جمع بندی شبهه ای در مورد به آتش کشیدن خانه حضرت فاطمه(سلام الله علیها)

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شبهه ای در مورد به آتش کشیدن خانه حضرت فاطمه(سلام الله علیها)

سلام دوستان عزیز و گرامی

شیعه معتقد است که بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) برخی خانۀ حضرت زهرا (س) را به آتش کشیده اند. با توجه به اینکه خانه حضرت فاطمه زهرا(س) به مسجد النبی چسپیده بوده است پس باید مقداری از مسجد النبی(ص) نیز سوخته باشد در حالی که چنین امری در هیچ یک از کتابهای تاریخی ذکر نشده است.

حال سوال این است که چنین اعتقادی چگونه با مسائل تاریخی همخوانی دارد؟

کارشناس بحث : صدرا

با سلام و عرض ادب

براساس شواهد تاريخى، امام علی علیه السلام علاوه بر منزلی که متصل به مسجد نبوی صلی الله علیه و آله بوده، خانۀ دیگری داشته اند که حوادث بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این خانه اتفاق افتاده است. این خانه در انتهای کوچه ای که به بقیع منتهی می شده قرار داشته و عدم توجه به این امر باعث شده است که برخی با ملاحظه نکاتی حمله به خانۀ آنحضرت را زیر سؤال ببرند.

فضل ابن روزبهان[1] یکی از این افراد است. وی از آنجا كه مى‏خواهد حوادث پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله را انكار و يا توجيه نماید، آن عدّه از مورخان اهل سنّت را كه موضوع تهاجم و دستور احراق را نقل نموده‏اند مورد حمله قرار داده و پس از آنكه شيعيان را شديداً مورد نكوهش قرار می دهد، مى‏گويد چگونه مى‏توان گفت كه عمر بن خطاب چنين تصميمى را اتخاذ نموده باشد و دستور به احراق بيت دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله داده باشد، در حالی كه از طرفى اين بيت متصل به مسجد و قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله و حجرات همسران آن حضرت بوده و از طرف ديگر سقف آنها را شاخه‏هاى خشك و قابل اشتعال و احتراق تشكيل مى‏داده و آتش زدن به يكى از اين حجرات به مفهوم آتش زدن به همه آنها و سوزاندن خانه فاطمه سلام الله علیها سوزاندن مسجد وقبر رسول خدا صلى الله عليه و آله خواهد بود و قابل تصوّر نيست عمر بن خطاب چنين تصميمى بگيرد و خود را در معرض اعتراض و مورد نكوهش مردم قرار بدهد و اين با كياست و سياست او و هر شخص ديگری سازگار نمى‏باشد.[2]

نگاهی به شواهد تاریخی ای که مدعای ما را ثابت می کند[3]
به عنوان تأييد اين موضوع( که امیر المومنین علیه السلام دارای منزل دیگری بوده اند) متن چند سند تاريخى را نقل مى‏نمائیم:

1) ابن شبه قديمترين مدينه‏شناس در اين مورد مى‏گويد:
«واتخذ علي بن ابي‏طالب بالمدينة دارين احدايهما دخلت في مسجد رسول‏اللَّه صلى الله عليه و آله و هي منزل فاطمة بنت رسول‏اللَّه التي تسكن فيها و الأخرى دار علي التي بالبقيع و هي بأيدى ولد على على حوزالصدقة»؛[4] على بن ابى‏طالب براى خود در مدينه دو خانه اختيار كرده بود؛ يكى همان خانه‏اى است كه در داخل مسجد قرار گرفت و آن همان خانه فاطمه دختر رسول خداست كه در آن سكونت مى‏فرمود و ديگرى خانه‏اى است كه در كنار بقيع واقع شده بود و اين خانه جزو موقوفات آن حضرت و در دست فرزندان او بود.

2) ابن نجار (متوفاى 643 ه. ق.) از سعيد بن جبير نقل مى‏كند كه:
«رأيت قبر الحسن بن علي بن ابي‏طالب فى فم الزقاق الّذى بين دار نبية(بن وهب) و بين دار علي بن ابي‏طالب»؛[5] قبر حسن بن على را در اول كوچه‏اى كه در ميان خانه نبيه و خانه على بن ابى‏طالب قرار دارد، مشاهده نمودم.[6]

3) در مورد تخريب بيت فاطمه عليها السلام آمده است كه حسن بن حسن و همسرش فاطمه بنت الحسين چون مجبور به ترك حجره فاطمه شدند، اين حجره را ترك نموده و به خانه على بن ابى‏طالب منتقل شدند. (فخرجوا منه حتّى أتو دار علي نهاراً)[7]

4) سهيلى متوفاى 581 ه در مورد عبيد اللَّه بن عدى[8] مى‏گويد: «وله دار بالمدينة عند دار علي بن أبي‏طالب»؛[9] او در مدينه خانه‏اى داشت كه در جوار خانه على بن ابى‏طالب قرار گرفته بود.

و مى‏دانيم منظور هم جوار بودن با خانه‏اى كه در كنار مسجد به اميرمؤمنان عليه السلام تعلّق داشت نمى‏باشد؛ زيرا همسايگان اين خانه فقط رسول خدا صلى الله عليه و آله و همسران آن حضرت بود.

5) سمهودى آنجا كه نظرات مدينه‏شناسان را درباره بيت الاحزان نقل مى‏كند مى‏گويد: «وأظنّه في موضع دار علي بن أبي‏طالب الذي اتّخذه بالبقيع»؛[10] به گمان من بيت الاحزان در محلّ همان خانه متعلّق به علي بن أبي‏طالب واقع است كه در كنار بقيع ساخته بود.

گفتنى است كه ما گرچه، نظريه سمهودى را درباره محلّ بيت الاحزان صحيح نمى‏دانيم بلكه معتقدیم که بيت الاحزان از اول بناى مستقلی بوده نه بيت متعلق به امير مؤمنان عليه السلام. ولى به هر حال از مجموع اين نظرات و از اين متون تاريخى و مشابه آنها معلوم مى‏شود كه امير مؤمنان عليه السلام در مدينه غير از خانه‏اى كه در كنار مسجد قرار داشت داراى خانه ديگر هم بوده كه در نزديكى بقيع و در كنار منازل مهاجرين و به اصطلاح در محله مهاجر نشين مدينه قرار گرفته بود كه مانند چاه‏ها و باغات جزو موقوفات آن حضرت گرديد.[11]

حوادثى كه در اين خانه واقع شدبه عقيده نگارنده[12]، حوادث مهم تاريخى ای كه بلافاصله پس از رحلت جانگداز رسول خدا صلى الله عليه و آله يكى پس از ديگرى به وقوع پيوسته است همه آنها در اين منزل بوده نه در بيتى كه در كنار مسجد بود.
اجتماع عدّه‏اى از مهاجرين و انصار[13] در مخالفت با بيعت ابوبكر، هجوم به خانه اميرمؤمنان[14] و سوق دادن آن حضرت و همچنين حركت حضرت زهرا عليها السلام به سوى مسجد، دوران نقاهت آن حضرت، ملاقات‏ها و حوادثى كه در اين دوران اتفاق افتاده و همچنين مراسم تجهيز و تشييع آن بانوى مخدّره مربوط به اين منزل بوده و در اين خانه واقع شده است كه علاوه بر اعتبار عقلى، شواهد و قرائن تاريخى و چگونگى وقوع اين حوادث اين نظريه را تأييد مى‏كند. و براى اهميت اين موضوع به نقل بعضى از اين شواهد تاريخى مى‏پردازيم.

:Gol:------------------------------------------------------------------:Gol:

[1]. فضل بن روزبهان از بزرگان علماى شافعيه در عصر خود حكيم عارف، محدّث شاعر و اديب داراى تأليفات متعدّد مشهورترين آنها ردّ بر نهج الحقّ علّامه حلّى است به نام ابطال نهج الباطل كه در سال 909 آن را تأليف نموده و مرحوم قاضى نور اللَّه ششترى شهيد در سال 1019 احقاق الحقّ را در پاسخ آن نگاشته و در قرن اخير مرحوم آية اللَّه شيخ محمّد حسن مظفّر پاسخ ديگرى بر آن نگاشته به نام دلائل الصدق و در سه جلد چاپ شده است.

[2]. دلائل الصدق، ج 3، ص 46.

[3]. ما این متن را از کتاب تاریخ حرم ائمه بقیع، تالیف مرحوم حجة الاسلام و المسلمین« محمد صادق نجمی» با تغییراتی و همچنین با تخریج آدرسها آوردیم.

[4]. به نقل سمهودى در وفاءالوفا، ج 2، ص59. على رغم دقّت نظر و صداقت و امانت در نقل سمهودى، كه زبانزد مورّخان است، اين‏مطلب راكه وى از ابن شبه نقل نموده است در نسخه چهار جلدى- كه از تاريخ ابن شبه در اختيار ماست- با بررسى مكرر به دست نيامد و دليل آن همان است كه مصحح اين كتاب در صفحات اول آن تذكر داده است كه نسخه موجود در اختيار وى از نظر خط غيرخوانا و در مطالب و صفحاتش سقط فراوان وجود داشته است.

[5]. اخبار المدينه، ج 1، ص 54.

[6].صدرا:«در جستجوی متون به متن تاریخ مدینه ابن نجار دست نیافتم و در برخی کتب تاریخی دیگر به جای دار علی، دار عقیل آمده است».ذخایر العقبی، ص141.

[7]. وفاء الوفا، ج 2، ص90،دارالکتب العلمیة.

[8]. او خواهر زاده عثمان بن عفان است. در اواخر دوران حيات رسول خدا صلى الله عليه و آله متولّد و در سال 90 ه وفات‏نموده است.

[9]. الروض الأنف، ج 3، ص 162؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج38،ص49.

[10]. وفاء الوفا، ج 3، ص 103، دارالکتب العلمیة.

[11]. از جملات اين وقف‏نامه است:« وإنّه يقوم على ذلك حسن بن علي ... وإن حدث بحسن حدث وحسين حيّ فإنّه إلى حسين بن علي وإنّ حسين بن علي يفعل مثل الذي أمرت به حسناً ...».

[12]. محمد صادق نجمی.

[13]. خانه متصل به مسجد گنجایش چنین جمعیتی را نداشته.

[14]. حادثه هجوم به خانه فاطمه زهرا و دستور احراق باب آن حضرت در كتب تاريخى اهل سنّت از جمله‏در منابع زير آمده است:تاريخ طبرى، حوادث سال 11 هجرى؛ الإمامة والسياسه، ج 1، ص 11؛ عقد الفريد، چاپ مصر، ج 3، ص 64؛ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 126؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 2، ص 45 و 46 و 56 و 57.

شاهد و قرينه اول:

متن تعبيرات عده‏اى از مورخان درباره اجتماع گروهى از مخالفين جريان سقيفه در منزل اميرمؤمنان مى‏باشد از جمله طبرى مى‏گويد: «أتى عمر بن الخطاب منزل عليّ وفيه طلحه والزّبير ورجال من المهاجرين».[1]

ابن قتيبه مى‏گويد: «ان أبابكر تفقّد قوماً تخلفوا عن بيعة أبي‏بكر عند علي كرم اللَّه وجهه».[2]

يعقوبى مى‏گويد: «وبلغ أبابكر وعمر ان جملةً من المهاجرين والأنصار قد اجتمعوا مع علي بن ابي‏طالب في منزل فاطمة بنت رسول اللَّه».[3]

ابن ابى الحديد مى‏گويد: «ان قيس بن شمّاس ... كان مع الجماعة الذين دخلوا بيت فاطمة ... وكان في البيت ناسٌ كثير».[4]
علامه حلّى مى‏گويد «طلب عمر احراق بيت اميرالمؤمنين وفيه اميرالمؤمنين وفاطمه وابناهما وجماعة من بنى هاشم».[5]

اين تعبيرات مختلف و اجتماع قوم، ناس كثير، جماعة و جملةٌ من المهاجرين و الانصار دليل بر اين است كه آنان در فضايى
بزرگتر از فضاى حجره فاطمه عليها السلام اجتماع كرده بودند فضائى كه حضرت زهرا و فضه و حسنين نيز در آنجا حضور داشتند.

