فضيلت فقر و عاقبت نيك آن
تبهای اولیه
فضيلت فقر و عاقبت نيك آن
فضيلت فقر و عاقبت نيك آن
شاهد بر فضيلت فقرا بر اغنيا، فرموده پيامبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله و سلم است، كه: فقرا به مقدار نصف روز پيش از اغنيا به بهشت مىروند، و اندازه آن، پانصد سال دنياست. امام صادق عليه السّلام نيز مىفرمايد: تهيدستان مؤمن، چهل سال پيش از اغنيا در باغهاى بهشت به تفرّج مىپردازند. سپس در ادامه افزودند: برايتان مثلى مىزنم، و آن مانند دو كشتى است، كه باجگير (يا مأمور بندر) آن دو را نگاه مىدارد و چون به داخل يكى از آنها نگاه كند و كالايى نبيند، مىگويد: آزادى و برو، و به ديگرى نگاه مىكند و آن را پر از كالا مىبيند، و مىگويد: آن را متوقف كنيد تا به حسابش برسم. و فرمود: چون قيامت بر پا شود، دو بنده مؤمن را كه اهل بهشت هستند،براى حساب نگاه مىدارند، كه يكى فقير و ديگرى غنى بوده است.بنده فقير مىگويد: پروردگارا چه حسابى از من مىخواهند و حال آن كه نه حاكمى بودهام و نه مقامى داشتهام كه در آن عدل و ظلم كرده باشم، و مالى هم به من نداده بودى كه حق آن را نداده باشم، و روزيم به اندازه كفاف بود، پس چرا براى حساب نگاهم داشته اند؟
خداوند مىفرمايد: بنده من راست مىگويد، او را به بهشت بريد و كسى را كه مالدار بوده، به اندازه اى در موقف نگاه دارند، كه اگر چهل شتر عرقش را بياشامند، سير شوند، آنگاه داخل بهشت گردد.
بنده فقير از او مىپرسد: چرا ديرتر آمدى؟ در پاسخ گويد: طول حساب اموال من يكى پس از ديگرى كه سخت مورد دقت قرار مىگرفت، و مرا مىآمرزيد، باعث شد كه اين اندازه مرا معطّل كنند، سپس از فقير مىپرسد: تو كيستى؟ گويد: من همان كسى هستم كه در موقف حساب همراه تو بودم، غنى گويد: نعمت بهشت شكل و قيافه تو را آنقدر تغيير داده كه من تو را نشناختم. و اين سبكى حساب و دخول در بهشت، براى فقير، بزرگترين نعمت الهى است كه به فقير داده مىشود، و هم در دنيا سبب راحتى و آسايش اوست كه كسى براى اخذ ماليات و در آخرت براى حساب و كتاب، به سراغ او نمىآيد و دلش به ياد غير خدا مشغول نمىشود، و از حفظ مال، و ترس گرفتن حاكم و بردن دزد و اتلاف آن بوسيله حسودان، در آسايش است.همچنين در فكر زياد كردن آن و رسيدگى به املاك و مزرعه و حقوق كارگران و افراد زيردست نيست، و رنج خستگى سفر تجارتى، او را نمىفرسايد و از غرق شدن در دريا و سرگردانى در بيابانها، و آرزوى مرگ او توسط وارثان، ايمن است.
اگر كسى اموال بسيارى داشته باشد و از آفات هم در امان بماند، باز هم هنگام مرگ، جز اندوه و حسرت، سودى عايدش نمىگردد و در قيامت نيز، گرفتار طول حساب و كتاب خواهد بود چرا كه اموالش نصيب شوهر آينده همسر و عروس و دامادش مىگردد كه در نهايت يكى از آنان و يا همه آنان، مال را به ارث مىبرند و جز اندوه حاصل ديگرى در برندارد.و نيز از عبادتش باز مىماند و لذّت مالش را كسانى خواهند برد، كه فايدهاى به او نمىرسانند.
پس نتيجه ثروت، اين است كه همواره مال و جان صاحبش در خطر است، زيرا اگر در بيابان باشد، احتمال دارد كه گرفتار دزدان شود، كه علاوه بر گرفتن مال، ممكن است خودش را هم به قتل برسانند و اگر در دريا باشد، هميشه خطر غرق او را تهديد مىنمايد.
اما فقير، از همه اين مسائل، خيالى آسوده دارد، و همه توجّه او به سوى، خداست، زيرا غم دنيا را ندارد، و به مقدارى كه شكم او را سير كند، خرسند است و به لباسى كه بدنش را بپوشاند، قانع مىباشد.
يكى از بزرگان گفت: فقير از سه چيز در امان است و غنى به همان سه چيز گرفتار: يكى ظلم حاكم ديگرى حسادت همسايگان، و سوم نيرنگ و چاپلوسى مردمان.
و ديگرى گويد: سه چيز سبب حراست از فقير است، يقين، فراغت دل، و بكى حساب در قيامت.
و ثروتمند به سه چيز گرفتار مىگردد! رنج و خستگى تن، پر شدن قلب از غم و اندوه دنيا، و سختى حساب در قيامت.از اين جهت است كه گفته اند: فقر زينت اوليا و شعار صالحان است
ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج1، ص:418