راهکار امام صادق(ع) برای شناخت مدعیان دروغین مهدویت
تبهای اولیه
برای اینکه مدعیان دروغین مهدویت و مهدی نماها را تشخیص بدهیم، لازم است که شناخت کامل از امام زمان(عج) داشته باشیم و شناخت آن حضرت ممکن نیست، مگر از طریق روایات رسیده از رسول خدا و ائمه(ع)، زیرا هیچ راه عقلی برای شناخت وی وجود ندارد و از راه عقل و دلیل عقلی نمیشود آن حضرت را شناسایی کرد، پس باید ویژگیها و خصوصیات شخصی آن حضرت و نیز شرایط و نشانههای ظهور وی را، از زبان رسول خدا(ص) و ائمه(ع) بشنویم و از این طریق شناخت لازم را نسبت به شخص آن حضرت و قیام وی حاصل کرد و به این ترتیب، امام به حق را از مدّعیان دروغین امامت تشخیص دهیم.
زراره از امام صادق(ع) سئوال کرد که چگونه در زمان غیبت، امام زمان(عج) را از مدعیان دروغین امامت تشخیص دهیم، حضرت(ع) فرمود: این دعا را بسیار بخوان: «خدایا خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی، رسولت را نخواهم شناخت، خدایا پیامبرت را به من بشناسان، اگر پیامبرت را به من نشناسانی، حجت تو را نخواهم شناخت، خدایا حجت و امام زمانت را به من بشناسان، اگر امام زمانت را نشناسم، در دینم گمراه خواهم شد»، بنابراین بر ما لازم است که امام زمان(عج) را هم شناسنامهای و هم از نظر اوصاف و ویژگیها و هم از نظر اعتقادی و قلبی و هم از حیث علایم و نشانههای ظهور، بشناسیم.
اسم و نسب امام زمان(عج): او هم نام و هم کنیه رسول خدا(ص)، فرزند امام حسن عسکری(ع) است، از نظر قد و قامت متوسط و چهار شانه و دارای چهره گندمگون که مثل ستاره میدرخشد و چشمانی در چهره فرو رفته و ابروهای برجسته و پیشانی پهن و بزرگ و دماغ کشیده و بر گونه راستش خال سیاه و دندانهای پیشیناش فاصله دارد و میان دو شانهاش پهن است.(1)
ویژگیهای امام زمان(عج): دارای مولد پاکیزه، از عیوب و نواقص روحی و جسمی پاک و عالمترین فرد زمان است، از نظر شجاعت شجاعترین و از نظر تقوا متقیترین و از نظر سخاوت سخیترین و از نظر فصاحت فصیحترین و از نظر بلاغت بلیغترین مردم است، با هر زبان به بهترین وجه سخن میگوید، با هر خط و نوشته آشنایی کامل دارد، در صورتی که خواندن و نوشتن را از انسان دیگر نیاموخته است، همان طور که از پیش رو میبینید، از پشت سر هم میبیند، همان طور که در بیداری میبیند و میداند، در خواب هم میبیند و میداند، مختون به دنیا آمده است، سایه ندارد، وقتی دعا کند مستجاب میشود، مرده را زنده میکند، هر آنچه میگوید عمل میکند.(2)
علاوه بر خصوصیات و ویژگیهای شخص آن حضرت، ظهور و قیام وی نیز علایم و نشانههای حتمی و قطعیای دارد که موجب سهولت تشخیص قیام آن حضرت از مهدی نماها میشود.
امام صادق(ع) فرمود: «پیش از ظهور قائم (امام زمان) پنج نشانه حتمی است: 1-خروج سفیانی، 2- خروج یمانی، 3- صیحه آسمانی، 4- قتل نفس زکیه، 5-فرو رفتن در بیابان»(3)، با وجود آنچه ذکر شد، هنگامی که حضرت ظهور میکند، بر سرش پاره ابری است که بر آن ملکی فریاد میزند، این مهدی خلیفه خدا است، دست از فرمانش بر ندارید.(4)
بنابراین اگر کسی پیش از وقوع علایم و نشانههای حتمی ظهور، ادعای امامت کند، ولو آن خصوصیات و علامات بدنی را هم داشته باشد، یقیناً در ادعای خود کاذب است و باید بفهمیم و بشناسیم که امام نیست و به دروغ ادعای امامت میکند.
