جمع بندی آیا اخلاق مقدمه عرفان است؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا اخلاق مقدمه عرفان است؟


به نام خدا
سلام

آیا اخلاق مقدمه عرفان است ؟
آیا می توان اخلاق را مقدمه عرفان دانست ؟
لازم به ذکر است مخاطب را فردی تصور کنید که در زندگی با اخلاق و عرفان نا آشنا بوده است و در نقطه آغاز باشد .

یا حق

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد سمیع

vahid_barvarz;785835 نوشت:

به نام خدا
سلام

آیا اخلاق مقدمه عرفان است ؟
آیا می توان اخلاق را مقدمه عرفان دانست ؟
لازم به ذکر است مخاطب را فردی تصور کنید که در زندگی با اخلاق و عرفان نا آشنا بوده است و در نقطه آغاز باشد .

یا حق


باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
البته با فرض سوال می توان علم اخلاق را به عنوان مقدمه ورود به مباحث عرفان عملی فرا گرفت. اگر چه بین این دو علم علی رغم شباهت هایی که دارند، تفاوت هایی نیز وجود دارد.
توضیح آنکه عرفان عملی و اخلاق هر دو درباره روابط و وظایف انسان در قبال خداوند ،جهان وانسان وبه بیان کلی درباره چه باید کردها بحث می کند ولی میان این دوعلم تمایزهایی نیز وجود دارد که عبارتند از:
1- عرفان عملی بیشتر بررابطه انسان با خدا توجه می کند هر چند از رابطه انسان با جهان و باخود نیز بحث می کند در حالیکه در تمام نظام های اخلاقی ضرورتی درباره بحث از رابطه انسان با خدا وجود ندارد گرچه در نظام های اخلاقی دینی بر این امر توجه جدی می شود
2-در عرفان عملی حالت سیر و حرکت وجود دارد و سالک باید مقامات و منازل عرفانی را یکی پس از دیگری بگذراند تا به سر منزل نهایی برسد به تعبیری سیرو سلوک عرفانی پویا است ولی اخلاق ساکن و ایستا است و در آن از سلسله فضایلی سخن می رود که انسان می تواند آنها را درکنارهم به دست بیاورد یعنی اینکه مراحل و مقامات و سیر و حرکت در آنها مطرح نیست
3-مقامات و منازل عرفانی مترتب بر هم اند یعنی رابطه طولی با هم دارند به عبارتی میان آنها رابطه ویژه ایی همانند روابط میان اعداد برقرار است به گونه ایی که دستیابی به مقام بعدی و بالاتر تنها پس از طی مقام پش از آن امکان دارد اما فضیلت های اخلاقی اینگونه نیستند یعنی رابطه طولی با همدیگر ندارند به طور کلی مراحل و مقامات و آغاز و انجام در آنها مطرح نیست
4-ارزشها و فضیلت های اخلاقی به معانی و مفاهیمی محدود است که غالبا آنها را می شناسند اما عناصر روحی ،عرفانی بسیار گسترده ترند.
در سیر وسلوک عرفانی سلسله ای از واردات ،احوال ،کشف وشهودها وجود دارد که به سالک آن راه منحصر است و دیگران از آن بی خبرند
بنابراین می توان گفت علم عرفان عملی در غایت (کمال نهایی و توحید عرفانی) و در موضوع (اعمال و احوال قلبی و باطنی به لحاظ بار یابی به کمال )و درساختار(منازل و مقامات طولی )و نیز در نوع تحلیل تبیین علم اخلاق تمایز دارد غایت علم اخلاق تحصیل فضیلت های اخلاقی وکمالات انسانی است و موضوع آن خصلت های اخلاقی در ارتباط با انسان است که ساختار طولی ندارد.[1]
موفق باشید.
................................
پی نوشت:
[1]. برای اطلاع بیشتر ر.ک علی امینی نژاد، مبانی و فلسفه عرفان نظری

