جمع بندی آیا مدیریت انبیاء موفق بوده است؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا مدیریت انبیاء موفق بوده است؟

[=&quot]آيا مديريت انبياء موفق بوده است؟ پس چرا در ميان جمعيت انبوه بني اسرائيل آنهم بعد از معجزات زيادي كه ديده اند تنها دو نفر آماده جهاد و اطاعت از حضرت موسي بودند؟!:
المائدة : 21 - 25 يَاقَوْمِ ادْخُلُواْ الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتىِ كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَ لَا تَرْتَدُّواْ عَلىَ أَدْبَارِكمُ‏ْ فَتَنقَلِبُواْ خَسِرِينَ(21) قَالُواْ يَامُوسىَ إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَ إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتىَ‏ يخَْرُجُواْ مِنْهَا فَإِن يخَْرُجُواْ مِنهَْا فَإِنَّا دَاخِلُونَ(22) قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يخََافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيهِْمَا ادْخُلُواْ عَلَيهِْمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَلِبُونَ وَ عَلىَ اللَّهِ فَتَوَكلَُّواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ(23) قَالُواْ يَمُوسىَ إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِيهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَ رَبُّكَ فَقَتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَعِدُونَ(24) قَالَ رَبّ‏ِ إِنىّ‏ِ لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسىِ وَ أَخِى فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَ بَينْ‏َ الْقَوْمِ الْفَسِقِينَ(25)

اى قوم من، به زمين مقدسى كه خدا برايتان مقرر كرده است داخل شويد و بازپس‏مگرديد كه زيان ديده باز مى‏گرديد. (21) گفتند: اى موسى، در آنجا مردمى جبارند و ما به آن سرزمين درنياييم تا آن گاه كه آن جباران بيرون شوند. اگر آنان از آن سرزمين بيرون شوند، بدان داخل شويم. (22) دو مرد از آنان كه پرهيزگارى پيشه داشتند و خدا نعمتشان عطا كرده بود گفتند: از اين دروازه بر آنان داخل شويد و چون به شهر درآمديد شما پيروز خواهيد شد. و بر خدا توكل كنيد اگر از مؤمنان هستيد. (23) گفتند: اى موسى، تا وقتى كه جباران در آنجايند هرگز بدان شهر داخل نخواهيم شد. ما اينجا مى ‏نشينيم، تو و پروردگارت برويد و نبرد كنيد. (24) گفت: اى پروردگار من، من تنها مالك نفس خويش و برادرم هستم. ميان من و اين مردم نافرمان جدايى بينداز. (25)


کارشناس بحث : کریم

[/]

جویا;308291 نوشت:
آيا مديريت انبياء موفق بوده است؟ پس چرا در ميان جمعيت انبوه بني اسرائيل آنهم بعد از معجزات زيادي كه ديده اند تنها دو نفر آماده جهاد و اطاعت از حضرت موسي بودند؟

