جمع بندی آیا مرتدین هم از باقی مانده ی گل امامان خلق شده اند؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا مرتدین هم از باقی مانده ی گل امامان خلق شده اند؟

سلام علیکم.

در حدیث است شیعیان ما از گل ما ( یا از اضافه ی گل ما) خلق شده اند.

سوالم این است که شیعیانی که کافر میشوند تکلیفشان چیست؟ آیا این ها هم با اضافه ی گل امامان خلق شده اند در صورتی که بعدا کافر شده اند؟

بر عکسشم هست. کسانی که کافر بودند و بعد شیعه میشوند هم آیا مشمول این حدیث میشوند؟

یا فقط این حدیث تعلق به کسانی دارد که شیعه به دنیا آمده اند و شیعه از دنیا رفته اند؟

یاحق:Gol:

با نام و یاد دوست

کارشناس بحث: شعیب

سؤال:
آیا مرتدین هم از باقی مانده گل امامان خلق شده‌اند؟

پاسخ:
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: شِيعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِينِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلايَتِنا يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا ويَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا.
شيعيان ما از باقيمانده گل ما آفريده شده‌اند، ولايت ما در سرشت آنان عجين گشته است، آنان با خوشي ما خوشحال و با ناراحتی ما ناراحتند.
اللهم ان شيعتنا منا خلقوا من فاضل طينتنا و عجنوا بماء ولايتنا اللهم اغفر لهم من الذنوب ما فعلوه اتكالا علينا.
امام صادق (علیه السلام) خدايا همانا شيعيان ما از اضافه گل ما خلق شدند و خاك وجود آنان با آب ولايت ما آميخته شده است. خدايا گناهان آنان را ببخشاي زيرا كه آنان به اميد و توكّل به من مرتكب آن گناهان شدند
برای این که به جواب سوال نزدیک‌تر شویم می‌بایست شیعه در نگاه اهل بیت (علیهم السلام) را به طور مختصر، بررسی کرده آن گاه به فرق آن با محب بپردازیم و سپس به سراغ جواب سوال شما برویم.
امام حسن (علیه السلام) فرمود: مردی به پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: فلان كس به همسر همسایه خود چشم می‌دوزد و اگر امكان عمل نامشروع دست دهد كوتاهی نمی كند،

پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) غضبناك شد و فرمود: او را حاضر كنید، مردی كه در كنار پیامبر بود گفت: یا رسول الله او از شیعیان شما است و به علی (إمیر المؤمنین) (علیه السلام) عشق می ورزد و از دشمنان ما بیزاری می‌جوید. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: نگو كه چنین كسی از شیعیان ما است، او دروغگو است زیرا شیعیان ما آن هایی هستند كه همگام با ما و پیرو ما در اعمال باشند. (1)

عَنْ أمِیرِ الْمُؤمِنِینَ (عَلَیْهِ السَّلامُ) قالَ: إخْتَبِرُوا شِیعَتی بِخِصْلَتَیْنِ فاِنْ كانَتا فِیهِمْ فَهُمْ شِیعَتِی: مُحافَظَتُهُمْ عَلی أوْقاتِ الصَّلَواتِ وَ مُواساتُهُمْ مَعَ إخْوانِهِمْ الْمُؤْمِنِینَ بِالْمالِ وَ إنْ لَمْ تَكُونا فِیهِمْ فَاغْربْ ثُمَّ اَغْرَبْ. (2)
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: شیعیان مرا به دو خصلت امتحان كنید كه اگر دارای این دو خصلت بودند شیعه‌اند: اهمّیّت به نماز در اوّل وقت و دستگیری برادران دینی خود با مال، اگر این دو در آن ها نبود، از ما دورند و دورند و دورند!
عِنِ الصَّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلامُ) قالَ: إمْتَحِنُوا شِیعَتَنا عِنْدَ ثَلاثٍ: عِنْدَ مَواقِیتِ الصَّلاه كَیْفَ مُحافِظَتُهُمْ عَلَیْها، وَ عِنْدَ أسْرارِهِمْ كَیْفَ حِفْظِهِمْ لَها، عِنْدَ عَدُوِّنا، وَ إلی أمْوالِهِمْ كَیْفَ مُواساتِهِمْ لِإخْوانِهِمْ فِیها. (3)
امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: شیعیان و پیروان ما را در سه مسأله امتحان كنید: اهمّیّت به اوقات نماز كه آیا اوّل وقت نماز را بر پا می‌دارند یا خیر، حفظ اسرار یعنی در حفظ اسرار و مسائل محرمانه كوشا هستند یا خیر، و از حیث توانمندی‌های مالی یعنی آیا در مال خود برای برادران دینی سهمی قائل هستند و دست آن‌ها را می‌گیرند یا خیر.