*پینوشتها:
1. امینی، سید محسن، آشنایی با امام زمان(عج)، نشر طور، صفحه 28.
2. جعفری، جلالالدین، حجة البالغة فی اثبات الحجة، اصفهان، چاپخانه ربانی، 1358 شمسی، صفحه 82.
3. شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمة، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، صفحه 650.
4. امینی، سید محسن، آشنایی با امام زمان(عج)، نشر طور، صفحه 62.
ویژگیهای شخصی و شخصیتی مدعیان
در این مقاله کوتاه در صدد هستیم برخی از ویژگی های شخصی و شخصیتی مدعیان دروغین مهدویت را بیان کنیم؛ و بیمارهای روانی آنها را با توجه به نظر کارشناسان و روانشناسان بررسی کنیم.
1. اختلال روانی
از نظر کارشناسانِ اختلال روانی، برخی مدعیان دارای اختلالهایی هستند که اصطلاحاً سایکوز تحمیلی خوانده میشود. در این حال فرد چنان با قاطعیت راجع به ادعای خود سخن میگوید که افراد دارای روحیة منفعل به سرعت تحت تأثیر او قرار گرفته، شبیه وی میشوند و ممکن است حاضر شوند فداکاریهای بسیار چشمگیر و قابل توجهی انجام دهند.[1] نمونة این نظر کارشناسی را میتوان در پیروان مدعیان متعدد دید. از جمله یکی از پیروان علی محمد باب که همراه وی اعدام شد، در لحظة اعدام نیز خواستار رضای علی محمد باب بود.
از سوی دیگر یکی از عوامل پذیرش مردمی نسبت به ادعاها این است که آن را الهامی و غیبی و مطابق دستور ماورایی میدانند. دکتر برهانی هم در این مورد میگوید از جمله معیارهای تشخیصی سایکوز، یا جنون آن است که ادعاهای عجیب و غریب توسط مدعی مطرح میشود و دیگر هیچ منطقی را نمیپذیرد و ادعا میکند که به او وحی و الهام میشود یا از کرامت دیگر دستور میگیرد. بارها افرادی این ادعاها را داشتند.[2]
2. خود کم بینی و حقارت
یکی دیگر از مفاهیمی كه اغلب روانشناسان به کار میبرند عقدة حقارت[3] است. افرادی که در کودکی دچار کمبود یا محرومیتی بودهاند، در بزرگسالی به دنبال جبران آن هستند. این عقده میتواند منجر به نوعی خود شیفتگی شود، ولی در مفهوم عام گفته میشود که به این افراد شاید بیش از حد هم رسیدگی شده باشد؛ با وجود این، فرد عقدة حقارت داشته باشد. افراد خود شیفته برای سیستم و جامعه خطرناک هستند.
تجلی اجتماعی این عقیده آن است كه افراد خود شیفته، جامعه را به دنبال اهداف بزرگ و تخیلی خود میکشند؛ و مثلاً میگویند: ما باید قدرت مطلق باشیم. همه باید سپاسگزار ما باشند.[4]
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
ما من رجل تکبر او تجبّر الا لذلة وجدها فی نفسه؛[5] هیچ فردی به تکبر آلوده نمیشود مگر برای ذلت و حقارتی که در ضمیر خود احساس میکند.
3. افراط و تفریط
یکی از زمینههای شخصیتی مدعیان، رفتار خلوت جویانه و انزواطلبانة آنهاست. از آنجا که پیامبران و اولیای الهی دورانی را به خلوت و راز و نیاز پرداختهاند، این اعمال مدعیان، كه تنها شباهت صوری با رفتار اولیای الهی دارد، میتواند عامل فریب مردم باشد. البته براساس نظر کارشناسان، مدعیانی نیز اختلال شخصیت دارند (نه جنون) و به باطل بودن سخنان خود واقفند. اینها امکان دارد ضریب هوشی خوب داشته باشند و برای توسعه در کار خود تلاش کنند.[6]
از سوی دیگر گاهی چنان برکار خود تسلط دارند که میتوانند پیروانی برای خود جمع کنند و برای گسترش آن می كوشند هر چند گهگاه نیز شکستهای شغلی و اجتماعی نیز داشته باشند. نمونة اینها را درمورد آغاز زندگی باب و شکست او در تجارت و… میتوان یافت كه در برهة دیگر توانست شورشهایی فراوان در ایران پایهریزی کند. افراد و تفریط در احساسات و عواطف و تهیج خارج از مرز آنها، میتواند عامل استفادة کسانی شود که اختلال شخصیتی دارند و با ضریب هوش و قدرت خاصّ خود از این مورد استفاده کنند. البته به کسانی نیز واقعاً الهام شده است.[7]
4. ایجاد جذابیتهای فردی و گروهی و کارِ تشکیلاتی[8]
استفاده از جهالت افراد و بیخبر نگاه داشتن آنها از رَوَند فعالیتهای خاصّ مدعیان و فرقهها؛ به این صورت كه یكی از اعضای قدیم و اصلی از فرقهها یا وابستگان مدعی، با معاشرت با فرد مورد نظر او را جذب میکند و عضو جدید تا مدتی نمیداند که چه میکند و به کجا میرود. از طرفی افراد آسیب پذیر کسانی هستند که با مشكلات یا بنبستهای زندگی رو به رو هستند و فرصت تمركز برای درك حیلههای فرقهها و مدعیان را ندارند.