با سلام

اﺧﻼق و ﻋﺮﻓﺎن دو ﻣﻄﻠﻮب ﻣﺘﻌﺎﻟﯽ ﺑﺮای اﻧﺴﺎن ھﺴﺘﻨﺪ. ازاﯾﻦ رو، ﺗﺄﻣﻞ در ﻧﺴﺒﺖ ﻋﺮﻓﺎن و اﺧﻼق، ھﻢ ﺑﺮای ﻋﺮﻓﺎن ﭘﮋوھﺎنو ھﻢ ﺑﺮای ﭘﮋوھﺸﮕﺮان اﺧﻼق اھﻤﯿﺖ دارد. اﻣﺎ ﺑﺮﺧﯽ ﻋﺮﻓﺎن را ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎر ﺑﺎ اﺧﻼق و ﮔﺮوھﯽ آن را ﻓﻮق اﺧﻼق داﻧﺴﺘﻪ اﻧﺪ.ﻋﺰﻟﺖ و اﻧﺰوای ﻋﺮﻓﺎ و اﺳﺘﻐﺮاق ﻋﺎرﻓﺎن در ذﮐﺮ و ﻣﺮاﻗﺒﻪ و درون ﻧﮕﺮی ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺑﺮﺧﯽ، اﺧﻼق و دﮔﺮدوﺳﺘﯽ در زﻧﺪﮔﯽ ﻋﺎرﻓﺎن ﮐﻢ رﻧﮓ ﺑﺎﺷﺪ. از ﺳﻮی دﯾﮕﺮ، ﻧﻪ از اﺧﻼق ﻣﯽ ﺗﻮان ﮔﺬﺷﺖ، ﻧﻪ ﻣﯽ ﺗﻮان ﻋﺮﻓﺎن را ﻧﺎدﯾﺪه ﮔﺮﻓﺖ، ﺑﻠﮑﻪ ﻣﻄﻠﻮب ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺎن آﻧﮫﺎﺳﺖ. ﻏﺮض اﯾﻦ ﻧﻮﺷﺘﺎر دﻓﻊ ﺷﺒﮫﻪ ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎری اﺧﻼق و ﻋﺮﻓﺎن و اراﺋﻪ ﻧﻈﺮﯾﻪ ای ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ درﺑﺎرۀ ﻣﻨﺸﺄ اﺧﻼق از راه ﺗﺄﻣﻞ در آﻣﻮزه ھﺎی ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ اﺳﺖ. ﺟﺎن ﮐﻼم در ﻧﻈﺮﯾۀ ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ اﺧﻼق اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﺸﻖِﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻪ از ﺧﺪاآﮔﺎھﯽ ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ، ﻣﻨﺸﺄ اﺧﻼق و دﮔﺮدوﺳﺘﯽ اﺳﺖ. ﺑﯽ ﺗﺮدﯾﺪ اﺧﻼق از ﺿﺮوری ﺗﺮﯾﻦ ﻋﻨﺎﺻﺮ زﻧﺪﮔﯽ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﻧﺴﺎن اﺳﺖ ﮐﻪ از آن ﮔﺮﯾﺰی ﻧﯿﺴﺖ. از ﺳﻮی دﯾﮕﺮ، ﺟﻤﻌﯽ از اﻧﺴﺎن ھﺎ دل در ﮔﺮو ﻋﺮﻓﺎن ﺑﺴﺘﻪ اﻧﺪ. ھﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﯿﻦ زﯾﺴﺖ اﺧﻼﻗﯽ اﻧﺴﺎن و ﮐﻤﺎل او ارﺗﺒﺎط ھﺴﺖ؛ ﭼﻨﺎن ﮐﻪ ﻏﺎﯾﺖ ﻋﺮﻓﺎن ﻧﯿﺰ ﮐﻤﺎل اﻧﺴﺎن اﺳﺖ. ازاﯾﻦ رو، ﺑﺮای اﺧﻼق دوﺳﺘﺎنِ ﻋﺮﻓﺎن ﮔﺮا و ﻋﺮﻓﺎن دوﺳﺘﺎنِ اﺧﻼق ﮔﺮا ﻃﺮح ﺑﺤﺚ درﺑﺎره ﻧﺴﺒﺖ ﻋﺮﻓﺎن و اﺧﻼق از اھﻤﯿﺖ و ﺿﺮورت ﮔﺮﯾﺰﻧﺎﭘﺬﯾﺮی ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ. ﭘﺮﺳﺶ اﺻﻠﯽ اﯾﻦ ﭘﮋوھﺶ آن اﺳﺖ ﮐﻪ آﯾﺎ ﻣﯽ ﺗﻮان از ﻋﺮﻓﺎن، ﻧﻈﺮﯾﻪ ای اﺧﻼﻗﯽ اﺳﺘﻨﺒﺎط ﮐﺮد؟ ﭘﯿﺶ از ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ اﯾﻦ ﭘﺮﺳﺶ ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ دو ﭘﺮﺳﺶ ﻓﺮﻋﯽ (اﻣﺎ ﻣﮫﻢ) ﭘﺎﺳﺦ دھﯿﻢ: ﻧﺨﺴﺖ اﯾﻨﮑﻪ آﯾﺎ ﻋﺮﻓﺎن ﺑﺎ اﺧﻼق ﺳﺎزﮔﺎر اﺳﺖ؟ دﺳﺖ ﮐﻢ ﯾﮏ ﺟﻨﺒﻪ ﻣﮫﻢ و اﺳﺎﺳﯽ اﺧﻼق، دﮔﺮدوﺳﺘﯽ و ﺧﯿﺮﺧﻮاھﯽ و ﺧﯿﺮرﺳﺎﻧﯽ و رﻋﺎﯾﺖ ﺣﻘﻮق دﯾﮕﺮان اﺳﺖ. ﮐﺴﯽ ﮐﻪ از ﺟﮫﺖ اﺧﻼﻗﯽ ﺿﻌﯿﻒ اﺳﺖ، ﺧﻮدﺧﻮاه و ﺧﻮدﻣﺤﻮر اﺳﺖ و ﺗﻨﮫﺎ درﭘﯽ ﻣﻨﻔﻌﺖ و ﻟﺬت ﺧﻮد اﺳﺖ و ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﺎل دﯾﮕﺮان ﺑﯽ اﻋﺘﻨﺎﺳﺖ. ﺑﺮﺧﯽ ﭘﻨﺪاﺷﺘﻪ اﻧﺪ زﻧﺪﮔﯽ ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ ﺑﺎ اﯾﻦ ﺑﻌﺪ اﺳﺎﺳﯽ اﺧﻼق ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎر اﺳﺖ. ﭘﺮﺳﺶ دﯾﮕﺮ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﺮا ﺑﺮﺧﯽ از ﻋﺮﻓﺎنِ ﻓﺮا اﺧﻼق ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻪ اﻧﺪ؟ اﯾﻦ ﭘﮋوھﺶ درﭘﯽ ﭘﺎﺳﺦ دادن ﺑﻪ اﯾﻦ ﭘﺮﺳﺶ ھﺎ و ﻃﺮح ﻧﻈﺮﯾﻪ ای ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ در ﺑﺎب اﺧﻼق اﺳﺖ. درﺑﺎره «ﻋﺮﻓﺎن» ﺑﻪ ھﻤﯿﻦ ﻣﻘﺪار ﺑﺴﻨﺪه ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﺮاد ﻣﺎ از ﻋﺮﻓﺎن، ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺷﮫﻮدی ﺧﺪاوﻧﺪ، اﻣﻮر ﻗﺪﺳﯽ ﯾﺎ ﺑﺎﻃﻦ ھﺴﺘﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ از راه ﺳﯿﺮ و ﺳﻠﻮک و ﺗﮫﺬﯾﺐ ﻧﻔﺲ در ﻣﺴﯿﺮ ﻋﺒﻮدﯾﺖ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﯽ ﺷﻮد. ﻋﺮﻓﺎن ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ در اﯾﻦ ﭘﮋوھﺶ، ﻋﺮﻓﺎن دﯾﻨﯽ و ﺧﺎﺻﻪ ﻋﺮﻓﺎن اﺻﯿﻞ اﺳﻼﻣﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺎﻇﺮ ﺑﻪ ﺳﺎﺣﺖ ﺑﺎﻃﻨﯽ دﯾﻦ اﺳﺖ. اﻣﺎ ﻣﺮاد ﻣﺎ از «اﺧﻼق» در اﯾﻨﺠﺎ اﺧﻼق ﻧﯿﮏ اﺳﺖ ﮐﻪ دارﻧﺪۀ آن ﺑﺮﺧﻮردار از ﻓﻀﺎﯾﻞ دروﻧﯽ و اﻓﻌﺎل ﻧﯿﮏ ﺑﯿﺮوﻧﯽ، و ﻣﺒﺮا از رذاﯾﻞ دروﻧﯽ و اﻓﻌﺎل ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﺑﯿﺮوﻧﯽ اﺳﺖ. اﻟﺒﺘﻪ اﯾﻦ اﻣﺮ ﭼﻪ در ﺟﻨﺒﻪ اﯾﺠﺎﺑﯽ و ﭼﻪ در ﺟﻨﺒﻪ ﺳﻠﺒﯽ ذوﻣﺮاﺗﺐ اﺳﺖ. ﮔﻮھﺮ اﺧﻼق ﻣﻠﮑﻪ دروﻧﯽ اﺳﺖ، اﻣﺎ ﻇﮫﻮرش در ﻓﻌﻞ و ﺗﺮک اﺧﺘﯿﺎری اﺳﺖ. در اﯾﻦ ﺑﺤﺚ ﺗﺄﮐﯿﺪ ﺑﺮ آن ﺟﻨﺒﻪ از اﺧﻼق اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ دﮔﺮدوﺳﺘﯽ اﺳﺖ. دﺳﺖ ﮐﻢ ﯾﮑﯽ از ارﮐﺎن اﺧﻼق دﯾﮕﺮﮔﺮاﯾﯽ اﺳﺖ.

