اولین شهید ایرانی در بوسنی

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اولین شهید ایرانی در بوسنی




شهید رسول حیدری فردی بود که رهبر انقلاب خطاب به خانواده شهید رسول حیدری فرموده اند:

«...ما دلمان برای از دست دادن این عزیز و سایرعزیزان می سوزد لکن سعادتی از این بالاتر نیست. من بارها گفته ام میدان بوسنی، جنگ اسلام وکفر تنها نیست بلکه از این بالاتر است، دروازه ورود به غرب و اروپا است،آنجا مسأله اش بالاتر از جنگ عراق و ایران است. کسی که برود آنجا و محیط امن خانواده را رها کند، مقامش خیلی بالاتر است. خداوند به او اجر دهد، خداوند به شما هم اجر بدهد. البته دل‌های شما ملتهب است. خداوند این داغ را کم کند و اجر به شما عطا کند...»

زندگینامه

روز اول فروردین 1339 چشمان منتظر خانواده ای به نور او روشن شد. چه کسی آن روز می دانست آن نوزاد که رسول نام گرفت سردار عشق است، چه کسی در خاطرش می گنجید قلب کوچکی که تندتر از تیک تاک ساعت می تپید روزی ماوای بی‌پناهان بوسنی خواهد شد.

رسول دوره ابتدایی را در مدرسه پانزده بهمن در شهرستان ملایر تحصیل کرد. روحیه بلند رسول ازهمان کودکی، از او شخصیتی مردانه پدید می آورد و هوش و ذکاوت و رفتار مردانه اش او را ازهمکلاسی هایش متمایز می‌كرد.




خانواده رسول مدتی به اهواز مهاجرت می کنند و رسول سال دوم و سوم دبیرستان را در آن جا می گذراند. در اهواز، بیشتر اوقاتش را به سیر و سلوک معنوی سپری می کند، پس از بازگشت از اهواز، در ملایر به هنرستان فنی می رود و به ادامه تحصیل می پردازد.

فعالیت های شهید پیش از پیروزی انقلاب اسلامی

رسول در هنرستان فنی ملایر، با مطالعات متنوع با الفبای سیاست آشنا می شود و از همان زمان وارد مسائل اجتماعی و سیاسی می‌شود. سال های آخر هنرستان در حدود 18 سالگی رسول مصادف با آغاز جرقه های انقلاب است و امام، پاکان را به سوی خود جذب می‌کند. رسول از جمله جوانانی است که در بر پایی تظاهرات و پخش اعلامیه های امام نقش فعال دارد. بیشتر اوقات خود را در محافل مذهبی و مجالس سخنرانی سپری می کند. در هنرستان انشاهای سیاسی می نویسد و برای هم کلاسی هایش می‌خواند، معلم ادبیات وی در این مورد می گوید یک بار رسول انشایی نوشته بود که وقتی سر کلاس خواند به او گفتم پسر جان، با این حرف ها مواظب باشد سرت را به باد ندهی. بعدها فهمیدم که رسول واقعاً فردی شجاع و پر شهامت است.

پایبندی رسول به دستورهای دینی و دلسوزی اش نسبت به پابرهنگان، او را جلودار حرکت های مردمی در شهر ملایر می کند. با اوج گیری انقلاب اسلامی، رسول به مبارزات و فعالیت هایش علیه رژیم وسعت می بخشد و بیشتراوقات خود را صرف پخش اعلامیه ها و نوارهای حضرت امام می کند.

رسول برای از بین بردن عوامل فساد و تباهی فشر جوان سخت تلاش می کند. او در تشکل های مردمی و ترغیب قشر جوان به راهپیمایی و تظاهرات علیه رژیم به فعالیت می پردازد و فعالیت های مذهبی و سیاسی انجام می دهد. در راهپیمایی ها به عنوان جلودار حرکت می کند. یک بار نیز نیروهای شهربانی او را دستگیر می‌كنند و مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند اما وی با جدیت بیشتری به تلاش های انقلابی خود در ملایر ادامه می دهد. روزهای پیروزی انقلاب، پرتلاش وخستگی ناپذیر به فعالیت شبانه روزی می پردازد.

