ارزشهای اسلامی، توسعه و نوسازی

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ارزشهای اسلامی، توسعه و نوسازی

اندیشمندان اجتماعی و اقتصادی نظریه های زیادی در مورد توسعه و توسعه نیافتگی کشورها بیان کرده اند از جمله اینکه عوامل اقتصادی، صنعتی شدن، شهری شدن، عوامل روانشناختی ، رسانه جمعی و .... در توسعه کشورها موثر هست .

یکی از نظریه هایی که نیاز به بازنگری دارد این است که برخی از نظریه پردازان می گویند که: ارزشها و هنجارهای مذهبی شرقی که اسلام نیز جز آنها می باشد مانع از توسعه این کشورها می شود. و البته این نشان می دهد که آنها شناخت درستی از اسلام و ارزشهای آن ندارند .


در اینجا از کارشنان محترم درخواست می کنم که ارزشهای اسلامیی که جامعه اسلامی را به طرف نوسازی و توسعه رهنمون می کنند را ذکر نمایند.

نیایش سبز;8543 نوشت:
ارزشهای اسلامیی که جامعه اسلامی را به طرف نوسازی و توسعه رهنمون می کنند

با سلام

واقعا بحث به جاييه ولي يه مشكل داره اونم اين كه ارزشهايي كه اسلام از ان صحبت مي كند را بايد متخصصين هر رشته يا صنعتي كه در صدد توصعه و پيشرفت است بايد به كار كيرد

مثلا مهندسي كه درصدد توصعه شهري است بايد از الكو هاي اسلامي تبعيت كند و اقتصاد دان بايد روشهاي اقتصادي اسلامي را در اقتصاد اجرا كنند و ....

خلاصه اين كه هر متخصصي بايد در رشته خود بسته به كاركرد ارزشهاي اسلامي از انها تمام و كمال استفاده كند

و اين ميسّر نيست مكر با تربيت نيرو هايي كه معتقد به مباني اسلام اند و به اسلام به عنوان ديني اعتقاد دارند كه در تمام زمينه ها راهكار دارد اكر با اين اعتقاد تربيت شوند و ايمان به اعتقاد خود داشته باشند نمي توانند برخلاف اعتقاد خود عمل كنند

و اين مسير در ادامه پس از چند دهه يا چند صده تبديل مي شود به تمدن اسلامي كه از الكو هاي اسلامي در پيشرفت از ان استفاده شده است

پس تربيت نيرو هاي متخصص و متعهد كه هم تخصص دارند و هم به اعتقادات ديني نهادينه شده در وجودشان ايمان دارند قدم اول مي تواند باشد.

در نتيجه:
ارزشهاي اسلامي همان مباني معرفتي ما هستند كه همه مطلع ايم و مباحث مختلفي دارد كه در اين سايت هم به انحاء مختلف مطرح مي شود

انچه مهم است به كار كيري اين ارزشهاست توسط متخصصان در تخصص هاي خود است.

طاها;8666 نوشت:

پس تربيت نيرو هاي متخصص و متعهد كه هم تخصص دارند و هم به اعتقادات ديني نهادينه شده در وجودشان ايمان دارند قدم اول مي تواند باشد.


در مرحله دوم نظارت قوی با روشهای مختلف (تشویق و تنبیه و ... ) لازم هست تا تمام متخصصن امر از ارزشها و قوانین و الزامات اسلامی پیروی کنند.

مثلا یکی از ارزشهای اسلامی در مورد حرکت و پویایی و تلاش فردی و عدم سکون می تواند این آیه باشد :

إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ

مسلمانان علاوه بر اینکه باید این رهنمود را به طور فردی اعمال می کنند باید به طور جمعی و اجتماعی نیز به این نکته عمل کنند و این را سرلوحه دیدگاه خود قرار دهند.

نیایش سبز;8672 نوشت:
در مرحله دوم نظارت قوی با روشهای مختلف (تشویق و تنبیه و ... ) لازم هست تا تمام متخصصن امر از ارزشها و قوانین و الزامات اسلامی پیروی کنند.

