رافضی به چه کسی گفته می شود؟
تبهای اولیه
رافضی
رافضی كه در منابع تاریخی به صورتهای «رافضیه»، «رافضیان» و «روافض» آمده، از كلمۀ رفض به معنای ترك كردن میباشد و در اصطلاح كلامی مخالفین امامیه، عنوانی است كه بر همۀ فرقههای شیعه و گاهی بر گروه و فرقۀ خاصی از آنان و گاهی نیز، بر كسانی كه محبت خاندان پیامبر (ص) را ابراز میكنند اطلاق میشود.
وجه استعمال این كلمه در مورد شیعه آن است كه آنان، ایمان به سه خلیفه را ترك كردهاند.
مفهوم رافضی و رفض، آن چنان گسترده و عام است كه اهل سنت، به هر كس كه تمایل به اهل بیت پیامبر میكرد لقب رافضی میدادند، تا جایی كه كسی مثل امام شافعی، رهبر یكی از بزرگترین مذاهب چهارگانۀ اهل سنت، میترسید اگر به بیان فضائل علی (ع) و فرزندان آن حضرت بپردازد متهم به رافضی شود.
كسانی كه این اصطلاح را بر شیعیان یا دوستداران اهل بیت پیامبر (ص) اطلاق میكنند، قصد نكوهش و مفهوم انحراف از دین اسلام را در نظر دارند. در حالی كه به شهادت قرآن كریم و احادیث، كلمۀ رفض و رافضه، در نظر پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع)، از بار معنوی مثبتی برخوردار است كه به عنوان نمونه به چند مورد آن اشاره میشود:
1) سلیمان اعمش گوید: به ابوجعفر (ع) گفتم: فدایت شوم مردم ما را رافضی خوانند، معنای آن چیست؟ حضرت فرمود: به خدا سوگند آنها نیستند كه شما را به این نام خواندهاند، بلكه خداوند در تورات و انجیل به زبان موسی (ع) و عیسی (ع) شما را به این لقب نامیده است.
2) امام صادق (ع) به یكی از اصحاب خود فرمود: به خدا سوگند كه نیكوترین نام (رافضه) را خداوند به شما بخشیده است، مادامی كه پایبند به سخن ما باشید و بر ما دروغ نبندید.
3) از امام باقر (ع) روایت شده كه آن حضرت فرمود: من از رافضه هستم و رافضه از من است و این جمله را سه بار تكرار فرمود.
این روایات دو مطلب را اثبات میكنند:
الف) اهل سنت و دشمنان شیعه، از كاربرد كلمۀ رافضی قصد تحقیر شیعیان را داشتهاند و اینکه آنان مسلمان نیستند و از دین خارج شدهاند.
ب) ائمۀ طاهرین(ع) برخلاف نظر اهل سنت، خوشحال بودهاند كه آنها و پیروانشان را به این اسم بخوانند، زیرا معنا و مفهوم این اصطلاح را مثبت، شریف و نیكو ارزیابی میكردند و آن را رتبه و مقامی شریف و والا میدانستند.
علل پیدایش این اصطلاح
1) برخی نوشتهاند علت نامگذاری شیعیان به رافضه، آن است كه چون كوفیان با زید بن علی بن الحسین (ع) بیعت كردند و زید به قصد خونخواهی جدّ خویش قیام كرد، پیروان وی فكر كردند كه زید بن علی (ع)، گویا بیاذن و اجازۀ امام زمان خود، قیام كرده است، از این رو وی را ترك كردند و رفض نمودند و آنگاه زید، كلمۀ «رفضتمونی» را دربارۀ آنان به كاربرد و آنها از آن پس به این نام خوانده شدند.
این نسبت درست نیست، زیرا با تعریفها و توصیفهایی كه ائمه (ع) از زید كردهاند سازگار نیست؛ شیخ بهائی گوید: ما از زید جز به نیكی یاد نمیكنیم، زیرا از پیشوایان ما در تمجید و نكویی وی روایات بسیاری وارد شده است؛ از جمله امام صادق (ع) میفرمود:
«خدا عمویم را رحمت كند»
امام باقر (ع) دربارۀ وی فرموده است:
«او بزرگ خاندان خود و انتقام گیرندۀ خون آنها است»
2) بعضی نوشتهاند كه علت اطلاق اصطلاح رافضی بر شیعیان و سبب پیدایش آن، این بوده است كه چون امام باقر (ع) چشم از جهان فرو بست، مغیرة بن سعید كه از اصحاب امام بود و از نفوذ و اعتبار زیادی برخوردار بود، به امامت محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع) اعتقاد پیدا كرد و از امام صادق(ع) جدا شد و امام صادق(ع) او را رفض نمود و لعن كرد و شیعیان از او تبرّی جستند و از آن تاریخ وی و هوادارانش را رافضه خواندند.
