نقش ولايت فقيه در انقلاب اسلامي

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقش ولايت فقيه در انقلاب اسلامي

براي روشن شدن نقش ولايت فقيه در انقلاب اسلامي ابتدا لازم است جايگاه ولايت فقيه را در نظام سياسي اسلام مورد بررسي قرار دهيم.

«جايگاه ولايت فقيه در نظام سياسي اسلام»
«ولايت فقيه» را مي توان مهمترين و محوري ترين پايه و اساس نظريه سياسي اسلام در عصر غيبت برشمرد بر اساس نظام سياسي اسلام وجود حكومت در جامعه امري ضروري است و بايستگي حكومت امري نيست كه اختصاص به زمان حضور پيامبر (ص) و امامان معصوم عليهم السلام داشته باشد بلكه جامعيت و جاودانگي احكام اسلام اقتضاء مي كند كه وجود حكومت در عصر غيبت نيز امري ضروري باشد و از آنجا كه «بر اساس بينش اسلامي خداوند رب و صاحب اختيار هستي و انسان‌هاست چنين اعتقادي ايجاب مي كند كه تصرف در امور مخلوقات خدا حتما با اذن خداوند صورت گيرد و چون حكومت و تنظيم قوانين مستلزم تصرف در امور انسان‌هاست، اين امر تنها از سوي كسي رواست كه داراي اين حق و اختيار باشد يا از طرف او مأذون و منصوب باشد وقتي خداوند كه منشا حقوق است حق حكومت و ولايت بر مردم را به پيامبر و امامان معصوم عليهم السلام و يا جانشين امام معصوم واگذار نموده است، او حق دارد احكام الهي را در جامعه پياده كند؛ چون از ناحيه كسي نصب شده است كه همه هستي و حقوق و خوبي‌ها از اوست»[1] بنابراين بر اساس نظام سياسي اسلام منبع مشروعيت حكومت، الهي بوده و از ولايت تشريعي و يا اراده تشريعي خداوند سرچشمه مي گيرد، زيرا اساسا هيچ‌گونه ولايتي جز با انتساب به نصب و اذن الهي، مشروعيت نمي يابد. تامل در ادله عقلي و نقلي[2] كه در منابع اسلامي آمده حاكي از آن است كه در عصر غيبت تنها فقيهاني كه داراي صلاحيتها و شايستگي‌هاي علمي، عملي و اخلاقي باشند، حق حكومت دارند و از مشروعيت حكومت برخوردار هستند در حقيقت مشروعيت حكومت فقها زاييده نصب عام آنان از سوي امامان معصوم عليهم السلام است كه آنان نيز منصوب خاص از جانب خداي متعال هستند بنابراين ولايت فقيه شالوده و جوهره اصلي حكومت اسلامي در دوره غيبت است و تنها شكل مشروع حكومت اسلامي در عصر غيبت در چارچوب «ولايت فقيه» تبلور پيدا مي كند با روشن شدن نقش محوري «ولايت فقيه» در نظام سياسي اسلام در عصر غيبت نقش ولايت فقيه در انقلاب اسلامي آشكار مي گردد انقلاب اسلامي -كه بر پايه نظام سياسي اسلام در عصر غيبت و نظريه «ولايت فقيه» و بر مبناي الگوي حكومت اسلامي در عصر غيبت شكل گرفته است- در جريان شكل گيري و تداوم حركت پر بركت خويش، نقش محوري، جايگاه اساسي و قدرت و نفوذي نظير ولايت فقيه را به خوبي به نمايش گذاشت.

