امامت و خلافت بعد از بیامبر شورایی یا منصوب از طرف خدا

تب‌های اولیه

83 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امامت و خلافت بعد از بیامبر شورایی یا منصوب از طرف خدا

با سلام و عرض خسته نباشید خدمت کلیه دوستان
من هرچه قدر بستها را گشتم متاسفانه مباحث مختلط بود و باعث انحراف و گمراهی
در این بست فقط و فقط قرار است دوستان عزیز شیعه و سنی
بحث و استدلال کنند که خلافت و امامت بعد از بیامبر باید شورایی باشد یا منصوب از طرف خدا
ببینین ما قرار نیست بحث کنید ابابکر عمر عثمان یا علی کدامیک برترند
اصلا بحث این نیست خواهشا بست را به بیراهه نکشانید
بحث این است چرا باید خلافت بعد از بیامبر از طرف خود خدا باشد
اصلا کاری هم نداریم عمر که بود علی که بود ............
اصلا فرض خلف اینکه خدا قرار بوده به علی را امام نکند و فرد دیگری امام شود
منظورم اینه که ما به خصوصیات و اسم خلفا اصلا کاری نداریم
ما میخواهیم با استدلالهای عقلی قرانی و روایی بحث کنیم چرا باید خلافت از طرف خدا معرفی شود
همین
بس اینکه عمر برتر بوده یا علی ربطی به این بست نداره
مسائل فقهی که دیگه اصلا اینجا نگویید
بحث خوبی میشود

کارشناس بحث : صدرا

برچسب: 

با سلام و عرض ادب

اين موضوع را با اين پرسش آغاز مى ‏كنيم كه آيا بعد از رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله‏ لازم است جانشين و خليفه ‏اى براى آن بزرگوار باشد، يا لازم نيست؟
در پاسخ اين پرسش مى ‏گوييم: همه امّت اسلام بر وجوب و لزوم امامت بعد از پيامبر اكرم‏ صلى اللَّه عليه وآله‏ اتفاق نظر دارند. اين مطلب از سخنان بسيارى از دانشمندان شيعه و سنّى ظاهر بوده؛ بلكه به آن تصريح كرده ‏اند. براى مثال حافظ ابن حزم اندلسى در كتاب‏ «الفِصَل في الأهواءِ والمِلَلِ والنِّحَل‏» مى ‏نويسد:«اتَّفَقَ جَميعُ فِرَقِ اهْلِ السُّنَّةِ وَجَميعُ فِرَقِ الشّيعَةِ وَجَميعُ الْمُرْجِئَةِ وَجَميعُ الْخَوارِجِ عَلى وُجُوبِ الإِمامَةِ»؛[1]همه فرقه‏ هاى اهل سنّت، فرقه‏ هاى شيعه، تمامى مرجئه و همه خوارج بر وجوب و لزوم امامت اتّفاق نظر دارند.
بنابراين، اختلافى نيست كه بعد از رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله‏ باید امامى باشد.
اما در اینجا سؤال اساسی این است که امامت چيست وچه جایگاهی دارد؟

در تعاریف بسیاری از متکلیمین شیعه و سنی امامت اینچنین تعریف شده است:«الْإِمامَةُ هِيَ الرِّئاسَةُ الْعامَّةُ في جَميعِ امُورِ الدّينِ وَالدُّنْيا نِيابَةً عَنْ رَسُولِ اللَّهِ‏ صَلّى اللَّه عليه وآله»؛[2] امامت، رياست عمومى است بر امّت در همه كارهاى دنيا و دين به نيابت از رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله.
علماى شيعه و اهل سنّت، امامت را چنين تعريف و بيان كرده ‏اند.[3] بنابراين امام، نايب رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله‏ و مورد اطاعت افراد امّت است.

اما با این حال از نکاتی که در مقام تئوری و عمل مورد توجه است این است که: رياست عامه مسلمانان در امور دنيا و دين‏ براى امامت، امری است که مورد اتفاق همه است و این در حالی است که در مقام تعیین مصداق هیچکدام از این شرایط لازم نمی گردد؟به گونه ای که با قهر و غلبه نیز کسی می تواند به مقام امامت برسد ولواینکه آن شخص فاسق و یا جاهل باشد. که در این صورت نیز باز تبعیت او بر رعیت واجب می گردد.

لذا اهل سنت از طرفى، به تعريفى پايبند هستند كه امام را اسلام‏ شناسى عادل و مجاز از طرف رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى ‏دانند و از طرف ديگر، در مقام تعيين مصداق، نه اين شرايط را اخذ مى‏ كنند و نه چنين شرايطى در امامان آنها وجود داشته است.

ریشه این امر در کجاست؟ در پاسخ می گوئیم: این تفاوت در مقام تئوری و عمل برگشت به جایگاه امامت میان دو مکتب شیعه و سنی دارد.
امامت از منظر شیعی بحثی کلامی و اعتقادی است و این در حالی است که امامت از منظر اهل سنت بحثی فقهی و از فروعات دینی[4] محسوب می گردد نه از مباحث اعتقادی؛ لذا محل بحث از امامت را در کتب فقهی دانسته اند اما به جهت اشكالات و انتقادات گوناگون و ارتباط اين موضوع با مبانى اعتقادى، آن را در بحث عقايد مورد بررسى و تحليل قرار داده‏ اند.
به عبارت دیگر امامت از دیدگاه شیعه استمرار امر نبوت است؛ لذاهمچون نبوت امری آسمانی خواهد بود و به واسطه چنین دیدگاهی مقولۀ انتخاب او از سوی عباد جایی نخواهد داشت، در حالی که در بین اهل سنت چنین جایگاهی امری آسمانی نخواهد بود؛ اما وجود امام لازم است لذا بر مکلفین واجب است که او را تعیین نمایند. [5]

:Gol:---------------------------------------------------------------------------------:Gol:

[1]. الفصل في الاهواء والملل والنحل، ج4،ص72.

[2]. شرح المقاصد،ج5،ص232.

[3]. براى آگاهى بيشتر ر. ك: تجريد الاعتقاد و شروح آن، شرح المواقف، شرح المقاصد و ديگرمنابع كلامى‏.

[4]. سعدالدين تفتازانى مى‏ نويسد: «لا نزاع في أن مباحث الامامة بعلم الفروع أليق لرجوعها الى أن القيام بالامامة و نصب الامام الموصوف بالصفات المخصوصة من فروض الكفايات... و قد ذكرنا في كتبنا الفقهية أنه لابد للامة من امام يحيى الدين و يقيم السنة و ينتصف للمظلومين و يستوفى الحقوق و يضعها مواضها»؛[4] هيچ بحثى نيست كه طرح مباحث امامت در مسايل فروع مناسب‏تر است؛ زيرا نصب امامى كه داراى ويژگى‏هاى خاص خودش باشد از واجبات كفايى است.[4] اما وجود امام براى احياى دين، اقامه سنت، استيفاى حقوق و اجراى عدالت براى امت ضرورى است. (شرح المقاصد، ج 5، ص 232 و شرح المواقف، ج 8 ص 342. يقول الامامة ليست من أصول الديانات و العقائد خلافا للشيعة بل هى عندنا من الفروع).

[5]. فضل بن روزبهان نيز مى‏ گويد: «مبحث امامت در نزد اشاعره از مسايل فرعى و مربوط به افعال مكلفان است به مانند نماز و روزه». دلائل الصدق، بحث امامت، ج 2، ص 8.

شاخصه های که شیعه در امام لازم می داند عبارت است از:

الف) عصمت امام:(در بعد اجتناب از هر گونه گناه و عصمت از خطای در تبیین).

ب) علم الهی:(امام باید به همه احکام دینی عالم باشد، حیطه این احکام جمیع اموری را که مربوط به سعادت بشر می شود را شامل است).

ج) افضلیت امام(امام باید در همه کمالات نفسانی و امور دینی بر دیگران برتری داشته باشد و تقدیم مفضول بر افضل نیز قبیح است).

د)شجاعت.وبرخی صفات دیگر همچون قرشی بودن.

با نگاهی به این ویژگی ها می بینیم که امامت در دیدگاه شیعه از منزلت بسیار رفیعی برخوردار است؛ منزلتی که به سان مقام نبوت وبلکه بالاتر از آن است، که تفاوت آن تنها در عدم وحی رسالی است که امام جایگاه حفظ دین وشریعت و تبیین معصومانه از دین را دارا است و امام خلیفه خدا بر روی زمین است نه اینکه او وکیل مردم بوده باشد.

تعريف جامع امامت در سخنان رسا و عميق هشتمين پيشواى معصوم امام على بن‏ موسى الرضا علیه السلام چنين آمده است:«انَّ الْامامَةَ هِىَ مَنْزِلَةُ الْانْبِياءِ وَ ارْثُ الْاوْصِياءِ، انَّ الْامامَةَ خِلافَةُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ خِلافَةُ الرَّسُولِ ... انَّ الْامامَةَ اسُّ الْاسْلامِ النَّامى‏ وَ فَرْعُهُ السَّامى‏»؛[1] امامت، مقام پيامبران، و ارثِ جانشينان (انبيا) است، امامت جانشينى خدا و رسول اوست ...امامت ريشه و اساس اسلام رشد يابنده و شاخه سربلند آن است.
شيعه با توجه به اين نگرش است كه امامت را اصلى از اصول دين دانسته و اعتقاد به آن را مكمل ايمان مى‏داند.

اما اهل سنت در امامت هر چند که علم و شجاعت و عدالت و قرشی بودن را شرط نموده اند ولی این اوصاف هیچکدام به معنای لزوم نبوده؛ لذادر این دیدگاه تقدم مفضول بر افضل ایرادی نخواهد داشت.

با توجه به مطالب فوق بحث به اینجا ختم می شود؛ که بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اینکه آنحضرت پیامبر خاتم بوده و دین او نیز تا قیامت استمرار خواهد داشت، واینکه بعد از آنحضرت همه قائل به وجوب جایگاه امامت و خلافت بوده و هستند، سوال می شود این آئین در قالب کدام تفکر ضامن سعادت دنیا و آخرت بشر خواهد بود، دیدگاه شیعه و یا دیدگاه سنی؟


موفق باشید.

----------------------------------------------------------

[1].بحارالانوار، ج 25، ص 122- 123، بيروت.

بسم الله الرحمن الرحیم

درود الله بر محمد نبی

اصحابهم و ازواجهم اجمعین



اجازه بدهید برای شروع از برادران شیعه بخواهیم سند الهی بودن امامت را برای ما بیاورند.

مکه;303599 نوشت:

اجازه بدهید برای شروع از برادران شیعه بخواهیم سند الهی بودن امامت را برای ما بیاورند.

با سلام و عرض ادب
متن ارسال شده را مطالعه بفرمائید جواب خود را خواهید یافت.
ما دو مبنا در بحث امامت و رهبری امت داریم:

الف) دیدگاه شیعه که امامت استمرار امر انبیاست و امام وصی پیامبر صلی الله علیه و آله است که علم و عصمت و صفات برجسته او همسان صفات نبی است.

ب) دیدگاه اهل سنت که امام وکیل مردم است در امر اداره امور دین و دنیا، که صفاتی راگفته اند که هیچ کدام هم الزامی نمی باشند.

این امری عقلی است، وفعلا به جایگاه نقل نرسیده ایم، از نظر عقل چه زمانی دین خاتم متضمن سعادت دنیا و آخرت انسانها است؟
زمانی که امامی معصوم متصدی جانشینی پیامبر صلی الله علیه وآله گردد.

زمانی که افراد عادی جامعه چنین امری را عهده دار شوند؟
عقل شما کدام را ترجیح می دهد؟

موفق باشید.

مکه;303599 نوشت:
سند الهی بودن امامت

اللهم صل علی محمد و آل محمد

"و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین"

بنابراین از ذریه ابراهیم کسانی که ستمگر نباشند قابلیت دارند از جانب خدا به امامت منصوب شوند.

صدرا;303774 نوشت:
با سلام و عرض ادب
از نظر عقل چه زمانی دین خاتم متضمن سعادت دنیا و آخرت انسانها است؟
زمانی که امامی معصوم متصدی جانشینی پیامبر صلی الله علیه وآله گردد.
زمانی که افراد عادی جامعه چنین امری را عهده دار شوند؟
عقل شما کدام را ترجیح می دهد؟

موفق باشید.

امام معصوم تا چه زمانی متصدی جانشینی پیامبر می گردد؟؟ چند سال؟؟1000 سال؟؟ 2000؟ چقد؟ چند تا امام اخرش باید باشند؟
در امر تشیع هم که اخرش امام غایب شد و امر دست افراد عادی جامعه افتاد
البته من میدونم امام غایب مثل خورشید پشت ابر میمونه، گرمی و نور میده ولی الان حال حاضر امر دست افراد عادی جامعه هست یا نیست؟؟
عقل شما کدام را ترجیح می دهد؟؟

akefin;302674 نوشت:
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت کلیه دوستان من هرچه قدر بستها را گشتم متاسفانه مباحث مختلط بود و باعث انحراف و گمراهی در این بست فقط و فقط قرار است دوستان عزیز شیعه و سنی بحث و استدلال کنند که خلافت و امامت بعد از بیامبر باید شورایی باشد یا منصوب از طرف خدا ببینین ما قرار نیست بحث کنید ابابکر عمر عثمان یا علی کدامیک برترند اصلا بحث این نیست خواهشا بست را به بیراهه نکشانید بحث این است چرا باید خلافت بعد از بیامبر از طرف خود خدا باشد اصلا کاری هم نداریم عمر که بود علی که بود ............ اصلا فرض خلف اینکه خدا قرار بوده به علی را امام نکند و فرد دیگری امام شود منظورم اینه که ما به خصوصیات و اسم خلفا اصلا کاری نداریم ما میخواهیم با استدلالهای عقلی قرانی و روایی بحث کنیم چرا باید خلافت از طرف خدا معرفی شود همین بس اینکه عمر برتر بوده یا علی ربطی به این بست نداره مسائل فقهی که دیگه اصلا اینجا نگویید بحث خوبی میشود

سلام
اگر دین صرفا یک پیام بود کافی بود که برخی حافظ همین نوشته های قرآن کریم می بودند که بودند اما این نیست دین هم پیام است هم مکتب تربیتی . اگر دین را یک مکتب تربیتی بدانیم که قرار است انسانها در آن تا بالاترین مراتب کمال ( آنچه در وهم ناید آن شوم ) اوج بگیرند و پیامبر و جانشینانش مسوول این امر خطیر و تربیت الهی برترند نمی توان پذیرفت که مربی الهی را انسانها انتخاب کنند همچنانکه مربی اول ( پیامبر ) را خود خدای متعال انتخاب و ارسال فرمود
والله الموفق

akefin;302674 نوشت:
ما میخواهیم با استدلالهای عقلی قرانی و روایی بحث کنیم چرا باید خلافت از طرف خدا معرفی شود