البته اين را كه فرموديد زماني است كه اين امر از طرف حاكمان اجرا شود ولي اگر كمي عميق تر به مساله نگاه كنيم يعني كه خود افراد به جايي برسند كه عمل به قوانين اسلام در تمام زمينه ها جزء اعتقادات ايشان باشد و اكر عمل نكرد انگار كه گناهي مر تكي شده باشد
در اين صورت است كه ديكر نيازي به تشويق و تنبيه هم نيست و عمل به قوانين اسلام در افراد جامعه نهادينه شده باشد

كس ديگه اي نمي خواهد تو بحث شركت كنه؟؟؟؟!!!!!

حالا من پیشنهاد میکنم برای غنی تر شدن بحث ابتدا ارزش و ضد ارزش ر وتعریف کنیم

ارزش خاصیتى است که چیزى را موردپسند، قدر دانى، وقابل احترام قرار میدهد، یعنى این ارزش است که آنچیز را مورد خواست مردم قرار میدهد٠ این فرق نمیکند که آیا تنها یک نفر ویا چندین اشخاص نسبت به این ارزش خواسته آنچیز میباشند٠ مثلاٍ ، رشته و اصالت خانوادگى به " طبقه نجیب" - عقل و خرد به دانشمندان - شهامت و دلیرى به شهزادگان و سالاران ارزش زیادى دارد٠

ارزش بحیث یک موضوع تحت تحصیل وبررسى
مطالعه ارزشها شامل بررسى موجوداتى هستند که خواسته هاى مردم نسبت موجودیت آنها شده - وهمچنان شامل بررسئ اشیاء مختلف وبهائ آنها - و انواع مختلف وعلت و مبدأ این ارزشها میباشد٠ اگربحث از "ارزشها" بطورتصویر هاى خیالئ غیر واقعى در افکار صورت بگیرد پس این بحث نوع آرزوئى را خواهد داشت٠ اما اگر ، از جانب دیگر،این بحث با درنظر داشت عوامل طبیعى، روانى، و اجتماعئ آن صورت گیرد- بحث نوع واقع بینانه و عملى را خواهد داشت٠ بهترین بحث در باره " ارزشها" آنست که باهردو جنبه آیدیآل و آرزوئى و جنبه واقعى وعملئ آن برخورد کند٠ این بدان علت است که نمیتوان ارزشها را بدرستى درک کرد، بدون درنظرداشت هر دوجانبه آن٠ اگر این علت واقعیت نمیداشت، پس ارزشها وجود نمیداشتند و موجودیتها نمیتوانستند کسب ارزش کنند٠
ا