قرينه دوّم:
تعبيراتى است كه در سوق دادن اميرمؤمنان به سوى مسجد بكار رفته است از جمله: «واجتمع النّاس ينظرون اليه وامتلأت شوارع المدينة بالرجال»؛[6]به هنگام‏ جلب اميرمؤمنان به سوى مسجد كوچه‏هاى مدينه مملوّ از مردم بود كه به آن صحنه تماشا مى‏كردند.

قرينه سوّم:
در تعبيراتى در مورد حركت حضرت زهرا علیها السلام به سوى مسجد چنين آمده است «لمّا بَلَغ فاطمة إجماع أبي‏بكر على منعها فدك لاثت خمارها على رأسها واشتملت بجلبابها و أقبلت في لُمَةٍ من حفدتها ونساء قومها ...»؛[7]

و در تعبير ديگر آمده است: «واجتمع معها نساء كثير من الهاشمیات و غيرهنّ»؛[8]

و باز در تعبير ديگر آمده است «ولم تبق من بنى هاشم أمرئة الا خرجت معها»؛[9]

اين حركت و حضور- لمّة- تعدادى از بانوان به همراه حضرت زهرا كه در واقع يك حركت سياسى و راه‏پيمائى آرام بر ضد شرائط موجود بود بدون وجود فاصله از منزل آن بانو تا مسجد متصور نيست و ترسيم اين حركت دسته‏جمعى در فاصله چند قدمى در ميان حجره آن حضرت و مسجد بعيد به نظر مى‏رسد.

قرينه چهارم:
چگونگى اطلاع يافتن امير المؤمنین عليه السلام:
در يك روايت مفصّل كه دوران عارضه و وفات و تجهيز حضرت زهرا علیها السلام نقل شده است چنين آمده است پس از آنكه آن مخدّره از دنيا رفت حسنين وارد منزل شدند و چون از ارتحال مادرشان مطلع گرديدند اسماء عرض كرد اى نور ديدگان رسول خدا صلی الله علیه و آله هرچه سريعتر خبر فوت مادرتان را در مسجد به اطلاع پدرتان برسانيد.
آن دوبزرگوار حركت كردند و چون به نزديكى مسجد رسيدند و صدايشان به گريه بلند شد صحابه از مسجد بيرون آمدند و علت گريه آن دو را جويا شدند آنان پاسخ دادند مگر نمى‏دانيد كه مادر ما از دنيا رفته است در اينجا بود كه اميرالمومنین علیه السلام بى‏اختيار به روى زمين افتاد ... «فقالا لا أو ليس قد ماتت أمنّا فاطمة قال: فوقع علىٌّ على وجهه ...».[10]

اگر وفات آن مخدّره در بيت و حجره اولى و در كنار مسجد اتفاق مي افتاد نيازى به حركت حسنين و طى فاصله نبود بلكه اميرمؤمنان با كوچكترين گريه در ميان حجره از وقوع حادثه مطلع مى‏گرديد.

قرينۀ پنجم :
مراسم تشييع پيكر حضرت زهرا عليها السلام‏
در اين مراسم دو موضوع قابل توجه است يكى اظهار نگرانى آن حضرت از وضع تابوت‏هاى مكشوف و متعارف آن روز و در نهايت آماده‏سازى تابوتى داراى پوشش همانند هودج[11] و استفاده نمودن از آن و تشييع و انتقال پيكر آن حضرت از محلى به محل ديگر و موضوع دوّم دفن شدن آن حضرت در حجره خويش که مضمون روايات شش تن از ائمه علیهم السلام و گفتار علما و دانشمندان شيعه و دلائل ديگر قويّاً مؤيد آن است كه پيكر مطهر دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله در جوار قبر آن حضرت دفن شده است.

با در نظر گرفتن اين دو جهت طبعاً اين سؤال پيش مى‏آيد كه اگر آن حضرت در حجره خويش و در كنار مسجد از دنيا رفته است و در همان حجره هم دفن شده است آماده‏سازى تابوت براى چه بوده و تشييع پيكر آن بانو چگونه انجام گرفته است و اين قرينه و شاهد ديگرى است بر اينكه ارتحال آن بزرگوار مانند حوادث ديگر در خانۀ دورتری از خانه اولى واقع شده است.

موفق باشید.

:Gol:--------------------------------------------------------:Gol:

[1].تاریخ الطبری، ج2،ص443،موسسة الاعلمی.

. الإمامة والسياسة،ج1،ص19،موسسة الحلبی.[2]

[3]. تاريخ يعقوبى،ج2،ص126،دار صاد.

[4]. شرح نهج البلاغه ،ج6،ص48،دار احیاء الکتب العربیة.

[5]. نهج الحق 271.

[6]. شرح نهج البلاغة، ج6،ص49 .

[7]. شرح نهج البلاغه 16، 211.و..

[8]. شرح نهج البلاغه 6،ص 49.

[9]. مأساة الزهرا،ج 2،177.

[10]. كشف الغمّه،ج، 2،ص 123 ؛بحار الانوار ،ج43،ص187.

[11]. تاريخ المدينة،ج1،ص108؛ اسد الغابة،ج7،ص226.

بمناسبت شهادت صديقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله عليها مطالبي بيان مي گردد

يكي از سؤالات اساسي در ماجراي آتش زدن خانه حضرت علي عليه السلام و اهانت به آن بزرگوار اين است كه آيا چنان كه شيعيان مي گويند به ساحت حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز جسارت كردند و بر آن حضرت صدماتي وارد شد كه منجر به شهادت او و فرزندش گردد يا خير؟

برخي از دانشمندان اهل سنّت براي حفظ موقعيّت خلفا از بازگو كردن اين قطعه از تاريخ خودداري نموده اند؛ از جمله ابن ابي الحديد در شرح خود مي گويد: «جساراتي را كه مربوط به فاطمه زهرا عليهاالسلام نقل شده، در ميان مسلمانان تنها شيعه آن را نقل كرده است.»
برخي از سنّي زدگان معاصر نيز در اين نظر با آنان همراه شده، مصائبي را كه متوجه بانوي دو جهان شده است انكار نموده اند. براي روشن شدن حادثه جسارت به بانوي دو جهان، بحث را از دو مَنْظَر پي مي گيريم.
الف . منابع اهل سنت

برخي از تاريخ نويسان اهل تسنن حادثه يورش به خانه وحي را نيمه روشن و برخي تا حدي روشن بيان نموده اند كه به نمونه هايي اشاره مي شود:

1 . طبري: او كه نسبت به خلفا تعصب خاصي دارد، به اين مقدار اعتراف مي كند: «اتي عمر بن خطاب منزل علي فقال: لاحر قن عليكم او لتخرجن الي البيعة; (1) عمر بن خطاب در برابر خانه علي عليه السلام قرار گرفت و گفت: براستي [خانه را] بر روي شما به آتش مي كشم و يا اينكه شما براي بيعت [با ابابكر] خانه را ترك گوييد .»

2 . ابن قتيبه دينوري: اين نويسنده گامي فراتر رفته، مي گويد: خليفه نه تنها تهديد كرد، بلكه دستور داد كه در اطراف خانه هيزم جمع كنند و افزود: «به خدايي كه جان عمر در دست اوست! يا بايد خانه را ترك كنيد و يا اينكه خانه را آتش زده و مي سوزانم .» وقتي به او گفته شد كه دختر گرامي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، فاطمه در خانه است، گفت: «هر چند فاطمه در آن باشد .» (2)

3 . ابن عبد ربه اندلسي: او كه متوفاي 495 مي باشد، مي گويد: خليفه به عمر ماموريت داد كه متحصنان را از خانه بيرون كشد و اگر مقاومت كردند با آنان نبرد نمايد، از اينرو عمر آتشي آورد كه خانه را بسوزاند «فاقبل بقبس من النار علي ان يضرم عليهم الدار» ، در اين موقع با فاطمه عليها السلام روبرو گرديد، آن حضرت فرمود: فرزند خطاب! آمده اي خانه ما را به آتش بكشي؟ وي گفت: آري، مگر اينكه بسان ديگران با خليفه بيعت نماييد . (3)

شبيه اعترافات فوق را ابو الوليد محب الدين محمد بن شخته الحنفي قاضي حنفيها در حلب متوفاي سال 815 دارد . (4) احمد بن يحيي بلاذري متوفاي 279 (5) ، ابوبكر احمد بن عبدالعزيز جوهري، صاحب كتاب «فدك » و «سقيفه » (6) و ابي خيزرانه در كتاب غرر (7) و شاه ولي الله دهلوي (8) در «ازالة الخفاء» و واقدي (9) و بلاذري و ابن ابي الحديد (10) نيز چنين مطالبي دارند . و همچنين ابن واضح يعقوبي (11) ، اسماعيل بن محمد ابوالفدا، عمر رضا كحاله در كتاب «اعلام النساء» ، عبدالفتاح عبدالمقصود (12) و ابراهيم بن عبدالله يمني در كتاب «الاكتفاء» و ... اين امور را ذكر كرده اند .
_________________
1) تاريخ طبري (چاپ از دايرة ا لمعارف)، ج 3، ص 202; شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 2، ص 56 .
2) شرح نهج البلاغه، (همان)، ج 1، ص 134; الامامة والسياسة، ج 2، ص 12; اعلام النساء، ج 3، ص 1205 .
3) عقدالفريد، ج 4، ص 260; تاريخ ابي الفداء، ج 1، ص 156; اعلام النساء، ج 3، ص 1207 .
4) شرح ابن ابي الحديد، ج 2، ص 19 و ج 1، ص 134; رياحين الشريعه، ج 1، ص 285.
5) انساب الاشراف، ج 1، ص 586; تلخيص الشافي، ج 3، ص 76 .
6) شرح نهج البلاغه (همان)، ج 6، ص 48 و 47 .
7) نهج الحق و كشف الصدق، ص 271 .
8) رياحين الشريعه، ج 1، ص 289; اثبات الوصيه، مسعودي، ص 123 .
9) نهج الحق و كشف الصدق، علامه، ص 271; تلخيص شافي، سيد مرتضي، ج 7، ص 76 .
10) شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 48 .
11) تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 126 .
12) الغدير، ج 3، ص 103 - 104 .

[="Tahoma"]4 . گروهي از تاريخ نويسان اهل سنت: گروه ديگري از تاريخ نويسان اهل سنت به آخرين مرحله از جسارت به خانه زهرا عليها السلام نيز اعتراف نموده اند، و صريحا گفته اند كه عمر خانه علي عليه السلام و زهرا عليها السلام را آتش زد . از جمله:

1 . ابي الحسن، علي بن الحسين بن علي المسعودي الهذلي، صاحب «مروج الذهب » متوفاي 346 ه مي گويد: «... فوجهوا الي منزله فهجموا عليه واحرقوا بابه ... ; (1) پس [عمر و همراهان] به سوي خانه علي عليه السلام روي كردند، پس بر او هجوم بردند و خانه او را آتش زدند .»


