فرقه های اسلامی

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فرقه های اسلامی

فرقه های اسلامی

با رحلت پيامبر اکرم، جامعه اسلامي که در سراسر شبه جزيره عربستان گسترده بود، ناگهان دستخوش تفرقه شديد شد. هنوز کفن و دفن انجام نگرفته بود که ميان مهاجران و انصار يعني اصحابي که از مکّه به مدينه هجرت کرده بودند با ساکنان اصلي مدينه، بر سرجانشيني جدال آغاز شد.

اين اختلاف با بيعت با ابوبکر، که در هجرت همراه پيامبر بود، آرام گرفت. امّا چند تن از نزديکترين صَحابه، از جمله سلمان فارسي و ابوذرغفّاري، علي(ع) پسر عم و داماد پيامبر را جانشين برحق مي شناختند. با آن که علي(ع) براي جلوگيري از تفرقه باخلافت ابوبَکر و عُمَر و عُثمان موافقت کرد، امّا معتقدان به جانشيني وي به نام شيعيان (پيروان) علي(ع) از همان زمان مشخّص شدند.

در زمان خليفه سوّم، با گسترش فتوحات اسلام و سيل غنايم و فرصت يافتن بزرگان قريش، به تدريج اوضاع جامعه از آن سادگي و تقوي و عدالت که در زمان پيامبر(ص) و تا اندازه اي در روزگار خلافت ابوبَکر و عُمر وجود داشت، تغيير کرد.

پس ازکشته شدن عُثمان که بر اثر نارضايي مسلمانان و شورش جمعي صورت گرفت، همگي با علي(ع) بيعت کردند. امّا در زمان خلافت وي جنگ هاي داخلي شدّت گرفت. درجنگ جَمَل، عايشه همسر پيامبر(ص) و دختر ابوبَکر، سپاهيان را به مخالفت با علي(ع) تشويق مي کرد و در جنگ صَفّين، معاويه که از سران سابق قريش بود درمقابل علي(ع) صف آراست.

بدين ترتيب، درکمتر از سي سال پس از رحلت پيامبر(ص)خلافت اسلامي به حکومت موروثي و پُر تجمّل اُموي بدل شد که، برخلاف تعليمات برابري و برادري اسلامي، بر نژاد و تبار و قبيله خود تأکيد داشت و نه تنها مسلمانان سرزمين هاي مغلوب، بلکه ديگر اعراب را نيز به چيزي نمي شمرد. با اين همه، از آن جا که خلفا مشروعيت خود را از دين محمد(ص) و تعاليم آن داشتند ناچار با توسّل به قرآن کريم و احاديثي که از پيامبر به وسيله راويان نقل مي شد، درصدد اثبات حقّانيت خود برمي آمدند.

مخالفان نيز از همين طريق به بحث و گفتگو مي پرداختند و براي مبارزه و قيام خود مبنايي اعتقادي و اسلامي مي جستند. در نتيجه در قرن هاي اوّل و دوّم هجري/ هفتم و هشتم ميلادي بحث هاي مهمّي درباره مسائلي چون صفات خدا، ايمان، گناه، جبر و اختيار درگرفت و فرقه هاي متعدّد پديد آمد.

اگرچه اصل اختلاف آنان درمسأله جانشيني و ويژگي هاي حکومت و خلافت اسلامي بود، امّا همين کشمکش ها به پيدايش ديدگاه هاي متفاوت در اصول اعتقادات و روابط انسان و خدا و مسائل فقهي نيز انجاميد.

دراين کشمکش ها و اختلافات مذهبي ايرانيان نه تنها بي طرف نماندند، بلکه هم در مبارزات و هم در مباحث کلامي و فقهي سهمي بزرگ و تعيين کننده داشتند. مهمترين مراکز پيدايش و رشد افکار و آراء مذهبي در سه قرن اوّل اسلامي، بغداد و بصره بود يعني در جايي که اکثر ساکنانش ايراني بودند و به واسطه موقع خاص، محل برخورد افکار و عقايد ملل گوناگون بود. خراسان و نواحي مرکزي ايران نيز از کانون هاي مهمّ پيدايش مذاهب جديد به شمار مي رفت. با اين تفاوت که ايجاد مذاهب دراين مناطق بيشتر رنگ سياسي داشت و به منظور مبارزه با خلافت اُموي و عبّاسي رواج مي يافت.