از نيايش سبز به خاطر سخن نكويش تشكر مي كنم . اينكه ارزشها و هنجارهاي مذهبي از سوي نظريه پردازان غربي يا غرب گرا ،به مثابه ترمزهاي تمدن و توسعه فرهنگ معرفي مي شوند بدان خاطر است كه اينان عمدتا آبشخور نظريه هايشان ،از غرب سرچسمه مي گيرد . و نگاه بدبينانه و مخاصمت آميز به دين از سوي اينان ،برگرفته از ديدگاه امراي فكريشان به مقوله دين و مذهب در غرب است . و البته بايد به ايشان حق داد كه چنين نظري در باب ارزش مداري دين در جامعه داشته باشند . چرا كه اين تفكر – برنتافتن دين محوري - برگرفته از جامعه قرون وسطايي است كه صاحبان تفكر ديني ،مجالي به تمدن خواهان نداده و خود نيز راه را بر هر گونه تفكر توسعه محوري مي بستند. و با سركوب و حتي اعدام افتخار آميز دانشمندان ،موجب بدنامي دين و دينداران مي شدند .در پايان با ظهور انديشه پروتستان ،آرام آرام اين دينمداران خشن ، قدرت دخالت اجتماعي و سياسي شان كم و كمتر شد تا آنجا كه با گذشت اندي ،ديگر نام آنا در ميان سردمداران جامعه ،جز در برگه هاي مچاله شده ي گردو غبار گرفته ،يافت نشد . زماني كه تفكري جديد در غرب حكومت خود را بر انديشه مغلوب كليسايان جشن مي گرفت بر آن شد ديگر جايي براي دين در جامعه باقي نگذارد . كه چنين هم كرد و دين به تمامه از اجتماع و سياست و فرهنگ و اقتصاد رخت بربست . اين انديشه غالب شد و به دنبال آن سير تحولات رنسانس آغاز گشت . مردم ،حذف دين از جامعه را باعث اين پيشرفت ها مي دانستد و حق هم داشتند . چرا كه اين حذف كليسا و كشيشان بود كه جامعه را به سمت توسعه روز افزون اجتماعي – صنعتي مي برد . اكنون كه مشخص شد چرا غربيان با دين سروري ،مخالفند ،به نتايج اين قضيه مي پردازيم . در پي آنچه آمد متفكران غربي يا غربديده به دلايل پيش گتفه ، با دين مناسبتي در خود احساس نكرده و شاگردان شرقي خود را به مبارزه با نهاد مذهب دعوت كردند . حال آنكه آنچه كليسا كرد هرگز مهر تاييدي از سوي اسلام دريافت نكرد . پس مقايسه اديان ،در نتيجه و كاركردهاي آنها ،و حصول نتيجه واحد، كاري اشتباه بود كه غمگينانه بايد گفت انديشمندان غربي به آن مبتلا شده اند . اسلام عزيز با متون پر محتوايش و رسول خدا با سيره سراسر ستودنيش ،راه را براي همه گشوده است .مسلمانان در مقام عمل به دو حبل متين تمسك مي جويند ،يكي قرآن و ديگري سنت راستين نبي اكرم . مي توان گفت مباني فكري اسلام و نسخه هاي اجتماعي آن ،حتي اگر صد در صد هم عمل نشود بسيار كارسازتر از نگاشته هاي بدون پشتوانه الهي ،غربيان است . ارزشهاي اسلامي در بعد اجتماعي ،جامعه را به سوي تلاش براي هم زيستي مسالمت آميز ،بدون تبعيض و در نهايت جامعه آرماني سوق مي دهد . جامعه اخلاقي با چاشني مهرورزي و عطوفت ،قانون مدار،دستگير فقرا و نيازمندان ، و با نگاه خاص به دنيا – كه آنرا كشتگاه آخرت مي داند – از نشانه هاي جامعه اسلامي است . اقتصاد اسلامي ، دين محور،كار آفرين ،توسعه خواه و بالنده است .نمونه انچه گفته شد را مي توان در رفتار اقتصادي پيامبر ديد . آن حضرت بازارهاي بسياري را خود تاسيس كرد و مردم را به انواع تجارت هاي حلال تشويق نمود . در محور انديشه پروري ،توجه اسلام به مظاهر تمدني بسيار قابل توجه است .براي نمونه مي توان به دعوت رسول خدا براي علم آموزي به سفرهاي طولاني – حتي به چين – اشاره كرد . ايشان بارها افرادي را براي آموزش به شهرها و كشورهاي مختلف فرستاده و حتي در زمينه آمزش همگاني بر خلاف رفتار بعضي از خلفا – مانند عمر بن خطاب – زنان را به دانش آموزي ترغيب نموده و خود برايشان كلاس تشكيل مي داد . و قس علي ذلك در زمينه هاي مختلف .
هرگز نمي توان فراموش كرد، دوراني كه مسلمانان ديندار در شرق عالم ،در حالي مظهر تمدن و فرهنگ بودند كه تنها كار غرب اين بود كه -حتي پيش از قرون وسطا و كارهاي اصحاب كليسا - انگشت ابهام در دهان ،بدانها بنگرد .

طاها;8695 نوشت:

البته اين را كه فرموديد زماني است كه اين امر از طرف حاكمان اجرا شود ولي اگر كمي عميق تر به مساله نگاه كنيم يعني كه خود افراد به جايي برسند كه عمل به قوانين اسلام در تمام زمينه ها جزء اعتقادات ايشان باشد و اكر عمل نكرد انگار كه گناهي مر تكي شده باشد
در اين صورت است كه ديكر نيازي به تشويق و تنبيه هم نيست و عمل به قوانين اسلام در افراد جامعه نهادينه شده باشد

با سپاس از کارشناس محترم طاها، نظر شما در مورد عوامل باز دارند کاملا درست هست ، ولی این مورد که فرمودید، برای انسانهای معصوم صدق می کند زیرا برای غیر معصوم عوامل دیگری مانند نفس، شیطان، فقر ، کمال طلبی (از راه نادرست) و ....دخیل هستند که مانع از انجام کامل قوانین و ارزشهای اسلامی می شود و در این صورت است که نظارت قوی با روشهای معقول و قابل قبول در جامعه اسلامی، توسط حکومت اسلامی می تواند کارساز باشد و افراد جامعه اسلامی را در جهت نیل به ارزشهای اسلامی و انسانی سوق خواهدداد.