با سلام

خلاصه در یک آیه قرآن که خدای متعال بهتر از هر کس دیگر میداند رسالتش را به چه کسی بدهد :

{وَإِذَا جَاءتْهُمْ آيَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُواْ يَمْكُرُونَ }الأنعام124

و همچنین ولایتش را :

{إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ }المائدة55



[="Tahoma"]

ohfreedom;303908 نوشت:
مباحث زیادی در مورد این آیه شده است. اگر کارشناس اجازه دهد آن را نقد کنیم.
شیعه هرگز نتوانسته امامت خود را از قرآن ثابت کند، این چیزی معلوم است

[معانى و موارد استعمال كلمه" ولايت" و مشتقات آن‏]
" إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا ..."
راغب در كتاب مفردات گفته است" ولاء" (به صداى بالاى واو) و همچنين" توالى" به اين معنا است كه حاصل شود دو چيز يا بيشتر، از يك جنس و بدون اينكه چيزى از غير آن جنس حايل شود. اين معناى لغوى ولاء و توالى است، و گاهى اين لفظ به طور استعاره و مجاز در قربى استعمال مى‏شود كه آن قرب از جهات زير حاصل مى‏گردد.
1- قربى كه از جهت مكان حاصل ميشود و گفته ميشود:" جلست مما يليه- نشستيم نزديكش".
2- قرب از جهت نسبت.
3- قرب از جهت دوستى و گفته مى‏شود:" ولى فلان- دوست فلانى".
4- قرب حاصل از نصرت و گفته مى‏شود:" ولى فلانا- يارى كرد فلان را".
5- از جهت اعتقاد. گفته مى‏شود:" فلان ولى فلان- هم عقيده و هم سوگند اوست". و در معناى نصرت بطور حقيقت اطلاق مى‏شود و همچنين در معناى مباشرت در كار و اختيار دارى در آن، و گفته مى‏شود:" فلان ولى لامر كذا- فلانى اختيار دار فلان كار است" و بعضى از اهل لغت گفته‏اند: ولايت (به صداى پائين واو) و ولايت (به صداى بالاى آن) به يك معنا است، مانند دلالت و دلالت كه هر دو به يك معنا است، و حقيقت ولايت عبارتست از بعهده گرفتن كار، و منصوب شدن بر آن و" ولى" و" مولى" هر دو استعمال مى‏شوند در اين معنا، البته هم در معناى اسم فاعل آن، يعنى موالى (به كسر لام) و هم در معناى اسم مفعول آن يعنى موالى (به فتح لام) و به مؤمن گفته مى‏شود ولى اللَّه و ليكن ديده نشده كه بگويند مؤمن مولاى خداست، ليكن هم گفته مى‏شود" اللَّه ولى المؤمنين" و هم" اللَّه مولا المؤمنين" و نيز راغب مى‏گويد: اگر عرب گفت:" ولى" اگر ديدى كه خود بخود و بدون لفظ" عن" متعدى شد، بدانكه اقتضاى معناى ولايت را دارد و مقتضى است كه آن معنا در نزديك‏ترين مواضعش حاصل شود، مثلا اگر ديديد كسى گفت:" وليت سمعى كذا" يا گفت" وليت عينى كذا" يا گفت" وليت وجهى كذا" بدانكه مراد اينست كه گوش خود يا چشم خود يا روى خود را نزديك فلانى بردم، كما اينكه در قرآن هم بدون لفظ" عن" استعمال شده، مى‏فرمايد:
" فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها" «1» و نيز مى‏فرمايد:" فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ" «2» و اگر ديدى كه با" عن" چه در ظاهر و چه در تقدير متعدى شد

****************************
(1) پس بزودى تو را بسوى قبله‏اى كه خوش آيندت باشد بر خواهيم گرداند.
(2) پس بگردان روى خود را بسوى بخشى از مسجد الحرام، و هر جا كه بوديد بايد روى خود به! جانب آن بگردانيد. سوره بقره آيه 14.

_____________________
ترجمه الميزان، ج‏6، ص: 14


ادامه ...

ohfreedom;303908 نوشت:
مباحث زیادی در مورد این آیه شده است. اگر کارشناس اجازه دهد آن را نقد کنیم.

ohfreedom;303908 نوشت:

شیعه هرگز نتوانسته امامت خود را از قرآن ثابت کند، این چیزی معلوم است

بدانكه اقتضاى معناى اعراض و ترك نزديكى را دارد. «1»
و ظاهرا نزديكى كذايى كه ولايت ناميده مى‏شود اولين بار در نزديكى زمانى و مكانى اجسام به كار برده شده آن گاه به طور استعاره در نزديكى‏هاى معنوى استعمال شده است. پس ظاهرا گفتار راغب در كتاب مفردات عكس حقيقت و غير صحيح بنظر مى‏رسد، زيرا بحث در احوالات انسانهاى اولى اين را بدست مى‏دهد كه نظر بشر نخست به منظور محسوسات بوده و اشتغال به امر محسوسات در زندگى بشر مقدم بر تفكر در متصورات و معانى و انحاى اعتبارات و تصرف در آنها بوده است، بنا بر اين اگر ولايت را كه قرب مخصوصى است در امور معنوى فرض كنيم لازمه‏اش اينست كه براى ولى قربى باشد كه براى غير او نيست مگر بواسطه او، پس هر چه از شؤون زندگى مولى عليه كه قابل اين هست كه بديگرى واگذار شود تنها ولى مى‏تواند آن را عهده‏دار شده و جاى او را بگيرد. مانند ولى ميت كه او نيز همين طور است، يعنى همانطورى كه ميت قبل از مرگش مى‏توانست به ملاك مالكيت انواع تصرفات را در اموال خود بكند ولى او در حال مرگ او مى‏تواند به ملاك وراثت آن تصرفات را بكند، و همچنين ولى صغير با ولايتى كه دارد مى‏تواند در شؤون مالى صغير اعمال تدبير بكند و همچنين ولى نصرت كه مى‏تواند در امور منصور از جهت تقويتش در دفاع تصرف كند و همچنين خداى تعالى كه ولى بندگانش است و امور دنيا و آخرت آنها را تدبير مى‏نمايد، و در اين كار جز او كسى ولايت ندارد، تنها اوست ولى مؤمنين در تدبير امر دينشان به اينكه وسائل هدايتشان را فراهم آورد و داعيان دينى بسوى آنان بفرستد و توفيق و يارى خود را شامل حالشان بكند، و پيغمبران هم ولى مؤمنينند.
مثلا رسول اللَّه (ص) ولى مؤمنين است، چون داراى منصبى است از طرف پروردگار، و آن اينست كه در بين مؤمنين حكومت و له و عليه آنها قضاوت مى‏نمايد، و همچنين است حكامى كه آن جناب و يا جانشين او براى شهرها معلوم مى‏كنند زيرا آنها نيز داراى اين ولايت هستند كه در بين مردم تا حدود اختياراتشان حكومت كنند، و خواننده خود قياس كند بر آنچه گفته شد موارد ديگر ولايت را، يعنى ولاى عتق «2» و جوار «3» و حلف و طلاق و پسر عم «1» و محبت و ولايت عهدى و همچنين بقيه معانى آن را، و اما ولايتى كه در آيه:" يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ" است به معناى پشت كردن يعنى بجاى اينكه روى خود جانب دشمن كنند و سنگر و جبهه جنگ را اداره و تدبير نمايند، پشت خود بدان كرده پا به فرار مى‏گذارند و همچنين است" توليتم" يعنى اعراض كرديد و خود را به جهتى كه مخالف جهت آنست قرار داديد يا روى خود را جهت مخالف آن برگردانيديد.
پس آنچه از معانى ولايت در موارد استعمالش به دست مى‏آيد اينست كه ولايت عبارتست از يك نحوه قربى كه باعث و مجوز نوع خاصى از تصرف و مالكيت تدبير مى‏شود، و آيه شريفه مورد بحث، سياقى دارد كه از آن استفاده مى‏شود ولايت نسبت به خدا و رسول و مؤمنين به يك معنا است، چه به يك نسبت ولايت را به همه نسبت داده است و مؤيد اين مطلب اين جمله از آيه بعدى است:" فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ" براى اينكه اين جمله دلالت و يا دست كم اشعار دارد بر اينكه مؤمنين و رسول خدا (ص) از جهت اينكه در تحت ولايت خدايند، حزب خدايند و چون چنين است پس سنخ ولايت هر دو يكى و از سنخ ولايت خود پروردگار است و خداوند متعال براى خود دو سنخ ولايت نشان داده، و در آيه مورد بحث (ولايت تشريعي) را براى امير المؤمنين (ع) ثابت مى‏كند،

*********************************
(1) مفردات راغب ص 534- 533.
(2) كسى كه بنده خود را آزاد كند و از جزيه او تبرى نجويد با شروط ديگرى كه در فقه مضبوط است از آن بنده ارث مى‏برد: اين سببيت ارث را (ولاء عتق) گويند.
(3) يكى از معانى مولا همسايه و (جوار) است.
____________________
ترجمه الميزان، ج‏6، ص: 15

تكمله :

شيعه معتقد است كه امامت در امتداد نبوت است و فرقى ميان قول و فعل و تقرير امامان با پيامبر (ص) نيست. و تنها فرق ميان امام و پيامبر در مسأله وحى است كه بر امامان وحى نازل نشده بلكه آنان از طريق الهام حقايق شرع را دريافت داشته و بازگو مى‏كرده‏اند «1»، همان گونه كه در مورد شخص پيامبر اسلام نيز معتقديم كه در موارد غير از
وحى، آن حضرت بر اساس الهام الهى عمل مى‏كرده است و بدين جهت او «اسوه» و «واجب الاطاعة» معرفى شده است.
بر اساس بينش اماميه، همان گونه كه سنت رسول خدا (ص) يكى از منابع و پايه‏هاى شناخت احكام شرعى در حوادث واقعه و موضوعات مستحدث است، سنت امامان معصوم (ع) نيز يكى از منابع شناخت به شمار مى‏آيد.
______________________
منابع اجتهاد از ديدگاه مذاهب اسلامى، ج-1، ص: 76

ohfreedom;303908 نوشت:
خوب اگر این فرمول از جانب الله است که امام را باید الله انتخاب کند، پس چرا در گذشته و در هر دین دیگری این چنین نبوده است؟؟؟

سلام
اتفاقا در همه ادیان بوده اما شاید اخبارش به شما نرسیده است جانشین موسی یوشع بود جانشین عیسی شمعون و جانشین محمد علی ع همه اینها به انتخاب الهی بوده است اما متاسفانه سنت اعراض در همه امتها واقع شد و جانشین را عده ای کنار زدند . شمعون را پولس یهودی ریاکار کنار زد و یوشع را کسی دیگر و وو و
والله الهادی الموفق

[="Tahoma"]

ایزدی;303864 نوشت:
امام معصوم تا چه زمانی متصدی جانشینی پیامبر می گردد؟؟ چند سال؟؟1000 سال؟؟ 2000؟ چقد؟ چند تا امام اخرش باید باشند؟
در امر تشیع هم که اخرش امام غایب شد و امر دست افراد عادی جامعه افتاد
البته من میدونم امام غایب مثل خورشید پشت ابر میمونه، گرمی و نور میده ولی الان حال حاضر امر دست افراد عادی جامعه هست یا نیست؟؟
عقل شما کدام را ترجیح می دهد؟؟

جناب ايزدي سلام عليكم و رحمه الله
بنابر قاعده لطف وجود حجت بر روي زمين حتمي است چون وجود معصوم بواسطه مصدر بالعرض فيض الهي بايد در عالم وجود موجود باشد چون قابليت صدور فيض فقط از طرف لطفي است كه خداوند متعال از طرف معصوم بر خلائق افاضه ميفرمايد و لا غير
پس بنابر اين امام معصوم بخاطر سخنيت كامل در امر تشريع و تشريح احكام با رسول كه بلا واسطه از طرف مبداء فياض انتخاب گرديده بايد در عالم وجود موجود باشد چون ما معتقديم اگر لحظه و آني فيض ربوبي از عالم موجودات قطع شود هيچ جنبنده ايي قادر به ادامه حيات نمي باشد پس امامان معصوم عليهم السلام بخاطر اينكه جانشينان پيامبر هستند و مبدا فيض تا آخرين روز دنيا كه منجر به قيامت خواهد گرديد در عالم وجود خواهند بود و تعداد آنها هم 12 نفر هست كه آخرين آن بزرگواران وجود قدسي و ملكوتي حضرت حجه ابن الحسن العسكري عليه افضل صلوات المصلين و عجل الله تعالي فرجه الشريف هست كه به فرمايش شما مانند خورشيد پشت ابر واسطه فيض خداوند متعال است
امام زمان بنابر مصالحي كه فعلا اينجا جاي بحثش نيست فعلا در پس پرده غيبت به انتظار فرج شريفشان مي باشند و بخاطر معطل نماندن احكام شرعي ، علماي اعلام كه بعنوان نائبان عام حضرتش هستند در بين مردم وجود دارند و خود آن بزرگوار در روايتي به اين مسئله تصريح فرمودند

وَ فِي كِتَابِ إِكْمَالِ الدِّينِ وَ إِتْمَامِ النِّعْمَةِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِيَّ أَنْ يُوصِلَ لِي كِتَاباً قَدْ سَأَلْتُ فِيهِ عَنْ مَسَائِلَ أَشْكَلَتْ عَلَيَّ فَوَرَدَ التَّوْقِيعُ بِخَطِّ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَانِ ع- أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ أَرْشَدَكَ اللَّهُ وَ ثَبَّتَكَ إِلَى أَنْ قَالَ وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّه
____________‏
وسائل الشيعة، ج‏27، ص: 141

و همچنين در روايت ديگري بالصراحه فرمودند

ْ فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ
________________
وسائل الشيعة، ج‏27، ص: 132

ohfreedom;321271 نوشت:
2- خوب اهل سنت اشتباه کردند، چرا شما الان 1200 سال است دارید از اهل سنت پیروی می کنید و خودتان رهبر و ولی امر را انتخاب می کنید؟؟؟

سلام علیکم.
در واقع نایب عام رو امام زمان به ظور غیر مستقیم تعیین می کند در فقه شیعه باید یا امام با شد یا نایب امام
حالا نایب عام رو ما از طریق احادیث امام زمان و روایت هایی که بدست ما رسیده انتخاب می کنیم

ایا در مورد قضیه جناب ابوبکر و عمر این گونه بوده است و طبق سخنان پیامبر این کار را کرده اند خیر ؟

علی مع الحق;321371 نوشت:
سلام
برای گرفتن جواب سوالاتون میتونید به کتب فروغ ولایت و فروغ ابدیت نوشته ی اقای سبحانی مراجعه کنید.قطعا و یقینا پاسختون رو خواهید گرفت:Kaf:

ohfreedom;321271 نوشت:
بگذارید قبول کنیم که کار اهل سنت اشتباه بود و رهبر یا همون امام زمان رو خدا باید انتخاب می کرد!!! در این صورت 2 تا سوال پیش می آید که ممنون می شوم جواب بدهید. 1- آیا قدرت مردم از الله بیشتر است؟ زیرا الله می خواست حضرت علی رض امام باشد اما مردم حضرت ابوبکر رض را رهبر و امام وقت خود کردند! آیا الله که جانشین انتخاب نموده نمی توانسته ایشان را به مقامش برساند؟؟؟ 2- خوب اهل سنت اشتباه کردند، چرا شما الان 1200 سال است دارید از اهل سنت پیروی می کنید و خودتان رهبر و ولی امر را انتخاب می کنید؟؟؟ فعلا این دو سوال را جواب بدهید تا در راستای جوابتان سوالات دیگر را بپرسم


با سلام

أيا الله نمي توانسته رسولانش را ياري كند تا كشته نشوند ؟؟؟؟!!!! پس نتیجه میگیریم الله ، قدرتش کمتر از مردم است !!!!!