«نقش ولايت فقيه در روند شكل گيري انقلاب اسلامي»
در جريان شكل گيري انقلاب اسلامي طرح نظريه «حكومت اسلامي» از سوي مرحوم امام كه در سال 1348 در نجف اشرف صورت گرفت انگيزه مشخص و منسجم نويني را در مردم ايجاد نمود و راه اصيل مبارزه مكتبي اسلام را گشود «هنر بزرگ مرحوم امام آن بود كه مباحث تئوريك و نظريه‌پردازي ولايت فقيه كه پيشينه آن به آغاز عصر غيبت بر مي گشت، را از شكل فقهي و محدود خود خارج ساخت و به نظريه‌اي سياسي تبديل نمود و بر اساس آن نظام سياسي جديدي را بر پايه احكام اسلام پي ريخت.[3]مرحوم امام كاري را كه در محور فقه انجام دادند، اين بود كه دست «ولايت فقيه» را كه در محدوده مسايل فرعي محبوس بود، گرفتند و از قلمرو فقه بيرون آوردند و در جايگاه اصلي خود يعني علم كلام نشاندند و سپس اين مسأله را با براهين عقلي و كلامي شكوفا ساختند به نحوي كه بر همه مسايل فقه سايه افكند و نتايج فراواني به بار آورد كه يكي پس از ديگري شاهد آن بوديم از نظر امام(ره) فقيه جامع الشرايط در عصر غيبت امام زمان (عج) همه پست هاي اعتباري امام معصوم عليه السلام را داراست و آن هم نه در حد حق و سمت وضعي محض، بلكه همراه با تكليف الزامي يعني بر فقيه واجب است كه نظام اسلامي را تاسيس كند و در برابر طغيانگران به مقابله بر خيزد و حكومت اسلامي را بر اساس كتاب و سنت معصومين عليهم السلام پي‌ريزي كند»[4]طرح حكومت اسلامي بر پايه ولايت فقيه از سوي امام(ره) انگيزه مشخص و هماهنگي و انسجام لازم را در ميان مردم ايجاد نمود در حقيقت اگر چه ايدئولوژي انقلاب بر پايه مكتب اسلام و بر اساس منابع اصلي آن يعني قرآن و روايات مورد ترديد نبود؟ ولي از آنجا كه چهارده قرن از زماني كه حكومت اسلامي واقعي و به صورت عيني و عملي برقرار بوده است مي گذشت و به ويژه در غيبت امام زمان (عج) و با توجه به تحولات عظيم اجتماعي كه در طول چهارده قرن رخ داده است بر مردم روشن نبوده كه آن حكومت اسلامي كه مي بايست بر خرابه‌هاي رژيم سلطنتي پايه‌ريزي شود چگونه حكومتي است و با مسايل مختلف و به خصوص پديده هاي نوين عصر حاضر، چگونه رفتار خواهد كرد در چنين شرايطي بود كه امام با طرح اصل ولايت فقيه چارچوب اصلي حكومت اسلامي را مشخص نموده و به مردم ارائه داد. بر اين اساس نقش ولايت فقيه در جريان شكل گيري انقلاب اسلامي را مي توان نقش معمار و ايدئولوگ انقلاب و رهبري و سازماندهي و انسجام روند انقلاب برشمرد كه اين نقش به زيباترين شكل توسط مرحوم امام انجام گرفت. جايگاه ويژه ولايت فقيه در نظام اسلامي و نفوذ معنوي آن، رهبري نظام را از رهبري صرف به مراد و ماواي مردم تبديل نمود كه پيوند عميق مردم و همراهي و همدلي آنان را به دنبال داشت و به تعبير زيباي شهيد مطهري(ره) بي‌شك از جان گذشتگي و مبارزه خستگي ناپذير با ظلم و ظالم و دفاع سرسختانه از مظلوم و صداقت و صراحت و شجاعت و سازش‌ناپذيري اين رهبر در انتخاب او به مقام رهبري نقش داشته است، اما مطلب اساسي چيز ديگري است و آن اين كه نداي امام خميني(ره) از قلب فرهنگ و از اعماق تاريخ و از ژرفاي روح اين ملت برمي‌خاست. مردمي كه در طول چهارده قرن حماسه محمد، علي، زهرا، حسين، زينب، سلمان، ابوذر ... و صدها هزار زن و مرد ديگر را شنيده بودند و اين حماسه‌ها با روحشان عجين شده بود، بار ديگر همان نداي آشنا را از حلقوم اين مرد شنيدند، علي را و حسين را در چهره او ديدند، او را آينه تمام نماي فرهنگ خود كه تحقير شده بود، تشخيص دادند»[5]

«نقش ولايت فقيه در تداوم انقلاب اسلامي»
نقش ولايت فقيه در تداوم انقلاب اسلامي، در هدايت، جهت‌دهي و ترسيم خط‌مشي‌هاي كلي و كلان كشور و جلوگيري و مقابله با انحرافات و توطئه‌ها متجلي شده است و در حقيقت ولايت فقيه به مثابه نماد اسلاميت نظام و ضامن بقاء و مصونيت آن از خطرات و انحرافات احتمالي و بحرانهاي پيش رو است، بدون شك بدون اين ستون اصلي و ركن اساسي نظام جمهوري اسلامي ادامه حركت انقلاب اسلامي در مسير ترسيم شده امكان پذير نمي‌باشد رهبري هوشمندانه امام(ره) و مقام معظم رهبري به خوبي ترسيم كننده نقش و جايگاه ولايت فقيه در تداوم انقلاب اسلامي و ادامه مسير پرخطر آن است كه بر كسي پوشيده نيست.