فعالیت های شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی

پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی همچنان پرچمدار جوانان انقلابی ملایر به شمار می رود. او پیش از گرفتن دیپلم در سال 1358، برای خدمت به مردم مسلمان وانقلابی به همدان می رود و در آن شهر به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در می آید، چرا که در ملایر هنوز سپاه تشکیل نشده بود.



رسول در سال 1359 به همت چند تن از دوستان انقلابی اش، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ملایر را تشکیل می دهد و نیروهای انقلابی و متعهد ملایر را جذب سپاه می‌كند. او در سپاه ملایر قاطعانه به مبارزه علیه عوامل ساواک می پردازد و تعدادی از آنان را دستگیر و به مجازات می رساند، قاطعیت انقلابی رسول، در دل عوامل ضد انقلاب و عناصر فاسد رعب و وحشت زیادی ایجاد می‌كند. به دنبال غائله کردستان و تحرکات گروهک های ضد انقلاب، رسول با چند تن از دوستان خود داوطلبانه به سوی کردستان می شتابد و در شهر پاوه به مبارزه علیه ضد انقلاب مشغول می شود. او و همرزمانش در سال 1358 در سریش آباد کردستان پایمردی کرده و از تخریب آن توسط ضد انقلاب جلوگیری می کند. وی درآزادسازی بایگان حماسه می آفریند. رسول در ملایر و همدان به دلیل فعالیت های انقلابی و تهدیدعناصر فاسد و ضد انقلاب همواره مورد تهدید جانی قرار می گیرد. ولی بدون اعتنا به این تهدیدها به فعالیت ها پیش ادامه می دهد.

فعالیت های شهید در دوران دفاع مقدس

رسول، پس از شروع جنگ تحمیلی، برای دفاع ازآرمان های انقلاب راهی جبهه های جنگ علیه دشمن بعثی می شود. بارها در عملیات‌های مختلف شرکت كرده و مجروح می شود. در یکی از مرخصی هایی که در سال 1360 به شهر می آید، ازدواج می کند و پس ازازدواج دوباره به همدان می رود.

رسول، مدتی در جبهه گیلان غرب و سرپل ذهاب با نیروهای متجاوز عراقی می جنگد، در این محور چند طرح عملیاتی را برای ضربه زدن به دشمن ترسیم می کند و خود نیز در این عملیات‌های تهاجمی فعالانه شرکت می‌كند.

رسول در سال 1363 با درایت، هوشمندی و ابتکار عمل در منطقه شمال غرب، یک رشته اقدام‌های بازدارنده را در مقابل دشمن ترتیب می دهد و بدین ترتیب، دشمن را از دست یافتن به اهداف خود باز می دارد. او سال‌ها در منطقه کردستان عراق، به شناسایی و مبارزه علیه نیروهای عراقی می پردازد و با وجود کمبود امکانات، تجهیزات و وسایل خم به ابرو نمی آورد و با مشکلات دست و پنجه نرم می کند.

رسول یک بار درکردستان عراق از ناحیه کمر سخت مجروح می شود، از آن جا که وسایل بیهوشی در دسترس نبود، او با صبر و تحمل بالا تن به عمل جراحی بدون بی هوشی می دهد.

او در طول هشت سال دفاع مقدس، حدود 65 ماه درجبهه های جنوب، به‌ویژه غرب به خدمت خالصانه می پردازد که عمدتاً در کردستان عراق به فعالیت شناسایی اقدام می کند او درشمال عراق تا عمق خاک عراق نفوذ می‌کند و گاهی در شناسایی‌ها تا مرز سوریه به پیش می رود.

فعالیت های شهید پس از دفاع مقدس

جنگ تحمیلی که تمام می شود، رسول برای تکمیل تحصیلاتش وارد دانشگاه امام حسین (ع) شده و در رشته علوم سیاسی به تحصیل می پردازد. سال آخر تحصیل، تجاوز صرب های نژاد پرست به مسلمانان تازه انقلاب یافته بوسنی وهرزگوین آغاز می شود. در این بین، رسول به عنوان دیپلمات جمهوری اسلامی به بوسنی مأموریت می یابد و در شهر وسیوکو از بوسینای مرکزی، مشغول خدمت می‌شود.