اما در جواب سوال دوم بگویم که مسبب این اوضاع چه کسی است ؟ پس بیایید بر آن کسانیکه باعث شدند اوضاع امت اسلامی به این فلاکت بیفتد لعنت کنیم ، همان کسانیکه رسول الله (ص) را تهمت زدند وقرآن را تحریف کردند و امام زمان (ع) را پنهان کردند .

با سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان گرامی

متاسفانه برخی دوستان بجای اینکه به اصل سوال بپردازند مطالبی را بیان می دارند که اصلا ارتباطی با عنوان موضوع ندارد.

سوال بر سر مبنای دو اعتقاد است و چرایی این دو دیدگاه.
دیدگاه نصب و انتخاب از جانب خدا و دیدگاه انتخاب از جانب مردم.

اگر امامت بر اساس انتصاب الهی است دلیل بر این امر چیست؟
اگر امامت بر اساس رای و انتخاب مردم است و مشروعیت خویش را از رای مردم می گیرد و امام وکیل مردم است بر اساس چه مبنایی است؟

واینکه بر اساس کدام دیدگاه سعادت دنیا و آخرت بشر تامین می گردد و کدام عقیده براساس حکم عقل است.

بنابراین دوستانی که مایل به شرکت در بحث هستند تنها در این حیطه(مبنا، و نه اشخاص)صحبت بفرمایند و دوستان نیز از کپی مطالب از سایتهای دیگر خود داری فرمایند که در غیر این صورت با تمام احترامی که برای دوستان قائلیم ارسالهای آنها حذف خواهد شد.
موفق باشید.

صدرا;321728 نوشت:
اگر امامت بر اساس انتصاب الهی است دلیل بر این امر چیست؟

با سلام.
خوب برخی می گویند باید حجت های الهی همیشه در زمین باشند و از انوار مطهرشان اهل زمین بهره ببرند. حال سوال اینجاست آیا همه از انوار اولیا خدا بهره بردند؟ آیا امروزه که شیعه معتقد است امام زمان (عج) وجود دارد چند نفر از ایشان بهره مندند؟ آیا اصلا برای من نوعی لازم شرعی است که امام زمان را ببینم؟ اگر لازم است لزومش چیست؟ مگر شریعت به صورت مشخص در قرآن و کتب حدیث وجود ندارد؟ اگر امامت نیاز بود پس چرا خداوند کاری نکرد که سلسله امامت در غیبت نرود تا برای همه همیشه حجت باقی باشد؟ آیا امروز مگر شریعت اسلام کامل نیست؟ اگر کامل است پس چه نیازی به امامت؟ اگر قرار است با تکیه بر قدرت الهی امام بیآید تا اسلام فراموش شده را احیا کند پس اصلا چرا با تکیه به همان قدرت الهی نماند و در غیبت رفت؟ آیا احکام شرعی امروزی با تکیه بر نظرات امروزی امام زمان صادر می شود یا اقوال گذشته معصومین؟
سوال اساسی تر :
می دانیم بسیاری از پیامبران برای تفسیر و آموزش و تبلیغ شریعتی که پیامبران قبلی آوردند ظهور کردند. حال سوال اینجاست که اگر شریعت اسلام هم نیاز به تفسیر و آموزش و تبلیغ و ... داشت چرا نبوت ختم شد؟ اگر دین کاملا توسط پیامبر بر مردم عرضه شد پس امامت برای چیست؟

در اینباره میتونید به کتاب فروغ ولایت ایت الله سبحانی رجوع کنید

محمدرضا اکرمی;321864 نوشت:
در اینباره میتونید به کتاب فروغ ولایت ایت الله سبحانی رجوع کنید

با سلام. بنده این کتاب را ندارم. البته وقتش را هم ندارم که بخوانم. آنقدر کتاب در لیست دارم که نخوانده مانده است. لذا از شما تقاضا دارم اگر آن را خواندید خلاصه ای از آن را جهت پاسخ با سوالات بنده بیاورید.
با تشکر
و من الله توفیق

محمدرضا اکرمی;321872 نوشت:
اصل مقام جانشینی از جانب خداست.در این کتاب نوشته شده که بعد از فوت پیامبر، سقیفه گروهی از تعدادی از مهاجرین و انصار تشکیل دادند(اجتماع 6 نفری) و از جانب خود فردی را به عنوان خلیفه بعد از پیامبر معرفی کردند.در این هنگام درب خانه حضرت علی میروند و از ایشان میخواهند که برای بیعت با خلیفه به مسجد بروند.حضرت علی در آن لحظه در حال غسل دادن پیامبر بود و جمله ای فرمود که مضمونش اینست که هنوز کفن پیامبر خشک نشده شما به فکر جانشینی بعد از او هستید!؟

دوست گرامی
سوال اصلی سوالی عقلی است نه تاریخی.

نظر خدا کجا و من خراب کجا؟؟؟
لاجبر ولا تفویض بل امربین الامرین
الله تبارک و تعالی راه را نشان میدهد ولی انتخاب از ماست.
مسلمانان بعد از رسول الله خلیفه خود را انتخاب کردند.

*** بگویید وضعیت ما در قرن 21 چه فرقی داشت اگر علی بن ابی طالب رض به جای 5 سال 30سال حکومت میکردند؟؟؟***

سلام سوالتون چیه ومشکل کجاست؟من متوجه سوال نشدم:Gig:

جناب فریدم شما اول به سوالاتی که پرسیده شده جواب بدهید (برادریتان را ثابت کنید) و بعد سوال جدید مطرح کنید.

اینم از فنون دوستان عمری است.

اول جواب کارشناس (پست 34) رو بدهید تا پله پله پیش برویم

محبوبه;321955 نوشت:
سلام سوالتون چیه ومشکل کجاست؟من متوجه سوال نشدم

سلام

تعیین حلیفه یا امام باید از جانب الله باشد یا شورا (مردم)

علی مع الحق;321960 نوشت:
اول جواب کارشناس (پست 34) رو بدهید تا پله پله پیش برویم

صدرا;321728 نوشت:
اگر امامت بر اساس انتصاب الهی است دلیل بر این امر چیست؟

در قرآن و به ویژه آیه "اولی الامر" یادآوری شده که انتصاب امام یا "ولی امر" به دست الله نیست زیرا در این آیه امام را جایز الخطا معرفی کرده است و حکم نهائی در زمان اختلاف را به الله و سنت رسول داده است و نه به اولی الامر...

صدرا;321728 نوشت:
اگر امامت بر اساس رای و انتخاب مردم است و مشروعیت خویش را از رای مردم می گیرد و امام وکیل مردم است بر اساس چه مبنایی است؟

و امر شورا بینهم...
باز هم به آیه "اولی الامر" بر میگردیم!!!
مبنا در این آیه کلام الله و سنت رسول معرفی شده است و بر هیچ کس پوشیده نیست که اساس اهل سنت کلام الله و سنت رسول است.

صدرا;321728 نوشت:
واینکه بر اساس کدام دیدگاه سعادت دنیا و آخرت بشر تامین می گردد و کدام عقیده براساس حکم عقل است.

کدام دیدگاه برتر از پیروی از کتاب الله و سنت رسول مکرم اسلام ص؟؟؟

حال شما بفرمائید چگونه به خود جرات می دهید کلام الله را رد کنید؟؟؟
آنجا که الله در آیه "اولی الامر" می فرمایند در هنگام اختلاف به کتاب الله و سنت پیامبر ص رجوع کنید در حالی که شیعه کلام امام را ختم الحساب می داند و حتی در بحث ولایت فقیه اعتقاد دارد که ولی فقیه ختم الکلام است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

[=&quot]بسمه تعالی [/]


[=&quot]خلافت از نظر دانشمندان شیعه یک منصب الهی است که از جانب خدا به شایسته ترین و داناترین فرد امت اسلامی داده میشود.مرز روشن میان امام و نبی اینست که پیامبر پایه گذار شریعت و طرف نزول وحی و دارنده ی کتاب هست،حال انکه امام،اگرچه واجد هیچیک از شئون نیست ولی علاوه بر شئون حکومت و زمامداری،مبین و بازگوکننده ی آن قسمت از دین است که پیامبر بر اثر نبودن فرصت ویا نامساعد بودن شرایط موفق به بیان انها نشده وبیان انها را به عهده ی اوصیای خودگذاشته.[/]


[=&quot]اما خلافت از نظر دانشمندان اهل تسنن یک منصب عرفی و عادی است وهدف از این مقام جز حفظ کیان ظاهری و شئون مادی مسلمانان چیزی نیست.خلیفه وقت ازطریق مراجعه به افکار عمومی انتخاب میشود.[/]

ohfreedom;322305 نوشت:
کسی جوابی نداشت؟

سوال چیست؟

ohfreedom;322305 نوشت:

زیرا در این آیه امام را جایز الخطا معرفی کرده است .

سلام دوست عزیز
خداوند هرگز و ابدا هیچ جای قران که خوبه به هیچ موجودی اجازه نداده که خطا کند.
حتی به ابلیس و هر موجود دیگه. بلکه اگر , اگری هم آمده یعنی ممکن است خطا کند , نه اینکه خداوند به کسی اجازه ی خطا و اشتباه و گناه و غیره... داده.
خدا هرگز اجازه خطا کردن نداده و همه باید خطا نکنند , اما چه کنیم که ممکن است خطا کنیم نه جایز.
این نکته اول.
____________
و اما نظر من به مورد اولی الامر :

حاکمیت و تعیین حاکم و خلیفه مطلقا از جانب خداست.

ابتدا شما مشخص بفرمایید :

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا ﴿۵۹﴾

کجای این آیه گفته است جایز است اولی الامر خطا کنند ؟
کجای این آیه گفته است اصلا اولی الامر خطا می کنند ؟

میدانیم که اولی الامر سخنان قران و روسل خدا را می گویند و لاغیر.
حال آیه می گوید اختلاف پیدا کردید , یا اینکه احساس کردید اولی الامر دارد خطا می گوید , بیارید با خدا و پیامبر ص بسنجیمش تا حقیقت روشن بشه و ممعلوم بشه که واقعا اولی الامر اشتباه می کردند یا شما .
درواقع این آیه العیاذبلله دلسوزانه داره به ما راه می دهد و می خواهد به ما نشان دهد که اولی امر خطا نمیکنند درواقع بهتر بگویم انسان ها را منحرف نمیکنند و ایشان حرف خدا و رسول خدا را می زنند , حال اگر باور نمی کنید بیایید با خدا و رسولش سخنان آنها را برسی کنید.

این آیه اصلا تصوری که شما بزرگوار داشتید را ندارد.

و حال سوال من از شما این است :

آیا اساسا ما باید به جز از معصوم و پیامبران و قران از شخص دیگری اطاعت مطلق کنیم ؟
البته که خیر . حتی اجماع. چون ممکنه اجماع هم منحرف شود. و قران هم ذکر می کند چه بسا عده ی زیادی از بزرگان در اشتباه باشند و عده ای کم به راه راست. اصلا این یک امر منطقی هست.

هرگز اطاعت مطلق از هیچ کس به جز کسانی که خداوند تعیین کرده و دستور داده جایز نیست.
چون ایشان هر لحظه ممکن است منحرف شوند و اساسا حتی شاید منحرف باشند.

متوجه هستید که علمای اهل سنت , علمای شیعه را در گمراهی می دانند و علمای شیعه , علمای اهل سنت را. علمای مسیحی و یهودی هم همینطور.

حال به من بگویید این وسط اجماع چه معنی دارد ؟
وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا ( 67 احزاب )

تمام شد رفت. غیر ممکنه خدا به جز از معصوم به ما بگوید از کسی اطاعت کنیم.
حال اگر حتی ما از فقیه و بزرگان هم اطاعت کنیم که قطعا 100% اختیاری است این اطاعت باید حتما مطابق با معصوم و پیامبر و قران باشد و در غیر این صورت باید اطاعت نشوند.

این آیه اولی الامر خداوند ابتدا می گوید اطاعت کنید. یعنی تمام , هرچی گفتند اطاعت کنید.
در صورتی که اگر غیر معصوم باشد و احتمال خطا داشته باشند ابدا خداوند نمی گوید اطاعت کنید.

و بعد در ادامه آیه می گوید اگر این شد = تَنَازَعْتُمْ رجوع کنید به خدا و رسولش.
حال سوال اینجاست , اگر تَنَازَعْتُمْ نشد باید اطاعت مطلق کنیم ؟
این یک امر روشنی هست که اطاعت از هر انسانی و هر سخنی می گوید قطعا باید مطابق با خدا و رسولش باشد و در غیر این صورت قطعا نباید اطاعت شود , حال چه اولی الامر باشد چه غیر از آن.

حال از نظر ما حضرت مهدی ع هم در آخر الزمان ظهور کنند و حتی از نظر شما حضرت مهدی آخر زمان متولد شده ع هم باشند باید مطابق با قران و خدا باشند . و اتفاقا با مهددی ع هم اگر تَنَازَعْتُمْ شد باید به قران و خدا رجوع شود. در صورتی که ما می دانیم اطاعت از مهدی ع مطلق هست.

پس اساسا تعیین حاکم و خلیفه از طرف خداست بلاشک.
اطاعت از خلیفه خدا مطلقا واجب است هرچه گفت.
خداوند هرگز نگفته است و نمی گوید از کسی اطاعت کنید که شما را گمراه می کند.
اگر با اولی الامر تَنَازَعْتُمْ پیدا کردیم و بعد رجوع کردیم به خدا و قران و بعد متوجه شدیم که حق با اولی الامر نبوده پس ما که هر کدام می شویم اولی الامر. چون همین الان بعضی از علمای سنی و شیعه و یهودی و غیره هستند که نظر اشتباه دارند و واقعا منطقی و عقلی و قرانی ثابت می شود که دارند اشتباه می گویند , اما خیلی از بزرگان و علمای دیگر از سنی و شیعه آنها را تایید می کنند و بر انها و اطاعت از آنها اجماع دارند.

