جمع بندی جمع‌بندی

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جمع‌بندی

سؤال:
مقصود از حدیثی که در اصول کافی، می‌گوید تعداد آیات قرآن، 17000 تا است، چیست؟

پاسخ:

1. کتاب‌های مشتمل بر مطالب نقلی (اعم از حدیث یا تاریخ) به طور معمول، شامل نسخه‌های متعدد است و این مطلب، برای عالمان علم نسخه‌شناسی از واضحات است.
در کتاب‌هایی که مورد رجوع بیشتری بوده است، به تناسب نسخ بیشتری توسط نسخه‌بردارها، نسخه‌برداری می‌شده است. به عنوان مثال، در کتابی مثل «الکافی» یا «صحیح بخاری»، نسخه‌های متعدد مطرح است. در این حدیث نیز اختلاف نسخه وجود دارد. کلمه «سبعه عشر الف آیه» در نسخه مورد استفاده در چاپ وجود دارد، در حالی که در نسخه «فیض کاشانی» که برای تفسیر صافی مورد استفاده واقع شده است، کلمه «عشر» نیامده که در این صورت، حدیث از نظر مضمونی، مشکلی ندارد. معنای آن، می‌شود: قرآن 7000 آیه دارد که به صورت تقریبی، صحیح است. مرحوم علامه ابوالحسن شعرانی در حاشیه خود بر صافی به این نکته پرداخته است.
2. حتی اگر جواب قبلی را نپذیریم (که البته برای انسان عالم کاملا منطقی و غیر قابل انکار است) ما نسبت به هر حدیثی از نظر رجالی و مضمونی بررسی کامل انجام می‌دهیم و اگر مخالف قران و سنت قطعی باشد، آن را رد می‌کنیم. و این، به طور دقیق، بر عکس کسان دیگر است که کتاب‌های ضعیف خود را صحیح می‌دانند. و این در حالی است که ضعف و اشتباهاتی هم در کتاب آن‌ها موجود است.

باسلام
ضمن تشکر از پاسخ کارشناس محترم
علاوه بر آن عرض می شود
روال نقل حدیث در اصول کافی به اینگونه است که ابتدای هرباب و هرسر فصل احادیثی را که از نظر خود کلینی مقبول تر هستند روایت میکند یعنی درجه بندی حدیثی وجود دارد
سپس در انتهای هرفصل بابی به عنوان نوادر ذکر می کندکه مشهور بین علماء این است که احادیث باب نوادر مورد قبول خود کلینی نبوده و چون دارای اشکالاتی بوده است در این باب ذکر شده
حدیث مورد اشاره هردو اشکال گفته شده را داراست
اولا در باب نوادر از کتاب فضل القرآن نقل شده
ثانیا آخرین حدیث این باب هست
که کاملا معلوم می شود مرحوم کلینی این حدیث را به منتهای شک نگاه می کرده البته در مورد نقل چنین احادیثی دلایل مخصوص به خود را ذکر کرده اند

[=arial]با سلام

[=arial]ثقة الإسلام کلینی في آخر كتاب (فضل القرآن) باب نوادر من (اصول الكافي) عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد ، عن علي بن الحكم، عن هشام بن سالم، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: أن القرآن الذي جاء به جبرائيل (ع) إلى محمد( ص) سبعة عشر ألف آية.

[=arial]البته بنظر من این أحمد بن محمد همان سیاری معروف به کذب است بدلیل :

[=arial][=arial]أحمد بن محمد السياري في (كتاب القراءات) عن علي بن الحكم عن هشام بن سالم، قال: قال أبو عبد الله عليه السلام: القرآن الذي جاء به جبرائيل إلى محمد ص عشرة آلاف آية.فصل الخطاب طبرسی

[=arial][=arial]وعلت خطا :

[=arial][=arial]

از کنگره بین المللی مرحوم کلینی رحمه الله :

مشابه یابی در حوزه متن دارای چه فوایدی است؟

حجت*الاسلام طباطبایی: یکی از فایده*ها، شناخت تحریفات است.به عنوان مثال روایتی در کتاب فضل*القرآن داریم که می گوید قرآن نازل شده بر پیامبر مشتمل بر 17 هزار آیه بوده است(سبعه عشر الف آیه) برخی این روایت را مستمسک قرار داده اند و به شیعه اشکال وارد می*کنند که شیعه قایل به تحریف قرآن است. ما وقتی این را مشابه یابی کردیم،در مرحله مقابله با نسخ دیدیم که اولاً در 2 نسخه از نسخه*هایی که در اختیار ما بود، خلاف این متن گزارش شده و تعبیر "عشر" ندارد و آمده "سبعه آلاف" همچنین ما در مشابه یابی دیدیم که مرحوم فیض، وقتی این حدیث را از کافی گزارش می*کند به همین شکل می آورد که در آن دو نسخه است و لذا متن آن در نسخه جدید تغییر داده شد.

[=arial][=arial]صرفنظر از ضعف سند در دیگر نسخ کلمه عشر ندارد وشواهدش :

[=arial]ودر تفسير مجمع البيان، اثر شيخ طبرسي، جزء بيست و نهم، ص140 روايت مشهوری از علي -عليه السلام- نيز وارد شده که رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- فرمود: «جميع آيات القرآن سته آلاف آيه و مائتا آيه و ست و ثلاثون آيه».يعني: «آيات قرآن بر روي هم، شش هزار و دويست و سي و شش آيه است».



