ملاک تشخیص حق و باطل؟!

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ملاک تشخیص حق و باطل؟!

من این طور شنیدم که بعد از رسیدن خبر شهادت حضرت امیر به بعضی از مردم انها با تعجب از اینکه حضرت در مسجد ضربت خورده می پرسیدند که مگر علی نماز هم میخواند که در مسجد ضربت خورد!؟!؟!
با چنین فضای تبلیغاتیی که معاویه ایجاد کرده بود ایا مردم به خصوص اهل شام حق داشتند در تشخیص حق و باطل اشتباه کنندایا شامیان و یا حتی مردم دیگر حق داشتند در جنگ صفین درست را از غلط تشخیض ندهند!؟!
مردم شام هنوز سی سال از مرگ رسول خدا نگذشته بود به چنین اشتباه بزرگی افتادند و اسلامشان نه اسلام محمدی که اسلام اموی شد...
حالا ما که نه پیامبرمان را دیده ایم و نه امام و خلفای بعد از او را در هنگام وقوع حوادثی مثل این چه طور میتوانیم حق و باطل را از هم تشخیص دهیم وقتی هر دو طرف دعوی ادعای اسلام میکنند!؟!و هر کدام میگویند که اسلام طرف دار انها و تایید کننده ی حرف انهاست.مثل معاویه که اسلام را ان گونه که خود میخواست معرفی کرد...
موارد مثل این به خصوص در تاریخ معصر ما خیلی رخ داده و بعد از این هم فضاهای پیچیده تری قطعا ایجاد خواهد شد...چه معیاری میتواند برای تشخیص درستی در همه مانی به کار گرفته شود؟

کارشناس بحث : شعیب

با سلام خدمت شما دوست گرامی
پیامبر اکرم قبل از رحلت خویش بارها و بارها ملاک و معیار تشخیص حق از باطل را معرفی کرد و به همگان اعلام داشت که که اگر به این ملاک تمسک بجویند گمراه نخواهند شد ابدا.
از جمله روایاتی که پیغمبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» در هر فرصتی برای مردم بیان می فرمودند و در مدت بیست و سه سال رسالت، مخصوصاً در ده سالی که در مدینه بودند، شاید بیش از هزار مرتبه متذکّر آن شده اند، روایت ثقلین می باشد. لذا به عقیدۀ شیعه و سنی ، روایت ثقلین از متواترات است. تردیدی نیست که پیغمبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» در هر فرصتی می فرمودند:
«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی؛ أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»[1]
یعنی ای مردم، قرآن و ولایت دو ثقل گرانبها هستند و از هم جدا شدنی نیستند و اگر زمانی جدا شدند، بدانید اسلام واقعی وجود ندارد. آیۀ شریفه ای که در روز عید غدیر خم نازل شد و فرمود: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»[2]، نیز مؤید همین مطلب است. منظور آیۀ شریفه این است که اسلام منهای ولایت پوچ است، مثل خیمه‌ای است که عمود نداشته باشد، معلوم است خیمه‌ای که عمود ندارد، روی زمین افتاده و قابل استفاده نیست. بلکه مورد سوء استفادۀ دشمن واقع می شود، لذا تمسّک به قرآن و عترت و فاصله نگرفتن از این دو ثقل ارزشمند، همواره مورد تأکید پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» بوده است. حتی آن حضرت در آخرین روزهای حیات مبارک خویش برای بیان همین روایت شریف به مسجد آمدند و به اندازه ای حال ایشان بد بود که نمی توانستند راه بروند، لذا زیر بغل‌هایشان را گرفته بودند و کشان کشان به مسجد آمدند. چون قادر به ایستاده نماز خواندن نبودند، نماز را نشسته خواندند. بعد از نماز روی پله اول منبر نشستند و روایت ثقلین را خواندند.
إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ کَهَاتَیْنِ‌ ـ وَ جَمَعَ بَیْنَ مُسَبِّحَتَیْهِ ـ وَ لَا أَقُولُ کَهَاتَیْنِ ـ وَ جَمَعَ بَیْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَى ـ فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى فَتَمَسَّکُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا
من همانا دو چیز در میان شما می‌گذارم که پس از من هرگز گمراه نشوید، مادامى که به آن دو چنگ زنید، کتاب خدا، و عترتم که اهل بیت و خاندان من‌اند؛ زیرا خداى لطیف و آگاه به من سفارش کرده که آن دو از هم جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند، مانند این دو انگشت (که با هم برابرند) ـ و دو انگشت سبابه خود را به هم چسباند ـ و نمی‌گویم مانند این دو انگشت ـ و انگشت سبابه و وسطى را به هم چسباند ـ تا یکى بر دیگرى پیش باشد و جلو افتد. پس به هر دوى این‌ها چنگ زنید تا نلغزید و گمراه نشوید، و بر ایشان جلو نیفتید که گمراه می‌شوید.[3]
آری پیامبر ملاک را همانابتدا به مسلمان ها داد ولی متاسفانه عده ای از همان ابتدا سعی کردند این دو را ازهم جدا کردند و ندای کفانا کتاب الله سر دادند و در خانه اهلبیت را بستند و کار رابه جاییر ساندند که با تبلیغات مسموم امیر المومنان را خارجی معرفی کردندومتاسفانه این تبلیغات اثر خود را گذاشت و عده زیادی آن را باور کردند
اما زمان ما الحمد لله زمانیاست که اطلاعات در دست همه هست و دیگر کسی نمی تواند بگوید اطلاعات ندارم و تبلیغاتبر من اثر گذاشت
امروزه نیز همان پیام والایپیامبر کارامد و در راس است رجوع به کتاب خدا و اهلبیت پیامبر
شاید بپرسید که ما آنچنانتخصص در رجوع به قرآن و آثار اهلبیت نداریم باید چه کنیم
جواب همان است که امام زماندر توقیع شریفشان فرمودند:
أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ[4]

