llı.₪.ıllغروب سرد سامرا llı.₪.ıllویژه نامه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
تبهای اولیه
[b]content[/b]
یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
نچیده میوۀ باغ امید، محسن بود
زآل فاطمه اول شهید ، محسن بود
اگر چه پشت در خانه داشت قاتل ها
کسیکه قاتل خود را ندیده ، محسن بود
شکوفه ای که نگردید باز و پرپر شد
جوانه ای که نهالش خمیده، محسن بود
می شود اشکهای پنهانی
تب محراب و بغض سجاده
تا سحر سجده های بارانی
شهر دلگیر سایه ها داری
ماه غربت نشین سامرّا
در دل خود گلایه ها داری
کوچه کوچه دیار دلتنگی
قاصدکها خبر می آوردند
از تو و روزگار دلتنگی
ندبه هایی که در قنوتت بود
بگو آقا بگو کدام اندوه
راز تنهایی و سکوتت بود
می روی از دیار غم اما
صبح یک جمعه می رسد از راه
وارث سرخی شقایقها
که در آفاق اشک پنهان شد
بعد ترمیم مرقد خاکیت
گنبدی که گلوله باران شد
برکات جدید این شهر است
زخمهایی که بر جگر داری
از کرامات تازهی زهر است
سرخ آمد ترک ترک گل کرد
داغ قلب پر از شرارهی تو
راز یک زخم مشترک گل کرد
تشنه لب جان ندادی آقا جان
بوی کرب و بلاست می آید
السلام علیک یا عطشان
در هجوم سپاه سر نیزه
پیکر ماه ارباً اربا شد
سر خورشید رفت بر نیزه
[="Arial Black"][="Navy"]
شهادت امام حسن عسکری ( علیه السلام ) را به ساحت مقدس صاحب الزمان (عج) و همچنین همه مسلمین جهان تسلیت عرض میکنم .:Sham:
یابن الحسن آجرك الله [=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]گرد یتیمی بر رخ ماهت نشسته
یا بن الحسن داغ پدر،قلبت شکسته
آه و واویلا،آه و واویلا
از ماتم جانسوز او ،سرت سلامت
بر سر نهی بعد از پدر،تاج امامت
آه و واویلا،آه و واویلا
در سامرا تحت نظر ، دور از مدینه
گشته امام عسکری ، مسموم کینه
آه و واویلا،آه و واویلا
شد کشته فرزند رسول، از نسل کوثر
گردیده مهدی وارث گلهای پرپر
[=Microsoft Sans Serif] آه و واویلا،آه و واویلا[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]شهادت امام مظلوم شیعه ,حضرت امام حسن عسگری (علیه السلام)
بر عموم شیعیان تسلیت باد
هر چند کم که نه...
کمتر از کم هم نمی شود بر دوش کشيد...
امّــا...
رســـم اســت...
وقــتــی از نــزديــکــان آدمـی...
کــسی بـه ديــار بـاقـی می شتابد...
او را تسلی داد
و کمی هم بار غصه هايش را بر دوش کشيد...
مولای من!
امشب هم شب شهادت پدر بزرگوارتان است...
ببخش که نميتوانم تسلای دلت باشم...
ببخش که هنوز نتوانسته ام بار غمت را
هرچند به اندازه ی کاهی به دوش گيرم...
.................................. ببخش...
[=Microsoft Sans Serif] [=microsoft sans serif][=arial]
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]آفتاب روز هشتم ربیع الاول در حال طلوع بود، که آفتابی پرفروغ از دیگر سو غروب می کرد
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] او یازدهمین پیشوای آسمانی مردمان، حضرت امام حسن عسکری علیه السلام بود،
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] که شمع وجودش پس از 28 سال پرتوافشانی به خاموشی می گرایید.
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] در سالروز شهادت آن امام بار دیگر زمین و آسمان در عزای سلاله ای پاک از خاندان نبوی
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] سوگوار است، تا با گریه و فغان بر مظلومیت آن امام همام با فرزندش
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] حضرت ولی عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) هم ناله شود.
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]شهادت امام عسکری علیه السلام را بر دادگستر جهان، امام زمان (عج)، و تمام
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] روهروان راه آن حضرت، تسلیت می گوییم.
[=Microsoft Sans Serif][=arial]
[="Tahoma"][="Navy"] امروز با تمام توان گریه می کنیم :Sham:
امام حسن عسکری(ع): پـارسـاتـریـن مـردم کسـی است که در هنگـام شبهه تـوقف کنـد.
عابـدتـریـن مـردم کسـی است که واجبـات را انجـام دهـد.
زاهـد تـریـن مـردم کسـی است که حـرام را تـرک نمـاید.
کـوشنـده تـریـن مـردم کسـی است که گنـاهـان را رهـا سازد.
(تحف العقول ،ص 489.)
بسم الرب الحسین(ع)
الهی فدای غربتتان شوم.
مگر میشود امام معصوم اینقدر غریب باشد آنهم در زمان ما؟؟؟
سامرا زائر ندارد، ضریح ندارد، شاید هم این گناه ماست...
[="green"]السلام علیکم یا امامین عسکرین (ع)[/]
امروز دیگر سامرا مثل یتیمی
امروز دیگر سامرا آقا نداری
در آسمان آفتابی نگاهت
آن گنبدی که داشتی حالا نداری
دیروز از بال و پر پروانۀ تو
دیدیم زیر خاک ها خاکسترش را
عیبی ندارد مرقدت گنبد ندارد
جبریل می سازد برایت بهترش را
ای کاش در این جا مجالی دست می داد
پای گلوی بی صدای تو بمیرم
یک حجره و یک بستر و یک باغ لاله
خیلی دلم می خواست جای تو بمیرم
با چشم هایی که کبود و تار هستند
روی پسر را بیش از این دیدن محال است
ای تشنه لب با لرزش دستی که داری
آب از لب این ظرف نوشیدن محال است
وقتی لب این کاسۀ پر آب، آقا
بر آستان تشنۀ دندانتان خورد
از شدت برخورد این ظرف سفالی
انگار لب های کبودت خیزران خورد