عنصر اعلميت در مجتهد متجزّي و مطلق

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عنصر اعلميت در مجتهد متجزّي و مطلق

در اين تايپيك قصد دارم به عنصر اعلميت از ديدگاه احاديث و روايات كه برگرفته از كتاب ارزشمند فقيه اعلم نوشته استاد گرانقدر مصطفي برزگر آملي مي باشد اشاره نمايم

عنصر اعلميت در مجتهد متجزّي و مجتهد مطلق

الف ) اجتهاد مطلق ، اجتهاد متجزي
علومي كه جهت تحصيل قوه اجتهاد بدانها نياز است عبارتند از علم و اطلاع كافي به لغات عرب ، صرف و نحو و ديگر علوم ادبي مانند معاني بيان چه قرآن و چه حديث كه دو منبع اصلي اجتهادند و نيز اقوال علماء همه به زبان عرب مي باشند ديگر علوم كلامي كه بحث در تكليف و مكلف كنند و منطق كه سبك استدلال را ياد مي دهد و علم اصول فقه و علم درايه و رجال حديث و علم رياضي .

هر كسي كه جامع اين علوم و واجد ملكه قدسيه استنباط گردد و بتواند احكام همه موضوعات مبتلا به را از مأخذ صحيحه استخراج كند او را مجتهد مطلق و آن ملكه را كه در وي بوجود آمده است اجتهاد مطلق مي نامند حال اگر قدرست استنباطش به آن درجه از كمال ( نسبت به همه علوم مزبور ) نرسيده باشد يعني فقط بر استنباط برخي از احكام قادر باشد در اين صورت او را مجتهدي متجزّي و قدرت ناقصه ي او را اجتهاد متجزي گويند پس مجتهد و اجتهاد بر دو قسم مي شود
1- مجتهد مطلق و اجتهاد مطلق
2- مجتهد متجزّي و اجتهاد متجزّي
___________________
معارف و معاريف (دائرة المعارف جامع اسلامي ) ، سيد حسين دشتي ج 1 ص 427 و 428

[="Tahoma"]ب ) فقيه اعلم و ولايت امر
ميان مرجعيت و ولايت تفاوت هايي وجود دارد زيرا بر خلاف مرجعيت اجتهاد " توانايي استنباط احكام از منابع و متون ديني " است كه بعنوان يكي از اصول بسيار مهم و اساسي از شرائط رهبر ذكر شده است در بازنگري قانون اساسي قيد مرجعيت حذف شده و آنچه كه نزد قانونگذار مورد تأييد و تصريح خاص قرار داده شد شرط اجتهاد مي باشد .
ولايت امر يعني رهبري امت در احكام ولايي و حكومتي كه از نظر فقهي بايد فقيهي جامع الشرائط باشد

ج ) مراد از اعلميت در روايات
از امير المومنين علي عليه السلام در تفسير نعماني نقل است كه فرمودند
صفاتي كه مربوط به خود امام است اين است كه امام بايد زاهدترين ، داناترين ، شجاع ترين و كريم ترين مردم باشد و دوم اين كه داناترين مردم به حلال و حرام الهي و اقسام مختلف احكام الهي و امر و نهي او و نيز داناترين آنها به جميع اموري كه مورد نياز مردم است باشد و در نتيجه همه محتاج او باشند و او بي نياز از ديگران تا اين كه فرمود : .... اما اين كه اعلم باشد به خاطر آن است كه اگر عالم نباشد از قلب احكام و حدود الهي و مشتبه شدن مسائل مشكل بر او و ندانستن پاسخ آنها در امان نخواهد بود (1)
____________
1-بحار الانوار ج 93 ص 44 الي 64

