جمع بندی بيماري حضرت ايوب و مقام پيامبري

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بيماري حضرت ايوب و مقام پيامبري

بيماري حضرت ايوب چطور با مقام نبوت او سازگاري دارد؟
اينكه مي گويند بدن حضرت ايوب را كرم زده بود كه كسي به آن حضرت نمي توانست نزديك شود.
آيا اين با مقام نبوت سازگاري دارد؟
با تشكر


کارشناس بحث : رئوف

آرامش قرآنی;305173 نوشت:
بيماري حضرت ايوب چطور با مقام نبوت او سازگاري دارد؟
اينكه مي گويند بدن حضرت ايوب را كرم زده بود كه كسي به آن حضرت نمي توانست نزديك شود.
آيا اين با مقام نبوت سازگاري دارد؟
با تشكر


کارشناس بحث : رئوف

با سلام خدمت شما دوست گرامی

دوست گرامی آنچه در مورد حضرت ایوب در تاریخ نقل شده است این است که نعمت های الهی ، یک به یک از ایشان گرفته شدند و در آخر نیز ایشان دچار بیماری شدند و این بیماری سالیانی ادامه داشت .
در برخی از تواریخ چنین نقل شده است :
روز چهارشنبه آخر ماه محرم بود، یكی از غلامان ایوب ـ علیه السلام ـ آمد و گفت: جماعتی از اشرار، غلامان تو را كشتند، و گاوها را كه به آنها سپرده بودی به غارت بردند. هنوز سخن او تمام نشده بود كه غلام دیگر رسید و گفت: ای ایوب! آتش عظیم از آسمان فرود آمد و همان دم همه چوپانان و گوسفندان تو را سوزانید، در این گفتگو بودند كه غلام سومی آمد و گفت: گروهی از سواران كلدانی و سرداران پادشاهان بابِل آمدند و ساربانان را كشتند و شترانت را به یغما بردند.
در این هنگام مردی گریبان چاك زده، خاك بر سر می‎ریخت و با شتاب نزد ایوب ـ علیه السلام ـ آمد و گفت: «ای ایوب فرزندانت به خوردن غذا مشغول بودند، ناگهان سقف بر سر آنها فرود آمد و همه مردند.
حضرت ایوب همه این اخبار را شنید، ولی با كمال مقاومت، صبر و تحمل كرد، حتی ابروانش را خم ننمود، سر به سجده نهاد و عرض كرد:
«ای خدا! ای آفریننده شب و روز، برهنه به دنیا آمدم و برهنه به سوی تو می‎آیم، پروردگارا تو به من دادی و تو از من باز پس گرفتی. بنابراین به هر چه تو بخواهی خشنودم.»
ایوب ـ علیه السلام ـ به درد پا مبتلا شد، ساق پایش زخم گردید، به بیماری بسیار سختی دچار گردید كه قدرت حركت نداشت، هفت یا هفده سال با این وضع گذراند و همواره به شكر خدا مشغول بود.
او چهار همسر داشت، سه همسرش او را واگذاشتند و رفتند، فقط یكی از آنها به نام «رُحْمه» وفادار باقی ماند.
رنج و بیماری او هم چنان ادامه یافت و هفت سال و هفت ماه از آن گذشت، ولی حضرت ایوب، با صبر و مقاومت و شكر، هم چنان آن روزهای پر از رنج را گذراند؛ و اصلاً نه در قلب و نه در زبان و نه در نهان و نه آشكارا، اظهار نارضایتی نكرد. زبان حالش به خدا این بود:
تو را خواهم نخواهم نعمتت گر امتحان خواهی در رحمت به رویم بند و درهای بلا بگشا (1)

با توجه به این مطلب ، این چنین نبوده که کسی نتواند به حضرت نزدیک شود ، چنان چه همسر ایشان در نزد ایشان بوده است . ولی طبیعتا افرادی که به خاطر اموال ایشان در کنار ایشان بودند پس از دست رفتن آنها دلیلی برای ماندن در کنار پیامبر خدا نداشتند .

مطلب دیگر آنکه این بیماری ها و مشکلات همگی امتحان الهی بوده است و در واقع برای سنجیدن میزان بندگی و عبودیت حضرت ایوب بوده است . فلذا امری مخالف با شان و جایگاه پیامبری نیست . امتحان الهی در مورد پیامبران دیگر نیز وجود داشته است ، البته هر کدام به روشی خاص خود .

1. اقتباس از تاریخ انبیاء عماد زاده، ص 455، 460.