2 . محمد بن عبدالكريم بن احمد شافعي، معروف به شهرستاني (579 - 548)، از ابراهيم بن سيار بن هاني، معروف به نظام، متوفاي سال 231 - كه از اعاظم شيوخ معتزله و استاد جاحظ بوده است - نقل كرده است كه گفت: «... وكان عمر يصبح احرقوها بمن فيها وما كان في الدار غير علي وفاطمة والحسن والحسين عليهم السلام; (2) و عمر بود كه فرمان داد خانه را با كساني كه در آن قرار دارند بسوزانند، در حالي كه در خانه جز علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام كسي نبود .»

عبدالقاهر اسفر ائيني متوفاي 429 ه نسبت فوق را به نظام تاييد نموده است . (3)

3 . در زمان ملكشاه سلجوقي، وزيرش با يكي از علماي سادات شيعه مناظره مي كرد، در ضمن سخنانش گفت: «وجمع عمر الحطب علي باب فاطمة واحرق الباب بالنار ... ; عمر در خانه فاطمه هيزم جمع كرد و در خانه را به آتش كشيد .»

شاه به وزيرش رو كرد و گفت: آيا آنچه اين شيعه علوي مي گويد درست است؟ وزير گفت: «نعم اني رايت في التواريخ ما يذكره العلوي; (4) بله آنچه اين [شيعه] علوي مي گويد را در تاريخ ديده ام .»

و جالب اينجا است كه خود ابابكر نيز به اين امر اعتراف نموده است; زيرا در آخرين روزهاي عمر خود از چند عمل اظهار پشيماني نمود، از جمله گفت: «وددت اني لم اكشف بيت فاطمة وتركته وان اغلق علي الحرب ... ; (5) دوست داشتم كه خانه فاطمه را نمي گشودم و آن را رها مي كردم، گر چه ناچار به جنگ مي شدم [و كار به جنگ مي كشيد] .»
______________
1) مسعودي، اثبات الوصيه، چاپ بيروت، ص 154; الوافي بالوفيات، ج 5، ص 347 .
2) ملل و نحل، شهرستاني، ج 1، ص 57 (چاپ ايران) و در چاپ غير ايران، ص 72 و ر . ك: ج 2، ص 59 .
3) الفرق بين الفرق، عبدالقاهر اسفر ائيني، ص 107 .
4) مؤتمر علماء البغداد، ص 64 - 63 .
5) لسان الميزان، ج 4، ص 189; تاريخ طبري، ج 3، ص 236; الامامة والسياسة، ج 1، ص 13; مروج الذهب، ج 1، ص 414 (چاپ قديم) ; عقدالفريد، ج 3، ص 68; الاموال، حافظ ابوالقاسم بن سلام، ص 193; نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 6، ص 51 .

ب . منابع شيعه

هنگامي كه به روايات و كتابهاي دانشمندان شيعه مراجعه مي كنيم، جريان را روشن تر و گوياتر مي يابيم، كه به نمونه هايي اشاره مي شود:

1 . سليم بن قيس و عياشي و ... نقل كرده اند: طبق فرمان عمر، قنفذ با جماعتي به در خانه علي عليه السلام رفتند تا او را براي بيعت با ابابكر دعوت كنند، حضرت علي عليه السلام در را باز نكرد، سرانجام عمر با جمعي بر در سراي زهرا عليها السلام آمدند، عمر فرياد برآورد كه: يا علي! از خانه بيرون آمده، با خليفه رسول خدا! ! بيعت كن وگرنه آتش بدين سراي مي زنم . فاطمه برخواست و فرمود: اي عمر! اين چه دشمني است كه با ما داري؟ او جواب داد: در را باز كنيد والا در خانه را به آتش مي كشم! فاطمه زهرا عليها السلام فرمودند: اي عمر! از خدا نمي ترسي؟ ... «ثم دعا عمر بالنار فاضرمها في الباب فاحرق الباب; آنگاه عمر فرمان داد تا آتش بياورند، پس آن را در ميان درب افكند و درب [خانه] را به آتش كشيد .» (1)

2 . امام صادق عليه السلام فرمودند: «والله ما بايع علي حتي راي الدخان قد دخل بيته; (2) به خدا سوگند! علي عليه السلام بيعت نكرد مگر زماني كه ديد دود وارد خانه اش شده است .»

3 . مفضل به امام صادق عليه السلام عرض كرد: گريه چه پاداش و ثوابي دارد؟ حضرت فرمودند: اگر گريه بر حق باشد، ثواب آن قابل احصا نيست . آنگاه مفضل گريه شديد و طولاني نمود و گفت: اي پسر رسول خدا! روز انتقام شما [از جنايتكاران] بزرگ تر از روز محنت و غصه شما خواهد بود . پس حضرت صادق عليه السلام فرمودند: «ولا كيوم محنتنا بكربلاء، وان كان يوم السقيفة واحراق النار علي باب اميرالمؤمنين والحسن والحسين وفاطمة وزينب وام كلثوم و فضة وقتل محسن بالرفة اعظم وادهي وامر لانه اصل يوم النداب; (3) نه چون روز محنت ما در كربلا، و گر چه روز سقيفه [و غصب خلافت] و سوزاندن آتش بر در [خانه] اميرمؤمنان و حسن و حسين و فاطمه و زينب و ام كلثوم عليهم السلام و كشته شدن محسن بر اثر فشار، بزرگ تر، دردناك تر و تلخ تر است; زيرا اساس روز ندبه ها بود .»

4 . مفضل روايت مفصلي از امام صادق عليه السلام درباره علائم ظهور و كارهاي حضرت حجت عليه السلام بعد از ظهور نقل نموده است، (4) در بخشي از آن مي خوانيم: حضرت آن روز را به ياد مي آورد و مي گويد: «وجمعهم الجزل والحطب علي الباب لاحراق بيت اميرالمؤمنين وفاطمة ... واضرامهم النار علي الباب; (5) و جمع نمودنشان هيزم تروخشك بر در خانه، براي سوزاندن خانه علي عليه السلام و فاطمه عليها السلام، آتش زدن آنها درب [خانه علي عليه السلام] را .»

5 . پيامبر اكرم در يكي از سخنان خويش كه از حوادث آينده خبر مي داد، فرمود: «واما ابنتي فاطمة فانها سيدة نساء العالمين ... واني لما رايتها ذكرت ما يصنع بها بعدي كاني وقد دخل الذل بيتها وانتهكت حرمتها وغصبت حقها ومنعت ارثها و كسر جنبها واسقطت جنينها وهي تنادي يا محمداه فلاتجاب وتستغيث فلاتغاث; (6) و اما دخترم فاطمه، سيده زنان جهانيان [از ابتدا تا انتهاي آفرينش] است ... و من آن گاه كه فاطمه ام را مي بينم به ياد آنچه كه با او رفتار مي شود [از ستمها و اهانتها] مي افتم . گويا مي بينم كه خواري به خانه او راه يافته، و حرمتش هتك، و حقش غصب شده است، و [از] ارثش جلوگيري بعمل آمده، و پهلويش شكسته و فرزندش سقط شده و او ناله مي زند يا محمدا! پس جواب داده نمي شود و كمك مي خواهد، سپس كمك نمي شود .»

______________
1) تفسير العياشي، ج 2، ص 66 - 68; كتاب سليم بن قيس، ص 249 - 253; رياحين الشريعه، ج 1، ص 260 و 270 .
2) بحار، ج 28، ص 390; تلخيص شافي، ج 3، ص 76 .
3) ميرجهاني، نوائب الدهور، ص 192 .
4) بحارالانوار، ج 53، ص 1 - 19 .
5) همان، ص 18 .
6) همان، ج 43، ص 172 - 173، ح 13; ابراهيم الجويني، فرائد السمطين، ج 2، ص 36 .

در ادامه بمناسبت اينكه امشب يعني مورّخ 5/1/1392 اولين دهه از شهادت آن بانوي گرانقدر مي باشد به ضميمه اين پست شعري را خدمت كاربران گرامي تقديم مي نمايم

خداوندا چرا دلها گرفته
جهان را ماتمي عظمي گرفته

چرا سرها بود بر زانوي غم
سحاب تيره عالم را گرفته

چه غوغايي به يثرب گشته برپا
كه موج فتنه ها بالا گرفته

زجور امت و هجران بابا
دل صديقه كبري گرفته

زدند آتش به درب مهبط وحي
كه دودش گنبد خضرا گرفته

اميرمؤمنان سردار اسلام
غم عالم بقلبش جا گرفته

فدك را از كف دخت پيمبر
رياكاران بي پروا گرفته

چه رخ داده مگر از بهر زهرا
كه روي خويش از مولا گرفته

مه برج نبوت منخسف شد
كه قرص صورت زهرا گرفته

سيه كرده است قنفذ بازويش را
به دستوري كه زان رسوا گرفته

گلويش را فشار غصه و غم
زدست بي وفائيها گرفته

اميد از زندگي ببريده ديگر
زدنياي دني دل وا گرفته

نه تنها سوخت «فولادي » از اين درد
كه غم بر دهر و مافيها گرفته

رحیق مختوم;328538 نوشت:
احمد بن يحيي بلاذري متوفاي 279 (5)

مشكل به سند:
در این روایت دو راوی وجود دارد به نام عبد الله بن عون و سلیمان تیمی که یکی شون سال 66 بدنیا امده است و 55 سال فاصله است بین بدنیا امدن این شخص و قضیه چگونه این راوی روایت رو نقل کرده است با این که هنوز بدنیا نیامده است و هم چنین سلیمان تیمی وجود دارد که 46 سال فاصله است بین ان و قضیه و هنوز بدنیا نیامده است چگونه ممکن است؟
جواب :
مرسولات تابعی نزد اهل سنت حجت است
مرقاه المفاتيح ج9 ص434
المقنع فی علوم الحدیث ج1 ص 139

ان قضیه ی پشیمانی ابوبکر رو در بیشتر مصادر علوان بن داوود نقل کرده است که از دیدگاه بزرگان اهل سنت منکر الحدیث است ولی ابن حبان در ج8 ص 526 کتاب الثقات می گوید ثقه هست که اهل سنت زیاد بن این اتکا نمی کنند به همین منظور از کسانی که می خواهند به این پشیمانی رجوع کنند به این روایت های صحیح الاسناد رجوع کنند:

قضیه ندامت خلیفه اول که می گوید :
من از سه چیز پشمان هستم که یکیش هست ای کاش به خانه فاطمه حمله نمی کردم .
روایات کاملا صحیح است
جناب سیوطی در مسند فاطمه ص 34ص35صراحت دارد این روایت صحیح است
جناب مقدسی که از شخصیت های برجسته اهل سنت است که ذهبی می گوید در مورد او:
الامام العالم الحافظ الحجه نام می برد .می گوید هذا حدیث حسن الابی بکر
الاحدیث المختاره ج1 ص 88
هم چنین فرهان مالکی این روایت صحیح است می گوید شبهه ای در این قضیه نیست
برایت فی کتب العقاید ص 52
می گوید من اول تصور می کردم این روایات سند ندارد ولی پس از بررسی برام ثابت شد این به اسانید صحیح ثبت شده است

با تشکر

صدرا;308959 نوشت:
مدينه‏شناسان
سلام علیکم جمیعا. منظور از مدینه شناسان چیست؟

سوال:
وَنَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ مُحَمَّدٍ (ص) لا سُقُوفَ لِبُيُوتِنَا وَ لا أَبْوَابَ وَ لا سُتُورَ
امام علی (ع )می فرماید :خانه های ما اهل بیت پیامبر [="darkred"]سقف و درب ندارد[/] به جز برگ درخت خرما و مشابه ان.
[="red"]الخصال، شيخ الصدوق، ص 364 _ 382 و شرح الأخبار، قاضي النعمان المغربي، ج 1 ص 345 – 362 و الاختصاص، شيخ المفيد، ص 163 180 و بحار الأنوار، علامة المجلسي، ج 38 ص 167 و 186 و....
[/]
اين سندش رو یادم نبود در سایت ولی عصر نوشته بود
[="darkslateblue"]اگر این قضیه درست باشد پس باید گفت شهادتی صورت نگرفته است[/]

رحیق مختوم;328543 نوشت:
2 . محمد بن عبدالكريم بن احمد شافعي، معروف به شهرستاني (579 - 548)، از ابراهيم بن سيار بن هاني، معروف به نظام، متوفاي سال 231 - كه از اعاظم شيوخ معتزله و استاد جاحظ بوده است - نقل كرده است كه گفت: «... وكان عمر يصبح احرقوها بمن فيها وما كان في الدار غير علي وفاطمة والحسن والحسين عليهم السلام; (2) و عمر بود كه فرمان داد خانه را با كساني كه در آن قرار دارند بسوزانند، در حالي كه در خانه جز علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام كسي نبود .»

