اخباری مهم از بهشتیان

تب‌های اولیه

29 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اخباری مهم از بهشتیان

روایت چشم اندازی بهشتیان به روزنه باریکی که بالای سرشان به بهشتی دیگر باز کرده اند...
تقدیم به همه دوستان خوبم در انجمن اسک دین
دوستان خوبم امروز برایتان متن کوتاهی را از سخن بهشتیان با یکدیگر نوشته ام، آن هنگام که در سقف بهشتشان روزن باریکی گشوده اند تا هر از چند گاهی لذت دیدن حال بهشتیانی دیگر را نیز تجربه کنند. حال محو تماشای بهشتی عالیتر از بهشت خودند و انگشت حسرت به دهان دارند.
به اعماق قلبتان رجوعی کنید شاید شما نیز از آن اعماق بیکران، زمزمه هایی از ایشان را بشنوید...
.
.
.
.
....
......
.........
............. ما در نازلترین مراتب قرب و بندگی از دوردستان شاهد عاشقانی هستیم که در لذت کامروایی و هم آغوشی معشوق حقیقی خود غرق نورند. آنجا بساط قرب است... بَه که چه خوش میخندند و چه نیکو آواز سرمیدهند و در قهقه مستانه شان شیدای آن جمال پر فروغ اند. آن چنان مدهوش خرابات احسان یارند که هر دمی صد جان فدای جانش دارند. گرداگرد سلطان عشق انجمنی ساخته اند و از پرتو رخصار او هریک چون ماه شب چهارده میدرخشند. چنان دل در گرو قبض و بسط یار دارند که از خود هیچ ندارند و هر چه هستند خود اویند.
ای کاش از این روزنی که بر سقف بهشت ما برای دیدن احوال آنها گماشته اند ما را نیز نصیبی از آن بهشت واقعی بود.
ما گرچه در بهشتیم اما حق آن است که در فراق آنان در جهنم حسرت دون همتی خود می سوزیم. اگر بهشت آن است که ایشان دارند پس همان به که این سرای خود را جهنم بنامیم...
وه چه بزم پر شور و غوغایی است در آن مائده می های شاهانه...
ای کاش ما را نیز از لعل لب آن معشوق جانانه نصیب بوسه ای بود.
ای سرخوشان مست جام ساقی از ما دورافتادگان آن بساط نیز یادی کنید و ما داغدیدگان هجر رخ یار را نیز نامی برید.
ای کاش بر دهان ما مهری نبود تا بر آن دنیازدگان غرق در خواب و خور و شهوت، حکایتی از این داغ فراق و آن باغ قرار بگوییم.
ای کاش توانای آن بودیم که خطابشان کنیم و بگوییم ما نیز چون شما روزگاری بس دراز در اندیشه جمع دنیا و ذخیره آخرت بودیم غافل از انکه ما در آن همه بیکرانه عوالم خلقت، بهایی دیگر داشتیم و برای غایتی دیگر آمده بودیم. ای کاش از آب و گل چشم فرو میبستیم و به جان و دل میپرداختیم.
ای کاش افسانه مستی لذت دنیا را جایگزین مستی هم نوایی با یار دردانه نمیکردیم.
به راستی چرا اندیشه نکردیم که اگر بهشت شیرین است بهشت آفرین شیرین تر است و اگر هم آغوشی با حوریان و نیکو صورتان بهشتی لذیذ است اتحاد و یگانگی با پری آفرین لذیذتر است.
افسوس که از آن سرمایه افزون تر از گوهرِ عمرِ خود بهره چندانی نبریم و در آن کاشانه، جرعه ای از جام عشق و مستی آن نازدانه، پیمانه ای نستاندیم...
حال مائیم و فغانِ بی درمانِ هجران و تماشای آن بیدلانِ باده جانان...
ما را توانای رخ عالم تاب آن معشوق حقیقی نیست اما از زمزمه مستانِ گرد آمده آن بهشت ابرار، پیداست که نامش «حسین بن علی» علیهماالسلام است.
آری اینجا بساط قربی فراهم است...

سلام علیکم
ما هر چه هم همت بکنیم در این دنیا، باز هم جا دارد
و باز هم مراتب بالاتر از ما وجود دارد
پس در نتیجه با هر همتی که در این دنیا داشته باشیم
باز هم در بهشت انگشت به دهان حسرت میخوریم .
درسته ؟

اویس;305287 نوشت:

1-اگر بهشت آن است که ایشان دارند پس همان به که این سرای خود را جهنم بنامیم...

سپاسگذارم از مطالب بسیار خوب...
واقعا به این فکر می کنم که از هر ثانیه ی عمرم برای ذخیره توشه اخرت استفاده کنم.
هر چند که آخر در قیامت حسرت خواهم خورد اگر چه والعاقبه للمتقین.

اما مورد 1 :

نمی دانم آیا در بهشت هم همچین سخنانی وجود دارد یا اساسا همچین حالاتی در انسان ها ایجاد می شود ؟
یا اساسا :
افسردگی - حسرت - غم - تغابن و غیره این ها که مربوط به دنیاست , در بهشت هم وجود دارد ؟
یا اگر ( در بهشت ) وجود دارد , راه جبران هست که مثلا این امید باشد که من( در بهشت) تا 1000 سال دیگه مقامم به اونجایی میرسه که الان اونجا رو بهشت واقعی می دونم ؟

با سپاس

[="Arial Black"][="Blue"][="Navy"]با عرض سلام خدمت همه دوستان خوبم خصوصا جناب العبد و BaghiatoSalam
بله همانطوری که در متن بالا اشاره نمودم درجات بهشت بی نهایت است و هرکسی که در مرتبه مادون بهشت قرار دارد آرزو و حسرت رسیدن به مراتب بالاتر را دارد.
رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و اله در حدیثی فرمودند: [="Navy"][="DarkGreen"]اى گروه شیعیان از خداوند بترسید، بهشت از دست شما نمى‏رود اگر چه گناهان شما موجب شود كه شما از ورود در آن تاخیر داشته باشید، اكنون براى بدست آوردن درجات بهشت با هم مسابقه دهید[/][/].(1)
و در حدیث دیگری می فرمایند: «[="#006400"]إنّ أهل الجنّة ليتراءون أهل الغرف في الجنّة كما تراءون الكواكب في السّماء.[/]»(2) یعنی اهل بهشت صاحبان غرفه‏هاى بالا را چنان مى‏بینند كه شما ستارگان آسمان را می بینید.»
و امام علی علیه السلام می فرمایند: «[="#006400"]اعلم أنّ درجات الجنّة على عدد آيات القرآن فإذا كان يوم القيامة يقال‏ لقارئ‏ القرآن اقرأ و ارق ...[/]»(3) یعنی بر شما باد بخواندن قرآن كه درجات بهشت به شماره آیات آنست و روز قیامت به قارى قرآن گویند بخوان و بالا رو و هر آیه که بخواند یك درجه بالا رود.
روای گوید از حضرت رضا علیه السّلام پرسیدم: نظر شما در باره این حدیث كه أهل حدیث نقل مى‏كنند: «أهل ایمان از منازل و مقامات خود در بهشت، خدا را زیارت مى‏كنند» چیست؟
حضرت رضا علیه السّلام فرمود: «[="#006400"]اى أبا صلت، خداوند تبارك و تعالى حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله را بر تمام مخلوقین، حتى فرشتگان و انبیاء عظام، برترى داده است، و بیعت كردن با او را به منزله بیعت با خود ساخته و زیارت و دیدار پیامبر را در دنیا و آخرت به منزله زیارت و دیدار خود شمرده است،... و درجه و مقام پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله در بهشت از تمام درجات بالاتر است، پس هر كس از درجه و مقام خود در بهشت؛ آن حضرت را زیارت كند، خداوند تبارك و تعالى را زیارت كرده است[/].»
از عبد اللَّه بن مسعود روایت شده است كه رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود:
«م[="#006400"]ن حال و وضع آخرین كسى را كه از آتش جهنم نجات مى‏یابد و آخرین كسى كه به بهشت در مى‏آید، مى‏دانم: مردى چهار دست و پا از آتش جهنم بیرون مى‏آید و خداوند متعال به او مى‏فرماید: «برو وارد بهشت شو. به بهشت مى‏آید، اما برایش چنان وانمود مى‏شود كه بهشت پر شده است. باز مى‏گردد و عرض مى‏كند:
پروردگارا، آن را پر یافتم.
خداوند متعال به او مى‏فرماید: «برو و وارد بهشت شو». باز به بهشت مى‏آید و برایش چنان وانمود مى‏شود كه بهشت پر است. باز بر مى‏گردد و عرض مى‏كند:
پروردگارا، آن را پر یافتم!
باز خداوند متعال به او مى‏فرماید: «برو و وارد بهشت شو. پس همانا تو [پاداشى‏] مانند دنیا و ده برابر دیگر مانند آن خواهى داشت، رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: او عرض مى‏كند: [خداوندا] آیا مرا به ریشخند گرفته‏اى، در حالى كه تو فرمانروایى [هیچ گاه چنین كارى نمى‏كنى‏]؟ راوى گفت:
چون به رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نگریستم، دیدم كه لبخندى زد و دندانهاى آسیاى آن حضرت آشكار شد و فرمود: گفته مى‏شود: «چنین كسى كم منزلت‏ترین بهشتیان است»
[/]
پینوشتها:
1- ایمان و كفر-ترجمه الإیمان و الكفر بحار الانوار،ج‏1، 278
2-نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول ص، ص: 324
3-امالى شیخ صدوق-ترجمه كمره‏اى، متن 359
4-پیام پیامبر، ترجمه‏فارسى، ص: 283
[/]
[/]