با سلام
هدف از رسالت انبیاءدعوت مردم به سوی توحید ربوبی ودوری از طاغوت بوده است،
وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَة،(نحل/36)
و در حقيقت، در ميان هر امتى فرستادهاى برانگيختيم [تا بگويد:] «خدا را بپرستيد و از طاغوت [=فريبگر] بپرهيزيد.» پس، از ايشان كسى است كه خدا [او را] هدايت كرده، و از ايشان كسى است كه گمراهى بر او سزاوار است.
در اینکه انبیاءدر کشاندن جامعه به سوی توحید ودوری از طاغوت تمام زحمات خودرا کشیده اند ودر انجام وظیفه موفق بوده اند حرفی نیست.
آن بزرگواران برای انجام وظیفه خود از راههای مسالمت آمیز استفاده کرده اند وحتی در مرحله اول با پادشاهان ظالم وستمگر وارد مذاکره شده اند تا با هیچگونه نزاع ودعوایی همه مردم را به سوی حقیقت ببرند،چنان که حضرت موسی وقتی وارد مصر می شود همراه با برادر خود به قصر فرعون رفته اورا به ایمان به خدا دعوت می کند.
انبیاءبا استفاده از معجزات واستناد به ادله عقلی محکم مردم را به پوچی اعتقادات خود آگاه می کردند وآنها نیز نوعا در مقابل این استدلالات دلیل محکمی نداشتند لذا سردمداران که موقعیت خود را در خطر می دیدند با انواع واقسام راهها شروع به آزار واذیت انبیاءمی کردند واز هر شگردی استفاده می کردندتا مردم را از اطراف آنها پراکنده کنند.
از طرف دیگر بعضی از اقوام وامتها بودند چنان که آیه شریفه اشاره داشت بخاطر توجه زیاد به امور مادی وامور مجسم وضعف باور ورسوخ خرافات در بین آنها قابلیت دریافت معارف عالیه ای که انبیاءبرای آنها می آوردند را نداشتندکه بنی اسرائیل نیز از زمره همین طیف بودند وبیشتر از اینکه دنبال حقیقت بوده وقدر نعمتهای الهی را بدانند دنبال راحت طلبی وبهانه گیری بودند لذا بخاطر تاخیر ده روزه حضرت موسی در برگشت از میقات رو به گوساله پرستی آوردند وبهانه های دیگری که برای فرار از وظایف دینی انجام می دادند.
این ضعفها به خاطر مدیریت پیامبران نبوده است بلکه وقتی مردم سست وتن پرور باشند واز عمق دل به حقایق دینی باور نداشته باشند مدیر آن جامعه نیز چنان که باید وشاید موفق نخواهد بود والبته این صبر وحوصله انببیاءالهی بوده که در مقابل چنین انسانهایی دوام آورده وفرهنگ وتمدنی ماندگار از خود به یادگار می گذاشتند واز میان همین انسانهای سست عنصر افرادی نخبه وشیفته حقیقت تربیت می کردند که تا قرنها راه انها ادامه داشته باشد.
شما چند مدیر موفق می شناسید که بعد از در گذشت مکتب وبرنامه ای که پایه گذاری کرده دو قرن یا سه قرن ادامه داشته باشد اما همین انبیاء هزاران سال است که از دنیا رفته اند ولی شریعت ودینی که پایه گذاری کرده اند هنوز ادامه دارد واین نشانگر موفقیت آنها است.البته ما قبول داریم که ادیان دچار انحراف وبدعاتهایی شده اند ولی فعلا بحث سر اصل قضیه وماندگاری آنها است.
بنده نمونه هایی از مدیریت انبیاءرا که نشانگر اوج موفقیت آنها است دراینجا ذکر می کنم شما خود در مورد آن قضاوت کنید:
1-اداره مصر در دوران عزیزی حضرت یوسف وقحط سالی،ومسلمان شدن عزیز مصر بخاطر شخصیت وتبلیغات آنحضرت.
2-مدیریت حضرت موسی در نجات دادن بنی اسرائیل از چنگال فرعون وشکست دادن او.
3-مدیریت پیامبر در دوران سیزده ساله مکه وحفظ مسلمانها با وجود شدت آزار واذیت هایی که از جانب مشرکان مکه بر آنها تحمیل می شد.
4-مدیریت پیامبر در طول 23سال ودر دست گرفتن شبه جزیره عربستان وتبدیل مردم آن به مردمی متمدن وپیشرفته که در سایه تعالیم آنحضرت بعدا بر اکثر نقاط دنیا دست یافته وجزءقلمرءاسلامی قرار دادند.
حال اگر در اینجا پیامبرانی پیروانی کم داشته اند ویا پیروان آنها آنچنان که باید به حرف آنها گوش نمی دادند به خاطر این بود که آنها دنبال کمیت وپیروی اجباری نبودند بلکه می خواستند مردم با عقل خود به حقیقت برسند وبا رغبت واشتیاق دنبال رو برنامه های آنها باشند وچون انسان موجودی اختیاری است وبعضی از امور مثل دنیا طلبی یا ریاست طلبی ودنباله روی از شهوت مانع پیروی او از حقیقت می شود این مساله در مورد بعضی از پیروان آن حضرات نیز وجود داشت.