مهمترين فرقه هاي اسلامي که در تاريخ ايران اهميت يافته اند عبارتند از: مذاهب اهل سنّت و جماعت، خَوارج، شيعه و شاخه هاي آن. اهل سنّت و جماعت که همواره اکثريت مسلمانان را تشکيل مي داده اند در موضوع جانشيني معتقد به انتخاب و اِجماع هستند. يعني بيعت عامه مسلمانان را مبناي انتخاب قرار مي دهند. خليفه درنظر اهل سنّت، تنها مأمور اجراي احکام قرآن و سنّت رسول است.

اهل تسنّن در احکام فقهي پيرو يکي از چهار مذهب حَنبَلي، شافعي، حَنَفي و مالکي اند. درنيمه دوم قرن پنجم هجري/ يازدهم ميلادي، هنگامي که ترکان سلجوقي اختلافات مذهبي را دامن زدند، پيروان مذاهب مختلف اهل سنّت را نيز به جان يکديگر انداختند. هم اکنون در بين سنيّان ايران، پيروان هريک از اين چهار مذهب يافت مي شوند. مثلاً سنيّان کُردستان بيشتر شافعي مذهب اند و قبايل و عشاير ترکمان و بلوچ و سنيّان خراسان، که مرکز آنان خواف است، از مذهب حنفي پيروي مي کنند.

خَوارج آن دسته از طرفداران علي(ع) بودند که در جنگ صَفيّن به رأي حَکَمين (داوران دو طرف) اعتراض کردند و از لشکر کناره گرفتند و يکي از ايشان علي(ع) را به شهادت رساند. خَوارج در امر جانشيني معتقد به انتخاب بودند، امّا قريشي يا عرب بودن را شرط لازم نمي دانستند و مي گفتند هر شخص مسلمان از هر قوم و ملّت مي تواند به عنوان خليفه انتخاب شود. خَوارج که مردمي سختگير، شجاع و پاک اعتقاد بودند، در دوره اُمويان و اوايل خلافت عبّاسيان برضدّ آنان مي جنگيدند و سخت موجب هراس آنان بودند.

يکي از دوشاخه مهمّ خَوارج بر قسمتي از عراق و فارس و کرمان مسلط شد. خَوارج در سيستان و خراسان دسته هاي بزرگي به مخالفت با خلفا تشکيل دادند و يکي از مهمترين عوامل تشکيل نخستين حکومت هاي محلّي ايراني در اين نواحي بودند. حمزة بن عبدالله خارجي (حمزة بن آذَرک شاري) که هارون الرشيد را به خراسان کشيد از آن جمله است. خَوارج حدود قرن چهارم هجري به تدريج از ميان رفتند.

[=&quot]پیل اندر خانه تاریک بود[/][=&quot] / عرضه را آورده بودندش هنود[/]

[=&quot]از برای دیدنش مردم بسی / اندر آن ظلمت همی شد هر کسی[/]

[=&quot]دیدنش با چشم چون ممکن نبود/ اندر آن تاریکی‌اش کف می‌بسود[/]

[=&quot]آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد/ گفت همچون ناودان است این نهاد[/]

[=&quot]آن یکی را دست بر گوشش رسید/ آن برو چون بادبیزن شد پدید[/]

[=&quot]آن یکی بر پشت او بنهاد دست / گفت خود این پیل چون تختی بدست[/]

[=&quot]همچنین هر یک به جزوی که رسید / فهم آن می‌کرد هرجا می‌شنید[/]

[=&quot]از نظرگه گفتشان شد مختلف / آن یکی دالش لقب داد این الف[/]

[=&quot]در کف هریک اگر شمعی بدی / اختلاف از گفتشان بیرون شدی[/]

[=&quot]چشم حس همچون کف دست‌است و بس / نیست کف را بر همه او دسترس[/]

[=&quot]چشم دریا دیگرست و کف دگر / کف بهل، وز دیده دریا نگر[/]

[=&quot]جنبش کف‌ها ز دریا روز و شب / کف همی بینی و دریا نی عجب[/]

[=&quot]ما چو کشتی‌ها به هم برمی‌زنیم / تیره چشمیم و در آب روشنیم[/]

[=&quot]ای تو در کشتی تن رفته به خواب / آب را دیدی نگر در آب آب[/]

[=&quot]مولوی[/]

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند
حافظ

موضوع قفل شده است