ببخشید
باز یه مسئله ی دیگه برای این حقیر پیش آمد
وقتی ما برای حضرت خاتم الانبیا (ص) صلوات میفرستیم : اللهم صل علی محمد و آل محمد
با صلوات فرستادن ما مقام ایشان هم بالاتر میرود
با این حساب مقامی که حضرت پیامبر (ص) هستند هم بالاترین مقام نیست
نعوذبالله، یعنی ایشان هم حسرت مقامات بالاتر را میخوردند ؟

[="Tahoma"][="Green"]می شود موسم ان گه بگیرم ید تو؟

شود موسم انگه که تو گل باش و من پروانه ات؟

کی شود موسم بینا شدن این بصرم مولا جان![/]

به نام خدا
سلام

امان از لحظاتی که یادت میاد که باید بهتر باشی تا توی این دنیا و دنیای آخرت به خدا نزدیک تر بشی
امان از لحظاتی که راه درست رو میدونی ولی اسیر شیطانی و تلاش نمیکنی تا خودت رو نجات بدی
امان از لحظاتی که دست به دامن خدا میشی تا یک کاری کنه تا بهش نزدیک تر بشی و از شیطان دورتر بشی , خدا کمک میکنه ولی توی بی معرفت میزنی زیر همه حرفات باز خودت میری به سمت شیطان

آره فرق وجود داره بین من و امام حسین ع و همه کسانی که توی بهشت اطراف ایشان هستند , قرب با خدا نوش جانشون , آره نوش جانشون باشه , من موندم با کوله باری از بی همتی , من موندم با کوله باری از اسارت و چسبیدن به غیر خدا , خندم میگیره که میدونم میشه صالح بود ولی تلاش نمیکنم تا صالح باشم !

یا حسین

سلام
اومدم نیمچه انتقادی به پست اول بزنم این حرفا رو که خوندم دلم یه جوری شد... یه لبخند فوق تلخ و البته کمی شیرین

vahid_barvarz;305558 نوشت:
به نام خدا
سلام

امان از لحظاتی که یادت میاد که باید بهتر باشی تا توی این دنیا و دنیای آخرت به خدا نزدیک تر بشی
امان از لحظاتی که راه درست رو میدونی ولی اسیر شیطانی و تلاش نمیکنی تا خودت رو نجات بدی
امان از لحظاتی که دست به دامن خدا میشی تا یک کاری کنه تا بهش نزدیک تر بشی و از شیطان دورتر بشی , خدا کمک میکنه ولی توی بی معرفت میزنی زیر همه حرفات باز خودت میری به سمت شیطان

آره فرق وجود داره بین من و امام حسین ع و همه کسانی که توی بهشت اطراف ایشان هستند , قرب با خدا نوش جانشون , آره نوش جانشون باشه , من موندم با کوله باری از بی همتی , من موندم با کوله باری از اسارت و چسبیدن به غیر خدا , خندم میگیره که میدونم میشه صالح بود ولی تلاش نمیکنم تا صالح باشم !

یا حسین

قربون حال خرابت برم برادر... مدتا هاست توی قنوت هام قبل از اینکه بگم اللهم اعوذ بک من الشیطان الرجیم... میگم اللهم اعوذ بک من نفسی... خداییش دست خودمونه... من نخوام شیطون چی کاره است... امواج رادیو و تلویزیون همه جا هست ولی تا تو رادیوتو روشن نکنی که چیزی نمیشنوی... خودت میخوای... آره گناها لامصب بد جور شیرینن... فقط موندم چرا منه... حیف توهین مجاز نیست حتی به خود وگرنه میگفتم منه ... نه خوب به اون حیوون بی چاره چرا توهین کنم... اون بنده خدا هم با تمام خر بودنش واسه خودش شخصیت داره... اصلا کاش خر بودیم... نه خوب اینم میشه ناشکری... خدا بجای خر و مقام خر بودن تو رو انسان آفریده حالا توی خر میگی کاش خر بودم... باز همون شد که... بگذریم... خلاصه برادر شیطان یه دونه آدامس بادکنکی بهمون تعارف میکنه عین... استغفرالله... چقدر امشب حیوونا رو یاد میکنم... خلاصه بدو بدو میریم دنبال اون آدامسی که وجدانا هم میدونیم دو روزه که سهله... دو ساعته شیرینش میره... فکمون خسته میشه... نه سیر میشیم نه اصلا میشه خوردش... چهار دیقه بعدش از رو عادت میجوئیم تا کی خسته بشیم ولش کنیم... یک سری مون هم نامردی نمیکنیم میگیم یکی دیگه بده این شیرینش تموم شد... اونم بعدی رو تعارف میکنه و باز همون داستان... خداییش زور داره خدا کارخونه مینو عسل سبلان و اکبر جوجه و پیتزا تنوری داره و میگه بیا... ما میگیم نه... زورمون میآد... ای ... نه دیگه حرف بد بسه...
خلاصه که برادر حالت رو میفهمم عجیب... یه راهی چیزی پیدا کردی به مام خبر بده... دعا گوت هستم... شمام دعا کن