[=&quot]باتشکر از از دوست عزیزمان خیر البریه و پیرامون این بحث، کوتاه درباره علل وعوامل تحریف در روایات مطلبی را خدمت دوستان عرض می کنم:
[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]همانطور که ایشان هم به خوبی فرمودند متاسفانه دشمنان اسلام [/][=&quot]روايات بسياري در موضوعات مختلف جعل و در احاديث نبوي و روايات اهل بيت(ع) وارد كردند. جاعلان حديث حتي در معاني برخي از روايات صحيح نيز دست به تحريف و تغيير زدند؛ درست بر خلاف دستور رسول خدا(ص) كه مردم را از جعل و تحريف حديث منع كرده بود. [/]


[=&quot] حضرت امیر در خطبه 210 نهج‏البلاغه بسیار زیبا فرموده اند که:[/]


[=&quot]إِن فِي أَيدِي الناسِ حَقا وَ بَاطِلا وَ صِدقا وَ كِذبا وَ ناسِخا وَ مَنْسُوخا وَ عَامّا وَ خَاصّا وَ مُحْكَما وَ مُتَشابِها وَ حِفظا وَ وَهما وَ لَقد كُذبَ عَلَي رَسولِ اللَّه(ص) عَلَي عَهْدِهِ حَتّي قَامِ خَطيبا فَقالَ مَنْ كَذَبَ عَلَي مُتَعَمدا فَلْيتبوا مَقْعَدَهُ مِنَ النّار» ؛ نهج‏البلاغه،
[/]
[=&quot] در ميان احاديثي كه در دسترس مردم قرار دارد، هم حق وجود دارد و هم باطل، هم راست و هم دروغ، هم ناسخ و هم منسوخ، هم عام و هم خاص، هم محكم و هم متشابه و هم احاديثي كه به درستي ضبط گرديده و هم احاديثي كه با ظن و گمان روايت شده است. در روزگار پيامبر اكرم(ص) آن قدر دروغ به آن حضرت نسبت داده شد كه ايشان ايستادند و خطابه ايراد فرمودند كه هر كس از روي عمد به من دروغ نسبت دهد، جايگاه او پر از آتش است. [/]


[=&quot]
حضرت در ادامه می فرمایند:
[/]

[=&quot]وَ إِنمَا أَتاكَ بِالحَديثِ أَربَعَةُ رجال لَيْسَ لَهُمْ خَامِس...» ؛ همان. افرادي كه حديث نقل مي‏كنند، چهار دسته‏اند كه پنجمي ندارند: [/]

[=&quot] دسته اول «المنافقون...»؛ منافقان نفوذي‏اند كه تظاهر به ايمان مي‏كنند و نقاب اسلام بر چهره دارند، نه از گناه مي‏ترسند و نه از آن دوري مي‏جويند و از روي عمد دروغ به پيامبر(ص) نسبت مي‏دهد.[/]




[=&quot]دسته دوم‏ ؛ «مخطئون: رَجُلٌ سَمِعَ مِنْ رَسول اللَّه شَيئاً لَمْ يَحْفَظْهُ وَجههُ فَوَهِمَ فِيهِ وَ...» ؛ همان. اهل خطا و اشتباه كه همان مردمي‏اند كه از پيامبر(ص) چيزي را شنيده‏اند، اما سخن آن حضرت را درست حفظ نكرده و با توهم چيزي را فرا گرفته‏اند. چنين شخصي از روي عمد دروغ نمي‏گويد؛ بلكه آنچه در اختيار دارد، روايت و به آن عمل مي‏كند و مي‏گويد: من از پيامبر(ص) آن را شنيده‏ام، اگر مسلمانان مي‏دانستند كه او اشتباه كرده و غير واقعي پنداشته است، از او نمي‏پذيرفتند. خودش هم اگر آگاهي مي‏يافت كه اشتباه كرده است، آن را رها مي‏كرد.[/]

[=&quot] دسته سوم‏ ؛ «الجاهلون بالحديث: رَجُلٌ ثَالِثٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ شَيْئاً يَأمُرُ بِهِ ثُمَّ أَنَّهُ نَهَي عَنهُ وَ هُوَ لا يَعلَمُ أَو...» ؛ ناآگاهاني كه حديث شناس نيستند. كسي است كه شنيده پيامبر(ص) به چيزي امر فرمود و سپس از آن نهي كرد و او آن نهي را نمي‏داند، يا شنيد چيزي را كه رسول خدا نهي كرد و بعد از آن امر كرده است و او اين امر را نمي‏داند؛ يعني نسخ شده را حفظ كرده است، ولي ناسخ را نمي‏داند. [/]


[=&quot] دسته چهارم‏ ؛ «الحُفاظُ الصادقون» ؛ همان. حافظان صادقند كسي كه نه به خدا دروغ مي‏بندد و نه به پيامبرش دروغ نسبت مي‏دهد. او دروغ را از ترس خدا و حرمت نگه داشتن از رسول خدا(ص) دشمن مي‏دارد. در آنچه از پيامبر(ص) شنيده، اشتباه نكرده؛ بلكه آن را با تمام جوانبش حفظ كرده و آن چنان كه شنيده بدون كم و كاست نقل كرده است[/]


[=&quot]اگر ما باشیم و این خطبه از حضرت به این نکته پی می بریم که در همان زمانها هم دغدغه اصلی رسول خدا و اهل بیت ایشان دست درازی به کلام ان بزرگواران در طول تاریخ بوده است
[/]



[=&quot]
[/]

موضوع قفل شده است