حال تکلیف من و عقل و قران چیست ؟ و انحراف ایشان که زیر بار نمی روند و علمای بسیار بزرگی هم هستند و اولی الامر هم محسوب می شوند و خیلی ها هم تاییدشان می کنند و برایت 100 تا دلیل از قران می آرند و غیره و دور میزنند چیست ؟ ایشان برای ما می شود اولی الامر ؟؟؟

آیا شما قسم می توانید بخورید تمامی سخنان و اعمال اولی الامر صحیح هست و هیچ گونه انحرافی ندارد ؟

اگر با دقت نوشته هایم را خوانده باشید متوجه می شوید که اگر اولی الامر انسان های عادی بودند ( درواقع از طرف خداوند نبودند ) اصلا آیه نیاز به ذکر اولی الامر نداشت. چون تمامی حرف ها و سخنان هر انسانی باید مطابق با خدا و پیامبر باشد و درواقع حتی اگر آیه فقط در همین حد بود کافی بود = يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ
دیگه نیاز به ادامه ندارد.
همین قسمت به ما می گوید باید از خدا و رسول اطاعت کنیم.
از قران اطاعت کنیم. یعنی هرچیزی ضد قران بود اطاعت نکنید. هر سخنی غیر خدایی و پیامبری و قرانی بود اطاعت نکنیم.
حال اگر عالم و علما هم حرفی زدند طبق همین قسمت اول باید مطابق با خدا و پیامبرش باشد.
حال اگر جمع علما و نظر اجماع هم باشد , باید مطابق با قران و خدا و پیامبر باشد.

پس آیا اصلا نیاز به ادامه نداشت.

اما آیه ادامه دارد تا بگوید متوجه باشید از یک عده ای دیگر نیز باید اطاعت شود, حال اگر با آن عده مشکلی دارید رجوع کنید به خدا و پیامبر مثل قاعده ی همیشگی و کلی.

این آیه اساسا یک جورایی صرفا بیشتر روی اولی الامر توجه دارد.
چون جای جای قران مشخص هست که اطاعت از خدا و رسول شود.

و در کل چه بسا یک انسان بی سواد از اجماع و تمام علمای زمانش راهش صحیح تر باشد.

قران می فرماید : هیچ کس بار دیگری و گناه دیگری را به دوش نمیکشد.

پس در کل اگر خوب نوشته هایم را خوانده باشید متوجه می شویم که :

1-اولی الامر عده ای خاص و برگزیده از طرف خداوند.
2- هر انسانی هر سخنی بگوید باید با قران و خدا و پیامبر بررسی شود و اگر مطابق بود شما باید اطاعت کنید از حرف ایشان , چون کلام خدا و رسولش است و درواقع شما خداوند و رسولش را اطاعت می کنید و نه این شخص. پس ایا اولی الامر همه ی انسان ها هستند ؟
آیا نمی شود اجماع اشتباه کند و روی اشتباهش بماند ؟
آیا نمی شود یک ورزشگاه عالم باشد و اجماع روی یک موضوعی داشته باشند و این وسط 1 نفر مخالف باشد و اتفاقا حرف آن یک نفر صحیح باشد ؟ آیا نمی شود ؟

حال بین این ورزشگاه و این 1 نفر کدام اولی الامر هستند ؟

آیا نظر علما و اجماع به ما این اجازه را می دهد که حرف این شخص را قبول کنیم ؟ قطعا خیر.

پس چرا خداوند ابتدا می گوید اطاعت کنید و بعدش می گوید اگر تَنَازَعْتُمْ شد ؟؟

آیا خدا ابتدا می گوید این ورزشگاه علمای گمراه اطاعت شوند و بعد میگوید اگر تَنَازَعْتُمْ شد ؟؟

بهتر نبود خداوند می فرمود ابتدا به خدا و رسول برگردید و بعد اگر مشخص شد مطابق هست , اطاعت کنید ؟؟

اطاعت اولی الامر در کنار خدا و رسول آمده هست و در همان اول آیه و این خیلی جای تامل دارد .

ضمن اینکه عرض شد همه چیز باید مطابق با خدا و رسول باشد. پس این اولی الامر این وسط چیست ؟

پس قطعا متوجه می شویم اولی الامر را خداوند بدون برو و برگشت تایید می کند و بعد به ما می گوید اگر با ایشان مشکل دارید به خدا و رسول رجوع کنید متوجه می شوید حق با کیست.

(((گر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيك‏فرجام‏تر است)))

درواقع اگر رجوع کنیم مقام اولی الامر برای ما روشن می شود و ایمانمان به ایشان بیشتر.

آخر اگر اولی الامر هر سخنی بگوید و ما رجوع کنیم به پیامبر و رسولش و بعد مشخص شود اولی الامر اشتباه کرده , این دیگر چه اولی الامری شد که اطاعتش کنیم ؟

پس یا اولی الامر تک تک انسان ها هستند یا اولی الامر برگزیده هستند.
اگر تک تک انسان ها باشند که مضحک هست العیاذبلله خداوند بگوید اولی الامر و اطاعتش کنیم و بعد بگوید اگر تنازع شد و ادامه... .
پس قطعا اولی الامر انسان های تایید شده از طرف خداوند هستند که حرف هایشان صحیح است و گمراهی در آنها نیست. و الا در غیر این صورت ممکن است همیشه اولی الامر اشتباه کند و ما هی باید به خدا و رسول برگردیم و هی مشخص شود اولی الامر گمراه است و اشتباه کرده. و هم اینکه ما برای هر انسانی این کار را باید کنیم که به خدا و پیامبر رجوع کنیم.

حال اگر به تَنَازَعْتُمْ بر نخوریم چی ؟ و همه فکر کنیم با هم , هم عقیده هستیم و همه فکر کنیم در راه دینی صحیح هستیم با اولی الامر و نظر اولی الامر مثل نظر ماست و تَنَازَعْتُمْ نداریم.

آیا در این موقع دیگر نیاز نیست به خدا و رسولش رجوع شود ؟
آیا ممکن نیست هم ما در اشتباه باشیم و هم اولی الامر اما غافل باشیم و با هم تَنَازَعْتُمْ نداریم و راهمان درست است ؟ و دیگر به کتاب قران و خدا رجوع نکنیم ؟

[="red"]ما اساسا هرچیزی را باید به خدا و رسولش مطابقت بدیم و این یک امر بدیهی است.
و چون اولی الامر حرف خدا و رسولش را می زنند دیگر خداوند به همان بازگشت به خدا و رسول اکتفا می کند و برای ارزش اولی الامر هم اولش اطاعت مطلق می گوید.[/]

به همین سادگی.

و این آیه فراموش نشود = وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا ( 67 احزاب )
بزرگان و علما و غیره اطاعت کردیم.

اگر سوالی بود بفرمایید انشالله استفاده می کنم.

با تشکر

بنده با استفاده از کتاب خودتان(به غیر از الغدیر که کتب معروف شیعه میباشد)پاسخ شما را دادم.امیدوارم توجیه شده باشید.

اگر عربی بلد باشید میبینید که در ایه ی اولی الامر "یا ایهاالذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم..." اطاعت از رسول بواسطه ی واو ،به اولی الامر عطف شده و طبق قائده ی این واو ،هر نقشی که قبل از واو وجود دارد همان نقش را کلمه ی بعد از واو خواهد پذیرفت.پس اطاعت از اولی الامر واجب میشود.

سلام برادر
سوال شما این بود:

BaghiatoSalam;322326 نوشت:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا ﴿۵۹﴾ کجای این آیه گفته است جایز است اولی الامر خطا کنند ؟ کجای این آیه گفته است اصلا اولی الامر خطا می کنند ؟

و خودتان جواب خود را دادید:

BaghiatoSalam;322326 نوشت:
حال آیه می گوید اختلاف پیدا کردید , یا اینکه احساس کردید اولی الامر دارد خطا می گوید , بیارید با خدا و پیامبر ص بسنجیمش تا حقیقت روشن بشه و ممعلوم بشه که واقعا اولی الامر اشتباه می کردند یا شما .

BaghiatoSalam;322326 نوشت:
آیا اساسا ما باید به جز از معصوم و پیامبران و قران از شخص دیگری اطاعت مطلق کنیم ؟

برادر من هرگز بحث اطاعت مطلق نیست.
اطاعت کردن در قرآن "اطیعو" به معنای اطاعت است.
قرآن همواره گفته است "اطیعو الله" از الله اطاعت کنید.
قرآن همواره گفته است "اطیعو رسول" از پیامبر ص اطاعت کنید.

اما یک جای قرآن بیاورید که بگوید "اطیعو اولی الامر" ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

می بینید که هرگز الله چنین نگفته و در واقع فرمان به اطاعت مطلق را فقط از سوی الله و رسول روا داشته و هرگز در قرآن "اطیعو اولی الامر" نیامده و گواهش هم ادامه ی آیه شریفه است که می فرماید:
فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا

ما باید در زمان اختلاف به الله و قرآن رجوع کنیم.

اگر قرار بود "اولی الامر" از جانب الله باشد پس چرا الله نگفته در زمان اختلاف به "اولی الامر" هم رجوع کنید تا اختلاف را حل کند؟؟؟

BaghiatoSalam;322326 نوشت:
حال به من بگویید این وسط اجماع چه معنی دارد ؟
وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا ( 67 احزاب )
تمام شد رفت. غیر ممکنه خدا به جز از معصوم به ما بگوید از کسی اطاعت کنیم.

جالب است برادر من!!!
این آیه را خواندید... چرا آیه قبل را نمی خوانید؟ درست برعکس گفته شما صدق می کند!!!!

يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ‌ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّـهَ وَأَطَعْنَا الرَّ‌سُولَا ﴿٦٦
وَقَالُوا رَ‌بَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَ‌اءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا ﴿٦٧

در آن روز که صورتهای آنان در آتش (دوزخ) دگرگون خواهد شد (از کار خویش پشیمان می‌شوند و) می‌گویند: «ای کاش خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم!» (۶۶)
و می‌گویند: «پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و ما را گمراه ساختند! (۶۷)

می بینی برادر جان؟؟؟
تاکید به اطاعت از الله و رسول است و نه غیر از ایشان!!!!

BaghiatoSalam;322326 نوشت:
حال از نظر ما حضرت مهدی ع هم در آخر الزمان ظهور کنند و حتی از نظر شما حضرت مهدی آخر زمان متولد شده ع هم باشند باید مطابق با قران و خدا باشند . و اتفاقا با مهددی ع هم اگر تَنَازَعْتُمْ شد باید به قران و خدا رجوع شود. در صورتی که ما می دانیم اطاعت از مهدی ع مطلق هست.

جوابتان ساده است.
فرض کنید الان کسی آمد و گفت من مهدی موعود هستم!!!
طبیعی است که شما از او دلیل می خواهید که ثابت کند ایشان راست می گوید یا خیر؟؟؟
پس در نتیجه شما با ایشان دچار اختلاف شده اید!
حال چگونه می خواهید ثابت کنید که حق با ایشان است یا شما؟؟؟
جز اینکه بخواهید به قرآن و سنت پیامبر رجوع کنید؟؟؟

BaghiatoSalam;322326 نوشت:
1-اولی الامر عده ای خاص و برگزیده از طرف خداوند.

اولی الامر عده ای خاص هستند اما برگزیده الله نیستند، زیرا در قرآن چنین ذکر نشده است، مصداقی از اولی الامر حاکمین هستند.

BaghiatoSalam;322326 نوشت:
2- هر انسانی هر سخنی بگوید باید با قران و خدا و پیامبر بررسی شود و اگر مطابق بود شما باید اطاعت کنید از حرف ایشان , چون کلام خدا و رسولش است و درواقع شما خداوند و رسولش را اطاعت می کنید و نه این شخص. پس ایا اولی الامر همه ی انسان ها هستند ؟

خود اولی الامر معنی شده است. کسی است که امور را در دست دارد، چه کسی است؟؟؟
آیا تمام انسان ها امور مسلمین را در دست دارند؟؟؟

محبوبه;322327 نوشت:
اکنون فهرست ایات و روایاتی که دلالت بر جانشینی علی علیه السلام دارد و دلالت میکند که امامت و جانشینی آن حضرت منصوص من عندالله است: ایه 55 مائده(تفسیر طبری،اسباب النزول،تفسیر فخررازی،و تفسیر ابن کثیر ذیل ایه شریفه) ایه 67 سوره مائده(الدرالمنثور،ابوالحس� � واحدی نیشابوری در اسباب النزول،المنار و تفسیر کبیر ذیل ایه شریفه) حدیث غدیر(کتاب الغدیر علامه امینی ج 1) حدیث الدار یوم الانذار(الکامل فی التاریخ،ج2،ص 62 و 63)

خواهر من در هیچ یک از این منابع (اهل سنت) جانشینی امیرالمومنین علی رض نیامده است.

باغ بهشت;322343 نوشت:
اگر عربی بلد باشید میبینید که در ایه ی اولی الامر "یا ایهاالذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم..." اطاعت از رسول بواسطه ی واو ،به اولی الامر عطف شده و طبق قائده ی این واو ،هر نقشی که قبل از واو وجود دارد همان نقش را کلمه ی بعد از واو خواهد پذیرفت.پس اطاعت از اولی الامر واجب میشود.

چرا الله نگفت "اطیعو اولی الامر"؟؟؟؟

بله "و" هست اما چون فعل امری ندارد پس دستور اطاعت مطلق را نمی توان از این آیه برداشت کرد.

ohfreedom;322349 نوشت:
چرا الله نگفت "اطیعو اولی الامر"؟؟؟؟

بله "و" هست اما چون فعل امری ندارد پس دستور اطاعت مطلق را نمی توان از این آیه برداشت کرد.

در ایه 2 جور اطیعوا امده:یک اطیعوا مخصوص خداست و اطیعوا دیگر مخصوص رسول و اولی الامر میباشد.حال از شما میپرسم چرا یک اطیعوا بر سر الله آمده و یک اطیعوا بر سر رسول امده؟ایا این بدان معنا نیست که اطاعت از خدا با اطاعت از رسول متفاوت است؟
اگر پاسختان مثبت باشد میگوییم پس در این ایه اطاعت از رسول نباید مطلق باشد چرا که خداوند کمال مطلق است و از او باید اطاعت محض کرد و اگر پاسختان منفی باشد میگوییم پس چه لزومی داشت خداوند یک اطیعوا برای خود گذارد و یک اطیعوا برای رسول؟!

خواهر من در هیچ یک از این منابع (اهل سنت) جانشینی امیرالمومنین علی رض نیامده است.

شما این کتب را دیدید که میگویید در این کتب چنین چیزی نیست؟بنده که از خودم چنین مطالبی را نگفتم.اگر میخواهید حقیقت را بپوشانید آن مساله دیگری است!

ohfreedom;322347 نوشت:

سلام برادر

سلام به شما
راستش باید عرض کنم که دقت کافی رو اصلا به نوشته های قبلی من نکردید و اساسا احساس می کنم وارد جنگ شدیم با من و این بد ترین شیوه است واسه ادامه ی بحث چون این بحث دیگه واسه روشن شدن حقیقت واسه طرفین نیست و فقط یک جَدَل هست. و نتیجه ی آخرش هم اینه که کلی وقت گذاشتیم بیخودی واسه هیچ و پوچ.