جویا;308291 نوشت:
آيا مديريت انبياء موفق بوده است؟ پس چرا در ميان جمعيت انبوه بني اسرائيل آنهم بعد از معجزات زيادي كه ديده اند تنها دو نفر آماده جهاد و اطاعت از حضرت موسي بودند؟!: المائدة : 21 - 25 يَاقَوْمِ ادْخُلُواْ الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتىِ كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَ لَا تَرْتَدُّواْ عَلىَ أَدْبَارِكمُ‏ْ فَتَنقَلِبُواْ خَسِرِينَ(21) قَالُواْ يَامُوسىَ إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَ إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتىَ‏ يخَْرُجُواْ مِنْهَا فَإِن يخَْرُجُواْ مِنهَْا فَإِنَّا دَاخِلُونَ(22) قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يخََافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيهِْمَا ادْخُلُواْ عَلَيهِْمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَلِبُونَ وَ عَلىَ اللَّهِ فَتَوَكلَُّواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ(23) قَالُواْ يَمُوسىَ إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِيهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَ رَبُّكَ فَقَتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَعِدُونَ(24) قَالَ رَبّ‏ِ إِنىّ‏ِ لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسىِ وَ أَخِى فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَ بَينْ‏َ الْقَوْمِ الْفَسِقِينَ(25) اى قوم من، به زمين مقدسى كه خدا برايتان مقرر كرده است داخل شويد و بازپس‏مگرديد كه زيان ديده باز مى‏گرديد. (21) گفتند: اى موسى، در آنجا مردمى جبارند و ما به آن سرزمين درنياييم تا آن گاه كه آن جباران بيرون شوند. اگر آنان از آن سرزمين بيرون شوند، بدان داخل شويم. (22) دو مرد از آنان كه پرهيزگارى پيشه داشتند و خدا نعمتشان عطا كرده بود گفتند: از اين دروازه بر آنان داخل شويد و چون به شهر درآمديد شما پيروز خواهيد شد. و بر خدا توكل كنيد اگر از مؤمنان هستيد. (23) گفتند: اى موسى، تا وقتى كه جباران در آنجايند هرگز بدان شهر داخل نخواهيم شد. ما اينجا مى ‏نشينيم، تو و پروردگارت برويد و نبرد كنيد. (24) گفت: اى پروردگار من، من تنها مالك نفس خويش و برادرم هستم. ميان من و اين مردم نافرمان جدايى بينداز. (25)

سلام
توفیق از خداست : و ما توفیقی الا بالله
و خدای تعالی با حفظ اصل اختیار بندگان ، نعمت انبیاء را به ایشان عنایت کرد
و چون برنامه انبیاء تماما منسوب به خداست از آن جهت کاملا ادای وظیفه شده است
می ماند قبول اینسویی که به نبی مرتبط نیست چون فرمود :
انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر
واله الموفق

[=&quot]سلام علیکم[/]

[=&quot]با تشکر از تلاشی که برای پاسخ به سؤال نموده اید![/]

[=&quot]انبیاء در مقابل نظریات اصلاحی که دیگران مطرح می کنند، نظریه الهی را مطرح نموده و این فرصت را داشته اند که درستی این نظریه را ثابت کنند! این نظریه نتوانست ملتها را علاج کند! اگر گفته شود امتها دارای ضعفهای جدی بودند! خب هنر انبیاء باید همین می بود که ضعف آنها را از بین ببرند! مثل این است که دکتری به بیمارانش بگوید بروید بهبود پیدا کنید تا من شما را سالم کنم!![/]