این ادعا نیز صحیح نیست، زیرا در منابع و مآخذ چنین آمده است كه رافضیان نخست پیرو مغیرة بن سعید عجلی كوفی بودند و چون او رأی خود را در باب امامت محمد بن عبدالله بن حسن، اظهار داشت، شیعیان از او روی گردانیده و به همین دلیل شیعیان را رافضه خواند و با توجه به شواهد، اصطلاح رافضه پیش از این جریانات رواج داشته است و بر كسانی اطلاق میشده كه با حكومت وقت مخالفت میكردند. حتی معاویة بن ابیسفیان نیز آن را در مورد مخالفان خود به كار میبرد.
در روایات ائمه نیز در مورد كاربرد آن، به دو مفهوم اشاره شده، یكی در مورد كسانی كه از خیر روی گردان میشوند و دیگری در مورد افرادی كه از شرّ و ستم، روی برمیتابند.
به این ترتیب «رافضه» در مورد شیعیان، اولاً به صورت عام به كار رفته و همۀ گروهها و فرقههای شیعی را در برمیگیرد و اختصاص به گروه و فرقۀ خاصی ندارد
در باب علل پیدایش این اصطلاح:
بر اساس مستندات تاریخی می توان به طور قطع به این نتیجه رسید که کاربردی شدن این اصطلاح پس از قیام زید و در مذمت گروه های شیعه مخالف، استفاده شده است. بر اساس همین مستندات گروهی از مردم کوفه که در شناخت امام زمان خویش مردد بوده اند در میانه جنگ، زید بن علی را تنها گذاشتند و او را ترک کردند. از سوی دیگر بر اساس همین روایات و مستندات، اصطلاح رافضه پس از این جنگ در مذمت سایر شیعیان و از سوی زیدیان جنبه کاربردی گرفته است.
از این رو آنچه روایات در باب شخصیت زید(جدای از مباحث روایی- تاریخی) آورده اند، قابل تفکیک از این رخداد تاریخی است. یعنی همانگونه که دیده می شود زیدبن علی(ع) این لفظ را در حین جنگ و به معنی «ترک کردن» و «جدا شدن» گروهی که پیمان شکنی کرده اند، آورده است و نه برای مذمت و توهین به گورهی خاص از شیعه و جنبه منفی آن پس از این رویداد حاصل شده که بر اساس رقابت های گروهی،سیاسی و اعتقادی قابل تبیین می باشد.
به همین دلیل اائمه زیدیه کتاب هایی در ردّ رافضه نوشته اند. مانند امام قاسم رسّی که کتاب الردّ علی الرافضة را در قرن سوم هجری قمری نوشته است. اما آنچه از لحاظ تاریخی اهمیت دارد این است که این اصطلاح از سوی خود شیعیان و در جهت مذمت سایر گروه های رقیب شیعه استفاده شده است. و بعدا عمومیت بیشتری پیدا نموده است.
از این رو آنچه در پایان می توان گفت؛ این است که نه تنها بین روایات و گذاره های تاریخی در مورد شخصیت زید هیچگونه تعارضی وجود ندارد بلکه این گونه روایات و مستندات تاریخی قابل جمع می باشند.
البداية و النهاية، ج9،ص329-330.
الملل و النحل ، ج1، ص251
تاریخ الفرق الاسلامیه و نشاة العلم الکلام، عند المسلمین، ص289
تاریخ ابن خلدون، ج1،ص248
تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، ج8، ص105-107.
ماهر جرّار، چهار متن کهن از زیدیان نخستین، ترجمه علی موسوی نژاد، مجله هفت آسمان، پاییز 1385، شماره 31، ص97.
با سلام به دوستان خوبم.