امیدوارم اینطوری نباشه.

مورد بعد اینکه باید عرض کنم من هر نوشته ای رو که ارسال می کنم کلی مرور می کنم و خیلی دقت می کنم که چی دارم تایپ می کنم و دوستانی که تاپیک هام رو دنبال می کنند شاید به این موضوع دقت کرده باشند . گاهی دقت نکردن به یکی دو کلمه مثل " ممکن است " کله نوشته های من رو خواننده چیزه دیگه ای برداشت می کند. و بعد از دوباره باید تکرار کنیم و وقت هدر می رود.

من نوشته های شما رو با دقت می خوانم و شما هم لطفا با دقت بخوانید تا نتیجه داشته باشد و بدون تعصب.

و اما بعد :

ohfreedom;322347 نوشت:

سوال شما این بود:
Baghiatosalam :
[="red"]کجای این آیه گفته است جایز است اولی الامر خطا کنند ؟
کجای این آیه گفته است اصلا اولی الامر خطا می کنند ؟[/]

ohfreedom : و خودتان جواب خود را دادید:

Baghiatosalam : حال[="red"] آیه می گوید[/] اختلاف پیدا کردید , [="Red"]یا [/]اینکه [="red"]احساس کردید [/]اولی الامر دارد خطا می گوید , بیارید با خدا و پیامبر ص بسنجیمش تا حقیقت روشن بشه و ممعلوم بشه که واقعا اولی الامر اشتباه می کردند [="red"]یا شما[/] .

خیلی خوب. حالا لطفا منصفانه بفرمایید که من جواب سوال خودم را دادم ؟

آیا من جواب خودم را دادم که این آیه می گوید اولی الامر [="red"]جایز اند خطا کنند[/] ؟
آیا من گفتم آیه می گوید[="red"] اولی الامر خطا می کنند[/] ؟

حال شما که صراحتا فرمودید آیه می گوید اولی الامر [="red"]جایز هستند خطا کنند [/]و خداوند به یک عده اجازه ی خطا کردن داده است را بفرمایید کجا خداوند چنین چیزی فرموده؟

از نظر شما """" فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ """" خداوند می گوید اجازه دارند خطا کنند ؟
از نظر شما این قسمت می گوید : اولی الامر خطا می کنند ؟

[="red"]یا اینکه این آیه خیلی ساده می گوید اگر بینتان اختلاف شد ( یعنی هنوز مشخص نشده حق با کیست و برای مشخص شدن ) رجوع کنید به خدا و رسولش. بعد مشخص می شود حق با کیست.
[/]

واقعا غیر از این است ؟

ohfreedom;322347 نوشت:

برادر من هرگز بحث اطاعت مطلق نیست.

اتفاقا بحث همین هست. چون اگر مشخص شود اولی الامر را خدا تایید کرده است و برگزیده از طرف خداوند هستند و خطا نمی کنند و غیره... اطاعتشان مطلق است. این مسئله باید روشن شود.

ohfreedom;322347 نوشت:

اطاعت کردن در قرآن "اطیعو" به معنای اطاعت است.
قرآن همواره گفته است "اطیعو الله" از الله اطاعت کنید.
قرآن همواره گفته است "اطیعو رسول" از پیامبر ص اطاعت کنید.

دقیقا همین طور است.

ohfreedom;322347 نوشت:

اما یک جای قرآن بیاورید که بگوید "اطیعو اولی الامر" ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بسیار خوب.

چند نکته رو باید دقت کنیم اینجا و خیلی مهم است :

1-اول اینکه شما فلسفه ی " واو " رو واسه من بگویید که چیست ؟

أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ[="red"] وَأُوْلِي الأَمْرِ.[/]

جلو می رویم نگران نباشید اما فعلا فرض کنید آیه همین است.

معنای این چیست ؟
به قول خود شما ( و هم نظر من ) 2 مورد اول رو که می دونیم و جای جای قران هم آمده و این یک امر روشنی هست , اما خداوند در این آیه یک مورد دیگه اضافه کرده. و اونم کجا ؟؟؟ بعد از اطاعت از خدا و رسولش.

خیلی جای تامل دارد این آیه. و واقعا من نمی دانم الان مشکل تا اینجا چی هست ؟

الان تا این قسمت آیه , قطعا خداوند همان اطاعت رو , بهتر بگویم , دقیقا همان اطاعت خدا و رسول رو به اولی الامر نسبت داده.

بدون تعصب تا اینجای آیه واضح هست.

و اما بعد...

ohfreedom;322347 نوشت:

می بینید که هرگز الله چنین نگفته و در واقع فرمان به اطاعت مطلق را فقط از سوی الله و رسول روا داشته و هرگز در قرآن "اطیعو اولی الامر" نیامده

پدر خانواده به فرزند چهارم می گوید :
از برادر شما 1 اطاعت کن و از برادر شماره 2 اطاعت کن و از برادر شما 3.

شما باید ثابت کنید که منظور این پدر فقط اطاعت از فرزند 1 و 2 است و پدر منظورش اطاعت از فرزند 3 نیست.؟
لطفا این را ثابت بفرمایید.

ohfreedom;322347 نوشت:

و گواهش هم ادامه ی آیه شریفه است که می فرماید:

فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا

ohfreedom;322347 نوشت:

ما باید [="red"]در زمان اختلاف[/] به الله و قرآن رجوع کنیم.

خیلی خوب.

شما فرمودید گواه اینکه در قران این مورد نیامده = "" اطیعو اولی الامر "" این است که خداوند فرموده : """ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ """ و بعد خودتان فرمودید :

ohfreedom;322347 نوشت:

باید [="red"]در زمان اختلاف[/] به الله و قرآن رجوع کنیم.

خدا خیرتون بده.

حال به من بگویید کجای این آیه ربطی به این دارد که اولی الامر خطا کرده و یا ممکن است خطا گفته باشند و یا اجازه دارند خطا کنند و غیره از این مدل ؟

خدا می فرماید اگر با اولی الامر بینتان اختلاف شد.
یعنی چی ؟

یعنی اون گفت الان صبح هست و شما گفتید نه شب است.
حال به خدا و رسول رجوع کنید ببینید حق با کیست.

منه خدا که دارم می گم حق با اولی الامر است چون دارم می گم اطاعتش کن همون جوری که خدا و رسول را اطاعت می کنید , حال شک دارید ؟؟؟ به خدا و رسول رجوع کنید برایتان مشخص می شود.

این آیه هیچیزی غیر از این توضیحات من نمی گوید ؟
اگر می گوید لطفا بفرمایید.

ضمن اینکه شما قطعا باید ثابت کنید که اول چطور با قاطعیت می گویید خداوند نگفته از اولی الامر اطاعت مطلق کنیم ؟ و فلسفه ی " واو " این وسط چیه ؟

ohfreedom;322347 نوشت:

اگر قرار بود "اولی الامر" از جانب الله باشد پس چرا الله نگفته در زمان اختلاف به "اولی الامر" هم رجوع کنید تا اختلاف را حل کند؟؟؟

دوست عزیز اینم پاسخ دادم پست قبلی.

1-چون خدا و رسولش کفایت می کند.
2-چون خدا می خواهد بفهماند به ما که اولی الامر حرف خدا و رسول را می زنند. واسه همین می گوید چک کنید با خدا و رسول ببینید آیا غیر از این است ؟
اگر اولی الامر قرار باشد اشتباه کند , که خسته نباشند. و هر دفعه ما با اولی الامر اختلاف پیدا کنیم و هی رجوع کنیم به خدا و پیامبر و مشخص شود اولی الامر اشتباه کردند و گفتند.
حال این وسط اولی الامر دیگر ارزشی دارد که اصلا اطاعت شود ؟
ضمن اینکه عرض کردم قطعا هر انسانی هرچیز و سخنی را گفت باید به خدا و رسول و قران ارجاع دهیم . پس آیا همه اولی الامر هستند ؟
قطعا خیر. همانطور که خودتان فرمودید .

اولی الامر حاکم و خلیفه و برگزیده هستند و خداوند می فرماید اطاعتشون کنید و بعد می گوید اگر اختلاف با ایشان به هم زدید , به خدا و رسولش رجوع کنید چون بعد از این رجوع مشخص می شود حق با کیست.
خوب اگر مشخص شود که اولی الامر اشتباه کرده اند که این دیگر چه حاکمی شد ؟ و پس قطعا ممکن است باز هم تا 100000 بار دیگر نیز اشتباه کند.

3- توجه کنید :
a-اگر با خدا اختلاف و مشکل دارید سوره ای مثل قران که کلام اوست بیاورید.
b-اگر با رسول مشکل دارید و به گفته هایش شک دارید و اختلاف دارید سوره ای بیاورید مثل قران.
c-اگر با یکدیگر مشکل دارید به خدا و رسول و اولی الامر رجوع کنید. ( اطاعت کنید ).
c-اگر با اولی الامر مشکل دارید به قران و رسولش رجوع کنید.

دوست عزیز بلاخره ما با خدا و رسول و قران گره خوردیم.
اساسا هر اختلافی داریم باید با رجوع به خدا و رسول مشکل حل شود.
حال اولی الامر یکی از این مواردی است که ما باهاش مشکل داریم.
راهش این هست که به خدا و رسول رجوع شود.

دیگه آیه از این صریح تر نیست که کنار خدا و رسول اولی الامر بیاد واسه اطاعت.
اونم اول آیه. یعنی اول خدا می گوید اطاعت کنید.
خدایا ما از کسی اطاعت کنیم که هر لحظه ممکنه خطا کند ؟
جواب خیر است .
پس چه کار کنیم ؟
اگر با ایشان اختلاف دارید ( فکر می کنید مسیرشان و حرفشان غلط است ) به خدا و رسول رجوع کنید.

آیه غیر از این را می گوید ؟ بدون تعصب لطفا ؟

خدا به شما خیر دهد.

ohfreedom;322347 نوشت:

جالب است برادر من!!!
این آیه را خواندید... چرا آیه قبل را نمی خوانید؟ درست برعکس گفته شما صدق می کند!!!!

يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ‌ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّـهَ وَأَطَعْنَا الرَّ‌سُولَا ﴿٦٦
وَقَالُوا رَ‌بَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَ‌اءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا ﴿٦٧

در آن روز که صورتهای آنان در آتش (دوزخ) دگرگون خواهد شد (از کار خویش پشیمان می‌شوند و) می‌گویند: «ای کاش خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم!» (۶۶)
و می‌گویند: «پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و ما را گمراه ساختند! (۶۷)

ای بابا.

قطعا درست است.
قطعا باید خدا و رسول اطاعت شود.
آیا من غیر از این گفتم ؟

حال شما می گویید چرا آیه قبل بعد از این قسمت :
أَطَعْنَا اللَّـهَ وَأَطَعْنَا الرَّ‌سُولَ
نگفته است :

اولی الامر و عالمان دینی و استاد کلاس قران که حرف خدا را میزد و مادرم و پدرم که حرف خدا و رسول را می زدند و دوستم که خدایی بود و جبرئیل و میکائیل و غیره... .

دوست من :

همان دو مورد اول کفایت می کند خدا و رسولش.
چون اولی الامر و هر بشر دیگه ای هر حرفی زد باید با قران مطابق باشد.
پس درواقع اولی الامر حرف خدا و رسول و قران را می زند و لاغیر.
و اگر اطاعت از اولی الامر هست چون جز حرف خدا و رسول را نمی زند.
خوب اگر بزند , پس دیگه خدا برای چی گفته اطاعتش کنید ؟
خدا به کسی می گوید اطاعتش کنید که حرف خدا و رسول را بزند.

بالا عرض کردم اولی الامری که حرف خدا و رسول را نزند دیگه ارزش ندارد اصلا.
فرض کنید اولی الامر گفت زنا حجاب نداشته باشند. بعد رجوع می کنید به رسول و قران مشخص می شود که اشتباه کرده است , حال باز از ایشان اطاعت می کنید؟
چهار پنج تا از این اشتباه ها کند که مسخره میشه . دیگه به چه دیدی می خواید به ایشان نگاه کنید ؟

حال اگر می گویید خیر ممکن نیست اشتباه کند اول اینکه یعنی معصوم است. دوم اینکه اگر می گویید خیر معصوم نیست ولی انسان های عادی هستند ولی ممکن نیست اشتباه کنند باید ثابت کنید .

ohfreedom;322347 نوشت:

می بینی برادر جان؟؟؟
تاکید به اطاعت از الله و رسول است و نه غیر از ایشان!!!!

اطاعت از الله و رسول که قطعا درست است.
اما ببخشید فلسفه ی آیه ی اولی الامر رو به من بگویید.
( البته انشالله که موارد و توضیحات بالا رو خوب و بدون تعصب خوانده باشید ).

ohfreedom;322347 نوشت:

جوابتان ساده است.
فرض کنید الان کسی آمد و گفت من مهدی موعود هستم!!!
طبیعی است که شما از او دلیل می خواهید که ثابت کند ایشان راست می گوید یا خیر؟؟؟
پس در نتیجه شما با ایشان دچار اختلاف شده اید!
حال چگونه می خواهید ثابت کنید که حق با ایشان است یا شما؟؟؟
جز اینکه بخواهید به قرآن و سنت پیامبر رجوع کنید؟؟؟

احسنت.
پس مهدی ع که می دانیم اطاعتش مطلق است را هم باید به خدا و قران رجوع دهیم , چون مهدی ع که خلاف قران و رسول باشد مهدی ع نیست.

پس ما با یک معصوم که مهدی ع باشد و اطاعتش مطلق هست اختلاف پیدا کردیم.

آیا این اختلاف یعنی مهدی ع اشتباه کرده و خطا کرده ؟

قطعا خیر. پس باید واسه روشن شدن این مسئله به خدا و رسول مراجعه شود.
بعد مشخص می شود مهدی ع درست گفته و ما اشتباه کردیم.
حال شما به من بگویید , چرا ادامه ایه اسم مهدی ع را نیاورده ؟

يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ‌ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّـهَ وَأَطَعْنَا الرَّ‌سُولَا ؟

با اینکه اگر اطاعت از مهدی نکنیم قطعا جهنمی هستیم.
اما خداوند نمی گوید اسمش را.
اولی الامر هم اینچنین هستند. همگی جز حرف الله و رسول را نمیزنند. باور نمیکنیم ؟ به خدا و رسول رجوع کنیم مشخص می شود.

ohfreedom;322347 نوشت:

اولی الامر عده ای خاص هستند اما برگزیده الله نیستند، زیرا در قرآن چنین ذکر نشده است، مصداقی از اولی الامر حاکمین هستند.