با سلام بر کارشناس محترم .سوالات و عیب و ایراداتی نسبت به روایات شما داشتم که امیدوارم جواب مرا بدهید
ظاهرا برداشت شما از این قضیه درست نبوده است چون اقای شهرستانی می اید عقاید فرقه ی نظامیه رو بیان می کند و نمی گوید که من گفتم در کتابم و فقط عقاید رو بیان می کند.

ammarshia;329769 نوشت:
سوال:
ammarshia;329769 نوشت:

وَنَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ مُحَمَّدٍ (ص) لا سُقُوفَ لِبُيُوتِنَا وَ لا أَبْوَابَ وَ لا سُتُورَ
امام علی (ع )می فرماید :خانه های ما اهل بیت پیامبر سقف و درب ندارد به جز برگ درخت خرما و مشابه ان.
الخصال، شيخ الصدوق، ص 364 _ 382 و شرح الأخبار، قاضي النعمان المغربي، ج 1 ص 345 – 362 و الاختصاص، شيخ المفيد، ص 163 180 و بحار الأنوار، علامة المجلسي، ج 38 ص 167 و 186 و....

اين سندش رو یادم نبود در سایت ولی عصر نوشته بود
اگر این قضیه درست باشد پس باید گفت شهادتی صورت نگرفته است

جناب ammarshia سلام عليكم و رحمه الله

برادر بزرگوار از محضر مباركتان خواهش ميكنم روايت را بصورت كامل بياوريد چون شما در اينجا حتي يك سوم روايت را نياورديد بنا بر اين نتيجه ايي هم كه از اين روايت گرفتيد درست نخواهد بود

به ترجمه بخش مقّدم و مؤخر اين روايت توجه فرمائيد

..... پس گروهي از اصحاب محمد صلي الله عليه و آله و سلم نزد من آمده و مثل روز اول بقيام براي اخذ حق خود ترغيب و تحريصم نمودند و من همان جواب اول را دادم كه بايد صبر كرد و كار را به خدا واگذار نمود .
و اين كار براي ترس از اين بود كه گروهي كه رسول خدا بنرمي و حسن اخلاق در جايي و شدت و سختي در جاي ديگر و با بذل مال در جايي و با شمشير در جاي ديگر متحد و متفقشان نمود فاني شده و از بين بروند ، آن اتحاد و اتفاقي كه در حالتي بدست آمده بود كه وقتي مردم در كمال خوشي و سير و سراب و داراي همه چيز بودند خانه هاي ما آل محمد نه دري داشت و نه سقفي و نه پرده ايي مگر از جريده خرما و امثال آن و داراي لباس و فراشي نبوديم بحدي كه يك پارچه لباس بيشتر از ما براي اداء نماز دست به دست نموده و بنوبت مي پوشيدند و عموما شب و روز را بگرسنگي بسر مي برديم ...
________________
[=Zar]كتاب كشف المحجه لثمره المهجه نوشته علي بن موسي بن طاووس متوفي 664
پس ببينيد حضرت در مقام بيان شدت فقر خانواده خودش بوده نه اينكه واقعا منزل علي عليه السلام درب و ديوار نداشته بود ضمن اينكه اگر قائل به اين مطلب بشويم پس روايت سدّ الابواب را چه جواب مي دهيد كه از موثقترين و محكمترين روايات در فضائل آن حضرت است ؟؟؟!!!

رحیق مختوم;329889 نوشت:
پس ببينيد حضرت در مقام بيان شدت فقر خانواده خودش بوده نه اينكه واقعا منزل علي عليه السلام درب و ديوار نداشته بود ضمن اينكه اگر قائل به اين مطلب بشويم پس روايت سدّ الابواب را چه جواب مي دهيد كه از موثقترين و محكمترين روايات در فضائل آن حضرت است ؟؟؟!!!


با تشكر از جواب قانع کننده تان درست است روایت سد ابواب روایت متواتر و صحیحی است .
شرمنده در مورد روایت من در مناظره اقای قزوینی در شبکه السمتقله دیده بودم و دکتر حسینی فقط یک قسمت رو خوند

ان جواب در مورد روایت شهرستانی هم اگر می شود بدهید اگر بنده در اشتباه هستم

ammarshia;329769 نوشت:
سوال:
وَنَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ مُحَمَّدٍ (ص) لا سُقُوفَ لِبُيُوتِنَا وَ لا أَبْوَابَ وَ لا سُتُورَ
امام علی (ع )می فرماید :خانه های ما اهل بیت پیامبر [="darkred"]سقف و درب ندارد[/] به جز برگ درخت خرما و مشابه ان.
[="red"]الخصال، شيخ الصدوق، ص 364 _ 382 و شرح الأخبار، قاضي النعمان المغربي، ج 1 ص 345 – 362 و الاختصاص، شيخ المفيد، ص 163 180 و بحار الأنوار، علامة المجلسي، ج 38 ص 167 و 186 و....
[/]
اين سندش رو یادم نبود در سایت ولی عصر نوشته بود
[="darkslateblue"]اگر این قضیه درست باشد پس باید گفت شهادتی صورت نگرفته است[/]

سلام علیکم روایت مذکور ادامه دارد:
وَنَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ مُحَمَّدٍ (ص) لا سُقُوفَ لِبُيُوتِنَا وَ لا أَبْوَابَ وَ لا سُتُورَ الا الجرائد وما اشبهها.
جمله پايانى اين حديث گوياى استفاده از چوب حاصل شده از برگه‌هاى درخت خرما است؛ چون جريده به معناى چوب باقى مانده پس از تراشيدن اضافات آن است كه با بستن آن چوبها كنار يكديگر براى پوشش و ديوار كشى و در ورودى و غير آن استفاده مى‌شده است

ammarshia;329801 نوشت:
با سلام بر کارشناس محترم .سوالات و عیب و ایراداتی نسبت به روایات شما داشتم که امیدوارم جواب مرا بدهید
ظاهرا برداشت شما از این قضیه درست نبوده است چون اقای شهرستانی می اید عقاید فرقه ی نظامیه رو بیان می کند و نمی گوید که من گفتم در کتابم و فقط عقاید رو بیان می کند.

سلم علیکم
نقل قول کردن یک عقیده با قبول داشتن یک عقیده تفاوت دارد مورخین متعهد حتمانباید مطلبی را قبول کنند وبه آن اتفاق ,علاقه داشته باشند وبعدآن رانقل کنند نظر نویسنده مهم نیست مهم این است که آن هجوم صورت گرفته یانه چه نویسنده بپذیرد چه نپذیرد

سعید.s;329902 نوشت:
سلم علیکم
نقل قول کردن یک عقیده با قبول داشتن یک عقیده تفاوت دارد مورخین متعهد حتمانباید مطلبی را قبول کنند وبه آن اتفاق ,علاقه داشته باشند وبعدآن رانقل کنند نظر نویسنده مهم نیست مهم این است که آن هجوم صورت گرفته یانه چه نویسنده بپذیرد چه نپذیرد

با سلام . ممنون از پاسخ تون ایشون در کتابشون می اید عقاید همه فرقه ها را می اورد به ترتیب اگر به چند صفحه بعد هم رجوع کنید می اید عقاید رو می اورد .
مثلا شما کتابی می نویسید و می اید نظرات و عقاید فرقه ها رو مثلا در مورد توحید می اورید

ammarshia;308619 نوشت:
سلام دوستان عزیز و گرامی شیعه معتقد است که بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) برخی خانۀ حضرت زهرا (س) را به آتش کشیده اند. با توجه به اینکه خانه حضرت فاطمه زهرا(س) به مسجد النبی چسپیده بوده است پس باید مقداری از مسجد النبی(ص) نیز سوخته باشد در حالی که چنین امری در هیچ یک از کتابهای تاریخی ذکر نشده است. حال سوال این است که چنین اعتقادی چگونه با مسائل تاریخی همخوانی دارد؟

سلام
مطلب این طور که شما می فرمایید نبوده است بلکه بحث آتش زدن در خانه بوده نه تمام خانه و از آنجایی که خانه های آن زمان گلی بوده دلیلی برای سرایت آتش به خانه و سپس مسجد وجود ندارد
والله الموفق

وسلام نامی از نامهای خداست.

امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد:

«اَوَّلُ مَنْ يُحْكَمُ فيهِمْ مُحْسِنُ بْنُ عَلِيٍّ ( عليه السلام ) وَ في قاتِلِهِ، ثُمَّ في قُنْفُذَ، فِيُؤْتَيانِ هُوَ وَ صاحِبُهُ، فَيُضْرَبانِ بِسياطٍ مِنْ نارٍ، لَوْ وَقَعَ سَوْطٌ مِنهإ؛خخ عَلَي الْبِحارِ لَغَلَتْ مِنْ مَشْرِقِها اِلي مَغْرِبِها، وَ لَوْ وُضِعَتْ عَلي جِبالِ الدُّنْيا لَذابَتْ حَتَّي تَصيرَ رَماداً، فَيُضْرَبانِ بِها»

«نخستين كسي كه درباره او محكمه عدل در حكومت حقّه تشكيل مي شود، محسن فاطمه است، بين او و قاتلش محكمه برگزار مي شود. قُنفُذ و اربابش (دوّمي) آورده مي شوند و با تازيانه هائي از آتش شلّاق مي خورند. اگر يكي از آن شلاّقها بر دريا زده شود همه اقيانوسهاي جهان از مشرق تا مغرب به جوش مي آيد. و اگر يكي از آنها به يكي از كوههاي دنيا بخورد ذوب شود و تبديل به خاكستر مي گردد. آن دو دشمن خدا با اين تازيانه شلاّق مي خورند.»