نیایش سبز;8915 نوشت:
برای انسانهای معصوم صدق می کند زیرا برای غیر معصوم عوامل دیگری مانند نفس، شیطان، فقر ، کمال طلبی (از راه نادرست) و ....دخیل هستند که مانع از انجام کامل قوانین و ارزشهای اسلامی می شود و در این صورت است که نظارت قوی با روشهای معقول و قابل قبول در جامعه اسلامی، توسط حکومت اسلامی می تواند کارساز باشد و افراد جامعه اسلامی را در جهت نیل به ارزشهای اسلامی و انسانی سوق خواهدداد.

با سلام

دوست عزيز

اين حرفهاي شما متين و به جاست و لي نكته اي كه نبايد مغفول بماند اين است كه ما در كذشته داشتيم مهندسان و انديشمندان و عالمان و.......كه در تمام زمينه ها زمينه ها به جايي رسيده بودند كه در تفكرات و اعمالشان جزء به قوانين اسلام فكر نكنند و در اجرا هم همين قوانين را پيدا كنند

هر چند انسان معصوم نيست و با نفس و شيطان دست و پنچه نرم مي كند ولي هر انساني مي تواند با تربيت نفس خود فضايل انساني را ملكه براي خود كند و جزء به قوانين اسلام و اجرايي كردن انها قدم برندارد و اوج تمدن اسلامي درگذشته مديون چنين افرادي بود كه تربيت شدكان مكتب اسلام بودند

بنده نظرم اصلا در مورد معصومين نيست و اين سخني به جاست كه جزء معصومين همه خطا كارند ولي تربيت انسان و ملكه كردن فضايل انساني هم در كذشته تجربه شده و هم خاصيت قوانين اسلام اين است.

از طرفي منكر نظارت نيستيم و در خيلي موارد هم بهترين روش است ولي بنده مي خواستم به نكته اي فراتر از اين اشاره كنم كه هر انساني مي تواند ناظر خود هم باشد .

نیایش سبز;8543 نوشت:
اندیشمندان اجتماعی و اقتصادی نظریه های زیادی در مورد توسعه و توسعه نیافتگی کشورها بیان کرده اند از جمله اینکه عوامل اقتصادی، صنعتی شدن، شهری شدن، عوامل روانشناختی ، رسانه جمعی و .... در توسعه کشورها موثر هست .

یکی از نظریه هایی که نیاز به بازنگری دارد این است که برخی از نظریه پردازان می گویند که: ارزشها و هنجارهای مذهبی شرقی که اسلام نیز جز آنها می باشد مانع از توسعه این کشورها می شود. و البته این نشان می دهد که آنها شناخت درستی از اسلام و ارزشهای آن ندارند .

در اینجا از کارشنان محترم درخواست می کنم که ارزشهای اسلامیی که جامعه اسلامی را به طرف نوسازی و توسعه رهنمون می کنند را ذکر نمایند.