دوستان خوبم يكي از واژههايي كه نياز به ريشهيابي و تحقيق دارد، رفض و رافضي است. در طول تاريخ، گروهها و فرقههاي اسلامي براي كوبيدن و از صحنه بيرون كردن گروه مخالف خود، همواره از القاب ناپسند و ناشايست استفاده ميكردهاند و متأسفانه عدم آگاهي تودههاي مردم در عصر اموي و وجود سياستهاي خاص حاكمان آن دوره بر اين مسأله دامن زده است. رفض و رافضي از جمله چنين القابي است كه برخي از نويسندگان آن را به شيعه اماميّه نسبت دادهاند/
رفض در لغت
رفض به معناي ترك و رها كردن چيزي است: «رفضتهاي تركته»؛ رها كننده چيزي را رافضي گويند/
در اصطلاح نويسندگان تاريخ و عقايد در مورد وجوه استعمال اين واژه اختلاف است/
برخي ميگويند: رفض يعني رها كردن وحي و برگشت به افسانهها و خرافات بتپرستي و طاغوت پرستي. به عبارت ديگر بازگشت به آثار و ارزشهاي جاهليت و اين حقيقت را به شخصي به نام عبداله بن سبا و پيروان او نسبت دادهاند زيرا وي، امام علي بن ابيطالب(ع) را پيغمبر ميپنداشت و با اين پندار دين اسلام را رفض نمود/
«اِنّما سَمُّوا الروافضَ لِكونهم رفضُوا الدينَ»;{1} بدين جهت رافضي گفتهاند كه دين را رها كردند/
بعضي معتقد هستند كه واژه رفض و رافضي از سال 122 ه’. ق. در زمان زيد بن علي به كار برده شد. بغدادي مينويسد: «فرقه زيديّه را رافضي ميگويند».{2} در مفاتيح العلوم، خوارزمي آمده است: «به جماعتي كه با زيد بن علي بيعت كردند و سپس او را رها كردند رافضي گفته شده است»/
مصباح المنير نيز چنين مينويسد: «و الرّافضُْ فِرقٌْ من شيعِْ الكوفْ سَمُّوا بذلك لأَنّهم تركوا زيد بنُ عليٍ(ع) حين هُمْ عن الطعن في الصحابِْ فلمَّا عرَفوا مقالَته و انّه لا يَبرأ من الشيخينِ رفضَوه ثمَ استعمَل هذا اللّقبَ في كلِّ من غلافي هذا المذهب و أجاز الطعنُ في الصحابْ»;{3} رافضي به گروهي از شيعيان كوفه گفته شده است كه زيد بن علي را رها كردند و از شيخين - ابوبكر و عمر - برائت جستند، سپس اين لقب به كساني كه در برائت آن دو غلو و زيادهروي كردند و اجازه طعن در مورد صحابه دادند اطلاق شد/
به مرور زمان اين لقب درباره شيعه اماميه نيز به كار برده شد و در كتابهاي فِرَق و مذاهب يادداشت گرديد، چنانكه ابوالحسن اشعري مينويسد: «و اَنّما سمَّوا الاماميَْ رافضَْ لَرِفَضهم امامَْ ابيبكر و عُمر».{4}
ذهبي نيز در الميزان و حافظ در تهذيب رافضي را به كساني اطلاق كردهاند كه شيخين را مورد طعن قرار دادهاند/
عسقلاني مينويسد: «التشيعُ هو محبُْ عليِِ و تفضيلُه علَي الصحابِْ فمَن قدّمَه علي أبيبكر و عُمر فهو رافضيغالٍ فيالتشيع و من لم يُقدمه عليهما فَهُو شيعيُُ»;{5} كسي كه علي را بر ابوبكر و عمر مقدم بدارد رافضي است و كسي كه علاقمند به علي باشد و او را از صحابه افضل و برتر بداند شيعه ميباشد/
واژه رافضي به كساني كه به اهلبيت(عليهم السلام) محبت و عشق ميورزيدهاند نيز اطلاق ميشده است چنان كه امام شافعي گفته است:
«اِن كان رفَضاً حبُّ آلِ محمدفليشهَد الثقلانَ اِنّي رافضي»;{6}
اگر علاقه و محبت آل بيت محمد(ص) رفض است پس آدميان و پريان گواه باشند كه من رافضي هستم/
اين مطلب حاكي از آن است كه هر كس نسبت به اهلبيت پيامبر(ص) محبّت و عشق ميورزيده - هر چند سنّي باشد - لقب رافضي به او داده ميشده است/
به نقل از بيهقي وقتي كه به امام شافعي گفته شد كه گروهي اهلبيت را دوست ندارند و هر كس چيزي در اين خصوص نقل ميكند او را رافضي ميخوانند وي اين شعر را سرود:
«اذ نحن فضّلنا عليّاً فانّنا روافض بالتفصيل عند ذوي الجهل»;{7}
هنگامي كه ما علي را برتر بدانيم در نزد آنان كه از حقيقت نادان هستند به رافضي بودن متهم ميشويم/
رازي از قول بديع همداني نقل كرده كه وي بر سر مزار علي بن موسيالرضا(ع) گفت:
«أنا مع اعتقادي في التسنّن رافضي في ولائك و الا اشتغلت بهؤلأ فلست اغفل اولئك».{8}
بنابراين اگر مقصود اين است كه به خاطر تفضيل و برتر دانستن علي بر ابوبكر و عمر واژه رافضي بر تشيع اطلاق ميشود، روشن است كه تفضيل باعث ترك دين نميشود زيرا برتر داشتن علي بر ابوبكر و عمر، در نزد شيعه به خاطر دلايلي است كه علي را برتر و خليفه بلافصل معرفي مينمايد، چنان كه در نزد جمعي از علماي اهلسنت نيز تفضيل علي بر ابوبكر مسلّم شده است؛ مانند بغداديون - بشر بن معمر، ابوجعفر اسكافي، ابوالحسن خياط، محمود بلخي و شاگردانش - .
ادامه دارد...
همچنين جُبّايي از علماي بزرگ اهلسنت گفته است: اگر روايت نقل شده توسط طائر صحيح باشد، علي افضل است.{9} وي روايت ميكند كه پيامبر از خدا خواست بهترين فرد را بر سفره غذايش حاضر نمايد، آن وقت علي وارد شد و هر دو با هم غذايي بهشتي ميل فرمودند/
ابن عبدالبر نيز گفته است، پيشينيان در تفضيل ابوبكر و علي اختلاف داشتهاند، افرادي مانند سلمان، ابوذر، مقداد، جابر، ابوسعيد خُدري و زيد بن ارقم، علي را بر غيرش تفضيل دادهاند/
بنابراين اگر تفضيل را ملاك رفض بدانيم بايد بيشتر پيشينيان و راويان حديث را رافضي بدانيم و اين نوع برخورد تنها ناشي از تعصب است، چنان كه در اين رابطه يكي از نويسندگان اهلسنت پس از نقل فضايل و كمالات علي(ع) چنين گفته است: «فضايل علي قابل انكار نيست و انكار فضايل و نسبت رفض به معتقدان آن جز از ناحيه متعصبان صورت نميگيرد». و نيز ميگويد: «لو كان هذا رفضاً و تركاً للسنِْ لم يُوجَد مِن اهل الروايِْ و الدرايِْ شئ اصلاً فايّاك و التعصبُ في الدين و التجنبُ عنِ الحق و اليقين»;{10} اگر نقل فضايل علي(ع) رفض و ترك سنت باشد چيزي از اهل روايت و درايت حديث يافت نميشود پس بپرهيزيد از تعصب در دين و اجتناب از حق و يقين/
برخي از نويسندگان اهلسنت در توجيه اين لقب به روايتي تمسك كردهاند كه از نظر متخصصان علم حديث، مجعول است. مضمون اين روايت چنين است كه پيامبر(ص) فرمود: «يَظهرُ في آخِر الزمان قومٌ يُسمَّون الرافضَْ يرفَضَون الاسلامَ»؛ در آخر زمان قومي آشكار ميشوند كه نام آنان رافضي است و اسلام را رفض ميكنند/
در پاسخ اين گروه بايد گفت اين روايت به دو دليل قابل اعتماد نميباشد؛ نخست آن كه اين روايت از نظر سند صحيح نيست چنان كه ذهبي از رجال شناسان اهلسنت ميگويد: «اين روايت از مجعولات است» و همچنين ابو عقيل يحيي بن متوكل آن را ضعيف و واهي دانسته است و ابن عبد البر نيز گفته اين حديث در نزد جميع رجاليّون ضعيف است.{11}
دوم بر فرض صحت و سلامت حديث، حضرت گروه خاصي را مشخص نفرمودهاند تا آن گروه رافضي دانسته شوند و شايد مقصود حضرت همان مطلبي باشد كه در روايت ديگر آمده است كه از سرزمين حجاز «قرن شيطان»{12} ظهور ميكند و آنها هستند كه فتنه و فساد ايجاد ميكنند و يهود و كفر را به سرزمين مقدس اسلامي دعوت كرده و اسلام واقعي را رفض و رها ميكنند/