افراد اغفال شده اغلب معترفند که هیچکدام در پیِ پیوستن به فرقه با گروه خاصّ برای تمام عمر نبودهاند، بلکه تحت اغفال و فشار قرار گرفتهاند و تدریجاً از خانواده بریدهاند و به آن گروه جدید پیوستهاند.
قدرت فوق العادة رهبران یا سردمداران در گروههای فرقهای چنان است كه عموماً با اِعمال قدرت خاصّ در کنترل منابع مادی و انسانی، افراد را مسحور خود میکنند.
سران مدعیان دارای نوعی کلام و بیان آشکار به شکل کتاب، دکترین و… هستند و اینها میتواند نوعی جذابیت و مشروعیت ساختگی برای آنها فراهم سازد و افراد را بفریبد. از جمله كتابهای ادعایی توسط بابیه، و مدعیان جدید از این نمونهاند.
پی نوشتها:
[1]. نشست 59 مؤسسة فرهنگی انتظار نور، با عنوان «بررسی خُلق و خوی مدعیان»، گفتار دکتر برهانی (روانشناس).
[2]. همان.
[3]. Interiority complex.
[4]. (گفتگو با خانم مریم رسولیان روانپزشک، سایت newspaper.com/ چهارشنبه 1 تیر 1384).
[5]. اصول كافی، ج2، ص312.
[6]. دکتر برهان، سخنرانی در نشست 59، مؤسسة فرهنگی انتظار نور، با موضوع «بررسی خُلق و خوی مدعیان»، سال 1386.
[7]. همان.
[8]. با بهره گیری از مقالة «چرا فرقهها خطرناکند؟»، نکاتی از کتاب فرقهها در میان ما، مارگارت تالر ویژه نامه (كژراهه) سروش، صدا و سیمای جمهوری اسلامی، اسفند 1386.
نقش استعمار در رشد مدعیان
نقش دشمنان اسلام در پیدایی، رشد و تقویت مدعیان، امری انکار ناپذیر است. فرستادن جاسوس های خاصّ برای زندگی در دنیای اسلام و سوء استفاده از آموزههای مورد اختلاف مسمانان و تشکیل فرقهها و تفرقه در دنیای اسلام از راهکارهای همیشگی دشمنان بوده است. در اینجا از تکرار مطالب پیشین خودداری كرده، و تنها به چند نمونه دیگر از جایگاه استعمار اشاره میکنیم.