امروزه برای رهایی یافتن ازفتنه ها و تشخیص حق از باطل باید دست در دست علما و فقهای دین و در یک کلمه مراجعتقلید و ولایت فقیه گذاشت. به نصایح و رهنمود های آنها گوش فراداد و ولایت پذیر به معنای واقعی کلمه بود

منابع:
[1]مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج 3 - ص 14/وسائل الشیعه ج 27 ص 33/مستدرک الوسائل ج 11ص 372
[2](سوره مائده/آیه 67)
[3]http://pguquran.blogfa.com/post-15.aspx
[4]حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 27، ص 140،موسسه آل البیت،

شعیب;302403 نوشت:
أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ

جناب شعیب همه ی اینها که فرمودین درست اما اگر بین همین رُوَاةِ حَدِيثِ اختلاف افتاد چه طور؟ان موقع چه باید کرد؟

[quote=hoorshid;302615]اما اگر بین همین رُوَاةِ حَدِيثِ اختلاف افتاد چه طور؟ان موقع چه باید کرد؟[/quote]با سلام خدمت شما دوست گرامی
آری ممکن است که گاها بین همین روات حدیث هم اختلاف باشد اما باید توجه کرد که اولا این اختلاف مبنایی نیست که ما را در بین و حق و باطل وا گذارد
ثانیا باید در شناخت آنها تحقیق کرد و ملاک برگزیدن این راهنمایان حقیقی را در نظر گرفت
امام حسن عسکری در تعیین این ملاک فرمایش بلندی دارد

ایشان فرمودند فرمودند: «فامّا من كان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدينه مخالفاً لهواه مطيعاً لأمر مولاه، فللعوام أن يقلّدوه.» [1]
«هر فقيهى كه نگهدارنده نفس ـ از انحرافات و لغزشها ـ و حفظ كننده دين و مخالف با هواهاى نفسانى و مطيع امر مولاى خويش باشد، بر عامّه مردم است كه تقليد كننده ـ و تابع ـ او باشند».
و امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «ينظر اِنّ من كان منكم ممن روى حديثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فليرضوا به حكماً فانّى قد جعلته حاكماً».[2]
«آنان كه باهم اختلافى دارند بايد بنگرند و يك نفر از بين شما را كه راوى حديث ما و صاحب نظر در حلال و حرام، باشد و احكام ما را بشناسد شناسايى كنند و او را «حَكَم» قرار دهند زيرا من او را حاكم بر شما قرار دادم.
حديث امام رضا ـ عليه السّلام ـملاک هایی را می فرماید: نامي العلم، كامل الحلم، مضطلع بالامامة، عالم بالسياسة
بايد علم او همواره در حال رشد و ترقي و حلمش كامل، در امامت قوي و آگاه به امور سياست باشد[=Calibri][3]
با این ملاک ها می توانیم فرد مورد نظر را انتخاب کنیم.
و در اختلافات به فرد مورد قبول اسلام دست یابیم