با توجه به مطالبي كه يادآوري شد روشن ميشود كه نسبت رفض و رافضي به شيعه اماميه، به هيچ وجه صحيح نيست زيرا شيعه راهي جز راه قرآن، سنت و عترت برنگزيده است؛ چنان كه امام صادق(ع) در اين باره فرمود: «مالَهُم و لَكُم ما يُريدونَ منكُم و ما يُعيبوُنكم يقولَون الرّافضَْ، نَعم و الله رفضَتُم الكِذبَ و أتَّبعتُم الحقَ...»;{13} چه شده آنان را با شما، از شما چه ميخواهند و چرا عيب ميگيرند و به شما لقب رافضي ميدهند! آري سوگند به خدا شما دروغ را رفض كرديد و حق را پيروي نموديد/
از اينجا به خوبي روشن ميشود كه دستهاي تفرقه افكن در ميان امت اسلامي، اين گونه القاب را ترويج كرده تا چهره مكتب اهلبيت را دگرگون و خدشهدار نمايد/
در كتب فِرَق و مذاهب، رفض و رافضي بودن را به گروهي به نام سبائيه نسبت دادهاند{14} سپس اين لقب به گروههايي مانند زيديه، اماميه، كيسانيه و غلات نيز اطلاق گرديده است/
بغدادي پس از اينكه سبئيّه را به عنوان رافضي معرفي كرده است چند گروه ديگر مانند اماميه و زيديه را به اين نام ميخواند سپس مينويسد: «امّا فرق الزيديه و فرق الاماميه فمعدودون في فرق الأمْ و الفرقْ السبئيه ليست من فرق امْ الاسلام لتسمتيهم عليّاً الهاً»;{15} فرقه زيديه و اماميه از گروهها و فرقههايي هستند كه داخل امت اسلامي ميباشند و امّا فرقه سبئيّه از فرقههاي امت اسلامي نيستند زيرا آنان علي را خدا ناميدهاند. از اين بيان استفاده ميشود كه نسبت رفض به اماميه و زيديه درست نيست زيرا آنان جزو مسلماناناند و رافضي كسي است كه از اسلام و امت اسلامي خارج باشد/
بايد دانست كه اين اصطلاح در احاديث نبوي نيامده، لقبي است كه گروهي به گروه ديگر نسبت دادهاند/
عقايد رافضيها
نكتهاي كه به خوبي ناروايي نسبت رفض به شيعه را روشن ميكند، عقايدي است كه در كتب فِرَق و مذاهب به عنوان عقايد رافضيها بيان شده است زيرا شيعه اماميه به هيچ يك از اين عقايد باور ندارد و بلكه آنها را از عقايد باطل به شمار ميآورد. بغدادي در بيان عقايد رافضيها مينويسد عقايد رافضيان چنين است/
1- نسبت پيغمبري به علي و نسبت خطا در رساندن وحي توسط جبرييل؛ اين نسبت را برخي از نويسندگان ناآگاه به شيعه نسبت دادهاند و گفتهاند كه قرآن براي علي نازل شد و جبرييل - نعوذ بالله - به اشتباه آن را بر پيغمبر خوانده است/
2- غلو درباره علي بن ابيطالب؛ تا جايي كه در مرگ ايشان شبهه كردند و گفتند علي مخفي شده و مانند عيسي بن مريم(ع) به آسمان عروج نموده و گمان بردهاند كه او خداست و اين عقيده به برخي ديگر مانند كيسانيه و خطابيه سرايت نمود و محمد بن حنفيه و امام صادق را خدا دانستند/
3- تحريم گوشت شتر.{16}
اين توصيفها روشن ميكند كه شيعه اماميه از تمامي عقايد ياد شده پاك است و در اينباره به مكتب اهلبيت ظلم شده و تاريخ نگاران و نويسندگان ملل و نحل انصاف را رعايت نكردهاند/
پاورقی:
[1].مقالات الاسلاميين، ابوالحسن اشعري، ص 89، پاورقي/
[2].الفرق بين الفرق، بغدادي، ص 21/
[3].مصباح المنير، فيومي/
[4].مقالات الاسلاميين، اشعري ابوالحسن، ص 89/
[5].هدي الساري، ابن حجر عسقلاني، ص 333/
[6].تفسير فخر رازي، ذيل آيه قربي و صواعق المحرقه، ابن حجر، بحث محبت اهلبيت/
[7].اتحاف بحبّ الاشراف، شيراني شافعي، ص 27 و نور الابصار، شبلنجي، ص 115/
[8].نقض، عبدالجليل بن ابي الحسين، ص 218/
[9].ر.ك: شرح نهجالبلاغه، ابن ابيالحديد، ج اول، مبحث تفصيل/
[10].حاشيه شرح عقائد، نسفي، ص 230، ابوالفضل عبيدالله الحنفيالقندهاري.