عَنِ الْباقِرِ (عَلَیْهِ السَّلامُ) قالَ: فَوَ اللهِ ما شِیعَتُنا إلّا مَنِ اتَّقِی اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أطاعَهُ وَ ما كانُوا یُعْرَفُونَ یا جابِرُ إلّا بِالتَّواضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ اَداءَ الْآمانَه وَ كَثْرَه ذِكْرِ اللهِ، وَ الصُّومِ وَ الصَّلاه وَ الْبِرِّ بِالْوالِدَیْنِ وَ التَّعَهُّدِ لِلْجَیْرانِ مِن الْفُقَراءِ وَ أهْلِ الْمَسْكَنه وَالْغارِمِینَ وَ الْأیْتامِ، وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ تَلاوَه الْقُرآنِ وَ كَفَّ الْألْسُنِ عَنِ النّاسِ إلّا مِنْ خَیرٍ، وَ كانُوا اُمَّه عَشائِرُهُمْ
قالَ جابِرُ: فَقُلْتُ: یابْن رَسُولِ اللهِ ما نَعْرِفُ الْیَوْمَ أحَداً بِهذِهِ الصِّفَه، فَقالَ: یا جابِرُ لا یَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذاهِبُ حَسَبَ الرَّجُلَ أنْ یَقُولَ: اُحِبَّ عَلِیَّاً وَ أتَوَلّاهُ، ثُمَّ لا یَكُونُ مَعَ ذلِكَ فَعّالاً فَلَوْ قالَ: إنِّی اُحِبُّ رَسُولِ اللهِ؛ فَرَسُولُ اللهِ خَیْرٌ مِنْ عَلِیٍّ ثُمَّ لا یَتْبِعُ سَرِیرَتَهُ وَ لا یَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ ما نَفَعَهُ حُبُّهُ إیّاهُ شَیْئاً. (4)

امام باقر (علیه السلام) فرمود: به خدا قسم شیعه ما نیست مگر كسی كه دارای تقوی است و تنها از خدا اطاعت كند، ای جابر آن‌ها را نمی‌شناسی مگر از راه تواضع، خشوع، امانت داری، همیشه به یاد خدا بودن، روزه داری، نماز، نیكی به پدر و مادر، پایبندی به اخلاق حسنه احترام به همسایه و توجه به فقراء، درماندگان،
در سفر ماندگان و یتیمان، راستگویی، تلاوت قرآن، خویشتن داری، و پرهیز از مردم آزاری و در زندگی أمین و درستكار هستند. جابر گفت: امروز من كسی را به این صفات نمی‌بینم، امام فرمود: ای جابر وجود خط مشی‌های گوناگون در جامعه و از این كه تنها بعضی به راه صحیح روی آورده‌اند، موجب غرور تو نشود و به این نكته بیندیشی كه تو دوستدار علی هستی اگر كسی بگوید من علی (علیه السلام) را دوست دارم و

پیرو او هستم ولی قدمی در این صراط بر ندارد، او حتی بگوید من پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دوست دارم و رسول خدا بهتر از علی (علیه السلام) است، ولی تابع سیره او نباشد و در عمل به سنت او پایبند نباشد، هیچ نفعی از این دوستی، (دوستی علی و پیامبر) نمی‌برد.. وَ فِی الْحَدِیثِ: شِیعَتُنا أهْلُ الْهُدی وَ أهْلُ التُّقی وَ أهْلُ الْخَیْرِ وَ أهْلُ الْخَیْرِ وَ أهْلُ الإیمانِ وَ إهْلُ الفَتْحِ وَ الظَّفَرِ. (5)

در حدیث آمده است: شیعیان ما أهل هدایت و تقوی و أهل خیر و نیكی و أهل ایمان و أهل فتح و ظفرند.
عَنِ الْباقِرِ (عَلَیْهِ السَّلام) قالَ: فَوَ اللهِ ما شِیعَتُنا إلّا مَنِ اتَّقِی اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أطاعَهُ وَ ما كانُوا یُعْرَفُونَ یا جابِرُ إلّا بِالتَّواضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ اَداءَ الْآمانَه وَ كَثْرَه ذِكْرِ اللهِ، وَ الصُّومِ وَ الصَّلاه وَ الْبِرِّ بِالْوالِدَیْنِ وَ التَّعَهُّدِ لِلْجَیْرانِ مِن الْفُقَراءِ وَ أهْلِ الْمَسْكَنه وَالْغارِمِینَ وَ الْأیْتامِ، وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ تَلاوَه الْقُرآنِ وَ كَفَّ الْألْسُنِ عَنِ النّاسِ إلّا مِنْ خَیرٍ، وَ كانُوا اُمَّه عَشائِرُهُمْ قالَ جابِرُ: فَقُلْتُ: یابْن رَسُولِ اللهِ ما نَعْرِفُ الْیَوْمَ أحَداً بِهذِهِ الصِّفَه، فَقالَ: یا جابِرُ لا یَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذاهِبُ حَسَبَ الرَّجُلَ أنْ یَقُولَ: اُحِبَّ عَلِیَّاً وَ أتَوَلّاهُ، ثُمَّ لا یَكُونُ مَعَ ذلِكَ فَعّالاً فَلَوْ قالَ: إنِّی اُحِبُّ رَسُولِ اللهِ؛ فَرَسُولُ اللهِ خَیْرٌ مِنْ عَلِیٍّ ثُمَّ لا یَتْبِعُ سَرِیرَتَهُ وَ لا یَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ ما نَفَعَهُ حُبُّهُ إیّاهُ شَیْئاً. (6)