[=Calibri][1]احتجاج ، احمد بن على طبرسى‏ ج2 ص 456 ؛
بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 2 ص 88 ؛
جامع الاحادیث الشیعه، سید بروجردی : ج 1ص 314 ؛
[=Times New Roman]2.میزان الحكمه ،محمدی ری شهری : ج 3 ص 2622 ؛
[=Calibri][3] اصول كافي، ج 1، ص 202.

شعیب;302703 نوشت:
این اختلاف مبنایی نیست که ما را در بین و حق و باطل وا گذارد
مبنایی نیست؟!؟گاهی چیزهایی میشنویم به نقل از بعضی که نشان میدهد این اختلافات سر مسائل بزرگ هم پیش میاید.از طرفی فرض کنیم تا کنون اختلاف مبنایی نبوده،پیش امد چه؟!...
شعیب;302703 نوشت:
امام حسن عسکری در تعیین این ملاک فرمایش بلندی دارد ایشان فرمودند فرمودند: «فامّا من كان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدينه مخالفاً لهواه مطيعاً لأمر مولاه، فللعوام أن يقلّدوه.» [1] «هر فقيهى كه نگهدارنده نفس ـ از انحرافات و لغزشها ـ و حفظ كننده دين و مخالف با هواهاى نفسانى و مطيع امر مولاى خويش باشد، بر عامّه مردم است كه تقليد كننده ـ و تابع ـ او باشند».
گاهی تشخیص این ملاکها و اینکه ایا اینها در فردی وجود دارد یا نه اصلا اسان نیست!...؟
راستش رو بخواید من نگران اینده ای ام که در ان روز به روز اوضاع پیچیده تر میشود....
نه کسی که ادعا میکند فلان شایعات در مورد فلان فرد درست است قادر به اثبات انهاست و نه فردی که ادعای نفی ان ها رو دارد...
همان طور که در تاریخ هم بسیار اتفاق افتاده!مثل شایعاتی که در مورد حضرت امیر در ذهن مردم نقش بسته بود مثل اونچه که در پست اول عرض کردم که عمق فاجعه رو نشان میدهد (مردمی که بعد از شهادت حضرت امیر در مسجد با تعجب میپرسند مگر علی نماز هم میخواند، قطعا فضایل بیشمار ایشان را از زبان پیامبر نشنیدند) و یادر زمان امام حسن علیه السلام که به جرئت میتوان گفت یکی از بازوهای مهم معاویه در رسیدن به هدفش همین جنگها تبلیغی ( و البته وعده های که در مور مال یا مقام میداد) بود...تا به جایی رسید که در زمان امام حسین علیه السلام عده ای از شامیان اسرای کربلا را وقعا خارجی میدانستند....! . اینها همه در شرایطی بود که هنوز نیم قرن هم از زمان رحلت رسول خدا نگذشته بود،خود ائمه علیهم السلام بین مردم بودند و البته امکانات تبلیغی ان زمان با زمان حال اصلا قابل مقایسه نیست!!....
این تبلیغات به قدری قوی بود که اکنون قاتل دختر پیامبر چنین جایگاهی بین عامه دارد!!و یا حتی معاویه و به طور کل شجره ی ملعونه ی اموی هنوز که هنوز است برای بسیاری به خصوص اهل شام (سوری ها ) افراد بزرگ و مقدسی به شمار میروند تا حدی که اسم میادین و مکان ها مختلف شهرشان رو برای بزرگداشتشون با اسم انها نام گذاری میکنند!!!(و این نشان دهنده ی جهل انها در مورد حقیقت به خاطر این تبلیغات پیچیده است)