سخن را با كلامي كوتاه و جامع از مقام معظم رهبري در مورد جايگاه ولايت فقيه در نظام جمهوري اسلامي به پايان مي بريم، ايشان فرمودند «ولايت فقيه جايگاه مهندسي نظام و حفظ خط و جهت‌ نظام و جلوگيري از انحراف آن است، پاسداري و ديده‌باني حركت كلي نظام به سمت هدف هاي آرماني و عالي‌اش مهمترين و اساسي ترين نقش ولايت فقيه است.[6]

پی نوشتها:
[1] . مصباح يزدي، محمد تقي، نظريه سياسي اسلام، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، 1378،ج2،ص40و41
[2] . ر.ك به: ولايت فقيه، ولايت فقاهت وعدالت، عبدالله جوادي آملي،قم: مركز نشر اسراء،1378،ص150 تا184
و امام خميني(ره) و حكومت اسلامي (پيشينه و دلايل ولايت فقيه)، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)،1378
[3] . جمعي از نويسندگان، انقلاب اسلامي ايران، قم: نشر معارف،1384،ص179
[4] . جوادي آملي، عبدالله، ولايت فقيه، ولايت فقاهت و عدالت، قم، مركز نشر اسراء، 1378،ص277و278
[5] . مطهري، مرتضي، پيرامون انقلاب اسلامي، تهران، انتشارات صدرا،1368،ص119
[6] . روزنامه كيهان 16/3/83، «سخنراني مقام معظم رهبري در مراسم سالگرد ارتحال امام (ره)، 14/3/83.

مرکز مطالعات و پاسخ گويي به شبهات

ارزيابي نقش مراجع و رهبري قبل و بعد از انقلاب

ترديدي نيست که حضور گسترده مردم با انگيزه هاي ديني از يک سو وحضور مراجع ديني، علماء و چهره هاي مذهبي در سطوح رهبري از سوي ديگر، از مشخصه هاي بارز اين انقلاب مي باشد يعني در واقع حضور مردم در اين نهضت، بواسطه حضور علماء، مراجع مذهبي و دعوت آنان از مردم بوده است، به طوري که بدون ترغيب رهبران مذهبي شرکت مردم و حمايت آنان از حرکت هاي انقلابي غير ممکن بود.[1]

هويت ديني انقلاب اسلامي بر همگان محرز و مسلّم است و تجلّي اين هويت را مي توان در رهبري، آرمان ها، اهداف، شعارها و نقطه هاي اوج انقلاب مشاهده نمود در خصوص رهبري انقلاب مي توان گفت که چهره امام خميني (ره) پيش از آن که به عنوان رهبر يک نهضت شناخته شده و در نظر آورده شود به منزله يک مرجع تقليد مورد توجه عموم مردم بوده و مردم نيز ايشان را به عنوان يک مرجع ديني مي نگريستند گرچه امام (ره) فراتر از مرجعيت، يعني اصلاح امر مسلمين و عزت بخشيدن به اسلام و امت اسلامي مي انديشيدند، ولي اين وادي را بي واسطه مرجعيت نپيمودند.

لذا امام (ره) از يک سو مرجع تقليد بوده و از سوي ديگر، مصلحي مبارز و آزادي خواه و در يک کلام «مرجع مصلح» بودند و راز موفقيت امام (ره) نيز در همين نکته نهفته است نفوذ و اعتبار امام (ره) بر پايه و مبناي تقليد بوده و زبان رهبري ايشان نيز با «زبان تکليف ديني» که مردم با اين مبنا و اين زبان انس ديرينه داشته اند در واقع ظهور و بروز پيدا کرد.[2] بنابراين با تثبيت مرجعيت امام خميني (ره) پس از رحلت آيت الله العظمي بروجردي (ره) ايشان در اولين قدم فتواي حرمت تقيه را صادر کردند و بدين وسيله موانع موجود بر سرراه مبارزه را مرتفع ساختند از سوي ديگر امام (ره) معتقد بودند که امر به معروف و نهي از منکر در مسائلي که حيثيت اسلام و مسلمين در گرو آنهاست با مطلق ضرر، و لو ضرر نفسي يا حرج، رفع نمي شود و وجود حکومت طاغوت در جامعه اسلامي بزرگترين منکر و همکاري با طاغوت از انکر منکرات است و سکوت در صورتي که موجب تقويت طاغوت باشد حرام است و اعتراض و اظهار نفرت از ظالم واجب است ولو اينکه اين اعتراض در رفع ظلم مؤثر نباشد.[3]