امام باقر (علیه السلام) فرمود: به خدا قسم شیعه ما نیست مگر كسی كه دارای تقوی است و تنها از خدا اطاعت كند، ای جابر آن‌ها را نمی‌شناسی مگر از راه تواضع، خشوع، امانت داری، همیشه به یاد خدا بودن، روزه‌داری، نماز، نیكی به پدر و مادر، پایبندی به اخلاق حسنه احترام به همسایه و توجه به فقراء، درماندگان،
در سفر ماندگان و یتیمان، راستگویی، تلاوت قرآن، خویشتن داری، و پرهیز از مردم آزاری و در زندگی أمین و درستكارند. جابر گفت: امروز من كسی را به این صفات نمی‌بینم، امام فرمود: ای جابر وجود خط مشی های گوناگون در جامعه و از این كه تنها بعضی به راه صحیح روی آورده‌اند، موجب غرور تو نشود و به این نكته بیندیشی كه تو دوستدار علی هستی اگر كسی بگوید من علی (علیه السلام) را دوست دارم و پیرو او هستم
ولی قدمی در این صراط بر ندارد، او حتی بگوید من پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دوست دارم و رسول خدا بهتر از علی (علیه السلام) است، ولی تابع سیره او نباشد و در عمل به سنت او پایبند نباشد، هیچ نفعی از این دوستی، (دوستی علی و پیامبر) نمی برد.

وَ عنِ الْباقِرِ ـ عَلَیْهِ السَّلامُ ـ قالَ: فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مُطِیعاً للهِ یَنْفَعُهُ وَلایَتُنا وَ مَنْ كانَ مِنْكُمْ عاصِیاً للهِ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلایَتُنا، و قالَ: ... وَ مَنْ كانَ اللهُ مُطِیعاً فَهُوَ لَنا وَلِیٌّ وَ مَنْ كانَ للهِ عاصِیاً فَهُوَ لَنا عَدُوٌّ وَ ما تَنالُ وَلایَتُنا إلا بالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ. (7)
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: از شما «شیعیان» كسی كه مطیع خدا باشد، دوستی ما برای او سودمند است و كسی كه عاصی است حب و دوستی ما برای او سودی نخواهد داشت و نیز فرمود: كسی كه مطیع (بی چون و چرای) خدا است او دوست ما است و كسی كه نسبت به دستورات خدا عاصی باشد او دشمن ماست و به دوستی و ولایت ما نمی رسد كسی جز از راه «عمل» و «پرهیزكاری».
قالَ أمِیرِ الْمُؤمِنِینَ (عَلَیْهِ السَّلامُ): «شِیعَتُنا الْمُتَباذِلُونَ فِی وِلایَتِنا إذا غَضِبُوا لَمْ یَظْلِمُوا» (8)

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: شیعیان ما آن‌هایی هستند كه بذل و بخشش آنان، بر مبنای ولایت ما صورت می‌پذیرد (ما را معیار اعمال نیک خود می‌دانند) و افزود: هنگامی كه آن‌ها به خشم آمدند (از حق منحرف نگشته و) به ظلم روی نمی‌آورند.
قالَ أبُو عَبْدِ اللهِ (عَلَیْهِ السَّلامُ): إنَّ اللهَ تَبارَكَ وَ تَعالی زَیَّنَ شِیعَتَنا بِالْحِلْمِ و غَناهُمْ بِالْعِلْمِ لِعِلْمِهِ بِهِمْ قَبْلَ أنْ یَخْلُقَ آدَمَ ـ عَلَیْهِ السَّلامُ). (9)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند متعال، شیعیان ما را به صفت حلم و بردباری زینت بخشید و در پوششی از علم و آگاهی آنان را مزیّن ساخت حتّی قبل از آن كه خلقت جد ما آدم صورت پذیرد.
عَنِ الْاِمامِ الصَّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلامُ) قالَ: یا مَعْشَر الشِّیعَه إنَّكُمْ قَدْ نُسِبْتُمْ إلَینا كُونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَكُونُوا عَلَیْنا شَیْناً. (10)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: ای گروه شیعیان، شما به ما منسوب هستید پس مایه زینت ما باشید و باعث آبرو ریزی ما نباشید.
عَنِ الصّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلامُ) قالَ: كَذِبَ مَنْ زَعَمَ أنَّهُ مِنْ شِیعَتِنا وَ هُوَ مُمْتَسِّكٌ بِعُرْوه غَیْرِنا. (11)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: كسی كه به رهبری غیر ما گردن نهد او در ادّعای شیعه بودند خود دروغگو است.
شیعه به آن شخصی می گویند که پیرو اهل بیت باشد و فرامین و دستورات آنها را آویزه گوش خود قرار دهد. و نشانه‌های شیعه را در خود داشته باشد و آنها را حفظ نماید. در روایت آمده که عده ای خدمت حضرت رضا (علیه السلام) رسیدند و خود را شیعه آن حضرت معرفی کردند. امام رضا (علیه السلام) چندین روز اجازه ورود به خانه را به آنها نداد تا اینکه علّت را سؤال کردند حضرت در جواب فرمود شما ادّعا کردید که شیعه ما هستید؛ ولی من آثار شیعه را در وجود شما و صورت و پوشش شما نمی‌بینم. عرض کردند اگر ما شیعه نیستیم پس چه هستیم؟ آقا فرمودند شما از محبین و دوستداران ما هستید:
از نگاه ائمه (علیه السلام) شیعه ویژگیهایی دارد. شخصی به نام ابواسماعیل می‌گوید در محضر امام باقر (علیه السلام) بودم و عرض کردم شیعیان در آنجایی که ما زندگی می کنیم بسیار هستند. امام باقر (علیه السلام) فرمود: آیا ثروتمندان آنها نسبت به مستمندان مهربان هستند و به آنها توجه می‌کنند؟ و آیا نیکوکاران نسبت به گناه‌کاران گذشت دارند؟ آیا آنها نسبت به هم دیگر همکاری و برادری دارند؟
ابواسماعیل عرض کرد خیر. این ویژگیها در میانشان نیست امام فرمود: لیس هؤلاء شیعۀ. الشیعۀ من یفعل هذا
در طی اتفاقی که برای یکی از محبین حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) افتاد و آن فرد ادعای شیعه بودن حضرت را داشت امام شیعه بودن او را انکار کرد و فرق محب و شیعه را بیان فرمود: امام (علیه السلام) فرمود فرقش این است که، شیعیان ما آنهای هستند که از آثار ما پیروى می کنند و در تمام اوامر و نواهى از ما اطاعت می‌کنند، این‌ها شیعیان ما هستند؛ ولى کسانى که در بیشتر واجبات خدائى با ما مخالفت می کنند از شیعیان ما نیستند. (12)
آری ما ابتدا باید فرق بین محب و شیعه را دریابیم آن گاه هر کس به معنای واقعی شیعه بود و تا آخر شیعه ماند اوست که مصداق حدیث «شِيعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِينِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلايَتِنا» قرار می‌گیرد.
و گاهی برخی از افراد در محیطی ناسالم پا به عرصه وجود می‌گذارند ولی در حقیقت از سرشتی پاک برخوردار هستند و وقتی نشانه‌های ولایت الله را ببیند در سلک شیعیان در می‌آیند مانند سلمان و اینها نیز مصداق حدیث هستند.
اما کسانی که خود را شیعه خوانده و بعد منحرف شده‌اند این خود بزرگترین دلیل بر دروغین بودن ادعایشان است چرا که واقعا شیعه بدان معنای خاص خود باشد محال است که مرتد یا منحرف شود.