با سلام
به نظرم قبل از اینکه راجع به راهکارهای توسعه صحبت بشه بد نیست الگوهای کلی توسعه ی غربی (که اگر به دو قسم کلی مارکسیستی و سرمایه داری تقسیم بشن ، الگوی کلی سرمایه داری به لحاظ تاریخی بر دیگری تفوق پیدا کرده) با الگوی کلی توسعه ی اسلامی مقایسه ای بشن، و همینطور یه تصویر مقبول و معقول از الگوی توسعه ی اسلامی هم ترسیم بشه . و در مرحله ی بعدی با توجه به تصویری که از الگوی مطلوب توسعه ی اسلامی ارائه شده ، راجع به راهکارها و همینطور موانع این الگو بحث بشه.من عجالتا چنین چیزی رو مفروض می گیرم، و فرض می گیرم که با توجه به فضای تاپیک ما تا حدی ملتفت این مطلب هستیم(گذشته از اینکه تفصیل این مطلب در صلاحیت کارشناسای امره) ، و راجع به یکی از موانع عقب موندگی جهان اسلام مطلبی رو به نقل از یکی از اساتید خودم می یارم.اگر چه من با بخشی از این مطلب همدلم ولی به بخشی از اون هم نقد دارم(برای اینکه نظر خودم رو در این رابطه بدونید ، از منظر کسی که به عرفان اسلامی تعلق خاطر داره این مطلب رو بازسازی کنید ) . فعلا فقط نقلش می کنم:
به نظر ایشون یکی از مهمترین علل عقب موندگی ما که شاید از یه منظر مهمترین علت عقب موندگی ما هم باشه و اون طور که باید و شاید بهش پرداخته نشده ، یه علت فرهنگیه. ایشون معتقد بود که در کسی مثل ابن سینا ما هم تبیین طبیعی رو داشتیم و هم تبیین الهی رو ، هم عقلانیت طبیعی و هم عقلانیت الهی.یه هواپیما رو در نظر بگیرید ، یه بار می گیم که به اراده ی حق تعالی پرواز می کنه ، این میشه تبیین الهی.یه بار هم میگیم که به دلیل فلان قانون آیرودینامیک و بهمان قانون پرواز کرد ، این میشه تبیین طبیعی. (این دو تبیین در طول همند و با هم تعارضی ندارن ، از باب تمثیل دو نفر رو تصور کنید که در دو طبقه ی مختلف یه ساختمون دارن دور خودشون می چرخن! ، این دو نفر هیچ وقت به هم برخورد نمی کنن ، چون تو دو طبقه ی مختلف دارن می چرخن )اما با حمله ی غزالی به فلاسفه با کتابی مثل تهافت الفلاسفه (بیهوده گویی های فلاسفه) و نفوذ چنین فکری در جهان اسلام ، اشعری گری و عرفان و تصوف در جهان اسلام غالب شد
(خود من دو کلمه ی عرفان و تصوف رو به صورت دو کلمه ی تقریبا مترادف بکار می برم ) (غزالی هم اشعری بود و هم عارف مشرب ، اشعری گری تفکر کلامی و اعتقادی غالب اهل سنته که به نسبت فرقه های کلامی شیعی یا معتزلی(با کمی مسامحه در تعبیر) کمتر عقل گراست و تاکید بیشتری روی ظاهر نقل می کنه) ، با حمله ی غزالی تبیین طبیعی و عقلانیت طبیعی کم رنگ و کم رنگ تر شد ، مثلا قرنها بعد در وصیت نامه ی صدرالدین قونوی (پسرخوانده و شاگرد برجسته ی ابن عربی پدر عرفان نظری )که همعصر با مولویه ، می خونیم که ، بعد از من سراغ علوم دنیوی نرید چون باعث غفلت از آخرت میشه ، از کتابها هم فقط کتابهای من و شیخ اکبر (محی الدین ابن عربی) رو بخونید و در اونا هم مجادله نکنید ، چه بسا نادانسته حکمتی رو نفی کنید. در مولوی هم شبیه این تحقیر رو نسبت به علوم دنیوی و ... می بینیم. مرحوم صدرالمتالهین به ابن سینا ایراد می گیره که چرا بجای غور در علوم الهی قسمتی از عمرت رو صرف پزشکی کردی و ...

نیایش سبز;8543 نوشت:
اندیشمندان اجتماعی و اقتصادی نظریه های زیادی در مورد توسعه و توسعه نیافتگی کشورها بیان کرده اند از جمله اینکه عوامل اقتصادی، صنعتی شدن، شهری شدن، عوامل روانشناختی ، رسانه جمعی و .... در توسعه کشورها موثر هست .
یکی از نظریه هایی که نیاز به بازنگری دارد این است که برخی از نظریه پردازان می گویند که: ارزشها و هنجارهای مذهبی شرقی که اسلام نیز جز آنها می باشد مانع از توسعه این کشورها می شود. و البته این نشان می دهد که آنها شناخت درستی از اسلام و ارزشهای آن ندارند .
در اینجا از کارشنان محترم درخواست می کنم که ارزشهای اسلامیی که جامعه اسلامی را به طرف نوسازی و توسعه رهنمون می کنند را ذکر نمایند.