(* كامل الزيارات: ص 334 / بحارالانوار: ج 28، ص 64 / تأويل الآيات: 840

متنی از سایت عقیده برای رد شبهات توسط دوستان:
نقل قول:
این روزها در ایام فاطمیه، توهین و افتراء از هر سو در رسانه ها، مطبوعات و سایتها به مقدسات اهل سنت و جماعت شیوع پیدا کرده است.
بدون‌ تردید احترام‌ به‌ خانه‌ حضرت‌ زهرا رضی‌الله عنها احترام‌ به‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌(صلی الله علیه وآله وسلم) است‌ و هتك‌ حرمت‌ حضرت‌ زهرا رضی‌الله عنها، توهین‌ به‌ رسول‌ اكرم‌(صلی الله علیه وآله وسلم) و خاندان‌ او محسوب‌ می‌گردد، كه‌ هیچ‌ مسلمانی‌ آن‌ را جایز نمی‌داند.
اما بر خلاف‌ آنچه‌ كه روافض ادعا می‌نمایند، عموم مسلمانان معتقدند كه‌ همه ی‌ صحابه‌ و خصوصاً حضرت‌ ابوبكر و عمر رضی‌الله عنهما با دخت‌گرامی ‌رسول‌ اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) رفتاری‌ شایسته‌ داشته‌اند و احترام‌ خانه‌ آن‌ بانوی‌ بزرگوار را كاملاً مراعات‌ نموده‌اند.
چنانچه‌ حضرت‌ ابوبكر(رضی الله عنه) توصیه‌ فرمودند: ارقبوا محمداً(صلی الله علیه وآله وسلم) فی أهل‌ بیته‌ (صحیح بخاری)
حال‌ محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را درباره‌ی‌ اهل‌ بیتش‌ مراعات‌ كنید.
و فرمودند: والذی‌ نفسی بیده‌ لقرابة‌ رسول‌ الله(صلی الله علیه وآله وسلم) احب‌ الی‌ّ أن‌ أصل‌ من‌ قرابتی (صحیح بخاری)
قسم‌ به‌ ذاتی كه‌ جانم‌ در دست‌ اوست ‌ارتباط‌ و خویشاوندی‌ با خاندان‌ پیامبر(صلی الله علیه وسلم) نزد من‌ دوستدارتر از آن‌ است‌ كه‌ با خویشاوندان‌ خویش‌، خویشاوندی‌ نمایم‌.
و از طرفی‌ حضرت‌ ابوبكر(رضی الله عنه) جدّ برخی‌ از ائمه‌ محسوب‌ می‌گردد چنانكه‌ امام‌ صادق‌(رحمه الله)؛ كه‌ مادرش‌ ام‌ فروه‌ نواده‌ی‌ محمد وعبدالرحمن‌، پسران‌ ابوبكر(رضی الله عنه) بود می‌فرمود: من‌ از دو سو نواده‌ی‌ ابوبكرم‌ (ولدنی ابوبكر مرتین)‌ (أعیان الشیعة، ج1، ص: 659)
حضرت‌ عمر فاروق‌(رضی الله عنه) نیز به‌ اهل‌ بیت‌ پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) احترام‌ خاصی‌ قایل‌ بودند. و خطاب‌ به‌ حضرت‌ فاطمه‌ رضی‌الله عنها فرمودند: (یا فاطمة‌ والله ما رأیت‌ أحداً أحب‌ إلی رسول‌ الله(صلی الله علیه وآله وسلم) منك‌ والله ما كان‌ أحدٌ من‌ الناس‌ بعد أبیك‌(صلی الله علیه وسلم) أحب‌ إلی ‌ّ منك‌). (مستدرک حاکم)
ای‌ فاطمه‌! بخدا قسم‌ من‌ كسی‌ را محبوبتر از تو نزد پیامبر خدا نیافتم‌ و به خدا قسم‌ هیچ‌ كسی‌ بعد از پدر بزرگوارت‌ نزد من‌ محبوبتر از شما نیست‌.
عقیده‌ و اراده‌ی‌ خاص‌ حضرت‌ عمر فاروق(رضی الله عنه) به‌ اهل‌ بیت‌ پیامبر(صلی الله علیه وسلم)، سبب‌ شد تا ایشان‌ از ام‌ كلثوم‌ رضی‌الله عنها دختر گرامی‌حضرت‌ علی‌ و فاطمه‌ زهرا رضی‌الله عنهما خواستگاری‌ نمایند و سیدنا علی رضی الله عنه هم دختر خود ام‌ كلثوم‌ رضی‌الله عنها را كه از بطن فاطمه زهراء به دنیا آمده بود به ازدواج سیدنا عمر رضی الله عنه در آورد.
· اما روافض با قبول روایات و دروغ های شهادت حضرت زهراء رضی الله عنها ناخواسته توهین و جسارت بزرگی نسبت به علی رضی الله عنه روا داشته و او را بسیار ضعیف و کم‌جرأت نشان داده اند، علی‌ای که در این روایت و چند روایت دیگر این همه ضعیف است، چگونه در روایاتی دیگر این همه شجاع و غیرتمند جلوه می‌نماید؟!
· چطور ممکن است که علی رضی الله عنه با آن همه شجاعتی که از او سراغ داریم به عمر رضی الله عنه یا به خدمت‌گزارش قنفذ فرصت دهد تا به همسرش که دختر رسول خداص است صدمه‌ای وارد کنند و سبب سقط جنینی بنامی محسن بشوند؟!
· آیا علی رضی الله عنه تا آن حد ضعیف بود که نتواند از حریم خانوادگی خود دفاع کند؟! اگر چنین شخصیتی داشت، چگونه می‌توانست ادعای خلافت و رهبری جامعه مسلمانان را بنماید؟! چگونه می‌توانست از امپراطوری پهناور و نوپای اسلام دفاع کند و آن را اداره نماید؟!.
· آورده اند: زمانی که فاطمه توسط عمر رضی الله عنه مورد ضرب و شتم قرار گرفت، فاطمه فریاد می‌زد: ای پسر أبی طالب! جنینم را کشتند! اما علی نظاره‌گر این ماجرا بود و برای حمایت از همسرش کاری نمی‌کرد!
· آیا این سخنان ناسره افراطی‌ها با شأن و مقام علی رضی الله عنه شیرخدا و شهسوار اسلام و قائل عمرو بن عبدودها! سازگار است؟!.
· آیا این راویان اخبار و طوطیان شکرشکن! فکر می‌کنند، خادم اسلام و مسلمین اند؟!.
· آیا این جسارت‌ها و هتک حرمت‌ها به علی و فرزندانش گناه نیست؟!.
· آیا عمری که پهلوی فاطمه دختر پیامبر خدا را شکسته و بر صورتش سیلی زده و خانه‌اش را به آتش کشیده؛ سزاوار است که با دختر فاطمه و نواده‌ی پیامبر ازدواج کند، و خود علی رضی الله عنه بزرگ‌ترین قاضی صدر اسلام ولی و عقد نکاحش باشد؟!.
به فرض محال اگر چنان کاری از حضرت عمر سر زده بود، علی رضی الله عنه هرگز «ام کلثوم» دختر خود و فاطمه و خواهر تنی حسن و حسین و زینب را به نکاح عمر رضی الله عنه درنمی‌آورد، نه خود ام کلثوم و نه حسنین نیز هرگز حاضر نمی‌شدند، قاتل مادرشان را به عنوان عضوی از خانواده خویش قبول کنند!.
آری، به شهادت منابع شیعه و سنی علی رضی الله عنه دخترش ام کلثوم را به همسری عمر رضی الله عنه درآورد و یک پسر به نام «زید» ثمره‌ی ازدواج‌شان بود که ام کلثوم وفرزندش زید هردو پس از شهادت عمر رضی الله عنه در یک روز فوت کردند.
آری برادران و خواهران مسلمان! روافض معتقدند که عمر و اطرافیان او به خانه ای که فاطمه در آن بوده، هجوم برده اند و درب منزل را سوزانده اند و باعث شهادت فاطمه زهرا و حتی جنین داخل شکمش شده اند که نامش محسن بوده است.
سوالی که اکنون از این جاهلان باید شود این است لطفاً صحت این روایت را ثابت کنید و فراموش نکنید منظور ما تنها و تنها اثبات موارد زیر بطور کامل است نه چیزی دیگر که بصورت مبهم و گوشه و کنایه باشد:
1- آتش زدن منزل یا درب منزل.
2- سقط جنین.
3- شهادت فاطمه زهرا بخاطر این هجوم.
حتی روایاتی که در کتب اهل سنت پیرامون این مسئله موجود است و علمای شیعه نیز دائم به آنها اشاره دارند تنها تهدید به سوزاندن منزل را بیان می کنند نه اینکه اینکار عملی شده باشد و همچنین سقط جنین و شهادت فاطمه نیز در آنها نیست. و آیت الله قزوینی در مدت 8 شب مناظره در شبکه المستقله با وجود اصرار شدید علمای اهل سنت نتوانست حتی یک روایت صحیح در باره این اعتقاد رافضه از کتب علمای خودشان بیاورد.....
و به این مناسبت کتابخانه عقیده برخی از کتابهایی را که در این مورد و سیرت حضرت فاطمه رضی الله عنها نوشته شده خدمت شما عزیزان معرفی می کند:

فضائل اهل بیت و منزلت والای آنان از دیدگاه اهل سنت








همچنین برای اطلاع از مکانت و منزلت اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در نزد اهل سنت به بخش اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم مراجعه نمایید.

من هم پیشنهاد میکنم که شما سخنرانی استاد رائفی پور مبنی بر این اتفاق رو گوش بدید
ایشون از کتب صحاح سته برای اثبات این قضیه استفاده میکنن.
صحاح سته رو که همه ی برادرای اهل سنتمون قبول دارن ان شاءالله ؟

کلمه;335060 نوشت:
این روزها در ایام فاطمیه، توهین و افتراء از هر سو در رسانه ها، مطبوعات و سایتها به مقدسات اهل سنت و جماعت شیوع پیدا کرده است.

خوب تو یک توهین بیار تو شبکه ولایت شده است.
کلمه;335060 نوشت:
بدون‌ تردید احترام‌ به‌ خانه‌ حضرت‌ زهرا رضی‌الله عنها احترام‌ به‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌(صلی الله علیه وآله وسلم) است‌ و هتك‌ حرمت‌ حضرت‌ زهرا رضی‌الله عنها، توهین‌ به‌ رسول‌ اكرم‌(صلی الله علیه وآله وسلم) و خاندان‌ او محسوب‌ می‌گردد، كه‌ هیچ‌ مسلمانی‌ آن‌ را جایز نمی‌دان