منابع:
1. تویسرکانی، محمد نبی بن احمد، لئالی الاخبار، ج 5، ص157.
2. سبزواری، محمد، جامع الاخبار، فصل 19.
3. صدوق، محمد، الخصال، ج 1، ص 103.
4. مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین، ج 12، ص 78، تحف العقول، ص 215.
5. مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین، ج12 ص 57.
6. مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین، ج 12، ص 78، تحف العقول، ص 215.
7. مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین، ج 12، ص 80.
8. کلینی، محمد، الكافی، باب المؤمن و علاماته، ص 237.
9. صدوق، محمد، ثواب الاعمال، باب الشیعه.
10. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحكمه، ج71، ص 310.
11. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 18، ص 8، حدیث 26 و ص 85؛ صدوق، محمد، صفات الشیعه، ص 45، صابری، الحكم الزهره، ص 238.
12. قطب راوندى، سعدی، ‏الخرائج و الجرائح‏، ج‏۲، ص ۶۸۴، مدرسه امام مهدى، قم‏، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق؛ مجلسى‏، محمد باقر، بحار الأنوار، اسلامیه، تهران، ج ‏۶۵، ص ۱۶۲.

در پناه حق باشید.

سلام علیکم. خیلی ممنون از پاسخ گویی تون. ولی من به جواب خودم نرسیدم.

بنده قائل به تفاوت بین محب و شیعه هستم. ولی دو موضوع مطرح است:

1_ آیا محبان هم از بقیه گل امامان خلق شده اند ( با اینکه اسما شیعه هم هستند؟ )

2_ آن هایی که شیعه بودند ولی عاقبت بخیر نشدند ، مثل زبیر و... اینها تکلیفشان چگونه است؟

شما پاسخ برعکسش را داده اید ، که کافر شیعه میشه تکلیفش چیه که مثال سلمان فارسی رو آوردید.

.:mobarez:.;316751 نوشت:
سلام علیکم. خیلی ممنون از پاسخ گویی تون. ولی من به جواب خودم نرسیدم. بنده قائل به تفاوت بین محب و شیعه هستم. ولی دو موضوع مطرح است: 1_ آیا محبان هم از بقیه گل امامان خلق شده اند ( با اینکه اسما شیعه هم هستند؟ ) 2_ آن هایی که شیعه بودند ولی عاقبت بخیر نشدند ، مثل زبیر و... اینها تکلیفشان چگونه است؟ شما پاسخ برعکسش را داده اید ، که کافر شیعه میشه تکلیفش چیه که مثال سلمان فارسی رو آوردید.