بیماری آن حضرت آن قدر به طول انجامید که کسی با او نشست و برخاست نمی کرد
و هیچ کس در این مدت نزدیک او نمی شد و با وی هم صحبت نمی گردید.
کار مرض وی به جایی رسید که در شهر نتوانست به زندگی خویش ادامه دهد، به همین
خاطر اورااز شهر بیرون کردند و در خرابه ای بیرون شهر افکندند و مردم با او قطع رابطه
کردند.
هیچ کس جز همسرش که رعایت حق او نمود و محبت ها و نیکی و احسان وی را نسبت به
خود می دانست با او اظهار مهربانی و محبت نمی کد. همسرش نزد او رفت و آمد می کرد
و بامدادان او را نظافت کرده و کارهای او را انجام می داد، به نهوی که خود رو به ضعف رفت
و مال و دارایی اش اندک شد به گونه ای که برای کار می کرد و از مزد آن برای شوهرش طعام
تهیه می کرد و سنگینی این بار را تحمل می کرد...
منبع: دائرة الفرائدج2ص471به نقل از تاریخ بلعملی-تاریخ انبیاء عماد زاده ص453به بعد-بحارالانوارج12ص339به بعد
تاریخ زندگی آن حضرت نشان می دهد، که وی بین هفت تا هیجده سال به طور دائم در رنج و عذاب
بوده و در بستر طاقت فرسای بیماری آن چنان گرفتاری گردید که جز همسر باوفایش تمام فامیلهااو را ترک گفته و دشمنان لب به شماتت گشودند.
تفسیر نمونه ج19ص296-قصص قرآن ص 212.

سلام
در روایات آمده که این نسبتهای اغراق آمیز در خصوص بیماری حضرت ایوب درست نیست و این با اصول بحث نبوت تایید میشود چه اینکه پیامبر نقش اسای اش ابلاغ پیامهای الهی است و اگر چیزی باعث قطع ارتباط طولانی مردم با او شود نبوتش لغو و عبث خواهد بود
والله الموفق

ممنون از پاسخ شما جناب حامد بزرگوار
بنده اين سوال را در قسمت تاريخ هم پرسيده ام تا از آن حيث هم بحث شود
ممنون از شما

سوال :

بيماري حضرت ايوب چطور با مقام نبوت او سازگاري دارد؟

پاسخ :



دوست گرامی آنچه در مورد حضرت ایوب در تاریخ نقل شده است این است که نعمت های الهی ، یک به یک از ایشان گرفته شدند و در آخر نیز ایشان دچار بیماری شدند و این بیماری سالیانی ادامه داشت .
در برخی از تواریخ چنین نقل شده است :
روز چهارشنبه آخر ماه محرم بود، یكی از غلامان ایوب ـ علیه السلام ـ آمد و گفت: جماعتی از اشرار، غلامان تو را كشتند، و گاوها را كه به آنها سپرده بودی به غارت بردند. هنوز سخن او تمام نشده بود كه غلام دیگر رسید و گفت: ای ایوب! آتش عظیم از آسمان فرود آمد و همان دم همه چوپانان و گوسفندان تو را سوزانید، در این گفتگو بودند كه غلام سومی آمد و گفت: گروهی از سواران كلدانی و سرداران پادشاهان بابِل آمدند و ساربانان را كشتند و شترانت را به یغما بردند.
در این هنگام مردی گریبان چاك زده، خاك بر سر می‎ریخت و با شتاب نزد ایوب ـ علیه السلام ـ آمد و گفت: «ای ایوب فرزندانت به خوردن غذا مشغول بودند، ناگهان سقف بر سر آنها فرود آمد و همه مردند.
حضرت ایوب همه این اخبار را شنید، ولی با كمال مقاومت، صبر و تحمل كرد، حتی ابروانش را خم ننمود، سر به سجده نهاد و عرض كرد:
«ای خدا! ای آفریننده شب و روز، برهنه به دنیا آمدم و برهنه به سوی تو می‎آیم، پروردگارا تو به من دادی و تو از من باز پس گرفتی. بنابراین به هر چه تو بخواهی خشنودم.»
ایوب ـ علیه السلام ـ به درد پا مبتلا شد، ساق پایش زخم گردید، به بیماری بسیار سختی دچار گردید كه قدرت حركت نداشت، هفت یا هفده سال با این وضع گذراند و همواره به شكر خدا مشغول بود.
او چهار همسر داشت، سه همسرش او را واگذاشتند و رفتند، فقط یكی از آنها به نام «رُحْمه» وفادار باقی ماند.
رنج و بیماری او هم چنان ادامه یافت و هفت سال و هفت ماه از آن گذشت، ولی حضرت ایوب، با صبر و مقاومت و شكر، هم چنان آن روزهای پر از رنج را گذراند؛ و اصلاً نه در قلب و نه در زبان و نه در نهان و نه آشكارا، اظهار نارضایتی نكرد. زبان حالش به خدا این بود:
تو را خواهم نخواهم نعمتت گر امتحان خواهی در رحمت به رویم بند و درهای بلا بگشا (1)

با توجه به این مطلب ، این چنین نبوده که کسی نتواند به حضرت نزدیک شود ، چنان چه همسر ایشان در نزد ایشان بوده است . ولی طبیعتا افرادی که به خاطر اموال ایشان در کنار ایشان بودند پس از دست رفتن آنها دلیلی برای ماندن در کنار پیامبر خدا نداشتند .

مطلب دیگر آنکه این بیماری ها و مشکلات همگی امتحان الهی بوده است و در واقع برای سنجیدن میزان بندگی و عبودیت حضرت ایوب بوده است . فلذا امری مخالف با شان و جایگاه پیامبری نیست . امتحان الهی در مورد پیامبران دیگر نیز وجود داشته است ، البته هر کدام به روشی خاص خود .

1. اقتباس از تاریخ انبیاء عماد زاده، ص 455، 460


موضوع قفل شده است