[11].اسني المطالب، ص 115/
[12].شرح عقايد نسفي، تفتازاني.
[13].جامع احاديث الشيعه، ج 1، ص 10، اسماعيل المعزي الملايري.
[14].علامه بغدادي در فرق بين الفرق در مورد سبائيه ميگويد: «سبائيه گروهي پيرو عبداله بن سبا بودهاند كه در تاريخ پيدايش شيعه و سني بحث آن گذشت و روشن شد كه آنها واقعيت خارجي نداشتهاند»/
[15].الفرق بين الفرق، بغدادي، با حواشي محمد محيي الدين عبدالحميد/
[16].همان، ص 223/
پرسش:
معنای "رافضه" چیست و به چه کسانی اطلاق میشود؟
پاسخ:
رفض در لغت:رفض به معناي ترك و رها كردن چيزي است: «رفضتهاي تركته»؛ رها كننده چيزي را رافضي گويند.
در اصطلاح نويسندگان تاريخ و عقايد در مورد وجوه استعمال اين واژه اختلاف است.
برخي ميگويند: رفض يعني رها كردن وحي و برگشت به افسانهها و خرافات بتپرستي و طاغوت پرستي. به عبارت ديگر بازگشت به آثار و ارزشهاي جاهليت و اين حقيقت را به شخصي به نام عبداله بن سبا و پيروان او نسبت دادهاند زيرا وي، امام علي بن ابيطالب(ع) را پيغمبر ميپنداشت و با اين پندار دين اسلام را رفض نمود.
«اِنّما سَمُّوا الروافضَ لِكونهم رفضُوا الدينَ»;(1)بدين جهت رافضي گفتهاند كه دين را رها كردند.
بعضي معتقد هستند كه واژه رفض و رافضي از سال 122 ه’. ق. در زمان زيد بن علي به كار برده شد. بغدادي مينويسد: «فرقه زيديّه را رافضي ميگويند».(2) در مفاتيح العلوم، خوارزمي آمده است: «به جماعتي كه با زيد بن علي بيعت كردند و سپس او را رها كردند رافضي گفته شده است».
مصباح المنير نيز چنين مينويسد: «و الرّافضُْ فِرقٌْ من شيعِْ الكوفْ سَمُّوا بذلك لأَنّهم تركوا زيد بنُ عليٍ(ع) حين هُمْ عن الطعن في الصحابِْ فلمَّا عرَفوا مقالَته و انّه لا يَبرأ من الشيخينِ رفضَوه ثمَ استعمَل هذا اللّقبَ في كلِّ من غلافي هذا المذهب و أجاز الطعنُ في الصحابْ»;(3)رافضي به گروهي از شيعيان كوفه گفته شده است كه زيد بن علي را رها كردند و از شيخين - ابوبكر و عمر - برائت جستند، سپس اين لقب به كساني كه در برائت آن دو غلو و زيادهروي كردند و اجازه طعن در مورد صحابه دادند اطلاق شد.