بازم سلام
اما برم سراغ متن بالا
نه داداش این جوری نیست... این حالی که شما تعریف کردی به نظرم با تعریف خود بهشت منافات داره... توی بهشت چیزی به اسم حسرت و غم و این چیزا نیست... آره طبقه بالایی ها میآن پایین مهمونی و گردش و بازی... ولی ما... البته با عرض پوزش از بهشتی های محترم که اینجانب هم خودمو داخلشون حساب کردم... ولی خلاصه پایینی ها نمیتونن برن بالا... نمیتونن هم تا جایی که به عقل من میرسه نمیتونه این جوری باشه که تا دم اون سوراخه دره ترمیناله چیه هر چی که هست برن بعد حسرت بخورن که ای کاش ما هم میشد بریم... حسرت مال خود قیامته... اونجا که چند تا ظرف میذارن جلو آدم میگن اون اولی مال زمان هایی هست که کار خوب کردی و ثواب کردی... میگی کوش یه ذره بین میدن دستت میگن اونا... یکیش هم تا یادمه مال زمان هایی که بی ادب بودی و کار بد کردی که خوب همچین کوچیکم نیست... یکیش هم زمان هایی هست که از دست دادی... که لامصب اون قدر بزرگ و عمیقه که وقتی میبینیش یک حسرتی میخوری که نگو... حالا دوستانی که روایاتشو شنیدن یادشون میآد لابد من درست حسابی متنشو یادم نیست... خلاصه حسرت و غم و این حرفا تا دم در بهشته... حالا بعدش یادمون میره یا بهشتو میبینیم نیشمون باز میشه یا چه میدونم همین که بهشتی شدیم کلامونو میندازیم بالا و این حرفا که خلاصه علل قاعده نباید اونجا دیگه حسرت بخوریم... مثل بچه روستایی که توی روستای خودش شاده و انصافا هم لذتشو میبره... خبری از پلی استیشن و ایکس باکس و اسمس و چت و لایی کشیدن و این حرفا نداره... به اونچه داره خوشه... نوش جانش
میخوام بگم اونجا که انشالله قسمت همتون بشه یه سر برید جای بسیار خوبیه که لامصب آدم هر چی میخواد هست... هی چی دوست داشته باشی... اگه چیزی نیست تو هم دلت نمیخواد... یعنی دلت نمیخواد تا باشه... چرا نمیخواد چون اینجا نشستی به خیار پوست کردن و نت گردی و خرس وسط بازی کردن و این چیزا.. اون ظرفیت روحیتو بالا نبردی.. اونجا هم در حد خرس وسط و فوتبال مغزت گنجایش داره طلب کنی... چه میدونی رالی با لامبرگینی و پرش از هواپیما با چتر و بانجی جامپینگ و اینا یعنی چی... وقتی ندونی آرزو هم نمیکنی... طبقه بالایی ها برای تفریح میآن یه دست هم با تو فوتبال بازی میکنن ولی تو عمرا اصلا اگه بدونی ترن هوایی و این چیزا یعنی چی که دلت بخواد... پس نه تو حسرت میخوری نه اونا
نکته دیگه اینکه انشالله اهل بیت و پیامبران و نیکان برای احوال پرسی هم شده گاهی به بهشتی ها سر میزنن... به همه طبقات... نمیدونم روایتی چیزی داره یا نه ولی علل قاعده باید این طور باشه... مگه کسی استدلال دیگه ای داشته باشه... اونا میآن و حتما ما در حد ظرفیت وجودمون که بازم بستگی داره تو نخ چیپس و پوفک باشیم یا پرتقال تامسون یا لازانیا و این چیزا... از وجودشون بهره مند میشیم انشالله... بله دوستمون از اون ته اشاره میکنن آیس پک با میوه های استوایی هم هست... نوش جان

خلاصه ی این چرت و پرتا که حرف دله نه اراجیف... اینه که هر چی میتونین این جا روحتون رو بزرگ کنید که اون دنیا درسته حسرت نیست ولی خداییش حیفه و وقتی آدم یاد اون ظرف سومی که زمان های از دست داده اش هست می افته باید به فکر باشه که تا میتونه حسرت اون روز رو کمتر کنه... تازه اینا برای شماست که اوضاعتون خوبه... من که باید بشینم بشورم و بپزم و بسابم تا حق الناس هایی که کردم رو صاف کنم... منم که باید توبه هایی که با تار عنکبوت زدم رو نگه دارم که نکنه شیطون فوتش کنه باز روز از نو و روزی از نو

سلامتی خودتون و شادی ارواح باز خودتون صلوات

واقعا زیبا و قشنگ بود ...

[="arial black"][="blue"][="arial black"][="navy"]با عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه دوستان خوبم
از جناب فرزند زهرا که با دقت به سیاهه های دل نوشته این حقیر توجه نموده و آن را مورد نقد و الطاف خود قرار دادند کمال تشکر و قدردانی را داشته و از خداوند برای همه شما بهترینها را در عالیترین مراتب بهشت مسالت دارم.
ٍ [="darkgreen"]تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّت‏...[/] [/]
[/]
[/][/]

اویس;305794 نوشت:
ٍ تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّت‏...

نِعمَ شقشقةٌ تَبردُ بهِا صُدورُنا. . . .

vahid_barvarz;305558 نوشت:

آره فرق وجود داره بین من و امام حسین ع و همه کسانی که توی بهشت اطراف ایشان هستند , قرب با خدا نوش جانشون , آره نوش جانشون باشه , من موندم با کوله باری از بی همتی , من موندم با کوله باری از اسارت و چسبیدن به غیر خدا , خندم میگیره که میدونم میشه صالح بود ولی تلاش نمیکنم تا صالح باشم !


به نام خدا
سلام

حبیبم قاصدی از پی فرستاد
پیامی بابلوری می فرستاد
که می دانم تو را شرم حضور است
مشو نومید، این جا قصر نور است
الا! ای عاشق اندوه گینم
نمی خواهم تو را غمگین ببینم
اگر آه تو از جنس نیاز است
در باغ شهادت باز، باز است

نمی دانم که در سر، این چه سودا است!
همین اندازه می دانم که زیبا است
خداوندا چه درد است این چه درد است
که فولاد دلم را آب کرده است
مرا ای دوست، شرم بندگی کشت
چه لطف است این، مرا شرمندگی کشت

سلام
متن زيبايي بود ، اما اشكمون رو دراورديد
داشتم فكر مي كردم با ا وضاع پل صراط و بقيه ماجراها، ايا اصلا امكان ورود به بهشت رو داريم يا نه.
حالا بايد نگران باشيم كه بلاخره لحظه يي اذن به ما داده مي شه كه مولامون رو ببينيم.
و اين كه بلاخره با درجات بهشت هميشه اين حسرت هميشگي با ما خواهد بود.
اما يه سوال
با اين همه حسرت خوردن ايا باز هم امكان داره كه درجه ادم به بالاتر صعود كنه؟

زمستان;306570 نوشت:
اما يه سوال با اين همه حسرت خوردن ايا باز هم امكان داره كه درجه ادم به بالاتر صعود كنه؟