حالا در جامعه ی ما بعد از 1400 سال با وجود این همه بنگاه خبری و حجم بسیار زیاد تبلیغات از جانب طرفداران ایدئولوژی های مختلف شرایط خیلی پیچیه تر است....
با این وصف من از کجا بدانم که چه حرفی در مورد فلان فرد خاص درست و چه حرفی غلط است؟کدام راست است و کدام شایعه؟هر کدام اینها اثبات بشه خود تعیین کننده ی این است که این فرد مورد مصداق حدیثی که فرمودین هست یا نه...اینها رو چه طور میشه فهمید؟

سلام
به نظر بنده حقیر، سخن امام علی (ع) بهترین ملاک تشخیص حق و باطل است: حق را از طرفدارانش بشناسید.
اینکه بدون تحقیق بگوییم نمی دانیم حق کدام و باطل کدام است فایده ای ندارد. باید ابتدا سخنان هر دو را بدون جانبداری شنید و با اسلام ناب سنجید و اگر آشکار نشد، آنوقت طرفداران هر گروه را بررسی کامل کرد. هرکدام به اسلام نزدیک تر بودند آن حق است.
به عنوان مثال فتنه 88 بهترین تمرین برای این موضوع بود...

majid-torabi;302834 نوشت:
به عنوان مثال فتنه 88 بهترین تمرین برای این موضوع بود...
البته فتنه ی 88 انقدر هام پیچیده نبود به خصوص بعد از عاشوارای همان سال معلوم شد کینه ی انها واقعا از چه کسی است (چیزهای دیگه بهانه است)
اما من منتظر بدتر از اینها هستم و البته نگران!این نگرانی هم از دیدن کسانی نشات میگیره که تا یک سال پیش فردی مذهبی بود و حتی به قول خودش میخواست به حوزه بره و حالا با افتخار و البته با اوردن دلایل احمقانه وجود خدا رو منکر میشه!!!(کم کم ادمای این طوری رو زیاد دارم میبینم تو هر سن و سالی و با هر نوع گذشته و سطح سواد و تحصیلاتی!!!)
میترسم به این روز بیافتم!
این حدیث معروف هم خود نشان میده که اینده انقدرهام اسان نیست:
نگه داشتن ایمان در اخر الزمان مثل نگه داشتن گلوله اتش (ذغال گداخته)در دست است!
[spoiler]البته کسانی رو هم دیدم که در مورد همان اتفاق88ادعای مذهبی بودن میکنند و مخالف با حرمت شکنان عاشوری هستند ولی....اینهام گیج کننده است![/spoiler]

سلام
صحیح می فرمائید و این از بصیرت بالای شما بوده که در فتنه88 سربلند بودید ولی هنوزم که هنوزه خیلیها تو اون فتنه درگیرن. خیلی ها هنوز میگن نمی دونیم حق با کی بود؟؟؟؟؟
این تمرینی بود برای فتنه های بعدی که در راهن. هرکس که تونست این فتنه رو حل کنه تمرینی کرده برای حل مسائل فتنه های بزرگتر.

hoorshid;302817 نوشت:
حالا در جامعه ی ما بعد از 1400 سال با وجود این همه بنگاه خبری و حجم بسیار زیاد تبلیغات از جانب طرفداران ایدئولوژی های مختلف شرایط خیلی پیچیه تر است.... با این وصف من از کجا بدانم که چه حرفی در مورد فلان فرد خاص درست و چه حرفی غلط است؟کدام راست است و کدام شایعه؟هر کدام اینها اثبات بشه خود تعیین کننده ی این است که این فرد مورد مصداق حدیثی که فرمودین هست یا نه...اینها رو چه طور میشه فهمید؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی
این دغدغه شما در باره نجات از فتنه های آخر الزمان دغدغه مقدسی است و باید هم این گونه باشد
و حدیث معروف مذکور هم این را در نهایت نشان می دهد

اما آنچه من معتقدم این است که خدا به حق فرمود:
"من جاهد فینا لنهدینهم سبلنا"
هر کس در راه رسیدن به ما تلاش کند ما راه را به او نشان می دهیم

همانگونه که عرض شد ما دو مستمسک داریم که هر دو معصوم اند و ما را از خطا و گمراهی و حتی فتنه ها نجات می دهند "کتاب خدا" " عترت پیامبر"
من عقیده ام این است که هر کس به این دو تمسک کند حتما و حتما از نجات یافتگان خواهد بود.
بصیرت هم برای تشخیص راه لازم و حتمی است که از آن در قرآن به فرقان تعبیر شده است
راه دستیابی به فرقان هم در قرآن آمده است :"تقوی" ومن یتق الله یجعل له فرقانا" هرکس تقوای الهی پیشه کند ما به او قوه تشخیص حق از باطل را می دهیم .
آری باید در همه دوران ها مخصوصا این دوران آخر الزمان بیشتر از همیشه تقوی داشت تقوی به معنای واقعی .