انشاالله ادامه دارد

و اما مقصود از اعلميت در روايت فوق چيست ؟؟؟
طبق روايت منقوله مقصود از ولايت رهبري يا متصدي ولايت امر يعني فقيه بودن در احكام و همچنين احكام حكومتي مي باشد .
به عبارت ديگر مضمون روايات مبين به اين است كه رهبري به معناي اجتهاد در احكام الهي و نيز حكومتي هر دو مي باشد .
بنابر اين مراد از اعلميت در روايت اين كه رهبر بايد با توجه به مجموعه شرائط لازم براي رهبري و مجموعه علومي كه رهبري بدان محتاج است مانند علم فقه علم به موضوعات براي اجراي احكام الهي دانش اجتماعي و آگاهي به زمان و كفايت سياسي نسبت به ساير فقهاء اعلم باشد يعني اعلميت در مجموع من حيث المجموع

معناي اعلميت
اساسا اعلم به چه معنا است ؟؟ و آيا اعلم مطلق مراد مي باشد يا اعلم نسبي ؟ با توجه به گستره مسائل تقليد تعريف يا ملاك هاي اعلميت چگونه است ؟؟ آيا رجوع به اعلم در تقليد لازم است يا نه ؟؟
در بيانات و كلمات متقدمين بيشتر درباره ادله لزوم و عدم لزوم تقليد بحث شده است .

سيد محمد مجاهد (استاد شيخ انصاري) در كتاب مفاتيح الاصول تصريح مي كند كه : سخني در تعريت و تبيين معناي اعلم به ما نرسيده است و براي شناخت اعلم بايد به عرف مراجعه كرد (1)

كاشف الغطاء رحمه الله عليه نخستين گام را در تبيين مباني لزوم تقليد از اعلم در نوشته هاي خود ( كشف الغطاء و حق المبين ) برداشته است (2)

ميرزا حبيب الله رشتي نيز در رساله اي تحت عنوان تقليد الاعلم نگاشته است (3)
____________________
1-مجله حوزه شماره 57
2- مجله تحقيقات اسلامي مقاله دوره هاي تاريخي تدوين و تحول فقه شيعه شماره 1 و 2
3- الذريعه شيخ آقا بزرگ تهراني ج 26 ص 229

انشاالله ادامه دارد ...

[="Tahoma"]ملاك اعلميت در بيان شيخ انصاري در كتاب مطارح الانظار
شيخ انصاري مي فرمايد " اعلم كسي است كه ملكه اجتهاد او قويتر باشد و طبق قواعد تعيين شده بهتر استنباط كند اخبار را خوب دريافت نمايد و از دلالت مطابقي ، التزامي ، اشارات و تلويحات اخبار بهره ببرد و درك خوبي در فهم انوع تعارض و تشخيص آن و در جمع بين اخبار متعارض و كاربرد قواعد تعيين شده داشته باشد در عين اين كه به تقريبات و نكات عرفي توجه مي كند و توان تشخيص جايگاه اجراي اصول لفظي وعملي را داشته و به ساير راههاي اجتهاد نيز آشنا باشد اما استنباط بيشتر از استخراج زيادتر فعلي دخالتي در مسأله ما ندارد (1)

ملاك اعلميت در بيان سيد ابوالحسن اصفهاني اعلي الله مقامه الشريف
سيد ابوالحسن اصفهاني مي فرمايد " و بايد دانسته شود كه ملاك در اعلميت توان بيشتر فهم اخبار و استنباط احكام از آنهاست و اين كه مجتهد درك و فهم بهتري از اخبار داشته و از قوت استنباط برخوردار باشد نه كثرت استنباط فعلي و نه دقت در مسائل اصولي كه كمتر در راه استنباط واقع مي شوند مانند بحث معاني حرفي (2)

ملاك اعلميت در بيان محقق عراقي رحمه الله عليه
محقق عراقي ميفرمايد " مقصود از اعلم كسي است كه استنباط نيكوتري از ديگران داشته باشد براي دين كه نظر و بينش قويتري در تنقيح مسأله و مدارك آن و خبرويت بيشتري در چگونگي تطبيق قواعد مسئله بر موارد آن و فهم بهتري در اخبار و استنباط مسائل فرعي از مضمون مطابقي و التزامي و اشاري آن و اطلاعات فزونتري از مدارك مسئله و نظائر آن دارد
به همين نظر ارشاد ميكند سخن معصوم كه ميفرمايد " شما فقيه ترين مردم هستتيد زماني كه معناي سخنان ما را بشناسيد " بله ملاك اعلميت كثرت استنباط و احاطه به فروع فقهي نيست زيرا اين دو با ضعف ملكه نيز سازگارند " .(3)