سلام
باز من پا برهنه اومدم وسط
[spoiler]برادر اویس یه جورایی به نقد ما پاسخ ندادن ولی خوب بازم میگم در بهشت حسرت جایی نداره... باز حالا بهشت برزخی رو نمیگما...ممکنه تو اون یکم حسرت پیدا بشه ولی دیگه اونم نه در این حد ها ولی خوب... اما بهشت قیامتی حسرت توش نیست
داستان پل صراط هم ظاهرا اینجوریه که مثل پله برقی میمونه... یعنی این جوری نیست وایسادن توش دست خود آدم باشه... ده دیقه بری بعد بشینی خستگی درکنی دوباره راه بی افتی... نکته اش اینجاست که روی جهنمه... پیامبر و اولیا خدا که میخوان رد شن بجز اینکه در چشم بهم زدنی از روش رد میشن اون قدر وجودشون خنکی و نسیم داره که جهنم صداش در میآد میگه بابا زود تر رد شین یخ کردم... ولی وقتی یکی مثل من میخواد رد شه میبینه انگار پله برقیش خاموشه... هر چی داد میزنی که بابا پام سوخت چرا رد نمیشم کسی جوابتو نمیده جز دکه های سر اه... آخه پلش این جوری که قدم به قدم دکه و شعبه و این چیزا داره... شعبه هاشم عضو شبکه شتابن قطعم نمیشن... ترتیبشو نمیدونم ولی خلاصه یکی یکی باید بری شعبه هایی سر راه و صورت حساب تصفیه شده بیاری... که آره آقا من رفتم شعبه ی غیبت... چند هزار تا شاکی داشتم... یه چند وقتی طول کشید تا این بنده های خدا اومدن کارت به کارت کردیم حسابشون صاف شد اینم مهرش که تصفیه کردیم... لامصب شعبه هاش دیوار به دیوارن به گمانم... دکه هاشم یخ در بهشت ندارن... تا نرسی بهشت خبری از یخ مخ نیست... خلاصه جونم برات بگه تا برگه تصفیه حساب نداشته باشی رد نمیشه
من کارم طوریه که پای کوره های دوب آلمینیوم و چدن و این چیزا زیاد میرم... گاهی سر میزدم میدیدم کوره روشنه یکم میرفتم جلو که حورش به صورتم بخوره بعد میگفتم خدایا به تو پناه میبرم از شر شیطان رانده شده... بعد یه روز از رادیو شنیدم که کارشناسشون میگفت روایت داریم حضرت علی (ع) یا یکی از ائمه به بعضی اصحاب گفته بعضی از بهشتی ها 100 هزار سال تو جهنم میمونن بعد میرن بهشت... شوخی نیستا... 100 هزار سال... اینجا 100 سال زندگی نمیکنیم ببین بعضی ها اوضاعشون چقدر خرابه و چه گندی میزنن به زندگی شون که باید 100 هزار سال اون طرف بمونن تا برسن کف بهشت... طبقه اولم لابد نیست همون گوشه پارکینگ و انباری یه اتاق بهش میدن که خوب تو هم باش
آخه این جوری نیست که آدم همیشه موقع کارت به کارت کردن توی شعبه های پل صراط کارتش اعتبار داشته باشه... بعضی ها خوب دارن... وضعشون خوبه... کلا بچه مثبت بودن هم جیبشون پره هم بار گناهشون کمه هر شعبه یه سلام خدافظ میگن رد میشن... بعضی ها ولی تقریبا حسابشون خالی میشه ولی بازم به همون طبقه اول بهشت میرسن... بعضی ها ولی با حساب پر یا خالی میآن... چون ثوابی چیزی ندارن کارت به کارت کنن به حساب اونی که بهش بدهکارن و بهش ظلم کردن و حقشو خوردن... از حساب اون طرف شر و عذاب و بار گناه میآد تو حساب اینا... اون وقت آخر سر که کار طرف تو شعبه ها تموم شد دم خروجی پل صراط آقاهه کارتتو میگیره میزنه تو حساب میگه بله... این بنده چند سال عذاب داره... بعد میبرنت طبقه پایین کنار موتور خونه مشعلو روشن میکنن و بسم الله... وصل میشی به جریان مستقیم عذاب تا حسابت تصفیه شه... عین این اتاق عملا نیست که دکتره میگه دستگاه شکو بیارین یکی میزنن طرف دوباره برمیگرده... اونجا ولتاژو تنظیم میکنن میذارن رو بدنت دکمه رو فشار میدن تااااااااااااااااااااااا به درجه ی احیا برسی و برگردی... میخواد یک دهم ثانیه باشه... یا 100 هزار سال... دیگه این وسط جریان قوی بود موهات سوخت و دود از همه جات بلند شد و این حرفا دیگه تقصیر خودته... چشم چیز... یعنی چشمتو باز میکردی... حق الناس نمیکردی... اون روزی که شب تو اتوبان با نور بالا حرکت میکردی و اعصاب راننده های جلویی رو خورد میکردی... اون روزی که دوبله وایمیستادی و راه رو بند میآوردی و باعث میشدی هم وقت ملت گرفته بشه... هم ماشیناشون بیشتر بنزین مصرف کنه دوباره مجبور شن پول از جیبشون بذارن بنزین بزنن (ولو همون یک قطره ای که بخاطر تو بیشتر مصرف شده... اون طرف تا مول و مولکولشو در میآرن... پس چی... خیال کردی الکیه)... تازه با مصرف بیشتر بنزین آلودگی هوا بیشتر شد و کره ی زمین گرم تر شد و این حرفا که چی آخرش؟... آقا زورش میآد 100 متر بره بالا تر عین بچه آدم پارک کنه... اون روز 100 متر نرفتی حالا بشین حساب اون 100 متر نرفتنتو صاف کن... خلاصه اون روزی که گرون فروشی و غیبت و کلا گناه میکردی... باید فکر اینجاشم میکردی... وقتی عین مرغای دم این رستورانا بستنت به سیخ و میله و اون قدر گردوندنت تا قشنگ مغز پخت بشی و استخونات نرم شه... جواب این کارات رو میبینی
یک سری هم که اصلا پل صراطشون عین سرسره است... یک سری رو جریمه میکنن... یک سری رو زندانی.. یک سری رو اعدام... اونجا هم میگن این دیگه چیزی از انسانیت و ذات بهشتی تو وجودش نمونده... عینو بندازین ته جهنم قشنگ تنوری شه... این احیا شدنی نیست

خدایا... خودت آخر عاقبت ما رو ختم به خیر کن... به من و اعمالم نگاه کنی که هیچی... یه خط قرمز روش باید بکشی زیرش بنویسی صفر... تنوری شود
کاش تو زندگی کاری میکردم که مثل طرح جدید یک سری از این بانکا که تبلیغ میکردن... طرف اون قدر خوش حساب و معتبر هست که اگه شما چک ببرین ازش و تو حسابش پول نباشه خود بانک از جیب خودش پول شما رو میده... کاش پیش خدا و اهل بیت هم اعتبار داشتم... که وقتی حساب کارتم داشت خالی میشد یه عزیزی بیاد بگه من پرداخت میکنم... موقع رسیدن دم خروجی جهنم وقتی اون آقاهه میبینه نمره منفی زیاد دارم... تا میخواد بگه آهای بیاید بگیرد این پدر سو... یهو یه نازنینی میآد میگه اینشون با منه... بده من پرونده اش رو امضا میکنم... بعد باغ خوبم به اسمت میزنه و با احترام میبرنت بالا... [/spoiler]

اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود

[spoiler]بهشت هم این جوری نیست که ساکن باشه... زمین با این زمین بودنش 4 فصل داره... بهشت که دیگه جای خود داره... بهشت همش در حرکته... به سمت قرب... به سمت کمال و رشد... هر چی میخوری و هر کاری میکنی باعث میشه رشد کنی... لحظه به لحظه معرفتت بیشتر میشه... این جوری نیست که گوشت بره برات عادی بشه... این جوری نیست که آب پرتقال و شربتاش عادی بشه... بله باز دوستمون از اون ته اشاره میکنن آیس پک با میوه های استوایی رو هم بگو... بچه مون آیس پک دوست داره... خلاصه اونجا کلا رو به جلواید انشالله... اینکه میگم رو به جلو هستید و نمیگم رو به جلو هستیم... نه بخاطر اینه که نا امیدم... روایت داریم آدم باید طوری به خدا امیدوار باشه که بگه اگه انشالله دیگه آخرین نفری که میره بهشت منم... منم ناامید نیستم... ولی خوب یه نگاه به خودم میکنم واقعا میگم تو و بهشت !!!!!!!!