[=&quot]اگر هم گفته شود انبیاء فقط وظیفه گفتن داشتند!! خب گفتنی که نتواند تحولی ایجاد کند که کاری ندارد! خیلیهای دیگر هم فقط گفتند! آنها چه فرقی با انبیاء دارند؟! [/]

[=&quot]لطفا کمکم کنید تا این معضل را حل کنم! [/]

جویا;315043 نوشت:
خب هنر انبیاء باید همین می بود که ضعف آنها را از بین ببرند! مثل این است که دکتری به بیمارانش بگوید بروید بهبود پیدا کنید تا من شما را سالم کنم!! اگر هم گفته شود انبیاء فقط وظیفه گفتن داشتند!! خب گفتنی که نتواند تحولی ایجاد کند که کاری ندارد! خیلیهای دیگر هم فقط گفتند! آنها چه فرقی با انبیاء دارند؟!

سلام
در قانون الهی انسانها باید با اختیار و انتخاب و ترجیحا کاملا آگاهانه مسیر کمال انسانی را طی کنند . لذا با وجود موانع بسیار این مقدار از توفیق انبیاء که سراسر کره خاکی را فراگرفته نشان از موفقیت چشمگیر آنهاست. فراموش نکنیم که دنیا پایان راه کمال انسانی هم نیست .
والله الموفق

سراسر کره خاکی را چه فرا گرفته؟ آیا مسیحیت؟ حضرت عیسی آمد دیگران را به خدا برساند ولی خودش خدا شد!
حضرت موسی آمد بنی اسرائیل را از ظلمات به نور هدایت کند ولی در این زمان این همه ظلمت آیا جز از یهود نشأت می گیرد؟
بسیاری از انسانها هم که مکاتب غیر الهی دارند.
پیامبر اسلام هم که میزان موفقیتش معلوم است!

جویا;316523 نوشت:
سراسر کره خاکی را چه فرا گرفته؟ آیا مسیحیت؟ حضرت عیسی آمد دیگران را به خدا برساند ولی خودش خدا شد! حضرت موسی آمد بنی اسرائیل را از ظلمات به نور هدایت کند ولی در این زمان این همه ظلمت آیا جز از یهود نشأت می گیرد؟ بسیاری از انسانها هم که مکاتب غیر الهی دارند. پیامبر اسلام هم که میزان موفقیتش معلوم است!

سلام
شما فقط نیمه خالی را می بینید . الان هرچه از فرهنگ انسانی در کره خاکی است که کم هم نیست اثر زحمات انبیاء و پیروان آنهاست
فراموش نکنید که انسانها در دنیا همچون شکوفه ای اند که در نهایت به میوه مبدل می شوند جای تعجب نیست بیشتر این میوه ها کال یا آسیب دیده باشند
والله الموفق

ابتدا اهداف انبیا را بر اساس آیات قرآن مجید مرور میکنیم :

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...؛ ما رسولان خود را با دلیل روشن فرستادیم و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.»
حدید/ 25.

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید..»
ـ نحل/ 36

«یا ایها النبی انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا و داعیا الی الله‏ باذنه و سراجا منیرا »( احزاب/45و46 ) . ای پیامبر! ما ترا گواه ( گواه امت ) و نوید دهنده و اعلام خطر کننده‏ و دعوت کننده به سوی خدا به اذن و رخصت خود او، و چراغی نورده‏ فرستادیم.

‹‹هو الذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته ويزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمة›› (جمعه/2): او كسى است كه در ميان اميين پيامبرى را برانگيخت تا آيات حق را بر آنان فرو خواند و آنان را از رذايل اخلاقى پاكيزه گرداند و كتاب و حكمت را به آنان بياموزد.