رسول با انبوهی از تجربیات انقلابی و رزمی خود، در بوسنی منشأ خدمات ارزشمند برای مردم بی پناه، به ویژه قشر جوان و مشتاق این کشور می شود. او با منش، کردار و اخلاق خود، فرهنگ دینی را میان مردم بوسنی منتشر می سازد. "سروویچ" روحانی شهر وسیوکو می گوید: رسول را عالمی بسیار ساده و مؤمن یافتم اوهمواره به خدا توکل داشت".

مردم بوسنی او را یاوری صدیق برای خود می شناسند. رسول نیز به مردم وسیوکو عشق می ورزید و با آنان باعلاقه و مهربانی رفتارمی کرد. آقای "چنگیج"، عضو شورای " SAD" و مؤسس یگان "پاتریکالیگا" می گوید، "بیش از هشت ماه بود که او را می شناختم، او نماینده واقعی مردم و دولت جمهوری اسلامی ایران بود. از هیچ کمکی به ما روگردان نبود و از بهترین دوستان و حامیان مردم بوسنی به شمار می رفت."

رسول، با علاقه و استعدادی که داشت، زبان مردم بوسنی را برای ارتباط صمیمی‌تر فرا می‌گیرد و در روزهای آخر بی واسطه با آنان رابطه برقرار می کند. "ابراهیم آوودیچ" مهندس مکانیک در مورد رسول می گوید: "رسول خیلی ساده و پرتحرک، درعین حال شوخ طبع بود. من شهید رسول را یکی از سربازان واقعی امام خمینی (ره) یافتم که برای ادای تکلیف دینی خود، حرکت می کرد."

چگونگی شهادت




شهید رسول پس ازسال ها مجاهدت و تلاش در راه حق، در روز عید غدیر سال 1372 درکشور بوسنی- هرزگوین و در بوسنای مرکزی واقع در شهر ویسوکو متوجه شد که نیروهای کروات (HVO) منطقه ای از جاده وسیوکو را آلوده كرده‌اند كه این مسیر، مسیر عبور ایرانیان بود. وی دستور داد که تا اطلاع ثانوی کسی از این مسیر عبور نکند و خود به همراه یکی از رزمندگان بوسنی به آن منطقه رفت تا منطقه را مورد بررسی قرار دهد. رسول قبل ازحرکت با مادرش که سیده بود، تماس تلفنی گرفت و ضمن تبریک عید با حالتی روحانی با همه خداحافظی کرد، و به کمین نیروهای کروات که در آن زمان با نیروهای مسلمان در حال جنگ بودند، رفت و پس از مقاوت شجاعانه به فیض عظیم شهادت نایل آمد و به بزرگ ترین آرزوی خود رسید.

او که قلب مهربانش همواره برای اسلام عزیز و مظلوم می تپید نهایتاً در این راه شربت شهادت را نوشید و از قلب اروپای کفرکیش، پلی به بلندی ابدیت به بهشت زد و از آن طریق به جرگه عشاق ملحق شد.

گفتنی است، شهید رسول در وصیتنامه خود نیز از آرزوی شهادت خود و حسرت سیراب شدن از شهد شهادت گفته است.

وی در وصیت نامه خود چنین نگاشته است:

" بسم الله الرحمن الرحیم "

اِنَّ السّٰاعَةَ آتِیَةٌ اَكٰادُ
اُخْف۪یهٰا لِتُجْزٰی كُلُّ نَفْسٍ بِمٰا تَسْعٰی
قرآن مجید طه-14




با سلام و درودهای فراوان به پیشگاه صاحب الامر ولی‌عصر آقا امام زمان سلام الله علیه و با درود بسیار بر روح پاک و طیب بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران آقا امام خمینی و با نثار خالصانه ترین احترامات و سالم فراوان به پیشگاه ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنه ای حفظ الله و با نثار زیباترین سپس ها به پیشگاه ارواح طیبه شهدای ازآغاز تا کنون.

باسلام اینجانب رسول حیدری فرزند ابراهیم متولد 1339 درکمال سلامتی جسم با استعانت از درگاه حضرت حق باری‌تعالی وصیت نامه خویش را به تحریر در می آورم. انشاء الله مورد قبول درگاهش باشد.

