تفاوت «ولایت‏» با «وکالت‏»

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
تفاوت «ولایت‏» با «وکالت‏»

معناى ولایت و وکالت و نیز تفاوت آن دو را در چند بند ذیل مى‏توان دریافت:

1- هر کارى را که یک فاعل، به صورت مستقیم و مباشرتا انجام مى‏دهد، یا درباره شخص خودش مى‏باشد و یا درباره دیگرى. در فرض اول، هیچ گونه اعتبار و جعل و قراردادى از ناحیه غیر، وجود ندارد; زیرا در این صورت، تنها رابطه فعل با فاعلش، همان پیوند تکوینى و واقعى است و اگر فعل مزبور از سنخ کارهاى تشریعى و قانونى است، فاعل، آن کار را به نحو اصالت(نه ولایت و نه وکالت) انجام مى‏دهد. غرض آنکه، فاعل مختار، براى تامین نیازهاى خود، کارهایى را بدون دخالت دیگران به نحو اصالت انجام مى‏دهد. در فرض دوم که فاعل، کارى را مربوط به دیگرى و براى تامین مصالح او انجام مى‏دهد، این کار، یا بر مبناى وکالت از دیگرى است و یا بر اساس ولایت‏بر دیگرى.

2- اگر فاعل، کارى را بر اساس وکالت از دیگرى انجام دهد، اصالت راى و تصمیم‏گیرى از آن همان دیگرى است و حدود کار فاعل، بستگى دارد به تشخیص موکل(وکیل‏کننده) و به محدوده وکالتى که موکل به او داده است; ولى اگر فاعلى، بر اساس ولایت‏بر دیگرى، کارى را براى تامین مصالح او انجام دهد، اصالت راى و تصمیم‏گیرى و تشخیص، از آن خود فاعل(ولى) است و او بر اساس محدوده ولایتى که از ناحیه خداوند به او داده شده است عمل مى‏کند.

3- از آنجا که معیار تصمیم‏گیرى در ولایت، تشخیص ولى و سرپرست است، اما در وکالت، تشخیص موکل(وکیل‏کننده) معتبر است; پس جمع ولایت و وکالت در مورد واحد، ممکن نیست; یعنى ممکن نیست که یک شخص، در یک کار خاص، هم ولى بر دیگرى باشد و هم وکیل از سوى او.

4- اصل اولى درباره رابطه انسان‏ها با یکدیگر، «عدم ولایت‏» است; یعنى هیچ انسانى بر انسان دیگر ولایت ندارد; مگر آنکه از سوى خداى سبحان تعیین شده باشد و از اینرو، ولایت داشتن هر انسان معصوم و یا غیرمعصوم بر انسان‏هاى دیگر، نیازمند تعیین و جعل بى‏واسطه و یا بواسطه ولایت از سوى خداوند است. امامان معصوم(علیهم‏السلام) که از سوى خداوند به عنوان اولیاء جامعه بشرى منصوب شده‏اند، مى‏توانند افراد واجد شرایط را از سوى خود ولى و رهبر جامعه قرار دهند که در این صورت، منصوبین از سوى امامان معصوم، ولایت‏بر جامعه اسلامى را از خداوند گرفته‏اند، اما با واسطه امامان; و لذا این منصوبین، نسبت‏به معصومین(علیهم‏السلام) وکیلند; گرچه نسبت‏به جامعه انسانى، ولى(والى) مى‏باشند.

5- هر انسانى مى‏تواند در اداره امور خود، برخى از کارهاى وکالت‏پذیر را به دیگرى بسپارد و در این صورت، آن شخص وکیل، نازل منزله موکل خویش است و به جاى او مى‏نشیند و در دایره وکالتى که از او گرفته، به انجام کارهاى او مى‏پردازد. بدیهى است که وکالت، تنها در مواردى صورت مى‏پذیرد که آن موارد، به طور کامل در اختیار وکیل‏کننده باشد و لذا هیچ کس نمى‏تواند امر مشترک میان خود و دیگران را بدون اجازه از آنان، به صورت وکالت تام و مستقل به شخص سومى تفویض نماید.

6- نصب و تعیین ولایت، نمى‏تواند همانند وکالت، از سوى خود انسان‏ها باشد; یعنى یک انسان عاقل و بالغ و... نمى‏تواند اختیار و اراده خود را به دیگرى واگذار کند و بگوید من حق حاکمیت‏بر خود را به تو واگذار مى‏کنم و تو را «قیم تام‏الاختیار» خود قرار مى‏دهم و خود را «مسلوب‏الاختیار تام‏» مى‏گردانم. بنابراین، آنچه که یک شخص براى خود معین مى‏کند، تنها در محور وکالت و توکیل است نه در محور ولایت و تولیت.
تذکر: چون «ولایت فقیه‏» به‏معناى ولایت فقاهت ‏یعنى ولایت مکتب تام و کامل و جامع اسلامى و الهى است، بازگشت چنین ولایت و قیومیتى، به ولایت‏خداوند و قیوم بودن اوست و مسلوب‏الاختیار بودن بنده در برابر خداوند، مقام تسلیم اوست که نهایت کمال انسان محسوب مى‏شود.

7- یکى دیگر از تفاوت‏هاى وکالت‏ با ولایت آن است که عقد و قرارداد وکالت، تابع موکل است و با مرگ او برطرف مى‏شود و وکیل نیز معزول مى‏گردد زیرا در این حال، دیگر کسى وجود ندارد که شخص وکیل، جانشین او در عمل باشد اما در ولایت چنین نیست و با مرگ ولایتگذار و ناصب(نصب‏کننده)، ولایت ولى، نسبت‏به مولى‏علیه، از میان نمى‏رود و تا ولایتگذار دیگر آن را باطل نکند، برقرار خواهد بود و از اینجا دانسته مى‏شود که اگر فقیه جامع‏الشرایط، از سوى پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم یا یکى از امامان معصوم(علیهم‏السلام) به عنوان ولى جامعه اسلامى منصوب گردید، این سمت، تا آن زمان که ولایت او توسط یکى از ائمه بعدى مورد نقض و نفى قرار نگرفته باشد، ثابت‏خواهد ماند و این، بر خلاف آن مواردى است که امام معصوم، کسى را به عنوان وکیل خود در امرى قرار مى‏دهد; زیرا پس از شهادت یا رحلت آن امام معصوم(علیه‏السلام)، آن شخص وکیل، وکالت نخواهد داشت.

8- شخص وکیل، پیش از وکیل شدن از سوى دیگران، حقى بر آنان ندارد که به موجب آن حق، وظیفه‏اى براى آنان در وکالت دادن به آن شخص ایجاد شود و لذا آنان مختارند که او را وکیل خود کنند یا نکنند; اما در ولایت، شخص ولى، پیش از آنکه مردم ولایت او را بپذیرند، از سوى خداوند داراى حق ولایت است که چنین حق مجعول از ناحیه خداوند، وظیفه پذیرش ولایت را بر دیگران ایجاب مى‏کند.