اصلا این ها رو به کنار روایت صحیح بخاری رو چی می گی:
فغضبت فاطمة فهجرت أبا بكر فلم تزل مهاجرته
صحیح بخاری كتاب فرض الخمس - باب أداء الخمس من الدين
خوب در همین صحیح بخاری و مسلم نوشته است
فاطمة بضعة منی فمن اغضبها فقد اغضبنی
خوب ابوبکر و عمر اذیت کرده اند پس این کفرشون رو ثابت می کند
کلمه;335060 نوشت:
چنانچه‌ حضرت‌ ابوبكر(رضی الله عنه) توصیه‌ فرمودند: ارقبوا محمداً(صلی الله علیه وآله وسلم) فی أهل‌ بیته‌ (صحیح بخاری)
حال‌ محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را درباره‌ی‌ اهل‌ بیتش‌ مراعات‌ كنید.
و فرمودند: والذی‌ نفسی بیده‌ لقرابة‌ رسول‌ الله(صلی الله علیه وآله وسلم) احب‌ الی‌ّ أن‌ أصل‌ من‌ قرابتی (صحیح بخاری)
قسم‌ به‌ ذاتی كه‌ جانم‌ در دست‌ اوست ‌ارتباط‌ و خویشاوندی‌ با خاندان‌ پیامبر(صلی الله علیه وسلم) نزد من‌ دوستدارتر از آن‌ است‌ كه‌ با خویشاوندان‌ خویش‌، خویشاوندی‌ نمایم‌.
و از طرفی‌ حضرت‌ ابوبكر(رضی الله عنه) جدّ برخی‌ از ائمه‌ محسوب‌ می‌گردد چنانكه‌ امام‌ صادق‌(رحمه الله)؛ كه‌ مادرش‌ ام‌ فروه‌ نواده‌ی‌ محمد وعبدالرحمن‌، پسران‌ ابوبكر(رضی الله عنه) بود می‌فرمود: من‌ از دو سو نواده‌ی‌ ابوبكرم‌ (ولدنی ابوبكر مرتین)‌ (أعیان الشیعة، ج1، ص: 659)
حضرت‌ عمر فاروق‌(رضی الله عنه) نیز به‌ اهل‌ بیت‌ پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) احترام‌ خاصی‌ قایل‌ بودند. و خطاب‌ به‌ حضرت‌ فاطمه‌ رضی‌الله عنها فرمودند: (یا فاطمة‌ والله ما رأیت‌ أحداً أحب‌ إلی رسول‌ الله(صلی الله علیه وآله وسلم) منك‌ والله ما كان‌ أحدٌ من‌ الناس‌ بعد أبیك‌(صلی الله علیه وسلم) أحب‌ إلی ‌ّ منك‌). (مستدرک حاکم)

ادم هر کاری رو می کند دیگر من هم بودم همین ها رو می گفتم برای جلب مردم.
کلمه;335060 نوشت:
عقیده‌ و اراده‌ی‌ خاص‌ حضرت‌ عمر فاروق(رضی الله عنه) به‌ اهل‌ بیت‌ پیامبر(صلی الله علیه وسلم)، سبب‌ شد تا ایشان‌ از ام‌ كلثوم‌ رضی‌الله عنها دختر گرامی‌حضرت‌ علی‌ و فاطمه‌ زهرا رضی‌الله عنهما خواستگاری‌ نمایند و سیدنا علی رضی الله عنه هم دختر خود ام‌ كلثوم‌ رضی‌الله عنها را كه از بطن فاطمه زهراء به دنیا آمده بود به ازدواج سیدنا عمر رضی الله عنه در آورد.
· اما روافض با قبول روایات و دروغ های شهادت حضرت زهراء رضی الله عنها ناخواسته توهین و جسارت بزرگی نسبت به علی رضی الله عنه روا داشته و او را بسیار ضعیف و کم‌جرأت نشان داده اند، علی‌ای که در این روایت و چند روایت دیگر این همه ضعیف است، چگونه در روایاتی دیگر این همه شجاع و غیرتمند جلوه می‌نماید؟!
· چطور ممکن است که علی رضی الله عنه با آن همه شجاعتی که از او سراغ داریم به عمر رضی الله عنه یا به خدمت‌گزارش قنفذ فرصت دهد تا به همسرش که دختر رسول خداص است صدمه‌ای وارد کنند و سبب سقط جنینی بنامی محسن بشوند؟!
· آیا علی رضی الله عنه تا آن حد ضعیف بود که نتواند از حریم خانوادگی خود دفاع کند؟! اگر چنین شخصیتی داشت، چگونه می‌توانست ادعای خلافت و رهبری جامعه مسلمانان را بنماید؟! چگونه می‌توانست از امپراطوری پهناور و نوپای اسلام دفاع کند و آن را اداره نماید؟!.
· آورده اند: زمانی که فاطمه توسط عمر رضی الله عنه مورد ضرب و شتم قرار گرفت، فاطمه فریاد می‌زد: ای پسر أبی طالب! جنینم را کشتند! اما علی نظاره‌گر این ماجرا بود و برای حمایت از همسرش کاری نمی‌کرد!
· آیا این سخنان ناسره افراطی‌ها با شأن و مقام علی رضی الله عنه شیرخدا و شهسوار اسلام و قائل عمرو بن عبدودها! سازگار است؟!.
· آیا این راویان اخبار و طوطیان شکرشکن! فکر می‌کنند، خادم اسلام و مسلمین اند؟!.
· آیا این جسارت‌ها و هتک حرمت‌ها به علی و فرزندانش گناه نیست؟!.
· آیا عمری که پهلوی فاطمه دختر پیامبر خدا را شکسته و بر صورتش سیلی زده و خانه‌اش را به آتش کشیده؛ سزاوار است که با دختر فاطمه و نواده‌ی پیامبر ازدواج کند، و خود علی رضی الله عنه بزرگ‌ترین قاضی صدر اسلام ولی و عقد نکاحش باشد؟!.
به فرض محال اگر چنان کاری از حضرت عمر سر زده بود، علی رضی الله عنه هرگز «ام کلثوم» دختر خود و فاطمه و خواهر تنی حسن و حسین و زینب را به نکاح عمر رضی الله عنه درنمی‌آورد، نه خود ام کلثوم و نه حسنین نیز هرگز حاضر نمی‌شدند، قاتل مادرشان را به عنوان عضوی از خانواده خویش قبول کنند!.
آری، به شهادت منابع شیعه و سنی علی رضی الله عنه دخترش ام کلثوم را به همسری عمر رضی الله عنه درآورد و یک پسر به نام «زید» ثمره‌ی ازدواج‌شان بود که ام کلثوم وفرزندش زید هردو پس از شهادت عمر رضی الله عنه در یک روز فوت کردند.

دوست عزیز ام کلثوم دختر حضرت زهرا نیست یک روایت هم نمی تونی بیاری با سند صحیح من گفتم این سایت گمراه کننده هست .

ام کلثوم:
چند تا جواب دارد
مثل جناب صالحی شامی ازش به امام تعبیر می کند می گوید فاطمه زهرا اصلا دختری به نام ام کلثوم نداشته است
سبل الهدی ج11 ص 288

سیوطی همین تعبیر را دارد
ایت الله العظمی مرعشی نجفی همین تعبیر را دارد .دختری به نام ام کلثوم نداشته بلکه ام کلثوم کنیه ی زنیب بوده است
جواب دوم:
ام کلثومی که همسر عمر بوده است دختر ابوبکر بوده است اقای نبوی متوفی 676 می گوید در کتاب تهذیب الاسماء و اللغات ج 2ص 630 می گوید :
ام کلثوم دختر ابوبکر بوده است

سوم :
این قضیه با تهدید صورت گرفته است در اصول کافی ج5 ص 346 نقل می کند از امام صادق که این قضیه به زور و با تهدید صورت گرفته است روایت صحیح است از سید مرتضی در کتاب رسایلشون ج3 ص 149 می گوید این ازداوج زوری بوده است و از نظرشرعی شیعه و سنی معتقد است که اگر چنان چه اکراهی باشد ازدواج شرعا اشکالی ندارد . معجم کبیر طبرانی ج3 ص 45 مجمع الزواید ج4 ص 272 امده است که این قضیه با زور بوده است.ومشابه همیین عمر که قضیه عاتکه در کتاب طبقان ابن سعد ج8 ص 265 که این قضیه بوده است
جواب پنجم:
ایا ازدواج دلیل بر رابطه حسنه است
نبی مکرم دو تا دخترش را داده به دوتا پسران ابی لهب عتبه و عتیبه. رقیه و امکلثوم دوتا دختران پیامبران بوده اند ایا شهادت حضرت حمزه و 70 نفر از عزیزان پیغمبر توسط ابو سفیان بود یا نبود؟ در سال 2هجری
چه طور پیغمبر در سال 6 هجری با این که ابو سفیان کفار حربی بود با دخترش ام حبیبه ازدواج کرد
حالا پیغمبر اشتباه کرد یا خیر؟
شما خودتان به معاویه خال المومنین می گویید یا نمی گوید؟ یعنی دایی مومنین برای چه می گویید خال المومنین به خاطر این که خواهرش همسر پیغمبر بوده است؟
یک روایت صحیحی بیاورید که ام کلثوم دختر حضرت زهرا بوده است
سوال ما چرا امام علی طی 25 سال هیچ فرماندهی را نپذیرفت؟

کلمه;335060 نوشت:
ری برادران و خواهران مسلمان! روافض معتقدند که عمر و اطرافیان او به خانه ای که فاطمه در آن بوده، هجوم برده اند و درب منزل را سوزانده اند و باعث شهادت فاطمه زهرا و حتی جنین داخل شکمش شده اند که نامش محسن بوده است.
سوالی که اکنون از این جاهلان باید شود این است لطفاً صحت این روایت را ثابت کنید و فراموش نکنید منظور ما تنها و تنها اثبات موارد زیر بطور کامل است نه چیزی دیگر که بصورت مبهم و گوشه و کنایه باشد:
1- آتش زدن منزل یا درب منزل.
2- سقط جنین.
3- شهادت فاطمه زهرا بخاطر این هجوم.
حتی روایاتی که در کتب اهل سنت پیرامون این مسئله موجود است و علمای شیعه نیز دائم به آنها اشاره دارند تنها تهدید به سوزاندن منزل را بیان می کنند نه اینکه اینکار عملی شده باشد و همچنین سقط جنین و شهادت فاطمه نیز در آنها نیست. و آیت الله قزوینی در مدت 8 شب مناظره در شبکه المستقله با وجود اصرار شدید علمای اهل سنت نتوانست حتی یک روایت صحیح در باره این اعتقاد رافضه از کتب علمای خودشان بیاورد.....
و به این مناسبت کتابخانه عقیده برخی از کتابهایی را که در این مورد و سیرت حضرت فاطم


اقا پس ما این قدر در انجمن صحت روایت ها رو ثابت کردیم بیکار تشریف داشتیم .استاد قزوینی بله که اورد شما هیچ علمی نخوندید .استاد می گفت در مورد علوان بن داوود و بهشون ثابت می کرد که این راوی ثقه هست بعد دوباره می گفت این منکر الحدیث هست استاد با کسانی مناظره کرد که سطح علمی اصلا نداشتند و در مورد سلیمان التیمی می اومد می گفت بعد می گفتند این بدنیا نیامده است من این مناظره رو نگاه کردم دوستان دروغ می گوید شبکه کلمه چون این مناظره استاد قزوینی بالای 10سند صحیح اورد ولی وقتی نخواهند نمیفهمند

در رد عقاید پوچ شما جماعت عمری همین بس که در بالای مقاله میگویید شیعه توهین میکند و در ذیل آن به همین شیعه میگویید دروغ گو و جاهل!!

جاهل شما جماعت بکری هستید که حتی یک روایت در اثبات این که ام کلثوم فرزند حضرت فاطمه (س) بوده است ندارید و بدون سند داستان سرایی میکنید

جاهل شمایید که اعتراف ابوبکر به هجوم به خانه دخت پیامبر را تنها تهدید به سوزاندن منزل میدانید و ناخواسته با همین مقدار اعتراف دارید کفر خلفایتان را ثابت کردید
چرا که پیامبر فرموده هر کس فاطمه (س) را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است

حال سوال اینجاست که پیروی و تبعیت از این کافران که سبب آزار خدا و پیامبر شده اند چه ثمر و نتیجه ای برای شما خواهد داشت جز این که پیروی از کافر به کفر بیانجامد؟؟؟

سوال این است که خدا در قرآن برای هیچ کدام از پیامبرانش اجر و مزد نمی خواهند به جز برای پیامبر اسلام

در قران برای پیامبران دیگر آمده است كه هر يك از آنها گفته اند:"من از شما هیچگونه پاداش و مزدي درخواست نمي كنم ؛ پاداش من فقط بر خداي تعالي پروردگار جهانيان است."