به مرور زمان اين لقب درباره شيعه اماميه نيز به كار برده شد و در كتابهاي فِرَق و مذاهب يادداشت گرديد، چنانكه ابوالحسن اشعري مينويسد: «و اَنّما سمَّوا الاماميَْ رافضَْ لَرِفَضهم امامَْ ابيبكر و عُمر».(4)
عسقلاني مينويسد: «التشيعُ هو محبُْ عليِِ و تفضيلُه علَي الصحابِْ فمَن قدّمَه علي أبيبكر و عُمر فهو رافضيغالٍ فيالتشيع و من لم يُقدمه عليهما فَهُو شيعيُُ»;(5) كسي كه علي را بر ابوبكر و عمر مقدم بدارد رافضي است و كسي كه علاقمند به علي باشد و او را از صحابه افضل و برتر بداند شيعه مي باشد.
واژه رافضي به كساني كه به اهل بيت(عليهم السلام) محبت و عشق ميورزيده اند نيز اطلاق مي شده است چنان كه امام شافعي گفته است:
«اِن كان رفَضاً حبُّ آلِ محمدفليشهَد الثقلانَ اِنّي رافضي»;(6)
یعنی اگر علاقه و محبت آل بيت محمد(ص) رفض است پس آدميان و پريان گواه باشند كه من رافضي هستم.
گر تفضيل را ملاك رفض بدانيم بايد بيشتر پيشينيان و راويان حديث را رافضي بدانيم و اين نوع برخورد تنها ناشي از تعصب است، چنان كه در اين رابطه يكي از نويسندگان اهلسنت پس از نقل فضايل و كمالات علي(ع) چنين گفته است: «فضايل علي قابل انكار نيست و انكار فضايل و نسبت رفض به معتقدان آن جز از ناحيه متعصبان صورت نميگيرد». و نيز ميگويد: «لو كان هذا رفضاً و تركاً للسنِْ لم يُوجَد مِن اهل الروايِْ و الدرايِْ شئ اصلاً فايّاك و التعصبُ في الدين و التجنبُ عنِ الحق و اليقين»;(7) اگر نقل فضايل علي(ع) رفض و ترك سنت باشد چيزي از اهل روايت و درايت حديث يافت نميشود پس بپرهيزيد از تعصب در دين و اجتناب از حق و يقين.
پرسش:
برخي از نويسندگان اهل سنت در توجيه رافضی بودن شیعه به این روايت تمسك كرده اند:كه پيامبر(ص) فرمود: «يَظهرُ في آخِر الزمان قومٌ يُسمَّون الرافضَْ يرفَضَون الاسلامَ»؛ در آخر زمان قومي آشكار ميشوند كه نام آنان رافضي است و اسلام را رفض ميكنند؟
پاسخ:
در پاسخ اين گروه بايد گفت اين روايت به دو دليل قابل اعتماد نمي باشد؛ نخست آن كه اين روايت از نظر سند صحيح نيست چنان كه ذهبي از رجال شناسان اهلسنت ميگويد: «اين روايت از مجعولات است» و همچنين ابو عقيل يحيي بن متوكل آن را ضعيف و واهي دانسته است و ابن عبد البر نيز گفته اين حديث در نزد جميع رجاليّون ضعيف است.(8)
دوم بر فرض صحت و سلامت حديث، حضرت گروه خاصي را مشخص نفرموده اند تا آن گروه رافضي دانسته شوند و شايد مقصود حضرت همان مطلبي باشد كه در روايت ديگر آمده است كه از سرزمين حجاز «قرن شيطان»(9) ظهور ميكند و آنها هستند كه فتنه و فساد ايجاد ميكنند و يهود و كفر را به سرزمين مقدس اسلامي دعوت كرده و اسلام واقعي را رفض و رها ميكنند.
با توجه به مطالبي كه يادآوري شد روشن ميشود كه نسبت رفض و رافضي به شيعه اماميه، به هيچ وجه صحيح نيست زيرا شيعه راهي جز راه قرآن، سنت و عترت برنگزيده است؛ چنان كه امام صادق(ع) در اين باره فرمود: «مالَهُم و لَكُم ما يُريدونَ منكُم و ما يُعيبوُنكم يقولَون الرّافضَْ، نَعم و الله رفضَتُم الكِذبَ و أتَّبعتُم الحقَ...»;(10) چه شده آنان را با شما، از شما چه ميخواهند و چرا عيب ميگيرند و به شما لقب رافضي ميدهند! آري سوگند به خدا شما دروغ را رفض كرديد و حق را پيروي نموديد.
