکلی نیست.
یعنی هر دو این مدیرها برای ایجاد نظم به توافق کامل میرسند چون به قول ابن سینا دنیا بهتر از این نمیتوانست باشد چون خدا ان رو افرید .(یعنی جهان بهترین حالتش همینه!و بهترین نظم ممکن همینه)پس اگر این رو بپذیریم دیگر نباید اختلافی بین این دو مدیر باشد مگر اینکه در یکی نقص وجود داشته باشد!!که دیگه واجب نیست!...[/]

حامد;317709 نوشت:
سلام
برادر عزیز قرار نیست از خدای واحد به اراده واحد برسید بلکه قرار است از اراده و تدبیر واحد به خدای واحد برسید یعنی سیر مطرح شده در مطالب شما سیر از وحدت اراده و تدبیر به وحدت مرید است
و اینجا معنای اراده واحد یعنی مدیریت هماهنگ و سازگار که چنین مدیریتی با وحدت مدیر تلازم عقلی ندارد
والله الموفق

سلام این نظر شماست و قرار نیست اینگونه موضوع ادامه پیدا کند موضوع خیلی سادست

این یک موضوع عقلیه تا خداوند واحدی وجود نداشته باشد اراده واحد معنائی ندارد اراده از صفات فعل خداوند می باشد -چون صد پیش روی ماست نود هم انجاست
2+2=4
حالا چون شما ناراحت نشید
2*2=4
در نهایت هدف و نتیجه یکیه

گمنام;319087 نوشت:
این یک موضوع عقلیه تا خداوند واحدی وجود نداشته باشد اراده واحد معنائی ندارد اراده از صفات فعل خداوند می باشد

ولی شما فرموده بودید موضوع تاپیک محال بودن حاکمیت دو اراده بر جهان هستی است. مگر منظورتان از اول این نبوده که چون حاکمیت دو اراده بر جهان هستی ممکن نیست پس فقط یک اراده حاکم است؟ و از این حاکمیت یک اراده بناست نتیجه بگیرید که فقط یک مدبر بر جهان هستی حاکم است و از انجا یکی بودن خداوند را نتیجه بگیرید؟
سیر مباحث مطرح شده همین بوده. ولی به این بیانات شما اشکالاتی مطرح شد که پاسخ داده نشده هنوز.

موفق باشید.

موضوع قفل شده است