‹‹كان الناس امة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين ومنذرين وانزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه›› (بقره/213): مردم يك دسته بيش نبودند ( تا اينكه در ميان آنان اختلاف پديد آمد)، سپس خدا پيامبران را، نويد بخش و بيم دهنده، بر انگيخت و همراه آنان كتاب را فرو فرستاد تا بين مردم در آنچه اختلاف كرده‏اند داورى كند.

‹رسلا مبشرين و منذرين لئلا يكون للناس حجة على الله بعد الرسل و كان الله عزيزا حكيما›› (نساء/165): پيامبرانى نويد دهنده و بيم دهنده را برانگيخت تا پس از آمدن پيامبران مردم حجت و عذرى نزد خدا نداشته باشند، و خداوند قدرتمند و حكيم است.

اميرمؤمنان درباره هدف بعثت پيامبران مى‏فرمايد:«و ليعقل العباد عن ربهم ما جهلوه، فيعرفوه بربوبيته بعد ما انكروا، و يوحدوه بالالوهية بعد ما عندوا» : پيامبران را برانگيخت تا بندگان وى آنچه را كه درباره توحيد و صفات خدا نمى‏دانند فراگيرند، و به ربوبيت و پروردگارى و يگانگى او بعد از انكار و عناد، ايمان بياورند. 1. نهج البلاغه، خطبه‏143.

اینک توجه شما را به چند سخن از بنیانگذار کبیر انقلاب جلب میکنم :

«انسان متأثر می ‏شود از اينكه تعليمات انبيا، از اول تا حالا، نتوانسته است كه اين انسانهاى فاسد را اصلاح كند. اين همه تعليمات الهى نتوانسته امثال محمدرضا و كارتر را به راه بياورد.» (ج ۱۱، صفحه ۲۸۶، مورخ ۲۵ آذر ۱۳۵۸)

«انبيا هم دعوت كردند، زحمت كشيدند، اوليا هم دعوت كردند، زحمت كشيدند، جنگها كردند براى همين كه اين انسانهاى فاسد را كنار بزنند، و يك جامعه انسانى درست بكنند. لكن مع الأسف توفيق حاصل نشد. براى ما هم نمی ‏شود. براى شما هم نمی شود. اما حتى الامكان البته آن معنايى كه اسلام می ‏خواهد به اين زوديها حاصل نمی ‏شود، اما حتى الامكان ما مكلفيم.» (ج ۱۱، صفحه ۳۸۶، مورخ ۲ دی ۱۳۵۸)

«مع الأسف اين كارى كه انبيا می ‏خواستند بكنند و هميشه هم دنبالش بودند، كم موفق می شدند. موانع زياد بود براى اينكه انسان به حسب طبع خودش مايل به شهوات و شهوت، غضب و شيطنت و اين مسائل است. و آنهايى كه می ‏خواهند مخالفت با اين بكنند اين را مهارش كنند، مبتلاى به يك مخالفتهايى، مبتلاى به يك موانعى می ‏شوند كه موفق نمی ‏شوند به آن. كم موفق شدند، لكن مع ذلك هرچه كه سلامت در دنيا هست و بركت هست، باز از همين كوشش انبياست كه كوشش كردند تا آن حدودى كه توانستند، تا آن حدودى كه شعاع تعليماتشان رسيده است، تا آن حدود توانستند، تا يك حدودى محدود كنند، مطلقاً مشكل بوده است و كم رسيدند.» (ج ۱۱، صفحه ۴۵۱، ۷ دی ۱۳۵۸)

«صاحبان مذاهب كوشش كردند براى اينكه مردم را آدم كنند. اين انسانى كه اگر سر خود باشد از همه حيوانات سركش‏تر و بدتر است. انبيا از اول خدا فرستاده كه اينها را از آن سركشى بيرون بياورند و مهار كنند. لكن انبيا هم آن طورى كه می خواستند موفق نشدند. مع ذلك همان مقدارى هم كه موفق شدند، الآن سلامت دنيا هر جا باشد به تابع مذاهب است كه هست.» (ج ۱۲، صفحه ۳۹، ۱۵ دی ۱۳۵۸)