بدين ترتيب امام خميني (ره) به عنوان يک مرجع و رهبر ديني، با اين جهت گيري ها، موجب اشاعه تفکر مبارزه جويي و انقلابي در ميان پيروان خود شدند و همه اين موارد با برخورداري ايشان از پايگاه مرجعيت شيعه امکان پذير گرديد و اين استمرار در مبارزات عملي و نظري امام خميني منجر به نفي سلطنت و خلاف شرع دانستن آن از سوي ايشان شد، امام خميني (ره) با استفاده از پايگاه مرجعيت شيعه توانستند رژيم سلطنتي پهلوي را غير مشروع دانسته و «حکومت اسلامي» را به عنوان طرحي جايگزين ارائه نمايند.

امام خميني (ره به دليل برخوردار بودن از موقعيت ممتاز مرجعيت ديني و پايگاه مردمي اش به خوبي توانست به جهت گيري ها و رويکردهاي انقلابي اش مشروعيت ديني بدهد و هم چنين مشروعيت رهبري انقلابي امام خميني (ره) نه فقط به دليل داشتن صفات شخصي ايشان بلکه مهم تر به سبب قرار گرفتن ايشان در جايگاه مرجعيت و رهبري ديني بود که مردم مسلمان شيعه، گوش جان به فرامين ايشان سپردند و اطاعت از وي را بر خود فرض و واجب مي دانستند و فراگير شدن رهبري امام خميني (ره) هم با توجه به مرجعيت ايشان ممکن گرديد چرا که وقتي امام در سيزده خرداد چهل و دو دستگير شدند مردم به عنوان حمايت از مرجع تقليد خود و براي آزادي وي قيام کردند و به اين ترتيب قيام پانزده خرداد رخ داد و آن آغاز نهضت و جرقه شروع انقلاب اسلامي و نفي مشروعيت رژيم شاه بود.

و اين پيشتازي و طلايه داري امام خميني (ره) به عنوان مرجع و رهبري ديني بود که ديگر مراجع بنامي هم چون آيات عظام آقايان گلپايگاني، مرعشي نجفي و ديگران به مناسبت هاي گوناگون و حساس انقلاب، اعلاميه صادر کردند و از نهضت امام حمايت کردند نکته مهم اين است که پشتيباني مراجع عظام تقليد از نهضت امام خميني (ره) از جمله در آغاز نهضت چه در اعتراض به تصويب لايحه انجمن هاي ولايتي و ايالتي و چه اعتراض به دستگيري امام (ره) توسط رژيم پهلوي و تلاش براي آزادي ايشان و نيز اعتراض به تبعيد ايشان به ترکيه و هم چنين حضور مؤثر آنان در هدايت مردم در قيام نوزده دي که در واقع اعتراض به توهين به امام در مطبوعات توسط عوامل رژيم پهلوي بود را نمي توان ناديده انگاشت مراجع عظام و آيات ديگر در شهرستان ها با نبود حضور امام در ايران، نقش موثري در هدايت مردم داشتند و با صدور اعلاميه حمايت و پشتيباني خود را از حرکت امام و انقلاب اعلام مي داشتند يعني با وجود اين که امام خميني (ره) به عنوان مرجع و رهبر ديني به خاطر آن صفات و ويژگي هايي که داشتند محوريت را در انقلاب و رهبري آن داشتند امّا با توجه به حضور نداشتن ايشان در ايران، مردم انقلابي با مؤيدات مراجع عظام و آيات ديگر در نقاط مختلف کشور توانستند مراحل انقلاب را به موجبات تکليف ديني پيش ببرند و در همين راستا مراجع عظام و آيات و علماي ديگر نقش مؤثري در هدايت انقلابي و ديني مردم داشتند و در بحبوحه انقلاب هم مراجع عظام با تأثيرات شرعي از مبارزات و با صدور اعلاميه هاي متعدد بر عليه رژيم پهلوي نقش موثري را در حرکت عظيم انقلابي مردم و پيروزي انقلاب ايفاء کردند لکن اين حمايت ها و پشتيباني ها همه تحت شعاع رهبري انقلابي امام خميني (ره) قرار داشت و در واقع رهبري امام (ره) در کانون توجهات و اقبال مردم قرار گرفته بود و رهبري سرآمد ايشان و شعاع هدايت و رهبري او چنان پرتو افکني مي کرد که حتي مخالفان غير مذهبي شاه هم نمي توانستند رهبري آن را انکار نمايند ولي آنچه در اين جا اهميت دارد اين است که امام خميني (ره) با تمام ويژگي هايي که داشتند و از عنايت هاي خاص خداوند بهره مند بودند ايشان از جايگاه و پايگاه مرجعيت و رهبري ديني انقلاب اسلامي را هدايت و رهبري کرد تا اينکه خداوند مردم را در اين انقلاب به پيروزي رساند و همين پايگاه مرجعيت و رهبري ديني بعد از پيروزي انقلاب هم در جهت استقرار نظام جمهوري اسلامي و تثبيت آن و در مقابله با توطئه ها و دشمني ها و دشمني هايي که بر عليه انقلاب انجام گرفت، نقش حمايت و پشتيباني از انقلاب و نظام جمهوري اسلامي را استمرار دادند.