1. نفوذ استعمار در مراكز و امور فرهنگی
برخی نشریات مبتذل ـ که از اعضای قدیم حلقه کیان هستند ـ به گسترش خرافیگری و عرفانهای جعلی مشغول شدهاند و در آنها عرفانهای صهیونیستی ترویج میشود. همزمان با تلاش امریکا و اسرائیل در ترویج خرافهگرایی و شبه عرفانهای مدرن، جهتگیری فعلیِ برخی نشریات داخلی، نیز در ترویج امثال بودیسم بوده است. یکی از دست اندرکاران پیشین یک هفتهنامة داخلی به نام آقای م. س.، هم اکنون در سازمان سیا حضور دارد و با تلویزیون فارسی امریکا، همکاری میكند. این هفته نامه رویکردی جدید را با طرح مطالبی با عناوین «حملات جنّ به انسان ها»، «از مرد بدشگون» و «طلسم شدن در قبرستان» آغاز کرده است و آموزههای فِرَقی چون: بهاییت را منتشر میسازد. در حالی که همین افراد، دولت فعلی را به ترویج خرافات دینی متهم میکنند.[1]
این خبر و امثال آن نشان میدهد که رویکرد جدید گروهی از مردم به مدعیان عرفان، ملاقات با امام زمان و نیز مدعیان نیابت یا مهدویت، از سوی مراکز استعماری دشمن با حمایت مالی، اطلاعاتی و… همراه شده است. همچنین بسیاری از گروههای مدعی، مستقیم یا غیر مستقیم از بیگانگان دستور گرفتهاند، و حتّی بیگانگان در این راه برنامه ریزی کردهاند.[2]
نمونة دیگر
منابع خبری اعلام کردند: آقای م. الف. رئیس دفتر یکی از مسئولان سابق، سفر بیست روزهای به امریکا داشته، در آنجا با یک رمان نویس برزیلی و مروّج عرفانهای غیر دینی، ملاقات کرده است.[3]
2. سوء استفادة استعمار از فرهنگ کهن و اصیل ایران و تحریف آن
ایران از زمان فهلویون تا كنون، حكیمانی فراوان داشته، خاستگاه تصوف شرقی بوده است. با ورود اسلام و قرآن، معارف روحانی و عرفانی رونق گرفت. این مفاهیم شیعی با ذوق حکمای ایرانی سازگار بود، از جملة آن مفاهیم منجی، موعود، انسان الهی،…بود. فرقههای منحرف نیز با بهرهگیری از این زمینهها به رشد پرداختند، استعمار نمیتوانست در ایران شیعی گروهی مثل وهابیت را با كامیابی راه اندازی کند؛ لذا با استفاده از زمینههای فرهنگی متناسب موجود در ایران به تدریج فرهنگ افراطی به اصطلاح عرفانی فراتر از قرآن و اهل بیت را ترویج كرد، كه جریان بابیت از این نمونه است. تساهل و اباحیگری صوفیانه [مانند جریان اخلاقی قرة العین و دیگر پیروان باب]، سکولاریزم [جدایی دین وسیاست] که بعدها در بهاییت دنبال شد، از این نمونه است. وابستگیها و ارتباط این فرقهها با استعمار (انگلیس، روسیه، امریکا) و اقدامهای پنهان آنها همواره مانعی در راه عرفان حقیقی و تشیع و مهدویت اصیل بوده است.[4]
3. تأثیر اهداف و نقشههای استعمار در جذب مردم در جریانهایی مثل بابیه و اسماعیلیه
در جریان بابیه، تشکیلات منظم در پیروان و رهبران، انحصار طلبی و خشونتی را پدید آورد که اهداف استعماری بیگانگان در مورد ایجاد تروریستهای به اصطلاح مذهبی را تقویت میکرد؛ لذا بابیه، گروه تروریستی خاصّی به نام «فصاد الاحدیه» (رگزنهای خدایی) را، راهاندازیه كرد، كه با ترور، زمینة توفیق موعود دروغین خود را فراهم میکردند و این نشانة فریب پیروان در حدّ بالا است. همچنین در جریان شهادت شهید ثالث (ملا محمد تقی برغانی) دستور ترور او توسط قرة العین (دختر برادر و نیز عروس شهید ثالث) متهورانه و بدون عاقبت اندیشی صادر میشود و آن را تکلیف خود میشمارد.
اسماعیلیه نیز فرقهای هستند که همانند بابیه فردی به عنوان ناطق را مظهر عقل کُل میدانسته، و مقامی مانند پیامبران برای او قائل هستند. آنان او را ناسخ شریعت قدیم میدانند، و اسماعیل فرزند امام صادق را ناطق هفتم و قائم میدانند.[5]
یکی از انشعابهای اسماعیله، آقاخانیه هستند که دولت انگلستان به یکی از رهبران آن فرقه لقب «سر» sir داده است. وی حتّی در سال 1937 م. به ریاست عمومی جامعة ملل برگزیده شد. محمد رضا پهلوی نیز به وی لقب «حضرت والا» داد.[6] نمونة بالا نشان میدهد که جریان نفی معاد جسمانی، قرار دادن افراد جعلی در برابر امامت و وصایت حقیقی پیامبر ـ كه شیخیه و اسماعیلیه ترویج میكردند ـ همان جریانی است که استعمار و استبداد به دنبال بهرهبرداری از آن بودهاند؛ چون با حمایت رهبران این فرقهها به اهداف خود نزدیک میشدهاند.