پرسش:
آیا اخلاق مقدمه عرفان است ؟ آیا می توان اخلاق را مقدمه عرفان دانست؟
پاسخ:
البته با فرض سوال می توان علم اخلاق را به عنوان مقدمه ورود به مباحث عرفان عملی فرا گرفت. اگر چه بین این دو علم علی رغم شباهت هایی که دارند، تفاوت هایی نیز وجود دارد.
توضیح آنکه عرفان عملی و اخلاق هر دو درباره روابط و وظایف انسان در قبال خداوند ،جهان وانسان وبه بیان کلی درباره چه باید کردها بحث می کند ولی میان این دو علم تمایزهایی نیز وجود دارد که عبارتند از:
1- عرفان عملی بیشتر بررابطه انسان با خدا توجه می کند هر چند از رابطه انسان با جهان و باخود نیز بحث می کند در حالیکه در تمام نظام های اخلاقی ضرورتی درباره بحث از رابطه انسان با خدا وجود ندارد گرچه در نظام های اخلاقی دینی بر این امر توجه جدی می شود
2-در عرفان عملی حالت سیر و حرکت وجود دارد و سالک باید مقامات و منازل عرفانی را یکی پس از دیگری بگذراند تا به سر منزل نهایی برسد به تعبیری سیرو سلوک عرفانی پویا است ولی اخلاق ساکن و ایستا است و در آن از سلسله فضایلی سخن می رود که انسان می تواند آنها را درکنارهم به دست بیاورد یعنی اینکه مراحل و مقامات و سیر و حرکت در آنها مطرح نیست
3-مقامات و منازل عرفانی مترتب بر هم اند یعنی رابطه طولی با هم دارند به عبارتی میان آنها رابطه ویژه ایی همانند روابط میان اعداد برقرار است به گونه ایی که دستیابی به مقام بعدی و بالاتر تنها پس از طی مقام پش از آن امکان دارد اما فضیلت های اخلاقی اینگونه نیستند یعنی رابطه طولی با همدیگر ندارند به طور کلی مراحل و مقامات و آغاز و انجام در آنها مطرح نیست
4-ارزشها و فضیلت های اخلاقی به معانی و مفاهیمی محدود است که غالبا آنها را می شناسند اما عناصر روحی،عرفانی بسیار گسترده ترند.
در سیر وسلوک عرفانی سلسله ای از واردات ،احوال ،کشف وشهودها وجود دارد که به سالک آن راه منحصر است و دیگران از آن بی خبرند
بنابراین می توان گفت علم عرفان عملی در غایت (کمال نهایی و توحید عرفانی) و در موضوع (اعمال و احوال قلبی و باطنی به لحاظ بار یابی به کمال )و درساختار(منازل و مقامات طولی )و نیز در نوع تحلیل تبیین علم اخلاق تمایز دارد غایت علم اخلاق تحصیل فضیلت های اخلاقی وکمالات انسانی است و موضوع آن خصلت های اخلاقی در ارتباط با انسان است که ساختار طولی ندارد.(1)
پی نوشت:
1. برای اطلاع بیشتر ر.ک علی امینی نژاد، مبانی و فلسفه عرفان نظری، قم، موسسه امام خمینی.

موضوع قفل شده است