البته یه راهشم برای افزایش مرتبه و طبقه و این چیزا اینه که اینجا برای خودت چند تا فرستنده بذاری قبل رفتن... یعنی یک سری باقیات الصالحاتی چیزی خلاصه بذاری بعد سرتو بذاری به سلامتی... نمیگم برید خونه و ملک وقف کنید... مدرسه و بیمارستان بسازید... درخت بکارید... به بچه های کوچیک کارای خیر و خوب یاد بدید... یه بنده خدایی به من گفت وقتی وارد مسجد میشی سلام کن... منم از اون به بعد وارد هر مسجدی میشم سلام میکنم... درسته من خودم آدم همچین صالحی هم نشدم آخر سر ولی خوب ثواب سلام کردن من به اون شخصم میرسه دیگه... البته اون بنده خدا در قید حیات هستن و انشالله همیشه سالم و سلامت باشن... ولی خلاصه کسی که باقیات و صالحات داشته باشه هم همین جوری بعد از رفتنش از این طرف براش ثواب میآد و حسابش شارژ میشه... تا اون درخت هست و به جامعه و کره ی زمین خیر میرسونه ثوابش به اون آدم میرسه... اینا چیزای سختی نیست... فقط باید خواست و به فکر بود[/spoiler]

جهت نگرفتن وقت دوستانی که حوصله خودن حرفای اینجانت را ندارد نکات حرفامو میذارم باشه و اون پر چونگی هامو از جلو چشم بر میدارم

به نام خدا
سلام

من سعی کردم از این تایپیک به عنوان یک تایپیک اعتقاد و کلام استفاده نکنم . حیف بود خودم رو به دست کلماتی که از لحظات تقرب به خداوند یا حتی فکر تقرب به خداوند آمده بود نسپارم . نتیجه این شد که نرمی کلمات رو حس کردم . سفر خوبی بود .
از باعث بانی این تایپیک متشکرم
یا حق

[="arial black"][="blue"][="navy"]

زمستان;306570 نوشت:
سلام متن زيبايي بود ، اما اشكمون رو دراورديد داشتم فكر مي كردم با ا وضاع پل صراط و بقيه ماجراها، ايا اصلا امكان ورود به بهشت رو داريم يا نه. حالا بايد نگران باشيم كه بلاخره لحظه يي اذن به ما داده مي شه كه مولامون رو ببينيم. و اين كه بلاخره با درجات بهشت هميشه اين حسرت هميشگي با ما خواهد بود.
اما يه سوال
با اين همه حسرت خوردن ايا باز هم امكان داره كه درجه ادم به بالاتر صعود كنه؟

با عرض سلام خدمت دوست خوبم جناب زمستان
خوشحالم از اینکه متن حقیر آسمان چشم شما را بارانی کرد.
و بسیار خوشحال تر از آن اینکه این متن، شما را نگرانی دیگری افزود، نگرانی اذن دیدار مولایتان در بهشتی که همه در پی کسب آنند.
دوست خوبم همین نگرانیها و دغدغه های دنیای ما برای دیدار با مولایمان است که اذن ملاقات را با ایشان در عوالم دیگر محقق می سازد. ما هر چه در اینجا بکاریم همان را نیز درو خواهیم کرد. آنکه در دنیا برای کسب حوریان و میوه های بهشتی تقوا پیشه کند و از حرام دروی کند در آخرت خداوند او را به همان چه در دنیا طلبش میکرد می رساند. اما اگر چون شمایی در دنیا نگرانی دیگری داشته و این نگرانی را بپروراند و بالاتر از بهشت حوریان و میوه های بهشتی با مولای خویش معامله کند و جز او مطلوب دیگری نخواهد و دل به غیر او نبندد خداوند در آخرت او را با مولای خویش محشور خواهد کرد و آن بهشتی است که بالاتر از همه مراتب دیگر بهشت است یعنی علاوه بر اینکه همه نعمتهای مراتب پایین تر بهشت را داراست از نعمت افزون تری نیز برخوردار است که آن همان وجود نازنین مولایمان می باشد زیرا که چو صد آمد نود هم پیش ماست.
اما اینکه پرسیدید آیا با اين همه حسرت خوردن باز هم امكان دارد كه درجه ادم به بالاتر صعود كند؟
در جواب باید بگویم اگر در دنیا قابلیت بالارفتن و صعود به مراتب بالاتر را ضایع نسازیم و استعداد خود را باطل نکنیم در اخرت نیز امکان تکامل برزخی خواهد بود. و آنچه که باعث حفظ قابلیت و استعداد کمال می شود تحصیل علم حقیقی و معرفت خودشناسی و خدا شناسی در دنیا است.
یعنی آن کسی که در دنیا در پی تحصیل علم حقیقی که همان علم خودشناسی و توحید است باشد اگر فرشته مرگ ناگاه به سراغش آید این استعداد کمال یابی او موجب می شود در عوالم دیگر نیز تکامل یافته و به تدریج از بهشتی به بهشت بالاتر ارتقای نفسانی یابد و این همان معنای شفاعت است که در آموزه های دینی به ما وعده داده اند.
در حقیقت شفاعت را نیز باید از همین جا با خود به همراه ببریم وگرنه شفاعت امامان اگر پیش نیاز استعداد و قابلیت ما را نداشته باشد پارتی بازی بوده و این خلاف عدل الهی است. پس باید شفاعت و امکان تکامل برزخیمان را نیز از همین جا با خود ببریم و آن با علم و تحصیل و معرفت و ادب و طهارت محقق می شود. [/][/][/]

متشكرم استاد اويس
اميدوارم تبصره ي اخر و تنها اميد ما به دادمون برسه.

اویس;307135 نوشت:
ما هر چه در اینجا بکاریم همان را نیز درو خواهیم کرد. آنکه در دنیا برای کسب حوریان و میوه های بهشتی تقوا پیشه کند و از حرام دروی کند در آخرت خداوند او را به همان چه در دنیا طلبش میکرد می رساند. اما اگر چون شمایی در دنیا نگرانی دیگری داشته و این نگرانی را بپروراند و بالاتر از بهشت حوریان و میوه های بهشتی با مولای خویش معامله کند و جز او مطلوب دیگری نخواهد و دل به غیر او نبندد خداوند در آخرت او را با مولای خویش محشور خواهد کرد و آن بهشتی است که بالاتر از همه مراتب دیگر بهشت است یعنی علاوه بر اینکه همه نعمتهای مراتب پایین تر بهشت را داراست از نعمت افزون تری نیز برخوردار است که آن همان وجود نازنین مولایمان می باشد زیرا که چو صد آمد نود هم پیش ماست.

ولي ديگر اساتيد به هميني هم كه شما ميگوييد قائل نيستند، كه بهشت مراتب دارد و به هر چه كه خواسته بودي مي رسي ..
آنها به استناد سخني از آقاي حسن زاده آملي ميگويند اينها(حور قصور) لذت عقلي هستند و اكثر مردم نمي فهمند

اما حرف من اينه كه اگه قرار نيست بفهمم و آنچه كه فكر ميكنم نيست:

چرا اصلا خداوند چنين وعده هايي داد كه منجر به انگيزه كاذب شود و ما اين موضوع را بفهميم و نهايتا به همان بي انگيزه ايي دچار شويم

آيا اين نقض حكمت در خداوند نيست؟

[="Tahoma"][="Navy"]

معلق;309352 نوشت:
ولي ديگر اساتيد به هميني هم كه شما ميگوييد قائل نيستند، كه بهشت مراتب دارد و به هر چه كه خواسته بودي مي رسي ..
آنها به استناد سخني از آقاي حسن زاده آملي ميگويند اينها(حور قصور) لذت عقلي هستند و اكثر مردم نمي فهمند

اما حرف من اينه كه اگه قرار نيست بفهمم و آنچه كه فكر ميكنم نيست:

چرا اصلا خداوند چنين وعده هايي داد كه منجر به انگيزه كاذب شود و ما اين موضوع را بفهميم و نهايتا به همان بي انگيزه ايي دچار شويم