با تقوای الهی و دست در دست کتاب الهی و اهل بیت پیامبر انسان از هر فتنه ای سربلند بیرون می آید شک نکنید . این وعده خداست و من یتق الله یجعل له مخرجا . خدا به ما وعده می دهد هر کس تقوی پیشه کند من او را وانمی گذارم من رب اویم برای او محل خروجی از فتنه می گذارم . این است وعده قرآن ...

مسیر 1400 ساله هر چه را توانسته باشد تغیر دهد سنت خدا را تغییر نمی دهد راه هدایت کور نشده است فقط باید بدان اهمیت داد حد اقل به اندازه خورد و خوراک خود بدان اهمیت دهیم . چگونه از سلامت غذای مصرفی تحقیق می کنیم از غذای روح خود نیز تحقیق کنیم مطلبی را به خورد روحمان دهیم که مهر استاندارد داشته باشد استاندارد آن قرآن و اهلبیت اند .
دین را از دینشناس واقعی بگیریم نه هر مغلطه ای که بنام دین برخی تحویل جامعه می دهند بپذیریم .
هر چیزی تخصصی می خواهد گام اول تخصص در دین اجتهاد است بعد ملاک های حدیث باید در او جاری باشد
که بنظر می رسد تطبیق آن کار مشکلی نباشد.

ممنون از شما به خاطر پاسخ ها:

شعیب;303046 نوشت:
مسیر 1400 ساله هر چه را توانسته باشد تغیر دهد سنت خدا را تغییر نمی دهد راه هدایت کور نشده است فقط باید بدان اهمیت داد

پس چرا این همه اختلاف هست؟!
کسانی هستند که به اسلام اعتقاد کامل دارند ولی در موارد دیگه که موضوع بحث این تاپیک است اختلافات ریادی هم دارند؟!
گاهی انسان این طور فکر میکند که فلان فرد به خاطر امیال دنیوی غلط رفته و راهی رو انتخاب کرده که دوست داشته بپذیرد نه راهی که درست بوده اما چرا خیلی ها که دغدغه ی دین هم دارند این همه اختلاف با هم پیدا میکنند در مورد اینکه نظر دین چیه؟!
راستی یک بخش مهم موند:
hoorshid;302817 نوشت:
مبنایی نیست؟!؟گاهی چیزهایی میشنویم به نقل از بعضی که نشان میدهد این اختلافات سر مسائل بزرگ هم پیش میاید.از طرفی فرض کنیم تا کنون اختلاف مبنایی نبوده،پیش امد چه؟!...

hoorshid;303639 نوشت:
راستی یک بخش مهم موند: نقل نوشته اصلی توسط : Hoorshid مبنایی نیست؟!؟گاهی چیزهایی میشنویم به نقل از بعضی که نشان میدهد این اختلافات سر مسائل بزرگ هم پیش میاید.از طرفی فرض کنیم تا کنون اختلاف مبنایی نبوده،پیش امد چه؟!...

با سلام
به نظر من بین فقهایی که ملاک های روایت را داشته باشند اختلاف مبنایی که ضربه به هدایت انسان بزند وجود ندارد. و هر کجا ما میبینیم که کسی بر خلاف جریان هدایت حرکت می کند خوب که دقیق می شویم می بینیم یکی از آن شرایط را از دست داده است مثلا دیگر صیانت از نفس ندارد یا دنبال هوی و هوس و خواسته های خود و خانواده است و....
بر فرض که این اختلاف پیش آمد باید به فقیه جامع الشرایط رجوع کرد و در بین آنها بهترین را انتخاب نمود همه در ملاک ها آمده است.
با این توصیف ها احتمال خطا نزدیک به صفر می شود
از این گذشته مگر می شود خدا کسی که این همه به هدایت خودش اهمیت می دهد را واگذارد تا به بیراهه برود مگر نفرمود " من جاهد فینا لنهدینهم سبلنا"
ما صاحب داریم خود فرمود "انا غیر مهملین لمراعاتکم، ولا ناسين لذکرکم،"

بنده هم با اجازه نظرات خودم رو میگم
اول از همه خیلی باید فکر کرد
بنده بعضی اوقات حتی میشه وقت‌هایی که خوابم میاد، یکی دو ساعت همینطور که در رخت‌خواب هستم فکر میکنم.