با سلام خدمت شما دوست گرامی
اولا این که ما در این گونه مسایل که جنبه فرا عقلانی دارد و عقل ما بدان مرتبه نمی رسد که بتواند جزئیات آن را از کلیات مذکوره اخذ نماید باید کاملا تابهع ادله نقلی باشیم و از آن هیچ گکونه استنباط شخصی عقلی ننماییم .
در مساله خلقت شیعیان از طینت ائمه باید گفت که آنچه که از ظاهر حدیث بر می آید این است که حدیث فقط شیعیان را در برگیرد نه محبان را و شیعیان هم به همان معنایی که خود اهلبیت فرموده اند.
ثانیا: عرض شد که آنان که شیعه بوده اند و از طریق خارج شده اند کاشف از این است آنها در اصل شیعه نبوده اند چرا که شیعه پیرو است به معنای حقیقسی پس این دسته از مرتدین از طریق تشیع را نیز حدیث در بر نمی گیرد
والسلام


با سلام

بحث سنگین ومهمی است . البته قبلا مفصل در بحث طینت بحث کردیم اما دوستان ما را به جبر گرایی متهم کردند .

به نظر من با توجه به آیات و روایات باید بگویم که سرشت انسان قبلا تعیین گردیده است و تنها کاری که بعدا از عهده ما بر می آید دعاست همچنانکه در ماه مبارک رمضان که ماه استجابت دعاست مکرر میخوانیم که خدایا اگر سرنوشت من شقی است آنرا محو کن واسم مرا در زمره سعدا بنویس .

در اطراف این موضوع میتوان به اخباری اشاره کرد که دشمنان اهل بیت را محصول ازدواج نامشروع دانسته اند .


با سلام
بنده در این رابطه روایتی را خدمتتان ارائه میدهم

عـَلِىُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ عـَلِيِّ بـْنِ الْحـُسـَيـْنِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ النَّبِيِّينَ مِنْ طِينَةِ عِلِّيِّينَ قُلُوبَهُمْ وَ أَبْدَانَهُمْ وَ خَلَقَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ تِلْكَ الطِّينَةِ وَ جَعَلَ خَلْقَ أَبْدَانِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ وَ خَلَقَ الْكُفَّارَ مِنْ طِينَةِ سِجِّينٍ قُلُوبَهُمْ وَ أَبْدَانَهُمْ فَخَلَطَ بَيْنَ الطِّينَتَيْنِ فَمِنْ هَذَا يَلِدُ الْمـُؤْمـِنُ الْكـَافـِرَ وَ يـَلِدُ الْكـَافـِرُ الْمـُؤْمـِنَ وَ مِنْ هَاهُنَا يُصِيبُ الْمُؤْمِنُ السَّيِّئَةَ وَ مِنْ هَاهُنَا يـُصـِيبُ الْكَافِرُ الْحَسَنَةَ فَقُلُوبُ الْمُؤْمِنِينَ تَحِنُّ إِلَى مَا خُلِقُوا مِنْهُ وَ قُلُوبُ الْكَافِرِينَ تَحِنُّ إِلَى مَا خُلِقُوا مِنْهُ


ترجمه روايت شريفه :

عـلى بـن الحـسـيـن عـليـهـمـا السـلام فـرمـود: خـداى عـزوجـل دلهـا و پـيـكرهاى پيغمبران را از طينت (گل و سرشت ) عليين آفريد، (اندازه گيرى كـرد) و دلهاى مؤ منين را هم از آن طينت آفريد و پيكرهاى مؤ منين را از پائين تر از آن قرار داد (آفـريـد) و كـافران را از طينت سجين آفريد، هم دلها و هم پيكرهايشان را، آنگاه اين دو طـيـنـت را (هنگام خلقت آدم ) ممزوج ساخت ، بهمين جهت از مؤ من كافر متولد شود و كافر مؤ من زايـد (زيـرا فـرزنـدان آدم اسـتعداد اين دو مرتبه را پيدا كردند) و نيز بهمين سبب بمؤ من گـناه و بدى رسد و بكافر ثواب و نيكى (زيرا طينت هر يك از آنها بطينت ديگرى ممزوج اسـت )، پس دلهاى مؤ منان بدانچه از آن آفريده شده گرايند و دلهاى كافران بدانچه از آن آفريده شده تمايل كنند.


اصول كافى ج : 3 ص : 2 رواية : 1
شرح :
عـليـيـن عـاليـتـريـن و شـريـف تـريـن مراتب قرب بپرودگار است بدانچه از كلمات مـفـسرين در تفسير آيه شريفه كلا ان كتاب الابرار لفى عليين استفاده ميشود. و سجين در مـقـابـل عـليـيـن ، پـسـت تـريـن مـراتـب و دورتـريـن درجـات از خـداونـد متعال است .
و اما راجع ببحث كلى اخبار طينت و شبهه جبر، در آخر اين باب توضيحى بيان ميكنيم .
آنچه بـطـور اخـتـصـار در ايـنـجـا مـيـتوان گفت اينستكه : چون خدايتعالى پيش از آفرينش مخلوق مـيـدانست كه كدام يك آنها براه ايمان و كداميك براه كفر ميروند،ارواحى را كه ميدانست مؤ من ميشود بآنها كيفيت عليين بخشيد و دسته ديگر را كيفيت سجين داد و با بدانشان ملحق ساخت ، تـارعـايـت مـنـاسـبـت و سـخـنـيـت را نـمـوده بـاشـد، و ايـن عـمـل خـدايـتـعـالى هيچگونه دخالت و تاءثيرى در انتخاب ايمان و كفرآنها ندارد، و همچنين آميختگى و امتزاجى كه ميان دو طينت مقرر داشت .
هيچگونه ارتباط و سببيتى در انتخاب گناه و ثـواب نـدارد، ولى ظـهـور كـلمـه مـن هذا و من هيهنا مخالف اين تفسير است . مرحوم مجلسى گويد: اين دو كلمه بر عليت مجازيه حمل ميشود.
مـترجم گويد: اگر چه براى حل اخبار طينت توجيهى بهتر از اين بنظر نميرسد، ولى اين حـمـل نـيـز دور از تكلف و تعسف نيست و با ظهور لفظ منافات و مخالفت دارد. والله يعلم حقايق تلك الاسرار.