رهبري بعد از پيروزي انقلاب:

در ادامه مباحثي که مطرح گرديد در اين جا درباره نقش رهبري بعد از پيروزي انقلاب، در واقع در يک نگاه اجمالي به روند حرکت جامعه و حکومت نظام جمهوري اسلامي، مي توان در قالب چند عنوان نکاتي را يادآور شد و آن را مورد ارزيابي و مورد توجه قرار داد.

1. نقش رهبري انقلاب در حفظ جهت گيري هاي اصولي انقلاب و نظام

رهبري انقلاب نقش موثر و کليدي و همينطور موفقي را در حفظ جهت گيري هايي چون حفظ استقلال و استقرار و تثبيت حاکميت دين و مردم و حفظ جهت گيري عدالت و تثبيت آزادي هاي مشروع و رشد علمي و فرهنگي و اخلاقي و تربيتي جامعه و رسيدگي به وضعيت محرومان و مستضعفان و پيشرفت اقتصادي و بهبود وضع معيشتي مردم داشته است البته اين موفقيت ها را با توجه به وجود امکانات و موانع و عدم آمادگي ها بايد مورد لحاظ قرار داد که بدين لحاظ، در مجموع رهبري انقلاب را مي توان در خصوص حفظ جهت گيري هاي اصولي انقلاب و تحقق آرمان هاي آن موفق دانست و اگر رهبري هاي داهيانه رهبري انقلاب نبود مسلما وضعيت متفاوت و همراه با انحرافات در انقلاب را شاهد بوديم.

2. نقش رهبري در مقابله با معضلات و دفع بحران ها

در دوران بعد از پيروزي انقلاب يعني اولين سال هاي استقرار نظام جمهوري اسلامي انقلاب و نظام نوپاي جمهوري اسلامي با دسيسه ها و توطئه هاي گوناگوني مواجه گرديد. مقاطع حساس و سرنوشت ساز انقلاب يعني در دوران کوتاه دولت موقت و در دوران رياست جمهوري بني صدر و توطئه هايي که مهار و کنترل گرديد و توفيق رهبري در حل بحران ها و معضلات که نمونه هاي متعددي در اين چند دهه انقلاب بوده است را مي توان شاهد بود.

به وجود آمدن جنگ و تجاوزات بيگانگان به کشور و نظام نوپاي جمهوري اسلامي و نقش رهبري انقلاب در بسيج مردم بر عليه تجاوزات و مديريت دفاع از کشور و دفع متجاوز از نمونه هايي است که مي تواند موفقيت رهبري انقلاب را براي ما گوشزد نمايد و اين موفقيت براي حسن نظارت عالي رهبري انقلاب بر قواي سه گانه و ديگر نهادها بوده است.