واسه پاسخ به این سوال قطعا لازم است اول مشخص کنید که چرا اطاعت از اولی الامر مطلق نیست.
دلیل منطقی لطفا و قرانی قطعا.

ohfreedom;322347 نوشت:

خود اولی الامر معنی شده است. کسی است که امور را در دست دارد، چه کسی است؟؟؟
آیا تمام انسان ها امور مسلمین را در دست دارند؟؟؟

خدا خیرتان بده. دقیقا همینطوره.
پس اگر پست قبلی و این را با دقت بخوانید متوجه می شوید که اولی الامری که شما می فرمایید با یک انسان عادی هیچ فرقی ندارد.

چون ما با هرکس مشکل دینی برخوردیم باید به خدا و رسول مراجعه کنیم. حتی یک بی سواد.
با این حال چرا خداوند می گوید اولی الامر را اطاعت کنید ؟
بگوید همدیگر را اطاعت کنید و اگر به مشکل برخوردید به خدا و رسول رجوع کنید بعد مشخص میشه حق با کی هست.

دیگه از توضیح زیاد خودداری میکنم. لطفا پست قبلی و این را خوب دقت داشته باشید دیگه بحث تکرار نشه. سپاسگذارم.
لطفا منطقی و قرانی و بدون تعصب.

موفق باشید

ohfreedom;322305 نوشت:
کسی جوابی نداشت؟

جناب صدرا طبق گفته شان قرار بود خودشان در بحث شرکت کنند

تا زمانی که ایشان تشریف بیاورند من یک توضیح در مورد سوالش میدهم:

1- شما نمیتوانید ادعا کنید این آیه دلیل بر معصومیت نیست چرا که بزرگتر و دانا تر از شما (فخر رازی) در تفسیرش از این آیه ، از کلمه اولی الامر معصومیت برداشت کرده است

2-شما اگر میگویید و امرهم شورا بینهم

اولا باید اثبات کنید در مواردی مانند تعیین امام و خلیفه که طبق آیات إِنىّ‏ِ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا و إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً بر عهده الله میباشد مردم میتوانند نظر بدهند
به عبارتی دیگر باید اثبات کنید آیه شورا در امر تعیین امام و خلیفه نیز کاربرد دارد

ثانیا: باید بتوانید اثبات کنید آیا در سقیفه اجماعی شکل گرفته است؟؟
یا اینکه عده قلیلی بودند و بیعت با ابوبکر بدون اجماع و مشورت و فقط به واسطه بیعت عمر بوده؟؟؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی و قدیمی جناب بقیه السلام.
بنده هم در مورد این آیه یک سوال داشتم.
اگر اطاعت از اولی الامر به مانند اطاعت از رسول است. ( به دلیل وجود واو ) پس چرا در ادامه رسول را از اولی الامر جدا کرده. چرا نگفته که در موارد اختلاف فقط به الله رجوع کنید. گفته به الله و روسولش. آیا همین جدایی رسول با اولی الامر در این آیه این را نمی رساند که اطاعت از این دو با هم فرق دارد؟ چرا در موارد اختلاف رسول از اولی الامر جدا شده است؟
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;322433 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی و قدیمی جناب بقیه السلام.
بنده هم در مورد این آیه یک سوال داشتم.
اگر اطاعت از اولی الامر به مانند اطاعت از رسول است. ( به دلیل وجود واو ) پس چرا در ادامه رسول را از اولی الامر جدا کرده. چرا نگفته که در موارد اختلاف فقط به الله رجوع کنید. گفته به الله و روسولش. آیا همین جدایی رسول با اولی الامر در این آیه این را نمی رساند که اطاعت از این دو با هم فرق دارد؟ چرا در موارد اختلاف رسول از اولی الامر جدا شده است؟
و من الله توفیق

سلام به دوست عزیز جناب شریعت عقلانی

خیر فرق نمی تواند بکند.
وقتی خداوند می گوید اطاعت , یعنی اطاعت. حتی بعدش نمی گوید اگر اشتباه کردند اطاعت نکنید , چون اگر این را می فرمود خدا که دیگه آیه تعطیل می شد.
چون خدا اولش می گوید اطاعت کنید و بعد می گوید اگر خطا کردند و گناه ؟
حال دیگر که خداوند اصلا چیزی راجعبه خطا نفرموده و فقط گفته اگر اختلاف کردید( با خود یا با ایشان و هر کس ) به رسول و خدا رجوع کنید امر برایتان روشن می شود.
ضمن اینکه اطاعت از یک انسانی که هر لحظه ممکن است دیگران را گمراه کند مخالف 100% این آیه است :

وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا ﴿۶۷﴾

خواهش می کنم این آیه دست کم گرفته نشود. ایشان کسانی هستند که به بزرگانشان ایمان داشتند. و این بزرگان اگر بشه بگوییم اولی الامر منظور این ها هستند , ایشان یک مشت گمراه هستند و اصلا دیگه چرا اطاعت ؟؟؟ و .. و ... و...و...

اساسا هنگامی که رسولی از طرف خدا می آید و ثابت می شود که ایشان رسول است , خداوند دستور اطاعت مطلق از رسولش را می دهد. در واقع از خلیفه اش .

نکته ای که باید توجه شود این است :

1-در مورد پیامبر اسلام ص خدا می فرماید : مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ .
2-پذیرش اولی الامر و اطاعت از او مربوط به زمانی هست که قطعا به قران و رسولش ایمان داشته باشیم , پس اگر ایمان به قران داریم یعنی مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ .
و حال اگر خدا می فرمود : فقط به الله رجوع کنید : باز یعنی قران و رسول.
اگر می فرمود : رسول : باز می شد قران و خدا.

3- در مورد اولی الامر قران زیاد صحبت نکرده و کتاب خدا ممکنه زیاد پاسخ گوی اولی الامر نباشد , لذا در کنار رجوع به الله , خداوند رسول را نیز ذکر می کند چون رسول حرف های زیادی راجعبه اولی الامر دارد که بزند( درواقع روشنگری می کند بین ایشان و نقش یک داور را دارند) و وقتی که مسلمانان رسول را قبول دارند حرفش را می پذیرند.

در قران به شدت دیده می شود که خداوند اصرار دارد که حضرت محمد ص به شدت مورد اطاعت مردم قرار بگیرد و الگو باشد و همه خودشون رو به پیامبر ص نزدیک کنند , نه بخاطر الیاذبالله پارطی بازی و فرق , بلکه رسول خدا خودش این استحقاق رو داشت و نکته بسیار بسیار بسیار مهم این اصرار این است که :

حضرت محمد خلیفه ی خداوند است.
و کسانی که به خلیفه سجده کنند , نامشان ملائکه و فرشته است و کسانی که سجده نکنند نامشان شیطان و لعنت شده هستند.

هر کس و اولی الامر نیز باید حرف مطابق با قران را بزنند و رسول خدا مطابق با قران سخن می گوید پس مطابق با رسول مطابق با قران است و مطابق با قران و رسول مطابق با خداست.

و این موارد با هم به شدت گره خورده اند و اینکه خداوند فعلی را نمیگوید این نیست که معنا فرق کند. و آیه کاملا مشخص است اطاعت قطعا مطلق است از هر دیدی که به ایه نگاه کنیم.

و اگر توضیحات بالای من را توجه کرده باشید , قطعا اگر اولی الامر ممکن باشد خطا کنند تصور می کنم آیه نابود می شود.
( خطا به این معنی که انسان را گمراه نمی کنند و صحیح می گویند ).
دوم لزومی نداشت دیگه پای اولی الامر به میان بیاید.

وقتی آیه نازل می شود می خواهد بگوید عده ای هستند که اولی الامر هستند و باید اطاعت شوند.
حال از رسول سوال می کنیم اولی الامر کجا هستند و چه کسانی هستند ؟
1- یا پیامبر ص انتخاب می کند ( مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ ).
2- یا می گوید خودتان انتخابات کنید و یکی بشه اولی الامر.

اگر مورد 1 باشد پس قطعا معصوم هستند و پیامبر و خدا هرگز نمی گویند از کسی که ممکن است هر لحظه انسان را گمراه کند اطاعت کنند.
اولی الامری که هی خطا کند هی رجوع کنیم به پیامبر و ضایع شود دیگر چه انتخابی از جانب خدا و پیامبر بود و دیگه اعتماد هم از دست می رود.
ضمن اینکه آمدیم اولی الامر در مسیر غلط بودند و مردم با ایشان تنازع نداشتند چه می شود ؟
قران می گوید اگر تنازع داشتید به خدا و رسول رجوع کنید. پس اگر اختلاف نداشتید رجوع نکنید دیگه اطاعت کنید اولی الامر رو. حال اگر اولی الامر در گمراهی باشند و ما هم ندانیم چه ؟

پس اولی الامر قطعا اشتباه نمی کنند. و معصوم هستند.

اگر مورد 2 باشد که این می شود حاکمیت مردم بر مردم. و بر خلاف خواسته ی خدا که حاکمیت از آن خداست. و خلیفه ی خدا. ضمن اینکه این انتخابات توسط مردم اونم برای امر دینی 1000 تا مشکل به وجود می آورد که اصلا راجعبه اش صحبت نکنیم بهتر است.

قطعا اولی الامر اطاعتشان مطلق و معصوم هستند.
و وقتی در کنار اطاعت از الله و رسولش می آید خیلی مسئله ی مهم و بزرگی است که از شوخی به در است.

امیدوارم تونسته باشم خوب بگم.
استفاده می کنم از صحبت های دوستان.
موفق باشید :Gol:

دوست عزیز سلام
در کجای آیه ی اولی الامر امده که اولی المر خطا میکنند!چرا از جانب خود تفسیر به رای می نمایید؟چرا چیزی را میگویید که از حقیقت آن خبر ندارید؟چرا با پاسخهای اشتباه،مذهب ما را نزد دشمنانمان به بازی میگیرید؟
از حرفهای بنده ناراحت نشوید،چرا که آبروی شیعه در خطر است!
دشمن هر لحظه به فکر محو شیعه است

سلام به همه دوستان

یک توضیح کلی :

خداوند از 3 مورد می گوید اطاعت مطلق کنید.
بعد می فرماید اگر اختلاف کردید به خدا و رسول رجوع شود.
اساسا همه باید حرف خدا ( که قران است ) و رسول را اطاعت کنند و همه باید مطابق با ایشان باشند.
اولی الامر هر کس باشد باید حرف خدا و رسول را بزند که ما از ایشان اطاعت کنیم.
اگر حرف غیر از خدا و رسول بزند که دیگر اطاعت نباید بکنیم.
پس اگر حرف خدا و رسول را می زند قطعا باید اطاعت کنیم.
حال هر انسانی حرف خدا و رسول را زد باید پذیرفته شود درواقع اطاعت از حرف این شخص اطاعت از همان حرف خدا و رسول است.
ضمن اینکه اولی الامر باید کسانی باشند که هرچه گفتند اطاعت شود , خداوند می گوید "" و اولی الامر " پس یعنی اولی الامر مشخص شده و حال در یک برهه زمانی حساس دستوراتی می دهد , اگر اطاعت نشود و یا اشتباه بگوید که واقعا مردم اصلا نمیتونند به دید اولی الامر نگاه کنند.

ضمن اینکه آیا ممکن نیست ما هر کس را به عنوان اولی الامر انتخاب کردیم , انسان منافقی از آب در بیاد و اصلا منافق باشد ؟ منافق ظاهرش با خدا هست و قران و رسول اما باطنش داغون.
پس خدا از یک منافق می گوید اطاعت کنید ؟ اونم اطاعتی کنار خدا و رسول ؟

ضمن اینکه چرا خدا نگفته به اولی الامر رجوع کنید , چون فعلا که رسول خدا هست چرا مردم برند پیش اولی الامر ؟
زمان رسول خدا اولی الامری وجود ندارد که کسی که اختلاف کرد برند پیش اون. همه باید پیش رسول خدا بروند.

حال ما بگوییم چرا خداوند به جای الله نگفته است به قران. یا چطوری به خدا رجوع کنیم.
خوب مشخص است منظور کلام خدا و مسیرش است و قران است.

اگر چه توضیح دادم که همه چیز به خدا و رسول بر می گردد , اما نکته ی مهم برای ما همان اطاعت از اولی الامر هست که بعد از خدا و رسول آمده. حال خداوند گفته 10 نفر را اطاعت کنید بعد بگوید اگر اختلاف پیدا کردید به 2 نفر اول رجوع کنید , آیا یعنی 8 نفر دیگر اطاعت نباید کنیم که خداوند گفته ؟ و ما باید منتظر باشیم خداوند دونه دونه اسم بیارد ؟
خوب خداوند به منبع اصلی که قران و رسول است می گوید رجوع کنید. چون دین جدیدی بعدش نیست و این یعنی کسی مخالف سخن خدا و رسول از این به بعد نخواهد و نباید گفت.
حال این اصلا چه ارتباطی دارد که بگوییم چون خداوند نگفته به 8 نفر دیگه رجوع کنید , پس این 8 نفر کارشان می لنگد.

نابود میشه آیه. مطمئن باشید.