«يكى از غصه‏ هاى انبيا هم همين است كه تعليماتشان را نتوانستند به ثمر برسانند به آنطورى كه تعليم اقتضا مى ‏كند. پيغمبر مى ‏خواست همه مردم را على بن ابيطالب كند ولى نمى ‏شد.» (ج ۱۲، صفحه ۴۲۴، ۲۱ خرداد ۱۳۵۹)

«هر يك از انبيا كه آمدند، براى اجراى عدالت آمدند و مقصدشان هم اين بود كه اجراى عدالت را در همه عالم بكنند لكن موفق نشدند. حتى رسول ختمى- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- كه براى اصلاح بشر آمده بود و براى اجراى عدالت آمده بود و براى تربيت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به اين معنا، و آن كسى كه به اين معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنيا اجرا خواهد كرد، نه آن هم اين عدالتى كه مردم عادى مى ‏فهمند كه فقط قضيه عدالت در زمين براى رفاه مردم باشد بلكه عدالت در تمام مراتب انسانيت... در زمان ظهور مهدى موعود- سلام اللَّه عليه- كه خداوند ذخيره كرده است او را از باب اينكه هيچ كس در اولين و آخرين، اين قدرت برايش نبوده است و فقط براى حضرت مهدى موعود بوده است كه تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد، و آن چيزى كه انبيا موفق نشدند به آن با اينكه براى آن خدمت آمده بودند، خداى تبارك و تعالى ايشان را ذخيره كرده است كه همان معنايى كه همه انبيا آرزو داشتند، لكن موانع، اسباب اين شد كه نتوانستند اجرا بكنند، و همه اوليا آرزو داشتند و موفق نشدند كه اجرا بكنند، به دست اين بزرگوار اجرا بشود...» (ج۱۲، صفحه ۴۸۰ و ۴۸۱، مورخ ۷ تیر ۱۳۵۹)

قسمت دوم :

ب) عدم توانایی و یا عدم مدیریت انبیا در رسیدن به اهداف:
مسلما تمامی انبیا برای برقراری عدالت و ایجاد یک جامعه ی آرمانی دچار مشکل و سختی های بسیار بوده اند .
مشکلاتی مانند جهل و بیسوادی ، خرافه پرستی ، عدم اعتماد به پیامبران الهی ، پادشاهان ستمگر ، آلوده بودن مردم به انواع گناهان و ... .
اما بی شک تمامی تلاش خود را به کار گرفته اند تا دستورات الهی را در جوامع پیاده کنند و امت خود را به سوی سعادت رهنمون سازند.
هدف مشترک انبیاء و اوصیاء، موجب گردیده که همه ایشان کار واحدی را به انجام رسانند و آن استقرار دین خدا در تمام دنیا است و عبودیت انسان را فقط برای خدا مد نظر دارند.
آنجا که قرآن در ظاهر خود از تلاش پیامبران در راه رسیدن به این هدف سخن می گوید. در تمامی موارد از عدم توفیق آنان به جز عده ای قلیل که به آنان ایمان آوردند خبر می دهد. این سؤال پیش می آید که دلیل شکست آنان چه بوده است؟

ما یقین داریم که راه انبیاء درست بوده است و اشکال در انسانها بوده که هدایت آنان را نپذیرفته اند و نه در طریقی که پیامبران پیموده اند. اگر در سیره انبیاء و دلیل ناموفق بودن ظاهری آنان دقیق شویم خواهیم دید که در نهضت آنان چیزی که همیشه غایب بوده است مردم بوده اند که خود را از نهضت رهایی بخش انسانها از سلطه شیاطین و هواهای نفسانی کنار کشیده و به هدایت آنان پشت نموده اند. در نهضت انبیاء همیشه پیامبران حضور خود را اعلام داشته اند ولی اکثریت مردم غایب بوده اند

جامعه‌اي كه به دستورات پيامبر توجه نكند جامعه‌اي مرده محسوب مي‌شود، خداوند دوست ندارد كه مسلمانان ذليل باشند.
زندگي موفق خواهد بود كه به دستورات خداوند و پيامبران در آن عمل شود، يكي از اهداف پيامبران اين بوده است كه در جامعه عدالت وجود داشته باشد.