ولی برای پیامبر ما در سوره شوري آيه 23 آمده است :"بگو اي پيغمبر من از شما مزدي نمي خواهم مگر آنكه با نزديكان من محبت و مودّت بنماييد

چرا الله فقط این جمله را برای پیامبر اسلام به کار برده است؟؟؟
دلیل تاکید الله بر محبت و مودت در مورد نزدیکان حضرت محمد (ص) چه بوده و خبر از چه واقعه ای میدهد؟؟؟

این تاکید الله بطلانی است بر عقاید پیروان عمری و بکری که خود نیز به کفر این دو اذعان دارید

راستی اگر ان حدیث فاطمه پاره تن من است در شرح حال خواستگاری امام علی با دختر ابوجهل بیاوری اولا در منابع اهل تسنن همه اسناد ضعیف الاسناد هستند و در ثانی اگر شما یه سرچی بکنید تو سایت عقیده از منابع شیعه این را می اورد فکر کنم کتاب علل الشرایع 185-186 که قضیه را شرح می دهد و در این مورد خدمت شما عرض کنم این سایت گمراه کننده مطالب رو قیچی می کند و باهاش کت و شلوار درست می کند

جَاءَ شَقِیٌّ مِنَ الْأَشْقِیَاءِ إِلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهَا أَ مَا عَلِمْتِ أَنَّ عَلِیّاً قَدْ خَطَبَ بِنْتَ أَبِی جَهْلٍ...تا آخر
علل الشرایع، شیخ صدوق، ج 1، ص 185، ح 2، باب 149
شقیّى از اشقیا(یک شخص پست فطرت دروغگو) به نزد فاطمه دختر پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله آمد و به او گفت: آیا مى‏دانى که على علیه السّلام از دختر ابو جهل خواستگارى کرده است؟
در اینجا هم آخر روایت،آنجایی که علمای اهل سنت از شما پنهان می کنند را ملاحظه می کنید:
یَا عَلِیُّ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهَا فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ وَ مَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِی کَانَ کَمَنْ آذَاهَا فِی حَیَاتِی وَ مَنْ آذَاهَا فِی حَیَاتِی کَانَ کَمَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِی قَالَ فَقَالَ عَلِیٌّ بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ فَمَا دَعَاکَ إِلَى مَا صَنَعْتَ فَقَالَ عَلِیٌّ وَ الَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ نَبِیّاً مَا کَانَ مِنِّی مِمَّا بَلَغَهَا شَیْ‏ءٌ وَ لَا حَدَّثَتْ بِهَا نَفْسِی فَقَالَ النَّبِیُّ صَدَقْتَ وَ صَدَقَتْ فَفَرِحَتْ فَاطِمَةُ ع بِذَلِکَ وَ تَبَسَّمَتْ حَتَّى رُئِیَ ثَغْرُهَا....
پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله گفت: اى على! آیا نمى‏دانى که فاطمه پاره تن من است و من از او هستم؟ هر کس او را اذیّت کند مرا اذیّت کرده و هر کس مرا اذیّت کند خدا را اذیّت کرده و هر کس او را پس از مرگ من اذیّت کند مانند این است که در حال حیات من اذیّت کرده است و هر کس او را در حال حیات من اذیّت کند مانند این است که او را پس از مرگ من اذیّت کرده است.
مى‏گوید: على علیه السّلام گفت: آرى، اى پیامبر خدا. پیامبر گفت: پس چه چیزى باعث شد که آن کار را کردى؟ على گفت: سوگند به کسى که تو را به حقّ به پیامبرى برگزید آنچه به او رسیده، هرگز از من واقع نشده است و حتى فکر آن را هم به خود راه نداده‏ام. پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: راست گفتى، راست گفتى. پس فاطمه علیها السّلام خوشحال شد و تبسّمى کرد، به طورى که دندان‏هایش دیده شد.
علل الشرایع، شیخ صدوق، ج 1، ص 185، ح 2، باب 149 .

سؤال:
با توجه به اینکه خانه حضرت زهرا(س) متصل به مسجد نبوی(ص) بوده، چگونه متصور است که خلیفه ی دوم دستور به آتش زدن آن داده باشد؟

توضیح: فضل ابن روزبهان[1] در بعید بودن چنین اتفاقی می نویسد: چگونه مى‏ توان گفت كه عمر بن خطاب چنين تصميمى را اتخاذ نموده و دستور به احراق بيت دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را داده؛ در حالی كه از طرفى اين بيت متصل به مسجد و قبر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حجرات همسران آن حضرت بوده و از طرفی ديگر سقف آنها را شاخه‏ هاى خشك و قابل اشتعال و احتراق تشكيل مى‏ داده و آتش زدن به يكى از اين حجرات به مفهوم آتش زدن به همه ی آنها و سوزاندن خانه ی فاطمه(سلام الله علیها) سوزاندن مسجد و قبر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) خواهد بود و قابل تصوّر نيست عمر بن خطاب چنين تصميمى بگيرد و خود را در معرض اعتراض و مورد نكوهش مردم قرار بدهد و اين با كياست و سياست او و هر شخص ديگری سازگار نمى‏ باشد.[2]

جواب:
براساس شواهد تاريخى، امام علی(علیه السلام) علاوه بر منزلی که متصل به مسجد نبوی(صلی الله علیه و آله) بوده، خانه ی دیگری داشته که حوادث بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در این خانه اتفاق افتاده است. این خانه در انتهای کوچه ای که به بقیع منتهی می شده قرار داشته و عدم
توجه به این امر باعث شده است که برخی با ملاحظه نکاتی حمله به خانه ی آنحضرت را زیر سؤال ببرند. برخی از اسناد تاریخی که این مدعا را ثابت می نماید عبارت است از:[3]

1) ابن شبه قديمی ترين مدينه‏ شناس در اين مورد مى‏ گويد:
«واتخذ علي بن ابي‏طالب بالمدينة دارين احداهما دخلت في مسجد رسول‏ اللَّه(صلى الله عليه و آله وسلّم)، و هي منزل فاطمة بنت رسول‏ اللَّه(صلی الله علیه وآله وسلّم) التي کان یسکن... و الأخرى دار عليّ التي بالبقيع، و هي بأيدى ولد علىّ على حوز الصدقة»؛[4] على بن ابى‏ طالب(علیه السلام) براى خود در مدينه دو خانه اختيار كرده بود؛ يكى همان خانه ‏اى است كه در داخل مسجد قرار گرفت و آن همان خانه فاطمه دختر رسول خداست كه در آن سكونت مى‏ فرمود و ديگرى خانه ‏اى است كه در كنار بقيع واقع شده بود و اين خانه جزو موقوفات آن حضرت و در دست فرزندان او بود.

2) ابن نجار (متوفی: 643 هـ) از سعيد بن جبير نقل مى‏ كند:
«رأيت قبر الحسن بن علي بن ابي‏طالب فى فم الزقاق الّذى بين دار نبية(بن وهب) و بين دار علي بن ابي‏طالب»؛[5] قبر حسن بن على را در اول كوچه‏ اى كه در ميان خانه نبية بن وهب و خانه على بن ابى‏طالب قرار دارد، مشاهده نمودم.[6]

3) در مورد تخريب بيت فاطمه(عليها السلام) آمده است كه حسن بن حسن و همسرش فاطمه بنت الحسين چون مجبور به ترك حجره ی فاطمه شدند، اين حجره را ترك نموده و به خانه على بن ابى‏ طالب منتقل شدند: «فخرجوا منه حتّى أتو دار علي نهاراً»[7]

4) سهيلى(متوفی:581هـ) در مورد عبيد اللَّه بن عدى[8] مى‏ گويد: «وله دار بالمدينة عند دار علي بن أبي‏طالب»؛[9]او در مدينه خانه‏ اى داشت كه در جوار خانه على بن ابى‏طالب قرار گرفته بود.

و مى دانيم منظور هم جوار بودن با خانه ‏اى كه در كنار مسجد به اميرمؤمنان(عليه السلام) تعلّق داشت نمى‏ باشد؛ زيرا همسايگان اين خانه فقط رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و همسران آن حضرت بود.

5) سمهودى آنجا كه نظرات مدينه‏ شناسان را درباره بيت الاحزان نقل مى‏ كند مى‏ گويد: «وأظنّه في موضع دار علي بن أبي‏طالب الذي اتّخذه بالبقيع»؛[10]به گمان من بيت الاحزان در محلّ همان خانه متعلّق به علي بن أبي‏طالب واقع است كه در كنار بقيع ساخته بود.

گفتنى است كه ما گرچه، نظريه سمهودى را درباره ی محلّ بيت الاحزان صحيح نمى‏ دانيم بلكه معتقدیم که بيت الاحزان از اول بناى مستقلی بوده نه بيت متعلق به امير مؤمنان(عليه السلام)؛ ولى به هر حال از مجموع اين نظرات و از اين متون تاريخى و مشابه آنها معلوم مى ‏شود كه امير مؤمنان(عليه السلام) در مدينه غير از خانه ‏اى كه در كنار مسجد قرار داشت داراى خانه ديگر هم بوده كه در نزديكى بقيع و در كنار منازل مهاجرين و به اصطلاح در محله مهاجر نشين مدينه قرار گرفته بود كه مانند چاه‏ها و باغات جزو موقوفات آن حضرت گرديد.[11]

حوادثى كه در اين خانه واقع شدبه عقيده نگارنده[12]، حوادث مهم تاريخى ای كه بلافاصله پس از رحلت جانگداز رسول خدا(صلى الله عليه و آله) يكى پس از ديگرى به وقوع پيوسته است همه آنها در اين منزل بوده نه در بيتى كه در كنار مسجد بود.
اجتماع عدّه ‏اى از مهاجرين و انصار[13] در مخالفت با بيعت ابوبكر، هجوم به خانه اميرمؤمنان[14] و سوق دادن آن حضرت و همچنين حركت حضرت زهرا (عليها السلام) به سوى مسجد، دوران نقاهت آن حضرت، ملاقات‏ها و حوادثى كه در اين دوران اتفاق افتاده و همچنين مراسم تجهيز و تشييع آن بانوى مخدّره(زن باحجاب و پرده نشین و پاکدامن و باشرم و حیا) مربوط به اين منزل بوده و در اين خانه واقع شده است كه علاوه بر اعتبار عقلى، شواهد و قرائن تاريخى و چگونگى وقوع اين حوادث اين نظريه را تأييد مى‏كند. و براى اهميت اين موضوع به نقل بعضى از اين شواهد تاريخى مى‏پردازيم.

پی نوشت:


[1]
. فضل بن روزبهان از بزرگان علماى شافعيه در عصر خود حكيم عارف، محدّث شاعر و اديب داراى تأليفات متعدّد مشهورترين آنها ردّ بر نهج الحقّ علّامه حلّى است به نام ابطال نهج الباطل كه در سال 909 آن را تأليف نموده و مرحوم قاضى نور اللَّه ششترى شهيد در سال 1019 احقاق الحقّ را در پاسخ آن نگاشته و در قرن اخير مرحوم آية اللَّه شيخ محمّد حسن مظفّر پاسخ ديگرى بر آن نگاشته به نام دلائل الصدق و در سه جلد چاپ شده است.