با سلام


بعد از بیان ارزشها و مقایسۀ ارزشهای جامع اسلامی با ارزشهای سایر مکاتب خوب است بحث را به سمت و سوی طرح شاخصه ها و سیاست های مدل های کاربردی اسلامی سوق دهیم. به اعتقاد بنده بدلیل اشراف و تسلط همه جانبۀ رهبر معظم انقلاب بر مسائل گوناگون دینی، سیاسی و اجنماعی، اقتصادی و ... و نیز بر مدل های توسعه و پیشرفت از نوع غربی و اسلامی و بهره مندی ایشان از نظرات کارشناسان مختلف این علم، که به نگاه سیستمی ایشان می انجامد می تواند، دیدگاه قوی و جامعی باشد.

از اینرو در بررسی مسألۀ توسعه و پیشرفت و شاخصه ها و سیاست ها ی آن منطبق بر مدل اسلامی به دیدگاه ایشان رجوع می کنیم:

اگر بخواهيم از توسعه و پيشرفت تعريفي داشته باشيم مي توان گفت توسعه و پيشرفت همان افزايش سطح بهره مندي و رفاه ارتقا امنيت آزادي گسترش ارتباطات اجتماعي و امكان تحرك اجتماعي عمودي و افقي معطوف به ارزشهاي جامعه كه در سايه پيشرفت علمي و تكنولوژيك دگرگوني تكاملي در نظام بهداشت و درمان، آموزش و ساماندهي و مهندسي اقتصادي صنعتي و سياسي و فرهنگي بوجود مي آيد.

بنابراين براي رسيدن به افقهاي مطلوب زندگي كه همان زندگي توسعه يافته و همراه با پيشرفت است به نحو شايسته اي به مهندسي و مديريت آن نيازمنديم و البته بدیهی است که در این مسیر، بايد مدلي متناسب با ارزشهاي ديني و ملي طراحي و تدوين گردد.

در آغاز معيارهاي پيشرفت يا شاخصه هاي يك جامعه توسعه يافته را بيان نموده و سپس به سياست هاي توسعه از ديدگاه ايشان مي پردازيم:

الف ـ شاخصه هاي جامعه توسعه يافته
رهبر معظم انقلاب اسلامي در تبيين شاخصه هاي جامعه توسعه يافته مي فرمايند :
1 ـ فرا صنعتي شدن
2 ـ خودكفايي در نيازهاي اساسي
3 ـ افزايش بهره وري
4 ـ ارتقاي سطح سواد
5 ـ ارتقاي خدمات رساني به شهروندان
6 ـ افزايش اميد به زندگي
7 ـ رشد ارتباطات
8 ـ مبتني شدن روند تحول بر عناصر اصلي هويت ملي و آرمانهاي اساسي »(1)

ب ـ سياست هاي توسعه و پيشرفت
پس از آنكه شاخص هاي يك جامعه پيشرفته و توسعه يافته مشخص شد و ابعاد مدل آرماني توسعه از ديدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامي معين گرديد نوبت به سياست هاي توسعه و پيشرفت مي رسد. يعني در رسيدن به هدف موردنظر چه سياست هايي بايد مدنظر قرار گيرد تا توسعه و پيشرفتي كه مطلوب است محقق شود.

1 ـ افزايش ثروت ملي 2 ـ عدالت طلبي 3 ـ اقتدار علمي 4 ـ رشد اخلاق و معنويت و عواطف انساني 5 ـ عزت ملي 6 ـ مبارزه با فقر و فساد و بيكاري و تبعيض 7 ـ مقابله به جهل و بي قانوني 8 ـ ارتقا علمي مديريت ها 9 ـ انضباط اجتماعي 10 ـ افزايش احساس مسئوليت اجتماعي 11 ـ استقلال فرهنگي (2)

اجراي هر مدل توسعه بايد مبتني بر سياست هاي خاصي باشد يعني اجراي مدل توسعه در چارچوب ارزشهاي تعيين شده و با كمك آنها به مرحله اجرا درآيد. بطور مثال توسعه اي را دنبال مي كنيم كه مبتني بر عدالت باشد يعني توسعه طوري طراحي شود كه نتيجه قهري اجرايي شدن آن تحقق عدالت باشد.

در این مجال دوستان می توانند نظراتشان را در بارۀ شاخصه ها و سیاست های مورد نظر رهبر معظم انقلاب بیان کنند...


____________________________________
1 و 2 ـ روزنامه جمهوري اسلامي 85 8 20.

موضوع قفل شده است