مـُحـَمَّدُ بـْنُ يـَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ الْجَازِيِّ عـَنْ أَبـِى عـَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ طِينَةِ الْجَنَّةَِ خَلَقَ الْكَافِرَ مِنْ طـِيـنـَةِ النَّارِ وَ قـَالَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عـَزَّ وَ جـَلَّ بـِعـَبـْدٍ خَيْراً طَيَّبَ رُوحَهُ وَ جَسَدَهُ فَلَا يَسْمَعُ شـَيـْئاً مِنَ الْخَيْرِ إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا يَسْمَعُ شَيْئاً مِنَ الْمُنْكَرِ إِلَّا أَنْكَرَهُ قَالَ وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ الطِّيـنـَاتُ ثـَلَاثٌ طـِيـنـَةُ الْأَنـْبـِيـَاءِ وَ الْمـُؤْمـِنُ مـِنْ تـِلْكَ الطِّيـنـَةِ إِلَّا أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ هُمْ مِنْ صـَفـْوَتـِهَا هُمُ الْأَصْلُ وَ لَهُمْ فَضْلُهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ الْفَرْعُ مِنْ طِينٍ لَازِبٍ كَذَلِكَ لَا يُفَرِّقُ اللَّهُ عـَزَّ وَ جـَلَّ بـَيـْنـَهـُمْ وَ بـَيـْنَ شـِيـعـَتـِهـِمْ وَ قـَالَ طِينَةُ النَّاصِبِ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ وَ أَمَّا الْمـُسـْتـَضْعَفُونَ فَمِنْ تُرَابٍ لَا يَتَحَوَّلُ مُؤْمِنٌ عَنْ إِيمَانِهِ وَ لَا نَاصِبٌ عَنْ نَصْبِهِ وَ لِلَّهِ الْمَشِيئَةُ فِيهِمْ

ترجمه روايت شريفه :
و فـرمـود: چـون خداى عزوجل نسبت به بنده ئى خيرى خواهد، روح و پيكرش را پاك سازد (هـدايت و الطافش را شامل حال او نمايد).
از اينرو هر خيرى شنود، آنرا بشناسد و بفهمد و هر بد و زشتى شنود، آنرا زشت بيند.
و شنيدم كه ميفرمود: طينتها بر سه گونه اند:
(1) طينت پيغمبران ، و مؤ من هم از اين طينت است ، جز اينكه پيغمبران از خالص و برگزيده آن طينتند و ايشان اصل باشند و فضيلتشان بجاى خود محفوظ است ، و مؤ منين فرع باشند و از گـل ثابت و چسبيده (گويا اشاره كه طينت مؤ من بطينت پيغمبران چسبيده است ، اگر چه از فضاله آن طينت است ) از اينرو خداى عزوجل ميان پيغمبران و پيروانشان جدائى نيندازد.
(2) طينت ناصوابى كه از گل سياه بدبو است .

(3) طـيـنـت مـسـتـضـعـفـيـن كـه از خـاك اسـت (يـعـنـى قـابـليـت پـذيـرش اشـكـال مختلف را دارد و گل نيست تا مانند مؤ من و كافر بطرفى چسبندگى داشته باشد) مؤ من از ايمانش دگرگون نشود و ناصبى از دشمنى خود و امر مستضعفين مربوط بخواست خداست (كه بجانب ايمان يا كفر گرايند).