________________
1- مطارح الانظار تقريرات درسي شيخ انصاري مقرر ابوالقاسم كلانتر تهراني ص 307 بخشي از متن كتاب مذكور :
الاعلم من كان اقوي ملكه و اشد استنباطا بحسب القواعد المقرره و نعني به من اجاد في فهم الاخبار مطابقه والتزاما اشاره و تلويحا و في فهم انواع التعارض و تمييز بعضها عن بعض و في الجمع بينهما باعمال القواعد المقرره لذلك مراعيا للتقريبات العرفيه و نكاتها و في تشخيص مظان الاصول اللفظيه و العمليه و هكذا سائر وجوه الاجتهاد و اما اكثر الاستنباط و زياده الاستخراج الفعلي مما لا مدخليه له تحت مسئلتنا
2- منتهي الوصول تقريرارت خارج كفايه ابوالحسن اصفهاني متن كتاب: و ليعلم ان الملاك في الاعلميه هو الاقدريه في فهم الاخبار و استنباط الاحكام منها و كونه اجود فهما للاخبار و شده الاستنباط لا كثره الاسنتباط العفلي و لا تدقيق النظر في المسائل الاصوليه التي قلّما يتفق وقوعها في طريق الاستنباط كالمعاني الحرفيه

3- نهايه الافكار تقريرات درسي محقق عراقي قسم دوم جزء چهارم

ملاك اعلميت در بيان صاحب عروه
سيد محمد كاظم يزدي در عروه الوثقي مي نويسد " اعلم كسي است كه قواعد و مدارك مساله را بيشتر بشناسد و اطلاع زيادي از مسائل همانند آن داشته باشد آگاهي بيشتري از اخبار داشته باشد و بهتر آنها را بفهمد و نتيجه اين كه استنباط بهتر داشته باشد "(1)

ملاك اعلميت در بيان علامه شهيد استاد مطهري رضوان الله تعالي عليه
استاد مطهري در كتاب تعليم و تربيت در اسلام مي فرمايند كه حضور زياد در درس را بايد از نكات منفي مرجع دانست زيرا كسي كه زياد در درس اين و آن شركت كند قوه و قدرت ابتكار و نو آوري را از دست ميدهد و توان انديشيدن در مسائل را با فكر باز از دست مي دهد وي هميشه تحت تاثير سخنان اساتيد خود ميباشد ايشان چنين عالمي را تشبيه ميكند به شخصي كه معده اش پر از غذاست چنين معده ايي از هضم غذا باز مي ماند و شخص گرفتار مرض مي شود . كسي كه هميشه در درس حاضر بوده و سخنان ديگران را شنيده توان انديشيدن از او گرفته شده است از اين روي معمولا افرادي كه هميشه در درس حضور نيافته اند از قدرت ابتكار بيشتري برخوردارند و نظرات جديدي ارائه نموده اند مانند شيخ انصاري و آيه الله بروجردي (2)
____________________
1- عروه الوثقي سيد محمد كاظم يزدي مساله 17 با حواشي عده ايي از علماء
2- كتاب تعليم و تربيت در اسلام ص 6 و 7

نتيجه مطالب :
بنا بر اقوال فوق نقش اصلي در اعلميت كيفيت استنباط است نه كثرت استنباط كثرت استنباط كه دقت لازم در استخراج احكام را به همراه نداشته باشد يعني زيادي استنباط به تنهايي و حضور زياد در دروس حوزه ملاك و دليل اعلميت فرد نمي گردد

ادامه دارد