شهيد مطهري در ارتباط با برقراري عدالت در جامعه گفته است كه اگر بخواهيم در جامعه عدالت برقرار باشد، بايد ابتدا قانوني وجودداشته باشد و مردم قانون را اجرا كنند و دستگاهي نيز باشد كه با متخلفان برخورد كند.
البته تا مردم خودشان نخواهند عدالت در جامعه محقق نخواهد شد، اگر هدف انبيا در جامعه تحقق عدالت بوده است ما بايد فكر كنيم كه تا چه اندازه در اين مسير گام برداشته‌ايم، جامعه‌اي كه در گمراهي به‌سر مي‌برد، يعني اينكه اهداف پيامبر در آن محقق نشده است.

جمع بندی: آیا مدیریت انبیاء موفق بوده است؟
سوال: آیا انبیاء در انجام رسالت خود ومدیریت مردم در ایجاد خدا باوری وتحقق تعالیم دینی از نظر فردی واجتماعی موفق بوده اند؟
جواب: برای اینکه بدانیم انبیاء موفق بوده اند یا نه؟ باید اول هدف رسالت آنها را در نظر بگیریم. وبا مقایسه فضای تحقق یافته واهداف آنها ودر عین حال امکانات وظرفیت موجود ببینیم آنها موفق عمل کرده اند، یا نه؟
هدف از رسالت انبیاءدعوت مردم به سوی توحید ربوبی ودوری از طاغوت بوده است،
وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَة.[1]
و در حقيقت، در ميان هر امتى فرستادهاى برانگيختيم [تا بگويد:] «خدا را بپرستيد و از طاغوت [=فريبگر] بپرهيزيد.» پس، از ايشان كسى است كه خدا [او را] هدايت كرده، و از ايشان كسى است كه گمراهى بر او سزاوار است.
در اینکه انبیاءدر کشاندن جامعه به سوی توحید ودوری از طاغوت تمام زحمات خودرا کشیده اند ودر انجام وظیفه موفق بوده اند حرفی نیست.
آن بزرگواران برای انجام وظیفه خود از راههای مسالمت آمیز استفاده کرده اند وحتی در مرحله اول با پادشاهان ظالم وستمگر وارد مذاکره شده اند تا با هیچگونه نزاع ودعوایی همه مردم را به سوی حقیقت ببرند،چنان که حضرت موسی وقتی وارد مصر می شود همراه با برادر خود به قصر فرعون رفته اورا به ایمان به خدا دعوت می کند.
انبیاءبا استفاده از معجزات واستناد به ادله عقلی محکم مردم را به پوچی اعتقادات خود آگاه می کردند وآنها نیز نوعا در مقابل این استدلالات دلیل محکمی نداشتند لذا سردمداران که موقعیت خود را در خطر می دیدند با انواع واقسام راهها شروع به آزار واذیت انبیاءمی کردند واز هر شگردی استفاده می کردندتا مردم را از اطراف آنها پراکنده کنند.
از طرف دیگر بعضی از اقوام وامتها بودند چنان که آیه شریفه اشاره داشت بخاطر توجه زیاد به امور مادی وامور مجسم وضعف باور ورسوخ خرافات در بین آنها قابلیت دریافت معارف عالیه ای که انبیاءبرای آنها می آوردند را نداشتندکه بنی اسرائیل نیز از زمره همین طیف بودند وبیشتر از اینکه دنبال حقیقت بوده وقدر نعمتهای الهی را بدانند دنبال راحت طلبی وبهانه گیری بودند لذا بخاطر تاخیر ده روزه حضرت موسی در برگشت از میقات رو به گوساله پرستی آوردند وبهانه های دیگری که برای فرار از وظایف دینی انجام می دادند.