اصول كافى ج : 3 ص : 3 رواية :2

عـَلِيُّ بـْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بـْنِ أَبـِي حـَمْزَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَرَادَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ ع بـَعـَثَ جـَبـْرَئِيلَ ع فِى أَوَّلِ سَاعَةٍ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَقَبَضَ بِيَمِينِهِ قَبْضَةً بَلَغَتْ قـَبـْضـَتـُهُ مـِنَ السَّمـَاءِ السَّابِعَةِ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا وَ أَخَذَ مِنْ كُلِّ سَمَاءٍ تُرْبَةً وَ قَبَضَ قـَبـْضـَةً أُخـْرَى مِنَ الْأَرْضِ السَّابِعَةِ الْعُلْيَا إِلَى الْأَرْضِ السَّابِعَةِ الْقُصْوَى فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ كَلِمَتَهُ فَأَمْسَكَ الْقَبْضَةَ الْأُولَى بِيَمِينِهِ وَ الْقَبْضَةَ الْأُخْرَى بِشِمَالِهِ فَفَلَقَ الطِّيـنَ فـِلْقـَتـَيـْنِ فـَذَرَا مِنَ الْأَرْضِ ذَرْواً وَ مِنَ السَّمَاوَاتِ ذَرْواً فَقَالَ لِلَّذِى بِيَمِينِهِ مِنْكَ الرُّسـُلُ وَ الْأَنـْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ وَ الصِّدِّيقُونَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ السُّعَدَاءُ وَ مَنْ أُرِيدُ كَرَامَتَهُ فـَوَجـَبَ لَهـُمْ مـَا قـَالَ كـَمـَا قـَالَ وَ قـَالَ لِلَّذِى بـِشـِمـَالِهِ مـِنـْكَ الْجـَبَّارُونَ وَ الْمـُشْرِكُونَ وَ الْكـَافـِرُونَ وَ الطَّوَاغـِيـتُ وَ مـَنْ أُرِيـدُ هـَوَانـَهُ وَ شـِقـْوَتـَهُ فَوَجَبَ لَهُمْ مَا قَالَ كَمَا قَالَ ثُمَّ إِنَّ الطِّيـنـَتـَيـْنِ خـُلِطـَتـَا جـَمـِيـعـاً وَ ذَلِكَ قـَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى فـَالْحـَبُّ طِينَةُ الْمُؤْمِنِينَ الَّتِى أَلْقَى اللَّهُ عَلَيْهَا مَحَبَّتَهُ وَ النَّوَى طِينَةُ الْكَافِرِينَ الَّذِينَ نَأَوْا عَنْ كُلِّ خَيْرٍ وَ إِنَّمَا سُمِّيَ النَّوَى مِنْ أَجْلِ أَنَّهُ نَأَى عَنْ كُلِّ خَيْرٍ وَ تَبَاعَدَ عَنْهُ وَ قَالَ اللَّهُ عـَزَّ وَ جـَلَّ يـُخـْرِجُ الْحـَيَّ مـِنَ الْمَيِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ فَالْحَيُّ الْمُؤْمِنُ الَّذِى تَخْرُجُ طـِيـنَتُهُ مِنْ طِينَةِ الْكَافِرِ وَ الْمَيِّتُ الَّذِى يَخْرُجُ مِنَ الْحَيِّ هُوَ الْكَافِرُ الَّذِي يَخْرُجُ مِنْ طِينَةِ الْمُؤْمِنِ فَالْحَيُّ الْمُؤْمِنُ وَ الْمَيِّتُ الْكَافِرُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ فـَكـَانَ مـَوْتـُهُ اخـْتـِلَاطَ طـِيـنـَتِهِ مَعَ طِينَةِ الْكَافِرِ وَ كَانَ حَيَاتُهُ حِينَ فَرَّقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بـَيـْنـَهـُمَا بِكَلِمَتِهِ كَذَلِكَ يُخْرِجُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُؤْمِنَ فِى الْمِيلَادِ مِنَ الظُّلْمَةِ بَعْدَ دُخُولِهِ فـِيـهـَا إِلَى النُّورِ وَ يـُخـْرِجُ الْكـَافِرَ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلْمَةِ بَعْدَ دُخُولِهِ إِلَى النُّورِوَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ

اصول كافى ج : 3 ص : 2 رواية : 7

امـام صـادق (ع ) فـرمـود: همانا خداى عزوجل چون خواست آدم (ع ) را بيافريند، در ساعت اول روز جمعه جبرئيل را فرستاد تا با دست راستش كه از آسمان هفتم بآسمان دنيا ميرسد مـشـت كـرد، و از هـر آسـمان خاكى برداشت ، و مشت ديگرى از زمين هفتم بالا تا زمين هفتم دور بر گرفت .
سـپـس خـداى عـزوجـل كـلمـه خـود (جـبـرئيـل ) را دسـتـور داد تـا مـشـت اول را بـدسـت راسـت و مـشـت دوم را بـدسـت چـپ خـود نـگـهـداشـت ، سـپـس آن گـل را بـدو قـسـمـت شـكـافـت و آنـچـه از زمـين بود، بنوعى در پاشيد و آنچه را هم كه از آسمانها بود بنوعى در پاشيد.
آنگاه خدايتعالى نسبت بآنچه در دست راستش بود فرمود: رسـولان و پـيـغـمـبران و اوصياء و صديقان و مؤ منان و سعادتمندان و هر كه ارجمنديش را خواستم ، از تو است . پس آنچه درباره آنها فرمود، چنانكه فرمود ثابت و لازم شد.
و نـسبت بآنچه در دست چپش بود، فرمود: ستمگران و مشركين و كفار و طغيانگران و هر كه خـوارى و شـقـاوتش را خواستم از تو است ، پس آنچه درباره آنها فرمود، چنانكه فرمود.
ثـابـت و لازم شـد.
سـپـس تـمـامـت آن دو طـيـنـت بـيـكـديـگـر آمـيـخـتـه شـد. اينست آنچه خداى عزوجل فرمايد: (((همانا خدا شكافنده دانه و هسته است 95 سوره 6 ـ))) مقصود از دانه طينت مؤ منين است كه خدا محبت خود را بر آنها القا فرمود و مقصود از هسته طينت كافرانست كه از هـر خـيـرى دور گـشـتـنـد. و از اينجهت هسته (((نوى ))) ناميده شد، كه از هر خيرى بر كنار گشت و دور شد (1).
و نيز خداى عزوجل فرمايد:(((خدا زنده را از مرده بيرون آورد و بيرون آورنده مرده از زنده اسـت .
مـقـصـود از زنده همان مؤ من است كه طينت كافر بيرون آيد و مقصود از مرده اى كه از زنـده بـيـرون شـود، كـافـريـسـت كه از طينت مؤ من بيرون شود، پس زنده مؤ من است و مرده كافر.
اينستكه خداى عزوجل فرمايد:(((آيا كسانيكه مرده است و سپس ما او را زنده كنيم 122 سوره 6 ـ))) پـس مـقـصـود از مـردم مؤ من ، آميختگى طينت او با طينت كافر است و زندگى او زمانى اسـت كـه خـداى عـزوجـل بـوسـيـله كـلمـه خـود (جبرئيل ) آنها را از يكديگر جدا ساخت .
خداى عـزوجـل ايـن گـونـه مـؤ مـن را در زمـان ولادتـش پس از آنكه در تاريكى بود، خارج ميكند و بـسـوى نـور مـى برد و كافر را پس از آنكه در نور باشد خارج ميكند و بسوى تاريكى مـى بـرد. ايـنست معنى گفتار خداى عزوجل (((تا آنكه را زنده است بيم دهد و گفتار (وعده و فرمان خدا) بر كافران ثابت گردد))).