بعضی اوقات تلاش میکنم با عقاید خودم، مخالفت کنم و ببینم جوابی برای اون نظرات مخالف دارم یا نه. بعضی اوقات در مورد حرف مخالفی که میشنوم فکر میکنم. به جای گیج شدن و این که بگم این همه شبهه هست که من نمیدونم جوابشون چی هست، فکر میکنم. در مورد همه چی فکر میکنم. اگر اشتباه نکنم، روایتی هم در مورد فضیلت تفکر کردن وجود داره.

باور کنید که برای برخی شبهات که اتفاقا بسیار هم میشنویم، جواب‌های بسیار روشنی وجود داره و ما مصداق آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم، میشیم. یعنی اصلا نمیریم ببینیم نظر قرآن و اهل بیت در اون مورد چی هست.

بعضی از عقایدی که در جامعه به عنوان مسلمات عنوان میشه در قرآن و نهج البلاغه به طرز روشن و مستدلی رد شده.

بنده در مورد مباحث جامعه شناسی و سیاسی به این موارد برخوردم


در ضمن اگر جایی از قرآن و نهج البلاغه رو نفهمیدیم میتونیم به تفاسیری که نوشته شده مراجعه کنیم.

این که می‌بینید وقتی از بعضی از مراجع و علما پرسیده میشه که نظرتون در مورد جدا سازی جنسی در دانشگاه‌ها چی هست، جواب میدن که اصل دانشگاه‌ها باید اسلامی بشه، به این دلیل هست که
بسیاری از مباحث سیاسی و جامعه شناسی و حتی روانشناسی که بر پایه‌ی نظرات دانشمندان غربی و شرقی در دانشگاه‌های ما تدریس میشه در میان برخی از نسل جوان به عنوان مسلمات شناخته میشه. اما اگر نظر قرآن و اهل بیت رو در اون مورد بررسی کنید می‌بینید که با دلایل روشن و مستدل نظر دیگری دارند. (البته در همه‌ی موارد این طور نیست که آراء دانشمندان غربی و شرقی به کل غلط باشه اما در بعضی از موارد انحراف‌های اساسی داره)

پیشنهاد میکنم که حتما کتابهای استاد مطهری رو بخونید و سخنرانیهای آقای رحیم پور ازغدی رو گوش بدید و خودتون تحلیل کنید و قضاوت کنید.

در مورد تشخیص حق و باطل در عصر حاضر هم خوندن تاریخ اسلام به شدت کمک میکنه. تاریخ اسلام رو خوندن و تحلیلهای مختلف رو شندیدن در مورد اون وقایع و تفکر و تحلیل در موردشون بسیار به شناخت عرصه کمک میکنه.


سوال:
تاریخ نشان می دهد تبلیغات مسموم جای حق و باطل را در نظر مردم عوض می کند (علی(علیه السلام) و معاویه در شام)
حالا ما که نه پیامبرمان را دیده ایم و نه امام و خلفای بعد از او را در هنگام وقوع حوادثی مثل این چه طور میتوانیم حق و باطل را از هم تشخیص دهیم مخصوصا زمانی که تبلیات پیچیده تر از قبل و گسترده تر از قبل است.