آيا اين نقض حكمت در خداوند نيست؟


سلام علیکم
برادر گرامی ظاهرا مرجع ضمیر کلام شما بنده هستم.عرض بنده به شما اینست که نعمات بهشت مادی نیست.اشکالاتش را نیز بیان کردم.شما هم که پاسخ مستدلی ندادید.در مورد مثالی بودن قیامت هم توضیح کافی دادم و همچنین در مورد مادی شدن نعمات مثالی که شما فرموده بودید.
دیگر قضاوت با خوانندگان.
در ضمن بنده نگفتم که شما نمی فهمید.این کلام اصلا از بنده نبوده است.

http://www.askdin.com/thread25241.html[/]

سلام

شاید نمی از یم ادراک بهشت :

وقتی وارد آن خانه زیبا شدم چند حس عجیب داشتم . اساسی ترین حس ، حس یگانگی با خانه بود یعنی حس می کردم من خانه را دوست داشتم و او مرا دوست داشت اصلا تمام احساسات زیبا بین من و آن مشترک بود . وقتی واردش شدم احساس کردم با مهر و عطوفت خاصی به من سلام می کند و این در حالی بود که من هم با همین مهر و عطوفت به او سلام می کردم . دومین حس من در آن خانه آن بود که تمام خانه وجودی لطیف داشت مثل اینکه سخت ترین اشیا مثلا سنگ دیوار با همه سختی اش کاملا لطیف و نرم بود و سومین حس من آن بود که تمام خانه با تمام اجزاءش را یکجا حس می کردم . خانه با آن عظمتش یکجا پیش من حاضر بود و چهارمین حسن ، بلورین بودن تمام اشیا بود . بلورین بودن یعنی هیچ چیزی در آن مانع دیدن و حس کردن اشیا دیگر نبود . یک دیوار بزرگ باعث نمی شد اشیاء پشت آن را درک نکنی و نبینی . زیباترین حس من در آن خانه همان حس یگانگی و احساسات مشترک بود ویک نکته جالب در آن خانه این بود که تمام آنچه می خواستم ، همزمان و توام با خواست من در آن خانه اتفاق می افتاد مثلا اگر دوست داشتم همان لحظه روی یک صندلی مخملین سبز زیبا بنشینم همزمان با خواست من همه چیز با همه جزئیاتش اتفاق می افتاد . یا اینکه اگر می خواستم رنگ پرده زیبایی که آویخته بود از زرد طلای به آبی آسمانی تغییر کند همان اتفاق می افتاد و هیچ فاصله ای بین خواست من و وقوع آن نبود . در آن خانه هیچ چیز باعث آزردگی من نبود بلکه همه چیز باعث نشاط و خوشی من بودند .
از خانه بیرون آمدم و خود را در فضای یک باغ بسیار زیبایی یافتم و با کمال تعجب همه آن احساساتی که در درون خانه داشتم آنجا هم داشتم مثلا حس می کردم من تمام در ختها ، گلها ، پرندگان و سبزه های باغم و باغ با همه زیباییهایش من است . بین من و او حس مهر آمیز عجیبی حاکم بود که مرا سرشار از خوشی و لذت می کرد . آسمان با همه عظمتش عین من بود و من عین آن بودم . در یک آن تمام آن سرزمین زیبا کنده شدم و خودم را در فضایی بیکران در بیکرانی یافتم که تمامش عشق و مهر و لطف و زیبایی بود . با اینکه هیچ شی مشخصی آنجا بود و من همه آنها بودم و همه آنها من بودند یک آن ، چنان شور و مستی سراسر وجودم را فراگرفت که از خود بی خود شدم و یگانگی توصیف ناپذیری بین خود و تمام هستی احساس کردم که هیچگاه تجربه اش نکرده بودم . در آن حال همه عالم را یکجا اما بدون شکل و رنگ و هیات محدود خاص بلکه بیکران در بیکران یافتم و در اوج گیری آن حالت به جایی رسیدم که فقط می توانم آنرا با این دو کلمه توصیف کنم : عشق بیکران

والله الموفق

با سلام

شرایط رشد و کمال فقط مخصوص این جهان است یا پس از آن در آخرت هم امکان رشد و کمال هست؟

[="Arial Black"][="Blue"]

کنکاش;310655 نوشت:
شرایط رشد و کمال فقط مخصوص این جهان است یا پس از آن در آخرت هم امکان رشد و کمال هست؟

بر اساس آنچه در احادیث و روایات و متون حکمت متعالیه توسط ملاصدرا و برخی دیگر از حکما و عرفای الهی به دست می آید تکامل برزخی اصلی مسلم است و افرادی که استعداد کسب مراتب بالاتر را زائل نکرده باشند در آخرت نیز می توانند ارتقا یافته و کمالات بالاتر را نیز به دست آورند و از مراتب عالی تر بهشت برخوردار شوند. [/]

اویس;310831 نوشت:
بر اساس آنچه در احادیث و روایات و متون حکمت متعالیه توسط ملاصدرا و برخی دیگر از حکما و عرفای الهی به دست می آید تکامل برزخی اصلی مسلم است و افرادی که استعداد کسب مراتب بالاتر را زائل نکرده باشند در آخرت نیز می توانند ارتقا یافته و کمالات بالاتر را نیز به دست آورند و از مراتب عالی تر بهشت برخوردار شوند.

با سلام و تشکر

1- این تکامل برپایه صرفاً باقیات الصالحات است؟ یعنی دست شخص بعد از این دنیا از این که با عملی اختیاری سبب کمال خود شود باز است یا نه صرفاً هرچه از این طرف می رسد سبب کمالش می شود؟

2-پس از جهان برزخ چطور؟ آیا ممکن است امکان کمال در هر دو دنیا مهیا باشد ولی در آن دنیا سخت تر از این دنیا باشد. مثلا اینجا با کمک به یک مستمند مزدی دریافت کنی که در آن دنیا معادل هزاران سال عبادت باشد و این رشد در این دنیا ساده تر بدست می امد تا آن جهان.

...به نام او* و به یاد او* ...

خیلی تایپیک خوب و مفیدی بود... حداقل این منِ لعنتیو دوباره یه کم، یه کوچولو:( به خودم آورد...

آسمون دلم ابری شد و ابری و بارید و به نظر میرسه یه کم دلمو شست و اضافه ش از گوشه چشام داره سرریز میشه... امیدوارم بتونیم این حال قشنگمون رو حفظش کنیم همه مون...

نمیفهمم!... راستی راستی چرا ما این جوری ایم؟؟؟ چرا وقتی میدونیم بازم کاهلی میکنیم؟؟؟

هییییی...

ممنونم جناب اویس بابت مطلب زیباتون و جناب فرزند فاطمه بابت قلم دلنشین تون (که حرف دل خیلی از ماهاست... )
[spoiler]
نمیدونم چرا دلم میخواد این متنو اینجام بذارم :

باران* می بارد...

به دعای کداممان؟؟ نمی دانم...

من همین قدر می دانم که باران* صدای پای اجابت است...

و خدا* ، با همه ی جبروتش دارد ناز میخرد...

نیاز کن...
[/spoiler]

و در آخر اینکه دوستان :

اگر یادتان بود و باران گرفت *** دعایی به حال بیابان کنید...

التماس دعا..
درپناه الله*

[="arial black"][="blue"]

کنکاش;310872 نوشت:
- این تکامل برپایه صرفاً باقیات الصالحات است؟ یعنی دست شخص بعد از این دنیا از این که با عملی اختیاری سبب کمال خود شود باز است یا نه صرفاً هرچه از این طرف می رسد سبب کمالش می شود؟

اگر چه باقیات الصالحات هم نقشی بسزا در تکامل برزخی دارد ولی غیر از این مقدار بنابر آنچه از حکما و عرفای الهی به ما رسیده است، اگر شخص در دنیا دو زمینه را فراهم کند در آخرت هم با اختیار خود می تواند مراتب عالی تر را طی کرده و صاحب مدارج بالاتر شود ؛ آن دو شرط یکی طهارت در همه مراتب نفسانی است و دیگری کسب علمی که برای سعادت انسانی سود مند است که یکی از آنها علم معرفت نفس می باشد.
کنکاش;310872 نوشت:
-پس از جهان برزخ چطور؟ آیا ممکن است امکان کمال در هر دو دنیا مهیا باشد ولی در آن دنیا سخت تر از این دنیا باشد. مثلا اینجا با کمک به یک مستمند مزدی دریافت کنی که در آن دنیا معادل هزاران سال عبادت باشد و این رشد در این دنیا ساده تر بدست می امد تا آن جهان.