شرح :
ظـاهـر ايـن اخـبـار و هـمـچـنين رواياتيكه در دو باب بعد ذكر مى شود. اينستكه : علت اخـتـلاف افـراد بشر از لحاظ ايمان و كفر و سعادت و شقاوت ، همان اختلاف سرشت و طينت اوليـه آنـهـاسـت كـه از اخـتـيـار آنـهـا خـارج بـوده و بـحـكـم جـبـر خـداى متعال در اصل خلقت ، دسته ئى ديگر دوزخى آفريده شدند، بنابراين امر و نهى و كيفر و پـاداش ‍ بـنـدگـان بـر خـلاف عـدالت و حـكـمـت اسـت ،:Sham::Sham:
از ايـن رو دانـشـمـنـدان اسـلامـى در حل و توجيه اين اخبار، طرق و مسالك مختلفى دارند كه مرحوم مجلسى پنج طريقه را بيان ميكند:
(1) مسلك اخبارين است كه ميگويند: ما باين اخبار ايمان اجمالى داريم و1 اعـتـراف مـيـكنيم كه حقيقت معناى آنها را نميفهميم و نميدانيم اين اخبار بچه منظور صادر شده است ، پس علم آنها را بخود ائمه عليهم السلام ارجاع ميدهيم .)

1- ايمان اجمالى را ما در مقدمه جلد اول توضيح داديم .

.:mobarez:.;314329 نوشت:
یا فقط این حدیث تعلق به کسانی دارد که شیعه به دنیا آمده اند و شیعه از دنیا رفته اند؟ یاحق

با سلام

با توجه به آیات و اخبار هرکس آخرش به طینت خود رجوع میکند یعنی اگر سرشتش بد بوده عاقبتش بد میشود وبالعکس ، هرچند که در دوره ای از عمرش مرتکب اعمال خوب هم شود .

عبد الله بن كيسان گويد: بامام جعفر صادق (ع ) عرضكردم : قربانت گردم ، من عبد الله بن كيسان چاكر شما هستم . فرمود: نژادت را ميشناسم ، اما ترا نميشناسم .
گـويد: عرضكردم من در كوهستان متولد شده و در سرزمين فارس (شيراز) بزرگ شده ام ، و در امـر تـجارت و كارهاى ديگر با مردم آميزش دارم ، گاهى با مردى معاشرت ميكنم و از او خوشرفتارى و حسن خلق و امانت دارى ميبينم ، سپس از مذهبش جستجو ميكنم ، معلوم ميشود با شـما دشمن است . و با مرد ديگرى معاشرت ميكنم و از او بد خلقى و كمى امانت و نا پاكى ميبينم ، سپس جستجو ميكنم ، معلوم ميشود ولايت شما را دارد، اين چگونه است ؟
فـرمود: ابن كيسان ! مگر نميدانى كه خداى عزوجل گلى از بهشت گرفت و گلى از دوزخ ، سپس آن دو را بهم آميخت ، آنگاه اين را از آن ، و آنرا از اين جدا ساخت (يعنى پس از آنكه اين دو گـل بـيـكـديـگـر تـمـاس پـيـدا كـردنـد، آنـهـا را از هـم جـدا سـاخـت و مـؤ مـنـان را از گل بهشت و كفار را از گل دوزخ آفريد) پس آنچه از امانت دارى و حسن خلق و خوشرفتارى در دشـمـنـان مـا بـيـنـى از جـهـت تـمـاس آنـهـاست با طينت بهشتى (پيش از جدا كردن آنها از يكديگر) و ايشان عاقبت به اصل خلقت خود برگردند (و يكسره دوزخى شوند) و آنچه از بـى امـانـتـى و بـدخـلقـى و آلودگـى در دوستان ما ميبينى ، در اثر تماس آنهاست يا طينت دوزخى و بالاخره باصل خلقت خود بر گردند (يكسره بهشتى شوند).اصول کافی

مخفی نماند همچنانکه مکرر گفتیم این به معنی اطلاق جبر نیست زیرا دعا وطلب عاقبت بخیری تنها سلاح انسان در تغییر سرنوشت است که قضای مبرم الهی را هم تغییر میدهد .

موضوع قفل شده است