3. حفظ و دفاع از حقوق مردم

آن چه در طول اين سال هاي گذشته استنباط مي شود، نشان گر التزام و تعهد عملي رهبري انقلاب و پافشاري ايشان براي تأمين حقوق همه جانبه مردم است ديدگاه هاي صريح امام و مکرر امام خميني (ره) و رهبري فعلي انقلاب در باب نقش اساسي مردم در حکومت و جايگاه راي و اراده آنان در نظام جمهوري اسلامي و توجه به منافع و مصالح توده مردم در جريان امور کشور و نيز برخي اقدامات مهم و تأثيرگذار رهبري در دوران امام و رهبري کنوني، حاکي از اين واقعيت است.

4. نظارت فعال بر حاکميت

در نظام جمهوري اسلامي رهبري، علاوه بر جايگاه حکومتي که دارد همينطور از جايگاه و قدرتي معنوي و اجتماعي هم برخوردار است که آن در رأس نظام، اين نقش مهم را ايفاء مي کند و موجب جلب اعتماد جامعه نسبت به اقدامات و جهت گيري هاي حاکميت مي گردد.

در حقيقت نظارت کلان و موثر برحاکميت و مراقبت براي عدم سوء استفاده از قدرت، يکي از کارکردهاي مهم رهبري مي باشد و در طول اين چند ساله، همين نظارت فعال از سويي موجب سلامت نظام و حفظ جهت گيري هاي اصلي آن و از سوي ديگر موجب اعتماد مردم به قواي سه گانه و حمايت از آنان بوده است.

علاوه بر اين رهبري انقلاب در هماهنگ سازي بخش هاي مختلف حاکميت نقش عمده اي داشته است و همين هماهنگ سازي ها و نظارت ها زمينه مساعدي را براي برنامه ريزي هاي کلان و اجراي اقدامات و تصميمات بزرگ در کشور فراهم ساخته و روند پيشرفت و رشد و توسعه را تسريع و تسهيل نمود.

5. فرهنگ سازي و مرزباني اخلاق و دين

کارکرد معنوي، فرهنگي و تربيتي رهبري انقلاب در اين چند ساله بعد از پيروزي انقلاب قطعا از مهم ترين جنبه هاي تأثيرگذاري رهبري شمرده مي شود.

تکيه بر ارزش هاي انساني و اخلاقي، تکريم و حرمت محرومان و نيازمندان، رشد معنويت و باورهاي ديني و معنوي، تعميق روحيه عزت طلبي و آزادگي در فرهنگ امروز جامعه نسبت به گذشته کاملا متحول شده است تأثير عميق و گسترده اي که رهبري امام (ره) و رهبر فعلي انقلاب هم در کلام و هم در رفتار بر جامعه داشته و دارند واقعيت و حقيقتي غير قابل انکار است پيام ها و سخنراني ها و سلوک امام و رهبري فعلي انقلاب تأثير عميقي را در باورها و نگاه هاي معنوي و اخلاقي در جامعه داشته و دارد و رهبري انقلاب همواره خط مشي ها و سر مشق هاي معنوي و اخلاقي را براي جامعه ترسيم کرده است و عمق و اتقان و استحکام لازم را در نگاه هاي معنوي و باورهاي ديني ايجاد کرده است.

در مجموع با ذکر و يادآوري اين چند عنوان، در خصوص نقش رهبري انقلاب تنها اجمالي از هدايت ها و رهبري هاي موثر مرجعيت و رهبري ديني در انقلاب بعد از آن را مورد اشاره قرار داديم لکن تفصيل مطالب درباره نقش مرجعيت و رهبري ديني را بايد از يکايک صفحات تاريخ انقلاب اسلامي جستجو نمود و آن را مورد بررسي و ارزيابي قرار داد که در اين نوشتار و در اين فرصت مجالي براي آن نيست.

پی نوشتها:
[1]. ر.ک: حميد عنايت، انقلاب در ايران، ترجمه مينا منتظر لطف، فرهنگ و توسعه، شماره 4، سال 1979، ص8.
[2]. ر.ک: جليلي، سيد هدايت، نهاد مرجعيت در دوران نهضت و نظام، در مجموعه مقالات انقلاب اسلامي و ريشه هاي (آن)، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها، ج2، ص253.
[3]. ر.ک: امام خميني (ره)، تحرير الوسيله، قم، انتشارات اسماعيليان، ج1، ص472 ـ 482.

مرکز مطالعات و پاسخ گويي به شبهات