تمامی تکامل انسانی در عالم برزخ صورت میگیرد البته اگر زمینه اش را فرد در دنیا فراهم کرده باشد و پس از ارتقای از این رتبه و در قیامت از انچه که بدست آورده متنعم می شود و سر سفره آنچه کسب نموده می نشیند.[/][/]

به نام خدا
سلام

سوره مرتبط با پست اولیه این تاپیک :
[="royalblue"][="RoyalBlue"]الواقعة / سوره 56 [/][/]
یا حق

اویس;307135 نوشت:
آنچه که باعث حفظ قابلیت و استعداد کمال می شود تحصیل علم حقیقی و معرفت خودشناسی و خدا شناسی در دنیا است.
یعنی آن کسی که در دنیا در پی تحصیل علم حقیقی که همان علم خودشناسی و توحید است باشد اگر فرشته مرگ ناگاه به سراغش آید این استعداد کمال یابی او موجب می شود در عوالم دیگر نیز تکامل یافته و به تدریج از بهشتی به بهشت بالاتر ارتقای نفسانی یابد و این همان معنای شفاعت است که در آموزه های دینی به ما وعده داده اند.
در حقیقت شفاعت را نیز باید از همین جا با خود به همراه ببریم وگرنه شفاعت امامان اگر پیش نیاز استعداد و قابلیت ما را نداشته باشد پارتی بازی بوده و این خلاف عدل الهی است. پس باید شفاعت و امکان تکامل برزخیمان را نیز از همین جا با خود ببریم و آن با علم و تحصیل و معرفت و ادب و طهارت محقق می شود.

با سلام خدمت اساتيد گرامي و كاربران محترم :Gol:

سوالم اين هست اين كه مي گويند مقام عالمان خيلي بالاتر از عابدان هست و اين كه در روايات از ثوابهاي فراواني براي محصلين علم يادشده است، آيا منظور همان علوم معرفتي و خودشناسي و موارد فلسفي است؟

يعني خواندن ساير علوم به فرد مقامات معنوي نمي دهد؟؟ ثواب فراوان ندارد؟ ....اگر چنين هست درس و مشقمان را ول كنيم و برويم دنبال عرفان و فلسفه....

پس چطور وقتي حضرت موسي(مطمئن نيستم نام پيامبر را) از خداوند همنشين شان را در بهشت سوال كردند خداوند فرمود فلان مردي هست كه شغل آزاد داشت و از مادر پيرش كه مريض بود مراقبت ميكرد؟ چطور پيامبر خدا كه نهايت عرفان و خداشناسي و خود شناسي را از بر هست مقامش با مرد بي سواد اما با دلي پاك برابر هست ؟
از يكي از بزرگان شنيدم جايي : كه واجباتت را انجام بده و بعد به كار مردم برس....آن دنيا اگر مشكلي برايت پيش امد با من ( عين جمله يادم نبود)

Niyaz;422358 نوشت:
با سلام خدمت اساتيد گرامي و كاربران محترم :Gol:

سوالم اين هست اين كه مي گويند مقام عالمان خيلي بالاتر از عابدان هست و اين كه در روايات از ثوابهاي فراواني براي محصلين علم يادشده است، آيا منظور همان علوم معرفتي و خودشناسي و موارد فلسفي است؟
يعني خواندن ساير علوم به فرد مقامات معنوي نمي دهد؟؟ ثواب فراوان ندارد؟ ....اگر چنين هست درس و مشقمان را ول كنيم و برويم دنبال عرفان و فلسفه....
پس چطور وقتي حضرت موسي(مطمئن نيستم نام پيامبر را) از خداوند همنشين شان را در بهشت سوال كردند خداوند فرمود فلان مردي هست كه شغل آزاد داشت و از مادر پيرش كه مريض بود مراقبت ميكرد؟ چطور پيامبر خدا كه نهايت عرفان و خداشناسي و خود شناسي را از بر هست مقامش با مرد بي سواد اما با دلي پاك برابر هست ؟
از يكي از بزرگان شنيدم جايي : كه واجباتت را انجام بده و بعد به كار مردم برس....آن دنيا اگر مشكلي برايت پيش امد با من ( عين جمله يادم نبود)