[2]. ر.ک: دلائل الصدق، الشیخ محمد الحسن المظفر، ج 3، ص 80، دارالمعلّم، القاهرة: «ان بیت فاطمه کان متصلا ببیوت ازواج النبی، و متصلا بالمسجد و قبر النبی، و هل کان عمر یحرق بیوت النبی و المسجد و القبر المکرم؟! نعود بالله من هذا الاعتقاد الفاسد، لان بیوتهم کانت متصله معموله من الطین و السعف الیابس، فاذا اخذ الحریق فی بیت، کان یحترق جمیع البیوت و المسجد و القبر المکرم. اکان عمر یقدم علی احراق جمیع هذا و لا یخاف لومه لائم و لا اعتراض معترض؟ من تامل هذا علم انه من المفتریات الواضحه».

[3]. ر.ک: تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، با تغییرات.

[4]. ر.ک: وفاءالوفا بأخبار دارالمصطفی، السمهودی، ج 2، ص470، دارالکتب العلمیة، بیروت. (على رغم دقّت نظر و صداقت و امانت در نقل سمهودى، كه زبانزد مورّخان است، اين‏ مطلب راكه وى از ابن شبّه ی نمیری نقل نموده است در نسخه چهار جلدى- كه از تاريخ ابن شبه در اختيار ماست- با بررسى مكرر به دست نيامد و دليل آن همان است كه مصحّح اين كتاب در صفحات اول آن تذكر داده است كه نسخه موجود در اختيار وى از نظر خط غيرخوانا و در مطالب و صفحاتش سقط فراوان وجود داشته است).

[5]. اخبار المدينه، ابن نجار، ج 1، ص 54.

[6]. صدرا: در جستجوی متون به متن تاریخ مدینه ابن نجار دست نیافتم و در برخی کتب تاریخی دیگر به جای دار علی، دار عقیل آمده است. (ذخایر العقبی، ص141).

[7]. وفاء الوفا، السمهودی، ج 2، ص90، دارالکتب العلمیة.

[8]. او خواهر زاده عثمان بن عفان است. در اواخر دوران حيات رسول خدا(صلى الله عليه و آله) متولّد و در سال 90 هجری وفات‏ نموده است.

[9]. الروض الأنف، السهیلی، ج 3، ص 162؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج38،ص49.

[10]. وفاء الوفا، السمهودی، ج 3، ص 103، دارالکتب العلمیة.

[11]. از جملات اين وقف‏نامه است: « وإنّه يقوم على ذلك حسن بن علي ... وإن حدث بحسن حدث وحسين حيّ فإنّه إلى حسين بن علي وإنّ حسين بن علي يفعل مثل الذي أمرت به حسناً ...».

[12]. محمد صادق نجمی.


[13]. خانه متصل به مسجد گنجایش چنین جمعیتی را نداشته.


[14]. حادثه هجوم به خانه ی فاطمه زهرا(علیها السلام) و دستور احراق باب آن حضرت در كتب تاريخى اهل سنّت از جمله‏ در منابع زير آمده است:تاريخ الطبرى، حوادث سال 11 هجرى؛ الإمامة والسياسه،ابن قتیبة، ج 1، ص 11؛ عقد الفريد،ابن عبد ربه الأندلسي، چاپ مصر، ج 3، ص 64؛ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 126؛ شرح نهج البلاغه،ابن ابى الحديد، ج 2، ص 45 و 46 و 56 و 57.


سؤال:

آیا در متون تاریخی قرینه ای وجود داشته که بیانگر وقوع اتفاقات بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) در منزل امام علی (ع) بوده باشد؟

جواب:
در نقل های تاریخی شواهد و قرائنی یافت می گردد که بیانگر چنین امری است که ما به چند مورد اشاره می نمائیم:

شاهد و قرينه ی اول: متن تعبيرات عده ‏اى از مورخان درباره ی اجتماع گروهى از مخالفين جريان سقيفه در منزل امام علی(علیه السلام).

طبرى در رابطه با چنین اجتماعی می نویسد: «أتى عمر بن الخطاب منزل عليّ وفيه طلحه والزّبير ورجال من المهاجرين».[1] «عمر بن خطّاب به خانه ی على آمد، طلحه و زبير و گروهى از مهاجرين، در خانه ی على جمع شده بودند...».



ابن قتيبه نیز در این رابطه می نویسد: «ان أبابكر تفقّد قوماً تخلفوا عن بيعة أبي‏بكر عند علي كرم اللَّه وجهه»؛[2]«ابوبکر در جستجوی کسانی برآمد که از بیعت با وی تخلف نموده بودند».

يعقوبى نیز می نویسد: «وبلغ أبابكر وعمر ان جملةً من المهاجرين والأنصار قد اجتمعوا مع علي بن ابي‏طالب في منزل فاطمة بنت رسول اللَّه».[3]
«به ابوبکر و عمر خبر رسید که گروهی از مهاجرین و انصار به همراه علی ابن ابی طالب(علیه السلام) در منزل فاطمه(علیها السلام)اجتماع نموده اند».

همچنین ابن ابى الحديد در این رابطه می نویسد:
«ان قيس بن شمّاس ... كان مع الجماعة الذين دخلوا بيت فاطمة ... وكان في البيت ناسٌ كثير»؛[4] «همانا قیس بن شماس به همراه جماعتی بود که داخل منزل فاطمه(علیها السلام) شده بودند و در این منزل گروه زیادی از مردم اجتماع نموده بودند».

و علامه حلّى نیز بیان می نمایند: «طلب هو و عمر احراق بيت اميرالمؤمنين وفيه اميرالمؤمنين وفاطمه وابناهما وجماعة من بنى هاشم».[5] «ابوبکر و عمر بدنبال آتش زدن منزل امیرالمومنین(علیه السلام) بودند و این در حالی بود که در این منزل آنحضرت و فاطمه و فرزندانش(علیهم السلام) و جماعتی از بنی هاشم حضور داشتند».

اين تعبيرات مختلف که بیانگر تجمع و اجتماع افراد زیادی (قوم، ناس كثير، جماعة و جملةٌ من المهاجرين و الانصار) بوده دليل بر آن است كه چنین اجتماعی در فضايى بزرگتر از فضاى حجره ی فاطمه(عليها السلام) اتفاق افتاده که در میان این جمع، حضرت زهرا و حسنين(علیهم السلام) نیز حضور داشته اند.

قرينه ی دوّم:
تعبيراتى است كه در سوق دادن امام علی(علیه السلام) به سوى مسجد بكار رفته است از جمله: «واجتمع النّاس ينظرون اليه وامتلأت شوارع المدينة بالرجال»؛[6]مردم اجتماع نموده و به آنحضرت نگاه می کردند، در حالی که خیابان های مدینه مملو از جمعیت بود.

قرينه ی سوّم:
در تعبيراتى که بیانگر حركت حضرت زهرا(علیها السلام) به سوى مسجد بوده آمده است: «لمّا بَلَغ فاطمة إجماع أبي‏ بكر على منعها فدك لاثت خمارها على رأسها واشتملت بجلبابها و أقبلت في لُمَةٍ من حفدتها ونساء قومها ...»؛[7]«فاطمه كه دريافت ابوبكر بر آن است تا او را از «فدك» محروم سازد، مقنعه پوشيد و چادر برداشت و در محاصره ی نزديكان و زنان قوم خود به سوى ابوبكر رفت».

و در تعبير ديگر آمده است: «واجتمع معها نساء كثير من الهاشمیات و غيرهنّ»؛[8]«جماعت بسيارى از زنان هاشميه و غير هاشميه با فاطمه(علیه السلام) اجتماع نمودند».

و باز در تعبير ديگر آمده است «ولم تبق من بنى هاشم أمرئة الا خرجت معها»؛[9] «و از زنان بنی هاشم کسی باقی نماند مگر آنکه با فاطمه (علیها السلام) از منزل آنحضرت خارج شدند».

اين حركت حضرت زهرا(سلام الله علیها) با حضور تعداد زیادی از بانوان، در واقع بیانگر يك حركت سياسى و راه‏پيمائى آرام بر ضد شرائط موجود بود. که وقوع چنین امری آنهم در چند قدمی مسجد امری بعید می باشد.

قرينه ی چهارم:
چگونگى اطلاع يافتن امير المؤمنین(عليه السلام):
در روایتی آمده است پس از وفات حضرت زهرا(سلام الله علیها) حسنين(علیهما السلام) وارد منزل شدند و چون از ارتحال مادرشان مطلع گرديدند اسماء به آنان عرض نمود: اى نور ديدگان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هرچه سريعتر خبر وفات مادرتان را در مسجد به اطلاع پدرتان برسانيد.
آن دوبزرگوار حركت كردند و چون به نزديكى مسجد رسيدند و صدايشان به گريه بلند شد صحابه از مسجد بيرون آمدند و علت گريه آن دو را جويا شدند. آنان پاسخ دادند مگر نمى ‏دانيد كه مادرمان از دنيا رفته است. در اينجا بود كه اميرالمومنین(علیه السلام) بى‏ اختيار به روى زمين افتاد ... «...فقالا لا، أو ليس قد ماتت أمنّا فاطمة قال: فوقع علىٌّ على وجهه ...».[10]

اگر وفات آن مخدّره در بيت و حجره اولى و در كنار مسجد اتفاق مي افتاد نيازى به حركت حسنين(علیهما السلام) و طى فاصله نبود بلكه امام علی(علیه السلام) از ميان حجره از وقوع چنین حادثه ای مطلع مى‏ گرديد.

قرينه ی پنجم :
مراسم تشييع پيكر حضرت زهرا(عليها السلام‏)
در اين مراسم دو موضوع قابل توجه است يكى اظهار نگرانى آن حضرت از وضع تابوت‏ هاى مكشوف و متعارف آن روز و در نهايت آماده‏ سازى تابوتى داراى پوشش همانند هودج[11] و استفاده نمودن از آن و تشييع و انتقال پيكر آن حضرت از محلى به محل ديگر و موضوع دیگر دفن شدن آن حضرت در حجره خويش که مضمون روايات شش تن از ائمه(علیهم السلام) و گفتار علما و دانشمندان شيعه است که این دلایل مؤيد آن است كه پيكر مطهر دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در جوار قبر آن حضرت دفن شده است.

با در نظر گرفتن اين دو جهت طبعاً اين سؤال پيش مى‏ آيد كه اگر آن حضرت در حجره ی خويش و در كنار مسجد از دنيا رفته است و در همان حجره نیز دفن شده اند، آماده‏ سازى تابوت براى چه بوده و تشييع پيكر آن بانو چه موضوعیتی داشته است و اين قرينه و شاهد ديگرى است بر اينكه ارتحال آن بزرگوار مانند حوادث ديگر در خانه ی دورتری از خانه اولى واقع شده است.

پی نوشت:

[1].تاریخ الطبری، الطبری،ج2، ص443، موسسة الاعلمی.

[2]. الإمامة والسياسة،ابن قتیبة، ج1، ص19، موسسة الحلبی.


[3]. تاريخ يعقوبى، ج2، ص126، دار صاد.

[4]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج6، ص48، دار احیاء الکتب العربیة.

[5]. نهج الحق و کشف الصدق، العلامة الحلی، 271.

[6]. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید،ج6، ص49 .

[7]. همان، ج16، ص249.

[8]. همان،ج 6،ص 49.

[9]. مأساة الزهرا، السید جعفر المرتضی، ج2، ص177.

[10]. كشف الغمّه، الاربلی، ج، 2،ص 123؛ بحار الانوار ،ج43،ص187.

[11]. تاريخ المدينة،ابن شبّه النمیری، ج1، ص108؛ اسد الغابة، ابن الاثیر،ج7، ص226.
موضوع قفل شده است