با تشکر

با سلام مجدد و تشکر بابت پاسخ گویی شما جناب بقیه السلام.
البته بنده هنوز پاسخ خود را دریافت نکرده ام. چرا در ادامه آیه رسول از اولی الامر جدا شد؟
وقتی در آیه بر ای خدوند و رسول هر کدام یک اطیعوا آورده شده است نشان می دهد اطاعت از خدا با اطاعت از رسول فرق می کند. حتما باید تفاوتی در میان باشد. وگرنه می گفت اطیعوا الله والرسول. در واقع می توان گفت یا باید به وجود تناقض در آیه اعتقاد داشت. یعنی یک جا گفته از اولی الامر اطاعت کنید هم عرض رسول و بعدش گفته اگر اختلاف پیدا کردید با خدا و رسولش مراجعه نمایید. اینها یعنی چه؟ چرا نگت در مواقع اختلاف به اولی الامر مراجعه کنید. مگر نه اینکه در اطاعت کردن هیچ فرقی بین رسول و اولی الامر نیست؟ مگر نه این است که خود رسول هم در زمان خود اولی الامر بوده. پس چرا واژه عام اولی الامر را به کار نبرد و واژه خاص رسول را استفاده کرد. آیا این طور نمی توان گفت میان اطاعت الله و رسول فرق است. و میان اطاعت رسول و اولی الامر هم فرق است. این اطاعت هم مرتبه به مرتبه سطحش پایین می آید. به عبارتی در ابتدا با قرار دادن دو اطاعت برای الله و رسول تفاوت این دو اطاعت را بیان کرد و در ادامه با حذف اولی الامر در مواقع اختلاف تفاوت اطاعت از رسول را با اولی الامر تبیین نمود.
در روایتی که الان سندش را به خاطر ندارم خواندم که روزی زراره ابن اعین از بهترین یاران امام صادق در مورد حکمی با وی اختلاف پیدا کرد و در آن مورد با هم بحث کردند و بالاخره زراره قانع نشد تا این که امام صادق (ع) گفت کتاب علی را بیاورید. و در مورد آن حکم از کتاب علی برایش سند آورد تا قانع شد. همه می دانیم کتاب علی املای رسول است و کتابت علی. این روایت می رساند که می توان حتی حرف امام را هم نپذیرفت و با وی بحث کرد مگر زمانی که سخنش استناد به سخن رسول پیدا کند.
در روایتی دیگر از رسول خدا خواندم که در جنگی آرایش دفاعی را رسول خدا پیشنهاد کرد یکی از صحابه گفت یا رسول الله این که گفتی وحی است یا نظر شخصیتان. فرمود نظر شخصی ام. گفت به اعتقاد بنده باید اصلاح شود و طور دیگری آرایش چیده شود. و اتفاقا با مشورت با یاران همانطور که صحابه گفت عمل کردند و موفق بودند. این روایت هم این را می رساند که میان سخن رسول با سخن الله فرق است. لذا اطاعت در همه این افراد مراتب دارد.
مگر نه این است که اطاعت از رهبر جامعه امروزی هم واجب است. حال مگر رهبر امروزی از جانب خدا انتخاب شده؟ مگر رهبر امروز جامعه اسلامی نمی تواند مصداق اولی الامر باشد؟ حال آیا ایشان را خدا اتخاب کرده یا مردم؟
حال سوالی دیگر خارج از آیه :
مگر نه این است که بسیاری از انبیا تبلیغ کننده و تفسیر کننده شریعتی بودند که پیامبران پیشین بنا نهاده بودند. حال وظیفه امامان هم مگر غیر از این است. حال اگر نیاز به تفسیر و تبلیغ دین اسلام پس از رسول به وسیله افراد الهی باشد پس چرا نبوت ختم شد؟ خداوند می توانست 12 نبی دیگر هم بعد از رسول الله بفرستد تا شریعت کامل تر شود. آیا فلسفه خاتمیت نه این است که دیگر این روند که شخصی از طرف خدا بیاید و سخنش بواسطه شخصیتش حجت شرعی باشد ختم شده است؟
و من الله توفیق

baghiatosalam;322507 نوشت:
خداوند از 3 مورد می گوید اطاعت مطلق کنید. بعد می فرماید اگر اختلاف کردید به خدا و رسول رجوع شود. اساسا همه باید حرف خدا ( که قران است ) و رسول را اطاعت کنند و همه باید مطابق با ایشان باشند. اولی الامر هر کس باشد باید حرف خدا و رسول را بزند که ما از ایشان اطاعت کنیم. اگر حرف غیر از خدا و رسول بزند که دیگر اطاعت نباید بکنیم. پس اگر حرف خدا و رسول را می زند قطعا باید اطاعت کنیم. حال هر انسانی حرف خدا و رسول را زد باید پذیرفته شود درواقع اطاعت از حرف این شخص اطاعت از همان حرف خدا و رسول است.

حال سوال اینجاست آیا شخصی که سخن خدا و رسول را می زند باید از طرف خدا انتخاب شود؟ آیا مراجع تقلید امروزی و رهبر جامعه اسلامی سخنی غیر از سخن خدا و رسول را می زنند؟ آیا آنها از طرف خدا انتخاب شدند؟

baghiatosalam;322507 نوشت:
ضمن اینکه اولی الامر باید کسانی باشند که هرچه گفتند اطاعت شود ,

آخر چی؟ تکلیف را مشخص کنید. هر چه گفتند باید اطاعت شود یا فقط سخن الله و رسول را بگویند باید اطاعت شود؟

baghiatosalam;322507 نوشت:
ضمن اینکه چرا خدا نگفته به اولی الامر رجوع کنید , چون فعلا که رسول خدا هست چرا مردم برند پیش اولی الامر ؟ زمان رسول خدا اولی الامری وجود ندارد که کسی که اختلاف کرد برند پیش اون. همه باید پیش رسول خدا بروند.

آیات قرآن مقید به زمان نیستند. برای تمام زمان ها هستند. برای پس از رسول هم هستند. در ضمن خود رسول الله هم در زمان خودش اولی الامر بود.

baghiatosalam;322507 نوشت:
اگر چه توضیح دادم که همه چیز به خدا و رسول بر می گردد , اما نکته ی مهم برای ما همان اطاعت از اولی الامر هست که بعد از خدا و رسول آمده. حال خداوند گفته 10 نفر را اطاعت کنید بعد بگوید اگر اختلاف پیدا کردید به 2 نفر اول رجوع کنید , آیا یعنی 8 نفر دیگر اطاعت نباید کنیم که خداوند گفته ؟ و ما باید منتظر باشیم خداوند دونه دونه اسم بیارد ؟ خوب خداوند به منبع اصلی که قران و رسول است می گوید رجوع کنید. چون دین جدیدی بعدش نیست و این یعنی کسی مخالف سخن خدا و رسول از این به بعد نخواهد و نباید گفت. حال این اصلا چه ارتباطی دارد که بگوییم چون خداوند نگفته به 8 نفر دیگه رجوع کنید , پس این 8 نفر کارشان می لنگد.

دقت شود. موضوع بحث اطاعت کردن از اولی الامر نیست. هیچ کس با این مشکل ندارد. بحث سر از طرف خدا بودن یا از طرف مردم بودن است.

جناب شریعت عقلانی شما واقعا دنبال چه هستید؟اگر واقعا دنبال حقیقت هستید که بنده پاسخ شما را در صفحه های قبل همین تاپیک با ذکر سند و مدرک داده ام و انجا اذعان داشتم که ولایت منصوص من عندالله است!سند هم براتون ارائه دادم،دیگر مشکل کجاست!

باغ بهشت;322551 نوشت:
جناب شریعت عقلانی شما واقعا دنبال چه هستید؟اگر واقعا دنبال حقیقت هستید که بنده پاسخ شما را در صفحه های قبل همین تاپیک با ذکر سند و مدرک داده ام و انجا اذعان داشتم که ولایت منصوص من عندالله است!سند هم براتون ارائه دادم،دیگر مشکل کجاست!

نمی دانم منظورتان کدام پست بود.
باغ بهشت;322343 نوشت:
اگر عربی بلد باشید میبینید که در ایه ی اولی الامر "یا ایهاالذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم..." اطاعت از رسول بواسطه ی واو ،به اولی الامر عطف شده و طبق قائده ی این واو ،هر نقشی که قبل از واو وجود دارد همان نقش را کلمه ی بعد از واو خواهد پذیرفت.پس اطاعت از اولی الامر واجب میشود.

بنده هم عرض کردم :

شریعت عقلانی;322537 نوشت:
البته بنده هنوز پاسخ خود را دریافت نکرده ام. چرا در ادامه آیه رسول از اولی الامر جدا شد؟

باغ بهشت;322001 نوشت:
خلافت از نظر دانشمندان شیعه یک منصب الهی است که از جانب خدا به شایسته ترین و داناترین فرد امت اسلامی داده میشود.مرز روشن میان امام و نبی اینست که پیامبر پایه گذار شریعت و طرف نزول وحی و دارنده ی کتاب هست،حال انکه امام،اگرچه واجد هیچیک از شئون نیست ولی علاوه بر شئون حکومت و زمامداری،مبین و بازگوکننده ی آن قسمت از دین است که پیامبر بر اثر نبودن فرصت ویا نامساعد بودن شرایط موفق به بیان انها نشده وبیان انها را به عهده ی اوصیای خودگذاشته.

منظورتان از قسمت قرمز رنگ چیست؟ مگر دین و شریعت بوسیله رسول کامل و تمام ابلاغ نشد؟ قبلا هم عرض شد :

شریعت عقلانی;322537 نوشت:
مگر نه این است که بسیاری از انبیا تبلیغ کننده و تفسیر کننده شریعتی بودند که پیامبران پیشین بنا نهاده بودند. حال وظیفه امامان هم مگر غیر از این است. حال اگر نیاز به تفسیر و تبلیغ دین اسلام پس از رسول به وسیله افراد الهی باشد پس چرا نبوت ختم شد؟ خداوند می توانست 12 نبی دیگر هم بعد از رسول الله بفرستد تا شریعت کامل تر شود. آیا فلسفه خاتمیت نه این است که دیگر این روند که شخصی از طرف خدا بیاید و سخنش بواسطه شخصیتش حجت شرعی باشد ختم شده است؟

و من الله توفیق

baghiatosalam;322507 نوشت:
ضمن اینکه چرا خدا نگفته به اولی الامر رجوع کنید , چون فعلا که رسول خدا هست چرا مردم برند پیش اولی الامر ؟ زمان رسول خدا اولی الامری وجود ندارد که کسی که اختلاف کرد برند پیش اون. همه باید پیش رسول خدا بروند.

اولین اشتباه شما اینه که در زمان پیامبر نباید به اولی الامر رجوع شود!
قرآن می فرماید:وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلّا قَليلاً (و هنگامى كه خبرى اميد بخش يا نگران كننده به آنها برسد، (بدون تحقيق،) آن را شايع مى سازند; در حالى كه اگر آن را به پيامبر و اولی المر باز گردانند، كسانى كه قدرت تشخيص كافى دارند، از ريشه هاى مسائل آگاه خواهند شد. (و به آنها اطلاع خواهند داد) و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، همگى، جز عدّه كمى، از شيطان پيروى مى كرديد (و گمراه مى شديد))
این آیه می گوید اگر خبری بدست شما رسید با پیامبر یا کسانی از بین شما که قدرت تشخیص اخبار صحیح را دارند مراجعه کنید تا فاسقین با پخش اخبار نادرست شما را فریب ندهند!(إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ) اما این به معنای اطاعت نیست ولی به معنای رجوع در زمان حیات پیامبر به اولی الامر است!
آیه اطاعت:يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذالِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً
که در این آیه خدا که اطاعت از او لازمه دین است بیان شده و پیامبر هم که (وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى) اطاعت از او هم لازم است اما این منازعه پیش می آید که اگر اولی المر سخنی را گفت و خلاف سخن خدا و پیامبر بود از کدام یک پیروی شود که خداوند می فرماید(فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ)
بنا بر این نیازی به عصمت اولی الامر نیست چون اگر موافق دستور خدا و رسول باشد اطاعت می کنیم و اگر خلاف دستور خدا باشد خداوند می فرماید در این موارد به دستورات خدا و رسول مراجعه کنید!

شریعت عقلانی;322537 نوشت:
البته بنده هنوز پاسخ خود را دریافت نکرده ام. چرا در ادامه آیه رسول از اولی الامر جدا شد؟ وقتی در آیه بر ای خدوند و رسول هر کدام یک اطیعوا آورده شده است نشان می دهد اطاعت از خدا با اطاعت از رسول فرق می کند. حتما باید تفاوتی در میان باشد. وگرنه می گفت اطیعوا الله والرسول

استدلال;322563 نوشت:
آیه اطاعت:يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذالِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً که در این آیه خدا که اطاعت از او لازمه دین است بیان شده و پیامبر هم که (وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى) اطاعت از او هم لازم است اما این منازعه پیش می آید که اگر اولی المر سخنی را گفت و خلاف سخن خدا و پیامبر بود از کدام یک پیروی شود که خداوند می فرماید(فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ) بنا بر این نیازی به عصمت اولی الامر نیست چون اگر موافق دستور خدا و رسول باشد اطاعت می کنیم و اگر خلاف دستور خدا باشد خداوند می فرماید در این موارد به دستورات خدا و رسول مراجعه کنید!

مکه;322727 نوشت:
چرا الله گفته در زمان اختلاف فقط به الله و رسولش رجوع کنیم؟؟؟ چرا نگفته به اولی الامر رجوع کنیم؟؟؟؟ مگر شیعه نمی گوید ولی امر مسلمین حرفش ختم الکلام است؟؟؟ الله چرا نگفته در زمان اختلاف به اولی الامر رجوع نکنید؟؟؟ دلیل ساده است، در امور دینی و قوانین زندگی هیچ ایرادی بر الله و رسول نیست، اما امکان دارد اولی الامر اشتباه کند. پس خداوند دستور داده که مبنا را الله و رسول قرار دهیم و هرگز نگفته در زمان اختلاف اولی الامر را مبنای رجوع قرار دهید زیرا امکان دارد حق با مردم باشد و نه با اولی الامر.

کارشناسان محترم لطفا جواب بدهید!

شریعت عقلانی;322537 نوشت:

با سلام مجدد و تشکر بابت پاسخ گویی شما جناب بقیه السلام.

سلام به شما دوست عزیز شریعت عقلانی

شریعت عقلانی;322537 نوشت:

البته بنده هنوز پاسخ خود را دریافت نکرده ام. چرا در ادامه آیه رسول از اولی الامر جدا شد؟
[=13][=blue]وقتی در آیه بر ای خدوند و رسول هر کدام یک اطیعوا آورده شده است نشان می دهد اطاعت از خدا با اطاعت از رسول فرق می کند. حتما باید تفاوتی در میان باشد. وگرنه می گفت اطیعوا الله والرسول.

وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ ( 13 نسا )
أَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ( انفال 1 )
أَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ ( انفال 20 )
وَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ( انفال 71 )
وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ ( 46 انفال )
و غیره...

وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَاحْذَرُواْ فَإِن... ( 92 مائده )
قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّمَ... ( 54 نور )
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا... ( 33 محمد )
و غیره...

جناب شریعت عقلانی به آیه ی زیر لطف توجه برمایید :
خدایی نکرده سو تفاهمی نشود و فقط واسه اینکه من خودم رو دوست شما میدونم نکته ای رو می خوام از آیه ی زیر به دست بیاوریم :

هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ [="Red"]آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ[/] وَأُخَرُ [="red"]مُتَشَابِهَاتٌ [/]فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ [="red"]زَيْغٌ [/]فَيَتَّبِعُونَ مَا [="red"]تَشَابَهَ [/]مِنْهُ ابْتِغَاء [="red"]الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ[/] وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ [="Blue"]وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[/] يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ (7 آل عمران)

او كسى است كه كتاب را بر تو نازل كرد كه بخشى از آن م[="red"]حكمات است (صريح و روشن)[/] كه [="SeaGreen"]اساس كتاب است[/]، و بخش ديگر [="red"]متشابهات [/]است ( آياتي كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، احتمالات مختلفي در آن مي‏رود) ، اما كسانى كه در[="Red"] دلهايشان انحراف[/] است، براى فتنه جويى و در طلب تاويل، پيگير متشابهات مى‏شوند، حال آنكه تاويل آن را جز خداوند و[="blue"] راسخان در علم [/]كه مى‏گويند به آن ايمان آورده‏ايم، همه از پيشگاه خداوند است نمى‏دانند، و جز خردمندان كسى پند نمى‏گيرد.

این آیه می گوید : قران 2 نوع آیات داره محکم و متشابه.
محکم اصل و اساس کتاب است و متشابهات رو فقط راسخون در علم می دونند.