جواب:
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) قبل از رحلت خویش بارها و بارها ملاک و معیار تشخیص حق از باطل را معرفی کرد و به همگان اعلام داشت که که اگر به این ملاک تمسک بجویند گمراه نخواهند شد ابدا.
از جمله روایاتی که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در هر فرصتی برای مردم بیان می فرمودند و در مدت بیست و سه سال رسالت، مخصوصاً در ده سالی که در مدینه بودند، شاید بیش از هزار مرتبه متذکّر آن شده اند، روایت ثقلین می باشد. لذا به عقیدۀ شیعه و سنی ، روایت ثقلین از متواترات است. تردیدی نیست که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در هر فرصتی می فرمودند:
«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی؛ أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»(1)
یعنی ای مردم، قرآن و ولایت دو ثقل گرانبها هستند و از هم جدا شدنی نیستند و اگر زمانی جدا شدند، بدانید اسلام واقعی وجود ندارد. آیۀ شریفه ای که در روز عید غدیر خم نازل شد و فرمود: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»(2)، نیز مؤید همین مطلب است. منظور آیۀ شریفه این است که اسلام منهای ولایت پوچ است، مثل خیمه‌ای است که عمود نداشته باشد، معلوم است خیمه‌ای که عمود ندارد، روی زمین افتاده و قابل استفاده نیست. بلکه مورد سوء استفادۀ دشمن واقع می شود، لذا تمسّک به قرآن و عترت و فاصله نگرفتن از این دو ثقل ارزشمند، همواره مورد تأکید پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است. حتی آن حضرت در آخرین روزهای حیات مبارک خویش برای بیان همین روایت شریف به مسجد آمدند و به اندازه ای حال ایشان بد بود که نمی توانستند راه بروند، لذا زیر بغل‌هایشان را گرفته بودند و کشان کشان به مسجد آمدند. چون قادر به ایستاده نماز خواندن نبودند، نماز را نشسته خواندند. بعد از نماز روی پله اول منبر نشستند و روایت ثقلین را خواندند.
إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ کَهَاتَیْنِ‌ ـ وَ جَمَعَ بَیْنَ مُسَبِّحَتَیْهِ ـ وَ لَا أَقُولُ کَهَاتَیْنِ ـ وَ جَمَعَ بَیْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَى ـ فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى فَتَمَسَّکُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا
من همانا دو چیز در میان شما می‌گذارم که پس از من هرگز گمراه نشوید، مادامى که به آن دو چنگ زنید، کتاب خدا، و عترتم که اهل بیت و خاندان من‌اند؛ زیرا خداى لطیف و آگاه به من سفارش کرده که آن دو از هم جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند، مانند این دو انگشت (که با هم برابرند) ـ و دو انگشت سبابه خود را به هم چسباند ـ و نمی‌گویم مانند این دو انگشت ـ و انگشت سبابه و وسطى را به هم چسباند ـ تا یکى بر دیگرى پیش باشد و جلو افتد. پس به هر دوى این‌ها چنگ زنید تا نلغزید و گمراه نشوید، و بر ایشان جلو نیفتید که گمراه می‌شوید.(3)
آری پیامبر ملاک را همانابتدا به مسلمان ها داد ولی متاسفانه عده ای از همان ابتدا سعی کردند این دو را ازهم جدا کردند و ندای کفانا کتاب الله سر دادند و در خانه اهلبیت را بستند و کار رابه جاییر ساندند که با تبلیغات مسموم امیر المومنان را خارجی معرفی کردندومتاسفانه این تبلیغات اثر خود را گذاشت و عده زیادی آن را باور کردند
اما زمان ما الحمد لله زمانیاست که اطلاعات در دست همه هست و دیگر کسی نمی تواند بگوید اطلاعات ندارم و تبلیغاتبر من اثر گذاشت
امروزه نیز همان پیام والایپیامبر کارامد و در راس است رجوع به کتاب خدا و اهلبیت پیامبر
شاید بپرسید که ما آنچنان تخصص در رجوع به قرآن و آثار اهلبیت نداریم باید چه کنیم
جواب همان است که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در توقیع شریفشان فرمودند:
أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ(4)

امروزه برای رهایی یافتن ازفتنه ها و تشخیص حق از باطل باید دست در دست علما و فقهای دین و در یک کلمه مراجع تقلید و ولایت فقیه گذاشت. به نصایح و رهنمود های آنها گوش فراداد و ولایت پذیر به معنای واقعی کلمه بود

منابع:
1- کلینی، وسائل الشیعه ، دار احیاء التراث، ج 27 ص 33.
2- مائده:67.
3- کلینی، الکافی، اسلامیه، ج 2 , ص 414.
4- حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، موسسه آل البیت، ج 27، ص 140.

موضوع قفل شده است