پاسخ

:Hedye: :
با سلام وتقدیر از تلاش خالصانه وعلاقه مندانه شما برای درک عمیق تر از معارف دینی .ونیز تسلیت وتعزیت ایام خون بار شهادت سالار عشق وآزادی حضرت حسین میوه ی دل فاطمه زهرا ع:hamdel: :Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham: :hamdel:
جواب در دو محور بیان می شود :
الف_در ابتدا باید گفت: همه علوم از آن نظر که نوعی شناخت است و پدیده ای را به ما می شناسد می تواند به عنوان راه کار مسیر هدایت مورد استفاده قرار گیرد. گرچه در این بین باید توجه داشت که همه علوم در یک مرتبه از اهمیت نیستند برخی در تامین هدف مورد نظر نقش بیشتر و مستقیمی دارند نظیر علوم اسلامی مثل علم کلام، فلسفه، عرفان ، فقه ومانند آن که اساسا هدف اصلی آن ها هدایت انسان به سوی صراط مستقیم الهی است یعنی ماموریت اصلی این گونه علوم این است که آدمی را در مسیر درست کمال یابی و معرفت الهی رهنمایی کند.
وبرخی دیگر از علوم در مقیاس کمتر در هدایت انسان ها نقش دارد. مانند علوم تجربی و علوم انسانی که می تواند به عنوان یک راه کار غیر از رسالت اصلی خود، انسان را با آفرید گار هستی آشنا سازد و موجب هدایت او گردد. گرچه عملا امروز در بسیاری از علوم متداول این جنبه ار بسیاری از علوم مورد غفلت بوده، بلکه در جهت مخالف مسیر هدایت مورد استفاده قرار می گیرد. ولی فارغ از این که بشر تا کنون چگونه از علم و معرفت های گوناگون استفاده نموده به طور کلی در تبیین مسله باید گفت:
در آموزه های دینی نکته های معنا داری بیان شده؛ مثلا در حديثي از رسول اكرم مي خوانيم : «العلم ثلاث: آیة محکمه، فریضة عادله أو سنة قائمه؛ (1) علم بر سه گونه است: آیت محکم و فریضه معتدل، سنت استوار».
آيه محكمه:‏
نشانه استوار (علم اصول عقائد كه آيات و نشانه‏هاى آن استوار است).
فريضه عادله‏:
واجب بين افراط و تفريط (علم اخلاق كه خوبش از روى عقل و بدش از روى جهل است. بر هر كس واجب است آنچه را از روى عقل است بپذيرد . آنچه را از روى جهل است نپذيرد).
سنّت قائمه:
احكام برپا و هميشه (مسائل حلال و حرام كه تا روز قيامت تغييرپذير نيست؛ احکام ).
حدیث دیگری از پیامبر اسلام (ص) وارد شده که علم بر دو قسم است: و در حدیث دیگری می خوانیم : «العلم علمان: علم الأدیان و علم الابدان». (2)
علم الادیان :
علم اديان و كيش ها.
علم الابدان:
علم بدن‏ها (علوم تجربی در مورد انسان).
با توجه به این دو حدیث نورانی تقسیم بندی علوم با معیارها و موضوعات مختلفی صورت می گیرد. این ها به معنای تضاد و اختلاف و عدم امکان جمع نیست و به راحتی قابل جمع است؛
در حدیث اول، پیامبر اکرم (ص) در مقام تقسیم علوم دینی بوده است. با نگاه بر اقسام علوم دینی به سه قسم آن اشاره نموده؛ یعنی در مقام بیان شمارش علوم دینی مورد نیاز انسان بوده ، ولی در حدیث و تقسیم بندی دوم نیاز انسان را بر اساس جسم و روح تقسیم نموده است. علم مورد نیاز جسم نیز علوم مختلف انسانی و آنچه مر تبط به جنبه جسمانی انسان است.
پس علم یا دینی است (دین شناسی) و یا غیر دینی (انواع علوم انسانی) علم دینی هم یا علم احکام یا علم اخلاق و یا علم عقاید است (البته در این تقسیم بندی علم غیر دینی به معنای ضد دین نیست، بلکه یعنی از روش های تجربی و حسی استفاده می شود که ضد دین نباشد).
اگر علم به معنای آگاهی مطلق است، پس دایره ایی بسیار وسیع تر از آن چه ما فکر می کنیم، دارد و شامل تمام علومی می شود که از قبل تا کنون و در همه زمینه ها وجود داشته و خواهد داشت.
در فرهنگ قرآن، علم و جهل معنايى گسترده‏ تر از دانستن و ندانستن دارد. عالم كسى است كه انديشه و عمل او بر اساس حقّ و حقيقت باشد، گرچه قدرت خواندن و نوشتن هم نداشته باشد. جاهل كسى است كه فكر و عمل او بر باطل باشد، گرچه همه‏ علوم را بداند. (3)
نکته دیگر این که:
از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است، نه هدف؛ آن هم وسیله ه‏ای که انسان را به کمال می‏رساند. دنیا و آخرت او را آباد می‏کند. بنا بر این ارزش هر علم به ارزش موضوع آن است. در این جهت علوم الهی و دینی (با توجه به موضوع آن ) از سایر علوم اشرف و برتر است؛ ولی این بدین‏ معنا نیست که علوم دیگر بی‏ اهمیت و بدون ارزش است و علم نیست. در نگاه کلی قرآن، هر علمی که انسان را به دنیاپرستی سوق دهد، به چنگال مادیات بسپرد، فهم و شعور او را به طرف خواب و عیش و نوش بکشاند، هدف نهایی او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزی جز ضلالت و گمراهی نیست، هر چند علمی باشد که به طور مستقیم با عقاید و احکام دینی سر و کار داشته باشد.
قرآن فرمود: «ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى‏؛ (4) حال كه چنين است، از كسى كه از ياد ما روى مى‏گرداند و جز زندگى مادى دنيا را نمی طلبد، اعراض كن! ».
پس این آخرین حد آگاهی آن ها است. خداوند به حال آن که از راه حق گمراه شده، آگاه است.
علوم بشری نیز می‏تواند نقش‏ آفرین بوده و موجبات سعادت آدمی را فراهم کند. این در صورتی است که هدف تلقی نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد.
علمی که در روایات و آیات بر آن تأکید شده و از آن ستایش گشته و به عنوان برترین علوم محسوب می گردد، علم خداشناسی است، زیرا معلومات این علم از معلومات سایر علوم برتر است.
امام موسی ابن جعفر سلام الله علیه فرمود:
علم واقعى آن است كه از نزد عالم ربّانى رسيده باشد. (5)
در عین حال، هر علمی به اندازه معلومات خود ارزش دارد . روشن است که کسب معرفت و جهان بینی و خداشناسی منحصر به یک رشته نیست.
شخصی ممکن است از علم شیمی چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتاب های دینی نشناسد. پس آن چه مهم است، شناخت کیمیای هستی است . البته باید پذیرفت بعضی از علوم و رشته ها به این هدف نزدیک تر و کم واسطه ترند. در غیر این صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده، نه کمال.
نکته دیگر این که:
باید توجه داشت علم و دانشی که ثمره دنیوی دارد و آن عبارت است از: آثار و نتایجی که بر هر علمی متناسب با رشته خاص خود مترتب می شود، مانند حل مسایل فلسفی برای علم فلسفه، معالجه بیماران در دانش پزشکی، طرح نقشه های خوب در رشته معماری. یک ثمره اُخروی دارد که عبارت است از نعمت های جاویدان بهشت و رضوان الهی. داشتن این ثمره برای هر دانشی، بسته به این است که طالب علم نیّتش رضای خدا باشد.
هر علمی که به حال اسلام و مسلمانان سودمند باشد و دردی را دوا کند، تحصیل این علم اگر برای خدمت و همراه با اخلاص باشد، دارای ثمره بزرگ اُخروی است. مشمول اجر و ثواب هایی است که در تحصیل علم وارد شده است. حضرت فرمود: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم، ألا انّ الله یحب بغاة العلم؛ (6) یعنی طلب علم بر هر مسلمانی واجب است. خدا دانشجویان را دوست دارد».
بنا بر این همه علوم اگر برای خدا باشد، در برزخ و آخرت برای انسان مفید است؛ ولی علوم خدا شناسی و امور دینی جای خاص خود را دارد و در دنیا و آخرت چون چراغی فرا روی انسان است.

ب_با توجه به مطالب یاد شده حال در باره فراز دوم سوال باید گفت : بی تردید هر عمل واجب ومستحب آثار وپیآمد معنوی و اخروی خود را دارد وانجام آنها نه تنها تعارضی با قداست تحصیل علم به خصوص علوم دینی ندارد بلکه یکی از فلسفه های ضرورت تحصیل آن علوم شناخت وعمل به این تکالیف فردی واجتماعی ومانند آن است .ودر این باب این شعر بسیار گویا است :
جهان مانند خط و خال وابرو ست *** که هر چیزی به جای خویش نیکو ست .
باید توجه داشت چه بسا اگر علمی باشد ولی عمل به تکلیف واجب ومستحب در کنار ش نباشد این علم گرچه علوم دین هم باشد حجاب است چون علم و معرفت که در روایات دینی از آن به نور یاد شده است، گاهی به دلیل انتخاب غیرخدایی، حجابی بر دل انسان ایجاد کرده و مانع رسیدن به خدا و مقام قرب الهی می شود؛ به همین خاطر گاهی از آن تعبیر به حجاب اکبر می‌شود. یعنی علمی که می‌توانست به خاطر اتخاذ جهت صحیح، مایه خشیت و قرب الهی گردد؛ جهت منیّت به خود گرفته و در مسیر غیر خدا به کار می رود، در نتیجه حجاب شده و صاحبش را به خدا نمی‌رساند.
از این رو سعدی می گوید :
سعدیا گرچه سخن دان و حقیقت گوی ** به عمل کار بر آید به سخن دانی نیست

:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:
پی نوشت ها:
1. محمد بن یعقوب کلینی اصول کافی نشر دار الکتب الاسلامیه ، تهران 1388 ق، ج،1 ص33 .
2. محمد باقر مجلسی بحار الانوار نشر دار الاحیا اتراث العربی بیروت 1403 ق، ج1، ص220 .
3. محسن قرایتی تفسير نور، نشر مو سسه فرهنگی درس های از قران، ج‏6، ص 385.
4. نجم (53) آیه 30.
5. الحياة با ترجمه احمد آرام، نشر علمی فرهنگی تهران، 1365 ش، ج‏1، ص 70.
6. محمد بن یعقوب کلینی اصول کافی، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1388 ق ج1، ص35، حدیث1، کتاب فضل العلم.
موضوع قفل شده است