و امام علی علیه السلام در نهج البلاغه فرمود دروغ می گویند هرکس که می گوید راسخون در علم هستند. راسخون در علم ما اهل بیت هستیم.

در این آیه :
أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ.

این آیه بحث اطاعت است. و اینکه قران( خدا) به خواننده بگوید باید از چه کسانی اطاعت کنند , قطعا اصل و اساس کتاب قران و بحث خلیفه اللهی که از روز اول حضرت ادم وجود داشت , در واقع ابتدایی ترین مسئله هست اطاعت , پس قطعا این آیه از محکمات است و صریح و روشن بلا شک.

راستش واقعا این آیه هیچ جای بحثی ندارد و خداوند صراحتا بعد از اطاعت از خدا و رسول می فرماید : و اولی الامر.
قطعا و یقینا اطاعت از اولی الامر مطلق و دقیقا مساوی با خدا و رسول است , روشن و واضح.

غیر ممکن است خداوند بگوید از کسی اطاعت کنید که ممکن باشد انسان ها را گمراه کند.
و اگر اولی الامر معصوم نباشند قطعا تا مرز 100% هم ممکن است انسان ها را گمراه کنند.

رسول خدا فرمود :
ای پسر مسعود علما و فقیهان آنها خائن و فاجر هستند . آگاه باشید كه اینان شرورترین خلق خدایند و همچنین پیروان ایشان و كسانی كه پیش آنان می روند و از آنان می گیرند و آنها را دوست دارند و با آنان همنشینی می كنند و با آنها مشورت می كنند شرورترین مخلوقات خدا هستند .
مكارم الأخلاق الطبرسی ص 449 . بحار الأنوار ج 74 ص 101 . ألزام الناصب ج2 ص 131.

علما و فقها و حاکم های دینی ممکنه باشند و اولی الامر نیز بر عقیده ی دوستانی که معتقداند اولی الامر معصوم نیست , باشند که دقیقا گمراه گر باشند.

اولی الامری که قطعا 100% ممکن است خطا کند ( و انسان ها را منحرف کند ) دیگر خدا چرا می گوید اطاعتش کنید.

شریعت عقلانی;322537 نوشت:

در روایتی که الان سندش را به خاطر ندارم خواندم که روزی زراره ابن اعین از بهترین یاران امام صادق در مورد حکمی با وی اختلاف پیدا کرد و در آن مورد با هم بحث کردند و بالاخره زراره قانع نشد تا این که امام صادق (ع) گفت کتاب علی را بیاورید. و در مورد آن حکم از کتاب علی برایش سند آورد تا قانع شد. همه می دانیم کتاب علی املای رسول است و کتابت علی. [="Red"]این روایت می رساند که می توان حتی حرف امام را هم نپذیرفت و با وی بحث کرد مگر زمانی که سخنش استناد به سخن رسول پیدا کند. [/]

این روایت هرگز نمی رساند کسی اجازه دارد حرف امام ع را نپذیرد. کجا این را می رساند ؟

بحث و صحبت و خواستن دلیل از خدا و کتاب و رسولش از امام , کجا مشخص می کند که این اجازه را داریم حرف امام ع را قبول نکنیم ؟

زراره با امام صادق ع , ابلیس لعن الله با خدا , کفار با پیامبر ص قانع نشدند و اطاعت نکردند قطعا جهنمی هستند. ( البته طالب حق قانع می شود قطعا __ امام حسین ع را کشتند چون تصور می کردند منحرف شده العیاذبالله , هرچی هم امام ع دلیل می آورد فایده نداشت ).

اول اطاعت است مطلقا , و دوم دلیل خواستن و غیره... .

شریعت عقلانی;322537 نوشت:

در روایتی دیگر از رسول خدا خواندم که در جنگی آرایش دفاعی را رسول خدا پیشنهاد کرد یکی از صحابه گفت یا رسول الله این که گفتی وحی است یا نظر شخصیتان. فرمود نظر شخصی ام. گفت به اعتقاد بنده باید اصلاح شود و طور دیگری آرایش چیده شود. و اتفاقا با مشورت با یاران همانطور که صحابه گفت عمل کردند و موفق بودند. این روایت هم این را می رساند که میان سخن رسول با سخن الله فرق است. لذا اطاعت در همه این افراد مراتب دارد.

مورد 1 : در این روایت نیز هرگز مشخص نمی شود نظر پیامبر ص به نتیجه نمی رسید.
اگر چه نظر صحابه باعث شد پیروز شوند مثلا در عرض 3 روز -- اما چه بسا نظر و ارایش پیامبر ص اجرا می شد 1 روزه پیروزی حاصل می شد.

مورد 2 : اینکه خداوند به پیامبر ص در قران اجازه و اختیاراتی داده است مثلا اگر کسی از تو اجازه خواست ( اگر صلاح دیدی ) به خواسته و تشخیص خودت اجازه بده. ( در مواردی ) .

مورد 3 : پیامبر ص بیشتر از هر انسانی به خداوند متصل است و بالاترین درجه عصمت را بین پیامبران ع دارد. سخن پیامبر ص قطعا مثل خداوند نمی شود اما سخن پیامبر ص هرگز برای مردم گمراه کننده نیست و در قضیه ی اطاعت طبق قران , دقیقا اطاعت از پیامبر ص همان اطاعت از خداست.

درواقع ما سرو کارمون با پیامبر ص هست برای رسیدن به خدا. وجه الله دقیقا خلیفه های خداوند هستند. و ما برای دیدن خدا باید به وجه الله نگاه کنیم .

بحث خلیفه الله بحث مفصلی است و هیچ ارتباطی با امروزه که متاسفانه علما در عصمت راجعبه پیامبران معتقدند و انها را خدا و صفات لاهوت مطلق می دهند ندارد.
اما ارزش خلیفه سره جایش هست و اطاعت از خلیفه برای خداوند به شدت دارای ارزش است و اساسا واسه همین است که اینقدر خداوند در قران بعد از نام خودش می گوید پیامبر ص که انسان تصورات خطا و غلطی هم گاها به ذهنش می آید ( که امروزه شاهدش هستیم و صفات لاهوت مطلق ) اما این بخاطر همان خلیفه اللهی است , و همان کاری که شیطان ازش سر باز زد.

بگذریم.

شریعت عقلانی;322537 نوشت:

مگر نه این است که اطاعت از رهبر جامعه امروزی هم واجب است. حال مگر رهبر امروزی از جانب خدا انتخاب شده؟ مگر رهبر امروز جامعه اسلامی نمی تواند مصداق اولی الامر باشد؟ حال آیا ایشان را خدا اتخاب کرده یا مردم؟

نظر من :
راستش من جواب درستی راجعبه این مورد ندارم یا بهتر بگویم جوابش را دارم اما سوالاتی پیش می آید که جواب آنها را نمی دانم فعلا و انشالله به زودی اگر خداوند منت گذارد خواهم دانست.
اما بعد...
اول اطاعت مطلق فقط مخصوص خلیفه الله است و لاغیر.
اطاعت از رهبر جامعه اسلامی هرگز اطاعت مطلق نمی تواند باشد و نیست.
رهبر جامعه اسلامی تا زمانی که سخنان خدا و رسولش و اهل بیت را می گوید باید اطاعت شود و درواقع این اطاعت از خدا و رسول است اما باز هم هرگز اطاعت مطلق نیست و هر لحظه ممکن است 100% حاکم دینی در انحراف قرار بگیرد و متوجه نباشیم.
اما به هرحال برای متوجه شدن این امر کتاب الله و عترتی انشالله کفایت می کند.
قطعا مصداق اولی الامر نیستند و هرگز.
فعلا نظر من این است.

شریعت عقلانی;322537 نوشت:

حال سوالی دیگر خارج از آیه :
مگر نه این است که بسیاری از انبیا تبلیغ کننده و تفسیر کننده شریعتی بودند که پیامبران پیشین بنا نهاده بودند. حال وظیفه امامان هم مگر غیر از این است. حال اگر نیاز به تفسیر و تبلیغ دین اسلام پس از رسول به وسیله افراد الهی باشد پس چرا نبوت ختم شد؟ خداوند می توانست 12 نبی دیگر هم بعد از رسول الله بفرستد [="red"]تا شریعت کامل تر[/] شود. آیا فلسفه خاتمیت نه این است که دیگر این روند که شخصی از طرف خدا بیاید و سخنش بواسطه شخصیتش حجت شرعی باشد ختم شده است؟

نکته اول این است که نبی های قبلی هم وصی بودند , اما امام نبودند و نبی بودند.
امام همانطور که خداوند می فرماید : خاص هست و انتخابش فقط با خداست.
امامان وصی هستند و هم امام و نبی هستند اما نبی مقامش از امام خیلی پایین تر است پس شایسته است امام خوانده شوند.
نکته دوم اینکه شریعت کامل شد و دیگر قرار نیست شریعت کامل تر شود , بلکه وقت این است که شریعت کاملا اجرا شود.
نکته بعد اینکه خاتمیت یعنی دیگر کسی نمی آید بگوید خداوند این را می گوید و در قرآن حضرت محمد ص نیامده و جدید است. و خداوند همه چیز را فرموده و وصی و امامان بعدی همش و فقط حرف آن قران را می زنند ولاغیر.

شریعت عقلانی;322537 نوشت:

حال سوال اینجاست آیا شخصی که سخن خدا و رسول را می زند باید از طرف خدا انتخاب شود؟ آیا مراجع تقلید امروزی و رهبر جامعه اسلامی سخنی غیر از سخن خدا و رسول را می زنند؟ آیا آنها از طرف خدا انتخاب شدند؟

اطاعت از مراجع تقلید و رهبر جامعه ی اسلامی قطعا مطلق نیست. و اگر ایشان و هر انسان دیگر به جز معصوم هر حرفی زد , اگر مطابق با خدا و رسول و اهل بیت بود باید پذیرفته شود و اطاعت.

خیر خداوند انتخاب نکرده است. و اتفاقا هر لحظه ممکن است گمراه شوند.

شریعت عقلانی;322537 نوشت:

آخر چی؟ تکلیف را مشخص کنید. هر چه گفتند باید اطاعت شود یا فقط سخن الله و رسول را بگویند باید اطاعت شود؟

بله دیگه.
هرچه گفتند باید اطاعت شود.
حال چه می گویند ؟
مطمئنا سخنی بر خلاف قران و رسول نمی گویند.
درواقع ممکن است سخن جدیدی بگویند و شما بگویید این که سخن خدا و قران نیست , اما ایشان راسخون در علم هستند و در حالی که ما خیال می کنیم غیر قرآنی است , اما دقیقا قرآنی است و دلیلش را نیز می گویند.

شریعت عقلانی;322537 نوشت:

آیات قرآن مقید به زمان نیستند. برای تمام زمان ها هستند. برای پس از رسول هم هستند. در ضمن خود رسول الله هم در زمان خودش اولی الامر بود.

اینکه من گفتم اولی الامری وجود ندارد , درواقع اینکه اولی الامری در کار نیست زمان رسول خدا , درواقع کاره ای نیست مگر اینکه رسول خدا بگوید کاره ای هست ای مردم و این اولی الامر هست .
تا زمانی که رسول خدا باشد , اولی الامر چیزی نمیگوید مگر با اذن رسول.

شریعت عقلانی;322537 نوشت:

دقت شود. موضوع بحث اطاعت کردن از اولی الامر نیست. هیچ کس با این مشکل ندارد. بحث سر از طرف خدا بودن یا از طرف مردم بودن است.

والا چه عرض کنم اون دوستمون گفتند آیه گفته اولی الامر خطا می کنند و اجازه دارند خطا کنند واسه همین دیگه من تو پست هام این موضوع رو هم ذکر کردم.
با پوزش

موفق باشید :Gol:

استدلال;322563 نوشت:

[=12]
اولین اشتباه شما اینه که در زمان پیامبر نباید به اولی الامر رجوع شود!
قرآن می فرماید:وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلّا قَليلاً (و هنگامى كه خبرى اميد بخش يا نگران كننده به آنها برسد، (بدون تحقيق،) آن را شايع مى سازند; در حالى كه اگر آن را به پيامبر و اولی المر باز گردانند، كسانى كه قدرت تشخيص كافى دارند، از ريشه هاى مسائل آگاه خواهند شد. (و به آنها اطلاع خواهند داد) و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، همگى، جز عدّه كمى، از شيطان پيروى مى كرديد (و گمراه مى شديد))

سلام به شما دوست عزیز :Gol:

حتی اگر خدا پیامبر ص اولی الامر را تعیین کند ( یا خودش یا از طرف خدا ) باز هم نباید به اولی الامر رجوع شود ؟
دلیلتان چیست ؟

استدلال;322563 نوشت:

این آیه می گوید اگر خبری بدست شما رسید با پیامبر یا کسانی از بین شما که قدرت تشخیص اخبار صحیح را دارند مراجعه کنید تا فاسقین با پخش اخبار نادرست شما را فریب ندهند!(إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ) اما این به معنای اطاعت نیست ولی به معنای رجوع در زمان حیات پیامبر به اولی الامر است!

واسه ادامه بحث باید دوستان اول مشخص کنند که اطاعت از اولی الامر مطلق هست یا نیست.
این خیلی مهم است.
این اولی الامر کی هستند که کنار خدا و رسول اسمشان می آید.

من از شما سوالی دارم :

آیا ممکن نیست به اولی الامر رجوع کنیم و دقیقا اولی الامر ما رو بدتر گمراه کند ؟
آیا این احتمال منطقی وجود ندارد که 100 تا عالم گمراه باشند و اسمشان اولی الامر باشد ؟
آیا نمی شود خود اولی الامر منافق باشند ؟
ایا از نظر شما علمای شیعه یا سنی یا یهودی و مسیحی اولی الامر هستند یا نیستند ؟ و چرا ؟

استدلال;322563 نوشت:

آیه اطاعت:يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذالِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً
که در این آیه خدا که اطاعت از او لازمه دین است بیان شده و پیامبر هم که (وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى) اطاعت از او هم لازم است اما این منازعه پیش می آید که اگر اولی المر سخنی را گفت و خلاف سخن خدا و پیامبر بود از کدام یک پیروی شود که خداوند می فرماید(فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ)

خدا خیرتان دهد. دقیقا. ( یک موردش همین است ).

استدلال;322563 نوشت:

بنا بر این نیازی به عصمت اولی الامر نیست چون اگر موافق دستور خدا و رسول باشد اطاعت می کنیم و اگر خلاف دستور خدا باشد خداوند می فرماید در این موارد به دستورات خدا و رسول مراجعه کنید!

اول اینکه این ایه می فرماید : از 3 مورد اطاعت شود.
و اما بعد...
اگر تنازع داشتید در امری به 2 نفر اولی رجوع شود. کفایت می کند.
حال با اولی الامر هم مشکل داشتید , به دو نفر اولی رجوع کنید مرتفع می شود.

و اما عصمت اولی الامر از 3 مورد اول برداشت می شود. قطعا.

موفق باشید.:Gol:

موضوع قفل شده است