این ضعفها به خاطر مدیریت پیامبران نبوده است، بلکه وقتی مردم سست وتن پرور باشند واز عمق دل به حقایق دینی باور نداشته باشند، مدیر آن جامعه نیز چنان که باید وشاید موفق نخواهد بود. والبته این صبر وحوصله انببیاءالهی بوده که در مقابل چنین انسانهایی دوام آورده وفرهنگ وتمدنی ماندگار از خود به یادگار می گذاشتند واز میان همین انسانهای سست عنصر افرادی نخبه وشیفته حقیقت تربیت می کردند که تا قرنها راه انها ادامه داشته باشد.
شما چند مدیر موفق می شناسید که بعد از در گذشت مکتب وبرنامه ای که پایه گذاری کرده دو قرن یا سه قرن ادامه داشته باشد اما همین انبیاء هزاران سال است که از دنیا رفته اند ولی شریعت ودینی که پایه گذاری کرده اند هنوز ادامه دارد واین نشانگر موفقیت آنها است.البته ما قبول داریم که ادیان دچار انحراف وبدعاتهایی شده اند ولی فعلا بحث سر اصل قضیه وماندگاری آنها است.
نمونه هایی از مدیریت انبیاء:
1-اداره مصر در دوران عزیزی حضرت یوسف وقحط سالی،ومسلمان شدن عزیز مصر بخاطر شخصیت وتبلیغات آنحضرت.
2-مدیریت حضرت موسی در نجات دادن بنی اسرائیل از چنگال فرعون وشکست دادن او.
3-مدیریت پیامبر در دوران سیزده ساله مکه وحفظ مسلمانها با وجود شدت آزار واذیت هایی که از جانب مشرکان مکه بر آنها تحمیل می شد.
4-مدیریت پیامبر در طول 23سال ودر دست گرفتن شبه جزیره عربستان وتبدیل مردم آن به مردمی متمدن وپیشرفته که در سایه تعالیم آنحضرت بعدا بر اکثر نقاط دنیا دست یافته وجزءقلمرءاسلامی قرار دادند.
حال اگر در اینجا پیامبرانی پیروانی کم داشته اند ویا پیروان آنها آنچنان که باید به حرف آنها گوش نمی دادند به خاطر این بود که آنها دنبال کمیت وپیروی اجباری نبودند بلکه می خواستند مردم با عقل خود به حقیقت برسند وبا رغبت واشتیاق دنبال رو برنامه های آنها باشند وچون انسان موجودی اختیاری است وبعضی از امور مثل دنیا طلبی یا ریاست طلبی ودنباله روی از شهوت مانع پیروی او از حقیقت می شود این مساله در مورد بعضی از پیروان آن حضرات نیز وجود داشت.
خلاصه کلام اینکه وقتی می بینیم. انبیاء با دست خالی در مقابل پادشاهان وستمگرانی با تمام قدرت ایستاده ورسالت خود را چنان ریشه ای واساسی جا انداخته اند که تا الان باقی مانده است. وزمانی هم که بر مسند امور نشسته اند مانند، موارد ذکر شده گل کاشته اند. نشان می دهد که آنها خیلی موفق بوده اند. بدون اینکه به کسی باج دهند واز سخن خود کوتاه آیند، آنرا تبلیغ کرده وماندگارش کرده اند. در عین حال قابلیت وپذیرش مردم هم مهم است. که شخص را زا اعتقاداتی که با آن بزرگ شده ومال آباء واجدادش بوده رها کنی وبه آیین الهی پایبندش کنی، کار ساده ای نیست، که انبیاء الهی انجام داده اند.


[/HR][1] . نحل/36

موضوع قفل شده است