4. نقش صهیونیسم در بهاییت
یهودیان نقش بسزایی در پیدایی و گسترش بابیه و بهاییه داشتهاند، یهودیان مشهد مسلمان شدند، و همین افراد تازهمسلمان نخستین کسانی بودند که بابی شدند. ورود بابیگری به سیاهکل نیز توسط یهودی نومسلمان یعنی میرزا ابراهیم صورت گرفت. این گروه در دایرة المعارف یهود به عنوان یهودیان مخفی (انوسی ها) دسته بندی میشوند، نَه مرتدین. این دستهبندی را برای فریب افکار عمومی انجام دادند ولی در واقع بنا بر نوشتة «والتر میشل» (محقّقِ یهودی)، اینها مخفیانه به یهود پایبند بودند.[7] ورود این افراد به محافل بابی و بهایی هم برای ایجاد سیاهی لشکر كسانی بود که بر ضدّ اسلام قیام میکنند.
از طرفی حسینعلی بهاء (مؤسس بهاییت) تجمع و عزت یابی یهود در ارض موعود (فلسطین) را مطرح میسازد.[8] و عباس افندی رهبر دوم بهایی، در سال 1907م. فلسطین را محلّ تحقق وعدههای الهی در بازگشت سلطنت داوودی و حکومت قوم یهود، معرفی میکند.[9]
5. نقش مراكز فرهنگی استعمارگران غربی
علاوه بر جریان دامنهدار سینمای هالیوود كه در بسیاری از تولیدات خود به تخریب موعود حقیقی ادیان میپردازد و جنگها و خشونتهای دشمنان اسلام را به پای مبارزه با دجال میگذارد حتّی در عرصه نمایشنامههایی كه در كشورهای اسلامی ـ و از جمله ایران ـ نفوذ كرده نیز میتوان ردپای تحقیر و تمسخر آموزههای مهدویت را یافت (مانند نمایشنامه در انتظار گودو). روشن است كه این برنامهها خود، زمینة انحراف افكار عمومی از حقیقت مهدویت و بدبینی آنها به منابع و عالمان اسلامی را فراهم میكند و این نیز باعث رشد و تقویت مدعیان دروغین میشود.[10]
پی نوشتها:
[1]. روز نامة کیهان، شمارة 19047، دوشنبه 27 اسفند 1389، 9ربیع الاول 1429، ص2، خبر ویژه، با دخل و تصرف.
[2]. مانند کنفرانس تشکیل شده در رژیم صهیونیستی با حضور مستشرفین متعصب مانند برنارد لوئیس که در آن، عاشورا و مهدویت را از عوامل اصلی توفیق شیعه شمردند و تخریب آنها را دردستور کار خود قرار دادند.
[3]. دو هفتهنامة عبرتها، سال 5، شمارة 105، جمعه 28 صفر 1429، ص2.
[4]. فصلنامة فرهنگی، سیاسی، اجتماعی پویا، نشریّه دانشجویی دفتر پژوهشهای فرهنگی، شمارة 7 سفند 1386، مقالة محمد لطیفی، «وهابیت، بهاییت، امتداد دو جریان»، ص62.
[5]. فرهنگ فِرَق اسلامی/52 و 53.
[6]. همان/3.
[7]. فصلنامة فرهنگی، اجتماعی سیاسی پویا، نشریه دفتر پژوهشهای فرهنگی، شمارة 7 (ویژة موانع انسجام اسلامی) اسفند 1386، مقالة منیره فتاحی اردکانی، ص79-80 و عبدالله شهبازی و فصلنامه تاریخ معاصر ایران/27.
[8]. به نقل از: سایت عبدالله شهبازی. آهنگ بدیع، نشریة جوانان بهایی ایران، سال 1347، شمارة 7 و 8 ص209.
[9]. آهنگ بدیع، سال 1330، شمارة 3، ص53.
[10] . نك: «مروری بر وضعیت تئاتر ایران...»، جمهوری اسلامی، چهارشنبه، 26/1/1388 و نیز «هالیوود و تصاویر وارونه از آخرالزمان» كیهان، پنج شنبه 14/9/1387 و منابع مشابه در بحثهای غرب و آخرالزمان و… .