فلاسفه و حکما بر این قائلند که فصل بین انسان و حیوان ناطقیت انسان است. ( الانسان حیوان ناطق) ولی فصل و تمایز بین انسان‌ها با حیوانات و حتی انسان‌ها با یکدیگر در دو جهت است، داشتن درد و غم غربت و فراق، فرق بین انسان و حیوان درداشتن و صاحب دور بودن است، به گفته شهید مطهری(ره) درد انسان فقط درد خداست، درد دوری از حق است و میل بازگشت به قرب حق و جوار رب العالمین است... و اما درد ما درد اسلام است، درد مظلومیت حسین(ع) در کربلاست، درد نامردی های روا داشته درحق مولایمان علی(ع) است، درد ما درد اسارت جانگاه میلیون ها مسلمان است، درد ما درد دوری ازحق است...

درطی مدت 12 سال گذشته درحال و هوای سال‌های سیراب شدن‌مان از سرچشمه عشق و محبت همیشه از خداوند خواسته بودم شهادت را نصیبم کند، هر چند که یارای پرواز با پرستوها را داشتم اما پای بسته در آشیان خاکی در ماندم و حالا خدایا شکوه ندارم تو بزرگ‌تر از آنی که من حقیر از رحمت تو نومید باشم، تو غفور و بخشنده تر از آنی که من در زیر بارمعاصی ناامید شوم، ولی پروردگارا هر چه هست قسم می دهم به تنهایی علی(ع) و به مظلومیت حسن(ع) و به خون حسین (ع) مرا در جوار رحمت خود بپذیر. (عكس: یادبود شهید حیدری در بوسنی)

خدایا تو خود میدانی که درد استغاثه مسلمانان، درد نوامیس برباد رفته‌مان و زنان به بردگی برده شده‌مان مرا به قیام فرا می خواند، تو خود یاری‌ام ده و یاد و ذکر خود را بر من مستولی بخش، و قلبم را از ایمانت اطمینان بخش.

اللهم رزقنا توفیق شهادة فی سبیلک


والسلام علیکم و رحمة الله و برکاة 25/5/71 رسول حیدری

منبع: شیعه 110

به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم، یکی از دستنوشته‌های این شهید والامقام در ماه محرم منتشر می‌شود:


امروز دقیقاً نمی‌دانم روز دوم و یا سوم محرم است، بدن مجروحم حدود 200 (شاید کمتر) کیلومتر دور از وطن اسلامیم در یک کلبه روستائی در کنار جاده یکی از شهرهای عراق بر زمین افتاده است. همراهم صبح رادیو را روشن کرد برنامه کودک بود داشت برای امام حسین (ع) نوحه می‌خواند خیلی دلم گرفته است، شدیداً دلم می‌خواهد گریه کنم ولی صد حیف…

چند هفته است حمام نرفته‌ام بدنم خیلی کثیف است نه طهارت و نه پاکی، به همان ناپاکی روحم، اما دیشب خواب دیدم حمام رفته‌ام تمیز و پاک خیلی خوشحال بودم احتمالاً شاید چه می‌دانم شاید خداوند گناهانم را بخشیده باشد و شاید بالاتر قصد دارد از من راضی باشد و مرا پیش خود ببرد به هر حال احساس عجیبی دارم، در زندگی‌ام سعی کرده‌ام هیچ وقت وابستگی پیدا نکنم گرچه نتوانستم اما در همین چند لحظه خود را دارم برای دیدار او آماده می کنم. به هیچ چیز امیدی ندارم جز او تنها امیدم خدا تو هستی، هیچ سرمایه ای نیندوخته‌ام مرا چکار خواهی کرد، تو را به حق حسین (ع) تو را به مظلومیت علی اصغر…

به من رحم کن خدا، خدایا مرا ببخش، مرا پاک کن از این دنیا ببر، خدایا تو می‌دانی اگرچه گنه کار بودم، گرچه نافرمانی تو را کردم ولی خدایا تو بزرگ‌تر از آنی، تو مهربان‌تر از آنی که بخواهی تن مجروح را در آتش اندازی، خدایا از رفتنم ناراحت نیستم از چگونه رفتنم نیز ناراحت نیستم نگران مهمان نوازی تو هستم، چطور با من برخورد خواهی کرد خدا، مرا ببخش مرا ببخش خدا.
خداحافظ همگی شما