از اينجا به خوبي روشن ميشود كه دستهاي تفرقه افكن در ميان امت اسلامي، اين گونه القاب را ترويج كرده تا چهره مكتب اهلبيت را دگرگون و خدشهدار نمايد.
در كتب فِرَق و مذاهب، رفض و رافضي بودن را به گروهي به نام سبائيه نسبت داده اند(11) سپس اين لقب به گروههايي مانند زيديه، اماميه، كيسانيه و غلات نيز اطلاق گرديده است.
بغدادي پس از اينكه سبئيّه را به عنوان رافضي معرفي كرده است چند گروه ديگر مانند اماميه و زيديه را به اين نام ميخواند سپس مينويسد: «امّا فرق الزيديه و فرق الاماميه فمعدودون في فرق الأمْ و الفرقْ السبئيه ليست من فرق امْ الاسلام لتسمتيهم عليّاً الهاً»;(12) فرقه زيديه و اماميه از گروهها و فرقههايي هستند كه داخل امت اسلامي ميباشند و امّا فرقه سبئيّه از فرقههاي امت اسلامي نيستند زيرا آنان علي را خدا ناميدهاند. از اين بيان استفاده ميشود كه نسبت رفض به اماميه و زيديه درست نيست زيرا آنان جزو مسلماناناند و رافضي كسي است كه از اسلام و امت اسلامي خارج باشد.
بايد دانست كه اين اصطلاح در احاديث نبوي نيامده، لقبي است كه گروهي به گروه ديگر نسبت دادهاند.
نكتهاي كه به خوبي ناروايي نسبت رفض به شيعه را روشن ميكند، عقايدي است كه در كتب فِرَق و مذاهب به عنوان عقايد رافضيها بيان شده است زيرا شيعه اماميه به هيچ يك از اين عقايد باور ندارد و بلكه آنها را از عقايد باطل به شمار ميآورد. بغدادي در بيان عقايد رافضيها مينويسد عقايد رافضيان چنين است.
1- نسبت پيغمبري به علي و نسبت خطا در رساندن وحي توسط جبرييل؛ اين نسبت را برخي از نويسندگان ناآگاه به شيعه نسبت دادهاند و گفتهاند كه قرآن براي علي نازل شد و جبرييل - نعوذ بالله - به اشتباه آن را بر پيغمبر خوانده است.
2- غلو درباره علي بن ابيطالب؛ تا جايي كه در مرگ ايشان شبهه كردند و گفتند علي مخفي شده و مانند عيسي بن مريم(ع) به آسمان عروج نموده و گمان بردهاند كه او خداست و اين عقيده به برخي ديگر مانند كيسانيه و خطابيه سرايت نمود و محمد بن حنفيه و امام صادق را خدا دانستند.
3- تحريم گوشت شتر.(13)
اين توصيفها روشن ميكند كه شيعه اماميه از تمامي عقايد ياد شده پاك است و در اينباره به مكتب اهلبيت ظلم شده و تاريخ نگاران و نويسندگان ملل و نحل انصاف را رعايت نكرده اند.
پاورقی:
1. مقالات الاسلاميين، ابوالحسن اشعري، ص 89، پاورقي.
2. الفرق بين الفرق، بغدادي، ص 21.
3. مصباح المنير، فيومي.
4. مقالات الاسلاميين، اشعري ابوالحسن، ص 89.
5. هدي الساري، ابن حجر عسقلاني، ص 333.
6. تفسير فخر رازي، ذيل آيه قربي و صواعق المحرقه، ابن حجر، بحث محبت اهلبيت.
7. حاشيه شرح عقائد، نسفي، ص 230، ابوالفضل عبيدالله الحنفيالقندهاري.
8. اسني المطالب، ص 115.
9. شرح عقايد نسفي، تفتازاني.
10. جامع احاديث الشيعه، ج 1، ص 10، اسماعيل المعزي الملايري.
11. علامه بغدادي در فرق بين الفرق در مورد سبائيه ميگويد: «سبائيه گروهي پيرو عبداله بن سبا بودهاند كه در تاريخ پيدايش شيعه و سني بحث آن گذشت و روشن شد كه آنها واقعيت خارجي نداشتهاند».
12. الفرق بين الفرق، بغدادي، با حواشي محمد محيي الدين عبدالحميد.
13. همان، ص 223.